مدیریت استانی کردستان

  • خانه 
  • تماس  

موضوع «تحقیق پایانی»

12 مهر 1394 توسط صالحی

نقش زن در ساماندهی اقتصاد خانواده و جامعه

برای ساماندهی اقتصاد در جامعه عوامل اقتصادی اعم از دولت، تولیدکنندگان و خانواده ها، وظایفی را بر عهده دارند. مدیریت صحیح اقتصادی در خانواده در ساماندهی اقتصاد جامعه و به ویژه خانواده می تواند نقش مهمی را ایفا کند. مهمترین ارکان خانواده پدر و مادر هستند. در این میان برای ساماندهی اقتصاد زن نقش مهمی می تواند ایفا کند. در نظام تربیتی اسلام تنها تمکن مالی و اقتصادی نیست که آرامش را برای خانواده فراهم می سازد، بلکه خصایص نیکی؛ مانند قناعت و ایثار توصیه شده است. در شرایط نامناسب اقتصادی قطعا رفتار زن در خانواده است که در نقش مادر و همسر می تواند برای سائرین الگوسازی کند و آرامش و راحتی را برای خانواده به ارمغان بیاورد. بعدر از این نقش صحیح زن در خانواده است که می توان گفت تأثیر بسزایی در سامان دهی اقتصادی خانواده و جامعه دارد. در این نوشتار با بیان مباحثی مقدماتی در مورد ساماندهی اقتصاد، به چگونگی رابطه میان موفقیت زنان با توسعه یافتگی و تأثیر گذاری مشارکت آنان به عنوان نیمی از نیروی فعال جامعه در فعالیت های اقتصادی، برای تحقق توسعه و عدالت اجتماعی پرداخته شده است. نوشته حاضر دارای چهار بخش می باشد که بخش اول شامل کلیات، که شامل تعریف و تبیین، ضرورت و اهمیت، اهداف و فواید، پیشینه و سابقه، فرضیه، ساختار و محدوده، سوالات تحقیق، روش تحقیق، مشکلات و موانع تحقیقی و مفاهیم و اصطلاحات کلیدی اشاره شده است؛ بخش دوم مفهوم شناسی و مباحث مقدماتی مورد بررسی قرار گرفته است که دارای دو فصل می باشد؛ در بخش سوم بررسی مباحثی در مورد نقش زنان در ساماندهی اقتصاد خانواده بیان گردیده که دارای سه فصل است و در بخش چهارم نقش زن در ساماندهی اقتصاد جامعه مورد بررسی قرار گرفته است که دارای سه فصل می باشد.
واژگان کلیدی: زن، ساماندهی، اقتصاد، اشتغال و مدیریت.

 نظر دهید »

موضوع « تحقیق پایانی»

12 مهر 1394 توسط صالحی

شاخصه های دینداری از دیدگاه آیات و روایات

اگر دین را مجموعه ای از عقاید و باورهای دین بدانیم، فرد دیندار خود را به آن آراسته می سازد پس در نتیجه دینداری از شناخت دین حاصل می گردد. این پژوهش حاضر با رویکرد دینی شاخصه های دینداری را در بعد فردی – اجتماعی بررسی می کند از شاخصه های دینداری درجه فردی می توان به دینداری فرد از نظر اعتقادی، معرفتی و تربیتی و همچنین به بعد اخلاقی و عملی اشاره کرد. از ابعاد دینداری جامعه اسلامی بعد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی و …. جامعه می باشد. برای سنجش دینداری فرد و جامعه از تجلی این ویژگی های دینی در خود فرد اشاره کرد و همچنین برای سنجش دینداری در جامعه می توان به آثار و برکات دین از جمله امنیت و سیاست دین حاکم بر جامعه اشاره کرد. مسأله دین و دینداری از بدو تولد با فرد همراه بوده و تا پایان دنیا با او همراه است درباره دینداری کتاب های زیادی منتشر و تدوین گشته از جمله کافی، شرح نهج الفصاحه، غررالحکم و دررالکلم، بحارالانوار و کتاب مجموعه آثار. اما پژوهش من با این کتاب ها متفاوت است به گونه ای که منسجم تر و جزئی تر بحث را بیان کرده. هدف من از انجام این پژوهش کمرنگ بودن نقش دین در میان افراد و جامعه بوده دیدن این قضیه من را بر آن داشت حداقل هر چند کم هم دین خود را ادا کنم. دینداری از نگاه بعد فردی دارای شاخصه هایی است که شناخت این شاخصه ها به انسان آرامش خطر صبر و بردباری در مقابل مصائب و ناراحتی ها و …. می دهد و در اجتماع هم روابط را اصلاح می کند و کنترل جنبش های مختلف و هنجارهای گوناگون را به دنبال دارد در نهایت بیان کننده این است که فرد دیندار کمتر لغزش دارد.
واژگان کلیدی: دین، دینداری، شاخصه ها، اسلام، ایمان.

 نظر دهید »

موضوع « تحقیق پایانی»

12 مهر 1394 توسط صالحی

زینت و آراستگی از دیدگاه آیات و روایات

خداوند حکیم در جهان هستی پدیده های گوناگونی را به وجود آورده که هرکدام جزئی از زیبایی های دنیا می باشند. این تحقیق با عنوان زینت و آراستگی از دیدگاه آیات و روایات به بررسی زینت های ظاهری و باطنی می پردازد و درصدد آن برآمده که زینت های جهان هستی را که گاهی ساده از کنار آنها می گذریم را نشان دهد و قدرت لایزال الهی آشکارتر شود و همچنین به دنبال این می باشد که انسان را متوجه این مطلب کند چه چیزهایی می تواند زینت و ارزش قرار بگیرد. هدف از انجام این تحقیق روشن کردن مفهوم زینت و آراستگی و بالا بردن سطح شناخت مردم از استفاده صحیح و آراستگی لازم در خانواده و جامعه است. هدفی که مدنظر دین مبین اسلام قرار گرفته انجام آراستگی بدون افراط و تفریط و پرهیز از تجمل گرایی هایی که یکی از آفات اقتصاد سالم است می باشد و از سوی دیگر تفریط و پرهیز از زینت و آراستگی می تواند خانواده را به انحطاط بکشد. موضوع زینت و آراستگی در عین ظرافت خود یکی از مهم ترین دغدغه های جوامع امروزی است که اگر به طور صحیح پیشرفت نداشته باشد خود مخرب ترین عامل فساد بشری می تواند باشد. روش جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای و اینترنتی صورت گرفته و اعتبار نوع و هدف کاربردی است. این تحقیق شامل 4 فصل می باشد که فصل اول کلیات و مفهوم شناسی، فصل دوم زینت های طبیعت از جمله آسمان و ستارگان و …. فصل سوم زینت¬های ظاهری انسان مانند رعایت بهداشت فردی، استعمال عطریات و … و فصل چهارم زینت¬های باطنی انسان همچون زیبایی ایمان و زیبایی عقل، زیبایی صبر و استقامت و … می باشد.
واژگان کلیدی: زینت، آراستگی، جمال، زیبایی، حسن.

 نظر دهید »

موضوع « تحقیق پایانی»

12 مهر 1394 توسط صالحی

توسل از دیدگاه آیات و روایات

توسل همان تمسک به اولیای الهی می باشد که عبارت است از که همان بهره گیری و وسیله قرار دادن اشخاص و چیزهای مقدس برای تقرب به خدا و رهایی و رهایی از مشکلات و همچنین واسطه شدن شخص در قیامت برای بهره مندی دیگران از فیض و رحمت الهی است یکی از معارف مسلم ملیت تشیع ، مسئله توسل به او لیاء معصومین (علیه السلام) و بزرگان دین، برای رفع مشکلات و برآورده شدن حاجات مشروع است و این همان متکی است که خداوند آن را به افراد برگزیده اش عطا کرد که به وسیله آن ها بتوان به خداوند تقرب جست. پرداختن به مسأله توسل یک امر بسیار مهم در زندگی هر فرد است. از سویی معاندین و مخالفین فرهنگ تشیع، همواره در طول تاریخ توسل را جلوه ای دیگر نشان داده اند و عقیده به آن را به منزله شرک به خداوند قلمداد کرده اند. روش جمع آوری مطالب این تحقیق به روش کتابخانه ای و از نوع فیش برداری می باشد. این تحقیق دارای سه بخش است: بخش اول کلیات، بخش دوم مفهوم شناسی، اقسام و مراتب توسل وبخش سوم شرایط و آثار توسل و پاسخ به شبهات است.
واژگان کلیدی: توسل، آیات و روایات.

 نظر دهید »

موضوع «تحقیق پایانی »

12 مهر 1394 توسط صالحی

جایگاه شهید و شهادت از دیدگاه اسلام

شهید به معنای کشته شده در راه خداست که در میدان جنگ به فرمان امام حق و در راه دین و آرمان مقدس کشته شده باشد و شهادت، گذشت و فداکاری توأم با بیدار کردن و زنده نمودن تمام افراد بشر از بی توجهی است.
اسلام از آغاز دعوتش با سلاح عظیم و دشمن شکن شهادت که عواطف را سخت تحریک کرده و بسیج می‌نماید، پیشروی‌های چشمگیر نموده و به سرعت و شدت در جوامع و ممالک جهان نفوذ کرده است. در هر زمان مردانی جان بر کف و خداجو با بذل جان و پیکر و چشم پوشی از زندگی مادی، مهم‌ترین و کوبنده‌ترین ضربت کاری و مهلک را بر پیکر منفور دشمنان کینه توز اسلام وارد کرده‌اند. شهید در حقیقت نمرده بلکه نزد خداوند زنده و حاضر است و تا فردی لیاقت پیدا نکند، به شهادت نمی‌رسد. چرا که مرگ طبیعی، مرگ ضعف و زبونی است، مرگ اول دنیاست. ولی شهادت، مرگ شرف و افتخار و عظمت است. در قرآن کریم از انبیاء و صدقین نیز تعبیر به شهید شده است. و هم‌چنین مجاهد نفس که موانع طی طریق حق را از خود دور می‌کند و عارف حق، صوفیان، منتظران ولایت ائمه (علیهم السلام)، زائر امام حسین (علیه السلام)، غریب، عاشق، عفیف، دائم الوضو و نیز افرادی دیگر که در راه خدا گام نهاده‌اند و هر لحظه نفسانیت خود را قربانی نموده‌اند، اجر شهید را دارند. در واقع شهادت را میزان و الگویی برای سنجش همه‌ی اعمال قرار داده‌اند. زیرا هیچ عملی بالاتر از شهادت نیست و شهید هرچه دارد، در طبق اخلاص نهاده و حجابی بین شهید و خدا نیست و خدای تبارک و تعالی برای او جلوه می‌کند و او را در ردیف انبیاء و شاهدان و شفیعان روز قیامت قرار می‌دهد. و سختی‌هایی که در جنگ تحمل نموده، گناهان او را محو و تقلیل می‌کند و از پاداش‌ها و هدایا و روزی‌های خداوند بهره مند می‌شود و بسیار مسرور و شادمان می‌گردد. لذا جامعه نیز باید بداند که شهادت یک پدیده‌ی اجتماعی است و به خود شهید تعلق ندارد. لذا شهید از اوج ابدیت و جهان بالا مشرف بر این جهان و ناظر بر اعمال دیگران است و نسل‌های حاضر و آینده و مردم هر زمین و زمانی را به دقت می‌نگرد. لذا مردم موظفند در تشییع او حضور یابند و اهداف او را تعقیب کنند و از خون به ناحق ریخته‌ی او دفاع کنند. فرهنگ شهادت و معرفی سیره شهدا و یادآوری و ترویج این فرهنگ قرآنی و شناسایی موانعی که باعث جدایی و بیگانه شدن جوانان با آرمان شهدا شده است و رفع شبهات موجود با ارائه راه حل های مناسب و شناخت کامل از مقامات معنوی و عرفانی شهدا که امید است منجر به اشتیاق و ارادت جامعه به پیروی از آن ها گردد و باورهای مذهبی آن ها فراگیر گردد چرا که شهادت مرگ نیست بلکه وصال به مقام عند ربهم و رسیدن به کمال است و شهدا در ردیف انبیاء با سرافرازی وارد بهشت می شوند و در دنیا نیز در شاخصه های فرهنگ سازی معارف دینی زندگی بشریت را احیا می نمایند و موجب تذکر انسان ها به خداوند متعال می شوند و کیان جامعه اسلامی را با ایجاد روحیه سلحشوری و شهادت طلبی و مبارزه و استقامت و خداپرستی و ایثار حفظ می نماید. این پژوهش کاربردی و تحلیلی است و آیاتی در این رابطه در قرآن کریم و در کتب روایی شیعه و تفاسیر قرآن آمده است که با استفاده از منابع دسته اول و به دلیل محدودیت منابع از منابع دسته دوم به روش کتابخانه ای استفاده شده است. همچنین کتب دیگری که راجع به فضائل و ویژگی های شدا نوشته شده است و در این پژوهش نیز مورد استفاده قرار گرفته است.
واژگان کلیدی: شهید، شهادت واسلام.

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی باعنوان بررسی علل خرافه گرایی از دیدگاه قرآن

12 اسفند 1392 توسط صالحی

عنوان :

بررسی علل خرافه گرایی از دیدگاه قرآن

استاد راهنما :

سركار خانم نسرین اسدبیگی

محقق :

مریم صمیمی-مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س)سقز

چکیده

پژوهش حاضر با عنوان بررسی علل خرافه گرایی از دیگاه قرآن، در پی یافتن مسائلی چون علل خرافه گرایی از دیدگاه قرآن، آثار خرافه گرایی و راهکار خرافه در قرآن و برای دستیابی به اهدافی چون شناخت خرافه های موجود در زندگی مردم و پیشگیری از رشد هر چه بیشتر این خرافات - در حد توان - انجام گرفته است. با کمک منابعی چون تفسیر نور، تفسیر نمونه، تفسیرالمیزان ، نهج البلاغه، مسأله شناخت استاد مطهری، پیدایش مذهب ناصر مکارم شیرازی  و… و به روش توصیف کتابخانه ای صورت گرفته است.

خرافه و خرافه گرایی یکی از آفت های فکری، فرهنگی و اعتقادی است که به صور مختلف در عرصه های گوناگون زندگی انسان ها ظهور یافته است. برخی باورها دارای ریشه های عمیق بوده و به قرن ها پیش بازمی گردند به این دلیل در میان تمام ملت ها به نوعی وجود دارند . برخی دیگر از قدمت کمتری برخوردارند و مربوط به یک ملت یا پیروان مذهبی هستند . دسته دیگر باورهایی است که در میان قومی خاص و یا حتی یک فرد وجود دارند که گستره بسیار محدودی را شامل می شود.

خرافات ریشه در نیازهای اقشار مختلف جامعه و نیز ضعف فکری و ناکارآمدی عقلی او دارد که البته گاهی منشأ پدید آمدن آن بسیار مبهم و پیچیده است و دسترسی به سرچشمه های آن به آسانی میسر نمی باشد. مهمترین عامل گرایش افراد به امور غیر واقعی و باطل ، در جهل انسان ها و با قدرت طلبی و تقلید کورکورانه  می باشد . معمولاً افرادی گرایش زیادی به خرافات دارند که زود باورند و قدرت اعتماد به نفس کمتری دارند یعنی از تجزیه و تحلیل آنچه می شنوند عاجزند و به راحتی آنها را بدون دلیل منطقی می پذیرند . این گونه افراد غالباً در برخورد با مشکلات زندگی راه حل منطقی برای مقابله با آنها نمی یابند و به علت نداشتن ایمان و اعتقاد راسخ به خداوند به موهومات و خرافات روی می آورند.

با نگاهی به آیات قرآن کریم آثار دنیوی خرافه پرستی : دوری از حق، تهی شدن عقل، و دورماندن از تفکر و تعقل و خرد ورزی و… و آثار آخروی خرافه پرستی: مبتلا شدن به عذاب الهی ، شریک بدون در عذاب و گناه، خریدن خشم الهی و…

این پژوهش شامل 5فصل می باشد کلیات، فصل اول: ماهیت خرافه گرایی - فصل دوم: عوامل و زمینه های گرایش به خرافه گرایی- فصل سوم : آثار خرافه گرایی - فصل 4 : راهکار خرافه در قرآن می باشد.

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی باعنوان عزت نفس در آیات و روایات

12 اسفند 1392 توسط صالحی

عنوان :

عزت نفس در آیات و روایات

استاد راهنما :

سركار خانم معصومه پاشایی اصل

محقق :

سمیرا رحیمی نژاد-مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س)سقز

 چكيده

عزت نفس نقش اساسی و محوری در بهروزی دنیوی و رستگاری اخروی انسان دارد به ویژه انسان دیندار که آرزو دارد به رستگاری ابدی برسد . ضرورت و اهمیت عزت نفس در آیات و روایات به وضوح تبیین گردیده است. در درجه نخست هخداوند در قرآن کریم ، خود را منبع و سرچشمه اصلی عزت  معرفی می کند( فَللَّهِ العِزَّه جَمیعاً) و در گام بعدی هم قرآنی را که بر پیامبر نازل شده است را عزتی می داند که هوادارانش شکست نمی خورند.

با بهره گیری از برنامه ی انبیاء در تقویت ادراکات باطنی قدرت عزت نفس به تدریج افزایش می یابد تا آنجا که شخص خود را بزرگتر و بالاتر از این می بیند که دست به کارهایی بزند که عزت و شرافتش را لکه دار کند و از آنجایی که این احساس در هر انسانی به صورت فطری وجود دارد ، تنها نیازمند تقویت و فعلیت بخشی به این توانایی از طریق آموزه های عقلانی و وحیانی است.

با بهره گیری از این آموزه ها انسان می تواند روز به روز بر قدرت عزت نفس خویش بیافزاید و بداند که حرکتش در راستای خیر و صلاح است یا در مسیر هلاکت و سقوط. در مسیر رشد روحیه عزت نفس می یابد و شرافت نفس می بایست زمینه های شکوفایی این روحیه فراهم گردد و عوامل پیدایش آن شناسایی و تقویت گردد. که از نگاه قرآن کریم و روایات معصومین علیهم السلام اطاعت از خداوند، حاکمیت ارزش های اسلامی ، تقوا گزینی، قناعت پیشگی و تقویت هنجارهای اخلاقی از مهمترین این عوامل به شمار می روند از این رهگذر عزت نفس آثار و برکاتی مفید را نیز به دنبال دارد.

از طرفی دیگر فقدان عزت نفس ، پیامدهایی زیانبار را به دنبال دارد که تکبر، عجب، پوچی، بی هویتی، تن دادن به خواری و دشمنی با اهل بیت علیهم السلام و… از آن جمله اند.

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی باعنوان آسیب شناسی ماهواره در خانواده

12 اسفند 1392 توسط صالحی

عنوان :

آسیب شناسی ماهواره در خانواده

استاد راهنما :

سركار خانم نسرین اسدبیگی

محقق :

معصومه بابائي-مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س)سقز

چكيده

پژوهش حاضر با عنوان « آسیب شناسی ماهواره در خانواده » برای رسیدن به اهدافی چون بررسی آسیب های برنامه های ماهواره ای در خانواده و ابعاد این آسیب ها به نحوی مستقل ، جهت آگاه کردن خانواده ها تدوین گشته است . وبرای نیل به این مقصود از منابع موجودی مانند بررسی آسیب های اجتماعی اینترنت ، ماهواره و لوح فشرده ، تألیف حبیب صبوری خسروشاهی و هجوم خاموش ، تألیف محمد سقازاده ، استفاده شده است .

این پژوهش برای پاسخ گویی به سؤالاتی چون آسیب های برنامه های ماهواره ای در خانواده دارای چه ابعادی می باشد و چیستی ماهواره و خانواده و چرایی ضرورت آنها و … پس از تبیین مباحث مقدماتی ، در فصل دوم ابعاد آسیب های ماهواره در خانواده را مطرح می نماید ، پس از بررسی ها و تلاش برای پاسخ به سؤالات در بین منابع و کتب موجود ، روشن گردید که :

ماهواره، يكي از رسانـه هاي قدرتمند ارتباط جمعي به شمار مي آيد. اين ابزار، به دليل ويژگي هاي منحصر به فرد خود، قادر است پيام هاي تصويري را به دورترين نقاط منتقل كند و تعداد بي شماري از افراد را درسرتاسر دنيـا مـورد خـطاب قرار دهد. آسیب های برنامه های ماهواره ای چنان وسیع است كه برخي از جامعه شناسان و كارشناسان فرهنگي را برآن داشته تا براي مصونيت جامعـه انساني ، بـه ويژه نهاد خانواده چاره انديشي كنند. خانواده کوچکترین نهاد اجتمـاعی و در عین حال بزرگترین و تـأثیرگذارترین نهاد تـربیتـی در جوامع بـه شمار می آید . به طوری که این نهاد می توانـد منشأ تحولات عظیم فردی - اجتماعی و رشد ارزش های انسانی در میان اعضای آن باشد .  بدين ترتيب، تأثير برنامه هاي اين ابزار قدرتمند بر افكار عمومي و عملكرد آن را به ويژه از نظر فرهنگی ، اجتماعی ، روحی - روانی و اقتصادی ، از قبیل : منسوخ کردن اعتقادات و ازدواج ، گسترش روابـط آزاد ، اختلاف ، بی حیایـی ، مصرف گرایی ، سوق به سوی زندگی های تجملاتی ، ایجاد افسردگی ، بلوغ زودرس ، ترویج فمنیسم و کم رنگ کردن نقش مردان وترویج فرد گرایی ، افزایش تأثیر پذیری جنسی و خشونت و … درمیان خانواده و به تبع آن در جامعه ، نبايد از نظر دور داشت .

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی با موضوع جلوه های ولایت پذیری در روز عاشورا

31 شهریور 1392 توسط صالحی

عنوان تحقیق پایانی:جلوه های ولایت پذیری در روز عاشورا

محقق:شهلا شکر اللهی-مدرسه علمیه فاطمکه الزهرا(س)بیجار

چکیده
نوشته ای که در پیش رو دارید با موضوع جلوه های ولایت پذیری در روز عاشورا ، به مسأله ی ولایت پذیری اصحاب امام حسین(علیه السلام) در واقعه ی عاشورا پرداخته است؛ یاران با وفایی که در چند لحظه از تنگنای عالم خاک به اوج عالم پاک به پرواز درآمدند .
ولایت در اصل از آن خداوند متعال است و آن را به هرکس که بخواهد می دهد البته مقداری از آن کتسابی است که با انجام فرائض و نوافل به دست می آید؛ همانگونه که خدا مورد اطاعت واقع می شود ولیّ نیز باید مورد اطاعت واقع شود؛خداوند از آدمیان در رابطه با اطاعت اولیاء الهی عهدو پیمان گرفته است.این اطاعت از معرفت و محبّت سرچشمه می گیرد.
یاران امام حسین (علیه السلام)با ایمان راسخی که داشتند به درک نیاز به امام رسیده و با معرفت و محبّت شدیدی که به امام حسین(علیه السلام)داشتند تا آخرین لحظه به ایشان وفادار ماندند و و با ایثار و شهادت به میثاقی که با خدا بسته بودند عمل نمودند .
این تحقیق مشتمل بر سه فصل بوده و در آن از قرآن کریم و کتب معتبری چون مقتل لهوف اثر سید بن طاووس استفاده گردیده است و در پایان این نتیجه حاصل گردید که ،ولایت پذیری و ولایت مداری یعنی آنکه پا را در جای پای ولی گذاشتن و از او همایت نمودن و قدمی پیش از او یا پس از او برنداشتن . امید است که ما نیز از آزمون ولایت همچون اصحاب امام حسین(علیه السلام) سرافراز بیرون بیاییم .
کلید واژه های این تحقیق ، ولایت ، حماسه و عاشورا می باشد، که در بحث مفهوم شناسی به آن پرداخته شده است .

 1 نظر

چکیده تحقیق پایانی با عنوان حقوق متقابل والدین وفرزندان در اسلام

30 شهریور 1392 توسط صالحی

عنوان:حقوق متقابل والدین وفرزندان در اسلام

محقق:اکرم اللهیاری-مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(َس)بیجار

چكيده:
اين تحقيق با عنوان “حقوق متقابل والدين و فرزندان در اسلام"است. رعايت حقوق متقابل والدين و فرزندان نقش مهم و فوق العاده اي در تزكيه و بقاي خانواده دارد. با توجه به مهم بودن حقوق متقابل والدين و فرزندان و جايگاه مهمي كه در قرآن و سنت دراد و مشكلات عصر حاضر كه روابط در بين خانواده ها كمتر شده است، افراد خانواده نسبت به حقوق خود تا حدودي بي تفاوت شده اند و اساس خانواده دچار بحران شده است. هدف از انجام تحقيق مشخص كردن چگونگي حقوق متقابل والدين و فرزندان از ديدگاه اسلام است تا به صورت راهنما مورد استفاده خانواده ها قرار گيرد و آنها حقوق اسلامي را در زندگي به كار گيرند تا پيوند خانوادگي مستحكم شود.
در ميان تمام دستورات حيات بخش دين مبين اسلام كه تأثيرات آنها در سعادت و خوشبختي فرزند مسلم است، موضوع رضايت پدر و مادر از فرزند خود، از ويژگي خاص برخوردار است و به جرأت مي توان گفت كه اين امر كليد سعادت و رمز كاميابي فرزند است. رضايت پدر و مادر از فرزند خود در گرو رعايت حقوق والدين از جمله احترام والدين، ادب در برابر والدين، و نيكي به والدين زمان حيات و پس از مرگ آنها است. وجود فرزند براي خانواده نعمتي است كه زن و مرد را به هم مأنوس و نزديك تر مي سازد و قدر و ارزششان را در نزد هم بالا مي برد. كانون خانوادگي بر اثر آن گرمي و نشاط مي يابد. پس والدين هم درباره كودك خود بدهي هايي دارند كه تحت عنوان حقوق فرزند است. والدين وظيفه دارند كه در عين رعايت حقوق فرزند درپروردن افرادي مفيد به حال جامعه در طريق تكامل جسمي و رواني فرزندان بكوشند و او را عضوي مؤثر به حال خود و جامعه انساني بار آورند. پس در كانون خانواده هر يك از اعضا حقوق
و مسئوليتهايي متقابل نسبت به هم دارند كه با بكار بستن دستورات ويژه اسلامي در اين زمينه، پيوند خانوادگي را مستحكم مي نمايند.
كليد واژه هاي اين تحقيق،
حقوق، والدين، فرزندان، تربيت، احترام است.

 1 نظر

چکیده تحقیق پایانی با عنوان بررسی طهارت در آیات وروایات

30 شهریور 1392 توسط صالحی

عنوان:بررسی طهارت در آیات وروایات

محقق:رؤیا حیدر پور-مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)بیجار

چكيده:
اين تحقيق با عنوان “بررسي طهارت در آيات و روايات"است.در آيات و تفاسير و روايات ائمه سخنان زيادي بر ضرورت و اهميت موضوع طهارت و بهداشت كه سلامتي نتيجه طهارت و بهداشت است، وجود دارد. بر اين اساس در مباني اسلامي رعايت و حفظ سلامتي از مصالح عمومي نظام اجتماعي و بخشي از مسئوليت همگي شمرده مي شود.
با توجه به اينكه انسان علاوه بر طهارت جسم بايد طهارت روح را نيز در نظر گرفته و به آن توجه نمايد؛ طهارت جسم مقدمه طهارت روح است و يكي از وظايف اوليه هر انساني معرفت نفس خويش است. هدف انجام تحقيق تفهيم اهميت و شناخت همه جانبه و ابعاد مختلف مسئله طهارت و اين كه طهارت فقط مختص به طهارت ظاهري و جسمي نيست؛ بلكه طهارت باطن و روح را نيز بايد در نظر داشت و به آن ارزش و بها داد.
نتيجه اينكه: اگر طهارت هم در مرتبه ی بدن و هم در مرتبه روح مراعات شود، تأثیر بسیار زیادی در انسان خواهد داشت. این است که برای آدمی هم طهارت ظاهری (مانند طهارت بدن و لباس) و هم طهارت باطنی که طهارت در مقام نفس، عقل، خیال، وهم، سر و باطن است، نیاز می باشد.

طهارت ظاهری بدن باعث می شود که بدن معتدل شود و انسان در امور ظاهری بدن افراط و تفریط نکند تا آن جا که باعث می شود نفس به اعتدال راه پیدا کند.
كليد واژه هاي اين تحقيق:
طهارت، نظافت، نزاهت، نجاست،حدث، خبث

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی با عنوان علم غیب ائمه -علیهم السلام-درآیات وروایات

30 شهریور 1392 توسط صالحی

عنوان:علم غیب ائمه -علیهم السلام-درآیات وروایات

استاد راهنما:
سرکار خانم فاطمه بختکی

 

محقق :
رضوان اکرادی مدرسه علمیه فاطمه  الزهراء(س)شهرستان بیجار


چکیده

اطلاعات غیبی اطلاعاتی هستند که از طریق حواس نیامده باشند .غیب ربه طور کلی به مطلق ونسبی تقسیممیشوند و غیب مطلق آن است که بیا حواس قابل درک نباشد ومفهوم ایمان به غیب ایمان به عالم ماوراءالطبیعه است .کهدر محدوده حواس آدمی نمی گنجد .پیامبران و امامان علیه السلام دارای علم غیب هستند .علم غیب پیامبر اسلام و امامان از سایر پیامبران بیشتر است .علم غیب پیامبر وامام مانند علم خداوند ذاتی نیست واین علم را خداوند به آنها موهبت کرده است .علم غیب پیامبر و امام مطلق نیست بلکه طبق نص قرآن کریممحدودیتهایی دارد بسیاری از علوم غیبی پیامبر و امامان علیه السلام بالفعل است وبرخی ازعلوم آنها ارادی است .یعنی اگر می خواستند خدا آنها را آگاه می کردوزبان روایات وبه تبع دیدگاه علمادرباره علم غیبیامبر وامام علیه السلام یکسان نیست گروهی علم امام را ارادی ومحدود و گروهی علم امام را نامحدود و حضوری می دانند . بر طبق نصوص وارده و روایات تاریخی (بنا بر معتبر بودن آنها)علی علیه السلام وامامئ حسین علیه السلام از زمان شهادت خود اطلاع تفضیلی داشته اند ولی در مورد سایر امامان می توان گفت اطلاع اجمالی داشته اند ولی اطلاع تفضیلی آنها مورد اختلاف است بر اساس یک دیدگاه امامانی که با خوردن سم از دنیا رفته اند هنگام خوردن سم نه توجه نفس داشته اند و نه داراده آگاهی یافتن از وجود سم داشته اند. ولی اگر می خواستند به اذن خداوند آگاه می شدند امکان آگاهی از غیب برای انسانها (غیرامام وپیامبر)نیز وجود دارد علم ائمه به احکام دین وشریعت عقلا واجب است ولی علم آنها به امورغیبی عقلا واجب نیست.دراین پژوهش در مراجعه مستقیم به قرآن و روایات استفاده شده ودیدگاه علما مورد استفاده ونقد قرار گرفته است.
کلید واژه ها:علم غیب -امام- علم غیب -ائمه

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی با عنوان سیره اخلا قی سیاسی امام حسن مجتبی (ع)

28 شهریور 1392 توسط صالحی

عنوان:سیره اخلا قی سیاسی امام حسن مجتبی (ع)

محقق :راحله کریم نیا-مدرسه علمیه ی الزهراء(س)بیجار


چکیده

موضوع این پایان نامه"سیره ی سیاسی- اخلاقی امام حسن مجتبی علیه السلام می باشد که بعداز نوشتن مقدمه ای کوتاه به ضرورت آن پرداختیم .
ضرورتی که موجب نوشتن این پایان نامه شد اینکه امام حسن علیه السلام در دوره ای می زیشته که آمیخته با درد و رنج و مصیبتهای فراوانی بود. رحلت جد بزرگوارشان حضرت رسول اکرم(صلی الله وسلم) مظلومیت و خانه نشینی پدر بزرگوارشان مصیبت ورنج های وارده بر مادرشان ومحروم شدن مادر بزرگوارشان از فدک و مسائلی از این قبیل که روح لطیف امام حسن (ع) رامی آزردند .
من می خواستم بانم چگونه ایشان در آن دوران می زیستند وچنان شخصیت اصیل والایی بوجود آوردند هدف من از این تحقیق شناختن تمام عرصه های زندگی امام حسن مجتبی (ع) است .
این تحقیق حاضر شامل چهار فصل می باشد .
فصل اول با عنوان کلیات است .
فصل دوم تحت عنوان سیری در زندگانی امام حسن (ع) که شامل تولد ريالبل از تولد پدر مادر وبیان فضایل این بزرگوار و فرزندان آن حضرت می پردازد که شامل مطالبی در مورد کرامت آن حضرت وتعداد فرزندان ایشان می باشد
.فصل سوم تحت عنوان سیره اخلاقی امام حسن علیه السلام می باشد که به اخلاق فردی و اجتماعی این بزرگوار است.
فصل چهارم تحت عنوان سیره اخلاق سیاسی امام حسن (ع) است که شامل فعالیت های سیاسی امام قبل از امامت -دوران امامت - صلح امام علل وانگیزه صلح امام حسن (ع) ماجرای پس از صلح این بزرگواراست.
کلید واژه ها:صلح -سیاست- اخلاق-فعالیت سیاسی و فعالیت اجتماعی

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی با عنوان علت غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرج الشریف

28 شهریور 1392 توسط صالحی

عنوان : علت غیبت امام زمان عجل الله تعالی فرج الشریف
محقق : سیده مریم سید عربی-مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)بیجار

چکیده:

غیبت به معنای پنهان شدن از دیدگان است در اصطلاح مهدویت به پنهان زیستن حضرت مهدی عجل ا… گفته می شود . غیبت یعنی پوشیده بودن ار دیدگان نه حاضر نبودن . از اصطلاح های رایج در مهدویت واژه ظهور است به معنای آشکار شدن است در اصطلاح ظاهر شدن حضرت مهدی جل ا… پس از پنهانی زیستن برای برپای عدل جهانی.
بحث از چرائی و سبب پنهان زیستن حضرت مهدی عجل ا… یکی از مباحثی است که همواره مورد توجه بوده است. در منابع روایی علت هایی بیان شده مانند؛ حفظ جان حضرت،امتحان از سوی خداوند،غربال و تصفیه شدن منتظران.
برعهده نداشتن بیعت ستمگران ،تکرار فرایند سنت انبیا در امت اسلامی ،راز پنهان از سوی خداوند که باید توجه کرد و فراموش نکرد که در رأس همه اینها خواست خداوند است که نقش دارد.
از اهداف و علت های ظهور آن حضرت پس از خواست خداوند می توان به عدالت گستری ،احیاء کتاب و سنت.
گسترش معرفت و اخلاق ،نهضت علمی ،برنامه اقتصادی،بهره وری از منابع طبیعی،توزیع عادلانه ثروت.
گسترش امر به معروف و نهی از منکر ،مبارزه با فساد و رزائل اخلاقی و عمران و آبادانی اشاره کرد.
وظیفه ما منتظران در زمان غیبت بنا بر روایات وارده شناخت امام عج ا… که علاوه بر شناخت اسم و سبب امام شناخت مقام و مرتبه امام و سپس از شناخت آن حضرت. الگو پذیری از آن .مظهر کمال و پیوسته در یاد آن حضرت بودن است دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان و تحمل سختی های دوران غیبت و دعا برای فرج آن حضرت و خود سازی و آماده کردن خود برای دوران ظهور حضرت می باشد.



 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی با عنوان حياء از ديدگاه آيات و روايات

28 شهریور 1392 توسط صالحی

حوزه علميّه فاطمه الزهرا(س)-بيجار

موضوع :حياء از ديدگاه آيات و روايات

استاد راهنما:فاطمه بختكي
محقّق:فائزه عباس نژاد

چكيده:

موضوع اين تحقيق « حيا از ديدگاه آيات و روايات » است. هدف از انجام آن، اين است که رابطه ايمان با حيا را مورد بررسي قرار داده و مخاطب به اين حقيقت دست يابد كه ايمان و حيا از هم جداشدنی نيستند و رابطه تنگاتنگی با هم دارند.
اين تحقيق در پنج بخش تنظيم شده است؛ در بخش اول كليات تحقيق آورده شده است، بخش دوم، به كلياتي درباره حياء اختصاص داده شده است؛ در بخش سوم، به بررسي حياء در آيات و روايات پرداخته شده است. در بخش چهارم، عوامل رواج بي حيايي و عواقب آن آورده شده است. و در بخش پنجم، آثارو پيامدهاي حياء بيان گرديده است.
فرضيه اين تحقيق اين است كه: چنانچه مسئله حيا به طور كامل و روشن تشريح گردد، مي تواند در ترويج و گسترش اين فضيله اخلاقي در جامعه مؤثر باشد.
اين تحقيق براساس نگرش کاربردی، بر اساس راهبرد توصيفي و بر اساس راهكار چون از اطلاعات ثبت شده قبلي استفاده شده، كتابخانه اي است و مطالب آن فيش برداري شده است.

 نظر دهید »

چکیده مقاله کانون پژوهش مدرسه عمیه فاطمه الزهرا(س)بیجار با عنوان ولایت فقیه

26 شهریور 1392 توسط صالحی

عنوان:
ولایت فقیه
استاد راهنما:
خانم بختکی
گردآورندگان:
سیده مهدیه حسینی
الناز خرمی زاده
اعظم سحری
سهیلا شعبانپور
مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)بیجار

چکیده:
اندیشه سیاسی شیعه در عصر غیبت بانظریه ی ولایت فقیه گره خورده و شالوده ی نظام سیاسی ما بر پایه ی ولایت استوار است.اعتقاد شیعیان برآن است که امامان معصوم به امامت و ولایت،از جانب خداوند وبه ابلاغ رسول الله(ص)منصوب شده اند.پرسش مهم قابل بحث آن است که آیا در عصر غیبت،فقیهان عادل،به ولایت و نیابت عامّه از معصومان(ع)نصب شده اند؟متن حاضر عهده دار بررسی این پرسش جدی و اساسی است.ابتدا معنای ولایت فقیه روشن،وباتحریر دقیق محل نزاع و پاره ای از سوء فهم ها در این زمینه جلوگیری میشود؛سپس بر اقوال علمای شیعه و تاریخچه ی نظریه ی ولایت فقیه می پر دازیم.بررسی ادلّه ی اثبات ولایت برای فقیه،مهم ترین محور مباحث این متن است.

ولایت انبیاء و اولیاء الهی
آنچه در بحث ولایت مهم است اثبات ولایت برای انبیا و اولیا الهی است بدین معنا آیا برای رسول خدا و ائمه هدی و بالاتر آیابرای مومنین ولایت ثابت است یا نه؟و اگر ثابت است آیا دارای درجات و مراتب است یا خیر؟قبل از پرداختن به ولایت انبیا و اولیا الهی طرح این مسئله ضروری است که اگر ولایت برای انبیا و اولیا ثابت شود چه ولایت تکوینی و چه ولایت تشریعی این ولایت نه در عرض ولایت خداوند است و نه در طول آن دلیل بر اینکه هیچ ولایتی در عرض ولایت خداوند نیست آن است که ولایت هیچ کس ولایت اصیل و بالاستقلال نیست ازاین رو اگر ولایت غیر اصیل وغیر مستقل برای هرکه ثابت شود در عرض ولایت خداوند که اصیل و مستقل است است قرار نخواهد گرفت.اماعلت اینکه ولایت انبیاء و اولیاء در طول ولایت خداوند نیست آن است که ولایت خداوندی که احد و صمد است نامتناهی و خارج از حد و حصر است و چون نامتناهی است به مقطع خاصی محدود نمی گردد تا از آن مقطع به بعد نوبت به ولایت دیگری برسد خداوند به دلیل صمد بودن خلاءی برای دیگران باقی نمی گذارد چه رسد به اینکه آن غیر در رتبه ی ثانی واقع شود(هوالذی فی السماء اله و فی الارض اله)اوست که هم در آسمان خداوند است وهم در زمین بدون آنکه بر حریم خداوندیش از آسمان و زمین رنگی نشیند و به عبادت دیگر یکی از برجسته ترین اوصافی که برای خداوند اثبات میشود وصف نامحدود بودن اوست که با اثبات آن دامن کبریایی خدای سبحان از تمامی نواقصی که ا
ز ناحیه محدود بودن عارض میشود مبرا و منزه می گردد.علی (ع)فرمود:«ومن حدّه فقد عدّه ومن عدّه فقد أبطل أزله»اگر کسی خداوند را محدود کند اورا به شمارش در آورده و هرکه او راشماره کند ازلیّت اورا باطل کرده است بنا براین در مقام ثبوت روشن است که علّت آغازین به دلیل نامحدود بودن در تمامی سلسله هستی حضور دارد و هیچ یک از افراد در عرض ویا در
طول علّت نخواهند بود بانفی ولایت طولی و عرضی از غیر خداوند اگر ولایتی به دیگران اسناد داده میشود به ناچار مظهر ولایت خداوند خواهد بود یعنی ولایت تکوینی و تشریعی هر ولی در حقیقت مظهر ولایت حق است و آن شخص مجلی و محلّ جلوه ولایت خداوند است که ولایت خداوند در آن تجلّی کرده است.



 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی با عنوان دیه زن از دیدگاه فقه وحقوق

26 شهریور 1392 توسط صالحی

موضوع تحقیق :دیه زن از دیدگاه فقه وحقوق

محقق:زهرا محمودزاده -مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)بیجار


چکیده
اسلام نظامی جامع وبه هم پیوسته دارد که حقوقی بخشی از آن است فقه اسلامیزوایای گوناگون زندگی انسان را از پیش از ولادت تا پس از مرگ مورد توجه قرار داده است .بنابر این باید تمام زوایا و مسائل ریز رادر نگاه کلان ودر راستای آن برنامه کلی لحاظ کرد پس تکیه به برخی نکات ریز و نگاه استقلالی به آن بدون توجه به پیکره کلی و برنامه کلان نتیجه مطلوب نمی دهد .
از آن جا که قانون به طور کلی وضع می شود قانون گذار مصلحت عمومی را رعایت می کند و موارد استثنایی و تبصره ای سبب نقض حکم کلی نمی شود .
در حقوق اسلامی وظایفی خاص به عهده مرد نهاده شده است دیه مالی است که در برابرآسیبی که به انسان وارد شده است گرفته می شود مقدار آن به ارزش شخص آسیب دیده ارتباط ندارد .بنابراین کسی نمی تواند بگوید چون دیه زن نصف مرد است زن نصف ارزش مرد را دارد عضمت و ارزش انسان به صفات و کسب مراتب علمی و عملی وابسته است ودر این جهت مرد وزن یکسانند .
قرآن مجید می فرماید :"پس پروردگار شان دعای آنان را اجابت کرد وفرمود من عمل هیچ صاحب عملی از شمارا از مردیا زن که همه از یکدیگرند تباه نمی کنم “
“هر کس از مرد وزن کار شایسته انجام دهد ومومن باشد قطعا او را با زندگی پاکیزه ای حیات (حقیقی)می بخشیم ومسلما به آنان بهتر از آنچه انجام می دادند پاداش خواهیم داد”
بنابراین ارزش انسان به انسانیت او ونائل شدن وی به مراتب والای قرب الاهی است در این جهت جنسیت نقشی ندارد .زن ومرد یکسانندو چه بسا زنان از استعداد بهتری برخوردار باشند .
دیه به معنای قیمت نهادن شخص و شخصیت نیست بدین سبب اگر یکی از شخصیت های بزرگ علمی یا سیاسی کشور در جریان یک قتل عمد یا غیر عمد کشته شود دیه اش با دیه کارگر ساده ای که به این گونه جان باخته برابراست.
حکم به نقص دیه زن به معنای کم تر بودن حق زندگی وسلامتی زن نیست .این قانون با توجه به دیدگاه اقتصادی اسلام و مسئولیت های مرد وزن که مرد را عامل اول اقتصادی می داند وضع شده است .حق زندگی در زن ومرد یکسان است .
بدین سبب با اجرای قوانین اسلام در همه ابعاد تعادلی کامل میان زن ومرد ایجاد می شود .
با توجه به این دیدگاهجامع تعادلی کامل در نظام خانواده ایجاد می شود .زن با دید عاطفی خود بر اساسملاحظه مسائل اخلاقی گاه در جهت حل مشکلات اقتصادی خانواده گام بر می دارد ولی شرعا در این مورد وظیفه ای ندارد .
کلید واژه ها: زن -دیه- تنصیف-فلسفه دیه



 نظر دهید »

چکیده تحقیق با عنوان حقیقت تقوا وآثار آن در آیات وروایات

26 شهریور 1392 توسط صالحی

موضوع تحقیق :حقیقت تقوا وآثار آن در آیات وروایات

محقق:مهوش پور رحمانی-مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران

استاد راهنما:خانم امینی


چکیده
موضوع مورد بحث، حقیقت تقوا و آثار آن در آیات وروایات می باشد.تقوا به عنوان مانعی براي ورود به شبهات و مهاري براي نفس سرکش معرفی شده است وبه معناي خویشتنداري دربرابر گناهان وتخلف از فرمان خدا ست. در حقیقت حالت درونی است که انسان را از هرگونه گناه، باز می دارد تا مرتبه اي که به غیر خدا نمی اندیشد.تقوا با واژه هایی نظیر ورع،ایمان، نیکی همبستگی معنایی دارد به گونه اي که در بعضی آیات می بینیم این واژه ها جانشین تقوا شده اند وازاستلزامی حکایت می کند که میان این مفاهیم برقرار است؛مفهوم مخالف آن درادبیات دین فجوراست که به معناي افسار گسیختگی وبی مهاري می باشد.پایین ترین مرتبه ي تقوا انجام واجبات وترك محرمات است. بالاتر از آن انجام کارها براي رضاي خدا وبالاترین مرتبه دوري از هر آنچه انسان راازیاد خدا باز می داردحتی اگر انجام آن گناه نباشد.انسان هاي متقی با نشانه هایی چون ایمان به غیب،راستگوئی،نرمخوئی وگذشت از دیگران،از انسان هاي دیگرمتمایز می گردند.چنین افرادي می توانند حق رااز باطل تشخیص دهند در نتیجه از گرفتاري ها رهایی می یابند وخانواده و جامعه ي آنان رشد می یابد.توجه به آثاري که تقواي الهی دردنیا و آخرت فردمی گذارد،اهمیت وضرورتاین بحث رابه طور کامل نمایان می سازد. بنابراین سعی شده است با بیان این آثار، خوانندگان نسبت به عملی کردن مسائل شرعی ترغیب شوند.جمع آوري مطالب به صورتتحلیلیو کتابخانه اي وفیش برداري بوده وازمنابع تفسیري واخلاقی دسته اول ودوم استفاده شده است.
کلیدواژه:تقوا، ورع،آیات ،روایات، فجور.

 نظر دهید »

چکیده تحقیق با عنوان انفاق از دیدگاه آیات و روایات

25 شهریور 1392 توسط صالحی

عنوان تحقیق:انفاق از دیدگاه آیات وروایات

محقق:زهرا رضازاده-مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)بیجار


چکیده

موضوع این پایان نامه انفاق از دیدگاه آیات و روایات می باشد
این در هفت بخش با موضو عات انفاق بررسی می شود.طبق آیات قرآن کسانی که در جامعه از مواهب و نعمت بیشتری برخوردارند باید از آن در راه خدا انفاق نمایند بنابراین مردم پرهیزگار آنهایی هستند که نه تنها از اموال خود بلکه از عقل و دانش و نیروی جسمانی خویش می بخشند .
با توجه به این که بشر تنها به عنوان نماینده در اموالی که مالک حقیقی آن پروردگار جهان است می تواند دخل و تصرف کند باز خداوند این بذل و بخشش را قرض حساب کرده است که هنگام دریافت پاداش چندین برابر آن را وعده داده است .روایات وارده اهمیت و عظمت انفاق را در حالات معصومین (ع) مشخص می سازد که چگونه از اموال و دارایی خود در راه خدا وند بهره مند شده و به وسیله آن چه خدمت هایی به اسلام ومسلمین نموده اند .
آیات و روایات زیادی در مورد انفاق آمده است که بیان کننده شرایط و آثار انفاق هستند از جمله شرط اساسی داشتن پاک و خالص است همچنین انفاق باید از مال حلال و مرغوب انتخاب شود و از هر گونه منت و اذیت در پی آن مبراباشد حد اعتدال در انفاق باید رعایت گردد زیرا دین اسلام در همه جا حد وسط را رعایت کرده و افراط و تفریط را مورد نکوهش قرار داده است .
ره آورد و آثار جاودانی وانفاق پر شدن جای انفاق به لطف خداوند مکارم دنیا و فضیلت آخرت توشه معاد می باشد ترک انفاق پیامد هایی در این دنیا وسرای آخرت به دنبال دارد که بدترین آن دوری از خدای متعال است


 1 نظر

چکیده تحقیق پایانی باعنوان اعجاز علمی قرآن

25 شهریور 1392 توسط صالحی

عنوان تحقیق:اعجاز علمی قرآن

محقق:حلیمه چقلویی

استاد راهنما:خانم بختکی


چکیده

یکی از الزامات جاودانگی رسالت قرآن این است که قرآن باید برای هر نسل وهر عصر عطا ها وبخشش های نوینی داشته باشد عطا هایی که نسل های گذشته ازآن بهره نبرده اند .از این روی که قرآن رهنمود الهی برای همه جهانیان است که پیام آن برای عصر و نسل خاص و امتی معین محدود نیست پس اگر داده های قرآن تجدد پذیر نبوده و با گذشت اعصار قرون منظور نشود مثلا در یک قرن به اتمام رسد قرآن دچار انجماد و ایستایی می شود ودر آن صورت نسلها وقرن های بعدی باید بر خان گذشتگان نشسته و خود بهره های نوینی از این مائده پروردگار نداشته باشند حال آن که زمان و حرکت راه خود را می روند وبه ره آورد گذشته قانع نیستند که در آن ره آورد برایشان کافی نمی باشد.
پس یکی از ملزومات اعجاز قرآن تجدد پذیری مفاهیم آن است عطای اعجازی قرآن متجدد و مائده فیاض آن در همیشه زمان سخی بخشنده است هرگز انجماد نپذیرفته و قادر است تا برای هر نسل داده هایی را پیش کش نماید که با موهبتهای آن برای عصر های گذشته متفاوت باشد .
همین جاست که به اهمیت طرح مباحث اعجاز علمی قرآن کریم پی می بریم زیرا مفاهیم علمی قرآن درست همان بستری است که عنصر تجدد و تولید مفاهیم در آن به روشنی نمایان است این تحقیق از سه بخش اصلی کلیات مفهوم شناسی و بیان نمونه هایی از اعجاز علمی قرآن تشکیل شده است .
که در بخش سوم آن به بیان نمونه هایی از اعجاز علمی در انسان شناسی و اعجاز پزشکی و بیان نمونه هایی از اشارات علمی در آسمان و زمین و موجودات زنده در آسمانها پرداخته شده است .
روش تحقیق به شیوه کتابخانه ای توصیفی و تحلیلی است و چون از اطلاعات ثبت شده کمک گرفته ام در آن از نقل قول مستقیم استفاده نموده ام .
منابع اصلی که در این تحقیق بکار رفته عبارتند از :قرآن - تفاسیرقرآنی- نهج البلاغه
واژگان کلیدی این تحقیق عبارتند از : معجزه -علم - تغذیه- وتفسیر

 نظر دهید »

چکیده تحقیق با عنوان حقوق متقابل والدین وفرزندان دراسلام

25 شهریور 1392 توسط صالحی

عنوان تحقیق:حقوق متقابل والدین وفرزندان در اسلام

محقق:اکرم اللهیاری

استاد راهنما:خانم بختکی

چكيده:
اين تحقيق با عنوان “حقوق متقابل والدين و فرزندان در اسلام"است. رعايت حقوق متقابل والدين و فرزندان نقش مهم و فوق العاده اي در تزكيه و بقاي خانواده دارد. با توجه به مهم بودن حقوق متقابل والدين و فرزندان و جايگاه مهمي كه در قرآن و سنت دراد و مشكلات عصر حاضر كه روابط در بين خانواده ها كمتر شده است، افراد خانواده نسبت به حقوق خود تا حدودي بي تفاوت شده اند و اساس خانواده دچار بحران شده است. هدف از انجام تحقيق مشخص كردن چگونگي حقوق متقابل والدين و فرزندان از ديدگاه اسلام است تا به صورت راهنما مورد استفاده خانواده ها قرار گيرد و آنها حقوق اسلامي را در زندگي به كار گيرند تا پيوند خانوادگي مستحكم شود.
در ميان تمام دستورات حيات بخش دين مبين اسلام كه تأثيرات آنها در سعادت و خوشبختي فرزند مسلم است، موضوع رضايت پدر و مادر از فرزند خود، از ويژگي خاص برخوردار است و به جرأت مي توان گفت كه اين امر كليد سعادت و رمز كاميابي فرزند است. رضايت پدر و مادر از فرزند خود در گرو رعايت حقوق والدين از جمله احترام والدين، ادب در برابر والدين، و نيكي به والدين زمان حيات و پس از مرگ آنها است. وجود فرزند براي خانواده نعمتي است كه زن و مرد را به هم مأنوس و نزديك تر مي سازد و قدر و ارزششان را در نزد هم بالا مي برد. كانون خانوادگي بر اثر آن گرمي و نشاط مي يابد. پس والدين هم درباره كودك خود بدهي هايي دارند كه تحت عنوان حقوق فرزند است. والدين وظيفه دارند كه در عين رعايت حقوق فرزند درپروردن افرادي مفيد به حال جامعه در طريق تكامل جسمي و رواني فرزندان بكوشند و او را عضوي مؤثر به حال خود و جامعه انساني بار آورند. پس در كانون خانواده هر يك از اعضا حقوق و مسئوليتهايي متقابل نسبت به هم دارند كه با بكار بستن دستورات ويژه اسلامي در اين زمينه، پيوند خانوادگي را مستحكم مي نمايند.
كليد واژه هاي اين تحقيق،
حقوق، والدين، فرزندان، تربيت، احترام است.



 نظر دهید »

چکیده تحقیقی با عنوان فرهنگ سازی اقامه ی نمازدر سیره ی پیامبر(ص)وائمه ی معصومین(ع)

15 مرداد 1392 توسط صالحی

موضوع

فرهنگ سازی اقامه ی نمازدر سیره ی پیامبر(ص)وائمه ی معصومین(ع)

تهیه وتنظیم

مهساشهبازی-مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران

چکیده

نماز یکی از ارکان مهم دین است و در زندگی معصومین (ع) هم اهمیت بسیاری دارد و آنها نماز را اوج اخلاص و بندگی می دانند و حتی احادیث و آیات مورد نظر زیادی در این باره ذکر شده . هدف از اقامه نماز حاظر این است که به بررسی اهمیت و تروج نماز ان رکن مهم و ستون اسلام در زندگی معصومین علیه السلام بپردازد.

در میان فروع دین اسلام شاید با فضیلت تر از این عمل که متاسفانه توسط برخی از انسانها مورد غفلت و سهل انگاری واقع شده نتوان یافت انچنا اهمیت که معصومین(ع) که قله های بلند انسانیت و حاقه های اتصال به عالم ملکوتند نز خود را به آن آراسته ودر مراحل کمال از آن مدد جسته اند برخلاف عرفانهای

نوظهور و خودروی که بعد از طی مرال این تکلیف عظمای الهی را از دوش خودساقط می دانند .

روش جمع آوریمطالب کتابخانه ای بوده که بر این مبنا ازاسنادو مدارک دینی بهره برده وبه نقل و توصیف موارد مذکور پرداخته ایم وسعی نموده ایم در حد توان از منابع روایی معتبر بهرگیری نماییم ودر پایان می توان گفت معصومین(ع) به این ریسمان محکم الهی چنگ زده اند و چرا ما از ایشان تاثیر نگرفته و خودرا به ان متصل نسازیم. واژگان کلیدی آن است : فرهنگ ، اقامه ، نماز ، سیره ، اهمیت



 1 نظر

چکیده تحقیق پایانی با عنوان نقش بازی در تربیت کودک از نظر اسلام

30 تیر 1392 توسط صالحی

عنوان

نقش بازی در تربیت کودک از نظر اسلام

استاد راهنما

معصومه پاشایی

پژوهشگر

زینب آقاجانلو-مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س)سقز

چکیده

موضوع این پژوهش با عنوان  نقش بازی در تربیت کودک از دیدگاه اسلام مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از انتخاب این موضوع، آشنایی با یکی از روش های تربیتی با عنوان بازی و مشخصه‌های آن ، اهمیت آن برای والدین و کلیه‌ی کسانی که به نحوی با کودکان در ارتباطند، همچنین بیان پیامدهای تربیتی بازی ، بیان ویژگی‌های اسباب‌بازی‌های مناسب و تکیه بر نقش مؤثرشان در روان کودک و تأثیر آن در آموزش مهارت‌های فکری و جسمی کودکان از قبیل رشد عواطف و احساسات، توسعه‌ی مهارت‌های حسّی، حرکتی و شناختی، سلامت عمومی و بهداشت روانی کودک است. از جمله ویژگی‌های بازی، اختیاری بودن ،خوشایند و هدف‌دار بودن آن است. بازی در سال‌های اولیه نقش حیاتی برای کودک دارد، زیرا علاوه بر شادی، برای رشد جسمی کودک اهمیت زیادی دارد. در روایات معصومین (علیهم السّلام) نیز به این موضوع اشاره شده،است.

بازی دارای ارزش‌های بس مهمّی است که با کمی تأمل می‌توان به درستی به نقش و اهمیت آن در رشد روانی کودک پی برد. آن ارزش‌ها عبارتند از: ارزش جسمانی، درمانی، اجتماعی، اخلاقی، ذهنی، آموزشی و … از طریق بازی، والدین می‌توانند بسیاری از مفاهیم دینی، اخلاقی، علمی، ازقبیل آموزش آداب زندگی، احکام و احادیث و اصول اخلاقی و دینی را به کودک بیاموزند. بازی‌ها با توجه به محتوای آن‌ها و گرایش‌های کودک که از احوال درونی او نشأت گرفته به انواع مختلفی تقسیم می‌شوند، آن‌ها عبارتند از: بازی‌های تقلیدی، نمایشی، نمادی، تخیّلی، هوش، حرفه‌ای، رقابتی، رایانه‌ای.

اما مسئولیت والدین در زمینه‌ی بازی کودک از دیدگاه اسلام، این است که مکان و زمینه‌ی مناسبی برای بازی کودک فراهم کنند، هم‌چنین با کودکشان هم‌بازی شوند.

از دیگر وظایف والدین این‌که باید در ضمن بازی بسیاری از اصول اخلاقی را به طور مستقیم و غیرمستقیم به کودک آموزش دهند؛ امّا متأسفانه برخی از والدین به دلایلی از قبیل ناآگاهی، کمبود فضای کافی برای بازی، بی‌حوصلگی، کثیف شدن لباس کودک، از بازی ممانعت کرده و به بازی آن‌ها اهمیّت نمی‌دهند. از دیگر مواردی که باید به آن توجّه شود، ویژگی‌های اثرگذار اسباب‌بازی است. اسباب‌بازی مناسب می‌تواند بر رشد صحیح کودک مفید باشد و مطابق با سن، علایق و درخور توانایی‌های ذهنی و رشد کودک باشد. در همه حال والدین باید نظارت بر اسباب‌بازی و نحوه‌ی بازی کودک داشته باشند. برخی نتایج بدست آمده در این پژوهش عبارتند از: بازی در رشد جسمی و روانی کودک نقش بسیار مهمی دارد. البته از نقش والدین در بازی کودک نباید غفلت کرد، زیرا آنان از این طریق می‌توانند آموزش کودکان را به عهده بگیرند. در تدوین این تحقیق از منابع روان­شناسی  ،کتاب­های روایی که در مورد تربیت و بازی نوشته شده و کتاب­های تربیتی استفاده شده است.

این تحقیق به اعتبار روش جمع‌آوری، کتابخانه‌ای است و زمینه‌های به اثبات رسیده در این پژوهش عبارتند از: 1- بازی باعث خلاقیّت، سرعت و رشد فکری می‌گردد. 2- خانواده‌ها و به خصوص والدین هم‌بازی‌های بسیار مناسبی برای کودک هستند. 3- بازی مؤثرترین و اصلی‌ترین راه یادگیری برای کودکان است.

 1 نظر

چکیده تحقیق پایانی با عنوان اجتهاد وتقلید در فقه شیعه

30 تیر 1392 توسط صالحی

عنوان

اجتهاد و تقلید در فقه شیعه

استاد راهنما

سرکار خانم نسرین اسدبیگی

پژوهشگر

فاطمه اینانلو-مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س)سقز

چکیده

پژوهش حاضر با عنوان «جایگاه اجتهاد وتقلید در فقه شیعه » ، برای رسیدن به اهدافی چون شناخت جایگاه اجتهاد وتقلید به نحوی منسجم ، پاسخگویی به شبهات مطرح شده د ر این زمینه ، جهت بارور شدن باورها، شناخت عوامل رکودو خروج اجتهاد از بستر طبیعی خود همانند ظهور اخباریه در قرن 11و12نزد شیعه وبسته شدن نسبی باب اجتهاد و… تدوین گشته است . وبرای نیل به این مقصود از منابع معتبری مانند اسلام ونیازهای زمان، تألیف مرتضی مطهری ، نقش تقلید در زندگی انسان ،تألیف محمد تقی مصباح یزدی ، تاریخ فقه وفقها ، تألیف حبیب الله عظیمی ، استفاده شده است.

این پژوهش برای پاسخگویی به سؤالاتی چون ، چیستی اجتهاد وتقلید و چگونگی سیرتحول اجتهاد درفقه شیعه و چرایی ضرورت آنها؟و…،پس از تبیین مباحث مقدماتی ،دردو فصل نخست مبانی اجتهاد وتقلید، رامطرح می نماید؛و در فصل سوم، نخست تقسیمات رایج و مشهور ادوار فقـه امامـیه را بـیان می کند ،سپس با نقد طبقه بندی های مذکور ، تحوّلات وتطوّرات فقه شیعی ،در 9دوره و عصر بررسی شده است، ودراین تحقیق سعی شده که سبک واسلوب ابداعی هر یک از فقهایی که در هر دوره نقش داشته اند به اختصار مورد بررسی قرار گیرد. پس از بررسی ها وتلاش برای پاسخ به سوالات در بین منابع وکتب معتبر ،روشن گردید که،  انسـان مسلمان در عصــر غیبت ،جهت شناخت مسئولیت عباد ی ومدنی و جزایی راهی جز اجتهاد واستنباط از منابع فقه یعنی کتاب قرآن وسنت ندارد وشخصی که توانایی رسیدن به چنین رتبه ی علمی را ندارد موظف است احکام دین را از یک متخصص در علم فقه فرا بگیرد.

بنابراین امامیه معتقد است که هرکس در هر زمان ف درصورتی که دارای شرایط اجتهاد باشد ، می تواند به کتاب وسنت وادلۀ اصول رجوع نماید و احکام شرع را در موضوعات مختلف ، مستحدثه وغیر مستحدثه ، استخراج کند. از این رو ، فقه شیعه ، فقهی پویا وغنی وقابل انطباق درهر عصر وزمان است ، به موضوعات ومسائل مختلف پاسخ می گوید وباشرایط وموقعیت های گوناگون سازگاری دارد.

اجتهاد در فقه شیعه از قرن 2هجری –که آغاز عصر غیبت است – به بعد روندی رو به جلو ودر جهت تکامل را طی می کندوبا گذر از دوره های مختلف تاریخی ومتناسب با اقتضائات زمان ومکان پویا بوده است .  البته در مراحل کوتاهی با ظهور عواملی چون ظهور اخباری ها این حرکت متوقف یا کند شد که سپس با تلاش فقهای بزرگ ، آن موانع برطرف گریده و رشد این حرکت سرعت داده شد. تا اینکه در نیمه ی دوم قرن 14 هجری حکومت فقهی با پیروز شدن انقلاب اسلامی د رایران تحقق پیدا کرد وعملاً اثبات گردید که فقه در همۀ شؤون جامعه جاری است وتوان حلّ مشکلات همه جانبۀ اجتماع را دارد و مقتضیات زمان ومکان در آن نقش تعیین کننده دارد.

با بررسی علمی و کاوش در تاریخ فقه شیعه، هرچه بیشتر آشکار گردید ، شبهاتی که در مورد اجتهاد وتقلید وارد شده ناشی از فهم غلط ومعنا ومفهوم تقلید و اجتهاد است . از این رو با تبیین درست معنای اجتهاد وتقلید در اسلام ، خود به خود همۀ شبهات رفع می شود.

 نظر دهید »

چکیده مقاله با عنوان شیطان پرستی از منظر قرآن

30 تیر 1392 توسط صالحی

عنوان:شیطان پرستی از منظر قرآن

محقق:فاطمه بختکی

مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)بیجار

 

چکیده:

موضوع این مقاله شیطان پرستی از منظر قرآن است.همانگونه کی میدانیم انسان ها همیشه دشمنانی داشته اند که برخی از آنها دشمن درونی و برخی دشمن بیرونی بوده اند.دشمن بیرونی ما که شیطان است باید او را بشناسیم و بدانیم که این دشمن که قسم خورده تا روزی که به او مهلت داده شده است انسان ها را از هر راهی که بتواند فریب دهد.از چه راه هایی به هدف خود خواهد رسید.همانگونه که می دانیم،جامعه امروزی مورد حملات شیطان و یاران او قرار گرفته و چون برخی از افراد آشنایی با کارهای شیطان و یاران او ندارند خیلی زود فریب این دشمن مکار را می خورند.

شیطان که به علت استکبارش از درگاه الهی رانده شد سعی میکند با زیبا جلوه دادن گناهان ، وسوسه و وعده به اصلاح و توبه در آینده افراد را فریب داده و از راه راست به دور کند.یاران انسی شیطان که همان دوستان بد انسان هستند سعی می کنند دوستشان را پیرو هوا و هوس کنند و از خوبی به صفات پست سوق دهند.

پرستندگان شیطان که برای خود آداب و رسوم و سمبل و نشانه هایی دارند که هر کس خلاف آنرا انجام دهد اقدام به قتل آنها میکنند و برای شیطان قربانی می کنند.

شیطان نیز با ابزار رسانه ای و غیر رسانه ای به جنگ با انسان آمده که هر کدام موارد خاص خود را دارد.

امید که کشوری را که به نام ائمه معصومین علیهم السلام در همه جای دنیا شناخته شده است را حفظ کرده و تسکین و مرهمی بر زخم های تاریخ این مرز و بوم نهیم.

کلیدواژه ها: شیطان-طاعت-قرآن-فطرت-عبادت-کفر-توبه.

 3 نظر

چکیده تحقیق پایانی با عنوان وسواس وراهکارهای آن از دیدگاه قرآن وروان شناسی

26 تیر 1392 توسط صالحی

عنوان تحقیق:وسواس وراهکار های درمان آن از دیدگاه قرآن وروان شناسی

محقق:بهجت فعله گری-مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه

استاد راهنما:صغری ملاولی

 

چکیده :

وسواس یکي از بيماريهاي روحي- رواني است كه از تسلط قوه ي واهمه پديد مي آيد و باعث مي شود انسان نسبت به واقعيتهاي موجود دچار شك و ترديد شود، همچنين وسواس دو نوع است، وسواس فكري وسواس عملي، كه در وسواس فكري تصاوير و انديشه هاي مزاحمي كه به طور غيرارادي، وارد فضاي انديشه و ذهن مي گردد و فكر و انديشه افراد را تحت تأثير قرار داده ، وسواس عملي هم اعمال و رفتارهاي به ظاهر هدفمند و تكراري هستند كه در پي احساسات ذهني اجباري بروز نموده و معمولاً شخص در مقابل آنها مقاومت مي كند، ولي نتيجه ي اين مقاومت شك بوده و فرد به ناچار براي رفع اضطراب وارده فاعل آن اعمال خواهد بود .

اختلالات وسواسي مي تواند تأثير عمده اي بر عملكرد اجتماعي، اقتصادي، تحصيلات و … افراد داشته باشد. شناخت صحيح از بيماريهاي اعصاب و روان در مورد معيارهاي تشخيصي، علائم و روشهاي درماني بيماريهاي فوق مي تواند كمك شاياني در تشخيص، مراجعه سريع، درمان علمي و عملي بيماريهاي فوق گردد .

در اين تحقيق با استفاده از منابع كتابخانه اي درصد بيان وسواس و راهكارهاي درمان آن از ديدگاه قرآن و روانشناسي هستيم و تلاش نموده ايم كه معيارهاي تشخيص اختلال وسواس را مطابق آخرين معيارهاي آن ارائه نمائيم و آثار و روشهاي درمان دارويي و غيردارويي وسواس را به زبان ساده و قابل فهم مورد بحث قرار دهيم .

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی با عنوان تفریحات سالم از منظر اسلام

26 تیر 1392 توسط صالحی

عنوان تحقیق: تفريحات سالم از منظر اسلام

محقق:سکینه عربیان-مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه

استاد راهنما:صغری ملاولی

چکیده :

خداوند در تكوين و تشريع به ضرورت تفريح مهر تأييد زده است البته تفريحات سالم و آرامش بخش كه اصول آن عبارت است از اينكه در آن گناه و معصيت نباشد، همراه با اذيت و آزار و لهو نباشد. چون اين تفريح آمادگي لازم براي انجام فعاليت هاي ديگر مي باشد و در آيات مختلف قرآن به شادي براي فضل و رحمت خداوند و همچنين تفريح و گردش در بين گياهان و دقت در كيفيت خلقت آنها و نظر به دريا و انواع جنبندگان براي عبرت گيري آمده است . و همچنين در روايات به انواع تفريحات سالم مانند مسافرت ، شوخي و خنده و صله رحم، عبادت و انس با خدا، تجمل و زيبايي، ورزش ، تير اندازي ، اسب سواري، شنا و دوميداني و پياده روي و اثرات معجزه آساي آن و كشتي و شمشيربازي و كوهنوردي و بازي با كودكان اشاره شده است و در نهايت به آثار تفريحات سالم از نظر روحي، جسماني و اجتماعي اشاره شده است .

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی با موضوع نقش دین در زندگی

25 تیر 1392 توسط صالحی

عنوان تحقیق:نقش دین در زندگی

محقق:معصومه خداوردی-مدرسه علنیه الزهرا(س)قروه

استاد راهنما:صغری ملاولی

چکیده:

دین مجموعه­ای از قوانین و مقررات است که هدف آن راهنمایی بشر به سوی سعادتمندی است. دین در تمام عرصه­های فردی و اجتماعی زندگی فرد تأثیرگذار است. در سایه باور به خدا و ایمان به او می­توان سدی محکم در مقابل آلام روانی مانند ترس، وسوسه، اضطراب و … ایجاد کرد، چون ریشه تمامی این نگرانی­ها احساس بی­پناهی است. اگر خدا را از جهان برداریم و اعتقادی به آن نباشد جهان بی­صاحب و بی­اداره­کننده می­شود. در این صورت هر کاری مجاز است و آیا در چنین جهانی که بی­صاحب است خصلت­های انسانی توجیهی دارد. در مکتب توحیدی امید و نشاط و امیدواری به رحمت خداوند بسیار مورد ترغیب و تشویق قرار گرفته و یأس و ناامیدی نهی شده و ناپسند می­باشد. دین برای اینکه زمینه گناه را از بین ببرد و راه ترقی را برای افراد بشر پیوسته گشوده نگه دارد راه توبه را پیشنهاد می­کند به گنه­کاران و از طرفی دین اسلام به وسیله اجرای حدود امنیت جان و مال و آبروی افراد جامعه را تضمین می­کند. در جامعه خداباور اختلاف و تفرقه وجود ندارد و افراد با یکدیگر اتحاد و همکاری دارند چون از سفارشات اکید دین هم همین امر می­باشد. دین باعث شکوفایی تمدن بشری می­شود به گونه­ای که هر جا دین حضور پیدا کرده تمدن جلوه بهتری پیدا کرده است. پیامبران الهی هم از راه دعوت به تعقّل و تفکر افراد جامعه را از خصلت­های ناپسند جاهلی دور کرده و به استفاده از عقول خود دعوت می­کردند که در این صورت تمدن بشری جلوه بهتری پیدا می­کند. دین با بیان قوانین اجتماعی و فردی باعث گسترش عدالت و دادگری در جامعه می­شود. دین در عرصه جهانی و در عصر مدرنیته جایگاه تأثیرگذار و مهمی دارد به طوری که می­تواند تعاملات و روابط فرهنگی میان ادیان را تقویت کند. دین و سیاست همواره همراه همدیگر بوده­اند و جدای از هم نیستند به طوری که تحقق هدف بزرگ دین بدون تشکیل حکومت  امکان­پذیر نیست. حتی پیامبر اکرم (ص) هم حکومت اسلامی تشکیل دادند و در سایه آن قوانین دین را اجرانمودند. علم و دین هم رابطه مستقیمی با هم دارند و علم در جوامع دینی از منزلت بالایی برخوردار می­باشد به تعبیر استاد شهید مطهری علم و دین دو بال مورد نیاز برای پروازند. در جوامع غیردینی بیماری­های روانی و فساد و تجاوز به حقوق دیگران و انحرافات جنسی و مسائلی از این قبیل بسیار فراوان است و حتی در این جوامع اقدام به خودکشی آمار بالایی دارد به خاطر احساس پوچی و بی­هدفی، اما در جوامع دینی چنین مسائل و مشکلاتی بسیار اندک می­باشد.

هدف اصلی تحقیق حاضر بیان جایگاه و نقش مهم و اساسی و سازنده دین در زندگی دنیوی و اخروی افراد است و مشاهده می­شود که دین در تمام عرصه­های زندگی بیشتر حضوری پررنگ دارد به گونه­ای که اگر این حضور وجود نداشته باشد فرد در زندگی دچار سردرگمی و پوچی می­شود و نمی­تواند به کارهای خود سامان دهد و زندگی برا با دیدی بدون هدف می ­نگرد.

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی با عنوان تأثیر هوش عاطفی بر رفتار انسان در آیات وروایات

25 تیر 1392 توسط صالحی

عنوان تحقیق: تاثیر هوش عاطفی بر رفتار انسان در آیات و روایات

محقق:فاطمه قمریان-مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه

استاد راهنما:نگار کلوندی

چکیده:

در پژوهش حاضر به مولفه های تاثیر گذار هوش عاطفی بر عملکرد انسان در آیات و روایات پرداخته شده است. هوش هیجانی یعنی توانایی درک درست محیط پیرامون , خود انگیزی , شناخت و کنترل احساسات خویش به طوری که این فرایند جریان تفکر و ارتباطات را تسهیل کندهوش هیجانی توانایی کنترل هیجان های خود و دیگران , تشخیص و تمایز بین هیجان های مختلف و نام گذاری مناسب آنها , و همچنین استفاده از اطلاعات در جهت هدایت اندیشه و رفتار است. در فصل اول به کلیات پرداخته شده است در فصل دوم , به توان تشخیص و تنظیم عواطف فردی و ابعاد آن در آیات و روایات اشاره شده است. واکنش های هیجانی از مراحل اولیه زندگی به طور غریزی چه در مواقع شادی و چه در محرومیت و ناکامی در کودکان مشخص شده است. در فصل سوم , به موضوع توان تشخیص عواطف دیگران و اثر گذری بر آن در آیات و روایات پرداخته شده است. یکی از اصول اولیه هوش هیجانی این است که روابط حمایتی و توام با مهر و همدلی , پایه های آموزشی پایدار واقعی را تشکیل می دهند. در قلمرو اجتماعی , هوش هیجانی به قابلیت ها , شایستگی ها و توانمندی هایی می پردازد که ارتباط رد با دیگران را تنظیم می کند.

در فصل چهارم , موضوع خود انگیختگی و ابعاد آ« در آیات و روایات مورد بررسی قرار می گیرد . فصل پنجم , به توانایی برقراری روابط بلند مدت با دیگران در آیات و روایات پرداخته است. به طور کلی نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که اگر انسان از هوش هیجانی الایی بهره مند باشد , می تواند چالش های فردی و اجتماعی خود را بهتر مدیریت کند , و می تواند زمینه افزایش سلامت جسم و روان خود را فراهم نماید.

کلید واژه :

خود انگیختگی , مدیریت , کنترل احساسات , هوش هیجانی , قابلیت ها , همدلی.

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی با عنوان آسمان در قرآن

24 تیر 1392 توسط صالحی

عنوان تحقیق:آسمان در قرآن

محقق:معصومه شاهرخی-مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه

استاد راهنما:نگار کلوندی

چکیده:

آسمان یکی از موضوعاتی است که در آیات فراوانی از قرآن ، به آن پرداخته شده ، این کتاب آسمانی ، با بیان برخی ویژگیهای آسمان ، انسانها را به تأمل و تفکر در آن ، سفارش کرده است تا از این راه به وجود و صفات خداوند پی ببرند.

کاوش و بحث در آفرینش آسمانها و تعداد و شکل و رنگ آنها ، از دیرباز تا کنون ادامه داشته است.

در زمان ما اگر چه پیشرفتهای چشمگیر در علوم و افزایش توانایی استفاده از فنون و ابزارهای جدید، صرفاً به رازگشاییو پرده برداری از برخی حجابهای تودرتوی این پدیده های شگفت کمک کرده است ، نباید یافته های جدید علمی و فرضیه های غیر قطعی تجربی را بر آیات قرآن و روایات معصومان تحمیل کرد. در این تحقیق برآنیم ، پس از طرح مسأله و با استفاده از آیات و روایات ، پاسخی به این پرسشها بیابیم:

خداوند آسمانها دارای طی چند مرحله و در چند روز آفریده و آیا در آسمانها هم ، مانند زمین حیات و زندگی وجود دارد و اصلاً در آسمانها موجود زنده ای هست؟ و سؤالات دیگری که انسان همیشه به دنبال پاسخی برای آنهاست.

پس در این تحقیق ، با استفاده از مفاد آیات و روایات خواهیم گفت که آسمان جهان ما ، که یکی از آسمانهای هفتگانه است، عبارت است از همه ثوابت و سیارات ، و همه آنچه تا کنون دیده شده و می بینیم همان آسمان اول است و شش آسمان دیگر، عوالمی غیر از کرات آسمانی اند. و نیز خواهیم گفت که در آسمانها، شیطانهایی هستند که هر وقت بخواهند اخبار غیبی آسمان را استراق سمع کنند با شهاب به سوی آنها ، تیراندازی می شود و نیز خواهیم دانست که در آسمانها نیز مانند زمین، قیامت برپا می شود اما در این واقعه (قیامت) فقط قسمتی از آسمانها متلاشی خواهد شد.

هم چنین به ویژگیهایی که خداوند در قرآن برای آسمان یاد کرده است ، خواهیم پرداخت.

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی با عنوان رابطه ایمان وآرامش در زندگی فردی

24 تیر 1392 توسط صالحی

عنوان تحقیق:رابطه ایمان وآرامش در زندگی فردی

محقق:فاطمه سلیمی-مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه

استاد راهنما:نگار کلوندی

چکیده:

روش برخورد شما در زندگی با مسائل چگونه است ؟ اصلاً به موردی که برایتان اتفاق می افتد و باعث می شود روند زندگی شما دگرگون شود چه اسمی می دهید ؟ مساله یا مشکل ! یادتان باشد هر چیزی در زندگی قابل حل می باشد. در تحقیق حاضر قصد بررسی مساله آرامش و رابطه ی آن با ایمان در زندگی فردی می باشد لذا به همین دلیل برای آشنایی با این موضوع ابتدا به اضطراب و بررسی آثار و نشانه ها و پیامدهای آن پرداخته شده است اضطراب پیامدهای زیستی ، روانی و اجتماعی دارد با شناخت آنها می توان  به حل این معضل کمک کرد چرا که اضطراب و استرس یکی از معضلات عصر حاضر و از دستاوردهای زندگی ماشینی می باشدو تقریباً همه ی اقشار مردم با آن مواجه هستند در جامعه ی بشری کنونی استفاده از داروهای آرامبخش روز به روز در حال افزایش است که حاصل آنها آرامش کاذب می باشد بشر به بیراهه رفته و از مسیر اصلی منحرف شده است . بعد از آشنایی با موضوع اضطراب راههای رسیدن به آرامش برای حل این مشکل بیان شده است  قرآن کریم راه حل این مشکل را بیان کرده است و یاد خدا را تنها راه رسیدن به آرامش معرفی می کند . چون این موضوع  را می توان از دو منظر دینی و روان شناسی بررسی کرد سعی شده است  در این تحقیق هر دو جنبه لحاظ شود البته به صورت مختصر ، آسان و مبسوط . راه حل هایی مفید و کاربردی از آموزه های دینی ، یافته ها و پژوهش های روان شناسان و روان پزشکان از قبیل تقویت ایمان ، صبر ، توبه ، توکل و … وجود دارد .امید است خوانندگان این تحقیق با استفاده از این راهها و در پناه حی لایزال زندگی شرشار از آرامش داشته باشند و به زندگی دلخواه خود برسند . در آخر راههای عملی پشنهاد شده از است تا اینکه با استفاده از آن ها بتوان به آرامش دلخواه رسید .

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی با عنوان شب زنده داری وتأثیرات آن بر اخلاق وتربیت

24 تیر 1392 توسط صالحی

عنوان تحقیق:شب زنده داری وتاثیرات آن بر اخلاق وتربیت

محقق:ذلیخا سعید محمدی-مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه

استاد راهنما:پوران منتشلو


چکیده :

از آنجا که انسان موجودی دو بعدی و دو ساحتی است و یک بعد وجودش تجرد و روحانیت است؛ باید همواره در پی رسیدگی به این بعد وجودیش باشد تا بتواند قوای آن را به فعلیت برساند و در نهایت به کمال شایسته خویش نائل آید. یکی از اموری که باید انسان برای پرورش روحش به آن توجه داشته باشد خلوت کردن با خود و مناجات با خالق می باشد که در شب هنگام، به دلیل فقدان اموری که باعث غفلت می گردند، این خلوت وراز و نیاز و توجه به خود و خدا بیشتر است و لذت عمیق تری برای فرد دارد به طوری که تداوم این مساله باعث آرامش روحی و به فعلیت رساندن قوای آن می گردد.

سالکان راه حقیقت و پویندگان مسیر هدایت و عبودیت همواره می کوشند تا بر اساس آموزه های وحیانی قرآن به دو بخش از ابعاد وجودی خود که یکی جان و دیگری تن باشد پاسخ در خور دهند، چرا که این دو بخش نیازهای مختص به خود را دارند که به حکم شریعت می بایست به آنها رسیدگی کرد تا شخص به انسان متعادل کمالی تبدیل گردد. از طرف دیگر پروردگار عالمیان برای رسیدن به این هدف والا دو ظرف زمانی شب و روز را مقرر فرموده است روز به عنوان ظرفی برای رسیدگی به امور مادی ، ارتباطات اجتماعی ، سیاسی ، سامان بخشیدن به نیازهای زندگی و شب بهترین زمان برای تزکیه و خود سازی است از این مطلب شاید بتوان به هدف شب زنده داری و تهجد دست یافت.

کلید واژه ها:  شب زنده داری، تهجد، اثر، اخلاق، تربیت

 نظر دهید »

چکیده تحقیق با عنوان شیطان پرستی و نمادهای آن

04 تیر 1392 توسط صالحی

 

اثر پژوهشی هسته نورالهدی مدرسه علمیه حضرت زینب(س)سریش آباد

 

عنوان:

 

شیطان پرستی و نمادهای آن

 

 پژوهشگران:

 

 لیلا حیدری، طاهره حیدری، زهرا جباری ، زهرا مومنی،

 

زهرا ده ده جانی، سکینه عربیان ، سکینه انتظاری

 

استادراهنما

 

خانم صغری ملاولی

 

چکیده

 

در دنیای پر هیاهوی امروز هر کسی به دنبال یافتن آرامش است،افراد آزاد ونیک اندیش این آرامش را در ایدئولوژی واعتقادات می یابند چرا که همین اعتقادات انسان ها است که مسیر زندگی وچگونه زیستن را رقم می زند .

در عصر کنونی که به سر می بریم مبانی اعتقادات بسیار گسترده شده وتعداد وتنوع آئین ها واعتقادات انسان ها زیاد شده وبرخی بدون نیک اندیشی به اباحی گری پرداخته اند چرا که گمان کرده اند مراحل عرفانی را طی می کنند .آیین های مختلف نوظهور با فرقه سازی واباحی گری با نام های مختلف فعالیت می کنند.

در این پژوهش درصدد بیان چگونگی فرقه ی شیطان پرستی از لحاظ اعتقادات، نمادها ،تمایلات الگوها و رفتارها هستیم چرا که متاسفانه شاهد روی آوردن جوانان ونوجوانان  به این فرقه در اجتماع هستیم بنابراین بر خود لازم دانستیم که این فرقه را شناسایی کرده و ابطال آن را اثبات کنیم و ونیز راهکارهای مقابله با آن از راه تعالیم ناب اسلامی شناخته و مانع از متمایل شدن جوانان به این فرقه در جامعه شویم .

فرقه ی شیطان پرستی متاسفانه در حال گسترش است وجوانان ونوجوانان را جذب می کند وادعای جهانی بودن را دارد ،شیطان پرستان قدرت و حاکمیت روی زمین را از آن نیروهای شیطانی می دانند نه الهی ،با خدشه دار کردن اصول ارزش های انسانی واخلاقی به دین ستیزی می پردازند و چه هدفی بالاتر از اینکه مبنای اعتقادی عمیقی در جریان نباشد وهر آنچه سیاست بخواهد اجتماع انجام دهد این فرقه با سیاست،هدایت وحمایت استعمارگران در جهان در حال گسترش وفعالیت می باشد چرا که اهدافشان را تامین می کند. شیطان پرستی به صورت ابتدایی شروع شده بدین صورت که شرارت شیطانی را شریک در امورات عالم می دانسته اند وکم کم در دوران قرون وسطی نوعی آزادی در بربر آموزه های دینی شکل گرفت وسپس به صورت مدرن در سطحی وسیع تر با اعتقادات لاوی گسترش یافت .

طبق هدایت استعمارگران برخی اعمال شیطان پرستان خود پرستی،استعمال مواد سکر آور داشتن صلیب وارونه ،طلسم وضد طلسم و… می باشد واز طریق اینترنت که اطلاع رسانی جهانی دارد الگوها ومدل ها ونمادهایشان را تبلیغ می کنند و پا را از آن فراتر گذاشته فیلم هایی با این مضمون ساخته وترویج می دهند .

واز همه مهمتر که با برگزاری تجمعات و مراسم جشنی که همراه با اختلاط زن ومرد وپایکوبی و مصرف مواد سکرآور میباشد ،

جوانان ونوجوانان ناآگاه را که هنوز هویت واقعی وانسانی  خود  را نشناخته وتعلیمات دینی در وجودشان عمیقا رخنه نکرده مورد هجمه قرار می دهد.

بیشتر جذب شدگان به این فرقه مرفه هان و وابستگان به رژیم طاغوتی میباشند که از طریق موسیقی غرب ،جادوگری، پوچ گرایی،ترویج خشونت .خ.ن آشامی و… میباشند .

چگونگی مقابله با شیطان پرستی در عصر کنونی وجامعه امروزی شناساندن اسلام ناب با مفاهیم عالی  در خصوص چگونه زیستن انسان ها و مسیر سعادت میباشد چرا که با تبیین مفاهیم والای انسانی و ارزش های انسانی دیگر جایی برای تعالیم غربی یا اباحی گری یا عرفان های کاذب نخواهد بود برای شناسایی مفاهیم عالی اسلامی از جمله راهکارها ارتباط جمعی وهمراهی همدلی با جوانان به جای تقابل (بد گمانی)و حل مشکلات عقیدتی و فکری نسل جوانان در قالب شبهات و سوالات پیرامون مسائل دینی ،تحکیم بنیان خانواده،پیروی از الگوهای دینی و به کاربردن تدبر وتعقل در دستورات دینی می باشد.

کلید واژه:

شیطان، شیطان پرستی، نماد، ابلیس، انسان، اباحه گری

 نظر دهید »

راهی برای تحقق حماسه اقتصادی

30 خرداد 1392 توسط صالحی
 

راهکارهای اقتصاد مقاومتی چیست؟

        

راهکارهای اقتصاد مقاومتی چیست؟

در صورتی که اقتصاد مقاومتی در کشور شکل بگیرد و مدیران و دولت­مردان به معنای اعم کلمه (قوای سه­گانه) دست به دست هم دهند تا آن را اجرایی کنند در آینده بسیار نزدیک شاهد رشد و شکوفایی اقتصاد کشورمان خواهیم بود.         

اقتصاد مقاومتی را می‌توان اقتصادی تعریف نمود که در آن به تقویت زیرساخت‌های اقتصادی، توسعه متوازن در همه بخش‌ها، شناخت ظرفیت‌های جدید اقتصادی در داخل و خارج کشور با هدف تأمین درآمد و تولید ثروت برای جامعه، توجه­ی ویژه می‌شود.

کشور ما اگر چه از تحریم‌های ۳۳ ساله رنج می‌برد، اما طی سال‌های اخیر با فشارهای اقتصادی مضاعفی از سوی دشمنان مواجه شده است و طی دو سه سال گذشته شدت تحریم‌ها به دارو و تجهیزات دارویی و حتی تحریم‌های بانکی و افراد حقیقی و حقوقی کشیده شده است که می‌توان این تحریم‌ها را تحریم‌های هوشمند و هدفمند برای به زانو درآوردن ملت ایران دانست.

اما در این بین تدبیر مقام معظم رهبری در نام‌گذاری سال‌ها، طی سالیان گذشته که بر روی اقتصاد متمرکز شده است، بسیاری از این فشارها را تا حدود زیادی خنثی نموده است؛ اما برای تحقق اوامر رهبری در حوزه اقتصاد می‌بایست به بنیادی­ترین مسئله‌ای که ایشان درباره اقتصاد مطرح نموده‌اند نگاه ویژه داشت.

اقتصاد مقاومتی مفهومی است که می‌بایست آن را نوعی نظریه‌پردازی مقام معظم رهبری برای مقابله با فشارها و تحریم‌های روزافزون دشمنان نظام دانست. بسیاری از کارشناسان معتقدند اقتصاد مقاومتی نه تنها جنبه سلبی و مقاومتی در برابر فشارها دارد، بلکه یک نوع اقتصاد ایجابی است که بر پایه عناصر داخلی قدرت اقتصادی مانند خودکفایی و تولید ملی بنا نهاده شده است و می‌توان از همین طریق به یک قدرت منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای برسیم.

در صورتی که اقتصاد مقاومتی در کشور شکل بگیرد و مدیران و دولت­مردان به معنای اعم کلمه (قوای سه­گانه) دست به دست هم دهند تا آن را اجرایی کنند در آینده بسیار نزدیک شاهد رشد و شکوفایی اقتصاد کشورمان خواهیم بود.

اما در این بین هر موضوعی دارای الزاماتی است که می‌بایست به آن توجه ویژه و جدی شود. اقتصاد مقاومتی هم از این قاعده مستثنی نبوده و دارای ملزوماتی است که در صورتی که به درستی شناخته و اجرایی شود، امید آن خواهد بود که اقتصاد مقاومتی به بهترین شکل اجرایی شود. این الزامات عبارت‌اند از:

الف- توجه جدی و حمایت دائمی از بخش کشاورزی

وجود شرایط آب و هوایی چهار فصل و موقعیت جغرافیایی کشورمان بستر مناسبی برای افزایش تولید محصولات کشاورزی برای تأمین نیازهای داخلی و صادرات را فراهم ساخته است. از نگاه رشد و پیشرفت اقتصادی، بخش کشاورزی در فرآیند رشد و توسعه کشور وظایف مهم و اساسی را بر عهده دارد. اگرچه طی این سال‌ها سیاست خودکفایی در تولید بسیاری از محصولات راهبردی، در دستور کار قرار داشته است و در تولید برخی محصولات از جمله گندم محقق گردید اما به نظر می‌رسد هنوز بخش کشاورزی توان رقابت با محصولات خارجی را نداشته و واردات بی‌رویه­ی تولیدات کشاورزی به این بخش، ضربات سهمگینی وارد نموده است.

ب- مدیریت بر واردات

کنترل واردات محصولات مصرفی از طریق تشدید ضوابط و استانداردهای لازم یکی از کارهایی است که تا حدی شروع شده و دستاوردهای مؤثری هم به دنبال داشته است؛ اما این روند باید دقیق­تر دنبال شود. افزایش تعرفه و ایجاد الزام برای دریافت مجوز از وزارتخانه‌های متبوع می‌تواند یکی از راه‌های کاهش واردات باشد. واردات در کشور ما تا حدود زیادی به دلیل فرهنگ غلطی که در حوزه مصرف در کشور وجود دارد، واردات کالاهای لوکس را افزایش داده است.

ج- جلوگیری از خام فروشی نفت

تحریم نفت، فرصت مناسبی است تا به جای خام فروشی نفت، با تبدیل نفت به محصولات متنوع پتروشیمی، بنزین و انرژی‌های دیگر، ضمن ایجاد ارزش افزوده و تأمین نیازهای داخلی در این عرصه، به راحتی محصول نهایی را در بازار جهانی صادر کنیم. جلوگیری از خام فروشی نفت یکی از خواسته‌های مقام معظم رهبری از مسئولان اقتصادی کشور بوده است. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تولید ثروت از طریق منابع تمام‌شدنی همچون نفت را خودفریبی می‌دانند. از این رو رفتن به سمت جلوگیری از خام فروشی نفت می‌تواند تا حدود زیادی مشکلات موجود را حل کند. با توجه به فناوری‌های پیچیده و روز دنیا، کشورهای صنعتی از هر بشکه نفت خام حداقل ۲۲۰ دلار و حداکثر ۱۳۷۰ دلار بهره‌برداری می‌کنند؛ ما هم اگر با نگاه اقتصاد مقاومتی خام فروشی نفت را کم یا قطع کنیم ارزش افزوده بیشتری به دست خواهیم آورد.

د- اصلاح ساختار مالیاتی

یکی از روش‌های معقول اقتصادی فراهم‌سازی بسترها برای تحقق نظام مالیاتی در کشور است که دولت با طیب خاطر می‌تواند روی درآمدهای آن حساب باز کند. اگرچه در طرح تحول اقتصادی، یکی از هفت نظام، اصلاح مالیات بود و قدم‌های خوبی هم برداشته شد؛ اما هنوز فاصله درآمد مالیاتی ما با میانگین جهانی و میانگین درآمد مالیاتی بسیاری از کشورها فاصله زیادی دارد؛ اما در این بین موضوع فرار مالیاتی اهمیت خاصی دارد که باید برای آن تدابیر ویژه‌ای صورت بگیرد؛ زیرا برخی برآوردها نشان می‌دهد میزان فرار مالیاتی حداقل دو برابر درآمد مالیاتی بالقوه­ی فعلی است. در صورت اصلاح این سیستم مالیاتی می‌توان امیدوار بود که خام فروشی نفت کاهش یافته و به سمت اقتصاد خودکفا که نتیجه اقتصاد مقاومتی است حرکت کنیم.

ه- تولید محور بودن سیاست‌گذاری‌ها

تولید­محوری باید سنجه­ی سیاست‌گذاری‌های اقتصادی کشور باشد؛ یعنی باید در سیاست‌های ارزی، در سیاست‌های پولی و مالی، در سیاست‌های تجاری و در سیاست‌های بانکی و مالیاتی برای تولید اولویت قائل باشیم. تجلی ملموس این مطلب این‌گونه خواهد بود که اگر جایی ناچار بودیم بین تولید­گرایی و مصرف‌گرایی انتخاب کنیم، باید تولید را مقدم بداریم. این مطلب مثلاً در اجرای سیاست هدفمندی یارانه‌ها می‌تواند تجلی بسیار ملموسی داشته باشد. در مجموع سیاست‌گذاری‌ها باید به سمتی برویم که توان برنامه‌ریزی مدیران ما افزایش یابد. به این معنی که از تغییرات ناگهانی در سیاست‌ها اجتناب کنیم تا مدیران ما بتوانند برای آینده برنامه‌ریزی کنند.

آنچه بیان شد برخی از الزاماتی است که می‌بایست در حوزه اجرایی کردن اقتصاد مقاومتی به آن‌ها توجه ویژه شود. از همین رو، توجه به موضوعات بالا در سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌ها می‌تواند تا حدود زیادی اجرایی شدن اقتصاد مقاومتی را در صحنه اجرایی کشور نوید دهد.

 نظر دهید »

احتکار از دیدگاه قرآن وروایات

29 خرداد 1392 توسط صالحی

عنوان تحقیق:


احتکار از دیدگاه قرآن و روایات


استاد راهنما: طاهره حیدری


محققین:

هسته پژوهشي فدك مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه
زهرا عبدی
سکینه رستمی
مهرانه آئینی
سیده لیلا قمری
زینب پارسا

چکیده:
احتكار عبارت است از كاهش دادن يا متوقف كردن جريان توزيع كالا توسط همه يا برخي از فروشندگان به طور موقت به منظور بالابردن.
در اين زمينه آياتي وارد شده كه بيانگر منع احتكار مي باشد روايات زيادي هم در اين زمينه وارد شده است.
انبارداري يك خدمت اقتصادي است و عبارت است از نگه داشتن موقت كالا به منظور عرضه ي به موقع آن و يا گسترش دادن مدت عرضه ي آن به نحوه ي كه كالا براي مدت بيشتري قابل دسترس و مصرف باشد مهم ترين عاملي كه زمينه ساز احتكار يك كالا تلقي مي گردد، اختلاف درآمد يا قدرت خريد مصرف كنندگان آن كالا مي باشد. و اين هنگامي است كه همه مصرف كنندگان داراي درآمد يا قدرت خريد يكسان نباشند و گروه كم درآمد ناچار دست از خريد مي كشند ولي گروه پردرآمد به خريد خود همچنان ادامه مي دهند و اين اختلاف درآمد باعث مي شود كه اقدامات احتكار سودجويانه باشد.
احتكار از نظر شرعي فقط شامل غلات نمي باشد و ملاك محدوديت آن شامل همه چيزهايي مي شود كه مردم در معيشت خود به آنها احتياج دارند.
اقدامات اجرايي درست نسبت به محتكرين :
1- اجبار بر فروش اجناس
2- تسعير (قيمت گذاري)
3- مجازات محتكرين
4- تنبيه كساني كه به استقبال كالاها بروند.
پس صرف حرام انگاشتن احتكار در جامعه مسلمان،‌موجب از بين رفتن مطلوبيت آن نخواهد شد و عمل حرام شمردن عمل احتكار بدون تصويب و پياده كردن هرگونه ضابطه ي اجرائي بي ثمر است.

 

 1 نظر

محبت در خانواده از نگاه قرآن

29 خرداد 1392 توسط صالحی

عنوان :
محبت در خانواده از نگاه قرآن

استادراهنما:فاطمه بختکی


گردآورندگان:
هسه پژوهشی فاطمه معصومه (سلام الله علیها)مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)بیجار

اکرم حسن زاده-طاهره شجری-پروین مظفری-راحله کریم نیا-طاهره سبحانی-سمیه علی کرمیان-زیبا پارسافرد

 


چكيده
وجود مهر و محبت و مهرورزي در يك خانواده از مهمترين ويژگي هاي يك خانواده قرأني موفق و سالم مي باشد. برقراري روابط محبت آميز بين والدين و همچنين بين والدين و فرزندان و بين فرزندان با يكديگر مي تواند اطمياني براي پيشرفت كودكان باشد با توجه به اهم مهروزي و نقش خانواده در ابراز مهر و محبت ، اين مقاله به بررسي اين موضوع پرداخته و در صدد است تا با الهام از آيات الهي وروايات معصومين(ع) مهر و محبت در خانواده و تاثير آن بر پيشرفت فردي و اجتماعي، جایگاه محبت در خانواده، تأثیر محبت در روابط افراد خانواده، تأثیر محبت بر تربیت فرزندان رابررسی كند است. در آیه ۲۱ سوره روم آمده است: (و من آیاته أن خلق لکم من أنفسکم أزواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودّه و رحمه إنّ فى ذلک لآیات لقوم یتفکّرون در این آیه چند نکته با اهمیت درباره خانواده وجود دارد که شایسته بررسى است:
۱. أزواجاً من انفسکم; همسرانى از خودتان.بر اساس این تعبیر, رابطه و پیوند زن و شوهر یکى از ابعاد مهم خانواده است.
۲. و جعل بینکم مودّه; میانتان دوستى برقرار ساخت. دومین نکته مهم در خانواده محبت بین زن و شوهر است; آنها با تعامل دوستانه و همکارى در مسیر شناخت خود و خداى خود به آرامش مى رسند و در وادى امن الهى گام مى نهند; از همین رو تعبیر (لتسکنوا الیها) در آیه شریفه آمده است.
۳. لتسکنوا; تا آرامش یابید.(سکنى) دست یافتن به مقام سکونت و آرامش است.
4. رحمه; اصل مهربانى. الفت زن و شوهر و همکارى آن دو با نیروى عشق و محبت در مسیر کمال, رحمت ومهربانى را براى خانواده و دیگران به بار مى آورد, در متن اصلی به صورت تفصیلی و از دیدگاه چند تفسیر معتبر این آیه و سایر آیات مربوطه بررسی می شوانشاءالله که این کار کوچک ما بتواند گره از مشکلات بزرگی وا کند.
. محبت نقشی اساسی در تربیت آدمی دارد چرا که محبت به انسان ها عزت نفس میدهد و انسان را در راه تربیت انعطاف پذیر می کند و این نرم بودن باعث نرم شدن روح طرف مقابل میشود تا حقایق را بهتر بپذیرد و در مقابل حق جبهه نگیرد .
واژگان کلیدی: محبت در خانواده، جایگاه محبت، تأثیر محبت، تربیت

 نظر دهید »

بررسي فقهي سقط جنين و مسائل مرتبط با آن

29 خرداد 1392 توسط صالحی

عنوان:

بررسي فقهي سقط جنين و مسائل مرتبط با آن
استاد راهنما
سروه بي خاني

جمع آوري و تدوين
اعضاي هسته پژوهش مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س)سقز
ليلا راثي-معصومه پاشايي اصل-سروه بي خاني-جميله لحاظي-نسرين اسدبيگي


چكيده:

سقط جنـين در لـغت به معناي (بچه انداختن يا بچه افكـندن پيش از موعود خـودش) يا (بـچـه ناتمـام از شكم افتاده) اطلاق مي‌شود.بنابراين خروج بچه پيش از موعد مقرر و ناقص و ناتمام بودن آن را، سقـط جـنين گويند.
آشنایی پیرامون سقط جنین و مسائل مربوط به آن به ویژه در دنیای امروز و در کشور اسلامی ما ، امری ضروری است ؛ لذا در این راسـتا سعی شده اسـت به مسائل مختلف آن شامل : تعريف جنين و مراحل رشـد آن، تعريف سقط جنین ،سوابق تاریخی ،سقط جنين از منظر اسلام، انـواع آن، پیـش از حلـول روح و بعـد از آن ، سقط جنین در قرآن و روايات،فتاوای فقهای شیعه و احکام دیه آن در این مورد پرداخته شـود .رعایـت مسائل شرعی و اخلاقی در روابط انسانی و توجه ویژه به مسأله ی سقط جنین ، جایز بودن آن در زمـان پیـش از حلـول روح مطـابق نظـر معصومیـن عليهم السلام و فقها و مواردی کـه سقط جنین ، قتل عمـد یا غیـر عمد محسوب می گردد و همچنیـن میـزان دیـه آن از نکات اسـاسی در ايـن پژوهش مي باشد كه به عنوان معضل اساسي مورد بررسي قرار گرفته است.

 

 

 

 نظر دهید »

چکیده تحقیقی با عنوان نقش زنان تحصیل کرده در خانواده .

27 خرداد 1392 توسط صالحی

موضوع تحقیق هسته پژوهشی حوزه ریحانة النبی(س) سنندج:
نقش زنان تحصیل کرده در خانواده .

محققین :
۱-لیلا مهرپور
۲-معصومه ملاولی
۳-حکیمه جعفریان
۴-پریسافقیه عباسی
۵-سکینه دهقان

استادراهمنا:
مریم احمدزاده.


چکیده

زنان تحصیل کرده وعلی الخصوص درس خوانده در حوزه ، با بهره گیری از آموزه های دینی در طول تاریخ اسلام با پرداختن به اساسی ترین نقش وکارکرد زنان که همان مادری است بلندترین گامها رابرای حفظ ولایت برداشته اند .آنان با نقش آفرینی خود ارزش ولایت و حب به ولی خدا رابه فرزندان خودمنتقل کردندوبالاخص درعصرغیبت این مادران بودند که با فضاسازی مناسب در خانه و با پا یبندی به امام زما ن خود وبا ابرازعلا قه ای که به ایشان نشا ن میدا دند ورابطه قلبی ومعرفتی که با حضرت داشتند این علاقه وعاطفه رابه فرزندان نیزمنتقل کردندوازاین طریق درحفظ واحیای این مهم کوشیدند .امادرعصرحا ضرتربیت انسان دیندار، پویا، کارآ مد و عاشق خدا ورسول (ص) ازاهمیت وجا یگا ه بالایی برخوردا راست؛ چرا که شا هدهجوم جریا ن شوم (ناتوی فرهنگی)هستیم که بنا دارد ا زنسل جوان ما یک نسل بی هویت و بی ریشه بسازد.
همان طور که مقام معظم رهبری می فرما یند: باندهای بین المللی زروزور که برای تسلط بر منافع ملتها، سازمانهای نظامی ناتوراتشکیل داده بودند وا کنون درپی تشکیل نا توی فرهنگی هستندوبااستفاده ازامکانات زنجیره ای ممنوع و بسیار گسترد ه ی رسانه ای ،در پی تخریب هویت ملی جوامع بشری هستند وبنا دارند که با استحاله فرهنگی و انقطاع تاریخی بین گذ شته وآینده از جامعه ما ملتی بی هویت بسازند.
اینجاست که نقش مادران دردفاع ازهویت ملی ودینی وانتقال ارزشها بسیارپررنگ میگردد ، چراکه تمامی ارزشهای دینی، اخلاقی، ملی و…درون خانواده است که شکل می گیرد، نهادینه می گرد د وبه جا معه منتقل می شود، بالأ خص ا رزشهای ولا یتمداری که ا ز جمله ا رزشهایی است که دشمن نوک تیز پیکان حمله خود رامتوجه آن نموده ا ست که ازطریق خانواده ازنسلی به نسل دیگر منتقل می گردد.
مادران باید بدانندیکی ازمسئولیت هایی که از طرف شا رع مقدس بر عهده آنها گذا شته شده، تلاش برای تربیت یک نسل اسلامی پاک است وهمچنین یک نسل ولایی که درروایات متعددآ مده است . ولایت ومودت اهل بیت ازفرایض الهی است وملاک قبولی اعما ل و عبادات به حساب می آید.درزیارت جامعه کبیره میخوانیم:(بموالاتکم تقبل الطاعة المفترضة ولکم الموده الواجبة. ) به سبب ولا یت شما طاعت وا جب پذیرفته می شود و مودت واجبه برای شماست . پیامبر(ص)به سلمان فرمودند : إن الموده اهل بیتی مفروضةٌ واجبةٌ علی کلِ مؤمنٍ ومؤمنةٍ . همانامودت اهل بیت من برهرمرد وزن باایمان فرض وواجب است .
همچنین پیامبراکرم (ص)رازورمزرسید ن به سعادت را تمسک به اهل بیت اعلام نموده اند:
(من تمسک بعترتی من بعدی کان من الفائزین )
هرکس پس ازمن به خاندانم چنگ بزندوتمسک جوید،از رستگاران خواهدبود. ازاین رورسول اکرم(ص)به والدین سفارش کردند (ادّبوااولادکم علی ثلاث الخصال: حب نبیکم وحب اهل بیته وقرائة القرآن .) فرزندا نتان را با محبت من ومحبت ا هل بیت من وقرآن تربیت و تأدیب کنید .
ازاین روعمده ترین نقش آفرینی های زن دراسلام انتظاروامید است همانطورکه زنان در طول تاریخ اسلام افتخارآفرینی های زیادی درحفظ مکتب تشیع داشته اند دراین عصرهم باید بتوا نند با تربیت نسل پاک و فرزندانی سالم واسلامی د ین خودرا به جامعه دینی ادا نمایند.

 نظر دهید »

چکیده اثر هسته پژوهشی مدرسه علمیه اازهرا(س)قروه با عنوان راهکارهای تربیت دینی کودکان از دیدگاه اسلام

27 خرداد 1392 توسط صالحی

عنوان:

راهکارهای تربیت دینی کودکان از دیدگاه اسلام

استاد راهنما:سرکار خانم طاهره حیدری

محققین :

اعضای هسته پژوهش ثامن الحجج مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه

سارا دهقان-معصومه اسدی-زهرا پرکان-فاطمه زینعلی-هاجر مهری-پرستو زارعی-رقیه ده ده جانی

 

چکیده:
فعالیتهای تربیتی، از جمله فعالیت های اساسی است که در حیات فردی و جمعی انسان، تأثیری انکارناپذیر دارد. این فعالیت ها برای تحقق اهداف مورد نظر ، تابع اصل یا اصولی هستند. مشخص کردن اصول تربیت در هر حیطه (دینی، اخلاقی، عقلانی و غیره) که باشد ، از جمله اقدامات اساسی است که باید قبل از هر فعالیت تربیتی انجام پذیرد . این اصول از هر منبعی اخذ شوند . فلسفه ، دین ، روانشناسی ، جامعه شناسی و سایر رشته های معرفتی و علمی - باید پاس داشته و به رعایت آنها اهتمام ورزیده شود، در غیراینصورت جریان تربیت ، در فرآیند خود تا رسیدن به هدف نهایی دستخوش مخاطره خواهد شد چرا که تربیت کودک، نوجوان و جوان بسیار مشکل است و اگر بگوییم از مو باریکتر ، از آتش سوزانده تر ، از شمشیر برنده تر است اشتباه نکردیم.

در خصوص تربیت نیز اسلام اگر چه تا قبل از چهل سالگی را مهم شمرده است ، محدودیتی قایل نشده است . با این همه، اسلام به همه مراحل رشد و تکامل انسان به یک چشم ننگریسته است ، برخی دوران را بر برخی مقدم داشته و آن را از نظر تعلیم و تربیت حائز اهمیت ویژه دانسته است. در این میان ، دوران جوانی برای تعلیم و تربیت دینی حساب جداگانه ای دارد.
اساساً جوانی نسبت به دیگر دوره ها ، به طور ویژه موردتوجه قرار گرفته است و برای جوان در زمینه های گوناگون ، احکام و دستورهای ویژه و مستقیم قرار داده شده است. رهبران دینی توجه مربیان و دست اندرکاران تربیت دینی را به این نکته مهم جلب کرده اند که در فعالیت خود جوانان را محور قرار دهند و برای آنان سرمایه گذاری ویژه انجام دهند و نیز سیاست و برنامه مخصوص آنان تدراک ببینند. آن بزرگواران این نکته اصولی را به شکل های گوناگون به گوش متولیان رسانده اند، گاهی مستقیماً به تربیت دینی جوانان سفارش کرده اند، گاهی از تجربه خود در این زمینه سخن گفته اند ، و گاهی حضور چشمگیر جوانان را در عرصه های ایمانی بر شمرده ان.

 

 نظر دهید »

چکیده تحقیقی با عنوان ارتباط نظام احسن با مسئله شر از نظر حکمت متعالیه وآیات قرآنی

27 خرداد 1392 توسط صالحی

عنوان:

ارتباط نظام احسن با مسئله شر از نظر حکمت متعالیه وآیات قرآنی


هسته پژوهشی تدبر
مدرسه ی فاطمه الزهرا بیجار

راهنما:سمیه مالمیر


اعضا:
شهلا شکرالهی، اکرم الهیاری
لیلاشکرالهی، فاطمه بنده مرادی
زهرا محمودزاده، زهرارضازاده



چکیده
یکی از مباحث فلسفی مطرح شده در اندیشه ی فلاسفه صدرایی، ارتباط نظام احسن با مسئله ی شرور می باشد،این فلاسفه با رویکرد ایجابی شبهه ی مطرح شده،یعنی ناسازگاری شرور با احسن بودن جهان هستی را، بررسی کرده وبی اعتبار دانسته اند. بر اساس این نگرش که از سرچشمه ی وحیانی سیراب می شود خداوندِ احسن الخالقین،محال است به خلقت جهانی دست بزند که دارای عیب ونقص است،چراکه وی واجب الوجود ،عالم وقادر براین عالَم می باشد وخیر محض است؛از طرفی وجود امور شریف نشان دهنده ی وجود اشرفِ اقدم برآن است.
درواقع منشأ این نقایص به ماده بودنِ عالم زمینی بر می گردد، و جعل بالعرض خداوند است. بنابراین جهان هستی، برآمده از یک نظام ربّانی است که به بهترین شکل ممکن خلق شده است. در این مقاله با توجه به دو رویکرد فلسفی وقرآنی،به بررسی اثبات نظام احسن وارتباطش با انواع شرور در عالم می پردازیم.

واژگان کلیدی: نظام احسن، علم عنایی، قاعده امکان اشرف، شرور عدمی،شرور بالعرض

 نظر دهید »

تجسم اعمال در پرتو قرآن وسنت

27 خرداد 1392 توسط صالحی


عنوان:
تجسم اعمال در پرتو قرآن و سنت

استاد راهنما
سروه بي خاني

محققین
اعضای هسته پژوهشي مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س)سقز
ليلا راثي -نسرين اسدبيگي-معصومه پاشايي اصل-جميله لحاظي-سروه بي خاني


چكيده
نوشته حاضر با موضوع «تجسمّ اعمال در پرتو آيات و روايات» به‌منظور پرداختن به مهم‌ترين و اساسي‌ترين امر وجودي انسان، يعني رابطه اعمال ظاهري او در دنيا با مجسم شدن باطن واقعيش در جهان آخرت انجام گرفته.
هدف از بررسي مسأله تجسم اعمال، معرفت و شناخت مستند به باطن حقيقي اعمال دنيوي مي‌باشد. و در واقع به‌دنبال بيان مطالبي چون معناي تجسم اعمال رابطه‌اش با عقل و منطق و وحي و … بوده‌ايم كه انشاالله در بيدار شدن وجدان انسان‌ها مؤثر باشد.
با توجه به اين‌كه عملكردهاي موجود با هوش متفكري چون انسان بسيار متنوع و گاهاً غير قابل پيش‌بيني مي‌باشد، دامنه اين تحقيق بسيار گسترده است و از محدوده اين تحقيق خارج است كه تك‌تك و تمام اعمال خوب و بد را به رشته تصوير در بياورد، به‌همين دليل بنده در حد توان و امكانات سعي كرده‌ام با استفاده از منابعي چون، قرآن كريم، تفسير نمونه، عدل الهي، معاد از ديدگاه امام رحمة الله‌عليه و … به طرح مسأله بپردازم.
روشي كه در تدوین این نوشته به‌كار گرفته‌ایم، روش «كتابخانه‌اي» مي‌باشد كه به‌كمك مطالب ثبت شده قبلي با تغييرات لازم بوده است.
واژگان كليدي اين تحقيق عبارتند از: «تجسم»؛ به‌معناي مجسم شدن، تناور شدن جسم، در پيش جسم نمايان شدن، و «اعمال» به معناي كارها، كردارها
و در نهايت به اين نتيجه رسيده‌ايم كه دنيا مزرعه‌اي براي كاشتن و آخرت زمان برداشتن مي‌باشد و مسلماً هر نوع بذري بكاريم (چه ريز و چه درشت، چه سالم و پرثمر و چه معيوب و بي‌ثمر)، از زير ذربين حق تعالي مخفي نخواهد ماند و به عينه همان را برداشت خواهيم كرد.

 نظر دهید »

قرآن ومدیریت اجتماعی

21 اردیبهشت 1392 توسط صالحی

 موضوع

قرآن ومدیریت اجتماعی

استاد راهنما : صغری ملاولی
محقق : زهرا جباری-مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه


چکیده
دین اسلام آیینی است که درآن تشکیل حکومت برمبنای قوانین الهی ازاهمیت ویژه ای برخورداربوده واساسااجرای احکام اسلام بیشتردربعداجتماعی مدنظرمی باشد واسلام عبادات رابه صورت فرادا وبدون توجه به جامعه ومردم آن را رد نموده وقابل قبول نمی داند برای مثال اسلام گوشه نشینی ودوربودن ازجامعه رامانند صوفی ها ومرتازها نهی وبرعبادات اجتماعی تاکید ورزیده وفردمسلمان رابرفعالیت دراجتماع امرمی نماید وکمال معنوی اسلام رادرخدمت رسانی بیشتربه جامعه اسلامی میداند واصولا فروع دین دراسلام همگی بربعد اجتماعی عبادات استواراست وبدون فرض اجتماع مسلمین انجام این فروع امکان پذیر نمی باشد وانجام فرائضی مانند نمازنیزبه صورت جماعت موردتاکیداست ویاتظاهربه روزه خواری که موردمذمت است درجامعه مفهوم دارد . علی هذا با توجه به این نکات وقتی اجتماع اسلامی تشکیل می یابد اداره این اجتماع نیازبه مدیریت وحکمرانی دارد که این امرلزوم تشکیل حکومت اسلامی را موجب می شود .
تشکیل حکومت اسلامی به فرمان الهی بوده ومسئولیت اداره حکومت اسلامی که سرپرستی وحراست جامعه مسلمین ازوظایف آن می باشد به عهده فرد برگزیده ازجانب خداوند متعال ویاهمان پیامبرالهی است وحاکم اسلامی وظیفه ابلاغ قوانین الهی ونظارت براجرای آن ورفع شبهات افراد جامعه درخصوص قوانین الهی وتشریح وتبیین آن را برعهده دارد واستمرارحاکمیت برجامعه اسلامی به وسیله جانشینان پیامبرودرغیاب ایشان ولی فقیه جامع الشرایط می باشد.
حاکم اسلامی براساس قوانین قرآن وبا درک وفهم کاملا ازآیات قرآن جامعه اسلامی را در رسیدن به هدف تعیین شده مدیریت و رهبری می نماید وسیاست آن به دورازهرگونه ظاهرسازی وعوامفریبی بوده وتضادی درسیاست کلامی وعملی دروی دیده نمی شود به صورتی که تمام اقشارجامعه رابایک نگرش که مساوات وبرابری است مورد حمایت یامجازات قرارداده وبه نام مصالح حاکمیت عدالت رابه نفع توانگران ویا افراد خاص جامعه زیرپا نمی گذارد آیات قرآن به روشنی بیانگرسیاست کاربردی توسط حاکم اسلامی است وهیچ سیاستی که پنهان ازمردم باید به آنهاپرداخته شود وجودندارد ودر جامعه اسلامی به حاکمان ابلاغ گردیده وهیچ تفاوتی درقرآن میان افراد جامعه درحقوقی که از سوی حاکمیت تعیین می شود نیست.
 

 نظر دهید »

آرامش در خانواده از دیدگاه قرآن

21 اردیبهشت 1392 توسط صالحی

موضوع تحقیق:
آرامش در خانواده از دیدگاه قرآن

استاد راهنما:
خانم حیدری


گردآورندگان:
خدیجه گوشبر
مریم ملک برمی
صغری احمدی
اکرم منتشلو

چکیده :
خانواده در آموزه های قرآنی از مقام و جایگاه ارزشی والایی برخوردار است. خانواده نخستین مسأله ای است که پس از آفرینش انسان بدان اشاره شده است. قرآن پس از بیان چگونگی خلقت انسان به زوج و همسر آدم(ع) اشاره می کند پس به خوبی در می یابیم که زن و شوهر از سرنوشت مشترکی برخوردارند.
خانواده مورد هجوم دشمنان بیرون از خانواده قرار می گیرد و دشمن می کوشد تا خانواده را متزلزل کند و آنان را به وسوسه های خویش دچار بدبختی و شقاوت ابدی کند. ضرباتی که خانواده از سوی دشمن بیرون زده می شود موجب می شود تا انسان به شکل خانواده ( ونه آدم تنها) هبوط کند.
در همان آغاز آفرینش انسان از زن و مرد سخن به میان نمی آید بلکه از مرد و همسرش سخن گفته می شود تا این معنا القا شود که از همان آغاز آفرینش خانواده است که شکل می گیرد و برخلاف تصور رایج باید گفت که خانواده نخستین مسأله تاریخ بشری بوده است.
قرآن هرگز پس از بیان آفرینش آدم(ع) از زن به عنوان ماهیتی جدا از مرد سخن نمی گوید بلکه از مردی به عنوان شوهر و زنی به عنوان همسر سخن می گوید. اینگونه نیست که در یک فرآیندی دختری وجود داشت که به صورت زنی متحول شده و خانواده ایجاد شده است بلکه از همان آغاز سخن از خانواده ای است که زوجه و همسرش از خود مرد خوانده پدید آمده است؛ زیرا خداوند در آیه ی 189 سوره اعراف از نفس واحد و یگانه ای سخن می گوید که همسرش را از ان آفریده است.
بنابراین نخستین خانواده با زنی پدید می آید که خود بخشی از وجود مرد آن خانواده بوده است و زمانی و لحظه ای تصور نشده است که زنی بدون مردی بوده باشد . قرآن هدف و فلسفه ی تشکیل خانواده (همسری از جنس آدم برای وی خلق کردن ) را ایجادبستری برای آرامش وی بر می شمارد تا مرد در کنار همسرش(زن) آرامش یابد.
کلید واژه:
ایمان ، آرامش ، اعتقاد
آرامش از سکینه از ریشه از سکنه به معنای استقرار و ثبات در برابر حرکت است و به آرامش روان - آدم رابه رفع نگرانی اضطراب و تشویش او را رهنمون می شود .
واژه سکینه شش بار در قرآن به کار رفته است و برخی از مشتقات آن نیز به معنای آرامش می باشد.
ايمان در لغت به معناي امن به معناي امنيت مي باشد.
اعتقاد از ريشه عقد به معناي عقيده دروني است .

 1 نظر

حقوق و وظایف زن و شوهر از نظر اسلام

21 اردیبهشت 1392 توسط صالحی

حقوق و وظایف زن و شوهر از نظر اسلام

استاد راهنما
سرکار خانم طیبه سادات حجازی


پژوهشگر
الهه ملکشاهی-مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران


چکیده
جامعه‌ی کوچک خانواده نیازمند تعالیم الهی‌اش است تا بتواند سیر تکاملی خود را طی نماید. بنابراین شناخت نسبت به حقوق و وظایف، استحکام خانواده را به دنبال خواهد داشت و در جامعه تعادل ایجاد خواهد شد که در این تحقیق سعی شده بدان توجه شود. با بررسی دقیق حقوق و وظایف زن و مرد و مسائل زندگی‌های مشترک در جامعه‌ی کنونی باعث شده تا خانواده‌ها با آشنایی و شناخت نسبت به حقوق و وظایف خود بتوانند زندگی موفقی را داشته باشند و هم‌چنین جوانانی که در شرف ازدواج هستند را تشویق به ازدواج کند تا به دور از فساد، گرفتاری‌ها و معضلات جامعه، تشکیل خانواده دهند.
محقق در این اثر به دنبال تاریخچه و مفهوم شناسی ازدواج و حقوق مشترکی که زن و مرد دارند به دو نوع طبیعی و اخلاقی می‌باشد که به صورت قانونی و اخلاقی لازم به ذکر بوده است و هم‌چنین حقوق و وظایف متقابلی که زن و مرد باید نسبت به یکدیگر در زندگی مشترک رعایت کنند به صورت دینی و عملی با نگاهی موشکافانه بررسی گشته است. بنای کار محقق این است که جزئیات مورد بحث را از دو جنبه‌ی آیات و روایات و عملی مورد نگاه عمیق قرار داده و ذهن خواننده را از هر دو دیدگاه به موازات یکدیگر غنا بخشد و موجبات دسترسی به منابع عظیم دینی را بدون دغدغه و تشویش خاطر فراهم نماید تا زوج‌های جوان بتوانند زندگی موفقی را با دستوراتی که اسلام برای زندگی مشترک بیان فرموده، رعایت کنند تا بتوانند زندگی با دوامی را در سایه‌ی صفا و صمیمیت و رابطه‌ی دوستانه‌ای داشته باشند. محقق آنچه را که از منابع دسته اول و دسته دوم به دست آورده، به روش تحلیلی و تجربی در اختیار علاقمندان قرار می‌دهد.
واژگان کلیدی: حقوق، وظیفه، زن، مرد.

 

 نظر دهید »

حقوق والدین در آیات و روایات

19 اردیبهشت 1392 توسط صالحی

موضوع:

حقوق والدین در آیات و روایات

استاد راهنما
سرکار خانم ویدا بهمنی

استاد داور
حجت اسلاموالمسلمین محمدرضا حسینی نیا

پژوهشگر
صبا کوهی

 

چكيده
موضوع اين پژوهش، حقوق والدين از ديدگاه اسلام مي‌باشد.
هدف از اين پژوهش، علاقه‌ي شخصي خود به رعايت حقوق والدين و نيازهايي كه در جامعه احساس مي‌شود مرا به سوي اين تحقيق راهنمايي كرد.
رعايت حقوق والدين وظيفه‌ي عقلي و وجداني است كه موجب سعادت و تكامل فرزندان در دنيا و آخرت مي‌شود.
چنانچه آيات و روايات فراواني فرزندان را به رعايت حقوق والدين سفارش مي‌كنند.
رعايت حقوق مخصوص مسلمانان نيست بلكه تمام افراد در قبال اين فريضه مسئول مي‌باشند و در تمام حالات و امور، واجب و لازم است و فوائدي چون ترغيب و تشويق والدين به اسلام را در برمي‌گيرد.
در رعايت حقوق والدين، عوامل زيادي مؤثر هستند كه يكي از شاخه‌هاي آن تقوا در فرد، خانواده و جامعه مي‌باشد.
رعايت حقوق والدين داراي آثار فراوان دنيوي و اخروي است كه حيات و كمال انسان بستگي به انجام اين واجب الهي دارد.
بنابراين آثار حقوق والدين در دنيا سعادت و تكامل و در آخرت بنابر فرمايش اهل بيت (عليهم السّلام) بهشت برين مي‌باشد.
سعي شده از كتب دسته اول مانند صحيفه‌ي سجاديه، اصول كافي استفاده شود و به علت كمبود منابع، به كتب دست دوم مراجعه كرده‌ام.
نتيجه اين كه رعايت حقوق والدين نه تنها براي خود شخص ثمراتي را به دنبال دارد، بلكه تأثيراتي نيز در جامعه مي‌گذارد.
در واقع لازم است كه تمام افراد نسبت به اين امر بي خيال و بي مسئوليت نباشند.
كليد واژه: حق، والدين، پدر، مادر.
 

 نظر دهید »

وظایف زن وشوهر در آیات وروایات

19 اردیبهشت 1392 توسط صالحی

موضوع تحقیق

وظایف زن وشوهر در آیات وروایات


استاد راهنما
سرکار خانم طیبه السادات حجازی


محققین
سیران کهریزی پور

شهلاباتمانی

ژیلازین الدینی

شیدا امجدیان

آزیتا شهبازی

فاطمه حیدریان


چکیده
امروزه برای هرشخص مسلمانی واجب است که برای تشکیل یک زندگی مشترک اسلام گونه اول بانوع زندگی اقاامام علی وحضرت زهرااشنایی پیداکند0تاباشرایط یک زندگی خوشبخت اشنایی کامل پیدا کند.
امروزه متأسفانه بر اثر تبلیغات سوئی که از طرف دشمن انجام می شود زن و شوهر وظیفه ای را که در قبال یکدیگر دارند فراموش کرده اند به همین دلیل رسانه و سازمان های تبلیغاتی موظفند که نحوه ی درست زندگی کردن زناشویی را برای مردم بیان کنند و اینکه خوشبختی فقط در مادیات نیست بلکه این فقط گوشه ای از مشکلات را رفع می کند و مهم ترین وسیله داشتن ایمان کامل است که خود بهترین وسیله برای حل مشکلات زناشویی است از زمان خلقت آدم و هوا تا زمان بعثت پیامبران از جمله بعثت پیامبر اسلام نشانه هی زیادی از سوی خداوند برای تشکیل یک زندگی صحیح نازل شد که این خود نشان از اهمیت آن است.
در این پژوهش از کتب تفسیری نوع یک زندگی اسلام پسندانه که برترین آن زندگی امام علی ( علیه السلام) و حضرت زهرا ( سلام الله علیها) است بیان شده است.
وظیفه ی همه ی مردم دنیا در ادیان و اقشار مختلف این است که با تمام قوا با افرادی که افکار شیطانی دارند و با برنامه های سوء مانع تشکیل یک زندگی خوب برای جوانان می شوند.مبارزه کنند تا فساد و بدبختی در جامعه کم رنگ تر شود .
کلید واژه : خانواده ، وظایف.


 نظر دهید »

احتکار از دیدگاه قرآن و روایات

19 اردیبهشت 1392 توسط صالحی

عنوان تحقیق:
احتکار از دیدگاه قرآن و روایات


استاد راهنما: طاهره حیدری


محققین:

زهرا عبدی
سکینه رستمی
مهرانه آئینی
سیده لیلا قمری
زینب پارسا


چکیده:
احتكار عبارت است از كاهش دادن يا متوقف كردن جريان توزيع كالا توسط همه يا برخي از فروشندگان به طور موقت به منظور بالابردن.
در اين زمينه آياتي وارد شده كه بيانگر منع احتكار مي باشد روايات زيادي هم در اين زمينه وارد شده است.
انبارداري يك خدمت اقتصادي است و عبارت است از نگه داشتن موقت كالا به منظور عرضه ي به موقع آن و يا گسترش دادن مدت عرضه ي آن به نحوه ي كه كالا براي مدت بيشتري قابل دسترس و مصرف باشد مهم ترين عاملي كه زمينه ساز احتكار يك كالا تلقي مي گردد، اختلاف درآمد يا قدرت خريد مصرف كنندگان آن كالا مي باشد. و اين هنگامي است كه همه مصرف كنندگان داراي درآمد يا قدرت خريد يكسان نباشند و گروه كم درآمد ناچار دست از خريد مي كشند ولي گروه پردرآمد به خريد خود همچنان ادامه مي دهند و اين اختلاف درآمد باعث مي شود كه اقدامات احتكار سودجويانه باشد.
احتكار از نظر شرعي فقط شامل غلات نمي باشد و ملاك محدوديت آن شامل همه چيزهايي مي شود كه مردم در معيشت خود به آنها احتياج دارند.
اقدامات اجرايي درست نسبت به محتكرين :
1- اجبار بر فروش اجناس
2- تسعير (قيمت گذاري)
3- مجازات محتكرين
4- تنبيه كساني كه به استقبال كالاها بروند.
پس صرف حرام انگاشتن احتكار در جامعه مسلمان،‌موجب از بين رفتن مطلوبيت آن نخواهد شد و عمل حرام شمردن عمل احتكار بدون تصويب و پياده كردن هرگونه ضابطه ي اجرائي بي ثمر است

 نظر دهید »

تأثیر مادر در تربیت دینی فرزند

19 اردیبهشت 1392 توسط صالحی

موضوع:

تأثیر مادر در تربیت دینی فرزند


استاد راهنما:
صغری ملاولی


تهیه و تنظیم :
سمیرا رضایی


چکیده
تربیت دینی کودکان اهمیت خاصی در نظام آموزشی و تربیتی اسلام دارد.تحقیقات نشان می دهد فقدان بسیاری از افرادی که در بزرگسالی نسبت به عبادات و معنویت گرایش کمتری دارند ،ذاتاً بی اعتقاد به دین و تکالیف دینی نیستند.بلکه عواملی چون بی توجهی و عدم تقیّد والدین نسبت به انجام به موقع تکالیف عبادی در فقدان تمایلات معنوی فرزندان نقش بسزایی دارند.اگر چه پدر و مادر هرکدام به نوبه خود تأثیر خاصی در تربیت صحیح فرزند دارند اما در این میان نقش مادر پررنگ تر است چرا که بیش از پدر مرتبط با فرزند می باشد. آنچه که باید بیش از پیش مد نظر قرار گیر اخلاق و رفتار مادر است چرا که کودک در رفتار او را شاهد و نمونه قرار داده و مفاهیم مذهبی و اخلاقی را از او می گیرد.در تربیت دینی و اسلامی پرهیز کاری رأس هر امر،افضل اعمال و مورد محبت خداست مهم این است که مادر در مسیر تقوای الهی باشد و تربیتش را بر اساس پرهیز از گناه و عبادت خداوند متعال قرار دهد. بنابراین اخلاق و تقوای مادر در تربیت دینی فرزند بسیار تأثیر گذارند.البته توجه به مسائلی از قبیل دوران بارداری و شیردهی مادر و همچنین تغذیه حلال و مناسب مادر و فرزندش مهم بوده و باید مادران بدانند که آغاز تربیت فرزند بهتر است از همان دوران کودکی و طفولیت باشد. بنابراین میزان تأثیر مادر در تربیت صحیح دینی و معنوی فرزند و راهکار های تربیت معنوی از قبیل احترام گذاشتن به شخصیت آنان، نحوه آموزش عبادات(نماز، روزه و تلاوت قرآن کریم)تأکید بر همنشینی با نیکان و حضور کودکان در محافل دینی و مذهبی و نحوه تشویق و تنبیه وپند آنان مهم می باشد.با توجه به اینکه ارتباط مناسب بین مادر و فرزند از نظر اسلام و تربیت صحیح دینی فرزند از جمله سؤالات هر مادری است.سؤال اصلی این تحقیق نیز همین موضوع می باشد و سعی شده است در ان به نقش مادر در تربیت معنوی کودک و روش ها و راهکار ها یچنین تربیتی اشاره گردد. امید است مورد استفاده مادران قرار گیرد.

 

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی با موضوع فراماسونری

19 اردیبهشت 1392 توسط صالحی

موضوع:
فراماسونری


استاد راهنما:
صغری ملاولی


محقق:
زهرا ملاولی

چکیده

فراماسونری مکتب فکری و سازمانی مخفی است که از طریق شبکه زیر زمینی و مخفی به کنترل جهان می پردازد . و در همه ی انقلاب ها و استعمار گری هاییکه در جهان رخ میدهد مؤثر بوده . شبکه ای گسترده از زر سالاران یهودی و نخبه های سراسردنیا که تنها به منافع اعضای خود می اندیشد . فراماسونگری شیوه ی نوین عنوانش آشکار ولی دارای تکاپو ها و برنامه های پنهان بوده و هست . در این تحقیق فراماسونری از برخی زوایامورد بررسی قرار گرفته به عنوان مثال تأثیر یهود و نقش آن در این سازمان مخفی مورد توجه قرار گرفته است .این تحقیق به سه بخش اصلی تقسیم شده است بخش اول آن به تاریخچه و پیدایش فراماسو نری پرداخته و در بخش دوم کابالا مورد بررسی قرار گرفته و ارتباط آن با فراماسونری و خود موضوع کابالاکه : از آن جا شروع شده و چه عقایدی در آن حکم فرماست . در بخش آخر نماد هایی که در این فرقه یعنی فراماسونری مورد استفاده قرار می گیرد آورده شده به این دلیل که این فرقه به شدت نماد گراست و نماد های آن در تمام جاهایی که اعضای این سازمان حضور دارند موجود است حتی این نماد گرایی برسایر فرقه ها که البته شاخه ای از فراماسونری به حساب می آید و تحت تأثیر این سازمان قرار دارند مانند شیطان پرستی و…. تأثیر عمیقی گذاشته استدر این تحقیق سعی شده از منابه معتبر و مستدل استفاده شود به دلیل اینکه فراماسونری سازمانی مخفی است احتمال بزرگنمایی و انحراف از واقعیت توسط برخی نویسندگان در آن بسیار است . کتاب زر سالاران یهودی و پارسی نوشته ی عبدالله شهبازی یکی از منابع معتبر در رابطه با فراماسونری والیگارشی یهودی است که از مستعمرات ماوراء بحار کشور های اروپایی .و طریقه ثروت اندوزی یهودیان و فراماسونها تا اواخر بیستم مورد بررسی قرار داده است.

 1 نظر

راهکارهای تربیتی دینی کودک از دیدگاه اسلام

24 فروردین 1392 توسط صالحی

عنوان :
راهکارهای تربیتی دینی کودک از دیدگاه اسلام

 

استاد راهنما:
سرکار خانم حیدری

 

نام گروه پژوهشگر:
زهرا پرکان، رقیه دده جانی،هاجر مهری، پرستو زارعی ، فاطمه زینعلی


چکیده:
فعالیتهای تربیتی، از جمله فعالیت های اساسی است که در حیات فردی و جمعی انسان، تأثیری انکارناپذیر دارد. این فعالیت ها برای تحقق اهداف مورد نظر ، تابع اصل یا اصولی هستند. مشخص کردن اصول تربیت در هر حیطه (دینی، اخلاقی، عقلانی و غیره) که باشد ، از جمله اقدامات اساسی است که باید قبل از هر فعالیت تربیتی انجام پذیرد . این اصول از هر منبعی اخذ شوند . فلسفه ، دین ، روانشناسی ، جامعه شناسی و سایر رشته های معرفتی و علمی - باید پاس داشته و به رعایت آنها اهتمام ورزیده شود، در غیراینصورت جریان تربیت ، در فرآیند خود تا رسیدن به هدف نهایی دستخوش مخاطره خواهد شد چرا که تربیت کودک، نوجوان و جوان بسیار مشکل است و اگر بگوییم از مو باریکتر ، از آتش سوزانده تر ، از شمشیر برنده تر است اشتباه نکردیم.
با این نگاه ، اصول تربیتی به همه جریان و کلیه بخش های تربیت شامل سیاست ها ، اهداف ، برنامه ها ، روش ها ، محتوا ، ارزش یابی و … تحت سیطره و نفوذ خویش دارند. این امر در حالی است که قید «راهنمای عمل» یا «راهنمای مربی» برای عبارت «دستورها و قواعد کلی ، که در تعریف های گوناگون از سوی بسیاری متخصصان ذی ربط به کار برده شده است. دامنه آنها به فعالیت های مربیان و معلمان محدود می کند و اقدامات سیاست گذاران تربیتی ، برنامه ریزان تربیتی ، تدوینگران محتوای آموزش و دیگر دست اندرکاران تربیت را خارج از شمول موضع تربیتی قرار می دهد.
همچنین این قید ، اصول را فقط برای روش ها لازم می داند و به طرز تفریط آمیزی قلمرو نظارت و حکومت آنها را به روش های تربیتی تقلیل می دهد.
ما به پیروی از دیدگاه خود درباره حوزه اصول ، در این جستار به اصول ناظر بر روش ها محدود نمی شویم و در ذیل ، به اصولی از تعلیم و تربیت دینی می پردازیم که بخش ها و جنبه های گوناگونی از موضوع تربیت را تحت پوشش قرار می دهند، بخش هایی مانند اهداف برنامه ریی ها ، روش ها ، محتوا و راهکارها و مراحل .

 نظر دهید »

وظایف زن وشوهر درآیات وروایات

24 فروردین 1392 توسط صالحی

عنوان

وظایف زن وشوهرر در آیات وروایات


استاد راهنما


سرکار خانم طیبه السادات حجازی


محققین


سیران کهریزی پور-شهلاباتمانی-ژیلازین الدینی-شیدا امجدیان- آزیتا شهبازی-فاطمه حیدریان

 


چکیده


امروزه برای هرشخص مسلمانی واجب است که برای تشکیل یک زندگی مشترک اسلام گونه اول بانوع زندگی اقاامام علی وحضرت زهرااشنایی پیداکند0تاباشرایط یک زندگی خوشبخت اشنایی کامل پیدا کند.
امروزه متأسفانه بر اثر تبلیغات سوئی که از طرف دشمن انجام می شود زن و شوهر وظیفه ای را که در قبال یکدیگر دارند فراموش کرده اند به همین دلیل رسانه و سازمان های تبلیغاتی موظفند که نحوه ی درست زندگی کردن زناشویی را برای مردم بیان کنند و اینکه خوشبختی فقط در مادیات نیست بلکه این فقط گوشه ای از مشکلات را رفع می کند و مهم ترین وسیله داشتن ایمان کامل است که خود بهترین وسیله برای حل مشکلات زناشویی است از زمان خلقت آدم و هوا تا زمان بعثت پیامبران از جمله بعثت پیامبر اسلام نشانه هی زیادی از سوی خداوند برای تشکیل یک زندگی صحیح نازل شد که این خود نشان از اهمیت آن است.
در این پژوهش از کتب تفسیری نوع یک زندگی اسلام پسندانه که برترین آن زندگی امام علی ( علیه السلام) و حضرت زهرا ( سلام الله علیها) است بیان شده است.
وظیفه ی همه ی مردم دنیا در ادیان و اقشار مختلف این است که با تمام قوا با افرادی که افکار شیطانی دارند و با برنامه های سوء مانع تشکیل یک زندگی خوب برای جوانان می شوند.مبارزه کنند تا فساد و بدبختی در جامعه کم رنگ تر شود .


کلید واژه : خانواده ، وظایف.


 نظر دهید »

آرامش در خانواده از دیدگاه قرآن

24 فروردین 1392 توسط صالحی

موضوع تحقیق:
آرامش در خانواده از دیدگاه قرآن

استاد راهنما:
خانم حیدری


گردآورندگان:
خدیجه گوشبر
مریم ملک برمی
صغری احمدی
اکرم منتشلو

چکیده :
خانواده در آموزه های قرآنی از مقام و جایگاه ارزشی والایی برخوردار است. خانواده نخستین مسأله ای است که پس از آفرینش انسان بدان اشاره شده است. قرآن پس از بیان چگونگی خلقت انسان به زوج و همسر آدم(ع) اشاره می کند پس به خوبی در می یابیم که زن و شوهر از سرنوشت مشترکی برخوردارند.
خانواده مورد هجوم دشمنان بیرون از خانواده قرار می گیرد و دشمن می کوشد تا خانواده را متزلزل کند و آنان را به وسوسه های خویش دچار بدبختی و شقاوت ابدی کند. ضرباتی که خانواده از سوی دشمن بیرون زده می شود موجب می شود تا انسان به شکل خانواده ( ونه آدم تنها) هبوط کند.
در همان آغاز آفرینش انسان از زن و مرد سخن به میان نمی آید بلکه از مرد و همسرش سخن گفته می شود تا این معنا القا شود که از همان آغاز آفرینش خانواده است که شکل می گیرد و برخلاف تصور رایج باید گفت که خانواده نخستین مسأله تاریخ بشری بوده است.
قرآن هرگز پس از بیان آفرینش آدم(ع) از زن به عنوان ماهیتی جدا از مرد سخن نمی گوید بلکه از مردی به عنوان شوهر و زنی به عنوان همسر سخن می گوید. اینگونه نیست که در یک فرآیندی دختری وجود داشت که به صورت زنی متحول شده و خانواده ایجاد شده است بلکه از همان آغاز سخن از خانواده ای است که زوجه و همسرش از خود مرد خوانده پدید آمده است؛ زیرا خداوند در آیه ی 189 سوره اعراف از نفس واحد و یگانه ای سخن می گوید که همسرش را از ان آفریده است.
بنابراین نخستین خانواده با زنی پدید می آید که خود بخشی از وجود مرد آن خانواده بوده است و زمانی و لحظه ای تصور نشده است که زنی بدون مردی بوده باشد . قرآن هدف و فلسفه ی تشکیل خانواده (همسری از جنس آدم برای وی خلق کردن ) را ایجادبستری برای آرامش وی بر می شمارد تا مرد در کنار همسرش(زن) آرامش یابد.
کلید واژه:
ایمان ، آرامش ، اعتقاد
آرامش از سکینه از ریشه از سکنه به معنای استقرار و ثبات در برابر حرکت است و به آرامش روان - آدم رابه رفع نگرانی اضطراب و تشویش او را رهنمون می شود .
واژه سکینه شش بار در قرآن به کار رفته است و برخی از مشتقات آن نیز به معنای آرامش می باشد.
ايمان در لغت به معناي امن به معناي امنيت مي باشد.
اعتقاد از ريشه عقد به معناي عقيده دروني است .

 نظر دهید »

چاره جویی وارائه راهکار جهت رفع آسیب های موجود سبک زندگی در ایران

22 فروردین 1392 توسط صالحی

موضوع:
چاره جویی وارائه راهکار جهت رفع آسیب های موجود سبک زندگی در ایران
گردآورنده :
فاطمه زارعی -مدرسه علمیه فاطمة الزهرا (س) کامیاران

 

چکیده
یکی از موضوعاتی که در طول تاریخ در معرض آرا و تفسیرهای گوناگون قرار گرفته همواره دچار افراط و تفریط شده است ،شخصیت و جایگاه فردی ، خانوادگی و اجتماعی زن و مرد است. امروزه نیز کج اندیشی ها و عدم تعادل در این باب ، در جوامع مختلف فراوان به چشم می خورد. در این میان تنها چشمه زلال ، مکتب اولیا و اوصیای الهی است که به دور از هر گونه افراط و تفریط و با تکیه بر وحی و با استمداد از خالق هستی ،به ترسیم جایگاه حقیقی زنان و مردان متناسب با آفرینش آنان پرداخته است.
برای پیش گیری از هرج و مرج ها و بیان وظایف زن و مردو ارائه دادن یک زندگی بر اساس موازین اسلامی ما را بر آن داشت که مقاله ای در این زمینه تهیه کنیم.
این مقاله به روش کتابخانه ای تهیه شده است .
با توجه به مفاهیم مورد نظر و شرایط موجود در زندگی هر فردی اگر بخواهد شخصیتی اسلام گونه داشته باشد با انجام دادن درست وظایف خود می تواند به آن جامه ی عمل بپوشاند و آن را از بالقوه به بالفعل تبدیل کند.
کلیدواژه: سبک،شیوه، زندگی.

 نظر دهید »

چکیده تحقیق چاره جویی و ارائه راهکار جهت رفع آسیب های موجود سبک زندگی در ایران

22 فروردین 1392 توسط صالحی

موضوع:
چاره جویی و ارائه راهکار جهت رفع آسیب های موجود سبک زندگی در ایران

گردآورنده:
پریسا خوشچهره - مدرسه علمیه فاطمةالزهرا (س)کامیاران

چکیده
با توجه به جایگاه و منزلت خانواده در کشور ماباید تمام تلاش های خود در این راستا را به عرصه ی عمل بگذاریم و به هر طریقممکن این جایگاه خانواده را حفظ نماییم در این مقاله نیز سعی بر آن شده راهکارهایی در غالب اسلام و قرآن برای چگونه زندگی کردن خانواده ها و چاره جویی خود خانواده ها و اجتماع در راستای گفته های مقام معظم رهبری که در واقع همان آموزه های قرآن است بحث و تحلیل شده . و اگر کاستی هایی دارد مربوط به گرد آورنده مقاله می باشد که به خاطر کمبود منابع و عدم دسترسی به منابع مطالب را به صورت خلاصه وار ذکر کرده و تحلیل ها و نظرهای خود را نیز تتمه در آن قرا ر داده .البته متن اصلی و راهکارهای اصلی را با استفاده از بیانات رهبر و آیه ها و احادیث ارائه شده است .
این مقاله شامل دو فصل است که فصل اول آن راهکارهای فردی و خانوادگی جهت رفع سبک ها و شیوه های زندگی و فصل دوم را راهکارهای اتماعی در جهت سبک زندگی مردم نوشته شده است.

 نظر دهید »

چگونگی شکل گیری سبک وشیوه زندگی

22 فروردین 1392 توسط صالحی

موضوع:
چگونگی شکل گیری سبک و شیوه ی زندگی
گردآورنده :
شمسی رنجبر- مدرسه علمیه فاطمة الزهرا (س)کامیاران

چکیده
یکی از موضوعاتی که در طول تاریخ در معرض آرا و تفسیرهای گوناگون قرار گرفته همواره دچار افراط و تفریط شده است ،شخصیت و جایگاه فردی ، خانوادگی و اجتماعی زن و مرد است. امروزه نیز کج اندیشی ها و عدم تعادل در این باب ، در جوامع مختلف فراوان به چشم می خورد. در این میان تنها چشمه زلال ، مکتب اولیا و اوصیای الهی است که به دور از هر گونه افراط و تفریط و با تکیه بر وحی و با استمداد از خالق هستی ،به ترسیم جایگاه حقیقی زنان و مردان متناسب با آفرینش آنان پرداخته است.
برای پیش گیری از هرج و مرج ها و بیان وظایف زن و مردو ارائه دادن یک زندگی بر اساس موازین اسلامی ما را بر آن داشت که مقاله ای در این زمینه تهیه کنیم.
این مقاله به روش کتابخانه ای تهیه شده است .
با توجه به مفاهیم مورد نظر و شرایط موجود در زندگی هر فردی اگر بخواهد شخصیتی اسلام گونه داشته باشد با انجام دادن درست وظایف خود می تواند به آن جامه ی عمل بپوشاند و آن را از بالقوه به بالفعل تبدیل کند.
کلیدواژه: سبک،شیوه، زندگی.

 1 نظر

نکته های اخلاقی سوره لقمان

22 فروردین 1392 توسط صالحی

عنوان
نکته های اخلاقی سوره لقمان
باتوجه به آیات 12-19
(تفسیر المیزان، نمونه، نور )
استاد راهنما:
سركار خانم جمیله لحاظی
محقق: معصومه بابائي
اکرم احمدی ترک
دی 1391

چکیده
لقمان حکیم ، غلام سیاهی بود که در سرزمین سوران چشم به جهان گشود. گرچه چهرۀ سیاه و نا زیبا داشت ولی دارای دلی روشن و سیرتی زیبا بود و دینی استوار داشت و در ابتدا او بنده ای مملوک بود که به دلیل حکمت فراوانش آزاد گردید.

لقمان به مسئلۀ تعلیم و تربیت که هدف انبیاء بود اهمیت فراوانی می داد و در این راستا معلم و آموزگار مفیدی برای فرزندش و همچنین برای تمام مردم زمان خودش بود.

اندرزهای مهم این مرد الهی در زمینه توحید و مبارزه با شرک و مسائل مهم اخلاقی بوده که در اندرزهای لقمان به فرزندش منعکس است. این اندرزهای ده گانه که در طی شش آیه بیان شده هم مسائل اعتقادی را به طرز جالبی بیان می کند و هم اصول و وظایف دینی و هم مباحث اخلاقی .

قرائن نشان می دهد که لقمان پیامبر نبود بلکه مردی وارسته ومهذّب که در میدان مبارزه با هوای نفس پیروز شده و خداوند نیز چشمه های علم و حکمت را در قلب او گشوده است.

 

 1 نظر

تحقیقی پیرامون اخلاق و منش منتظران حقیقی

21 فروردین 1392 توسط صالحی

در مورد انتظار دو برداشت و دیدگاه کلى وجود دارد: دیدگاه مثبت و دیدگاه منفى. در طول تاریخ چندین دیدگاه منفى از معناى انتظار (انتظار منفى) به وجود آمده و دستمایه انحراف مسلمانان شده است؛ از ظهور مدعیان دروغین مهدویت تا رواج فساد و فحشا برای زمینه سازی ظهور آن حضرت. اما آنچه در اینجا مورد بحث ما است، دیدگاه کسانی است که انتظار را به معنای نشستن و صرفاً اشک ریختن و دعا کردن دانسته اند و این متأسفانه بخش زیادی از جامعه معتقد شیعی را در بر گرفته است. در واقع، انتظار از نظر آنها یعنی سکون، یعنی رکود، یعنی نشستن و منتظر ماندن؛ انتظاری که در آن هیچگونه تحرکی نیست.

انتظار امرى نیست که با راحت‏ طلبى و آسایش به دست آید؛ بلکه امرى است که با دشواریها همراه است. قرآن کریم مى ‏فرماید:«اَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ یتْرَکوا أَنْ یقُولُوا آمَنَّا وَهُو لایفْتَنُون»؛ (1) آیا مردم گمان کردند همین که بگویند ایمان آوردیم، به حال خود رها مى ‏شوند و آزمایش نخواهند شد؟!

امام صادق (ع) مى ‏فرماید: «منتظر امر ما، بسان کسى است که در راه خدا به خون خود غلتیده باشد».(2) آیا حقیقتاً کسی که به دعای «اللهم کن لولیک» بعد از نمازها و شربت و شیرینی نیمه شعبان بسنده کرده، با کسی که جانش را در راه خدا داده، برابر است. پرواضح است که انتظار حقیقی چیز دیگری است که باید آن را بیاموزیم.
سیماى منتظران در آیات و روایات‏

همان‏طوریکه اشاره شد، در آیات و روایات، ویژگی هایى براى منتظران حقیقى ذکر شده که برجسته‏ ترین آنها در ادامه، با استناد به آیات و روایات نام برده مى ‏شود:
1- معرفت و محبت امام عصر (عج)

پایه محبت به امام عصر (عج) و اطاعت از او، معرفت و شناخت امام است و کم‏ترین حد شناخت و معرفت به فرموده امام صادق این است که: «بدانى، امام مساوى با پیامبر است، مگر در درجه نبوت، امام وارث پیامبر است و همانا اطاعت از او اطاعت از خدا و رسول خدا است، پس باید در هر امرى تسلیم او بود و به سخن و فرمان او عمل کرد».(3)

در روایت دیگر آمده است: «مردم به سه تکلیف مکلّفند: معرفت امامان؛ تسلیم در برابر ایشان و واگذارى امور به ایشان در امورى که اختلاف پیش مى‏ آید.»(4)

از این رو باید امام را به گونه ‏اى بشناسیم که این شناخت سبب در امان ماندن از شبهات ملحدان و مایه نجات ما از اعمال گمراه کننده مدعیان دروغین و ثبات قدم در محبت و اطاعت امام عصر (عج) گردد. این امر جز با شناخت صفات و ویژگى ‏هاى او به دست نمى ‏آید و در این راه علاوه بر حرکت‏هاى علمى در حد توان، توفیق الهى و عنایت‏هاى معصومین، بهترین یاوران راه هستند. در شناخت امام، شناخت نشانه ‏ها و علائم ظهور هم یکى از فروعات شناخت امام عصر (عج) است. چند روایت کوتاه در مورد این صفت منتظران آورده مى ‏شود:

«هُمْ اَطْوَعُ لَهُ مِنَ الْاَمَةِ لِسَیدِها»(5)؛ اطاعت آنان از امام، از فرمان بردارى کنیز از مولایش بیشتر است.

«طُوبى‏ للصّابِرینَ فِى غَیبَتِهِ، طوبى‏ لِلْمُقیمینَ عَلى‏ محجَّتِهِمْ»(6)؛ خوشا به حال صابران در غیبتش؛ خوشا به حال آنانکه بر راه اهل‏بیت ثابت‏ قدم مى ‏مانند.

«اِنّ اللَّهَ تَبارَک وَتَعالى‏ اَعْطاهُمْ مِنَ العُقُولِ وَالاَفْهامِ وَالْمَعْرِفَةِ ما صارَتْ بِهِ الغَیبَةُ عِنْدَهُم بِمَنْزِلَةِ المُشاهَدَة»(7)؛ خداوند تبارک و تعالى آن قدر به آنان عقل و فهم و بینش ارزانى داشته است که غیبت امام در نزد آنها به مانند مشاهده و دیدار اوست.
2- آراستگى به فضائل و پیراستگى از رذائل‏

منتظران واقعى حضرت ولى عصر (عج) همواره این سخن محبوبشان را در آئینه دل خود جاى داده ‏اند؛ آن‏جا که مى‏ فرماید: «پس هر یک از شما باید آن چه را که موجب دوستى ما مى شود پیشه خود سازد و از هر چه موجب خشم و ناخشنودى ما مى ‏گردد، دورى گزیند، زیرا فرمان ما به یکباره و ناگهانى فرا مى‏رسد و در آن زمان توبه و بازگشت براى کسى سودى ندارد و پشیمانى از گناه، کسى را از کیفر ما نجات نمى ‏بخشد»(8).

در جاى دیگر امام صادق (ع) مى ‏فرماید: «هر کس دوست مى ‏دارد از یاران حضرت قائم باشد، باید منتظر باشد و در این حال به پرهیزگارى و اخلاق نیکو رفتار نماید، در حالى که منتظر است. پس چنانچه بمیرد و قائم (عج) بپاخیزد، پاداش او همچون پاداش کسى خواهد بود که آن حضرت را درک کرده است. پس کوشش کنید و در انتظار بمانید. گوارا باد بر شما اى گروه مشمول رحمت خداوند»(9)؛

موضوع دورى از اعمال زشت و ناپسند و آراسته شدن به فضیلت ‏هاى امام و پیاده شدن عملى ‏آنها در زندگى فردى و اجتماعى به قدرى اهمیت دارد که امام عصر (عج) در توقیع شان به شیخ مفید مى ‏فرماید: پس تنها چیزى که ما را از (شیعیان) پوشیده مى ‏دارد، همانا چیز ناشایستى است که از ایشان به ما مى ‏رسد و خوشایند ما نیست و از آن انتظار نمى ‏رود.(10)
3- ولایت‏ پذیرى و ولایت‏مدارى

یکى دیگر از خصوصیات اخلاقى یاران مهدى (عج) «تقویت و تثبیت» پیوند با امام عصر (عج) و تجدید عهد و پیمان با آن حضرت است، از این‏رو منتظرین واقعى با وجود غیبت ظاهرى آن حجت الهى، هیچ گاه خود را در جامعه بدون مسؤولیت و رها احساس نمى ‏کنند و همواره براى اجراى اوامر مولایشان درصدد تکرار و تمرین ولایت پذیرى مى باشند. تاکید فراوان بر خواندن پاره‏اى از دعاها، بالاخص دعاى عهد، در واقع بر زبان جارى کردن و مرور عهد و پیمان با آن وجود غائب است. مسلماً با ایجاد فرهنگ ولایت پذیرى و ولایت‏مدارى، جامعه دچار بحران فرهنگى، ازخودبیگانگى، یاس، ناامیدى، سرکوب استعدادها و انحطاط نخواهد شد و با همدلى و همراهى شیعیان در یارى و نصرت مولایشان، دیرى نخواهد پائید که فرج او را درک خواهند کرد؛ همان‏گونه که حضرت حجت (عج) در توقیع شان به شیخ مفید رحمه الله فرمودند: «اگر شیعیان ما که خداوند آنها را در طاعتشان یارى دهد، در وفاى پیمانى که از ایشان گرفته شده است، مصمم و یکدل باشند، نعمت لقاى ما از آنان به تأخیر نمى ‏افتد و سعادت دیدار ما براى آنها با معرفت کامل و راستین نسبت به ما تعجیل مى‏ گردد.»(11)
4- امیدوارى شجاعانه براى قیام‏

از مسائل مهمى که منتظران مهدى (عج) در عین امید و انتظار به آینده، آن را به زیور طبع جان و دل خود آراسته ‏اند، کسب شجاعت لازم براى این قیام جهانى مى ‏باشد. آنچه در روایات بر آن تأکید شده است، ظهور و بروز این شجاعت از متن جان، در مرحله عمل است که مهم‏ترین نشانه آن کسب آمادگى رزمى و دفاعى در این زمینه مى‏ باشد.

مرحوم کلینى در این زمینه روایتى از امام موسى کاظم (ع) نقل کرده است: هر کسى اسبى را به انتظار امر ما نگه دارد و به سبب آن دشمنان ما را خشمگین سازد، در حالى که او منسوب به ماست، خداوند روزى ‏اش را فراخ گرداند، به او شرح صدر عطا کند، او را به آرزویش برساند و در رسیدن به خواسته ‏هایش یارى نماید.(12)

«کلُّهُمْ لُیوثٌ قَدْ خَرَجُوا مِنْ غاباتِهِمْ لَوْ اَنَّهُمْ هَمُّوا بِاِزالَةِ الجِبالِ لَأَزالوها عَنْ مَواضِعِها»(13)؛ همه شیرانى هستند که از بیشه خارج شده ‏اند و اگر اراده کنند، کوه‏ ها را از جا برکنند.

«جُعِلَتْ قُلُوبُهُمْ کزُبُرِ الْحَدید»(14)؛ دلهایشان، چون پاره‏ هاى آهن شده است.

«فَاِنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ یعْطى‏ قُوَّةَ اَربَعینَ رَجُلاً»(15)؛ به هر کدامشان، نیروى چهل مرد داده شده است.
5- خدامحورى و بینش عمیق دینى‏

خداشناسى واقعى و شناخت عمیق دستورات دینى، پایه و مبناى تمامى حرکات و رفتارهاى منتظران واقعى مهدى (عج) است، این نگاه باعث مى‏ شود تا شخص منتظر در راه رفتن، نشستن، دیدن، گوش دادن و حتى فکر کردن… اجراى دستورات الهى را به صورت ملکه درونى لحاظ کرده و رضایت الهى و حجت خدا را بر همه چیز مقدم دارد، خداوند متعال هم با قرار دادن نور علم و حکمت در دل این منتظران، بصیرت لازم را براى تفقّه در دین و ایجاد رابطه قلبى بین خدا، امام و منتظر فراهم مى ‏نماید.

«رِجالٌ مُؤمِنونَ عَرَفُوا اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ وَهُمْ اَنْصارُ الْمَهْدىِ فى‏ آخِرِ الزَّمانِ»(16)؛ مردانى که خدا را آنچنان که باید شناخته ‏اند، یاوران مهدى (عج) در آخر الزمان هستند.

«فَهُمُ الذینَ وَحَّدُوا اللَّهَ، حَقَّ تَوْحیدِهِ»(17)؛ آن‏ها به وحدانیت خداوند، آنچنان که حق وحدانیت اوست، اعتقاد دارند.

«مُجِدُّونَ فِى طاعَةِ اللَّه»(18)؛ در راه اطاعت خدا پرتلاشند.

«هُمُ الذینَ قالَ اللَّهُ فیهِم… یحِبُّهُمْ وَیحِبُّونَهُ»(19)؛ یاران مهدى کسانى هستند که خداوند در وصف آنها چنین فرموده: خداوند دوستدار ایشان است و ایشان نیز دوستدار خداوندند.
6- خدمت رسانى به مردم، ساده زیستى و روحیه ایثار

همانگونه که امام رضا (ع) فرمود:«امام زمان براى مردم از پدر و مادرشان مهربان‏تر است»؛(20) منتظران حضرت خدمت به مردم را بالاترین عبادت و عامل مهم نزدیکى به مولایشان مى ‏دانند. آنها در رسیدگى به محرومان، مظلومان، مستضعفان و مستمندان و حل مشکلات دوستان و همسایگان، گوى سبقت را از دیگران ربوده‏ اند و در این راه حاضرند از زندگى، زن و فرزند خود بگذرند؛ زیرا با بینش عمیق خود، بهترین معامله را، معامله دنیا با آخرت مى ‏دانند و در این راه به زندگى ساده و بى‏ تکلف قناعت کرده و به دنبال دنیا نرفته ‏اند.

در روایات آمده است که امام زمان (عج) نیز در حق خود تعهد مى‏ کند که همچون عموم مؤمنین باشد (و امتیاز خاصى براى خود قائل نباشد)؛ جامه ‏اى چون جامه آنان بپوشند، مرکبى چون مرکب آنان سوار شود و آن‏گونه که مؤمنین مى ‏خواهند باشد؛ به کم قانع باشد و براى خود دربان و نگهبان اختیار نکند.(21) از یارانش نیز بیعت مى ‏گیرد که همچون او باشند و طلا و نقره‏اى نیندوزند و گندم و جویى ذخیره نکنند و لباس خشن بپوشند.(22) امام صادق (ع) در بیان آیه «کسى که حاصل دنیا را مى ‏طلبد، کمى از آن به او خواهیم داد، امّا در آخرت برایش هیچ بهره ‏اى نخواهد بود» (23) فرمود: در دولت حق حضرت قائم (عج) هیچ بهره‏ اى نخواهد داشت.(24) آرى یاران مهدى (عج) سختى‏ ها را به جان مى‏ خرند و از خوشى ‏ها و لذایذ چشم مى ‏پوشند و با دست مهربانشان خوبى‏ ها و خوشى ‏ها را به دیگران هدیه مى ‏دهند تا قلب‏ها را نرم کنند و رهیدگان را به دامان پر از مهر و محبت دین برگردانند.
7- عدالت و عدالت‏خواهى‏

«عدالت اخلاقى» ملکه‏ اى است که منتظر واقعى آن را با ایجاد اعتدال قواى نفس و تسلط عقل بر شهوت، غضب و وهم، در درون خود شکل مى ‏دهد و نتیجه آن نفى و دورى از ظلم و گناه در حوزه ارتباط با خدا، خویشتن و جامعه است. یاران مهدى (عج) با اتصاف به عدالت درونى و بیرونى، راه قانون پذیرى را در برابر قانون گریزى انتخاب مى ‏نمایند تا از این طریق یکى از ابعاد اصلى ایجاد حکومت جهانى که عدالت مهدوى مى‏ باشد را در درون و بیرون از خود محقق نمایند. این عدالتخیزى تا جایى است که حتى حاضر نمى شود دانه ‏اى را از دهان مورچه ‏اى بیرون بکشد و از این جهت تمام موجودات و خلایق در سایه این عدالت در امنیت به سر مى ‏برند.

امام حسن عسگرى (ع) در دعاى قنوت خود مى‏ فرماید: «بارالها! به وسیله ایشان (یاران مهدى) تمام افق‏هاى هستى و تمام گوشه ‏ها و اقطار جهان را پر از عدل و داد و مهربانى و احسان خود بگردان».(25)

«یمْلَاُ الاَرْضَ قِسْطاً وَعَدْلاً کما مُلِئَتْ ظُلْمَاً وَجوراً»(26)؛ زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، همچنان که پر از ظلم و بیداد شده است.
8- استقامت در انتظار و یقین به ظهور

در بعضى از روایات شرط پایدارى بر اعتقاد و یقین به حضرت مهدى در زمان غیبت،»ثبت ایمان در دل» شمرده شده است، وظیفه ‏اى که منتظران واقعى آن را به خوبى انجام مى‏ دهند. در همین زمینه امام حسن عسگرى (ع) فرموده ‏اند: «غیبت مهدى آن قدر طولانى مى ‏شود که اکثر معتقدین از اعتقاد خود دست بر مى ‏دارند و باقى نمى ‏ماند مگر آن کس که خداوند ولایت ما را از او تعهد گرفته است و در قلبش ایمان را نوشته است و از جانب خود، او را تایید کرده است» (27)؛

آرى منتظران مهدى (عج) از اصحاب پیامبر نیز بالاتر هستند، همان گونه که پیامبر بزرگوار به اصحاب خویش فرمود: «پس از شما مردمانى خواهند آمد، که به یک تن از آنان اجر و پاداش پنجاه تن از شما را خواهند داد. گفتند: اى پیامبر خدا! ما در جنگ ‏هاى بدر و اُحُد و حنین با تو بوده ‏ایم و درباره ما برخى از آیات قرآن نازل شده است. فرمود: اگر شما در شرایطى که آنها قرار مى ‏گیرند، قرار بگیرید، آن تحمّل و شکیبایى که آنان دارند، نخواهید داشت».(28)

منتظر واقعى، با تکیه بر معرفت و شناخت خود نسبت به امام، او را در غیبت، همچون خورشید پشت ابر دانسته و او را ناظر بر حالات و نیات خود مى ‏داند و چیزى را از دیدگان آن حضرت مخفى نمى ‏پندارد؛ لذا علاوه بر عمل به واجبات و ترک محرمات، همّت خویش را در فرو نیافتادن در دام غفلت صرف کرده تا رضایت مولا و آقایش را که لازمه انتظار حقیقى است، پاسخ گفته باشد.

امام على (ع) درباره حدود آگاهى به احوال مؤمنین فرموده ‏اند: «هیچ مؤمنى در شرق و غرب زمین از ما غایب نیست». (29)

امام عصر (عج) در بخشى از توقیع شریفشان به شیخ مفید فرمودند: ما بر آن چه بر شما مى ‏گذرد، احاطه علمى داریم و هیچ یک از خبرهاى شما از ما پوشیده نیست… ما نسبت به رعایت حال شما اهمال نمى‏ کنیم و یاد کردن از شما را فراموش نمى ‏کنیم.»(30)
9- اخلاص‏

شعار اصلى حرکت مؤمنین و منتظران حضرت مهدى (عج) اخلاص در حوزه ایمان و عمل است. به راستى ایمانشان عارى از آلایش، کدورت، تیرگى، ظلم، شرک، تردید و ریاست‏ طلبى مى ‏باشد.

«کسانى که ایمان آورده و ایمانشان را به شرک و ظلم نیالوده ‏اند، آنان را است ایمانى و ایشان راه یافتگان هستند»(31).

«اُولئِک الْمُخْلَصُونَ حَقاً» آنانند اخلاص پیشگان حقیقى.(32)

منتظران مهدى (عج) بى‏ نام و بى‏ نشان؛ همچون آدم‏هاى عادى در میان جامعه رفت و آمد دارند و براى خود امتیازى قائل نیستند. دنبال دکان و جلب مشترى نیستند، ولى مشتاق‏ترین بندگان خدا به اویند.
10- تلاش، همّت و سخت کوشى

پرکارى و کم توقعى از دیگر ویژگى ‏هاى منتظران و یاران امام مهدى (عج) است.

«مجدّون فى طاعة اللَّه»؛ آنان در طریق عبودیت، سختکوش و پرتلاشند.(33)

«لایکفُّونَ سُیوفَهُمْ حَتّى‏ یرضَى اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ»؛ یاران قائم، شمشیرهاى خود را بر زمین ننهند تا این‏که خداى عزّوجلّ راضى شود.(34)
11- اهل تهجّد و شب زنده دارى‏

در دل شب، از خشیت خداوند، ناله‏ هایى دارند، مانند ناله‏ هاى مادران پسر مرده.(35)

شب‏ها را با عبادت به صبح مى‏ رسانند و روزها را با روزه به پایان مى ‏برند.(36)

مردان شب زنده دارى که زمزمه نمازشان، مانند نغمه زنبوران کندو، به گوش مى ‏رسد، شب‏ها را با بیدارى سپرى مى ‏کنند و بر فراز اسب‏ ها شب را به صبح مى ‏رسانند.(37)
12- خرد ورزىِ دین مدارانه‏

از جمله ویژگى‏ هاى حکومت امام مهدى (عج) رشد عقلى مؤمنین در همه زمینه‏ هاست - لذا یکى از صفات یاران و منتظران امام زمان (عج) آن است که از نظر عقلى رو به رشد هستند؛ از نمودهاى بارز این خرد ورزى دین مدارانه روایتى است که از امام صادق (ع) نقل شده است: راوى مى‏ گوید عده ‏اى از شیعیان نزد امام (ع) آمدند و عرض کردند ما شیعیان شما هستیم فرمود: آیا شما در میان قوم این‏گونه هستید که اگر شخصى از شما به مال دیگرى نیاز داشت از او بردارد؟ عرض کرد خیر. فرمود:«اِنَّ الْقَوْمَ لَمْ یعْطَوا احلامهم بعدُ»؛(38) هنوز عقل شیعیان ما به رشد واقعى خود نرسیده، که اگر رسیده بود چنین مى ‏کردند. سپس فرمود: یاران مهدى چنین‏ اند.
13- شهادت‏ طلبى‏

یاران مهدى (عج) در راه تحقق آرمان‏ هاى جهانى حضرت مهدى (عج) مشکلات و مصائب فراوانى را به جان مى ‏خرند و با صبر، تواضع و بردبارى عمل خود را هیچ مى ‏پندارند و به جهت هجوم سختى ‏ها و تحمّل مشقت‏ ها بر خداوند منت نمى‏ گذارند.

به فرموده حضرت امیرالمومنین علی (ع):«لَمْ یمُنُّوا عَلَى اللَّهِ بِالصَّبْرِ وَلَمْ یسْتَعْظِمُوا بَذْلَ اَنْفُسِهِمْ فِى الحَقِّ»(39)؛ قومى که به جهت صبر و بردبارى بر مشقت‏ ها بر خداوند منت نمى‏ گذارند و فداکارى و بذل جانشان را در راه حق عظیم نمى ‏شمارند.

در فرازهاى مختلف از ادعیه‏ ى عصر غیبت نیز این صفت از منتظران امام زمان (ع) مورد تأکید قرار گرفته است .فراموش نکنیم که پیروزى همواره در سایه خون، شهادت، تلاش و جهاد حاصل مى‏ شود نه در سایه آسایش‏ طلبى و عافیت. لذا در دعاى عهد، براى منتظران صاحب الامر این چنین نجوایى براى هر روز صبح‏دمان سفارش شده است: «اَلّلهُمَّ اِنّى اُجَدِّدُ لَهُ فِى صَبیحَةِ یومِى هَذا وَما عِشْتُ مِنْ اَیامِى عَهْدَاً وَعَقْدَاً وَبَیعَةً لَهُ فِى عُنُقى‏ لااَحُولُ عَنْها وَلا اَزُولُ اَبَدَاً… اَلّلهُمَّ اجْعَلنِى من… وَالْسَّابِقینَ اِلى‏ اِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَینَ یدَیهِ».(40)
پی نوشت:

1) عنکبوت، 2.

2) بحارالانوار، ج 52، ص 123.

3) بحارالانوار، ج 4، ص 54

4) وسائل‏ الشیعه، ج 18، ص 45.

5) بحارالانوار، ج 52، ص 308.

6) همان، ج 36، ص 304، ح 114.

7) کمال الدین، ص 320.

8) بحارالانوار، ج 53، ص 176.

9) الغیبة، ص 200.

10) بحارالانوار، ج 53، ص 178.

11) همان، ج 53، ص 177.

12) اصول کافى، ج 6، ص 535.

13) یوم الخلاص، ص 224.

14) همان، ص 228.

15) همان.

16) کشف الغمة، ج 2، ص 478.

17) یوم الخلاص، ص 234.

18) همان، ص 233.

19) بحارالانوار، ج 52، ص 370؛ مائده، 54.

20) الزم الناصب، ص 10.

21) منتخب الاثر، ص 469.

22) همان، ص 570.

23) شورى، 20.

24) اصول کافى، ج 1، ص 435.

25) صحیفه مهدیه، ص 168 و 169.

26) غیبت شیخ طوسى، ص 52.

27) اصول کافى، ج 2، ح 3، ص 133.

28) بحارالانوار، ج 52، ص 130.

29) معرفت امام عصر، ص 300.

30) احتجاج، ج 2، ص 495.

31) انعام، 82.

32) بحارالانوار، ج 52، ص 122.

33) یوم الخلاص، ص 223.

34) بحارالانوار، ج 52، ص 327.

35) یوم الخلاص، ص 224.

36) همان.

37) بحارالانوار، ج 52، ص 308.

38) اصول کافى، ج 2، باب حق المؤمن على اخیه و اداء حقه، ح 13.

39) یوم الخلاص، ص 223؛ نهج‏البلاغه، خطبه 150.

40) دعای عهد

محقق:شهلا باتمانی-مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران

 1 نظر

چکیده تحقیقی با عنوان:منتظر واقعی امام عصر کیست؟

19 فروردین 1392 توسط صالحی

چکیده

انتظار در لغت به معنای چشم به راه بودن است و امید به آینده؛ و انتظار در اسلام به ویژه در تشیع, به معنای ایمان به امامت و ولایت حضرت ولی عصر (عج) و امید به ظهور آن حضرت و آغاز حکومت صالحان است.

اعتقاد به وجود نازنین امام مهدی (سلام الله علیه) امید را در دلها زنده می کند؛ و انسانی که به این اصل معتقد است هرگز ناامید نمی شود؛ چون می داند که یک پایان حتمی و روشنی وجود دارد و این عقیده است که شیعه امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالب (ع) را تا امروز، از آن همه مصائب و مشکلات و پیچ و خم ها عبور داده است.

منتظر واقعی و چشم به راه ظهور و قیام منجی موعود، باید در نحوه زندگی و رفتار روزمره خود, انتظار و آمادگی حقیقی خود را نشان دهد؛ و این بسان کسی است که در انتظار ورود میهمانی است؛ در ابتدا میزبان بایستی آمادگی لازم برای پذیرایی از میهمان را فراهم نموده، سپس خود را با گفتار و کردار و ظاهر و باطن مناسب شایسته همنشینی و هم صحبتی با او نماید. لذا برای رسیدن به این نقطه از انتظار، ذکر چند خصیصه از منتظران الزامی است:

1- منتظر امام زمان (ع) باید از کینه و حسد، نفاق و دورویی، حرص و آز، خودخواهی و بدخواهی، دروغ و غیبت و تهمت، و هر آنچه منسوب به دنائت و پستی بشری است و رنگ و روی شیطانی دارد دوری گزیند و درون وی باید مالامال از محبت و دوستی به همگان، عشق و ایثار، بخشندگی و خیرخواهی باشد.

کسانی که برای اصلاح جامعه در انتظار مصلح اند، ابتدا باید جامعه ی دل و درون شان را اصلاح نمایند.

امام زمان در توقیع شریف شان به شیخ مفید فرمودند: فَما یَحْسِبُنا عَنْهُمْ إلّا ما یَتَّصِلُ بِنا مِمّا نُکْرِهُهُ وَ لا نُؤثِرُهُ مِنْهُمْ ؛ یعنی تنها عاملی که ما را از شیعیان مان پوشیده می دارد، همانا اعمال ناخوشایندی است که از ایشان به ما می رسد و از آنان انتظار نمی رود.

2- منتظر امام زمان (ع) باید به دیدار حضرت و پروانه شدن گرد شمع وجود مبارک ایشان مشتاق باشد. امام صادق (ع) فرمودند: مشتاق نه به خوردنی میل دارد و نه از نوشیدنی لذت می برد. میل و استراحت از او برطرف می شود. نه به دوست و همنشین انس می گیرد، نه در آبادی سکنی می گزیند و نه در آسایشگاه می آرامد. (شرح مصباح اشریعه و مفتاح الحقیقه ج 2 ص 529) منتظر امام از دوری مولایش ناله سر می دهد: عَزيزٌ عَلَيَّ اَن أرَي الخَلقَ و لا تُري؛ یعنی بسیار سخت است بر من که خلق را ببینم و تو را نبینم (دعای ندبه)

3- دیگر ویژگی منتظران امام زمان، تبعیت و اطاعت تام و محض از وجود مبارک امام عصر (عج) است؛ که این تبعیت و اطاعت، از محبت و عشق به امام، و ایمان به علم و درایت ایشان نشأت می گیرد. محب به دنبال رضایت محبوب خویش است و می کوشد تا رضایت محبوب را بدست آورد و زمانی محبت وی به اثبات می رسد که تابع و مطیع محبوبش باشد.

3- ویژگی دیگر منتظران، تبلیغ فضایل و گسترش مذهب انتظار در بین سایرین است. باید فضایل اهلبیت ذکر شود تا محبت به آنها رشد نماید. امام صادق (ع) می فرماید: خداوند رحمت کند بنده ای را، که ما را نزد مردم محبوب می کند و ما را در معرض دشمنی آنان قرار نمی دهد. به خدا سوگند اگر سخنان ما را برای مردم روایت کنند، به سبب آن خود عزیزتر می شوند و هیچ کس نمی تواند به آنها وصله ای بچسباند. (مکیال المکارم 2:221)

4- یکی دیگر از ویژگی های منتظران، صله و صدقه برای حضرت با مال و دارایی خود است. منظور عطا و بخششی است که فرد برای توجهات امام و در راه گسترش مهدویت تقدیم می کند. منتظر واقعی باید به اندازه توانایی خودش مقداری از مال و دارایی خود را به آن حضرت اختصاص دهد؛ که خداوند بارها در خصوص صفات مؤمنین فرموده اند: الذين آمنوا و هاجروا و جاهدوا في سبيل الله باموالهم و انفسهم اعظم درجه عندالله و اوليك هم الفائزون؛ در واقع خداوند در قرآن کریم، بذل مال را بر اهدای جان در راه خدا همواره اولویت داده اند. (سوره های توبه آیات 20, 44, 81 و 88, انفال آیه 72, حجرات آیه 15, نساء آیه 95)

نتیجه:

اکنون که در آستانه ظهورش قرار داریم، بیاییم آن طور که شایسته منتظران حقیقی است، او را به انتظار بنشینیم که او رهاننده ی ما از همه بندهای درونی و بیرونی است.

او را به انتظار بنشینیم که او دوستدار ماست، او نظام دهنده به زندگی بی ثبات و پر تشتت ماست.

او را به انتظار بنشینیم که او جاری کننده اراده خداوند در ایجاد حکومت جهانی واحد در جهان ماست.

او را به انتظار بنشینیم که تنها اوست که می تواند همه مردم را از شمال تا جنوب, از آسیا تا آمریکا, و از اروپا تا آفریقا, از فقیرترین تا غنی ترین کشورها, از پیروان ادیان موجود تا مسلک ها و آیین های مختلف، همه را زیر یک پرچم واحد گرد آورده، و بین همه اقوام همدلی و وفاق ایجاد نماید. فاصله های طبقاتی را از میان برداشته و فقر را ریشه کن کند. کرامت انسان را به او برگرداند و لباس شرافت را بر تن انسان بپوشاند. ریشه ی جنگ ها را خشک و به جنایات و شرارت های موجود خط پایان کشد. دوست داشتن و محبت، متاع رایج عصر سروری حضرت ولی عصر (عج) است.

او را به انتظار بنشینیم که او مظهر عشق بی انتهاست. او را به انتظار بنشینیم که او جان جان جان ماست.

ای یوسف خوش نام ما، خوش میروی بر بام ما

ای درشکسته جام ما، ای بردریده دام ما

ای نور ما ای سور ما، ای دولت منصور ما

جوشی بنه در شور ما، تا می شود انگور ما

پای دلبر و مقصود ما، ای قبله و محبوب ما

آتش زدی در عود ما، نظاره کن در دود ما

ای یار ما عیار ما، دام دل خمار ما

پا وامکش از کار ما، بستان گرو دستار ما

در گل بمانده پای دل، جان میدهم چه جای دل

وز آتش سودای دل، ای وای دل ای وای


شیدا امجدیان-مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی با موضوع حقوق ووظایف زن وشوهر از نظراسلام

27 اسفند 1391 توسط صالحی

 

تحقیق پایانی با موضوع
حقوق و وظایف زن و شوهر از نظر اسلام


پژوهشگر
الهه ملکشاهی

چکیده
جامعه‌ی کوچک خانواده نیازمند تعالیم الهی‌اش است تا بتواند سیر تکاملی خود را طی نماید. بنابراین شناخت نسبت به حقوق و وظایف، استحکام خانواده را به دنبال خواهد داشت و در جامعه تعادل ایجاد خواهد شد که در این تحقیق سعی شده بدان توجه شود. با بررسی دقیق حقوق و وظایف زن و مرد و مسائل زندگی‌های مشترک در جامعه‌ی کنونی باعث شده تا خانواده‌ها با آشنایی و شناخت نسبت به حقوق و وظایف خود بتوانند زندگی موفقی را داشته باشند و هم‌چنین جوانانی که در شرف ازدواج هستند را تشویق به ازدواج کند تا به دور از فساد، گرفتاری‌ها و معضلات جامعه، تشکیل خانواده دهند.
محقق در این اثر به دنبال تاریخچه و مفهوم شناسی ازدواج و حقوق مشترکی که زن و مرد دارند به دو نوع طبیعی و اخلاقی می‌باشد که به صورت قانونی و اخلاقی لازم به ذکر بوده است و هم‌چنین حقوق و وظایف متقابلی که زن و مرد باید نسبت به یکدیگر در زندگی مشترک رعایت کنند به صورت دینی و عملی با نگاهی موشکافانه بررسی گشته است. بنای کار محقق این است که جزئیات مورد بحث را از دو جنبه‌ی آیات و روایات و عملی مورد نگاه عمیق قرار داده و ذهن خواننده را از هر دو دیدگاه به موازات یکدیگر غنا بخشد و موجبات دسترسی به منابع عظیم دینی را بدون دغدغه و تشویش خاطر فراهم نماید تا زوج‌های جوان بتوانند زندگی موفقی را با دستوراتی که اسلام برای زندگی مشترک بیان فرموده، رعایت کنند تا بتوانند زندگی با دوامی را در سایه‌ی صفا و صمیمیت و رابطه‌ی دوستانه‌ای داشته باشند. محقق آنچه را که از منابع دسته اول و دسته دوم به دست آورده، به روش تحلیلی و تجربی در اختیار علاقمندان قرار می‌دهد.

 

 نظر دهید »

6 عامل موثر در بی حجاب شدن زنان

26 اسفند 1391 توسط صالحی


حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیف‌تر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب.

حجاب و عفاف به عنوان دو ارزش در جامعه بشری و بویژه جوامع اسلامی مطرح است. همواره این دو واژه در کنار هم به کار برده می‌شوند و در نگاه اول به نظر می‌آید هر دو به یک معنا باشند اما با جستجو در متون دینی و فرهنگنامه‌ها به نکته قابل توجهی می‌رسیم و آن تفاوت این دو واژه است. در برخی کتب لغت حجاب را این‌گونه تعریف کرده‌اند: «الحجاب، المنع من الوصول» حجاب یعنی آنچه مانع رسیدن می‌شود.(۱)


برخی گفته‌اند حجب و حجاب هر دو مصدر و به معنای پنهان کردن و منع از دخول است و به عنوان شاهد آیه شریفه «و من بیننا و بینک حجاب»‌(فصلت، آیه ۵) را ذکر کرده‌اند. در دیگر کتاب‌های لغت حجاب را به معنای پرده آورده و نوشته‌اند: امراه محجوبه؛ زنی که پوشانیده است خود را به پوشاندنی.(۲)
با توجه به معانی ذکر شده در می‌یابیم حجاب امری ظاهری و در ارتباط با جسم است، اگرچه این پوشش برخاسته از اعتقادات و باورهای درونی افراد است ولی ظهور در نشئه مادی و طبیعی دارد یعنی پوشش ظاهری افراد و بویژه زنان را حجاب می‌گویند که مانع از نگاه نامحرم به آنان می‌شود. عفاف نیز دارای معانی گوناگونی است که در مجموع تعریف کاملی را به ما خواهد داد. راغب اصفهانی در مفردات القران می‌نویسد: العفه حصول حاله للنفس تمتنع بها غلبه الشهوه؛ عفت حالتی درونی و نفسانی است که توسط آن از غلبه شهوت جلوگیری می‌شود.(۳)


البته قابل ذکر است که در قرآن کریم از واژه عفت در دو معنا استفاده شده است، گاه به معنای خود نگهداری و پاکدامنی است و گاه «عفت» به معنای قناعت آمده و مسائل مالی مورد نظر است.(۴) آنچه در این مقاله مورد نظر ماست مفهوم اولی است یعنی خود نگهداری از شهوت و مسائل جنسی؛ اگرچه می‌توان برای هر دو معنا واژه عفت را آورد و ضرری به مفهوم آن نمی‌خورد. از مجموع معانی ذکر شده برای حجاب و عفاف می‌توان نتیجه گرفت که عفاف نوعی حجاب درونی است که انسان را از گناه باز می‌دارد.
حفظ چشم، گوش، قلب و تمامی اعضا و جوارح از هرگونه خطا و گناه عفاف است که حاصل این عفت و حجاب درونی، پوشش ظاهری است؛ به تعبیری لطیف‌تر حجاب میوه عفاف است و عفاف ریشه حجاب. برخی افراد ممکن است حجاب ظاهری داشته باشند ولی عفاف و طهارت باطنی را در خویش ایجاد نکرده باشند. این گروه از حجاب، تنها پوسته‌ای و ظاهری بی‌معنا دارند و از سوی دیگر کسانی هستند که ادعای عفاف کرده و با تعابیری همچون؛ من قلب پاکی دارم، خدابا قلبها کار دارد، آدم باید چشمش پاک باشد و… خود را سرگرم کرده و مصداق «لیفجر امامه»‌(بلکه انسان می‌خواهد آزاد باشد و گناه کند- قیامت آیه ۵) می‌شوند.
انسان‌هایی چنین باید در قاموس اندیشه خود نکته‌ای اساسی را بنگارند و آن این است که درون پاک، بیرونی پاک می‌پروراند و هرگز قلب پاک موجب بارور شدن میوه ناپاکی به نام بی‌حجابی و بدحجابی نخواهد شد. امام خمینی(ره) پیام‌آور ارزشهای الهی درباره حجاب و عفاف می‌فرماید: «توجه داشته باشید حجابی که اسلام قرار داده است برای حفظ ارزش‌های شماست. هرچه را که خدا دستور فرموده است- چه برای مرد و چه برای زن- برای این است که آن ارزش‌های واقعی که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه‌های شیطانی یا دست‌های فاسد استعمار پایمال شوند این ارزشها زنده بشوند.»(۵)
● فلسفه حجاب

یکی از نکات اساسی که زمینه‌ای برای عمل به احکام است شناخت جایگاه هرچیز در نظام هستی است. البته در نظامی که خداوند متعال در جای جای آن دیده می‌شود و ارتباط اشیا و اعمال با خداوند بسیار مشهود است و با درک این ارتباط و حضور، بسیاری از مشکلات زندگی بشر حل می‌شود. «حق» به عنوان زیباترین و پسندیده‌ترین واژه آفرینش در تمامی ادیان و جوامع بشری مورد توجه قرار گرفته است و حقوق و ادای آنها فراتر از زمانها و مکانها واشخاص و ادیان است.
در واقع هر فردی از هر طبقه اجتماعی و از هر دین و ملیت، نسبت به ادای حقوق دیگران حساسیت نشان می‌دهد واین مطلب، حق و حقوق را فرازمانی و فرامکانی می‌کند. برخی از اندیشه‌گران و حکیمان بر این باورند که حجاب، حق‌الله است و در این‌باره می‌گویند: «حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد و نه مال شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش می‌باشد. همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد شد، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حق‌الله مطرح است. لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم.
از اینکه قرآن می‌گوید: هر گروهی، اگر راضی هم باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم می‌شود عصمت زن حق‌الله است.»(۶) پر واضح است که آدمی نمی‌تواند حقوق الهی را کاملا ادا کند ولی با انجام برخی کارها می‌تواند رضایت الهی را به دست آورد. حضرت رسول‌(ص) می‌فرمایند: «حقوق خداوند متعال بزرگتر از آن است که توسط بندگان ادا شود و نعمت‌های خداوند بیشتر از آن است که به شمارش آید»(۷) و حضرت علی(ع) می‌فرماید: «خداوند بر بندگان حقی قرار داده و آن این است که او را اطاعت کنند.»(۸) اگرچه حق خدا بزرگ است و قابل ادا نیست ولی ادای وظایف و اطاعت از خداوند متعال به نوعی ادای حق محسوب می‌شود. حجاب که امر خداست و شارع مقدس به عنوان یکی از احکام ضروری دین آن را واجب کرده است باید حفظ شود.
حفظ این واجب الهی اطاعت از اوست و اطاعت از او حقی است که بر بندگان نهاده است و هر انسان باورمندی باید تعبدا و نه فقط به خاطر مصالح عمومی و… این حق و حد الهی را ادا کند. پس حکمت حجاب، سنجش میزان عبودیت واطاعت بندگان است. بانوان با حفظ حجاب می‌توانند اطاعت را که روح و پیام اصلی عبادات بشر است اثبات کنند و در زمره اطاعت‌کنندگان الهی قرار گیرند. بانوان به عنوان نیمی از جامعه اسلامی که در دامان خود انسان‌های پاک و برجسته می‌پرورانند، دارای حرمت واحترام ویژه‌ای می‌باشند. آنان معلمان عاطفه هستند و پیکره اجتماع، با محبت و تربیت آنها استوار خواهد ماند.
مفسران واندیشه‌گران بر این باور هستند که «قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن می‌گوید، می‌فرماید: حجاب عبارت است از یک نحوه احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند. در قرآن علت و فلسفه حجاب را چنین ذکر می‌کند که: ذلک ادنی ان یعرفن فلا یوذین، یعنی برای اینکه شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند، چرا که آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.»(۹)
با اندکی تدبر در آیات قرآن فلسفه حجاب را به گونه‌ای صریح می‌بینیم و می‌یابیم که احترام و حرمت زن، فلسفه حقیقی و یا یکی از فلسفه‌های حجاب است براستی اگر معرفت انسان به شریعت و تعالیم دینی بالا رفته و قرآن را که آئین‌نامه سعادت و کمال بشر است درک کند، به عظمت حجاب پی برده و می‌فهمد بدحجابی و بی‌حجابی ثمره عدم معرفت و شناخت حقیقی جایگاه زن در هستی است.
خداوند در آیه ۳۱ سوره نور حکم حجاب را به گونه‌ای صریح و آشکارا مطرح نموده و علاوه بر ظرافت‌های خاصی که در نوع پوشش زنان وجود دارد، اشخاص محرم را نیز ذکر می‌کند تا نامحرم‌ها بازشناسانده شوند و در پایان فلسفه پوشش بیان شده است که زینتها و زیبایی‌های زنان در مقابل نامحرم آشکار نشود، تا آنها مورد توجه نگاه‌های ناپاک قرار نگیرند و احترام آنان حفظ گردد. در آیه دیگر حرمت و شخصیت زن به عنوان فلسفه حجاب مطرح می‌شود: «ای پیامبر به زنان ودخترانت و زنان مومن بگو، پوشش خود را بر خود فرو پوشند.
این برای آنکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند.» (احزاب، آیه ۵۹) در این آیه زنان و دختران پیامبر و زنانی که همسر مردان مومن هستند از دیگر زنان جامعه آن روز جدا می‌شوند و حکم حجاب برای این زنان محترم آورده می‌شود. از ظاهر آیه می‌توان دریافت که حجاب به خاطر احترام و حرمت زنان بوده و مقام آنان به قدری والاست که باید از طریق حجاب شناخته شوند؛ مبادا مانند زنان کفار مورد اذیت و آزار قرار گیرند. این دسته از زنان به خاطر اعتقادات و باورهای دینی، دارای ارزش و مقامی افزون از دیگران هستند و حرمت آنها باید مورد شناسایی قرار گیرد.

● آثار اجتماعی حجاب

هر عملی که افراد جامعه انجام می‌دهند، در نگاه کلان اثر مستقیم در اجتماع دارد زیرا از خانواده که واحد کوچک اجتماعی است جامعه تشکیل می‌شود و همان‌گونه که رفتار فرد در جامعه موثر است، اشخاص نیز از اجتماع و قوانین آن تاثیر می‌پذیرند. حجاب علاوه بر آثار شخصی و شخصیتی، دارای آثار اجتماعی است. جامعه‌ای که در آن بانوان باحفظ حدود وحقوق دیگران ظاهر می‌شوند و موجب تخریب روح و جسم همنوعان خود شده و محیط آرام وامنی را برای جوانان فراهم سازند، به سوی سعادت و سلامت روانی پیش خواهد رفت.
اگر زنان جامعه باحجاب باشند، هم مردان از نظر طهارت روح و جسم سالم می‌مانند و هم در جامعه، سلامت خانوادگی حفظ خواهد شد و محیط خانواده تحت تاثیر خودنمایی‌‌های عده‌ای از زنان بدحجاب و بی‌حجاب قرار نمی‌گیرد و هم مراکز اجتماعی مثل اداره‌ها و بیمارستان‌ها و… در کمال سلامت رفتاری خواهند بود و بزهکاری‌های اجتماعی به حداقل خواهد رسید.
حضرت امام خمینی(ره) در مورد فعالیت اجتماعی واشتغال زنان همیشه این نکته را بیان می‌کردند که: «فعالیت اجتماعی، سیاسی کنید ولی حدود شرعی از جمله رضایت همسر را رعایت کنید.»(۱۰) بسیاری از پرونده‌های ضداخلاقی از عدم رعایت حدود شرعی نشات گرفته است و آمار جنایی ذکر شده همواره زنگ خطری بوده که اندیشه گران تربیتی را نگران می‌ساخته است. یکی از آثار اجتماعی حجاب، حفظ اجتماع و سلامت اجتماعی خانواده‌است، بالا رفتن درصد طلاق در کشور ما زنده‌ترین شاهد این مطلب است.
از روزی که حجاب دچار تغییر و تحول شد و آزادی‌های تعریف نشده در جامعه ما پا گرفت، سطح طلاق به مقدار نگران‌کننده‌ای بالا رفته و میزان ازدواج رو به کاهش نهاده است و این جزء آثار اجتماعی بی‌حجابی است که جامعه را در درازمدت به ورطه هلاکت می‌رساند. البته آثار مثبت حجاب و پیامدهای منفی بی‌حجابی به اینجا ختم نمی‌شود.
وقتی که به صحنه تفکرات عالم نگاه می‌کنیم و بینش اسلام را مشاهده می‌نماییم، به روشنی در می‌یابیم که جامعه بشری هنگامی خواهد توانست نسبت به مسئله زن و رابطه زن و مرد، سلامت و کمال مطلوب خود را پیدا کند که دیدگاه‌های اسلام را بدون کم و زیاد و بدون افراط وتفریط درک کند و کوشش نماید آن را ارائه کند. اسلام می‌خواهد که رشد فکری، اجتماعی، سیاسی، علمی و بالاتر از همه فضیلتی و معنوی زنان به حد اعلا برسد و وجودشان برای جامعه و خانواده بشری حداعلای فایده و ثمره را داشته باشد. همه تعالیم اسلام از جمله مسئله حجاب، بر این اساس است. مسئله حجاب به معنی منزوی کردن زن نیست. مسئله حجاب به معنای جلوگیری از اختلاط و آمیزش بی‌قید و شرط زن ومرد در جامعه است. این اختلاط به ضرر جامعه و به ضرر زن و مرد و بخصوص به ضرر زن است. حجاب به هیچ‌وجه مزاحم و مانع فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی وعلمی نیست

تهیه وتنظیم:طیبه رضوان.

 نظر دهید »

تحقیقی با موضوع نمونه هایی معجزات امام زمان (عج)

26 اسفند 1391 توسط صالحی

نمونه هایی از معجزات امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف)

شهلا باطمانی-مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران


معجزه، همان گونه که صدق مدعی نبوت را اثبات می‌کند، صدق مدعی امامت را نیز اثبات می‌کند و به نبوت اختصاص ندارد. در بسیاری از تعاریف، متکلمان اسلامی کلمه «دعوی» به صورت مطلق ذکر شده و به دعوی نبوت، مقید نشده است. شاید برخی نیز که آن را به دعوی نبوت مقید کرده اند، مورد غالب و مشهور آن را در نظر داشته‌اند.

متکلمان امامیه معجزه را یکی از راه‌های شناخت امام دانسته و توانایی بر انجام معجزه را از صفات لازم امام شمرده‌اند. آنان در اثبات امامت امامان اهل‌بیت علیهم السلام عموماً و امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف خصوصاً علاوه بر نصوص امامت، از برهان معجزه نیز بهره گرفته‌اند. معجزات حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بسیار است که برخی به دوران قبل از امامت آن حضرت و برخی به دوران امامت ایشان در دو دوره غیبت صغرا و کبرا مربوط است. در تواتر معنوی این معجزات، تردیدی راه ندارد؛ بنابراین برهان قاطع بر امامت ایشان خواهد بود.

مقدمه

از دیدگاه امامیه، یکی از راه‌های شناخت امام، معجزه است.[1] بر این اساس، توانایی بر انجام معجزه را یکی از صفات لازم برای امام دانسته‌اند. (بحرانی، 1406: ص182؛ طوسی، 1405: ص9؛ فاضل مقداد، 1422: ص334). معجزه، کار خارق العاده‌ای است که به مشیت و عنایت خاص خداوند از فردی صادر می‌شود، تا دلیل بر حقانیت مدعای الهی او باشد. متکلمان اسلامی، معجزه را به خارق العاده‌ای تعریف کرده‌اند که با ادعای آورنده‌اش مطابقت دارد و با تحدی همراه و معارضه ناپذیر است. (شیخ مفید، 1413: ص48)[2]

روشن است که تعریف مزبور به ادعای نبوت اختصاص ندارد و دعوی امامت را نیز شامل می‌شود؛ بنابراین، مقرون بودن معجزه با ادعای نبوت که در کلمات برخی از متکلمان آمده (بحرانی، 1406: ص127؛ جرجانی، 1412: ج8، ص223 ـ 225)، از باب مثال یا قید غالب است؛ زیرا معجزه در باب نبوت، نسبت به باب امامت، نقش تعیین کننده‌تری دارد. در باب امامت، نقش اساسی مربوط به نص (مطابق دیدگاه شیعه) یا بیعت (مطابق دیدگاه اهل سنت) است. در هر حال، فرضیه اختصاص معجزه به باب نبوت، دلیل عقلی یا نقلی معتبری ندارد.

دلالت معجزه بر صدق ادعای نبوت یا امامت، عقلی و قطعی است؛ زیرا ادعای نبوت یا امامت، ادعای مقام و منصبی الهی است. در این صورت اگر مدعی آن، دروغ‌گو باشد، خداوند به او عنایت ویژه نخواهد کرد و چنان قدرت خارق العاده‌ای به وی نخواهد بخشید؛ زیرا این کار با رحمت و حکمت خداوند، سازگاری ندارد، و از نظر عقل، انجام کاری که با حکمت و رحمت، سازگاری ندارد از خداوند، محال است.

فهم عقلی و فطری بشر این است که خداوند حکیم، کسی را که به دروغ، نبوت یا امامت را ادعا کند، مورد عنایت ویژه خود قرار نمی‌دهد و او را به انجام کاری خارق العاده مجهز نمی‌سازد؛ خواه، کار خارق العاده قبل از ادعای نبوت یا امامت از وی صادر شود، یا پس از ادعای نبوت یا امامت؛ بدین سبب است که برخی از متکلمان اسلامی، آنجا که از معجزات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم سخن گفته‌اند هم خوارق عادات قبل از ادعای نبوت را نام برده‌اند و هم خوارق عادات پس از آن را. گونه نخست را «ارهاصی» و گونه دوم را «تصدیقی» نامیده‌اند (تفتازانی، 1409: ج5، ص37).

ارهاصی یا تصدیقی بودن معجزات از جنبة مقایسه آن‌ها با خداوند متعال است که اعطا کننده معجزات به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده است؛ اما از جنبه دلالت بر صدق ادعای نبوت آن شخص از نظر عقل و فطرت بشر، تفاوتی وجود ندارد؛ زیرا از نظر عقل، اعطای معجزه از سوی خداوند حکیم به انسان دروغ‌گو، قبیح بوده، صدور فعل قبیح از خداوند سبحان، محال است؛ خواه آن معجزه، قبل از ادعای نبوت یا امامت باشد، یا پس از ادعای نبوت یا امامت.

اقسام معجزه و کیفیت استدلال

الف. معجزه‌ای که از جنس کلام است؛ مانند قرآن کریم؛

ب. معجزه‌ای که از جنس خبرهای غیبی از گذشته یا آینده یا زمان حال است؛

ج. معجزه‌ای که کار خارق العاده‌ای است که از کسی صادر می‌شود، یا به دعای او رخ می‌دهد و یا به خاطر وی و درباره او تحقق می‌یابد.

بسیاری از معجزات حضرت ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از گونه دوم و برخی از آن‌ها از گونه سوم هستند.برهان معجزه، امامت همه امامان علیهم السلام را اثبات می‌کند؛ زیرا آن بزرگواران مدعی امامت بودند و معجزات بسیاری نیز توسط آنان واقع شده است؛ از این رو برخی از متکلمان امامیه اثبات امامت امامان اهل بیت علیهم السلام را یک‌جا مطرح کرده‌اند؛ مانند ابوالصلاح حلبی در تقریب المعارف[3] و علی بن یونس عاملی بیّاضی در الصراط المستقیم[4]، و فاضل مقداد در اللّوامع الإلهیّة[5] و محقق حلّی در کتاب المسلک.[6]

برخی از متکلمان نیز معجزات هر یک از امامان علیهم السلام را در باب مخصوص به امامت آن امام، به عنوان یکی از دلایل امامت او بیان کرده‌اند؛ مانند شیخ مفید در کتاب ارشاد. وی برای اثبات امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف از دلایل عقلی و نقلی بهره گرفته و بابی را به نقل معجزات و کرامات آن حضرت، اختصاص داده است.

نمونه کامل‌تر و دقیق‌تر استدلال بر امامت ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بر اساس معجزات آن حضرت، روشی است که شیخ الطائفه در کتاب الغیبة به کار برده است. وی امامت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را از سه راه اثبات کرده است:

الف. از راه ضرورت وجود امام معصوم در هر زمانی به حکم عقل و ابطال دیدگاه‌های مذاهب اسلامی دیگر در باب امامت و تعیین مصداق امام غیر از دیدگاه شیعه امامیه (طوسی، بی‌تا: ص3ـ 57)؛

ب. از راه نصوص متواتری که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان اهل‌ بیت علیهم السلام بر امامت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نقل شده است (همو: ص88ـ116)؛

ج. از راه خوارق عادات و معجزاتی که توسط حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف واقع شده است (همو: ص170ـ199).

شیخ الطائفة حدود سی نمونه از معجزات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را نقل کرده و در پایان گفته است: این اخبار، بیان‌گر خبرهای غیبی و گزارشی از حوادث آینده به روش خارق العاده است که کسی نمی‌تواند از آن‌ها آگاه شود، مگر اینکه خداوند از طریق پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم او را آگاه کرده باشد و چون خداوند معجزات را به دروغ‌گویان نمی‌دهد، این معجزات، راست‌گویی امامان علیهم السلام را در ادعای امامت اثبات می‌کند.

نمونه‌هایی از معجزات حضرت ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف

معجزاتی که از امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف سر زده، بسیار است. برخی از آن‌ها قبل از فرا رسیدن زمان امامت آن حضرت (255‌ـ 260ق‌‍‍‌) واقع شده است، و برخی دیگر در دوران غیبت صغرا (260‌ـ 329ه‍‍‌) و برخی دیگر در دوران غیبت کبری رخ داده است. معجزات بخش نخست، از آن‌رو که زمان امامت ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف فرا نرسیده، و ادعای امامت از سوی وی مطرح نشده بود، جنبة«ارهاصی» دارد؛ یعنی پایه و شالوده امامت او را استوار می‌سازد، و از آن جهت که امامت او توسط پدر بزرگوار و نیاکان گرامی‌اش مطرح شده بود، برهان امامت به شمار می‌رود.

همچنین معجزاتی که در دوران غیبت صغرا و کبرا واقع شده است، از آن‌جا که ادعای امامت از جانب آن حضرت مطرح شده بود، برهان امامت او به شمار می‌رود. از آن‌جا که نقل همة این معجزات از گنجایش این مقال بیرون است، به نقل نمونه‌هایی از معجزات ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف در زمان غیبت صغرا بسنده می‌کنیم.[7]

1. محمد بن ابراهیم بن مهزیار گفته است:هنگامی که امام عسکری علیه السلام از دنیا رفت، من ]دربارة امام پس از او[ دچار تردید شدم، و از سویی نزد پدرم اموال بسیاری ]از وجوهات[ بود. پدرم بیمار شد و یقین کرد که از دنیا خواهد رفت؛ لذا سفارش آن اموال را به من کرد و پس از سه روز از دنیا رفت. من آن اموال را به عراق بردم و منزلی اجاره کردم. تصمیم گرفتم که چند روزی منتظر بمانم و هرگاه حقیقت امر بر من روشن شد، آن اموال را به امام تحویل دهم، و در غیر این صورت، آن را صدقه بدهم.

پس از گذشت چند روز، فردی نامه‌ای برایم آورد که خطاب به من نوشته شده بود و در آن، مقدار و خصوصیات اموال، دقیقاً بیان شده بود؛ حتی جزئیاتی توضیح داده شده بود که من از آن‌ها آگاه نبودم. اموال را به فرستاده تحویل دادم و چند روز از شک و تردیدی که به من دست داده بود، شرمنده و سرافکنده‌ بودم، تا این که نامه‌ای به دستم رسید که در آن آمده بود: «تو را جانشین پدرت کردیم؛ پس خدای را سپاس‌گزار باش.» (کلینی، 1388: ج1، ص434ـ435؛ مجلسی، 1390: ج51، ص310 ـ 311)

2. از شیخ عَمری، نایب خاص امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نقل شده که فردی اموالی را که به عنوان وجوهات شرعی بدهکار بود، به من داد ]تا به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف برسانم. اموال را به امام دادم[ اموال به وی باز پس داده شد و به او گفته شد: «چهارصد درهم از این اموال، حق عموزادگان تو است؛ حقّ آنان را از آن، جدا کن.» آن مرد، متحیر و شگفت زده شد، و به بررسی اموال خود پرداخت.

در دست او مالی بود که به فرزندان عمویش تعلق داشت؛ برخی را به آنان داده بود، و برخی را نپرداخته بود که مقدار آن، چهارصد درهم بود. آن را از مال خویش جدا کرد و به صاحبانش داد، و بقیه اموال از او پذیرفته شد (کلینی، 1388: ج1، ص435؛ صدوق، 1416: ج2، ص486؛ مفید، 1413 (اول): ج2، ص356).

3. محمد بن یوسف شاشی گفته است: به بیماری ناعلاجی مبتلا شدم و مال بسیاری را برای معالجه آن، مصرف کردم؛ ولی فایده نبخشید. نامه‌ای به ولی‌عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نوشتم و از او خواستم برایم دعا کند. امام علیه السلام در پاسخ نامه‌ام نوشت: «ألبسک الله العافیة و جعلک معنا فی الدنیا و الآخرة؛ خدا به تو لباس عافیت بپوشاند و در دنیا و آخرت، تو را با ما قرار دهد». در کمتر از یک هفته، بیماریم برطرف شد. جریان را با یکی از پزشکان در میان گذاشتم؛ او گفت: «برای این درد، دارویی نمی‌شناسیم، و سلامتی تو بدون شک از سوی خدا ]و بدون اسباب طبیعی[ بوده است» (کلینی، 1388: ص436؛ حدیث11؛ مفید، 1413 (اول): ج2، ص357ـ358)

4. علی بن حسین یمانی گفته است: به منطقة عسکر (سامّرا) رفتم تا امام عصر علیه السلام را زیارت کنم. خود را به کسی معرفی نکردم و کسی را از قصدم آگاه نساختم. ناگهان فردی نزد من آمد و گفت: «برخیز» گفتم: «به کجا برویم؟» گفت: به «سوی منزل». گفتم: «شاید مرا با کسی اشتباه گرفته‌ای. نام من چیست؟»

گفت: «نه؛ اشتباه نگرفته‌ام؛ تو علی بن الحسین، فرستاده جعفر بن ابراهیم هستی». پس مرا به منزل حسین بن احمد برد و به او چیزی گفت که من از آن آگاه نشدم؛ ولی همه خواسته‌هایم را برآورد. سه روز نزد او بودم، و اذن زیارت امام علیه السلام را طلب کردم که به من اذن داده شد و در شبی امام علیه السلام را زیارت کردم (کلینی، 1388: ج1، ص436؛ مفید، 1413 (اول): ج2، ص358؛ صدوق، 1416: ج2، ص491).

5. علی بن حسین یمانی گفته است: به بغداد رفته بودم. قافله‌ای از یمن عازم حرکت به سوی یمن بود، من نیز خواستم با آن قافله رهسپار یمن ‌شوم. نامه‌ای نوشتم و از امام علیه السلام اذن رفتن خواستم. پاسخ آمد: «با آنان بیرون مرو که برای تو خیری ندارد. در کوفه بمان». من نیز چنین کردم. قافله بیرون رفت. بنوحنظله بر آنان یورش بردند و آنان را هلاک کردند. در نامه‌ای دیگر طلب اذن کردم که از طریق دریا سفر کنم؛ به من اذن داده نشد. از کاروان‌هایی که از طریق دریا رفته بودند جویا شدم؛ معلوم شد که قومی از هند بر آنان یورش برده و آنان را نابود کرده‌اند (همو).

6. حسن بن فضل یمانی گفته است: پدرم دو بار با خط خود به ناحیه مقدسه امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نامه نوشت و پاسخ او داده شد؛ ولی یکی از فقهای اصحاب ما به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نامه‌ای نوشت و پاسخ او داده نشد. در جست‌وجوی علت آن برآمدیم؛ معلوم شد که او تغییر عقیده داده و به قرامطه پیوسته است (کلینی، 1388: ج1، ص436؛ مفید، 1413 (اول): ج2، ص3359).

7. همو گفته است: به عراق سفر کردم و تصمیم گرفتم که تا نیازهایم بر آورده نشود، آنجا بمانم. مدتی گذشت؛ دلتنگ شدم و ترسیدم از رفتن به حج باز بمانم. روزی نزد محمد بن احمد که از سفیران ]مع الواسطه[ امام عجل الله تعالی فرجه الشریف بود رفتم و از او خواستم مرا راهنمایی کند.

او گفت: «به فلان مسجد برو، آن جا مردی نزد تو خواهد آمد». من به آن مسجد رفتم. مردی بر من وارد شد. وقتی نظرش به من افتاد خندید و گفت: «غمگین مباش. در همین سال به حج خواهی رفت و به سلامتی نزد خانواده‌ات بازخواهی گشت». من آرامش یافتم و گفتم: «این، مصداق همان است ]= نشانه‌ای است از حل مشکلات و رفع نیازهایم[».

سپس وارد عسکر ]سامّرا[ شدم. در آن جا کیسه‌ای که در آن، پیراهن و مقداری دینار بود، به من داده شد. از این بابت غمگین شدم و پیش خود گفتم: «بهره من نزد این قوم، همین است» ]آن را کم شمردم[ و در اقدامی جاهلانه، آن را برگرداندم. سپس از این کار خود پشیمان شدم و پیش خود گفتم: «با رد عطای مولایم کافر شدم». نامه‌ای نوشتم و از کار خود عذر خواستم و استغفار کردم.

در حالی که تطهیر کرده و برای اقامه نماز آماده شده بودم، با خود فکر می‌کردم و می‌گفتم: «اگر دینارها به من بازگردانده شود، در آن‌ها تصرف نخواهم کرد و آن‌ها را به پدرم تحویل خواهم داد؛ زیرا او در مصرف آن‌ها از من آگاه‌تر است.» در این هنگام، همان فردی که کیسه دینارها و لباس را به من داده بود، بیرون آمد و گفت: «به من گفته شده است که تو اشتباه کردی که آن مرد را از راز دادن دینارها به او آگاه نکردی.

ما گاهی برای تبرک، مبلغی به دوستانمان می‌دهیم، بدون آن‌که آنان درخواست کرده باشند، و گاهی پس از درخواست آنان، چیزی به عنوان تبرک به آن‌ها می‌دهیم.» سپس نامه‌ای به من داده شد که در آن نوشته شده بود: «تو اشتباه کردی که احسان ما رد کردی، و چون از خدا طلب آمرزش کرده‌ای، خدا تو را می‌آمرزد، و از آن‌جا که تصمیم گرفته‌ای در دینارها تصرف نکنی و از آن‌ها بهره نبری، آن‌ها را به تو باز نمی‌گردانیم؛ ولی لباس را بگیر که برای احرام، به آن نیاز داری.» (همو).

8. حسن بن عبدالحمید گفته است: در ]وکالتِ[ حاجز بن یزید ]که وکیل امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بود[ شک کردم. اموالی را جمع کردم و به عسکر ]سامرّا[ رفتم. در آن‌جا نامه‌ای به دستم رسید که در آن نوشته شده بود: «در مورد ما و کسی که جانشین ما در کارهای ماست، شکی نیست. آنچه را با خود آورده‌ای، به حاجز بن یزید تحویل بده» (کلینی، 1388: کافی، ج1، ص437؛ مفید، 1413 (اول): ج2، ص361).

9. پدر غلام احمد بن حسن گفته است: وارد سرزمین جبل ]منطقه‌ای بین بغداد و آذربایجان[ شدم؛ در حالی که به امامت معتقد نبودم، و همگی ] اهل بیت علیهم السلام و خلفا[ را دوست می‌داشتم. تا این‌که یزید بن عبدالله از دنیا رفت. او به من وصیت کرده بود که شهری سمند ]نام اسب او[ و شمشیر و کمربندش را به مولایش ]ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف‌ [تحویل دهم.

من ترسیدم که اگر اسب او را به «اذ کوتکین» ]فرمانده سپاه عباسی[ ندهم، از جانب او تحقیر و اذیت شوم؛ لذا آن‌ها را نزد خود به هفتصد دینار قیمت کردم و بدون اینکه کسی را از این مطلب آگاه کنم، اسب را به اذکوتکین دادم. در این هنگام، از عراق نامه‌ای به دستم رسید که در آن آمده بود: «هفتصد دیناری را که از بهای شهری و شمشیر و کمربند از ما نزد تو است، برای ما بفرست». (کلینی، 1388: ص438، مفید 1413 (اول): ج2، ص362).

10. حسن بن عیسی عُریضی گفته است: هنگامی که امام حسن عسکری علیه السلام از دنیا رفت، مردی از مصر با اموالی به مکه آمد، تا آن اموال را به صاحب امر امامت برساند. در آن حال، با نظرات گوناگونی مواجه شد؛ برخی می‌گفتند: «امام حسن عسکری علیه السلام کسی را جانشین خود معرفی نکرده است.» برخی دیگر می‌گفتند: «جانشین او جعفر ]برادر امام عسکری علیه السلام جعفر کذّاب[ است و برخی دیگر می‌گفتند: «جانشین او فرزندش می‌باشد».

وی نامه‌ای نوشت و با فردی که کنیه‌اش ابوطالب بود به عسکر ]سامّرا[ فرستاد، تا از حقیقت امر، جست‌وجو کند. آن مرد، نزد جعفر رفت و از او برهان طلبید. جعفر گفت: «اکنون آمادگی ندارم». وی به سوی باب ]خانه امام عسکری علیه السلام‌ [ رفت و نامه‌اش را به کسانی که به عنوان سفرای امام علیه السلام موسوم بودند سپرد.

در پاسخ او نامه‌ای صادر شد که در آن نوشته شده بود: «خدا به تو در عزای صاحبت ]کسی که او را فرستاده بود[ اجر بدهد. او از دنیا رفت و وصیت کرده است که مالی که با او بود به فرد ثقه‌ای داده شود تا مطابق آنچه در نامه‌ای که برای او نوشته خواهد شد، عمل کند. آن واقعه همان گونه که در نامه نوشته شده بود، اتفاق افتاده بود.» (کلینی، 1388: ص439، ح19؛ مفید، 1413 (اول): ج2، ص364)

11. محمد بن شاذان بن نعیم نیشابوری گفته است: چهار صد و هشتاد درهم مال متعلق به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نزد من بود. خوش نداشتم که کمتر از پانصد درهم بفرستم؛ لذا بیست درهم از خودم به آن افزودم و به محمد بن جعفر اسدی ]که از ابواب امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بود، [ دادم؛ اما او را از آن مطلب آگاه نساختم. وقتی قبض رسید آن اموال به دستم رسید. در آن نوشته شده بود: «پانصد درهم رسید و بیست درهم از آن، متعلق به تو بود (صدوق، 1416: ج2، ص485-486؛ مفید، 1413 (اول): ج2، ص365)

12. علی بن زیاد صیمری، طی نامه‌ای از حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف کفن درخواست کرد. در جواب او نوشته شده بود: «تو در سال هشتاد ]هشتاد سالگی یا در سال 280 ق[ به آن نیاز خواهی داشت». او در سال هشتاد از دنیا رفت و پیش از مرگش برای او کفن فرستاده شد (کلینی، 1388: ج1، ص440؛ مفید، 1413 (اول): ج2، ص366).

6. علی بن محمد از یکی از شیعیان نقل کرده که گفته است: آماده سفر حج شدم و با مردم خداحافظی کردم. از ناحیه مقدسه، نامه‌ای به دستم رسید که در آن آمده بود: «ما این سفر را خوش نداریم و تصمیم با تو است». من دل‌گیر و غمگین شدم و نامه نوشتم که: «از سفر منصرف شدم؛ ولی از این که به حج نرفتم، غمگین هستم». پاسخ آمد که: «غمگین مباش. در سال آینده، به حج مشرف خواهی شد؛ ان شاءالله». سال بعد، نامه‌ای نوشتم و اذن خواستم و اذن داده شد (کلینی، 1388: ج1، ص438؛ مفید، 1413 (اول): ج2، ص364)

17. محمد بن شاذان بن نعیم نقل کرده است: مردی از بلخ، مالی را فرستاد و نامه‌ای را با آن همراه کرد که چیزی در آن نوشته نشده بود؛ ولی انگشتان خود را بدون آن که خطی بر جای بماند در آن، حرکت داده و چرخانده بود. وی، آن مال و نامه را به فرستاده خود داد و به او گفت: «این مال را به کسی بده که تو را از این جریان آگاه کند.» وی عازم سامرا شد و نزد جعفر ]کذاب[ رفت و از او خواست که از آن واقعه خبر دهد.

او گفت: «آیا به بدا اعتقاد داری؟» فرستاده گفت: «آری». جعفر گفت: «برای مولای تو بدا حاصل شده و به من گفته است که مال را به من بدهی». فرستاده گفت: «این پاسخ، مرا قانع نمی‌کند» و از نزد او بیرون رفت و در بین اصحاب ما می‌چرخید، تا اینکه نامه‌ای به دست او رسید که در آن نوشته شده بود: «این مال، بیرون صندوقی گذاشته شده بود. دزد به خانه صاحبش وارد شد و آنچه را در صندوق بود، برد؛ ولی این مال، باقی ماند (صدوق، 1416: ج2، ص488، ح11).

18. ابو رجاء مصری گفته است: پس از وفات امام حسن عسکری علیه السلام برای دیدن امام پس از او از مصر بیرون رفتم. دو سال تحقیق کردم و به نتیجه‌ای نرسیدم. در سال سوم در مدینه بودم و در این باره فکر می‌کردم و با خود می‌گفتم: اگر امام علیه السلام جانشین می‌داشت، پس از دو سال برایم روشن می‌شد ]و او را می‌دیدم.[ در این هنگام، ندایی آمد که گوینده‌اش را نمی‌دیدم و مرا خطاب کرد و گفت:

«‌ای نصر بن عبدالله! به اهل مصر بگو: آیا شما پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را دیده‌اید که به او ایمان آورده اید؟» نصر می‌گوید: «من نام پدرم را نمی‌دانستم؛ زیرا در مدائن به دنیا آمده بودم و پدرم مرده بود و نوفلی مرا بزرگ کرده بود». با شنیدن آن صدا بی‌درنگ بر خاستم و رهسپار مصر شدم (صدوق، 1416: ج2، ص491-492)

19. محمد بن محمد اشعری از غانم ابی سعید هندی نقل کرده که گفته است: من و چهل نفر دیگر، از ملازمان پادشاه هند در کشمیر بودیم. ما به تورات، انجیل و زبور، آگاهی داشتیم و در مسایل دینی به ما رجوع می‌شد. روزی سخن از محمد صلی الله علیه و آله و سلم به میان آمد؛ به یک‌دیگر گفتیم: «در کتاب‌های ما دربارة او سخن گفته شده است». قرار گذاشتیم که من درباره او به جست و جو بپردازم. من از کشمیر به کابل و از آن جا به بلخ رفتم. فرمانروای بلخ ابن ابی شور بود؛ نزد وی رفتم و او را از قصد خود آگاه کردم.

وی عالمان و فقیهان را جمع کرد تا با من مناظره کنند. من از آنان درباره محمد صلی الله علیه و آله و سلم پرسیدم. گفتند: «او پیامبر ماست و از دنیا رفته است». گفتم: «جانشین او کیست؟» گفتند: «ابوبکر است». گفتم: «نسب او را بیان کنید». آنان نسب او را شرح دادند. گفتم: «این محمد صلی الله علیه و آله و سلم پیامبر نیست؛ زیرا جانشین پیامبری که ما در کتاب‌های خود یافته ایم، پسر عمو، همسر دختر و پدر فرزندان اوست».

آن عالمان به فرمانروا گفتند: «این فرد، از شرک به کفر گرایید. دستور بده او را بکشند». من به آنان گفتم: «من جز با بیان کافی، از دین خود بر نمی‌گردم». فرمانروا حسین بن اسکیب را فراخواند و به او گفت: «با این مرد مناظره کن». حسین به فرمانروا گفت: «علما و فقها اطراف تو هستند؛ به آنان بگو با وی مناظره کنند». فرمانروا گفت: «تو با او مناظره کن. او را به جای خلوتی ببر و با او مهربان باش». وی به دستور فرمانروا عمل کرد. من از او پرسیدم: «محمد صلی الله علیه و آله و سلم کیست؟» وی گفت: «او پیامبر ماست که از دنیا رفته و جانشین وی، پسر عمویش علی بن ابی طالب بن عبدالمطلب است که همسر دختر پیامبر یعنی فاطمه و پدر دو پسرش حسن و حسین علیهماالسلام است».

گفتم: «شهادت می‌دهم که جز الله، خدایی نیست و محمد صلی الله علیه و آله و سلم رسول خداست». نزد فرمانروا رفتم و اسلام خود را اظهار کردم. وی به حسین دستور داد که احکام اسلامی به من بیاموزد. من به حسین گفتم: «در کتاب های ما آمده است که هیچ جانشین پیامبری از دنیا نمی‌رود، مگر این که جانشینی دارد. جانشین علی علیه السلام چه کسی است؟» گفت: «جانشین علی علیه السلام حسن و پس از او حسین است». سپس جانشینان پس از او را نام برد، تا به حسن عسکری علیه السلام رسید. آن گاه گفت: «باید از جانشین حسن علیه السلام جست و جو کنی».

محمد بن محمد اشعری گوید: وی در بغداد نزد ما آمد و گفت: در مسیر راه، رفیقی داشتم که با من هم عقیده بود؛ ولی چون از اخلاقش راضی نبودم، از وی جدا شدم. روزی در حالی که درباره مقصودی که داشتم فکر می‌کردم، ناگهان فردی نزد من آمد و گفت: «مولایت را اجابت کن» و مرا از کوچه‌ها و محله‌های مختلف عبور داد تا وارد خانه و باغی کرد. ناگهان مولای خود، ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را دیدم که نشسته بود.

مرا که دید، با زبان هندی با من سخن گفت و بر من سلام کرد. آن حضرت اسمم را گفت و دربارة تک تک چهل نفری که از دوستان هندی من بودند با نام‌هایشان سؤال کرد. سپس فرمود: «تو قصد داری امسال با اهل قم به حج مشرف شوی؛ ولی امسال به حج نرو. به خراسان برو و سال آینده به حج برو». سپس کیسه‌ای را به من داد و فرمود: «این، خرجی تو باشد. در بغداد به خانه کسی نرو و کسی را از آنچه دیدی، آگاه مساز. (صدوق، 1416: ج2، ص495-497).

20. علی بن محمد بن اسحاق اشعری گفته است: همسری داشتم که مدت‌ها او را رها کرده بودم. وی نزد من آمد و گفت: «اگر مرا طلاق داده‌ای، به من بگو». گفتم: «تو را طلاق نداده ام». سپس با او همبستر شدم. پس از چند ماه به من نامه‌ای نوشت که باردار است. من دربارة او نامه‌ای به ناحیه مقدسه نوشتم و نیز درخواست کردم که خانه‌ای که داماد ]یا پدر زنم[ وصیت کرده بود که به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف داده شود را به من بفروشد و من بهای آن را به تدریج بپردازم.

در پاسخ نوشته شده بود: «درخواست تو دربارة خانه بر آورده شد؛ اما بارداری همسرت بی‌اساس است». پس از آن، همسرم به من نامه نوشت که: «آنچه در باره بارداری‌ام نوشته بودم، دروغ بوده است» (صدوق، 1416: ج2، ص497-498).

21. ابوالحسن بن جعفر بن احمد نقل کرده است: ابراهیم بن محمد بن فرج رخجی دربارة مسایل مختلفی به امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نامه نوشت و نیز درباره نام فرزندی که برای او متولد شده بود. در پاسخ نامه، جواب سوالاتش داده شده بود؛ ولی درباره نام فرزندش مطلبی نیامده بود. آن فرزند از دنیا رفت. نیز در میان عده‌ای از اصحاب ما در جلسه‌ای درباره مطلبی اختلافی رخ داده بود. امام عجل الله تعالی فرجه الشریف در نامه‌ای به یکی از آنان شرح آنچه را که در آن مجلس گذشته بود. نوشت. (همان)

22. اسحاق بن احمد کاتب گفته است: در قم، مرد پارچه فروشی بود که یک شریک مرجئی داشت. پارچه گرانبهایی به دست آنان رسید. فرد مومن به شریکش گفت: «این پارچه برای مولایم مناسب است». شریکش گفت: «من مولایت را نمی‌شناسم؛ ولی تو این پارچه را هرگونه که می‌خواهی، مصرف کن». هنگامی که پارچه به دست ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف رسید، آن را دونیم کرد؛ نصفش را نگاه داشت و نصف دیگر آن را برگرداند و فرمود: «ما را به مال مرجئی نیازی نیست». (صدوق، 1416: ج2، ص510)

23. ابوالادیان که از خدمت‌گزاران امام حسن عسکری علیه السلام بود و نامه‌های آن حضرت را به شهر‌های مخلتف می‌برد، گوید: پس از شهادت امام عسکری علیه السلام جمعی از مردم قم، وارد سامرا شدند و از حال امام عسکری علیه السلام پرسیدند و دانستند که امام علیه السلام از دنیا رفته است. گفتند: «به چه کسی باید تعزیت بگوییم؟» مردم، جعفر بن علی ]جعفر کذاب[ را معرفی کردند. آنان نزد او رفتند و سلام کردند و به او تعزیت گفتند سپس به وی گفتند: «همراه ما نامه‌ها و اموالی است.

آیا می‌گویی که آن نامه‌ها از چه کسانی است و آن اموال چقدر نه؟» جعفر از جای برخاست و با ناراحتی گفت: «آیا از ما می‌خواهید که غیب بدانیم؟» در این هنگام، خادم ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف بیرون آمد و به آنان گفت: «نامه‌هایی که با شماست. از فلانی و فلانی است و مالی که در همیان است، هزار دینار است و ده دینار آن‌ها زراندود است». آنان نامه‌ها و مال را به او سپردند و گفتند: «کسی که تو را نزد ما فرستاده، امام است» (صدوق، 1416: ج2، ص475-476؛ حر عاملی، 1425: ج5، ص299)

24. علی بن سنان موصلی از پدرش نقل کرده که گفته است: کاروانی از قم و جبال بر اساس رسم و عادتی که داشتند، اموالی را با خود به سامرا بردند تا به امام حسن عسکری علیه السلام بدهند؛ اما وقتی به سامرا رسیدند، از شهادت امام عسکری علیه السلام آگاه شدند. پرسیدند: «وارث امام کیست؟» گفتند: «برادرش جعفر بن علی». آنان نزد او رفتند و او را از مقصود خود آگاه کردند. جعفر از آنان خواست تا اموال را به او تحویل دهند.

آنان گفتند: «ما هرگاه نزد امام عسکری علیه السلام می‌رسیدیم، او نام صاحبان اموال و مقدار مال آنان را به طور مشخص بیان می‌کرد و حتی نقش مهری را که بر کیسه‌ها زده بودند، می‌گفت. اگر تو جانشین او هستی، باید مانند او عمل کنی تا اموال را به تو بسپاریم». جعفر، سخن آنان را تکذیب کرد و گفت: این کار، آگاهی از غیب است و علم غیب، مخصوص خداوند است. سپس نزد خلیفه وقت رفت و از آنان بدگویی کرد. خلیفه، آنان را احضار کرد و از آن‌ها خواست که اموال را به جعفر بدهند.

آنان گفتند: ما وکیل و اجیر مردم هستیم و باید اموال را به کسی بدهیم که مانند امام حسن عسکری علیه السلام عمل کند و حق خیانت در امانت مردم را نداریم. خلیفه، سخن آنان را تصدیق کرد. آن‌ها از خلیفه خواستند که مأموری بفرستد تا آنان را تا بیرون شهر، بدرقه کند و آنان اموال را به صاحبانشان باز گردانند. خلیفه پذیرفت و آنان از شهر سامرا بیرون رفتند.

هنگامی که به بیرون شهر رسیدند، ناگاه جوانی دیدند که آنان را به نام صدا می‌زد و می‌گفت: «مولای خود را اجابت کنید». گفتند: «آیا تو مولای ما هستی؟» گفت: «پناه به خدا! من خدمت‌گزار مولای شمایم. با من بیایید تا مولایتان را به شما نشان دهم». به دنبال او رفتیم تا داخل خانه امام حسن عسکری علیه السلام شدیم. در آن جا فرزندش قائم علیه السلام را دیدیم که مانند پاره‌ ماه بر تختی نشسته بود و لباس سبزی بر تن داشت.

به او سلام کردیم؛ جواب سلام ما را داد. سپس اموالی را که با خود داشتیم به صورت مفصل و دقیق، معرفی کرد. حتی خصوصیات توشه‌ای که همراه داشتیم و مرکب هایمان را نیز بیان نمود. ما به این دلیل که خداوند، مولایمان را به ما شناسانده بود، سجده شکر به جا آوردیم. سؤالاتی که داشتیم، از او پرسیدیم و او به آن‌ها پاسخ داد. پس اموال را به او سپردیم.

حضرت قائم عجل الله تعالی فرجه الشریف به ما دستور داد که از آن پس مالی را به سامرا نیاوریم؛ زیرا او مردی را در بغداد منصوب خواهد کرد و نامه‌های امام عجل الله تعالی فرجه الشریف از آن جا صادر خواهد شد. ما از نزد امام عجل الله تعالی فرجه الشریف به دیار خود باز گشتیم. آن حضرت به محمد بن جعفر قمی حمیری مقداری حنوط و کفن داد و فرمود: «خدا به تو دربارة مرگ خودت اجر بدهد. به همدان که رسیدیم، او درگذشت (صدوق، 1416: ج2، ص476-478).

25. سعید بن هبة الله راوندی، مؤلف کتاب الخرائج و الجرائح از عده‌ای نقل کرده است که گفته اند: جماعتی را در همدان یافتیم که همگی شیعه بودند. علت آن را از آنان پرسیدیم؛ گفتند: «یک‌سال، جد ما به حج رفت و بسیار زودتر از قافله بازگشت. علت آن، این بود که در یک شب خواب می‌ماند و قافله حرکت می‌کند و او تنها می‌ماند.

در حالی که به تنهایی سیر می‌کند، صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را ملاقات می‌کند و آن حضرت به او می‌گوید: «آیا می‌خواهی به خانه‌ات برسی؟» او می‌گوید: «آری». جدمان گفت: «امام علیه السلام به یکی از خدمت‌گزارانش فرمود دست مرا بگیرد، و من با امام علیه السلام حرکت کردم. ناگهان دیدم زمین زیر پای ما درهم پیچیده می‌شود. هنگام فجر به همدان رسیدیم و او بازگشت.» این واقعه سبب شد که ما همگی مستبصر شویم (عاملی، 1425: ج5، ص325).

26. نویسنده کتاب مناقب فاطمه و ولدها با سند خود از احمد بن محمد دینوری نقل کرده که وی رهسپار حج شد و شیعیان، اموالی را به او سپردند تا به ناحیه مقدسه تحویل دهد. وقتی داخل سامرا شد، نامه‌ای به دستش رسید که در آن، پس از «بسم الله الرحمن الرحیم» نوشته شده بود: «احمد بن محمد دینوری به عهد خود وفا کرد». و خصوصیات کیسه‌های پول و مقدار دیناری که در آن‌ها بود، با ویژگی‌های پارچه‌ها شرح داده شده بود. به او دستور داده شده بود که آن اموال را به هرکس که عَمری ]نایب خاص امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف‌[ می‌گوید، تحویل دهد (عاملی، 1425: ج5، ص329)

27. همو به سند خود از قاسم بن علا نقل کرده است که او به صاحب الزمان علیه السلام نامه‌ای نوشت و درخواست کرد برایش دعا کند که خدا به او فرزندی بدهد. در نامه امام علیه السلام در پاسخ او آمده بود: «خدایا! به او پسری عطا کن که روشنی چشم او باشد و همین حملی را که با او همراه است، وارث وی قرار بده». قاسم بن علا گوید: «نامه را دریافت کردم و من نمی‌دانستم که حملی (زن بارداری) با من همراه است». وقتی بررسی کردم یافتم که کنیزم که با من همراه است، باردار است و او پسری به دنیا آورد (همو).

28. از حسن بن جعفر قزوینی نقل شده است که گفت: یکی از برادران ما بدون وصیت از دنیا رفت. وارثان او می‌دانستند او مالی را پنهان کرده است؛ ولی جای آن را نمی‌دانستند. به ناحیه مقدسه نامه‌ای نوشتند و راهنمایی خواستند. در جواب آن‌ها نامه‌ای صادر شد که طی آن، جای آن اموال، دقیقاً بیان شده بود. آنان آن مکان را کندند و مال را پیدا کردند (همو: ص327-328)

آنچه نقل شد، مشتی از خروار است که همگی به عصر غیبت صغرا مربوط است و در تواتر معنوی آن‌ها جای کمترین تردیدی وجود ندارد. اگر در تواتر معنا و مفاد این گزارش‌ها تردید شود، همه مواردی که تواتر معنا و مفاد آن‌ها مسلم شناخته شده است، مانند شجاعت امیرالمومنین علیه السلام و سخاوت حاتم، مورد تردید قرار خواهد گرفت. معجزات مزبور، غالباً از نوع اِخبار از غیب است که یکی از معجزات شاخص پیامبران الهی نیز بوده است.

آگاهی از غیب، اولاً وبالذات مخصوص خداوند است؛ ولی خداوند بندگان برگزیده خود را نیز از آن بهره مند می‌کند؛ چنان که فرموده است: عالم الغیب فلایظهر علی غیبه أحدا إلا من ارتضی من رسول. (جن: 26-27)]خداوند، [ عالم به غیب است و هیچ‌کس را از غیب خود آگاه نمی‌کند، مگر کسی را که خدا پسندیده باشد؛ یعنی رسول

از این جا روشن می‌شود که در آیاتی که علم غیب را مخصوص خدا می‌دانند،[8] مقصود علم غیب بالذات است؛ اما علم غیب بالغیر، مخصوص خداوند نیست؛ زیرا به نص آیه سوره جن و آیات دیگر، خداوند، بخشی از علم غیب خود را به برخی از آفریده‌های خود مانند پیامبران الهی تعلیم کرده است.

نکته دیگر، اینکه از آیه سوره جن، حصر استفاده نمی‌شود. مفادآیه کریمه این است که رسول الهی مورد رضایت خداوند و از علم غیب بهره مند است؛ اما این را نفی نمی‌کند که غیر پیامبران نیز مورد رضایت خدا باشند و در نتیجه آنان نیز از علم غیب بهره مند باشند. بدین سبب است که در احادیث اسلامی که از طریق شیعه و اهل سنت روایت شده، آمده است که اولیای خدا از الهام و تحدیث بهره مندند؛ یعنی چه بسا حقایقی به آنان الهام می‌شود، یا فرشته‌ای با آنان سخن می‌گوید. (کلینی، 1388: ج1، ص268؛ بخاری، بی‌تا: ج2، ص295)

از سوی دیگر، امامان اهل‌بیت علیهم السلام وارثان علم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم بوده اند؛ بنابراین وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم از علم غیب الهی برخوردار است، امامان علیهم السلام نیز آن علوم را از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به ارث برده‌اند. محمد بن فضل هاشمی روایت کرده است که امام رضا علیه السلام به ابن هذاب فرمود: «آیا اگر به تو خبر دهم که تو در روزهای آینده به خون یکی از خویشاوندانت مبتلا خواهی شد، سخن مرا تصدیق می‌کنی؟»

گفت «نه؛ زیرا کسی غیر از خدا از غیب آگاه نیست». امام علیه السلام به او فرمود: «آیا خداوند نفرموده است: عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول؟ بنابر این آیه، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم نزد خدا مرتضی بوده ]و از علم غیب برخوردار بوده[ است. ما وارثان همان پیامبری هستیم که خدا او را از غیب خود آگاه کرده است (عروسی، 1384: ج5، ص444).

نتیجه

امامت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و امامان اهل بیت علیهم السلام پیش از تولد آن حضرت مطرح شده است. از سوی دیگر، معجزات بسیاری از آن حضرت صادر شده است؛ بنابر این امامت امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف علاوه بر آن که منصوص است، با برهان عقلی معجزه نیز اثبات می‌شود.

منابع

1. بحرانی، ابن میثم، قواعد المرام، قم، مکتبة المرعشی، 1406ق.

2. بخاری، ابوعبدالله، صحیح البخاری، بحاشیة السندی، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.

3. تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، قم، منشورات الرضی، 1409ق.

4. جرجانی، میر سید شریف، شرح المواقف، قم، 1412ق.

5. حر عاملی، محمد بن الحسن، اثبات الهداة، بیروت، مؤسسة الاعلمی، 1425ق.

6. حلبی، ابوالصلاح، تقریب المعارف، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1404ق.

7. حلی، جعفر بن الحسن، المسلک فی اصول الدین، مشهد مقدس، مجمع البحوث الاسلامیة، 1414ق.

8. حلی، حسن بن یوسف، الالفین، النجف الاشرف، المکتبة الحیدریة، 1388ق.

9. حلی، حسن بن یوسف، نهج الحق و کشف الصدق، قم، دارالهجرة، 1414ق.

10. حمصی رازی، سدید الدین، المنقذ من التقلید، قم، مؤسسة النشرالاسلامی، 1412ق.

11. رازی، فخرالدین، المحصل، بیروت، دارالکتاب العربی، 1404ق.

12. سیوری، مقداد بن عبدالله، ارشاد الطالبین، قم، مکتبة المرعشی، 1405ق.

13. سیوری، مقداد بن عبدالله، اللوامع الالهیة، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1422ق.

14. صدوق، محمد بن علی بن الحسین، کمال الدین، قم، موسسة النشر الاسلامی، 1416ق.

15. طوسی، محمد بن الحسن، الغیبة، تهران، مکتبة نینوی الحدیثة، بی‌تا.

16. طوسی، نصیر الدین، تلخیص المحصل، بیروت، دارالأضواء، 1405ق.

17. ـــــــــــــــــــ، رسالة الأمامة، بیروت، دارالأضواء، 1405ق.

18. عروسی حویزی، عبد علی، نورالثقلین، قم، انتشارات دارالتفسیر، 1384ش.

19. علم الهدی، علی بن الحسین، رسائل الشریف المرتضی، بیروت‏، مؤسسة النور، بی‌تا.

20. قوشجی، ملا علی، شرح التجرید، قم، منشورات الرضی، بی‌تا.

21. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، تهران، المکتبة الاسلامیة، 1388ق.

22. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، تهران، المکتبة الاسلامیة، 1390ق.

23. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، قم، المؤتمر العاملی لالفیة الشیخ المفید، 1413ق.

24. ـــــــــــــــــــ، النکت الاعتقادیة، المجمع العالمی لأهل البیت، 1413ق.

پی نوشت:

.[1] ر.ک: حلبی، ابوالصلاح، تقریب المعارف، ص101؛ حلّی، جعفر بن حسن، المسلک، ص212؛ حلّی، حسن بن یوسف، نهج الحق، ص168؛ حلی، حسن بن یوسف، الألفین، ص27؛ حمصی رازی، سدید الدین، المنقذ من التقلید، ج2، ص296.

[2] . ر.ک: شیخ مفید، النکت الاعتقادیة، ص48؛ سید مرتضی، الرسائل، ج2، ص283؛ فخرالدین رازی، المحصّل، ص301؛ تفتازانی، شرح‌المقاصد، ج5، ص11؛ سدید الدین حمصی، المنقذ من التقلید، ج1، ص384؛ فاضل قوشجی، شرح التجرید، ص360.

[3]. تقریب المعارف، ص119 ـ 123.

[4] . الصراط المستقیم، ج2، ص177 ـ‌ 214.

[5] . اللوامع الالهیّة، ص346، ابن میثم بحرانی نیز گفته است: «راه شناخت مشخص هریک از امامان دوازدهگانه، معجزات و کراماتی است که به دست هر یک از آنان ظاهر شده و به صورت متواتر نقل شده است» (القواعد الکلامیه، ص190).

[6] . المسلک، ص273

[7] . برای اگاهی بیشتر از معجزات و کرامات امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف ر.ک: بحار الانوار، ج51، ص293 ـ 243؛ اثبات الهداة، ج5، ص284 ـ‌341.

[8]. ماننداین آیه شریفه: «قُل لَّا یَعْلَمُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ» نمل/65 ـ «لِلّهِ غَیْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ» نحل/77 ـ «وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ» (انعام: 59).

 نظر دهید »

تحقیقی با عنوان سلفی‌‌گری؛ بزرگ‌ترین خطر پیش روی جهان اسلام

26 اسفند 1391 توسط صالحی

سلفی‌‌گری؛ بزرگ‌ترین خطر پیش روی جهان اسلام

کهریزی -مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران

سلفی‌ها با وجود اینکه دشمن اصلی خود را شیعیان می‌دانند و خون آن‌ها را حلال می‌شمارند؛ از همان ابتدا با فرق و مذاهب اهل سنت نیز همخوانی نداشته و در تضاد بوده‌اند و این به خاطر آن است که اصلاً به دنبال تخریب اسلام هستند.
نزاع خیر و شر و حق و باطل، سرگذشتی به درازای تاریخ خلقت بشر دارد و همیشه در مقابل جریان حق و حق‌طلبی و عدالت‌محوری، جریان باطل، طاغوت و استکبار، صف‌آرایی کرده‌اند. آیات شریف قرآن کریم نیز بیانگر این نزاع ابدی است و جامعه انسانی را به دو گروه «حزب‌الله» و «حزب‌الشیطان» تقسیم می‌کند(1).

 

نزاع خیر و شر و حق و باطل، سرگذشتی به درازای تاریخ خلقت بشر دارد و همیشه در مقابل جریان حق و حق‌طلبی و عدالت‌محوری، جریان باطل، طاغوت و استکبار، صف‌آرایی کرده‌اند. آیات شریف قرآن کریم نیز بیانگر این نزاع ابدی است و جامعه انسانی را به دو گروه «حزب‌الله» و «حزب‌الشیطان» تقسیم می‌کند(1).

دین مبین اسلام که خاتم ادیان الهی و برنامه جامع و کامل برای سعادت دنیا و آخرت بشریت است، خوشبختانه با وجود بدخواهان و دشمنان زیادی که داشت، در طول تاریخ از زمان بعثت تا عصر حاضر - به مانند ادیان دیگر- دچار تحریف نشد و اصل دین با مجاهدت ها و جانفشانی‌های اولیای الهی (امامان معصوم علیهم‌السلام) و خلفای صالح آن‌ها، علما و فقهای آگاه و بصیر بدون تغییر و انحراف در اصول و فروع آن حفظ شده است. در مقابل نیز حزب شیطان با اینکه کیدش ضعیف است(2) همیشه در پی مقابله برآمده و از نفوذ و انحراف ناامید نشده است.

با اینکه اصل دین اسلام یعنی «اسلام ناب محمدی» به لطف خداوند پایدار مانده و روزبه‌روز پویاتر شده است؛ اما با این حال، به دلیل کید دشمنان و جهل دوستان«امت واحده اسلامی» دچار انشعاب و تفرقه شده است. گذشته از انشعاباتی که پس از رحلت پیامبر اعظم اسلام(ص) پدید آمد، آخرین انشعاب و فتنه در جهان اسلام، توسط دولت استعمارگر بریتانیا با تأسیس دو فرقه وهابیت در عربستان(قسمتی از امپراتوری عثمانی) و بهائیت در ایران انجام گرفت. البته از خطر یهود و صهیونیسم نباید غافل شد ولی سلفی‌‌گری و وهابیت در حال حاضر به تهدیدی بالفعل تبدیل شده‌اند که همان آمال و آرزوهای صهیونیسم را دنبال می‌کنند.

بر اساس اعترافات و خاطرات جاسوسان انگلیس(3) از اوائل سده 18میلادی و همچنین بر اساس واقعیات و منابع دیگر که مؤید این اتفاق تاریخی هستند؛ فرقه ضاله «وهابیت» با کارشناسی و کارگزاری وزارت مستعمرات بریتانیا بر بستر پوسیده اندیشه‌های «سلفی‌‌گری» که میراث معاویه و ابن‌تیمیه و ابن قیم الجوزی(4) است، شکل گرفت و مانند یک غده سرطانی پس از متحد شدن با محمد بن سعود و سیطره بر قلب جهان اسلام یعنی حرمین شریفین (مکه مکرمه و مدینه منوره) شروع به تکثیر سلول‌های مرگبار خود کرده است. اکنون حدود 300 سال از بسته شدن نطفه این مولود شیطانی و جنود شیطانی می‌گذرد و سلفی‌‌‌گری و وهابیت به عنوان ابزار دست دشمنان واقعی اسلام، به قتل و غارت، ایجاد ناامنی، تخریب چهره و وجهه اسلام با نام جهاد مقدس(؟!) می‌پردازند.

سلفی‌ها با قرائت خشن و متحجرانه از سنت‌های اسلامی و نبوی و برداشت‌های ظاهری از آیات قرآن، ادعای بازگشت به اسلام سلف و اولیه(؟!) را دارند(5). سلفی‌ها با وجود اینکه دشمن اصلی خود را شیعیان می‌دانند و خون آن‌ها را حلال می‌شمارند؛ از همان ابتدا با فرق و مذاهب اهل سنت نیز همخوانی نداشته و در تضاد بوده‌اند(6) و این به خاطر آن است که اصلاً به دنبال تخریب اسلام هستند. رژیم آل سعود که در طول عمر سیاسی خود با حمایت‌های همه‌جانبه، اندیشه‌های وهابی و سلفی‌‌گری را بازتولید کرده در مقابل، از آن‌ها برای اهداف خود سود جسته است، پس از انقلاب اسلامی ایران که در سال 1357(1979میلادی) اتفاق افتاد، به لحاظ اینکه داعیه حکومت اسلامی و اسلام ناب محمدی(شیعه) را داشت، علاوه بر دشمنان فرامنطقه‌ای، مبانی مشروعیت کشورهای به‌اصطلاح اسلامی را نیز به چالش کشید به همین دلیل، عربستان که ادعای ام‌القرای اسلام را داشت، در صدد مقابله با آن برآمد.

حال اگر این بحث را از زاویه تحولات اخیر منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا و در کل جریان بیداری اسلامی بنگریم، خواهیم دید که این صدایی که از حلقوم ملت‌های بیدار شده برمی‌آید، صدای انقلاب اسلامی ایران و پژواک صدایی است که حدود نیم قرن پیش از ایران اسلامی(اسلام شیعه) بلند شد و اکنون در دالان تاریخ و هزاران کیلومتر آن سوتر شنیده می‌شود و در واقع، طلایه‌دار و علمدار امت اسلامی در گذر از پیچ تاریخی که دوستان و دشمنان اسلام به آن اذعان دارند، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران است و این برای وهابی‌ها که همیشه محور حیات فکری و سیاسی خود را براساس شیعه‌هراسی و ایران‌هراسی تعریف کرده‌اند، گران می‌آید.

آن‌ها اکنون دانسته یا ندانسته به خاطر «حقد و کینه‌های بدری و خیبری» به یک عنصر سرسپرده‌ای تبدیل شده‌اند که به نام اسلام در صدد تخریب و تضعیف اسلام هستند و اسلامی که در صدد پیاده کردن آن هستند، به فرموده امام این امت، «اسلام ابوسفیانی» و «اسلام آمریکایی» است.(7)

اما اکنون خطری که اسلام اصیل و مسلمانان بیدار شده و به پاخاسته از ظلم و جورِ استبداد و استکبار را تهدید می‌کند، تحریف و به انحراف کشاندن انقلاب‌ها و خیزش‌های عظیم آنان است. علاوه بر افغانستان، پاکستان، عراق، یمن، سوریه و لبنان که وهابی‌ها و سلفی‌ها آشکارا به اسم جهاد علیه کفر(؟!)، گروه‌های خود را سازماندهی کرده‌اند؛ آن‌ها در کشورهای کلیدی دیگر از جمله تونس، مصر و لیبی که انقلاب‌های منطقه از آن‌ها به سایر کشورهای دیگر شعله کشید، با ایجاد مدارس، مساجد، مراکز آموزشی و تربیتی و ایجاد احزاب و جریانات با پشتیبانی مستقیم عربستان سعودی و قطر در صدد جذب جوانان و انقلابی‌ها، در راستای اهداف و برنامه‌های خود هستند.

البته بستر رویش جریان اصیل بیداری اسلامی مافوق مباحث فرقه‌ای و منازعات مذهبی بوده و تقلیل آن به نزاع شیعه و سنی، جفایی در حق آن خواهد بود. اما این موضوع نباید ما را از تجزیه و تحلیل آن بازدارد. کارنامه حدود دو دهه اخیر وهابی‌ها نشان دهنده این واقعیت است که پس از سقوط بلوک شرق و رفع خطر کمونیسم برای امنیت ملی آمریکا(؟!)و به وجود آمدن خلأ دشمنی، وهابی‌ها و سلفی‌ها بزرگ‌ترین خطر موجود برای امنیت ملی آمریکا و امنیت جهانی و نماد تروریسم مطرح شدند، همان گروه‌هایی که خود را نماینده و مجری اسلام سلف می‌دانند و تبلیغات غول‌های رسانه‌ای استکبار نیز آن‌ها را به جای «اسلام واقعی» به مردم جاهل عصر مدرن معرفی کردند.

در عوض آن‌ها نیز به ظاهر آمریکا را دشمن خود معرفی می‌کنند ولی در عمل دشمنی با اسلام را با یک چهره وحشی و بی‌منطق به ارمغان می‌آورند. ایجاد گروه‌هایی به نام القاعده و طالبان با همکاری اداره اطلاعات مرکزی آمریکا(CIA) و سازمان اطلاعات پاکستان(I.S.I) و با دلارهای نفتی عربستان، امروزه بر کسی پوشیده نیست؛(8) پس می‌توان حملات القاعده و طالبان به مراکز آمریکایی و ناتو را در قالب یک بازی که خود آمریکایی‌ها طراحی کرده‌اند، تحلیل کرد.

به هر ترتیب، منطقه شمال آفریقا و غرب آسیا به خاطر سیاست‌های جنگ‌طلبانه کشورهایی مانند ترکیه، عربستان و قطر در کنار جنگ‌افروزی‌های کشورهای اروپایی و آمریکا - به خاطر منافع صهیونیسم- پس از انقلاب‌های منطقه و فتنه سوریه، منطقه صحنه جولان تروریست‌های افراطی سلفی قرار گرفته که مانند اسلاف و اجداد خود که به اهل‌بیت پیامبر خدا(ص) رحم نکردند، به هیچ کس رحم نمی‌کنند حتی به یک کودک خردسال و شیرخواره. یزیدیانی که با وقاحت تمام، اسم گروه خود را «جبهه یاری اهل شام» گذاشته و پس از صدور فتوای حلال بودن جان و مال و ناموس مسلمانان، علیه آن‌ها فتوای جهاد صادر می‌کنند(9)؟!

در پایان به نظر می‌رسد لازم است تمامی بازیگران و کسانی که در صحنه سوریه و غرب آسیا(خاورمیانه) به دنبال منافع خود هستند، نسبت به خطر سیطره سلفی‌ها بر امور منطقه آگاه شوند؛ چراکه منطقه و جهان اسلام با فرقه‌ای روبه‌روست که با انسانیت، با دین، با فرهنگ و با تمدن سروکاری ندارند و تنها چیزی که می‌شناسند، وحشی‌گری است.

پی‌نوشت‌ها:

1- قرآن کریم، سوره مبارکه مائده، آیه 65؛ و سوره مبارکه مجادله، آیه 19.

2- قرآن کریم، سوره مبارکه نساء، آیه 76 .

3- برای نمونه؛ خاطرات مستر همفر(جاسوس انگلیس در کشورهای اسلامی)، ترجمه علی کاظمی، قم، نشر اخلاق، 1380 .

4- وهابیت از منظر عقل و شرع، سیدمحمد حسینی قزوینی، قم: مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(عج)،1387، ص75 .

5- سلفی‌‌گری در لغت و اصطلاح، منوچهر دین‌پرست، ماهنامه زمانه، شماره 33، 1384.

/ ارتباط سلفی‌گری و وهابیت، س. میرزایی، سایت باشگاه اندیشه.

6- صحیفه حضرت امام(ره)، ج‏15، ص454. (بیانات در جمع ائمه جمعه استان‌های ایلام و کرمانشاه، 8 دى 1360).

7- صحیفه حضرت امام(ره)، ج21، ص 80، پیام امام خمینى(ره) به مناسبت سالگرد کشتار مکه، 29تیر 1367.

8- اسامه بن‌لادن و ماجراها، عبدالقیوم فدوی،کابل، نشر مفاخر، 1381، صص28-29 به نقل از؛ القاعده از پندار تا واقعیت، حمیدرضااسماعیلی، تهران، مؤسسه اندیشه‌سازان نور،1390، صص51-63 .

9- نقش گروهک «جبهه یاری اهل شام» در جنگ علیه سوریه، خبرگزاری فارس، 7/8/91.

 نظر دهید »

تحقیقی با عنوان خانه مهدی کجاست؟

26 اسفند 1391 توسط صالحی

خانه مهدی کجاست؟

محقق:شیدا امجدیان -مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران

پنهان زيستى حضرت مهدى(ع) نه تنها چگونگى زندگى آن حضرت را در هاله اى از اسرار فرو برده كه بسيارى از موضوعات مربوط به حيات آن حضرت را نيز جزو امور پنهان نظام هستى قرار داده است.

يكى از مهم ترين اين امور پنهان، محل زندگى آن حضرت در طول غيبت ايشان است. از اين رو بسيارى علاقه مندند بدانند كه خورشيد پنهان در كدامين بخش از اين كره خاكى به گذران عمر مى پردازد و به بيان ديگر كدامين قسمت از زمين اين منزلت را دارد؟


ميليونها انسان عاشق و شيفته صدها سال است كه در هر پگاه آدينه زبان به ندبه مى گشايند و اين گونه مى‌سرايند:
ليت شعرى أين استقرّت بك النّوى بل أىّ أرض تقلّك اوثرى: أبرضوى أو غيرها أم ذى طوى؟ عزيز علىّ أن أرى الخلق ولاترى.1
اى كاش مى‌دانستم در چه جايى منزل گرفته‌اى و چه سرزمين و مكانى تو را دربر گرفته است! آيا در كوه رضوايى و يا جاى ديگرى و يا در ذى‌طوى هستى؟ دشوار است بر من كه مردمان را ببينم و تو ديده نشوى.
حال براى روشن شدن اين موضوع، پاى به گلستان كلام معصومين(ع) مى‌گشاييم و با سيرى در كلام نورانى ايشان از آن انفاس قدسى براى حل اين معما استمداد مى طلبيم.
با يك نگاه كلى در اين بوستان پر طراوت به چهار دسته روايت در اين موضوع برمى خوريم كه هر يك، محل زندگى آن حضرت را در دوره‌اى از حيات پربركت ايشان به تصوير كشيده است. اگر چه در مورد برخى دوره‌ها صراحت و روشنى بيشترى وجود دارد و برخى از دوره‌ها بنا بر عللى به اجمال و ابهام پاسخ داده شده است.
اين دوره‌ها عبارتند از:

1. دوران زندگى با پدر بزرگوار خود امام حسن عسكرى(ع) (260-255ق)
شكى نيست كه آن امام همام در شهر سامرا و در خانه پدرش امام حسن عسكرى(ع) ديده به جهان گشود و تا پايان عمر شريف پدر خود در كنار آن حضرت مى زيست.
اين دوران بنا بر قول مشهور از نيمه شعبان سال 255ق آغاز و در هشتم ربيع الاول سال 260ق پايان يافت.
علاوه بر نقل موثق تاريخى، افراد فراوانى از اين حادثه بزرگ پرده برداشته اند:
شيخ صدوق(ره) در كتاب شريف كمال الدين و تمام النعمه - كه يكى از مهم ترين كتابهاى نگاشته شده در موضوع مهدويت است - داستان ولادت حضرت مهدى(ع) را اين گونه نقل كرده است:
حكيمه، دختر امام جواد(ع) گويد: امام حسن عسكرى(ع) مرا نزد خود فراخواند و فرمود: اى عمه! امشب افطار نزد ما باش كه شب نيمه شعبان است و خداى متعال امشب حجت خود را كه حجت او بر روى زمين است ظاهر سازد. گفتم: مادر او كيست؟ فرمود: نرجس. گفتم: فداى شما شوم اثرى در او نيست. فرمود: همين است كه به تو مى گويم. آمدم و چون سلام كردم و نشستم نرجس آمد كفش مرا بردارد و گفت: اى بانوى من و بانوى خاندانم، حالتان چطور است؟ گفتم: تو بانوى من و بانوى خاندان من هستى. از كلام من ناخرسند شد و گفت: اى عمه جان! اين چه فرمايشى است؟ بدو گفتم: اى دخترجان! خداى متعال امشب به تو فرزندى عطا فرمايدكه در دنيا و آخرت آقاست…2 .
آن گاه به صورت مفصل داستان را ذكر كرده است. اين روايت از مهم ترين روايات درباره ولادت حضرت مهدى(ع) است و دلالت بر ولادت حضرت مهدى(ع) در خانه امام عسكرى(ع) در سامرا دارد.
»ضوء ابن على« از مردى از اهل فارس كه نامش را برده نقل مىكند كه:
به سامرا آمدم و در خانه امام حسن عسكرى(ع) ملازم شدم. حضرت مرا طلبيد، من وارد شدم و سلام كردم. فرمود: براى چه آمده اى؟ عرض كردم: براى اشتياقى كه به خدمت شما داشتم. فرمود: پس دربان ما باش. من همراه خادمان، در خانه حضرت بودم، گاهى مى رفتم هر چه احتياج داشتند از بازار مى خريدم و زمانى كه در خانه، مردها بودند، بدون اجازه وارد مى شدم.
روزى [بدون اجازه] بر حضرت وارد شدم و او در اتاق مردها بود. ناگاه در اتاق حركت و صدايى شنيدم، پس فرياد زد: بايست. حركت مكن! من جرأت درآمدن و بيرون رفتن نداشتم، پس كنيزكى كه چيز سر پوشيده اى همراه داشت از نزد من گذشت. آنگاه مرا صدا زد كه درآى، من وارد شدم و كنيز را هم صدا زد. كنيز نزد حضرت بازگشت. حضرت به او فرمود: از آنچه همراه دارى روپوش بردار. كنيز از روى كودكى سفيد و نيكوروى پرده برداشت و خود حضرت روى شكم كودك را باز كرد، ديدم موى سبز كه به سياهى آميخته بود از زير گلو تا نافش روئيده است. پس فرمود: اين است صاحب شما و به كنيز امر فرمود كه او را ببرد.
پس من آن كودك را نديدم، تا امام حسن عسكرى(ع) وفات كرد.3
نه تنها بستگان نزديك و خدمتگزاران بيت امامت، آن حضرت را در شهر سامرا و در خانه امام عسكرى(ع) ديده اند كه بسيارى از ياران و خواص اصحاب امامت به شرف ديدار آن جمال چون آفتاب نائل آمده اند و همگى حكايت از مدعاى زندگى امام مهدى(ع) در كنار پدر در شهر سامرا دارد.
»يعقوب بن منقوش« گويد:
بر امام حسن عسكرى(ع) وارد شدم و او بر سكويى در سرا نشسته بود و سمت راست او اتاقى بود كه پرده هاى آن آويخته بود. گفتم: اى آقاى من صاحب الامر كيست؟ فرمود: پرده را بردار. پرده را بالا زدم، پسر بچه اى به قامت پنج وجب بيرون آمد با پيشانى درخشان و رويى سپيد و چشمانى دفرّافشان و دو كف ستبر و دو زانوى برگشته. خالى برگونه راستش و گيسوانى بر سرش بود. آمد و بر زانوى پدرش ابو محمد نشست. آن گاه به من فرمود: اين صاحب شماست. سپس برخاست و امام بدو گفت: پسرم! تا وقت معلوم داخل شو و او داخل اتاق شد و من بدو نگريستم. پس به من فرمود: اى يعقوب! به داخل بيت برو و ببين آنجا كيست. من داخل شدم اما كسى را نديدم.4
همچنين »احمد بن اسحاق« گويد:
بر امام حسن عسكرى(ع) وارد شدم و مى خواستم از جانشين پس از وى پرسش كنم. او آغاز سخن كرد و فرمود: اى احمد بن اسحاق خداى متعال از زمان آدم(ع) زمين را خالى از حجت نگذاشته است و تا روز قيامت نيز خالى از حجت نخواهد گذاشت. به واسطه اوست كه بلا را از اهل زمين دفع مى كند و به خاطر اوست كه باران مى فرستد و بركتهاى زمين را بيرون مى آورد.
گفتم: اى فرزند رسول خدا، امام و جانشين پس از شما كيست؟ حضرت شتابان برخاست و داخل خانه شد و سپس برگشت در حالى كه بر شانه اش كودكى سه ساله بود كه صورتش مانند ماه شب چهارده مى درخشيد. فرمود: اى احمد بن اسحاق! اگر نزد خداى متعال و حجت هاى او گرامى نبودى اين فرزند را به تو نمى نمودم. او هم نام و هم كنيه رسول خدا(ص) است. كسى است كه زمين را پر از عدل و داد مى كند؛ همچنان كه پر از ظلم و جور شده باشد.
اى احمد بن اسحاق! مثل او در اين امت، مثل خضر و ذوالقرنين است. او غيبتى طولانى خواهد داشت كه هيچ كس در آن نجات نمى يابد، مگر كسى كه خداى متعال او را در اعتقاد به امامت ثابت بدارد و در دعا به تعجيل فرج موفق سازد.
احمد بن اسحاق گويد: گفتم: اى مولاى من! آيا نشانه اى هست كه قلبم بدان اطمينان يابد؟ آن كودك به زبان عربى فصيح به سخن درآمد و فرمود: أنا بقيّةاللَّه فى أرضه والمنتقم من أعدائه. اى احمد بن اسحاق! پس از مشاهده، جست وجوى نشان مكن. احمد بن اسحاق گويد: من شاد و خرم بيرون آمدم.5
بنا بر روايات فوق و دهها روايت ديگر ترديدى نخواهد ماند بر اين كه حضرت مهدى(ع) در طول حيات امام عسكرى(ع) همراه ايشان و در شهر سامرا مسكن و مأواى داشته اند و اگر چه در اين دوران نيز مخفيانه زندگى مى كرده اند ولى عده فراوانى از نزديكان و شيعيان ايشان را ديده اند.

2. دوران غيبت صغرا (260 تا 329ق.)
غيبت صغرا عبارت است از دوران پنهان زيستى كوتاه مدت حضرت مهدى(ع) كه طبق نظر مشهور با شهادت امام حسن عسكرى(ع) (سال 260ق.) آغاز شده و با رحلت چهارمين نايب خاص آن بزرگوار (سال 329ق.) به پايان رسيده است كه مجموعاً 69 سال مى شود.
اگر چه به روشنى محل زندگى آن حضرت در اين دوران مشخص نيست ولى از روايات و قرائن به دست مى آيد كه اين مدت را حضرت عمدتاً در دو منطقه سپرى كرده اند: يكى منطقه عراق و ديگر مدينه منوره كه البته روايات متعددى بر اين مطلب دلالت دارد.
از امام صادق(ع) در اين زمينه نقل شده است كه فرمود:
للقائم غيبتان إحداهما قصيرة والأخرى طويلة. الغيبة الأولى لايعلم بمكانه فيها إلّا خاصّة شيعته والأخرى لايعلم بمكانه فيها إلّا خاصّة مواليه.6
براى [حضرت] قائم(ع) دو غيبت است. يكى كوتاه و ديگرى طولانى. در غيبت اول جز شيعيان مخصوص از جاى آن حضرت خبر ندارند و در غيبت ديگر جز دوستان مخصوصش از جاى او خبر ندارند.
در دوران غيبت صغرا، از سفيران چهارگانه (نواب خاص) كسى نزديك تر به آن حضرت ذكر نشده است و ايشان هم تماماً در عراق و همواره با حضرت در ارتباط بوده اند و توقيعات فراوانى از طرف حضرت به دست آنها شرف صدور يافته است. بنابراين مى توان گفت بخشى از عمر آن حضرت در اين دوران در عراق سپرى شده است.
دسته اى ديگر از روايات به صورت مطلق (بدون در نظر گرفتن صغرا و كبرا بودن غيبت) زندگى حضرت را در دوران غيبت در مدينه منوره ذكر كرده اند كه با توجه به روايات دسته نخست مى توان گفت بخشى از عمر آن حضرت نيز در مدينه سپرى شده است.
امام باقر(ع) در اين باره فرمود:
لابدّ لصاحب هذا الأمر من عزلة… و نعم المنزل طيّبة.7
به ناگزير براى صاحب اين امر عزلت و گوشه گيرى خواهد بود… و طيبه (مدينه) چه منزلگاه خوبى است.
همين روايت در كتاب شريف اصول كافى با اندك تفاوتى از امام صادق(ع) اين گونه روايت شده است:
لابدّ لصاحب هذا الأمر من غيبة ولابدّ له فى غيبتة من عزلة و نعم المنزل الطيّبة.8
به ناچار صاحب الامر غيبت كند و به ناچار در زمان غيبتش گوشه گيرى كند، چه خوب منزلى است طيبه (مدينه).
هم چنين ابوهاشم جعفرى مى گويد:
به امام عسكرى(ع) عرض كردم: بزرگوارى شما مانع مى شود تا از شما پرسش نمايم، پس اجازه بفرماييد سؤالى بپرسم. حضرت فرمود: بپرس. عرض كردم: اى آقاى من! آيا فرزندى داريد؟ فرمود: بله. گفتم: اگر اتفاقى رخ داد كجا او را پيدا كنيم؟ پس فرمود: در مدينه.9
بنابراين جمع بين دو دسته روايات به اين صورت است كه آن حضرت در مدينه حضور داشته اند؛ ولى به خاطر ارتباطى كه آن حضرت با نواب خاص داشته اند بخشى از عمر خود را در عراق سپرى نموده اند.

3. دوران غيبت كبرا
اصطلاحاً غيبت كبرا به مدت زمان پنهان زيستى حضرت مهدى(ع) گفته مى شود كه با وفات آخرين نايب خاص در سال 329ق آغاز و همچنان ادامه دارد و تنها خداوند متعال است كه پايان آن را مى داند.
اين دوران ويژگيهايى دارد كه آن را از دوران غيبت صغرا كاملاً متمايز مى سازد كه از جمله آن ويژگيها كامل شدن غيبت آن حضرت است.
به همان اندازه كه پنهان زيستى حضرت مهدى(ع) در اين دوران به كمال مى رسد و نيابت و سفارت همانند دوران غيبت صغرا وجود ندارد، محل زندگى آن حضرت نيز نامشخص تر مى شود و در اين دوران است كه هرگز به طور قطع نمى توان مشخص نمود آن حضرت در كجا زندگى مى كند.
البته روايات در اين باره به محلهاى مختلفى اشاره كرده اند كه برخى از آنها از اين قرارند:

الف) مدينه طيبه
همان‌طور كه قبلاً نيز اشاره شد برخى از روايات به صورت عام و بدون قيد زمان غيبت صغرا، مدينه را به عنوان جايگاه آن حضرت در دوران غيبت مورد اشاره قرار داده اند.

ب) ناحيه ذى طوى
ناحيه ذى طوى در يك فرسخى مكه و داخل حرم قرار دارد و از آنجا خانه هاى مكه ديده مى شود. برخى از روايات آن محل را به عنوان جايگاه حضرت مهدى(ع) در دوران غيبت معين كرده اند.
امام باقر(ع) در اين باره فرمود:
يكون لصاحب هذا الأمر غيبة فى بعض هذه الشّعاب و أومأ بيده إلى ناحية ذى طوى.10
صاحب اين امر را در برخى از اين درّه ها غيبتى است و با دست خود به ناحيه ذى‌‌طوى - كه نام كوهى است در اطراف مكه - اشاره نمود.
در برخى ديگر از روايات نيز ذكر شده كه حضرت مهدى(ع) قبل از ظهور در »ذى‌طوى« به سر مى برد و آن گاه كه اراده الهى بر ظهور آن حضرت تعلق گيرد از آنجا وارد مسجدالحرام مى شود.
امام باقر(ع) در اين باره فرموده اند:
إنّ القائم يهبط من ثنيّة ذى طوى فى عدّة أهل بدر ثلاثمأة و ثلاثة عشر رجلاً حتى يسند ظهره إلى الحجر الأسود و يهتزّ راية الغالبة.11
قائم(ع) در ميان گروهى به شمار اهل بدر - سيصد و سيزده تن - از گردنه ذى طوى پايين مى آيند تا آن كه پشت خود را به حجرالاسود تكيه مى دهد و پرچم پيروز را به اهتزاز درمى آورد.

ج) دشتها و بيابانها
از برخى روايات نيز استفاده مى شود كه آن حضرت در طول غيبت كبرا محل خاصى ندارد و همواره در سفر به سر مى برد.
از امام باقر(ع) نقل شده است كه وقتى شباهتهاى حضرت مهدى(ع) به انبيا را بيان نمودند چنين فرمودند:
و امّا شبهه من عيسى فالسّياحة12.
و اما شباهت حضرت مهدى(ع) به حضرت عيسى(ع) جهانگردى [و نداشتن مكانى خاص] است.
در توقيعى كه از حضرت مهدى(ع) به نام شيخ مفيد صادر شده است، نيز به نامعلوم بودن مكان حضرت مهدى(ع) اشاره شده است.
در آن نوشته چنين آمده است:
… و إن كنّا ثاوين بمكاننا النّائى عن مساكن الظالمين حسب الّذى أراناه اللَّه لنا من الصّلاح شيعتنا المؤمنين فى ذلك مادامت دولة الدنيا للفاسقين… .13
… با اين كه ما براساس فرمان خداوند و صلاح واقعى ما و شيعيان مؤمن مان تا زمانى كه حكومت در دنيا در اختيار ستمگران است در نقطه اى دور و پنهان از ديده ها به سر مى بريم… .
همچنين در پاره اى از ملاقاتهاى معتبر كه در دوران غيبت كبرا نقل شده است، حضرت به اين نكته اشاره فرموده اند.
»على بن ابراهيم بن مهزيار« پس از نقل ملاقات خود با حضرت مهدى(ع) به نقل از ايشان چنين مى گويد: آن حضرت فرمود:
يابن المازيار أبى أبو محمد عهد إلىّ ألّا أجاور قوماً غضب اللَّه عليهم… وأمرنى ألّا أسكن من الجبال إلّا وعرها ولا من البلاد إلّا قفرها.14
همانا پدرم ابو محمد با من عهد فرمودند كه در مجاورت قومى كه خداوند بر آنان غضب كرده است قرار نگيرم… و به من فرمود كه در كوهها ساكن نشوم مگر قسمتهاى سخت و پنهان آن و در شهرها ساكن نشوم مگر شهرهاى متروكه و بى آب و علف.
اين نامعلوم بودن محل زندگى آن حضرت در دوران غيبت كبرا سبب شده تا عده اى به گمانه زنى هايى بعضاً سست و واهى بپردازند و به طرح محلهايى كه اثبات آنها كارى بس مشكل است روى آورند.
افسانه جزيره خضرا يا مثلث برمودا و مانند آن حكايتهايى است كه در تاريخ پر فراز و فرود اين اعتقاد رخ نموده است، ولى همواره روشنگرانف اين مذهبف حق، مردم را از لغزش در اين بيراهه ها برحذر داشته اند.

4. دوران ظهور و حكومت مهدى(ع)
دوران ظهور كه درخشان ترين فراز تاريخ و بهترين دوران حيات انسانى است، ويژگيهاى فراوانى دارد كه از جمله مهم ترين آنها حاكميت آخرين معصوم و حجت الهى است. درباره محل زندگى حضرت مهدى(ع) و حكومت آن حضرت در عصر ظهور، روايات فراوانى وجود دارد. عمدتاً در اين روايات، مسجد سهله را منزل آن حضرت و شهر كوفه را به عنوان پايگاه حكومتى آن حضرت معرفى كرده اند.
مسجد سهله شرافت بسيارى دارد؛ از جمله در روايات ذكر شده كه در اين مسجد، هزاران پيامبر به نماز ايستاده اند.
»صالح بن ابوالاسود« گويد: امام صادق(ع) سخن از مسجد سهله راند، آنگاه فرمود:
أما إنّه منزل صاحبنا إذا قام بأهله.15
به درستى كه مسجد سهله منزل صاحب ماست آنگاه كه [پس از قيام] با اهل خود در آنجا فرود آيد.
هم چنين آن حضرت به ابابصير فرمود:
يا أبا محمد كأنّى أرى نزول القائم فى مسجد السّهلة بأهله و عياله.
اى ابا محمد، گويا حضرت قائم را در مسجد سهله مى بينم كه با زن و فرزندانش در آن نازل مى شوند.
ابوبصير پرسيد: آيا مسجد سهله خانه اش خواهد بود؟ حضرت فرمود:
نعم، هو منزل إدريس و ما بعث اللَّه نبيّاً إلّا وقد صلّى فيه والمقيم فيه كالمقيم فى فسطاط رسول اللَّه و ما من مؤمن ولا مؤمنة إلّا و قلبه يحنّ إليه و ما من يوم ولا ليلة إلّا والملائكة يأوون إلى هذا المسجد يعبدون اللَّه.16
آرى، اين مسجد، منزل ادريس است. خداوند هيچ پيامبرى را برنينگيخت، مگر آن كه در اين مسجد نماز گزارد. هر كس در اين مسجد بماند مانند آن است كه در خيمه رسول خدا(ص) اقامت كرده است. هيچ مرد و زن مؤمنى نيست، مگر آن كه دلش به سوى آن مسجد پرمى كشد. روز و شبى نيست مگر آن كه فرشتگان به اين مسجد پناه مى برند و در آن به عبادت خدا مى پردازند.
همان طور كه اشاره شد، كوفه نيز مركز حكومت مهدى(ع) قلمداد شده است.
چگونگى زندگى در عصر ظهور به روشنى مشخص نشده ولى به نظر مى رسد تفاوت بسيارى با نحوه زندگى امروزى داشته باشد. تكامل علوم بشرى، كمال عقلانى بشر، توسعه خارق العاده امكانات و رفاه عمومى، امنيت فراگير بر كل كره زمين و… به‌طور قطع، ويژگيهايى را براى زندگى در آن زمان ايجاد خواهد نمود كه امروز درك دقيق آن براى ماكارى بس مشكل است.
از امام باقر(ع) نقل شده كه در بخشى از يك روايت طولانى فرمود:
ثمّ يتوجّه إلى الكوفة فينزلها و تكون داره.17
آن گاه [حضرت مهدى(ع)] به سوى كوفه مى‌رود پس آنجا را براى منزل برمى گزيند و كوفه خانه او خواهد بود.

 

 

 

پى‌نوشتها :
1 . سيدبن طاووس، الاقبال، ص298.
2 . شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمه، ترجمه منصور پهلوان، ج2، ص143.
3 . محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، ترجمه سيد جواد مصطفوى، ج2، ص119.
4 . كمال الدين و تمام النعمه، ج2، ص164.
5 . همان، ج2، ص80.
6 . اصول كافى، ج2، ص141.
7 . شيخ طوسى، كتاب الغيبة، ص162.
8 . اصول كافى، ج2، ص140؛ ابن ابى زينب، غيبت نعمانى، ص188.
9 . اصول كافى، ج2، ص118؛ شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص348؛ كتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص232.
10. غيبت نعمانى، ص181.
11. همان، ص315.
12. طبرى، دلائل إلامامه، ص291.
13. علامه محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج53، ص174.
14. كتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص263.
15. شيخ طوسى، التهذيب، ج2، ص252.
16. بحارالانوار، ج52، ص317.
17. كتاب الغيبة، شيخ طوسى، ص475

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی با موضوع حقوق ووظایف زن وشوهر از نظر اسلام

26 اسفند 1391 توسط صالحی

تحقيق پاياني سطح دو (كارشناسي)

حقوق و وظایف زن و شوهر از نظر اسلام

پژوهشگر
الهه ملکشاهی

 

چکیده
جامعه‌ی کوچک خانواده نیازمند تعالیم الهی‌اش است تا بتواند سیر تکاملی خود را طی نماید. بنابراین شناخت نسبت به حقوق و وظایف، استحکام خانواده را به دنبال خواهد داشت و در جامعه تعادل ایجاد خواهد شد که در این تحقیق سعی شده بدان توجه شود. با بررسی دقیق حقوق و وظایف زن و مرد و مسائل زندگی‌های مشترک در جامعه‌ی کنونی باعث شده تا خانواده‌ها با آشنایی و شناخت نسبت به حقوق و وظایف خود بتوانند زندگی موفقی را داشته باشند و هم‌چنین جوانانی که در شرف ازدواج هستند را تشویق به ازدواج کند تا به دور از فساد، گرفتاری‌ها و معضلات جامعه، تشکیل خانواده دهند.
محقق در این اثر به دنبال تاریخچه و مفهوم شناسی ازدواج و حقوق مشترکی که زن و مرد دارند به دو نوع طبیعی و اخلاقی می‌باشد که به صورت قانونی و اخلاقی لازم به ذکر بوده است و هم‌چنین حقوق و وظایف متقابلی که زن و مرد باید نسبت به یکدیگر در زندگی مشترک رعایت کنند به صورت دینی و عملی با نگاهی موشکافانه بررسی گشته است. بنای کار محقق این است که جزئیات مورد بحث را از دو جنبه‌ی آیات و روایات و عملی مورد نگاه عمیق قرار داده و ذهن خواننده را از هر دو دیدگاه به موازات یکدیگر غنا بخشد و موجبات دسترسی به منابع عظیم دینی را بدون دغدغه و تشویش خاطر فراهم نماید تا زوج‌های جوان بتوانند زندگی موفقی را با دستوراتی که اسلام برای زندگی مشترک بیان فرموده، رعایت کنند تا بتوانند زندگی با دوامی را در سایه‌ی صفا و صمیمیت و رابطه‌ی دوستانه‌ای داشته باشند. محقق آنچه را که از منابع دسته اول و دسته دوم به دست آورده، به روش تحلیلی و تجربی در اختیار علاقمندان قرار می‌دهد.
واژگان کلیدی: حقوق، وظیفه، زن، مرد.

 نظر دهید »

چکیده تحقیق پایانی با موضوع بررسی انواع حکومتها وویژگی های حکومت امام زمان(عجل الله تعالی الشریف)

26 اسفند 1391 توسط صالحی

بررسی انواع حکومتها و ویژگی های حکومت امام زمان(عج)

تهیه وتنظیم
گلچین دولتیاری-مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران


چکیده
با بررسی و تحلیل روایات در مورد ویژگی های حکومت امام مهدی علیه السلام می توان به مسائل مهمی دست یافت و با دقت در این آموزه ها و اجرایی کردن آن در حکومت های اسلامی ، بسیاری از مسائل حکومتی حل خواهد شد و وحدت و یکپارچگی قوانین در حکومت های اسلامی برقرار خواهد شد.
در این تحقیق سعی شده است که روایاتی که در مورد حکومت امام زمان علیه السلام است بیان شود. و آنها را تحلیل و بررسی نموده و به نکاتی که در حکومت ایشان اهمیت خواهد داشت را مورد توجه قرار داده تا آنها در اولویت قرار داده شود و در حکومت های اسلامی کاربردی نموده و آنها را الگوی حکومتی ساخته تا بتوان با دقت در این آموزه ها و اجرای آنها توسط سه قوه به حکومت واقعی و مدینه فاضله دست پیدا کنیم.
بررسی انواع حکومت ها به همه افراد این امکان را می دهد که بتوانند حکومت های غیر اسلامی را از حقیقی اسلامی همان( دموکراسی اسلامی) متمایز کنند.
حکام و وزیران یک جامعه سعادت و پیشرفت جامعه را در دست دارند پس باید این افراد بهترین صفات انسانی و اخلاقی را داشته باشند تا بتوانند جامعه را به نحو احسن اداره نمایند.
در حکومت امام عصر تمام امور جامعه اعم از علمی، اخلاقی، تربیتی، فرهنگی، اقتصادی، حکومتی، اجتماعی رشد خواهد کرد.
در مورد حکومت امام زمان کتابهای بسیاری تالیف شده است در این تحقیق سعی شده فقط به ویژگی های حکومتی امام زمان علیه السلام پرداخته شود تا الگویی برای حکومت های اسلامی باشد.
تا حد امکان از منابع دسته اول و در صورت نیاز به منابع دسته دوم رجوع شده است. روش کار کتابخانه ای از نوع فیش برداری بوده است.
نتیجه ای که می توان گرفت این است که حکومتی می تواند جوابگوی نیاز بشری باشد که برگرفته شده از تعالیم الهی بوده و همچنین پیشرفت عدالت در بین مردم را گسترش دهد تا بتوانند به تمامی آرمان های فراموش شده دست یابند.
واژگان کلیدی: حکومت ، حاکم.

 1 نظر

چکیده تحقیق پایانی با موضوع حقوق والدین در آیات وروایات

22 اسفند 1391 توسط صالحی

مركز مديريت حوزه¬هاي علميه¬ي خواهران

مدرسه¬ي علميه¬ي فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)
شهرستان کامیاران

تحقيق پاياني سطح دو (كارشناسي)

حقوق والدین در آیات و روایات

استاد راهنما
سرکار خانم ویدا بهمنی

استاد داور
حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا حسینی نیا

پژوهشگر
صبا کوهی

پاییز1391

چكيده
موضوع اين پژوهش، حقوق والدين از ديدگاه اسلام مي‌باشد.
هدف از اين پژوهش، علاقه‌ي شخصي خود به رعايت حقوق والدين و نيازهايي كه در جامعه احساس مي‌شود مرا به سوي اين تحقيق راهنمايي كرد.
رعايت حقوق والدين وظيفه‌ي عقلي و وجداني است كه موجب سعادت و تكامل فرزندان در دنيا و آخرت مي‌شود.
چنانچه آيات و روايات فراواني فرزندان را به رعايت حقوق والدين سفارش مي‌كنند.
رعايت حقوق مخصوص مسلمانان نيست بلكه تمام افراد در قبال اين فريضه مسئول مي‌باشند و در تمام حالات و امور، واجب و لازم است و فوائدي چون ترغيب و تشويق والدين به اسلام را در برمي‌گيرد.
در رعايت حقوق والدين، عوامل زيادي مؤثر هستند كه يكي از شاخه‌هاي آن تقوا در فرد، خانواده و جامعه مي‌باشد.
رعايت حقوق والدين داراي آثار فراوان دنيوي و اخروي است كه حيات و كمال انسان بستگي به انجام اين واجب الهي دارد.
بنابراين آثار حقوق والدين در دنيا سعادت و تكامل و در آخرت بنابر فرمايش اهل بيت (عليهم السّلام) بهشت برين مي‌باشد.
سعي شده از كتب دسته اول مانند صحيفه‌ي سجاديه، اصول كافي استفاده شود و به علت كمبود منابع، به كتب دست دوم مراجعه كرده‌ام.
نتيجه اين كه رعايت حقوق والدين نه تنها براي خود شخص ثمراتي را به دنبال دارد، بلكه تأثيراتي نيز در جامعه مي‌گذارد.
در واقع لازم است كه تمام افراد نسبت به اين امر بي خيال و بي مسئوليت نباشند.
كليد واژه: حق، والدين، پدر، مادر.
 

 4 نظر

تحقیق پایانی با موضوع تأثیر مادر در تربیت دینی فرزند

22 اسفند 1391 توسط صالحی


شورای عالی حوزه علیمه قم
مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران
مدرسه علمیه الزهرا (س) شهرستان قروه
تحقیق پایانی سطح دو (کارشناسی)
تأثیر مادر در تربیت دینی فرزند
استاد راهنما:
صغری ملاولی
تهیه و تنظیم :
سمیرا رضایی
زمستان 1391

 

این اثر را
به روان پاک دخت نبی اکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) ،همسر علی (علیه السلام) ، مادر نمونه و بانوی شهید اسلام حضرت فاطمه( سلام الله علیها) و به دختر گرامیش زینب کبری مبلغ رسالت عاشورا.
و نیز
به روان مادرم که در تربیتم بس کوشیده است،
تقدیم می شود.

 

با تشکر فراوان
از استاد راهنما سرکار خانم ملاولی که در جمع آوری و تهیه این اثر مرا بسیار یاری کردند و همچنین با تشکر از همسرم که بدون کمک وی هیچ کاری ممکن نبود و با حمایت وی هیچ محدودیتی وجود نداشت.

 

چکیده
تربیت دینی کودکان اهمیت خاصی در نظام آموزشی و تربیتی اسلام دارد.تحقیقات نشان می دهد فقدان بسیاری از افرادی که در بزرگسالی نسبت به عبادات و معنویت گرایش کمتری دارند ،ذاتاً بی اعتقاد به دین و تکالیف دینی نیستند.بلکه عواملی چون بی توجهی و عدم تقیّد والدین نسبت به انجام به موقع تکالیف عبادی در فقدان تمایلات معنوی فرزندان نقش بسزایی دارند.اگر چه پدر و مادر هرکدام به نوبه خود تأثیر خاصی در تربیت صحیح فرزند دارند اما در این میان نقش مادر پررنگ تر است چرا که بیش از پدر مرتبط با فرزند می باشد. آنچه که باید بیش از پیش مد نظر قرار گیر اخلاق و رفتار مادر است چرا که کودک در رفتار او را شاهد و نمونه قرار داده و مفاهیم مذهبی و اخلاقی را از او می گیرد.در تربیت دینی و اسلامی پرهیز کاری رأس هر امر،افضل اعمال و مورد محبت خداست مهم این است که مادر در مسیر تقوای الهی باشد و تربیتش را بر اساس پرهیز از گناه و عبادت خداوند متعال قرار دهد. بنابراین اخلاق و تقوای مادر در تربیت دینی فرزند بسیار تأثیر گذارند.البته توجه به مسائلی از قبیل دوران بارداری و شیردهی مادر و همچنین تغذیه حلال و مناسب مادر و فرزندش مهم بوده و باید مادران بدانند که آغاز تربیت فرزند بهتر است از همان دوران کودکی و طفولیت باشد. بنابراین میزان تأثیر مادر در تربیت صحیح دینی و معنوی فرزند و راهکار های تربیت معنوی از قبیل احترام گذاشتن به شخصیت آنان، نحوه آموزش عبادات(نماز، روزه و تلاوت قرآن کریم)تأکید بر همنشینی با نیکان و حضور کودکان در محافل دینی و مذهبی و نحوه تشویق و تنبیه وپند آنان مهم می باشد.با توجه به اینکه ارتباط مناسب بین مادر و فرزند از نظر اسلام و تربیت صحیح دینی فرزند از جمله سؤالات هر مادری است.سؤال اصلی این تحقیق نیز همین موضوع می باشد و سعی شده است در ان به نقش مادر در تربیت معنوی کودک و روش ها و راهکار ها یچنین تربیتی اشاره گردد. امید است مورد استفاده مادران قرار گیرد.


فهرست مطالب
مقدمه……………………………………………………….1
فصل اول : کلیات
تعریف و تبیین موضوع………………………………………3
اهمیت و ضرورت تحقیق……………………………………5
پیشینه تحقیق………………………………………………5
اهداف تحقیق………………………………………………..6
سؤالات تحقیق………………………………………………7
روش تحقیق………………………………………………….7
واژگان کلیدی ………………………………………………..8
فصل دوم: تربیت فرزند و اهمیت آن
تربیت فرزند و اهمیت آن…………………………………….10
فصل سوم: مادر و تأثیر او در تربیت
مقام زن و تأثیر او در تربیت………………………………….15
زن در نقش مادری……………………………………………17
تأثیر رفتار و اخلاق مادر بر فرزند……………………………..22
تأثیر تقوا و عبادت مادر بر فرزند………………………………24
توصیه هایی به مادر در دوران جنینی……………………….29
مقدمات اولیه بعد از تولد فرزند……………………………….33
تأثیر شیر و غذای حلال بر تربیت و معنوی فرزند……………34
آغاز تربیت دینی از دوران کودکی است……………………..39
مشخصات سنی کودک و ارتباط آن با خدا…………………..40
پرسش های مذهبی کودکان ، بیان کنندۀ حالات روحیشان است………46
فصل چهارم: شیوه ها و راهکارهای تربیتی
احترام به شخصیت کودکان……………………………………50
نقش همنشینی و معاشرت در تربیت فرزند………………..51
نکات و رهنمودهایی در تربیت و پرورش فرزند صالح…………52
قرآن محور آموزشی کودکان……………………………………57
روش های آموزش نماز و روزه به کودکان……………………..59
کودک و محافل مذهبی و معنوی………………………………61
تأثیر پند و اندرز و پرهیز از ملامت در تربیت…………………..64
تأثیرات تشویق و تنبیه در تربیت کودکان……………………..66
داستان سرایی یکی از روش های تربیتی…………………..69
نتیجه گیری………………………………………………………71
منابع و مآخذ…………………………………………………….72

مقدمه
کودک به مانند نهال نو رسی است هر نهالی برای آنکه رشد کند به زمین خاصی ومقدار معینی نور وآب و سایه وآفتاب نیازمند است.هر کودکی نیز تحت شرایط و اوضاع مناسب و با ویژگیهای خاصی رشد می کند هر گاه این زمینه ها فراهم گردد وی همچون نهالی پس از روئیدن به مرحله شکوفایی می رسد مساعدترین محیطی که باید چنین زمینه هایی را برای کوکان فراهم آورد (کانون مقدس خانواده)است. متاسفانه برخی از والدین مسئولیت خود را در تامین نیاز مندیهای مادی فرزندان خلاصه کرده وتصور می کنند مسئوولیت آنان منحصر به تامین نیاز مندیهای جسمی فرزندشان است و دیگر وظیفه ای ندارند ،در صورتی که هر والدینی ،خصوصاً مادران موظف اند در مورد اساسی ترین مساله زندگی یعنی موضوع (تربیت فرزند) بکوشند و پر واضح است که هر گاه بتوانیم فرزندان امروز را صالح بار آوریم ثمره آن پیدایش جامعه ای صالح خواهد بود که همه افراد آن با همدلی ،وفاق ،مهر ومحبت ،نوع دوستی و دیگر صفات عالی انسانی در کنار هم زندگی خواهند کرد رسیدن به چنان زندگی مطلوب همه انسانها و مطابق با فطرت واقعی تمام بشر است موثرترین شخص در تربیت صحیح فرزند مادر اوست انجام وظایف جسمانی بالنسبه از عهده هر مادر ساخته است آنچه مهم است جنبه معنوی است که منحصرا توسط مادران اندیشمند و مسلمان انجام پذیر است . کار سازندگی مادر بدون خود سازی امکان پذیر نیست نه تنها بیان مادر بلکه تقوا و عبادت او هم در خط مشی تربیتی اودر تاثیر پذیری و سازندگی موثر است. اشتباه امروز برخی از خانمها این است که تحت عنوان تساوی حقوق سیاسی مسئولیت خود را فراموش کرده و زینت وتجمل را مایه افتخار می دانند در صورتی که دامان پاک مادری و اجر و قربی که مادر نزد خداوند دارد مایه افتخار آنان باید باشد وظایف مادران این است که در درجه اول بعد از همسری خوب مادری خوبی بوده و به این مقام مباهات کنند.

فصل اول
کلیات

 

کلیات :
تعریف و تبیین موضوع
از جمله نعمتها و امانتهای الهی برای انسان نعمت فرزند است که ثمره زندگی زن و مرد می باشد والدین در برابر فرزندان وظایف و تکالیف خاصی دارند که هر کدام باید در حدود امکانات از عهده آن برآیند والدین همچون باغبانی می باشند که باید نهال نورسیده را نیکو بپرورانند و زمینه را برای رشد همه جانبه و به ثمر رساندن او فراهم نمایند.
بدیهی است که هر فردی نمی تواند شایستۀ احراز این مقام باشد. درست است که بلوغ و رشد جسمی زمینه را برای ازدواج فراهم می کند، اما برای پدر و مادر شدن علاوه بر رشد و بلوغ عقلی و اخلاقی و عاطفی ، مدیریت برای ادارۀ کانون خانوادگی و سرپرستی فرزندان امری لازم است.
آگاهی از وظایف خود و مسایل کلی تربیتی و عموم جریان هایی که برای اطفال پیش می آید، آشنایی به مسئولیتی که فرد در قبال فرزند در برابر خدا و جامعه دارد، بیداری و هوشیاری نسبت به وضع زمان و مکان ، موقعیت و اوضاع و احوال زندگی و جریان های روز لازم است تا بتوانند در برابر این وضع و مخاطرات آن به انجام وظیفه تربیتی خود نیکو بپردازند. کسانی قادرند کودکان را تربیت صحیح و معنوی بدهند، که خود در دورۀ طفولیت و در طول عمر تربیت صحیح اخذ کرده باشند.
اصولاً هر کس بخواهد فرزندانش دارای صفات و خصایص معین باشد، ناگزیر است خود همان خصایص را واجد باشد. اما گفتن این مهم بی لطف نیست که اهمیت مادران در امر تربیت از پدران بیشتر است و در واقع بهترین مربی کودک از این جهت مادر اوست چرا که بیشترین ارتباط کودک با مادر است. و برای اولین بار و به طور مستقیم با مادر سروکار دارد تربیت کاری اندیشیده و مهلت دار است و با بی خبری و عدم آگاهی و آشنایی به مسایل و جریان های زمان نمی توان در آن زمینه گام برداشت. بنابراین مادران باید خود آگاه و جهت دار باشند، تا بتوانند نسل هدفدار بپرورانند . خصیصۀ دیگر مادران داشتن ملکۀ عفت و تقواست، که در سایه آن از هرگونه مفاسدی دور باشند.
آنها وظیفه دارند خداوند را به فرزندان خود بشناسانند و اهداف خلقت را بیان کنند و آن ها به مسیر الهی سوق دهند. و برای دست یافتن به این مهم و قرب الهی به استفاده از سفارشات بزرگان دین و متخصصان در این عرصه نیاز دارند. متأسفانه برخی مادران بدون اینکه توجهی به دستورات دینی و الهی داشته باشند یا از هر رهنمودی استفاده کنند فرزند خود را بزرگ می کنند. این گونه کودکان شاید از نظر جسمی رشد کنند اما از نظر روحی به کمال (آن کمالی که خداوند به آن اشاره دارد) نخواهند رسید و با مفاهیم دینی مأنوس خواهند بود.
بنابراین مادران ما باید خودشان در زمرۀ بهترین مادران و در اصل بهترین بندگان خدا باشند و اگر رضایت خدا را می خواهند باید علاوه بر تلاش برای صالح شدن و تربیت صحیح فرزندشان برای تقوای خود نیز تلاش کنند. در واقع فرزند از راه اخلاق و رفتار و منش مادرش تربیت می شود نه از طریق گفتار او . در نتیجه کردار مادر باید درست و به جا باشد تا فرزندش تربیت صحیح داشته باشد.
در تربیت اجتماعی روش مادران از نظر الگو بودن بسیار مهم است به خصوص از آن بابت که بدانیم طبع کودک آمادۀ پرخاشگری و ستیزه جویی است و با دیدن آن در برابر والدین تجلی می کند نباید منتظر ماند که کودک کاملاً به سن رشد و تمییز برسد تا بتوان به او کار و وظیفه ای را ارجاع کرد به طور خلاصه هر مقدار آداب آموزی و آماده کردن طفل برای ورود به زندگی اجتماعی از سنین پایین تر آغاز گردد موفقیت مادران در امر تربیت و پذیرش بار تربیت برای طفل آسان خواهد بود.
اساس معنوی شدن انسان در این سن پی ریزی می شود، هر قدر که تماس های مذهبی کودک در این دوره زیادتر و لذت بخش تر باشد کودک در ارتباطات اجتماعی ، معنوی آینده موفق تر خواهد بود. در مقابل کودکانی که در این دوره از تمایلات معنوی محدود برخوردارند و وقت بیشتری را با اشیاء سپری می کنند، در آینده احتمالاً روابط اجتماعی ، معنوی موفقی نخواهند داشت.
برای تقویت این مطلب مهم این است که چگونه مادران ، سعادت را برای فرزندشان تعریف کنند و آنها را به سوی مسیری که به آنها آموخته شده و فطرت کودک نیز گواه بر حق بودن همین مسیر است سوق دهند.
مسیری که کودک می رود حق باشد یا باطل بستگی به فهم و درک مادر از حق و باطل دارد بنابراین مادران قبل از هر چیز وظیفه دارند خود حق را بشناسند تا فرزندشان دچار اشتباه در این مورد نگردد و مسیر الهی را برگزیند و از باطل اجتناب کند. سعادت و شقاوت هر فردی به دست خود اوست چرا که انسان ذاتاً مختار است به انجام افعال و اعمالش اما نقش تربیت صحیح برخی مادران را نباید نادیده گرفت که بی تأثیر نبوده در سعادت و شقاوت فرزندان اجتماع و جهان . مادری که خدا شناس و پرهیزکار باشد چون در برخورد هر مشکلی از خداوند منان مدد می جوید فرزند او نیز از طریق الگوگیری هم با تقوا می شود و هم اینکه همیشه در یاد خداست. اما همۀ اینها مستلزم آگاهی مادران به مسایل تربیتی است و عدم آگاهی آنها باعث بروز مشکلات جیران ناپذیری خواهد شد. این تحقیق نمونۀ کوچکی از مسایل تربیتی است که مادران باید بدانند و به آن ها عمل کنند چرا که خدواند متعال رضایت بیشتری در این صورت نسبت به آنان خواهند داشت. إن شاء الله
در نتیجه وظیفۀ مادر این است که اولاً تربیت فرزند را مهم و ضروری بداند، ثانیاً برای تحقق آن بکوشد و ثالثاً از روش های تربیتی آگاهی داشته و به آنها به طور دقیق عمل کند.
اهمیت و ضرورت تحقیق
هر جامعه ای به افرادی نیاز دارد که با آنها بتواند خود را رشد دهد و یا بازسازی کند. در واقع افراد یک جامعه نقش بسزایی در سعادت آن جامعه خواهند داشت. با توجه به اینکه در دین اسلام انسان بالقوه می تواند به کمال برسد ، حال اگر در یک جامعۀ اسلامی احساس شود که افراد آن جامعه از این توانایی خود بهرۀ کافی را نمی برند یا اینکه می توانند پیشرفت بیشتری داشته باشند اما متأسفانه تلاشی در این زمینه انجام نمی دهند، هر وجدان بیداری به تکاپو می افتد که جامعۀ خویش را نسبت به مشکلی که دارد آگاه کند و در صورت توان وضعیت جامعه را بهبود بخشد. بهترین راه حل برای رفع و دفع مشکل این جامعه تربیت صحیح فرزندان آن جامعه است. چرا که همین فرزندان در طول زندگی خود نقش های فراوانی در صعود یا سقوط یک ملت ایفاء خواهند کرد.
لذا لازم است به موضوع تربیت و دینی بودن آن پرداخته شود تا هم برای نوسینده و هم برای دیگران باعث افزایش معرفت گردد.
پیشینه ی تحقیق
از آنجایی که انسان موجودی دو بعدی است و هنگام تولد بعد مجردش همچون لوحی سفید می باشد و به واسطه ی تربیت پدر و مادر وجود مجردش شکل می گیرد لذا لازم است والدین کودک اصول تربیتی لازم برای پرورش یک انسان را بدانند و اعمال کنند.بنابراین تربیت به صورت عمومی و تربیت به صورت خاص از جمله مباحث مهمی است که باید بیش از پیش به آن پرداخته شود در این راستا تحقیقات و پژوهش های زیادی صورت گرفته که به نمونه هایی از آنها اشاره می شود :
1- کتاب تأثیر مادر در تربیت تألیف دکتر علی قائمی که بیشتر به مباحث معنوی مرتبط با تربیت پرداخته است .
2- کتاب فرزند صالح تألیف ستار پور ابراهیم که بیشتر به شیوه ها و راهکار های تربیتی پرداخته است.
3- مقاله ی آقایان حسن ملکی، عباس علی شاملی و مهدی شکراللهی با عنوان تربیت عبادی کودکان که بیشتر به مباحث عبادی و ضرورت آنها برای کودک و روش های آشنایی کودک پرداخته است.
4- مقاله آقای علی اکبر زهره کاشانی با عنوان اصول تربیت دینی از منظر آیات و روایت می باشد که بیشتر به اصول تربیتی و تعلیم و تربیت دینی پرداخته است.
اهداف تحقیق
بی شک هر تحقیق و پژوهشی شامل اهداف خاصی می باشد که در راستای نیل به آن اهداف چنین پژوهشی انجام گرفته است.
این تحقیق نیز از این امر مستثنا نبوده و مشتمل بر اهداف ذیل می باشد:
1- معرفت افزایی در باب تربیت صحیح فرزند
2- اطلاع رسانی به دیگرا در این رابطه
3- آسیب شناسی تربیت کودک و استفاده از آن در راستای مشاوره های تربیتی

سؤالات تحقیق
سؤالات اصلی
مادر چه تأثیر در تربیت معنوی فرزند دارد؟
سؤالات فرعی
1- تربیت فرزند چه اهمیتی دارد؟
2- میزان تأثیر مادر در تربیت فرزند چقدر است؟
3- چه راهکار های برای تربیت صحیح فرزند وجود دارد؟
ساختار تحقیق
این تحقیق مشتمل بر چهار فصل به شرح ذیل می باشد
فصل اول کلیات، فصل دوم تربیت فرزند و اهمیت آن، فصل سوم مادر و تأثیر ان در تربیت و فصل چهارم شیوه های و راهکار های تربیتی
روش تحقیق
این تحقیق به روش کتابخانه ای و فیش برداری تدوین شده است .


واژگان کلیدی
فرزند : پسر یا دختر هر مرد یا زنی نسبت به خود او
تربیت: پروردن ،پروراندن ، پرورش دادن ، ادب و اخلاق به کسی یاد دادن
زن: انسان ماده ، مقابل مرد.ونیز به معنی جفت مرد که به عربی زوجه می گویند.
مادر: زنی که دارای فرزندی است . مام ، والده ، ام
معنویت: معنوی و معنویت به هر آنچه شامل یا مربوط به معنا و روح باشد گفته می شود و مقابل ظاهری و مادی است. از دین به معنویت استعاره می شود.

فصل دوم
تربیت فرزند و اهمیت آن


تربیت ، اساسی ترین و ضروری ترین و ابتدایی ترین نیاز بشر است در تمامی جوامع وملل و فرهنگ ها روی این مساله تکیه ی فوق العاده می کنند که فرزندانشان بر اساس فرهنگ و سنن ملی و میهنی و قومی پرورش یابند و سنت های گذشته ی خود را به آنها منتقل می کنند در آغاز هر کس تلاش می کند که فرزندش به خوبی تربیت شود منتهی به فرموده ی قرآن مجید هر فرد یا حزبی به نحوی به کرده و عقاید و فرهنگ خود دل بسته است کودک روحیه ای بسیار حساس و ظریف دارد اطراف او پر از انسانهای مختلف و با اخلاق و متفاوت وگوناگون و رفتارهای ناهمگون می باشد امکان دریافت همه نوع رفتار و کردار وگفتار از اطرفیان را دارد طبق فرمایش امام علی (علیه السلام)به فرزندش امام حسن (علیه السلام) که فرمود (و إنما قلب الحدث کان الخایته ماالقی فیما من شی قلبته)قلب فرزند نورس مانند زمین خالی است خالی از بذر و گیاه ،هر تخمی که در آن افشانده شود همان رشد می کند.
تربیت به معنی (پروردن ،پروراندن،آداب و اخلاق را به کسی آموختن) ونیز به معنی (پرورش بدن به وسیله انواع ورزش )است تربیت به معنای عام پروراندن هر چیزی است به گونه ای که شایسته آن است . و این معنا ، گیاهان ، حیوانات و انسانها را شامل شده و نیزدر مورد پرورش باید دو چیز را در نظر گرفت :1- چیزی که مورد تربیت قرار می گیرد 2- هدف از تربیت آن . از نظر اسلام ابتدا باید انسان و ابعاد وجودی و نیرو ها و استعداد های او را شناخت و آنگاه به تربیت او پرداخت . و چون شناخت حقیقت ژرف و نا منتهای وجود انسان به طور کامل ،مشکل است و پروده های ستبر غرایز و مادیات ،عقل و تعین آدمی را احاطه کرده و خود قادر به برنامه ریزی و تهیه قانون کلی که در جمیع ابعاد ،تأمین کننده صلاح و سعادتش باشد نیست ؛ خدای متعال که آفریننده انسان و ربّ و پرورنده حقیقی اوست - برنامه های تربیتی او را تعین فرموده و توسط پیامبرانش به انسان ها ابلاغ نموده است . امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: «کسی که به آداب الهی تربیت شود آن تربیت او را به رستگاری جاودان می رساند.»
تربیت دینی کودکان امری ضروری و لازم است و این ضرورت حداقل دو دید فردی و اجتماعی قابل رسیدگی است . از لحاظ فردی باید بگویم که مذهب پایه و مایه همه جوانب و ابعاد زندگی فرد و سبب بسیاری رشد ها و پستی ها ست.چه بسیار اند امانتهای الهی که در سایه بی توجهی اولیای کودک به جنبه های عقیدتی و مذهبی او،لکه دار می شوند و یا کودکانی را می شناسیم که می توانند در آینده ای نزدیک اعضای مفید به حال خود و اجتماعی بار که لطمه ی آن بیش از هر کسی متوجه خودشان می شود. تربیت مذهبی ،کنترلی برای اخلاق ، ضابطه ای برای حیات فردی و اجتماعی و رشد معنویت و آرمان گرایی است . مذهب می تواند تقویت کننده جنبه فرا خود یا وجدان اخلاقی طفل باشد و زمینه را برای وسعت بخشیدن به اطلاعات او فراهم آورد حجاب های شک و تردید در سایه آن پاره می شود و انسان به مراحلی از لحاظ رشد می رسد که در سایه استدلال عقلی میسر نیست . اگر تربیت مذهبی بر اساس اندیشه درست و استوار باشد موجب رشد و پیشرفت می شود و فرد را از سقوط می رهاند و برای زحمات کودک پاداشی از درون تهیه می شود . آلودگی ها در او رو به کاهش می گذارد واضطراب و وسوسه ها که بخصوص در سنین نوجوانی عارض فرد می شود از میان می رود و آرامشی نسبی برایش حاصل می آید . مذهب عامل کنترلی برای فرد است که در اجتماع خود را از ایذاء و شرارتها دور نگهدارد . اذیت و آزارش به دیگران نرسد ،مردم از دست و زبان و شرّش در امان باشند و در حبّ و بغض های اجتماعی ، خدا را فراموش نکند.
“وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ”
(و بدانید که اموال و فرزندان شما ( وسیله) آزمایش (شما) هستند و خداست که نزد او پاداش بزرگ است اگر انسان از این امتحان با موفقیت بیرون آید ،دارای اجر عظیم خواهد بود هم اجر دنیوی و هم اجر اخروی .) با تربیت صحیح است که فرزند ،نور چشم والدین ومیوه دل آن ها و زینت دنیایشان خواهد شد . پیامبر اشعث بن حیتس که ظرفی از غذا را بهتر از فرزند می دانست فرمود « اَنّهم لثموهَ القُلوب وَ الاَعیُن» فرزندان میوه دل ها و نور چشم هایند.
با تربیت صحیح فرزندان انسان می تواند از اجر اخروی نیز که خداوند از آن به اجر عظیم تعبیر می کند بهرمند شود . پیامبر (ص) می فرماید « اَلولَدُ الصالح ریحانه مِن ریا حین الجنه» فرزند نیکوکار گلی از گلهای بهشت است.
از آیات 84 تا 87 سوره مبارکه انعام اهمیت فرزندان صالح در معرفی شخصیت انسان استفاده می شود ، زیرا خداوند برای معرفی مقام والای حضرت ابراهیم (علیه السلام) قهرمان بت شکن ، شخصیت های بزرگ انسانی که از دودمان او در اعصار مختلف به وجود آمده اند را با شرح و تفصیل بیان می کند و به طوری که از میان 25 نفر از پیامبران که نامشان در مجموع قرآن آمده ا ست در این آیات نام 16 نفر از فرزندان و بستگان ابراهیم (علیه السلام ) و نام یک نفر از اجداد او آمده است و این در حقیقت درس بزرگی برای عموم مسلمانان که بدانند شخصیت فرزندان و دود مان آنها محسوب می شود و مسائل تربیتی و انسانی مربوط به آنها فوق العاده اهمیت دارد .
در روایات فروانی ،تربیت و تأدیب کودک از حقوق نوجوان و جوان شمرده شده است ، در رویاتی می خوانیم : قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ) : «لا حق الولد علی الولدأن یَحسنّ اسمه و یَحسنّ ادبه» از حقوقی که اولاد بر پدر و مادر دارد این است که باید پدر و مادر به اولاد خود ادب دهد و اسم نیکویی برای او انتخاب کند . امام سجاد (ع) می فرماید :« اِنکَ مسئولٌ عّما و لّیته به من حُسنِ الأدب» شما مسئولید بچه خود را مؤدب بار بیاورید.
در بیان معصوم وارد شده است : « خدا رحمت کند مردی را که اهل و عیالش را وادار کند نماز بگذارند ، روزه بگیرند ، زکات دهند و نسبت به مساکین و ایتام و همسایگان انجام وظیفه نمایند تا خداوند چنین پدران مادران و فرزندانی را در بهشت دور هم جمع نماید. سخت ترین عذاب روز قیامت برای کسی است که اهل و عیال و افراد خانواده را به حال خود رها کرده باشد و آنها در حال جهل و نادانی باقی باشند.» در روایتی دیگر می خوانیم :« اگر پدران و مادران از وظیفه و مسئولیت خطیر آموزش شانه خالی کنند ، فرزندانشان در صحرای محشر آنها را مورد خطاب قرار داده ، می گویند: از رحمت الهی محروم باشید ؛ زیرا تعالیم و احکام دین را به ما نیاموختند ،ما را به وظایف دینی وادار نساختند و از کار های زشت و حرام بازمان نداشتید.هم خود در گرداب گناه غرق و هلاک شدید و هم ما را به هلاکت و نابودی کشاندید. آنگاه همه را به سوی آتش دوزخ می کشند.»
اهمیت و ضرورت تربیت آدمی بر کسی پوشیده نیست . هیچ مکتب ، مذهب و گروهی نیست که اهمیت و ضرورت تربیت انسان را انکار کند؛ اختلافات همه در اهداف و روش تربیت است.
اسلام نیز بر تربیت در دوران کودکی تاکید فروان داشته ،آن را از جمله وظایف والدین و در شمار حقوق فرزندان می داند. نخستین و مهم ترین دلیل اهمیت تربیت در دورن کودکی این است که قلب کودک که باید«عرش الرحمان » شود در این دوران خالی است و هنوز به سیاهی و پلیدی گناهان نیالوده است . منظور از این تشبیه خالی بودن مطلق نیست ،چرا که نقش وراثت و عوامل پیشینی از نظر اسلام قابل چشم پوشی نیست و می تواند در تربیت کودک مؤثر باشد . دومین دلیل این است که در دوران کودکی هنوز ذهن کودک با آموزش های بی فایده و مسائل معیشتی و دنیوی همچون خانواده و فرزندان و جمع مال مشغول نشده است .
با نگاهی اجمالی به آیات و روایات که در مورد فرزند وارد شده می توان به نگرش و جایگاه فرزندان در اندیشه ی اسلامی دست یافت . این نگرش نقش بسزایی در تربیت فرزند دارد در آیین اسلام آیات و روایات متعددی در معرفی فرزند وجود دارد که از مجموع آنها چنین برداشت می شود که فرزندان نعمت های الهی نزد والدین اند و چون سایر نعمتهای الهی هم می توان با استفاده صحیح از آنها در مسیر تکامل و هدایت خود و آنها از ایشان بهره جست و هم می توان با عدم استفاده صحیح از آنها خود و آنها را به خاک مذلت نشاند ؛زیرا به گفته قران کریم ،فرزند نیز مانند اموال و سایر نعمتها ، وسیله ای برای آزمایش انسان است.
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود « اَلزِمُوا اَولادَکُم و اَحسِنوُا اُدأبَهُم ، فَانَّ اَولادَکُم هَدِیَّةاِلکم» مراقب کودکان خود باشید و آنان را خوب تربیت کنید زیرا آنها هدیه ای هستند برای شما از جانب خداوند.
والدین باید سر مشق امید ، اطمینان ، صبر ، تحمل، پشتکار و ایمان و تقوا باشند.که بذر این خصایل پسندیده را در نهاد فرزندان خود بکارند . پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:« اَلولَدُ کَبِدُ الُمومن إن ماتَ قَبلَهُ وَ صارَ شفیعاً لَهُ و اِن ماتَ بَعَدهُ یَستَفِرُ لَهُ فَیغفرُ اللهُ لَهُ» (فرزند، کبد مؤمن . اگر قبل از مؤمن بمیرد شفیع او می شود و اگر پس از آن بمیرد برایش طلب مغفرت می کند و خدا او را می آمرزد .) این تعبیر بسیار لطیفی است کبد در وجود انسان عضو حساسی است . کبد سالم دلیل بر سلامت جسم و کبد ناسالم دلیل بر مرض آن است . فرزندان ناسالم علاوه بر اینکه خود از یک رنج روحی در عذابند ، خبر از مرض روحی و اخلاقی والدین می دهند . وقتی که والدین از تعادل سلامت جسم و جان محرومند گویا کبد والدین هم بیمار است و معلوم می شود که آنها هم از تعادل جسم و جان بی بهره هستند و با زندگی تلخ و طاقت فرسایی دست به گریبان می باشند.


فصل سوم
مادر و تأثیر او در تربیت

 

 

مقام زن و تأثیر او در تربیت
اسلام برای بهبود اجتماع و اصلاح شئون حیاتی جامعه کوشش به اصلاح زن کرده و ملاک مدنیت را به او وابسته دانسته است و نیز برای داشتن فرزندان صالح که کارگردانان جامعه فردایند توجه به مادر خوب داشته و در انتخاب او توصیه های بسیار کرده است .آنگونه که حق زنان پاکدامن و واقعی است، اسلام به آنان شخصیت عظیم داده و بی مهری ها و بی توجهی های گذشته و بعدی را نسبت به زنان مردود ذکر می کند . شخصیتی که اسلام برای زنان قائل شده به حدی است که دیگر آنان را نیازی نیست در کوچه و خیابان افتند و خود را محبوب القلوب نشان دهند.
نه تنها در عمل ، بلکه در توصیه های اسلامی نیز از پیامبر و ائمه (ع) راجع به زنان اخبار و روایات متعددی داریم و به گفته ابن عباس این توصیه ها و سفارش ها تا لحظات آخر حیات پیامبر(ص) که در بستر مرگ افتاده بود به گوش می رسید. قرآن که کتاب آسمانی مسلمین است در ذکر داستان های اسلامی همه جا از مردان نام نبرده بلکه از زنانی چون همسر حضرت آدم ، حضرت مریم و مادر حضرت موسی (علیهم اسلام) نیز به نیکی یاد کرده است. در مقام مقایسۀ زن با مرد از نظر اسلام یادآور می شویم که او را مقام و موقعیتی کمتر از مرد نیست ، هم از نظر عبادتی و هم جنبۀ حقوق به تناسب زمینه و طبیعت او توجهی فوق العاده به زن شده است. زن پاک همچون مرد پاک می توان عزیز درگاه خدا باشد و پروردگار به صریح آیات متعدد قرآن ، پاداش هیچ یک از این دو را تباه نمی سازد. برخی از روایات اسلامی می گویند زن صالحه و پاک بر هزار مرد ناصالح ارجح است و زنی که هفت سال در شوهر داری و ادارۀ خانواده مقاومت نموده باشد خداوند هفت باب دوزخ را بر روی او بسته و هشت در بهشت را به روی او می گشاید. حرمت و وجهۀ زن در اسلام به خاطر مادر بودن است نه جنسیت او ، نیز مادر بودن تنها تولید مثل و زائیدن نیست بلکه در سایۀ انجام وظیفه ای است که شرع و عقل در جنبۀ تربیتی و نگهداری فرزند برایش معین کرده اند. از نظر اسلام هر زنی که مادر می شود ولی هوسباز است لایق احترام مادری نیست همان گونه که هر مرد خلافکاری لایق عنوان پدری نیست. مقام والای زن در سایۀ احترام به قانون فطری و پذیرش مسئولیت شرعی در تربیت کودک این است که او بیش از هر چیز باید بکوشد که خود را مسئول بداند و در پرورش ایمان و اخلاق طفل شرعاً بکوشد.
از نظر مذهب وجود زن مایه ی خیر وآرامش . موجب سکون و وقار است.اوست که دل های رئوف می پروراند و مهرها و عاطفه ها رادر گرو مهرورزی خودقرار می دهد.اوست که با انتقال خصائص در حیات انسانی خود به کودک، به جامعه بشری انسان تحویل می دهد.اسلام برای زن دنیایی بسیار زیبا ایجاد کرده است،دنیایی که همه افراد آن باید به مادراحترام و تعظیم کنند،او بانوی خانه و فردی محترم است،نه غم معاش دارد ونه رنج کار بیرون وتصادم ها ونه دوری از فرزند که ثمره ی دل است.شوهر موظف به احترام و رعایت جانب اوست.حتی در سایه ی عقد هیچ چیز او را جز استمتاع جنسی مادر نمی شود.که آن هم تحت شرایط اندیشیده است.شوهر نمی تواند او را به انجام کاری مجبور کند و حتی نمی تواند او را وادارد که فرزندش را شیر دهد.مادر در برابر فرزند محترم است واین احترام دستور مذهب اوست.به تصریح قرآن فرزند،حق اُف گفتن وترشروئی به او ندارد،نمی تواند او را از خودبراند وپس از سپاس پرودگار باید زحمات او را شاکر باشد.
در جایگاه تربیت و رشد انسانی جامعه،تردیدی نیست که بانوان نقش تعیین کننده و بی بدیل دارند،به روشنی پیداست که این نقش نمی تواند امری تشریفاتی و یا حتی قراردادی باشد.دست حق در نظام زیبا وحکیمانه آفرینش،زن را در چنین جایگاه وطبعاً در چنین مسئولیتی قرار داده است.جایگاهی که هیچ قانون و قراردادی نمی تواند حکمت آن را نادیده بگیرد وهیج شانی نمی تواند به جز خود وی، این مسئولیت را بر خود نهد.در سخن کوتاه اما پربار آسمانی حضرت صادق (علیه السلام)آمده است:"اکثر الخیر فی النساء” بیشترین خیر وخوبی در وجودبانوان است.جلوه ای از این کلام آسمانی در سخنان امام (ره) این گونه آمده است:زن مربی جامعه است.از دامن زن انسان ها پیدا می شوند. مرحله اول مرد وزن صحیح از دامن زن است.مربی انسان ها زن است،سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است،زن با تربیت صحیح خودش انسان درست می کند وکشور آباد می کند. مبداء همه ی سعادت ها از دامن زن بلند می شود،زن مبداء همه ی سعادت ها باید باشد.
روایتی معروف از رسول خدا (صلی الله علیه وآله)؛در این روایت ایشان می فرمایند:بدانید همه ی شما حافظ مصالح هستید وهمه ی شمادر برابر کسانی که حافظ مصالح آنان هستید مسئولید،زن نیز حافظ مصالح خانواده ی شوهر و فرزندان اوست و در برابر آنان مسئول است.در این روایت پیامبر به صراحت،زنان را حافظ مصالح شوهر و فرزندانش دانسته است.یکی از مصالح فرزندان اهتمام به تربیت دینی آنان است.
زن در نقش مادری
قال رسول الله(صلی الله علیه وآله):الجن تحت الدقدام الأمهات(بهشت زیر پای مادران است). کلمه “امّ"در قرآن و روایات به طور فراوان ذکر شده است؛به معنای ریشه وسر چشمه است،و به خاطر این که کودک حداقل شش ماه وحداکثر نه ماه در رحم زن است وبا تمام قوا جسم و روح خود را از مایه های وجود زن می گیرد، دائم از کارگاه جسم و اعصاب وجان زن تغذیه می کند،از وجود او نسبت به کودک تعبیر به امّ شده است.در حقیقت مادر اصل و ریشه وسر چشمه وجود کودک است.مدت اقامت نطفه درصلب پدر بسیار اندک ولی در رحم مادر نزدیک به دویست وهفتاد روز مهمان است.روی این حساب تمام یا اغلب گیرندگی و اثر پذیری او از مادر است،و به همین علت حسابی که اسلام برای مادر باز کرده برای غیر اوباز نکرده است.حیثیت مادر بودن باید برای زن ثابت و پابرجا بماند،وگرنه نسل خوبی به وجود نخواهد آمد.
طفل از مادر به دنیا می آید در حالی که صفحه خاطرش خالی از هر گونه نقش مربوط به فرهنگ این جهان است و از طریق تماس با مادر به دنیا و کسان ونزدیکان و افراد جامعه خویش راه و رسم زندگی را فرا می گیرد.تربیت فرزند مهمتریت بخش زندگی مادر را تشکیل میدهد،البته منظور مادری است که به اهمیت و نقش خود در سازندگی تاریخ آگاه است.اصولی ترین رابطه ای که او با فرزند خود داردرابطه آموزش است واز آن طریق مادر موفق به انتقال میراث فرهنگی خود به نسل جدید می شودو او را برای زندگی در دنیای آینده آماده می سازد.در انجام این وظیفه ذکر این مطلب مهم است که آنچه مادر به فرزند یاد میدهد لا اقل برای دوره معینی از سنین کودک برای او وحی منزل و غیر قابل اجتناب است،بدین نظر در تربیت باید تعمق کافی داشته باشد.وظیفه مادر با پدر اندکی متفاوت است.بخصوص در سنین اولیه ارتباط مادر با کودک بیش از پدر می باشد بنابر این عدم آگاهی مادر اثر نا مطلوبتری بر کودک می گذاردتا پدر.چه بسا مادرانی که در سایه بی توجهی های خود در امر تربیت راه های گرفتاری وبد بختی و بی عرضگی را به کودک می آموزند و او را فردی مزاحم و طلبکار برای جامعه می پرورانند.
دامان مادر نخستین مدرسه و اولین پایگاه تربیتی است.در این مدرسه کودک علم و اخلاق و دین می آموزد . مهم این است که آنچه کودک در این مدرسه می آموزد برای همیشه در نزدش می ماند.طفل که پا به عرصه این جهان می گذارد آگاهی و نیرو می گذارد،کاملا متکی به مادر است،برای کسب غذا او به دست آوردن امکانات آنچه مادر بگوید او عمل کیکند،بر این اساس تامادر خودرا از عوامل فساد و اخلاق نادرست دور ندارد نمی تواند امیدوار به زندگی خوب فرزندش باشد.
ادیسون در دوران کودکی نه تنها استعداد از خودش نشان نمیداد بلکه فوق العاده کودن به نظر می رسید. چون سر ادیسون بیش از حد معمول بزرگ بود ،اطرافیان تصور می کردند که او به اختلال مشاعر دچار است.سوالات عجیب غریبی هم ادیسون از اطرافیان خود می کرد،این گمان را بیش از پیش در آن ها تقویت می نمود،حتی در مدرسه از بس که معلم خودش را سوال پیچ کرده بود به"کودن"ملقب گشت. به همین دلیل روزی ادیسون از مدرسه به حالت گریان و ناراحت به خانه بازگشت و موضوع را به مادرش گفت.مادر ،دست پسر کوچکش را گرفت و بسوی مدرسه حرکت کرد و به معلم ادیسون کوچولو گفت:"تو نمیدانی که چه می گویی،عقل پسر من از عقل تو بیشتر است.درد وعیب کار هم در همین جاست.من او را به خانه میبرم . تعلیم وتربیتش را خودم بر عهده می گیرم وآن گاه به تو نشان می دهم که چه استعدادی در او نهفته است".چنین بود پیشگویی عجیب مادر ادیسون و از آن پس همان طورکه خود گفته بود،تعلیم وتربیت پسرش را خود دنبال کرد.یکی از دوستان خانواده ی ادیسون در این باره نوشته است که:بعضی اوقات که از جلوی خانه ی ادیسون عبور می کردم،می دیدم که مادر ادیسون با پسرش نشسته و به او درس می دهد وادیسون یگانه شاگرد او بود.حالات وحرکات ادیسون مانند مادرش بود.او خیلی مادرش را دوست داشت و وقتی مادرش سخن می گفت او سراپا گوش میشد،مانند اینکه مادرش دریای دانش است.ادیسون براثر کمک مادرش پیش از نه سالگی کتابهای مهم و سنگین نویسندگان چون “گیبون"،"افلاطون"و “همر” را مطالعه کرده بود.این مادر خردمند علاوه بر این،به فرزندش جغرافیا و تاریخ و حساب و اخلاق را هم آموخت.ادیسون بیش از سه ماه به مدرسه نرفت و آنچه در زمان کودکی خود آموخته بود؛از مادرش داشت.مادر ادیسون بیش از یک مربی به تمام بود:زیرا توجهش نه تنها به تعلیم و تربیت بود بلکه مراقب بود تا استعدادهای طبیعی فرزند خود را بیابد و آنها را بپروراند.بعدها که ادیسون به اوج عظمت رسید،گفت: (من ازکودکی دریافتم که مادر چه چیز خوب وپر ارزشی است. هنگامی که معلم مرا کودن خواند،او از من دفاع کرد و من به طور جدی تصمیم گرفتم که ثابت کنم او در باره ی من اشتباه نکرده است.من هیچگاه اثرات خوب تعلیم وتربیت مادرم را از دست نمی دهم.کسانی که پس از دوره ی بلوغ منحرف شده اند،اگر در کودکی نسبت به تعلیم و تربیت آنان توجه بیشتری می شد،عضو عاطل وباطل جامعه نمی گشتند. من همیشه لا قید و بی بند وبار بودم و اگر توجه مادرم نبود،به احتمال قوی منحرف میشدم ولی ثبات قدم و نیکی نیروهای موثر بودند که مرا از انحراف و گمراهی بازداشت”
در جهان امروز درباه مقام مادر ، سخن بسیار گفته می شود. حتی روزی را به نام « روز مادر» اختصاص داده اند ، اما متأسفانه وضع تمدن ماشینی چنان است که خیلی زود رابطۀ پدران و مادران را از فرزندان قطع می کند. آن چنان که پس از بزرگ شدن کودکان ، کمتر روابط عاطفی در میان آنها دیده می شود . بی شک اگر زحمات فراوانی را که مادر از هنگام حمل تا زایمان و دوران شیرخوارگی و زمان بزرگ شدن کودک تحمل می کند، در نظر بگیریم، خواهیم دید که انسان هرچه در این راه بکوشد بازهم در برابر حقوق مادر بدهکار است . در حدیثی آمده است که : روزی امّ سلمه خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد : همۀ افتخارات نصیب مردان شده است ، پس زنان بیچاره چه سهمی از این افتخارت دارند؟ پیامبر فرمودند: آری ، زنان هم افتخارات فراوانی دارند. هنگامی که زنی باردار می شود ، در تمام مدت حاملگی به منزلۀ روزه دار و شب زنده دار و مجاهد در راه خدا با جان و مال است . هنگامی زایمان می کند، خدا آن قدر به او پاداش می دهد که هیچ کس عظمت آن را نمی داند. هنگامی که فرزندانش را شیر می دهد ، در برابر هر مکیدنی از سوی کودک ، خداوند پاداش آزاد کردن بنده ای از فرزندان اسماعیل (علیه اسلام) ،را به او می دهد. هنگامی که دوران شیرخوارگی پایان می گیرد، یکی از فرشتگان بزرگوار خداوند به پهلوی مادر می زند و می گوید: برنامۀ اعمال خود را از نو آغاز کن ، چرا که خداوند همۀ گناهان تو را بخشیده است.
مادر از دو جهت حایز نقش ویژه ای در تربیت فرزند است، ابتدا اینکه کودک مهمترین سال های تکوین شخصیتش را در محیط انس و الفت با او می گذراند و این سال ها، فرصت کم نظیری برای اکتساب عادات، صفات و سایر ویژگی های رفتاری از مادر است. از جهت دیگر، مادران به لحاظ عواطف سرشار و خالصانۀ خود، پناهگاه مطمئنی برای کودک هستند و فرزند ( پسر یا دختر) هر زمانی که احساس ناامنی می کند، ابتدا به مادر پناه می برد و امنیت مورد نظر خود را در آغوش وی جست و جو می کند. از همین روی در تکریم جایگاه مادری ، سخنی از رسول اکرم (صل الله علیه و آله) نقل شده است که فرمودند: « مادر خود، مادر خود ، مادر خود را رعایت کن، سپس پدر خود را و پس از آن کسانی را که به تو نزدیکترند»
حضرت مجتبی (علیه اسلام) در مورد نقش حساس و فوق العادۀ مادر در ساختار هویت افراد سخنی دارد که ما را در درک این مهم یاری می کند. آن حضرت هنگامی که با معاویه مناظر می کرد در مورد یکی از علل انحراف معاویه از محور حق و انحطاط اخلاقی وی و گرایش او به باطل و کجروی ها ، به نقش مادرش «هند» اشاره کرده و فرمود: ( معاویه : چون مادر تو هند است و مادر بزرگت «نثیله» می باشد و در دامن چنین زنان پست و فرومایه پرورش یافته ای ،اینگونه اعمال زشت از تو سر می زند و سعادت ما اهل بیت پیامبر در اثر تربیت در دامان مادرانی پاک و پارسا همچون خدیجه و فاطمه می باشد.)مادر به عنوان سنبل عاطفه و مهر و محبت ، در شکل گیری و رشد شخصیت روحی و جسمی کودک بیشترین اثر را دارد ، ساختار روانی و اخلاقی کودک همزمان با پرورش جسم او در حال رشد است و مادر اصلی ترین منبع تغذیه روحی و جسمی محرم راز و ملجأ و پناهگاه کودک می باشد. بچه در سنین پایین در سایه مادر راه می رود و راز های زندگی خویش را کشف می کند و جهان اطراف خود را در سایه رهنمود های مادر می شناسد .امام مجتبی (ع) به همین خاطر برای داشتن مادری شایسته همیشه افتخار می کرد و می فرمود : « من پسر بهترین بانوان و سرور عالم هستم ،من فرزند زنان نجیب و پاک هستم»
مرحوم فیض (علیه الرحمه)در تفسیر صافی ذیل آیه شریفه «هُوَ الَّذي يُصَوِّرُکُمْ فِي الْأَرْحامِ کَيْفَ يَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَکيمُ» روایتی نقل می کند که برای همه خصوصاً پدر و مادر تکان دهنده است می فرماید:« وقتی دو ملک مصور آمدندکه بچه را تصویر و صورت بندی کنند خطاب می شود به آن دو ملک که نگاه کنید به پیشانی مادر و سرنوشت این بچه را از آنجا برداشت کنید و آنچه را در پیشانی اوست همان را قضا و قدر و سرنوشت این بچه قرار دهید بعد خطاب می شود اما بداء هم برای من قرار دهید . قضا و قدر تعلیقی است ، در پیشانی مادر برای بچه و آن دو ملک همین کار را می کنند ، سعادت و شقاوت و سرنوشت این بچه را از پیشانی مادر می گیرند و در پیشانی او می نویسند برای پروردگار عالم بداء قرار می دهند» معنی روایت اینجور می شود که بداء برای من قرار دهید یعنی پدر و مادر دخالت مؤثر در سرنوشت بچه دارند.
نمی گوییم علت تامر، بلکه زمینه ساز . مادر خوب برای سعادت بچه زمینه ساز است و مادر بی عفت ، لاابالی و بی تفاوت در تربیت اولادش تأثیر دارد.
شأن مادر و شرافت مسئولیتی که این جایگاه دارد و توجه ویژه ای که در متون دینی به منزلت مادر ، نقش و تأثیر گذاری آن ، و طبعاً مسئولیتهای وی شده ، انعکاس خاصی در بیانات حضرت امام (ره) یافته است تا آنجا که عطوفت و رحمت نهفته در دیدگان مادر را بارقه رحمت و عواطف رب العالمین شمرده و یک شب مادر نسبت به فرزند را از سالها عمر پدر ارزنده تر دانسته است خداوند بزرگ در قرآن کریم در دو مورد وقتی سفارش احسان و نیکی به پدر و مادر را یاد آور می شود به دوران دشوار بارداری مادر و تولد فرزند و شیر خوارگی آن اشاره می کند و در یک مورد آن ، از انسان می خواهد که شکر گذار او و پدر و مادرش باشد و به روشنی پیداست که چرا حضرت امام ، شغل مادری را شریفترین شغل می شمارند. در کلام امام صادق (ع) آمده است خوشا به حال کسی که مادرش پاکدامن و عفیف باشد. شما خانم ها شرف مادری دارید که در این شرف از مردها جلو هستید و مسئولیت تربیت بچه را در دامان خودتان دارید ،اولین مدرسه ای که بچه دارد ،دامن مادر است، مادر خوب بچه خوب تربیت می کند.
امام خمینی (ره) به مادران به عنوان مؤثرترین عامل در تربیت کودکان می نگرد و می فرماید خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است و از خدمت همه کس بالاتر است و این امری است که انبیاء می خواستند.
مادرها باید توجه به این موضوع داشته باشند که بچه ها را باید خوب و پاک تربیت کنند و دامن هایشان یک مدرسه علمی و ایمانی باشد و این مطلب بسیار بزرگی است که از مادرها ساخته است و از کس دیگر ساخته نیست . آن قدری که بچه از مادر چیزی می شنود ، از پدر نمی شنود و آن قدری که اخلاق مادر در بچه نورس تأثیر دارد و به او نتقل می شود ، از دیگران عملی نیست . رویکرد ایشان در خصوص نقش مادر به مشابه یک نجات دهنده امت است و امام (ره) در این مورد می فرماید « مادران مبداء خیرات هستند و اگر خدایی ناخواسته مادرانی باشند که بچه را بد تربیت کنند ، مبداء شرند . یک مادر ممکن است یک بچه را خوب تربیت کند و آن بچه یک امت را نجات دهد ممکن است بد تربیت کند و آن بچه موجب هلاکت یک امت بشود.»
امام علی (ع) در گفتار خویش راجع به حق مادر فرموده است: این مادر است که به توی فرزند از ثمره قلبش غذا داد ، غذایی که کسی به کسی نمی دهد این مادر است که با چشم و گوشش ، و با دست و پایش و خلاصه با تمام اعضا و با تمام وجودش آن هم با نهایت خوشرویی و خوشحالی تو را از تمام آسیب ها حفظ نمود.
تأثیر رفتار و اخلاق مادر در فرزند
با توجه به تجربیات جوامع دیگر که زمانی تصور می کردند که اگر تنها به آموزش علوم و فنون بپردازند به سعادت موعود دست خواهند یافت و به تربیت اخلاقی توجهی نمی کردند یا آن را در حاشیه کار خود قرار می دادند ،اکنون تردیدی باقی نمانده است که یکی از ارکان سعادت یک جامعه را تربیت اخلاقی تشکیل می دهد .
از این رو خانواده ها نباید پرورش اخلاقی کودکان و نوجوانان خود را آسان بگیرند . گاهی دیده می شود که برخی از پدران و مادران تمام توجه خود را به مسائل تحصیلی فرزندشان مصروف می دارند و تربیت اخلاقی و معنوی آن ها را چندان جدی نمی گیرند . حال آنکه هدف از تربیت فرزند تنها این نیست که او را فردی متخصص در یکی از رشته های علمی و یا فنی تربیت کنیم ، چنین فردی ممکن است که یکی متخصص خوبی باشد ،اما معلوم نیست که آیا او یک انسان واقعی نیز خواهد بود یا نه ؟ انسانیت ما در گرو پیروی از ارزش های اخلاقی است و تنها در این صورت است که می توان به نتیجه کار تربیت خوش بین بود . خانواده هایی که برای پرورش اخلاقی و معنوی فرزندان خود ارزش چندانی قائل نمی شوند ، در واقع از اساسی ترین وظیفه خود نسبت به فرزندانشان غفلت می کنند. بهترین شیوه در تربیت اخلاقی روش الگویی است .یعنی پدر و مادر با رفتار و کردار خود فرزندان خود را عملاً با اخلاق پسندیده آشنا سازند و بذر ارزش های اخلاقی را در وجودشان کاشته و پرورش دهند.
امام خمینی ، حضرت زهرا(س) را به عنوان اسوه بزرگ بشریت معرفی می کنند.این خانه کوچک فاطمه و این افرادی که در آن خانه تربیت شدند که به حسب عدد ،چهار و پنج نفر بودند و به حسب واقع تمام قدرت حق تعالی را تجلی دادند، خدمت هایی کردند که مارا و شما را و همه بشر را به اعجاب در آورده است .از نیاز های اساسی روح و روان آدمی همانند سازی است ، به این مفهوم که کودک ابتدا در محیط خانوادگی خود به کاوش می پردازد تا کسی را بیابد که او کاملتر و نیرومند تر است و چون از نقص ها و توانایی های خود رنج می برد ، گمشده خود را در بزرگتر ها می یابد که درجاتی از او قویتر و کارآمد تر هستند و خود را با آنها از حیثیت رفتار ،مناسبات شیوه زندگی همانند می سازد و در حدود انطباق کامل بر می آید.
کودک بیش از هرکس با مادر تماس دارد ، مفاهیم مذهبی و اخلاقی را از او می گیرد ، در رفتار او را نمونه و شاهد خود قرار می دهد، بر این اساس پرورش مذهبی و اخلاقی از وظایف اولیه اوست ،این امر مخصوصاً باید در سالهای اول زندگی پایه گذاری شود ، به هنگامی که طفل هنوز خردسال است کلمه توحید را بر زبانش جاری سازد و گوش او را با کلمات مذهبی آشنا سازد. در چنین صورتی است که این خاطره ها فراموش نمی شوند و برای همیشه جاویدان می ماند . پیش از آنکه دیگران ذهن کودک را مغشوش و آلوده نمایند مادر باید خود را سرگرم او کند و مفاهیم و خوب و بد را در ذهنش استوار و ریشه دار سازد بذر های اعتقادی را در دل او بپاشد و خوی ها و رفتار های او را بر اساس سنت الهی جهت دهد .
رفتار آرام و تدریجی مادر بهترین ضامن تعادل عاطفی و اخلاقی کودک است وطفل به تدریج با اصول و ضوابط اخلاقی آشنا می گردد . مادر را در این کار حوصله و صبر کافی لازم است. از اعمال و شیوه های پرخاش جویانه باید خودداری کند و زمینه را برای همدلی و تحریک او با انجام رفتار مناسب فراهم نماید . مادر نباید احساسات کودک را جریحه دار کند ،نباید او را برنجاند ،مسخره اش کند و … زیرا این عوامل بد آموزی در تربیت به حساب می آید و برای آینده کودک لطماتی را موجب می شود.
طفل در طول مدت چند سال کودکی که دائماً در خانه است از نگاه کردن، شنیدن ، لمس کردن ، گرفتن اشیاء به کار بردن آن ، نشستن و ایستادن ، راه رفتن و حرف زدن راه و رسم زندگی را یاد می گیرد ولی آنچه که در کودک مؤثر است اغلب از راه مشاهده رفتار و نحوه زندگی کردن مادر و مشاهده طرز انجام مسئولیت او امکان پذیر است. در واقع مادر همه گاه از راه زبان نمی آموزد بلکه گاهی از راه تجسم زندگی در برابر دیدگان کودک به او چیز یاد می دهد. روش مادر است که او را به زبان می آورد ، به راه رفتن وا می دارد ، آداب زندگی می آموزد ، رعایت قانون و احترام یاد می دهد زمینه را برای احترام به انسانیت فراهم می سازد ، کنترل امیال را به او می آموزد ، اعتماد به نفس را در او ایجاد میکند . مادری که دائماً از بخت و اقبال خود شکایت می کند.معمولاً آثار نامیمونی در کودک بر جای می گذارد.
چه بسیارند مادران نادان که فرزندان خود را از دوران کودکی به آداب زشت و رفتار بد پرورش دادند و آنان را برای تمام عمر دچار بدبختی و تیره روزی نمودند. کار مادر مانند نقاشی نیست که زیبایی ها را روی پرده نمایان می سازد. . به کار پیکر تراشی هم که مرمر را حجاری می کند شباهت ندارد.او مانند نویسنده ای نیست که اندیشه های منّزه خود را در قالب الفاظ بریزد، بلکه او وظیفه مند است که با کمک یزدان در یک روان انسانی جلوه ای از الهیت را نمودار سازد. در این گفتار جمله با کمک یزدان نکته ای برجسته و پر اهمیت است ، زیرا مادر در لحظاتی احساس نا توانی می کند که اغلب نیازمند می شود که به قدرت بالاتر و عالی تر از نیروی خویش اتکا کند.
طفل از راه مشاهده وضع بیرونی مادر و پدر تربیت می یابد ،اگر راه و روش آنها مخصوصاً مادر عمق نداشته باشد و آنچه را که می بیند دلش باور نکند تربیت نمی پذیرد. مادر برای طفل باید فردی قابل اعتماد باشد و تعریف ها و تحسین های کودک باید از این اعتماد منشاء گیرد . پدر یا مادری که دائماً به اندرز گویی می پردازند ولی خود در جهل و خود پرستی به صرف کردن بیهوده سرگرمند کودک را نه تنها از خود بلکه از هر چه نام عنوان پند و موعظه دارد متنفر می سازند. از مسائل مهم در تربیت ایجاد عادات اخلاقی است . اخلاقی که دارای ضوابط اندیشیده شده و ارادی باشد . شک نیست که اخلاق مبتنی بر عادات نیندیشیده شده به مراتب بدتر از بد اخلاقی است . بنابراین در ایجاد عادات باید بسیار محتاط بود . مادر باید از طریق تمرین و تشویق میل به پذیرش دائمی جنبه های اصولی اخلاقی را به وجود آورد و این نیازمند به تحریک مداوم است.
تأثیر تقوا و عبادت مادر بر فرزند
اساس اجتماع اسلامی و جامعه آن بر فضیلت و شرف و تقواست و این به هنگامی امکان پذیر است که برنامه تربیت بر این اساس استوار گردد. انجام این خواسته ممکن نیست جز به هنگامی که مادران پاک سرشت و پرهیزکار سرپرستی و انجام آن را عهده دار گردند. مادر نخستین کسی است که بذر تربیت را در جان و روان کودک می پاشد و نهال آن را آبیاری می کند ، طرز فکر و رفتار او در سازندگی کودکان مؤثر است و اوست که می تواند کودکان را بر اساس مبادی آداب اسلامی بپروراند و تربیت کند. آنچه در تقوا مورد نظر است ،نگهداری نفس از گناه و پرهیز از امور شبه ناک است، ما می خواهیم که مادر در جنبه خود داری و نگهداری نفس به درجه ای برسد که مصونیت از گناه و انحراف برای او پدید آید،در همه حال قلب او به خداوند پیوند داشته و در کار و رفتارش حق تعالی را مراقب بداند . بهره گیری ها از زندگی را بپذیرد ولی هر نوع بهره گیری را جائز نداند. اگر همانگونه که علم می پذیرد تأثیر فضایلات ،را در جنبه وراثتی بپذیریم باید قبول کنیم که نقش مادر در این زمینه مهم است. در تربیت دینی و اسلامی پرهیزکاری رأس هر امر ، افضل اعمال و مورد محبت خداست . مهم این است که زن در مسیر آن باشد و فکر شخصیتش را بر آن اساس رنگ دهد . شاید برخی فکر کنند که کوشش مادر در امر پرهیز کاری در نسل و در تربیت بی اثر است ، در حالی که علم بر خلاف آن را اثبات کرده و بررسی ها نشان داده است که خیانت، تبهکاری، نابکاری ، دشمنی ، تجاوز کاری و برعکس مراقبت در فکر و عمل ، در سخن گفتن ، و در ایفای حقوق و به طور کلی پرهیز از گناه و خدا ترسی در همه امور کودک اثر می کند. جایی که غذای دوران حمل در ساختمان جسمی کودک مؤثر باشد آیا غیبت و حسادت ،نمّامی و سخن چینی و دیگر جنبه های اخلاقی و روانی در جنین مؤثر نیست از سوی دیگر تقوای مادر مانع از گناه و انحراف است و این خود زمینه و موجبی برای مادر است که مخصوصاً در دوران حمل و رضاع دور از اضطراب بوده و در آسایش و آرامش کامل به سر ببرد.
مادری وظیفه ای سنگین و انجام آن توأم با مسائل و مشکلات و همرا با دشواری هایی است. مادر در طی مراحل متعدد تربیت کودک نیاز مند است که بردبار و در برابر دشواری ها مقاوم و در برابر ناکامی ها خود دار باشد. بر این اساس بدون پیوند همیشگی با خدا ، آن قادر مطلق نمی تواند به خوبی از عهده انجام وظایف برآید و کار دشوارش را به پایان برساند . عبادت ایجاد پیوند با خداست و برای مادر موجب فرصتی است تا نفسی تازه و با قدرت و تلاشی جدید به کارش ادامه دهد.
آنچه از عبادت مورد نظر است این است که وجهه نظر مادر در تربیت فرزند و در انجام فعالیت های روزمره ، خدا باشد و ایمان به آفریننده مطلق پایه و اساس محکمی بر انجام وظیفه و تلاش وی باشد و فقط از او پاداش بطلبد . آنچه در این عبادت مهم است وجود عشق و علاقه مداوم و یادآوری قلبی خداست ؛ آن چنان که جلوه و اثرش در فکر ودر زندگی مادر عیان شود.
منظور از عبادت مادر تنها شب زنده داری ، بی خوابی و تسبیحات گفتن نیست ؛ قرآن خواندن و دعا گویی ها ، ذکر و ورد ها ، روزه داری همه و همه عبادت است ولی مهم تر از آن جنبه عملی قضیه و عبادت در تمام فعالیت های زندگی است . به عبارت ساده تر منظور از عبادت اصولاً زندگی در جو قرآن است . روش عبادتی مادر باید فعالیت در میدان شناخت خدا باشد ، و فرمانش را در همه جوانب زندگی نفوذ دهد، بدان گونه که تمام جوانب حیاتش تحت الشعاع خدا باشد ، کردار ، تفکر و حتی رفتار او بدین گونه رنگ گیرد و دلش چون آیینه بی غبار برای تجلی حقیقت گردد. در انجام عبادت عمل و رفتار با هم است، صد سخن مادر در زمینه ی عبادت عبادت خدا به اندازه ی یک عمل چند لحظه ای در کودک نافذ نیست . صد بحث درباره نماز به اندازه یک نماز خواندن نمی ارزد . روح دینی را باید از راه عمل در کودک نافذ ساخت نه از راه حرف و سخن . اگر مادر نیازمند به پرورش افرادی خاشع و خاضع برای خداست چاره ای ندارد جز آنکه خود نمونه عملی خشوع و خضوع درگاه الهی باشد سیره و رفتارش به تمام جنبه های اسلامی و قرآنی باشد.
چه زیباست که عبادت در همه مراحل زندگی کودک از تشکیل جنین تا پایان دوران تربیتش در خانه باشد ،در انعقاد نطفه ،در مرحله جنینی ، در ایام رضاع ، و در دیگر موارد یاد خدا برای کودک موجود باشد.
بدین نظر مادر نمی تواند یک عبادت موقتی و تصنعی داشته باشد بلکه همه گاه و در همه شئون و جوانب حیات باید عابد باشد ونیز عبادت تنها لحظات خلوت با خدا در حال نماز و روزه نیست که دیگر موارد زندگی هم باید مورد نظر باشد بدان گونه که لحظه ای از یاد خدا غافل نشود. کودک مقلد خوبی است همه چیز را از مادر تقلید می کند ، سر روی مهر می گذارد به مانند پدر اذان می گوید ، اعمال نماز را انجام می دهد ، پس باید از این زمینه ی کودک سود جست و در ایجاد روح دینی در او اقدام کرد. لای لای مادر اگر به همراه ترانه های مذهبی باشد، آیات و عبارات قرآنی باشد ، حمد و ثنای خدا باشد چقدر در کودک مؤثر است .
اثر فعالیت های عبادتی مادر همواره در ذهن کودک نقش بسته و آدمی را به یاد آن می اندازد.
امام حسن مجتبی (ع) با یاد و خاطرات دوران کودکی اش می فرماید : شبی مادرم فاطمه زهرا(س) را دیدم که تا صبح عبادت می کرد ،نماز می خواند ، در ضمن مناجات خود با پروردگار زنان و مردان مؤمن را دعا می نمود. اما برای خودش هیچ دعا نکرد. از او پرسیدم مادر جان چرا به خودت دعا نمی کنی؟ جواب داد : اَلجار ثُمَّ الدار ، اول همسایه بعد خویشتن وداخل خانه . و به این ترتیب حضرت فاطمه (س) نوعدوستی و احترام به همسایگان را به فرزند ارجمندش عملاً یاد داد. خلاصه آنکه زمزمه دینی مادر می تواند موجبی برای مقید کردن کودک باشد همانگونه که دیگر زمزمه ها زمینه های دیگر را در کودک ایجاد می نماید.
در تربیت دینی هدف آن است که رابطه بین کودک و خدا ایجاد گردد و در سایه آن وابستگی پدید آید و آدمی بر اساس آن قادر گردد که خواسته و تمیلات نامشروعش را به بند کشد. زندگی را رنگ الهی دهد و برنامه حیاتش را براساس مقررات خداوندی استوار سازد.. در تربیت دینی هدف آن است که تمام رشته های حیاتی آدمی به خدا وصل شود، هر عملی به نام خدا و به خاطر خدا انجام گردد . آدمی در کار و فعالیت و در رفتار و کردار خدا را در نظر داشته باشد ، مسائل حلال و حرام را بیاموزد و حیات مادی و نفسانی خود را بر مبنای حکم خدا جهت دهد و خلاصه در تربیت دینی غرض آن است که انسان صالح پرورش یابد ، یعنی کسی که تمام نیروهای مادی و معنوی او در مسیر هدف باشد و جز راه ورضای معبودگام بر ندارد.
می دانیم کودک از راه حواس پنج گانه با جهان خارج ارتباط برقرار می کند . ایجاد ایمان در دوران کودکی بر این اساس باید استوار باشد . او از شناخت پدیده های جهان خدا را بشناسد و به وجود او مومن و منعقد گردد . مادر با زبان ساده می تواند به کودک تفیهم کند که خدا او را می بیند کارهای خوب و بدش را زیر نظر دارد و هیچ چیز از نظرش پنهان نیست . پاداش و کیفر از سوی اوست آنچه مهم است این است که مادر به هر گونه ای که شده بین کودک و خدا القایی برقرار می کند به صورتی که نتیجه اش این شود ،طفل آنچه عنوان حلال دارد در زندگی مورد پذیرش و عمل قرار دهد و آنچه حرام و ممنوع است از زندگی طرد سازد .
مفهوم خدا از کودکی در ذهن کودک جای می گیرد و او در می یابد که برای جهان آفریدگاری است. مادر می تواند به طفل بفهماند که او می تواند با خدای خود صحبت کند ، از دل بگوید زمینه ی دلبستگی او را به خدا چنان کند که طفل بزرگترین وظیفه اش را جلب رضای خدا بداند و تابع اوامر و نواهی او باشد. بنابراین تأثیر مادر در معرفی خدا به کودک و عبادت مادر در معنوی شدن کودک و فرزندش بسیار مؤثر است.
مراد از ارتباط با خدا این است که اگر انسان در زندگی خود نیازی داشته باشد آن را از خدا بخواهد؛ اگر مشکل دارد حل آن را از او طلب کند و اگر خواسته ای دارد ، دست تمنا به سوی او دراز نماید.
به عبارت دیگر ارتباط با خدا به این معناست که انسان تنها به خدا امید وار باشد و در میدان حوادث نیز تنها بر خدا تکیه کند . دعا مناجات و ذکر جلوه های این ارتباط هستند. ؛ کسی که در باطن و ضمیر خویش تنها خدا را حلال مشکلات خود بداند؛ با زبان نیز خدا را می خواند و با او مناجات می کند و در هر حال به یاد او شکر گزار نعمت های اوست مطالعه سیره معصومین نشان می دهد که آنان در هر فرصتی سعی داشتند متربّی را با خدا مرتبط کنند و این ارتباط را تقویت نمایند. ایشان در مورد متعددی کودکان و بزرگسالان را به دعا کردن توصیه کرده اند. به عنوان مثال از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود):پدرم) ما را جمع می کرد و امر می کرد ذکر خدا بگوییم تا خورشید طلوع کند . همچنین زید ، پسر امام زین العابدین (ع) می گوید: امام زین العابدین در شب نیمه شعبان همه ما را جمع می کرد و شب را به سه قسمت تقسیم می کرد . سپس یک قسمت آن را نماز می خواند ، آنگاه دعا می کرد و ما آمین می گفتیم سپس استغفار می کردیم و از خدا طلب آمرزش می کردیم تا فجر طلوع کند.
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند : با دَرُوا اَولادَکمُ بِالحدیثِ قَبلَ یَسبِقَکُم اَلیهُمِ المُرَ جئةَ. « احادیث اسلامی را هرچه زود تر به فرزندان خود بیاموزید قبل از آنکه مخالفین بر شما سبقت بگیرند و دل های کودکان شما را با سخنان نادرست خویش اشغال کنند. در احادیث، پدران ومادرانی که به آخرت فرزندان خود توجه ندارند مورد نکوهش قرار گرفته اند.
رسول اکرم(ص) به بعضی از کودکان نظر افکند و فرمود: وای بر فرزندان آخر الزمان از روش ناپسند پدرانشان، عرض شد: یا رسول الله از پدران مشرک ؟ فرمود نه از پدران مسلمان که به فرزندان خود هیچ یک از فرائض دینی را نمی آموزند . به ناچیزی از امور مادی درباره آنان قانع هستند، من از این مردم بیزارم.
بنابراین باید به این مسئله توجه ویژه ای داشت تا فرزندانی پاک تحویل جامعه داده شود. انشاء الله .
توصیه هایی به مادر در دوران جنینی
بارداری یکی از پدیده های مهم زندگی هر بانوی است . در روایات متعدد با بیان های گوناگون ، رهبران اسلامی می کوشیده اند ، امت اسلامی را به ازدواج و تناسل و تولید مثل تشویق کنند ، و اینکه از نظر اسلامی زنی که باردار می شود و از آوردن بچه امتناع نمی کند ،برآن زنی که باردار نمی شود و از آوردن بچه امتناع می کند ، ترجیح دارد که جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست ، و اصولاً امتناع از بارداری به طور مطلق، مخالف هدف ازدواج و غریزه طبیعی انسان که مایل به بقا و تولید مثل است می باشد. اولاد از نعمتهای بزرگ خداوندی است ، که کانون گرم خانواده را صفائی دیگر می بخشد و پدر و مادر را در مصمم تر و با نشاط می گرداند ، این آرزوی هر عروسی و دامادی است که به ثمره گلستان خانواده خود نگاه کنند و وجود سراسر لطف و محبتشان را نثار او کنند.
رفتارهایی که مادران با تأثیر عناصر و ارزش فرهنگی از خود بروز می دهند و آثار روحی که این رفتارها در مادر ایجاد می کند در محیط قبل از تولد کودک اثر می گذارد، یعنی کودک در جنین متأثر از مادر و فرهنگ است. زن علاوه بر حفظ مسئولیتهای قبلی ،مسئولیت جدید را که حراست از کیفیت رشد و نمو جنین در رحم است ،با دقت تمام به انجام می رساند.و به عبارت دیگر رحم خود را به محیط امن و سلامت روحی و جسمی موجود و مستقر در آن قرار می دهد.
نواقصی که در ساختمان جنین در شکم مادر پدید می آید، منحصر به ضایعات جسمانی نیست، بسیار اتفاق افتاده که فرزند در رحم مادر دچار عوارض روانی و انحراف های معنوی میشود که ظاهراً ناپیداست ، ولی مادر زمینه های آن را در فرزند آماده نموده و بچه با وضع اسرار آمیزی با همان زمینه ها و شرایط شکل می گیرد. و پس از ولادت و گذشت زمان تدریجاً آن اسرار نهفته را آشکار می کند . شاید یکی از رموز دستورات دینی به اینکه همسری انتخاب کنید که اخلاق و دین داشته باشد، و از ازدواج با زن احمق بپرهیزید که فرزندش ضایع است، در همین نکته نهفته باشد. مادر فقط بدن و جسم طفل را پرورش نمی دهد ، بلکه صفات اخلاقی بسیاری از مادر به فرزند سرایت می کند. مادر در دوران بارداری می بایست از آرامش و اعصاب خوب ، برخوردار باشد، هیجانات فوق العاده ، ترس های زیاد ، حتی بغض و کینه و حسد های شدید و اموری مانند اینها می تواند در روح وروان و حتی جسم جنین اثر سوء بگذارد.
برای صلاح و سلامت فرزند در دوران بارداری رعایت و انجام موارد زیر مؤثر و مفید می باشد.
1- مادر حتی المقدور در همه حال با وضو و طهارت باشد و بی وضو از غذا یا نوشیدنی میل نکند.
2- مادر عموماً روبه قبله و متوجه خداوند عزوجل باشد.
3- از خوردن غذا های شبه ناک ولو یک لقمه پرهیز نماید.
4- از خوردن داروهایی که بعضاً نحوه ساخت و مواد تشکیل دهنده آن ها معلوم نیست ، کمتر استفاده نماید.
5- کمبودها را با غذا و خوردنی ها جبران کند نه با دارو ، دارو غذا نیست!
6- قرائت قرآن ، ادعیه و زیارت در حد توان و بدون خستگی علی الخصوص خواندن سوره انبیاء (هر قدر امکان دارد) برای صالح شدن فرزند بسیار مؤثر است.
7- از عصبانیت، شهوت زدگی و اوهام حتی المقدور بپرهیزد.
8- حرز حضرت جواد الائمه(ع) در روز جمعه (پیش از ظهر)یا روز دوشنبه (هنگام زوال) نوشته برای سلامت مادر و طفل ، مادر همراه خود قرار دهد، انشاالله از خطر سقط جنین و غیره در امان خواهد بود.
9- صدقه دادن ولو به مبلغ خیلی جزئی در ساعات مختلف، بسیار نیکو و در سلامت مادر و کودک مؤثر است.
از نکات مهم و حائز اهمیت در دوران بارداری ، تغذیه صحیح مادر است. بعضی از مادران باردار متأسفانه به طور خود سرانه دست به رژیم غذایی نامناسب می زنند که به صحت و سلامت کودکشان ضرر می رساند. این گروه از مادران به خاطر اینکه زیبایی اندامشان حفظ شود ، بدون توجه به این نکته که یک نفر دیگر هم از او تغذیه می کند ، خود سرانه دست به یک سری رژیم هایی می زنند که به هیچ وجه قابل قبول نیست البته توجه به این نکته مهم است که زن باردار وزنش نباید آنقدر بالا رود که باعث بیماریش شود و نه آنقدر ضعیف و لاغر شود که نتواندبار حمل و رشد کودک را تحمل کند. زنان حامله بدلیل ازدیاد ترشحات داخلی ، سوخت و ساز بیشتری در بدنشان انجام می شود و مصرف خوارک در اثر زودتر و بهتر جذب شدن ، بیشتر می گردد.
وجود جنین از چاقی مادر جلوگیری می کند و چون مواد مورد نیاز از قبیل آهن ، کلسیم، مواد آهکی و غیره را از بدن مادر تأمین می نماید. در صورتی که مادر نیز کمبود این مواد لازم را داشته باشد ، علاو بر جنین ، خود مادر هم دچار مشکلاتی از قبیل کم خونی ، ضعف و ناتوانی ، ریزش موی سر ، خرابی داندان ها و سستی استخوان می شود.
پس لازم است که دوران بارداری مادر، موادی از قبیل شیر ، لبنیات ، حبوبات ،( نخود عدسی، لوبیا ، گندم و…) میوه هایی مثل سیب ، به ، گلابی ، هلو ، انجیر و غیره استفاده شود و از این راه به سلامت بدن مادر و جنین کمک شود.
حضرت امام رضا(ع) فرمود: زنان آبستن خود را البان (کندر) بخوارنید که اگر طفل در رحمشان پسر باشد، خوش صورت و خوش اخلاق و نیک گفتار گشته و با همسرش زندگی خوشی را خواهد گذراند.
اکنون داستانی از عمل نادرست مادر در دوران حاملگی و اثر آن را روی سرشت فرزند می گوییم:
روزی شخص بقّالی فرزند چهار ساله خود را با خود به مغازه برد . چشم آن پسر به سقّایی افتاد که مشک آبی بر دوشش گرفته و می رفت . فوراً پسر چاقویی را که در مغازه پدرش بود برداشت و به مشک آب آن مرد فرو کرد و آب مشک فرو ریخت .مرد سقّا به او فحش داد و سپس به دنبال کار خود رفت زیرا دید که با بچه چهار ساله ای طرف شدن خطاست و فایده ای ندارد. پدر بچه با دیدن این منظره فوراً در مغازه را بست و دست فرزند خود را گرفت و به سوی خانه رفت. و ماجرا را برای همسرش تعریف کرد و گفت: این فرزند از من که پدرش هستم چاقو کشی را یاد نگرفته است زیرا من هرگز چنین عمل زشتی را انجام نداده ام تا در فرزندم اثر کندپس باید این پسر از تو که مادرش هستی چنین عملی را یاد گرفته باشد. حقیقت را برایم بیان کن که این بچه هنگامی که در رحم تو بوده یا در روزهای شیر خوارگی او چنین عملی از تو سر زده است که در فرزند ما اثر کرده است. زن گفت: حقیقت این است که زمانی که این طفل در شکم من بوده است به مغازه میوه فروشی رفتم تا انار بخرم طوری که صاحب مغازه متوجه نشود از زیر چادرم سوزنی را که قبلاً آماده کرده بودم به انار ها فرو می بردم و آب آنها را می مکیدم تا هر کدام که بهتر و شیرین تر است خریداری نمایم . معلوم شد که آب آن انار های که مکیدم در شکم من به این فرزند رسیده و اثر نموده است و اینک در عوض سوزنی که من به انار مردم می زدم ، او کارد به مشک سقّا می زند و موجبات لعن وملعن ما را فراهم می آورد.

مقدمات اولیه بعد از تولد فرزند
اسلام توصیه می کند همان طوری که مادر در دوران بارداری و قبل از آن خود را برای داشتن فرزند سالم و صالح آماده می کند به همان صورت هم توصیه می کند که در بدو تولد کام فرزند را با تربت حضرت امام حسین (ع) آشنا کنند تا روح حسینی بودن از همان ابتدا در روح و جان نوزادش نقش بسته و تأثیر خود را بر جای نهد . حضرت امام صادق (ع) فرمود:«حنکُو اَولادَکُم بتُربةِ الحُسین(ع) فَاِنَّهُ وَ امانٌ» اگر می خواهید فرزندتان در امان باشد ، کام او را با تربت امام حسین بردارید . یا اینکه در جای دیگر توصیه شده که کام کودک را با خرما بردارید همان طوری که رسول اکرم (ص) کام حسن و حسین (ع) را با خرما برداشتند. مادری که فرزندش را با تربت امام حسین (ع) آشنا می کند و یا نوزادش را در بغل می کند و در مراسم عزاداری آن حضرت می برد و در حالی که قطرات اشک روی سینه اش می ریزد و به کودکش شیر می دهد ، بطور مسلّم در روح و روان کودک تأثیر می گذارد و هرگز از روح او جدا نمی شود.
دیگر اینکه اسلام توصیه کرده است که در بدو تولد در گوش نوزاد اذان و اقامه بگویید چرا که گفتن اذان و اقامه که همان کلمات نورانی و مبارک الله اکبر ، لا اله الّا الله ، محمد رسول الله و … می باشد سبب می شود که از همان ساعات اولیه زندگی کودک با فطرت خداجویی و توحیدی و حقایق اسلامی آشنا شود و پیامد های توحیدی همچون آب حیات ، فطرت الهی او را سیراب می کند و او را برای قرار گرفتن در راه سعادت آماده تر می سازد .
رسول اکرم(ص) نیز زمانی که حسن و حسین(ع) به دنیا آمدند ، در گوش راستشان اذان و در گوش چپشان اقامه گفتند . چون روح کودک با چیزهای که به او القا می شود ، با مرور زمان انس می گیرد و سپس در جسم او اثر می گذارد و او را به یک انسان شایسته و بایسته تبدیل می کند.
آیت الله سید حسن مدرس (رحمة الله) گفته است: « که پدرم در کودکی به ما آموخت که چگونه شبانه روز به یک وعده خوراک قناعت ورزیم و پوشاک خود را تمیز نگهداریم تا در قید تهیه پوشاک نو نباشیم
او اجداد طاهرین ما را سر مش و عبرت ما قرار داد و می گفت : علم و بردباری را از جد بزرگوارمان رسول اکرم(ص) بیاموزیم و شهامت و قناعت را از جدّ طاهرمان حضرت علی (ع) و تسلیم ناپذیر بودن در برابر زور و ستم را از جدّمان حضرت سیدالشهدا .»
مسلماً رعایت آداب و قوانین اسلامی بعد از تولد در تربیت معنوی و صحیح آیت الله مدرس و مانند آن مؤثر بوده است.
تأثیر شیر و غذای حلال در تربیت معنوی فرزند
شیر تأثیر عجیبی در بچه دارد ،چنانچه اگر غذایی که مادر می خورد مقوی باشد و در بنیه و قوه بچه تأثیر گذارد از نظر معنویت هم تأثیر عجیبی در روحیه بچه دارد . روحیات مادر روی حمل و شیرمادر اثر می گذارد ،پس مادر باید با تقوا بوده و مواظب باشد گناه مخصوصاً در وقت شیر دادن در زندگیش مرتکب نشود . اگر مادری گوشت فاسدی که دارای میکروب است بخورد خواه نا خواه مادر مسموم می شود و هم بچه ای که در شکم مادر است . لذا در روایات می خوانیم مادر باید مواظب باشد در وقت حمل غذا های لطیف بخورد . اگر از نظر غذا چنین است از نظر معنویت به طریق اولی چنین است. آن مادر که بی عفت است نه فقط خودش آلوده می شود بلکه بچه را هم آلوده می کند و این قضیه در شیر بیشتر است. مادر باید مواظب باشد بواسطه بی تقوایی سیر خود را آلوده نکند . غیبت کردن گوشت مرده خوردن است .بنابراین بر روی دل و روح انسان اثر می گذارد و روح آن را بی نشاط می کند ، در واقع اگر مادر بی تقوا باشد این بچه مسموم می شود . بنابراین شرط اول تقوا رابطه با خداست . مادر ها باید وقتی به بچه شیر می دهند اول بسم الله بگویند ،وقت شیر دادن تخیل بد و وسوسه بد در فکر آنها نیاید ، اگر می توانند با وضو به بچه سیر دهند و قبل از شیر دادن از گناه توبه کنند.
زن شیرده در صورت، سیرت ،سعادت و شقاوت کودک نقش اساسی دارد . هنگامی که ابوالمعالی( مشهور به امام الحرمین) کودک شیر خواره ای بود ،روزی گریه می کرد و آرام نمی گرفت . پدرش در این هنگام دید زنی از همسایگان، برای آرام کردن کودک سینه خود را در دهان او گذاشت و کودک پس از خوردن کمی شیر آرام گرفت . پدر ابوالمعالی از این کار چنان ناراحت شد که کودک را از آغوش آن زن گرفت و سرش را به طرف پایین قرار داد که هر چه شیر خورده بود بازگرداند.آنگاه گفت :« مرگ فرزندم برایم آسان تر است از اینکه زنده بماند و ببینم که طبیعت کودکم آمیخته با شیر زنی (مجهول الهویه) شود که او را نمی شناسم.»
خود ابوالمعالی گفته است که در هنگام درس و بحث ، گاهی یک نوع سستی در من ایجاد می شود و این اثر همان شیری است که در بدنم مانده است.
و نیز زمانی که شیخ فضل الله نوری به دار آویخته شد، فرزندش در پای دار او کف می زند! یکی از بزرگان نقل کرده است که چند روز قبل از شهادت شیخ فضل الله نوری در زندان با او ملاقات نمودم .به ایشان گفتم که پسر شما لاابالی (بی قید و بار) است و بر ضد شما کار می کند . شیخ فرمود: این موضوع را از پیش می دانستم ! سپس فرمود این پسر در نجف به دنیا آمده است و مادرش شیر نداشت از این رو مجبور شدیم برای شیر دادن او ،زنی را در نظر بگیریم . پس از مدت زیادی که این کودک از شیر آن زن تغذیه کرد ناگهان متوجه شدیم که آن زن ناصبیّه (کسانی که سبّ و ناسزا به علی (ع) می گویند) است و کینه حضرت علی (ع) را در دل دارد . از همان موقع دریافتم که سعادتمند شدن این پسر کاری است بسیار مشکل.»
حضرت علی (ع) فرمود: دقت کنید که چه کسی فرزندان شما را شیر می دهد زیرا کودک با همین وضع پرورش می یابد .» حضرت امام باقر (ع) فرمود: « فرزندت را به وسیله زنان زیبا شیر بده و از زنان زشت اجتناب و پرهیز کن ،زیرا شیر سرایت دهنده است.» حضرت رسول اکرم(ص) فرمود:« برای شیر دادن فرزندتان ، از زنان احمق و کسانی که چشمشان ضعیف و آبریز است ، استفاده نکنید. زیرا شیر سرایت دهنده است.»از این رو اسلام تأکید دارد که هنگام شیر دادن به نوزاد مادر با آرامش و به دور از اضطراب و استرس در شرایط مناسب قرار گیرد . بنابراین بهتر است که در هنگام شیر دادن موارد زیر رعایت شود:
1- مادر روبه قبله باشد.
2- در مکان غصبی نباشد.
3- با طهارت و وضوباشد تا فرزند سعادتمند دنیا و آخرت قرار گیرد . شیخ مرتضی انصاری دزفولی صاحب کتاب های « رسائل» و «مکاسب» که جزء درسهای حوزه های علمیه می باشداز علما و مراجع بزرگ و برجسته شیعه بوده و مادرش دانشمند و اهل زهد و تقوا بود. روزی به مادرش گفتند: فرزندت به درجه عالی از علم و تقوا رسیده است . مادرش در پاسخ گفت :من در انتظار آن بودم که فرزندم ترقی بیشتری داشته باشد زیرا من به او شیر ندادم مگر آنکه با وضو بودم و حتی در شبهای سرد زمستان بدون وضو به او شیر نداده ام .
4- زبانش مداوم در حال ذکر و تلاوت قرآن و دعا باشد و هر لقمه ای را نخورد بطور مثال اسب حیوان با هوشی است ، این حیوان هنگامی که در حالت گرسنگی در چراگاه رها می شود یا علوفه های سبز و تازه جلوی او گذاشته می شود، اول آنها را بو می کند ، اگر سالم بی خطر و بی ضرر بود و دارای سم هم نبود آنها را می خورد وگر نه هرگز فریب ظاهر غذا را نمی خورد و این عمل برای هر لقمه تکرار می شود . لذا رسالت پدران در این زمینه سنگین است و زن و فرزند امانت الهی هستندکه باید به سلامت روحی و معنوی آنان توجه جدی شود و در قیامت از کسانی نباشند که به عنوان خیانت در امانت معرفی شده و در عذاب الهی گرفتار آیند.
پدران باید در کسب حلال دقت کنند و از مال حرام یا مخلوط به حرام پرهیز کنند و برای پاک نمودن اموالشان ، یک روز را به عنوان سال خمس تعیین نمایند . مادران هرگز به شوهران خود اجازه ندهند که لقمه حرام وارد زندگیشان شود زیرا لقمه حرام سبب انحراف انسان از مسیر رسیدن به خداوند می گردد.
از همین رو حضرت امام حسین(ع) در کربلا فرمود: « علت اینکه دشمنان حرفهایمان را نمی پذیرند آن است که شکم هایشان پر از حرام شده» از این کلام نورانی معلوم می شود که خوردن حرام، انسان را تا سر حد کشتن اولیاء الله پیش می برد . بنابراین مواظب لقمه های خود و فرزندان خود باشیم . قرآن کریم فرمود:« ای کسانی که ایمان اوردید از رزق و روزی پاک و حلال بخورید.» اگر لقمه حلال و پاک باشد، ثمره و نتیجه آن لطافت قلب و تقویت آثار روحانی ، معنوی و الهی است ولی اگر لقمه انسان از حرام باشد ، نتیجه اش قساوت قلب و گرایش به دنیا ،شهوات و امور پست و شیطانی و محرومیت از معنویات و سعادت اخروی خواهد بود.
معاویه روزی هدیه ای برای ابوالاسود دوئلی فرستاد که بخشی از آن ،عسل آمیخته به زعفران بود ، البته منظورش از فرستادن هدیه آن بود که دل آنها را بدست آوردو به طرف خود جلب کند و از محبت آنها نسبت به علی ابن ابی طالب کم نموده و رفته رفته آنها را از خاندان پیامبر(ص) دور نماید .«ابوالاسود» دختر پنج یا شش ساله ای داشت او پیش پدر آمد ،همین که چشمش به عسل افتاد ، قدری از آن برداشت و در دهان گذاشت و آن را فرو برد. ابوالاسود گفت : دخترم بیانداز این غذا زهری است که معاویه می خواهد ما را با آن فریب دهد و از امیر المؤمنین دور نماید و محبت ائمه را از قلب ما خارج نماید. سخن که به اینجا رسید ، دخترش گفت : خداوند او را خوار گرداند آیا عسل زعفرانی معاویه(فرزند جگر خوار) می خواهد شرافت دین و ولایت را از ما برباید و ما را از سرور پاک و بزرگوار امیر المؤمنین دور کند؟! مرگ بر فرستاده و خورنده اش باد. سپس آن طفل آنقدر دست در گلو برد و خود را رنج داد تا آنچه خورده بود قی کرد و خود را از آلودگی آن غذا پاک نمود.
اقتصاد سالم، فرزند سالم به بار می آورد. از رسول اکرم (ص) پرسیدند : پاکیزه ترین کسب ها کدام است ؟ فرمود: کار های دستی و محصول دسترنج . همچنین رسول اکرم فرموده اند:« پی جویی و دنبال کسب صحیح و حلال رفتن برهر زن و مرد مسلمانی واجب است.
امام صادق (علیه السلام) نیز می فرمایند: کسب الَحرام فی اِلذُّرِلَهِ . «درآمد حرام در اولاد اثر می گذارد .» یعنی پدر و مادر باید مراقب باشند که غذای حرام نخورند وگرنه نطفه ای که با غذای حرام تغذیه شده باشد ،در فرزندانش اثر نامطلوب باقی می گذارد.
اسلام یک سلسله از مسئولیتهای پرورش فرزندان را منحصراً در اختیار مادران قرار داده است که پدران از آن محرومند یکی از مسئولیتها ،مراقبت غذای مادران در دوران حمل از آن (سی ماه) است . در این سی ماه که مستقیماً کودک از مادر تغذیه می کند، مادر مسئول حفظ دو نفر است و دو تکلیف دارد : یکی برای خود و دیگری برای کودک .
پدر در اصل نطفه موظّف است حلال بخورد و اگر بعداً مبتلا به حرام شد ،ارتباط تنگاتنگی با پرورش کودک ندارد ؛ زیرا غذای حرام پدر در جهاز گوارشی پدر هضم می شود ، اما غذای مادر در دستگاه گوارشی او به صورت شیر تبدیل می شود و کودک تغذیه می کند ،او موظف است به کودک حلال بدهد و خود نیز حلال بخورد .
غزالی درباره لزوم پرهیز از خوردن مال حرام و اثر زیانمند آن برای رشد شخصیت می نویسد :« خوی بد از دایه سرایت می کند ؛ و شیر که از حرام حاصل آید ،پلید بود ؛ و چون گوشت و پوست کودک از آن بروید ، طبع وی را باز آن مناسبتی پدید آید که(سی از بلوغ) ظاهر می شود».
اسلام به لحاظ اهمیتی که برای آثار معنوی و روانی تغذیه قایل است ، به مسأله شیر دادن کودک که زیر بنا و شالوده سعادت اوست ،توجه کافی نموده و مراعات برخی نکات را در راه تربیت کودک ضروری دانسته است . به همین جهت علی (ع) فرموده است : همچنان که برای زناشویی دقت و مواظبت می کنید برای شیر دادن نیز دقت کنید ،زیرا شیر طبیعت را دگرگون می سازد.

آغاز تربیت دینی از دوران کودکی است .
تربیت دینی کودک را باید از سنی آغاز کرد که هنوز ذهن او به عوامل آلوده کننده محیط انس نگرفته و برای درک حقایقی مثل راستی ، درستی ،زیبایی آمادگی دارد . دوران کودکی بهترین دوره برای انجام این خواسته و وصول به این هدف است . مادر در سنین خرد سالی کودک می تواند بذر تقوی و شرف ، خدا دوستی و خدا پرستی را در سرشت کودک بپاشد و او را با زبانی ساده متوجه خدا کند و این کار عملاً از طریق رفتار مادر و انجام برنامه های عبادتی او، و نیز از راه ذکر داستان ها و بیان کیفیت آفرینش امکان پذیر است.
بسیاری از نابه سامانی های روانی و اخلاقی انسان ناشی از تربیت نادرست او در دوران کودکی است . بررسی های علمی نشان داده که دوران کودکی نسبت به دوره های دیگر زندگی ، نقش زیر بنایی دارد . روانشناسان از این دوره به عنوان دوره اساسی و پایه یاد می کنند . در این دوران می توان بنای یک زندگی سالم و سعاتمندانه را پی ریزی کرد و از بروز بسیاری از مشکلات در آینده جلوگیری نمود . این نکته مهمی است که باید در آن بسیار تأمل کرد . غالباً دیده می شود که خانواده در برخورد با فرزندان نوجوان خود با مشکلات جدی روبرو هستند که شاید همیشه نتوان آنها را به راحتی حل کرد . در یک بررسی علمی می توان در یافت که ریشه بسیاری از مشکلات رفتاری نوجوانان و جوانان در نارسایی های تربیتی دوره کودکی نهفته است .
امام خمینی (ره) زمان مناسب را برای تربیت کودک دوران نوزادی او می دانند و می فرمایند:«شما مادران این مسئولیت بزرگ را دارید . باید بچه های خودتان را که نوزاد هستند و نفوسشان زود مطالب را قبول می کند، خوب و بد را زود قبول می کند ، شما در اول که این بچه ها در دامن شما بزرگ می شوند ،مسئول افعال و اعمال آنها هستید.»
کودک در همان ماه های اول تولد ، تحت نفوذ و رفتار مادر است ، او موجودی است تحریک پذیر و تحت تأثیر ولی در سه سال اول زندگی اخلاق و رفتار وی هنوز به صورت ثابت در نیامده است و از این سن رفته رفته رنگ و فرم مخصوص به خود می گیرد و در مسیری معین می افتد ، از حدود سه سالگی موجی از مخالفت ها در کودک پیدا می شود که زائیده تشخیص طلبی اوست. این نافرمانی ها و تشخیص طلبی ها تدریجی باید تحت کنترل در آید و اصلاح شود.
در همه حال سه سال اول زندگی دارای اهمیت بسیاری از این جنبه است . در سنین بعدی که کودک رشد می کند و بزرگتر می شود ضروری است در برخی موارد علل امر و نهی و انظباط ها در حنبه رفتار بر او بازگو شود و به او تفهیم گردد که در این امر و نهی ها عرض و مصلحت او نهفته است.
اسلام عقیده دارد که تربیت های دینی از زمان بعد از ولادت امکان داشته و باید شروع شود .در مورد توجه به خدا ، عقیده دارد که کودکان از همان اول آغاز به خدا توجه دارند . رسول خدا (ص) فرمود : اطفال را برای گریستن نزنید ، زیرا گریه های آنها تا 4 ماه شهادت به توحید است و چهار ماه صلوات و دعای بر پیامبر و چهار ماه دعا برای پدر و مادر خود می باشد.
توضیح اینکه درست است که نوزاد کسی را نمی شناسد و با مفاهیم و کلمات آشنا نیست و تصور خاصی هم از خدا ندارد ، اما فطرتاً به دو مطلب توجه دارد از یک طرف ناتوانی و نیازمندی خود را کاملاً احساس می کند ؛مثلاً می داند که گرسنه است و نیاز به سیر شدن دارد و از سوی دیگر می داند که این نیاز باید از خارج تأمین گردد. او می داند که در خارج ملمأ و پناهگاهی وجود دارد که غنی است و نیاز ها را بر طرف می سازد . به همین جهت گریه می کند از آن نیروی برتر استمداد می جوید . از سوی دیگر اسلام عقیده دارد که تربیت های دینی از زمان بعد از ولادت مفید می باشد در این ارتباط به پیروانش توصیه کرده است .
مشخصات سنی کودک و ارتباط آن با خدا
در رابطه با پیدایش حس مذهبی کودکان بررسی های روان کاوان نشان می دهد که این امر مربوط به ماه های قبل از چهار سالگی و حتی در برخی کودکان از حدود سنین 2 یا 3 سالگی هم دیده شده است.
به همراه رشد و افزایش سن این احساس علنی می شود آن چنان که در شش سالگی می توان به عیان تظاهرات مذهبی و علاقه به انجام دادن رفتار های مذهبی را در کودک دید . کودک از شش سالگی علاقه های مذهبی نیرومندی دارد . دوستدار حرف زدن با خداست ، امری که والدین غیر مذهبی از آن عصبانی هستند و نگران هستند که چرا این علاقه را به معنویت بروز می دهد و البته معلوم نیست که همین عشق و علاقه به او باقی و برقرار بماند و برای روشن شدن وضع او باید مدتی منتظر ماند ، مذهب در سنین مختلف برای کودکان معانی مختلفی دارد ولی دنیای آنها از حدود شش سالگی دنیای عشق و محبت ، احترام به خدا ، ستایش و نیایش او و احساس شرمساری در صورت تخلف از دستور خداست و حتی این امر در قیافه او هم پیداست . از حدود 8 سالگی به بعد شوق مذهبی او بیشتر ، به مسائل مذهبی علاقه مند تر و به عبارت دیگر متدیّن تر می شود.
سعی دارد کاری را انجام دهد که به گفته والدین و مربیان او مورد رضای خداست . از حدود چهار سالگی کنجکاوی سراسر وجود کودک رافرا گرفته و سبب آن می شود که با حقایق درباره جهان آشنا شود ، این آشنایی ها خود منجر به مبدأ جویی و قبول خدا خواهد شد و این مرحله سن طبیعی برای پذیرش خداست .
کودک در این سن این احساس را دارد که هیچ چیز بدون علت پدید نمی آید و چنین احساسی می تواند اساس همه داوری های او باشد . کودک چهار ساله به والدین خود وصل است . پدر خود را بزرگ و مهم می داند و تلقی او از خدا این است که او هم چون پدرش ولی بزرگتر است! او حتی خداوند را مانند عضوی از اعضای خانواده خود به حساب می آورد و سؤالات او این طرز فکر را نشان می دهد . او ممکن است عکس زیبایی ولی عجیب و غریب را عکس خدا تصور کند و به آن صورت معبودی بدهد و البته چنین توصیفی بیشتر اوقات او را راضی می کند. مفهوم خدا و صفات او تا شش سالگی هنوز امری ریشه دار نیست ولی از حدود 7 سالگی خدا را مقامی قدرتمند می شناسد که ارزشی بالاتر از ارزش والدین دارد و می خواهد که با دستورات او آشنا شود . صفات خدا تا حدودی برای او آشنا ست ولی جنبه هایی چون ازلی و ابدی بودن برایش نامفهوم است و هم باید دانست که او هنوز با جنبه های محسوس آشناست نه به مسائل مجرد و ذهنی.
بررسی ها نشان می دهند که کودکان از حدود سه سالگی علاقه زیادی به دعا و سرودهای مذهبی دارند و از تکرار آن بخصوص اگر همراه با آواز های جمعی باشد بسیار لذت می برند . کم کم از حدود 6 سالگی ارتباطش با خدا به صورت حرف زدن و درخواست کردن است . این نکته هم شایان ذکر است که نوع درخواست کودک، صورت مادی دارد مثل خوردنی ها، اسباب بازی ها ، لباس و … . توقعات او از خدا این است که مثلاً امروز باران بیاید تا او به مدرسه نرود یا باران نیاید تا اسباب بازی های او خیس نشود . گاهی دعای او در این رابطه است که خدا کاری کند که او بچه ی خوبی باشد ، کاری نکند که پدرش او را کتک بزند یا بر خلاف خواست خدا کاری انجام ندهد . در مواردی هم دعای کودک خنده دار است مثلاً چون پدرش را خیلی دوست دارد دعا می کند که او زود تر بمیرد تا به بهشت برود و این طرز فکر حدود5-6 سالگی در کودک وجود دارد . یا مثلاً یکی از آرزو های او این است که خدا را ببیند و در کنارش بشیند ، با او حرف بزند ، دوست او شود ، با او به آسمان ها پرواز کند و غیره. تصور کودک درباره خودش این است که همواره زنده خواهد بود و اینکه روزی برسد که او هم بمیرد ، برایش تصوری دشوار است. کودکان سه ساله به زحمت می توانند معنی مردن را بفهمند و از اینکه فردی را به خاک می سپارند برایش مسأله است و چنین صحنه ای ذهن او را مغشوش و خود را با ده ها علامت تعجب مواجه می سازد . تصور مرگ معمولاً برای بزرگسالان است و حساب می کند که افراد باید پیر شوند تا بمیرند اندیشه ی عمومیت مرگ و اینکه گاهی کودکان و نوجوانان را هم شامل می شود برای او غم انگیز است .
اینکه بهشت چیست و جهنم چیست ، کودک از آن آگاهی ندارد . صرفاً بر اساس شنیده ها این تلقی وجود دارد که مثلاً بهشت باغ زیبایی است و در آن انواع خوردنی ها از قبیل شکلات و میوه و اسباب بازی کودکان خرد سال وجود دارند . در آنجا می توان تاب بازی کرد ،دوچرخه سوار شد ، می توان دوید ، جهید و حیاط آن وسیع است پر از درخت است می توان در آنجا قائم باشک بازی کرد و حتی مخفی شد و… .
از دوزخ و جهنم تصوری جز مقداری آتش بر روی هم انباشته ندارد . هرگز گمان نمی کند که او هم روزی در این آتش خواهد افتاد . حتی این گمان را دارد که می توان به صورتی از آن طفره رفت ، می توان خود را از آن خلاص کرد و یا سوزش آن را به صورتی متحمل شد و… .
بخاطر بهشت حاضر است حرف پدر و مادر را گوش کند و اگر در یابد که اطاعت نکردن از مادر سبب ورودش به جهنم خواهد شد از آن می گریزد . ترس از جهنم او را وا می دارد که جداً راست بگوید و از دروغ پرهیز کند و نافرمانی نکند .برعکس طعم بهشت او را وا می دارد که جدا نماز بخواند ، عبادت کند ، خدا و پدر مادرش را دوست بدارد . البته سعی مادر باید این باشد که هراس از دوزخ قبل از هفت سالگی او را بی قرار نکند . البته در عین حال شوق لقای بهشت و زندگی در آن محیط با صفا و گریز از آتش دوزخ ، دقایقی از اوقات خود را به او مشغول خواهد داشت.
معنی مذهبی بودن طفل به صورتی نیست که در آن نظم و انسجامی و احیاناً اندیشه و تعلقی ببینیم . صورت عقلی گرفتن رفتار مذهبی کودک از 7 سالگی است که میتواند مطالبی را بفهمد و از آن سر در آورد .
قبل از این دوره بیشتر جنبه ها احساسی و نشان دادن همراهی و همگانی با والدین و دیگران را دارد .او به همراه والدین در سنین قبل از هفت سالگی نماز می خواند ولی بعید نیست که در وسط نماز به دنبال حشره ای راه افتد و اگر شرینی و شکلاتی نظر او را جذب کرد ، حرکت کند و آن را به دست آورد . در جلسات مذهبی شرکت دارد و مراسم و آداب را به جا می آورد ولی این امر مانع از آن نیست که به لذت های دیگر بچسبد و یا ادای فرائض دینی را به صورت بازی و تفریح در آورد . در سنین هفت سالگی این برایش پیش می آید که چرا دیشب در هنگام سحری خوردن او را بیدار نکرده اند و یا در ماه رمضان اصرار دارد که روزه بگیرد و سفارش و نصیحت پدر و مادر را در شکستن روزه نمی پذیرد و جداً خواستار ادامه آن تا وقت افطار است. اگر در حین نماز خواندن توجهش به شیرنی و شکلات جلب شود نمازش را قطع نمی کند و می کوشد تا پس از پایان نماز به آن برسد.
شاید این سخن بسیار عجیب به نظر آید که بگوییم طفل گاهی دارای حالت های مذهبی است ولی این امری است که واقعیت دارد . چنین حالتی در سنین قبل از چهار ممکن است صورت تقلیدی داشته باشد ولی از سنین حدود هفت به بعد کم و بیش صورت مستقلی را پیدا خواهد کرد.
او در میان جمع و حتی در تنهایی کلماتی را به صورت شکسته و بسته یاد گرفته زمزمه می کند. در مواردی با وضو گرفتن خود را آماده نماز خواندن می کند. رو به قبله می ایستد و اصرار دارد که بد نایستد ، از میزان منحرف نشود ، در حالی که چهار سالگی مادرش رو به قبله می ایستاد و او رو به مادر.
در سنین قبل از هفت، اعمال مذهبی انجام می شود ولی بیشتر دارای جنبه احساسی و عاطفی برای خوشامد پدر و مادر است ولی پس از این سنین عبادات او رنگ و بوی عقلانی می گیرند ، چنانکه گاهی عمل خطایی را انجام می دهد و پشیمان می شود در این پشیمانی است که جداً توجه می کند و حتی ممکن است که گریه و ناله کند و اشک بریزد . او در سنین و موقعیتی نیست که بگوییم مناجاتی دارد و حالی، می توانیم بگوییم این امر از حدود 9 سالگی در کودکان دیده می شود و برای گناه خود احساس شرمندگی نزد خدا دارند . اگر کودک در یابد که عملش خطا و لغزش بوده است و عقوبت دوزخ و آتش را در پی دارد برای آن نگران می شود و اشک می ریزد و توبه آنها سببی صادقانه تر از توبه دیگران است.
تا قبل از حدود 7 سالگی دائم از مهر و محبت و لطف خدا بحث می شود و جنبه هایی که زائیده این احسان است ، چون آفریدن آسمان ، خورشید ، ماه ، زمین، ستارگان، میوه ها ، سبزی ها ، زیبایی ها ، پدر و مادر مهربان و …برای طفل بیان می شود . از حدود 7 سالگی کوشش مادر بر این است که خوف خدا را هم در دل او اندازد و ضرورت مجازات برای گناه را گوشزد نماید و بگوید همانگونه که خدواند برای خوبان مهر و عطا دارد برای بدان کیفر و عقوبت دارد . آموزش وظایف و سنن دینی بماند نماز از حدود هفت سالگی شروع می شود و مادر کوشش دارد که او را بدون اعمال خشونت ، وادارد تا رکوع و سجودی نماید. بدیهی است این کار برای کودک جنبه بازی و تفریح دارد ولی تکرار و مداومت در آن باعث می شود که او تدریجاً بدان خو گیرد ، از انجام آن احساس خستگی نکند و در سنین بزرگسالی از آن ناراحت نباشد . این امر تا حدود 10 سالگی ادامه پیدا می کند و دائماً کودک مورد ترغیب و تشویق است ولی از این سن چنانچه طفل از انجام وظیفه ی دینی امتناع کند برای او تأدیب است . در دیگر جنبه های مذهبی چون روزه طبعاً تا قبل از بلوغ شرعی باید جنبه استطاعت و قدرت او را در نظر گرفت ولی در دستورات مذهبی توصیه شده است که کودک از حدود 6 سالگی برای صرف سحری بیدار شود.
در مراحل مراقبت روحی سفارش شده :آنگاه که کودک زبان به سخن باز کرد ،کلمه «لا اله الاّالله» را به او تلفیق کنند و به او نماز بیاموزند .عبدالله ابن فضا چنین روایت کرده است : از امام باقر یا امام جعفر صادق شنیدم که فرمود: «هنگامی که کودک به سن 3 سالگی رسید کلمه توحید (لا اله الاّ الله ) هفت مرتبه به او تلفیق شود که بگوید و واگذاشته شود تا وقتی که به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز رسید سپس به او گفته شود که هفت مرتبه « محمد رسول الله» بگوید پس از آن گذاشته شود تا چهار سال او تمام شود سپس به او گفته شود که هفت مرتبه « صلی الله علی محمد و آله» بگوید . در سن پنج سالگی از او سوال شود : دست راست و چپ تو کدام است ؟ چنانچه شناخت صورتش را رو به قبله بگرداند تا سجده کند. در هفت سالگی به او بیاموزند تا صورت و دستها را بشوید . در نه سالگی وضو به او تعلیم داده شود و امر به نماز گردد و در صورت تخلف ادب شود. پس هنگامی که وضو و نماز را آموخت ،خداوند عزّو جل ،والدین او را می آمرزد .انشا الله تعالی»
والدین گرامی نباید به این اندازه از مراقبت و پرورش اکتفا کنند بلکه باید قرآن را به فرزند خود بیاموزند و از حلال و حرام الهی آگاهش سازند ؛رسول گرامی اسلام(ص) و ائمه (ع) و رهبران راستین دینی را به او معرفی نموده و در حد فکر و استعدادش زندگی پر از معنویت آنها برایش تشریح کرده ، توضیح دهند . امام صادق(ع) فرمود: بچه تا هفت سال بازی می کند ، در هفت سال بعد قرآن می آموزد، و در هفت سال دیگر حلال و حرام را فرا می گیرد. و نیز آن حضرت فرمود: « برای آموختن حدیث ، معرفت ائمه (ع) و تشیع شتاب کنید و از یکدیگر پیشی جویید قبل از اینکه مخالفین بر شما سبقت گیرند و کودکانتان را بر مسلک خوشان در آورند.»
از مسائلی که می تواند تأثیر بسزایی در روح و روان کوردک داشته باشد ، مسأله نام گذاری است که پدر و مادر باید برای او نام نیکو بگذارند . مادران باید بدانند که چیزی بهتر از ادب نیکو برای کودک نیست . با پرورش روح ایمان در کودک ادب نیکو فعلیت پیدا می کند. مراقبت از روح و تربیت صحیح پس از آن است که مادر به عظمت روح پی ببرد و عامل نشو و نمای آن را بدند و به این حقیقت پی ببرد که کودک پیش از آنکه متعلق به کسی یا به خودش باشد ، متعلق به خداست، زیرا مخلوق خداوند متعال می باشد و بر اساس خواست خدا ،برنامه تکاملی روح و رشد مذهبی او را پی ریزی می نماید.
در اینجا به نکاتی چند که مادر ،قبل از برنامه ریزی باید به آنها توجه داشته باشد اشاره می شود:
1- مادر باید بداند به تربیت وجودی اقدام کرده که قوّه و استعداد خلیفة اللهی دارد و این قوّه در روحی است که منسوب به خداوند متعال می باشد.
2- تنظیم برنامه بایدمتناسب با رشد سنی و عقلی کودک بوده و نیز از تنوع برخوردار باشد تا روح فرزند را خسته نکند ؛ مثلاً اگر یک ساعت مطالعه کرده؛ ساعتی را به دیدار ارحام خویش بگذراند و ساعتی را به بازی مناسب بپردازد.
3- مادران عزیزکه برنامه تربیتی را تنظیم می نمایند ، باید نهایت احتیاط را در رفتار و کردار و گفتار خویش داشته باشند و نه تنها با سخن ، که با عمل ، فرزندان خویش را به صلاح دعوت کنند ، در غیر اینصورت برنامه ریزی آن ها چندان ثمره ای نخواهد داشت.
4- قبل از طرح هر برنامه ای ،مادر باید در شناخت کامل به جهات صلاح و رفتار آن داشته باشد، و فقط جهات صلاح آن را به فرد تحت تعلیم خود القاء نماید و او را نیز آگاه گرداند ، تا با معرفت به فواید آن برنامه وارد عمل شود.
5- آداب اسلامی ، حتی مسائلی که به نظر بعضی بی اهمیت است، باید در برنامه گنجانیده شود ،تا شخص تحت تعلیم را متعد بار آورد که به مقدسات مذهبی (کلی یا جزئی ) احترام بگذارد.
6- از آنجا که بدن،آلت و وسیله ای برای تکامل روح است و انسان به وسیله اعمال بدن خود را می سازد و حقیقت خویش را نشان می دهد ؛ بر مادران محترم است که رساله حقوق امام سجاد (ع) را به آنان در وقت مناسب بیاموزند تا به حقوق اعضا آگاه گردند و آنها را از مسیر ایمان منحرف نسازند و به قدر آنها پی ببرند.
7- برنامه ، باید طوری طرح ریزی شود که در شخص تحت تعلیم حالت اطاعت از خدا و اسلام و قرآن و احترام به خاندان رسول گرامی اسلام(ع) را بوجود آوردتا فردی صالح برای خود و جامعه خویش باشد.
پرسشهای مذهبی کودکان ، بیان کننده حالات روحیشان است.
سؤالات مذهبی کودکان عجیب است . پرسش های آنان حاکی از روح کنجکاوی آنها است . کودک می خواهد از آنچه که نمی داند سر در آورد و در یابد که جهان مذهب و ماوراء چیست ؟ چه بسیارند شک ها و تردید ها و یا علامت های ابهامی که در ذهن کودک جای دارند و او می خواهد که آنها را برای خود روشن کند. البته اگر مادر روشن و آگاهی داشته باشد ، آینده خوبی را می توان برای او پیش بینی کرد . سؤالات بسیار و متناسب رشد و فهم و درک کودک و هم به تناسب سن متفاوت است و برای نمونه در زیر به مواردی از آن اشاره می شود:
1- در شش سال اول: در این دوره نوع پرسش ها حتی با آنچه در هفت سالگی است ، فرق دارد.می گوید من از کجا آمده ام ؟ این اسباب بازی را چه کسی تهیه کرده است؟ حسین کجا رفت چرا؟ آسمان را چه کسی درست کرده است و چرا؟بابا مُرد کجا رفت؟ همان طور که ملاحظه می کنید مبنای پرسش ها روی مبداء و معاد است. کودک می خواهد ببیند که منشأ یک امر چیست؟فرجام آن چه می باشد؟این امر همان مسأله ای است که ما معتقدیم ریشه فطری و نهادی در افراد دارد.سؤالات بسیار و نشان دهنده عطش کودک است و گوش کردن به آن نیاز مند صبر و حوصله است. به نظر برخی از والدین این پرسش ها بی ریشه و بی حساب می آیند ولی اگر کمی تأمل کنند در می یابند که اینچنین نیست.سؤالات معرف رشد کودک و توجه والدین و مخصوصاً مادر به سؤالات و احترام به کودک، سبب ایجاد رشد مذهبی است.
2- در سنین هفت تا ده سال: از هفت سالگی به بعد کم کم تفکر منطقی در کودک رشد می کند و از این نظر سؤالات او عمیق و ریشه دار تر است . پرسش هایی که در مورد خداوند دارد حساب شده است و او هم به سادگی قانع نمی شود . خواستار آن است که پاسخ ها تا حدودی غنی تر باشند ، قاطع تر و استدلالی تر باشند. نوع سؤالاتشان از این قبیل است که مثلاً چرا خدا را نمی بینیم ؟ چطور خدا در همه جا است ؟ خدا چیست ؟ اگر خدا مثل ابر یا نور خورشید نیست پس چه می تواند باشد؟ خدا اگر ما را دوست دارد پس چرا ما را به جهنم می اندازد؟ آدم چطوری در قیامت زنده می شود؟ آیا در قیامت باز هم ما خانه داریم ؟ چرا نمی توانیم خدا را ببینیم ؟ آیا اینکار در قیامت امکان پذیر است؟ چرا خداوندبا ما حرف نمی زند؟ و… .سؤالات کودک بسیار است و تمام نشدنی ، وظیفه مادر است در حد امکان با پاسخ های قانع کننده او را راضی نماید . همچنین پرسش هایی که در رابطه با مرگ و معاد ، بهشت و دوزخ و مسائل عبادی مطرح می شود صادقانه پاسخ گوید و دور از هر ابهامی باشد.
3- در سنین جوانی : پر واضح است که در دوران نوجوانی رشد فکری و عقلی نوجوانان در وضع بهتر است .آگاهی و جهان بینی آنها به نسبت وسیع تر و طبعاً سؤالاتشان در این رابطه پخته تر و ریشه دار تر است .آنچه که ذکرش ضروری تر است این است که مبانی اعتقادی در طول مدت دوران قبل از نوجوانی باید در ذهنشان جای خود را باز کرده باشد . پاسخ هایی که به سؤالات کودکان در قبل از ده سالگی می دهیم در تشکیل این مبانی نقش فوق العاده ای دارد ، ضمن اینکه والدین کودک در ادای حقوق او ناچارند تا این سن حداقل دوره ای مختصر از اصول اعتقادی و راه و رسم عمل دینداری را به او بیاموزند.
فراموش نخواهیم کرد که در سنین نوجوانی سه مسأله در رابطه با مذهب برای فرزندان مطرح است:
1- پیدایش و حضور حس مذهبی و علاقه مندی به مذهب و تعالیم آن ،چانکه او را دلباخته به مذهب می کند.
2- پیدایش تردید در او راجع به آنچه که آموخته است و اینکه به صورت منطقی در پی تجدید نظر است تا صحت آن را مورد تأیید قرار دهد.
3- پیدایش سؤالات متعدد در ذهن او که بیشتر ناشی از همان تردید ها و رشد استدلال و منطق در اوست و او معمولاً به علت غرور و خودخواهی حاضر نیست آنها را در همه حال مطرح کند . مادر باید به صورت مستقیم و غیر مستقیم به سؤالاتش پاسخ گویدو او را وادارد تا آنچه را که در دورن دارد آشکار کند.

 

 

فصل چهارم
شیوه و راهکار های تربیتی

 

 

احترام به شخصیت کودکان
والدین باید بدانند که فرزند آنها از شخصیت والایی بر خوردار است، لذا باید بر اساس معیار های تربیتی از تکریم خاصی بر خوردار باشد، تا بتواند در خود احساس شخصیت نماید و به ارزش وجودی خویش پی ببرد.
گرامی داشتن کودک از جهاتی در تربیت آنها مؤثر است که از اهم آنها می توان امور زیر را برشمرد:
الف) فراهم آمدن زمینه های لازم جهت قدر شناسی کودکان از والدین.
ب) ایجاد دلگرمی برای فرزندان
ج) ایجاد تفاهم مطلوب و سلوک مؤدبانه در کانون خانواده
در شیوه پیشوایان مقدس اسلام همواره می خوانیم که آنان به شخصیت کودکان احترام می گذارند و از توهین به آنها حتی شیر خوارگان نیز جداً خود داری می نمودند.
امّ الفضل ، همسر عباس ابن عبدالمطلب ، دایه امام حسین (ع) می گوید: روزی رسول اکرم(ص) حسین را در ایام طفولیت از من گرفت و در آغوش کشید . کودک به لباس پیامبر بول کرد . من وی را به شدت از پیامبر جدا کردم ، بطوری که گریان شد . پیامبر به من فرمود: امّ الفضل ، آهسته و آرام باش ، لباس مرا آب تطهیر می کند ، اما چه چیزی می تواند غبار کدورت و ناراحتی را از دل کودک بزداید؟!
گاهی برخی از مردم طفل شیر خوار خود را نزد رسول اکرم(ص) می بردند تا حضرت درباره اش دعا کند و یا او را نام گذاری نماید حضرت طفل را به منظور احترام و تجلیل از وابستگانش در آغوش می گرفت و مورد محبت قرار می داد . گاهی هم اتفاق می افتاد که طفل به لباس پیامبر ادرار می کرد و فریاد وابستگان طفل بلند می شد. تا او را از ادرار باز دارند؛ ولی پیامبر آنان را از اینکه با کودک درشتی و تند خویی کنند منع می کرد و می فرمود: با تندی و خشونت از ادرار طفل جلو گیری نکنید . سپس کودک را آزاد می گذارد تا ادرارش را قطع کند.هنگامی که دعا و نام گذاری تمام می شد ، وابستگان طفل در نهایت شادی کودک خود را از پیامبر می گرفتند بدون اینکه کوچکترین آزردگی و ناراحتی در پیامبر احساس نمایند . پس از آنکه آنها خداحافظی می کردند پیامبر لباس خود را می شست. نمونه های از احترام گذاشتن به کودک :
1- سلام کردن به آنها
2- نام آنها را با احترام بردن و برای آنها همچون بزرگسالان حیثیت والایی را در نشت و بر خاست در نظر گرفتن.
3- معاشرت نیکو و مهرورزیدن به او
4- خوشحال کردن کودک
5- نگاه محبت آمیز به او نمودن
6- دلجویی و نوازش او
7- خودداری از ملامت و سرزنش او
8- همبازی شدن با وی

نقش همنشینی و معاشرت در فرزند
یکی از عوامل بسیار مهم در تربیت اخلاقی، همنشینی و معاشرت با نیکان و پرهیز از رفاقت با بدان است.کودکان به دوست و همبازی نیاز دارند تا ارتباطات عاطفی خود را گسترش دهند و از دوستی با همسالان برخوردار بشوند.آنها بدلیل نقش پذیر بودن از رفتار و خرافات همسالان و دوستان خود به شدت اثر می پذیرند تا اندازه ای که گاه ممکن است زحمات پدر و مادر را بر باد دهد و آثار تلاش های آنها را خنثی نماید. خوشبختانه کودکان در مورد دوستان خود تعصب ندارند و می توان با راهنمایی یا در صورت لزوم سخت گیری ، آنها را از همنشینی با همسالان ناشایست باز داشت اما این کار در دوران نوجوانی آسان نیست. نوجوان معمولاً نسبت به دوستان خود تعصب دارد و به سادگی عیب و اشکال آنها را نمی پذیرد. از این رو پدر و مادر باید با هوشیاری کامل ، دوستان فرزندان خود را بررسی کرده و زیر نظر بگیرند و اگر آنها را از جهت اخلاق و ادب و تربیت خانوادگی از شایستگی لازم برخوردار نمی بینند فرزندان خود را از معاشرت با آنها باز دارند.و برای اینکار از روشهای مستقیم و غیر مستقیم استفاده کنند تا حساسیت منفی در آنها بوجود نیاید.بنابراین روش خانواده هایی که فرزندان خود را در معاشرت با دوستان آزاد می گذارند و هیچگونه نظارت ، کنترل و حساسیتی از خودشان نشان نمی دهند،بسیار نادرست و زیانبار است. گاهی دیده می شود که کودکان در رفتن به منزل دوستان و همسایگان از آزادی عمل کامل برخوردارند و پدر و مادر با خوش بینی و بی خبری هیچ گونه کنترلی اعمال نمی کنند . این شیوه ممکن است در زندگی کودکان و بویژه نوجوانان ، خطرات زیادی به دنبال داشته باشد ، بخصوص در مورد دختران که آسیب پذیری بیشتری دارند ، باید با هوشیاری و مراقبت بیشتری عمل کرد . غالباً این نوع رفت و آمد ها را که به دور از نظارت و حضور والدین است ، قابل اعتماد نیست ؛ پدر و مادر باید دقت و هوشیاری بیشتری از خود نشان دهند.
خانواده ها از دیر زمان ، رکن طبیعی و اساسی جوامع انسانی بشمار می رفته که هم با ضروریات زندگی و هم با سرشت و طبیعت انسانی سازگار بوده است. اگر فرزندان بتوانند توافق و سازگاری مناسب داشته باشند و آن را در خانه و با نزدیکان خویش بدرستی تجربه کنند ، در اجتماع بزرگ تر نقش اجتماعی خود را به درستی ایفا می کنند. این نکته مورد توجه حضرت علی (ع) قرار گرفته و به امام حسن(ع) و امام حسین (ع) می فرمایند: يا بني عاشرو الناس عشرة إن غبتم حنّوا اليكم وإن فقدتم بكوا عليكم‏ .
فرزندم ! با مردم به گونه ای معاشرت و ارتباط داشته باشید که اگر از نظرشان دور شدید، دل در هوای شما داشته باشند و اگر مُردید بر شما بگریند.
نکات و رهنمود هایی در تربیت فرزند صالح
 در حضور فرزندتان برخورد مثبت و آرامی از خود بروز دهید . کودکان به شادی و قدرت پدر و مادرشان بسیار متکی اند و از آنها الهام می گیرند. این بدان معنی نیست که حق ندارید گاهی اندوهگین یا خشمگین باشید. این امر اجتناب ناپذیر است ولی کودکان به محیطی امن و آرام و اغلب مثبت نیاز دارند . هیچ کس نمی تواند بیشتر از شما در ایجاد چنین فضایی مؤثر باشد.
 یکی از وظایف پدر و مادر در تربیت فرزند ، پرورش فطرت راستگویی است. والدین موظف هستند تا در خانه طوری رفتار کنند که اطفال به راستی و راستگویی عادت کنند.
 نوازش یکی از دغدغه های روانی کودک است که باید به قدر کافی از آن برخوردار شود و گاهی گریه بچه فقط برای این است که تشنه محبت و نوازش است . بچه ای که در محیط خانواده به قدر کافی محبت دیده است ، تشنه محبت نیست و در مقابل چند جمله ی این و آن ، خود را نمی بازد و شخصیت خود را گم نمی کند.
 والدین موظفند که از کودکی ، قُبح گناه و تنفر مردم از گناهکار را به کودک بفهمانند و در کار های بد او را توبیخ و در کار های خوب او را تشویق نمایند تا شخصیت او احیا شده و موجبات امید واری و دلگرمی آنان فراهم شود البته توبیخ و تحسین بی موقع و بی جا یا پیش از حد ، خود منشأ فنا است.
 والدین توجه داشته باشند که شیطنت کودک در خردسالی ، نشان دهنده زیادی عقل او در بزرگسالی است پس در این مورد نگران نباشند و آن را سرکوب نکنند.
 پدر و مادر هیچگاه نباید تفاوت های فردی کودکان را نادیده بگیرند و نمرات آنها را با هم مقایسه کنند زیرا همین امر موجب ناراحتی و وارد آمدن فشار های روانی بر آنان خواهد شد.
 اگر پدر و مادری به علتی یکی از فرزندان خود را بیشتر از سایرین دوست می دارد، باید این محبت را در دل پنهان دارند و آن را آشکار نکنند . حتی اگر بخواهند یکی از فرزندان را مورد لطف و محبت بیشتر قرار دهند این کار را نباید در حضور سایرکودکان انجام دهند گاهی اینگونه تبعیض ها تا آن حد است که در جمع خانواده حتی فامیل معروف می شود که فلان کودک بیش از سایرین در خانواده مورد مهر و محبت والدین است. اینگونه عملکرد ها ناشی از بی بصیرتی والدین است آنها نمی دانند که با اینگونه رفتار ها چه آسیب های روانی جبران ناپذیری به کودکان خود وارد می آورند.
 اگر پدر یا مادر هیچگونه حرمت یا هیبتی در دل فرزندان خود نداشته باشند یا احیاناً در نظر آنها فردی ضعیف و بی کفایت جلوه کنند ، فرزندان آنها را به حساب نخواهند آورد و نسبت به آنها حرف شنویی نخواهند داشت.
 از حدود چهار سالگی نباید پسران با مادر و دختران با پدر به حمام بروند . به خصوص که نباید پسر بچه ها را از این سنین به حمام های عمومی زنانه بُرد و به گمان اینکه آنها بچه اند و چیزی از این مسائل نمی فهمند آنهای را با صحنه هایی روبرو کرد که بی شک در ذهن و خاطرشان ثبت خواهد شد و موجب رانده شدن آنها به سوی مسائل جنسی می گردد. حتی پدر نباید در محیط خانه پوشش نا مناسب داشته باشد و قسمتهایی از بدن خود را عریان سازد . زیرا این کار در تربیت دختر بچه ها اثرات نا مطلوبی خواهد داشت . بخصوص اگر توجه کنیم که کودکان به مسائل مربوط به جنس مخالف کنجکاو بوده ، چه بسا با نگاه های دزدانه به دنبال کشف اسرار وجود او باشند. از این رو هنگام استحمام ، تعویض لباس ، بیرون آمدن از رختخواب و امثال آن باید دقت و مراقبت کافی به عمل آید تا بدن نبمه عریان در معرض دید و تماشای کودکان قرار نگیرد پوشش نا مناسب مادران یا خواهران در محیط خانه و لا قیدی و بی توجهی آنها در این زمینه موجب رشد پیش رس میل جنسی در پسر بچه ها می شود ، قرآن کریم در آیه 58 سوره ی مبارکه نور توجهی ویژه به این مسئله داشته و حفظ حریم را ضروری میداند .
 اصولاً اعمال روش خشونت آمیز و مستبدانه در تربیت اسلامی امری محکوم است ما تنها در موارد خاصی که به آنها اشاره خواهد شد می توانیم درباره کودکان اعمال خشونت و قدرت کنیم . کودک را با محبت به راه آورید و سر کشی او را از روی مهر و نوازش مهار و او را آرام کنید . عمل خوب و مذهبی کودک را بستایید که این امر خود سبب تداوم رفتا مثبت در کودک خواهد شد. کودکان مصداق لقب سریع الرضا هستند ، با محبتی به راه می آیند ، با تأییدی دل به گرو شما خواهند سپرد. اصولاً در تعبیرات مذهبی ما دین چیزی جز حُب و محبت نیست. شما اصرار نداشته باشید که با هیجانات منفی او را به راه آورید که این امری محال و نشدنی است.
 اولیای کودکان بایدمتوجه این نکته باشند که اگر بخواهند فرزندشان در آینده، حقوق دیگران را محترم بشمارد ، باید از آغاز کودکی به آنها یاد دهند که از حق و حریم خود تجاوز نکنند، مثلاً به آنها بفهمانند که در مغازه نانوایی یا هنگام سوار شدن به اتوبوس یا موقع رفتن به کلاس و خارج شدن از مدرسه نوبت دیگران را رعایت کنند ، تا فرزندشان رفته رفته در یابد که تقدم بی جهت در اینگونه امور ، زرنگی و هنر تلقی نمی شود ، بلکه نوعی تضییع حقوق دیگران و ستم به آنهاست.
 باید به کودکان یاد داد که مقررات مخصوص نشستن بر سر سفره را رعایت کنند و هنگام غذا خوردن رفتاری مناسب داشته باشند ، همچون: کوچک برداشتن لقمه ، خوب جویدن ، به صورت دیگران کم نگاه کردن و… در ساعات معین بر سر سفره حاضر شوند. پیش از غذا و پس از آن دستهای خود را شستن و دندان های خود را مسواک کنند.
 به وعده خود وفا کنید . در اسلام وفای به عهد از علائم ایمان است . از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که فرموده: کودکان را دوست بدارید و با آنان با عطوفت و مهربان باشید ، وقتی به آنها وعده ای می دهید حتماً وفا کنید . زیرا کودکان شما را رزاق خود می پندارند.

«وَ أَوفُو ابا لعهدإِنَّ اَلعهدِ کان مَسئوُلاً» به عهد و پیمان وفادار باشید و بدانید که این امر در پیشگاه خداوند مورد مأخذه و پرسش است.
 برای کودکان خود دعا کنید. حضرت ابراهیم (ع) اینگونه از خداوند فرزندی صالح طلب می کند.« ربّ هب لی من الصّالحین. و بشّرناه بغلامٍ حلیم» خدایا مرا فرزندی از شایستگان ببخش پس ما نیز او را به پسری شکیبا بشارت دادیم.
به قسمتی از دعای امام سجاد (ع) در این باره توجه کنید.
« خدایا بر من منت گذار و فرزندانم را بر من ببخش . بر من منت بنه و ایشان را از نعمت صلاح و صواب محروم مساز و مرا از صلاح و عقیدت و حسن تربیتشان بهره مند فرما و… .
 کودک را در کار های کودکانه خود تمسخر نکنید و کار هایش را احمقانه نخوانید.
 زیاد امر و نهی به فرزند نکنید تا جرأت پیدا نکند جرأت فرزند به والدینش باعث نافرمانی در بزرگی خواهد شد.
 قرآن کریم از یک روش مؤثر تربیتی سخن گفته است.
« آیا کسی که از رضای خدا پیروی کرده همانند کسی است که به خشم و غضب خدا باز گشته؟! و جایگاه او جهنم و کار او بسیار بد است / هر یک از آنها درجه و مقامی در پیشگاه خدا دارند ، خداوند به آنچه انجام می دهند بینا ست.»
در قرآن مجید ، بسیاری از حقایق مربوط به معارف دینی و اخلاقی و اجتماعی در قالب سؤال ، طرح و طرفین مسأله در اختیار شنونده گذارده می شود . تا با فکر خود یکی را انتخاب کند.این روش که باید آن را روش غیر مستقیم نامید، اثر فوق العاده ای در تأثیر برنامه های تربیتی دارد، زیرا انسان، معمولاً به افکار و برداشت های خود از مسائل مختلف، بیش از هر چیز اهمیت می دهد . هنگامی که مسأله به صورت یک مطلب قطعی و جزئی طرح می شودگاهی در مقابل آن ، مقاومت به خرج می دهد و همچون یک فکر بیگانه به آن می نگرد ولی هنگامی که به صورت سؤال طرح می شود و پاسخ را از درون وجدان و قلب خود بشنود آن را فکر و تشخیص خود می داند و به عنوان «یک فکر و طرح آشنا» به آن می نگرد . لذا در مقابل آن مقاومت به خرج نمی دهد، این طرز تعلیم خصوصاً در برابر افراد لجوج و همچنین در برابر کودکان مؤثر است.
در قرآن کریم از این روش استفاده فراوان شده که به یک نمونه از آن در اینجا اشاره می کنیم:
«هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ»
«آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟!»
«يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ»
ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است؛ و درمانی برای آنچه در سینه هاست؛ و هدایت و رحمتی برای مؤمنان
این آیه چهار مرحله از مراحل تربیت و تکامل انسان را در سایه قرآن شرح می دهد:
1 - مرحله ی « موعظه و اندرز »
2- مرحله ی « پاکسازی روح از انواع رذائل اخلاقی » .
3- مرحله ی « هدایت » ، که پس از پاکسازی انجام می گیرد .
4 - مرحله ایکه انسان ، لیاقت آن را پیدا کرده که مشمول رحمت و نعمت پروردگار شود .
هر یک از این مراحل به دنبال دیگری قرار دارد ، و جالب این که : تمام آنها در پرتو قرآن انجام می گیرد :
قرآن است همه انسان ها را اندرز می دهد .
قرآن است که زنگار گناه و صفات زشت را از قلب آنها می شوید .
قرآن است که نور هدایت را به دل ها می تاباند .
و نیز قرآن است که نعمت های الهی را بر فرد و جامعه نازل می گرداند .
والدین می توانند با استفاده از این آیه و خود قرآن به تربیت معنوی فرزندان بپردازند.

 


قرآن محور آموزش کودکان
از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل است که فرمود: « خیارکم من تعلم القرآن و علمه» بهترین شما کسی است که قرآن را بیاموزد و آن را آموزش دهد .
در شرح حال بزرگان ادب و فقه غالباً دیده می شود که آنها در هنگام کودکی به تعلم قرآن اشتغال داشته اند.خواجه عبدالله انصاری در شرح حال خود گفته است « در هنگام کودکی به مقرمی شدمی و قرآن خواندمی و چون باز آمدی به درس شدمی» .
و سعدی در گلستان ، عبارتی بر این امر دارد ، آن جا که می گوید: یاد دارم در ایام طفولیت مستبد بوده و شب خیز و مولع زهد و پرهیز ، شبی در خدمت پدر نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز ( قرآن ) بر کنار گرفته.
اگر نظری به مواد آموزشی در مکاتب بیندازیم ، معلوم می شود سرچشمه غایتی که این مواد را تعیین کرد، دین می باشد، چرا که در سر چشمه مواد آموزشی ، قرآن قرار داشت که کودکان آن را از طریق خواندن و نوشتن حفظ می کردند . به محض اینکه کودک واجد شرایط و ادراک می گشت ، او را به مکتب می فرستادند که به لحاظ میزان سن در حدود 5 و 7 سالگی ، مرسوم بود.
معصومان(ع) خواندن قرآن را به کودکان می آموختند ( نقل شده است « عبدالرحمان بن سلمی» به فرزند امام حسین (ع) سوره حمد را آموخت . هنگامی که فرزند امام (ع) سوره حمد را بر امام خواند امام به عبدالرحمان هزار دینار و هزار حلّه عطا کرد و دهانش را پر از دُر کرد.) این سیره به روشنی دلالت دارد که امام (ع) به آموزش قرآن به فرزندانش اهتمام داشته است . از نامه امیر المؤمنین (ع)به امام حسین (ع) نیز بر می آید که ایشان نیز قرآن را به امام حسین(ع) در کودکی آموخته است.
در آن نامه می خوانیم :« آموزش تو را با کتاب خدا تفسیر آن و با آموزش شرایع اسلام و احکام و حلال و حرام آن آغاز کردم» همچنین در روایتی از پیامبر آمده است : کسی که به فرزندش قرآن بیاموزد ، گویی ده هزار حج انجام داده است.
معصومان تنها به آموزش قرآن به کودکان اکتفا نمی کردند ، بلکه علاوه بر آن ، کودکان را به قرائت آن وا دار می کردند تا با قرآن انس بگیرند و به آن عادت کنند . با اینکه معصومان به عادت دادن کودکان به قرأت و قرآن اهتمام داشتند اما در این کار سختگیری نمی کردند و به کودکان اجازه می دانند برخی آداب قرآن را رعایت نکنند.
به عنوان مثال برای کودکانی که می خواستند قرآن بخوانند ، وضو گرفتن را به عنوان شرط اجباری مطرح نمی کردند. اکنون این پرسش مطرح می شود که آیا در این تأکید ها ملاحظات تربیتی ویژه ای لحاظ شده است؟ پاسخ این است که نخست :آنکه یادگیری قرآن نیازمند تکرار است و با یک بار خواندن ، آموختن صورت نمی گیرد.دوم: آنکه قرآن با کتاب هایی که بشر نوشته تفاوت دارد؛ شاید بتوان تمام مطالب کتاب های عادی را با یک بار خواندن درک کرد و فهمید ، اما قرآن کتابی است که« ظاهری و باطنی ؛ ظاهرش حکم ودستور و باطنش علم و معرفت است ، ظاهرش نیکو و زیبا و باطنش پر عمق و ژرف است عجایبش شمردنی و غرایبش کهنه شدنی نیست، چراغ های هدایت و علایم و نشانه های حکمت در آن است.»
بنابراین فهم قرآن نیازمند تلاوت قرآن و تکرار آن است ؛ از این رو در روایات بسیاری مسلمانان به تلاوت قرآن توصیه شده اند پیامبر اکرم(ص) به کثیر می فرماید: فرزندم از قرائت قرآن غفلت مکن که قرآن قلب را زنده می کند و از زشتی ها و نا پسندیها باز می دارد.
سوم: آن که تأثیر قرآن در شکل گیری شخصیت انسان نیازمند تلاوت مکرر است ؛ زیرا شکل گیری شخصیت در انسان فرایندی تدریجی است . با توجه به سه مطلب بالا تلاوت مکرر قرآن برای نیل به هدف آموزش قرآن ضروری است.
حفظ و فرا گیری اشعاری که به طرز زیبا و لطیفی مضامین دینی و قرآنی را در بر می گیرند و گوش دادن به آیات قرآنی با صوت و آهنگ زیبایی خوانده شده باشد و نیز حفظ سوره های کوتاه قرآن کریم با توجه به قدرت حافظه در دوره دبستانی در پرورش روحیه دینی کودکان مؤثرند.
اصولاً اگر فضای خانه آمیخته با ارزشهای معنوی کودکان باشد به صورت مستقیم و به صورت مشاهده ای از این جّو معنوی متأثر می شوند و علایق دینی در آنها به طور طبیعی پرورش می یابد.

 

روش های آموزش نماز و روزه به کودکان
قرآن نماز را عامل دوری از فحشاء و اعمال زشت بیان می کند «إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَ‌الْمُنكَر»پس در کودکان عشق و علاقه به نماز ایجاد کنیم.
نماز بر خلاف ظاهر ساده اش مظهر کامل دین بوده و نیز تدّین نماز گزار است .آیا دین، چیزی جز شناختن خداوند متعال و تسلیم محض بودن نماز گزار در برابر خداوند قادر متعال و حکیم و علیم است ؟!
درست است که کودکان توان معرفت خدا را چنان که بزرگسالان دارند ندارند، اما توان درک محدود از خداوند را دارا هستند . از این رو قبل از آموزش نماز ، کودک باید تا حدودی با معبود خود آشنا شود.
ایجاد عادت به نماز اگر تنها متوجه آن باشد که کودک، اعمال و اوراد نماز را در موقع معینی و با رعایت شرایط لازم بیاموزد و به آن خو گیرد ، با هدف نماز که یاد خدا و تقویت عبودیت است ، منافات دارد، زیرا چنین فردی همانند ماشین خواهد شد که در مواقع خاص اعمالی را بدون اراده و آگاهی تکرار می کند. درست است که کودک از چنان رشد برخوردار نیست ، که بتواند رموز و اسرار نماز را درک کند و چنان انتظاری هم از کودک معقول نیست ، اما این نیز مجوز ایجاد عادت مکانیکی نماز در کودک نیست . برای مصون ماندن از آسیب در روایات یک راه حل ارائه شده و آن اینکه زمانی کودک را نماز بیاموزیم که توان فهم اجمالی را داشته باشد. کودکی که می تواند دست چپ و راست خود را تشخیص دهد.می توان تصوری ، هر چند مبهم از اصل نماز که اظهار خضوع و خشوع در برابر خالق یکتاست داشته باشد، از این رو توصیه شده در سن 5-6 سالگی که کودک از چنین فهمی برخوردار می شود، آموزش نماز شروع شود. در این سن ،کودک تنها با روح عبودیت و عصاره نماز که سجده در مقابل خداوند یکتاست آشنا می شودو یک سال بر همین منوال عمل و تمرین می کند به علاوه ، در طول مدت آموزش نماز ، فواید و آثار و اسرار نماز نیز در حد فهم کودک بیان می شود.

معصومان (ع) آموزش نماز به صورت کامل و استفاده از تنبیه بدنی را تنها در 9 یا 10 سالگی و بعد از آن هم در صورت نا کار آمدی سایر روش ها ، اجازه داده اند؛ زیرا در این سنین قدرت فهم کودک به صورت قابل توجهی افزایش یافته است.
روش اساسی در برنامه ریزی آموزش روزه ، تمرین و تکرار ، به منظور ایجاد عادت به روزه داری است. در روایتی از امام صادق(ع) به این موضوع تصریح شده است. امام (ع) در آن روایت می فرماید: ما فرزندانمان را درهفت سالگی امر به روزه گرفتن می کنیم … تا به روزه داری عادت کنند و توان آن را پیدا کنند.
اما باید توجه داشت که تربیت بر اساس عادت که در این روایت به آن توصیه شده است ، با تربیت بر پایه آگاهی و شناخت ناسازگار نیست ؛ زیرا بسیاری از کار هایی که ما انسان ها در زندگی روزمره انجام می دهیم بر اساس عادت است . مهم این است که ایجاد عادتی خاص ؛ امری معقول باشد . و فرد ، آگاهانه به آن کار اقدام کند . در این صورت ، تربیت بر پایه عادت نه تنها مضموم نیست بلکه امری پسندیده نیز هست.در آموزش روزه نیز این مطلب مورد توجه بوده است: اولاً خود روزه گرفتن یکی از وظایف لازم و ضروری برای هر فرد مسلمان است و عادت به روزه داری شرط ضروری برای ادای این وظیفه است. ثانیاً زمانی اقدام به ایجاد عادت در کودک می شود که از توانایی لازم برای درک آن برخوردار باشد.
امام کاظم (ع) در جواب سؤال فردی که از او پرسید : چه زمانی روزه بر کودک لازم است ؟ فرمود : هرگاه نزدیک به بلوغ باشد و نماز و روزه را بشناسد. از این روایت بر می آید که آموزش روزه زمانی صورت می گیرد که کودک می داند روزه چیست و چرا باید روزه بگیرد . به همین سبب فقها نیز فتوا داده اند که مستحب است کودک ممیّز ، تمرین روزه داری کند .
وا داشتن پسران ودختران به انجام تکالیف دینی لازم است که با نرمی و مهربانی و تشویق همراه باشد و تکلیف شاقّ از آنها خواسته نشود ، به خصوص دختران که زود تر از پسران به سن تکلیف می رسند ولی در عین حال والدین با جدیت در این موارد عمل کنند ، به طوری که کودک احساس نکند که تکالیف دینی اموری جدی یا ضروری نیستند.
هنر مادر این است که جنبه به ظاهر متضاد را در یکجا جمع کند یعنی هم جدی و هم رئوف و مهربان باشد تا بتواند کودک را به انجام فرائض دینی وادارد. در مورد روزه گرفتن هم وضع به همین تربیت است . بهتر است کودک قبل از رسیدن به مرحله تکلیف کم کم با روزه آشنا شود و زمینه برای انجام آن بعد از سن تکلیف آماده شود. بیدار کردن کودکان برای خوردن سحری و تشویق آنها به روزه (کله گنجشکی) و در نظر گرفتن جایزه برای آن بسیار مفید است. تجربه نشان داده است که کودکان معمولاً از این برنامه لذت می برند و با شوق از آن استقبال می کنند . در هر حال انجام تکالیف دینی نباید تا زمان بلوغ مشکلی از این نظر به وجود نیاید. بیشتر کسانی که در سنین بالاتر وظایف عبادی خود را انجام نمی دهند بی اعتقادی به مبادی دینی نیستند بلکه آنها معمولاً کسانی هستند که قبلاً ورزیدگی و آمادگی لازم را به دست نیاورده اند لذا اراده آنها تابع اعتقادات آنها نیست ، یعنی فاصله و شکافی بین فکر و عمل آنها وجود دارد.
مگر اینکه از ایمان محکمتر و اعتقادی قوی تر برخوردار شوند اما با ایمان در سطح معمول و اعتقاد عادی معمولاً غلبه بر مقاومت های درونی و نفسانی کار آسانی نیست.
بنابراین استدلال کسانی که معتقدند طفل پس از رسیدن به حد تشخیص ، خود باید مسیر خویش را انتخاب کند و نباید پیشاپیش عادت به برخی امور از جمله تکلیف دینی را در او به وجود آورد ، به هیچ وجه درست نیست . اگر این استدلال ، صحیح باشد ، باید تربیت را تا رسیدن به سن تشخیص تعطیل کرد.حال آنکه تربیت به یک معنا چیزی جز ایجاد عادت در کودکی نیست . این عادتها اراده انسان را از مقاومت های درونی آزاد می سازد و تابع عقل او می گرداند ، مانند عادت به سحر خیزی . کسی که به سحر خیزی عادت کرده است اگر فقط سحر خیزی کند ، به راحتی از عهده انجام آن بر می آیداما اگر چنین عادتی در او به وجود نیامده باشد انجام آن برای او بسیار دشوار است و چه بسا اراده او تابع عقل او نشود و به چنان کاری توفیق نیابد به خصوص در دوره دبستانی که دوره ایجاد عادت مطلوب است نباید از این امر غفلت کرد.
کودک و محافل مذهبی و معنوی
مسأله دیگر ، شرکت دادن کودکان در مراسمات دینی است . همراه بردن کودک به مسجد، هرچند در نماز جماعت شرکت نکند یا مراسم عزاداری در ماه محرم یا مناسبات مذهبی دیگر از قبیل شرکت در نماز عید فطر و جشنهای مذهبی که معمولاً مورد علاقه کودکان هستند ، برای پرورش عواطف دینی کودکان بسیار مفید است . هرچند باید دقت کرد که این نوع برنامه ها فراتر از طاقت و حوصله آنها نباشد و آنان را خسته نکند .اصولاً باید به این نکته توجه داشت که احساس مذهبی یکی از عمیق ترین احساسات و گرایشات فطری در انسان است که اگر زمینه برای شکوفایی آن فراهم باشد با سرعت رشد می کند.

بچه ها دوست دارند که در مجالس مذهبی رشد یابند و در بین جمع باشند و اعمال و رفتار گروهی را در مذهب ببینند. سرود های دسته جمعی ، شعر ها، دعاها، آرزوها، مرثیه خواندن های مذهبی ، نماز جماعت و دیگر اموری از این قبیل برای طفل بسیار لذت بخش است .بحث های دو جانبه ، گفتگوها ، جسات و مراسم به خصوص آنگاه که در پی آن چای و شیرینی ، پذیرایی و غذایی هم مطرح باشد . برای طفل لذت بخش است. در جلسات مذهبی کام او را شیرین کنید و از لذت های حلال او را بهره مند سازید . همیشه اشک وناله و بر سر و سینه زدن نباشد که طفل از آن چندان خشنود نیست . بگذارید تا او علاقه مند شود و بار دیگر همراهتان به جلسه بیاید و در ضمن خوردن چای و شیرینی چهار کلمه بشنود و یکی دو کلمه آن را یاد بگیرد و به هر حال کاری کنید که مذهب برای او کاری غم انگیز و دردناک نباشد و تنفر و انزجار در او ایجاد ننماید.
راههای ایجاد محبت اهل بیت (ع) در کودکان
1- استفاده از علاقه و محبوبیت، یعنی بیان این مطلب برای کودک که رابطه با ائمه(ع) باعث می شود محبوب خدا وائمه باشد و اینکه محبوب خدا شدن در سایه مودت اهل بیت است.
2- بیان نیازمندی و بهرمندی از این محبت، انسان معمولاً مجذوب کسی یا جایی می شود که گره از کار او بگشاید و بهره ای به او برساند و ائمه (ع) در آنجا که به شدت گرفتار و نیازمندیم به یاری ما می آیند.
رسول اکرم (ص) منقول است که : حُبِّي وَ حُبُّ اَهْلِ بَيْتي نَافِعٌ في سَبْعَةِ مَوَاطِنَ اَهْوَالُهُنَّ عَظيمَةٌ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ في الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْكِتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْميزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ..« حب من و حب اهل بیت من در هفت جا که اضطراب آن بسیار زیاد است نافع می باشد : هنگام وفات، در قبر، هنگام نامه عمل، هنگام حساب ، هنگام میزان و هنگام صراط.
3- شرکت دادن کودکان در مجالس و محافل دینی و مراسمات اهل بیت (ع)
4- باید کوشید شخصیت ، زندگی و خاطره اهل بیت (ع) و مراسم ومجالسشان ، در ذهن کودکان خاطره خوش بر جای بگذارد . اگر جشن گرفتن ، شیرنی دادن، عیدی دادن، و جشن تکلیف اهدای مدال و تشویق ها در روز تولد معصومین(ع) باشد، خواه ناخواه ، به صورت غیر مستقیم تأثیر خواهد گذاشت.
5- ایجاد فضای روحی و معنوی ، چه بسا اگر کودک را به حال خود رها کنیم به این سمت و جهت کشیده نشود و به مجالس دعا و توسل نیایند ولی اگر ترتیبی دهیم که در این فضا قرار گیرند جذب می شوند . برای مثال اردوهای فرهنگی و زیارتی ، دیدار از حرم ها، ملاقات با شخصیت های معنوی و اهل بیتی ، قرار گرفتن در جمع دوستداران اهل بیت، شرکت در مجالس باحال می تواند در ایجاد محبت اهل بیت مؤثر باشد.
6- بیان فضیلت دوستی آل پیامبر (ص) مانند: « اَلا وَ مَن ماتَ على حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ شَهيداً»آگاه باشید که هرکس بر حب آل محمد بمیرد شهید است.

تأثیر و اندرز و پرهیز از ملامت در تربیت فرزند
قوام و پایداری حیات بشری به پند و اندرز وابسته است . هیچ انسانی از پند و اندرز بی نیاز نیست . یکی از وظایف انسان ها و حق آنان به یکدیگر ، نصیحت و یادآوری و تذکر است ، تذکر خوبی ها و بدی ها ، پرهیز دادن فرزندان از گرفتار شدن به بدبختی ها و به چیزهایی که امکان دارد نا آگاهی و فراموشی به آنها موجب بدبختی جبران ناپذیر برای انسان باشد . پند، بهترین راهی است که برای تربیت صحیح فرزند مفید است و آن هم برای خود راه و روشی دارد. بیان خوبی ها و نشان دادن نتایج وخیم زشتی ها و انحرافات به صورت نقل داستان و قصه بیان سرگذشت پیشینیان، از خوبی و بدی ، یکی از روش های خداوند برای تربیت انسان ها ، بلکه همه روش هایی که در قرآن قید شده جنبه اندرز و پند و نصیحت دارد. خدای تعالی در یکی از خطابات خود به رسول اکرم(ص) فرمود:« وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» یادآوری کن که یادآوری به مؤمنان سود می بخشد و در جای دیگر فرموده است:« یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ » اگر پند و اندرز معقول و منطقی بوده و دور از تحکم و فرمانروایی و مستبدانه باشد و موجب حیات و ماندگاری دلهاست و صیقل بخش روح و جلادهنده ی قلبهاست. البته انسان ناصح و والدینی که این روش رابه کار می گیرند باید به زمان و وقت اقتضای موقع نصیحت توجه کنند.لجاجت، درشتی، عصبانیت، عقاب و خطاب تند و خشن ، بدترین نحوه اندرز دادن است و همین طور وضعیت و موقعیت کودک و فرزند هم باید ملاحظه شود . بهترین روش آن است که انسان بدون زمینه قبلی و بدون غرض آن را انجام دهد . اگر انسان خلافی از فرزند خود ببیند ،باید قُبح آن را به فرزندش متذکر شود .ناگفته نماند که نباید پند و اندرز با ملامت و سرزنش یکسان شود که دو مقوله جدا از هم هستند . تذکر برای فرد متخلف با اندرز عادی که جهت پیشگیری انجام می شود فرق دارد. اندرز می تواند در جمع کودکان و خانواده باشد و در هر موقع مناسبی که امکان داشته باشد ، انجام گیرد و بهتر است که موارد خاص که فرزند احتیاج به تذکر دارد در خفا انجام گرفته و به دور از جمع و حضور فرد یا افرادی که فرزند دوست ندارد آنها متوجه شوند باشد. رسول اکرم(ص) فرمود از نصیحت کردن فرزند در حضور دیگران خودداری کنید که نه تنها نتیجه بخش نیست بلکه موجب لجاجت فرزند می شود.حضرت امام علی (ع) فرمود: نصیحت کردن تو در حضور دیگران ، سرزنش محسوب می شود . پند و اندرز جلوی کارهایی را که انسان به خاطر آن سرزنش می شود ، می گیرد .خداوند متعال در قرآن کریم ، یکی از وظایف رسول اکرم (ص) را بشارت و اندرز معرفی کرده است.
بشارت برای عاقبت نیک کارهای خوب و اندرز برای نتایج زشت افعال قبیح . سپس خداوند در جای دیگر به رسول اکرم(ص) فرمود: ای پیامبر! وظیفه تو ابلاغ است . بشارت و اندرز کار توست . وقتی که امت متوجه نتایج و عاقبت کارهایشان شدند دیگر تکلیفی ندارند جز اینکه پیوسته تذکر بدهی.
وقتی که انسان به وظایف خود آشنا باشند و بشارت و اندرز داده شوند، کمتر دچار خطا میشوندو در صورت ارتکاب به خطا دیگر نیازی به ملامت و سرزنش ندارند زیرا اگر جرم بزرگی مرتکب شوند، کارشان با دادگاه و حاکم است . بنابراین نیازی به سرزنش ندارند. در مباحث فقهی نیز آمده است که با مجرم غیر از مجازات قانونی نباید برخورد شود . در مورد فرزند هم همین طور است. اگر راه ها خوب نشان داده شوند تذکر و موعظه و پند در خود پیش از بروز واقعه ای بزرگ انجام می گیرد. در صورت ارتکاب خلاف جزئی نباید سرزنش شود . از ملامت و سرزنش با درشتی و تحکم و عصبانیت و به رخ کشیدن خدمات پیشین و یا به رخ آوردن دیگران نهی شده است. چنانکه از حضرت علی(ع) در غررالحکم آمده است که: زیاده روی در سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور می کند . پس پدر و مادر در آغاز باید خلاف فرزندان را نادیده بگیرند ولی بیشتر مراقبت کنند تا قبح کارهای خلاف و عاقبت زیانبار آنها را به فرزندان یادآور شوند و در مقابل خلافکاری و خطا کاری فرزندان، از سرزنش پرهیز کنند.
در درون آدمی پاره ای انگیزه های فطری وجود دارد که همیشه نیازمند به ارشاد است ، و این کار جز از طریق پند و اندرز میسر نمی شود.حضرت علی (ع) درباره اهمیت و نقش این روش به فرزندش چنین می فرماید: «فرزند عزیز ،من هرگز در انجام وظیفه نصیحت نسبت به تو کوتاهی نکردم و در اندرز گفتن به تو مسامحه ننموده ام . ولی مطمئن باش که تو هر قدر در راه خیر و صلاح خود بکوشی افکارت به پایه اندیشه های پدر آزموده ات نخواهد رسید.
گاه ممکن است کودک موجود شروری باشد این شرارت هیچ ربطی به خانه یا مدرسه اش نداشته باشد . به ناچار باید در این مورد به کودک پند و اندرز داد تا به راه صواب و خلق و خوی نیکو برگردد . پند و اندرز اگر لطیف و ملایم باشد ، عامل مهمی در جهت تربیت و پاکسازی نفس قلمداد می شود .
« بو علی سینا در سن 18 سالگی قادر به فراغ از علوم عصر خود شد ، و در طب به معالجات عجیب و کشف طرق جدید نایل گردید . نقص عمده ابو علی سینا در این بود که از گفتار زشت و سخنان تند نسبت به فضلای معاصر خود و گاه نسبت به قدما خود داری نمی کرد.»
« ابو علی مسکویه» صاحب کتاب تربیتی و اخلاقی « طهارت الاعراق» از دانشمندان معروف آن زمان بود. روزی ابن سینا در محضر درس وی حاضر شد و گستاخانه گردویی به جلوی او افکند و از او خواست که مساحت آن را حساب کند . ابوعلی مسکویه قسمتی از کتاب مذکور را در جلوی او گذاشت و گفت ای جوان! تو به اصلاح اخلاق خود بیشتر نیازمندی .نخست سطح گردو را برای تو حساب کنم؟! نوشته اند : این جمله برای تمام عمر ، راهنمای اخلاق و تربیتی بو علی سینا گردید و با به خاطر سپردن آن هرگز از جاده صحیح زندگی خارج نگردید.

تأثیرات تشویق و تنبیه در تربیت کودکان
گاهی کودک دو رکعت نماز شکسته ی بسته ای را در گوشه ای می خواند و شاید برای خود نمایی و یا جلب محبت شما به نزدتان می آید و به شما می گوید نماز خواندم! در برابر این عمل او بی تفاوت نباشید ضمن اینکه می کوشید تا خود نمایی او اوج نگرید و ریشه دار نشود، او را تشویق کنید و کار او را مورد ستایش قرار دهید و بگذارید که این امر در او ریشه دار شود.
ما شک نداریم که تشویق باید در او به حدی متعارف باشد که خود را از شما طلبکار نداند ولی در عین حال دل کوچک کودک را هم در نظر دارید . شما به عنوان پدر یا مادر و دنیای او هستید . آرزو های کودک به شما وصل است و آفرین و مرحبای شما دل کوچکش را شاد می کند و او را به وجد می آورد.
1- اعمال قدرت و خشونت(تنبیه) :ما در عین حال منکر آن نیستیم که در موارد تخلف و یا در آنگاه که طفل بخواهد از مرز خود تجاوز کند و یا امر و نهی شما را نادیده گیرد می بایست او را به راه آورید و این هدایت بهتر است از طریق محبت باشد و در آنگاه که سود ندارد از راه اعمال قدرت و سندیّت.
بنای تربیت شما باید طوری باشد که فرزندان تا حدود 10 سالگی در امر مذهب خودکار و خود گردان بار آیند و نیازی به امر و نهی شما در انجام اعمال مذهبی نداشته باشند . خودش نماز بخواند اگر چه بر پسر در آن سن واجب نیست و اگر کوتاهی کرد پس از موعظه ها و تذکر می توان به تنبیهش پرداخت . اعمال از حدود قبل از 8 سالگی به کودک ممکن است موجبات سرخوردگی او از مذهب را فراهم آورد و روح کودک را آزرده سازد و حتی در مواردی ممکن است که نتایجی معکوس به بار آورد ولی پس از این سنین اعمال فشار به صورتی اندیشیده و به جا عیبی نخواهد داشت. اگر کودکی فلان فرمانی را از مادر برده ، عمل و زحمات او مورد تقدیر قرار گیرد.
2-تشویق و مهرورزی به شرط لیاقت باشد.: چه بسیار مهرورزی و تشویقاتی که کودک در خود آن نیست و اگر درباره او به عمل آید خودش آن را قبول ندارد و نمی پذیرد و حتی درباره هوش و خرد مرّبی تردید وا می دارد . بدین نظر تا زمینه لیاقتی در این امر فراهم نیامده به تشویق پرداخت.
3-تشویق و مهرورزی به اندازه باشد: مهرورزی و تشویق خوب است به شرطی که درباره آن افراط نشود و میزان قدر دانی به میزان کار و تلاش او بستگی داشته باشد . اغراق در مدح و ذم اشتباه است.
حضرت علی (ع) می فرمایند :« نه چندان مدح و ثنا که بیش از استحقاق باشد و نه چندان مه نشانه عجز و یا حسادت ثناگو باشد.»
4-تشویق و مهرورزی به موقع باشد: این امر آن چنان در کودک مؤثر است که گاهی مسیر زندگی او را عوض می کند ، امید را در دل او زنده و او را در ادامه راهی که در پیش دارد بیش از بیش کوشا می سازد.
5-تشویق صورت رشوه به خود نگیرد: از خطاهای تربیتی یکی این است که کودک را برای انجام کارهایش وعده دهند . مثلاً مادر به کودک بگوید اگر فلان کار را انجام دهی به تو 10 ریال می دهم ، یا فلان اسباب بازی را برای تو می خرم . این وعده وعید ها کم کم کار را به چانه زدن می کشاند و عمل را از جنبه وظیفه ای بودن خارج می سازد. از سوی دیگر مادری که فرزندش می گوید« اگر برادرت را اذیت نکنی برایت شکلات می خرم » به طور ضمن به او فهمانده است هر وقت که مادر شکلات نداده او در آزار و اذیت برادرش محقّ است. عموماً کودک سعی دارد از راه عمل خلاف و یا لااقل تظاهر به آن ، مادر را وادارد که دستوراتش را عملی کند. و این از دور اندیشی دور و موجب زحمت و مشقت بعدی است.
6-تشویق و مهرورزی به صورت غیر مستقیم باشد: زیرا روش مستقیم آن اغلب توقع آفرین و آزار دهنده است. مادر باید عملاً از روی رفتار و چهره آثار رضایت خود را به او نشان دهد و در ضمن داستان ها و یا محبت های خود مراتب رضایت خویش را به او اعلام دارد.
7-تشویق و مهرورزی صورت معنوی داشته باشد: تا حدودی که ممکن است ازدادن پول و خوردنی به عنوان تقدیر از طفل باید خودداری به عمل آید،حتی به کودک باید بفهماند که پاداش انجام وظیفه ، قدردانی دیگران نیست بلکه رضای وجدان است . یک نگاه ساده و مسرت آمیز حتی بیش از غذای مورد نظر کودک او را به خود جلب می کند.
8-حدود استنباط کودک باید مورد نظر باشد: در ابراز محبت، در تشویق و تحسین باید از کلمات و لغاتی استفاده کند که کودک آن را دریابد و یا اگر مناسب برای او رتبه و مقامی قائل شود از نوعی باشد که طفل آن را بفهمد و تصوری از آن برای خود داشته و آن را در یابد.
از اساسی ترین اموری که پایه های شخصیت کودک بر آن بنا شده است « غریزه حب ذات» است . یکی از راه های ارضای صحیح این نیاز فطری ، تشویق و تمحید رفتار پسندیده ای است که کودک انجام داده است . چه بسا کودکان به واسطه نداشتن مشوقی دلسوز از استعداد های خدادادی بی خبر و بی بهره بمانند. تشویق بر خلاف تنبیه ( که در برخی موارد باز دارنده است) از عوامل وادار کننده است، و در ایجاد رغبت و بذل توجه بیشتر کودک به تحرک به کار انداختن نیروی استعداد و افزایش دقت و نیز افزایش استقامت وی ، تأثیر غیر قابل انکاری دارد . اقدامی که کودک برای تشویق انجام می دهد ، کاملاً ارادی است . لیکن تنبیه که به عکس با تکیه بر سلاح ترس است ، در برخی موارد یک نوع رکود در کودک ایجاد می کند ؛ بدین معنی که کودک جرأت مبادرت به هر کاری را از دست می دهد .
در تشویق کودکان باید به سه عامل توجه داشت:
الف) سن و سال کودک
ب) درک و فهم کودک
ج) نوع عمل کودک
از آنجا که کودک در هر مرحله از رشد دارای تمایلات مختلفی است، و اعمال ویژه ای از وی صادر می شود ، مادر در امر تشویق کودک باید ، به عوامل مذکور توجه نماید و در هر مرحله سنی مایه رغبت او را فراهم آورد . در تربیت کودک گاهی تنبیه ضرورت پیدا می کند ، و ممکن است محرک واقع گردد.
مردی نزد امام موسی بن جعفر (ع) از فرزند خویش شکایت کرد ، حضرت فرمود: « فرزندت را نزن ولی برای ادب کردنش با او قهر کن، و مواظب باش قهرت طول نکشد بلکه زود آشتی کن.»

داستان سرایی یکی از روش های تربیتی
نقل حکایت و داستان ها از جمله هنر های زیباست که در انتقال تمدن و فرهنگ گذشته به فرزندان نقش بسزایی دارد ؛ چه از این طریق می توان تاریخ و آداب رسوم را به وسیله داستان به کودکان تلقین کرد و آنها را به طور غیر مستقیم به فضایل اخلاقی دعوت نمود . داستان با زبان بی زبانیش وسیله ای برای ظهور وجدان پاک و خصلت مطلوب و پسندیده در کودک است و این امر وابسته به درجه نفوذ و تأثیر داستان در آنان دارد.
از طریق داستان سرایی بسیاری از مفاهیم مانند حق دوستی ایمان ، رسوا جلوه دادن کار زشت و … . را می توان به کودک القاء کرد . این داستان باید دارای خصوصیاتی باشد از جمله :
 قصه جلوه ی خدایی داشته باشد و به قصد تربیت و تذکر بیان شود.
 به شرایط عقلی و روحی و سنی شنونده توجه شود.
 افراط و تفریط ، دروغ و شایعه و فرار از حقیقت ها نباشد.
 پاسخگوی سؤالات ذهنی شنونده باشد.
 بهترین قصه انتخاب شود . همان طور که خداوند نیز می فرماید:« نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ» ما بهترین قصه رابرای تو حکایت می کنیم.
 شخصیت داستان ها دور از هرگونه انحراف باشد.
 داستان ها کوتاه باشد.

 

نتیجه گیری:
زن در اسلام جایگاه والایی دارد که آیات و روایات متعددی این ادعا را اثبات کرده اند. ولی برخی از زنان متأسفانه مقام خود را پایین گرفته و به آن اهمیتی نمی دهند و به جای اینکه به وظیفه مادری بپردازند خود را مشغول مسائل بیهوده می کنند در صورتی که خداوند فرزند را امانت خویش می داند و زن مؤظف است به عنوان یک مادر خیانت در این امانت نکرده و آن را به نحو احسن همان گونه که خداوند از او می خواهد ، تربیت کند . برای اینکه این هدف محقق شود باید مراقبت از نفس صورت بگیرد که نیازمند پرهیز از گناه وپلیدی است. کوچکترین اعمال مادر در تربیت فرزندش چه قبل از بارداری ، چه در حین بارداری و چه بعد از تولد فرزند در او اثر بسزایی دارد و همین امر موجب شده که امام (ره) می گوید: زن مربی انسان است .
و این گفته که از دامن زن مرد به معراج می رود الحق و الانصاف بجاست.
اما متأسفانه برخی مادران تنها به رشد جسمی کودک اهمت می دهند و برای رشد روحی و روانی فرزندشان نه تلاشی می کنند و نه به دنبال جمع آوری و کسب اطلاعات در این باره هستند در واقع علم مادران و شاید گفته شود جامعه نسبت به اهمیت این مطلب بسیار اندک است در صورتی که منابع علمی بسیاری وجود دارد که به مادران ناآگاه این سرزمین کمک می کند تا پاسخ پرسش های خود را پیدا کرده اعمال کنند. و اگر این جریان ناآگاهی به همین صورت ادامه پیدا کند به جز برخی مادارن مسئولیت پذیر سایر آنها فرزندانی خواهند داشت که نه تنها نفعی برای جامعه خویش ندارند چه بسا مضّر نیز واقع شوند. در صورتی که جامعه به افرادی نیاز دارد که بتواند از آنها جهت رشد و ارتقاء فرهنگی و معنوی خود استفاده کرده و به آنها از این بابت افتخار کند. خداوند متعال انسان را به گونه ای خلق کرده که تأثیر پذیری بسیاری در دوران کودکی دارد و بهترین زمان برای تربیت فرزند دوران کودکی است و در انجام این مهم نباید تأخیر و تردید در دل راه داد. کودک در اکثر حالات از مادر خود الگوگیری می کند.
در نتیجه وظیفه مادر این است که اولاً تربیت فرزند را مهم و ضروری بداند ، ثانیاً برای تحقق آن بکوشد و ثالثاً از روش های تربیتی آگاهی داشته و به آنها بطور دقیق عمل کند.

 

منابع و مآخذ
- قرآن
- نهج البلاغه
- صحیفۀ سجادیه
- آیت الله امینی ،ابراهیم ،اسلام و تعلیم و تربیت،چاپ پانزدهم ، بوستان کتاب ، قم ، 1384هـ .ش
- امینی زاده ، محمدرضا، فرهنگ و تعلیم و تربیت اسلامی ، چاپ اول، در راه حق ، قم ، زمستان 1376 هـ . ش
- اسحاقی ، سید حسینی ، سلوک علوی ، کتابخانۀ دیجیتال
- ادیب ، علی محمد حسینی ، راه و روش تربیت از دیدگاه امام علی (علیه اسلام) ، چاپ سوم، انجام کتاب، لبنان ، 1393 هـ . ق
- پور ابراهیم ، ستار ، فرند صالح ، چاپ ششم ، خرد آذین ، قم ، 1389هـ .ش
- پاک نیا، عبدالکریم ، تربیت در سیره و سخن امام حسن مجتبی (علیه اسلام) ،کتابخانه دیجیتال
- حسینی زاده ، سید علی ، تربیت فرزند، چاپ چهارم ، پژوهشگاه ، حوزه و دانشگاه، تهران، 1387 هـ . ش
- حر عاملی ، محمد حسین ، وسائل الشیعه ، چاپ پنجم ، داراحیاء التراث العربی ، بیروت ،
1391 هـ . ق
-داوودی ، محمد ، تربیت دینی ، ج 2 چاپ هفتم ، پژوهشگاه و حوزه و دانشگاه ، تهران ، 1386 هـ . ش
- دهخدا، لغت نامه
- سعدی شیرازی ، عبدالله، گلستان ، چاپ اول ، فراروی ، تهران ، 1390 هـ . ش
- صلواتی زاده ، مسعود ، بهترین هدیه ، چاپ اول، بسط النبی (صل الله علیه و آله) ، قم ، بهمن 1385 هـ . ش
- عمید، حسن ، فرهنگ فارسی عمید ، چاپ دوازدهم ، امیر کبیر ، تهران ، 1389
- فلسفی ، محمد تقی ، کودک از نظر وراثت و تربیت ، ج 2 ، کتابخانۀ دیجیتال
- قلی زاده ، کلان ، فرض الله ، کودکان آیینۀ رفتار والدین ، چاپ اول ، معصومی ، قم ، پاییز 1376 هـ . ش
- قائمی ، علی ، تأثیر مادر در تربیت ، چاپ سیزدهم ، امیری ، تهران ، 1386 هـ .ش
- کتابچی ، محسن ، فرزند خوشبخت گلی از گلهای بهشت ، چاپ دوم ، هجرت ، قم ، پاییز 1387 هـ . ش
- کلینی، محمد ،اصول کافی ،چاپ دوم ،قائم آل محمد (صل الله علیه و آله) ، قم ، 1385 هـ .ش
- مظاهری ، حسین ، تربیت فرزند از نظر اسلام ، چاپ ششم ، بین الملل تهران ، 1382 هـ . ش
- مرتضوی ، سید ضیاء ،امام خمینی (ره) و الگوهای دین شناختی در مسایل زنان، کتابخانۀ دیجیتال
- معین، محمد، فرهنگ فارسی معین، جلد سوم ،چاپ بیست وششم ، امیر کبیر، تهران ، 1388
-مکارم شیرازی ، ناصر ، تفسیر نمونه ،چاپ سی و دوم ، دارالکتب اسلامیه ، تهران ، 1387هـ . ش
- موسوی زنجانروی ، سید مجتبی ، تربیت مذهبی کودک ، چاپ اول ، پرتو خورشید ، تهران ، تابستان 1385 هـ . ش
- میخبر ،سیما ، ریحانۀ بهشتی ، چاپ شصت و هفتم نورالزهرا ، قم ، 1389 هـ . ش
- نجفی یزدی ، سید محمد ، اخلاق در خانواده و تربیت فرزند ، کتابخانۀ دیجیتال
- نیک خو ، مهدی ، گلبرگ زندگی ، چاپ سوم ، بوستان کتاب ، قم ، 1386 هـ . ش

 17 نظر

چکیده تحقیق پایانی با موضوع فراماسونری

21 اسفند 1391 توسط صالحی

موضوع:
فراماسونری
استاد راهنما:
صغری ملاولی-مدرسه علمیه الزهر(س)قروه
محقق:
زهرا ملاولی

چکیده

فراماسونری مکتب فکری و سازمانی مخفی است که از طریق شبکه زیر زمینی و مخفی به کنترل جهان می پردازد . و در همه ی انقلاب ها و استعمار گری هاییکه در جهان رخ میدهد مؤثر بوده . شبکه ای گسترده از زر سالاران یهودی و نخبه های سراسردنیا که تنها به منافع اعضای خود می اندیشد . فراماسونگری شیوه ی نوین عنوانش آشکار ولی دارای تکاپو ها و برنامه های پنهان بوده و هست . در این تحقیق فراماسونری از برخی زوایامورد بررسی قرار گرفته به عنوان مثال تأثیر یهود و نقش آن در این سازمان مخفی مورد توجه قرار گرفته است .این تحقیق به سه بخش اصلی تقسیم شده است بخش اول آن به تاریخچه و پیدایش فراماسو نری پرداخته و در بخش دوم کابالا مورد بررسی قرار گرفته و ارتباط آن با فراماسونری و خود موضوع کابالاکه : از آن جا شروع شده و چه عقایدی در آن حکم فرماست . در بخش آخر نماد هایی که در این فرقه یعنی فراماسونری مورد استفاده قرار می گیرد آورده شده به این دلیل که این فرقه به شدت نماد گراست و نماد های آن در تمام جاهایی که اعضای این سازمان حضور دارند موجود است حتی این نماد گرایی برسایر فرقه ها که البته شاخه ای از فراماسونری به حساب می آید و تحت تأثیر این سازمان قرار دارند مانند شیطان پرستی و…. تأثیر عمیقی گذاشته استدر این تحقیق سعی شده از منابه معتبر و مستدل استفاده شود به دلیل اینکه فراماسونری سازمانی مخفی است احتمال بزرگنمایی و انحراف از واقعیت توسط برخی نویسندگان در آن بسیار است . کتاب زر سالاران یهودی و پارسی نوشته ی عبدالله شهبازی یکی از منابع معتبر در رابطه با فراماسونری والیگارشی یهودی است که از مستعمرات ماوراء بحار کشور های اروپایی .و طریقه ثروت اندوزی یهودیان و فراماسونها تا اواخر بیستم مورد بررسی قرار داده است.

 نظر دهید »

تحقیق پایانی با عنوان قرآن ومدیریت اجتماعی

21 اسفند 1391 توسط صالحی

شورای عالی حوزه علمیه قم
مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران

تحقیق پایانی سطح دو (کارشناسی)

مدرسه علمیه : الزهراء (س) شهرستان : قروه


قرآن ومدیریت اجتماعی

استاد راهنما : صغری ملاولی
محقق : زهرا جباری
زمستان 1391

 

تقدیم به :
ساحت مقدس امام عصر ((عج الله تعالی فرجه الشریف)) با آرزوی تعجیل در ظهورحضرتش وبرقراری حکومت عدلش

با تقدیر و تشکراز زحمات و راهنمایی :
استاد گرامی خانم ملاولی وهمچنین همسر عزیزم که مرا در این تحقیق یاری نمودند .


چکیده
دین اسلام آیینی است که درآن تشکیل حکومت برمبنای قوانین الهی ازاهمیت ویژه ای برخورداربوده واساسااجرای احکام اسلام بیشتردربعداجتماعی مدنظرمی باشد واسلام عبادات رابه صورت فرادا وبدون توجه به جامعه ومردم آن را رد نموده وقابل قبول نمی داند برای مثال اسلام گوشه نشینی ودوربودن ازجامعه رامانند صوفی ها ومرتازها نهی وبرعبادات اجتماعی تاکید ورزیده وفردمسلمان رابرفعالیت دراجتماع امرمی نماید وکمال معنوی اسلام رادرخدمت رسانی بیشتربه جامعه اسلامی میداند واصولا فروع دین دراسلام همگی بربعد اجتماعی عبادات استواراست وبدون فرض اجتماع مسلمین انجام این فروع امکان پذیر نمی باشد وانجام فرائضی مانند نمازنیزبه صورت جماعت موردتاکیداست ویاتظاهربه روزه خواری که موردمذمت است درجامعه مفهوم دارد . علی هذا با توجه به این نکات وقتی اجتماع اسلامی تشکیل می یابد اداره این اجتماع نیازبه مدیریت وحکمرانی دارد که این امرلزوم تشکیل حکومت اسلامی را موجب می شود .
تشکیل حکومت اسلامی به فرمان الهی بوده ومسئولیت اداره حکومت اسلامی که سرپرستی وحراست جامعه مسلمین ازوظایف آن می باشد به عهده فرد برگزیده ازجانب خداوند متعال ویاهمان پیامبرالهی است وحاکم اسلامی وظیفه ابلاغ قوانین الهی ونظارت براجرای آن ورفع شبهات افراد جامعه درخصوص قوانین الهی وتشریح وتبیین آن را برعهده دارد واستمرارحاکمیت برجامعه اسلامی به وسیله جانشینان پیامبرودرغیاب ایشان ولی فقیه جامع الشرایط می باشد.
حاکم اسلامی براساس قوانین قرآن وبا درک وفهم کاملا ازآیات قرآن جامعه اسلامی را در رسیدن به هدف تعیین شده مدیریت و رهبری می نماید وسیاست آن به دورازهرگونه ظاهرسازی وعوامفریبی بوده وتضادی درسیاست کلامی وعملی دروی دیده نمی شود به صورتی که تمام اقشارجامعه رابایک نگرش که مساوات وبرابری است مورد حمایت یامجازات قرارداده وبه نام مصالح حاکمیت عدالت رابه نفع توانگران ویا افراد خاص جامعه زیرپا نمی گذارد آیات قرآن به روشنی بیانگرسیاست کاربردی توسط حاکم اسلامی است وهیچ سیاستی که پنهان ازمردم باید به آنهاپرداخته شود وجودندارد ودر جامعه اسلامی به حاکمان ابلاغ گردیده وهیچ تفاوتی درقرآن میان افراد جامعه درحقوقی که از سوی حاکمیت تعیین می شود نیست.
 
فهرست مطالب
عنوان                                                                شماره صفحه
فصل اول کلیات
مقدمه…………………………………………………………….2
طرح مسأله……………………………………………………….3
ضرورت تحقیق……………………………………………………4
سؤالات……………………………………………………………5
اهداف………………………………………………………………6
کلید واژه……………………………………………………………7
فصل دوم مفهوم شناسی مدیریت
مدیریت لغت و اصطلاح……………………………………………9
تاریخچه مدیریت …………………………………………………11
اقسام مدیریت……………………………………………………13
فصل سوم مدیریت باید ها و نباید ها
کلیات مدیریت …………………………………………………….17
آئین مدیریت ………………………………………………………25
راه دستیابی به مدیریت راستین ……………………………….27
مبانی مدیریت ارزش اسلام……………………………………..29
اصول مدیریت اسلامی……………………………………………33
رویکردهای مدیریت اسلامی……………………………………..36
فراگرد مدیریت ……………………………………………………..37
کارکرد های مدیریت ……………………………………………….39
مهارت های سه گانه مدیریت…………………………………….41
مشورت وکمک فکری گرفتن ……………………………………..44
مدیریت در اسلام ومصادیق آن …………………………………..46
مدیریت اسلامی……………………………………………………47
تفاوت مدیریت اسلامی و غیر اسلامی………………………….48
اخلاق مدیران در اسلام……………………………………………49
مقایسه مدیران مکتب اسلام و سایرمکاتب…………………….51
نگاهی بر مدیریت نبوی ، مدیریت علوی ………………………..53
مدیریت و ویژگیهای مدیران نمونه از دیدگاه قرآن…………………56
اصول و ارکان مهم مدیریت…………………………………………58
فصل چهارم مدیریت در آیات و روایات
مدیریت در آیات و روایات……………………………………………69
فصل پنجم مدیریت و اجتماع
اجتماعات بشری و وظیفه مدیران………………………………….78
تعیین مسئولیت و تقسیم کارها دراجتماع……………………….82
رعایت تخصصها در مسئولیت های اجتماعی ……………………84
ضرورت آموزش مدیریت در اجتماع …………………………………90
نتیجه گیری……………………………………………………………91
فهرست منابع و مآخذ………………………………………………..92


فصل اول

کلیات

مقدمه
انسان هموراه در زندگی اجتماعی به دنبال وضع قوانین برای اداره جامعه حود می باشد و اساسا این قوانین توسط رهبران جوامع وضع و توسط افراد منتخب ایشان اجرایی می گردد.
و اما به صورت کلی می توان وضع قانون در جامعه انسانی را از دو راه دانست یا توسط رهبرانی که از جانب خداوند متعال برای هدایت بشر فرستاده شده است و قوانینی که خداوند جهت زندگی انسان وضع نموده و وظیفه ابلاغ و نظارت بر اجرای درست آن توسط انسان ها به عهده افراد برگزیده یا همان پیامبران می باشد و یا اینکه توسط افرادی از جامعه که به واسطه قدرت نظامی یا تمکن مالی و ثروت فراوان یا قدرت بیان یا هواداری و … به دیگر افراد جامعه رهبری یا سرپرستی یا نمایندگی یا پادشاهی یافته اند قوانین وضع و توسط افراد منتخب ایشان بر اجرای آن اقدام می شود.
حال اگر دو صورت وضع قوانین را در نظر بگیریم در صورتی که قانون توسط رهبران انسانی و یا پادشاهان و یا … وضع شود مدیریت اجتماع توسط شخص رهبر یا پادشاه و یا غیره انجام می گیرد و جامعه و اجتماع مربوط به حوزه رهبری خود بر اساس نظرات شخصی و یا نظرات مجلس یا شورای تعیین شده اداره می نمایند که در اینجا موضوع بحث ما نمی باشد و اما موضوعی که مورد بحث ما می باشد در مورد جوامع و اجتماعاتی است که پیرو ادیان الهی می باشند و قوانین اداره ی جامعه ی آنها خداوند متعال وضع و توسط پیامبران الهی ابلاغ و اجرا می گردد و در اینجا جامعه ی مورد نظر ما جامعه ی اسلامی است که مردم آن پیرو اسلام هستند و قانون وضع شده برای اجرا در چنین جامعه ای توسط پیامبر اسلام در کتابی از سوی خداوند به نام قرآن کریم آورده شده است.
حال هدف ما بررسی قوانینی است که در قرآن کریم برای چگونگی مدیریت اجتماع و جامعه ی اسلامی جهت رسیدن به هدف معین شده آمده است و شکل و چگونگی اجرای آن توسط افراد برگزیده که آن هم در قرآن کریم بیان و مشخص گردیده می باشد.
 
طرح مسئله
انسان از آغاز خلقت و پا نهادن به زمین در می یابد که می بایست برای بقا و ادامه حیات زندگی جمعی داشته باشد تا هم از امنیت برخودار بوده و هم برای تهیه مایحتاج خود به زحمت کمتری نیاز داشته و نتیجه بهتری بگیرد چرا که انسان با توجه به فیزیک جسمانی ضعیفتر و در عوض برخورداری از قدرت تعقل و تفکر و داشتن احساسات و عواطف می بایست زندگی گروهی را برای خود برگزیند و ابتدا به صورت خانواده و بعد طایفه و سپس در قالب قبیله و سایر گروه های اجتماعی ادامه حیات داده است.
بعد ها که جوامع انسانی تشکیل شده اند به علت جلوگیری از عدم فروپاشی و داشتن نظم و به وجود نیامدن هرج و مرج انسان ها تصمیم به برگزیدن رهبر یا رئیس نموده و یک نفر را به این عنوان انتخاب می نمایند و از آنجا که خداوند همواره نسبت به هدایت بشر به وسیله پیامبران اقدام نموده است لذا پیامبرانی که از جانب خداوند در بین اقوام خود برگزیده شده اند در جوامع مدنی نقش رهبری جامعه را به عهده گرفته اند و قوانین الهی را که به صورت کتب الهی نازل شده بر مردم عرضه داشته اند حال مسئله چگونگی رهبری و مدیریت این انسان های برگزیده مطرح می شود که بر چه اصولی جامعه را مدیریت می کنند و اساسا در کتب آسمانی آیا نحوه مدیریت اجتماعی ذکر شده است و یا صرفا قوانین مشخص شده و نحوه مدیریت به پیامبران واگذار گردیده است لذا ما در این پایان نامه سعی در جوابگویی به این مسئله با عنوان قرآن و مدیریت اجتماعی داریم و ابعاد مختلف آن را مورد بررسی قرار می دهیم.
 
ضرورت تحقیق
با توجه به گذشت هزار و چهار صد سال از ظهور دین اسلام و نزول قرآن و مدیریت پیامبر اکرم (ص) بر جامعه مسلمین و البته استمرار رهبری توسط خواص برگزیده از جانب خداوند (امامان معصوم (علیهالسلام)) خواه و ناخواه مدیریت جامعه اسلامی در برهه هایی از زمان به دست افرادی که دارای صلاحیت نبوده افتاده است( که البته پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) حکمرانی جامعه اسلامی به دست افراد فاسدی چون بنی امیه و بنی عباس افتاد که دین را به تباهی کشیده و با فاصله گرفتن از قوانین الهی و حکومت ظالمانه موجبات تخریب جامعه اسلامی و بدعت گذاری و انحراف مردم را از صراط مستقیم قوانین الهی موجب شدند ).
لذا برای ادراه صحیح جامعه و برقراری کامل عدالت اجتماعی می بایست مسئولین و مدیران جامعه اسلامی بر اساس این قوانین و اصول به اداره جامعه اسلامی بپردازند چرا که با فاصله گرفتن از چارچوب قوانین مدیریتی اسلام فساد در جامعه و نظام مدیریتی آن شد نموده و جامعه اسلامی را فلج کرده و از پیشرفت باز می دارد علی هذا جهت پیشرفت جامعه اسلامی ضرورت دارد که رهبران و مدیران جامعه شناخت صحیحی از قوانین الهی و اصول مدیرت اجتماعی در اسلام داشته باشند تا بتوانند جامعه را به هدف تعیین شده در قرآن برسانند و این اصول مدیریت اجتماعی می بایست از قوانبن الهی که در قرآن آمده است باشد.
لازم نیست در بخش ضرورت تحقیق به مدیریت اجتماع در زمان بنی امیه و عباس اشاره کنید باید بیشتر لزوم این تحقیق را بیان نمایید به این معنا که چرا لازم است در رابطه با مدیریت اجتماعی نظر قرآن را بدانیم و این مسئله چه کمکی به ما خواهد کرد.
 
سوالات :
اصلی
1- مدیریت اجتماعی از نظر قرآن به چه صورت است؟
فرعی
1- مدیریت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟
2- ویژگی های یک مدیر چه چیزهای می تواند باشد؟
3- مدیریت از منظر آیات و روایات به چه معناست؟
 
اهداف :
1- شناخت و آشنایی با مدیریت اجتماعی در قرآن
2- ارائه راهکارهای مدیریت اجتماعی بر مبنای قرآن و اسلام
3- اطلاع رسانی به خوانندگان در باب مدیریت اجتماعی
 
کلید واژه
مدیریت - مدیریت اجتماعی - اسلام - قرآن
مدیریت : روشهایی که رهبران برای ادراه جامعه و هدایت افراد آن در نیل به اهداف مشخص به کار می بندند.
مدیریت اجتماعی: مدیریتی که اجتماع را به هدف مشخص شده می رساند و جنبه عمومی داشته و نسبت به همه افراد جامعه است.
اصول اجتماعی : اصول و عقایدی که بین افراد جامعه مشترک است و به عنوان ارزش تلقی می شود.
اسلام : آیین مسلمانان را اسلام می گویند.
قرآن : کتاب آسمانی که بر مسلمانان توسط پیامبر اکرم (ص) از جانب خداوند متعال نازل گردیده است.
 


فصل دوم

مفهوم شناسی مدیریت

مدیریت در لغت و اصطلاح
مدیریت یکی از مشتقات واژه ی عربی دور است ، دایره و اداره نیز هم خانواده ی این واژه ی عربی است در فرهنگ زبان فارسی مدیریت به معنای مدیر بودن و مدیری است ، مدیر به کسی می گویند که امری را ادراه کند البته در فرهنگ اصطلاحات اجتماعی برای مدیریت تعاریف گوناگونی ارائه شده است برخی مدیریت را هنر دانسته و گفته اند : هنر مدیریت ، هدایت ، ایجاد هماهنگی و نظارت بر تعداد زیادی از افراد برای نیل به هدف و یا مقصودی معین است برخی دیگر مدیریت را ترکیبی از دانش و هنر دانسته و نوشته اند : مدیریت علم و هنر متشکل و هماهنگ کردن ، رهبری و مهار فعالیت های دسته جمعی برای نیل به هدف های مطلوب با حداکثر کارآیی است برخی آن را در حوزه روش تکنیک و ادراه امور برده و مدیریت را کاربردهای تکنیک های مختلف برای اداره ی امور یک گروه انسانی و هماهنگ نمودن کلیه ی فعالیت های یک سازمان برای نیل به هدف معیین و مشخص و راهنمایی و راهبری رهبران سازمان که آن ها را مدیران یا سرپرستان می نامند، دانسته اند . به هر حال مدیریت، هنر دانش ، روش و رسیدن به ماموریت ، رسالت و اهداف مطلوب سازمانی با حداکثر کارآیی است باید دانست تصمیم گیری یکی از امور مهم مدیریتی و پر اهمیت ترین وظیفه ی یک مدیر می باشد بعضا افرادی مدیریت و تصمیم گیری را به عنوان یک مقوله تعریف کرده اند .
قرآن در پاسخ به پندار غلط عده ای که سرپرستی را از آن افراد و خانواده مخصوص و با شرایط خاص پرداخته و ذهن خودشان می دانستند و می گفتند :« وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُوَاْ أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»
کجا طالوت را که مرد فقیر و بی چیزی است بر ما بزرگی و سروری رواست و ما هستیم که با توجه به موقعیت و تمولی که داریم به بزرگی شایسته ایم .
فرموده است ، که او طالوت ازآن رو ، بزرگی شایسته تر خواهد بود که خداوندش برگزیده و ودر دانش و توانایی به او فزونی بخشیده »
به همین ترتیب علی ( ع ) که سخنی جز بر اساس قرآن نمی گوید به مالک اشتر والی خود در مصر چنین می فرماید : «از میان کارگردانان ، کسانی را برگزین و به کار گمار که دارای تجربه و شرم و حیا باشند و از خاندان نجیب و شایسته و پیش قدم در اسلام باشند زیرا آنها دارای اخلاق و خوهایی گرامیتر و آبروی درست تر و طمعهایی کمترند و اغلب به پایان کار می اندیشند.»
 
تاریخچه ی مدیریت
عمل مدیریت به قدم تاریخ بشری است ، ادراه کردن و هماهنگ سازی منابع انسانی و مادی تقریبا از ابتدای تاریخ مورد توجه انسان بوده است ، انسان ها برای تحقیق هدف های مشترک ، ابتدا در خانوداده ها ، سپس در قبایل و سایر واحد های اجتماعی و سیاسی به یکدیگر پیوستند ، بنابراین از زمانی که انسان به اهمیت همکاری پی برد و برای نیل به هدف های مشترک با دیگران به اشتراک مساعی پرداخت تا زمانی که مدیریت به عنوان وسیله ی نیل به این هدف ها شناخته شد ، مدت زمان درازی طول کشید، ولی وقتی که نیاز به مدیریت محسوس شد، به سرعت رونق و توسعه یافت مع هذا ، مدیریت به عنوان رشته عملی ، تاریخ نسبتا کوتاهی دارد. از اوایل قرن بیستم ، به تدریج مدیریت به عنوان یک رشته دانشگاهی درآمده است ، بسیاری از مفاهیمی که امروزه در مدیریت رایج است حاصل کوششهای اخیر است. مردم باستان ، اهرام ، معابد و کشتی ها ساختند، نظام های حکومتی بنیاد نهادند ، کشاورزی و تجارت را توسعه دادند، به امور جنگ و دفاع پرداختند و در همه ی این موارد ، موفقیت ها و پیشرفت های اجتماعی ، از طریق استفاده از فنون مدیریت ، حاصل آمد . میان سومری ها ، مصریان ، چینی ها و ایرانیان باستان ، مدیریت رایج بوده است و در آثار کتبی باقیمانده از آنان به مفاهیم مدیریت از قبیل برنامه ریزی ، تقسیم کار ، کنترل و رهبری اشاره شده است . ولی این جوامع ، هیچ کوششی برای جمع آوری و ترکیب دانش عملی مدیریت به عمل نیاوردند، دانش عملی از نسلی به نسلی منتقل می گردید یا ضمن تجربه آموخته می شد. شواهد موجود نشان می دهد که مصریان دو هزار سال قبل از میلاد مسیح ، عدم تمرکز را به کار می بستند و ستاد مشورتی استفاده می کردند، وجود اهرام دلالت می کند که در احداث آنها از برنامه های رسمی ، سازماندهی ، رهبری و سیستم های کنترل استفاده کرده اند ، بدون تردید ، ساختن این اهرام با عظمت ، بدون کاربست اصول و شیوه های مدیریت ، امکان پذیر نبوده ، اداره کردن چنان کار عظیمی ، تقریبا معادل اداره کردن سازمان هایی به اندازه سه برابر عظیم ترین شرکت های کنونی سطح جهانی است.
همچنین شواهد موجود نشان می دهد که چینی ها حدود هزار سال قبلاز میلاد نیاز به برنامه ریزی ، سازماندهی ، رهبری و کنترل را تشخیص می دادند، تا پیش از میلاد مسیح طبق شواهد تاریخی ، وحدت فرمان ، تفویض اختیار به زیر دستان مرسوم بوده است. در کتاب عهد عتیق از سازماندهی و تقسیم کار با تمام جزئیات آن یاد شده است.
سازمان های نظامی و ارتش ها نیز به پیشرفت مدیریت کمک فراوان کرده اند بسیاری از اصول و اقدامات مدیریت از سازمان های نظامی سرچشمه گرفته اند، هیچ سازمانی ، به جز سازمان های دینی و مذهبی ، به اندازه ی سازمان های نظامی با گروه های بزرگ انسانی سروکار نداشته است ، استفاده از ستاد مشورتی ، روشهای عملیاتی دقیق و انضباط ، از دستاوردهای ارتش ها بشمار می روند. اقدامات نسبتا پیشرفته مدیریت در دوره امپراطوری های یونان و روم پدید آمدند ، آنها سازمان های برای رتق و فقتق امور سیاسی ، بازرگانی و نظامی تاسیس کردند، یونانیان به رابطه ی میان کارآیی و حرکات دقیق در کارهای دستی توجه داشتند. در نوشته های فلاسفه ی یونان از جمله افلاطون ، ارسطو و گزنفون نکاتی درباره مدیریت می توان یافت، آنها اصول منطق ، اقتصاد ، حکومت و علم را پایه گذاری کردند ، اداره امپراطوری های روم و ایران مستلزم کاربرد مفاهیم مدیریت بود ، موفقیت آنها در ادراه ی قلمرو وسیع امپراطوری های خود حاکی از نبوغ آنها در سازماندهی است. نظام های فئودالی در قرون وسطی ، سازمان های نامتمرکز حکومتی را پدید آوردند که در مقایسه با نظام های نامتمرکز ، از جمله تفویض اختیار ، تصمیم گیری و پاسخگویی و مسئولیت در این نظام ها رخ نمودند،تجارب آنها در مدیریت به دلیل فقدان مدارک کتبی به دست ما نرسیده است ،از این دوره ،از ماکیا ولی رساله ای تحت عنوان ،شهریار در باب استفاده مناسب از قدرت بر جای مانده است. با افول نظامهای فئودالی،تمرکز مجدد از طریق نظامهای سوداگری احیا شد و بالاخره انقلاب صنعتی فرا رسید ،با پیدایی نظام کارخانه ای و تولید انبوه ،نیاز به عقلانی کردن امر مدیریت پدید آمد.
 
اقسام مدیریت
1- مدیریت ایمنی
تعریف : عبارت است از توسعه سیستم هایی برای جلوگیری از سوانح ، آسیب ها و دیگر رخدادهای نامطلوب در محیط های سازمانی ، این کار شامل اقداماتی مانند جلوگیری یا کاهش وقایع یا سوانح نامطلوب برای کارکنان ، بیماران و غیره است.
2- مدیریت بازاریابی :
تعریف : واژه ی عمومی برای مدیریت وظیفه بازاریابی ، و برای مدیرانی که در واحد های بازاریابی سازمان ها کار می کنند و مسئولیت چنین مدیریتی را بر عهده دارند.
3- مدیرت پروژه:
تعریف : شیوه های مدیریت معطوف به مدیریت پروژه ها شامل برنامه ریزی ، پیاده سازی و هماهنگی اغلب در یک مقیاس زمانی کوچک در کوتاه مدت.
4- مدیریت تعرض سازمانی:
تعریف : فرآیند ایجاد کنترل و کاهش بهره برداری از تعارضات سازمانی .
5- مدیریت زنجیره ای تامین:
تعریف : یک رویکرد مدیریتی یک پارچه برای کنترل یا تاثیر گذاری بر تمام عناصر زنجیره تامین به منظور فراهم آوری جریانی کافی و به هنگام از مواد ، قطعات و کالاهای ساخته شده.
6- مدیریت عملیات:
تعریف : شاخه یا رشته ای از مدیریت که بر مدیریت عملیات تولیدی و خدماتی شامل حوزه هایی مانند زمان بندی ، جابجایی و انبار مواد و مدیریت جریان کار تمرکز می کنند.
7- مدیریت فرآیندهای کسب و کار:
تعریف : مدیریت فرآیند های کسب و کار رویکردی به اداره ی فرآیند ها در سراسر طول عمر آنهاست از زمانی که در شکل اولیه ایجاد می شوند تا مراحل مختلف بهبود مستمر.
8- مدیرت فناوری :
تعریف : فنون مدیریت مرتبط به کار گرفته برای استفاده از فناوری در انجام کارها.
9- مدیریت کسب و کار:
تعریف : عبارت کلی برای مهارت ها و روش های مدیریتی برای مدیریت تمام عملیات و فعالیت های یک موجدیت کسب و کار.
10- مدیریت تولید:
تعریف : مدیریت تولید عبارت است از فرآیند های برنامه ریزی ، سازماندهی ، هدایت و کنترل فعالیت های تولید در یک سازمان برای تبدیل عناصر ورودی به محصولات تمام شده.
11- مدیریت خدمات:
تعریف: مدیریت خدمات عبارت است از فرایند برنامه ریزی ، سازماندهی، هدایت و کنترل فعالیتهای ارائه خدمت توسط یک سازمان برای تبدیل عناصر ورودی به خدمات قابل عرضه.
12- مدیریت خلاقیت:
تعریف: فنون مدیریت که به دنبال بر انگیختن و ارتقاء خلاقیت
13- مدیریت دانش:
تعریف: مجموعه فعالیتهای یک سازمان برای استفاده از دانش جهعی خود از طریق فرایند خلق، بر اشتراک گذاری و استخراج دانش با استفاده از فناوری برای دستیابی به اهداف سازمان.
14- مدیریت دولتی
تعریف: عبارت کلی برای مهارتها و روشهای مدیریتی مربوط به مدیریت سازمانهای بخش عمومی و دولتی
15- مدیریت زمان
تعریف: فعالیتها و فرایندهای برنامه ریزی برای اینکه بتوان از زمان به موثرترین روش ممکن استفاده کرد.
16- مدیریت مشارکتی
تعریف: سبکی مدیریتی که به جای هدایت و کنترل تاکید بر مشارکت و مشاورت دارد.
17- مدیریت منابع انسانی
تعریف: مقصود از مدیریت منابع انسانی سیاست ها و اقدامات مورد نیاز برای اجرای بخشی از مدیریت است که با جنبه هایی از فعالیت کارکنان بستگی دارد. بویژه برای کارمند یابی آموزش دادن به کارکنان، ارزیابی عمل و…
18- مدیریت نوآوری:
تعریف: فنون مدیریتی که به انگیزش رفتار نوآورانه و تبدیل نواوری ها به فایده ی عملی و واقعی در قالب محصولات و فرایند ها می پردازند.
19- مدیریت هزینه:
تعریف: فنون مدیریت مورد استفاده در امورمربوط به هزینه و کنترل آن.
 


فصل سوم

مدیریت باید ها و نباید ها

کلیات مدیریت
در این که مدیریت در هر جامعه محور اصلی است و همچون مغز در مجموعه وجود آدمی است که نه علم ،نه اقتصاد ، حتی ایمان و … هیچ کدام نمی توانند جای آن را پر کنند . بحثی نیست زیرا به همان گونه که بدن یک انسان ، اگر از نظر ظاهر سالم به نظر برسد و تمامی اعضاء و جوارح آن بدون هیچ عیب و نقصی باشد ولی فاقد مغز و یا حداقل برخودار از مغز سالمی نباشد ، گرچه ممکن است فرد از جست و خیز فوق العاده ای هم برخوردار باشد ، ولی بدون شک اعمال و رفتار وی عاقلانه نخواهد بود و علاوه براین امکان نابود کردن خود و دیگران را نیز در پی خواهد داشت.
از همین روی و با عنایت به مثال فوق ، جامعه ای هم که دارای پیکر اعتباری است اگر تمامی افراد آن سالم باشند و شرایط فعالیت برای همه فراهم باشد و همگان از علم و امکانات اقتصادی کافی و نسبتا خوبی برخودار باشند ، اما فاقد مدیر بوده و یا از مدیریت مطلوبی برخودار نباشند ، بدیهی است که بهره گیری از بهترین امکانات رفاهی برایشان چندان کار ساز و کارگشا نخواهد بود. زیرا نه تنها از روابط سالمی برخودار نخواهد بود بلکه خطر نابودی ، سرنوشت آنان را نیز مورد تهدید جدی قرار خواهد بود. نمونه این امر در طول تاریخ ، اقوام و امت های هستند که از مدیریت و رهبری انبیاء و اولیای الهی به دلایلی نظیر جهالت و نادانی و عناد و سرکشی در برابر پیامبران الهی ، محروم مانده اند و در نتیجه یا نابود شده اند و یا بدون داشتن سرنوشت مشخصی ، زندگی خود را در سرگردانی و بی هویتی سپری کرده اند، از آن جمله می توان به امت موسی (ع) اشاره کرد که چگونه در آن ، عده ای مانند فرعون و امثال وی نابود شدند و. یا عده ای همچون بنی اسرائیل چهل سال در یک وادی حیران و سرگردان به دور خود چرخیدند .
بنابراین مسلم است که در اصل مدیریت و ضرورت آن حرفی نیست اگر بحثی است فقط در کیفیت و چگونگی مدیریت است و این که چگونه باید بود و چگونه باید مدیریت کرد
و در اینکه مدیر چه نکاتی را باید مورد نظر و توجه قرار دهد . اینک به گونه ای فهرست وار گوشه هایی از آنچه را که یک مدیر باید انجام دهد یا بدانها توجه داشته باشد بر می شماریم:
1- نخستین گامی که یک مدیر بر می دارد ، بایستی دادن دانش و آگاهی به پرسنل خود باشد زیرا تنها امری که قبل از هر چیز دیگر برای یک مدیر در ساختن یک جامعه مطلوب و یا اداره یک موسسه لازم است و نقش کلیدی دارد و خواهد وجود افرادی آگاه و داناست.
2- دادن دانش و آموزش لازم در سطح عموم .
3- در نظر گرفتن موقعیت ها و شرایط در هر کار و یا فردی.
4- رعایت اهم و مهم در مقام دعوت و ارشاد.
5- نوجه کافی به اصل زندگی عموم ، نه وصف آن.
6- مقصود از ارائه و طرح مسائل اخلاقی زندخ کردن روحیه حق طلبی در افراد باشد نه تنها آموزش و ظایف عملی.
7- هنگام پاداش دهی، لیاقت افراد را در نظر داشته باشد نه شهرت آنها را . این است که علی (ع) به مالک اشتر می فرماید :« نباید بزرگی کسی تو را بر آن دارد که رنج و کار کوچک را بزرگ شماری و نباید پستی کسی تو را وادار سازد که زنج و کار بزرگش را کوچک پنداری »
8- در زمان برنامه ریزی ، بر مبنای نیاز ایجاد شغل و کار کند نه بخاطر بیکاری پرسنل و یا مردم.
9- موقع امتحان، سعی در بدست آوردن استعداد و قدرت استنباط افراد داشته باشد نه تنها آزمایش کردن اطلاعات آنان را .
10- در گرفتن مالیات ، سرمایه را مبنا قرار دهد ، نه درآمد روزانه و یا تعداد افراد را. زیرا این امر ضمن اینکه در جلوگیری از راکد گذاشتن بی مورد سرمایه ها موثر خواهد بود ، اثر مطلوبی هم در تعدیل ثروت ها خواهد داشت.
11- در مقام توزیع ، عدالت را مبنا قرار دهد نه مساوات را .
12- هنگام مصرف، زندگی و نحوه ی مصرف عموم را ، در نظر داشته باشد ، نه مالکیت شخصی ، داشتن نیاز و یا نحوه ی مصرف اقلیت مرفه را .
13- در مبارزه با استعمار قبل از هر چیز به وجود آوردن برابری را در نظر داشته باشد نه صرف از بین بردن فقر و یا افراد استعمارگر را و نه تنها برابری در اقتصاد ، بلکه برابری در دانش و بینش و روح و جسم لازم است زیرا استعمار زدایی اگر مرهون برابری اقتصادی باشد بدیهی است که تحقق برابری اقتصادی ، مرهون امر دیگریاست و آن برابری در دانش و بینش خواهد بود.
14- در ارائه خدمات ، مخصوصا در مسایل درمانی و نقل و انتقال ، نیاز مردم در نظر گرفته شود نه سود و زیان شرکت و یا اداره، مثلا شرکت اتوبوس رانی باید در این فکر باشد که مردم را چگونه به مقصد برساند ، نه این که به فکر سود و زیان شرکت باشد چرا که سود و زیا شرکت با درآمدهای عمومی قابل حل است در حالی که ناراحتیها و نارضایتیهای عمومی ، جز با ارائه خدمت به موقع قابل حل نیست.
15- درباره ی زندانیان ، ضمن دادن دروس اخلاقی ، یادگیری هنر و شغل و حرفه نیز مورد توجه قرار گیرد.
16- در مبارزه با منکرات ، علاوه بر جداسازی سنی مراکز فعالیت زن و مرد سعی وافی در شخصیت دادن به این دو قشر عظیم به عمل آید. چرا که خداوند متعال می فرماید : هر گاه از زنان پیامبر سوالی داشتید از پشت پرده از آنان بپرسید.
17- در امر راهسازی توجه شود که روستا در مجاور راه ساخته شود نه راه به تعداد روستا ها .
18- در مقام قانون دادن ، مردم را بی دین و خود را دین دار ببینید.
19- در لحظه قضاوت ، مردم دین دار و خود را بد بین ببینید.
20- هنگام اجرا ، خود را قوی ، مردم را ضعیف ببینید.
21- در وقت ادای حاجت خود را مراجع و مردم را مرجع بداند.
22- در برخورد با پرسنل اینگونه عمل کند:
الف ) با افراد زیر دیکتاتور باشد:
افراد متخاصم و متجاوز - این نوع افراد میل دارند آزاد باشند تا بتوانند به هوس های لگام گسیخته خود بیشتر جامه عمل بپوشانند. رهبری مستبدانه جلو تجاوز آنها را میگیرد و انرژی آنان را در مجرای صحیح خود به کار می اندازد.
افرادی که فاقد اعتماد به نفس اند - افرادی که اعتماد به نفس ندارند و میخواهند به دیگران تکیه کنند نیز احتیاج به رهبری مستبدانه دارند. رهبری دموکراتیک ، این نوع افراد را سرگردان و بلاتکلیف می سازد و برعکس، رهبری دیکتاتوری اعتماد به نفس آنها را زیاد تر کرده و به کار و کوشش تشویق می کند.
ب ) با افراد زیر دموکرات باشد:
افرادی که میل به همکاری دارند، افرادی به همکاری مایلند و از تحکم نفرت دارند تحت رهبری دموکراتیک بهتر کار می کنند . این نوع افراد ممکن است متجاوز باشند ولی تجاوز آنها مانند تجاوز افراد متخاصم خصمانه نیست . لذا می توان این نوع افراد را با حداقل کنترل در خط سیر صحیح هدایت کرد.
افرادی که از کار کردن با گروه لذت می برند.
این افراد که خود را جزیی از دستگاه می انگارند و کار خود را اصول یک جز از کار گروه می دانند تحت رهبری دموکراتیک بهتر کار و فعالیت می کنند .
ج ) افراد نامبرده را نیز باید آزاد بگذارند:
1- پیروان اصالت فرد
این افراد که نه میل دارند ریس باشند و نه مرئوس ، در صورتی که معلومات و تجربه کافی داشته باشند درتنهایی بهتر کار می کنند زیرا بدون احساس ناراحتی وظایف خود را انجام می دهند . این نوع افراد را باید آزاد گذاشت و نظارت بر کار های ایشان را به حداقل رسانید.
2- انزوا طلبان
عده ای هستند که اصولا از تماس با افراد بیزارند و میل دارند تنها کار کنند ، این درون گرایان انزوا طلب را نیز باید آزاد گذاشت تا بهتر کا ر کنند
در مقام مصاحبه با داوطلب شغل باید به این نکات توجه کند :
الف ) سرپرست ، از راه مصاحبه با داوطلب شغل باید سه چیز را بجوید :
شایستگی داوطلب برای شغل مورد نظر
ترمیم گذاشته ها و فراهم آمدن دوستی برای دوستی برای داوطلب در سازمانی که می خواهد در آن وارد شود وخدمت کند . چون از رنجی که داوطلب در این فاصله می برد نوعا نسبت به سازمان بد بین می شود .
انتقال تجربیات مصاحبه کننده به مصاحبه شونده .
متاسفانه عملا مشاهد می شود ، بیشتر مصاحبه کنندگان توجهی به این نکات ندارند و فقط سعی می کنند ، با به حرف کشیدن داوطلب نقاط ضعف و عدم قابلیت وی را آشکار سازند اما به اینکه داوطلب دارای چه نکات مثبتی است و به لحاظ نداشتن سابقه کاری ، نیاز به ارشاد و راهنمایی دارد و نیز به این نکته که سعی و تلاش ها ، بر آشکار ساختن نقاط ضعف داوطلب چه اثری روی وی خواهد گذاشت و او نسبت به سازمان چه نظری پیدا خواهد کرد توجهی ندارند .
ب ) ظاهر شخص را بیش از اندازه به حساب نیاورد زیرا اگر چه در کار های از قبیل فروشندگی در در خرده فروشی ها که تماس با مردم زیاد است و هدف ، جذب افراد و فروش بشتر است ، خوش رویی و داشتن قیافه ی جذاب ، خود نعمتی است، با این همه وجود باید توجه داشت که ظاهر قسمتی از شخصیت فرد را تشکیل می دهد . اما بخش مهمی از شخصیت انسان که توجه به آن در همه جا ضروری است ، بویژه در اداره ها و کارخانه های تولیدی و مراکز درمانی و … به قول معروف در طرف دیگر سکه قرار دارد و جز در مقام بکارگیری و عمل روشن نمی شود.
ج ) بکوشد با داوطلب ، تنها مصاحبه کند و با علاقه و دقت به پاسخ های وی گوش دهد و از بیان مطالبی که موجب برانگیختن خشم وی می شود خوداری کند.
در مقام تدوین قانون و یا آیین نامه و بخشنامه ، این نکات را باید رعایت کرد:
1- مسایل مادی را با مادیات و مسایل معنوی را با معنویات باید سنجید ، نه بالعکس.
2- مجازاتهای مالی را ، حتی المقدور نیایدبه نرخ پول وضع کرد چون پول به طبیعت زمان و عوامل دیگر تغییر می کند و درنتیجه کم شدن بهای پول ، آن جرم رایج می شود.
3- در قانون ، نباید قضاوت به نظریه ی اشخاص و اشخاص معلق به شغل و مقام شوند.
4- حتی المقدور ، موراد استثنایی و تبصره کم باشد.
5- توجه به عدم مخالفت قانون با اخلاق حسنه ی عمومی.
6- خالی بودن قانون از خدعه و تزویر و اغراض . به طور کلی بدون گناه بودن ،زیرا همواره قانون برای تنبیه بدکاران و جلوگیری از تقلب و خدعه مکاران وضع می شود.
7- دلیل موجه کردن قانون بایستی عقلایی و در خور عظمت و حیثیت قانون باشد. در مقام مشاور گرفتن ، مدیر باید از انتخاب افراد زیر خوداری کند:
عیب جو ، زیرا مردم را عیوب و زشتیهایی است که سزاوارترین فرد برای پوشاندن آنها مدیر است.
سخن چین ، چرا که سخن چین خیانتکار و فریب دهنده است هر چند خود را به صورت پند دهندگان در آورد.
بخیل ، چون آدم بخیل انسان را از نیکی و بخشش باز داشته و از بی چیزی و درویشی می ترساند.
ترسو، زیرا چنین آدمی انسان را د راقدام به کار ها سست می کند.
حریص ، چه این که حریص از بسیاری حرص ستمگری به مردم را در نظر جلوخ می دهد.
در مقام دیدار با مردم نکات ذیل را رعایت نمائید:
1- در بامداد و سر شب که بهترین اوقات است با مردم بنشینید.
2- فتوی در کسی را که می پرسد.
3- نادان را بیاموزد.
4- با دانا گفتگو کند.
5- باید پیام رسانی به مردم و دربانی جز خودش نباشد.
6- هیچ صاحب حاجتی را از ملاقات و دیدار خود جلوگیری نکند زیرا آن حاجت اگر در ابتدای امر از ناحیه ی وی روا نشود برای روا کردن در آخر کارستوده نشود چون از رنجی که در روای امر کشیده افسرده گردیده است.
هنگام ارائه یک طرح ، مدیر تا کلیه ی شرایط آن را فراهم نبیند باید از ارائه ی چنان طرحی خوداری کند وگرنه کمترین پیامد آن به قول معروف بهانه به دست دیگران دادن خواهد بود.
به منظور اجرای هر طرحی مدیر تا ابتدا کلیه ی امکانات را جهت اجرا فراهم نسازد از شروع کردن آن خودداری ورزد والا به علت طولانی شدن اجرا علاوه بر کثرت هزینه موجب نارضایتی مردم نیز خواهد شد.
جهت انجام کارهای روز بعد سعی کند، شب و در زمان فراغت فهرستی از آن تهیه کند.
پرهیز از دو چیز در برخوردها و یا در مقام تصمیم گیری ضروری است: یکی حساسیت روی فرد و یا افرادی خاص ، دیگری اظهار نظر و یا اتخاذ تصمیم در حال عصبانیت.
پرهیز از دشمن تراشی به هنگام رویارویی با ارباب رجوع.
خودداری از گوش دادن به گفتار مردم درباره ی کسی که به وثاقت و درستی وی یقین دارد.
امام علی (ع) می فرمایند: أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ عَرَفَ مِنْ أَخِيهِ وَثِيقَةَ دِينٍ وَسَدَادَ طَرِيقٍ، فَلاَ يَسْمَعَنَّ فِيهِ أَقَاوِيلَ الرِّجَالِ،أَمَا إِنَّهُ قَدْ يَرْمِي الرَّامِي، وَتُخْطِيءُ السِّهَامُ، وَيَحِيكُ الْكَلاَمُ، وَبَاطِلُ ذلِكَ يَبْورُ، وَاللهُ سَمِيعٌ وَشَهِيدٌ. أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ إِلاَّ أَرْبَعُ أَصَابِعَ…… الْبَاطِلُ أَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ، وَالْحَقُّ أَنْ تَقُولَ رَأَيْتُ نه
ای مردم هر که برادر خود را شناخت و دانست که در دین محکم ئ استوار است و در گفتار و کردار در راه راست قدم می نهد ، نباید گفتار مردم را درباره ی او گوش بدهد آگاه باشید گاهی تیرانداز تیر می اندازد و تیرها به خطا می رود و کلام بی اثر می ماند و باطل و نادرست آن اگر چه از بین می رود ولی اثر و گناه آن برای گوینده باقی خواهد ماند… آگاه باشید میان حق و باطل چهار انگشت بیشتر نیست … باطل آن است که بگویی شنیدم و حق آن است که بگویی دیدم.
توجه به این نکته که محل کار، ممحل رزم است نه بزم ، درنتیجه ضمن اینکه داشتن صداقت و صمیمیت وجدانی مدیر با پرسنل و ارباب رجوع و پرسنل با یکدیگر و با ارباب رجوع یک کار مطلوبی است ولی متلک گفتن و شوخی داشتن و حتی برخورد زیاد همراه با تعارف با یکدیگر بدون شک موجب از بین رفتن ابهت و شکستن حرمت حریم یکدیگر و بدبینی دیگران به پرسنل و سبب افت کار و تشکیلات مربوطه خواهد گردید ، مذموم و پیامدار است از جمله باند و باند بازی های اداری و احیانا حاکمیت رابطه بر ضابطه و … از همین جا نشات می گیرد.
آئین مدیریت
بدون تردید مدیریت مثل همه ی امور دیگر وصفی دارد و شرطی ، رمزی دارد و آئینی . وصف آن کاردانی است ، که عهده دار لیاقت مدیر است . شرط آن تعهد است که عهده دار صلاحیت مدیر است ، رمز آن مردم داری است که لازمه ی موفقیت یک مدیر است اما آئین مدیریت عدالت و دادگری است که دوام و بقای مدیریت در گرو آن است همچون طبابت و درمان یعنی وصف یک طبیعت تخصص است ، شرط او تعهد و رمز وی درد شناسی و آئین او تجربه و آزمایش است . در واقع همان طو رکه یک طبیب تا زمانی که دارو، درد ، وضعیت فرد مریض و ارتباط آنها را با یکدیگر تجربه و آزمایش نکند و نشناسد نباید اقدام به درمان کند و الا نه تنها با سرنوشت مریض بازی خواهد کرد بلکه سر انجام کار خودش را هم به مخاطره خواهد افکند . به همان گونه یک مدیر هم تا ابتدا قانون کار، مشکلات اجتماعی ، وضعیت فرد و جامعه و ارتباط آنها را مد نظر قرار نداده و عادلانه تشخیص ندهد نباید دست به کار شود و اگر نه هم سرنوشت جامعه را به مخاطره خواهد انداخت و هم پایه و اساس ملک خودش را ویران خواهد کرد . اینجاست که می بینیم رسول گرامی اسلام ( ص) می فرمایند : « المِلکُ یبقی مَعَ الکُفر و لا یَبقی مَعَ الظُّلم» یعنی حکومت و مملکت با وجود مدیر کافر عادل ماندنی است ولی با بیدادگری اگر چه مدیر مسلمانی هم داشته باشد سازگار نیست و باقی نخواهد ماند . این مطلب یعنی ضرورت عدل و داد در انجام هر کاری علی الظاهر هر مورد تأیید و تأکید دنیااست از آن جمله سخنی از جرج هالری که حکایت از این امر می کند او می گوید « اکثر سرپرستهایی که با آنها بحث کرده ام معتقد بودند که انصاف صنعتی است که اگر در شخص سرپرست نباشد بیش از هر چیز موجب نارضای کارمندان خواهد شد انصاف پایه ی مطمئنی است برای موفقیت پایدار سرپرست … » بر این اساس ، یک مدیر هر برنامه ای را که می خواهد برای افراد زیر پوشش مدیریت خود تنظیم کند اگر بخواهد برنامه ای موفق و پایدار باشد باید سعی کند کارهایش را طوری پایه گذاری کند و برنامه ریزی نماید که ضمن به حساب آمدن افکار و احساسات همگان تمامی افراد که در یک مجموعه زیر نظر وی فعالیت می کنند از هر نظر از رفتار و مزایای منصفانه ای برخوردار باشند و اگر نه در کارش موفق نخواهد بود و پست و مقامش پایدار نخواهد ماند علاوه بر این همه تأکید برای به کار گیری عدالت و انصاف ، توجه به یک نیز ضروری است و آن این که در عمل باید منصف بود نه تنها در دل ، به گفته ی جرج هالری « در عمل انصاف خرج دادن با میل به منصف بودن و قصد آن را داشتن فرق دارد » این یک واقعیت است زیرا چه بسا قصد ما عدالت است و انجام امری را نیز عادلانه می بینیم در حالی که در عمل درست در جهت مخالف عدالت حرکت می کنیم .
فلذا علی ( ع) هم که مدار حق و پایه گذار عدالت است می فرماید « حق فراخترین چیزهاست هنگام وصف و گفت و گوی با یکدیگر و تنگترین چیز ماست زمان کردار و انصاف با هم ، یعنی حق را موقع گفتار بسیار به زبان می آورند ، ولی هنگام عمل نمی توانند به کار برند چنان که بسیاری از مردم در راه جور و ستم سیر می کنند اما آن را عدل و داد می شمارند .
 
راه دستیابی به مدیریت راستین
به طور کلی مجموع اموری که انسان باید به آنها علم و آگاهی یابد به پنج دسته تقسیم می شود :
الف) اموری که خواندنی و شنیدنی اند ، مثل تاریخ
ب) اموری که چشیدنی هستند مثل شیرینی و تلخی
ج) اموری که دیدنی اند نظیر سفیدی و سیاهی
د) امور یکه یافتنی هستند از قبیل ملاحت و زیبایی
ه) اموری که نیاز به مجموع اینها ( خواندن ، شنیدن ، لمس کردن ، دیدن و یافتن) دارند مثل خداشناسی و روان شناسی یک خدا شناس یا یک روان شناس همچنان که در کتاب می خواند و یا از استاد می شوند باید در آفاق و انفس ببیند و با اعضاء و اندام خود لمس کند و نیز در قلب خود بیابد در غیر این صورت ذهنیت گر است ، نه خدا شناس کالبد شناس است نه روان شناس . اکنون برای اینکه بدانیم راه رسیدن به مدیریت واقعی چیست ؟ باید ببینیم که مدیریت از کدام یک از امور ذکر ده است آیا از دسته ی اول ، دوم ، سوم ، چهارم و یا پنجم است ؟ چرا که رسیدن به هر کی از این امور نیاز به دانش و بینش خاص و راه و رسم مخصوص به خود دارد از طرفی با نگرش به معنی واقعی مدیریت و وظایف محوله به شخص مدیر ، حق این است که بگوئیم مدیریت از دسته ی پنجم است ، یعنی یک مدیر در صورتی می تواند به مدیریت واقعی برسد که نه تنها کتابهای متعددی را بخواند و از استادان مختلف کسب فیض کند بلکه بایستی قبل از رسیدن به ریاست درد مرئوس بودن را کاملا لمس کند و بعد از رسیدن به ریاست خواسته های به حق مردم و یا پرسنل خود را دریابد زیرا مدیریت ، تنها اجرای یک سلسله مقررات خشک نیست که با خواندن و شنیدن تنها ، قابل تحصیل باشد و یا صرفا داشتن یک سلسله برخوردهای عاطفی که امکان دارد با لمس کردن و یافتن تنها به دست بیاید. نیست بلکه عبارت است از داشتن یک نوع تدبیر و هنر انسان سازی و سازماندهی جهت تعیین هدفها و مقاصد مادی و معنوی ، فردی و جمعی و نیز فراهم آوردن زمینه وصول به آنها ، به بقیه دیگر مدیرت عبارت است از : یافتن حد اکثر قدرت لازم برای به حرکت در آوردن نیروی انسانی.
از طرفی هم بدیهی است که چنین قدرتی را نمی توان داشت مگر با برخورداری از آنچه ذکر شد یعنی در مجموع داشتن دانش کافی و بینش وافی ، والّا آنچه را ک هیک فرد به عنوان مدیر انجام خواهد داد نه مدیریت و مسئولیت اجتماعی خواهد بود و نه حکومت و قدرت سیاسی ، بلکه یک نوع سردمداری خواهد بود که خود کامگی و دیکتاتوری در پی خواهد داشت . این است که می بینیم موسی ( ع) همزمان با اعطای مقام نوبت و مدیریت جامعه به وی ، چنین عرضه می دارد که : « قالَ رَبِّ اشرَح لی صَدری و یَسِّرلی امری و احلُل عُقدهً مِن لِسانی ، یَفقَهوا قَولی » پروردگارا ، به شرح سینه ام عطا کن و کار مرا آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا مردم گفتارم را درک کنند .
بد نیست به همین مناسبت سختی هم از یکی از دانشمندان به نام واکس بر که آثارش به سهم خود نقشی در هدایت بشریت داشته است ذکر شود . وی می گوید . « مدیریت نیروی فطری نیست تا به وسیله آن بتوان افراد جوامع را به طرف خود جذب کرد و رهبری آنان را بر عهده گرفت ، بلکه امروز مدیریت به صورت حرفه ای مبتنی بر اصول و مفاهیم علمی در آمده و هر فرد می تواند به کمک تجربه و استعداد خویش و با شناختن اصول و فنون مدیریت و کسب تجربه در صف مدیران شایسته در آید »
 
مبانی مدیریت ارزش اسلام
مدیرت یکی از شاخه های علوم اجتماعی است و از مبانی و مفروضات آن عبارتند از :
1- هدف عام مدیران در سازمانهای مختلف رشد استعدادهای نهفته در وجود کارکنان ، تعدیل غرایز و شکوفایی فضایل فطری افراد درسایه هدایت آمیزه های دینی و ایفای نقش اسوگی است .
2- تحقق اهداف عملیاتی سازمانها از قبیل تولید ، تحقیق ، توسعه ، عملیات ، و …. راستای پاسخگویی به نیازها ی مشروع جامعه و ایجاد اشتغال سالم برای آحاد مستعدین برای کار و شغل سازمانی است که به صورت کارآ ، اثر بخش و مفید انجام شوند .
3- کار خیر مایه ی انسان مؤمن ، جلا دهنده روح او و عبادت تلقی می شود و لذا کارکنان ضمن صیرورت مستمر و کسب فضایل ، مهارت ها و تعدیل غرایز با احساس وظیفه ی دینی ، فعالیت های سازمانی را در راستای تحقق اهداف و رسالت سازمان پذیرا هستند .
4- اسمترار رشد و اعتلای استعداد های کارکنان و بقای سازمان ها در گرو عمل به عدالت سازمانی و رعایت شایسته سالاری است .
5- لازمه ی موفقیت سازمانی کارکنان اجرائی شرایط عمل صالح دینی داشتن ، علم و آگاهی ایمان به هدف ، نیت خالص برای عمل به وظیفه و رعایت دقت ، سرعت و کیفیت امور بر طبق استاندارد های مقبول است .
6- باورهای اعتقادی و ارزشهای اخلاقی انسانها در طول زمان عمدتاً ثابت و لایتغیر بوده و بر کیفیت و چگونگی اجرای هر یک از وظایف و نقشهای مدیریتی در سازمانها مؤثر می باشند
7- مدیریت اسلامی ضمن استفاده از عبرتها و تجارت گذشته ، با داشتن دیدی آینده نگر و آینده ساز ، حال سازمان را در راستای تحقق رسالت واهداف ، چاره اندیشی و تدبیر می نماید .
8- عنصر زمان در دیدگاه اسلام بسیار با اهمیت بوده به گونه ای که خداوند به آن قسم یاد می کند آنجا که می فرماید » و العصر ، انَّ الانسان لَفی خُسر الالذین امنوا و عملوا الصالحات »
قسم به عصر ، همانا انسان در زیان است مگر کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام دادند .
و لذا انجام امور طبق استاندارد های زمانی کار ، وفای به تعهدات زمانی برای تحویل سفارشات پایبندی قلبی به معاملات ، داشتن نظم و به موقع حاضر شدن درمحل کار ، و عده و جلسه ، و همگی حاکی از حساسیت نسبت به زمان است . گرچه ما مسلمین در رعایت آن اهتمام لازم را تا کنون دراغلب موارد نداشته ایم و لذا مدیریت زمان یک ضرورت فرهنگی است که باید در کشور ما تقویت شود و بهبود یابد .
9- ماهیت انسان چند بعدی است و برای هدایت و رهبری او نیاز به شناخت انسان و انتخاب سبکهای رهبری مکانیزمهای انگیزش و شیوه امر به معروف و نهی از منکر او و … وجود دارد .
10- نظام آموزش اسلامی بر تمامی زوایای زندگی فردی و سازمانی کارکنان و مدیران پرتو افشانی کرده و مصادیق ارزشهای اسلامی را در هر یک از وظایف و نقشهای مدیریتی هدف گذاری سازمانی ، اعتلای فرهنگ سازمانی ، اوصاف مدیران و کارگزاران سازمانها و … و به طور مستقیم و یا غیر مستقیم می توان یافت .
11- خیر دنیا و آخرت مدیران در اداره ی سازمانها بر مبنای رعایت حقوق ، کلیه ی ذوی الحقوقان سازمانی اعم از کارکنان و مدیران داخل سازمان ها ، مشتریان ، رقبا و تأمین کنندگان خارج از سازمان تا دولت و نظام سیاسی حاکم بر جامعه تا رعایت حقوق الهی انبیاء و ائمه را در بر می گیرد حتی حقوق محیط زیست و ضرورت ارزش آفرینی حداکثر برای مواد اولیه و عدم اسراف مواد و انرژی و … را نیز در بر می گیرد .
12- رقابت سازمانها از دیدگاه اسلامی یک رقابت به هر قیمتی ولو به ورشکستی گروههای کوچک و از صفحه راندن ضعفها و آسیب پذیر ها نیست ، بلکه رقابت عادلانه همراه با رعایت حقوق رقبا ، مجاز بلکه ضروری است .
13- چشم انداز سازمانی حاکی از ارزشهای بنیادین حکومت اسلامی است که بنیانگذاران آن در طول تاریخ انبیاء اولوالعزم و ائمه معصومین ( ع) بوده که ارزشهای حاکم بر نظام اسلامی را از قرآن ، سنت ، اجماع و عقل کشف نمائیم و جهت گیری ، مبتنی بر این ارزشهای بی بدیل است .
14- بر فعالیت های مدیران در سطوح مختلف سازمانی و انواع سازمانهای جامعه اسلامی ، ارزشها و اصول بنیادین از ارزشها حاکم است که از جمله ی آنان ایمان به غیب ، عدالت ،تعاون و مشارکت ، صداقت ، وفای به عهد ، عمل صالح ، تعقل و خرد ورزی ، شرح صدر ، جامعیت ، عبرت آموزی ، موقعیت شناسی ، دور اندیشی ، آگاهی و بصیرت ، خلاقیت و نوآوری تقدم معنویات بر مادیات ، توکل به خدا ، رعایت تقوای الهی ، صبر و برد باری ، اخلاص و حسن نیت ، خوش بینی و امید واری ، عفاف و رعایت حداقل ها ، سعی و عمل صالح ، صداقت و سخن درست ، وفای به عهد ، امانت داری ، رازداری ، سادگی ، نظم و ترتیب ، اعتماد ، شور و مشورت ، مسئولیت پذیری ، عمل به تکلیف ، وجدان کاری ، برادری و اخوت ، عف و و گذشت احسان و ایثار ، کارگشایی و خدمت رسانی ، تواضع و فروتنی ، حق جویی و ظلم ستیزی اعتدال و میانه روی ، وحی گرایی ،قانون مداری ، شایسته سالاری ، دادگری و انصاف ، رفع استضعاف ، عزّت و اقتدار ، اطاعت مشروع ، وحدت و یکدلی ، تشویق و تنبه اعتدال در قاطعیت و مدارا ، بهبود مستمر ، و … می توان نام برد که چگونگی تأثیر هر یک از این موارد نوع خاصی می باشد .
15- مدیریت بر مبنای ارزشهای اسلامی برای تحقق ارزشهای الهی ، اقدام به گزینش کارکنان و مدیران مؤمن ، و متخصص ، رعایت شایسته سالاری در عزل و نصبها ، نظارت بر فرهنگ سازمانی و عند الزوم پالایش و بهبود شاخصهای فرهنگ سازمانی برای ایجاد محیط سالم برای رشد و اعتلای کارکنان می نماید .
16- لازمه ی مدیریت بر مبنای ارزشهای الهی ،و جود قوانین و مقررات مبتنی بر دستورات دینی و رعایت اخلاق سازمانی و حاکمیت امر به معروف و نهی از منکر برقراری روابط مبتنی بر اخلاق اسلامی بین کارکنان و مدیران و کارکنان با یکدیگر و با مشتریان و ذوی الحقوقان سازمانی است .
17- توسعه دانش مدیریت اسلامی مبتنی بر مفروضات و ارزشهای اسلامی واصول ارزشهای بنیادین مدیریت و بر پایه رعایت مقتضیات زمانی و مکانی و در جهت پاسخگویی و حل مشکلات مدیریتی اجتماعی و ساختن جامعه ای مبتنی بر عدالت اجتماعی و رعایت ارزشهای اسلامی است .
18- لازمه ی اثر بخشی فعالیت های سازمانی آموزش وتوسعه ی مدیران و کارکنان بر مبنای نظام آموزشی حاکم بر علوم اجتماعی اسلام و آموزش اصول مدیریت و آشنایی با وظایف و نقشهای مدیریتی ، اوصاف مدیران و کارگزاران و … از دیدگاه اسلامی است .

 
اصول مدیریت اسلامی
برای مدیریت اسلامی نیز اصولی مبتنی بر ارزشهای الهی و گزاره های دینی می توان بر شمرد و همچنین بر مبنای یافته های اندیشمندان مدیریت و بر اساس دانش و تجربه مدیریت می توان اصولی تجربی و علمی برا ی مدیریت شناسایی کرد و آن دسته از اصول علمی که مغایرتی با آموزه های دینی و الهی نداشته باشد جزئی از اصول مدیریت اسلامی تلقی می شود .
1- اصول مدیریت علمی
اندیشمندانی که به بررسی اصول واصول مدیریت پرداخته اند ، گاه اصول را تعریف کرده اند و گاه به تبیین مصادیق اصول اشاره نموده اند ، ایشان در تعریف اصول اتفاق نظر ندارند . در کتا باصول مدیریت این اصول چنین است .
1- برنامه ریزی
2- سازماندهی
3- مدیریت منابع انسانی
4- رهبری
5- نظارت و کنترل
و نویسنده ایرانی کتاب اصول مدیریت
این اصول را در هشت مورد بیان نموده است .
1- نوآوری و خلاقیت
2- تصمیم گیری
3- برنامه ریزی
4- سازماندهی
5- بسیج منابع و امکانات
6- هدایت
7- ارتباطات
8- کنترل
اصول مدیریت از دیدگاه فایول عبارتند از :
1- اصل تقسیم کار
2- اصل اختیار
3- اصل انضباط
4- اصل سلسه مراتب
5- اصل نظم
6- اصل مساوات
7- اصل ثبات تصدی در مشاغل
8- اصل وحمدت فرماندهی
9- اصل وحدت مدیریت
10- اصل تقدم منافع عمومی بر منافع فردی
11- اصل پاداش پرسنل
12- اصل تمرکز
13- اصل ابتکار
14- اصل اتحاد و مسئولیت گروهی
15- مهمترین اصول مدیریت مورد نظر هارینگتون امرسون عبارتند از :
1- اصل تعیین صریح ایده آل و هدف
2- اصل احساس عمومی
3- اصل مشاور ورزیده
4- اصل نظم و ترتیب
5- اصل معامله ی عادلانه
6- اصل مدرک و پرونده های دائمی ، کافی ، قابل اعتماد و فوری
7- اصل استاندارد
8- اصل شرایط استاندارد
9- اصل راهنمایی کتبی عملیات استاندارد
10- اصل پاداش برای کارائی
نوعا نویسندگان مدیریت وظائف عمومی مدیران را تحت عنوان اصول مدیریت نامیده اند و به اصول ذیل دسته بندی نموده اند .
1- برنامه ریزی
2- سازماندهی
3- هدایت و رهبری
4- تأمین منابع و پرسنل
5- نظارت و کنترل
 
رویکردهای مدیریت اسلامی
برای دستیابی به مدیریت اسلامی ، رویکرد های مختلفی پیگیری شده است برخی از این رویکردها ، که جملگی از نظر روش شناسی از روش اجتهاد اسلامی در حوزه ی مدیریت پیروی می نمایند، عبارتند از :
1- رویکرد ارزشی
2- رویکرد اخلاقی
3- رویکرد فقهی
4- رویکرد نظام گرا
5- رویکرد عرضی
6- رویکرد اصولگرا
7- رویکرد مبانی
8- رویکرد متدولوژیک
9- رویکرد مدیریت مسلمانی
در این رویکردها به ترتیب نکات ذیل مورد نوجه محوری قرار گرفته اند:
هنجار های اجتماعی ، ارزش های رفتاری ، احکام الهی مستنبط از آیات و احادیث ، ملاکات ، نظامات و سیستم ، بایدها و نباید های مستبط از احکام ، احکام عرضی متداول در حوزه ی مدیریت ریشه ارزش ها و قواعد کلی آن ، مبانی و اساس معرفتی دین ، روش و جهت دینی و بالاخره در مدیریت مسلمانی محور در راس بودن یک مدیر مسلمان برای اداره ی امور و تاکید بر گزینش کارکنان بر مبنای ملاکهای تقوایی تا از این طریق جلوی اعمال خلاف اسلام گرفته شود . این رویکردها از نوعی رابطه مکمل با یکدیگر برخورد دارند و الزاما با یکدیگر در تضاد می باشند.
 
فراگرد مدیریت
چه نوع فعالیت هایی کار مدیر را مشخص می کنند ؟ آیا مدیریت فراگردی عمومی ، و لازمه ی هر کارو فعالیت سازمان یافته است؟ برای پاسخگویی به این قبیل پرسش ها ، کوشش های فراوانی شده است در گذشته ، مراد از مدیریت ، فعالیت هایی نظیر اداره ی امور کارکنان و ادره مالی بود . تلقی مدیریت به عنوان فراگرد یا فرایند ، نسبتا تازگی دارد . مفهوم فراگرد، ضمن دلالت بر شیوه ی منظم انجام دادن کار ، به توالی گام ها یا عناصری که به هدف یا نتیجه ی خاصی منجر می شود ، اشاره می کند . پس مدیریت از آن جهت فراگرد تلقی می شود که همه ی مدیران صرف نظر از قابلیت ها یا مهارت های خاص خود ، برای نیل به هدف ، به فعالیت های پیوسته و منظمی می پردازند . نخستین بار سقراط ، مدیریت را فراگردی اجتماعی تلقی کرد ، فراگردی که متضمن یک سلسله وظایف ، فعالیت ها و روابط متقابل است و مناسبات و روابط متقابل افراد در آن نقش اساسی دارد ، اندیشه های جدید در این زمینه از نهضتی که کاربرد روش های علمی را در مدیریت رایج ساخت ، سرچشمه می گیرد . ضرورت کاربرد روشهای علمی در حل مسایل مدیریت تولید و صنعت ، از اوایل قرن بیستم متداول گردید ، بنابراین ، مطالعه ی مدیریت به عنوان یک زمینه ی علمی مستقل ، امر نسبتا تازه ای است. نظریه های کلاسیک مدیریت که عمدتا اصول و مفاهیمی عمومی برای اداره ی فعالیت های سازمانی ارائه کرده ، مدیریت را به عنوان فراگرد تلقی می کنند. راه ساده ی برای تشخیص عناصر تشکیل دهنده ی فراگرد مدیریت ، یافتن پاسخ به سوالاتی است که در انواع مختلف سازما نها برای مدیران مطرح می شود که پاسخگویی به این سوالات ماهیت مدیریت و وظایف آن را آشکار می سازد. اینکه :1 چه باید کرد ؟ پاسخ این پرسش ، هدفهای کلی مقاصد ویژه و برنامه ی کار مدیریت را روشن می سازد . 2- کار چگونه انجام داده خواهد شد ؟
جواب این سؤال ، خط مشی ها و رویها های حاکم بر عملیات را آشکار می سازد و روشها و فنون انجام دادن کار را نشان می دهد ( تعیین خط مشی و رویه ها و روش ها)
3-کار چگونه تقسیم خواهد شد ؟ پاسخ این سؤال ، شیوه ی استفاده از منابع نیروی انسانی
و نیروهای مادی و تکلیف مسئولیت و اختیار را مشخص می کنند ، این امور در سازماندهی یک موسسه ضرورت تام دارند(سازماندهی کار).
4- چه کسانی کار را انجام خواهند داد ؟ جواب این سوال ، وظایف و تکالیف کارکنان شرایط استخدام ، تربیت و آماده سازی ، و شیوه ی به کار گماری آنان را مشخص می کند (کار گزینی ، کار آموزی و کار گماری)
5- کار با چه وسایلی انجام داده خواهد شد؟تسهیلات و تجهیزات ، سرمایه یا بودجه و مواد مورد نیاز برای انجام دادن کار ، با جستجو و یافتن پاسخ به این پرسش مشخص خواهند شد(یقین وسایل انجام دادن).
6- کار در چه وقت و در چه مدتی انجام داده خواهد شد؟(زمان بندی کار)
7- کار با چه کیفیتی انجام داده شود؟
8- کار با چه کیفیتی عملا انجام داده می شود؟ دو سوال آخر ، ارزشیابی کار را مطرح می کند . پاسخ سوال اول ، ملاک های ارزشیابی و پاسخ سئوال دوم ، عمل ارزشیابی را معین می کند به مد این دو می توان معلوم کرد نحوه ی انجام دادن کار تا چه اندازه با معیار های تعیین شده همخوانی دارد. ( کنترل و ارزشیابی کار).
در هر سازمانی ، وظایف کلی مدیران با جستجو وارائه راه حل و پاسخ به مسائل فوق آشکار و از وظایف دیگر متمایز می شود، مثلا در سازمان های آموزشی ، وظایف آموزشی از وظایف مدیریت متمایز است. معلمان از مواد آموزشی استفاده می کنند ، درس تهیه می کنند ، تدریس می کنند ، امتحان می گیرند و به سایر فعالیت های مربوط به آموزش و یادگیری می پردازند و از طریق فراگرد آموزش نتایجی با ارزش تر و با اهمیت تر از مواد و سایلی که مورد استفاده قرار گرفته اند حاصل مکی شود اهمیت و تاثیر کار مدیر آموزشی از وظایف آموزشی فراتر می رود.
 
کار کردهای مدیریت
فراگرد مدیریت را غالبا به کار کرد ها و وظایف مدیریت تفکیک و تجزیه می کنند. منظور از کارکرد اشاره به فعالیتی مهم و اساسی است که در نیل به هدف ضرورت تام دارد ، در اینکه کدام کارکرد مدیریت مهم است، میان صاحب نظران اختلاف نظر وجود دارد . به عبارت دیگر طبقه بندی هایی که به منظور تجزیه فراگرد مدیریت صورت می گیرد متفاوت است این تفاوت گاهی ناشی از میزان اهمیتی است که برای هر یک از کارکردها قایل می گردند یا غالبا ناشی از اصطلاحات مختلفی است که برای تعریف آنها بکار برده می شوند. هانری فایول اولین کسی بود که فراگرد مدیریت را به وظایف یا کارکردها تقسیم و تعریف کرد او پنج وظیفه ی اساسی را در مدیریت تشخیص داد:
1- برنامه ریزی: یعنی ، پیش نگری و تدارک وسایل برای عملیات آینده.
2- سازماندهی : یعنی، ترکیب و تخصیص افراد و منابع دیگر برای انجام دادن کار.
3- فرماندهی : یعنی ، هدایت و جهت دهی افراد در انجام دادن کار.
4- هماهنگی : یعنی ، به هم پیوستن و وحدت بخشیدن همه ی کوشش ها و فعالیت ها.
5- کنترل : یعنی ، رسیدگی به اینکه آیا کلیه امور طبق مقررات و دستورات صورت می گیرند یا نه.
در اغلب کتاب های درسی مدیریت ، کارکردها به عنوان موضوع های اصلی سازمان مدیریت قلمداد می شوند. در طبقه بندی رایجی که امروزه در کتاب های درسی مورد توجه است، کارکردهای مدیریت عبارتنداز: برنامه ریزی ، سازماندهی ، رهبری و کنترل . صاحب نظران اخیر ، هماهنگی را جزو لاینفک همه ی مراحل مدیریت دانسته از تفکیک آن به عنوان کارکردی مجزا خودداری می کنند. به علاوه در بعضی از طبقه بندی ها ، ارتباط و تصمیم گیری نیز به عنوان کارکردهای مدیریت توصیف می شوند. شاید انتزاعی ترین طبقه بندی وظایف مدیریت ، تلقی آن به صورت دو فعالیت عمده ی تصمیم گیری و اجرای تصمیم باشد رابطه ی این دو طبقه بندی را می توان به
به شرح زیر نشان داد:
تصمیم گیری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برنامه ریزی
سازماندهی
اجرای تصمیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رهبری
کنترل
عمل مدیریت بسیار پیچیده تر از توصیف آن وسیله ی این تقسیم بندی هاست، کارکردهای مدیریت ، در عمل ، باهم روابط متقابل دارند. گرچه ظاهرا به نظر می رسد که برنامه ریزی و سازماندهی مقدم بر رهبری و کنترل است ، ولی اگر در فراگرد فعالیت های سازمان معلوم شود که برنامه ریزی و سازماندهی مشکلاتی دارند ، برنامه ریزی و سازماندهی مجدد یا تجدید نظر در آنها ضرورت پیدا می کند بنابراین ، کارکردهای مدیریت را می توان به صورت فراگردی پیوسته و مداوم تصویر کرد. مطابق این شکل:

 

 

کارکردهای مدیریت و روابط متقابل آن

اکنون می توان تعریف دیگری از مدیریت برحسب کارکردها و وظایف آن ارائه کرد: مدیریت فراگرد برنامه ریزی ، سازماندهی ، رهبری و کنترل فعالیت های اعضای سازمان و استفاده از همه ی منابع موجود سازمانی برای دستیابی به هدف های آن است.
 
مهارت های سه گانه مدیریت
1- مهارت فنی : یعنی دانایی و توانایی در انجام دادن وظایف خاص که لازمه ی آن ورزیدیگی در کار برد فنون و ابزار ویژه و شایستگی عملی در رفتار و فعالیت است . مهارت های فنی از طریق تحصیل ، کارورزی و تجربه حاصل می شوند ، مدیران معمولا این مهارت ها را طی دوره های آموزشی یا کار آموزی فرا می گیرند . نظیر دانش ، فنون ، و روشهای برنامه ریزی ، بودجه بندی ، کنترل ، حسابداری ، امور مالی ، کارگزینی ، کارپردازی و غیره ، ویژگی بارز مهارت فنی آن است که به بالاترین درجه ی شایستگی و خبرگی در آن می توان دست یافت زیرا این نوع مهارت ماهیتاً دقیق ، مشخص ، دارای ظوابط عینی و قابل اندازه گیری است . از این رو کنترل و ارزشیابی آن ، هم در جریان آموزش و هم در مرحله کاربرد و عمل آسان است ، مهارت های فنی مورد نیاز مدیران آموزشی ،علاوه بر موارد فوق ، شامل مهارت و تبحر در برنامه ریزی آموزشی ، ارزشیابی آموزشی ، راهنمایی آموزشی ، فنون و روشهای تدریس و فنون اداری و مالی آموزش و پرورش است . مدیر آموزشی برای انجام وظایف خاصی که دارد باید از مهارت های فنی کافی برخوردار باشد .
2- مهارت انسانی ، یعنی داشتن توانایی و قدرت تشخیص در زمینه ی ایجاد محیط تفاهم و همکاری و انجام دادن کار بوسیله دیگران ، فعالیت مؤثر به عنوان عضو گروه ، درک انگیزه های افراد و تأثیر گذاری بر رفتار آنان ، مهارت انسانی در نقطه ی مقابل مهارت فنی است یعنی کارکردن با مردم در مقابل کارکردن با اشیاء و چیزها داشتن مهارت های انسانی مستلزم آن است که شخص بیش از هر چیز خود را بشناسد ، به نقاط ضعف و قوت خود آگاه باشد عقاید و افکارش بر خود او روشن باشند ، اعتماد به نفس داشته باشد به دیگران اعتماد کند ، به عقاید و ارزشها و احساسات آنان احترام بگذارد ، آنان را درک کند ، از تأثیر گفتار و کردار خویش بر دیرگان آگاه باشد و بتواند محیط امن و قابل قبولی برای جلب همکاری دیگران فراهم سازد . مهارت های انسانی به آسانی قابل حصول نیستند و فنون و روشهای مشخصی ندارند امروزه ، دانش علمی در قلمرو روان شناسی ، روان شناسی اجتماعی و مردم شناسی و تجربه و کارورزی در شرایط گروهی و اجتماعی ، به طور غیر مستقیم زمینه ی دستیابی به مهارت های انسانی را فراهم می سازند . کنش و واکنش متقابل با مردم و حساسیت نسبت به انگیزه ها ، انتظارات و رفتارهای آنان ، کمک می کند تا شخص ، به مرور بتواند علل و عوامل شکل دهنده ی رفتار افراد انسانی را درک کرده راه و رسم کارگردان با مردم و اثر گذاری بر رفتار آنان را بیاموزد مدیر آموزشی برای اینکه بتواند در شمار یکی از اعضای مؤثر محیط آموزشی در آید و بین اعضای تحت رهبری خود همکاری و تفاهم به وجود آورد ، باید به حد کافی از مهارت های انسانی بهره مند باشد .
3- مهارت ادراکی : یعنی توانایی درک پیچیدگی های کل سازمان و تصور همه عناصر واجزای تشکیل دهنده ی کار و فعالیت سازمانی به صورت یک کل واحد ، به عبارت دیگر ، توانایی درک و تشخیص اینکه کارکرد های گوناگون سازمان به یکدیگر وابسته بود . تغییر در هر یک از بخشها ، الزاماً بخشهای دیگر را تحت تأثیر قرار میدهد . آگاهی از این روابط و شناخت اجزا و تصمیم گیری و عناصر مهم در موقعیت های مختلف ، مدیر را قادر می سازد که به طریقی تصمیم گیری یا اقدام کند که موجبات اثر بخشی سازمان و رضایت کارکنان آن را فراهم نماید . اکتساب مهارت ادراکی ( یا مفهومی ، ) مستلزم آموزش نظریه های علوم رفتاری ، به ویژه نظریه های سازمان ، مدیریت و تصمیم گیری و کاربرد عملی آن هاست . امروزه دوره های آموزش دانشگاهی در رشته های تخصصی و آشنایی با نگرش و روشهای سیستمی و اسفاده از یافته های مطالعات و تحقیقات راجع به سازمانها ، زمینه ی دستیابی به مهارت ادراکی در مدیریت را فراهم می سازند ، مدیر آموزشی برای اینکه بتواند محیط آموزشی را بشناسد ، روابط متقابل میان عوامل مختلف را درک کند ، اولویتهای آموزشی را تشخیص دهد ، تصمیمات مؤثر را اتخاذ کند و با اقدامات خود بهترین نتایج را عاید نظام آموزشی سازد باید از مهارت ادراکی قابل ملاحظه ای برخوردار باشد .
 
مشورت و کمک فکری گرفتن
به طور طبیعی انجام هر عملی معمولا به دو نوع فعالیت نیازمند است ، بدنی و فکری مثلا در ساختن یک ساختمان اگر بکار بردن مصالح آن نیاز به فعالیت های بدنی دارد ، بدیهی است که تنظیم نقشه و طرح پیاده کردن آن محتاج به فعالیت های فکری است . از طرفی هم همان طور که هر فرد در نوع اول از فعالیت های خود محتاج به تعاون و همکاری بدنی است همچنین در نوع دوم از فعالیت های خود محتاج به تعاون و همکاری فکری است ، بنابراین قرآن هم ، همان طور که در سوره ی مائده در آیه ی 2 می فرماید: وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى . یعنی در نیکوکاری و پرهیزکاری مددکار و کمک یکدیگر باشید (فعالیت های بدنی) در سوره ی آل عمران آیه ی 159 هم می فرماید : وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ. یعنی ای پیامبر در هرکاری با مردم مشورت نما ( فعالیت های فکری) از سوی دیگر مسلم است در بسیاری از مواردی که نیاز به فعالیت بدنی است امکان این که بتوان موفق شد وجود دارد نهایت این که زمان بیشتری لازم دارد . در حالی که در مورد دوم نیز نیاز به فعالیت های فکری است حتی احتمال چنین امکانی هم بعید به نظر می رسد. چون بدیهی است مسایلی که نیاز به فعالیت های بدنی دارد اولا مثل خود بدن محدود است ثانیا ساده است و در نتیجه به تنهایی می توان موفق به انجام آنها شد اما مسایلی که محتاج به فعالیت های فکری است که از آن جمله است مساله مدیریت مثل خود فکر اولا نا محدودند ، ثانیا پیچیده هستند و در نتیجه به طور طبیعی نیاز به همکاری بیشتری خواهند داشت .
از این روی هنگامی که امام علی (ع)مالک اشتر را به عنوان والی و استاندار مصر تعیین و منصوب می کند خطاب به وی چنین می فرماید: وَ أَكْثِرْ مُدَارَسَةَ الْعُلَمَاءِ، وَ مُنَافَثَةَ الْحُكَمَاءِ، فِي تَثْبِيتٍ مَا صَلَحَ عَلَيْهِ أَمْرُ بِلاَدِكَ، وَ إِقَامَةِ مَا اسْتَقَامَ بِهِ النَّاسُ قَبْلَكَ.
یعنی ای مالک درباره ی آنچه کار شهر های تو را تنظیم گرداند و بر پاداشتن آنچه مردم پیش از تو بر پاداشته اند ، بسیار با دانشمندان مذاکره کن با راستگویان و درست کرداران به گفتگو بنشین ( که بر اثر آن همیشه حکومت تو پایدار مانده و کار رعیت به شایستگی انجام گیرد) صریحتر از این بیان دیگر امام (ع) است که در کلمات قصار حضرت مطرح است و می فرماید : مَن مَلَکَ اِستَاثَرَ و مَنِ استتَبَّدَ بِرَایِهِ هَلَکَ مَن شاوَرَ الرِّجال شارَکَها فِی عُقُولِها.
یعنی هر کس به چیزی دست یافت و قدرت پیدا کرد خود رای می شود و به رای و اندیشه دیگران بی اعتنا می گردد و هر کس خم خود رایی نمد و در کارها مشورت نکند تباه می شود ولی هر کس با مردان با تجربه شور و مشورت نماید در خرد هایشان شرکت می کند ، چون بدیهی است که حکم چند عقل در هر کار از حکم یک عقل سودمندتر و شایسته تر است. و قرآن علاوه بر آیه ی 159 از سوره ی مبارکه آل عمران که موضوع را به صورت امر مطرح می کند در آیه ی 38 از سوره ی مبارکه شوری هم یکی از صفات و خصوصیات برجسته بندگان شایسته ی خدا را همین شو و مشورت با یکدیگر در کار ها می داند و می فرماید: وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ . یعنی بندگان صالح خدا آنهایی هستند که امر خدا را اجابت و اطاعت کرده ، نماز را برپای داشته و کارشان را با مشورت یکدیگر انجام می دهند.
 
مدیریت دراسلام و مصادیق آن
دین اسلام زمانی دین اصلی و مهم، و دین اکثریت مردم قسمتی از جهان بود که بیش از نصف جهان متمدن در سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا را تشکیل می داد. با گسترش زندگی ماشینی و متحول شدن کشورهای صنعتی و بعد از آن بسیاری از کشورهای جهان سوم در آسیا و آفریقا و گذشت زمان، بسیاری از اصول اعتقادی، انسانی و اخلاقی از روابط بین افراد، روابط تجاری و سازمانی فاصله گرفت و شاهد آن هستیم که شرایط ناشی از بی تفاوتی حاکم بر جهان مادی باعث بروز جنگ و خشونت در اقصی نقاط جهان گردیده.
همچنین عدم پایبندی به اصول اخلاقی هم باعث بروز تضادهای اجتماعی گردیده، از هم گسیختن بنیاد خانواده، گسترش روزافزون استفاده از مواد مخدر، استفاده ابزاری از زن در جوامع صنعتی، از دیگر آثار بی توجهی به اصول اساسی ادیان الهی می باشد.
تمام مسائلی که در بالا به آنها اشاره شد باعث بروز نگرانی اندیشمندان این جوامع گردیده و آنها را به حل این مشکلات واداشته است. یکی از مهمترین مولفه های بوجود آورنده این مشکلات دیدگاه مدیران غربی می باشد که فقط بدنبال کسب منافع بیشتر بدون در نظر گرفتن مسائل اجتماعی و اخلاقی هستند. در همین زمان با توجه به گسترش شبکه های ارتباط جمعی و آشنائی سایر ملل با دین اسلام، بویژه اصول اولیه و بنیادین این دین باعث جذب و گسترش روز افزون اسلام بعنوان یک دین جامع و در بر گیرنده همه مسائل اجتماعی در اقصی نقاط جهان گردیده است و در حال حاضر یکی از مهمترین موضوعاتی که ذهن اندیشمندان و پژوهشگران بدان معطوف گردیده مدیریت از دیدگاه اسلام میباشد.
 
مدیریت اسلامی
اگر بخواهیم تعریفی از مدیریت اسلامی داشته باشیم میتوانیم بگوئیم :
“شیوه به کار گیری منابع انسانی و امکانات مادی، بر گرفته از آموزه های اسلامی برای نیل به اهداف متاثر از نظام ارزشی اسلام است.” از مهمترین آموزه های اسلامی که به آنها در حدیث ثقلین همه اشاره کرد :
پیامبر اسلام که خود الگوی تمام مسلمین در همه زمینه ها می باشند در حدیثی به معرفی الگوهای پس از خود برای مسلمین می پردازند.
(انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض)
همانا در بین شما مسلمانان دو چیز گرانبها گذاشتم. کتاب خدا قرآن و اهل بیتم. پس همانا این دو جدا نمی شوند تا اینکه بر حوض وارد شوند.
با توجه به این توضیحات می توانیم بگوئیم که در تمام مراحل تصمیم گیری و اجرای تصمیمات باید اصول اعتقادی اسلام را در نظر گرفت و از تعالیم اسلامی از قبیل قرآن کریم بعنوان یک کتاب آسمانی انسان ساز و همچنین احادیث و روایت موجود از پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) استفاده نمود و در حقیقت به علم مدیریت ارزش اسلامی را می افزائیم و مدیریت اسلامی را استخراج میکنیم.
اگر بخواهیم تعریف کاملتری از دیدگاه اندیشمندان اسلامی داشته باشیم چنین تعبیری را میتوان بیان کرد :
“مدیریت اسلامی را در منابع اسلامی (قرآن و سنت) مورد بررسی قرار داده، آیات یا احادیثی را که سخن به صراحت یا اشارت درباره آنها دارد استخراج و جمع آوری کنیم و مضامین آنها را به عنوان پاسخهائی مطرح شده در علم مدیریت تلقی نمائیم و ضمناً سیره امامان معصوم (ع) را نیز به عنوان سنت عملی مورد توجه قرار دهیم و بدین ترتیب، مطالب بدست آمده بعنوان راه حلهای ارائه شده از طریق دین برای مسائل مدیریت، تنظیم و تدوین گردد و به عنوان مدیریت اسلامی عرضه شود.”
تفاوت مدیریت اسلامی و غیر اسلامی
برای درک بهتر وجه تمایز مدیریت اسلامی باید تفاوت این سبک مدیریتی را با سایر سبکها مورد بررسی قرار داد. نگرش مکاتب به مسائل مختلف مبنای بسیاری از رفتارها در جامعه می شود از این رو نگرش مکتب اسلام هم بر تمام امور اطراف خود اثر گذار خواهد بود. یکی از نگرشهای که دین اسلام را به نوعی از سایر ادیان متفاوت ساخته نگرش این دین به دنیا و آخرت است.
در اسلام تفکیکی بین دنیا و آخرت صورت نگرفته است و آخرت ادامه حیات دنیوی محسوب می شود لیکن اصالت دادن به دنیا و محبوب و مقدم داشتن آن مذموم شمرده می شود. بر این اساس هر نوع فعالیت دنیوی با نیت اخروی، عبادت بوده و در انسان مسلمان برای تلاش و اصلاح امور دنیوی و خدمت به بندگان خدا یک تعهد محسوب میشود. ولی در مدیریت در سایر مکاتب چون مدیریت به دنبال سو حداکثر است و سعادت را در مادیات و در دنیا جستجو می کند و به پایان کار (آخرت) اعتقادی ندارد.
پس میتوان عمده تفاوت بین مکتب مدیریت اسلامی با سایر مکاتب را نگرش هر یک به دنیا و آخرت بیان نمود. توجه به آخرت در این مکتب ایجاد تعهد در مدیریت را در پی دارد و این احساس تعهد باعث میشود تا بسیاری از نگرشهائی که باعث تزلزل در مسائل اجتماعی جوامع امروزی شده از بینش مدیران خارج شود و ارزش به انسان و روابط انسانی باعث رشد و تعالی جوامع گردد. ولی نبود تعهد و بی اعتقادی به آخرت باعث توجه به دنیا و مادیات شده و جو بی تفاوتی را ایجاد میکند که بسیاری از مشکلات ناشی از آن در کشورهای صنعتی و بویژه غربی قابل مشاهده و بررسی است.

 

اخلاق مدیران در اسلام
نقش اخلاق در مدیریت اسلامی بسیار مهم است زیرا اخلاق مدیران در مدیرت اسلامی باید مبتنی بر معیارهای اخلاقی اسلام باشد و از مهمترین الگوهای فردی که میتوان نام برد و معیارهای اخلاقی آنها را مورد بررسی قرار داد پیامبر اسلام (ص) و امیرالمومنین علی (ع) می باشند. بطوریکه در قرآن کریم نیز زیبائی اخلاقی پیامبر نور و رحمت را می ستاید و ایشان را به عنوان برترین الگو برای انسانهای اهل کمال و سعادت معرفی می کند، لذا در خصوص ارتباط اخلاق با عملکرد و منش مدیران در جامعه اسلامی حساسیت زیادی وجود دارد.
مدیری که با اخلاق و با روح توکل برخدا و اعتقاد بر قدرت بی نهایت الهی تربیت یافته است هنگام بروز خطرها و بحرانها خود را نمی بازد و متانت و آرامش خود را از دست نمی دهد و طبعاً چنین مدیری تصمیمهای عاقلانه تر و سنجیده تر اتخاذ می کند و بهتر می تواند روحیه کارمندان و زیر دستان را تقویت کند و ایشان را به فرجام نیک امیدوار ساخته از یاس و نا امیدی و خودباختگی نجات دهد. و نیز چنین مدیری تحت تاثیر چرب زبانیها و تملق گوییها قرار نمی گیرد و در دام حیله های سود پرستان مکار نمی افتد، و از سوی دیگر با رفتار متواضعانه و فروتنانه و با دلسوزیها و مهربانیهای مخلصانه علاقه کارمندان را جلب کند و در نتیجه بازده کار افزایش می یابد بدون اینکه نسبت به کسی ستمی روا داشته باشد.
مدیر در اسلام باید دارای صفات و ویژگی هایی باشد که از مهمترین آنها اخلاق اسلامی است. علم اخلاق، علم معاشرت با خلق است. در این علم انسان رذائل و فضائل اخلاقی خوب و بد را شناسایی می کند و در زندگی خویش به کار می گیرد. اخلاق مدیر تحت سه عنوان مورد بررسی قرار می گیرد:
1- اخلاق فردی مدیر که از آن جمله به امانت داری، حسن خلق، کظم غیظ، عشق به کار، صبر،کنترل نفس و … می توان اشاره کرد.
2- اخلاق اجتماعی مدیر که در این عنوان به موارد زیر اشاره می شود: پرهیز از استبداد، ساده زیستی و عدم رفاه طلبی، مبارزه با فرهنگ تملق، مدارا و قاطعیت، مشورت و … این صفات و ویژگی ها مربوط به روابط بین فرد و جامعه ای است که با آن سروکار دارد.
3- اخلاق دینی مدیر که شامل ایثار، تقوا، ایمان به خدا، اخلاص و … می باشد. این ویژگی ها در عملکرد مدیر بسیار مؤثر است.
همانطور که بیان شد اخلاق یکی از مهمترین ویژگیهای مدیران اسلامی است و مدیران با صفات اخلاقی اسلام میتوانند سازمان تحت فرماندهی خو را به سمت تعالی و پیشرفت به حرکت درآورند و در ضمن محیط را برای پرورش مدیران با همان دیدگاه و اندیشه نیز مهیا می کنند و بدین ترتیب اخلاق اسلامی در میان افراد یک سازمان نهادینه می شود و این افراد که خود قسمتی از جامعه را تشکیل میدهند بعنوان عوامل ترویج دهنده معیارهای اخلاقی اسلام در جامعه مطرح می شوند.
 
مقایسه مدیران در مکتب اسلام و سایر مکاتب
مدیریت یکی از رشته های علوم انسانی است و محور آن انسان است و به همین دلیل در رشته مدیریت نیاز خاصی به شناخت انسان می باشد، یکی از مباحثی که ما در مبحث اخلاق مدیران به آن اشاره کردیم مبحث ((ارزشهای انسانی)) بود. بسادگی می توان دریافت که عمده تفاوت بین مدیران در مکتب اسلام و سایر مکاتب دیدگاه آنها به جایگاه انسان و ارزشهای انسانی است.
مدیریت در مکتب اسلام بر مبنای عمل به حق می باشد و مدیران در این مکتب با در نظر گرفتن آخرت و همچنین ارزشهای الهی و انسانی استراتژی های خود را ترسیم می کنند و نمی توانند از هر وسیله برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند و در حقیقت ارزشهای الهی و انسانی جهت دهنده مدیران اسلامی هستند. مدیران اسلامی باید در همه حال مساوات و عدالت را رعایت کنند و بر هوای نفس خود تسلط داشته باشند. و باید بخاطر بسپارند، مسئولیت و پست و مقامی راه که در اختیار دارند امانت الهی است و باید همچون امانتداری صادق و امین از هر آلودگی و گناهی از آن حفاظت کنند و در همه احوال در اعمال شیوه مدیریت به امیرالمومنین علی (ع) اقتدا کنند.
مدیریت در سایر مکاتب بر مبنای تصمیم گیری و مدیریت، سود و زیان است. دیدگاه این مکاتب تجارت مآبانه، از اسنان آغاز شده و مهمترین وظیفه اش استمرار حیات برای کسب مال بیشتر و رفاه افزونتر است و در این مکاتب ارکان و اجزای مدیریت سود آوری است و در راه کسب این هدف، انسان، جامعه، مشتری و ارزشهای الهی و انسانی می تواند در مقطعی هدف یا ابزار یا عاملی حاشیه ای قلمداد گردند.
در مکاتب غربی دیدگاه آنها استفاده حداکثر از انسان است و تفسیرشان از مدیریت در چهارچوب ماده و خارج از معنویات و الهیات است ولی در مدیریت اسلامی با تئوری کمال و سعادت انسانی روبرو هستیم و از همه مهمتر ((تولید)) و ((تعالی)) مکمل یکدیگر هستند.
و در مدیریت اسلامی هدف اصلی تکامل یافتن انسان است و استفاده صحیح از انسان بطوریکه ارزشهای انسانی در سرلوحه تصمیم گیری مدیران قرار دارد.
یکی دیگر از تفاوتهای مدیریت اسلامی با سایر مکاتب مدیریتی در تاثیری گذاری مدیریت بر اعتقادات مردم می باشد. اگر در مدیریت اسلامی مدیریت خوب صورت نپذیرد آفات جبران ناپذیری به ریشه های دینی و اعتقادات مردم خواهد زد و دلیلش این است که مدیریت اسلامی آمیخته با اصول دین است و بر عکس اگر مدیریت خوب اعمال شود می تواند باعث جذب افراد شود ولی در مکاتب دیگر اینطور نیست زیرا اصول مدیریت عموماً بر پایه اعتقادات مردم نیست و دیدگاه مدیران به مدیریت از ناحیه شخصی است لذا مدیریت آنها بر عقاید افراد جامعه تاثیری ندارد و در حقیقت نوعی بی تفاوتی در قبال دیدگاه مدیران و عملکردشان در میان مردم وجود دارد و تنها نگرش و کنترل سطحی از سوی جامعه بر مدیران حاکم است.
 
نگاهی بر مدیریت نبوی و مدیریت علوی
در نگاه نبوی مدیریت امانت است و باید به مثابه امانت از آن نگهداری کرد نه اینکه مدیریت به ابزاری برای کسب اهداف مدیر تبدیل شود، لباس مدیریت را باید به اهل آن پوشاند و به افراد ناشایست و بدون اهلیت نباید مدیریت سپرد. طبق سیره نبی اکرم (ص) مدیر باید توانایی، کفایت و شایستگی لازم را داشته باشد، علاوه بر آن از دانش و آگاهی کافی برخوردار باشد، پیغمبر(ص) بارها تاکید کرده کسی که بدون علم عمل کند و آگاهی نسبت به کار نداشته باشد، فساد مدیریتی او از کارهای اصلاحی و ساماندهی‌اش بیشتر خواهد بود.
بدون تردید چگونگی روابط انسانی در مدیریت، تابع نوع نگرش به انسان است. در مکتب اسلام که بیش از تمام مکاتب بر ارزش انسان و رشد و تعالی مادی و معنوی او، تاکید گردیده در قلمرو مدیریت نیز توجه کافی به انسان و ابعاد بالاترین اهداف به شمار می آید. لذا بدیهی است روابط انسانی در مدیریت نیز مورد توجه بوده است. پیامبر اسلام (ص) در حدیثی مدیر را نیازمند سه ویژگی می داند:
1- تقوا، که او را به خدا متصل نماید و از موج های شیطانی بر خاسته از هواهای نفسانی دور نماید.
2- سعه صدر که زمینه ظرفیت روحی و روانی او را ارتقا بخشد.
3- مهارتهای ارتباطی که بتواند همکارانش را همچون پدری مهربان در زیر چتر محبت خویش قرار بدهد.
پیامبر گرامی اسلام (ص) یکی از مدیران موفق تاریخ است، ایشان توانست از مردمی عقب مانده و نیمه وحشی، بهترین انسانها را بسازد و بهترین جامعه را به وجود آورد و زیباترین شهر را به عنوان الگو به بشریت ارائه کند. علت موفقیت ایشان در مدیریت جامعه آن زمان چه بوده است ؟ قطعاً استفاده از فرامین و دستورهای قرآن کریم ایشان را در اهدافشان به موفقیت رسانده است.
یکی دیگر از دیدگاههای مدیریتی در مدیریت اسلامی، مدیریت علوی میباشد که در امتداد و ادامه را مدیریت نبوی می باشد حضرت علی (ع) در مدیریت خود علاوه بر دستورات قرآن کریم از دیدگاههای پیامبر اسلام (ص) هم بهره می بردند. یکی از منابعی که سرشار از مباحث مدیریتی است نهج البلاغه میباشد که بررسی و مطالعه آن به مدیران توصیه می شود.
یکی از مهمترین صفات مدیر از نظر حضرت علی (ع) شرح صدر میباشد که در این مورد فرموده اند : ” آله الریاسه سعه الصدر” مهم ترین وسیله لازم برای مدیریت داشتن سعه صدر و سینه ای گشاده می باشد.
یکی از کاملترین دستورات مدیریتی حضرت علی (ع) فرمایشات ایشان در زمان انتصاب مالک اشتر به ولایت مصر بود که طى آن وظایف یک مدیر را براى ایجاد محیطى سالم کاملا مشخص فرمودند که رعایت اصول آن مى‌تواند در تمامى زمان‌ها ایجاد بهداشت روانى یا “بهره‌وری"‌ مفید را در پى داشته باشد. از مهمترین نکاتی که می توان نام برد :
1- ارزشیابى موقعیت حال و گذشته.
2- توجه به نظرات افراد تحت نظارت.
3- توجه به قضاوت‌هاى افراد تحت نظارت.
4- خودسازى و جهاد اکبر.
5- عشق و محبت و رافت بر افراد تحت نظارت.
6- عدم ترور شخصیت و انتقام‌جویى از افراد تحت نظارت.
7- داشتن گذشت و اغماض و تعامل.
8- توجه به حق تعالى در کلیه لحظات.
9- عطوفت با افراد تحت نظارت.
10- تصمیم‌گیرى با تعمق.
11- نفى شیوه دیکتاتوری.
12- انتقادپذیرى و عدم خودبزرگ‌بینی.
13- عدل و داد و میانه‌روى در امور.
در مدیریت اسلامی ، مدیریت تنها با اتخاذ تصمیم پایان نمی‌پذیرد بلکه پس از اتخاذ تصمیم باید به خدا توکل کرد و از درگاه لایزال الهی مدد خواست و امور خویش را بدو واگذار نمود.
همانطور که در مدیریت نبوی و مدیریت علوی بیان نمودیم توجه به آخرت و توکل بر نیروی بی کران الهی مبنای اصلی همه تصمیم گیرها در مدیریت اسلامی میباشد و بدون توجه به ارزشهای الهی و ارزشهای انسانی مدیریت در اسلام هیچ معنای ندارد و فقط دیدگاه معنوی و غیر مادی این مکتب است که آن را از سایر مکاتب مدیریت متمایز و مورد توجه قرار داده است.
 
مدیریت و ویژگیهای مدیران نمونه ازدیدگاه قرآن
1- سازمان و مدیریت بدیهی است هر سازمان اجتماعی برای نیل به اهدافی طراحی شده و با توجه به ساختارش نیازمندنوعی مدیریت است و گفتنی است ظهور پدیده اداره کردن مربوط به روزگار اخیر نیست ، بلکه از دیرباز بشر متوجه شده است که برای رسیدن به یک هدف لازم است به بسیج امکانات و رهبری این امکانات به سوی آن هدف مشخص ، اقدام کند . البته بایدتوجه داشت که شیوه رهبری و مدیریت در هر تمدنی بستگی به ساخت فرهنگی آن تمدن دارد است . 2 مفاهیم وتعاریف مدیریت : برای مدیریت تعاریف مختلفی آمده است . مدیریت را می توان علم و هنر متشکل و هماهنگ کردن ، رهبری و کنترل فعالیت های دسته جمعی برای نیل به اهداف مطلوب یا حداکثر کارائی تعریف کرد . صاحب نظری ، مدیریت را هنر اجرای امور بوسیله توصیف کرده و بر نقش دیگران و قبول هدف از سوی آنان تأکیده ورزیده است .
گروهی مدیریت را علم و هنر و هماهنگی کوششها و ساعی هدایت و کنترل کوششهای اعضای سازمان و استفاده از تمام منابع سازمان برای دستیابی به اهداف معین کرده اندو بالاخره مدیریت را با تکیه بر بعد انسانی آن از یک سو و با توجه به هدف الهی آناز سوی دیگر چنین تعریف می کنیم. مدیریت یعنی کار کردن با مردم ، میان مردم ، برای مردم به خاطر خدا منظور از تعریف فوق این است که هیچ نهاد اجتماعی بدون در نظر گرفتن مردم یا انسان ها و نیازهای آنها بدون آن که نظام متعلق با آنها باشد تأسیس نمی شود.
چنانکه اگر نگاهی به زندگی پیامبر اکرم بیفکنیم ، می بینیم آن حضرت قبل و بعد از بعثت در میان مردم بودند و همه جا عضو گروه محسوب می شدند با همه بزرگی وعظمت حضرت می فرمود: « ما اَنا اِلا لواحِدِ منکم» من کسی جز یکی از شما نیستم برای مردم ، به مفهوم در خدمت مردم و خادم آنها بودن است .
ضرورت مدیریت : اکنون عصر مدیریت و رهبری است و موفقیت نهاد ها و سازمان تا حد زیادی به کارائی واثر بخشی مدیریت بستگی دارد . با توجه به ضرورت اهمیت مدیریت که سبب پیدایش گرایش ها و انواع مختلف مدیریت شده است ، کمتر دانشگاهی در گوشه وکنار جهان وجود دارد که به تدریس رشته های مدیریت دولتی و بازرگانی ، صنعتی ، نظامی ، عمومی ، آموزشی و غیره نشان دهند . این ضرورت و نیاز می باشد اگر چه مدیریت های مختلف در اصول یکسان هستند ولی از جنبه های فنی وعملی با هم تفاوت زیادی دارند امادر آثاری چون قابوسنامه ، اخلاق ناصری ومدینه فاضله فارابی با توجه به شرایط روشهایی که برای آماده سازی رهبری اجتماعی ارائه می دهند روی هم رفته بر اکتسابی بودن صفات مدیریت ورهبری تکیه دارند .در کتاب پر ارزش اخلاق ناصری ضمن آن که انسان را قابل تربیت می داند انتخاب راهی غیر از راه درست تربیت را شقاوت آور می داند .او برای تمام ویژگی های انسانی صفات متضادی را بر می شمرد و راههای تبدیل رذائلی مانند ترس و جبر ، بخل و گستاخی و بی حیایی و رقیب را به فضائلی مانند شهادت ، ایثار ، تواضع و حرّیت بیان می کند و می گوید که هر کس می تواند خود را بسازد و به آنچه می خواهد برسد.
 
اصول وارکان مهم مدیریت
1- برنامه ریزی : برنامه ریزی عبارت است از تعیین اهداف وتدارک فعالیت ها ، امکانات و وسایل برای تحقق اهداف ، مدیر در صورتی می تواند کاری را درست انجام دهد که قبل از انجام آن بداند که می خواهد به چه چیزی دست یابد.
طرح کار روزانه : 1- تعیین وظایفی که هر روز باید انجام شود . 2- اولویت بندی وظایف روزانه 3- انجام دادن وظیفه بر اساس اولویت بندی انجام شده در زمان مشخص 4- بازنگری و ارزشیابی عملکرد روزانه و استفاده از نتایج آن برای اصلاح برنامه
2- سازماندهی : فراگرد سازماندهی یعنی جریان نظم و ترتیب دادن به کار و فعالیت ، تقسیم و تکلیف آن به افراد به منظور انجام دادن کار و تحقق هدفهای معین.
چنانکه در قرآن ( آیه 20 سوره نمل) آمده است:
« و تَفَقَّد الطَّیرَ فَقال مالی لا اَریَ الهُدهُدَ ام کان مِن الغائِبینَ»
« سلیمان در جستجوی پرنده ( هد هد ) بر آمد و گفت چرا هد هد را نمی بینم یا اینکه از غایبان است» در آیه فوق به فرازی از زندگی شگفت انگیز سلیمان اشاره کرده است و ماجرای هدهد و ملکه سبا را بازگو می کند.
1- رئیس حکومت یا یک مدیر باید آنچنان در سازمان تشکیلاتی خود دقیق باشد که حتی غیبت یک فرد عادی و کوچک را احساس و پیگیری کند
2- مراقب تخلف یک فرد باشد و برای اینکه روی دیگران اثر نگذارد ومحکم کاری کند و پیشگیری لازم را بعمل آورد .
3- هرگز کسی را نباید غیاباً محاکمه کرد .باید اجازه داد در صورت امکان از خودش دفاع کند .
4- باید جریمه به مقدار جرم باشد و برای هر جرمی مجازات متناسبی در نظر گرفته شود و سلسله مراتب رعایت گردد .
5- هدایت و رهبری : وظیفه هدایت و رهبری ایجاب می کند که مدیران همواره باکارکنان خود در کنش و واکنش متقابل قرار گیرند . رهبری در مدیریت فراگرد اثر گذاری ونفوذ در رفتار اعضای سازمان برای یاری و هدایت آنها در ایفای وظایفشان است .
6- نظارت و کنترل : نظارت و کنترل مرحله ای از مدیریت است که در آنباید معلوم شود که آیا هدف های سازمانی تحقق پیدا کرده اند یا نه ، به عبارت دیگر ، نظارت و کنترل ، فراگرد ارزشیابی عملکرد فردی و سازمانی است .مدیریت خوب مستلزم نظارت و کنترل مؤثر است . کنترل فراگردی است که چهار مرحله دارد :
الف) تعیین ملاکها و روشهای سنجش عملکرد ها .
ب) نظارت بر عملکرد ها و سنجش و اندازه گیری آنها ،
ج) بازنگری یا مقایسه نتایج حاصله از سنجش عملکرد با ملاکها و اهداف تعیین شده .
د) اقداماتی برای تصحیح عملکرد.
5- هماهنگی و ارتباطات : در امر برقراری ارتباط مؤثر در مدیریت رعایت نکات زیر ضروری است .
1- هر مدیری در درجه اول باید بداند که با ارتباط به چیزی می خواهد دست یابد . ( هدف و منظور پیام برای اودقیقا روشن باشد.)
2- پیام را بدون هیچ ابهام و پیچیدگی در قالب علائم ونشانه های قابل تشخیص و درک ارسال نماید .
3- قابلیت پذیرش پیام از سوی مخاطبان را بررسی کند .
4- مجرا یا رسانه ای را که برای انتقال پیام مناسب است با توجه به شرایط زمانی و مکانی انتخاب کند .
5- به تأثیر دریات و درک پیام در نزد افراد مخاطب توجه کند از نظر قرآن مدیر باید یک انسان کامل ، جامع و برتر از دیگران باشد . چرا که گفتی نقش تربیتی ومحوری مدیر بسیار برجسته و پرارزش است بنابراین هماهنگ کننده و کنترل کننده امور یک جامعه باید دارای صفات عالی باشد .
فضائل و صفات اخلاقی مدیر در قرآن : 1- حسن خلق 2- دلسوزی 3- تقوا 4- تواضع و فروتنی زینت مدیریت5- امانتداری 6- بی اعتنایی به مادیات 7- دارای بصیرت 8- صبر و شکیبایی 9- صداقت 10- شرح صدر
1- حسن خلق : یکی از ارکان اسلامی سعادت و بهروزی در زندگی مادی و معنوی بشر محاسن و مکارم اخلاقی است . قرآن کریم کتاب آسمانی مسلمین با بیان سرگذشت اقوامی همچون لوط ، هود ، صالح ، موسی ، سلیمان ، عیسی و … در قالب داستان و قصه در واقع ، نمایشگر بخشی از زیبایی ها و زشتی های اخلاقی و تأثیر آن در پیروزی و شکست امت های پیشین می باشد رسول خدا می فرمایند: شمارا به مکارم اخلاق توصیه می کنم زیرا خدا مرا به همین منظور فرستاده است ( انما بُعِثتُ لِاُتمِم مکارم اخلاق) مکارم اخلاقی برای مدیر به منزله مشاوری آگاه و معاونی آشناست که در کلیه عرصه های مدیریت بویژه در هنگام مواجهه با مشکلات و نابسامانی ها یار و مدد کار اوست.
آثار و برکات حسن خلق در مدیریت : آراستن قدرت مدیریت و رهبری به خوش خلقی و مکارم اخلاقی ، کاری مدبرانه است که دارای آثار و برکات فراوانی است که در اینجا با استناد به سخنان پیشوایان دین به بخشی از آنها می پردازیم.
1- حسن خلق همچون دژی پولادین از کیان مدیریت صیانت می کند.
حضرت علی (ع) می فرماید: نیکو سیرتی زینت قدرت ودژ حکومت است .
2- حسن خلق مایه تحکیم روابط اجتماعی بر پایه مهر ومحبت می شود . پیامبر ( ص) می فرماید « اخلاق نیک ، دوستی ومحبت را تحکیم می بخشد . »
3- حسن اخلاق سبب عمران و آبادی شهر ها و طولانی شدن عمر می شود .
4- حسن اخلاق مایه عزت و سربلندی است .
2- دلسوزی : دلسوزی « خُدِ العَفوَ وَ امُر بِالعُرفِ و اعرِض عَنِ الجِهلینَ» « با آنهامدارا کن و عذرشان را بپذیر به نیکها دعوت نماد و از جاهلان روی بگردان » در این آیه سه قسمت از وظایف رهبران ومبلغان بصورت خطاب به پیامبر آمده و در آغاز می گوید « در طرز رفتار با مردم سختگیر مباش و با آنها مدارا کن ، عذرشا با بپذیر ، و بیش از آنچه قدرت دارند از آنها مخواه » راه پیروزی بر این مشکل گلاویز شدن با جاهلان نیست ، بلکه بهترین راه تحمل و حوصله ، نادیده گرفتن ونشنیده گرفتن اینگونه کارهاست ، تجربه نشان می دهد برای بیدار ساختن جاهلان و خاموش کردن آتش خشم و حسد و تعصبشان این بهترین راه است .
« فَلَعَلَّکَ باخِع نَفسکَ علی آثارِهِم اِن کم یومنوا بهذا الحدیث اَسَفاً » ( سوره کهف - آیه 6)
در آیه فوق به یکی از مهمترین شرایط رهبری که همان دلسوزی نسبت به امت اشاره کرده می گوید :
گوئی تو می خواهی جان خود را بر باد دهی و خویشتن را از شدت اندوه هلاک کنی که چرا به این کتاب آسمانی ایمان نمی آورید ؟»
3- تقوا « یا ایها الَّذین آمنوا تتقو الله یجعَل لَکُم فرقاناً و یُکَفِّر عَنکُم سَیُِئاتِکُم و یَغفر لَکُم و الله ذو الفضل العظیم»
ای کسانی که ایمان آورده اید اگر از ( مخالف فرما ) خدا بپرهیزید برای شما وسیله ای برای جدائی حق از باطل قرار می دهد. ( و روشن بینی خاصی که در پرتو آن حق را از باطل خواهید شناخت) و گناها شما را می پوشاند و شما را می آمرزد و فضل و بخشش عظیم دارد .
در این آیه اشاره به اهمیت تقوا و آثار آن در سرنوشت انسان می کند در این آیه چهار ثمره برای تقوا و پرهیزکاری بیان شده است . اما مطلب مهمی که باید جداً به آن توجه داشت و مانند بسیاری دیگر از مفایم سازنده اسلامی در میان مسلمانان دستخوش تحریف شده بسیارند کسانیکه خیال می کنند آدم با تقوا کسی استکه زیاد لباس و بدن خود را آب بکشد و همه کس و همه چیز را نجس یا مشکوک بداند و در مسائل اجتماعی انزوا در آید و دست به سیاه و سفید نزد و در برابر هر مسئله ای سکوت اختیار کند ، اینگونه تفسیرهای غلط برای تقوی و پرهیزکاری در واقع یکی از عوامل انحطاط جوامع اسلامی محسوب می گردد.
4- تواضع و فروتنی زینت مدیریت : تواضع آن شکسته نفسی است که مانع از بهتر دانستن خود از دیگری می شود . و نیز معنای آن است که انسان ، خود را از کسانی که در جاه ومقام از او پایین ترند برتر نداند و نیز به معنای شکسته نفسی و افتادگی آمده است که آدمی خودرا از دیگران بالاتر نبیند.
انسانهای متواضع به مثابه درختان پر باری هستند که هر مقداری که میوه زیادتری آورند افتادگی و تواضعشان بیشتر می شود .بعنوان مثال پیامبر الهی و ائمه معصومین (ع) ازنظر علم و فظیلت ، سخاوت و شجاعت ، عصمت ، وعدالت ومجموعه خصلت های ارزشمند معنوی سر آمد همه انسانهای جهان می باشند ، در تواضع و فروتنی به همان مقدار از دیگران قرار دارند.
آثار تواضع : برخورد متواضعانه در کل جامعه بویژه در حوزه های مدیریتی دارای آثار و فواید گرانقدر است که می تواند مدیر را نیل به اهداف مورد نظر یاری نماید.
تواضع : ( سوره قصص آیه 77) در آیه فوق بنی اسرائیل به قارون چهار اندرز پر مایه می دهند : نصیحت اول: نخست می گویند « در آنچه خدا به تو داده است سرای آخرت را جستجو کن »« و ابتغ یما اتاک الله الدار الآخره » در آیه فوق اشاره به اینکه مال و ثروت بر خلاف پندار بعضی از کج اندیشان چیز بدی نیست مهم آن استکه ببینیم در چه راهی به کار می افتد .
نصیحت دوم : « سهم و بهره ات از دنیا را فراموش مکن » « و لا تنس نصیبک من الدنیا» این یک واقعیت استکه هر انسان سهم ونصیب محدودی از دنیا دارد یعنی اموال که جذب بدن او یا صرف لباس اومی شود مقدار معینی است ومازاد بر آن به هیچ وجه قابل جذب نیست و انسان باید این حقیقت را فراموش کند .
نصیحت سوم : « همانگونه که خدا به تو نیکی کرده است تو هم نیکی کن » ( و احسن کما احسن الله الیک) این نیز یک واقعیت استکه انسان همیشه ، چشم بر احسان خدا دوخته و از پیشگاه او هر گونه خیر و نیکی را تقاضا کند . نصیحت چهارم اینکه « نکند که این امکانات مادی تو را بفریبد و آن را در راه فساد به کار گیری در این جمع بندی به اینجا می رسیم که این اندرزگویان در مرحله نخست سعی کردند غرور قارون را در هم بشکنند و در مرحله دوم اخطار نمودند که دنیا وسیله است نه هدف.
و در مرحله سوم به او هشدار دادند که از آنچه داری تنها بخش کمی می توانی مصرف کنی و در مرحله چهارم این حقیقت را به او گوشزد کردند که فراموش نکن خداوند به تو نیکی کرده تو هم بایدنیکی کنی و گر نه مواهبش را از تو خواهد گرفت.
5- امانتداری : « وَ قال المَلکُ اتئونی به ءَ أستَخلِصه لِنفسی فَلَّما کَلمَهُ و قال إنَّک الیَومَ لَدَینا مَکینٌ أمینٌ» ملک ( پادشاه مصر) گفت : او ( یوسف) را نزدمن آورید تا وی را مخصوص خود گردانم هنگامی که ( یوسف) نزد وی آمد و با او صحبت کرد ملک به عقل و درایت او پی بد و گفت تو امروز نزد ما منزلت عالی داری و مورد اعتماد هستی) درشرح زندگی حضرت یوسف این پیامبر بزرگ معلوم شد که این زندانی بی گناه کانونی است از علم و آگاهی « هوشیاری » و استعداد مدیریت در یک سطح بسیار عالی است ، چرا که در ضمن تعبیر خواب « ملک» ( سلطان مصر ) راه نجات از مشکلات پیچیده اقتصادی آینده را نیز به آنها نشان داد .
« یا ایها الذین آمنوا لا تخُونو الله و الرسولَ و تخونُو امنتکم و انتُم تعلموُون» « ای کسانی که ایمان آورده اید به خدا و پیامبر خیانت نکنید . و نیز در امانات خودخیانت روا مدارید در حالی که متوجهید و می دانید » در نخستین آیه خداوند روی سخن خود را مؤمنان کرده و می گوید.
ای کسانی که ایمان آورده اید به خدا و پیامبر خیانت نکنید . خیانت به خدا و پیامبر آن است که اسرار نظامی ومسلمانان را در اختیار دیگران بگذارند و یا دشمنان را در مبارزه خود تقویت کنند و یا به طور کلی واجبات و محرمات و برنامه الهی را پشت سر بیفکنند . امانت گرچه معمولا به امانتهای مالی گفته می شود ولی در منطق قرآ مفهوم وسیعی دارد که تمام شئون زندگی اجتماعی و سیاسی و اخلاقی را در بر می گیرد . لذا در حدیث وارد شده که « المجالس بالامانه» ( گفتگوهایی که در جلسه خصوصی می شود امانت است .)
6- بی اعتناعی به مادیات و پاداش : هود می گوید من هیچگونه پاداشی از شما نمی خواهم تا گمان نکنید فریاد و جوش و خروش من برای رسیدن به مال و مقام است ، تنها اجر و پاداش من بر آن کسی است که مرا آفریده است و به من روح و جسم بخشیده ودر همه چیز مدیون او هستم همان خالق و رازق من . رهبران راستین پاداشی از پیروان نمی طلبند ، یک پیشوای واقعی در صورتی می تواند دور از هر گونه اتهام ودرنهایت آزادی به راه خود ادامه دهد ، و هر گونه انحراف و کجروی را در پیروانش اصلاح کند که وابستی و نیاز مادی به آنها نداشته باشد ، و گر نه همان نیاز زنجیری خواهد شد بر دست و پای او قفل و بندی بر زبان و فکر او این سرمشقی است برای رهبران مخصوصاً رهبران روحانی و مذهبی منتها چون بالاخره آنها که تمام وقت در خدمت اسلام و مسلمین هستند باید به طرز صحیحی نیازهایشان تأمین شود تهیه صندوق کمک بین المال اسلامی برای رفع نیازمندیهای این گروه است که یکی از فلسفه های تشکیل بیت المال در اسلام همین می باشد .
7- دارای بصیرت :« بصائر » جمع بصیرت به معنای بینایی است و در اینجا منظور آیات و دلائلی استکه موجب روشنایی قلب مؤمنان می شود .هدایت و رحمت نیز از لوازم این بصیرت است و به دنبال آن تذکر و بیداری دلها آماده .
8- صبر و شکیبایی « و جعلنا منهم اَئمهً یَهدونَ بِارنا لمّا صَبَرُ و او کانوا بایاتنا یوقنُونَ » و از آنها امامان و پیشوایانی برگزیدیم که به فرمان ما « مردم » را هدایت کردند به خاطر اینکه شکیبایی نمودند و به آیات ما یقین داشتند .در آیه فوق به افتخاراتی که نصیب بنی اسرائیل در سایه استقامت و ایمان شد . اشاره می کند تا درسی برای دیگران باشد ، می فرماید . « و خدا را بر عهده گرفتند زیرا آنها شکیبایی کردند و به آیات مایقین داشتند » در اینجا رمز پیروزی و شرط پیشوایی و امامت را دو چیز شمرده یکی ایمان و یقین به آیات الهی ، ودیگری به صبر و استقامت و شکیبایی.
« شکیبایی واستقامت رهبران الهی » این صبر و شکیبایی شاخه های زیادی دارد . گاه در مقابل مصائبی است که به شخص انسان می رسد گاه در برابر آزادی است که به دوستان و هواخواهان می دهند . و گاه در مقابل بد گوئیها و پر زبانی هایی است که نسبت به مقدسات اودارند . گاهی از ناحیه کج اندیشان است . گاهی از سوی بداندیشان است . گاه از سوی جاهلان نادان ، گاه از سوی آگاهان بد خواه ، خلاصه یک رهبر آگاه در برابر همه این مشکلات و غیر اینها باید شکیبایی و استقامت کند ، هرگز از میدان حوادث در نرود ، بیتابی و جزع نکند ، زمام اختیار را از دست ندهد ، مأیوس نگردد . مظطرب و پریشان نشود ، تا به هدف بزرگ خود نائل گردد.
9- صداقت : قُل اِنَّما انا بَشَرُ مِثلُکُم یوحی اِلی انَّما الهُکُم الهُ واحدٌ فمَن کانَ یَرجو لِقا ءَ ربه فَلیَعمَل عمَلَ صالحاً وَ لا یُشرک بعباده رَبَّه احداً » ( بگو من فقط بشری هستم همچون شما ) امتیازم این است که به من وحی می شود که معبود شما تنها یکی است ، پس هر کس به امید لقای پروردگارش را دارد باید در عمل صالح انجام دهد ، و کسی را در عبادت پروردگارش شریک نکند) این آیه مجموعه ی است از اصول اساسی اعتقادات دینی ، یعنی توحید ومعاد و رسالت پیامبر ( نبوت) و در واقع همان چیزی است که آغاز سوره کهف نیز با آن بوده است ، چرا که در آغاز نیز سخن از الله و وحی و پاداش عمل و قیامت بوده و از یک نظر عصاره و فشرده ای است از مجموعه این سوره که قسمت مهمی از آن بر محور این سه موضوع دور می زد و از آنجا که مسأله نبوت در طول تاریخش با انواع غلو و مبالغه بوده است .
اخلاص یا روح عمل صالح : در روایات اسلامی به مسأله نیت اهمیت فوق العاده ای داده شده است و اصلا برنامه اسلام این است که هر عملی را با رنگ نیت و انگیزه آن می پذیرد حدیث معروف پیامبر « لا عمل الا بالنیه » را همه شنیده ایم بیانگر همین حقیقت است . عمل خالص تا آن حد در اسلام مورد اهمیت است .
در حدیثی از پیامبر اکرم ( می خوانیم ) ومن اخلاص الله اربعین یوماً فجر الله اربعین یوماً فجر الله یناییع الحکمه من قلبه علی لسانه » ( کسی که چهل روز اعمال خود را خالصانه انجام دهد ، خداوند چشمه های حکمت و دانش را از قلبش بر زبانش می گشاید )
شرح صدر مهمترین ابزار مدیریت : قال رب الشرح صدری عرض کرد پروردگارا سینه مرا گشاده دارد ( آیه 25 سوره طه) حضرت موسی ( ع) نه تنها از چنین مأموریت سنگینی ( ابلاغ فرمان الهی به فرعون وحشت نکرد ، حتی کمترین تخفیفی از خداوند نخواست ، بلکه با آغوش باز از آن استقبال نمود ، منتهی وسائل پیروزی در این مأموریت را از خدا خواست و از آنجا که نخستین وسیله پیروزی روح بزرگ ، فکر بلند و عقل توانا و به عبارت دیگر گشادگی سینه است « عرض کرد پروردگارا من سینه مرا گشاده بدار» ( قال رب الشرح لی صدری)
مفهوم شرح صدر ، هرگاه بخواهیم شرح صدر را معنا کنیم باید بگوئیم کسی که ظرفیت لازم را در برخورد با مسائل گوناگون داشته باشد دارای سعه صدر می باشد ، بعنوان مثال
1- در مواجهه با قدرت و مقام خود را نبازد .
2- در هنگام هجوم مصائب ومشکلات در عرصه مدیریت ، توان و گنجایش پذیرش سختی ها ،ناملایمات و رنجها را داشته باشند.
3- قدرت عصیان علیه باطل و توان تسلیم در برابر حق را دارا باشد.
از دیدگاه قرآن « شرح صدر مایه هدایت و « ضیق صدر » عامل گمراهی انساناست و خداوند آن کس را که بخواهد گمراه نماید ، سینه جانش را تنگ می گرداند تا قدرت و توانایی رسیدن به قله کمال را نداشته باشد . شرح صدر موهبتی استکه به هنگام بعثت پیامبران از جان خداوند به آنان عطا می شود . زیرا بدون شرح صدر بر مسند مدیریت اسلامی نمی توان تکیه کرد و مشکلات طاقت فرسای هدایت را بدون این موهبت الهی نتوان تحمل نمود.
 

 

فصل چهارم
مدیریت در آیات و روایات

مدیریت در آیات و روایات:
خداوند متعال در قرآن کریم می فرمایند: وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مِكِينٌ أَمِينٌ * قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ * وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ * وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ *
ملک (مصر) گفت : او (یوسف) را نزد من آورید تا وی را مخصوص خود گردانم ، هنگامی که یوسف نزد وی آمد و با او صحبت کرد ( ملک به عقل و درایت او پی برد و گفت تو امروز نزد ما منزلت عالی داری و مورد اعتماد هستی . ( یوسف ) گفت مرا سر پرست خزائن سرزمین ( مصر) قرار ده که نگهدارنده و آگاهم. و اینگونه ما به یوسف در سرزمین ( مصر ) قدرت دادیم که هر گونه می خواست در آن منزل می گرید. ( و تصرف می کرد9 ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم و ( شایسته بدانیم.) می بخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کنیم و پاداش آخرت برای آنها که ایمان آورده اند و پرهیزگارند بهتر است . اهمیت ویژه مسائل اقتصادی را در سرنوشت اجتماعات هرگز نمی توان از نظر دور داشت . آیات فوق نیز اشاره به همین حقیقت دارد چرا که حضرت یوسف از میان تمام پست ها انگشت روی خزانه داری گذاشت زیرا می دانست هر گاه به آن سرو سامان دهد قسمت عمده ی نابسامانیهای کشور باستانی مصر سامان خواهد یافت و از طریق عدالت اقتصادی می تواند سازمانهای دیگر را کنترل کند .
در روایات اسلامی نیز اهمیت فوق العاده ای به این موضوع داده شده است از جمله در حدیث معروف علی ( ع) یکی از دو پایه ی اصلی زندگی مادی و معنوی مردم اقوام الدین و اسدنیا ) مسائل اقتصادی قرار داده شده است در حالی که پایه دیگر علوم و دانش آگاهی شمرده شده است .
ضمنا بقیر یوسف (ع) که می گوید « إنَّ حفیظٌ علیهُم» دلیل بر اهمیت مدیریت در کنار امامت است و نشان می دهد که پاکی و امانت به تنهایی برای پذیرش یک پست حساس اجتماعی کافی نیست بلکه علاوه بر آن آگاهی و تخصص و مدیریت نیز لازم است چرا که « علیهم» را در کنار « حفیظ»قرار داده است . و ما بسیار دیده ایم که خطر هایناشی از عدم اطلاع و مدیریت کمتر از خطر های ناشی از خیانت نیست بلکه گاهی از آن برتر و بیشتر است . با این تعلیمات روشن اسلامی نمی دانیم چرا بعضی مسلمانان به مسأله مدیریت و آگاهی هیچ اهمیت نمی دهند و حداکثر کشش فکر آنها در شرایط وگذاری پستها ، همان مسأله امانت و پاکی است با اینکه سیره پیامبر ( ص) و امام علی ( ع) در دوران حکومتشان نشان می دهد آنها به مسأله آگاهی و مدیریت همانند امانت و درستکاری اهمیت می دهند.
قرآن مجید می گوید ، وقتی که انسان را خواستیم بیافرینیم فرشتگان را امر کردیم که به این موجود سجده کنند . می گوید انسان بر فرشتگان در تعلیم اسماء الهی پیشی گرفت ، می گوید آنچه در زمین است برای انسان آفریده شده است « و خَلَقَ لَکُم ما فی الارض جمیعا»
« سخَّرَلَکُم ما فی السّموات و الارض» یعنی آنچه در آسمانها زمین است ، مسخر شما گردانید ،از آیات قرآنی به دست می آید که یکی از مسئولیت ها و وظایف پیامبران در جامعه بشری مدیریت بر جامعه است . از این رو واژه ی امامت و ولایت در حوزه ی مسئولیت های پیامبران بارها به کار رفته است ، چرا که پیشوایی و سرپرستی جامعه همان مدیریت جامعه برای رسیدن به اهداف است . این گونه است که مدیریت را به پیامبران و مؤمنان با ویژگیها و شرایط خاص واگذار کرده است و در قرآن کریم آمده است« انّما ولیّکِم الله و رسولُه و الّذینَ امنوالذینَ یُقیمونَ الصَّلوهَ و یؤتونَ الزَّکوهَ وَ هُم راکِعُون » و مَن یَتَوَّلَ اللهَ و رَسولَهُ و الذینَ آمنو فَأِنَّ حِزبَ اللهِ هُمُ الغالِبُون» ولی امر و یاور شما تنها خدا و رسول و مومنانی خواهند بود که نماز به پا داشته و به فقرا در حال رکوع زکات می دهند * و هرکس که خدا و رسول و اهل ایمان را ولی و فرمانروای خود داند (فیروز است) که تنها لشکر خدا فاتح وغالب خواهد بود.
خداوند در آیاتی از قرآن سرپرستی و مدیریت پیامبران بر جامعه مدیریتی را تبیین کرده و واگذاری بخشی از مدیریت را به برخی از انسان ها مبتنی بر اصلاح امور و دوری از فساد دانسته است. و در قرآن می فرماید: وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ. و م به موسی سی شب وعده قرار دادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم تا آن که زمان وعده ی پرودگارش به چهل شب تکمیل شد و موسی (ع) به برادر خود هارون گفت : تو اکنون جانشین من در قوم من باش و راه صلاح پیش گیر و پیرو راه اهل فساد مباش.
از این رو ولایت و مدیریت کافران را ناحق ، باطل ، جور و ظلم دانسته و آنان را شایسته این منصب نداسته است و در قرآن می فرماید: لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۖ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً ۗ وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ ۗ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ. نباید اهل ایمان ، مومنان را واگذاشته و از کافران دوست گزینند و هر که چنین کند رابطه ی او با خدا مقطوع است مگر برای بر حذر بودن از شر آنها و خداوند شما را از عقاب خود می ترساند و بازگشت همه به سوی خدا خواهد بود. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ.*بَلِ اللّهُ مولَاكُمْ ۖ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ. ای اهل ایمان اگر پیروی کافران کنید شما از دین اسلام به کفر باز می گردانند آنگاه شما هم از زیانکاران خواهید گشت* بلکه خدا یار شماست و او بهترین یاری کنندگان است.
خداوند در آیاتی به برخی از این مدیریت های پیامبران و مومنان صالح اشاره کرده و به تبیین این مسئولیت و وظیفه الهی پرداخته است ، خداوند در قرآن می فرمایند:
« وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ(17) حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (18) فَتَبَسَّمَ ضَاحِكاً مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ (19) وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ (20)»
و سپاهيان سليمان از گروه جن و انس و مرغان هر سياهي تحت فرمان رئيس خود در ركابش حاضر آمدند. تا آنجا كه به وادي مورچگان رسيد . موري چون جلال سليمان و سپاه عظيم آنان مشاهده كرد و گفت : اي موران همه به خانه‌هاي خود اندر رويد مبادا سليمان و سپاهش ندانسته شما را پايمان كنند. سليمان از گفتار مور بخنديد و گفت : پروردگارا مرا توفيق شكر نعمت خود كه به من و پدر من عطا فرمودي عنايت فرما و ما به عمل صالح خالصي كه تو پسندي موفق بدار و مرا به لطف و رحمت در صف بندگان شايسته است داخل گردان . و سليمان جوياي حال مرغان شد، هدهد را در مجمع مرغان نيافت به رئيس مرغان عقاب گفت : (هدهد كجا شد كه به حضور نمي بينمش ، بلكه بي اجازه‌ي من غيبت كرده است .
خداوند در این آیات بر مدیریت داوود ( ع) بر جامعه ی خود یا مدیریت حضرت سلیمان ( ع) بر نیروهای تحت فرمان و احتیاط و خوشتنداری سلیمان ( ع) در برخورد با نیرو های تحت امر خویش سخن گفته است . در آیه ی بعد می فرمایند. « لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ» ( چنانچه بدون عذر بی رخصت غایب شده ) همانا او را به عذابی سخت معذب گردانم یا آنکه سرش از تن جدا کنم یا که ( برای غیبتش) دلیل روشن بیاورد.
جامعه باید به ترتبی مدیران اقدام کند ودر این تربیت از انواع و اقسام آزمون های علمی و عملی استفاده نماید، این آموزش ها و تربیت ها می بایست تا مرحله ی رشد فهم و بصیرت در امور مدیریتی ادامه یابد از آنجاست که خداوند در قرآن کریم می فرمایند. «وَابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَن يَكْبَرُواْ وَمَن كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَن كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُواْ عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللّهِ حَسِيبًا » یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی که بالغ شده و قدرت بر نکاح پیدا کنند آنگاه اگر آنها را دانا به درک مصالح زندگی خود یافتید اموالشان را به آنها باز دهید و به اسراف و عجله مال آنها را حیف و میل نکنید به این اندیشه که مبادا بزرگ شوند و اموالشان را از شما بگیرند و هر کس از ( اولیاء یتیم) داراست 0 از تصرف در مال او ) خود داری کنید و هر که فقیر است ( در مقابل نگهبانی او از مال یتیم ) به قدر متعارف ارتزاق کند پس آنگاه که مالشان را به آنها رد کردید باید بر ردّ مال بر آنها گواه گیرید و گواهی خدا برای محاسبه ی خلق کافی است .
خداوند در قرآن از جمله شرایط مدیر را برخورداری از همه ی امکانات لازم به کار گیری آن می داند به این معنا که جامعه موظف است تا همه ی امکانات را در اختیار مدیر قرار دهد ولی مدیر نیز باید قادر به بسیج امکانات و بهره گیری درست از آنها باشد خداوند متعال می فرمایند « يَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا * إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا» و از تو ( ای رسول) سؤال از ذوی القرنین می کنند پاسخ ده که من به زودی حکایتی از او بر شما خواهم خواند* ما او را در زمین تمکین و قدرت بخشیدیم واز هر چیزی رشته های به دست او دادیم.
همچنین توانایی جسمی را در اصل مدیریت نباید نادیده گرفت چرا که برخی از مدیران از توانایی علمی برخوردارند ولی شرایط جسمی آنان این اجازه را نمی دهد تا اصول مدیریتی را از مقام علم به عمل در آورند از این رو در شرایط عمومی مدیران همواره بر اصل سلامت وتوانایی جسمی شخص مدیر نیز تأکید شده است و خداوند متعال می فرمایند :
« أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ * وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوَاْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ »
آیا ندیدی آن گروه بنی اسرائل را که پس از وفات موسی از پیغمبر وقت خود تقاضا کردند که پادشاهی برای ما بر انگیز تا در راه خدا جهاد کنیم پیغمبر آنها گفت اگر جهاد فرض شود مبادا به جنگ قیام نکرده نافرمانی کنید گفتند : چگونه شود ما به جنگ نرویم در صورتی که ما و فرزندان ما را از دیارمان بیرون کردند پس چون جهاد مقرر گردید بجز اندکی همه روی گردانیدند و خدا از کردار ستمکاران آگاه است * پیغمبرشان به آنها گفت ، خداوند طالوب را به پادشاهی شما بر انگیخت گفتند که از کجا او را بر ما بزرگی و شاهی رواست در صورت آنکه ما به پادشاهی شایسته تر از اوئیم و او را مال فراوان نیست رسول گفت : خداوند او را بر گزیده و در دانش و توانایی و قوت جسم فزونی بخشیده ملک خود را به هر که خواهد بخشد که خداوند به حقیقت توانا گرد و داناست » مدیریت جائر و ستمگری نمی تواند مدیری لایق و شایسته باشد از این رو این گونه مدیریت در قرآن به عنوان مدیریت ناسالم شناسایی و معرفی شده است .
امام علی ( ع) می فرمایند : « العِلمُ علمانِ مطبوعٌ و مسموعٌ و لا ینفَعُ المسمُوعَ إذا لَم یَکُن المطبُوعُ »3 صیفن لاسلام ، نهج البلاغه ، خطبه ی 331 ، صفحه ی 1235 یعنی دو گونه علم وجود دارد : یکی خطری که از به کار گرفتن و به کار انداختن میسر می شوئد دیگری علم اکتسابی که از راه آموختن و مطالعه کردن به دست می آید تا علم نظری به کار نیفتد علم اکتسابی سود بخش نخواهد بود .
بدیهی است که لبّ سخن امام علی ( ع) در این جا این است که پرورش در حقیقت به کار انداختن علم خطری و دادن لیاقت به فرداست ولی آموش دادن دانش و گذاشتن وسیله در اختیار اوست، ضمنا طبیعی است که یک مدیر هم تا لیاقت فردی را نبیند نباید چیزی در اختیار وی قرار دهد .
علی ( ع) هم هنگامی که مالک اشتر را والی مصر کرده بود خطاب به وی چنین می فرماید : « و کاری که باید بیش از هر کار دوست داشته باشی میانه روی در حق است و همگانی کردن آن در برابری و دادگری که بیشتر سبب خشنودی رعیت می شود ( در هر کاری راهی را برگزین که به صلاح حال همه باشد ، هر چند بر خواص گران آمده و از آن راضی نباشند ) زیرا خشم همگان رضا و خشنودی چندتن را پایمال می سازد و خشم چند تن در برابر خشنودی همگان اهمیت ندارد ، و از رعیت هیچ کس بر حکمران در هنگام رفاه و آسمانی گرانبهاتر و در موقع بخشش کم سپاس تر ، و هنگام ردّ دیر عذر پذیرنده تر و در پیشامد ها و سختیهای روزگار در شکیبایی سست تر از خواص نیست و ستون دین و انبوهی مسلمانها و افراد آماده برای جلوگیری از هجوم دشمنان ، توده مردم هستند ( نه چند تن از خواص که از آنان به تنهایی کاری ساخته نیست ) پس باید با آن همراه بوده و میل و رغبت تو با آنها باشد .
لذا قرآن هم یکی از نشانه های خوبی امت اسلامی را همین مردمی فکر کردن و برایمردم بودن آنها می داند و می فرماید « کُنتُم خَیرَ اُمَّهٍ اُخرِجَت للنّاس تأمرونَ بالمعروف و تَنهونَ عَنِ المُنکَر » یعنی شما نیکوترین امتی هستید که بر آن قیام کردند که مردم را به نیکو کاری وادار کنند و از بد کاری باز دارند .
با مستضعفین زیستن
امام علی( ع) با اینکه این همه مردم که کنار سفره های رنگارنگ دعوت می شوند به هیچ کدام به عنوان انتقاد نامه نمی نویسد ولی وقتی مطلع می شود عثمان بن حنیف انصاری که از جانب آن حضرت حاکم بصره بوده کنار سفره های رنگارنگ و مطبوعی دعوت می شود که نیازمندان از آن محرومند و تنها توانگران به آن دعوت می شوند سخت نگران می شوند و با نهایت ناراحتی و انتقاد از عملکرد وی به وی چنین می نویسد:
« یابنَ حُنَیف فَقَد بَلَغَنی اِنَّ رَجُلاً مِن فِتنهِ اهلِ الصبرهِ دَعَاکَ الی مأدَبهٍ فَاَشرَعَت اِلَیها تُستطابُ لَکَ الالوانُ وَ تَنقُلُ اِلَیکَ الجِفانُ و ما ظننتُ اَنَّکَ تُجیبُ الی طعامِ قومٍ عائلُهُم مجفُّوٌ و عتیهُم مَدعُوُّ»
یعنی ای پسر حنیف به من خبر رسیده که یکی از جوانان بصره تو رابه سفره ی عروس خوانده است و تو شتابان به سوی آن طعام رفته ای ، و خورشهای رنگارنگ گوارا کاسه های بزرگ غذا برایت آورده می شد گمان نداشتم تو به مهمانی گروهی بروی که محرومان ونیازمندان را برانند و توانگرانشان را بخوانند.
بنابراین می توان گفت که از نظر قرآن و نهج البلاغه با مستضعفین زیستن برای مدیران نه تنها لازم و ضروری است ، بلکه حیاتی و سرنوشت ساز می باشد ، زیرا اگر اینان همه روزه رنگهای زرد و گرفتار ریهای روزمره ، مردم ناتوان را از تردید لمس نکنند و با چشم خود نبینند نه تنها به زودی گذشته های خودشان را فراموش خواهند کرد بلکه اصلا کلمه ی مستضعف و یا مستضعفین هم به یادشان نخواهد آمد.
 


فصل پنجم

مدیریت و اجتماع

اجتماعات بشری و وظیفه ی مدیران
بدیهی است که اخیرا در مورد گذشته ی انسان ، تحقیقات و کاوشهای زیادی صورت گرفته و نتایجی هم که در این زمینه به دست آمده و مورد تائید همه دانشمندان است . این است که زندگی انسان از بدو آفرینش تا به حال مراحلی را طی کرده تا به این حد رسیده است ، به این معنا که ابتدا بشر به صورت فردی زندگی می کرد. و فاقد فرهنگ و تمدن بوده ، آن گاه با گزینش همسر ، تشکیل خانواده داده سپس جامعه به صورت شهر و روستا درآمده و بعد هم صاحب تشکیلات و ادارات شده و سپس از آن کشور پدیدار شده و مذهب و قانون و سازمان های گوناگون شکل گرفته اند. به عبارت دیگر بر اساس کاوشهای دانشمندان و بنا به برخی از آثار برجای مانده از نسل های گذشته ، ابتدا بشر در جزیره ها و غارها جدای از یکدیگر می زیسته ، سپس با گذشت زمان و در اثر برخورد و انس گرفتن با یکدیگر ، و درک نیازها و بازیابی راه حلها ، از زندگی فردی بیرون آمده و شروع به زندگی اجتماعی کرده است، همانگونه که آدمی ابتدا به صورت جانور ذره بینی ، در نطفه بوده و بعد به صورت پاره خون بسته و سپس به صورت تکه گوشت و …. درآمده و درنهایت به صورت موجودی به نام انسان در آمده است. از سوی دیگر بدیهی است که هدف از شکل گیری هر مرحله ، با هدف شکل گیری مرحله ی بعد متفاوت است . مثلا در زمینه ی تشکیل خانواده ، قرآن مجید می فرماید : (یکی از نشانه های خداوند این است که برای شما از جنس خودتان جفتی آفرید که در کنار او آرامش یافته و انس گیرید و در میان شما رافت و مهربانی برقرار نموده)هدف اصلی فقط ایجاد آرامش و پیوند عمیق قلبی است نه بقای نسل و یا ادفاع شهوت ، چرا که این دو بدون تشکیل خانواده هم ممکن است اما تشکیل شهرها و روستاها دلیل و هدف دیگری دارد و آن محفوظ ماندن از گزند حوادث طبیعی و فایق آمدن بر مشکلات و نیاز های اقتصادی است، به عبارت دیگر نیاز های نامحدود اقتصادی و اجتماعی همراه با تهدید خطر های غیر اقتصادی تنها زیستن از طرفی ، و قدرت محدود و ضعف تنهایی بشر از سوی دیگر بشر را بر آن داشته که به منظور فراهم شدن زمینه ی همکاری و رسیدن به اهداف یاد شده اجتماعاتی نظیر روستا و شهر را به وجود آورد. ولی هدف از تشکیل ادراه ها چیز دیگری است و آن به وجود آمدن امنیت اجتماعی است. زیرا به وجود آمدن شهر و روستا اگر چه از جهتی موجب امنیت بوده و خواهد بود و آن تامین از حوادث طبیعی است، از جهت دیگر موجب عدم امنیت شده که عبارت است از نا امنی اجتماعی ، آنچه که هم می تواند این نوع نا امنی را بیمه کند ادارات است، اما هدف از تشکیل یک کشور در برداشتن امنیت طبیعی و اجتماعی ، استقلال اراضی و آزادی ملی است ، یعنی وجود روح آزادگی در بشر از طرفی و روحیه نژاد پرستی همراه برتری طلبی از طرف دیگر ، وی را بر آن داشته که با گروه هایی خاص و قلمرو وی ویژه ، تشکیل حکومت یا کشور دهد. و در نهایت هدف از طرح مذهب آن گونه که از قرآن بر می آید صلح عمومی است. چنان که خداوند می فرماید:(همه متفقا زیر پرچم صلح و مسالمت در آینده و از وساوس تفرقه آور شیطان پیروی نکنید همانا که او با شما دشمن آشکار است). به همین گونه است هدف از تاسیس سازمان صلح جهانی که درحقیقت نشات گرفته از مذهب و آیه ی شریفه ی قرآن است . تنها تفاوتی که این دو ، یعنی مذهب و سازمان صلح جهانی با هم دارند، نحوه ی رسیدن به این هدف است که مذهب معمولا بر دادن عقیده ، تزکیه اخلاق ، آموزش دانش ، دادن بینش و در یک کلمه بر سلب علاقه از مادیات استوار است تا سرانجام صلح از درون بجوشد ولی سازمان صلح جهانی ، مبتنی بر پیاده کردن قوانین باز دارنده و در مقام سلب قدرت و اختیار ، از بشر است و در واقع ساخت انسان توجهی ندارد . به تعبیر دیگر ، مذهب معمولا با پرورش عقیده و اخلاق در وجود آدمی می خواهد علاقه و دلبستگی به ریاست و اقتصاد و غیره را از بشر بگیرد ، تا در نتیجه انسان با میل و رغبت قلبی به صلح عمومی برسد ولی سازمان صلح ، سعی بر این دارد که با پیاده کردن قوانین تحمیلی قدرت سیاسی ، اقتصادی و نظامی را از انسان بگیرد تا بشر از روی ناچاری به صلح گرایش پیدا کند. مسلم است که برای رسیدن به چنین هدفی وجود هر دو امر ( پرورش عقیده و وضع قوانین )ضروری است، چرا که حاکمیت قانون بدون گرایش درونی مانند درختی است که میوه ندارد و داشتن یک سلسله دستورات اخلاقی خشک که از وجود قوانین بازدارنده به عنوان ضامن اجرایی برخودار نباشد نیز حکم اسکناس را خواهد داشت که بدون پشتوانه چاپ شده باشد. ایجاست که می بینیم اسلام به عنوان یک مکتب نمونه هر دو اصل را مورد توجه قرار داده است . یعنی همان طور که دربردانده یک سلسله دستورات اخلاقی سازنده است ، دارای یک سلسله قوانین و مقررات وادار کننده و بازدارنده ای است که افراد جامعه را به انجام دادن یا عدم انجام امور ، واهی دارد . به همین ترتیب ، اجتماعات تا پیدایش صلح جهانی تداوم خواهند یافت از طرف دیگر ، هر جامعه ای به مدیریتی غیر از مدیریت یک جامعه دیگر نیاز دارد و مدیر حاکم در هر جامعه ، اعم از جامعه ی بزرگ و یا کوچک از نظر کاری عهده دار دو وظیفه است یکی مربوط به خود جامعه و دیگری مربوط به هدف از تشکیل آن جامعه است. اگر چه وظیفه ی همه مدیران در قبال خود جامعه ، یکی است و معمولا عبارت از تامین نیاز های اقتصادی ، ایجاد امنیت ، برقراری عدالت در آن جامعه می باشد ، ولی نسبت به هدف از تشکیل هر اجتماعی ، بدیهی است که هر یک از مدیرها وظیفه ای غیر از دیگری دارد پس از این یابد به تعیین هدف های هر یک از این اجتماعات بازگشت . چرا که هر گاه هدف از تشکیل یک اجتماع روشن شود ، تعیین وظیفه مدیر مربوطه قهری است. مثلا وقتی گفتیم هدف از تشکیل خانواده که اولین اجتماع بشری است ایجاد آرامش و پیوند عمیق قلبی است بدیهی است که وظیفه مسئول یک خانواده که در حقیقت مدیر یک اجتماع چند نفری است ، برخورد عاطفی با اعضاء است زیرا مسئول آن خانواه در صورتی موفق خواهد بود که خود برخودار از این امر باشد . حالا به ترتیب فوق وقتی گفتیم هدف از تشکیل شهر و روستا محفوظ ماندن از گزند حوادث طبیعی و فایق آمدن بر مشکلات و نیازهای اقتصادی است طبیعی است که وظیفه ی مدیر مربوط ایجاد هماهنگی و همکاری خواهد بود ، زیرا یک دهدار و یا بخشدار در صورتی موفق است که بتواند بین ادارات و نهاد ها هماهنگی و همکاری بوجود آورد. ویا اگر گفتیم هدف از تشکیل از ادارات ایجاد امنیت و حفظ نظم و برآوردن نیاز های عمومی است ، به طور طبیعی ، وظیفه ی مدیر مربوطه رعایت عدالت توام با شهامت و قاطعیت 1- علیزاده ، محمد جواد، صفحه ی 34 و 35 است وگرنه آن مدیر ، کاری از پیش نخواهد برد . پیش از این گفتیم که هدف از تشکیل یک کشور ، رسیدن به استقلال و کسب آزادی و آزادگی است پس وظیفه ی رهبر و یا رئیس جمهور نیز عمل به سیاست عدم وابستگی خواهد بود وگرنه این مقوله ، ادعایی بی مورد و غیر منطقی خواهد بود. و در نهایت اگر گفتیم هدف از آوردن مذهب و تاسیس سازمان صلح جهانی برقراری صلح است بدون تردید ، وظیفه آوردن مذهب و تاسیس سازمانی مبری بودن از هرگونه خصوصیت گرایی است. نگاهی به سیره ی عملی هر یک از انبیاء و اولیای الهی که آورنده و یا پیام آور مذهب بودنده اند، نشان می دهد که نخستین دعوتشان یعنی دعوت به توحید و یکتا پرستی ، بهترین مظهر مبارزه با خصوصیت گرایی بوده و درواقع کاری به رنگ و نژاد و مرز و بوم خاص و تاکید به بعد خاصی از زندگی نداشته اند. به عبارت دیگر ، تا کنون هیچ پیامبر و یا مصلح مذهبی نیامده که با کشیدن سیم خار دار میان سرزمین ها فاصله ایجاد کند و یا با وجود رافت قومی بین قبایل ، دوئیت و دوگانگی به وجود بیاورد ، و یا تنها با تشویق کردن افراد به دنیا طلبی عامل به وجود آوردن روح برتری طلبی شود و یا با دعوت افراد ، تنها به سوی آخرت ، سبب کشیده شدن شر به غاره ها و بیغوله ها شود بلکه معمولا هر پیامبر و یا مصلح الهی کوشیده است که با گفتن کلمه (قولوا لا اله الا الله تفلحو) علاوه بر استقرار حکومت توحیدی و رهایی بشر از هرگونه تکروی ، کج روی و بد اندیشی ، روحیه نوع نگری ف یک رنگی و تعاون و همکاری را تقویت کرده و علاوه بر این ها تلاش و فعالیت را نیز در بشر زنده نگه دارد.
 
تعیین مسئولیت وتقسیم کارها در اجتماع
یکی از مسائلی که شاید مورد اتفاق نظر همه ی دانشمندان بوده و هست و عقل و فطرت هر انسانی هم خود آگاه و یا ناخود آگاه آن را تأیید خواهد کرد مسأله ی تعیین مسئولیت و تقسیم کارها ست چرا که اگر مسئولیت افراد معین نشود و کار هر فرد به میزان لیاقت و توانی که دارد مشخص نگردد و صرفاً اکتفا به تعهد افراد متعهد و تخصص افراد متخصص شود و در نتیجه از هر فرد هر کار و به هر مقدار که بر آید بتواند در امور دخالت کند ، پیامد آن با توجه به تفاوتی که در پستها از نظرعننوان اجتماعی و درآمد اقتصادی و در کارها از نظر سادگی و دشواری وجود دارد ، نه تنها این است که مسئولین دنبال مسئولیت و کاری خواهند رفت که عنوان اجتماعی و در آمد اقتصادی آن بیشتر و زحمت آن کمتر باشد که خود این امر نیز پیامد دیگری خواهد داشت بلکه به لحاظ نبودن قانون و به وجود آمدن تداخل و کلافه شدن مردم ، بهترین زمینه ی سود جویی برای افراد سود جو فراهم خواهد شد . گویا قرآن هم با توجه به همین واقعیت عینی است که نه تنها به عنوان پیشنهاد بلکه به عنوان یک دستور توبیخاً می فرماید « وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» یعنی نباید مؤمنان همگی بیرون رفته و رسول را تنها گذارند بلکه چرا از هر طایفه ای جمعی برای جنگ گروهی نزد رسول برای آموختن علم مهیا نباشند تا آن علمی را که آموخته اند بروند به قوم خود بیاموزند باشد که قومشان هم خدا ترس شده واز نافرمانی خدا حذر کنند.
می بینیم که در این آیه ، خواسته ی قرآن از مؤمنان دو چیز است : یکی تعیین مسئولیت به این معنی که امور نظامی و انتظامی برای خود مسئولی داشته باشند و امور فرهنگی مسئول دیگری و دیگری تقسیم کارها ، یعنی این طور نباشد که همگان به یک سوی ، یورش برده و به دنبال یک کار بروند و در نتیجه سایر کارها به زمین بماند بلکه باید با یک تقسیم بندی مناسب و عادلانه کلیدی امور و کارهابه گونه ای صورت بگیرد که هماهنگ هم پیش برود . به همین جهت امام علی (ع) در لحظاتی که به تعبیر خود حضرت نزدیک به نیستی و مرگ است به فرزند خود امام حسن مجتبی (ع) به صورت یک منشور در لباس پند و اندرز وصیتها و سفارشاتی می کند از جمله در لابهلای آن گفته های می فرماید:« و اجعَل لِکُلِ انسان مِن خَدَمِکَ عملاً تأخُذُهُ بِهِ فَاِنَّهُ أحری اَن لا یتواکَدوُا فی خِدمَتکَ» یعنی برای هر کی از زیردستان و کارکنان خود کاری تعیین کن تا اگر آن را انجام نداد ، وی را نسبت به همان کار مؤاخذه و بازپرسی کنی ، زیرا این روش سزاوارتر است تا اینکه کارهایت را به یکدیر وانگذارند.
 
رعایت تخصصها در مسئولیت های اجتماعی
بدیهی است که انسانها از نظر علمی ، قطع نظر از آن اختلاف ذاتی که از نظر استعداد باهم دارند دارای یک سلسله اختلافهای اکتسابی نیز می باشندو در اثر تعدد رشته های تحصیلی و نیز تخصص پیدا کردن هر فرد در رشته ای خاص، از هر کسی کاری ساخته است که از دیگری آن چنان که باید ساخته نیست . مثلا در زمینه علوم روز ، فردی که رشته ی تخصصی اش ریاضی است با آن که به صورت مقدماتی با تمامی رشته ها آشنایی نسبی پیدا کرده است معم الوصف هیچ گاه کارآیی فردی که رشته ی تخصصی اش تجربی است نخواهد داشت وقتی هم که روشن شد استعدادها و یا تخصصها و کار آییها متفاوتند به این نتیجه می رسیم که در مقام تعیین مسئولیت و تقسیم کارها هر مسئولیت و کاری باید به فرد لایق همان مسئولیت و کار واگذار شود . علی (ع) هم در بخشی از برنامه ی معروف خود به مالک اشتر چنین می فرماید « و اجعَل لِرأسِ کُلَّ اَمرٍ مِن اُمُورِکَ رأساً مُنهُم لا یَقهُرُ کبیرُها و لا تُتَشتَّتُ عَلَیهِ کثیرُها » یعنی برای هر کاری از کارهایت رئیس و کارگردانانی از کارمندان و نویسندگانت قرار ده که بزرگی کارها اورا مغلوب و ناتوان نکند و بسیاری آنها او را پریشان نسازد . و همچنین رسول گرامی اسلام ( ص) می فرمایند « مَنِ استَعمَلَ غلاماً فی عصابهٍ فیها مَن هُوَ ارضی لله مِنهُ فقد خانَ الله » یعنی هر کس فرد و کارمندی را در جمعیتی به کار و امور کشور یگمارد که در آن جمعیت بهتر از آن فرد وجود داشته است بدون شک به خداوند خیانت کرده است. دیگر اینکه می فرماید . « اِعمَلوا فَکُلُّ مُیَسَّرُ لِما خُلِقَ لَهُ»
یعنی همه ی شما کار و کوشش نمایید ولی متوجه باشید که هر کسی برای کاری آفریده شده ، لا یقتر است و آن را به سهولت و آسانی انجام می دهد . قرآن هم می فرماید « اِنَّ الله یأمُرُکُم اَن تُؤدوا الا ماناتِ الی اهلِها » یعنی خدا به شما امر می کند که امانتها را به صاحبشان باز دهید و برگردانید ، منظور از این امانت از نظر لغوی اگر چه مطلق است یعنی شامل امور مادی و معنوی می شود ولی از نظر او این گونه نیست بلکه بیشتر روی مسأله ی خاصلی تکیه می شود . و آن مسأله امانت و مدیریت و یا به تعبیر دیگر زمامداری جامعه است . وقتی از امام محمد باقر ( ع) از معنی آیه ی شریفه سؤال می شود حضرت در پاسخ می فرماید . « اَمَرَ الله الاِمامَ اَن یُؤَدّی الامانَهَ الی الامامِ الذی بَعََدَهُ لَیسَ لَهُ اَن یُزویَها عَنهُ » یعنی خدا به امام وقت امر می کند که امانت امامت را به امام بعد از خودش که در حقیقت اصل و شایسته این پست است منتقل کند و درست نیست که در اثر غفلت نیست به این امر امام بعد از خودش را محروم کند و در نهایت امامت از مسیر خودش خارج شود.
مدیریت و علوم مورد نیاز با یک دید سطحی به نظر می رسد علوم مورد نیاز یک مدیر شایسته و لایق به منظور ایفای نقش راستین مدیریت عبارتند از :
الف) فلسفه: چون آشنایی با این علم ضمن ایجاد بسط فکری در شخص ، سعه صدر نیز به وی می بخشد .
ب) حقوق : زیرا علم فقه در اسلام راه و رسم تعیین و تعدیل حقوق را می آموزد .
ج) داشتن تخصص نسبت به مسأله ای که یک مدیر مسئولیت آن را به عهده گرفته است :
مثلا مدیر آموزش و پرورش نوعی از تخصص را لازم دارد ، در حالی که مدیریت شرکت نفت تخصص دیگری را می طلبد ، از سوی دیگر کاردانی که یکی از مهمترین شرایط مدیریت است تنها با دارا بودن تخصص ، به دست می آید .
با این همه چنانچه بیتشر دقت کنیم ، خواهیم دید که مهمتر از علوم یاد شده دو علم دیگر است که متأسفانه در عمل ، به دست فراموشی سپرده شده است این علوم عبارتند از ، روانشناسی و جامعه شناسی زیرا هر کس بخواهد برای دیگری پیشنهادی یا انتقادی داشته باشد یا بخواهد به کس پاداش بدهد یا وی را کیفر کند ، ابتدا باید شرایط روحی طرف را درک کند که این مسأله مربوط به روان شناسی می شود ، همچنین لازم است شرایط زندگی طرف را بداند که این امر نیز بر عهده ی جامعه شناسی است : زیرا انسانها با این که همه دارای یک قیافه هستند مع الوصف از نظر خصوصیات متفاوتند و هم چنین از نظر روحیه و شرایط زندگی یعنی با آن که همه از نظر روحی دارای یک حقیقتند . از نظر زندگی نیز نیازهای همگان تقریبا یکسان است ، در عین حال چندین برابر تفاوتی که از نظر خصوصیات در قیافه ها مشهود است ، در روحیات و شرایط زندگی آنان به چشم می آید . خلاصه همان طور که در بین همه ی انسانها یک مورد پیدا نخواهیم کرد که دو انسان از نظر قیافه از هر جهت شبیه هم باشند ، یک مورد هم پیدا نخواهیم کرد که دو انسان از نظر شرایط زندگی و روحیه ی اجتماعی از هر جهت شبیه هم باشند .مسأله ی تفاوت قرآن و حدیث هم در اسلام از همین جانشأت می گیرد . به این معنا که قرآن به صورت یک قانون مسائل را کلی مطرح نموده و حدیث به صورت یک آئین نامه ، همین مسائل کلی را تفسیر و تبیین نموده است ، بنابراین اتحاد انسانها از نظر حقیقت و اختلاف آنها از نظر روحیه اجتماعی و شرایط زندگی است چون حقیقت انسان اقتضای کلیت و دشتن قانون می کند ولی شرایط هر قشر و گروهی اقتضای خصوصیت و داشتن آئین نامه را دارد . بنابراین اگر فردی بخواهد بدون داشتن این دو علم ، پست مقدس مدیریت را اشغال کرده و وارد عمل بشود پیامد او از باب مثال از دو حال خارج نیست یا به کشاورزی می ماند که زمین را نشناخته بذر بپاشد و یا حکم پزشکی را دارد که درد را ناشناخته دارو بدهد و در نهایت عوض خدمت خیانت و به جای عدالت ستم ورزد . اما اگر مدیر با برخورداری از این دو علم ، اقدام به مدیریت کند ، طبیعی است که چنین فردی روحیه ی دیگری خواهد داشت . مثلا گر چه از کار فرد خطاکاری نفرت داشته باشد ، ولی به خود او هیچ گاه با چشم عناد و نفرت نگاه نخواهد کرد که در نتیجه از فیض درمان وی محروم بماند بلکه با دید بیمار قابل ترحمی که نیاز به درمان دارد به او خواهد نگریست و با استفاده از اصول روان کاوی اقدام به درمان وی خواهد کرد ، زیرا چنین فرد یا افرادی با توجه به تعبیر قرآن که می فرماید « لَقَد خَلَقنا الأنسانَ فِی اَحسَنِ تقویم» ما انسان را به بهترین صورت و سیرت آفریدیم» بدون شک درک خواهد کرد که آدم بد وجود ندارد و اگر فرد یا افرادی گاهی مرتکب بدی می شوند و بد به نظر می رسند نوعا بیمارانی هستند که نیاز به درمان دارند نه میکروبها و یا انگلهایی که باید از هستی ساقط شوند بدیهی است که نتیجه و پایان کار چنین فرد و یا افرادی ، با چنین طرز فکری نوعا سازنده و مفید خواهد بود . به همین جهت قرآن کریم در آیه ای دیگر ، انسانی را که نافرمانی از حق می کند ، توبیخ نمی کند مثلا نمی فرماید ای انسان چرا به پروردگارت مغرور شدی ؟ بلکه با استفاده از اصول و روش ویژه ای که خود قرآن دارد و در جستجوی علت و سبب بر آمده و می فرماید« یا اَیُّها الانسانُ ما غرَّکُ بِرَبِکَ الکریم» یعنی ای انسان چه باعث شد که به خدای کریم خود مغرور شدی و نافرمانی او کردی . بدیهی است که همچنین سؤالی ، سؤال تحقیقی است نه توبیخی و به عبارت دیگر آیه در مقام پیدایش انگیزه هاست نه به رخ کشیدن بدیها اینجاست که می بینیم امام دوم شیعیان امام حسن مجتبی ( ع) که بزرگ شده مکتب قرآن و پیامبر و علی ( ع) به مرد شامی که به حضرت دشنام می دهد نمی فرماید « چرا به من دشنام می دهی بلکه ابتدا سکوت عمیقی می کند تا مرد شامی ساکت می شود سپس می فرماید ای مرد مشکلت چیست، اگر رضایت می طلبی از تو راضی هستیم و اگر حاجت داری بر م اوریم و اگر رانده شدی ، پناهت می دهیم واگر مهمان ما شوی از تو استقبال می کنیم و .. چنان این برخورد امام ( ع) مرد را متأثر ساخته و منقلب می کند که بی اختیار شروع می کند به گریه کردن و می گوید شهادت میدهم که تو حجت خدایی و خداوند بهتر می داند خلافت را در کجا و چه خانواده ای قرار دهد و پیش از ملاقات با شما تو و پدرت دشمن ترین خلق سرزمین بودید اما هم اکنون نزد من محبوبترین خلق خدائید » نمونه ی دیگر از نتیجه ی مثبتی که دو علم روان شناسی و جامعه شناس ایفا می کند بیان امام علی ( ع) است به این معنی علی ( ع) که قطع نظر از مقام ولایت یک نفر روان شناس و جامعه شناس به تمام معناست در رابطه با راه و رسم برخورد با افراد خطاکار بیانی دارد که نفس بیان حضرت حکایت از نتیجه و اثرات مثبت دو علم مذکور می کند .
عین عبارت و بیان حضرت این است که می فرماید « وَ إِنَّمَا يَنْبَغِي لِأَهْلِ اَلْعِصْمَةِ وَ اَلْمَصْنُوعِ إِلَيْهِمْ فِي اَلسَّلاَمَةِ أَنْ يَرْحَمُوا أَهْلَ اَلذُّنُوبِ وَ اَلْمَعْصِيَةِ وَ يَكُونَ اَلشُّكْرُ هُوَ اَلْغَالِبَ عَلَيْهِمْ وَ اَلْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ فَكَيْفَ بِالْعَائِبِ اَلَّذِي عَابَ أَخَاهُ وَ عَيَّرَهُ بِبَلْوَاهُ أَ مَا ذَكَرَ مَوْضِعَ سَتْرِ اَللَّهِ عَلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنَ اَلذَّنْبِ اَلَّذِي عَابَهُ بِهِ وَ كَيْفَ يَذُمُّهُ بِذَنْبٍ قَدْ رَكِبَ مِثْلَهُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ رَكِبَ ذَلِكَ اَلذَّنْبَ بِعَيْنِهِ فَقَدْ عَصَى اَللَّهَ فِيمَا سِوَاهُ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ وَ اَيْمُ اَللَّهِ لَئِنْ لَمْ يَكُنْ عَصَاهُ فِي اَلْكَبِيرِ وَ عَصَاهُ فِي اَلصَّغِيرِ لَجَرَاءَتُهُ عَلَى عَيْبِ اَلنَّاسِ أَكْبَرُ يَا عَبْدَ اَللَّهِ لاَ تَعْجَلْ فِي عَيْبِ أَحَدٍ بِذَنْبِهِ فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ وَ لاَ تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ فَلْيَكْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْكُمْ عَيْبَ غَيْرِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ عَيْبِ نَفْسِهِ وَ لْيَكُنِ اَلشُّكْرُ شَاغِلاً لَهُ عَلَى مُعَافَاتِهِ مِمَّا اُبْتُلِيَ بِهِ غَيْرُهُ» یعنی سزاوار است کسانی که از معاصی دوری گزیده اند و خداوند نعمت پرهیزاز گناهان را به آنها بخشیده به گناهکاران و کسانی که زیر بار فرمان خدا و رسول نمی روند مهربانی کنند و سزاوار است شکر و سپاس گزاری بر آنها مسلط باشد و مانع شود از این که از گناه کاران غیبت کنند پس وقتی که بی گناهان این طور از معاصی نهی شده اند پس چگونه است حال غیبت کننده ای که برادر هم کیش خود را غیبت و سرزنش می کند به آنچه که خودش مبتلاست ؟ آیا چنین فردی به یاد نمی آورد جایی را که گناهانش را خداوند پوشانیده و آن بزرگتر از گناهی است که برادر خود را به آن غیبت کرده و چگونه او را به گناهی سرزنش می کند که خود مانند آن را مرتکب شده ؟ یا اگر همان گناه را مرتکب نشده به گونه ای دیگر نافرمانی خدا را کرده چنان که از گناه برادرش بزرگتر می باشد و سوگند به خداوند که اگر گناه بزرگی مرتکب نشده باشد و با گناه کوچکی نافرمانی کرده باشد هر آینه جرأت و دلیری او بر عیب جویی و بد گویی مردم ، بزرگتر از گناه بزرگی است که مرتکب آن نشده ای بنده خدا در عیب جویی و بد گویی از هیچ کس بر اثر گناه او عجله و شتاب مکن که شاید او آفریده شده باشد هم چنین بر نفس خود از گناه کوچک ایمن و آسوده مباش که شاید او آفریده شده باشد هم چنین بر نقش خود از گناه کوچک ایمن و آسوده مباش که شاید بر اثر آن معذب و گرفتار باشی و هر که از شما عیب و بدی غیر خود را می داند باید از عیب جویی او خود داری می کند چون او به عیب خویش داناست ، و آدمی باید به خاطر اجتناب خویش از گناهی که دیگری به آن مبتلاست ، شکرگزاری کند ، بنابراین روان شناسی و جامعه شناسی علومی هستند که اگر داشتن آنها برای توده مردم با توجه به نتایجی که در بر دارند ، صد در صد ضرورت نداشته باشد ، برای یک مدیر که عهده دار امور اجتماعی ،سیاسی ، اقتصادی افراد در حوزه مدیریت خود می باشد صد درصد ضروی است و می توان گفت که از سایر علوم مهمتر است زیرا یک مدیر اگر از مکانیسمهای روانی و ضعیت اقتصادی مردم بی اطلاع باشد نمی تواند دستورهای هدایت کننده و عادلانه ای صادر کند . 2 علیزاده ، محمد جواد ، ص 41

 
ضرورت آموزش مدیریت در اجتماع
توضیح اینکه چرا مطالعه و آموزش مدیریت ضروری و سود مند است، چندان مشکل نیست. اولا احتمال زیادی وجود دارد که هر کس در مسیر زندگی شغلی خود در مقام مدیریت قرار گیرد. در هر رشته ای که تحصیل کنید ، ممکن است روزی مدیر شوید ، مثلا مهندسان غالبا عهده دار مناصب مدیریت می شوند یا بعضی از معلمان به مدیریت مدرسه ارتقا می یابند ، به نظر می رسد که افراد شایسته ی هر رشته ای ، در دوران اشتغال سرانجام نمی توانند از قبول سمت های مدیریت فرار کنند، ثانیا، پیشینه ی مدیریت ، بالقوه ، جذاب ، منزلت آفرین و تلاش برانگیز است. زیرا که فرصت ابراز خلاقیت ، رشد فکری و پرورش مهارت های شخصی را تهسیل می کند به ویژه ، چون مدیریت مستقیما با مردم سرو کار دارد ، فرصت کمک و یاری به رشد و پرورش مردم و ارضای نیازها و انگیزه های آنان را فراهم می سازد.مدیریت فعالیتی عام است زیرا که در همه سازمان های آموزشی ، تجاری ، صنعتی ، دولتی ، در همه سطوح و رده های سازمانی و در همه وظایف و کارکردهای سازمان ، نظیر تولید ، خدمات و آموزش با آن سرو کار داریم ، شاید در گذشته فقط مدیریت سازمان های صنعتی و تجاری مورد تاکید قرار می گرفت ولی امروزه مدیریت در هر فعالیت و کار هدف دار و سازمان یافته ای مورد تاکید است. در پارک ها ، مراتع ، بیمارستان ها ، مدارس ، دانشگا هها ، مزارع ، انجمن ها ، اتحادیه ها ، فرودگاه ها ، موسسات دینی و سازمان های دولتی ، به طور کلی آموزش مدیریت ، دانش و معلوماتی فراهم می سازد که به درجات متفاوتی در همه ی سازمان ها کاربرد دارد ، مع هذا ، با توجه به ویژگی های خاص سازمان ها ، تفاوت های بارزی در مدیریت آنها مشاهده می شود ، مدیر کل یک سازمان صنعتی وظایف مشابهی با مدیر کل یک سازمان دولتی انجام می دهد ولی آنها به سادگی نمی توانند جایگزین یکدیگر شوند با اینکه وظایف آنها یکسان است ، ولی دانش و اطلاعات ، مهارت و تخصص و نحوه ی کار و عملکردشان به طور قابل ملاحضه ای متفاوت است.
 
نتیجه گیری
از آنچه گفتیم چنین بر می آید که مدیریت اسلامی بر اساس معنویت و فرهنگ بنا نهاده شده است و هدف آن نیز آخرت گرایی است یعنی قرار دادن امکانات دنیوی در جهت آخرت و نباید فراموش کرد که آخرت گرایی به معنای فراموش کردن دنیا نیست بلکه آخرت گرایی تلبس به ارزشهای الهی و قرآنی است ، و یک مدیر اسلامی زمانی می تواند در مسیر آخرت گرایی حرکت کند و در واقع مدیریت اسلامی داشته باشد که مجهز به فرهنگ قرآنی بوده و مصمم به پیاده کردن این فرهنگ در جامعه باشد ، جامعه ای که در آن مدیریت اسلامی اجرا شود و یک مدیر اسلامی در رأس امور قرار بگیرد ، چنین جامعه ای در مسیر آخرت گرائی حرکت خواهد کرد و در این صورت است که افراد جامعه می توانند به سرمنزل مقصود که همان قرب الهی است دست یابند.
 
فهرست منابع و مآخذ
1- قرآن کریم
2- فیض الاسلام ، نهج البلاغه ، انتشارات فقیه 1378
3- مطهری ، مرتضی ، امدادهای غیبی در زندگی بشر ، انتشارات صدرا ، چاپ اول تهران ، 1354
4- علاقه بند ، علی ، مدیریت عمومی ، انتشارات روان ، چاپ اول 1375
5- علیزاده ، محمد جواد ، قرآن و مدیریت راستین ، انتشارات رستگار ، چاپ اول چاپ و صحافی تنعیم مشهد ، 1377
6- مظفریان ، منوچهر ، رهبری و مدیریت در اسلام ، انتشارات قم ،تهران ، 1354
7- منتسکیو ، روح القوانین ، مترجم ، علی اکبر مهتدی ، انتشارات امیر کبیر چاپ 8 1362
8- قمی ، حاج شیخ عباس ، منتهی الامال ، چاپ سوم ، 1386
9- علی احمدی ، علیرضا و علی احمدی حسین ، مبانی و اصول مدیریت اسلامی ، انتشارات تولید دانش ، پائیز 138
10- هارولد کونتر ، سیریل اودانل ، هاینز و یهریخ ، اصول مدیریت ، تهران 1365
11- رضائیان ، علی ، اصول مدیریت ، سمت ، تهران ، 1365
12- منوچهر کیا ، تئوری مدیریت و مدلهای سازمان ، چاپ اول ، 1370
13- علی احمدی ، علیرضا و علی احمدی ، حسین ، رویکردهای تحقیق در مدیریت اسلامی ، تهران 1380
14- کاظم زاده ، حسین ، قوه ی فکر و معجزات آن ، انتشارات اقبال ، تهران 1333
15- اژدری ، علیرضا ، روابط انسانی در مدیریت از منظر اسلام و مدیریت در اسلام سایت ، سازمان تبلیغات اسلامی
16- طباطبائی ، سید محمد حسین ، تفسیر المیزان ، انتشارات اسلامی قم ، جلد 4
17- مجلسی ، محمد باقر ، بحارالانوار ، انتشارات وفاء جلد 23
18- یاراحمدی خراسانی ، محمد جواد ، سایت جامع مدیریت
19- عاشور ، محمد بن طاهر ، التحریر و التنویر ، جزء 8 ، جلد 5

 

 

 نظر دهید »

تحقیقی با عنوان تأثیر تشویق والدین در گرایش فرزندان به نماز

17 اسفند 1391 توسط صالحی


شورای عالی حوزه علمیه قم
مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران
مدرسه علمیه الزهراء (س) قروه
تحقیق پایانی سطح دو

موضوع:
تأثیر تشویق والدین در گرایش فرزندان به نماز

استاد راهنما:
سرکار خانم پوران منتشلو

تهیه و تنظیم:
نرگس ملاولی

زمستان1391

 

 


تحمیدیه:

ستایش خدای متعال را، آن ستایش و حمدی که مقرب ترین فرشتگان او و گرامی ترین خلق او بر ذات پاک او کنند و پسندیده ترین حمد کنند گان نزد حضرتش بجای آرند ؛ حمدی که فضیلت و برتری آن بر سایر حمد و ثنا ها مانند برتری پروردگار ما بر تمام خلق باشد؛ پس از آن حمد ها باز خدا را حمد کنیم در مقابل هر نعمتی که از او به ما عطا شده و بر جمیع گذشتگان و بازماندگان بندگانش عطا کرده، حمدی که عدد آن مانند جمیع موجوداتی که علم بی انتهایش بر آنها احاطه دارد باشد و در مقابل هریک از آن موجودات به چندین برابر همه آنها خدا را حمد و ستایش کنیم، حمدی که ابدی و سرمدی باشد.

تقدیم به:


چهارده نور هدایت؛
چهارده معلم بشریت؛
چهارده الگوی انسانیت؛
چهارده خلیفه الهی؛
و چهارده مشوِّق دلسوز، یعنی:

چهارده معصوم (صلوات الله علیهم اجمعین)

 

تقدیر و تشکر:


از الطاف بی دریغ خداوند منان و عنایتهای ویژة ولیِّ بر حق، آقا صاحب الزمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) و راهنماییهای بی شائبة استاد گرانقدرم سرکار خانم منتشلو و زحمتهای بی وقفة پدر و مادر عزیزم و تمامی دوستانی که مرا در نوشتن این تحقیق یاری نمودند، نهایت تقدیر و تشکر را دارم و از خداوند متعال برای همگی این عزیزان عاقبت بخیری در امورشان را خواستارم.

 

چکیده:
برای انسان همواره این پرسش مطرح بوده است که چگونه می تواند به زندگی خویش معنا بخشد، و این معنا جویی و معنا خواهی یکی از نیازهای بنیادی انسان است که چنانچه بدرستی هدایت شود به دین باوری و خدا پرستی می انجامد. از اینرو جایگاه دین و تربیت دینی در عصر جدید با توجه به چالش های نهفته در درون آن، از اهمیت ویژه ای برخوردار است، و پرورش حس دینی در نسلی که توان مقابله و کنار آمدن با تضادها و چالش های عصر جدید را داشته باشد مستلزم دگرگونی در روشهای تربیتی و در عین حال دگرگونی در مبانی و منابع آسیب شناختی تربیت دینی است.
مراحل کمال انسان، و فراهم نمودن زمینه های مناسب برای رشد و تکامل، یکی از بحثهای مهم روانی، علمی و تربیتی است. در مسائل تربیت اسلام، اجداد و نیاکان، خانواده، جامعه، دوران قبل از ازدواج پدر و مادر، دوران بارداری مادر، دوران کودکی و نوجوانی، معلم و استاد، دوستان و انتخاب و اختیار انسان، از آن گذشته های دور تا آینده ای بسیار مهم و سرنوشت ساز، همگی به عنوان مراحل کمال انسان مورد بررسی و دقت لازم قرار گرفته است.
باورهای مذهبی و گرایش عمیق تر به آموزه ها و تکالیف دینی، زمانی برای کودک معنی دار می شوند که با نیازهای واقعی و رویدادهای زندگی روزمرة او پیوند طبیعی و عمیق داشته باشند. و این وظیفة والدین است که با روشهای فعال، در پیوند میان نیازها و تکالیف دینی، فرصتهای مناسب و رخدادهای سازنده را شناسایی کرده و در سنین مناسب، بکار گیرند.
از آنجا که نماز، نخستین واجب الهی و سفارش معصومین(علیهم السلام) و بزرگان دین است، همواره دغدغة والدین، بویژه والدین مذهبی، این بوده که چه عواملی می تواند در گرایش فرزندانشان به این فریضة مقدس الهی، مؤثر باشد، تا بتوانند با شناخت و آگاهی از آنها، در جلب و جذب فرزندان به نماز کمک گیرند.

خانواده در انتقال باورهای مذهبی به کودکان، نقش تعیین کننده و تأثیر گذاری دارد. بنابراین یکی از رسالتهای ظریف و لطیف والدین در تربیت دینی فرزندان، بیدار سازی نیازهای فطری آنها از همان دوران کودکی می باشد، تا آنها انجام تکالیف مذهبی از جمله نماز را به عنوان یکی از نیازهای روانی و معنوی خود احساس کنند.
علاوه بر خانواده عوامل بسیار دیگری نیز در گرایشهای مذهبی فرزندان مؤثرند که از آن جمله می توان به دوستان، جامعه، رسانه و… اشاره کرد، که هریک به طور اجمال در این نوشتار مورد بررسی قرار خواهند گرفت.
والدین اگر می خواهند فرزندانی نمونه ، پر نشاط ، معنوی و عاری از گناه داشته باشند ، باید شوق به اقامه نماز را در فرزندانشان نهادینه نمایند. همچنین به راهکارها و روشهای صحیح و اصولی تشویق فرزندان به نماز، که برگرفته از آیات قرآن و روایات معصومین(علیهم السلام) و سیرة ایشان و بزرگان و علمای بزرگ است پرداخته و آنها را سرلوحة خویش قرار دهند.

فهرست مطالب

عنوان صفحه
چکیده
مقدمه………………………………………………….1
فصل اول: کلیات و مفاهیم
گفتار اول: کلیات………………………………………2
- تعریف و تبیین موضوع……………………………….3
- اهمیت و ضرورت تحقیق…………………………….5
- اهداف و فواید تحقیق………………………………..6
- بررسی سابقه و پیشینه تحقیق……………………7
- طرح سؤالات و فرضیه تحقیق………………………..7
-روش تحقیق…………………………………………….8

- مشکلات و موانع تحقیق…………………………….. 8
گفتار دوم: مفهوم شناسی……………………………..9
- مفهوم تأثیر………………………………………………9
- مفهوم تشویق ………………………………………….9
- مفهوم والدین…………………………………………….9
- مفهوم گرایش…………………………………………….9
- مفهوم فرزند………………………………………………9
- مفهوم نماز……………………………………………….10
فصل دوم: وظایف والدین در تربیت دینی فرزندان
گفتار اول : تربیت دینی……………………………………12
- اهمیت و اهداف تربیت دینی……………………………12
- مراحل کمال انسان در اسلام…………………………..13
- بررسی راههای تعمیق بینش دینی در کودکان و نوجوانان…….19
-تحلیلی از استاد مطهری (ره) در تربیت دینی کودک….21
گفتار دوم : وظایف والدین در تربیت دینی فرزندان………23
- اصول کلی در وظایف والدین نسبت به فرزند…………..23

- سنین تربیت دینی………………………………………..24
- شیوه های مناسب تربیت دینی فرزندان……………….27
- مسؤلیت مادری……………………………………………35
- نتیجه گیری………………………………………………….36
فصل سوم: عوامل تأثیر گذار در گرایش و عدم گرایش فرزندان به نماز
گفتار اول : عوامل تأثیر گذار در گرایش فرزندان به نماز…….38
- فطرت………………………………………………………….38
- نقش خانواده……………………………………………… ..39
- تأثیر دوستان وهمسالان……………………………………40
- نقش مدارس…………………………………………………41
- اقامه نماز توسط حاکم اسلامی در جامعه……………….42
- نقش رسانه ملی……………………………………………43
- نقش مسجد…………………………………………………44
  مسجد کانون تربیت و ترغیب فرزندان به نماز…………….44
ب)همراه بردن فرزندان به مسجد……………………………44
ج) نقش پاکیزگی و جذابیت فضای مساجد…………………45

- داستانی شیرین و آموزنده برای ایجاد عشق به نماز در کودک……46
-توصیه های مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) در رفتار با جوانان. 46
گفتار دوم: عوامل تأثیر گذار در عدم گرایش فرزندان به نماز…………48
- علل مربوط به خانواده………………………………………………….48
- بی توجهی والدین نسبت به نماز فرزندان…………………………..48
- تعارض ها و اختلافات والدین…………………………………………..49
الف)تعارض های دینی والدین…………………………………………..49
ب)تعارض میان گفتار و کردار والدین……………………………………49
ج)سایر عوامل خانوادگی………………………………………………..50
- علل مربوط به خود فرزندان…………………………………………….51
- جهل از اهمیت مسأله…………………………………………………51
- تکبر وغرور………………………………………………………………..51
- تنبلی وسستی…………………………………………………………51
- مزاحم دانستن نماز برای کارهای شخصی………………………….51
- تسویف(واگذاری امور به آینده)…………………………………………51
- عدم آگاهی و بینش از فلسفه نماز…………………………………..52

- گناه آلودگی………………………………………………………………..52
- نقش دوستان وهمسالان………………………………………………..52
- رفتار نامناسب برخی مبلغان دینی……………………………………..53
- نقش رسانه ملی…………………………………………………………53
- شیطان بزرگترین باز دارنده از نماز………………………………………54
- نتیجه گیری………………………………………………………………..55
فصل چهارم: روشهای مؤثر تشویق فرزندان به نماز، توسط والدین
گفتار اول: انواع روشهای ترغیب فرزندان به نماز…………………………57
- روش آگاهی بخشی، مانند روش امربه معروف…………………………57
- روش عاطفی، همچون روش محبت و احسان………………………….58
- روش جلب، مانند تکریم واحترام…………………………………………..59
- روش خیر خواهانه، همچون وصیت و حکمت……………………………..60
- روش اقناعی، همچون برهان و حجت…………………………………….62
- روش برانگیزاننده، مانند تشویق…………………………………………..62
- انواع تشویق…………………………………………………………………63
- نکاتی که درباره تشویق باید در نظر گرفت……………………………….63

-شرایط و صفات کسی که مشوّق نماز است……………………………..65
- روش امید ساز، همچون وعده و بشارت………………………………….66
- روش ترغیبی، همچون داستان گویی و ذکر صالحان…………………….68
- روش عنایت بخش، مانند عبور کریمانه و مهلت دادن……………………71
- روش تنبیهی، مانند قهر، قطع محبت و تنبیه بدنی………………………71
- روش فعال بجای روش انفعالی……………………………………………..73
گفتار دوم: اموری که والدین باید در خانه برای جذب فرزندان به نماز بکار گیرند……..76
- آماده سازی جوّ خانه………………………………………………………….76
- گفتن اذان و اقامه در خانه…………………………………………………….77
- تنظیم برنامه خواب بچه ها……………………………………………………78
- صبر و حوصله والدین در سفارش به نماز……………………………………78
- آسان گیری در عبادت فرزندان………………………………………………..80
-گرفتن جشن تکلیف……………………………………………………………81
- همراه کردن نماز با القاآت سازنده و جهت دهنده………………………….82



گفتار سوم: سفارش برخی بزرگان به نماز……………………………………84
- اهمیت نماز در سخن امام علی (علیه السلام)……………………………84
- سفارش حضرت لقمان ،فرزند خود را به نماز……………………………….85
- اهمیت نماز از دیدگاه امام خمینی(ره)………………………………………85
- مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) و نماز………………………………….86
- نتیجه گیری……………………………………………………………………..86
- فهرست منابع………………………………………………………………….87

 

مقدمه:
آدمی در دنیای امروز در جلوه نمایی آزمندیها و مطامع، محتاج فرصتی است که از برون خسته و افسرده اندکی گریخته و سری به درون متعالی خویش بزند. پرده های غفلت و عصیان را کنار زده چشمی به روشنایی باز کند ، و واسطه این کار جز نماز نیست.
نماز عالی ترین و مؤثرترین ابزار تربیت و هدایت در انسان است که توجه به آن، سالم سازی فکری و روحی فرزندان را بدنبال دارد. نماز فریضه ای است که اساس فلسفه آن تربیت است و تأکید بر اقامه آن به صورت جماعت، نشان دهنده ی اجتماعی بودن این فریضه است. نماز از ملزومات تربیتی و هدایتی است که نقش مؤثری در سالم سازی فکری و روحی فرزندان دارد و رشد و اعتلای معنوی آن در محیط های مختلف بویژه در خانه و توسط والدین با توجه به تأثیر اقامه نماز محقق می شود.
براساس کتب نوشته شده، برخی از عوامل عدم گرایش فرزندان به نماز چنین است: بیان نامعقول از برخی مفاهیم دینی، عملی نشدن توصیه های والدین(تعارض بین گفتار و کردار والدین)،نبود برنامه ریزی درست فرهنگی برای تشویق فرزندان به نماز ،رفتار نامناسب برخی مبلغان دینی و… .
موفقیت در تأثیر تشویق فرزندان به نماز توسط والدین و جذب آنان به این امر مهم، توجه به روشهای مناسب، جذاب و اصولی تبلیغ و تشویق نماز، عدم اصرار بر تنبیه های سخت و ارایه ی الگوهای عملی در این خصوص است که این عوامل باید مورد توجه والدین گرامی قرار گیرد.

 

فصل اول:

(کلیات و مفاهیم)

 

 

گفتار اول: کلیات
- تعریف و تبیین موضوع:
هدف دستورات الهی برای به سعادت و کمال رسانیدن انسانها و رسیدن به قرب خداست. و به این مقصود، خدای متعال پیامبرانی و به ویژه آخرین سفیرش، پیامبر اعظم حضرت محمد مصطفی (صلی الله علیه و آله و سلم) را فرستاد تا انسانها را در یک برنامه تدریجی از انواع آلودگیها، خرافات، کجروی ها و زنگارهای شرک که همچون غل و زنجیر بر پیکرشان سنگینی می کرد، رهایی بخشید. از جمله این دستورات، فریضه مقدس «نماز» است که ستون دین است وبا پذیرفته شدن آن، سایر اعمال نیز پذیرفته می شود و اگر مورد پذیرش قرار نگیرد، سایر اعمال نیز بی نتیجه و مردود است. دستور به اقامه نماز در دین اسلام، منحصر به زمان و مکان و یا فرد خاصی نیست، بلکه هر فرد یا افرادی که قدرتی در دست داشته باشد بویژه کسانی که در رأس حاکمیت اند، باید نسبت به اقامه نماز جدی باشند، چرا که خداوند متعال در سوره مبارکه «حج» آیه 41 میفرمایند: «الّذینَ اِن مکَّنَّاهُم فی ألارضِ أقاموا الصَّلاة وآتوا الزَّکاة؛ کسانی که اگر در زمین به آنها توانایی دهیم، نماز به پا می دارند و زکات می دهند».
نماز هویت ایمان، حقیقت جهان، طریقت جان، قدرت انسان و مایۀ بهشت و رضوان است. نماز عشق سالکین، عبادتی آتشین، کاری بی قرین، بهترین معین، خورشید اهل زمین، مونس اصحاب دین، امین جان غمین و رحمت واسعۀ حضرت ارحم الرّاحمین است.
در بررسی تأثیر تشویق والدین در گرایش فرزندان به نماز، اولین مسأله ای که به آن بر می خوریم زندگی اجتماعی فرزند در محیط خانواده، مدرسه، جامعه، همسالان و… می باشد. در این فرآیند، فرزندان در تعامل


3
مستقیم با والدین و افراد خانواده، دوستان، مدیران حکومتی، معلم و مربی، مسجد و روحانیت، تحت تأثیر رفتارها و پیام های آنان هستند و منش های آنان را تحت نظر دارند و رفتارهای تعبدی و اخلاقی ایشان را پی گیری می نمایند.
شکل گیری شخصیت معنوی فرزند، از همان ابتدا در خانواده و بعد در مدرسه و در مراتب بعدی از طریق دیگران صورت می گیرد. بنا براین هر یک از الگوهای رفتاری، مورد توجه فرزندان است و تحت تأثیر آن رفتارها می باشد. تربیت و پرورش فرزندان سالم از حیث اعتقادی و منش های پسندیده، در گرو مسایل محیطی و رفتاری است. چنانچه پدر و مادر به نقش الگویی خود توجه داشته باشند و در تنظیم روابط خویش با فرزندان همت گمارند و تقید به اصول اخلاقی و انسانی و بالاخره مذهبی را پیشة خود سازند، بی تردید احساس خوب و ارزشمند و پای بندی به مسایل معنوی را به فرزندان خود تقدیم نموده اند. اما به همان میزانی که رفتارهای سنجیده و الگوها در شکل گیری شخصیت معنوی و سجایای انسانی فرزند مؤثر است، پدیداری رفتار های متضاد با آرمانهای اجتماعی، اخلاقی و مذهبی نیز در تخریب شخصیت و هویت واقعی او مؤثر است.
برای نهادینه شدن فرهنگ نماز در فرزندان به عنوان یک وظیفه، والدین باید به مقتضای زمان و مکان، از شیوه ها و روشهای گوناگون و برنامه های متنوع بهره گیرند، که در راستای این امر، حضور والدین در نماز جماعت به همراه فرزندان، برنامه ریزی برای نبود تداخل زمانی کارهای شخصی والدین با وقت اقامه نماز، صبر و حوصله والدین در سفارش به نماز، تشویق و تنبیه مناسب و بهنگام فرزندان و غیره قابل توجه است.

 


4
- اهمیت و ضرورت تحقیق:
یکی از زیباترین جلوه های ارتباط عاشقانه با خدا و اساسی ترین راههای سیر و سلوک، نماز است؛ یعنی مترنّم بودن زبان و قلب انسان به اسماء حسنای الهی و شاداب نگه داشتن گل روح در زیر باران یاد حق. ذکر خدا از یاد بردن هستی محدود خویش در رهگذر یاد اسمای الهی است و تداوم و استمرار آن زنگار گناهان را از روی دل می زداید؛ زیرا غفلت و فراموشی حق تعالی، ساحت دل را مکدّر می کند. ذکر خدا ارتباط معنوی عبد سالک با ربّ مالک است و این انسان است که نباید خود را وقف زندگی مادی کند و مقصد را در خود و دنیای خود محدود سازد، بلکه باید خود را برای سفر پرفراز و نشیب ابدیّت آماده کند.
با توجه به نقش نماز، همانطور که بیان شد، و اینکه آینده سازان کشور، همین فرزندان ما هستند، لازم و ضروری است که در تشویق و ترغیب آنها به نماز، به طور عمقی و ریشه ای عمل کنیم؛ و در درجه اول باید کاری کنیم که فرزندان ما یک تلقی و شناخت خوب و لطیف از خداوند متعال داشته باشند.
متأسفانه بسیاری از خانواده ها برای ترغیب فرزندان خود به نماز، مسأله قهر، جبر و تنبیه الهی را مطرح می کنند و نماز را به عنوان یک تکلیف به فرزند خود معرفی می کنند. در صورتی که بیان فلسفه و آثار نماز باعث می شود فرزندان ما از روی عشق و علاقه نماز بخوانند نه به خاطر ترس و ادای تکلیف.
از آنجا که نماز مهمترین توصیة انبیاء و بزرگان حکمت است، باید طوری به فرزندان تفهیم شود که آنها نماز را دیالوگی دوستانه با خداوند قلمداد کنند و از روی شناخت و برای رسیدن به کمال، به اقامة نماز بپردازند؛ و برای میسر شدن این امر، خانواده ها و بویژه والدین، باید یک نوع تلقی و نگرش مثبت و سازنده نسبت به احکام اسلام در فرزندان ایجاد کنند، وبا رفتار و اخلاق خوب خود و با استفاده از روشهای صحیح و مناسب ترغیبی، فرزندان را به نماز تشویق کنند.


5

- اهداف و فواید تحقیق:
- هدف اصلی: مهم ترین هدف این تحقیق، بررسی شیوه های تشویق والدین در گرایش فرزندان به نماز است.
- اهداف فرعی:
1- بررسی رابطة بین تربیت دینی و گرایش فرزندان به نماز.
2- بررسی رابطة بین وضعیت رفتاری والدین و گرایش فرزندان به نماز.
3- بررسی راههای مؤثر تشویق فرزندان به نماز، توسط والدین.
4- بررسی عوامل گرایش و عدم گرایش فرزندان به نماز.

 

 

 

 



6
- پیشینه و سابقة تحقیق:
توجه و اهتمام به امر نماز در کتب بیشماری آمده است، اما موضوع تشویق فرزندان به نماز توسط والدین و روشهای تشویق به نماز در کمتر کتبی دیده می شود. به عنوان نمونه در کتاب هدایت نوجوان به سوی نماز از آقای علی قائمی ،که روشهای تشویق فرزندان به نماز، فقط به صورت گزینه ای بیان شده است. و یا عوامل گرایش و عدم گرایش فرزندان به نماز در کتب بسیاری به طور پراکنده به چشم می خورد از جمله در کتاب آثار تربیتی نماز از آقای سید محمد زکی دوغان، و کتاب نقش نماز در شخصیت جوانان از آقای مصطفی خلیلی. اما بنده تلاش کرده ام با جمع آوری مطالب از کتب مختلف بویژه منابع روایی، که بحمدالله فراوان و غنی هستند، روشهای تشویق و ترغیب فرزندان به نماز و عوامل تأثیر گذار در گرایش و عدم گرایش فرزندان به نماز را به صورت منسجم در قالب این پژوهش ارائه نمایم.


- طرح سؤالات و فرضیة تحقیق :
- سؤالات تحقیق :
- سؤال اصلی : تشویق والدین در گرایش فرزندان به نماز تا چه حدی مؤثر است؟
- سؤالات فرعی:
1- وظایف والدین در تربیت دینی فرزندان چیست؟
2- عوامل تأثیر گذار در گرایش و عدم گرایش فرزندان به نماز کدام است؟
3- روشهای مؤثر در تشویق فرزندان به نماز، توسط والدین کدام است؟
7
- فرضیات تحقیق:
تربیت دینی فرزندان، تشویق های والدین و عدم پاسخ صحیح و بهنگام، به پرسشهای فرزندان با گرایش آنها به نماز رابطة مستقیم دارد؛ نقش والدین، دوستان، خانواده و… تعارض رفتاری و گفتاری والدین در گرایش فرزندان به نماز، تعیین کننده و مؤثر است.
- روش تحقیق:
روش تحقیق به صورت بنیادین و توصیفی است و موضوع آن دینی می باشد. در جمع آوری مطالب، از روش کتابخانه ای استفاده شده است.

- مشکلات و موانع تحقیق:
1- نبود منابع مورد نیاز در کتابخانه های شهر.
2-عدم امکانات لازم برای سفر به شهرهای بزرگ مانند قم.

 

 


8

 


گفتار دوم: مفهوم شناسی
- مفهوم تأثیر: اثر گذاشتن در چیزی؛ اثر کردن؛ نفوذ؛ قدرت تأثیرگذاری.(1)
- مفهوم تشویق: به شوق آوردن؛ آرزومند ساختن؛ راغب ساختن؛(2)کار کسی را ستودن و او را دلگرم کردن.(3)
- مفهوم والدین: پدر و مادر؛(4) آدم(علیه السلام)؛(5)حامل و کسی که بچه ها را آشکار می کند؛(6)
-مفهوم گرایش: قصد و آهنگ؛ تمایل و میل؛ خواهش؛ سرپیچی و نافرمانی.(7)
- مفهوم فرزند: پسر یا دختر هر مرد یا زنی نسبت به خود او؛ کودکان؛(8) زاده، چیزی که از دیگری تولید شده باشد؛(9) نسل، بچه هنگام تولد؛ بر دختر و پسر هر دو دلالت می کند.(10)

1. فرهنگ فارسی عمید؛ حسن عمید؛ ج 1. 2. فرهنگ معین؛ محمد معین؛ ج1؛ فرهنگ عمید؛ ج1.
3. همان. 4. فرهنگ معین؛ ج4؛ فرهنگ عمید؛ ج 2.
5.مجمع البحرین؛ شیخ فخرالدین طریحی؛ ج3؛ص 164. 6. لسان العرب؛ محمد بن مکرم ابن منظور؛ ج 2، ص 469؛ العین؛
محمد بن احمد فراهیدی؛ ج18؛ص71.
7. فرهنگ معین؛ج3؛ فرهنگ عمید؛ ج 2. 8. همان؛ ج2.
9. فرهنگ معین ؛ج 2. 10.لسان العرب؛ ج 3؛ ص 467؛ لغت نامه دهخدا؛ علی اکبر
دهخدا؛ ج 11.

9

- مفهوم نماز:
- نماز در لغت: خدمت و بندگی؛ فرمانبرداری؛ رکوع و سجود؛ سر فرود آوردن برای تعظیم ؛(1) نماز از طرف خدا رحمت است و از طرف ملائکه دعا و استغفار؛(2)عبادت مخصوص و واجب مسلمانان که به طور وجوب پنج بار در شبانه روز ادا می کنند.(3)
نماز در اصطلاح: عملی است عبادی که با کیفیت و آداب خاصی در مواقع معین برگزار می شود، که روح آن ارتباط با خدا و یاد و تسبیح اوست. نیایش و ستایشی است با کیفیت و حالاتی خاص، از روی خضوع و خشوع که در ادیان مختلف به صورتهای متفاوتی انجام می شود. این عبادت در اسلام بر اساس تقسیم بندی به رکعتهاست و در هر رکعت به صورت یک واحد و در آن ذکر و عمل و آداب است. در شبانه روز پنج بار و در مجموع هفده رکعت است که دارای جنبة الزام و وجوب می باشد. محتوای نماز، ذکر خدا، تسبیح خدا، استعانت از خدا و… است.(4)

 


1.لغت نامه دهخدا؛ ج 14.
2. لسان العرب ؛ ج 14؛ص464.
3.فرهنگ معین؛ ج4؛ فرهنگ عمید؛ ج2.
4.نماز در سیمای خانواده؛ انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران؛ ص 240و241.


10


فصل دوم:

 

(وظایف والدین در تربیت دینی فرزندان)

- گفتار اول: تربیت دینی
- گفتار دوم: وظایف والدین در تربیت دینی فرزندان

 

گفتار اول: تربیت دینی

مقدمه: تربیت، فراهم کردن زمینه ها و عوامل برای به فعلیت رساندن و شکوفا نمودن استعدادهای انسان در جهت مطلوب می باشد ، که دارای هدف و مقصد است و تصادفی نیست، و اگر هدف تربیت مشخص شود ولی قرب به خدا هدف نباشد از دایره خارج است.
امروزه جامعة ما به دلیل وجود شیوه های ناکارآمد در تعلیم و تربیت، دچار بسیاری از آسیبهای فرهنگی در نسل جدید شده است، که موجب دوری قشر عظیمی از جوانان و نوجوانان از ارزشهای دینی گردیده است. به همین دلیل در این فصل قصد داریم به اهمیت تربیت دینی و اهداف آن که مؤثر در گرایش فرزندان به دین و بویژه نماز می باشد بپردازیم.

- اهمیت و هدف تربیت دینی:
یکی از بیماریهای فردی و اجتماعی عصر جدید، یعنی عصر فرهنگ های الکترونیکی آموزش های مجازی و ارتباطات دیجیتالی، احساس بیگانگی، نا انسانی و نا امنی در زندگی و بی معنا شدن فرآیند زیستن است. این بیماری نامرئی اما فرساینده و کاهنده، نوعی سرگردانی و نابسامانی را در نظام رفتاری و اعتقادی ایجاد می کند که پیامد آن افسردگی، اضطراب، نا امنی و پوچ گرایی می باشد. از سوی دیگر انسان همواره در جستجوی چیزی ماورای خود است تا با تکیه بر آن به امنیت و اعتقاد پایدار دست یابد. برای انسان همواره این پرسش مطرح بوده است که چگونه می تواند به زندگی خویش معنا بخشد، و این معنا جویی و معنا خواهی یکی از نیازهای بنیادی انسان است که چنانچه بدرستی هدایت شود به دین باوری و خدا پرستی می انجامد. به همان اندازه که نیازهای زیستی انسان نظیر نیاز به خواب، غذا، مسکن، هوا، آب و… موجب بقا و استمرار تن درستی می شود، نیازهای روانی نیز از جمله نیاز معنا خواهی، زیبایی دوستی، حقیقت جویی، تعالی گرایی و… موجب بقا و تداوم روان درستیِ انسان می شود. اگر زندگی آدمی در قلمرو معنویات پویا و معنا گرایی متعالی در مدار
12
دین ورزی و خدا پرستی جریان یابد، شادی و نشاط باطنی که همان سعادت واقعی است نصیب انسان می شود. بنابراین جایگاه دین و تربیت دینی در عصر جدید با توجه به چالش های نهفته در درون آن، از اهمیت ویژه ای برخوردار است، و پرورش حس دینی در نسلی که توان مقابله و کنار آمدن با تضادها و چالش های عصر جدید را داشته باشد مستلزم دگرگونی در روشهای تربیتی و در عین حال دگرگونی در مبانی و منابع آسیب شناختی تربیت دینی است.
اما غایت و هدف تربیت دینی، فلاح و رستگاری است و هیچ انسانی نیست که در پی سعادت و رستگاری خویش نباشد. ولی آنچه آدمی را به گمراهی و ضلالت می کشاند، یا کژ فهمی از دین است و یا عمل نکردن به دین. تربیت دینی، هدفی جز حسِّ خدا جویی، حسِّ پرستش گری به قصد رها سازی انسان از وابستگی ها، ذلت و اسارت، و سوق به سوی آزادگی، عزت و بالندگی ندارد.
هدف تربیت دینی، رسیدن به سعادت باطنی، چشیدن لذت معنوی و شادابی درونی برای آزاد شدن از سعادت کاذب، لذّات دنیوی و شادی های رنج افزاست؛ و در نهایت باید گفت هدف تربیت دینی، پرورش و تقویت عشق آدمی به حقیقتی است که در فطرت او به ودیعه نهاده شده است و تنها تحریک آن می تواند به بروز و ظهور آن کمک کند.(1)

- مراحل کمال انسان در اسلام:
مراحل کمال انسان، و فراهم نمودن زمینه های مناسب برای رشد و تکامل، یکی از بحثهای مهم روانی، علمی و تربیتی است. و در مسائل تربیت اسلام از اجداد و نیاکان تا انتخاب و اختیار انسان، از آن گذشته های دور تا آینده ای بسیار مهم و سرنوشت ساز، همگی به عنوان مراحل کمال انسان مورد بررسی و دقت لازم قرار گرفته است؛ و ما به لطف خداوند در این قسمت از متن به آنها اشاره می کنیم.
- اجداد و نیاکان: برای تحقق ارزشهای انسانی و انسان کامل شدن، در اسلام از اجداد و نیاکان شروع می شود، تا اصل و ریشة تربیت و زمینه های مساعد و نامساعد، شناسایی گردد و این از ویژگیهای مهم و دور اندیشی و واقع بینی رهبران الهی و وحی خداوندی است، و از نظر روانشناسی امروز نیز بسیار مهم است.(2)در

1. نکته های روانشناختی در تربیت دینی فرزندان؛ عبد العظیم کریمی؛ج1؛ ص22-51.
2.مسؤلیت تربیت؛ محمد دشتی؛ ص40و41.


13
زیارت حضرت اباعبد الله الحسین(علیه السلام) می گوییم :
«أشهدُ انَّکَ کُنت نوراً فی الأصلابِ الشامخة و الأرحام المطَهَّرة لم تنجسک الجاهلیة بأنجاسها و لم تلبسک مِن مدلهمات ثیابها؛ شهادت می دهم که شما (امام حسین (علیه السلام) ) نور پاک الهی در اصلاب عالی پدران و نیاکان و اجداد، و نور پاک الهی در ارحام مادران بودید، که هرگز مقام توحید کامل و پاکی و طهارت شما آلوده به ناپاکیهای جاهلیت نگردیده و هرگز غباری از شرک و جهالت بر دامان شما ننشست».(1)
در این چند کلمه که از امام صادق (علیه السلام) نقل شده، می بینیم که طهارت و پاکیِ «اصلاب پدران و ارحام مادران» در اثبات عظمت امام حسین(علیه السلام) مطرح است.(2)امام علی(علیه السلام) نیز در این رابطه فرموده اند:
«إذا أکرم الرَّجل کرم مغیبه و مَحضرُهُ؛ کسی که ریشة خانوادگی او پاک و شریف است در هر حال دارای شرافت و فضیلت است».(3)
- خانواده: محیط خانواده اولین آموزشگاه زندگی است، که اگر سالم باشد فرزندان در محیطی سرشار از سلامت و صداقت به رشد و تکامل خود ادامه می دهند. محیط خانواده اولین کانون مهم تربیتی است که شخصیت اطفال در رابطه با اخلاق و رفتار اهل خانواده شکل می گیرد و چگونگی آن همه رابطه ها در عادات و حالات روانی کودک اثر مهمی دارد. کودک در محیط خانواده در برخورد با افراد و مقررات حاکم برآن به باورهایی می رسد که اگر غلط و نادرست باشند در آینده تغییر و اصلاح آن باورها بسیار مشکل خواهد بود. کودکان، اولین الگوهای خود را از اعضای خانواده انتخاب می نمایند، و بنابراین هماهنگی خانواده با دیگر مراکز تربیتی، سرنوشت ساز است، به طوری که وحدت و همکاری لازم بین مراکز تربیتی با خانواده وجود داشته باشد و همه در خط سلامت و صداقت باشند، فرزندان ما به خوبی رشد می کنند و انسانهای ایده آل و متکاملی خواهند شد.(4)
محیط خانواده همچون سرزمین خاصلخیزی است که فرزندان همچون گلهای شادابی در آن می رویند. در
تحلیل جایگاه خانواده در تربیت فرزند، مادر نقش اول را ایفا می کند. چراکه اولاً کودک مهمترین سالهای
تکوین شخصیت را در محیط انس و الفت با مادر می گذراند و این سالها، فرصت کم نظیری برای اکتساب

1.مفاتیح الجنان؛ شیخ عباس قمی؛ زیارت مطلقه امام حسین(علیه السلام)؛ ص705.
2.مسؤلیت تربیت؛ ص42.
3.غررالحکم و دررالکلم؛ عبدالواحد الآمری التیمیمی؛ ص294.
4.مسؤلیت تربیت؛ ص44و45.


14
عادات، صفات و ویژگیهای رفتاری از مادر است. دوم اینکه، مادران به لحاظ عواطف سرشار و خالصانة خود، پناهگاه مطمئنی برای کودک هستند و فرزند هر زمانی که احساس ناامنی کند، ابتدا به آغوش مادر پناه می برد. امام خمینی (رحمة الله علیه) در تبیین نقش مادر به عنوان نجات دهندة یک امت می فرمایند:
«مادرها مبدأ خیرات هستند و اگر خدای ناخواسته مادرانی باشند که بچه ها را بد تربیت کنند، مبدأ شرّند؛ یک مادر ممکن است یک بچة خوب تربیت کند و آن بچه یک امت را نجات بدهد و ممکن است بد تربیت کند و آن بچه موجب هلاکت یک امت بشود».
دومین عامل تربیتی در خانواده، پدر است که نقش او مکمل وظیفة مادر تلقی می شود.(1)در مورد اهمیّت نقش پدر در تربیت فرزند، امام باقر(علیه السلام) می فرمایند:
«یحفظ الأطفال بصلاح آبائهم؛ حفظ و مصونیت از خطرها و انحرافها در پرتو صلاحیت و شایستگی پدران کودکان است».(2)
از این رو نقش خانواده و خصوصاً مادر در نونهالان پدر در نوجوانان، بسیار حساس است و اگر فرزندان در دامن مادران و حمایت مادران متعهد، به طور شایسته وبا آموزش صحیح تربیت شوند، استقلال و آزادی و تعهد به مصالح یک کشور، براساس تربیت اسلامی پایه ریزی می شود.(3)
- جامعه و محیط زندگی: جامعه و محیط زندگی انسان ه عنوان یکی دیگر از مراحل تربیت مطرح است، که هر دو در یکدیگر اثر دارند. هم فرد می تواند جامعه را بسازد و متحول نماید، هم جامعه در سیستم فکری افراد بی تأثیر نمی باشد. کودک هرگز نمی تواند از جامعه و محیط زندگی خود جدا باشد،؛ در بازی، گردش و تفریحات، در کلاس درس، روابط اجتماعی و… با محیط زندگی خود همواره در تماس مستقیم است و طبعاً مقررات و شرایط و اصول حاکم بر جامعه، در فکر و دل و باورهای کودک اثر دارند. از اینرو در روایات اسلامی، در زمینة ازدواج و دیگر روابط ضروری، نسبت به محیط زندگی افراد و جامعة آنان و قبیله ای که در آن زندگی می کنند، دقت کافی و سفارشات لازم شده است.(4)
- پدر و مادر قبل از ازدواج: یکی از مراحل بسیار مهم تربیت، دوران زندگی پدر و مادر قبل از ازدواج

1. تربیت اسلامی با تأکید بر دیدگاههای امام خمینی (ره)؛ محمد رضا شرفی؛ ص35و36.
2. بحارالانوار؛ محمد تقی مجلسی؛ ج1؛ ص187.
3. جوان در کلام نور؛ مرتضی روحانی؛ ص180.
4. مسؤلیت تربیت؛ ص47.
15
است؛ که باید هر دو به مسائلی توجه کنند چراکه نقش سرنوشت سازی در آیندة کودکان دارند؛ مسائلی که والدین باید قبل از ازدواج به آنها توجه نمایند، عبارتند از: 1- سیستم فکری زن و مرد(ایمان و عقیده)؛2- شخصیت فردی و اجتماعی زن و مرد؛3- باورهای دینی و سیاسی زن ومرد؛4- سمبل ها و الگوهای اجتماعی زن و مرد؛5- علم و آگاهی و شناخت لازم در امور تربیتی؛6- حالات روانی و اخلاقی زن و مرد؛7- میزان تعهد و مسئولیت پذیری در زن و مرد.
اگر دختر و پسری با ویژگیهای یاد شده، اقدام به ازدواج نمایند، آیندة کودکان آنها مشخص خواهد بود. و در واقع برای تحقق معیارهای صحیح، باید پیش از ازدواج اقدام کرد.(1)این مرحله از دیدگاه شارع مقدس اسلام، اهمیّت ویژه ای دارد و به همین جهت در روایات بر ملاک انتخاب همسر شده است؛ از آن جمله روایتی از امام رضا(علیه السلام) است که فرموده اند:
«إذا أخطب إلیک رجل رضیت دینه و خلقه فَزَوَّجَهُ و لایمنعک فَقرَهُ وفاقته قال الله تعالی… إن یکونوا فقراء یُغنهُمُ الله مِن فضله؛ وقتی فردی مؤمن به خواستگاری آمد، اگر دی و جسم او سالم بود، با او ازدواج کنید، و فقر مالی او شما را از وصلت با او باز ندارد، چرا که خداوند متعال فرموده است:…اگر تنگدستند، خداوند از فضل خویش بی نیازشان می کند».(2) امام خمینی (رحمة الله علیه) نیز در خصوص اهمیت این مرحله می فرمایند:
«اسلام قبل از اینکه ازدواج بکنی، نقشة آن بچه ای که می خواهید بعد از ازدواج آنرا تولید کنید، در شما ریخته شده است، چجور زنی انتخاب کن، چجور مردی انتخاب کن. اینها برای این است که این انسان مثل یک نباتی می ماند که باید ریشه بکند، انسان هم یک همچو موجودی است که از قبل از اینکه کشت شود، زمینش را ملاحظه می کند که این زمین چجور زمینی باید باشد، آن کسی که می خواهد کشت کند چجور باید باشد، بعد از اینکه ازدواج واقع شد، زمان تلقیح چجور باید باشد، همة ابعاد را می خواهد درست کند».
بنابر این نتیجه ای که می گیریم این است که، انتخاب همسر شایسته و صالح از معیارهای تربیت صحیح

1.همان؛ ص50و51.
2. مستدرک الوسایل؛ محدث نوری؛ ج14؛ ص189.

16
فرزند است، چراکه از یکسو صفات خاصی از والدین از راه وراثت به فرزند منتقل می شود و از سوی دیگر، همسری که برای آینده انتخاب می کنیم، محیط تربیتی ویژه ای را ایجاد می کند که امکان فراگیری همه جانبه ای را برای فرزند فراهم می نماید.(1)
- نقش مادر در دوران بارداری: دوران حمل و بارداری، دوران حیاتی جنین و حساس ترین و مهمترین دوران برای تربیت فرزند بحساب می آید. از دیدگاه دین مبین اسلام، این دوره از اهمیت ویژه ای برخوردار است، و روایات، و آداب و سنن زیادی برای آن نقل شده است. همة رفتارهای والدین در این دوره، خصوصاً مادر، در سلامت جنین مؤثر است و نقش اساسی دارد.(2) در این دورة حساس، نُه ماه رابطة مخصوصی بین مادر و فرزند برقرار است. همانگونه که کودک از تنفس مادر و غذای او استفاده می کند، حالات روانی و اخلاقی مادر در کودک اثر می گذارد؛ خوبی، بدی، زشتی و زیبایی مادر، از نظر جسم و روح در این دوران قابل ملاحظه است. به طوری که رسول اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) در این باره فرموده اند:
«الشَّقیُّ مَن شَقی فی بَطنِ اُمِّه و السَّعیدُ مَن سعید فی بَطنِ اُمِّه؛ سعادتمند، سعادتمند است از شکم مادرش، و بدبخت، بدبخت است از شکم مادرش».(3) در روانشناسی امروز نیز اینگونه دقتها مورد توجه قرار گرفته، و از اینرو دربارة غذای روحی و جسمی مادر سفارشات زیادی شده است، و این یعنی قانون وراثت را نمی شود نادیده گرفت، و همچنین نمی توان تأثیرپذیری جنین از صفات مادر را در مسیر تکامل، انکار کرد(4)
- دوران کودکی و نوجوانی: یکی از مراحل تکامل انسان، دوران کودکی و نوجوانی است، که باید والدین با مراقبتهای لازم و توجه به اصول و معیارهای دقیق تربیتی، به تربیت فرزندان همت گمارند؛ مراقبتهایی از قبیل: تغذیة حلال کودک، نام نیکو گذاردن بر فرزند، مراقبت و نظارت در نوع بازیهای کودک، عادت دادن و تشویق کودک به صفات نیکو، منع تنبیه و مجازاتهای ناروا، آموزش مسائل دینی و اخلاقی، مراقبت و همکاری در گرفتن دوستان خوب و لایق و… .(5)
با اینکه دوران کودکی و نوجوانی، دشوارترین دوران تربیت است، اما دقت کردن در رشد، سلامت

1. تربیت اسلامی با تأکید بر دیدگاههای امام خمینی (ره)؛ ص34.
2.آثار تربیتی نماز؛ سید محمد زکی دوغان؛ ص114.
3. بحارالانوار؛ ج5؛ ص9.
4. مسئولیت تربیت؛ ص57-59.
5. همان؛ ص61.
17
جسمی و روانی فرزندان، مراقبتهای ویژه در بهداشت آنها، ارتباط درست برقرار کردن با فرزندان، رعایت نکات اخلاقی و رفتارهای مناسب و بکار بردن کلمات زیبا از طرف والدین و اعضای دیگر خانواده، اثر مهمی در تکوین شخصیت انسانها خواهد داشت.(1)
- معلم و استاد: عامل دیگری که در تربیت از جنبة اساسی و تعیین کننده ای برخوردار است، محیط آموزشی است که معلم، چهرة شاخص و نمایندة برجستة آن است. زیرا آنچه در فرآیند تعلیم و تربیت به متعلِّم انتقال می یابد، تنها معلومات و مهارتهای معلم و استاد نیست، بلکه تمام صفات، خلقیات، حالات نفسانی و رفتار ظاهری او نیز به شاگردان منتقل می شود. رویکرد به معلمی، رویکردی عرفانی، الهی و معنوی است، چه آنکه خداوند اول معلم عالم هستی است. بنابراین شعاع و دایرة نفوذ معلم از سطح و مرز کودک و مدرسه فراتر می رود و جامعه، ملت و بلکه جهان را در بر می گیرد.(2)
عامل معلم و استاد، می تواند اثرات سوءِ عوامل گذشته را نابود ساخته و هر گونه انحراف را تبدیل به راستی و سلامت نماید. گرچه ما معتقدیم که بدون همکاری و هماهنگی خانه، مدرسه، و دیگر مراکز تربیتی، تربیت مشکل خواهد بود، و گاهی نیز استاد رنج بی گنج می برد، اما نقش استاد و معلم بقدری چشمگیر است که می تواند بسیاری از عوامل بد گذشته را خنثی نماید. چون معلم و استاد یکی از سمبل ها و الگوهای تربیتی می باشند، و فرزندان از حرکات و افعال و اخلاقشان الگو می گیرند، و سعی در پیروی و تقلید از آنان دارند. ممکن است کودکی تمام مراحل گذشته را نادرست طی کرده باشد، اما با تعالیم و مراقبتهای معلم و استاد عوض شود و اصلاح گردد. و همین طور ممکن است کودکی تمام مراحل گذشته را بسلامت طی کند، اما عامل استاد و معلم، او را به فساد و تباهی کشاند. بر همین اساس والدین و حتی نظام حاکم بر جامعه، مسئول انتخاب استاد و معلم خوب و صالح برای فرزندان می باشند.(3)
- روابط اجتماعی با دوستان: روابط اجتماعی با دوستان و انتخاب دوستان لایق و نالایق، یکی از مراحل سرنوشت ساز تربیتی است، و کودک از دو سالگی احساس نیاز به همبازی و انتخاب دوست دارد، و هر مقدار که رشد او بیشتر می شود این احساس تقویت می گردد. اگر والدین برخورد صحیحی با این مسأله نکنند، و یا نظارت لازم نداشته باشند، ممکن است عامل روابط اجتماعی با دوستان، تمام پاکیهای عوامل ذکر شدة سابق

1. آثار تربیتی نماز؛ سید محمد زکی دوغان؛ ص116.
2. 1. تربیت اسلامی با تأکید بر دیدگاههای امام خمینی (ره)؛ ص40.
3. مسؤلیت تربیت؛ ص63-66.
18
نابود سازد. چرا که دوستان و رفقا به اندازه ای در ساختمان فکری و شخصیت یکدیگر اثر دارند،(1) که رسول اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) در این باره فرموده اند:
«المَرءُ علی دین خلیله فَلینظُر أحدکم مَن یخالل؛ انسان، با دین و آیین دوست خود شناخته می شود، پس باید بنگرد که با چه کسی دوست می شود».(2)
- انتخاب و اختیار انسان: انسان در میان تمام موجودات، تنها موجودی است که خود باید راه خود را انتخاب کند، و حتی به تعبیر دقیق تر، خودش باید خودش را انتخاب کند؛ چون آزاد و مختار است. اما آزادی خودش کمال نیست، بلکه وسیلة کمال بشریت است؛ آزادی، مقدمة کمال است نه خود کمال.(3)
بنابراین تمامی عوامل گذشته که زمینه ها و ریشه های تربیت را مشخص می کردند، در رابطه با این مرحله قابل مقایسه نیستند، زیرا در این مرحلة نهایی(انتخاب و اختیار انسان) انسان هم می تواند با باورهای گذشته زندگی کند، و هم میتواند با تحولی نو، قیامی دیگر آغاز کرده و همة زشتیها و بدیهای تربیتی(اکتسابی و موروثی) را نادیده انگارد و از نو انتخاب کند، و مسیر زندگی را بر خلاف تمام عوامل مؤثر موجود عوض کند، چرا که خداوند متعال انسان را اینگونه آفرید، تا قدرت انتخاب و اختیار، او را از هر مانعی در مسیر تکامل برهاند، در نتیجه خداوند هدایت کننده است و او انتخابگر.(4)
«إنّا هَدَیناه السَّبیل إمّا شاکراً و امّا کَفورا؛ ما راه را نشان دادیم، یا می پذیرد و شکرگذار است، یا انکار می کند و کفر می ورزد».(5)


- بررسی راههای تعمیق بینش دینی در فرزندان:
یکی از مقتضیات مهم دوران رشد در فرایند تربیت دینی این است که فرد در جریان عمل و فرآیند طبیعی زندگی خانوادگی، با مشاهدة الگوهای سالم و متعالی اطراف خود بیاموزد که چه کارهایی درست و چه کارهایی نادرست است؟ چه رفتاری دینی و چه رفتاری غیر دینی است؟ باورها، ارزشها و تکالیف دینی، بخش

1. همان؛ ص68.
2. مستدرک الوسایل؛ ج8؛ ص327.
3. انسان کامل؛ استاد مرتضی مطهری(ره)؛ ص347.
4. مسؤلیت تربیت؛ ص69و70.
5. انسان؛ آیه3.
19
اساسی از نظام پویای شخصیت آدمی است که بنیادها و هسته های اولیة آن در نظام تربیتی خانواده شکل می گیرد. بنابراین هر قدر هویت دینی یک خانواده از نظر ثبات، وحدت و پویایی بیشتر باشد، به همان میزان هویت دینی فرزندان از استحکام و پویایی بالاتری برخوردار می شود.
نوع مناسبات عاطفی و اعتقادی اعضای خانواده در تعامل چند جانبه با یکدیگر، موجب فضایی دینی از حس دینی در زندگی خانوادگی می شود که آثار پنهان آن در شکل دهی شخصیت و باورهای دینی فرزندان می تواند نقش تعیین کننده ای داشته باشد. در واقع، باورهای مذهبی و گرایش عمیق تر به آموزه ها و تکالیف دینی، زمانی برای کودک معنی دار می شوند که با نیازهای واقعی و رویدادهای زندگی روزمرة او پیوند طبیعی و عمیق داشته باشند. و این وظیفة والدین است که با روشهای فعال، در پیوند میان نیازها و تکالیف دینی، فرصتهای مناسب و رخدادهای سازنده را شناسایی کنند. برای درک بهتر مفاهیم دینی و آثار الهی در جهان هستی، چهار راهبرد اساسی یعنی «مشاهدة درست»، «تفکر خلّاق»، «تمثیل های زیبا» و «ایمان قلبی» دخالت دارند که اگر این راهبردها با روشهای درست همراه شوند، تربیت دینی پایدارتر می شود. یکی از این روشهای درست این است که، والدین سؤالات دینی فرزندان را جدّی بگیرند و قبل از پاسخ دادن شتاب زده، بدانند که آنها در چه سنی هستند، چگونه می فهمند، و چرا این سؤالها را مطرح می کنند و با چه تجربه و قرینة ذهنی می توان پاسخ متناسب با سن، شرایط و ظرفیت آنها ارائه داد.(1)
برای «درونی کردن» ارزشهای دینی در کودکان، باید از تکیه کردن صرف بر لفّاظی و تحکم جابرانه بر آنان دوری جست و به تدریج با تقویت شخصیت مستقل کودکان و رشد درک و بینش و قدرت انتخاب آنان پیش رفت، بگونه ای که در جوّی دوستانه و حاکی از احترام و تکریم به شخصیت کودکان، آنان را در بحثها و گفتگوهای گروهی شرکت داده و با تقویت بینش شخصی آنان، در درک حقایق و مسائل و کشف دلایل آنها و طرح سؤالات گوناگون به شکل سازنده و رشد دهنده، آنان را در مسیر خودیابی و خودآگاهی یاری کرد.

1. نکته های روان شناختی در تربیت کودک؛ ص65-72.
20
آموزش مفاهیم دینی و تعلیمات مذهبی، بدون ملاحظة مراحل رشد کودکان و بدون تلاش آنان برای رشد توانایی در انتخاب و قدرت تجزیه و تحلیل و علاقمندی شخصی به مسائل و مفاهیم دینی، چندان موفق نمی افتد، زیرا کودک احساس می کند که نمی تواند از جوّ سلطه و اقتدار تحکم صرف والدین که بر او تحمیل می شود بیرون برود، بنابراین به کلیة تعلیمات مذهبی بی اعتنا می شود، بنابراین لازم است که والدین به چند نکته در زمینة تعمق بینش دینی فرزندان توجه نمایند: 1- داشتن ارتباط صحیح با فرزندان؛2- شناخت شخصیت و سطح درک کودک، آنچنان که هست نه آنچنان که ما تصور می کنیم؛3- آگاهی از سطح درک اخلاقی کودک؛4- شناخت وضعیت روحی و آمادگی کودک در شرایط فعلی؛5- گوش دادن کامل به سخنان و دیدگاههای کودکان و توجه به خواستها و احساسات آنها؛6- احساس همدلی و همدردی با کودک تا امنیت و آرامش خاطر پیدا کند و احساسات منفی را کنار بگذارد؛7- عزت نفس و کرامت انسانی کودک، حفظ، تقویت و شکوفا شود.(1)
- تحلیلی از استاد مطهری(رحمة الله علیه) در تربیت دینی کودک:
استاد مطهری(ره) در ضمن بیان یک داستان تربیتی از صدر اسلام میفرماید:
«در یکی از جنگهای زمان پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم)، یکی از جنگجویان به پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: به بت پرستان حمله کردیم و پیروزی بدست آوردیم، و آنانرا عقب راندیم. به کودکی رسیدیم، سربازان اسلام او را زدند و کشتند. پیامبر اکرم(صل الله علیه و آل ه و سلم) از این خبر بشدت متأثر شد و از این عمل نهی کرد و فرمود: دیگر مرتکب این عمل نشویدᴉ عرض کردند یا رسول الله(صل الله علیه و آله و سلم) این بچه از اولاد بت پرستان بودᴉ حضرت فرمود: به خدا هر مولودی به دنیا می آید، در فطرت او درک به مبدأ و معاد نهفته است، بطوریکه اگر انسان را از کودکی در جزیره ای بیندازند، و حیوانات بزرگش کنند، و انسانهای منحرف کننده از او دور باشند، و در میان آن جزیره بزرگ شده و فکرش باز شود، اول کلمه ای که بر زبان جاری می سازد، کلمة «لا اله الّا الله» است، و این در نهاد بشر جزءِ فطرت اوست. آنگاه پیامبر خدا(صل الله علیه و آله و سلم) به حیوانی اشاره کرد که گوشش را بریده بودند و فرمود: آیا این حیوان، هنگام تولد بدون گوش بوده؟ گفتند: نه یا رسول الله (صل الله علیه و آله و سلم)، فرمود:

1. نماز در سیمای خانواده؛ ص142و143.
21
انسانها نیز با فطرت توحیدی پا به جهان می گذارند. این پدران آنها هستند که تورات و انجیل تحریف شده را در مقابل آنها گذاشته و دین خود را به عنوان دین حقیقی به کودکان خویش معرفی می نمایند، و فطرت اصیل اسلامی کودکان را منحرف ساخته و از مسیر اصلی بر می گردانند.(1)
بنابر این آنچه از تحلیل استاد فهمیده می شود این است که، هر کودکی فطرتاً مسلمان و خداجو است، و باید تعلیم و تربیت او در سنین کودکی انجام گیرد، چراکه کودک در این سنین، ذاتاً در راه پرستش خدا آمادگی دارد، و اگر در صدد تعلیم صحیح او نباشیم، ممکن است در معرض تبلیغات گمراه کننده قرار گیرد و از مسیر اسلام برگردد.

 

1. تعلیم و تربیت در اسلام؛ استاد مرتضی مطهری(ره)؛ ص151.
22

 

گفتار دوم: وظایف والدین در تربیت دینی فرزندان
- مقدمه: خانواده و در رأس آن والدین، اولین منبع بیرونی تربیت دینی هستند که آداب و رفتار دینی را به شکل خودآگاه یا ناخودآگاه به کودکان منتقل می کنند. از اینرو، توجه والدین به چگونگی روشها و منشهای تربیتی، در گرایش فرزندان به آموزه های دینی، آن هم در شرایط پیچیدة جامعة امروز، بسیار حیاتی و حائز اهمیت است. بنابراین آنچه در این فصل به آن خواهیم پرداخت، اصول کلی وظایف والدین و شیوه های مناسب تربیت دینی، توسط آنها در قبال فرزندان می باشد.

- اصول کلی وظایف والدین نسبت به فرزندان:
در نظام خانواده، پس از مسؤلیت زن و شوهر نسبت به هم، مهمترین وظیفة آنها در قبال فرزندان است. بطور مسلم چگونگی روابط آنها الگویی برای روابط کودکان فراهم می کند. بنابراین لازم است والدین، نکته هایی را دربارة وظایف خود، که ما آنها را تحت عنوان اصول کلی وظایف والدین نسبت به فرزندان بیان می کنیم، بدانند:
1- در دیدگاه اسلام بر مسؤلیتهای والدین و تقدس و ارزش معنوی آنها بسیار تأکید شده، بگونه ای که برای آن، ارزش عبادت خداوند و پاداش برخی رفتارهای مهم دینی در نظر گرفته شده است. این تلقّی معنوی از وظایف والدین دو تأثیر مهم برای والدین دارد: یکی اینکه موجب تلاش بیشتر والدین در این جهت می شود؛
23
و دیگر اینکه باعث می شود آنان رفتار خویش را واجد ارزش معنوی بیابند و در نتیجه، دشواریهای این وظایف برای آنها تا حدّی آسان می شود؛ در این صورت وظایف خانوادگی خویش را ضمن سایر وظایف دینی قرارداده و آنها را مُخلّ یا جدا از وظایف دینی احساس نمی کنند؛
2- تعالیم اسلام، بر وظایف والدین پیش از تولد و حتی قبل از انعقاد نطفه تأکید داشته و به آنها توصیه های مهمی دارد که نشان می دهد حالت روانی و اخلاق والدین قبل از تولد نیز در کودک مؤثر است؛
3- تعالیم اسلام، والدین را به تربیت کودک در ابعاد مختلف جسمانی، روانی، شناختی، رفتاری، اجتماعی و دینی توصیه می کند و وظایف آنان را در یک بُعد منحصر نمی کند؛
4- حفظ روابط عاطفی مثبت والدین با فرزندان در هر شرایط، امری محوری در وظایف والدین در دیدگاه اسلام است. والدین باید نسبت به کودک پذیرش کامل داشته باشند، البته این به معنای پذیرش همة رفتارهای کودک نیست؛ آنان می توانند ناخشنودی خود را در قبال برخی رفتارهای غلط کودک نشان دهند، ولی در عین حال به او ابراز کنند که برخی رفتارهایش، روابط کلی و دوستی او با والدین را از بین نمی برد؛
5- از اصول اساسی رفتار والدین از نظر اسلام، رعایت عدالت و مساوات در برخورد عاطفی با فرزندان است.(1)

- سنین تربیت دینی:
همانطور که در بخشهای قبلی اشاره شد، مقدمات و پایه گذاری تربیت از مرحلة تشکیل جنین و حتی قبل از آن است، ولی آنچه صورت رسمی دارد از لحظة تولد و در خانواده است و با ذکر اذان و اقامه در گوش

1. در آمدی بر نظام خانواده در اسلام؛ محمد رضا سالاری فر؛ ص127-130.
24
کودک شروع می شود و بعدها بتدریج در مراحل مختلف، در هر سال و ماه، والدین وظیفه ای در قبال کودک خواهند داشت.
امیر المؤمنین علی(علیه السلام) می فرمایند:
«یُربّی الصبیُّ سبعاً و یؤدّب سبعاً و یستخدم سبعاً؛ فرزند، هفت سال بازی می کند و هفت سال تربیت می شود و هفت سال به خدمت گرفته می شود».(1)
شکی نیست که تا حدود هفت سالگی إعمال قدرت و فشار مطرح نیست. حتی رفتار مذهبی کودک در این سنین، صورت بازی و سرگرمی دارد و سعی و تلاش والدین نیز باید براین باشد که امر تکلیف مذهبی بر کودک سنگین نیاید و او را خسته نکند.(2)اما از آنجا که در دورة کودکی، یادگیری و آموزش طفل از طریق نگاه کردن و گوش دادن است، باید توجه زیادی به این امور شود؛ چراکه آنچه کودک می بیند و می شنود، در ذهن و اندیشة خود ثبت می کند؛ و این امر، والدین و دیگر اعضای خانواده را ملزم می کند که در رفتارها و گفتارهای خود دقت زیادی داشته باشند و با کودک درست و صحیح ارتباط برقرار نمایند. این دوران، اولین دوران تربیت دینی است که در آن ایجاد شوق و علاقه نسبت به برنامه های دینی، محقق می گردد.(3) سیرة رسول اکرم (صل الله علیه و آل ه و سلم) و أئمه(علیهم السلام) نیز براین روش، استوار بوده است و آن بزرگواران تربیت دینی را از همان کودکی آغاز می نمودند.
در روایت: «است روزی پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) در مسجد مشغول نماز خواندن بود، وقتی که آن حضرت به سجده رفتند، امام حسین(علیه السلام) که در آن هنگام خردسال بودند، بر پشت پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) سوار شدند و شروع به بازی نمودند. هنگامی که رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) می خواست سر از سجده بردارد، او را می گرفتند و به زمین می نهادند. یک نفر یهودی ناظر این

1. بحارالانوار؛ ج15؛ ص195.
2. نماز در سیمای خانواده؛ ص228و 229.
3. آثار تربیتی نماز؛ ص116و117.
25
صحنه بود، پس از نماز به پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: راستی شما با کودکانتان اینگونه رفتار می کنید؟ ما هرگز اینگونه محبت به کودکان نشان نمی دهیم. پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) به او فرمودند: اگر شما به خدا و رسولش ایمان داشتید، اینگونه به کودکان خود محبت می نمودید. همین شیوة مهرانگیز رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم)، آنچنان آن یهودی را به اسلام جذب کرد، که او همان لحظه مسلمان شد».(1)
دومین دورة مؤثر در تربیت، دوران نوجوانی یا به تعبیر امام علی(علیه السلام) هفت سال دوم زندگی کودک است. این دوره بهترین فرصت برای تأدیب و ایجاد رفتارهای نیکو در فرزند و عادت دادن او به انجام برنامه های دینی می باشد. والدین مسؤلیت دارند تا در این دوره، تعلیم و تربیت فرزند را به ثمر برسانند. در این دوره والدین باید روشی بکار گیرند که در کودک احساس اجبار و اکراهی در مورد امور دینی به وجود نیاید، بلکه با به کارگیری روشهای صحیح، طوری عمل شود که فرزندان با میل و رغبت و اشتیاق به امور دینی بپردازند.
مرحلة آخر تربیت فرزند، دوران جوانی یا همان هفت سال سوم زندگی او است. در این دوره، نوجوان وارد مرحلة بلوغ و جوانی می شود و از ویژگیهای خاصی برخوردار می گردد. بنابراین والدین مسؤلیت و اعتماد به توانایی و پذیرش آنان به عنوان افرادی بالغ و کامل، و رفاقت با آنان، آنها را در مسیر صحیح خدمت به والدین، جامعه و خانواده قرار دهند و از ایجاد انحراف و درگیری با فرهنگ دینی توسط آنان خودداری نمایند.(2)
شتاب در تربیت فرزندان از همان سنین آغاز زندگی، همواره از فرمایشات پیشوایان دینی بوده است. از جمله سخنان گهربار امام علی(علیه السلام) ضمن نامه ای شیوا به فرزندش امام حسن(علیه السلام) که در بخشی از آن فرموده اند:
«پسرمᴉ هنگامی که دیدم سالیانی از من گذشت و توانایی ام رو به کاستی رفت، به نوشتن وصیّت برای تو شتاب کردم، و ارزشهای اخلاقی را برای تو برشمردم. پیش از آنکه أجل فرا رسد، و رازهای درونم را به تو منتقل نکرده باشم، و در نظرم کاهشی پدید آید، چنانکه در جسمم پدید آمد، و پیش از آنکه خواهشها و دگرگونیهای دنیا به تو هجوم آورند، و پذیرش و اطاعت

1. بحارالانوار؛ ج42؛ ص296.
2. آثار تربیتی نماز؛ص119-121.
26
مشکل گردد، زیرا قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده، آمادة پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود. پس در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آنکه دل تو سخت شود، و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد».(1)
این احادیث و هزاران حدیث دیگر به ما می آموزد که باید مسلمانان، کودکان خود را از آغاز سنین کودکی تا جوانی، در فضای معنوی توحید قرار دهند و آنها را با توحید و نبوّت و ولایت آشنا سازند. بطوری که اگر فرزند از آغاز بدین گونه تربیت نشود و تحت توجه قرار نگیرد، و در کانون خانواده، آن زمان که ذهن و باور او آمادة پذیرش توصیه های پدر و مادر است، چیز مفیدی را نیاموزد، بدیهی است که پس از آن، انجام کار آموزشی و تربیتی، بسیار سخت و مشکل و گاهی ناممکن خواهد شد.(2)
- شیوه های مناسب تربیت دینی فرزندان:
شیوه های تربیتی یکی از مباحث مهم تربیت دینی است. زیرا کیفیت تربیت، مقررات و قوانین کامل و ارزشهای اخلاقی، انسانی و الگوهای مشخص و معیارهای ثابت اخلاقی لازم دارد؛ و این کیفیت را وحی الهی، روایات رسول خدا و اهل بیت(علیهم السلام) برای هدایت و تکامل ما و همة انسانها مطرح فرموده اند؛ و برخی از این روشهای تربیتی عبارتند از:
- گفتن اذان و اقامه در گوش نوزاد به هنگام تولد: یکی از مستحبات که پیامبر و أئمه(علیهم السلام) بدان سفارش اکید فرموده اند این است که پدر و مادر پس از تولد نوزادشان در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگویند، که این عمل آثار روحی بسیار مفیدی در وجود نوزاد خواهد داشت. زیرا بدون شک، القاءِ جملات «الله اکبر، أشهد أنَّ لا اله الّا الله و أشهد أنَّ محمَّداً رسول الله(صل الله علیه و آله و سلم) » از اولین لحظات زندگی،

1. نهج البلاغه امام علی (ع)؛ ترجمة محمد دشتی؛ نامة31؛ ص373.
2. نماز زیباترین الگوی پرستش؛ غلامعلی نعیم آبادی؛ ص98.

27
سفارش اکید فرموده اند این است که پدر و مادر پس از تولد نوزادشان در گوش راست او اذان و در گوش چپش اقامه بگویند، که این عمل آثار روحی بسیار مفیدی در وجود نوزاد خواهد داشت. زیرا بدون شک، القاءِ جملات «الله اکبر، أشهد أنَّ لا اله الّا الله و أشهد أنَّ محمَّداً رسول الله(صل الله علیه و آله و سلم) » از اولین لحظات زندگی،
گوش طفل را با ندای توحید و رسالت توحیدی آشنا خواهد کرد و صحیفة پاک و نورانی روح کودک این پیامها را در خود منعکس خواهد کرد. همچنین در روایات معصومین(علیهم السلام) چندین فایده برای گفتن اذان و اقامه در گوش نوزاد نقل شده است که از جملة آنها می توان، مصون ماندن از گزند شیطان و گرفتار نشدن به بیماری اُم الصبیان (صرع) را نام برد.(1)
- آداب شیر دادن و نقش آن در تربیت: از مواردی که مادران باید رعایت کنند مسألة شیر دادن به نوزاد است. اسلام برخلاف برخی نظریات، اهمیت فوق العاده ای برای این مسأله قائل است. چه بسا پدر و مادری از هر نظر خوب و متدین هستند، اما فرزندشان منحرف می شود و وقتی علت انحرافش را ریشه یابی می کنیم با کمال شگفتی، عامل آن را بی توجهی مادر به مسألة شیر دادن، به هنگام شیر خوارگی بچه می یابیم. زیرا در دوران شیرخوارگی علاوه بر اینکه ساختمان جسمی کودک محکم می شود، ساختار روحی او نیز تکوین می یابد و رفتار و گفتار و غذای مادر به همراه شیر، در او تأثیر می گذارد. بنابراین تا حدّ ممکن، بهتر است مادر جز از شیر خود به کودک نخو راند، اما گاهی بدلایلی مادر نمی تواند به فرزند خود شیر دهد، در این صورت یا به شیر خشک پناه می برد یا دایه. اگر مادری خواست دایه ای برای شیر دادن انتخاب کند، سعی کند از زنان پاکدامن و با تقوا استفاده کند، هرچند مزدشان از دیگران بیشتر باشد.
اگر چنین بانویی یافت نشد، حتی الامکان سعی شود از چند دسته از زنان که در روایات وارد است برای شیر دادن به نوزادشان پرهیز کنند:1- زنان بی خرد؛2- زنان بدکاره؛3- زنان دیوانه. البته رعایت این مسائل

1. حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت(ع) ؛ محمد جواد طبسی؛ ص42.
28
نسبت به شیر خشک نیز لازم است، و مادران بهتر است از شیر خشک استفاده نکنند، بخصوص اگر از کشورهای غیر اسلامی آمده باشد.(1)
- بیداری سازی فطرت فرزند: نیاز به دین و عشق به خداجویی در ذات و فطرت کودک به ودیعه نهاده شده است، و در سه سال آغاز زندگی، فطرت همانند منبعی زلال، چنان در روان و سراسر وجود کودک بیدار است که گویی همچون پیامبری معصوم است و با جهان وحی مستقیماً در ارتباط می باشد. و در مراحل بعد است که به علت تربیت غلط و نامناسب، فطرت او در زیر توده هایی از غبار مخفی شده و خورشید آن از پرتو افکنی باز می ماند.(2)
والدین باید بدانند تربیت دینی، حاصل شکوفاییِ تدریجی و طبیعیِ فطرت، در محیطی سالم، متعادل، زیبا، جذاب و معنوی است، و اگر این تعامل به موقع و به تناسب مراحل تحول روانی و قابلیت های شناختی و عاطفی فرزند صورت نگیرد و یا تأخیری در شکوفایی آن رخ دهد، بنیادهای حس دینی از همان ابتدا فرو می ریزد. زیرا دین یک امر بیرونی نیست که به ذهن کودکان منتقل شود، بلکه دین و تربیت، نوعی بیدارسازی فطری است؛ یعنی آنچه که در درون کودک است باید در تعامل با فرهنگ و روابط سالم بیرون شکوفا شود. و وظیفة والدین این است که از کودکان در برابر آنچه دنیای پاک احساسات آنها را آلوده و فاسد می سازد و نتایج غیر اخلاقی به بار می آورد، جلو گیری کنند.(3)
- پرورش حس دینی فرزندان: غالب رفتارهای انسان براساس یادگیری استوار است و کودکان، تشنة


1. همان؛ ص69-72.
2. هدایت نوجوان به سوی نماز؛ علی قائمی؛ ص11.
3. نکته های روان شناختی در تربیت دینی فرزندان؛ 74و80و86.
29
یادگیری هستند و نسبت به هر چیزی که فرا می گیرند احساس تازه ای پیدا می کنند.(1) پرورش حس دینی، فراگیری ارزشها و رویکردهای معنا جویانة زندگی است، و این نیاز بنیادی در مناسبات اعتقادی خانواده که به عنوان اولین پایگاه یادگیری است، بتدریج تکوین و تعالی می یابد.
پرورش حس زیبایی دوستی، نوع دوستی، حقیقت جویی و خیرخواهی رابطة مستقیمی با حس دینی و گرایش کودک به انجام تکالیف دینی دارد. بنابراین والدین باید بدانند که قبل از هر چیزی باید کودکان را در چنین فضای مقدس و معنا دهنده ای رشد دهند تا رفتار دینی از کودکان، نه به اجبار و تحمیل بلکه از روی میل و اختیار سر بزند.
والدین باید در نظر داشته باشند که کودک، آدمی دیندارتر از بزرگسال است، اما روشهای ناشیانه، تحمیلی و تَصَنُّعی در تربیت، او را از دین دلزده می کند. به بیانی دیگر، سخت گیریها، اجبارها و شتاب زدگیها، حس دینی کودک را کم رنگ و ضعیف می کند. بنابراین در تربیت دینی باید پرورش حس مذهبی و تفکر دینی، مقدم بر اطلاعات و دانش دینی باشد؛ چراکه تربیت دینی یعنی زیستن طبق باورهای قلبی دینی و نه صرفاً دانستن و حفظ کردن اطلاعات دینی.(2)
- محبّت پدر و مادر: محبّت و دوست داشتن، درخواست طبیعی کودک است، زیرا او کانون گرم و اطمینان بخشی را می طلبد که در پرتو آن استعدادهایش شکوفا گردد و شخصیتی ساخته و پرداخته پیدا کند. نوازش والدین به کودک جرأت و شجاعت و اعتماد به نفس می بخشد و روحیة او را در برابر مشکلات، قوی می سازد. و در مقابل، فقدان محبت، زمینه ساز بسیاری از بیماریهای روانی و جسمی کودک است. محبت را نیز باید از دل به زبان و عمل آورد تا کودک آنرا با تمام وجود لمس کند.

1. نماز در سیمای خانواده؛ ص45.
2. نکته های روان شناختی در تربیت دینی فرزندان؛ ص 71و 75و85 و88.
30
ممکن است پدر و مادری فرزند خود را در دل دوست داشته باشند اما اظهار نکنند، این نوع محبت تأثیر چندانی ندارد و گاهی تأثیر منفی می گذارد. بلکه پدر و مادر باید محبت خود را به صورتهای گوناگون، آشکار کنند.(1)
- تشویق و تنبیه به موقع: تقریباً همة والدین در برخورد با فرزندان خود از هر دو شیوة تشویق و تنبیه، کم و بیش استفاده می کنند. والدین باید پس از انجام رفتارهای مطلوب، با انجام کاری که برای کودک خوشایند است، سعی کنند این رفتار را در او افزایش داده یا تثبیت نمایند؛ و بدنبال رفتارهای نامناسب نیز با استفاده از روشی که برای کودک آزار دهنده است، او را از انجام برخی رفتارها باز دارند. هر یک از دو روش باید به موقع و در زمان مناسبش انجام گیرد تا تأثیر مثبت خود را بگذارد. بدون تردید، کودک بتدریج باید درک کند که انجام برخی رفتارها مورد رضایت والدین است و انجام برخی برای والدین ناخوشایند است. و در این میان، تشویق و تنبیه می تواند به کودک در تمایز بین رفتارهای مناسب و نامناسب کمک کند.(2)
- تشویق فرزندان به عبادات و کارهای نیک: از دیگر وظایف والدین در امر تربیت فرزندان، تشویق فرزندان به عبادات و کارهای نیک است. والدین باید با نشان دادن رغبت و علاقه به امور مذهبی و اعمال عبادی، مشوِّق عملی فرزندان به این فعالیتها باشند؛ و همچنین با سخنان دلگرم کننده و پر جاذبه و توصیه های خردمندانه، کودکان را به انجام اعمال عبادی و نیک تحریک کنند. هرگاه والدین، نسبت به امور مذهبی، حساسیت و دقت نظر داشته و به عبادات اهمیت فراوان نشان دهند، و در مناسبتهای مذهبی و مراسم عبادی شرکت فعال داشته باشند، کودکان خودبخود به این امور علاقه نشان می دهند و مجذوب حالات ملکوتیِ

1. حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت(ع) ؛ ص81-83.
2. در آمدی بر نظام خانواده در اسلام؛ ص137.

31
اعمال عبادی می شوند.(1)
- آموزش خوب دیدن: چشم ها دریچه هایی بسوی روح هستند، زیبا دیدن و درست مشاهده کردن، بهترین عامل و منبع پرورش حس حقیقت جویی و خدا جویی است. آموزش نگاه درست به کودکان، چیزی نیست که از طریق توصیه و نصیحت کلامی منتقل شود، بلکه حس و دریافتی است که از نوع نگرش و بینش والدین به فرزندان، آن هم بشکل غیر کلامی منتقل می شود. فرزندان حتی بسیاری از اموری را که دیدنی نیست از راه دیده می آموزند، مانند صدق و صفای درونی، شرافت نفسانی، نجابت اخلاقی و وقار معنوی.
وقتی والدین به کودکان خود یاد می دهند که بجای دیدن عیب دیگران، خوبی ها و نقاط قوّت آنها را مدنظر قرار دهند، در حقیقت احساسات عالی آنان را تقویت کرده و پرورش داده اند. این نوع نگرش به افراد، باعث می شود تا نسبت به خود نیز نگرش مثبت داشته باشند. خوشبختی در آن است که جنبة خوب افراد و اشیاء را ببینیم، چراکه در تمام افراد و اشیاء و پدیده های هستی، خوبی و بدی وجود دارد. چس باید هنر خوب دیدن که موجب خوب انتخاب کردن می شود را به کودکان یاد دهیم.(2)
- همبازی شدن با کودک: والدین و مربیان یا بطور کلی سرپرستان کودکان، لازم است خود نیز در بازی کودکان شرکت کنند و با آنها همبازی شوند. در واقع وقتی بزرگسالان با کودکان همبازی می شوند، می توانند بسیاری از سجایای اخلاقی را از این طریق به کودکان القاء کنند، یا در رعایت مقررات و قوانین اخلاقی و اجتماعی به آنها کمک کنند. شرکت در بازی کودک، نوعی احترام و شخصیت دادن به اوست. نکته ای که والدین باید رعایت کنند، این است که خود را تا حد کودکی پایین بیاورند، و همواره نقش هدایت و رهبری را نداشته باشند. در این شرایط است که کودکان، بازی طبیعی را مشاهده کرده و از هدایت و راهنمایی های غیر

1. حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت (ع)؛ ص200.
2. نکته های روانشناختی در تربیت دینی فرزندان؛ ص68و71و93.
32
مستقیم آنها متأثر خواهند شد.(1)
- رعایت عدالت بین فرزندان: از موارد حساس و از وظایف خطیر والدین نسبت به فرزندان، بحث عدالت و عدم تبعیض است؛ پدران و مادران باید بدانند اظهار محبت را نباید نسبت به یکی از فرزندان آشکار نمایند، حتی اگر او را بدلایل متعددی بیشتر دوست داشته باشند. در بحث عدالت، حتی در بوسیدن فرزندان سفارش شده است بین فرزندان خود عدالت برقرار کنید.(2) زیرا در صورت مراعات نکردن عدالت، انواع کینه ها، عقده و خشم و بی مهری را در جان فرزندان ایجاد کرده ایم، که قابل جبران نیست.(3)
- توجه ویژه در هنگام بلوغ فرزندان: یکی از مسائل مهم و سرنوشت ساز در تاریخ زندگی هر انسانی، موضوع بلوغ است که در نتیجة بکارد افتادن غده های جنسی و ترشح هورمون های خاصی تحول در جسم و جان انسان پدید می آید و رشد اعضا و اندام و قوای او سرعت بیشتری پیدا می کند و این تحول منشأ بلوغ است. بلوغ پدیدة مبارکی است که انسان در سایة آن این شایستگی را پیدا می کند که مورد توجه و خطاب الهی قرار گیرد و با انجام وظایف دینی به خداوند بزرگ تقرب پیدا نماید. از نظر اسلام نیز دوران بلوغ بسیار اهمیّت دارد، چرا که در آن بنای شخصیت فردی و اجتماعی فرد پایه ریزی می شود، و بسیاری از تکالیف شرعی بر او واجب و حرام می گردد و به تعبیری در دوران بلوغ، فرد به سن تکلیف می رسد.
یکی دیگر از مسائل مهم دوران بلوغ، مسألة هویت جویی است. انسان می خواهد در این دوره هویت خود را درک کند و باور کند که دیگر کودک نیست و بزرگ شده است. اگر در این دوره برای او راهنما و الگوی

1. درآمدی بر نظام خانواده در اسلام؛ ص155.
2. شیوه های رفتار با جوانان از منظر ولایت؛ احمد طهماسبی؛ ص193.
3. مسؤلیت تربیت؛ ص142.

33
مناسبی نباشد، در همان تلاش برای کسب هویت و شخصیت، هویت واقعی خودش را از دست می دهد و یک هویت پوچ و کاذب بدست می آورد. بنابراین اگر والدین نتوانند یک الگوی خوب ارائه دهند او بدنبال الگوهای دیگر رفته و از آنها تقلید می کند.
توصیه می شود والدین به رسم عاداتی که فعلاً معمول است، جشن تولد را تا سن بلوغ بگیرند و از آن به بعد جشن بلوغ را برای فرزندانشان برگزار نمایند، تا فرزندان در موقع بلوغ سنی، بلوغ فکری و بلوغ فرهنگی نیز پیدا کنند.(1)
- الگو دهی مناسب: یکی از روشهای تربیتی در مهیّا سازی فرزندان برای انجام تکالیف دینی، الگودهی است. الگو گیری کودکان از همان دوران کودکی شروع می شود و اگر والدین توجه و یا اطلاعات کافی در زمینه های تربیتی نداشته باشند، بعدها با مشکل روبرو می شوند. مخصوصاً اگر این الگودهی فرزندان، فارغ از زمینة مذهبی باشد مشکل چند برابر می شود. یکی از عواملی که می تواند در ارائة الگوی تربیتی فرزندان مؤثر باشد، محیط خانواده است. بنابراین والدین باید با رفتار و گفتار خود الگوی فرزندان باشند؛ چراکه کودک و بخصوص نوجوان، زندگی را مانند رودخانه ای می داند و ممکن است از آن بترسد و در آن پای نگذارد و غرور و خودخواهی به او اجازة پرسش از بهترین مسیر برای رسیدن به مقصد را به او ندهد؛ ولی از آنجا که والدین اولین سرمشق او هستند، رفتار والدین خود را الگوی رفتاری خود قرار می دهد و از آن پیروی می کند. بدون تردید در این مدل اگر والدین دارای رفتاری خوب باشند، شخصیت کودک نیز تحت تأثیر رفتار خوب آنها قرار می گیرد.(2)
بنابراین هنر والدین در تربیت دینی فرزندان، در این است که با ارائة الگوهای سازنده و مصداق های زنده و

1. شیوه های رفتار با جوانان از منظر ولایت؛ ص15-18.
2. آثار تربیتی نماز؛ ص122-124.
34
گویا، آیات هستی و جلوه های آفرینش خداوند را در نزد فرزندان معرفی کنند وبا این روش، نگرش مثبت فرزندان را نسبت به دوستی و محبّت خداوند عمیق تر و پایدارتر کنند.(1)
- مسئولیت مادری: کلمة «اُم» که در قرآن و روایات بطور فراوان ذکر شده است، به معنای ریشه و سرچشمه است. و از آنجا که کودک، حداقل شش ماه و حداکثر نُه ماه در رحم مادر است، و با تمام قوا، جسم و روح خود را از مایه های وجود مادر می گیرد، و بطور دائم از کارگاه جسم و اعصاب و جان مادر تغذیه می کند، از وجود مادر نسبت به کودک، تعبیر به اُم شده است. در حقیقت، مادر ،اصل، ریشه و سرچشمة وجود کودک است، و کودک انعکاسی از واقعیات جسمی و روحی مادر، و میوه ای از آن شجرة مبارکه می باشد.(2)
با توجه به مطالب ذکر شده و همچنین متفاوت بودن خلقت و تقسیم وظایف لازم مسئولیت مادری، بچه داری و تربیت، به عهدة زن گذاشته شده است؛ و این افتخار بزرگ را خدای متعال، به زنان ارزانی داشته است، و همه گونه ابزار و لوازم فیزیکی، و صفات مورد احتیاج را به این نسل سرافراز عطا فرموده است.
اما از آنجا که اولین توقف گاه تربیتی فرزند در محیط خانواده، دامن مادر است، مادران عزیز همواره باید توجه داشته باشند که باید اولاً: آگاهی و شناخت و ثانیاً: ایمان و عقیده ای استوار براساس باورهای فکری و عقیدتی داشته باشند، تا با این دو بال علم و ایمان در ملکوت جهان پرواز کنند، خود را بشناسند و بسازند، و با کسب لیاقتهای لازم، به تربیت فرزندان بپردازند.(3)


1. نکته های روان شناختی در تربیت دینی فرزندان؛ ص53.
2. نظام خانواده در اسلام؛ ص433.
3. مسئولیت تربیت؛ ص14-17.
35
امام خمینی (رحمة الله علیه) در رابطه با نقش مؤثر مادر، در رشد شخصیت فرزند می فرمایند:
«مسئولیت بچه را در دامن خودتان دارید… مادر خوب، بچة خوب تربیت می کند و خدای ناخواسته، اگر مادر منحرف باشد بچه از همان دامن، منحرف بیرون می آید. چون بچه هرچه در این دوره از مادر می بیند، اگر مادر مهذَّب بود، بچه از همان اول خوب رشد می کند، چون کردار بچه از روی تقلید است و تقلید مادر از همة تقلیدها مؤثرتر است».(1)
- نتیجه گیری: در پایان، آنچه از این فصل نتیجه می گیریم، این است که، تربیت فرزندان امر لازمی است که بر عهدة والدین می باشد. و در صورتی والدین می توانند آثار نیک تربیت را در فرزندان خود مشاهده نمایند، که تمامی وظایفی که اسلام بردوش آنها نهاده، از قبیل پاکسازی روح و جسم خود، محبّت، تغذیة حلال و سالم، تربیتهای فرهنگی، عبادی، سیاسی و اخلاقی و دهها وظایف دیگر را به خوبی ایفا نموده باشند.
و نیز دانستیم که تنها در سایة تربیت دینی صحیح و متقن است که می توان، انسان کامل به بار آورد و تحویل جامعة بشریّت داد.

1. صحیفة نور؛ مجموعه سخنرانی های امام خمینی(ره)؛ ج6؛ ص157.
36

 


فصل سوم:

 

(عوامل تأثیر گذار در گرایش و عدم گرایش فرزندان به نماز )

- گفتار اول: عوامل تأثیر گذار در گرایش فرزندان به نماز
- گفتار دوم: عوامل تأثیر گذار در عدم گرایش فرزندان به نماز


گفتار اول: عوامل تأثیر گذار در گرایش فرزندان به نماز
مقدمه: از آنجا که نماز، نخستین واجب الهی و سفارش معصومین(علیهم السلام) و بزرگان دین است، همواره دغدغة والدین، بویژه والدین مذهبی، این بوده که چه عواملی می تواند در گرایش فرزندانشان به این فریضة مقدس الهی، مؤثر باشد، تا بتوانند با شناخت و آگاهی از آنها، در جلب و جذب فرزندان به نماز کمک گیرند.
بنابراین آنچه در این فصل به آن خواهیم پرداخت، عوامل مؤثر در گرایش فرزندان به نماز می باشد.
- فطرت:
اقامة نماز و با نماز زندگی کردن، نیاز فطری انسان است. زیرا نماز تمام خواسته های فطری را تأمین می کند و به استعداد حقیقت یابِ انسان توجه دارد و او را با خویش، با خدا و با کمال مطلق مربوط می کند.(1)به همین دلیل کودکان تا زمانی که به دورة بزرگسالی منتقل نشده اند، بهترین و مساعدترین شرایط برای پرورش حس دینی، باورها و اعتقادات مذهبی از جمله گرایش به نماز را دارند؛ چون میثاق کودکان با فطرت خویش، تازه تر و شفاف تر از دورة بزرگسالی است.(2)
در واقع روح عبادت در فطرت انسان نهفته است، و اگر درست رهبری شود، در آینده جایگاه «عرش

1. نماز در قرآن؛ محمد اخوان؛ ص97.
2. نکته های روانشناختی در تربیت دینی فرزندان؛ ص78.
38

الرحمن» می شود و گرنه به عبادت طاغوت و بت می گراید. مثل میل به غذا که در هر کودکی وجود دارد، اما اگر راهنمایی نشود، کودک خاک می خورد و از آن لذت هم می برد، بدون هدایت صحیح این گرایش فطری نیز، انسان به عشقهای زودگذر یا پرستش های بی محتوای انحرافی دچار می شود.(1)
- نقش خانواده در گرایش فرزندان به نماز:
خانواده در انتقال باورهای مذهبی به کودکان، نقش تعیین کننده و تأثیر گذاری دارد. بنابراین یکی از رسالتهای ظریف و لطیف والدین در تربیت دینی فرزندان، بیدار سازی نیازهای فطری آنها از همان دوران کودکی می باشد، تا آنها انجام تکالیف مذهبی از جمله نماز را به عنوان یکی از نیازهای روانی و معنوی خود احساس کنند.(2)
همانطور که گفته شد باید تربیت، بویژه آموزش نماز، از دوران کودکی و بتدریج آغاز گردد؛ همچنان که راه و رسم تربیتی خاندان پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) در مورد فرزندانشان چنین بوده است. آن بزرگواران، نونهالان خویش را پیش از رسیدن به سن بلوغ، با نماز و آداب آن آشنا می کردند و با روشهای لطیف آموزش و تربیت، طعم شیرین عبادت و بندگی خدا را به آنان می چشاندند.(3) در روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقش تربیتی خانواده در گرایش فرزند به نماز، به وضوح بیان شده است که فرموده اند:
«هنگامی که کودک سه ساله شد جملة (لا اله الّا الله) را به او بیاموزید و از او بخواهید آنرا بازگو کند. وقتی که سن او از سه سالگی گذشت، به او گفته شود جملة(محمداً رسول الله(صل الله علیه و آله و سلم) ) را باز گو کند و هنگامی که چهار سالش گذشت به او گفتن(صل الله علی محمد و آل محمد) گفته شود جملة(محمداً رسول الله(صل الله علیه و آله و سلم) ) را باز گو کند و هنگامی که چهار

1. راز نماز؛ حجت الاسلام محسن قرائتی؛ ص16.
2. نکته های روان شناختی در تربیت دینی فرزندان؛ ص53.
3. رسالت و جایگاه نماز جمعه؛ سید رضا تقوی؛ ص49.
39
سالش گذشت به او گفتن(صل الله علی محمد و آل محمد) را یاد داده و در پنج سالگی از دست چپ و راست او سؤال نمایید. آنگاه روبه قبله نشستن را یادش بدهید و از او بخواهید سجده نماید و هنگامی که هفت سالش کامل شد به او بگویید دست و صورتت را بشوی و نماز بخوان».(1)
آری خانواده مهمترین پایگاه گرایش فرزندان به نماز است؛ البته اگر این خانواده لبریز از ذکر و یاد و محبت خدا باشد و کودک از همان لحظة میلادش در خانواده ای که مشحون از ذکر خداست پرورش یابد، این کودک نه تنها هرگز از خدای متعال نمی گریزد، بلکه انس با خدا را در ذکر با خدا پیدا می کند.(2)
- تأثیر دوستان و همسالان:
یکی از عوامل بسیار مهم و تأثیر گذار در تربیت انسان، دوستان و معاشران هستند. در دنیای امروز نمی توان درب منزل را بست، اما باید دقت داشت فرزندان با چه کسانی ارتباط دارند؟
بدون شک، عامل سازندة شخصیت انسان بعد از اراده و تصمیم او، امور مختلفی است که از أهم آنها، همنشین، دوست و معاشر است. چراکه انسان خواه ناخواه تأثیرپذیر است و بخش مهمی از افکار و صفات اخلاقی خود را از طریق دوستانش یاد می گیرد. گاهی نقش دوست در خوشبختی و بدبختی یک انسان از هر عاملی مهمتر می شود و او را تا سر حدّ فنا و نیستی می برد و گاه تا اوج افتخار می رساند.(3)
تأثیر پذیری از دوستان، در منطق دینی و اسلام امری پذیرفته شده می باشد، بطوریکه روایات فراوانی در


1. بحارالانوار؛ ج88؛ ص131.
2. نماز در سیمای خانواده؛ ص103.
3. آثار تربیتی نماز؛ ص 138و139.

40
امر انتخاب دوست مناسب از معصومین(علیهم السلام) نقل شده است. از آن جمله روایتی است از امام صادق(علیه السلام) که می فرمایند:
«خصلتان مَن کانتا فیه و الّا فأعزب، ثم أعزب، ثم أعزب. قیل و ما هما؟ قال الصلاة فی مواقیتها و المحافظة علیها و المواساة؛ هرکه دو خصلت در او بود، قابل معاشرت و دوستی است، وگرنه از او دوری کن، از او دوری کن، از او دوری کن. گفته شد آن دو خصلت چیست؟ فرمودند: یکی نماز را به وقتش خواندن و به آن مواظب بودن و دیگری همدردی».(1)
اینکه امام(علیه السلام) سه بار فرمودند دوری کنید، نشانة شدت تأثیر گذاری صفات اخلاقی افراد در یکدیگر است. در واقع مفهوم این کلام نورانی آن است که اگر با غیر دوستانی که بی توجه به نماز و عبادتند نشست و برخاست داشته باشید، آنان شما را از مسیر سعادت منحرف می سازند و اخلاقشان را در شما تسرّی می بخشند.(2)
- نقش مدارس:
مدرسه مهمترین کانون تربیتی بعد از خانواده است. مدرسه پلی است که فرزندان را با جامعه مرتبط می کند و از آنها فردی مؤثر، فعال و مفید به حال جامعه می سازد.
نقش تربیتی مدرسه را می توان به عوامل متعددی تقسیم کرد که القای ارزشهای معنوی و بیان امور عبادی از جمله نماز، می تواند از زمرة آنها باشد. با برگزاری فریضة الهی نماز به شکل جماعت در مدارس، زمینه ای فراهم می شود که فرزندان می توانند در یک فضای معنوی در کنار هم سن و سالن وهم کلاسی های خود،

1. بحارالانوار؛ ج71؛ ص391.
2. نقش نماز در شخصیت جوانان؛ ص85.
41
مشغول خواندن نماز شوند و این احساس نشاط بیشتری به آنها می دهد.(1)
اگر مدارس شرایط را برای نماز خواندن مساعد کنند و به همراه اجرای برنامه های آموزشی نماز، برنامة تشویق نمازخوانها را هم داشته باشند، تأثیر مدارس در گرایش فرزندان به نماز دو چندان خواهد شد. وقتی حضور در برنامة نماز، عملی مهم بشمار آید، و از این مسأله چنان با عظمت یاد شود، بچه ها خود اصرار خواهند داشت که در صف نمازخوانان حاضر شوند.(2)
- اقامة نماز توسط حاکم اسلامی در جامعه:
«الَّذین إن مَکَّنّاهم فی الأرضِ أقاموا الصَّلاه وآتوا الزَّکواه و آمروا بالمعروف و نهوا عَن المُنکَر و لله عاقبةُ الاُمور؛ اگر در روی زمین به آنان تمکین دهیم، نماز را بپا داشته و زکات داده و امر به معروف و نهی از منکر می کنند و عاقبت کارها به دست خداست».(3)
این آیة کریمه سرلوحة برخی کارهای مهم است، و وظایف اصلی زمامداران و حاکمان را بیان می کند، و اولین عملی که به عنوان وظیفة حاکمان اسلامی گوشزد می نماید، اقامة نماز است. جملة «اقاموا الصلاة» به معنای خواندن نماز نیست، زیرا مسلمان در هر شرایطی باید نمازش را بخواند، چه تمکُّن داشته باشد چه نداشته باشد؛ بلکه معنا این است که حاکم اسلامی باید در برپایی و ترویج نماز بکوشد و آنرا تبلیغ کند.(4) همانند پیشوایمان امیر المؤمنین علی(علیه السلام)، آنجا که در فرمان الهی- سیاسی شان به مالک اشتر می فرمایند:
«از مسائلی که به خدا اختصاص دارد و باید با اخلاص انجام دهی، انجام واجباتی است که ویژة پروردگار است. پس در

1.آثار تربیتی نماز؛ ص149و150.
2. نماز در سیمای خانواده؛ ص172و173.
3. حج؛ آیة41.
4.نماز در آینة وحی؛ غلامعلی نعیم آبادی؛ ص92.
42
بخشی از شب و روز، وجود خود را به خدا اختصاص ده… هنگامی که نماز به جماعت می خوانی، نه با طولانی کردن نماز، مردم را پراکنده ساز و نه آنکه آنرا تباه ساز».(1)
این سفارش امام علی(علیه السلام) اشاره به جایگاه مسؤلان حکومت دینی در قبال تشویق و ترغیب به اقامة نماز در جامعه دارد، و اینکه نظام اسلامی و حاکمان آن موظفند علماً و عملاً راهها و فرآیندهای مربوط به اقامة نماز را در جامعة اسلامی، در هر عصری بیابند و در جهت توفیق روز افزون و ترغیب به اقامة نماز قدم بردارند. تنها در جامعه ای که به سفارشات پیشوایان دین و قرآن عمل شود، ما شاهد فرزندانی تربیت یافته و تعلیم دیدة دینی خواهیم بود.(2)
- نقش رسانة ملی:
بعد از خانواده، مدرسه و جامعه به عنوان عوامل تأثیر گذار در تربیت ذکر شده اند، اما نباید تصور شود که رسانة ملی نقش کمتری از آنها دارد؛ بلکه شاید بتوان گفت نقش آن بیشتر و پررنگ تر است. از جملة رسانه های ملی، صدا و سیما است که به عنوان بازوی قدرتمند و رسانه ای پرطرفدار، می تواند نقش بسیار سازنده ای در گرایش فرزندان به نماز داشته باشد.
مُسَلَّماً ساختن برنامه هایی که مفاهیم نماز و تأثیرات آن بر زندگی انسان را نشان می دهد، در این زمینه ها بسیار مفید و مثمر ثمر خواهد بود. پخش اذان با صدایی گیرا و جذاب، ساختن سرودهای زیبا برای نماز و اذان و پخش آنها لحظاتی قبل از اذان، در جذب فرزندان به نماز مؤثر است. قطع برنامه های صدا و سیما موقع پخش اذان، فعالیت دیگری است در یادآوری وقت نماز و گرایش به آن.

1.نهج البلاغه؛ نامة53.
2.آثار تربیتی نماز؛ ص142.

43
برخی صاحب نظران معتقدند، امروزه پس از گسترش این ابزار، تلویزیون بصورت عضو بی بدیل جامعه و حتی خانواده ها در آمده است، به همین دلیل دربارة کارکرد این وسیله دیدگاههای متفاوتی داشته و تعریف واحدی از آن ندارند. اما با وجود همة این تفاوتها در تعریف، نمی توان نقش مهم و مؤثر رسانه ها را در شکل دادن ابعاد تربیتی جامعه، بخصوص مسائل مذهبی نادیده گرفت؛ زیرا اثر آن بسیار زیاد و فراگیر است.(1)
- نقش مسجد:
- مسجد به عنوان کانون تربیت و ترغیب فرزندان به نماز: یکی از عوامل مؤثر در گرایش فرزندان به نماز، بدون شک مسجد است. مسجد عهده دار نقش مهمی در عرصه های عبادی، تربیتی، فرهنگی، سیاسی و نظامی است. از چهره های شاخص و تأثیر گذار مسجد، امام جماعت است که به عنوان یک راهنما نقش حساسی در هدایت فرزندان یک ملت ایفا می کند. وی به عنوان پرچمدار اسلام و مبلغ و ترویج دهندة احکام آن، همواره نقش بسزایی در گرایش و جذب همة اقشار و مخصوصاً نوجوانان و جوانان به نماز و دین دارد.(2)
- همراه بردن بچه ها به مسجد: قرآن کریم می فرماید:
«خُذوا زینَتَکُم عند کُلَّ مسجد؛ زینتهایتان را هنگام رفتن به مسجد با خود بردارید»(3)
و از طرفی فرموده:
«المال و البَنون زینة الحیاةُ الدُنیا؛ مال و فرزند زینت زندگی دنیایی است».(4)

1. همان؛ ص153و 154.
2. همان؛ ص156و157.
3.اعراف؛آیة31.
4.کهف؛ آیة46.
44
با توجه به این دو آیة شریفه، شاید بتوان گفت: که هرگاه به مسجد می روید فرزندان خود را به مسجد ببرید تا با محیط عبادت خو بگیرند و مقداری از مال خود را ببرید تا محرومان بهره ببرند.(1) در واقع وقتی والدین کودک را به مسجد می برند، او را با اجتماعی آشنا می سازند که آنان را هدفی مقدس جمع داشته است(نه مال و شهوت)؛ و همه برای سالم بودن و بهتر شدن و بندگی حق و کار خیر در آنجا گرد آمده اند. نظام نماز جماعت، احترام به بزرگتر به صورت علمی و عملی، و انضباطی است که در عمل دارند، همه آموزنده و تأثیر گذار در وجود فرزند خواهند بود. بنا به قولی مسجد روح دینی را از فردی که متدیِّن و مؤمن است به فردی که می خواهد متدیِّن شود منتقل می نماید.(2)
- نقش جذابیت و پاکیزگی فضای مساجد: برای اینکه مسجد در گرایش نوجوان و جوان به نماز مؤثر باشد، باید از همان سردر، تا درون مسجد، آراسته و پیراسته باشد. اگر جاذبه های هنری و علمی و تابلوها و نوشته های زیبا و جذاب در مسجد استفاده شود، تأثیر گذاری آن در جذب به نماز بیشتر خواهد بود.(3) مسجد به عنوان یک سنگر دفاع از حریم دین مقدس اسلام، خود باید نمونه ای از به کارگیری علمی آموزشهای اسلامی باشد. پاکیزگی سنگر خداپرستان، موجب پاکیزگی جسم و روح نماز گزاران می شود و نوجوانان و جوانان را بسوی هدایت رهنمون می شود. چون ذات جوان و نوجوان، پاکیزگی را دوست دارد. وقتی کسانی که به مسجد می آیند، لباس تمیز و سفید و معطر را برای نماز خواندن انتخاب می کنند، از یک سو خوب خود را آمادة ملاقات با خدا کرده اند، و از سویی کودکان و نوجوانان را تحت تأثیر قرار می دهند و در آنها رغبت آمدن به مسجد و گرایش به نماز خواندن را زیاد می کنند.(4)

1. درسها و پیامهای نماز برای خانواده ها؛ جمشید احمدی؛ ص87.
2. نماز در سیمای خانواده؛ ص210.
3. درسها و پیامهای نماز برای خانواده ها؛ ص88.
4. آثار تربیتی نماز؛ ص163و164.
45
- داستانی شیرین و آموزنده برای ایجاد عشق به نماز در کودکان:
روزی از سهل شوشتری که اهل کرامت بود پرسیدند: چگونه به این مقام رسیدی؟ ایشان پاسخ دادند: من در کودکی نزد دایی ام زندگی می کردم، وقتی هفت ساله بودم، یک نیمه شبی از خواب بیدار شدم برای قضای حاجت. وقتی که برگشتم بخوابم، دایی ام را دیدم که روبه قبله نشسته و عبایی به دوش کشیده، عمامه ای دور سرش پیچیده و مشغول نماز خواندن است. از حالت او خوشم آمد، کنارش نشستم تا نمازش تمام شد. آنگاه از من پرسید: پسر چرا نشسته ای؟ برو بخواب. گفتم از کار شما خوشم آمده و می خواهم پهلوی شما بنشینم. گفت: نه برو بخواب. رفتم و خوابیدم. شب بعد نیز این ماجرا تکرار شد و دایی ام به من گفت: برو بخواب. گفتم دوست دارم هرآنچه شما می گویید من هم تکرار کنم. دایی ام مرا روبه قبله نشانید و گفت: یک مرتبه بگو یا حاضر و یا ناظر، من هم تکرار کردم. سپس گفت: برای امشب کافی است، حالا برو بخواب. این کار چند شب تکرار شد و هر شب عبارت یا حاضر و یا ناظر را چند بار تکرار می کردم. کم کم وضو گرفتن را هم آموختم و پس از آنکه وضو می گرفتم، هفت مرتبه می گفتم: یا حاضر و یا ناظر. بالاخره کار به جایی رسید که من بدون اینکه نزد دایی ام بروم، خودم قبل از اذان صبح بیدار می شدم و پس از نماز تسبیح بدست می گرفتم و پیوسته آن اذکار را تکرار می کردم و از اینکار بی نهایت لذت می بردم. اکنون این رسیدن به این مقام را از لطف رفتار دقیق و منصفانة دایی ام در آن دوران حساس زندگی می دانم.
این داستان حقیقی به ما می فهماند که طرز رفتار مناسب با فرزندان در هر دوره ای، بهترین عامل مؤثری است، برای آنکه فرزندانمان در آینده، شب زنده داران واقعی به حساب آیند و ذخیرة معنوی برای ما باشند.(1)
- توصیه های مقام معظم رهبری(مد ظله العالی)در رفتار با جوانان:
مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) در رابطه با شیوه های رفتار با جوانان، توصیه های مهم فراوانی را بیان نموده اند

1. توشه ای از خرمن نماز؛ اصغر محمدی همدانی؛ ص125.
46
که در قسمت پایانی این فصل، یک نمونه از آن توصیه ها را بیان می کنیم، به امید آنکه مسئولان و بویژه والدین به این توصیة حیات بخش جامة عمل بپوشانند.
بعد از انقلاب اسلامی ایران، بخصوص در چند سال اخیر، دشمنان اسلام و انقلاب، جوانان را مورد هجوم و شبهات قرار دادند و سعی کردند با شبهه افکنی اذهان پاک جوانان را نسبت به اسلام مخدوش نمایند، و این وظیفة ماست که باید آنان را نجات دهیم و آنها را با چشمه سار زلال و پاک اسلام ناب محمدی(صل الله علیه و آله و سلم) آشنا کنیم. مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) در بخشی از توصیه های ارزشمندشان در مورد حفظ جوانان در برابر شبهات می فر مایند:
«من یک بار عرض کردم که ما در برابر شبهات نباید همیشه به صورت تدافعی عمل کنیم؛ بنشینیم تا شبهه ای بیاید، خوب جاگیر بشود و اذهان را پر کند، بعد مردم زبان باز کنند و به ما بگویند که این شبهه وجود دارد، بعد ما تازه به فکر بیافتیم این شبهه را برطرف کنیمᴉ اینکه درست نیست، باید زمینه های ایجاد شبهه را شناخت. امروز، جوانهای ما احتیاج دارند که از لحاظ فکری دستگیری شوند، هم آن کسانی که در حال شبهه هستند، هم آن کسانی که شبهه در آنها کار گر شده و از حیطة اعتقاد صحیح خارج شده اند، می شود. هم کسانی که جزو معتقدان و متعبدانند، که در اینها باید فکر را عمق داد و شبهه را از آنها زدود. امروز حرفهای غلط نسبت به مبانی اسلامی و علمی دینی به صورت عامیانه اما در قالبهای آرایش شده و در قالب فکر نو ادا می شود که باید با آن برخورد علمی شود. امروز باید با شبهات ذهنی جوانان، برخوردی متفکرانه و کارشناسانه بشود، زیرا دشمن درصدد شبهه پراکنی است و در نقطه مقابل برای مجاهدت علیه دشمن اسلام لازم است، کارشناسان دین و مبلغان اسلامی با بیان حجت و منطق درست و محکم به تشریح افکار اسلامی و تبیین مواضع اسلامی بپردازند و این کار را به عنوان وظیفه ای بسیار مهم و خطیر در نظر بگیرند».(1)


1. شیوه های رفتار با جوانان از منظر ولایت؛ ص83-85.
47

 

گفتار دوم : عوامل تأثیر گذار در عدم گرایش فرزندان به نماز
مقدمه: چرا در میان فرزندانمان برخی از آنان بویژه جوانان، آنچنان که باید به نماز اهمیت نمی دهند و یا اینکه چرا بعضی از آنها ارتباط چندانی با نماز ندارند و یا عده ای در حالیکه از خانواده های مذهبی و مسلمان هستند نماز نمی خوانند.
اینها سؤالاتی است که همواره ذهن اکثر والدین متعبِّد و دیندار را به خود مشغول می کند و ما بنا داریم در این فصل، علل و عوامل آنرا تا حد امکان .

- علل مربوط به خانواده:
- بی توجهی والدین نسبت به نماز فرزندان: بی توجه بودن یا کم توجهی والدین نسبت به فرزندان در محیط خانه، و سطحی نگری آنان و یا احیاناً بی مبالاتی اعضای خانواده نسبت به مسائل شرعی و دینی، خصوصاً نماز، تأثیر بسزایی در تربیت فرزندان بجای می گذارد. به عنوان مثال: فرزند اگر در خانه ای رشد نماید که درآن خانه کسی به نماز اهمیت ندهد و یا در قبال مسائل دینی خود را مسئول ندانند، و یا خود اهل نماز باشند ولی فرزند را تشویق به نماز ننمایند، قطعاً فرزند آن خانواده، اهل نماز نخواهد شد؛ البته شاید در آینده بر اثر عوامل دیگر به نماز روی آورد که این احتمال ضعیفی است.
برخی والدین هستند که اصلاً به نماز اهمیت نمی دهند و طبعاً فرزندانشان از آنان تقلید می کنند. گروهی دیگر از والدین هم هستند که خود دیندار و اهل عبادتند ولیکن نسبت به فرزندان خود در این امر هیچ ارزشی
48
نمی نهند؛ نماز خود را می خوانند و روزه شان را می گیرند، اما اینکه فرزندان به مسائل دینی پای بند باشند یا نه برای آنها یکسان است.(1) رسول گرامی اسلام(صل الله علیه و آله و سلم) دربارة چنین سرپرستانی فرموده اند:
«وای بر فرزندان آخر الزمان از پدرانشان؛ عرض شد یا رسول الله(صل الله علیه و آله و سلم)، از پدران مشرک آنها؟ فرمودند: نه، بلکه مسلمانشانᴉ که هیچ چیز از فرائض دینی را به آنها نمی آموزند و اگر خود فرزندان پاره ای از مسائل دینی را فرا گیرند، آنها را از این وظیفه باز می دارند و تنها به درآمد کم آنها قانع اند. من از آنان بیزارم و آنان از من بیزارند».(2)
- تعارض ها و اختلافات والدین:
الف) تعارض دینی والدین: وجود تعارض در بین والدین، بویژه تعارض در باورها و عملکرد آنها، مانع استحکام ارزشها و هویت دینی در فرزندان می شود.(3)تفاوت مراتب ایمانی و برداشتها از دین، که گاهی در اثر شناخت ناکافی زن و شوهر در ابتدای زندگی زناشویی دیده می شود، پس از مدتی با درک تفاوتهای عقیدتی، باعث ناسازگاری و کشمکش های رفتاری بین والدین می شود(4)، که در نتیجه موجب اختلاف والدین در تشویق فرزندان به مسائل دینی می گردد، چراکه هر یک می خواهند اعتقادات خود را به فرزند تحمیل کنند و این منجر به تزلزل اعتقادی کودک و گریز او از دین و مسائل دینی از جمله نماز می گردد.
ب) تعارض میان گفتار و کردار والدین: ما همواره به کودک و نوجوان می گوییم نماز بازارندة انسان از زشتی و گناه است. در حالی که او در حاشیة زندگی خویش، بسیاری از نماز گزاران گناهکار را می بیند، رفتار بد والدین را می بیند، در وقت نماز والدین را می بیند که نمازشان از خضوع ظاهری نیز بی بهره است. این تعارض و دوگانگی، شعلة تردید را در جان کودک می افروزد که نماز قربانی بی تردید آن است.(1)

1. نقش نماز در شخصیت جوانان؛ ص52و53.
2. مستدرک الوسائل؛ محدث نوری؛ ج15؛ ص164.
3. نکته های روان شناختی در تربیت دینی فرزندان؛ ص80.
4. در آمدی بر نظام خانواده در اسلام؛ ص226.
5. در سها و پیامهای نماز برای خانواده ها؛ ص73.

49
توصیه های اخلاقی و دینی والدین در فرزند مؤثر واقع نمی شود، اگر بین آنچه قصد می شود با آنچه که در عمل از خود نشان می دهند، یگانگی و یکپارچگی حاکم نباشد. زیرا عمل همان نصیحت است و پند و اندرز همان کردار، بنابراین اگر گفتار و کردار والدین با یکدیگر وحدت نداشته باشد، مرز میان نصیحت و عمل، وسیع می شود و دیگر در چنین خانواده ای تکالیف دینی از جمله نماز به سهولت از جانب فرزندان انجام نمی گیرد.(1)
- سایر عوامل خانوادگی: علاوه بر عوامل خانوادگی که در مباحث قبلی بیان شد، عوامل متعدد دیگری را که مربوط به خانواده و تأثیر آن در عدم گرایش فرزندان می باشد، در این نوشتار به صورت اجمالی بیان می کنیم، که عبارتند از:
- عدم ایجاد عادت به نماز خواندن در فرزندان، از دوران خردسالی، به این حساب که هنوز وقت نماز او نشده است.
- عدم دعوت او به نماز، و کار و برنامة او را در اختیار خود او قرار دادن.
- دعوت کودک به نماز از روی خشونت و قهر و عقده سازی و آزرده ساختن او.
- سلب اعتماد او از افراد مذهبی خانواده، و احساس ریاکاری در والدین و یا تقدس خشک و تحجُّر در آنان.
- آلودگی در غذای خانواده از نظر طیِّب بودن، که رابطه ای مستقیم بین غذای پاک و عبادت وجود دارد.
- احساس این مسئله که والدین او ستمکارند و عبادتشان بی حاصل است.(2)
-ترجیح دادن خواب شیرین صبح، به شیرینی نماز صبح توسط والدین.
- انتظار والدین از فرزندان خود در خردسالی برای بجا آوردن نماز صحیح و کامل.
- بی توجهی والدین به زمان و لباس نماز فرزندان.
- محروم کردن فرزندان از نماز جماعت و مسجد.

1. نکته های روان شناختی در تربیت دینی فرزندان؛ ص86.
2.هدایت نوجوان به سوی نماز؛ ص26و27.
50
- مشغول شدن والدین به کارهای جانبی، در هنگام اول وقت نماز.(1)
- علل مربوط به خود فرزندان: در این زمینه نیز عوامل مؤثر بسیاری در عدم گرایش فرزندان به نماز وجود دارد، که شناخته ترین آنها عبارتند از:
- جهل از اهمیت مسأله: عدم درک تعلیم مذهبی و ارزش آن، ناآشنایی به وظیفه و تکلیف، از مهمترین عوامل گرایش به نماز می باشد.
- غرور و تکبر: اثبات وجود، و نشان دادن اینکه کسی است و میتواند یاغی و عاصی باشد.(2) این صفت، ناشی از غرور جوانی، تکبر و بزرگ منشی برخی افراد است؛ و هرگاه این صفت در کسی پا بگیرد او را به مهلکه های بزرگی می کشاند و فرد چنین می پندارد که اگر در مقابل خدای خود سجده کند کوچک می گردد.
- تنبلی و سستی: غالباً این خصلت در نوجوانان و جوانان وجود دارد که به آسانی تن به فعالیت نمی دهند مگر در اموری که بیشتر جنبة احساسی و هیجانی داشته باشد و یا در اموری که با انگیزه و شناخت قبلی همراه باشد. فردی که چند سال است به سن تکلیف رسیده ولی تا آنزمان نماز نخوانده، برایش سخت است که در هوای سرد زمستان، آستین بالا بزند و با آب خنک وضو بگیرد، به همین دلیل گاهی از نماز خواندن طفره می رود.
- مزاحم دانستن نماز برای کارهای شخصی: برخی افراد چون در وقت نماز مشغول به کار هستند، فرصت خواندن نماز در اول وقت را از دست می دهند، و تدریجاً بعد از استراحت، چون دوباره مشغول کار می شوند، اقامة نماز را مانعی برای انجام کارهای خود می دانند.
- تسویف(واگذاری امور به آینده): برخی فرزندان وقتی به سن تکلیف می رسند، با اینکه عمل به احکام دینی بر آنها واجب شده، اما با این توجیهات که ما هنوز جوانیم و اول عمر ما است و بهانه هایی از این

1. توشه ای از خرمن نماز؛ ص348.
2. هدایت نوجوان بسوی نماز؛ ص26.
51
قبیل، اعمال دینی را ترک می کنند و می گویند بعداً قضای آنرا بجا می آورم، غافل از اینکه عمر در دست خداست.(1)
- عدم آگاهی و بینش کافی از فلسفه و معانی نماز: نماز تجسم باوری از نیازهای درونی انسان است. بنابراین انجام این فریضه، مبتنی بر درک صحیح از اسرار و فلسفة آن است. وقتی فرزند ما از جایگاه نماز در زندگی اش آگاهی کافی نداشته باشد، طبعاً نسبت به این عبادت، بی انگیزه خواهد بود؛ چون نمی داند چرا باید نماز بخواند و این گفتگوهای مکرر در او چه تأثیری می گذارد.
- گناه آلودگی: فساد اخلاقی، دنیا زدگی و گناه آلودگی اگر در کسی باشد، در چنان تاریکی به سر می برد که زیباییها و لذتهای معنوی عبادت از ذائقة او رخت بر می بندد.(2) تأثیر این عوامل را می توان در سخن امیر المؤمنین علی(علیه السلام) به خوبی درک کرد که فرموده اند:
«کیف یجد لذة العباد مَن لا یصوم عن الهوی؛ چگونه ممکن است لذت عبادت را درک کند، آن کس که از هواها خودداری نمی کند».(3)
- نقش دوستان و همسالان: همانطور که در فصل پیش اشاره شد، دوستان نقش بسیار مهمی در شکل دهی شخصیت انسانی دارند. به همان اندازه که دوستان خوب و شایسته در سوق دادن انسان بسوی سعادت و کمال مؤثرند، همان اندازه نیز دوستان ناشایست در انحراف آدمی به سمت ناهنجاریهای اخلاقی مؤثرند. چه بسا نوجوانان و جوانانی که در مسائل دینی علاقمند و به دینداری خود راغبند ولیکن در محیط های مختلف از قبیل محله ای که در آن زندگی می کنند، یا محیط کار و تحصیل که در آن ساعاتی از عمر را سپری می کنند، با

1. نقش نماز در شخصیت جوانان؛ ص55-59.
2. پرستش آگاهانه؛ محمد رضا رضوانطلب؛ ص205و206.
3. غررالحکم و دررالکلم؛ ص562.
52
افرادی آشنا می شوند که بتدریج او را در دام بی دینی و لاابالی گری گرفتار می سازند.(1) نقش دوست به حدی است که گاهی می تواند اندیشه ای را واژگون سازد و در دین و اعتقاد فرد رخنه کند، چراکه اکثر افراد، دوست خود را الگو و سرمشق خود قرار می دهند.(2)
- رفتار نامناسب برخی مبلغان دینی:
گاهی جوانان و نوجوانان به خاطر دوستی و صمیمیت و ارتباط نزدیکی که با طلاب و روحانیون پیدا می کنند، از آن روحانی رفتاری را مشاهده می کنند و یا سخنانی می شنوند که موجب سستی آنها در دین می شود. به عنوان مثال: اگر جوانی مشاهده نماید که یک روحانی در محفلی نشسته و مشغول صحبت کردن است و توجهی به نماز اول وقت ندارد و یا در رفتار با کسی تندی می کند، این اعمال تأثیر منفی اش را بر روحیة او باقی می گذارد و با خود می گوید: اگر واقعاً نماز در اول وقت آن همه فضیلت دارد پس چرا یک روحانی به عنوان مبلغ دین به آن توجه ندارد.(3)
بنابراین مبلغین باید در رفتار خود با دیگران خصوصاً جوانان و نوجوانان، ظرافت و دقت بیشتری را بکار گیرند.
- نقش رسانة ملی:
وسایل ارتباط جمعی علاوه بر محاسنی که دارد، می تواند معایب بسیاری هم داشته باشد، چراکه با یک هجوم پرقدرت و فراوان، والدین را از فرزندان جدا کرده؛ یعنی در حین اینکه والدین در خانه اند و فرزندان هم

1. نقش نماز در شخصیت جوانان؛ ص56.
2. هدایت نوجوان بسوی نماز؛ ص28.
3. نقش نماز در شخصیت جوانان؛ ص61.
53
در خانه، اما انسی با هم ندارند. اگر فرض کنیم که برنامة تلویزیونی صد درصد هم مفید باشد، اما انس با پدر و مادر و مهمان و بزرگترها را بکلی از میان می برد و روز جمعه ای هم که پدر در منزل است و می تواند یک لبخند و صمیمیت با بچه اش داشته باشد، مانع این انس می شود. وقتی والدین تا دیروقت بیدارند، و فرزند هم بیدار می ماند، بنابراین او دیگر نمی تواند سحر برخیزد و نماز صبح بخواند و باید او را با سختی بیدار کنند، و شاید خود والدین هم دیر بیدار شوند و گاهی هم خواب بمانند.(1)
- شیطان بزرگترین بازدارنده از نماز:
مبارزة شیطان با نماز با اشکال و روشهای مختلفی می باشد، که از جملة آنها شراب و قمار است، بطوری که در قرآن کریم نیز این مطلب آمده است:
«إنَّما یُرید الشَّیطان أن یقع بَینکم العداوة و البَغضاء فی الخمر و المَیسر و یصدکم عن ذکر الله و عن الصلوة فهل أنتم منتهون؛ شیطان قصد دارد که به وسیلة شراب و قمار، میان شما عداوت و کینه برانگیزد و شما را از ذکر خدا و نماز باز دارد، پس آیا شما دوری می کنید».(2)
طبق این آیة شریفه، شیطان علاوه بر اینکه به واسطة شراب و قمار، دشمنی، خشم و کینه را در جامعه ایجاد می نماید، اثر مخرب تری هم دارد و آن بازداری از یاد خدا و نماز است. آن نمازی که به عنوان نیاز فرد و جامعه مطرح است و بدون آن انسان به سعادت نمی رسد، شراب و قمار مانع آن می گردد. زیرا کسی که با پیمانه پیمان بست، با خدا نمی تواند پیمانی داشته باشد.(3)

1. نماز در سیمای خانواده؛ص99و100.
2. مائده؛ آیة91.
3. نماز زیباترین الگوی پرستش؛ 86و87.

54
اما آنچه روشن است، منظور از شیطان در این آیه، تنها آن موجودی که بر آدم(علیه السلام) سجده نکرد، نمی باشد؛ بلکه شامل همة قدرتهایی که انسان را از مسیر حق منحرف می کند می شود، و این شیاطین همواره با هر کار اساسی که انسان در مسیر حق انجام می دهد متناسب ا آن با سلاح خاصی به مقابله بر می خیزند.
از آنجا که ابزار اصلاح گاهی همیشگی و گاهی موقت است، ابزار فساد نیز گاهی دائمی و گاهی موقت است، و چون نماز از ابزارهای همیشگی صلاح و رستگاری است، شیطان برای مقابله با یاد خدا و نماز، از سلاحهایی که همیشه کاربرد دارند، یعنی میگساری و قمار استفاده می کند.(1)

- نتیجه گیری:
نتیجه ای که از مباحث این فصل می توان گرفت این است که، برای گرایش و عدم گرایش فرزندان به نماز عوامل متعددی مؤثر است؛ خانواده، عالم نبودن به محتوای نماز، آشنا نبودن به اسرار و فلسفة نماز، عوامل اجتماعی همچون دوستان، رسانه ها و عوامل بسیار دیگری که هریک به سهم خود می توانند فرزندان را به انجام این فریضة الهی ترغیب و یا بی میل نمایند. اما اگر هریک از مسئولان تربیتی فرزند، از والدین گرفته تا معلمان، دوستان و مبلغان، محیط سالم و معنوی را برای او فراهم نمایند، قطعاً فرزندان در مسیر درست هدایت خواهند یافت، و نه تنها از عبادت گریزان نمی شوند بلکه با تمام وجود خود خالق هستی را ستایش می کنند.

 


1. نماز در آینة وحی؛ ص74.
55

 


فصل چهارم:

(روشهای مؤثر در تشویق فرزندان به نماز، توسط والدین)

- گفتار اول: انواع روشهای ترغیب فرزندان به نماز
- گفتار دوم: اموری که والدین باید در خانه برای جذب فرزندان به نماز بکارگیرند
- گفتار سوم: سفارش برخی بزرگان به نماز

 

 

 


گفتار اول: انواع روشهای ترغیب فرزندان به نماز
مقدمه: اقامة نماز و احکام و آثار گوناکون آن، فراوان در قرآن کریم ذکر شده است، و منظور از تعبیر «اقامه» در تمامی آیات این است که، تنها خودتان نماز خوان نباشید، بلکه چنان کنید که آیین نماز در جامعة انسانی برپا شود.
از آنجا که والدین، نقش اول مربی تربیتی فرزند را دارا هستند، لازم است روشهایی را برای ترغیب فرزندان به نماز بکار گیرند که نه تنها عبادت آنها از روی تقلید نباشد، بلکه عبادتی همراه با تفکر و آگاهی و عشق باشد. یعنی همان عبادتی که انسان را از منکر باز می دارد. والدین باید توجه داشته باشند که تنها با روشهای سازنده و برخورداری از اطلاعات فراوان دینی است که می توانند انگیزة عبادت را در فرزندانشان به وجود آورند تا آنها خود در پی عبادت بروند. بنابراین آنچه در این فصل ارائه می گردد، روشهای تشویق فرزندان به نماز، توسط والدین گرامی است که حدالامکان آنها را بیان می نماییم، به امید آنکه مفید و مثمر ثمر واقع گردد.
- روش آگاهی بخشی، مانند روش امر به معروف:
احیای فرهنگ نماز در خانواده در قالب امر به معروف، امری است که در چند آیة قرآن به آن اشاره شده است؛ ازجمله آیة شریفه ای که خداوند متعال در آن حضرت اسماعیل(علیه السلام) را معرفی می کند و می فرماید:

57

«و کان یأمُر أهله بالصلوة و الزکوة و کان عند ربّه مرضیّا؛ او(حضرت اسماعیل) خانواده اش را به نماز و زکات دستور می داد و خدایش از او راضی بود».(1)
از سخن قرآن کریم و ماهیت امر به معروف آشکار می شود که محور و سرپرست خانواده این حق و ولایت را از سوی خداوند دارد تا افراد خانواده را به نمازگزاری وادارد، و این نشان از اهمیت فوق العادة نماز دارد.(2) از جملة «کان یأمر» نیز استنباط می شود که حضرت اسماعیل(علیه السلام) در فرمان دادن خانواده اش به نماز استمرار داشته است. این روش یک روش اساسی در تشویق و ترغیب فرزندان به نماز است چراکه خداوند متعال در همین آیة شریفه آنرا به عنوان یک رفتار پسندیده برای حضرت اسماعیل (علیه السلام) نقل می فرمایند. همچنین از جملة «و کان عند ربه مرضیا» استفاده می شود که، امر کردن فرزندان به نماز توسط حضرت اسماعیل (علیه السلام)، با روش پسندیده و مناسب روحیة آنان انجام می شده، نه آنطوری که برخی والدین با روشهای غلط و تذکرات ناپسند و با عصبانیت و توهین و تحقیر انجام می دهند.(3)
- روش عاطفی، همچون محبت و احسان:
ایجاد انگیزة نماز خواندن باید از همان دوران کودکی با کلمات محبت آمیز آغاز شود. این روش نیز به زیبایی در قرآن مجید بیان شده است؛ آنجا که لقمان حکیم به فرزندش می فرماید:
«یا بُنَیَّ أقم الصلوة؛ پسرم نماز را برپادار».(4)
در این آیة شریفه لقمان حکیم صریحاً فرزندش را سفارش به نماز نموده است، اما نکتة حائز اهمیت در این


1. مریم؛ آیة55.
2. نماز در قرآن؛ سید ابراهیم سید علوی؛ ص72.
3. آثار تربیتی نماز؛ ص98و99.
4. لقمان؛ آیة17.
58
آیه، بکار بردن لفظ «یا بُنَیَّ» است که به صورت اسم تصغیر آمده و حکایت از محبت و دلسوزی دارد، نه تحقیر و کوچک شمردن.(1)
محبت از مهمترین نیازهای فرزندان است. از قدیم گفته اند: از محبت خارها گل می شوند؛ والدین باید هر انتظار و توقعی که از فرزند خود دارند، از طریق اظهار محبت بدست آورند. مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) در این رابطه می فرمایند:
«امروز بچه های شما به یک کورة محبت احتیاج دارند و آن کانون خانواده است… بهترین پدرها آنهایی هستند که با پسر و دختر خود رفیقند، هم بزرگتری، ارشاد، راهنمایی و محبتِ کارگشای پدری را دارند هم همدلی یک رفیق».(2)
در حقیقت، سفارش و نصیحت به فرزندان اگر همراه با محبت و مهربانی و دلسوزی باشد، پذیرش بهتر و همراه با اطاعت خواهد بود. اما اگر با سرزنش و تَحکَُم یا زور همراه باشد، فرزندان را به جبهه گیری و مقاومت واخواهد داشت و نتیجة مطلوب نیز حاصل نخواهد شد.(3)
- روش جلب، مانند احترام و تکریم:
فرزندان ما در هر سنّی که باشند برای شخصیت خود احترام قائلند. دوست دارند به شخصیت آنان توجه شود و مورد احترام قرار گیرند. از اینرو سزاوار است پدر و مادر به این گرایش فطری، توجه نمایند و روحیة کودکان را با عزت نفس و اعتماد به نفس تربیت و تحکیم کنند. روح کودک چون گل، بسیار ظریف و حساس است و ممکن است با کوچکترین حرکت ناهنجار پژمرده شود. برخی از والدین به غلط تصور می کنند که چون پدر و مادر شده اند پس حق هرگونه إعمال نظر جابرانه و سلطه جویانه را بر فرزندان خود دارند و می

1. تفسیر مجمع البیان؛ فضل بن حسن طبرسی؛ ص319.
2. شیوه های رفتار با جوانان از منظر ولایت؛ ص162.
3. آثار تربیتی نماز؛ ص100و101.
59
توانند با آنها به هرگونه ای که بخواهند رفتار کنند، در صورتی که در این میان، حد و مرزهای باریکی نهفته است و موازین شرعی و تربیتی و اخلاقی دقیقی وجود دارد.
یک نمونه از جاهایی که باید به شخصیت کودک احترام گذاشت و نقش بسیار مهمی در تشویق و جلب او به نماز دارد، زمان برگزاری نماز جماعت است. اگر هنگام حضور کودک در صف نماز جماعت، والدین یا هر کس دیگر با عصبانیت با آنان رفتار کنند، و کودکان را از صف جماعت خارج نمایند، این برخورد غلط که از سر ناآگاهی است، روحیة مذهبی کودک را تضعیف می کند و در نتیجه او را نسبت به اعمال مذهبی و مراکز عبادی از جمله نماز بی رغبت می سازد.(1)اهمیت این مسأله به حدّی است که وقتی جابربن عبدالله انصاری از امام باقر(علیه السلام) دربارة کودکانی که در نماز جماعت شرکت می کردند پرسید، آن حضرت فرمودند:
«آنان را در نماز به صفهای آخر واپس نرانید، بلکه با ایستادن بزرگترها در میانشان جدایی افکنید».(2)
- روش خیر خواهانه؛ همچون وصیّت و حکمت:
روشن است آخرین سخن انسان- که از آن به وصیّتنامه تعبیر می شود- بسیار مورد توجه و اهمیت است و غالباً عموم مردم نسبت به وصیّتنامه و محتضری که در حال وصیّت کردن است عنایشهات داشته و اهمیت می دهند. در سفارشهای دینی تأکید شده که انسان در وصیّتنامة خود به مطالب با اهمیت، بویژه مطالبی که مربوط به آخرت انسان است توصیه نمایند.(3) نماز هم یکی از مسائلی است که هم به دنیا و هم به آخرت انسان مربوط است، بطوریکه در قرآن کریم چهار بار امر و وصیّت به نماز شده است؛ از جمله آیة:
«وَ جعلنی مبارکاً أین ما کُنت و أوصانی بالصلوة و الزکوة ما دُمت حیّا؛ و مرا هر کجا باشم

1.حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت(ع) ؛ ص105-107.
2. اصول کافی؛ ثقة الاسلام کلینی؛ ج3؛ ص409.
3. نماز در آینة وحی؛ ص62و63.
60
برکت داده، و تا زنده ام مرا به نماز و زکات سفارش کرده است».(1)
نکتة مورد نظر ما در این آیة کریمه این است که، اولین برنامة عملی که حضرت عیسی(علیه السلام) در گهواره برای کسانی که سخن او را می شنوند بیان می کند، وصیّت الهی نسبت به نماز است، که نشان از اهمیت این روش می دهد. و در ادامه میفرماید «مادمت حیا»، یعنی این سفارش و وصیّت، دوام داشته و همیشگی باشد.(2)
وصیّت به نماز خواندن، در سیرة معصومین(علیهمالسلام) از مهمترین مسائل بوده و همواره در سفارشهای آن عزیزان به چشم می خورد. به عنوان نمونه، امام علی(علیه السلام) در یکی از مشهورترین وصیّتنامه های خویش به امام حسن مجتبی(علیه السلام) می فرمایند:
«والله والله فی الصلاة فإنَّها عمود دینکم؛ خدا راᴉ خدا راᴉ دربارة نماز سفارش می کنم، زیرا نماز ستون دین شماست»(3) و یا آنجا که در روایات متواتر آمده است که آخرین جملة امام صادق(علیه السلام) در لحظات پایانی عمر شریفشان، توصیه به نماز بوده است که فرموده اند:
«إنَّ شفاعتنا لا تنال مستخفَّاً بالصلوة؛ همانا شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی رسد».(4)
بنابراین، والدین عزیز باید به این روش که طریق قرآن و سنت است، توجه کاملی داشته و آنرا بکار گیرند. براستی چرا باید تمامی دلهره و نگرانی های آنها برای مسائل مادی باشد؟ آیا بهتر نیست در وصیّتنامه های خود نیز بنویسند: دخترمᴉ پسرمᴉ من آنچه دارم از برکت مسجد و نماز است، اگر می خواهید از شما راضی باشم و روحم شاد باشد، سعی کنید نمازتان را در اول وقت بخوانید.(5)

1. مریم؛آیة31.
2. نماز در آینة وحی؛ ص44.
3. نهج البلاغه؛ نامة47.
4. بحارالانوار؛ ج47؛ ص2.
5. نماز زیباترین الگوی پرستش؛ ص100.
61
- روش اقناعی، همچون برهان و حجت:
این روش بیشتر در سن یازده سالگی و شانزده سالگی که مصادف با دورة نوجوانی است و نوجوان احکام دینی را از روی الگو برداری و برهان عقلانی می پذیرد، کاربرد دارد. در این دوره، نوجوان مفاهیم دین و اعمال مذهبی از جمله نماز را با استدلال شخصی و از روی عقلانیت می پذیرد.(1)
نوجوانی سن مباحث بی پایان فلسفی، دینی، سیاسی و ادبی است. نوجوان در این دوره آمرانه استدلال و اثبات می کند. آراء و همه نو هستند و به آن آراء چنان دلبستگی دارد که کاشفی به کشف خود. با این حال، نوجوان در عین جدیدین بودن، نپخته و خام است و از استحکام خوبی برخوردار نیست، اما این تحول درونی، آغازی برای سازندگی و رشد اوست.(2) نوجوان در این دوره تمایل بیشتری به مذهب پیدا می کند بویژه اگر در خانواده ای متدیّن باشد این احساس در او شدیدتر می شود.(3) از اینرو این دوره، از نظر تربیت دینی و رعایت اصول اقناع سازی، بسیار مهم است. و اگر زمینه های مساعد تربیتی فراهم باشد و از آن مهمتر، عوامل آسیب زای تربیت دینی از صحنه و محیط خانوادگی و اجتماعی حذف شود، با سهولت و تمامیت شاهد شکوفایی حس دینی به زیباترین وجه خواهیم بود.(4)
- روش برانگیزاننده، مانند تشویق:
تشویق از مسائل بسیار مهم تربیت اسلامی و از بهترین شیوه های تربیت کودک بشمار می آید. فرزندان از تحسین و تشویق لذت می برند و این از تمایلات فطری آنان است که باید به بهترین شیوه برای گرایش دادن

1. نکته های روان شناختی در تربیت دینی فرزندان؛ ص46و47.
2. هدایت نوجوان بسوی نماز؛ ص14و15.
3.آثار تربیتی نماز؛ ص41.
4. نکته های روان شناختی در تربیت دینی فرزندان؛ ص47.
62
آنها به فعالیتهای ارزشمند استفاده کرد.(1) فرزندان در مقابل هر عمل نیکی که انجام می دهند انتظار پاداشی را دارند، و والدین باید این انتظار آنها را به بهترین شکل پاسخ دهند.(2)
با توجه به اهمیت روش تشویق، در این قسمت از نوشتار با بیان نکاتی دربارة تشویق، انواع تشویق و شرایط مشوِّق، این بحث را بطور مفصل تری بررسی می نماییم.
- انواع تشویق: تشویق فرزندان به سه صورت انجام می گیرد:
1- توجه عاطفی؛ نگاه محبت آمیز، لبخند و هرگونه احساس تأیید و ملاطفت از طرف والدین در تشویق کودک در او نقش مؤثری دارند. این امور جنبة غیر کلامی دارند و نوعی رابطة واقعی و حقیقی بین کودک و والدین ایجاد می کنند و در این حالت است که کودک به تکرار رفتار مورد نظر تمایل پیدا می کند.
2- تشویق زبانی؛ تعریف و تمجید، تشکر و قدر دانی زبانی، ابزار ساده و کم هزینه ای است که می تواند کودک را به رفتارهای مناسب سوق دهد.
3- تشویق عملی؛ دادن جایزه، هدیه و مانند آن، بردن به گردش و تفریح، اجازة بازی یا بیرون رفتن با دوستان، از موارد تشویق عملی است که به مقتضای سن کودک می توان آنها را بکار بست.
- نکاتی که دربارة تشویق باید در نظر گرفت: والدین گرامی باید در نظر داشته باشند، برای آنکه تشویقهای آنها مفید واقع شود، یکسری نکات را رعایت نمایند؛ از جمله اینکه:
1- تشویق برای برانگیختن و تقویت است و نباید خودش بصورت هدف درآید و همة فکر و همت کودک را مشغول کند.

1. حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت (ع)؛ ص131.
2. نماز در سیمای خانواده؛ ص231.
63
2- تشویق نباید حالت رشوه پیدا کند، به این صورت که چیزی را به کودک بدهیم تا کار مورد نظر را انجام دهد، بلکه پس از انجام عمل او را تشویق کنیم و علت تشویق را نیز برای کودک روشن نماییم. مثلاً: نگوییم اگر نماز بخوانی، فلان مبلغ پول به تو می دهم، بلکه اولاً: کودک باید خواندن نماز را مانند دیگران وظیفة خود بداند و ثانیاً: تشویق ما از او به عنوان ابراز رضایت از انجام وظیفه اش باشد.(1)
3- تشویقها نباید مکرر باشند، زیرا ارزش واقعی خود را از دست می دهند. همچنین تشویق نباید بی اندازه زیاد باشد، بگونه ای که اگر کودک عملی مهمتر و ارزنده تر انجام داد دیگر لغتی برای وصف رضایت بسیار خود از آن عمل نداشته باشیم.
4- تشویق باید تأیید درونی طفل را در پی داشته باشد، بگونه ای که خود را واقعاً مستحق آن بداند، نه اینکه وسیله ای برای دلخوش کردن لحظه ایِ او نباشد.
5- موقعیت مناسب تشویق نیز اهمیت بسزایی دارد، بخصوص اگر بخواهیم از این طریق عمل و رفتار نیکی به کودک بیاموزیم.
6- تشویق باید واجد ضوابط و حدود باشد، یعنی اینکه نباید فرد برای هر عملی تشویق شود، بلکه شایسته است که رفتارهای خاص و برجستة او مورد ستایش قرار گیرد.
7- باید توجه داشت که زمینه ای برای طفل به وجود آورد که از آن احساس غرور کندو به ادامة عملش بپردازد، نه به گونهای که اتکای طفل به تشویق باشد، یعنی هرگاه که تأییدش کردند فعالیتش را ادامه دهد و هرگاه از تشویق خودداری نمودند، او هم عمل را ترک کند.(2)

1. در آمدی بر نظام خانواده در اسلام؛ ص137و138.
2. نماز در سیمای خانواده؛ ص231-233.

64
- شرایط و صفات کسی که مشوِّق نماز است:
کسی که کودکان را به خواندن نماز تشویق می کند، پدر باشد یا مادر یا هر کسی که می خواهد متولّی امر دین و اجرای نماز فرزندان باشد، باید واجد صفات و شرایطی باشد که أهم آنها عبارتند از:
1- آگاهی و معرفت؛ دامنة آگاهی یک مربی در این زمینه، وسیع و گسترده است و شامل: آگاهی دربارة مذهب و مبدأ، آگاهی دربارة کودک و شرایط ذهنی، روانی، علائق او و…، آگاهی دربارة وظایف انسان نسبت به خود، خدا و …، آگاهی دربارة شرایط و جوّ جامعه ای که در آن زندگی می کند و کلاً هر آگاهی دیگری که برای گذراندن زندگی متعارف در این سرا و سعادت فرزند در آن سرا ضروری است.
2- ایمان و باور داشت؛ مربی باید مؤمن به آن چیزی باشد که دیگران را بدان دعوت می کند و دل او به آنچه می گوید باید آرام باشد. دعوت و تشویق هنگامی مؤثر است که نشأت گرفته از درون باشد و این نیاز به باوری راستین و عمیق دارد و نیز ایمانی لازم است که آدمی را به تقوا بکشاند.
آری هنگامی که ایمان در اعضا و جوارح نفوذ کند می تواند پرتوافکن و نور دهنده باشد و کودک و بزرگ را تحت تأثیر قرار دهد.
3- عمل و کار؛ از عمل سخن است نه از فعل، چراکه فعل بر کار آسان و دشوار هر دو اطلاق می شود، ولی عمل عبارت است از آن فعلی که در آن سختی و دشواری باشد. و اسلام هم دین عمل است. در اغلب آیات قرآن، پس از کلمة ایمان، لغت عمل را می بینیم، آنچنان که ایمان بدون عمل، و دعوت بدون عمل را کاری بیهوده و بی حاصل می داند.
کودک پیش از آنکه مطلبی را از راه سخن بیاموزد، از راه عمل خواهد آموخت و الگو و اسوه برای او کارسازتر است. به عنوان مثال: والدینی که می خواهند فرزندانشان را به نماز خواندن تشویق کنند، خود ایشان باید به هنگام نماز، همة کارهای خود را تعطیل کنند و با شنیدن اذان، آمادة نماز خواندن شوند. اینگونه رفتار
65
عبادی اگر مکرر گردد زمینه ساز آموزش عملی دین خواهد شد و در جان و فکر کودک چنان رسوخ کند که بیرون رفتنی نباشد.
4- اخلاق و انس؛ برای اینکه د کودک نفوذ کنیم، اخلاق خوش، مأنوس شدن با او و رفتاری جلب کننده شرط لازم است. برای آنکه کودک از عمل کسی درس بگیرد، لازم است آن شخص بگونه ای عمل کند که طفل وی را دوست بدارد و از مصاحبت با او احساس غرور و لذت کند. زبان خوش، برخورد خوب، در برگرفتن کودک و کشیدن دست بر سر او به هنگام بیدار کردنش برای نماز صبح در این راه فوق العاده مؤثر است. مجموعة این شرایط است که زمینه را برای مذهبی کردن و نماز خوان ساختن کودک فراهم می آورد.(1)
- روش امید ساز، همچون وعده و بشارت:
در مورد این روش، ابتدا به قرآن کریم که راهگشای تمامی انسانهاست رجوع می کنیم، تا ببینیم این کتاب عزیز چه تعلیماتی را فراروی ما قرار داده است؛ یکی از صدها آیه ای که به شخص نمازگزار وعده می دهد و ما می توانیم آنرا فرا گرفته و برای فرزندانمان تبیین کنیم، آیة شریفة:
«اُتلُ ما اُحی إلیک مِن الکتاب و أقم الصلوة إنَّ الصلوة تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر الله اکبر و الله یعلم ما یصنعون؛ ای رسول ما، آنچه را که از کتاب آسمانی قرآن بر تو وحی شد بر خلق تلاوت کن و نماز را بجای آر، که همانا نماز از هر کار زشت و منکر باز می دارد و همانا ذکر خدا بزرگتر است و خدا به هرچه انجام می دهد آگاه است».(2)

1. همان؛ ص157-160.
2. عنکبوت؛ آیة45.

66
آنچه در این آیه مهم است، وعده به این دو مطلب است: یکی اینکه نماز مهمترین وسیلة یاد خداست و دوم اینکه از آثار مهم نماز جلوگیری از فحشا و منکر است؛ و این از دقت در فرازهای اذان روشن می شود، آنجا که چندین بار دعوت به فلاح ونیز بهترین اعمال می کند.(1) حقیقت امر هم همین است، نماز آیتی امید بخش است و برترین چهره های قیامت هم نمازگزاران حقیقی اند.(2)
با توجه به مطالب فوق، و دانستن اینکه انسان موجودی است که با این دنیای مادی و ظاهری سیراب و اقناع نمی شود و به هر چیزی رو می کند چراکه خود را غریب و تنها احساس می کند، و تا وقتی که به آن چیز نرسیده گمان می کند که او آرزوهایش را برآورده می کند، اما وقتی به آن رسید دچار یأس می شود. والدین باید تصویر سراب گونة جهان را برای فرزندانشان ترسیم کنند و به آنها بگویند در این دنیا مادام که دل شما متوجه خدا نشد به هر چیزی که روی آورید ناکام می مانید.(3)
با توجه به روایات می توان فهمید، یکی از روشهای ائمه(علیه السلام) در تشویق مردم به نماز، استفاده از روش وعده و بشارت بوده است، بطوریکه در روایتی آمده است: روزی امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) از یاران و حاضران در مجلس پرسیدند: به نظر شما کدام آیه از قرآن امیدوار کننده تر است؟ هر کدام از حاضرین آیه ای را ذکر کردند، اما امام در پایان نظرات همة افراد فرمودند: از رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) شنیدم که امیدوار کننده ترین آیات این آیه است(4):
«و أقم الصلوة طرفی النَّهار و زلفا مِن اللیل إنَّ الحسنات یذهبن السَّیئات ذلک لذکری للذاکرین؛ و نماز را در اول و آخر روز بپادارید و هم در تاریکی شب، که حسنات و نیکوکاریهای شما،

1. نماز در آیینة وحی؛ ص110.
2. نماز در سیمای خانواده؛ ص257.
3. درسها و پیامهای نماز برای خانواده ها؛ ص33.
4. تفسیر نمونه؛ آیة الله مکارم شیرازی؛ ج9؛ ص235.
67
سیئات و بدیهایتان را محو می کند و این یادی است برای یادآورندگان».(1)
این روایت یکی از هزاران روایاتی است که به نمازگزاران امید و بشارت زندگی سعادتمند را در سایة نماز خواندن می دهد، و والدین می توانند با نقل چنین روایاتی فرزندان را به نماز ترغیب نمایند.
- روش ترغیبی، همچون داستان گویی و ذکر صالحان:
یکی از آسان ترین روشهای تشویق فرزندان به نماز توسط والدین، بیان داستانهای نماز بزرگان دین و انسانهای الهی است. داستان گویی از زمانهای دور، همیشه مورد توجه کودکان و حتی بزرگسالان بوده و هست؛ و اگر داستان پُرمغز، غنی و مطابق با حقیقت باشد، بیشترین تأثیر را در روح و روان انسان می گذارد؛ چون با بازگویی جایگاه و اهمیت نماز در زندگی صالحان، فرزندان می فهمند که انسانهای وارسته و نامی جهان اسلام، چقدر به این امر الهی اهتمام داشته اند و تا چه حدّی نماز در زندی دنیویشان تجلی داشته است.
یکی از مؤثرترین داستانهای حقیقی در روح و جان هر مسلمان و بلکه هر انسان آزاده ای، داستان کربلا و قیام عاشورا است. از آنجا که کربلا و روز عاشورا، قرآنی است به تصویر کشیده شده، بنا داریم در این قسمت از نوشتار، داستان نماز روز عاشورا را به عنوان پیشکش بیان کنیم، به امید آنکه خواندن آن، به پدران و مادران متعهد، در تشویق فرزندانشان بسوی فریضة جانبخش نماز کمک نماید.
«آفتاب، راست ایستاده بود که راست ترین قامت ها به نماز شکسته ایستادند. خورشید اذان می گفت. آسمان قامت می بست. غبار برخاسته سرِ خضوع داشت. شمشیرها شیهه نمی زدندᴉ و اسبان شیهه زن، گوش افراشته و خاموش به دستهای افراشته برای تکبیر، چشم دوخته بودند. خشکیده ترین لبها دلنشین ترین ترنُّم را به

1. هود؛ آیة 114.


68
گوش تشنة ریگزاران تفتیده می بخشید. هیچکس خودش نبود، در سرزمین بی خویشی، سرزمین خویشاوندی با دوست، سرزمین نیاز و سرزمین نماز، فرشتگان گردن کشیده بودند تا خوب ترین انسان، زیباترین نماز و برگزیده ترین نمازگزاران را ببینند. نسیم داغ بوی تازة خون می آورد، سکوت آنقدر به گوشها فرصت می داد تا سیلی موج را بر ساحل فرات احساس کنند؛ تشنه کامان اما در التهاب و عطش دیگری می سوختند، حریق بزرگ عشق، دامن دلها را گرفته بود و تا لبها بالا می آمد؛ و اگر جز این، زمزمه های سوزناک و آتشگون در این لحظه ها چه تفسیری؟
امام عاشورا تکبیر نماز را گفت و دستهایی که دمی پیش نوازشگر شمشیر بود در رهاترین حالت از سفر آسمان برگشت و در آرامش داغ صحرا قرار گرفت. اینک رکوع فرصت کم کردن فاصله با دوست، قنوت، فرصت در دست نهادن هستی و به دست تقدیم کردن؛ سجود، تمرین بر خاک افتادن بود و سلام آمادگی برای ورود به دار سلام، دار سلام محبوب.
در خیمه تب و تاب دیگری بود، اشک برگونة سوختة کودکان سجده می کرد. پیشانی سینه ها در جستجوی خنکای خاک و کاهش عطش، بر خاک نهاده می شد و مادر در جزر و مد گهواره، زمزمة نافرجام خویش را به امید آرامش کودک تشنه، با آه و اشک همساز می کرد.
میدان گُر گرفته بود. دو شعله تا کرانه هایی دور دامن می کشید؛ شعلة آفتاب و شعلة عشقی متبلور در زمزمه های آخرین صحابة نماز. پیش روی صف نماز گروهی به پاسداری جان نمازگزاران صف کشیده بودند، چشم در چشم دشمن، با سینه هایی که به پیشواز تیر و نیزه و شمشیر می رفت. هنوز جزر و مد قامت ها به پایان نرسیده بود که صفیر تیرها، موج در هوا افکنده و پاسداران پیشتاز چونان مرغکان خونین پر، با پر و بالی از تیر بر خاک داغ و خارستان تفتیده به سجده افتادند.
سعید و هانی دو یار پاکباز و هم پرواز، مسیر تیرها را پی می گرفتند و مگر مقصد نخستین همة تیراندازها امام نبود؟ اگر مقصد، تیر چشم امام بود، چشم می گشودند و اگر قلب امام، قلب خویش را هم تپش با نبض
69
لرزان هوا در تیررس قرار می دادند. نماز به پایان رسید و قربانیان نماز در لحظة شکوهمند پرواز، چشم بر امام عاشورا داشتند تا به نوازش، سرهایشان را بر دامن گیرد، را دامن گیرد و در آخرین لحظه ها از دامان او به فراخنای بی مرز ملکوت پر گشایند.
اینک سعید سر بردامان امام داشت با بدنی که چوبة تیرهای نشسته بر آن، میان بدن و زمین فاصله انداخته بود. دست مهربان امام میان موی خیس و خون آلود سعید دوید. سعید آرام و نرم، تمام توان خویش را به لبها رسانی و در پرسشی شکوهمند از امام خویش پرسید: آیا به عهد خویش وفا کرده ام؟ تبسمی دلپذیر بر لبان امام نشست و سپس امتزاج دو لبخند و پرواز روحی دو نمازگزار که وسعت بهشت را پوشاند و هفت آسمان را از هیاهوی بالهایش لبریز کرد.
سیمای نمازگزاران گل انداخته بود. شوق لطیفی در آوندها می دوید. پرواز ساده تر شد بود، عشق با قلبها همسایه تر و بهشت در همین نزدیکی، بی تاب وصل یاران. صدایی عجیب کربلا را پر کرده بود. اینک جبرئیل میان زمین و آسمان پر می زد و در صف حسین(علیه السلام) و صحابه اش می سرود: «أشهد أنَّکَ قد أقمت الصلاة …؛ همه گواهند که تو نماز را بپا داشتی و خویش را برای پاسداری نماز به دشت تشنه بخشیدی.
ای روح نمازᴉ ای تمامیت نیایش و نیاز، بی تو هیچ پیشانی، آشنای خاک نمی شد، هیچ لبی به زمزمة عاشقانه نمی ایستاد و هیچ قامتی اقامة راستی و درستی نمی کرد. اگر نماز تو در اذان تیر باران نبود. امروز طنین اذان، آسمان دلها را صیقل نمی داد و آغوش باز محراب، میان و ملکوت پل نمی بست. ای برپا کننده عاشقانه ترین نماز در عطش و آتش و شرارت و شماتت، نگاه مهربانیت را دمی دلهایمان بخش تا نمازی از آنگونه که خواندی آشنای زندگیمان شود».(1)


1. نماز در سیمای خانواده؛ ص136-139.
70
- روش عنایت آمیز، مانند عبور کریمانه و مهلت دادن:
والدین باید بدانند که طرح درست و به موقع مفاهیم دینی از جمله نماز، و فرصت دادن به کودک برای درک آن، بیش از انتقال مستقیم اطلاعات، موجب پرورش حس دینی و گرایش و جذب فرزند آنها به امور مذهبی می شود.(1) چراکه فرزندان ما در دوران کودکی، بسیاری از حالات و رفتار و معنی عبارات ما را نمی فهمند. بنابراین والدین هنگامی که به همراه خردسالان نماز می خوانند باید بگونه ای عمل کنند که کودک احساس جبر و خستگی و دلزدگی نداشته باشد.
کودک مکن در سنین خردسالی در وسط نماز به دنبال شیء جاذبی بدود، یا پرنده ای و حیوانی نظر او را جلب کند و او به دنبالش روان شود. طبیعی است که در چنین صورتی نماز او باطل می شود، اما والدین نباید پس از نماز، وی را مورد بازخواست قرار دهند، بلکه بعدها در فرصتی مناسب به صورت دوستانه و حتی با خنده و شادی به او تفهیم کنند که اشتباه کرده و نمازش باطل شده است.(2)
والدین برای تشویق فرزندان به نماز وظیفه دارند از اقدام به جریحه دار کردن عواطف، مثل افشاگری، رسوا کردن، تحقیر وتخطئه و نیشخندها بخصوص در مقابل دیگران بپرهیزند.(3)
- روش تنبیهی، قهر و قطع محبت و تنبیه بدنی:
روشهای تنبیهی باید زمانی بکار برده شوند که کودک بخواهد تنها مجری نظرهای خود باشد، که در اینصورت والدین باید إعمال قدرت کنند- ابتدا بطور مستقیم و پس از آن بصورت غیر مستقیم نقش پند گویی

1. نکته های روان شناختی در تربیت دینی فرزندان؛ ص87.
2. نماز در سیمای خانواده؛ ص165.
3. هدایت نوجوان بسوی نماز؛ ص53.
71
و تذکر و تسلط و اقتدار خود را حفظ نمایند- در روایات اسلامی برای کودکان متمرّد از دستورات والدین سخن از تنبیه به میان آمده است، اما اغلب به معنای لغوی آن، یعنی آگاه کردن. تنبیه لازم نیست همیشه زبانی و بدنی باشد، بلکه گاهی یک نگاه ملامت بار، بی اعتنایی و… می تواند برای طفل سازنده باشد.(1)
تنبیه به صورتهای گوناگون انجام می گیرد و منحصر به کتک زدن نیست. یکی از روشهای مناسب تنبیهی، که از درسهای تربیت اسلام و اهل بیت(علیهم السلام) است، قهر کردن با کودک می باشد. این عمل در روحیة کودک تأثیر بسزایی دارد و کودک احساس می کند با قهر کردن مادر یا پدر از او، گویی تمام درها به رویش بسته می شود، در نتیجه هیچ راهی جز اطاعت از والدین نمی بیند.(2)از روشهای دیگر تنبیه، جریمه کردن، توبیخ و بی اعتنایی است که هریک روش مناسبی برای تشویق فرزند به عمل نیک به حساب می آیند. مثلاً در جریمه، نگذاریم کودک برنامة تلویزیونی مورد علاقه اش را تماشا کند، یا با دوستان بازی کند. البته محروم کردن یا قهر، باید به گونه ای باشد که کودک تصور نکند پدر و مادر بکلی او را طرد کرده یا دوستش ندارند. از اینرو باید در مدت زمان مناسبی إعمال شوند، تا کودک آسیب جدی نبیند، هر چند از لحاظ عاطفی تحت فشار قرار گیرد.(3)
اما تنبیه بدنی، آخرین مرحله ای است که در روایات در رابطه با نماز به چشم می خورد، که آن هم بخاطر سستی کودک در امر نماز است. اما باید دید تنبیه بدنی در چه مواردی جایز و در چه موردی ممنوع است؛ و این امر در توصیه های رهبران الهی به وضوح آمده است و هر پدر و مادر مسلمانی وظیفه دارد قبل از اقدام به تنبیه فرزند خود، این توصیه های ارزشمند را مطالعه کند.

1. نماز در سیمای خانواده؛ ص233و234.
2. حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت(ع)؛ ص143.
3. در آمدی بر نظام خانواده در اسلام؛ ص141.

72
اما آنچه مربوط به استفاده از روش تنبیه بدنی برای تشویق فرزند به نماز است و در روایات نیز آمده، این است که: نباید فرزند را قبل از ده سالگی برای نماز کتک زد. از جمله روایتی که می توان به آن اشاره کرد روایتی است از رسول خدا (صل الله علیه و آله و سلم) که فرموده اند:
«أدب صغار اهل بیتک بلسانک علی الصلاة و الطهور، فإذا بَلَغُوا عشر سنین فأضرب و لاتجاوز ثلاثاً؛ فرزندان خردسالتان را با زبان بر نماز و وضو انس و عادت دهید، و آنگاه که به ده سالگی رسیدند آنها را بخاطر سستی و سهل انگاری در نماز بزنید ولی از سه ضربه فراتر نرود».(1)
همانطور که از این روایت فهمیده می شود، در واداشتن کودکان به نماز خواندن، که از تأدیب زبانی آغاز می شود و در نهایت به تنبیه عملی می انجامد، والدین گرامی باید به این نکته توجه داشته باشند، که در سنین پایین تنها باید تشویق، نرمی و مهربانی، فرزندان خود را به نماز وادارند، و برآنان سخت نگیرند که یکباره از نماز بریده و از آن منزجر شوند، اما هرچه سن آنها بالاتر می رود، قدری لحن آمرانه بخود بگیرند و بطور کلی در زدن فرزندان بدلیل کوتاهی در نماز- بویژه در سنین کمتر از ده سالگی- با احتیاط و دوراندیشی بیشتر عمل کنند و یقین داشته باشند که راههای تربیتی بهتر و مؤثرتری هم هست که می توانند با کسب آگاهی بیشتر و مطالعة کتابهای تربیتی و گفتگو با فرزندان و مشاوره با مربیان و آگاهان در امر تربیت و همچنین تأمل و تفکر شایسته به آنها پی ببرند. والدین باید به یاد داشته باشند که، استمداد از خدای متعال در این میان نقش بسزایی دارد.(2)
- روش فعال بجای روش انفعالی:
یکی از روشهای مؤثر برای اینکه والدین بتوانند از همان ابتدا فرزندان خود را با آداب صحیح نماز خواندن آشنا کنند این است که، والدین روشهای آموزش نماز و شیوه های برخورد را با فرزندان بگونه ای انتخاب کنند

1. مجموعة ورام؛ ورام بن ابی فارس؛ ج2؛ ص155.
2. حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت(ع) ؛ ص222-224.
73
که آنها به طرز فعال و از روی میل و اختیار خود، به فلسفه، شرایط و آداب نماز پی ببرند. بهترین شیوه در این مورد، بکار گیری روش اکتشافی و فعال است که به کودکان و نوجوانان فرصت می دهد تا آنها خود شخصاً در بنا کردن مفاهیم و تکوین تدریجی ارزشهای دینی مشارکت نمایند.
در این روش بجای برخورد مستقیم و تحمیل توصیه ها و اندرزهای تربیتی، سعی می شود با طرح موضوع به شکل سؤالی، پاسخ مناسب از طرف مخاطب داده شود. مدل زیر یک مثال عملی برای استفاده از روش فعال بجای روش انفعالی در برخورد فرزندان، در ارتباط با اقامة نماز می باشد:
بجای گفتن: می توان گفت:

- این طرز نماز خواندن غلط است. - طرز درست نماز خواندن چگونه است؟
- زود باش وقت نماز دیر شد. - فکر می کنی الان وقت چیست؟
- صد بار گفته ام که نمازت را به موقع بخوان. - من در مورد چه چیزی بارها به تو تذکر داده ام؟
- یادت باشد صبح زود بیدار شوی که نمازت - فردا صبح باید چه ساعتی بیدار شوی؟ یا: اولین کاری که صبح
قضا نشود زود باید انجام دهی چیست؟
- اینقدر نمازت را با سرعت نخوان. - چگونه می توانی نمازت را با آرامش بخوانی؟
- ثواب خواندن نماز در مسجد خیلی بیشتر است. - خواندن نماز در کجا ثواب بیشتری دارد؟
- این طرز نماز خواندن را خدا قبول نمی کند. - فکر می کنی خداوند کدام نوع نماز را بیشتر قبول می کند؟
- این وضویی که گرفتی باطل است، زود باش - طرز صحیح وضو گرفتن چگونه است؟ می توانی یکبار برای من
دوباره وضو بگیر. انجام دهی؟
- اگر نمازت را به موقع بخوانی جایزه می گیری. - هرگاه نمازت را به موقع می خوانی چه احساسی داری؟
- اگر نمازت را ترک کنی خداوند نیز از تو قهر - اگر نمازت را ترک کنی چه اتفاقی می افتد؟
می کند.
- کسی نماز می خواند نباید گناهی انجام دهد، یا - کسی که اهل نماز است باید از چه کارهایی دوری کند؟
کارهای زشت انجام دهد.

74
در واقع روش فعال در تربیت دینی بگونه ای است که:
1- قدرت انتخاب به مخاطب می دهد تا با موضوع یادگیری و آموزش مورد نظر درگیر شود.
2- فرصت کشف و یادگیری شخصی بجای تحمیل و انتقال یک سویه به فرد داده می شود.
3- «چگونه» یادگیری مفاهیم دینی بیش از «چه چیز» یادگرفتن و یا چه اندازه یادگرفتن مهم است.
4- «تعامل» و ارتباط دو جانبه بجای «تحکم» و ارتباط یک طرفه انجام می گیرد.
5- درک متقابل، احترام متقابل و ارتباط دو سویه از جانب والدین بویژه برای فرزندان نوجوان در فرآیند تربیت دینی مورد توجه قرار می گیرد.(1)

 

1. نکته های روان شناختی در تربیت دینی فرزندان؛ ص95-99.
75

 


گفتار دوم: اموری که والدین باید در خانه برای جذب فرزندان به نماز، به کار گیرند
مقدمه: خانه و خانواده، اولین مکان تربیتی فرزندان هستند و بیشترین تأثیر را در امر تربیت ایفا می کنند؛ چراکه فرزندان بیشتر عمر خود را در آن به سر می برند. بنابراین لازم است این محیط دارای شرایطی باشد که در جذب فرزندان به نماز، بیشترین تأثیر را می گذارند، و این شرایط را باید والدین عزیز فراهم نمایند. مهمترین اموری که والدین باید در خانه بکار گیرند، عبارتند از :
- آماده سازی جوّ خانه: در مورد آماده سازی جوّ خانه برای واداشتن کودک به نماز، اموری را که باید رعایت کرد از این قبیل هستند:
1- دقایقی قبل از نماز، والدین آمادة تطهیر شوند و وضو بگیرند؛
2- با شنیدن صدای اذان، والدین، رو به قبله بنشینند و ذکر اذان را زمزمه کنند، حتی از فرزندانشان بخواهند او هم اذان بگوید؛
3- دعوت از فرزندان برای نماز با خوشرویی، که وقت نماز است، زمان سخن گفتن با خداست، بیایید آماده شوید که نماز بخوانیم؛
4- تهیه کردن مهری قشنگ، تسبیحی زیبا و جانماز برای فرزندان؛
5- تهیة لباس زیبا برای پسران و چادر نمازی قشنگ برای دختران؛

76
6- تسریع در آمادگی برای نماز، بگونه ای که کودک احساس مسئولیت والدین را در مورد آن دریابد و ببیند که آنها چگونه همة کارهای خود را بخاطر نماز رها کرده و آمادة انجام فریضه شده اند
7- بیدار کردن کودک هنگام صبح برای اجرای برنامة نماز، که بر طبق دستور صریح اسلام بر عهدة پدر است. او باید خود زودتر از اعضای خانواده بیدار شود و فرزندان خود را با صدای خوب، گرم و دلپذیر بیدار کند، به این صورت: علی جان من، فاطمه جان من، برخیز وقت نماز است… و آنقدر صدا کند تا آنها هشیار شوند و پس از هشیار شدن، آنان را به خود رها کند و خود بدنبال وضو و تطهیر برود. پس از بازگشت اگر بچه ها را در حال خواب دید، مجدداً با همان صدا و نوازش، آنها را صدا کند تا هشیار شوند. و وقتی که جواب دادند آنها را به خود رها کند و خود بالای سر آنها با صدای بلند نماز را شروع کند؛ پس از نماز اگر باز هم آنها در خواب بودند، به سر وقتشان برود، با صدای دلپذیر، با کشیدن دست بر سر و روی آنها، با نوازش بدنی، گاهی هم تحت شوخی با بچه ها به صورت بغل کردن و وایستادن آنها بیدارشان کند، به دستشویی راهنماییشان نماید و حتی صورتشان را بشوید تا کاملاً هشیار و آمادة نماز شوند.
در همه حال باید سعی کرد خاطرة بیدار کردن برای نماز را برای بچه ها دلپذیر ساخت، بگونه ای که از آن صحنه ها خاطرة تلخی در ذهن نداشته باشند. اگر این کار تنها به مدت یک هفته بطور منظم تعقیب شود، بصورت عادتی مناسب در آنان باقی خواهد ماند و یا از آن احساس سنگینی نخواهند داشت(1)
- گفتن اذان و اقامه در خانه:
اذان سرودی است آسمانی و شعاری موزون، کوتاه، پر محتوا و سازنده که در بردارندة اساسی ترین پایه های پایه های اعتقادی و جهت گیری عملی مسلمانان است؛ اذان صدایی است که به آسمانیان می رسد و شیطانها را به فرار وا میدارد. در احادیث اشاره شده در خانه هایتان اذان بگویید تا شیطان طرد شود و فرزندانتان با این نغمة ملکوتی آشنا شوند. والدین باید سعی کنند بچه ها را به اذان گفتن تشویق کنند و روحیة حق گویی را در آنان پرورش دهند؛(2)

1. نماز در سیمای خانواده؛ ص167و168.
2. درسها و پیامهای نماز برای خانواده ها؛ ص62.
77
و در این مورد باید به مولا و سرورمان امام حسین(علیه السلام) اقتدا نمایند، آنجا که ایشان در نیمروز گرم عاشورا و در بحبوحة جنگ، به فرزند جوان خود فرمودند:
«اذان و اقامه بگوᴉ پس اذان و اقامه گفتند و آن حضرت قیام فرمودند و نماز را در میدان نبرد اقامه کردند». و این اهمیت و ضرورت تکرار اذان و اقامه را از بدو تولد تا واپسین لحظه های نشان می دهد.(1) البته کسی که اذان را می گوید باید دارای صفات خاصی باشد. در متن اسلام آمده است که مستحب است مؤذن «صیِّت» یعنی خوش صدا باشد، زیرا طبع آدمی اینطور است که وقتی اذان را از یک خوش صدا می شنود، جملات آن، جور دیگری بر قلبش اثر می گذارد و اثر پذیری سریع تر است.(2)
- تنظیم برنامة خواب بچه ها:
در روایات آمده است، رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) در تفسیر آیة:
«فَخَلف مِن بعدهم خلف اضاعوا الصلاة إتَّبَعوا الشهوات؛ پس از آنان، جانشینانی بجای ماندند که نماز را تباه ساخته و از هوسها پیروی کردند».(3)
فرمودند: « بعد از من مردمانی می آیند که اسیر شهواتند، نماز جماعت را ترک می کنند، شبها دیر می خوابند و نماز صبحشان از دست می رود».(4)
با توجه به فرمودة رسول گرامی اسلام(صل الله علیه و آله و سلم) ، پی می بریم که والدینی که در اندیشة روح و روان و آیندة فرزند خویش هستند، باید زمان خواب بچه ها را طوری تنظیم کنند که با شادابی بتوانند نماز و مراسم دینی را انجام دهند.(5)
- صبر و حوصلة والدین در سفارش فرزندان به نماز:
بسیاری از خانواده ها می گویند از بس بچه ها را به نماز سفارش کردیم خسته شدیمᴉ در پاسخ به آنها باید

1. نماز شناسی؛ حسن راشدی؛ ج1؛ ص149.
2. پرستش آگاهانه؛ ص96.
3. مریم؛ آیة59.
4. وسایل الشیعه؛ شیخ محمد بن حسن حر عاملی؛ ج15؛ ص343.
5. درسها و پیامهای نماز برای خانواده ها؛ ص66.
78
گفت: مسائل حیاتی را باید مستمراً و با زبانهای گوناگون و متنوع و شیوه های مختلف مطرح کرد. چطور ما از توصیه در مورد غذا هیچگاه خسته نمی شویم و حیات بچه ها را با غذا و هوا مرتبط می دانیم؟ باید باور کنیم غذای روحی بچه ها و اکسیژن جان آنان و خوشبختی دنیا و آخرتشان به رابطة آنها با آفریدگار مهربان بستگی دارد، چس با دلسوزی بدنبال راههای جدید، بیانهای جذاب و ابتکار در طرح مسئله باشیم.(1) خداوند متعال در قرآن عزیز می فرمایند:
«و أمُر أهلَک بالصلوة إصطبر علیها؛ ای پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم)ᴉ خانواده ات را به نماز سفارش کن و بر انجام آن شکیبا باش…».(2)
و ما اگر به عنوان مسلمان حقیقی، پیامبر عظیم الشّأن اسلام(صل الله علیه و آله و سلم) را بهترین الگوی خویش می دانیم، پس باید با صبوری زیبا در برابر نافرمانی و ناسازگاری های اولیة فرزندان در تن ندادن آنها به تکالیف دینی، و با تفکر و تأمل برای کشف راههای مناسب و شیوه های مؤثر در برخورد با اینگونه مشکلات، راه را در هموار کردن پیدایش حس دینی آنها باز کنیم.(3)
روایات در رابطه با صبر و حوصله بسیار است که از آن جمله روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که شنیدنی و بسیار آموزنده است. آن حضرت می فرمایند:
«روزی پیامبر(صل الله علیه و آله و سلم) در حال نماز خواندن بود و امام حسین(علیه السلام) (که هنوز بخوبی زبانش باز نشده بود) در کنار حضرتش ایستاده بودند. پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) برای شروع نماز، تکبیرة الاحرام گفتند، امام حسین(علیه السلام) نیز سعی کردند که الله اکبر بگویند اما نتوانستند. پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) دوباره تکبیر گفتند و امام تلاش می کردند که الله اکبر بگویند اما باز نتوانستند. پیامبر (صل الله علیه و آله و سلم) تا هفت بار گفتن تکبیرة الاحرام را تکرار کردند، تا اینکه در تکبیر هفتم زبان امام حسین(علیه السلام) باز شد و تکبیرة الاحرام درست ادا کردند. امام صادق(علیه السلام) در پایان فرمودند: از این رو بود که هفت تکبیر سنت شد».(4)

1. همان؛ ص64و 65.
2. طه؛ آیة132.
3. نکته های روان شناختی در تربیت دینی فرزندان؛ ص70.
4. وسایل الشیعه؛ ج6؛ ص20.
79
- آسان گیری در عبادت فرزندان:
یکی از نکات مهم در تشویق فرزندان به نماز، آسان گیری و سهولت در برنامة عبادی آنان است، و اگر این موضوع رعایت نشود، برنامة تربیتی موفق نخواهد بود. سیرة ائمه (علیهم السلام) ائمه (علیهم السلام) هم ابتدا بر آسان گیری بوده است. به عنوان نمونه آنان به فرزندانشان دستور می دادند نماز مغرب و عشاء و نیز ظهر و عصر را با هم بخوانند، با اینکه بزرگسالان این نمازها را در چهار وقت جداگانه می خواندند.(1) بین شیعه و اهل سنت در جمع کردن نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء، اختلاف نظر است. اما فقهای شیعه متفقاً جمع بین این نمازها را جایز می دانند، هر چند برای اقامة نماز در پنج وقت، فضیلت بیشتر قائلند.
ائمه (علیهم السلام) برای اینکه کودکان نسبت به نماز علاقة بیشتری نشان دهند و از سوی دیگر فشار نیز بر آنها وارد نشود، فرمودند:
«کودکان را مقیّد به پنج وقت نکنید و اگر خواستند نمازهای مغرب و عشاء را یکباره نخوانند، بگذارید چنین کنند، چون امکان دارد در فاصلة بین نماز مغرب و عشاء خوابشان برده ناچار باشید که آنها را از خواب بیدار کنید تا مجدداً نماز بخوانند و این امر برای کودکان سخت است. لذا جمع خواندن دو نماز برای آنها بهتر است تا اینکه بخوابند و نماز عشاء را نخوانند».(2)
بنابراین این نکته ای مهم است که در سالهای اول و مخصوصاً در دوران خردسالی، در نماز بگونه ای عمل کنیم که کودک احساس جبر و خستگی نداشته باشد. نماز را برای او امری سنگین و کسل کننده نسازیم. به مصلحت اوست که نمازها با ذکرهای طولانی و رکوع و سجود خسته کننده نباشد. حتی مستحب است بخاطر چند کودکی که با ما به نماز ایستاده اند آن را سریع تر بخوانیم و از برخی کارهای مستحبی صرف نظر کنیم. والدینی که اصرار دارند حتی از روی جبر و اکراه، بدون توجه به حال و روحیة کودک، او را نماز خوان بار آورند، ناخودآگاه لامذهب های آینده و افرادی عقده ای را می پرورانند. چنین افرادی در نخستین فرصتی که به قدرت و استقلالی دست یابند ترک دین و عبادت خواهند گفت، و شاهد . نمونه در این زمینه کم نیست.(3)

1. آثار تربتی نماز؛ ص131.
2. نماز در آینة وحی؛ ص59.
3. توشه ای از خرمن نماز؛ ص347.
80
- گرفتن جشن تکلیف:
از بهترین و شیرین ترین دورانی که بر فرزندان می گذرد، دوران بالغ شدن آنهاست. بچه ها در این مرحله احساس می کنند که شور و نشاط عظیمی در روحشان دمیده می شود و گویی به جهان تازه ای گام می نهند. آنان با تحولاتی که در روح و جسم خود می یابند به خدا توجه می کنند که بر آنان منَّت نهاده و آنان را در آستانة شکوفایی و رشد و بالندگی و حرکت بسوی کمال لایتناهی و تقرب به درگاه مقدس خود دعوت کرده است.
مراسم جشن تکلیف، پاسخ مثبت و مؤثری است به حالات و عواطف درونی نوجوانان. این مراسم بر شخصیت پاک و پر انرژی نوجوانان صحّه می گذارد و آنان را در قبول مسئولیتهای دینی و انسانی، مستعد و پر توانتر می سازد. بنابراین والدین گرامی باید خدا را بر این عطیّه و احسان بی منّت شکر نموده آن روز را جشن بگیرند. شایسته است که این جشن بخوبی برگزار گردد و مجالس عمومی و خصوصی برای آن تشکیل شود و پدر یا بزرگ خاندان، دربارة عظمت تکلیف و مکلف شدن و مسائل مربوط به آن سخن بگوید.
چه نیکوست آن هدیه ها و دسته گلها که در مراسم جشن تولد آورده می شود، برای جشن تکلیف باشد و چه خوب است که هدیه ها، کتاب و نوارهای سودمند باشد. اگر به نوجوانی که به سن تکلیف رسیده بیان شود که از این لحظه خداوند به تو توجه و لطف ویژه ای دارد، و بر اثر لیاقتی که در وجود تو نهفته است این مسئولیت سنگین را بر دوشت نهاده و درهای کمال و ترقی و در نتیجه شاهراه بهشت جاودان را به رویت باز کرده است، او متحول خواهد شد.(1)
در گذشته نیز برخی از علمای بزرگ بر این روش اهتمام داشته و دوران بلوغ و تکلیف را برای نوجوانان خود جشن می گرفتند و در این جشن بزرگان را نیز دعوت می نمودند. به عنوان نمونه، سید بن طاووس(رضی الله عنه) که یکی از برجسته ترین علمای قرن ششم هجری می باشد و توفیق تشرف به خدمت حضرت ولیِّ عصر (ارواحنا له الفداه) را داشته، دربارة دوران بلوغ فرزندش خطاب به وی چنین می فرماید:

1. حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت(ع)؛ ص293و294.
81
«اگر من با عنایاتی که خداوند مرحمت فرموده زنده بمانم، روز تشرف تو به سن تکلیف را عید قرار می دهم و صد و پنجاه دینار صدقه خواهم داد».(1)
- همراه کردن القاآت سازنده و جهت دهنده در حین ترغیب به نماز:
یکی از مسائل مهم در ترغیب فرزندان به نماز این است که والدین هنگام اقامة نماز با کودکان، آموزش نماز را با القاآت سازنده و جهت دهنده همراه کنند، تا تأثیر بیشتری در ذهن و روح کودک داشته باشد؛ این القاآت در دو جنبه مورد توجه قرار می گیرد:
1- جنبة اثباتی؛ بطوریکه باید به همراه نماز، دائماً به کودک القاء شود، مانند:
- چون بچة نماز خوانی هستی، خدا تو را بیشتر دوست دارد؛
- من که پدر یا مادر تو هستم تو را بخاطر نماز خیلی بیشتر از وقتی که نماز نمی خوانی دوست می دارم؛
- فرزندم نماز خوان است، و خدا نماز خوان را به بهشت می برد؛
- خدا از آدم نماز خوان راضی است، من هم از تو راضی هستم؛
- حتی اشکالی ندارد که در مواردی در حضور مهمانان از فرزندان خود تعریف کنیم، که: پسرم الحمدلله بزرگ شده و نماز می خواند؛ دخترم، بزرگ و فهمیده شده به همین علت نماز می خواند.
2- جنبة نفی؛ که در القاآت مربوط به نفی، مصداقهای گوناگون: «إنَّ الصلاة تنهی عن الفحشاء و المنکر…»را به او تفهیم می کنیم. مثلاً متذکر می شویم که:
- تو آدم نماز خوانی هستی، دروغ گفتن از تو بعید است؛
- از تو که آدم نماز خوانی هستی انتظار ندارم که پدر یا مادرت را اذیت کنی؛

1. شیوه های رفتار با جوانان از منظر ولایت؛ ص 17.
82
- آدم نماز خوان که تنبل نمی شود؛
- آدم نماز خوان که حرف بد نمی زند، کار بد نمی کند و… .
والدین باید توجه داشته باشند که این القاآت، بصورت مکرر و مداوم و برای موارد خاص، بیشتر مورد اتکا باشد. البته ذکر فضایل نماز، یاد آوری نقش آن در سازندگیها و رشد جنبه های اخلاقی و انسانی بر اثر آن، خود در این راه مؤثر است و والدین و مربیان این مسأله را همه گاه باید متذکر شوند.(1)


1. نماز در سیمای خانواده؛ ص174و175.
83

 


گفتار سوم: سفارش برخی بزرگان به نماز
مقدمه: از آن جهت که نماز ستون دین و معراج مؤمنین است، و حتی در ادیان قبل از اسلام هم وجود داشته، از دیر باز سفارشهای زیادی در مورد آن شده است. به همین جهت بنا داریم در این فصل از بخش پایانی تحقیق، به برخی از این سفارشات وارده از بزرگان بپردازیم. به امید آنکه همگی، این سفارشات راهگشا را فراگرفته و در تمامی عرصه های زندگی به آنها عمل نماییم.
- اهمیت نماز، در سخن امیر المؤمنین علی(علیه السلام) :
«مردمᴉ خواندن و اقامة نماز را برعهده گیرید، و آن را حفظ کنید؛ زیاد نماز بخوانید و با نماز، خود را به خدا نزدیک کنید، چراکه خداوند متعال فرموده اند:(نماز دستوری است که در وقتهای خاص بر مؤمنان واجب گردیده است)(1)آیا به پاسخ دوزخیان گوش فرا نمی دهید. آن هنگام که از آنها پرسیدند:(چه چیز شما را به دوزخ کشانده است؟ گفتند: ما از نماز گزاران نبودیم).(2)
همانا نماز، گناهان را چونان برگهای پاییزی فرو می ریزد، و غل و زنجیر گناهان را از گردنها می گشاید. همانا کسانی از مؤمنان، حق نماز را شناختند که زیور دنیا از نماز بازشان ندارد، و روشنایی چشمشان، یعنی اموال و فرزندان، مانع نمازشان نشود.

 

1. نساء؛ آیة103.
2. مدثر؛آیة42.
84
خدای سبحان می فرمایند: (مردانی هستند که تجارت و خرید و فروش، آنان را ازیاد خدا، و برپا داشتن نماز و پرداخت زکات باز نمی دارد)(1)پیامبر خدا(صل الله علیه و آله و سلم) پس از بشارت به بهشت، خود را در نماز خواندن به زحمت می انداخت، زیرا خدا وند به او فرمود: (خانوادة خویش را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شکیبا باش).(2) پس پیامبر خدا(صل الله علیه و آله و سلم) پی در پی خانوادة خود را به نماز فرمان می داد، و خود نیز در انجام آن شکیبا بود».(3)
- سفارش حضرت لقمان فرزند خود را به نماز:
لقمان حکیم در سفارشهایش دربارة نماز به فرزندش می گوید: «فرزندمᴉ نماز بسیار بخوان. هرگز نماز را از اول وقت به تأخیر مینداز و دِین خدا را نسبت به اول وقت نماز ،فوراً ادا کن. نماز را با جماعت بخوان، هرچند در سخت ترین حالات و شرایط باشی».(4)
- اهمیت نماز از دیدگاه امام خمینی(رحمة الله علیه):
امام خمینی(رحمة الله علیه) آن معمار کبیر انقلاب اسلامی و عارف فرزانه، در مورد جایگاه نماز می فرمایند:
«نگویید که ما انقلاب کردیم، حالا باید هی فریاد بزنیمᴉ خیر، نماز بخوانید،(نماز) از همة فریادها بالاتر است.» و در جای دیگر فرموده اند: «خدای تعالی دوست دارد که وقت ذکر او، بنده منقطع بسوی او باشد و متضرع و خالص باشد؛ پس سزاوار است نمازگزار، کارهایی که ثواب نماز را کم می کند بجا نیاورد و کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند بجا آورد»؛ ایشان فرموده اند: «نماز جمعه در رأس همة امور است، و از بزرگترین عنایات حق تعالی بر جمهوری اسلامی ایران است. یکی از


1. نور؛ آیة37.
2. طه؛ آیة132.
3. نهج البلاغه؛ خطبة 199؛ ص299.
4. توشه ای از خرمن نماز؛ ص 416.
85
برکات این نهضت و انقلاب، همین اقامة نماز جمعه هاست».(1)
- مقام معظم رهبری(مد ظله العالی) و نماز:
«هیچ وسیله ای مستحکم تر و دائمی تر از نماز برای ارتباط میان انسان با خدا نیست؛ مبتدی ترین انسانها رابطة خود با خدا را به وسیلة نماز آغاز می کنند و برجسته ترین اولیاء خدا نیز بهشت خلوت انس خود با محبوب را در نماز می جوید. این گنجینة ذکر و راز را هرگز پایانی نیست و هرکه با او بیشتر آشنا شود، جلوه و درخشش بیشتری می یابد؛ نماز در همة حالات، حتی در میدان نبرد و در سخت ترین آزمایشهای زندگی، اولویت خود را از دست نمی دهد.
انسان همیشه به نماز محتاج است و در عرصه های خطر، محتاج تر».(2)
- نتیجه گیری:
آنچه در پایان این فصل می توان نتیجه گرفت این است که، برای آنکه تشویقهای والدین در گرایش فرزندان به نماز، مؤثر واقع گردد، لازم است که والدین گرامی از روشهای مناسب دعوت و جذب بهره گیرند، و علاوه برآن، شرایط جذب را نیز در منزل فراهم نمایند. چراکه بکاربردن روشها به تنهایی و بدون همکاری اعضای خانواده و بویژه والدین باهم و بدون کمک گرفتن از معارف اسلامی و سفارشهای بزرگان دین، تأثیر چندانی نخواهد گذاشت.
از این رو به والدین و مشوقین نماز توصیه می شود تمامی جوانب ترغیب و جذب را رعایت نموده و عالماً و عملاً به آنها بپردازند.
«و مِن الله توفیق»

1. همان؛ ص182.
2. همان؛ ص 342.
86
فهرست منابع و مآخذ
1- قرآن کریم.
2- نهج البلاغه.
3- اصول کافی؛ ثقة الاسلام کلینی؛ دارالکتب الاسلامیه؛ تهران؛ چاپ چهارم؛ سال1365.
4- انسان کامل؛ شهید مرتضی مطهری؛ انتشارات صدرا؛ چاپ یازدهم؛ دی ماه 1373.
5- آثار تربیتی نماز؛ سید محمد زکی دوغان(حسینی)؛ ستاد اقامة نماز؛ چاپ دوم؛ سال1390.
6- بحار الانوار؛ محمد تقی مجلسی؛ انتشارات اسلامیه؛ تهران؛ بی چا؛ بی سا.
7- العین؛ محمد بن احمد فراهیدی؛ مؤسسة النشر الاسلامی؛ قم؛ سال1372.
8- پرستش آگاهانه؛ محمد رضا رضوانطلب؛ ستاد اقامة نماز؛ چاپ دوم؛ سال1375.
9- تفسیر نمونه؛ آیة الله مکارم شیرازی؛؛ دارالکتب الاسلامیه؛ چاپ بیست و هفتم؛ سال1386.
10- تفسیر مجمع البیان؛ فضل بن حسن طبرسی؛ انتشارات نوروحی؛ قم؛ چاپ اول؛ سال1388.
11- تعليم و تربيت در اسلام؛ شهید مرتضی مطهری؛ انتشارات الزهراء(سلام الله علیها) تهران؛ سال1362.
12- تربیت اسلامی با تأکید بر دیدگاههای امام خمینی(ره)؛ محمد رضا شرفی؛ مؤسسة تحقیقات و نشر معارف اهل بیت(علیهم السلام)؛ تهران؛ سال1379.
13- توشه ای از خرمن نماز؛ اصغر محمدی همدانی؛ مؤسسة عالی آموزش و پژوهش مدیریت؛ چاپ اول؛ سال1386.
14- جوان در کلام نور؛ مرتضی روحانی؛ مؤسسة عالی آموزش و پژوهش امام خمینی(ره)؛ چاپ اول؛ سال1381.
15- حقوق فرزندان در مکتب اهل بیت(علیهم السلام)؛ محمد جواد طبسی؛ دفتر تبلیغات اسلامی قم؛ چاپ اول؛ سال1374.
16- درسها و پیامهای نماز برای خانواده ها؛ جمشید احمدی؛ ستاد اقامة نماز؛ چاپ چهارم؛ سال1390.
87
17- در آمدی بر نظام خانواده در اسلام؛ محمد رضا سالاری فر؛ نشر هاجر؛ چاپ سوم؛ سال1388.
18- رسالت و جایگاه نماز جمعه؛ سید رضا تقوی؛ نور الائمه(علیهم السلام)؛ تهران؛ چاپ دوم؛ سال1385.
19- راز نماز؛ محسن قرائتی؛ مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن؛ چاپ بیست و یکم؛ سال1391.
20- صحیفة نور؛ مجموعة سخنرانیهای امام خمینی(ره)؛ سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی؛ تهران؛ چاپ دوم؛ سال1370.
21- غررالحکم و دررالکلم؛ عبدالواحد الآمری التیمیمی؛ دارالکتب الاسلامیه؛ چاپ دوم؛ سال1427(ه.ق).
22- شیوه های رفتار با جوانان از منظر ولایت؛ احمد طهماسبی؛ انتشارات یاقوت؛ چاپ هشتم؛ سال1385.
23- فرهنگ فارسی عمید؛ حسن عمید؛ انتشارات اشجع؛ چاپ دوم؛ سال1390.
24- فرهنگ فارسی معین؛ محمد معین؛ انتشارات امیر کبیر؛ چاپ چهارم؛ سال1360.
25- لغت نامة دهخدا؛ علی اکبر دهخدا؛ انتشارات دانشگاه تهران؛ چاپ دوم؛سال1377.
26- لسان العرب؛ محمد بن مکرم ابن منظور؛ دار الإحیاء ترث عربی؛ بیروت؛ سال1413(ه.ق)
27- مجموعة ورام؛ ورام ابن ابی فارس؛ انتشارات مکتب الفقیه؛ بی چا؛ بی سا.
28- مفاتیح الجنان؛ حاج شیخ عباس قمی؛ ناشر فیض کاشانی؛ چاپ بیست و نهم؛ سال1386.
29- مسئولیت تربیت؛ محمد دشتی؛ نشر امام علی(علیه السلام)؛ چاپ اول؛ سال1364.
30- مجمع البیان؛ شیخ فخر الدین طریحی؛ مکتب نشر الثقافة الاسلامیه؛ سال1376.
31- مستدرک الوسایل؛ محدث نوری؛ مؤسسة آل البیت (علیهم السلام)؛ قم؛ چاپ اول؛ سال1408(ه.ق).
32- نماز شناسی؛ حسن راشدی ستاد اقامة نماز؛ چاپ یازدهم؛ سال1385.
33- نماز در سیمای خانواده؛ انجمن اولیاء و مربیان؛ جمهوری اسلامی ایران؛ تهران چاپ اول؛ سال1376.
34- نکته های روان شناختی در تربیت دینی فرزندان؛ عبد العظیم کریمی؛ ستاد اقامة نماز؛ چاپ هفتم؛ سال1390.
35- نقش نماز در شخصیت جوانان؛ مصطفی خلیلی؛ نشر زائر؛ قم؛ چاپ پنجم؛ سال 1387.
36- نماز در آینة وحی؛ غلامعلی نعیم آبادی؛ چاپ دوم؛ سال1378.
88
37- نماز زیباترین الگوی پرستش؛ غلامعلی نعیم آبادی؛ ستاد اقامة نماز؛ چاپ دوم؛ سال1379.
38- نماز در قرآن؛ سید ابراهیم سید علوی؛ طلوع آزادی؛ چاپ اول؛ سال1377.
39- نظام خانواده در اسلام؛ حسین انصاریان؛ نشر ام ابیها(سلام الله علیها)؛ قم؛ سال1377.
40- وسایل الشیعه؛ شيخ محمد بن حسن حر عاملی؛ مؤسسة آل البیت(علیه السلام) لإحیاء التراث؛ بیروت- لبنان؛ چاپ سوم؛ سال1429(ه.ق)
41- هدایت نوجوان بسوی نماز؛ علی قائمی؛ ستاد اقامة نماز؛ چاپ ششم؛ سال1373.

 

89

 13 نظر

تحقیقی با عنوان اسلام وموسیقی

17 اسفند 1391 توسط صالحی

 

طیبه شرف بیانی

پایه دوه-حوزه علمیه حضرت زینب کبری(سلام الله علیها) سریش آباد
عنوان تحقیق:اسلام وموسیقی


 

چکیده
عقل ,از طریق لوازم احکام نیز می تواند حرمت غنا وموسیقی را اثبات نماید , زیرا شکی در این نیست که موسیقی وغنا در برخی موارد , مقدمه جرأت بنده در مقابل مولا شده وزمینه گناهان دیگر را فراهم می کند مقدمه جرأت در مقابل مولا و حتک محرمات الهی , از چیزهایی است که عقل هر عاقلی به قباهت وزشتی آن حکم می کند.
پس انسان عاقل باید خود را از هر عملی (مثل غنا وموسیقی)که موجب جرأت عبد در مقابل مولا می شود , دور نگه می دارد.
درباره موسیقی وغنا , بر فرض این که هیچ دلیلی بر مبغوضیت آنها وجود ند اشته باشد (در حالی که ده هادلیل وجود دارد ) از همین راه می توان نا پسندی آنها را بدست آورد. زیرا بر اساس دلایل موجود , موسیقی وغنا به وسیله شیطان ملعون اختراع ودر طول تاریخ به وسیله افراد غیر متعهد وبی مبالات به دین , مانند سلاطین جور و مأموران فاسق آنان رواج یافته است .
غنا و آواز خوانی , نوحه گری شیطان در غم فراق بهشت است . وقتی که دین اسلام آمد ومردم را به عواقب شوم موسیقی متوجه ساخت . مردم مسلمان , موسیقی را ترک کردند , حتی از آن آهنگهای ساده زمان جاهلیت نیز دوری جستند . مسلمانان در این کار از پیامبر اسلام (ص) تبعیت می کردند.
غنا کاری از باطل از گناهان کبیره است . یکی از ملاکهای گناه کبیره آن است که :خدای تعالی به آن وعده آتش دوزخ داده است . پس غنا (آواز طرب انگیز ) یکی از گناهان کبیره می باشد
وبعضی از مردم سخنان بیهوده را می خرند تا مردم را از روی نادانی , از راه خدا گمراه سازند وآیات الهی را به استهزاء گیرند , برای آنان عذابی خوار کننده است.

فهرست
عنوان ………………………………………………….صفحه
فصل اول
مقدمه ……………………………………………………2
اهمیت و ضرورت…………………………………………3
مفهوم شناسی ………………………………………..4
مفهوم لغوی غنا…………………………………………6
مفهوم لغوی طرب……………………………………….8
فصل دوم
انواع طرب ……………………………………………….11
سیر تاریخی موسیقی غنا…………………………….12
اختراع موسیقی غنا……………………………………13
موسیقی بعد از ظهور اسلام………………………….16
بدگوئی ولید از موسیقی………………………………18
پادشاهان ایرانی………………………………………..19
تاثیر موسیقی بر عقل………………………………….21
تاثیر موسیقی بر احساس……………………………..23
ادله اربعه در موسیقی غنا……………………………..25
قرآن(کتاب) ……………………………………………….26
روایات………………………………………………………27
نگهداری آلات موسیقی و غضب خدا …………………..28
چگونگی حشر اهل موسیقی……………………………28
آیا گناه غنا و موسیقی کبیره است………………………29
نتیجه گیری …………………………………………………31
منابع و مآخذ………………………………………………..32

 

مقدمه
از محرمات اسلام، دو عمل شبیه به هم ، یعنی موسیقی (نوازندگی) و غنا (خوانندگی) است . چه انسان خودش نوازندگی یا خوانندگی کند یا به آنها گوش دهد. در اسلام هیچ حکمی از واجب و حرام بودن بی جهت نیست و قطعاً حکم حرام بودن موسیقی و غنا به سبب مفاسدی است که در آنها .
همچنان که در جامعه دیده می شود یکی از مهمترین وسایل فساد اخلاقی در جامعه و به گمراهی کشاندن جوانان و ضایع ساختن استعداد های آنها موسیقی و غنا است ولی متاسفانه برخی از مردم این دشمن خطرناک را در جامعه پرورش می دهند و عمر گرانبهای خود را در آن تلف می کنند به گمان اینکه موسیقی خوشایند و شیرین است غافل از اینکه موسیقی به ظاهر زیباست و لی در باطن سم کشنده ای به همراه دارد!
در چنین جامعه ای وظیفه مذهبی هر مسلمانی ایجاب می کند تا آنجا که ممکن است در بیدار نمودن دیگران بکوشد.

 

اهمیت و ضرورت
چون موسیقی تاثیرات مستقیمی بر بهداشت و روان دارد و از آیات و روایت متعددی که به دست آمده موسیقی و غنا و جزء گناهان کبیره شناخته شده بر خود میدانیم که درباره آن تحقیق کنیم.
با ترویج موسیقی در جامعه امروز ، مردم با فساد اخلاقی و دور شدن از روح تقوا و روی آوردن به شهوات و گناهان که از اثرات موسیقی است و برخی مهم از طریق شنیدن شخنان باطل و شهوت انگیز غیرت خود را نادیده می گیرند و در دنیای بی تفاوتی به سر می برند.
موسیقی باعث کاهش یا سلب جدیت عقل می شود و سستی و سبکی در عقل باعث سستی و سبکی در عمل نیز می گردد که یکی از عوامل ویران کننده عقل است. و از جمله چیزهایی که مغز جوان های ما را تحزیر می کند موسیقی است موسیقی سبب می شود که اگر مغز انسان چند وقتی به موسیقی گوش کند تبدیل به یک مغز غیر فعال و غیر جدی می کند و انسان را از جدیت بیرون می کند و انسان را به موجودی هزل و بیهوده می کشاند و از مسائل زندگی و کار های جدی به کلی غافل می شود بدین سبب برخورد لازم دیدم تا از طریق تحقیق و پژوهش بر خود و دیگران بفهمانیمکه موسیقی از کارهای بیههوده و باطل است و هیچ خیر و ضرورتی برای انسان و زندگی او ندارد.

مفهوم شناسی
مفهوم لغوی موسیقی : اصل واژه«موسیقی» یونانی است که در زبان عربی و فارسی نیز استعمال می شود اهل لغت مفهوم آن را با عبارت های گوناگون بیان کرده اند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1. در اقرب الموارد آمده است: الموسیقی فن العتاد والتطریب ,یونا نیتها موسیکی وصاحب الفن موسیقی , موسیقی به معنای فن آوازه خوانی ,سرود خوانی وشادی کردن است ,لفظ یونانی آن موسیکا می باشد وصاحب این فن را (در زبان عربی ) موسیقی می گویند.
2.برهان قاطع می گوید:موسیقی ساز معروفی است که آن را از نی های بزرگ وکوچک وبه هم وصل کرده اند….وجمعی می گویند:نام پرنده ای است که در منقار آن سوراخ بسیاری است واز آن سوراخها آواز گوناگون بر می آید و موسیقی از آن مأخوذ است.
3.در لغت نامه دهخدا می نویسد : در رسائل اخوان الصفا آمده :
منظور از موسیقی همان غنا است ، وغنا مجموعه ای از آهنگهاست
4.در فرهنگ دانشگاه می خوانیم ؛موسیقی فن خوانندگی وتهییج مردم به شهوات جسمانی است.
5.در فرهنگ ابجدی چنین آمده است . الموسیقی : فن آواز وموزیک (این کلمه یونانی است )الموسیقی :موسیقی دان .
آقای علی حسینی در کتاب موسیقی :پس از نقل سخنان برخی از دانشمندان علم لغت در معنا کلمه موسیقی می گوید:موسیقی عبارت است از : آهنگهایی که از آلات موسیقی خارج شود ومتناسب با قواعد موسیقی که در ااصطلاح اهل موسیقی (نوت) گویند باشد .
مفهوم نوت = نت
فرهنگ زبان فارسی , (نوت) را این گونه معنا کرده است :
نوت {not} (=نوت) : نشانه هایی که به وسیله آنها آوازهای موسیقی را نشان میدند :
دو , ر, می , فا , سل ,لا ,سی .
به طور خلاصه می توان گفت :منظور از موسیقی در لغت صدایی است که از نواختن الات موسیقی ایجاد می شود وبا آهنگهای متعارف آن (نوت) تناسب داشته باشد .
مفهوم لغوی غنا
واژه شناسان کلمه غنا را با عبارتهای مختلف بیان کرده اند که به برخی از آنها اشاره می شود : 1. در فرهنگ جامع آمده است :«غناء :آواز خوش ,سرود »
2. طریحی در مجمع المجدین گفته است :غناء(بر وزن کساء) عبارت است از :صدایی که همراه با ترجیع وزیر وبم باشد به گونه ای که طرب انگیز وشاد آفرین باشد، یا در نظر عرف «غنا» نامیده شود اگرچه طرب آور نباشد اعم از این اینکه در قرائت قرآن یا شعر باشد و یا در غیر اینها.
3. در لغت نامه دهخدا از چهار کتاب: مهذب الصماع ، منتح الادب ،غیاص الغات و اقرب ال موارد به ترتیب چهار تعریف زیر را آورده است:
1-غنها :سرود 2- آواز خشک طرب انگیزد 3- نغمه و سرود خوانی 4-آواز خشک طرب انگیز و قیاس در آن (ضم غین) یعنی غنا است چه آن به صوت دلالت می کند و غنا به معنای تقنی و آواز خوانی است و آن در صورتی تحقق می پذیرد که الحانش از شعر و همراه با کف زدن باشد.
نتیجه : از مجموع کلمات واژه شناسان در بیان مفهوم غنا مطالب زیر استفاده می شود:
6

1. در مفهوم غنا اختلاف است که آیا غنا عبارت است آواز خوش ، طرب انگیز ، یا آواز کشش دار، یا آواز طرب انگیزی که مشتمل بر «ترجیع»باشد و یا صدای طرب انگیز که همراه با شعر و کف زدن باشدو…؟
2. اگرچه تعاریف واژه شناسان درباره غنا در ظاهر دچار اختلاف می باشد ولی بعید نیست که همه را ناظر بر یک معنا بدانیم و بگوییم: از نظر اهل لغت غنا عبارت است از«صوتی که با ترجیع و کیفیت خاصی ادا شود که طرب انگیز باشد».
یا بگوییم: «غنا در لغت عبارت است از :آواز خوش شادی آفرین یا حزن آور».
مفهوم ترجیع وطرب
از آنجا که در اکثر عبارات مذکور ,لفظ «ترجیع» و«طرب» آمده لازم است مفهوم این دو واژه نیز آورده شود تا مفهوم «غنا» روشن گردد.
جوهری در صحاح گفته است :ترجیع عبارت است از :چرخاندن صدا در گلو,همان گونه که صاحبان آهنگ می خوانند .
ابن ایثر در نهایه می نویسد :ترجیع عبارت است از: چرخاندن صدا وزیر وبم دادن به آن در قرائت قرآن یا اذان .
بنابراین ترجیع عبارت است از :آوا,آهنگ دادن به صدا,زیرو بم وچهچه صدا.
معنای لغوی طرب
در المنجد آمده است :طرب یعنی از روی شادی یا حزن یا اندوه به اهتزاز و اضطراب درآمد .
در فرهنگ اصطلاحات فقه اسلامی آمده است:مراد از طرب نوعی خفت و سبکی در نفس است که از شدت شادی یا غم پیدا شود .
پس طرب عبارت است از :حالتی که در اثر غم یا شادی به انسان دست می دهد.به گونه ای که در اثر آن حرکات سبک و خلاف شان وقار و متانت از او صادر گردد.
توضیح معنای طرب:
طرب حالتی است که در اثر احساسات شدید به انسان دست می دهد و موجب بروز حرکات و رفتار خاصی در او می شود که در حالت معمولی از آن پرهیز می کند یعنی آن رفتار ها را برای خود سزاوار نمی داند و آنها را بر خلاف شان و مقام خود می داند خواه در اثر غم و غصه و مصیبت باشد و خواه در اثر شادی و شعف.
همچنین کسی که تحت تاثیر موسیقی یا غنا گرفته باشد حرکات سبک از ا صادر می شود که در اوقات دیگر از آنها پرهیز می کند و آن حرکات را ناپسند و خلاف شان و شخصیت خود می دانند.


فصل دوم
انواع طرب
بنابراین طرب دو نوع است:طرب حزن و طرب شادی و هرکدام نیز بر دو گونه است: طبیعی و مصنوعی.
طرب طبیعی مانند حالت شادی و حزنی که از تولد یا مرگ فرزند به پدر و مادر دست می دهد یا حزن و اندوهی که از شنیدن مسائب اهل بیت (ع) حاصل می شود همچنین سرور و شادی که برای مومن به هنگام، روز عید فطر، هنگام ملاقات مومنان و پس از انجام عمل صالحی حاصل می شود و یا غم و اندوحی که پس از ارتکاب گناه در مومن پیدا می شود و مقدمه توبه و پشیمانی از گناه می گردد.
این نوع شادی ها و حزن ها طرب طبیعی نامیده می شود که نتنها نا پسند نیست بلکه در مواردی مطلوب و پسندیده است.
طرب مصنوعی آن است که از آهنگی موسیقی و غنا به دست آمده باشد به عنوان مثال کسی که هیچ و غصه ای ندارد و به یاد مصائل اهل بیت (ع) مهم نیست آهنگی را گوش می کند و در اثر آن محزون و گریان می شود و یا کسی که هیچ خبر مسرت بخشی به او داده نشده و عمل صالحی که موجب خوشنودی گردد انجام نداده است بدیهی است که چنین شخصی در حال طبیعی شادی غیر معمولی ندارد ولی در اثر شنیدن آهنگ موسیقی یا غنا به گونه ای شاد می شود که حرکات غیر عادی از او صادر می گردد این طرب مصنوعی نامیده می شود.

سیر تار یخی موسیقی و غنا
اختراع موسیقی و غنا: گاهی خوبی و بدی چیزی را از طریق شناخت مخترع و بنیانگذار آن می توان به دست آورد یعنی اگر عمل و روشی به وسیله شخص محترمی یا با توصیه و سفارش او بنیان گذاشته شود یا رواج یابد معلوم می شود آن عمل پسندیده و موجب تقرب به خداست.
همچنین اگر عمل و سنتی به وسیله شخص خبیثی تاسیس و بنیان گذاشته شود درمیابیم که آن عمل ناپسند و باعث دوری و از رحمت خدا می شود درباره موسیقی و غنا بر فرض اینکه هیچ دلیلی بر مبغوضیت آنها وجود نداشته باشد (در حالی که دها دلیل وجود دارد) از همین راه می توان ناپسندی آنها را به دست آورد زیرا بر اساس دلایل موجود موسیقی و غنا به وسیله شیطان ملعون اختراع و در طول تاریخ به وسیله افراد غیر متعهد و بی مبالات به دین مانند سلاطین جور و ماموران فاسق آنان رواج یافته است.

 

مخترع موسیقی
همانگونه که اشاره شد در برخی روایات اختراع موسیقی به شیطان نسبت داده شده است: در روایت سماعه از امام صادق (ع) می خوانیم:
آنگاه که حضرت آدم (ع) وفات کرد شیطان و قابیل که دشمن او بودند خوشحال شده هر دو در محلی جمع شدند و به نشانه شادی برای مرگ آدم(ع) و شماتت او آلات موسیقی ساختند و نواختند پس هرگونه آلات موسیقی که در روی روی زمین باشد و مردم از آن لذت ببرند از نوع همان چیزی است که شیطان و قابیل اختراع کرده اند .
از حدیث استفاده می شود که مخترع اصلی موسیقی و نوازندگی شیطان و قابیل می باشند.
مخترع غنا:
در برخی دیگر از روایات اختراع غنا به شیطان منسوب و از او به عنوان اولین خواننده یاد شده است.در تفسیر عیاشی ازجابرابن عبدالله انصاری واوازپیامبر گرامی اسلام(ص) روایت کرده است:شیطان،نخستین کسی است که آوازخوانی کرد
اولین کسی است که نوحه گری نمود و اولین کسی است که هدی خواند هنگامی که آدم (ع) از میوه درخت خورد شیطان آواز خواند و هنگامی که از بهشت اخراج شد و هبوط کرد هدی خواند و زمانی که در زمین مستقر شد نوحه گری را آغاز کرد که به وسیله آن نعمت های بهشت را برای آدم (ع) یاد آوری می کرد (تا اندوه آدم (ع) افزون گشته و شیطان خوشحال گردد) .
حضرت علی (ع) برای اصحاب چهارصد مطلب از مطالبی که برای اصلاح دین و دنیای مسلمانان لازم است بیان کرد و فرمود: غنا آواز و خوانی و نوحه گری شیطان در غم فراغ بهشت است .
روایتی از امام صادق(ع): من کودک خردسالی بودم روزی دیدم عده ای مزمار و طبل می زنند و بازی می کنند خواستم باستم و تماشا کنم پدر دستم را گرفت و فرمود بیا برویم مگر تو نیز می خواهی از شماتت کننده گان به آدم (ع) باشی! گفتم پدر جان منظورتان چیست؟
فرمود:همه این لهویات و آوازخوانی هایی که می بینید شیطان برای شماتت آدم (ع) به هنگام اخراج وی از بهشت ساخته است از این سه حدیث روشن می شود که غنا (آواز خوانی )و موسیقی (نوازندگی) از کار هایی است که به دست شیطان تاسیس شده است بدیهی است که شیطان همیشه دنبال کار های خلاف دستور خدا بوده و هیچ کار مطلوبی انجام نمیدهد و از همینجا می توان به بدی غنا و موسیقی پی برد.
پیشرفت فن موسیقی در میان ملت ها
فارابی در مقدمه کتاب الموسیقی الکبیر می نویسد:
در تاریخ معروف است که قدمای مصر جلوتر از ملت های دیگر با موسیقی سروکار داشتند اولین طایفه ای که طبل و معازف ساختند و آواز خوانی کردند قبیله بنی لامک از نسل قائین بود و گویند: یوبال ابن لامک اولین کسی است که عود را اختراع کرد قدمای یونان نیز اولین جماعتی هستند که قوائد موسیقی را وضع کردند اما عرب قوائد موسیقی را در قرن دوم حجری از فارس و یونان یادگرفتند .
موسیقی در زمان جاهلیت
جرجی زیدان می گوید:عرب های جاهلیت که مردم گله چران و چادر نشین بودند نخستین طرز موسیقی آنها این بود که شعر را بدون ساز و آواز و آهنگ بخوانند و لذت ببرند.
سپس آهنگ هدی (آوازی که برای راندن شتر به کار می برند) میان عرب ها رواج یافت بعد ترنیم میان آنام معمول شد و ترنیم را دو قسمت نمودند: ترنیم غنا (خواندن شعر با آهنگ) و ترنیم تغبیر (خواندن مطالب نثر با آهنگ مخصوص ).
سپس ترنیم غنا را به سه نوع تقسیم کرده اند :
اول «نصب» که آواز هایی مربوط به جوانان و سوارکاران بود حوم: «سنا» که آهنگ سنگین بوده و نوسان ها و ترجیعات مکرری داشته و به شش نوع تقسیم می شد.
سوم:«هزج» که آهنگ سبکی بوده و شنیدن آن شخص را به رقص و طرب می آورد و آن را دایره مزمار می خوانند.
پیش از اسلام در شهر های مدینه و طائف غنا معمول بوده و رواج داشته اما آلات موسیقی عرف عبارت بوده از دف (دایره گرد و دراز کوچک و بزرگ ) و مزمار بسیار ساده و ظاهراً جز دف و مزمار متفرعات آن با آلات دیگری از آلات موسیقی بادی و غیر آن آشنایی نداشته اند و آلات دیگر مانند: عود ، طنبور ، کمانچه و امثال آن از ساخته های ایرانیان و رومیان است. و عرب ها بعد از اسلام با آن آشنا گشته اند .
موسیقی بعد از ظهور اسلام
وقتی که دین مقدس اسلام آمد و مردم را به عواقب شوم موسیقی متوجه ساخت، مردم مسلمان موسیقی را ترک کردند حتی از آن آهنگ های ساده زمان جاهلیت نیز دوری جستند . مسلمانان در این کار از پیامبر گرامی ع) تبعیت می کردند ، به طوری که علمای اهل ثنت نقل کرده اند نافع می گوید: «من با عبدالله ابن عمر بودم که صدای طبلی به گوش رسید، انگشتان خود را در گوش خود گذاشت و از آن محل دور شد تا این که از من پرسید:باز صدای موسیقی به گوش می رسد؟
گفتم نه. آنگاه انگشت را برداشت و گفت :«پیامبر(س) را دیدم که چنین صدایی شنید و همین کاری که من انجام دادم را انجام داد. من نیز به پیروری از او این عمل را انجام داد .
بعد زا زمان پیامبر (ص) نیز موسیقی در میان مسلمانان یافت نمی شد و مردم در مواقع بیکاری به خواندن قرآن و گفتوگو درباره مسائل مذهبی مشغول شدند، اگر نگوئیم موسیقی در صدر اسلام نبوده است دستکم مکروه شمرده می شد .
اما خلفای بنی امیه که روی کار آمدند، موسیقی را عملاً ترویج دادند معاویه در ظاهر خواهان غنا و موسیقی را ملامت میکرد و آن را برای مردم آبرومند و با شرف عیب می دانست ؛ ولی در خفا از هواخواهان آن بود. نخستین خلیفه عیاش
که در اسلام حکومت کرد یزید ابن معاویه بود. در دوران حکومت وی(60-64 ه.ق) نه تنها موسیقی بلکه هرگونه عیاشی و تفریحات غیر مجاز در حجاز به ویژه در مدینه و مکه به سرعت رواج یافت؛ زیرا یزید به آن تفریحات علاقه مند بود ولی بعد از یزید رواج موسیقی متوقف شد متوقف شد تا در زمان ولیدبن یزید بن عبدالملک (126-125 ه.ق) دوباره رواج یافت زیرا خلیفه وقت می گسارد و عیاش بود .
بدگوئی ولید از موسیقی
ولید بن یزید که از خلفای بنی عمیه و رواج دهنده موسیقی بود در معایب موسیقی چنین گفته است : از غنا و موسیقی بپرهیزید زیرا غنا آبرو و حیا را می برد شهوت را می افزاید مروت را نابود می سازد مثل شراب انسان را مست و از خود بیخود می کند اگر ناچار دنبال ساز و آواز می روید زنان را برکنار دارید زیرا هیچ قوه ای مانند موسیقی انسان را به سوی زنا تشویق نمی کند.من این را می گویم اما موسیقی را از جانم بیشتر دوست دارم موسیقی برای من بهتر از آب گوارا برای شخص تشنه است ولی حق آن است که گفته شود .
بذل و بخشش خلفا به شعرا و آواز خوانان
خلفا چون پایبند به دین نبودند و بیشتر دنبال هوا حوس می رفتند از این رو بیت المال
مسلمانان را نیز حیف میل می کردند به طوری که برای شاعران و آواز خوانان ماهانه و مقرری تایین کرده بودند و هرکس در مدح بنی عمیه یک شعر می سرود هزار درحم می گرفت و عباسیان مبلغ را افزودند وبرای یک قصیده صدهزار درهم می دادند.
آوازخوانان بیش از شاعران نزد خلفا آمد و شد داشتند و زیادتر از آنان پول و جایزه میگرفتند زیرا سازنده وخواننده از لوازم بزم می گساری بود و بذل و بخشش در حال مستی طرب بیش از حال عادی می باشد . درباره اکثر خلفای اموی موسیقی رواج داشت ویزیدبن عبدالملک بیش از دیگران به سازندگی وخوانندگی علاقه مند بود .
پادشاهان ایران
پادشاهان ایران نیز همانند خلفای بنی امیه وبنی عباس در عیاشی (قمار ،شراب ، موسیقی و…)پیش قدم بودند. شاه عباس صفوی به تماشای رقص و پای کوبی زنان جوان نیز عشق فراوان داشت و در مجلس مهمانی و سرور همیشه معروف ترین زنان جوان رقاص شهر برای سرگرم ساختن شاه و مهمانان او حاظر بودند و در تمام مدت مهمانی کمتر از پای می نشستند.
ناصر الدین شاه در عیاشی و کامرانی گوی سبقت را ربوده بود و خزائن معموره ایران را که در تمام عالم ضرب المثل بود به عیاشی صرف نمود. 183 زن اختیار کرد… خوش ظاهر و بد باطن بود … هزاران نفوس بی گناه را فدای نفس و شهوت رانی خود ساخت … .رضا شاه و پسرش محمد رضا شاه که بخش اعظم بودجه مملکت را صرف عیاشی های خود و دار و دسته اش می کرد.به طوری که نقل می کردند:
فقط از درآمد نفت برای برای جشن های شاهنشاهی بود میلیون ها دلار صرف شد و ماهی سه میلیون زمان از شرکت نفت باج میگرفت و در عیاشی ها خرج میکرد. علاوه بر پول نفت معادن دیگر ایران موقوفات و. نذورات اماکن متبرکه را نیز در راه اشائه منکرات مصرف می کرد.
چرا آنها که میگویند «موسیقی روح را پالایش می کند » و «موسیقی یک ضرورت است» و «موسیقی راز گوئی و نیایش انسان خاکی با خداست » آنقدر که با تار و سه تار انس دارند با قرآن و نماز و دعا مأنوس نیستند؟
چرا از خدا سوال نمی کنند که برای نزدیکی و رسیدن به تو (یا همان به اصطلاح آنان عرفان) از چه را میابیم؟
و آیا اساساً خدا این حق را ندارد که بگوئید از چه راهی می توانید به من نزدیک شوید؟
چرا عرفان موسیقیایی به این احادیث و آیاتی که در آن نه تنها موسیقی ترویج و تایید نشده بلکه مذموم هم بوده، توجه ندارند؟
چرا به خدا عملاً این حق را نمی دهند که به حال و هوای مصنوعی برخواسته از موسیقی را عرفانی و آرامش آور نداند ؟
حضرت امام در کتاب چهل حدیث می فرماید: «استاد ما آیت الله شاه آبادی » می فرمودند: بدین چیز که برای انسان پی که می خواهد در راه سلوک حق پیشه برود، گوش دادن به غنا: یعنی آواز ها و موسیقی های حرام می باشد .
تاثیرات موسیقی بر عقل
گوش دادن به موسیقی لذت دارد. سبب این همه کشش به آن نیز همین است.با اصوات موزونی که از موسیقی به گوش ما صادر می شود ، احساس آرامش و نشاط می کنیم. چرا چنین چیزی در عرف جامعه دینی و مذهبی ما باید به چشم غذب آلودی دیده شده و ممنوع و حرام باشد؟
شان و ویژگی عقل آن است که (معتدل)و(متدین)باشد.یعنی با حفظ استواری و پختگی اش بتواند به هر صورت ممکن از چاشنی های لذت و سرور ، خیال . انفعال و تحریک بهره مند باشداما در این میان موسیقی(مخصوصاً از نوع مهیج آن) آنچنان یکه تاز میدان لذت و نشاط خیال و تحریک و احساسات است که آدمی دچار حالت فوق العاده(طرب) می شود. این تاثیر فوق العاده باعث کاهش یا جدیت عقل می شود و عقل از محاسبات جدی و دقیق و واقع بنیانه به دور می افتد.
انسان معقول آنگاه که در خود افسردگی مشاهده می کند سعی در شناخت عوامل پژمردگی می کندتا با یافتن آن علت ها عوامل خوشی ماندگار یا معقول را در خود فراهم سازد نه آنکه به سراغ موسیقی آنچنانی برود.
موسیقی در واقع عامل محرک احساس به صورت مجازی و آنی است. وقتی عقل
تشخیص (تصور و عمل) باشد. کردار نیز بسیار متین و حساب شده خواهد بود «مگر نه اینکه سبکی و سستی در عقل موجب سبکی و سستی در عمل می گردد
پس وقتی می بینید که شخصی با شنیدن آهنگ به رفتار های سبک دست می زند ،معلوم می شود که عقلش دچار خفت و سبکی گردیده و این احساس است که بر وی حکم می راند».بنابراین موسیقی، عقل را به خواب می برد و باعث اشتغال آدمی به اموری می شود که کم کم باعث غفلت از خود ،نیاز ها ، علل و درمان ها می شود.
افلاطون می گوید:«وقتی ریتم موسیقی تغییر می کند،اساس قوانین جامعه نیز با آن متحول می شود.» 22
چرا؟ چون این دیگر عقل نیست که حاکمیت دارد بلکه موسیقی و طرب برخواسته برخواسته از آن عقل را به حاشیه می راند و عقل نیز اساس جامعه است.
ثمره موسیقی غفلت است.در قرآن کریم از مشغول شدن های این چنینی به لهو تعبیر می کند.
لهو آن است که چیزی آنچنان انسان را به خودش جذب و مشغول نماید که باعث غفلت و باز ماندن از کار های مهم تر می شود. با موسیقی آنچه نصیب انسان خواهد شد، غفلت از خدا غفلت از وظیفه ،غفلت از محرومان ، غفلت از نفس و شیطان است.انسان امروز با آن همه پیشرفت در علم و تکنولوژی در آتشی که از غفلت او سرچشمه می گیرد،می سوزد.
تاثیرات موسیقی بر احساس
شما وقتی به یک موسیقی گوش می دهید خواه و ناخواه روح، فکر و ذهن بکر و حساس خویش را در اختیار خواننده قرار داده اید و هرچه سعی می کنید از آن تاثیر نگیرید، نشدنی است. یکی از خوانندگان موسیقی پاپ می گویند:«موسیقی زبان،زبان ماست» و هیچ ابزاری انتقال خواسته ها و افکار پیدا و ناپیدا بهتر از موسیقی نیست.
چون در آن واحد سه کار انجام می دهد: لذت آفرینی ،هیجان افکنی ،خیال سازی و این سه پلی است برای آنچه در فکر و خیال نوازنده یا خواننده می گذرد.
یک پژوهشگر موسیقی می گوید: به وسیله موسیقی معیار های شنوندگان تغییر داده می شود و آنها را با تربیت والدینشان بیگانه می کند .
نمونه کامل مستند این ادعا همان چیزی است که در موسیقی راک، پاپ ، و هوی متال القا شود. این موسیقی ها که عمدتاً توسط گروه های شیطان پرست تهیه و توزیع می گردد این مفاهیم تکرار می شود. «به جهنم خوش آمدید، سرودی از جهنم، شهروند جهنم، به منه شیطان گوش بده، شیطان خداوند ماست، ما با تمام ارواح شدید تسخیر شده ایم ».
باز هم برای این ادعا به این جمله توجه کنید که مورای شافر نویسنده شاعر و آهنگساز کانادایی می گوید:«تقریباً هیچ صدایی در جهان مدرن نیست که به طور مصنوعی ایجاد نشده باشد و در تملک کسی نباشد، مثل موسیقی - بوق اتومبیل و سرو صدای کارگاه های ساختمانی و این صدا های مصنوعی تعبیری بر آینده خواست و اراده ی گروهی های خاص اند که می خواهند اراده شان را به اقشار دیگر جامعه تحمیل کنند و در این هجوم بی امان صدا و فریاد و بوق،مجالی برای اندیشیدن و آرامش ذهن و فراغت تن و روان باقی نمی ماند.
تاثیر موسیقی بر سیستم اعصاب
ویلیام جیمز در مورد مضرات موسیقی مبتذل می گوید:«ممکن است خداوند از گناهان ما بگذرندولی ضعف اعصاب دست از سرما بر نمی دارد».
علمای علم«فیزیولوژی» دستگاه عصبی انسان را به دو دسته تقسیم کرده اند. وقتی که خارج از تحریکات بر روی اعصاب شروع می شود اعصاب سمپاتیک و یا پاراسمپاتیک به میزان تحریکات خارجی ، تعادل از دست می دهند.بدیهی است هر اندازه بین این دو سیستم عصبی ، فاصله ها بیشتر شود به همان اندازه نیز نگرانی های روانی و اغتشاشات فزونتر می گردد و از جمله علل و عوامل تحریکات خارجی
تحریکات خارجی ارتعاشات موسیقی است. موسیقی وقتی که با آهنگ های نشاط انگیز یا نوار های وزن آور همراه گردد (مخصوصاً با ارتعاشات عجیب و غریب سمفونیک اجرا گردد) به طور مسلم تعادل لازمی را که بایستی بین دو دسته نامبرده وجود داشته باشد را بر هم می زند و در نتیجه اصول احساس زندگی اعم از هضم و جذب ، وضع، ترشحات، ضربان قلب و وضع فشار مایعات بدن مثل خون و … را مختل ساخته و رفته رفته شخص را به گرفتاری ها و امراضی نزدیک می سازد که طب جدید با تمام پیشرفت هایش نمی تواند آسیب های پیش آمده را درمان کند. مثل اغتشاشات فکری - امراض روانی (افسردگی ها وحتی بی خیالی ها)سکته های قلبی و مغزی.
آنچه مهم است این که ضعف اعصاب نیز خود امراضی دیگر از قبیل :اختلال حواس،پریشانی ، جنون ، ثقل سامعه (سنگینی گوش) نابینایی و… به وجود می آورد. موسیقی به سبب ایجاد هیجانات روحی و مغزی گاهی به حمله یا سکته خفیف قلبی منجر شده و ناگهان باعث سکته و مرگ می شود.
ادله اربعه در موسیقی و غنا
از دیدگاه علمای شیعه ،منابع فقه از منابعی که می توان احکام الهی را از آنها به دست آورد و ب راساس آن نظر داد چهار چیز است: کتاب، سنت ، اجماع و عقل که به «ادله اربعه» معرو اند. درباره مبغوض بودن «موسیقی» و غنا می توان از هر چهار منبع فقهی دلایل به دست آورد.
25
کتاب (قرآن)
در قرآن که اولین و مهمترین منبع احکام و مقررات اسلامی است آیاتی وجود دارد که طبق نطر مفسران قرآن و احادیث معصومین (ع) دلیل بر حرمت غنا یا موسیقی یا هر دو می باشد.
خدای مهربان پس از بیان حکم نماز جمعه به قضیه ای که در زمان پیامبر اتفاق افتاده اشاره کرده می فرماید:
هنگامی که آنها تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند پراکنده می شوند و به سوی آن می روند. و تو را ایستاده به حال خود رها می کنند ! بگو:«آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است و خداوند بهترین روزی دهندگان است.
شان نزول آیه: علامه طباطبایی (ره) در تفسیر این آیه شریفه می گوید:
مضمون روایات که از طرق شیعه و سنی نقل شده در این جهت متفق استکه کاروانی از تجار در روز جمعه در روز نماز که رسول خدا مشغول خطبه نماز جمعه بود وارد شهر مدینه شد به منظور اعلام خود طبل و دهل زدندمردم پیامبر را در حال خطبه گفتن رها کرده و دیدن کاروان رفتند؛ آیه فوق به همین مناسبت نازل شد. پس مراد از لهو در این آیه استقبال طبل و دهل دایره و سایر آلات طرب به قصد جمع شدن مردم است .
در سوره قصص ضمن بیان برخی از اوصاف مسلمانان مومن به کتاب آسمانی می فرماید:
و هر گاه سخن لغو و بیهوده بشنوند از آن رو گردانند .
و در تفسیر علی ابن قمی(ره) در حدیثش آمده است:
مراد از لغو در این آیه :دروغ لهو و غناست و اعتراض کننده گان از آن امامان هستنند که از همه این کار ها اعراض می کنند.
در تفسیر نمونه پس از نقل مطالب فوق از تفسیر قمی می نویسد:
چیداست که هر دو قسمت حدیث از قبیل بیان مصداق روشن است وگرنه لغو مفهوم گسترده ای دارد که غیر اینها را نیز شامل می شود و اعراض کنندگان از لغو نیز همه مومنان را ستیز هستند هر چند امامان در صف مقدم اند .
روایات
احادیث بسیاری در کتابهای شیعه وسنی از پیشوایان معصوم (ع) درباره غنا وموسیقی نقل شده است .
ممنوعیت آلات موسیقی از سوی پیامبر
در حدیث «معتبر» سکونی از امام صادق (ع) آمده است که پیامبر (ص):
شما را از رقص ,مزمار,کوبه ها وکبرات نهی می کنم
دلالت این حدیث بر حرمت رقص وموسیقی غیر قابل انکار است .زیرا نهی از چیزی ظهور در حرمت آن دارد.
نگهداری آلات موسیقی وغضب خدا
در روایتی از فقه الرضا (ع) آمده است :
کسی که چهل روز در خانه اش طنبور (ساز) یا عود (تار کوتاه وکج ) یا چیزی از آلات لهو ولعب از قبیل : معزفه (پیانو)وشطرنج (از آلات قمار) وامثال آنها را نگهداری کند, گرفتار غضب خداوند می شود ,اگر در آن مدت بمیرد ,فاسق وفاجر مرده و جایگاهش آتش دوزخ است وچه بد سرانجامی است .
چگونگی حشر موسیقی
در روایتی از پیامبر خدا (ص)می خوانیم :
صاحب طنبور ,در قیامت رو سیاه محشور می شود در دست او طنبوری از آتش است وهفتاد هزار ملک (از مأمورین عذاب ) بالای سر او قرار می گیرند ودر دست هر کدام عمودی است که بر سر وصورت او می زنند صاحب غنا(ـواز خوان وشنونده آن)از قبرش کور وکر ولال برانگیخته میشود.
زناکار صاحب مزمار وصاحب دایره نیزهمانند اومحشور می شوند.
اقوال علمای شیعه در حرمت غنا وموسیقی
همه علما وفقهای شیعه معتقدند غنا وخوانندگی ذاتأ حرام است چه حرام دیگری با آن باشد یا نباشد وفرموده اند :غنا وآواز خوانی اگر چه همراه با آلات موسیقی ویا حرام دیگری نباشد . هم چنین گوش دادن به آن از گناهان کبیره است ومرتکب آن اگرچه اصرار نورزد فاسق شده واز عدالت بیرون می رود وحق انجام دادن کارهای مشروط به عدالت را ندارد مگر اینکه از عمل زشت خود پشیمان گشته وتوبه حقیقی نماید.
هم چنین گفته اند : غنا نیز همانند شراب وامثال آن ذاتأ وبه تنهایی حرام است اگر چه هیچ عمل حرامی به آن ضمیمه نشود ودر صورت ضمیمه شدن حرام یا حرام
های دیگر گناه وعقابش افزایش یافنه وهر کدام از آن اعمال حرام عقاب مخصوص خود را خواهد داشت .
آیا گناه غنا وموسیقی کبیره است؟
1.هر گناهی که در قرآن یا روایات به کبیره بودن آن تصریح شده باشد .2.هر معصیتی که در قرآن یا سنت به صراحت یا به کفایه وعید آتش دوزخ به آن داده شده است .در روایاتی از معصومین (ع) است که تصریح به کبیره بودن گناه غنا وموسیقی دارد.
در حدیث «حسن» فضل بن شاذان از امام رضا (ع) آمده است که حضرت در نامه خود به مأمون پس از ایمان وذکر 31مورد از گناهان کبیره مرقوم فرمودند : از جمله گناهان کبیره , یکی سرگرمی به لهویات (موسیقی ) ودیگری اصرار بر گناهان صغیره است .
در روایتی از امام رضا (ع) می خوانیم : از جمله گناهان کبیره یکی لهویاتی است که از یاد خدا باز می دارد مثل آواز خوانی ونواختن انواع سازها ودیگری اصرار بر گناهان کوچک .
ومعیار دوم (وعید آتش ) هم چنان که در مبحث آیات گذشت : که در تفسیر آن آمده که برای غنا وعید آتش دوزخ داده شده است

نتیجه گیری
از مجموع مطالب ذکر شده می توان نتیجه گرفت : ساخت و ساز و خرید و فروش و نگهداری آلات مختص موسیقی و استعمال آنها در موسیقی حرام است غنا (خوانندگی) و موسیقی(نوازندگی) چون از طرف شیطان است برای فریب دادن انسان ها و غفلت و دوری از یاد خداست و از کار های باطل شیطانی است و با آلات مختلف دست تابعان شیطان و افراد بدکار بوده است.
وهیچگاه افراد صالح به آن آلوده نشده اند و حرام و از گناهان کبیره است.
پس از اثبات باطل بودن غنا حرام بودن آن به صورت شکل اول منطق معلوم می باشد :
غنا عمل باطل است(صغرا)
هر عمل باطل حرام است (کبری)
پس غنا حرام است(نتیجه)
منابع و مآخذ
- موسیقی و غنا از دیدگاه اسلام/محمد اسماعیل نوری-قم :موسسه بوستان کتاب.(مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)1385 .
- چه بگوییم/ محمد رحمتی شهرضا،یا سرشناسه:رحمتی شه رضا- انتشارات قم ، جوانان موفق . انتشارات کریم اهل بیت،، چاپ اول/ تابستان 1390

 1 نظر

تحقیقی کوتاه در رابطه با توقعات امام زمان(عج) از شیعیان

17 اسفند 1391 توسط صالحی


پرهیز از افراط و تفريط:

امام زمام (عج) در توقيعي مي فرمايند:

«تقوا پيشه کنيد، تسليم ما باشيد و کار را به ما واگذاريد که بر ماست شما را از سرچشمه سيراب بيرون آوريم چنانکه بردن شما به سرچشمه از سوي ما بود … به سمت راست ميل نکنيد و به سوي چپ نيز منحرف نشويد.» (1)

 

توجه به آن حضرت همراه با محبت

امام زمان (ع) در توقيع شريفي خطاب به شيعيان مي فرمايند: «توجه خود را همراه با محبت و دوستي به سوي ما قرار دهيد و در مسير دستورات روشن و قطعي دين حرکت کنيد که همانا من براي شما خيرخواهي مي کنم و خداوند گواه است بر من و شما و اگر نبود علاقه ما به نيکو بودن شما و رحمت و مهربانيمان بر شما، به سخن گفتن با شما نمي پرداختيم.»(2)

 

ولايت حضرت علي (ع)

در تشرف مرحوم علي بغدادي (ره) در مسير کاظمين، ايشان پرسش هايي را از محضر امام زمان (ع) مي پرسد از جمله مي گويد:

پرسيدم: «روزي نزد مرحوم شيخ عبدالرزاق که مدرس حوزه بود، رفتم. شنيدم که بر روي منبر مي گفت: کسي که در طول عمر خود روزها روزه باشد و شب ها را به عبادت به سر برد و چهل حج عمره بجاي بجاي آورد و در ميان صفا و مروه بميرد ولي از دوستداران و محبان و مواليان اميرالمؤمنين (ع) نباشد براي او چيزي محسوب نمي شود.» امام زمان (ع) فرمودند: «آري والله براي او چيزي نيست.»

 

توسل به حضرت زينب (ع) جهت تعجيل در فرج

در تشرف آقا شيخ حسن سامرايي (ره) در سرداب مقدس، حضرت فرمودند: «به شيعيان و دوستان ما بگوييد که خدا را قسم دهند به حق عمه ام حضرت زينب (ع) که فرج مرا نزديک گرداند.» (3)

 

عرضه اعمال به محضر مقدس امام زمان (عج)

در تشرف مرحوم شيخ محمد طاهر نجفي (ره) خادم مسجد کوفه، حضرت مي فرمايند: «آيا ما شما را هر روز رعايت نمي کنيم؟ آيا اعمال شما بر ما عرضه نمي شود؟»

 

شيعيان چرا ما را نمي خواهند؟!

مرحوم حاج محمد علي فشندي تهراني (ره) مي گويد که در مسجد جمکران سيدي نوراني را ديدم، با خود گفتم اين سيد در اين هواي گرم تابستاني از راه رسيده و تشنه است ظرف آبي به دست او دادم تا بنوشد و گفتم: آقا! شما از خدا بخواهيد تا فرج امام زمان (ع) نزديک گردد. حضرت فرمودند: «شيعيان ما به اندازه آب خوردني ما را نمي خواهند. اگر بخواهند و دعا کنند فرج ما مي رسد.»

 

اخلاص در عمل

يکي از علماي بزرگ اصفهاني مي گويد: «شبي در عالم رؤيا امام زمان (ع) را ديدم. به ايشان عرض کردم چه کنم که به شما نزديک شوم؟» فرمودند: «عملت را عمل امام زمان (ع) قرار بده.» من به ذهنم رسيد که يعني در مورد هر کاري ببين اگر امام زمان (ع) اين کار را مي کند تو هم انجام بده. پرسيدم: «چه کنم که در اين امر موفق باشم؟!» فرمود: «الاخلاص في العمل؛ يعني، در کارهاي خود اخلاص داشته باش.»(4)

 

بردباري و شکيبايي

در تشرف مرحوم سيد کريم پينه دوز (ره) از اخيار تهران که در خانه اجاره اي زندگي مي کرده است و با پايان يافتن مدت اجاره دچار رنج و زحمت مي گردد ضمن اينکه به او بشارت مي دهند، نگران نباشيد منزل درست مي شود مي فرمايند: «دوستان ما بايد در فراز و نشيب ها شکيبا و بردبار باشند.»(5)

 

تحصيل معارف اهل بيت (ع)

مرحوم آيت الله ميرزا مهدي اصفهاني (ره) که سال ها در نجف اشرف نزد علماي بزرگ دانش آموخته بود و اجازه اجتهاد از مرحوم آيت الله ناييني (ره) داشت و به دنبال درک حقايق، مباحث فلسفه را نزد استادان فن تا بالاترين رتبه خوانده بود؛ مي گويد: «ديدم دلم آرام نگرفته و به درک حقايق عالم توفيق نيافته ام. رو به عرفان آوردن و مدتي از محضر استاد عارفان و سالکان آقا سيد احمد کربلايي (ره) استفاده مي کردم تا از نظر ايشان به حد کمال قطبيت و فناء في الله رسيدم. اما ديدم اين مطالب و اين رفتارها با ظواهر قرآن و سخنان اهل بيت عليهم السلام موافق نيست و به آرامش و اطمينان قلب نرسيده بودم.» مرحوم ميرزا مهدي اصفهاني (ره) تنها راه نجات را در توسل به پيشگاه حضرت مهدي (ع) مي بيند، به همين جهت مي گويد: «خود را از بافته هاي فلاسفه و افکار عرفان خالي کردم و با کمال اخلاص و توبه به آن حضرت توسل پيدا کردم. روزي در وادي السلام نزد قبر حضرت هود و صالح عليهماالسلام در حال تضرع و توسل بودن که حضرت صاحب الزمان (عج) را مشاهده کردم.» ايشان فرمودند: «طَلَبُ المَعارِفِ مِن غَيرِ طَريقِنا اَهل البيت مُساوِقَّ لِلأنکارنا و قَد اَقامني الله و انا الحُجّه بنُ الحسن؛ يعني، جست و جوي معارف و شناخت طريق از غير مسير ما اهل بيت طهارت مساوي است با انکار ما و همانا خداوند مرا براي هدايت بشر برپا داشته است و من حجه بن الحسن هستم.» مرحوم اصفهاني (ره) مي گويد: «پس از آن از فلسفه و عرفان بيزاري جستم و تمامي نوشته هاي خود را در اين موارد به رودخانه ريختم و به سوي قرآن و احاديث پيامبر (ص) روي آوردم.»

 

کمک به مردم

در توقيعي شريف، به مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) دستور دادند: «اُرخِص نَفسَک وَ اَقبِل مجلِسَک فِي الدِّهليز واقضِ النّاس نحن نَنصُرکُ؛ يعني، خودت را براي مردم ارزان کن! و در دسترس همه قرار بده و محل نشستن خود را در دهليز خانه ات قرار بده تا مردم سريع و آسان با تو ارتباط داشته باشند و حاجت هاي مردم را برآورد، ما ياريت مي کنيم.»(6)

 

توجه به پدر و مادر

در احوالات يکي از محبان و شيعيان آمده که پدر پيري داشت و بسيار به او خدمت مي کرد. ايشان شب هاي چهارشنبه به مسجد سهله مي رفت اما پس از مدتي اين کار را ترک نمود. دليل آن را پرسيدند، گفت چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله رفتم در شب آخر نزديک مغرب تنها به مسجد سهله مي رفتم عرب بياباني را ديدم سوار بر اسب که سه بار به من فرمود: «از پدرت مراقبت کن.» من فهمديم که امام زمان (ع) راضي نيستند من پدرم را بگذرام و به مسجد سهله بروم.(7)

توسل به قمر بني هاشم (ع)

از مرحوم آيت الله مرعشي نجفي (ره) نقل شده است که يکي از علماي نجف اشرف که به قم آمده بود مي گفت: «مدتي براي رفع مشکلي به مسجد جمکران مي رفتم و نتيجه نمي گرفتم روزي هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم مولا جان! آيا بد نيست با وجود امام معصوم (ع) به علمدار کربلا قمر بني هاشم (ع) متوسل شوم و او را در نزد خدا شفيع قرار دهم؟!» در حالتي ميان خواب و بيداري امام زمان (ع) فرمودند: «نه تنها بد نيست و ناراحت نمي شوم بلکه شما را راهنمايي مي کنم که چون خواستي از حضرت ابوالفضل العباس (ع) حاجت بخواهي اين چنين بگو: يا أبالغوث ادرکني.»(8)

 

احترام به قرآن

در تشرفي که براي مرحوم حاج شيخ محمدحسن مولوي قندهاري در حرم مطهر ابوالفضل العباس (ع) روي داده است ايشان مي گويد ديدم قرآني روي زمين بر سر راه افتاده است به من فرمودند: «هوشيار باش و به قرآن احترام کن. من خم شم و قرآن را برداشتم و بوسيدم و در قفسه گذاشتم.»(9)

 

خدمت به محرومان

آقاي محمد علي برهاني مي گويد در خرداد 1358 هـ.ق براي رسيدگي به مردم محروم منطقه فريدن رفته بودم. هنگام بازگشت ماشين خراب شد و در بيابان تنها ماندم. ديدم چاره حز توسل به مولايم حضرت صاحب الزمان (ع) نيست، به آن حضرت متوسل شدن و گفتم: «يا اباصالح المهدي! ادرکني.» ناگهان وجود مبارک امام زمان (ع) تشريف آوردند و ضمن بشارت به آمدن وسيله نقليه فرمود: «ما هم اينجا رفت و آمد مي کنيم. شما هم خيلي مأجوريد چون خدمت به محرومين مي کنيد. و اين روش جدّم حضرت علي (ع) است. تا مي توانيد در حدّ تمکّن به اين طبقه خدمت کنيد و دست از اين کار بر نداريد که کار خوبي است.»(10)

 

روضه حضرت ابوالفضل (ع)

در تشرّف آقاي محمد علي فشندي تهراني (ره) پس از اينکه نماز امام حسين (ع) در شب هشتم ذيحجه را به او ياد مي دهند حاج محمد علي مي پرسد: «فردا شب امام زمان (ع) در چادرهاي حجاج مي آيد و به آنان نظر دارد؟» فرمود: «در چادر شما مي آيند چون فردا شب مصيبت عموريم حضرت ابوالفضل (ع) در آن خوانده مي شود.»(11)

 

ايران شيعه، خانه ماست

مرحوم آيت الله ميرزا محمد حسن نائيني (ره) در دوران جنگ جهاني اول و اشغال ايران توسط قواي انگليس و روس خيلي نگران بودند از اين که کشور دوستداران امام زمان (ع) از بين برود و سقوط کند. شبي به امام عصر (ع) متوسل مي شود و در خواب مي بيند ديواري است به شکل نقشه ايران که شکست برداشته و خم شده است و در زير اين ديوار تعدادي زن و بچه نشسته اند و ديوار دارد روي سر آنها خراب مي شود. مرحوم نائيني چون اين صحنه را مي بيند بسيار نگران مي شود و فرياد مي زند: «خدايا، اين وضع به کجا خواهد انجاميد؟» در همين حال مي بيند حضرت ولي عصر (ع) تشريف آوردند و با دست مبارکشان ديوار را که در حال افتادن بود گرفتند و بلند کردند و دوباره سر جايش قرار دادند و فرمودند: «اينجا (ايران شيعه)، خانه ما است. مي شکند، خم مي شود، خطر است ولي ما نمي گذاريم سقوط کند ما نگهش مي داريم.»(12)

 

مواظبت بر قرائت و خواندن قرآن

در تشرّف شيخ محمد حسن مازندراني که به بيماري سل مبتلا بوده است او را شفا مي دهند و به او مي فرمايند: «بر ت باد به مواظبت بر قرائت قرآن.» (13)

 

 

پی نوشتها :

(1) بحارالانوار ، ج 52 ، ص179

(2) بحارالانوار ، ج53، ص179

(3) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 251-184

(4) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 261

(5) کرامات العالمین ،ص118

(6) شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 6، ص198

(7) نجم الثاقب ، ص 284

(8) توجهات حضرت ولی عصر ، ص 160

(9) ملاقات با امام زمان (عج) ، 330

(10)شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 113

(11)شیفتگان حضرت مهدی (عج) ، ج 1 ، ص 149

(12)ملاقات با امام عصر (عج) ، ص 137

(13)برکات حضرت ولی عصر (عج)306

گرد آورنده:گمار -مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران

 1 نظر

مقاله ای با عنوان تحول غربی و جامعه ‌دینی

17 اسفند 1391 توسط صالحی


در مورد اسلام سخنانی در تأیید امكان جمع میان مؤلفه‌های مدرنیستی و سرمایه‌داری با اسلام یا مباینت آن دو گفته شده است. برای توضیح این مضمون باید بدانیم «اصلاح» در قاموس اسلامی به چه معناست.

اصلاح به معنای سامان دادن، بهینه ساختن و به نیكی درآوردن (1) و نیز «درست كردن، به سازش درآوردن، آراستن و به صلاح آوردن» است. (2)

اصلاح در قرآن در مقابل افساد است و افساد به معنی نابسامانی ایجاد كردن و از حالت تعادل بیرون بردن است. قرآن درباره اصلاح چنین می‌فرماید: «‌چون به آنان گفته شود در زمین فساد نكیند، می‌‌گویند ما خود اصلاح گریم. به هوش باشید كه آنان فسادگرانند و لكن نمی‌فهمند.» (3)

اصلاح‌طلبی به مفهوم قرآنی باید توأم با اعتقاد به خدا و در جهت اهداف الهی باشد؛‌ این نكته، اولین مركز مفارقت فرهنگ تحول در اسلام و غرب است. چرا كه مهم‌ترین خصیصة مدرنیسم غربی، سكولاریسم و فرد محوری، پوچ‌گرایی و دین گریزی است كه با مفهوم اصلاح اسلامی مباینت تام دارد.

قرآن كریم رسالت بزرگ پیامبران را اصلاح در زندگی مادی و معنوی انسان‌ها برمی‌شمرد و پیامبران را مصلح معرفی می‌نماید. حضرت شعیب (علیه السلام) هزاران سال پیش فرمود: «ان ارید الا الاصلاح ما استطعت». (4) حضرت موسی (علیه السلام) نیز فرمود: «اصلح و لا تتبع سبیل المفسدین» (5)

باید گفت هدف قیام اصلاح طلبانة سید الشهدا (علیه السلام) نیز بازگشت به اسلام ناب محمدی (صلی الله علیه و آله) بوده است. چرا كه می‌فرماید: «انما خرجتُ لطلب الاصلاح فی اُمّة جدی». (6)

معنای اصلاح در فرهنگ غرب، مرادف واژه «رفرمیسم» است. رفرم به اقدامی گفته می‌شود كه براساس آن برخی از جنبه‌های حیات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تغییر یابند، بدون این كه دگرگونی اساسی در جامعه صورت پذیرد. (7)

تحول در اسلام به معنای سیر و سلوك عِلمی و پیشرفت همه جانبه مسلمانان در ابعاد فرهنگ دینی است كه در آن عقلانیت و وحی در كنار یكدیگر لحاظ شده و عقل به مدد وحی، مقدس می‌گردد؛ این مضمون نیز با مؤلفه اصلی مدرنیته كه عقلانیت و خردگرایی محض است در مباینت كامل است. انسان‌گرایی كه محور مركزی تمدن غرب و فرهنگ مدرنیته به شمار می‌رود در قاموس اسلام مردود است، و انسان تنها در سایة‌ ارادة الهی و تبعیت از قوانین شریعت به ارزش خویش می‌رسد، تفكر او در عرض وحی قرار می‌گیرد، بلكه این وحی است كه به مدد عقل انسانی می‌شتابد.

اسلام مدرنیزه گاه به معنای پوشاندن جامعه اسلامی بر قامت پدیده‌هایی است كه در محیط اسلامی بارور نشده و نتیجه طبیعی اندیشه در جامعة ‌اسلامی نیست. می‌توان گفت كه این اقدام توجیه‌سازی‌ای آگاهانه یا ناخودآگاه است كه صورت‌های گوناگونی به خود گرفته است؛ مانند كاوش در میراث و تاریخ در جهت یافتن اقداماتی مشابه برای نفی خصوصیت غربی از ارزش‌ها و علوم و اختراعات غرب

 

نوكردن اسلام، امری است كه طرفداران و مخالفانی سر سخت دارد؛ آنان كه میان دین و فهم دین تفاوت می‌گذارند، به نو شدن اسلام معتقدند و آنان كه برای اسلام خاستگاهی جز خاستگاه الهی نمی‌بینند آن را نفی می‌كنند. گروه اوّل برای ایجاد تحول در اسلام و همچنین هماهنگ شدن با جریان مدرنیته، دست به مدرنیزاسیون كردن اسلام زدند و خواستند با این روش بدعت‌آمیز، محصولی مشترك از اسلام تحول یافته به واسطة مدرنیسم ارائه دهند. (8)

سخن درست این است كه تحول در اسلام حتماً در گرو این نیست كه قواعد تجدد و مدرنیته پذیرفته شود، بلكه توسعه و تحول در فهم دین، با حفظ مبانی و اصول و احكام دین، مسأله‌ای است كه قبل از پدیدار شدن جریان تجدد وجود داشته است.

 

پی نوشت ها:

(1) راغب اصفهانی، مادة ‌صلح.

(2) فرهنگ عمید، ص 347.

(3) بقره،‌ آیه 11 و 12.

(4) هود، 88.

(5) اعراف، 122.

(6) افروغ، عماد، درآمدی بر آسیب‌شناسی اصلاحات، كتاب نقد، ش 16، ص 38 و 37.

(7) ظهیری، سیدمجید، نقدی بر قرائت‌های لیبرالیستی از اصلاحات، اندیشة حوزه، ش 28، ص 222.

(8) شرفی، عبد المجید، اسلام و مدرنیته، ترجمة مهدی مهریزی، نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص 154 _ 151.

محمدی-حوزه علمیه ریحانه النبی

 2 نظر

مقاله ای با عنوان ترس از مرگ

17 اسفند 1391 توسط صالحی


ترس از مرگ، حالتی نیست که در انسان کم بشود و هر چه عمر طولانی‌تر گردد، این ترس تشدید می‌شود، چرا که انسان نزدیکی خود به مرگ را می‌بیند. چنان چه حضرت علی (ع) می‌فرماید: هر نفسی که مرد می‌کشد، گامیست که به سوی مرگ می‌نهد. (نهج البلاغه).

مرگ تنها واقعیتِ گریز ناپذیری است که هر مؤمن و کافری، یا هر معتقد و منکر معادی مجبور است به آن اذعان داشته باشد، چرا که فنای دنیا و اهل دنیا را با چشم می‌بیند و مرگ انسان‌ها را مکرر تجربه می‌کند و می‌داند که مرگ برای هر موجود زنده‌ای مقرر شده و روزی [که زیاد هم دیر نیست] نوبت خودش است.

«كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ» (العنکبوت، 57)

ترجمه: هر نفسى چشنده مرگ است آنگاه به سوى ما بازگردانيده خواهيد شد.

«أَيْنَمَا تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ ...» (النساء، 78)

ترجمه: هر كجا باشيد شما را مرگ درمى‏يابد هر چند در برج‌هاى استوار (بلند و مستحکم) باشيد… .

اما «ترس از مرگ» علل گوناگونی دارد و به همین دلیل برخی از آنها لازم و بالتبع سازنده و نیکو است و برخی دیگر باید مورد توجه و اصلاح قرار گیرد. به عنوان مثال:

الف - ناخوشایندی عموم مردم جهان در اعصار و نسل‌های متفاوت - از جمله کفار و ناباوران حقایق هستی، الله جلّ جلاله و آخرت - معلول عشق، علاقه و وابستگی شدید به دنیا و مظاهرش می‌باشد و بدیهی است که کنده شدن از متعلقات و دوری از محبوب نزد انسان نه تنها ناخوشایند، بلکه بسیار دردآور است. آدمی حتی اگر یک چوب خشک را دوست داشته باشد، دوری از آن به واسطه از بین رفتن یا جدا شدن، ناراحتش می‌کند و هر چقدر علاقه‌اش به آن چوب خشک شدت داشته باشد، درد و عذابش بیشتر است و سختی و عذاب مرگ نیز همین کنده شدن از متعلقات است، نه چگونگی مُردن.

این گروه از افراد به خاطر شدت علاقه‌ای که به دنیا و مظاهرش دارند، سعی دارند موضوع مرگ و قیامت را به فراموشی بسپارند. اما ممکن نیست، چون مرگ دیگران و خود را می‌بینند. لذا از جدایی وحشت می‌کنند.

«إِنَّ هَؤُلَاء يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا» (الإنسان، 27)

ترجمه: اينان دنياى زودگذر را دوست دارند و روزى گرانبار را [به غفلت] پشت‏سر مى‏افكنند.

پس، یکی از راه‌های کم کردن هراس از مرگ، کم کردن و بریدن از عشق و تعلق به «فانی» است. در این تعلق، عشق، عاشق و معشوق همه فانی هستند.

ب - عده‌ی دیگری خدا باور و مؤمن به معاد هستند، اما از عواقب عملکرد سوء خود می‌ترسند. این هراس، یک ترس ممدوح است، مفید است، سازنده است، به شرط آن که انسان در پی اصلاح بر آید. وگرنه هم خانه و کاشانه را به آتش بکشد و هم بترسد که مبادا همه چیز بسوزد، هیچ فایده‌ای ندارد.

بدیهی است که انسان تا نگران از دست دادن نباشد، تلاشی برای به دست آوردن و حفظ کردن نیز نخواهد داشت. لذا یاد مرگ، یاد حیات برزخی و یاد روز حشر، محاسبه و حیات اخروی همیشه توصیه شده است.

چنین مؤمنی ترس به حق و سازنده‌ای دارد و این ترس نه تنها از امید، نشاط و لذتش نمی‌کاهد، بلکه به آن می‌افزاید، چون سفر را با هدفی والا و عشقی والا و امید وصال طی می‌کند.

چنین مؤمنی در عین توجه به کوتاهی‌ها، معاصی و ظلم‌هایی که به خود کرده است، نه تنها از رحمت خدا ناامید نیست، بلکه بسیار امیدوار هم هست و می‌داند که اگر با معرفت و عشق او حرکت کند، هر چقدر هم افت و خیز داشته باشد، معشوق همه گناهانش را می‌بخشد و مرگ برای او شیرین و لذت بخش می‌شود. چرا که پایان سفری مشقت‌بار و رسیدن به حیات جاوید و فرح بخش است.

«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (الزمر، 53)

ترجمه: بگو اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏روى روا داشته‏ايد از رحمت ‏خدا نوميد مشويد، در حقيقت‏ خدا همه گناهان را مى‏آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است.

پس، چنین هراسی از مرگ نه تنها مذموم نیست و نباید کم شود، بلکه بسیار ممدوح و سازنده است و باید تقویت شود تا موجب تقوا، عبادت، مبارزه با نفس، گریه‌های شبانه، راز و نیاز با محبوب و مقصود … و رشد و تکامل گردد. دعای کمیل را بخوانید، چه عاشقانه است؟ «کجایی ای غایت آرزوهای عارفین - به فرض که آتش جهنم را تحمل کنم، دوری تو را چه کنم؟»

ب - مرگ برای عده‌ای نه تنها تلخ، ناگوار و ترسناک نیست، بلکه بسیار شیرین و زیباست. چنان چه امام حسین (ع) می‌فرماید مانند جواهری زیبا بر سینه دختری جوان است. یعنی این قدر زینب بخش مؤمن است.

مهم نگاه به مرگ است که نشأت گرفته از نگاه به توحید و معاد می‌باشد. وقتی در شب عاشورا امام حسین (ع) به همه وعده شهادت و بهشت می‌دهد و حضرت قاسم (ع) چون نوجوان بود و احتمال می‌داد که نصیب او نشود پرسید: آیا نصیب من نیز می‌شود یا خیر؟ امام (ع) ابتدا به ساکن پاسخ ندادند، بلکه پرسیدند: مرگ را چگونه می‌بینی؟ و وقتی پاسخ داد: شیرین تر از عسل؛ فرمودند: پس تو هم شهید می‌شوی.

عشاق تمنای مرگ می‌کنند - نقلی از قرآن:

عاشق همیشه مایل به وصال و لقای محبوب است. کسی که عاشق دنیای محدود و فانی است، دوست دارد به دنیا برسد و در آن متنعم و جاوید بماند و البته هیچ گاه به آرزویش نمی‌رسد، چرا که دنیا فانی است. همین طور کسی که عاشق خداست، مایل به وصال و لقای اوست، لذا هیچ گاه دوست ندارد این سفرش به سوی محبوب با اتمام نرسد. بلکه آرزو و تمنّای رسیدن دارد.

یهودیان صدر اسلام که مانند صهیونیست‌های امروزی انحصار طلب بودند، دائم جوّ و شایعه پخش می‌کردند که خدا فقط ما را دوست دارد و این فقط ما هستیم که خدا را دوست داریم. خدا نیز به پیامبرش فرمود که به آنها بگوید: «اگر گمان شما چنین است که تنها محب و محبوب شما هستید، از خدا تمنای مرگ کنید اگر راست می‌گویید» و بعد تأکید می‌کند که این مرگی که شما از آن گریزان هستید، ولی او به ملاقات شما می‌آید:

«قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ * وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ * قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (الجمعه، 6 تا 8)

ترجمه: بگو اى كسانى كه يهودى شده‏ايد اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس درخواست مرگ کنید اگر راست می‌گویید (به ادعایتان صادق هستید) * و[لى] هرگز آن را به سبب آنچه از پيش به دست‏خويش كرده‏اند آرزو نخواهند كرد و خدا به [حال] ستمگران داناست * بگو آن مرگى كه از آن مى‏گريزيد قطعاً او به ملاقات ‏شما مى‏آيد آنگاه به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده خواهيد شد و به آنچه [در روى زمين] مى‏كرديد آگاهتان خواهد كرد.

*- پس عشاق نه تنها از مرگ نمی‌ترسند، بلکه تمنای پایان سفر، آزمون و رسیدن به وصال دارند. چنان چه عشاق شهادت طلب هستند. از این روست که امام شهداء، وقتی پایان سفر را نزدیک می‌بیند، بدون ترس و با شوقی فراوان به استقبال مرگ رفته و به امّتش می‌گوید:

«امام خمینی (ره): با دلی‌ آرام‌ و قلبی‌ مطمئن‌ و روحی‌ شاد و ضمیری‌ امیدوار به‌ فضل‌ خدا، از خدمت‌ خواهران‌ و برادران‌ مرخص‌، و به‌ سوی‌ جایگاه‌ ابدی‌ سفر می‌كنم‌«.

ژیلا زین الدینی-مدرسه علمیه کامیاران

 نظر دهید »

تحقیقی در رابطه با پاسخ به چهار پرسش درباره امام زمان(عج)

07 اسفند 1391 توسط صالحی



1. چگونه می‏توان امام زمان‏(عج) را شناخت؟

شناخت بر دو قسم است: «شناخت تاریخی» و «شناخت واقعی» که از قسم نخست مهم‏تر است. مسئله مهم این است که ما آن حضرت را به حقیقت بشناسیم و ایشان نیز ما را ببیند؛ نه اینکه ما حضرت را ببینیم.

در زمان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم (که مقامش از همه امامان بالاتر است) عده زیادی آن وجود مبارک را می‏دیدند، اما خدای سبحان درباره آنها فرمود: ﴿و تراهم ینظُرُون اِلیک و هُم لایُبصرون﴾[5]؛ آنها را می‏بینی که به تو می‏نگرند؛ ولی تو را نمی‏بینند. اهل نظر هستند، اما اهل بصیرت نیستند. هنر این است که به گونه‏ای باشیم که وجود مبارک امام زمان(علیه‌السلام) ما را ببینند.

در قرآن کریم آمده است: خدا که بر همه چیز بصیر است، در روز قیامت به عده‏ای نگاه نمی‏کند: ﴿ولایُکلّمهم اللّه و لاینظرُ اِلیهم یومَ القیامةِ و لایزکّیهم﴾[6] و نگاه تشریفی خود را نسبت به عده‏ای اعمال نمی‏کند.

اگر ما در مسیر صحیح حرکت کنیم، آن حضرت ما را می‏بیند.

2. دلیل قرآنی وجود حضرت حُجّت (عج) چیست؟

مرحوم کلینی (رضوان اللّه علیه) در کتاب شریف کافی[4] طی بابی از ائمه(علیهم‌السلام) نقل کرده است که به سوره قدر احتجاج کنید، زیرا در سوره قدر آمده است، هر سال لیلة القدری دارد و فرشتگان در شب قدر، هر سال با همراهی روح (جبرئیل سلام اللّه علیه)، همه احکام و امور را به زمین نازل می‏کنند.

وقتی فرشتگان احکام و امور را به زمین می‏آورند، باید آن را به کسی بسپارند، چون افراد عادی نمی‏توانند میزبان فرشتگان باشند و احکام صادره را تحویل بگیرند، پس تنها کسی که در روی زمین مهمان‏دار فرشتگان و تحویل گیرنده این امور و مقدّرات است، وجود مبارک ولی عصر(علیه‌السلام) است، بنابراین با توجه به روایاتی که مرحوم کلینی نقل کرد، از نظر قرآن، در شب قدر که همه فرشتگان به همراهی جبرئیل(سلام اللّه علیه) یا روح، مقدّرات امور را نازل می‏کنند، باید آن را به کسی بسپارند و به او گزارش بدهند؛ گیرنده این امور وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) است.

3. حیات حضرت ولی عصر(علیه‌السلام) از نظر علمی چگونه توجیه می‏شود؟

حیات طولانی امام زمان(علیه‌السلام) بر خلاف عادت است، نه بر خلاف علّیّت؛ یعنی به طور عادی کسی نمی‏تواند، هزار یا ده هزار سال زندگی کند؛ اما به صورت غیر عادی (خرق عادت) این کار ممکن است.

دوم. اگر بدانیم انسان چیست و چه کسی بدن او را اداره می‏کند، اصلاً این پرسش برای ما مطرح نمی‏شود؛ برای مثال برای عرفا و حکمای بزرگ، اصلاً چنین پرسشهایی مطرح نمی‏شود.

بنده زمانی به دندانپزشک محترمی مراجعه کردم. او می‏گفت دندانهای بعضی صد سال سالم می‏ماند و نمی‏پوسد؛ ولی اگر فولاد صد سال شب و روز کار کند، فرسوده می‏شود. چون اگر فولاد و آهن فرسوده شود، دیگر چیزی جایگزین آن نمی‏شود؛ امّا دندان انسان هر روز عوض می‏شود و هر روز سلولهای جدیدی جای سلولهای مرده و قدیمی را می‏گیرد.

با این توضیح، همه ذرات بدن در حرکت و تعویض است و روح آدمی همه حرکات این ذرات را تحت کنترل دارد. حال اگر روح انسان کاملی، بر خلاف عادت (نظم عادی)، بهترین سلولها را جایگزین کند و دقیق‏ ترین کنترلها را روی قسمتهای مختلف بدن داشته باشد، یک انسان کامل می‏تواند، میلیونها سال زنده بماند (این مطلبی است که در علم پزشکی امروز به اثبات رسیده است).

مُلای رومی طی مثالی می‏گوید: اگر شما روز یا شبی در کنار نهر روانی که آب آن به آرامی در حرکت است، بنشینید و تصویر خورشید یا ماه را در آن ببینید، متوجه می‏شوید که صدها عکس می‏آید و می‏رود و شما همچنان خیال می‏کنید که ساعتها با عکس نخست روبه‏رو بوده‏اید، در حالی که آینه‏ها و عکسهای متعدد، هر لحظه می‏آمدند و می‏رفتند.

آب مبدَل شد در این جو چند بار عکس ماه و عکس اختر برقرار[1]

این بزرگوار در جای دیگر می‏گوید:

ای برادر تو همان اندیشه‏ای ما بقی تو استخوان و ریشه‏ای[2]

بنابراین، اگر کسی روح و سلطه آن بر بدن خود را بشناسد، و سَیَلان، حرکات و تعویض ذرات بدن را تحت کنترل روح بداند و نیز کمی با حکمت و عرفان آشنا شود، این اشکال که چگونه یک انسان می‏تواند یک یا دو میلیون سال یا بیشتر بماند، برای او مطرح نمی‏شود. اگر پیوند روح با خالق جهان هستی به اندازه‏ای بود که قدرت خاصی ما فوق قدرت افراد عادی یافت، می‏تواند همان طور که بدن خود را می‏گرداند، خارج از بدن خود را هم اداره کند، زیرا خارج از روح او هم حکم بدن او را دارد.

وجود مبارک امیرمؤمنان(سلام اللّه علیه) در خطبه قاصعه نهج‏البلاغه می‏فرماید: من در حضور پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم بودم که مشرکان حجاز به پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم گفتند، اگر تو پیامبری معجزه‏ای (حسّی) بیاور تا تو را بپذیریم. آنگاه گفتند: دستور بده نیمی از درختی که روبروی تو است، از نیمه دیگر جدا شود و به حضور تو بیاید. حضرت فرمود: اگر این کار را انجام بدهم، ایمان می‏آورید؟ گفتند: بلی. حضرت علی(علیه‌السلام) در ادامه می‏فرماید: من دیدم که این درخت دو نیم شد و نیمی از آن در جای خود ایستاد و نیم دیگر حرکت کرد و جلو آمد، به طوری که شاخه‏های آن روی دوش ما قرار گرفت.

مشرکان گفتند: دستور بده نیمه دیگر آن هم از جای خود حرکت کند و نزد تو بیاید. پیامبر اکرم‏صلی الله علیه و آله و سلم این کار را هم انجام دادند. بعد گفتند: دستور بده دو نیمه درخت به هم متصل شود و در جای اول قرار گیرد؛ با این همه، مشرکین باز هم ایمان نیاوردند.[3]

همه کرامات محال عادی هستند؛ نه محال عقلی که محال عقلی (مانند 2*2=5) کرامت یا اعجازبردار نیست؛ به هر حال، حیات حضرت ولی‏عصر(عج) محال عادی است؛ نه محال عقلی.

4. مسئله وجود مقدس امام زمان‏(عج) از نظر فلسفی چگونه توجیه می‏شود؟ آیا دلیل فلسفی بر اثبات وجود آن حضرت وجود دارد؟

درباره وجود مبارک حضرت حجّت‏(عج) «برهان عقلی بر امکان» اقامه می‏شود؛ یعنی بر اساس حکم عقل، ممکن است انسان کاملی عمر طولانی داشته باشد.ما به دیدن عمرهای کوتاه عادت کردیم. اما اگر شخصی، از همه علل و عوامل طبیعی آگاه باشد و آنچه برای او سودمند است، فراهم کند و از آنچه برای او زیانبار است بپرهیزد، می‏تواند عمر طولانی داشته باشد. این مسئله خارق عادت است؛ نه خارق عقل. معجزه هم چیزی خارق عادت است، نه خارق عقل. علم نیز به چنین چیزی راه نیافته است، زیرا علم به امور عادی راه دارد؛ نه امور غیر عادی. کرامت نیز در امور خلاف عادت جاری است.

 

[1] ـ مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 3178.

[2] ـ همان، دفتر دوم، بیت 277.

[3] ـ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 192 (قاصعه).

[4] ـ الکافی، ج 1، ص 242 (باب فی شأن «اِنّا اَنزلناه فی لیلة القدر» و تفسیرها).

[5] ـ سوره اعراف، آیه 198.

[6] ـ سوره آل‏عمران، آیه 77.

 1 نظر

تحقیقی کوتاه دررابطه با مرگ

07 اسفند 1391 توسط صالحی


بـا تـوجـه بـه آيـات قـرآن كـريم و سخنان پيشوايان معصوم (ع ) درمى يابيم كه مرگ ، سبب نيستى انسان نمى شود، بلكه انتقال از زندگانى محدود به زندگانى وسيعتر و كاملتر است . ليـكـن انـسـان بـه سـبـب عـلل و عـوامـلى از مـرگ مـى هـراسـد. بـرخـى از آن عوامل عبارتند از:
الف ـ دلبستگى شديد به دنيا:
يـكـى از علل عمده هراس از مرگ ، علاقه و دلبستگى به دنيا و مظاهر آن است . وقتى انسان محبت شـديـد بـه دنـيـا، امـوال ، فـرزنـدان و بـستگان و خويشان پيدا كرد، جدا شدن از آنها براى او دشوار است .
امـا اگـر عـلاقـه انـسـان بـه دنـيـا در راسـتـاى عـشـق بـه خـدا و كـسـب رضـاى الهـى بـاشـد، دل كـنـدن از ايـن عـلايق و روى آوردن به محبوب حقيقى بسيار آسان خواهد بود، در صورتى كه اگـر مـحـبـت انـسـان نـسـبـت بـه امـوال ، فـرزنـدان ، مـقـام و نـظـايـر آن مستقل و جداى از توجه به خدا باشد موجب مى شود تا انسان از مرگ بگريزد.
ب ـ هراس از نيستى :
انسان از نيستى و نابودى مى هراسد؛ مثلاً از فقر مى ترسد چون فقر، نداشتن ثروت است ، از بـيـمـارى مـى ترسد؛ زيرا آن از دست دادن سلامتى است ، از تاريكى مى ترسد چون نور در آن نيست ، از بيابان و خانه خالى مى ترسد، چون كسى را در آنجا نمى يابد. از زلزله و صاعقه و حيوان درنده وحشت دارد، چون او را به نابودى تهديد مى كند.
بـنـابراين ، علت ترس عدّه اى از مرگ اين است كه مرگ در نظر آنان فناى مطلق است ، امّا اگر مـرگ را هـمـچـون تـولّد نـوزاد از مـادر، تـولدى ديگر بدانيم و معتقد باشيم كه با عبور از اين گذرگاه سخت به جهانى مى رسيم كه از اين جهان بسيار وسيعتر، پر فروغتر و آرام بخش تر اسـت و نـيـز مـرگ را مـرحـله انـتـقال به نوع عاليتر و كاملترى از زندگى بدانيم كه زندگى فـعـلى در مـقـايسه با آن ، مرگ محسوب مى شود، در اين صورت مرگ نه تنها وحشتناك و نفرت انگيز نخواهد بود بلكه زيبا و دوست داشتنى خواهد شد.
ج ـ ترس از كيفر اعمال :
گـروهـى نـيـز از مـرگ وحـشـت دارنـد، امـا نـه بـه اين معنا كه مرگ را فناى مطلق بدانند و منكر زنـدگـانـى پـس از آن بـاشـنـد، بـلكـه آن چـنـان پـرونـده اعـمـال خـود را سـيـاه و تـاريـك مى بينند كه گويا با چشمان خود، كيفرهاى سنگين و مجازاتهاى دردنـاك بـعـد از مـرگ را، مـشـاهـده مـى كـنـنـد و يـا حـداقـل چـنـيـن احتمالى را مى دهند و چون بايد پاسخگوى تخلّفات خود باشند از وقوع آن روز وحشت دارند. قرآن كريم مى فرمايد:
((وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ اءَبَداً بِما قَدَّمَتْ اءَيْديهِمْ))
آنان (يهوديان ) به سبب اعمالى كه از پيش فرستاده اند، هرگز تمناى مرگ نمى كنند!
ايـن آيه اشاره دارد به ادعاى قوم يهود كه خود را از دوستداران حقيقى خدا قلمداد مى كردند. آيه بـالا در مـورد آنـان مـى فرمايد: ادعاى دروغين مى كنند، زيرا اگر راست مى گفتند و دوستدار خدا بودند بايد شوق ديدار خدا و آرزوى مرگ را داشته باشند.
شخصى از امام حسن عليه السلام پرسيد: چرا از مرگ مى ترسيم ؟ فرمود:
((إِنَّكـُمْ اءَخـْرَبـْتـُمْ اخـِرَتـَكـُمْ وَ عـَمَّرْتـُمْ دُنـْيـاكـُمْ فـَاءَنـْتـُمْ تَكْرَهُونَ النَّقْلَةَ مِنَ الْعُمْرانِ إِلَى الْخَرابِ))
هـمـانـا شـمـا آخـرت خود را خراب كرده و دنيايتان را آباد كرده ايد، پس ناپسند مى داريد كه از آبادانى به سوى خرابى منتقل گرديد.
لحظه مرگ
قرآن كريم درباره لحظه مرگ مى فرمايد:
((وَ جاءَتْ سَكْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِكَ ما كُنْتَ مِنْهُ تَحيدُ))
لحظه گيج كننده مرگ ، بحق فرا رسيد، همان چيزى كه از آن فرار مى كردى .
امام على عليه السلام مى فرمايد:
((… پـس سـخـتـيـهـائى كـه بـايـشـان رو آورد بـوصـف در نـمـى آيـد … و او در بـيـن اهـل بـيـت خـود بـا ديـده (اضطراب و نگرانى آنها را) مى بيند و با گوش (آه و ناله آنها را) مى شـنـود و عـقـلش بـجـا و فـهـم و ادراكش برقرار است ، بفكر مى افتد كه عمر خود را چسان بسر بـرده و چگونه روزگارش را گذرانيده و بياد مى آورد مالهايى كه جمع كرده و براى به دست آوردن آنـهـا (از حـلال و حـرام ) چـشم پوشيده ، و آنها را از جاهايى كه آشكار و مشتبه بوده ، به دست آورده ، بتحقيق زيانهاى جمع آورى آن اموال دچار او گشته و بر جدائى آنها مطّلع شده ، اين امـوال بـعـد از او بـاقـى مى ماند براى زنده ها كه در آنها متنعم بوده خوش مى گذرانند. پس آن امـوال بـى مـشـقت براى غير او است ؛ و بار گران آن بر پشت او مى باشد؛ و آن مرد در گرو آن اموال است ….))
كيفيت جان دادن
در آيات و روايات جان دادن انسان چهار نوع بيان شده است :
الف ـ افراد خوبى كه راحت جان مى دهند:
امام صادق (ع ) مى فرمايد:
((مـرگ براى مؤ من مانند بوى خوشى است كه آن را مى بويد، پس به سبب آن سستى در بدن و حواسش واقع مى شود، و همه رنج و درد از او قطع مى شود….))
ب ـ افراد خوبى كه سخت جان مى دهند:
امام صادق (ع ) فرمود:
(( … وَ مـا كـانَ مـِنْ شـَديـدَةٍ فـَتـَمـْحيصُهُ مِنْ ذُنُوبِهِ لِيَرِدَ الاْ خِرَةَ نَقِيّاً، نَظيفاً، مُسْتَحِقّاً لِثَوابِ الاَْبَدِ …))
و آنـچـه (در هـنـگـام مرگ ) از سختيها مى بيند پس براى پاك شدنش از گناهان مى باشد تا در قيامت پاك و پاكيزه ، بگونه اى كه مستحق ثواب ابدى باشد، وارد گردد… .
البـتـه بـايد توجّه داشت كه سختى مرگ ، كفّاره هر مؤ منى و براى هر گناهى نيست ، بلكه با تـوجـه بـه روايـات ديـگـر بـايـد گـفـت كـه سـخـتـى مـرگ بـطـور اجـمـال ، كـفـّاره گـنـاهـان اسـت بـراى ايـنـكـه پـاكـيـزه و مـسـتـحـق ثـواب ابـدى وارد عالم آخرت گردد
ج ـ افراد بدى كه راحت جان مى دهند:
امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
((… وَ ما كانَ مِنْ سُهُولَةٍ هُناكَ عَلَى الْكافِرِ فَلْيُوَفّى اَجْرُ حَسَناتِهِ فِى الدُّنْيا لِيَرِدَ الاْ خِرَةَ وَ لَيْسَ لَهُ اِلاّ ما يُوجِبُ عَلَيْهِ الْعَذابُ …))
و آن جان دادنى كه بر كافر آسان باشد براى اين است كه پاداش كارهاى نيكش در دنيا به او داده شود تا به عالم آخرت وارد شود و چيزى جز آنچه موجب عذابش شود براى او نباشد … .
يـعـنى راحت مردن كافر، به خاطر تصفيه حسابى است كه خداوند نسبت به كارهاى نيك او انجام مـى دهـد؛ چـون بـعـضـى از كـافـران در زنـدگـى كـارهـاى مـثـبـتـى دارنـد كه آسان مردن پاداش عمل آنهاست .
د ـ افراد بدى كه به سختى جان مى دهند:
اين اولين سيلى و شكنجه الهى بدكاران ، توسط ماءموران خداست ، قرآن كريم مى فرمايد:
((وَ لَوْ تَرى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذينَ كَفَرُوا الْمَلائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَ اءَدْبارَهُمْ وَ ذُوقُوا
عَذابَ الْحَريقِ))
اى پـيـامـبـر! اگر مى ديدى هنگامى كه فرشتگان ، كافران را قبض روح مى كنند، در حالى كه به
صورت و پشت آنان مى زنند و به آنها مى گويند بچشيد عذاب سوزنده را.
و نيز مى فرمايد:
((اَلَّذيـنَ تـَتـَوَفّيهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمى اءَنْفُسِهِمْ فَاءَلْقَوُا السَّلَمَ ما كُنّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلى إِنَّ اللهَ عَليمٌ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ))
كسانى كه با كفر و گناه ، به خود ظلم كردند، وقتى كه فرشتگان آنان را قبض روح مى كنند (خـود را بـاخـتـه و) تسليم مى شوند (و مى گويند) ما كار بدى نكرده ايم . آرى ! همانا خداوند به آنچه انجام مى داديد آگاه است .
انـسـانـى كـه در تـمام عمرش حيله و دروغ را پيشه خود مى كرد، حتى در لحظه مرگ هم از اخلاق زشت خود دست بر نداشته ، به خداوند و فرشتگان نيز در حساسترين لحظات دروغ مى گويد.
حالات انسان هنگام مرگ و بعد از آن
هنگامه جان دادن
زمـان جـان دادن ، از دشـوارتـريـن لحظات زندگى انسان است . جدا شدن از همه آن چيزهايى كه انـسـان بـا آنها انس و علاقه داشته ، و سفر به دنيايى ناشناخته ، آنهم با كوله بارى سنگين از اعمال خوب و بد و سرانجامى نامعلوم !
آن گـاه كـه غـبـار مـرگ رخ مـى نمايد و بر رخسار آدمى نمودار مى شود فروغ زندگى از نگاه انـسـان رخـت بـر مى بندد، نفس به شماره مى افتد، تپش قلب به كندى مى گرايد، اضطراب ، تـرس و واهـمـه عجيبى سراسر وجود انسان را فرا مى گيرد، اندك اندك حرارت بدن پايين آمده سـرد و سـردتـر مـى شـود، تـا ايـن كـه بـا قـبـض روح كـامـل تـوسـط فـرشته مرگ كالبد انسان بى جان نقش زمين مى شود، و رابطه انسان با حيات دنيوى بكلى قطع مى گردد.

 نظر دهید »

تحقیقی با موضوع آثار تلاوت قرآن

06 اسفند 1391 توسط صالحی

موضوع تحقیق:تلاوت قرآن چه آثاری دارد؟

گردآورنده:محمدی مدرسه علمیه ریحانه النبی(س)سنندج


فاش گویم آنچه در دل مضمر است
این كتابى نیست چیزى دیگر است
چونكه در جان رفت جان دیـگر شود
جان چو دیگر شد جهان دیگر شود1

پاك ترین كتاب هستى
قرآن پاك ترین كتاب, از مبدا پاكى و طهارت, بر پاك ترین قلب عالم هستى, تلاوت و از لبان پاك ترین مخلوق الهى, بر عالم وجود عرضه گردید. و به همین خاطر, تنها كسانى مى توانند به این مصحف مطهر نزدیك شده, و از نور پر فیض آن بهره مند گردند كه ظاهر و باطنى پاك و طاهر داشته, و از هر گونه آلودگى جسم و روح منزه باشند. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِیمٌ فِی كِتَابٍ مَّكْنُونٍ لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» 2

با توجه به حساسیت موضوع, خوبست كه مصادیق طهارت را یك به یك برشمرده, و پیرامون آنها, اندكى درنگ نماییم:


طهارت كلى جسم
اولین شرط براى تماس با قرآن, پاك بودن از جنابت و داشتن وضو است و بنابر فتواى حضرت امام خمینى(ره):

((مس نمودن خط قرآنى یعنى رساندن جایى از بدن به خط قرآن, براى كسى كه وضو ندارد, حرام است.))3

و اما براى اینكه گرفتن وضو, ذهنمان را از تخیلات پراكنده خالى سازد, و ما را در هاله اى از معنویت و عرفان قرار دهد, لحظاتى قبل از شروع به آن, به یاد كلام شیرین حضرت امام صادق(علیه‌السلام) بیفتیم, و ضمن عرض ارادت به آن ستاره هدایت, این حالت روحانى را در خود بوجود آوریم

((چون قصد وضو كنى, به آب نزدیك شو, مانند كسى كه مى خواهد خود را به رحمت پروردگار متعال نزدیك كند. زیرا خداوند آب را وسیله مناجات و قرب خود قرار داده است.))4

 

طهارت دهان
در چند حدیث شریف كه از ائمه معصومین(علیهم السلام) نقل گردیده, از دهان بعنوان ((راه قرآن)) و ((یكى از راههاى پروردگار)) یاد شده است.

((امام صادق(علیه‌السلام) فرمود: پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند:

ـ راه قرآن را پاكیزه سازید.

پرسیدند: اى رسول خدا! راه قرآن چیست؟

فرمود: دهانهاى شما.

پرسیدند: به چه پاكیزه كنیم؟

فرمود: ((به مسواك زدن))5

و در حدیثى دیگر چنین آمده است:

«امام رضا(علیه‌السلام) از پدرانش(علیهم السلام) از پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:

ـ دهانهاى شما راههایى از راههاى پروردگارتان است, آن را پاكیزه سازید.»6

دهان بى حفاظى كه غذاى مشكوك و حرام وارد آن مى شود,

دهانى كه گناهان بزرگى چون دروغ و تهمت و غیبت را مرتكب مى شود,

دهانى كه براى شكستن دل دردمندى بحركت در مى آید,

دهانى كه پیوسته مسلمانان از شر آن در واهمه و عذاب هستند, چگونه مى تواند محل تلفظ آیات قرآن باشد؟!

آرى! تلاوت قرآن باید از دهانى پاك بگذرد. و گر نه آب صاف در یك نهر آلوده, بالاخره آلوده خواهد شد. اگر قرآن از دهان ناپاك بیرون آید, ((رب تال للقرآن و القرآن یلعنه))7
مس نمودن خط قرآنى یعنى رساندن جایى از بدن به خط قرآن, براى كسى كه وضو ندارد, حرام است

طهارت چشم
روح ناپاكى كه اسیر اندیشه هاى شیطانى است, روح پژمرده اى كه لطافت و ظرافت خود را از دست داده, و در برخورد با مظاهر معنویت, سرد و بى تفاوت است, روح تیره اى كه زنگار گناه و معصیت, تمامى زوایاى آنرا پوشانده است, روح كوچك و حقیرى كه فقط خود را مى بیند, و سرگرم بازیچه هاى خویش است, چگونه مى تواند معنویت قرآن را به هنگام تلاوت, درك و لمس نماید؟!

 

((از رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده كه فرمودند: ((اعط العین حقها)) حق چشم را ادا كنید.

عرض كردند: حق چشم چیست یا رسول الله؟

فرمود: ((النظر الى المصحف)) نگاه كردن به قرآن.

زیرا تلاوت قرآن از روى قرآن, طبق حدیث, عبادت است. اگر چشم پاك نباشد, توفیق نظر به قرآن را پیدا نمى كند.))8

چشم هرزه اى كه بدنبال معصیت و خطا مى چرخد, و چشم افسار گسیخته اى كه دیگر در كنترل صاحبش نیست, اگر هم بر روى خطوط قرآن قرار بگیرد, همچون كورى است كه جمال نورانى حق را هرگز مشاهده نخواهد كرد. و به مصداق:


آنچه ما كردیم با خود هیچ نابینا نكرد
در میان خانه گم كردیم صاحبخانه را


جز خطوطى پى در پى, چیز دیگرى از قرآن نخواهد یافت.

 

طهارت روح

اما روح پاك و وارسته اى كه از علائق مادى فاصله گرفته, و بر اثر خودسازى هاى پیوسته, نورانى و پرجلا شده است;

روح بلندى كه با عبادتهاى خالص و ناب و توجهات روحانى حركات شرك آلود و اندیشه هاى شیطانى را از خود دور ساخته است;

این روح با صفا و رحمانى, به هنگام تلاوت قرآن, نورانیت عظیم و فراگیر قرآن را, به خوبى احساس مى كند, و هم در پرتو نور آن, حقایق دیگر را…

 

طهارت سایر اعضاى بدن
بنابر تعبیر آیت الله جوادى آملى: ((گوش و چشم و دست و سایر اعضا نیز راههاى قرآن است)).9

گوشى كه صوت ملكوتى قرآن را مى شنود و متأثر نمى شود, گوشى كه در مسیر خطابهاى قرآن قرار مى گیرد, اما گویا هرگز كلامى و یا خطابى نشنیده است, گوشى كه از شنیدن غیبت و دروغ و تهمت, لذت مى برد, این گوش طهارت ندارد. دستى كه ناپاك است و طهارت ندارد, نباید بسوى قرآن دراز شود «لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» 10 جز دست پاكان بدان نرسد.

پس باید تمامى اعضإ بدن را, كه راه هاى قرآن هستند, پاك و مطهر نمائیم تا انوار الهى, وجودمان را نورانیت و روشنائى و صفا بخشد.

 

و اما لحظه اى درنگ!
طهارت كلى جسم, بسیار آسان است. با یك نیت و مقدارى آب, مى توان خود را از آلودگى هاى ظاهرى پاك كرد, و به آسانى قرآن را به لب گذاشت و بوسید و خطوط آنرا لمس نمود.

اما طهارت دیگر اعضا از جمله: دهان و گوش و چشم و روح, به یكباره امكان پذیر نیست, و باید ضمن توكل بر خداوند بزرگ, با جدیت و تمرین و ممارست, رذائل اخلاقى را از جسم و روح زدوده, و آنچنان پاك و طاهر نمائیم كه شایستگى انس و مجالست با كلام وحى ((قرآن)) را بیابیم. ان شا الله.

 

آداب شنوندگان آیات قرآن
شایسته است هنگام شنیدن آواى قرآن و آیات الهى با سكوت عمیق و توجه دقیق موارد زیر را رعایت كنیم:

ـ احترام قلبى خویش را نسبت به كلام الهى ابراز داریم.

ـ در مقابل این بارقه رحمت سر تعظیم و تواضع فرود آوریم.

ـ براى شنیدن این خبر بزرگ آسمانى اعلام آمادگى نمائیم.

ـ با توجه كامل به معانى آن زمینه تدبر و تفكر را در خودمان ایجاد كنیم.

ـ با سكوت و تمركز فكر, جان خود را در معرض تابش این آفتاب حیات بخش قرار دهیم.

ـ قلب و روح خسته و پریشانمان را شاداب و پرتحرك نمائیم.11

حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: ((النظر الى المصحف)) نگاه كردن به قرآن.تلاوت قرآن از روى قرآن, طبق حدیث, عبادت است. اگر چشم پاك نباشد, توفیق نظر به قرآن را پیدا نمى كند

قاریان قرآن از منظر امام باقر (علیه‌السلام)
امام پنجم باقر العلوم (علیه‌السلام) قاریان قرآن را به سه دسته تقسیم فرموده و انگیزه هر كدام را بیان فرموده اند:

1 ـ كسانى كه قرائت قرآن را وسیله امرار معاش و تقرب به ملوك و فزون طلبى نسبت به مردم قرار داده اند.

2 ـ كسانى كه قرآن را مى خوانند و فقط حروف آن را گرفته و حدود آن را ضایع كرده اند.

3 ـ كسانى كه قرآن را تلاوت مى كنند و با دستورات شفابخش آن بیمارى‌هاى قلبى و فكرى خود را درمان مى كنند. شب ها با تلاوت قرآن مانوس هستند و روزها در صحنه هاى زندگى از آنها الهام مى گیرند و بخاطر انس با قرآن پهلو از رخت خواب ناز تهى مى كنند.

پس خداوند بخاطر این گروه از حاملان معارف قرآن بلا را از اجتماعات دور مى كند و بخاطر آنان باران رحمت خود را فرو مى آورد. بخدا قسم این دسته در جامعه, از كبریت احمر كمیاب تر اند.13

 

تلاوت كنندگان از منظر امام صادق (علیه‌السلام)
1ـ حفظ قرآن را از كودكى به فرزندانمان بیاموزیم;

امام صادق(علیه‌السلام) تلاوت كنندگان قرآن را به سه گروه تقسیم فرموده و نتیجه عمل آنان را بیان مى فرمایند:

1ـ عده اى براى نزدیك شدن به سلاطین و زورمندان و براى سلطه یافتن بر مردم (قرآن مى خوانند) این دسته اهل آتش اند.

2ـ قاریانى كه الفاظ قرآن را از بركرده خوب مى خوانند ولیكن حدود آن را ضایع نموده اند اینان هم اهل آتش اند.

3 ـ و گروهى قرآن مى خوانند تا زیر پوشش آن قرار گیرند. اینان به محكم و متشابه آن اعتقاد دارند فرایض را بجاى میاورند, حلال آن را حلال و حرام آن را حرام دانسته و در مقام عمل تسلیم قوانین قرآننند. این دسته همان كسانى هستند كه دست رحمت الهى آنان را از هر سقوطى نجات مى دهد و آنان اهل بهشت اند و درباره هر كه بخواهند حق شفاعت دارند.13

 

آداب حفظ قرآن

2ـ هنگام حفظ, روخوانى قرآن را بدرستى آشنا باشیم;

3ـ آیات را بالحن و لهجه عربى همراه با تامل و دقت حفظ كنیم;

4ـ روش ترتیل را بیاموزیم و با همین روش آیات را فراگیریم;

5ـ از یك جلد قرآن خوش خط و معین استفاده كنیم;

6ـ روزى نیم ساعت تمرین داشته باشیم و كم كم مدت آنرا زیاد كنیم;

7ـ در اوقات منظم مثلا هر روز ساعت 7 صبح به حفظ بپردازیم;

8ـ حفظ را با سوره هاى كوچك آغاز كنیم;

9ـ یك بار به صورت كند, یك بار به صورت متوسط و بار دیگر به صورت تند تمرین كنیم;

10ـ هنگام عصبانیت, گرسنگى, تشنگى و خواب آلودگى حفظ نكنیم;

11ـ شماره آیات و صفحه قرآن را بخاطر داشته باشیم;

12ـ حفظ قرآن نیاز به تكرار مداوم دارد.;

13ـ در مسافرت ها مى توانیم بیشتر به تكرار بپردازیم;

14ـ براى حفظ, از قرآن هاى ترجمه شده استفاده نكنیم;

15ـ آیه هاى طولانى و سور طولانى را مى توانیم بخش بخش كنیم;

16ـ در حفظ آیات شبیه به هم حفظ شماره آیات و دقت بیشتر لازم است;

17ـ حفظ قرآن به صورت مباحثه دونفرى آسان تر و مفیدتر است.

 

آثار تلاوت قرآن
1 ـ نورانیت قلب

عن رسول الله(صلی الله علیه و آله): ((ان هذه القلوب تصدأ كما یصدأ الحدید. قیل: یا رسول الله فما جلاوها؟ قال: تلاوه القرآن)) این دلها نیز همانند آهن زنگار مى بندد. عرض شد: اى رسول خدا, صیقل دهنده دلها چیست؟ فرمود: تلاوت قرآن.

عن امیر المومنین(علیه‌السلام): ((ان الله سبحانه لم یعظ إحدا بمثل هذا القرآن, فانه حبل الله المتین وسببه الامین وفیه ربیع القلب وینابیع العلم وما للقلب جلا غیره)) خداوند سبحان, هیچ كس را به چیزى مانند این قرآن اندرز نداده است; زیرا قرآن ریسمان محكم خدا و دستاویز مطمئن اوست. در این قرآن بهار دل است و چشمه هاى دانش. و براى صیقل دادن دل, چیزى جز آن وجود ندارد.

2 ـ زیاد شدن حافظه

3 ـ ایجاد معنویت در میان اهل منزل

عن رسول الله(صلی الله علیه و آله): ((ما اجتمع قوم فى بیت من بیوت الله یتلون كتاب الله ویتدارسونه بینهم الا نزلت علیهم السكینه وغشیتهم الرحمه وحفتهم الملائكه…)) هیچ گروهى در خانه اى از خانه هاى خدا براى تلاوت كتاب خدا و مباحثه آن جمع نشدند, مگر این كه آرامش بر آنان فرود آمد و رحمت فرایشان گرفت و فرشتگان آنان را در میان گرفتند…

4ـ سعه صدر و توسعه روزى

قال النبى(صلی الله علیه و آله): ((نوروا بیوتكم بتلاوه القرآن!.. فان البیت اذا كثر فیه تلاوه القرآن كثر خیره و أمتع أهله…)) خانه هاى خود را به خواندن قرآن روشن كنید… چون تلاوت قرآن در خانه زیاد شود, خیر آن افزایش پیدا مى كند و اهل آن از نعمت هاى الهى برخوردار مى شوند.

عن على(علیه‌السلام): ((افضل الذكر القرآن به تشرح الصدور و تستنیر السرائر)) بهترین ذكر (وسخن) قرآن است,با قرآن است كه سینه ها فراخ مى شود و درونها روشن مى گردد.

5 ـ قدرت و توكل در برابر ناملایمات14

…………………………………………………………….

1ـ دیوان اقبال.

2ـ واقعه, 79 ـ 77.

3ـ توضیح المسائل ـ مسئله 317.

4ـ مصباح الشریعه, باب دهم.

5ـ الحیات, ج 2, ص 161 ـ 162.

6ـ همان.

7ـ چه بسا تلاوت كننده قرآن كه قرآن او را لعن مى كندـ مستدرك ج 1 ص 291..

8ـ آداب قرآن, مهدى مشایخى, ص 104.

9ـ همان, ص 105.

10ـ واقعه, 79.

11ـ آداب قرآن, مهدى مشایخى, ص 166.

12ـ امالى صدوق, ص 179 والحیات ج 2, ص 171.

13ـ الحیاه, ج 2, ص 172.

14ـ با استفاده از آموزش قرآن, عبدالرحیم موگهى.

 نظر دهید »

تحقیق با موضوع بررسی واژه استعاره

06 اسفند 1391 توسط صالحی

موضوع تحقیق بررسی واژه استعاره

محقق:سمیه رئیس دانایی

طلبه مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س)سقز

تعریف وتبیین موضوع

استعاره درلغت یعنی عاریت گرفتن ودراصطلاح استعاره تشبیهی است که یکی ازدوسوی آن ذکرنشود.به عبارت دیگر،استعمال واژه ای درمعنای مجازی آن است به واسطه همانندی وپیوندمشابهتی که بامعنی حقیقی دارد.سخنورهمواره درپی آن است که سخن خودرابادست مایه خیال هرچه بیشترگیراوجذّاب گرداندتابدین طریق تاثیرشگرف برمخاطبان بگذارد.وازسوی دیگراندیشه وذهن آدمی پیوسته تازگی راجستجومی کندوازرکودوفتوربیزاراست.بدین خاطر،سخنور تعابیر تازه می آفریند؛سخن عادی رامی پروردوکشفیات تازه ای رابدست می آورد.
اهمیت وضرورت تحقیق

اگرچه موضوع استعاره راصاحب نظران بسیاری موردتحقیق قرارداده اندوکتاب های بسیاری نیزنوشته شده است.امادرمدرسه علمیه حضرت فاطمه (س)بااین موضوع تحقیقی صورت نگرفته وازآنجاکه بحث بسیارمهمی درادبیات بشمارمی رودوآفرینش ادبی زیبایی دارداین ضرورت احساس شدتاتحقیقی پیرامون استعاره صورت گیرد.

اهداف تحقیق
باتوجه به تبیین موضوع واهمیت آن،اهداف تحقیق به طورخلاصه عبارت است از:
1. شناخت نسبتادقیق درباره استعاره واقسام آن
2. یادگیری بیشتردرمورداین مبحث ازدرس
3. تدوین وارائه تحقیقی که موضوع استعاره رادرحدّنیازموردبررسی قراردهد.
سوالات تحقیق
سوال اصلی استعاره چیست؟
سوال فرعی
1. چند نظریه درباره استعاره وجوددارد؟
2. انواع واقسام استعاره؟

ساختارتحقیق

تحقیق حاضردردوقسمت تنظیم گردیده است.
1. کلیات:درمقدمه تحقیق بیان می گرددوشامل مباحثی همچون تعریف موضوع،سوال اصلی،اهداف تحقیق،روش تحقیق و…می باشد.
2. به مباحث معناومفهوم استعاره وهمچنین اقسام وانواع آن پرداخته است.
درپایان به نتیجه گیری ازمبحث پرداخته می شود.

محدودیت هاومشکلات وموانع تحقیق

خداوندمتعال راشاکرم که علی رغم مشکلات وموانع بسیار،این توفیق راارزانی داشت تاکاراین تحقیق به اتمام برسد.
اماازجمله موانعی که برسرراه تحقیق وجودداشت عبارت است از:
1. کمبودمنابع موردنیاز؛مخصوصادرشهرستان سقز
2. نداشتن وقت کافی
3. همزمان شدن کارتحقیق باامتحانات میان ترم وپایان ترم

معنی واژگانی واصطلاحی استعاره
استعاره ساخته شده ازمصدرباب استفعال است ومعنای لغوی آن«عاریت گرفتن»،«به عاریت خواستن» است. دراصطلاح «استعاره ،تشبیهی است که یکی ازدوسوی آن ذکرنشود.به عبارت دیگر،استعمال واژه ای درمعنی مجازی آن است به واسطه همانندی وپیوندمشابهی که بامعنی حقیقی دارد.»
استعاره

« یک ” دیکشنری تعاریف ” معتبر، استعاره را چنین تعریف می کند : ” صنعتی ازسخن که در آن یک کلمه یا عبارت که به معنای واقعی دال بر یک گونه چیز است به جای گونه ای دیگر به کار رفته تا همانندی میان آن دو را مطرح سازد . ” گر چه کفایت نظری این تعریف را می توان مورد سوال قرار داد ، با این همه این دیدگاه معیار را منتقل می سازد که میان زبان حقیقی و زبان غیر حقیقی تفاوت وجود دارد ، اینکه گفتار مجازی زبان غیر حقیقی ، و این که استعاره نمونه ای از گفتار مجازی است .
تاثیر گذارترین برداشت ها از استعاره عبارتند از : نظریه های مقایسه ( the comparison theory( تعامل ( The Interaction theory ) و کنش گفتاری ( The Speech Act theory ) .
براساس نخستین نظریه هر استعاره مستلزم یک مقایسه است ، برداشتی خاص از این دیدگاه این است که هر استعاره تشبیهی کوتاه شده است . براساس دومین نظریه هراستعاره مستلزم تعاملی معنا شناختی میان یک شیء یا مفهوم که حقیقتا مدلول یک لفظ و مفهومی که به گونهء استعاری بر آن لفظ حمل شده است . براساس سومین نظریه نه الفاظ و جملات بلکه کاربرد آن ها در موقعیت های خاص که استعاری است ، بدینسان برای درک چگونگی کارکرد استعارات ، شخص باید بفهمد که مردمان چگونه به وسیلهء زبان مقاصد خود را به یکدیگر می فهمانند .

1 - نظریه ء مقایسه

نظریهء مقایسه اظهار می دارد که هر استعاره دو چیز را مقایسه می کند ، یکی ازآنها را کلمه یا عبارتی که به گونهء حقیقی به کار رفته و دیگری را کلمه یا عبارتی که به گونهء استعاری استعمال شده است مشخص می کند . جالب ترین برداشت از دیدگاه مقایسه در باب استعاره ، نظریهء تشبیه است . به نظر ارسطو بنیانگذار این نظریه Rhetoric.4 استعاره تشبیهی کوتاه شده است : جملهء ” عاشق من ، یک گل سرخ است ” صورت
مختصر ” عاشق من همچون یک گل سرخ است ” به شمار می آید . ( نظریهء تشبیه گاهی نیز به عنوان نظریهء تلخیص یا جانشینی معروف است ، از آن جهت که استعاره به عنوان چیزی که تلخیص یا جانشین تشبیه است عرضه شده است . ) ارزش این دیدگاه ، سادگی مضاعف آن است . نخست ، آن چه دو تا به نظر می رسد ( استعارات و تشبیهات ) یک چیز تلقی می شوند ، و دوم تحلیلی که در مورد تشبیهات به کار رفته کاملا ساده است .
تشبیه درست در موردی است که خصیصه ای وجود دارد که هر موضوع از آن برخوردار است . خصیصهء مشترک در هر دو ، همانندی را می سازد .
یک اشکال بر این نظریه این است که آن چه به عنوان مزیت نخست آن مطرح شده در واقع سوء عرضه است . استعار ات و تشبیهات دو چیز متفاوتند ؛ زیرا به نوعی اگر استعاره به گونه ء حقیقی اظهار شود نتیجه نادرست خواهد بود در حالی که ( تقریبا ) تمامی تشبیهات درستند . مثلا استعارهء ” عاشق من ، یک گل سرخ است ” حقیقتا نادرست است در حالی که تشبیه ” عاشق من همچون یک گل سرخ است ” حقیقتا درست است . ادعای دروغ خواندن یک چیز خصیصهء اساسی در باب چگونگی کارکرد استعارات است . اعتقاد به این که جملات استعاری در واقع تشبیهاتند این خصیصه را مخفی می دارد . این مطلب انکار این نیست که استعارات نوعا به طریقی یک حقیقت را منتقل می کنند ، بلکه باور به این است که استعاره حقیقت خود را به گونه ای متفاوت با تشبیه می فهماند . استعارات ( برخلاف تشبیهات ) حقایق را اظهار یا تبیین نمی کنند ، متضمن آنهایند.
برای این که به درستی سخن بگوییم بیان می داریم که کلمات یک جمله باید به گونهء اصطلاحی یا معناشناختی با یکدیگر مناسبت داشته باشند ؛اما کلمات یک استعاره بدین معنی به گونهء معنا شناختی با یکدیگر مناسبت ندارند . مثلا در استعارهء ” سالی ( Sally ) یک قالب یخ است ” ، ” سالی ” و ” قالب یخ ” به چنان مقولات متفاوتی تعلق دارند که کنار هم گذاشتن آن ها نه به طورنادرست ، بلکه به بی معنایی منتج می شود . ممکن است کسی به این اشکال چنین پاسخ دهد که چون ” سالی یک قالب یخ است ” می تواند به گونهءاستعاری به کار رود ” سالی یک قالب یخ نیست ” نیز می تواند به گونهء استعاری استعمال شود ، و چون این استعارهء دوم به بیانی درست منتج می شود کلمات آن نمی توانند به گونهء معناشناسانه نامتناسب با یکدیگر باشند . پاسخ مناسب به این اشکال ، انکار استعاره بودن ” سالی یک قالب یخ نیست ” خواهد بود . بیان این جمله بیان چیزی است که به وضوح درست است ، اما این بدان معنی نیست که این سخن بی معناست همان قدر که سخن ” تجارت ، تجارت است ” می تواند بی معنا باشد . اظهار این که ” سالی یک قالب یخ نیست ” می تواند متضمن این باشد که شخص بیان استعاری ” سالی یک قالب یخ است ” را رد می کند .جملاتی که می توانند نفی جملات استعاری به نظر آیند ، مثل شور و احساس به یاد ماندن جان دان ( John Donne ) : ” هیچ انسانی جزیره نیست ” ، صرفا مثال هایی از تاکید معکوسند ( meiosis ، چیزی را آگاهانه گفتن که منطقا ضعیف تر از آن چیزی است که گوینده می خواهد بفهماند ، معمولا با استعمال یک جملهء منفی ( کاربرد عبارت منفی برای تاکید بر جنبهء مثبت آن ) . فیلسوفانی که جملات ” هیچ انسانی جزیره نیست ” و ” سالی یک قالب یخ نیست ” را استعاره تلقی می کنند درعمل استعاره و تاکید معکوس را کنار هم قرار داده اند تا چیز جدیدی بسازند . اینان تمییز دادن میان چیزی که آشکارا و حقیقتا نادرست است « تجارت ، دزدی است» و چیزی که آشکارا و حقیقتا درست است « تجارت ، تجارت است » را مشکل یا غیر ممکن می سازند .
انکار یک بیان ، به صرف این عمل ، اظهار یک بیان است ، اما انکار یک استعاره ، استعاره ساختن نیست . بیان ها گونه ای کنش گفتاری اند که از طریق کاربرد حقیقی کلمات انجام می گیرد . اما استعاره گونه ای کنش گفتاری نیست ، و بر به کار گیری حقیقی کلمات تنها به منظور نشان دادن اینکه سخنگو می خواهد چیزی غیر از معنای حقیقی آن ها را بفهماند مبتنی است .
ضعف دیگر نظریهء معیار تشبیه این است که این واقعیت را که برای کشف آن چه مقصود یک استعاره است قدری کوشش یا محاسبهء ذهنی ضرورت دارد - در مقابل تشبیه که معمولا آنچه را که می گوید می فهماند - توضیح نمی دهد . برای پاسخ به این اشکال ، یک نظریهء شبه تشبیه پیشنهاد شده است . فرض کنید کسی می گوید ” عاشق من ، یک گل سرخ است ” . برای فهم این استعاره ، شخص مجموعهء گل های سرخ به علاوهء عاشق آن گوینده را در نظر می گیرد و سپس می کوشد کشف کند که تمامی این افراد در چه خصوصیت یا خصوصیاتی مشترکند . به دیگر سخن ، گفتن این که عاشق یک شخص یک گل سرخ است گفتن این است که در برخی جهات با گل های سرخ شباهت دارد . اشکال این نظریه همان اشکال مطرح شده در مورد نظریهء اصلی است . چنانکه دیویدسن ( Deivid son ) (36-1969م) .اشاره می کند ، یک استعاره فقط آنچه را که یک تشبیه اظهار می دارد تلویحا می گوید.

2- نظریهء تعامل

براساس نظریهء تعامل ( کنش متقابل ) استعاره متضمن تعامل میان عنصر حقیقی و عنصر استعاری در یک جمله است . بنابراین در یک استعاره همیشه دو جزء وجود دارد .
مکس بلک ( Max Black ) ( 1962 ) عنصر حقیقی چارچوب ( irarne ) و عنصر استعاری ( focus) می نامد . سرل ( Searle ) ( 1969 م). با اشاره به اینکه برخی خود جملات استعاری دربردارندهء هیچ عنصر حقیقی که بتواند به گونه ای منطقی نقش چارچوب را ایفا نیستند . این تعبیر از این فرضیه را عملا باطل کرده است . مثلا جملهء ” خبر بد ، یک قالب یخ شد . ” استعاره ای ترکیبی است . اما هیچ کلمه ای با معنای حقیقی ندارد که بتواند به عنوان چارچوب به کار آید . اشکال دیگر نظریه تعامل این است که واژهء ” تعامل خود یک استعاره است . از آن جا که هیچ تعامل حقیقی میان کلمات یک جمله یا میان مفاهیم وجود ندارد . نظریهء تعامل هرگز به گونهء واقعی چگونگی کارکرد استعارات را توضیح نمی دهد یا تشریح نمی کند . برداشت جدید تر از این نظریه ، تعامل را به عنوان ” قرار دادن چیزی که مقصود حقیقی است در نظامی ذهنی از امور معمولی مشترک با واژه ءاستعاری ” تبیین می کند . بدینسان گفتن ” مری گرگ است ” مشترک ساختن مری و صفات او با مجموعه ای از خصوصیات مشترک با گرگ هاست : حیله گری درنده خویی . غیر قابل پیش بینی بودن و مانند آن با این همه ” تعامل ” واژه ای نادرست برای فهماندن این خصوصیت به نظر می رسد . همچنین نظریه تعامل ندعی است که معنای کلمات از این تعامل تاثیر می پذیرند و این امر توصیفی غیر دقیق از پدیده به نظر می رسد .
به هر حال ، آنچه مورد نیاز است توضیح این است که استعارات چگونه فهمیده می شوند . به نظر می رسد دیویدسن در اینجا درست می گوید آن گاه که اظهار می دارد فهم استعاره همان نوع فعالیت فهم هر بیان زبانشناختی است . و تمامی فهم نیازمند به ” سازندگی خلاق از معنای حقیقی اظهارات و اعتقاد گوینده دربارهء جهان است.به علاوه این فعالت ” اندکی تحت ضوابط ” است . استعاره ساختن ، همچون خود سخن گفتن ،” تلاش خلاقانه ” است .

3 - نظریهءکنش رفتاری

درخواست این که یک نظریهء استعاره با نظریه ای عامتر از نظریهء ” زبان ” یا ” ارتباط متقابل ” سازگاری داشته باشد . امری منصفانه است . در حال که نظریه های مقایسه و تعامل این خواسته را برنمی آورند . نظریهء کنش گفتاری چنین است . اچ . پی . گرایس ( H . P .Grice ) ( 1989 ) میان ” معنای موقعیتی ( occasion )سخن ” ( معنایی که یک سخن در کاربرد معمول خویش و مستقل از هر زمان خاص دارد ) تمایز قائل شده است . این شکل اخیر معنا می تواند با معنای حقیقی یا اصطلاحی مشترک باشد . در استعاره ، گوینده قصد دارد مخاطب به وسیلهء فهم معنای ” بی زمان “آن کشف کند . این امر چگونه رخ می دهد ؟ «گرایس» اشاره می کند که محاورهء متعارف با اصل ” گذر دسته جمعی ” جمعی جهت داده می شود . مسامهت خود با یک محاوره را در خور سازید . این اصل در اصول محاوره ای گوناگونی جریان دارد . مثلا آن چه شخص می گوید باید راست و مورد پشتیبانی شواهد باشد، باید تا بدان حدکه مخاطبان نیاز دارند و نه بیشتر اطلاع رسانی کندو اطلاعات باید مربوط به موضوع گفتگو باشد . این اصول با محتوای پیام مرتبط اند . همچنین اصولی هستند در باب این که پیام چگونه باید تبیین شود :
باید روشن ، بدون ابهام ، مختصر و منظم باشد . البته این اصول همیشه تحقق نمی یابند .
گاهی اوقات بی سر و صدا و پرده پوشانه نامتحقق می مانند . همچون وقتی که شخص دروغ می گوید یا از روی سادگی اشتباه می کند . گاهی اوقات نقض می شوند؛ یعنی، آشکارا و متظاهرانه تحقق بخشیده می شوند تا به نتیجه ای خاص دست یابند . مثلا یک راه برای ابراز انزجار یا دلسردی از یک شخص این است که بگوییم ” شما دوست خوبی هستید ” در مورد نمونه هایی از طعنه یا تعریض ، گوینده اصل راست بودن را نقض می کند و از این رهگذر دریافت گفتگو به طوردقیق متضاد آن چه را درظاهر گفته شده است، قصد می نماید. دیگر صناع گفتار را می توان به طریقی مشابه توضیح داد. مبالغه ، اغراق عمدی در یک گفتار به منظور دستیابی به نتیجه ای خاص است . در نظریهء مورد بحث ، به مبالغه با نقض اصل راست بودن دست بازیده می شود : گوینده سخنی می گوید که منطقا متقن تر از گزاره ای است که می خواهد بفهماند .
در این نظریهء ، به تاکید معکوس با نقض شعار کمیت دست یافته می شود که به گوینده توصیه می کند سخن خود را تا جایی که امکان دارد منطقا متقن سازد .مثلا باگفتن ” جان . دی . راکفلر فقیر نبود ” . در اینجا مخاطب در حالی که می کوشد تحقق نا بخشی آشکار اصل کار دسته جمعی توسط گوینده را معنا دار سازد ، استنتاج می کندکه گوینده چیزی قوی تر از آن چه را که گفته شده است، قصد دارد . استعاره نیز با همین طرح تبیین انطباق دارد ، گرچه محاسبهء آن چه مقصود از یک استعاره است بسیار پیچیده تر است . اگر کسی می گوید ” عاشق من ، یک گل سرخ است ” در اوضاع و احوالی که در غیر این صورت استثنا ناپذیرند برای مخاطب عاقلانه است که قضاوت کند گوینده دارد اصل راست بودن را نقض می کند . پس قصد گوینده چیست ؟ در مورد استعاره همچون هر فهم زبانی دیگر ، برنامهء مخاطب این است که با پذیرش گزاره هایی که موقعیت رابه بهترین وجه معنا دار می سازند به موازنه ای معرفتی دست یابد . این امر مستلزم ایجادباورهای جدید - که تا حد امکان به راحتی با باورهای موجود منطبق باشند - و گاهی اوقات تجدید نظر در باورهای قدیمی به عنوان بخشی از این روند است . کوتاه سخن در مورد مثال بالا منطقی است که مخاطب معتقد شود گوینده قصد دارد وی دریابد که گوینده به برخی صفات گل سرخ - زیبایی ، ارزش ، ظرافت ، بوی خوش - می اندیشد و سپس آن ها را به عاشق نسبت می دهد . این جستجو برای موازنهء معرفتی بدانچه مقصوددیویدسن بود آن گاه که گفت زبان فهم ” تلاشی خلاقانه ” است نزدیک است».
انواع استعاره

” یکی از ابزار هایی کـه شاعـر به یاری آن تلاش می کند تا سخـــن خویـش را هــر چـه
بیشتر در ذهن خواننده جای گیر گرداند ، استعاره است . ارزش زیبا شناختی این فـــن نسـبت
به سایر فنون بیانی بیشتر است . اروپائیان استعاره را ملکهء تشبیهات مجازی می دانند .
چون خـواننده را بیشتر به شـگفتی وا می دارد ، و بــه درنگ بر می انگیزد ، و بـه ایـن ترتیـب
خواننده با آفـرینش هنـری شاعر دم ساز می شـــود . در استعــاره ، مشـبه و مشــبه بـه بــا هـم
در می آمیزند و یکی می شوند ، طوری که نمی توان در میانهء آن ها جدایی افکند . شاید هیچ
کدام از صور خیال شاعرانه به اندازهء استعاره در آثار ادبی ، به ویژه شعر اهمیت نداشته باشد .
هر تشبیه زیبا و مورد قبول ارباب هنر ، سرانجام به گونهء استعاره در می آیند . “

یونانیان بر این عقیده بودند که زبان ، فصل ممیز انسان و حیوان به شمار می آید . در حقیقیت زبان شکل دهندهء اندیشه و نحوهء زندگی انسان هاست ، هر انسان از دریچهء زبان خویش دنیا را نگریسته و معنا می کند .
ارسطو ، فنون زبان را به سه مقولهء متمایز تقسیم می کند : منطق ، فن خطابت و فن شعر . زبان شعر از زبان منطق و زبان خطابت جداست و اهداف دیگری را دنبال می کند . این تفاوت تا حد زیادی از استعاره ناشی می شود . هنر برای بیان اهداف خود نیازمند زبانی فخیم ، توانا و در عین حال شیوا و شیرین است ولی کلام متعارف ، از این امر بی بهره است. استعاره شگردی است که در آن از شیوه های معمول و زبان معیار دور می شویم و کلام به وسیلهء آن متعالی شیوا می شود . البته فنون دیگر هم در این امر دخالت دارد ولی درآثار ادبی ، به ویژه شعراستعاره بیش از فنون دیگر کاربرد دارد .

این فن موجب توسعهء گستردهء زبان می شود . دایره و ثغور زبانی با این صنعت ، بی انتها و نامحدود می شود . استعاره ، دمیدن روح انسانی در کالبد بی جان واژه هاست . در حقیقت این آرایه با حیات بخشی به کلمات مرده و جامد ، جواز ورود آن ها را به دنیای انسانی صادر می کند . با کشف و برقراری ارتباط با واژه های نامانوس و نامعمول ، رکودو رخوت از ذهن دور می شود و خلاقیت و ابتکار به عرصهء ظهور می رسد .
در این مبحث شاعر موفق به کشف قواعد و ارتباط بین دو حقیقت می شود . افراد معمولی به علت کدورت روح ، توان لازم برای این کشف را ندارند ، ولی چشم باطنی شاعر در پرتو ایمان خالصانه اش این قوانین را می یابد در صدد انتقال آن به مخاطب خود بر می آید . انتقال کلام بدون استفاده از ابزارهای شاعرانه ، انتقالی معمولی و ساده است . در متن های تاریخی ،تاریخی یا علمی ، سعی بر آن است که کلام ساده ، در خور فهم ، رسا و بدون آراستگی بیان شود ، چون اهداف این متون با مقاصد شاعرانه متفاوت است . اساس دنیای هنر بر تغییر و جا به جایی ( البته در حد مجاز ) بنیان نهاده شده است . شاعر جزء به جزء دنیا را از نو نام گذاری می کند . او به اسامی ای که شنیده و یاد گرفته است ، اعتنا نمی کند بلکه به دنبال دست یابی به واژه هایی است که قدرت اعجاز به کلام او می بخشد . تنها با استعاره ، تازگی و طراوت به بوستان کلمات راه می یابد و شاعر به این طریق دیگرگونه اندیشیدن و متفاوت دیدن را به هنر دوست می آموزد . زاویه و پنجره ای جدید رو به هستی باز می شود و دنیا ی سیاه و سفید ، رنگی نشاط انگیز می یابد .
استـعاره ، شاعر را برای رسیـدن به اهـداف خویش ( البته نه اهداف شخصی و فـرد)یاری می کند . او که به عظمت هستی و آفرینندهء آن پی برده است از این ابزار سود می جویدتا همگان را به کشف حقیقت پنهان در پشت پردهء واژه ها نایل کند . گاهی هم آن را دست مایه ای برای رسیدن به مقاصد سیاسی و اجتماعی خود قرار می دهد . او که جور و تعدی کارگزاران جامعه را بر نمی تابد ، در پشت واژه ها پنهان شده و غیر مستقیم به بیان اعتراضات خود می پردازد.
بعضی اوقات از این شگرد برای آراستن دنیای خشن و غیر قابل تحمل استفاده می شود . شاعر با آفرینش دنیای مخیل ، حقایق را قابل هضم می کند و سطح پذیرش و مدارارا بالا می برد . او با استعاره ، دیگران را متوجه قدرت بی پایان خالق و خود می کند . مفاهیم کلان و فلسفی به وسیلهء این صنعت ، تکه تکه شده و آمادهء بلع افهام می شود .
با بیان غیر مستقیم واژه ها ، شاعر موفق به تاثیر گذاری ماندگار و ژرف می شود .
هنرمند ، خلاقیت نهان در سیطرهء اذهان را با این ابزار به مرحلهء بالندگی می رساند و مخاطب را نیز مثل خود شاعر و هنرمند می کند . این فن وحدتی خارق العاده بین حقیقت و موجود وحقیقت مکشوف ایجاد می کند .
وحدتی که در آن تنیدگی تار و پود غیرقابل و صف به نظر می رسد . استعاره نوعی نبرد به استمداد ابزار آلات واژه ها با دنیای واقع ، فتح آن و در نتیجه دست یافتن به دنیای فراتر از دنیای مادی است . مرزهای جدیدواژه ها کشف و بضاعت علمی و عینی مخاطب یک شبه ، چندین برابر می شود .
مطلب در خور ذکر دیگران در این باب ، این نکته است که استعاره در زبان ها و فرهنگ های مختلف مشمول معانی متفاوت وپیچیده تری می شود.فن مزبوربرمبنای تعالیم مذهبی ، منطقهء جغرافیایی ، نژاد و قومیت های هر ملت ، تعاریف و تفاسیر مختلفی را در بر می گیرد . به عنوان نمونه ، واژهء جغد در فرهنگ کشورمان معنای منفی دارد درحالی که در فرهنگ جوامع دیگر از مفهومی مثبت و گاهی مقدس سخن به میان می آورد ، یا واژهء خوک که در فرهنگ ما نمادی از غریزه ای حیوانی و شهوانی به شمار می آید و در دیگر فرهنگ ها نمادی از آگاهی و هوشمندی است .
این مبحث از لحاظ روان شناسی نیز قابل بحث و بررسی است ، که ما اجمالا به دونظریهء مهم اشاره می کنیم .
یاکوبسن معتقد است اختلال زبان پریشی با دو صورت بیانی استعاره و مجاز ارتباطی چشم گیر دارد ..
در این فنون شاعر از زبان آشنا و معنی دار انحراف پیدا کرده و شروع به ابداع واژه هایی نامعمول می کند . فروید در مبحث روان پریشی ، هنر وآفرینش ادبی را نوعی فرافکنی درونی می پندارد . او آثار هنری را محصول سرکوب احساسات و امیال هنرمند می داند که در شعر یا خواب ، نمود پیدا می کند . او شعر را نوعی هذیان گویی بیمار گونهء شاعر می داند . هذیاناتی که تخلیهء هیجانی را به دنبال دارد. افراد مبتلا به اوتیسم ، از واژه ها یا استعاره های مخصوص استفاده می کنند که محصول ذهن بیمار آن هاست ، حتی در تست های روان شناسی که به جهت تبیین ابعاد شخصیتی افراد طراحی شده است ( تست های TAT و ررشاخ ) ، از تصاویر و صحنه های مبهم واستعاره گونه ای استفاده شده که هر فرد بنا برذهنیت و شاخصه های روانی و کشف و تفسیر آن می پردازد .
همام شاعری توانا و نکته بین است . ذهن خلاق و تیزبین او واژه ها را به خوبی در چنبرهء صید خویش شکار می کند و در جای مناسب به نحو بسیار عالی به کار می گیرد . او کلمات و بی پیرایه و گاهی خشن را در حریر آرایه های بیانی خویش می پیچاندو در طبق ابیات نغزش تحویل شنونده یا خوانندهء اهل ذوق می دهد . او با کمک استعاره پیوندی پندارین بین دنیای واژه ها و دنیای واقعی خویش بر قرار می کند و جانی دیگر به آن ها می دهد . کلماتی که در چرخهء گفتار عوام بی محابا چرخ می زند و با هنر همام دست به دست می شود ، ارج و قدری والا پیدا می کند و در خدمت ابعاد نهفته و ارزشمندآدمی قرار می گیرد ، ابعادی که متعلق به معشوق ، ممدوح یا معبود اوست . او با صنعت واژه های تک بعدی را چند ساحتی می کند که از هر بعد ، معنایی تازه ، رنگی جدیدوشکلی بکر متجلی می شود . وی از کلمات پیش پا افتاده و بی ارزش برای بیان مقاصدشاعرانهء خویش سود می جوید .

ناخوشان را اهل حق مشمار مجلس شاه و جغد و بوتیمار
(مثنویات / ص 251)

به ملامت نشود دور همام از لب یار خار ، گو باش گلستان نتوان داد ز دست
( غزل 38 / ص 75 )
او با واژه های مستعار جغد ، بوتیمار و خار منزلت اجتماعی و انسانی دشمنان رقیبان خود را زیر سوال می برد .
در همهء فنون به خصوص در مبحث استعاره ، واژه ها دربند بیان ظرافت های معشوق ، ممدوح یا معبود همام است و او برای اذعان هنرهای آن ها دست به دامن استعاره می شود ، صنعتی که عصارهء فنون دیگر است . البته در این مقام نیز واژه هااستعاره خود اسیر ملاحت و زیبایی های معشوق است .

ای آفتاب خوبان ، وی آیت الهی حسن تو را مسخر از ماه تا به ماهی
( غزل 213 / ص 161 )
پاینده باد قد تو ای سرو نو بهار سرو روان اگر کند از جویبار کوچ
( غزل 48 / ص 80 )
استعاره جایگاهی مناسب برای اعطاء روح و زبان به طبیعت بی جان و کلام است . تنهایی شاعر که نتیجهء بیگانگی او با مردم عادی است ( تنهایی نه از لحاظ زیتی ، بلکه از لحاظ فکری ) در اتصال با عناصر جهان کم رنگ می شود . عناصری که برای دیگران جامد و بی ارزش است التیام بخش هجران جگر سوز اوست . این ، ارتباط ، ارتباطی مقدس و منزه است و در عین حال نه قابل توضیح در دایرهء کلمات است نه لایق تبیین درسیطرهء ذهن . او تنها با واژه های مستعار است مه می تواند شیفتگی ذره ذرهء عالم را به حضرت احدیت نشان دهد . تمام هستی همچون خود او عاشق و والهء اوست و این عشق بازی در لا به لای کلمات و با کلمات انجام می گیرد .


آتش دل و آب چشم و ناله هست هر یک از عشقت نشانی در سحاب
( قصاید / ص 30 )
عکس رویت از میان آب و گل کرده پیدا صد هزاران آفتاب
( قصاید / ص 30)
اگر بخواهیم به صورت آماری فن استعاره را در دیوان همام بررسی کنیم می توان گفت که بخش عظیمی از فنون بیانی به این فن ظریف و هنری اختصاص یافته است . این هنر بیانی با 1670 مثال ، در حدود 94/34 درصد را به خود اختصاص می دهد . بخش بزرگی از استعارهء به کار رفته نیز از نوع استعاره مکنیه ( بالکنایه ) است . استعاره مکنیه با اختصاص 1150 مثال ، حدود 86 /68 درصد و استعاره مصرحه با 520 مثال ،حدود 14 /31 درصد را شامل می شود .
استعارهء مکنیه
کروچه : ” طبیعت در مقابل هنر ابله است و اگر انسان آن را به سخن نیاورد گنگ است “تقدس طبیعت در بین انسان های نخستین باعث شد تا طبیعت حقیقتی زنده و جاندار انگاشته شود . تمام عناصر طبیعی اعم از کوه ها ، دریاها ، آسمان ، زمین ، خورشید و… در چشم انسان اولیه حیات داشته و او آن ها را حقایقی ارزشمند و احترام آمیزمی دانست . شاید انگیزهء تشخص و زنده انگاری طبیعت در بین شعرا از این مسئله ریشه گرفته باشد . در این بین شاعر خود را مابین دنیایی زنده و گویا احساس می کند و به همین جهت درصدد ارتباز با این حقیقت پویا بر می آید .
همام در اشعار خویش مانند بسیاری از شعرای دیگر پیوندی عاطفی با مظاهر و عناصر طبیعت برقرار می کند ، او با جهان هستی در ارتباط است . همهء عناصر طبیعی زبان به سخن می گشاید و با او در شادی هایش اظهار شادمانی و در غم هایش ناراحتی می کند :

داد حسن تو ملاحت به غزل های همام چون بخوانم در و دیوار کند تحسینم
( غزل 146 / ص 127 )
یا
زمین در ماتم است و آسمان هم به موت شمس دین ، دستور اعظم
( قصاید / ص 170 )

در اشعار همام ، جهان هستی در حال حرکت و پویایی است . همه چیز حیات دارد و با او سخن می گوید ، نباتات ، پرندگان و حتی جمادات با او در ارتباط است ، همه و
همه با دنیای شاعر در هم آمیخته است و او خود را جزئی از طبیعت می داند . این حس باعث تعالی و حرکت اوست . شاید بتوان گفت شخصیت واقعی او که در پرتو ایمان عرفان پرورده شده باعث این پیوند شده است . انسان ها در حیطهء ارتباطی خود با دیگران دچار مشکل اند . ایجاد رابطه ای دوستانه با دیگران یکی از هنر های زندگی است ، ولی شاعرنه تنها با انسان ها پیوند دارد طبیعت نیز با او همراه و هم راز است . این ارتباط ، ارتباطی دو طرفه است ، یعنی گاه این همام است که آن ها را زنده انگاشته و با آن ها حرف می زندو گاه این مظاهر طبیعت است که با همام سر سخن باز می کند :

ای منزل دوست چه خوش هوایی داری فریاد که بوی آشنایی داری
( رباعی 90/ ص220 )


گفتم به نارون که نمسانی به قامتش بشنید سرو و گفت که بالای من ببین
( غزل ، 17/ ص 139 )
همام منزل معشوق خود را مورد خطاب قرار داده و برای یاد کردن از یار خویش با او دردل در میان می نهد . یا در بیت بعد نارون مورد خطاب اوست که او را به یاد قامت موزون معشوق می اندازد . همان طور که اشاره شد گاه عناصر است که با او به سخن در می آید :

چشم و ابروی تو کردند اشارت به همام که از این حسن و ملاحت بگذر کان اینجاست
( غزل 21 / ص 67 )
در منزل مبارکت از ذره های خاک آید به گوش طالب مشتاق مرحبا
( قصاید / ص 32 )
گاهی همام در این عرصه پا از دایرهء هستی بیرون نهاده و حتی عناصر جهان معنا را نیز به سخن وا می دارد . او همه جا معشوق ، ممدوح و منظور خویش را ستوده و برای همین همه را در حال ستایش و رشک بردن به معشوق خویش می یابد ، حتی بهشت و پریان را :

آرزومند روی اوست بهشت به تقاضای بوی اوست بهشت
( مثنویات / ص 233 )
شوق جنت به خادمش سلمان غالب آمد ز شوق او به جنان
( مثنویات / ص 234 )
یکی دیگر از برجستگی های موجود در بحث استعارهء مکنیه ، حیات بخشی به واژه هایی است که بیشتر در حیطهء عرفان مطرح است . او هر جا ممکن بوده از مضامین عرفانی بهره جسته ، یا واژه هایی مثل آب حیات ، جان ، نور حق ، رحمت ، عشق ، فضل ، فقر ، یقین و … را به کار برده است .

دل شهوت پرستان را ز بویت کی خبر باشد ز حسن یوسف مصری چه حاصل چشم اعمی را
( قصاید / ص 29 )
گاهی ما حتی عناصر غیر واقعی را هم جان دار می بینیم :

به عمری گر شبی خوابم رباید خیالت دل نوازی ها نماید
( صحبت نامه / ص 278)
او که با روی آوری به عرفان و عشق ، مهر از تعلقات برداشته و دست در حلقهء فقرزده است با زنده انگاشتن زمان و مکان بارها به بی ارزشی ، بی وفایی ، حقارت و زشتی دنیا و مادیات اشاره می کند و با تکرار آن می خواهد آن را در اذهان جای گیر کند .

ز دنیی هر که می جوید وفایی همی باید دماغش را دوایی
( قصاید / ص 168 )
مطلب در خور ذکر در این باب ، این است که ما در اشعار به کلماتی برمی خوری که یک یا دو بار استعارهء مکنیه واقع می شود ولی بعضی بسامد بسیاربالایی دارد و مدام تکرار می شود ، مثلا کلمهء دل ( 13 بار ) ، جان ( 94 بار ) ، چشم ( 79 بار ) ، عقل( 41 بار ) ، گل ( 28 بار ) و … .
خلاصه این که دنیای همام از ابعادی وسیع و بی کران تشکیل شده است . شاید دنیای انسان های عادی ، دنیایی کوچک و بعضا حقیر باشد ولی همام در پی متعالی کردن این دنیای به ظاهر حقیر است . او امدادهای غیبی و معنویات را آشکارا وسیله ای کمکی ای می داند که هر لحظه دست های ناتوان عالمیان را گرفته و آن ها را به سوی مبدا حقیقت هدایت می کند :
داده ما را هر چه ما در خواسته تا ابد گسترده فضلت خوان ما
( قصاید / ص 30 )
استعارهء مصرحه

همان طور که قبلا اشاره شد این استعاره نسبت به استعاره مکنیه کمتر به کار رفته است . استعارهء مصرحه به اعتبار ذکر ملائم طرفین و ترک آن به سه بخش تقسیم می شود:
مطلقه ، مجرده ، مشرحه ، هر یک از این استعاره ها نیز با بسامد های مختلفی در دیوان به
کار رفته است .

استعارهء مطلقه

همام در تقسیم بندی استعارهء مصرحه ، استعارهء مطلقه را بیشتر از انواع دیگر دردیوان خود به کار می برد . استعاره مطلقه با 385 مثال ، حدود 04/ 74 درصد به خود اختصاص می دهد که نسبت به انواع دیگر رقم بالایی است . این استعاره از لحاظ ارزش زیبا شناختی در دومین مرتبه و بعد از استعارهء مرشحه واقع شده و چون از استعاره مجرده ارزشمند تراست پس بالا بودن بسامد آن می تواند امری مثبت و هنری تلقی شود . ما در این مبحث بیشتر با مثال هایی رو به رو هستیم که هیچ گونه ملائماتی از مشبه و مشبه به راارائه نمی کند ، مثلا :

من ز غیرت شوم آتشکده ای گر یابد آگهی خضر که اسکندر خوبان اینجاست
( غزل 21 / ص 67 )
در این بیت ، اسکندر خوبان استعاره از معشوق است که بدون هیچ ملائمی به کار رفته است .

ناخوشان را ز اهل حق مشمار مجلس شاه و جغد بوتیمار
( مثنویات / ص 251 )
بوتیمار استعاره از انسان های خسیس و بخیل است .تنها در موارد اندکی صفات و ملائمات مشبه و مشبه به ( هر دو ) ذکر می شود،مثلا :

مگر که باد نسیمی بیارد از گلزار که هست بلبل مسکین اسیر در قفسی
( غزل 198 / ص 153 )
بلبل در این بیت استعاره از شاعر است و اسیر در قفس بودن از ملائمات مشترک بین بلبل و خود شاعر است .
شاعر در این بخش ، از یک استعاره معانی مختلفی را پدیدار ساخته است ، مثلا :آب حیات یا آب زندگانی در معنی استعاری سخن :

چون لبت از مصر کی خیزد نبات کز نبات می چکد آب حیات
( غزل 11 / ص 63 )
تنوع واژه های استعاره به زیبایی اثر افزوده و خواننده را غافل گیر می کند . اووجه شبه های متعدد واژهء استعاره را که در معانی مختلف خود نشان می دهد به دفعات تجربه می کند .
نکتهء در خور ذکر این است که واژه های استعاری همان واژه های مصطلح در غزل است مثلا :
بادام در معنی چشم :

من دست بوسی می کنم مرد لب و چشمت نیم نقل لب مستان مکن آن شکر و بادام را
( غزل 4 / ص 59 )
کمان در معنی ابرو :
چشم و ابروی تو را گو که به نخجیر مرو صید خود روح بدان تیروکمان می بخشد
( غزل 62 / ص 87 )
خواننده در مبحث استعارات مانند دیگر مباحث ، زیاد دچار مشکل نمی شود استعارات برای او آشناست و ابیات دیگر او را در فهم مطلب یاری می کند . مخاطب ،ارتباط دو جانبه را کاملا احساس و این امر لذت بخشی اثر را هر چه بیشتر می کند . اما یکی از مشکلات موجود در ابن بخش ، این است که بعضی از واژه ها که استعاره است در فرهنگ های مختلف ، بیشتر کنایه به شمار آمده و این امر باعث دشواری تمییز و تشخیص آن ها شده است .
استعارهء مجرده : این استعاره از لحاظ ارزش هنری در پایین ترین مرتبه قرار دارد . آشکار کردن معنای هنری امری است که از ارش هنری استعاره می کاهد ، چون در این صورت ترفند شاعرانه ، آنچنان که شایسته است کارایی نخواهد داشت . همام با طرح 80 مثال ، حدود 38 / 15 درصد را به این مبحث اختصاص می دهد .
این نوع استعاره در رتبهء دوم ، بعد از استعارهء مطلقه و قبل از استعاره مرشحه واقع شده است . شاعر درصد بسیار کمی را به این نوع اختصاص می دهد . موضوع استعاره های
به کار رفته در این مبحث ، معشوق و زیبایی های اوست ، مثلا :
جادو در معنی استعاری چشم که از ملائمات آن غمزه ذکر شده است :

جان مشتاقان کشد از غمزه جادوی تو آن جفا کز دست امت ، عیسی عمران کشید
( غزل 102 / ص 106 )
حلقهء عنبرین در معنی استعاری موی مجعد خوش بو ، که ازملائمات آن خوش بویی،آرام دلها بودن ، مایهء آشوب جان ها بودن و بی آرامی یاد شده است :
زان حلقهء عنبرین آرام دل ها می بری آشوب جان ها کرده ای آن زلف بی آرام را
( غزل 4 / ص 59 )
سرو خرامان در معنی استعاری معشوق که خرامانی از ویزگی های اوست :
نیست ما را سر بستان و ریاحین امروز نرگس مست و گل و سرو خرامان
( غزل 21 / ص 66 )
استعارهء مرشحه
زیباترین و هنری ترین نوع استعاره ، استعارهء مرشحه است . این نوع نهان تر و پوشیده تراز انواع دیگر است ، چون خواننده پس از تامل ، وقتی به معنای ادبی راه می یابدشگفتی او افزون تر می شود . بدین ترتیب استعاره در ذهن او جای گیرتر خواهد شد .متاسفانه در این دیوان بخش بسیار مختصری به این توع استعاره اختصاص دارد . استعاره مرشحه با 55 مثال ، حدود 58 / 10 درصد ، رقم اندکی را داراست . این امر ، نقیصه ای کوچک در استفادهء بهینه از مبحث مهمی چون استعاره به شمار می آید . شاید توجه همام به به سادگی و روشنی مطالب ، یکی از انگیزه های اوبرای استفادهء محدود از این نوع بوده یا شاید اصلا عمدی در کار نبوده است و ده ها دلیل دیگر که ما به درستی از آن آگاهی نداریم . نکته ای که لازم است در این مقام به آن اشاره شود شاید یکی از دلایل مهم این امر باشد و آن این که اختلاف سلیقه ها در انتخاب صفات و ملائمات باعث این مسئله شده است . متاسفانه بسیاری از استادان صاحب نظر در این زمینه ، مبحث مراعات النظیر را با مسئلهء صفات و ملائمات در هم آمیخته و باعث شده اند بسامد این نوع بالا تر یاپایین تر قرار گیرد . با همهء این مسائلباید اذعان کرد ناپختگی ها ، اشتباهات و خطاها هنوزوجود دارد و نمی توان با قاطعیت جواب گو بود ، مثلا :
آفتاب در معنی استعاری چهرهءمعشوق که بامداد از شرق برآمدن از ویژگی های آن است .
منتظرباشندشب هاعاشقان ناکرده خواب تابرآیدبامدادازشرق کویت آفتاب
(غزل10/ص61)
خواب گران درمعنی استعاری غفلت ،که گرانی ارملائمات خواب است.
همی ترسم که چون هوشیارگردی وزاین خواب گران بیدارگردی
(صحبت نامه/ص263)
نتیجه گیری
بنابراین،استعاره سخن راخیال انگیزمی سازد،تعالی می بخشـدودرتسخـیراندیشه ها موثرمی نماید.سخنی که درقلمروعادی زبان است،فاقداین اثربخشی است.سخنوربرای تازگی وطراوت بخشیدن به سخن به مقتضای حال مخاطب،سخن عادی رایک پایه ازنظرخیـال فراترمی برد وتشبیه های بدیع می سـازدوچـون احساس کندکه سخنش خیال انگیزی بیشتری می طلبد،آن رادربوته استعاره می گذاردوشعرمنظوم می سراید.


منابع ومآخذ


1. شمیسا،سیروس؛بیان چاپ چهارم،انتشاراتت فردوس.1373
2. تحلیل،جلیل؛معانی وبیان،چاپ هفتم.مرکزدانشگاهی،1374
3. معین،محمد؛فرهنگ فارسی،6جلدی،چاپ نهم،امیرکبیر،1375
4. هدایی،علیرضا؛نشریه،اطلاعات،(ماهنامه پژوهشی-اطلاعات حکمت ومعرفت ) شماره 2

 1 نظر

تحقیقی در موردفضيلت ، آثار و فوايد تلاوت قرآن كريم

02 اسفند 1391 توسط صالحی

فضيلت ، آثار و فوايد تلاوت قرآن كريم

درجات بهشت بر اساس تعداد آيات قرآن تقسيم شده است و هر كس هر مقدار كه با قرآن آشنا باشد درجات بهشت را طى مى‌كند.

براى تلاوت قرآن كريم فضايل، آثار و فوايد دنيايى و آخرتى فراوانى بيان شده است: بارورى ايمان، صفاى دل، تخفيف گناهان، عبادت برتر، برخوردارى از ثواب فرشتگان و پيامبران، هم‌نشينى با فرشتگان، پيمودن درجات كمال و ترقى در بهشت، درمان بيمارى‌هاى روحى، رفع غم و اندوه، روشنايى ديدگان، مونس تنهايى، عمر با بركت، استجابت دعا، صفاى خانه، رفع عذاب از پدر و مادر و‌…‌.

شايان توجه است كه پيمودن مراتب كمال قرائت، هم‌چون رسيدن به مرحله تدبّر و عمل، مستوجب كمال ثواب و رضاى الهى و دريافت خيرات بيشتر و بهتر مى‌شود.

اهميت و فضيلت قرائت قرآن تا چه اندازه است؟

براى قرائت قرآن، در كلمات گهربار پيشوايان معصوم(ع) فضايل و آثارى بيان شده كه موجب رشد و پرورش روح و روان آدمى مى‌شود. همين فضايل و آثار باعث‌گرديده كه تلاوت و قرائت قرآن از اهميت بسيارى برخوردار باشد. اكنون به برخى از اين فضايل و آثار اشاره مى‌كنيم:

1. سعادت‌مندى: پيامبر اكرم(ص) مى‌فرمايد: «اگر زندگى سعادت‌مندان و مرگ شهدا و نجات در روز جزا و امنيت در روز هراس و نور در روز ظلمت و سايبان در روز حرارتِ شديد و سيراب شدن در روز عطش و ارزش و سنگينى در روز سبكى اعمال را مى‌خواهى، پس قرآن را مطالعه كن، چرا كه قرآن يادآور خداى رحمان و حافظ از شيطان و عامل برترى در ترازوى اعمال است».[1]

در حديث ديگر مى‌فرمايد: «هر كس قرآن بخواند، گويى به مرتبه پيامبرى رسيده است، جز آن كه بر او وحى نمى‌شود!».[2]

2. بارورى ايمان: اميرمؤمنان على(ع) فرمودند: «بارورى و رشد ايمان با قرآن خواندن به دست مى‌آيد».[3]

3. استجابت دعا: امام حسن مجتبى(ع) فرمود: «هر كس قرآن بخواند ـ بلافاصله يا با كمى تأخير ـ دعايش مستجاب خواهد‌شد».[4]

4. نورانيت و افزودن خير و بركت خانه: پيامبراكرم(ص) فرمود: «خانه‌هايتان را با تلاوت‌قرآن نورانى كنيد و آن‌ها را هم‌چون يهود و نصارا ـ كه نماز و عبادت را در خانه‌ها تعطيل كرده، تنها در كنيسه و كليسا انجام مى‌دهند ـ به گورستان تبديل نكنيد. هنگامى‌كه در خانه‌اى زياد قرآن خوانده شود، خير و بركت آن فزونى يابد و اهل خانه مدت‌ها از آن لذت خواهند برد و همان‌گونه كه ستارگان براى زمينيان مى‌درخشند، [اين خانه] نيز براى آسمانيان مى‌درخشد».[5]

5. غفران گناهانِ پدر و مادر: امام صادق(ع) مى‌فرمايد: «خواندن قرآن از روى مصحف، عذاب پدر و مادر را سبك مى‌كند، گرچه كافر باشند».[6]

6. افزايش مدّت بينايى: امام صادق(ع) فرمود: «هركس قرآن را از رو [با نگريستن بر آيات] بخواند، از بينايى‌اش براى مدت طولانى لذت خواهد برد».[7]

7. آميخته شدن قرآن با گوشت و خون قارى: امام صادق(ع) فرمود: «هر جوان مؤمنى كه قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آميخته خواهد شد».[8]

8. صفاى دل: پيامبراكرم(ص) فرمود: «بدون شك اين دل‌ها زنگار مى‌گيرند; هم‌چنان كه آهن زنگ مى‌زند. عرض شد: صيقل آن به چيست؟ فرمود: قرائت قرآن».[9]

9. بهترين عبادت: پيامبر(ص) فرمود: «بهترين عبادتِ امتِ من، تلاوت قرآن است».[10]

10. بخشش گناهان، نوشته شدن حسنه و پاك شدن گناهان.[11]

چرا در شب‌هاى ماه مبارك رمضان، قرائت سوره‌هاى خاصى از قرآن كريم، تأكيد‌شده است (مثل: خواندن سوره عنكبوت، دخان و‌…) كه خواندن آن ثواب بيشترى دارد؟

تلاوت قرآن كريم، در همه حال ارزشمند است، زيرا همه قرآن، كلام خداست و خواندن همه سوره‌ها فضيلت و ثواب دارد، در عين حال، خواندن بعضى از سوره‌ها در بعضى اوقات ـ به دليل مصالحى كه خداوند و چهارده معصوم(ع) از آن آگاهند‌ـ ثواب بيشترى دارد.

منظور اين روايات، فقط خواندن آيات نيست، بلكه خواندن، مقدمه‌اى براى فهم قرآن است و درك آن نيز در جاى خود، مقدمه‌اى براى محقق ساختن دستورهاى آن در زندگى فردى و اجتماعى است. به‌طور قطع، اگر مسلمانان از مفاد سوره‌هاى قرآن در زندگى خود الهام بگيرند، همه پاداش‌ها و خواسته‌هاى مشروع دنيا و آخرت را از آن خود خواهند كرد.

سفارش پيامبر و امامان معصوم(ع) به خواندن برخى سوره‌ها در اوقات خاص، مسلّماً حكمت‌هايى دارد كه ممكن است عقل بشر به برخى از آن‌ها نرسد، ولى مهربانى و لطف خدا و اوليايش مانع از آن مى‌شود كه بشر از آثار خير مخفى بر خود محروم گردد. ضمن اين‌كه يكى از اسباب تأكيد بر قرائت سوره دخان در شب قدر، مطرح شدن شب قدر در آن سوره است.

بنابراين، همه سوره‌ها و آيات قرآن را بايد خواند و در آن تدبّر كرد، ولى بهتر است به سوره‌اى كه آثار ذكر شده براى آن، متناسب با نياز انسان باشد، متوسل شد.[12]

بهترين مزد و ثواب براى قاريان قرآن، از نظر قرآن چيست؟

قرآن كريم مى‌فرمايد: (اِنَّ الَّذينَ يَتلونَ كِتـبَ اللّهِ واَقاموا الصَّلوةَ واَنفَقوا مِمّا رَزَقنـهُم سِرًّا وعَلانِيَةً يَرجونَ تِجـرَةً لَن تَبور * لِيُوَفِّيَهُم اُجُورَهُم ويَزيدَهُم مِن فَضلِهِ اِنَّهُ غَفورٌ شَكور);[13] كسانى كه كتاب الهى را تلاوت مى‌كنند و نماز را به پاى مى‌دارند و از آن‌چه به آنان روزى داده‌ايم، پنهان و آشكار انفاق مى‌كنند، تجارتى[ پر سود] و بى زيان و خالى از كساد را اميد دارند. [آن‌ها اين اعمال‌صالح را انجام مى‌دهند]تا خداوند اجر و پاداش كامل به آن‌ها دهد و از فضلش بر آن‌ها بيفزايد كه او آمرزنده و شكرگزار است.

بديهى است كه منظور از تلاوت در اين‌جا، قرائت سطحى و خالى از تفكر و انديشه نيست، بلكه خواندنى است كه سرچشمه فكر و انديشه و در نتيجه، عمل‌صالح باشد. در روايات اسلامى نيز به برخى از پاداش‌هاى قاريان قرآن اشاره‌شده; از جمله:

خداوند به قارى قرآن پاداش عظيمى خواهد داد. پيامبراكرم(ص) فرمود: «هر كس براى رضاى خدا و آگاهى عميق در دين، قرآن بخواند، ثواب فرشتگان و انبيا و رسولان را خواهد داشت».[14]

امام كاظم(ع) مى‌فرمايد: «درجات بهشت به اندازه آيات قرآن است. به قارى قرآن گفته مى‌شود: بخوان و[ در مراتب بهشت] بالا برو. سپس مى‌خواند و مقامش بالا‌مى‌رود».[15]

اگر قرآن را با صوت بخوانيم اجرمان چه قدر است؟ و اگر بدون صوت بخوانيم چه‌طور؟

مقدار اجر و ثواب را خدا مى‌داند. پيامبراكرم(ص) مى‌فرمايد: «قرآن را با صوت‌هاى خويش زيبايى بخشيد، زيرا صوت زيبا بر زيبايى قرآن مى‌افزايد.»[16]

با توجه به اين‌كه آيات قرآن سخنان خداوند است و خدا از اول كامل بوده، پس ارزش‌گذارى آيات قرآن براى چيست كه فلان سوره ثواب بيشترى دارد؟ (در مفاتيح اين ارزش‌ها آمده است).

بايد دانست اگر تفاوتى در سوره‌ها از نظر ارزش، وجود داشته باشد، به كامل بودن خدا ارتباطى ندارد، چرا كه ممكن است خداى متعال و حكيم از روى حكمت و به جهت مصلحت، بعضى از سوره‌ها را از نظر فصاحت و بلاغت يا مفهوم و محتوا بر بعضى ديگر و يا بعضى از آيات را بر بعضى ديگر برترى داده باشد; همان‌طور كه در خلقت انسان‌ها، بعضى از آن‌ها را بر برخى ديگر ـ‌مانند انبيا بر مردم عادى‌ـ برترى داده است. هر يك از آيات يا سوره‌هاى قرآن به گل‌هايى مى‌ماند كه بوى دل‌رباى مخصوص خويش دارد.

ممكن است نسبت به يك سوره توجه خاصى شده باشد كه اين مطلب با بررسى اهداف و مقاصد آن سوره تا حدى روشن مى‌شود; مثلا اگر سوره‌اى به مسائل اخلاقى در سطح عمومى مردم و جامعه پرداخته باشد، مانند سوره نور و آيات حجاب، چون عموم مردم درگير اين مسائل‌اند، نسبت به اين سوره توجه خاصى شده است. سوره‌هاى ديگر نيز با توجه به مقتضاى مفاهيم آن و نياز جامعه و عموم مردم مورد توجه خاص قرار گرفته است.

بنابراين شناخت مفاهيم يك سوره و درك نياز جامعه و مشكلات آن مى‌تواند به روشن شدن علل اين ارزش‌گذارى‌ها كمك كند. از طرفى بايد دانست كه برخى از روايات وارده در مورد ارزش و خاصيت سوره‌ها، بى‌پايه و بى‌اعتبار است; چنان‌كه «مير سيدشريف جرجانى» در حواشى كشاف در آخر «تفسير فاتحة الكتاب» و «ابن‌الجوزى» در الموضوعات و «سيوطى» در اللئالى المصنوعه اكثر احاديثى كه از «ابىّ‌بن‌كعب» در فضايل سوره‌ها نقل شده كذب و موضوع (جعلى) مى‌داند.[17]

لطفاً درباره خواندن قرآن و آثار آن در زندگى انسان و اين‌كه انسان با خواندن قرآن چه پيشرفت‌هايى مى‌تواند در زندگى داشته باشد، توضيح دهيد.

قرائت قرآن در زندگى مسلمان، آثار زيادى مى‌تواند داشته باشد; از جمله:

1. قرائت قرآن، ذكر خداوند است. با ذكر خدا دل‌ها آرام مى‌گيرد. آرامش روحى، زندگى روزمره انسان را به سوى خوش‌بختى سوق مى‌دهد.

2. چون قرآن، قانون اساسى اسلام است با خواندن و توجه به معانى قرآن مى‌توان به رفتار و چگونه زيستن خود شكل داد.

3. قرائت قرآن، شعار اسلام است و پيامبر و امامان معصوم به قرائت قرآن با صداى بلند، در مكان‌ها و زمان‌هاى مختلف و آهنگ خوش تأكيد داشته‌اند، لذا قرائت قرآن مى‌تواند موجب تقويت دين و نظام اجتماعى مسلمانان گردد.

4. حفظ و قرائت قرآن، موجب تقويت حافظه مى‌گردد و در نتيجه در زندگى مسلمان تأثير مى‌گذارد و موجب پيشرفت در كارهاى علمى او مى‌گردد.

از ذكر آثار ديگر صرف نظر مى‌كنيم و شما را به خواندن روايت‌هاى نورانى اولياى معصوم(ع) در اين‌باره ارجاع مى‌دهيم.[18]

آيا مطالب كتاب‌هايى كه در آن‌ها نوشته مثلاً اگر فلان آيه را هزار مرتبه بخوانى، به مكه مى‌روى يا اگر فلان آيه را بر روى بازو ببندى موجب قدرت مى‌شود، درست است؟

1. قرآن كريم، مايه هدايت و رحمت است.[19] اين كتاب شريف و كلام لطيف، مربّى و راهنماى انسان در رسيدن به كمال نهايى و نزديك شدن به خداست و او را به‌سوى خير و سعادت سوق مى‌دهد. هدف اصلى و مهم‌ترين فايده آن، انسان‌سازى و تربيت بشر است. فوايد و آثار ديگر، هدفى فرعى به‌حساب مى‌آيند.[20]

2. اصل اين‌كه خواندن سوره‌ها و آيات قرآن، آثار و فوايد خاصى دارد، جاى شك و ترديد نيست و در اين مورد روايات، تواتر معنوى دارند، امّا در هر مورد بايد به روايت معتبر استناد كرد; يعنى اگر بخواهيم بگوييم فلان سوره يا آيه فلان اثر يا فايده را دارد، بايد با استناد به روايت معتبر چنين سخنى را بگوييم.

3. در برخى روايات آمده است كه خواندن و قرائت سوره‌هاى قرآن، فوايد متعددى دارد; از جمله: امام‌صادق(ع) فرمود: «كسى كه همه روزه، قرائت سوره عمّ يتساءلون را ادامه دهد، سال تمام نمى‌شود، مگر اين‌كه خانه خدا را زيارت مى‌كند»[21] و نيز فرمود: «هر كس به خواندن سوره مريم(س) مداومت كند، از دنيا نخواهد رفت، مگر اين‌كه خدا به بركت اين سوره، او را غناى نفس مى‌بخشد و از نظر مال و فرزند بى‌نياز مى‌كند».[22]

منظور اين روايات، فقط خواندن آيات نيست، بلكه خواندن، مقدمه‌اى براى فهم قرآن است و درك آن نيز در جاى خود، مقدمه‌اى براى محقق ساختن دستورهاى آن در زندگى فردى و اجتماعى است و به‌طور قطع اگر مسلمانان از مفاد سوره‌هاى قرآن در زندگى خود الهام بگيرند، همه پاداش‌ها و خواسته‌هاى مشروع دنيا و آخرت را از آنِ خود خواهند كرد.[23]

4. يكى از عوامل مؤثر در سرنوشت انسان، خواندن قرآن و دعا است، امّا خداوند حكيم براى هدايت بشر به كمال، عوامل و اسباب ديگرى نيز مانند: عقل، علم، مشورت، كمك گرفتن از وسائل عادى، دارو و درمان، پرهيز از چيزهايى كه بر جسم‌و‌جان [روح] انسان تأثير منفى دارد و‌… را آفريده و آيات قرآن نيز انسان را به كمك جستن و بهره‌مندى از اين اسباب، سفارش فرموده‌است.[24]

زندگىِ ما چگونه و به چه علت با خواندن قرآن زيبا مى‌شود؟

اگر ما به آثار خواندن قرآن توجه و قرآن را مانند دوستى در زندگى انتخاب كنيم، آياتش را بخوانيم و در معانى آسمانى‌اش تفكر كنيم، پس از مدتى زندگى‌مان سرشار از نور، روشنايى، طراوت و زيبايى خواهد شد.

ما در نيايشى پيش از تلاوت قرآن از خدا مى‌خواهيم: «خدايا! رغبت مرا به قرآن افزون گردان و آن را مايه روشنايى ديده و درمانِ بيمارى‌هاى دل و از بين رفتن غم‌و‌اندوه من قرار ده. خدايا! زبانم را به خواندن قرآن بيارا و چهره‌ام را با آن زيبا، بدنم را با آن قدرتمند و ترازوى اعمالم را سنگين كن».

و در نيايشى كه هنگام ختم قرآن مى‌خوانيم، به خداوند مى‌گوييم: «خدايا! قرآن را در دنيا همراه ما، در گور انيس ما، در قيامت شفاعت كننده ما، بر پُل صراط مايه روشنايى، در بهشت هم‌نشين، در برابر آتش دوزخ پوشش و براى اجراى كارهاى نيك، راهنماى ما قرار ده».[25]

آيا قرآن براى تمامى امور زندگى به درد ما مى‌خورد؟

قرآن براى همه امور زندگى انسان پيام دارد; خود مى‌گويد: (ونَزَّلنا عَلَيكَ الكِتـبَ تِبيـنـًا لِكُلِّ شَىء);[26] ما قرآن را كه براى هر چيز بيانى است بر تو نازل كرديم. در جاى ديگر مى‌گويد: (ما فَرَّطنا فِى الكِتـبِ مِن شَىء);[27] ما هيچ چيز را در اين كتاب فروگذار نكرديم. از آن‌جا كه قرآن، مشعل نور و كتاب هدايت است، پرتو نورش را تا آن‌جا كه مى‌خواهد هدايت كند، مى‌تاباند. البته اين به آن معنا نيست كه ما از قرآن انتظار داشته باشيم راه هواپيماسازى يا كشف بيمارى‌هاى سخت و ساختن موشك‌هاى قاره‌پيما را نيز آموزش دهد، زيرا قرآن، كتابِ آموزش هواپيماسازى يا موشك‌سازى و يا… نيست، امّا در همه اين زمينه‌ها حرف‌هايى براى گفتن دارد. اولين سوره‌اش انسان‌ها را به خواندن دعوت مى‌كند: (اقرأ باسم ربّك).

گرفتارى بزرگ انسانِ امروز، نداشتن و يا ساختن سلاح‌هاى پيشرفته نيست; گرفتارى بزرگ او آن است كه نمى‌داند از اين ابزارها چگونه استفاده كند. قرآن راه درست استفاده كردن از همه امكانات و ابزار زندگى را به انسان مى‌آموزد. به او مى‌آموزد كه با كشف آهن، آن را در راه منافع مردم به كار گيرد: (واَنزَلنَا الحَديدَ فيهِ بَأسٌ شَديدٌ ومَنـفِعُ لِلنّاسِ);[28] ما آهن را آفريديم كه در آن نيروى سخت و منافعى براى مردم وجود دارد، نه در راه نابودى و كشتار آنان: (ولا تَقتُلُوا النَّفسَ الَّتى حَرَّمَ اللّه…);[29] و كسى را كه خداوند كشتن آن را حرام شمرده نكشيد.

اگر از آغاز تا پايان به آيات و سوره‌هاى قرآن نظرى بيفكنيم، خواهيم ديد كه قرآن، بهترين شيوه‌ها را براى زندگى دنيايى همراه با سعادت به انسان‌ها نشان داده است. زندگى همراه با عزت، سربلندى، برادرى و بزرگوارى، نه همراه با ظلم و بيداد و ستم.

مى‌گويند: قرائت قرآن يكى از واجبات است و بايد قرآن را خواند. ما هم مى‌خوانيم، ولى چرا حال ما كه قرآن مى‌خوانيم با آن كسى كه نمى‌خواند فرقى نمى‌كند؟ من كه قرآن مى‌خوانم در امتحانات خود موفق مى‌شوم و آن هم كه قرآن نمى‌خواند، در امتحانات خود موفق مى‌شود، پس چه فايده‌اى دارد؟

خداوند متعال مى‌فرمايد: (فَاقرَءواْ ما تَيَسَّرَ مِنَ القُرءان);[30] هر چه از قرآن ميسّر مى‌شود بخوانيد.

قرآن، كتاب الهى و وسيله نجاتى است كه از طرف خداوند براى هدايت و تكامل انسان‌ها نازل شده است، تا آن را بخوانند و بفهمند و با عمل به دستورهايش رستگار و سعادت‌مند شوند.

بايد توجه كرد هر عملى اثر خاصى دارد. خواندن و انس با قرآن آثار فراوانى در انسان دارد و باعث رشد معنوى و بركت و موفقيت بيشتر در كارهاى وى مى‌شود و در نهايت، به بهترين راه هدايت مى‌شود، ولى اثر آن قبول شدن در امتحان نيست و اين‌گونه نيست كه هر كس قرآن نخواند در امتحان قبول نشود. قبول شدن در امتحان اثر و ثمره سعى و تلاش و كوشش انسان است. هر كس سعى و تلاش كند، درسش را خوب بخواند، امتحان را خوب پاسخ بدهد، قبول خواهد شد و هر كس تنبلى كند و درسش را نخواند در امتحان موفق نخواهد شد; چنان‌كه خداوند مى‌فرمايد: (واَن لَيسَ لِلاِنسـنِ اِلاّ ما سَعى * واَنَّ سَعيَهُ سَوفَ يُرى);[31] و اين‌كه براى آدمى پاداشى جز آن چه با كوشش خودش انجام داده نخواهد بود * و البته انسان پاداش سعى و عمل خودش را به زودى خواهد ديد.

بنابراين شما كه قرآن مى‌خوانيد، از بركات و آثار خاص آن بهره مى‌بريد كه هزاران‌بار ارزشمندتر از قبولى در امتحان و مانند آن است، در حالى كه آن‌ها كه از قرائت قرآن محرومند از اين آثار و بركات بى‌نصيبند.

آيا با خواندن قرآن مى‌توانم در درس‌هايم موفق بشوم؟

با توجه به اين‌كه داشتن حافظه قوى براى موفقيت در درس‌ها مؤثر است، خواندن قرآن[32] و حفظ آن هم يكى از عوامل تقويت حافظه به شمار مى‌رود. پس خواندن و حفظ قرآن، خود باعث موفقيت در درس‌ها مى‌شود; چنان كه تجربه دانش‌آموزان قارى و حافظ قرآن هم اين مطلب را تأييد مى‌كند.

بايد توجه داشت كه خواندن وحفظ قرآن نبايد فرد را از تلاش و كوشش در درس‌ها باز دارد، بلكه بايد با برنامه‌ريزى منظم، هم به كارهاى قرآنى و هم به كارهاى درسى‌برسد.

الف) چه سوره‌اى را بهتر است براى اموات بخوانيم؟ ب) چگونه نيت كنيم؟ ج) آيا مى‌توان ثواب خواندن قرآن را به روح مقدس يكى از چهارده معصوم(ع) هديه كرد؟

الف) خواندن هر سوره‌اى از قرآن براى مردگان مفيد و داراى ثواب است، ولى امامان معصوم(ع) فرموده‌اند: بهتر است كه سوره‌هاى: «الرحمن»، «يس»، «جمعه»، «قدر»، «معوّذتين» (ناس و فلق)، «اخلاص»، «مُلك» و يا «آية‌الكرسى» و‌… خوانده‌شود.[33]

ب) هنگام خواندن قرآن براى شخصى كه از دنيا رفته، همين كه نيت كنيد براى او مى‌خوانم كافى است. اگر شخصى قرآن را براى ثواب بردن خودش تلاوت مى‌كند، بايد به قصد قربت و نزديك شدن به خداوند باشد و اگر براى كسى ديگر و به نيابت از شخص مرده مى‌خواند و مى‌خواهد ثواب قرائت را به روح اموات هديه كند، باز قصد قربت به خداوند متعال لازم است. به اين ترتيب كه قرآن را به قصد قربت به خداوند‌متعال تلاوت كند و ثواب آن را به روح اموات هديه نمايد.[34]

ج) بله، مى‌توان ثواب قرآن و اعمال خير و نيك را به روح مقدس پيشوايان معصوم(ع) هديه نمود و اين كار موجب مى‌شود ثواب عمل، چند برابر شود.

آيا مى‌شود معناى قرآن را به جاى خود قرآن خواند و آيا ثواب آن دو يكى است؟

اگر بخواهيم از علوم و معارف بى‌كران قرآن بهره ببريم، شايسته است به ترجمه و تفسير آن توجه كنيم، تا در پرتو نور معارف الهى و عمل به آن‌ها اجر و ثواب دنيايى و آخرتى را نصيب خود گردانيم.

بايد بدانيم كه خواندن متن عربى قرآن، ثواب ويژه دارد و خواندن ترجمه قرآن، جاى آن را نمى‌گيرد. يكى از مسائلى كه در قرآن و روايات پيشوايان معصوم، مورد تأكيد فراوان قرار گرفته، خواندن و تلاوت قرآن كريم است و اين عمل، يكى از سنت‌هاى حسنه‌اى است كه علما و اوليا و بزرگان دين در طول تاريخ اسلام، به آن اهميت زيادى داده و بر آن تأكيد كرده‌اند; گو اين‌كه خواندن قرآن، سخن گفتن با پروردگار و شنيدن سخنان حضرت ذوالجلال است كه نه تنها ثواب و اجر دارد، بلكه زنگار را از دل‌ها زدوده، قلب‌ها را احيا و از فحشا و منكر منع مى‌كند. هر چند حقّ تلاوت، منحصر به خواندن نمى‌شود، امّا خواندن و عمل كردن مكمل يك‌ديگرند. و اگر عمل كردن و حتى خواندن معناى آن، همراه با تلاوت نباشد، قلب انسان به تدريج مى‌ميرد و يا مانند آهن زنگ مى‌زند. در آيه‌اى از قرآن (إنّ الّذين يتلون كتـب اللّه و أقاموا الصّلوة…) خواندن كتاب خدا مقدم بر نماز و زكات و انفاق آمده است. اميرمؤمنان(ع) يكى از صفات پرهيزكاران را تلاوت قرآن شمرده است.[35]

پيامبر اكرم(ص) فرموده‌اند: برتو باد به خواندن قرآن، چرا كه خواندن قرآن، كفّاره گناهان و نگهدارى از آتش و امان از عذاب آخرت است».[36]

در خود قرآن، با الفاظ مختلف به خواندن قرآن دستور داده شده; براى مثال: (فاقرءوا ما تيسّر منه); آن چه مى‌توانيد از آيات قرآن را بخوانيد.[37]

هدف از خواندن قرآن و حفظ آن چيست؟

هدف از خواندن قرآن، هدايت شدن و رسيدن به سعادت دنيوى و اخروى است. خواندن و حفظ قرآن نتايج بسيارى دارد كه ما تنها بخشى از آن را ذكر مى‌كنيم.

الف) تدبر و تفكر در قرآن:

يكى از هدف‌هاى يادگيرى و حفظ قرآن، تدبر در آن است. قرآن كريم خطاب به پيامبر اكرم(ص) مى‌فرمايد: «كتابى مبارك بر تو فرو فرستاديم تا در آياتش تدبر (و‌انديشه) كنند و خردمندان از آن پند گيرند».[38]

ب) تبرك به قرآن و به دست آوردن ثواب:

در اين مورد تشويق‌ها و تأكيدهاى فراوانى از معصومين(ع) رسيده است:

1. امام صادق(ع): «قرآن عهد خداوند و فرمان اوست بر خلقش، پس بر مسلمان شايسته است در اين عهد خداوند نظر كند و روزى پنجاه آيه از آن را بخواند».[39]

2. امام‌صادق(ع): «براى مؤمن سزاوار است قبل از مرگ، قرآن را فرا گيرد يا در كار ياد گرفتنش باشد».[40]

3. امام‌صادق(ع): «هركس قرآن را از روى [متن عربى] آن قرائت كند، نور‌چشمش زياد مى‌شود‌…».[41]

ج) عمل كردن به قرآن:

امام صادق(ع) فرمود: «حافظ قرآن كه به آن عمل كند، در آخرت با فرشتگان پيام‌آور و نيك رفتار خداوند[ هم‌نشين] است».[42]

آيا با توسل به قرآن مجيد مى‌توانيم معنويت را در وجودمان بارور كنيم; به‌نحوى كه بتوانيم به مراحل بالاى كمال و تزكيه نفس برسيم؟

خداوند متعال مى‌فرمايد: (ونُنَزِّلُ مِنَ القُرءانِ ما هُوَ شِفاءٌ ورَحمَةٌ لِلمُؤمِنين); و ما آن‌چه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است، از قرآن نازل مى‌كنيم…‌.[43]

خداوند متعال قرآن را شفاى آن‌چه در دل‌ها و افكار است و نيز شفاى بيمارى‌هاى جسمانى، معرفى فرموده است. ذات قرآن شفاست و هرگز مرضى در آن راه نمى‌يابد. اگر شخصى به قرآن مراجعه كرد، بدون شفا و درمان باز نمى‌گردد; چنان‌كه حضرت‌على(ع) مى‌فرمايد: «از اين كتاب بزرگ الهى و آسمانى براى بيمارى‌هاى خود شفا و براى حل مشكلاتتان يارى بطلبيد، چون در اين كتاب، درمان بزرگ‌ترين دردهاست‌…».[44]

هر كس به محضر قرآن شرفياب شود و آن را بفهمد و بپذيرد و عمل كند، به‌طور قطع مرض‌هاى درونى‌اش از بين مى‌رود. افزون بر اين، قرآن كريم در مقام پيش‌گيرى مرض نيز با بيانى رسا و متين سعى مى‌كند تا انسان‌ها به امراض فكرى و قلبى دچار‌نشوند.

قرآن مجيد، هم ضعف‌ها و مرض‌هايى را كه مربوط به حكمت نظرى است، با برهان شفا مى‌دهد و هم بيمارى‌هايى را كه مربوط به حكمت عملى است، با تهذيب و تصفيه دل، بهبود مى‌بخشد. قرآن كريم تمام بيمارى‌هاى اعتقادى و اخلاقى انسان را درمان مى‌كند: جهل را كه بدترين بيمارى درونى است، با علم و شك را با يقين، اندوه را با آرامش، ترس را با اميد، اضطراب را با عزم و‌… برطرف مى‌سازد; هم‌چنين قرآن‌كريم امراض جسمانى را شفا مى‌دهد; چنان‌كه در روايات امامان معصوم(ع) بدان اشاره شده است.[45]

بنابراين، انسان با تلاوت و اُنس با قرآن و تفكر و تدبر و سپس عمل به دستورهاى آن مى‌تواند شفاى امراض درونى و حتى جسمى خود را بگيرد.[46]

 

 

[1]‌. ميزان الحكمه، ج‌8، ص‌74.

[2]‌. همان، ص‌82.

[3]‌. غررالحكم و دررالكلم، ص‌112.

[4]‌. بحارالانوار، ج‌89، ص‌204.

[5]‌. همان، ص‌200.

[6]‌. ر.ك: الكافى، ج‌2، ص‌613.

[7]‌. بحارالانوار، ج‌89، ص‌202.

[8]‌. الكافى، ج‌2، ص‌603.

[9]‌. قطب الدين راوندى، الدعوات، ص‌237; متقى هندى، كنز العمال، ج‌1، ص‌545.

[10]‌. وسائل‌الشيعه، ج‌6، ص‌168.

[11]‌. ر.ك: الكافى، ج‌2، ص‌611.

[12]‌. تفسير نمونه، ج‌1، ص‌60; ر.ك: رضا بزاز بنائى، ثواب قرائت سوره‌هاى قرآن و محمد شب‌زنده‌دار، شفاخانه قرآن.

[13]‌. فاطر، آيات 29‌ـ‌30.

[14]‌. وسائل‌الشيعه، ج‌6، ص‌184.

[15]‌. همان، ص‌187.

[16]‌. ميزان‌الحكمه، ج‌8، ص‌82.

[17]‌. محمد مظفرى، دانستنى‌هايى از قرآن، ص‌152‌ـ‌153 و عبدالرحمن سيوطى، اللئالى المصنوعة فى الاحاديث الموضوعه، ج‌1، ص‌227‌ـ‌228.

[18]‌. الكافى، ج‌2، ص‌596‌ـ‌634 و ميزان الحكمه، ج‌8، ص‌64‌ـ‌103.

[19]‌. لقمان، آيات 1‌ـ‌2.

[20]‌. تفسير نمونه، ج‌8، ص‌317، 318 و 256.

[21]‌. مجمع‌البيان، ج‌10، ص‌637.

[22]‌. همان، ج‌6، ص‌772 و شيخ صدوق، ثواب الاعمال، ص‌108.

[23]‌. تفسير نمونه، ج‌1، ص‌60.

[24]‌. الميزان، ج‌2، ص‌251‌ـ‌255 و ج‌4، ص‌71‌ـ‌72.

[25]‌. بحارالانوار، ج‌89، ص‌206‌ـ‌209.

[26]‌. نحل، آيه‌89.

[27]‌. انعام، آيه‌38.

[28]‌. حديد، آيه‌25.

[29]‌. اسراء، آيه‌33.

[30]‌. مزمل، آيه‌20.

[31]‌. نجم، آيات 39‌ـ‌40.

[32]‌. ر.ك: بحارالانوار، ج‌63، ص‌290.

[33]‌. ر.ك: مفاتيح‌الجنان، ص‌659‌ـ‌729 و بحارالانوار، ج‌83، ص‌195.

[34]‌. غلامرضا نيشابورى، استفتائات قرآنى، ص‌159.

[35]‌. نهج‌البلاغه، خطبه 193 (همام).

[36]‌. الكافى، ج‌2، ص‌611.

[37]‌. بحارالانوار، ج‌92، ص‌17.

[38]‌. ص، آيه‌29.

[39]‌. همان.

[40]‌. الكافى، ج‌2، ص‌609،607.

[41]‌. الكافى، ج‌2، ص‌449.

[42]‌. همان، ص‌603.

[43]‌. اسراء، آيه‌82.

[44]‌. نهج‌البلاغه، خطبه 175، ص‌567.

[45]‌. مفاتيح‌الجنان، ص‌802‌ـ‌811.

[46]‌. تفسير موضوعى، ج‌1، ص‌234‌ـ‌242.

سیده هاجر موسوی ؛طلبه سطح 3

 1 نظر

تحقيقی پيرامون تولد و سن حضرت فاطمه معصومه

02 اسفند 1391 توسط صالحی

 

اهل بيت پيامبر(ع) چهره هاى پرفروغى به جهانيان عرضه كرده اند و نامشان مانند ستارگان درخشان در آسمان فضيلتها مى درخشد; درخشانترين ستاره در ميان بانوان هفتمين منظومه ولايت; فاطمه كبرى فرزند پاكيزه موسى بن جعفر(ع) است.
كه سالهاست تشنگان معرفت از حريمش زلال ايمان مى نوشند و عارفان با گذر بر زندگى فرزانه وارش و درك لحظه هاى آسمانى شدنش، درهاى عروج را به روى خود مى گشايند وبوى وصال را در گستره زمين منتشر مى سازند.
او والاترين دختر موسى است و از اين روست كه هر گاه نامى از پدر برده شود، يادى از او نيز به ميان مى آيد و به اين مناسبت در ويژه نامه موسى بن جعفر(ع) لحظاتمان را با نام و ياد وى عطرآگين مى سازيم.
با اذعان به اين حقيقت كه پيرامون زندگانى حضرت فاطمه معصومه(س)تحقيق كاملى صورت نپذيرفته است، به خاندان، اوضاع سياسى، عصر تولد، و نظراتى كه پيرامون تولد حضرت ارائه شده است، مى پردازيم.
سرود شكفتن تولد فاطمه معصومه(س) براى اهل بيت(عليهم السلام) اهميتى خاص داشت زيرا اين خبر قبل از تولد بارها توسط امام صادق(ع) اعلام مى شد و به اين ترتيب از همان ايام شيعيان به شناخت مقام والاى وى فرا خوانده مى شدند.
از جمله آنگاه كه گروهى از شيعيان رى نزد امام صادق(ع) آمدند، حضرت فرمود: آفرين بر برادران ما از اهل قم.
آنان گفتند: ما اهل رى هستيم.
ولى امام همان جمله پيشين راتكرار فرمود.
و ادامه داد: «الا ان لله تعالى حرما و هو مكه.
الا ان لرسول الله حرما و هو المدينه الا ان لاميرالمؤمنين حرما و هو الكوفه الا ان حرمى و حرم ولدى بعدى قم الا ان قم كوفتنا الصغيره.
الا ان للجنه ثمانيه ابواب ثلاث منها الى قم.
تقبض فيها امراه هى من ولدى و اسمها فاطمه بن موسى.
تدخل بشفاعتها شيعتناالجنه باجمعهم ».
براى خداوند حرمى است كه مكه است، حرم رسول، مدينه حرم اميرمومنان كوفه است وحرم من و فرزندانم قم است.
بدانيد قم كوفه كوچك ماست.
بدانيد بهشت هشت در داردكه سه در آن به سوى قم است.
بانويى از اولاد من در آنجا وفات مى كند كه نامش فاطمه دختر موسى است.
همه شيعيان ما به شفاعت او وارد بهشت مى شوند.
اين خبر و نحوه تعريف حضرت از قم به طور طبيعى مى توانست گروهى از اهالى رى را به عزيمت به سوى قم برانگيزد و درحقيقت اهميت ويژه اى را كه شهر قم به خاطر حضور فاطمه كبرى مى يافت براى آنان بازگو كند.
مى توان گفت به همين خاطر گروههايى از مردم قم از جمله صاحبان فكر وانديشه از آمدن چنين بانويى به قم مطلع بودند و براى فرا رسيدن آن زمان و يارى و پاسداشت مقدم وى لحظه شمارى مى كردند.
نكات ديگرى نيز از اين روايت به دست مى آيد از جمله اين كه قم حرم ائمه طاهرين است.
موضوعى كه در دهها روايت ديگراز زبان پيامبر(ص)، امام على(ع) و اغلب ائمه يكى پس از ديگرى به آن اشاره شده است.
در خبرى ديگر نيز امام صادق(ع) به پيشگويى تولد وى پرداخت.
آن روز يكى ازشيعيان به نزد حضرت آمد، امام را ديد كه با كودكى در گهواره سخن مى گويد.
گامى جلوتر نهاد و مبهوت از اين واقعه پرسيد: آيا با اين طفل سخن مى گوييد؟ امام اورا دعوت كرد تا با كودك در گهواره سخن بگويد.
مرد باز هم جلوتر آمد و سلام كرد.
كودك نه تنها جوابش را داد; بلكه گفت: اى مرد نامى را براى دخترت [كه تازه متولد شده است] انتخاب كرده اى كه خداوند آن را دشمن مى دارد پس نامش را عوض كن[وى نام دخترش را حميرا گذاشته بود] شگفتى مرد دو چندان شد.
آنگاه امام صادق(ع) فرمود: «اين كودك فرزندم موسى است.
خداوند از او دخترى به من عنايت مى كند كه نامش فاطمه است.
او را در سرزمين قم به خاك مى سپارند.
هر شخصى كه او را در قم زيارت كند، بهشت برايش واجب مى شود».
پاكيزه نسب پدرش موسى بن جعفر(ع) ملقب به كاظم، صابر، صالح و امين است كه روز يكشنبه، هفتم ماه صفر سال 128 هجرى قمرى در منطقه ابواء; محلى بين مكه ومدينه از بانويى پاكيزه به نام حميده به دنيا آمد.
ابوبصير درباره تولد موسى كاظم(ع)مى گويد: همراه امام صادق(ع) (سالى كه پسرش موسى بن جعفر(ع) متولدگرديده سال 128 ه.ق) براى شركت در مراسم حج به سوى مكه رفتيم.
وقتى به سرزمين «ابواء» (منزلگاهى بين مكه و مدينه) رسيديم، امام صادق(ع) براى ماصبحانه فراوان و خوب تهيه كرد، ما مشغول خوردن صبحانه بوديم كه فرستاده حميده(همسر امام صادق(ع » آمد و گفت:حميده مى گويد: درد زايمان گرفته ام، و شما فرموده ايد نسبت به اين پسر اقدامى نكنم.
امام صادق(ع) بى درنگ برخاست و همراه فرستاده حميده رفت، و پس از مدتى نزدى اصحاب بازگشت.
اصحاب پرسيدند: خداوند تو را شاد كند و ما را فدايت نمايد،جريان حميده چه بود؟ فرمود: خداوند حميده را سلامت داشت و به من پسرى عنايت فرمود، كه در ميان مخلوقاتش از همه بهتر است، و حميده در مورد آن نوزاد مطلبى به من گفت كه به گمانش من آن را نى دانم، در صورتى كه من به آن از او آگاهتر هستم.
پرسيدم: قربانت گردم، آن مطلب چه بود؟ پاسخ داد: حميده گفت; هنگامى كه آن نوزاد متولد شد، «دستهايش را بر زمين نهاد و سر به سوى آسمان بلند كرد».
من به حميده گفتم: اين كار، نشانه رسول خدا(ص) و نشانه وصى بعد از اوست.
امام كاظم(ع) در سال 179 ه.ق به دستور هارون زندانى شد و سرانجام در روزجمعه بيست و چهارم يا بيست و پنجم ماه رجب سال 183 در بغداد مسموم گرديد و به شهادت رسيد و پيكر پاكش را در شهر كاظمين به خاك سپردند.
مادر حضرت معصومه(س) حضرت معصومه(س) و امام رضا(ع) هر دو از يك مادر به نام «نجمه » (ستاره)متولد شده اند.
در كتابهاى تاريخى براى مادر حضرت ده نام و لقب ذكر شده است كه عباتند از: نجمه، تكتم، خيزران مرسيه، اروى، ام البنين، طاهره، سكن،سمانه، شقرا، صقر.
درباره زمان تولد، پدر، مادر، سن و مدت عمر نجمه خاتون اطلاعى در دست نيست ودرباره اينكه وى اهل چه منطقه اى بوده است، نيز اختلاف نظر وجود دارد.
 از تاريخ تولد نجمه خاتون اطلاعى در دست نيست و از مقدار سن شريفش به هنگام شرفيابى به دودمان امامت چيزى نمى دانيم.
تنها چيزى كه در منابع حديثى آمده،اين است كه وى به هنگام تشرف به خانه امام كاظم(ع) دوشيزه بوده است.
اما درمورد تابعيت وى كه اهل چه كشورى بوده، تنها چيزى كه در دست است اين كه وى اهل مغرب بود و مغرب در اصطلاح به سه معنا اطلاق مى شود:
1-شمال آفريقا شامل; تونس، ليبى، مراكش و الجزاير
2-مراكش
3-اروپا براى تعيين منظور از مغرب بايد به واژه «مرسيه » استناد كنيم كه در ذيل «خيزران »گفته مى شود «مرسى » به سرزمينهايى در فرانسه، اسپانيا و الجزاير اطلاق مى شود،ولى چون به وى «سكن نوبيه » و «شقراء نوبيه » نيز گفته اند، اين احتمال كه منظور شمال آفريقاست، تقويت مى شود و از اين رو مرحوم خاتون آبادى به صراحت وى را اهل نوبه و زنگبار دانسته است، همچنين چون درباره نجمه خاتون واژه «مولده » (آنكه در كشور عربى متولد شده و نشو و نما يافته) به كار رفته لذااين احتمال كه اهل كشورهاى غربى باشد رد مى شود.
» اما درباره جايگاه رفيع مادرحضرت معصومه(س) همين نكته بس كه امام كاظم(ع) مى فرمود: او را جز به فرمان خداو به استناد وحى خدا نگرفتم.
چشمه كوثر و فرزندان امام كاظم(ع) فراوانى فرزندان نسل رسالت و ولايت از موضوعاتى است كه قابل انكار نيست هر چند گاه اين امر كه تعداد فرزندان ائمه به دهها نفر مى رسد براى برخى مورخان گران آمده وآنان سعى نموده اند به روش هاى مختلف از تعداد آنها بكاهند اما حقيقت اين است كه «كوثر» همان كوثرى كه خداى متعال در قرآن كريم سوره اى را به نامش نازل كرده،كليد حل مشكل است.
آن روز كه ابراهيم يگانه فرزند حضرت پيامبر در هفده ماهگى در مدينه طيبه رحلت كرد و در بقيع به خاك سپرده شد، گروهى از منافقان و دشمنان و دشمنان مرگ وى را علامت بريده شدن نسل رسالت و نابودى اسلام دانستند و باكنايه و زخم زبان دل وى را آزردند.
اين موضوع كه به شدت پيامبر را افسرده كرددر نهايت به نزول سوره مباركه كوثر انجاميد و خداى متعال چنين فرمود:
«بسم الله الرحمن الرحيم.
انا اعطيناك الكوثر فصل لربك و انحر ان شانئك هوالابتر» اعجاز اين سوره منحصر در حسن و حسين فرزندان بلافصل على(ع) نبود بلكه در نسلهاى بعدى نيز همين معجزه الهى جريان يافت.
و به روشنى مى توان اين معجزه آشكار را ديد.
كوثرى جوشان در نسل تمام ائمه به وديعه گذاشته شد كه نسل نبوت وامامت را زنده نگاه داشت.
مرورى بر فشارها و اعدامها و سياستهاى كينه توزانه حاكمان اموى و عباسى نشان مى دهد كه چگونه همين «كوثر جوشان » گاه تنها باريكه حفظ نسل ولايت بود.
از اين روى به نظر مى رسد نه تنها نبايد كثرت اولاد امامان موجب بروز سؤال شود بلكه ظهور اعجاز الهى «كوثر» در طول حيات ائمه بايد مارا به شگفتى و تحسين وا دارد.
يكى از اين امامان معصوم كه به كثرت اولاد مشهور است امام موسى كاظم(ع) است كه تمام تاريخ نويسان به تعدد فرزندانش گواهى داده اند.
در بين نويسندگان تا آنجا كه ما جستجو كرده ايم تنها عباس فيض نويسنده انجم فروزان به اين حقيقت ظريف دست يافته و جارى كوثر را در نسل امام كاظم به تماشانشسته است.
وى مى نويسد: «موضوع كثرت نسل پيغمبر اكرم از چيزهايى است كه به شهادت حس و تاريخ به هيچ وجه قابل انكار نيست.
چنانچه خداوند تبارك و تعالى هم در قرآن مجيد در آنجايى كه مى فرمايد: انااعطيناك الكوثر فصل لربك و انحر ان شانئك هو الابتر بدين معنى تصريح فرموده زيرا به اتفاق مفسرين منظور از كوثر كثرت نسل است و شان نزول اين سوره آن است كه ازدياد در نسل با كمتر تاملى در اين عصر اعجاز قرآن ثابت مى گردد زيرا ذريه پيغمبر در كثرت چنانند كه كوچكترين ديه و قريه اى را هم از آن ها خالى نمى توانديافت با اينكه از طرف بنى اميه و بنى عباس و خلفاى آنها براى اضمحلال اين شجره طيبه و قطع نسل اين دودمان شريف منتهاى كوشش و جديت اعمال و به منظور انقراض سلسله فاطميين انواع دسائس برانگيخته گشت كه كربلا و قتل هفتاد و دو نقر ياران حسينى حتى اطفال شيرخوار و عمليات منصور دوانيقى و متوكل براى نمونه كفايت مى كند.
قتل ذريه پيغمبر در طف يا زنده زنده در گور كردن و در وسط پايه ها گذاردن وهزارها كشتارهاى ديگر كه همواره پى در پى جريان داشت يك سلسله عوامل ممتدى بودند كه قطع نسل پيغمبر را ايجاب مى كرد و در عين حال اين سلسله جليله امروزه چنان توسعه پيدا كرده اند كه شرق تا غرب را فرا گرفته اند و در طرف مقابل ذره امويان و دودمان عباسيان با تمام قدرت و عظمت سلطنت و خلافتى كه دارا بودند ودر قرون متمادى در ناز و نعمت زندگانى مى كردند امروزه كوچكترين اثرى هم ازآن ها ديده نمى شود و شايد در سراسر اين كشور هم يك نفر اموى يا عباسى وجودنداشته باشد و در كتاب سياده الاشراف مسطور است موقعى كه حسين بن على(ع) شهيدگشت در طايفه بنى اميه دوازده هزار گهواره طلا و نقره وجود داشت كه اطفال شيرخوار خود را در آنها مى جنباندند و از براى سيدالشهدا(ع) فرزندى نبود جز سيدسجاد(ع) معذالك از بنى اميه نسلى باقى نيست و از سادات حسينى و رضوى در هرمنطقه جماعتى وجود دارند.
اين است نمونه اى از آثار حقيقت و آن بود عواقب ظلم وستم.
» تعداد فرزندان شيخ مفيد37 فرزند (18 پسر،19 دختر)، ابن خشاب (20پسر، 18 دختر)، سبط ابن جوزى (20 پسر، 20 دختر)، ابن شهرآشوب 30 فرزند،عمده الطالب 60 فرزند (37 دختر،23 پسر)، كشف الغمه 38 فرزند (18 پسر، 20دختر) براى حضرت نقل كرده اند.
در باره حضرت معصومه(س) بايد گفت كه طبق همه نقلها نام فاطمه(س) ذكر شده است چه طبق نظر آنها كه فاطمه را 2 نفر يا 4 نفر ذكر كرده اند زيرا در هر صورت فاطمه معصومه(س) همان فاطمه كبرى است كه همه مورخان در باره وى اتفاق نظردارند.
عصرى كه او شكفت دورانى كه مى رفت به شكفتن فاطمه معصومه بيانجامد،همزمان با امامت امام موسى بن جعفر(ع) بود كه در سال 148 ه.ق به امامت رسيدو مدت 35 سال به امامت پرداخت، خلفاى بنى عباس در اين دوران آنچنان عرصه را برامام و شيعيان تنگ كردند كه راويان به هنگام روايت نمى توانستند صريحا از نام حضرت ياد كنند و ناگزير كنيه هاى حضرت مانند (ابى ابراهيم و ابى الحسن) يا القاب وى مانند (عبد صالح، عالم و .) را به كار برند و يا صرفا به رمز و اشاره مانند «رجل » بسنده مى كردند.
تقيه در اين ايام شدت يافت و منصور، مهدى، هادى و هارون چنان وضعى پيش آوردندكه امام حتى از لحاظ مالى براى اداره زندگى و دخترانش در مضيقه قرار گرفت.
هارون آنگاه كه به حكومت رسيد، حضرت را زندانى كرد، گاه حضرت را آزاد مى كرد،دوباره زندانى مى ساخت و همين وضع تا مدت 14 سال ادامه يافت.
هارون با رفتارآميخته به قساوت و سنگدلى چنان رعب و وحشتى به وجود آورد كه شيعيان هرگز طعم امنيت را نچشيدند.
در چنين عصرى بود كه زمان تولد حضرت معصومه(س) فرا مى رسيد.
تا آن روز 25 سال بود كه على بن موسى الرضا(ع) يگانه فرزند نجمه خاتون بود،او اين همه سال را در آرزوى تولد فرزندى ديگرى سپرى كرده و چشم به راه تولدكودكى بود كه امام صادق(ع) بشارت شكفتنش را دهها سال قبل داده بود.
نجمه همه اين سالها را هر چند منتظر ولى مطمئن سپرى كرد، على بن موسى الرضا(ع) نيزشادان و منتظر بود و تولد خواهرى بعد از دهها سال برايش مهم و جالب مى نمود،خانه اى كه نجمه در آن منتظر تولد فرزندش بود، هنوز بوى رسالت را با خود داشت;زيرا اولين بار كه پيامبر(ص) به مدينه آمد، مدتى در آن خانه ساكن شد، لحظات به كندى مى گذشت، بوى باران كوچه هاى مدينه را آكنده كرده بود و نسيم شكفتن كوچه هارا يكى پس از ديگرى پشت سر مى گذاشت تا اين كه عطر خبر تولد كودكى به زلالى كوثررسول را به خانه موسى بن جعفر(ع) آورد و به همه انتظارها پايان بخشيد.
زمان تولد در سال، ماه و روز تولد فاطمه معصومه(س) اختلافات عمده اى وجود داردكه اصلى ترين عامل، خفقان حاكم بر عليه شيعيان بود تا آنجا كه امنيت آنها تنهابا تقيه محفوظ مى ماند.
در چنين زمانى كه اسامى كنيزها و رقاصه هاى مجالس وهمنشين هاى دربار فاسد عباسيان به دقت ثبت مى شد، تولد و وفات اهل بيت در سكوتى مرگبار اتفاق مى افتاد.
همچنين بايد افزود: منعكس نشدن تاريخ مواليد و وفيات بانوان اهل بيت عموميت دارد به طورى كه تاريخ وفات حضرت فاطمه، مدفن حضرت زينب،تولد و وفات ام كلثوم، مادران همه امامان از امام زين العابدين(ع) تا امام عصر(عج) و دختران امامان از امام حسن تا امام عسكرى(عليهم السلام) كاملا مجهول است.
با اين حال محققان با تكيه بر حدس و گمان و گاه استدلال، مستندات و شواهدتاريخى در صدد يافتن تاريخ دقيق يا تخمينى تولد و وفات وى برآمده اند در نهايت دو نظريه در اين باره به وجود آمده است كه عبارتند از: 1 تولد وى در سال «183» اتفاق افتاد.
اين نظريه در برخى نوشته هاى معاصرين بدون ذكر سند نقل شده است.
از جمله; مهدى سلطان العلما رازى در سال 1339 ضمن رساله اى درباره اعمال جمكران مى نويسد: در كتاب «نزهه الابرار فى نسب اولاد الائمه الاطهار» و كتاب «لوامع الانوار فى طبقات الاخيار» كه كتاب مفصلى است چنين ضبط شده است «ولاده فاطمه بنت موسى بن جعفر(عليهم السلام) فى مدينه المنوره غره ذى القعده بقيه ازصفحه 37 الحرام سنه ثلاث و ثمانين و ماه بعد الهجره النبويه.
» اما به دلايل مختلفى اين نظريه از سوى محققان رد شده است.
ذبيح الله محلاتى در رياحين الشريعه مى نويسد: آنچه را كه برخى از جهت بعضى از اغراض نسبت مى دهند كه فلانه مجتهد در مدينه طيبه تعين يوم وفات و تولد آن، تو را از كتاب لواقح الانوار استخراج كرده،بى اصل است زيرا كتاب لواقح الانوار در نظر من موجود است و اصلا چنين مطلبى در اونيست.
احتمال دادم كتاب ديگرى باشد تا اينكه خدمت علامه نسابه دانشمند آقانجفى; شهاب الدين تبريزى شرفياب شدم.
اين مطلب را عنوان كردم، فرمود: من كسى راكه چنين جعلى كرده، ملاقات كردم.
معلوم شد غرضى داشته كه ذكر آن مصلحت نيست.
تجاوز الله عن الله.
همچنين درصورت قبول اين نظريه سال ولادت حضرت معصومه يا سال شهادت پدر بزرگوارش (183 ه.ق)
مصادف مى شود حال آنكه بعد از فاطمه معصومه اين امام همام صاحب سه دختر ديگرنيز شده است كه لازمه اش وجود فاصله بين تولد فاطمه معصومه و آنها و زندانى شدن پدر (4 سال) و شهادتش 25 رجب سال 183 ه. ق خواهد بود.
خصوصا اينكه حضرت چهارسال آخر عمرش را در زندان گذرانده است و از خانواده اش كه در مدينه بودند، دوربود.
2-تولد در سال 173 ه. ق واقع شد.اين نظريه از طرفداران بيشترى برخوردار است كه ضمن رد دلايل سال 183، صدق مدعيان اين نظريه نيز به اثبات مى رسد. مرحوم شيخ على نمازى صاحب مستدرك السفينه ذيل ماده فطم با قاطعيت تمام در اين باره مى نويسد: «فاطمه المعصومه المولوده فى غره ذى القعده سنه 173 ه. ق.» مرحوم عمادزاده اصفهانى نيز بدون ابهام معتقد است كه حضرت در ماه ذى قعده سال 173متولد شد.
در اين صورت شش سال تا زمان زندانى حضرت فرصت باقى خواهد ماند كه بگوييم سه فاطمه ديگر در اين مدت متولد شده اند

 

 نظر دهید »

حضرت امام حسن عسگری (ع)

01 اسفند 1391 توسط صالحی

درباره تولد حضرت امام حسن عسگری (ع)

امام حسن عسکری (ع) در سال ۲۳۲هجری در مدینه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد . این زن پرهیزگار در سفری که امام عسکری (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد . کنیه آن حضرت ابامحمد بود .
درباره صورت و سیرت امام حسن عسکری (ع)

امام یازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سیاه کمانی ، چشمانی درشت و پیشانی گشاده داشت . دندانها درشت و بسیار سفید بود . خالی بر گونه راست داشت . امام حسن عسکری (ع) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود . راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش - در ایام عمر کوتاه خود - روشن کرد .
درباره دوران امامت امام حسن عسکری (ع)

به طور کلی دوران عمر ۲۹ساله امام حسن عسکری (ع) به سه دوره تقسیم می گردد : دوره اول ۱۳سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت . دوره دوم ۱۰سال در سامرا قبل از امامت . دوره سوم نزدیک ۶ سال امامت آن حضرت می باشد . دوره امامت حضرت عسکری (ع) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود . خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند . امام حسن عسکری (ع) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانید . زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود ، تا بتواند آن حضرت را - به وسیله آن دو غلام - آزار بیشتری دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند . وقتی از این غلامان جویای حال امام شدند ، می گفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمی گوید . عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات می کرد به احترام آن حضرت برمی خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود می نشانید . پیوسته می گفت : در سامره کسی را مانند آن حضرت ندیده ام ، وی زاهدترین و داناترین مردم روزگار است . پسر عبیدالله خاقان می گفت : من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم می پرسیدم . مردم را نسبت به او متواضع می یافتم . می دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او می باشند . با آنکه امام (ع) جز با خواص شیعیان خود آمیزش نمی فرمود ، دستگاه خلافت عباسی برای حفظ آرامش خلافت خود بیشتر اوقات ، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت . ” از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع) یکی نیز این بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شیعه ، به دست کسانی سپرده می شد که دشمن آل محمد (ص ) و جریانهای شیعی بودند ، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود . چنانکه نوشته اند که احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا ، والی اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بیت رسالت ، نهایت مرتبه عداوت را داشت ” . ” نیز اصحاب امام حسن عسکری ، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود ، کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد می زیستند ، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی ، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیری واداشته بود . این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی ، این همه سختی را تحمل می کرد ، و لحظه ای از حراست ( و نگهبانی ) موضع غفلت نمی کرد ” . اینکه گفتیم : حضرت هادی (ع) و حضرت امام حسن عسکری (ع) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می نمودند - کمتر معاشرت می کردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (ع) نزدیک بود ، و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند ، و جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند ، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید . باری ، امام حسن عسکری (ع) بیش از ۲۹سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و ریاست روحانی اسلامی ، آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راههای دور برای کسب فیض به محضر امام (ع) می رسیدند بر جای گذاشت . در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کرد ، و فرهنگ شیعی - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته های دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی ، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعلیمات آن امام ، گردید . در قدرت علمی امام (ع) - که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه گرفته بود - نکته ها گفته اند . از جمله : همین یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد .
درباره شهادت امام حسن عسکری (ع)

شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰هجری نوشته اند . در کیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبیدالله بن خاقان گوید روزی برای پدرم ( که وزیر معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا - یعنی حضرت امام حسن عسکری - رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد . خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد . یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود ، امر کرد ایشان را که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند ، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند . و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود ، و از احوال او آگاه شود . بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ، و ضعف بر او مستولی گردیده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطبای مسیحی و یهودی در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبید و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند . و این کارها را برای آن می کردند که آن زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته ، پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ ه . ق آن امام مظلوم در سن ۲۹سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود . بعد از آن خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زیرا شنیده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی خواهد شد ، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد … تا دو سال تفحص احوال او می کردند … . این جستجوها و پژوهشها نتیجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او - از طریق روایات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص ) می پیوست ، شنیده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد یافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد . بدین جهت به بهانه های مختلف در خانه حضرت عسکری (ع) رفت و آمد بسیار می کردند ، و جستجو می نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بیابند و او را نابود سازند . به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهیم (ع) و حضرت موسی (ع) تکرار می شد . حتی قابله هایی را گماشته بودند که در این کار مهم پی جویی کنند . اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهید خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسیب زمان حفظ کرد ، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموریت الهی خود را انجام دهد . باری ، علت شهادت آن حضرت را سمی می دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانید و بعد ، از کردار زشت خود پشیمان شد . بناچار اطبای مسیحی و یهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ، به ویژه در مأموریتهایی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع) در میان بود ، برای معالجه فرستاد . البته از این دلسوزیهای ظاهری هدف دیگری داشت ، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقیقت ماجرا بود . بعد از آگاه شدن شیعیان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت ، و از هر سوی صدای ناله و گریه برخاست . مردم آماده سوگواری و تشییع جنازه آن حضرت شدند .
درباره ماجرای جانشین بر حق امام عسکری (ع)

ابوالادیان می گوید : من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) می کردم . نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم . در مرض موت ، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود . ابوالادیان به امام عرض می کند : ای سید من ، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد ، امامت با کیست ؟ فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند . ابوالادیان می گوید : دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما . امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد . ابوالادیان می گوید : باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم . امام می گوید : هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست . ابوالادیان می گوید : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود . داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری را دیدم که نشسته ، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند . من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم . اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نکرد . چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند . چون جعفر به نماز ایستاد ، طفلی گندمگون و پیچیده موی ، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت : ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ایستاد . سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن کرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس ” حاجزوشا ” از جعفر پرسید : این کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام . در این موقع ، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند ، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند : بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببینید مردم از من علم غیب می خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی ( کیسه ای ) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا . شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن . جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد . معتمد گفت : بروید و در خانه امام حسن عسکری (ع) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید . رفتند و از کودک اثری نیافتند . ناچار ” صیقل ” کنیز حضرت امام عسکری (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است . ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند . خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد . درود خدای بزرگ بر او باد .طلبه سطح 3 موسوی

 نظر دهید »

تحقیق درباره زندگینامه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام

30 بهمن 1391 توسط صالحی

درباره حضرت امام حسن عسکری (ع)
امام حسن عسکری (ع) در سال ۲۳۲هجری در مدینه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد . این زن پرهیزگار در سفری که امام عسکری (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد . کنیه آن حضرت ابامحمد بود .


درباره صورت و سیرت امام حسن عسکری (ع)
امام یازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سیاه کمانی ، چشمانی درشت و پیشانی گشاده داشت . دندانها درشت و بسیار سفید بود . خالی بر گونه راست داشت . امام حسن عسکری (ع) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود . راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش - در ایام عمر کوتاه خود - روشن کرد .


درباره دوران امامت امام حسن عسکری (ع)
به طور کلی دوران عمر ۲۹ساله امام حسن عسکری (ع) به سه دوره تقسیم می گردد : دوره اول ۱۳سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت . دوره دوم ۱۰سال در سامرا قبل از امامت . دوره سوم نزدیک ۶ سال امامت آن حضرت می باشد . دوره امامت حضرت عسکری (ع) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود . خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند . امام حسن عسکری (ع) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانید . زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود ، تا بتواند آن حضرت را - به وسیله آن دو غلام - آزار بیشتری دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند . وقتی از این غلامان جویای حال امام شدند ، می گفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمی گوید . عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات می کرد به احترام آن حضرت برمی خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود می نشانید . پیوسته می گفت : در سامره کسی را مانند آن حضرت ندیده ام ، وی زاهدترین و داناترین مردم روزگار است . پسر عبیدالله خاقان می گفت : من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم می پرسیدم . مردم را نسبت به او متواضع می یافتم . می دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او می باشند . با آنکه امام (ع) جز با خواص شیعیان خود آمیزش نمی فرمود ، دستگاه خلافت عباسی برای حفظ آرامش خلافت خود بیشتر اوقات ، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت . ” از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع) یکی نیز این بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شیعه ، به دست کسانی سپرده می شد که دشمن آل محمد (ص ) و جریانهای شیعی بودند ، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود . چنانکه نوشته اند که احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا ، والی اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بیت رسالت ، نهایت مرتبه عداوت را داشت ” . ” نیز اصحاب امام حسن عسکری ، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود ، کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد می زیستند ، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی ، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیری واداشته بود . این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی ، این همه سختی را تحمل می کرد ، و لحظه ای از حراست ( و نگهبانی ) موضع غفلت نمی کرد ” . اینکه گفتیم : حضرت هادی (ع) و حضرت امام حسن عسکری (ع) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می نمودند - کمتر معاشرت می کردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (ع) نزدیک بود ، و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند ، و جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند ، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید . باری ، امام حسن عسکری (ع) بیش از ۲۹سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و ریاست روحانی اسلامی ، آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راههای دور برای کسب فیض به محضر امام (ع) می رسیدند بر جای گذاشت . در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کرد ، و فرهنگ شیعی - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته های دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی ، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعلیمات آن امام ، گردید . در قدرت علمی امام (ع) - که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه گرفته بود - نکته ها گفته اند . از جمله : همین یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد .


درباره شهادت امام حسن عسکری (ع)
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰هجری نوشته اند . در کیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبیدالله بن خاقان گوید روزی برای پدرم ( که وزیر معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا - یعنی حضرت امام حسن عسکری - رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد . خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد . یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود ، امر کرد ایشان را که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند ، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند . و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود ، و از احوال او آگاه شود . بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ، و ضعف بر او مستولی گردیده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطبای مسیحی و یهودی در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبید و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند . و این کارها را برای آن می کردند که آن زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته ، پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ ه . ق آن امام مظلوم در سن ۲۹سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود . بعد از آن خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زیرا شنیده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی خواهد شد ، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد … تا دو سال تفحص احوال او می کردند … . این جستجوها و پژوهشها نتیجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او - از طریق روایات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص ) می پیوست ، شنیده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد یافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد . بدین جهت به بهانه های مختلف در خانه حضرت عسکری (ع) رفت و آمد بسیار می کردند ، و جستجو می نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بیابند و او را نابود سازند . به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهیم (ع) و حضرت موسی (ع) تکرار می شد . حتی قابله هایی را گماشته بودند که در این کار مهم پی جویی کنند . اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهید خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسیب زمان حفظ کرد ، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموریت الهی خود را انجام دهد . باری ، علت شهادت آن حضرت را سمی می دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانید و بعد ، از کردار زشت خود پشیمان شد . بناچار اطبای مسیحی و یهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ، به ویژه در مأموریتهایی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع) در میان بود ، برای معالجه فرستاد . البته از این دلسوزیهای ظاهری هدف دیگری داشت ، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقیقت ماجرا بود . بعد از آگاه شدن شیعیان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت ، و از هر سوی صدای ناله و گریه برخاست . مردم آماده سوگواری و تشییع جنازه آن حضرت شدند .


درباره ماجرای جانشین بر حق امام عسکری (ع)
ابوالادیان می گوید : من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) می کردم . نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم . در مرض موت ، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود . ابوالادیان به امام عرض می کند : ای سید من ، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد ، امامت با کیست ؟ فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند . ابوالادیان می گوید : دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما . امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد . ابوالادیان می گوید : باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم . امام می گوید : هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست . ابوالادیان می گوید : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود . داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری را دیدم که نشسته ، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند . من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم . اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نکرد . چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند . چون جعفر به نماز ایستاد ، طفلی گندمگون و پیچیده موی ، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت : ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ایستاد . سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن کرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس ” حاجزوشا ” از جعفر پرسید : این کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام . در این موقع ، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند ، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند : بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببینید مردم از من علم غیب می خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی ( کیسه ای ) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا . شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن . جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد . معتمد گفت : بروید و در خانه امام حسن عسکری (ع) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید . رفتند و از کودک اثری نیافتند . ناچار ” صیقل ” کنیز حضرت امام عسکری (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است . ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند . خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد . درود خدای بزرگ بر او باد .

 

 

 1 نظر

مقاله ای با عنوان انقلاب اسلامی در میان انقلاب های بزرگ جهان

29 بهمن 1391 توسط صالحی

این مقاله به مقایسه انقلاب اسلامی ایران با انقلاب فرانسه و روسیه که بزرگ ترین انقلابات معاصر اروپا و جهان خوانده شده و منشاء رواج گفتمان لیبرالیستی و سوسیالیستی در قرن گذشته شدند، پرداخته و نشان می دهد که چگونه انقلاب اسلامی ایران، از جهات متعدد،عمیق تر، جدی تر و مردمی تر از آن دو بوده و گفتمان سومی را به بشریت معاصر عرضه کرده است.

در این مقاله سعی شده که انقلاب اسلامی با انقلاب های فرانسه و روسیه که از بزرگ ترین و معروف ترین انقلاب های جهان می باشند در وجوه اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مقایسه شود.


1. موقعیت اقتصادی رژیم های پیش از انقلاب

در فرانسه در دوران قبل از انقلاب 1789 نشانه های روشنی دال بر وخامت موقعیت اقتصادی از هر لحاظوجود داشته و این کشور از پنجاه سال قبل از انقلاب، دچار مشکلات و بحرانهای مالی و اقتصادی فراوانی بودکه روزبروز بر دامنه و ابعاد آن افزوده می گشت.

شرایط اقتصادی در روسیه نیز قبل از انقلاب، از آغاز دهه اول قرن بیستم وضع مطلوبی نداشت. دو جنگ خارجی که در این دوره اتفاق افتاد بر شدت نابسامانیهای اقتصادی افزود، رکود اقتصادی که تا سال 1909دوام داشت شرایط ناگواری را برای کارکنان و دهقانان ایجاد کرده بود، از یک سو بیکاری را سخت دامن می زد واز سوی دیگر شرایط کار و میزان درآمد این دو طبقه را طاقت فرسا و غیر قابل تحمل ساخته بود اعتصاباتی که در این دوران کارگران راه می انداختند عمدتا ماهیت اقتصادی داشت و مرتبا بر تعداد اعتصابات و شماره شرکت کنندگان در اعتصابات افزوده می گشت.

حال آنکه در ایران، در اواخر حکومت شاه رژیم، ایران در مطلوب ترین سطح از قدرت اقتصادی که در تمام سلطنت 57 ساله رژیم پهلوی بی سابقه بود به سر می برد. با افزایش سریع و غیر قابل پیش بینی درآمد نفت، رژیم ایران نه تنها تبدیل به یکی از دولت های ثروتمند شده بود بلکه جامعه ایرانی را به یک جامعه کاملا مصرفی تبدیل کرده بود. بدین ترتیب ملاحظه می گردد در حالی که دولت های فرانسه و روسیه از نظراقتصادی در بدترین شرایط بودند و در حقیقت در مرحله ورشکستگی نهایی قرار داشتند دولت ایران با توجه به افزایش ناگهانی و غیر قابل پیش بینی قیمت نفت از نظر ذخائر ارزی و توانائیهای مالی در مطلوب ترین و مناسب ترین شرایط اقتصادی در تاریخ خود بوده است.


2. اقتدار نظامی رژیمهای پیش از انقلاب

از مهم ترین و در عین حال محسوس ترین ابزار قدرت و اعمال حاکمیت هر رژیم سیاسی به ویژه نظام هایی که با بحران ها و فشارهای داخلی مواجه می باشند و نیاز به تهدید و ارعاب و احیانا سرکوب حرکت های معارض و مخالف خود را دارند قدرت نظامی آنها می باشد. هر گاه در یک نظام سیاسی، قدرت نظامی از انسجام لازم برخوردار نباشند و روحیه خود را در اثر شکستی های پی در پی از دست بدهد و همچنین دولت به خاطر مشکلات اقتصادی امکان تامین تدارکات و خواسته های آنها را نداشته باشد و در نهایت قدرت نظامی اعتقاد و ایمان خود را به رژیم سیاسی از دست بدهد نه تها قدرت سیاسی قادر به بهره برداری از چنین نیروی نظامی برای سرکوب قدرت اجتماعی معارض نخواهد بود، بلکه خود به صورت یک مدعی خطرناک درآمده و احیانا به گروه های اجتماعی مخالف خواهد پیوست و احتمال سقوط قدرت سیاسی را شدیدا افزایش خواهد داد.

فرانسه در طول پنجاه سال قبل از انقلاب مدت 26 سال در جنگ و منازعات مهم بین المللی بوده است و در این منازعات جز یک ایالت، نه تنها چیزی بدست نیاورده، بلکه شکست ها و خسارت های عظیم مالی، جانی و ارضی به همراه داشته و قابل پیش بینی بود که افسران ارتش نسبت به سرکوب مقاومت در دوره ای که بحران برعلیه مقامات دولتی افزایش یافته بود بی علاقه باشند و این امر موجب اختلاف و تضاد سیاسی و اجتماعی شد به طوری که نهایتا هر حرکت محدودی را برای سرکوب مخالفین پادشاه و طبقات محافظه کار مسلط غیرممکن می ساخت و زمینه را برای پیروزی انقلاب فرانسه مهیا کرد.

موقعیت نظامی روسیه نیز در اروپا به دلیل جنگهای کریمه و جنگ 1905 تغییر کرده بود. کشوری که در1815 تنها قدرت قوی قاره اروپا بود و بعد از 1848 به نظر می رسید که هنوز فاصله زیادی با سایر قدرت های اروپایی داشت بعد از جنگ کریمه به حد یکی از چند قدرت مساوی، تنزل یافت و تا زمانی که تزار در سن پطرزبورگ حاکم بود هرگز موقعیت 1815 را پیدا نکرد. جنگ جهانی اول از نظر وسعت و مدت و نزدیکی به مرزهای روسیه از جنگ روس و ژاپن به مراتب مهمتر بود و تاثیر بیشتری در داخل کشور بر جای گذاشت به طوری که قوای نظامی این کشور را کاملا به تحلیل برده و سربازان کست خورده و بازگشته از جبهه را به صورت مدعیانی برای قدرت سیاسی حاکم درآورد و به همین علت بود که انقلاب روسیه در اوج اشتعال جنگ جهانی اول بوجود آمد.

با این ترتیب ملاحظه می گردد که نظام سیاسی حاکم بر روسیه قبل از انقلاب نه تنها نیروی نظامی و قوای مسلح نیرومند و وفادار به قدرت سیاسی با خود نداشتند بلکه ارتشی شکست خورده، روحیه از دست داده و عاصی شده از نظام با پیوستن به کارگران اعتصابی نقشی مهم در پیروزی انقلاب بازی کردند.

اما ارتش شاهنشاهی ایران بر خلاف فرانسه و روسیه در طول حداقل 57 سال قبل از پیروزی انقلاب درهیچ جنگ خارجی مهمی شرکت نکرده بود. بیش از هر پادشاهی در ایران محمدرضا شاه به نیروهای مسلح توجه داشت. او بعنوان فرمانده نیروهای مسلح، احساس می کرد که یک ارتش قوی و نیرومند و در عین حال وفادار به پادشاه، نه تنها می تواند نظام سیاسی او را در قبال مخالفین داخلی حفظ کند بلکه با توجه به جاه طلبی هایش می تواند ابزار و اهرم لازم را برای دخالت در امور منطقه و همسایگانش و پیشبرد اهداف بین المللی او فراهم نماید.

می توان با قاطعیت ادعا کرد در فرانسه و روسیه از نظر نظامی با توجه به شکست های پی در پی در جنگ های متعدد ضعیف ترین و نامطمئن ترین وضعیت بوده و ارتشهای آنها نه تنها حمایت لازم را از نظام سیاسی حاکم نمی کردند بلکه نسبت به انقلابیون گرایش نشان داده و بعضا به آنها می پیوستند، در حالی که ارتش ایران در بهترین شرایط از نظر نیرو و تجهیزات بوده و جز در موارد استثنایی و آن هم به صورت پراکنده، تا آخرین لحظات عمر رژیم شاه نسبت به نظام وفادار باقی مانده و اکثرا در سرکوب انقلابیون نیز کوتاهی نکردند.

کشورهای مورد بررسی ما هر سه از جمله کشورهایی هستند که نه تنها دارای موقعیت استراتژیکی مهم و حساس می باشند بلکه بعنوان قدرت های بالفعل یا بالقوه بزرگ محسوب می شوند و در طول تاریخ نقش فعالی در روابط بین الملل جهانی و منطقه ای بازی کرده و می کنند. بدیهی است که در قبال تحولات انقلابی این کشورها چه قبل از پیروزی و چه بعد از پیروزی کشورهای دیگر به ویژه کشورهای همسایه و ذی نفع عکس العمل نشان داده و به نفع قدرت سیاسی حاکم و یا بالعکس در جهت حمایت ازگروه های اجتماعی معارض فعال می گردند. در نتیجه مسئله واکنش بین المللی از جمله عوامل مهمی است که در بررسی قدرت و توانائی های رژیم سیاسی حاکم قبل از انقلاب ضرورت دارد که مورد توجه و دقت کافی قرار گیرد.

در فرانسه قرن 18 با توجه به جنگ های طولانی که لویی پانزدهم و شانزدهم با کشورهای همسایه خود منجله اترش، روسیه، انگلیس و اسپانیا داشت نه تنها در شرایط بحرانی دوران انقلاب از حمایت آنهابرخوردار نبود بلکه همه این دول همسایه در جهت تضعیف لویی شانزدهم تلاش کرده و متقابلا به حمایت از گروه های معارض و مخالف برخواستند.

روسیه نیز از این نظر تفاوت چندانی با فرانسه نداشت بدین معنا که جنگ جهانی اول و درگیری مستقیم روسیه تزاری در جنگ با آلمان،عثمانی و ژاپن دشمنی این دولت ها بویژه دولت قدرتمند و نوپای آلمان رابرعلیه خود داشت به طوری که لنین با حمایت و امکانات فراهم شده این دولت توانست به انقلابیون روسیه ملحق شده، و پایه انقلاب بلشویکی اکتبر 1917 را بریزد. از طرف دیگر با توجه به اینکه دولتهای روسیه تزاری یعنی فرانسه و انگلیس خود مستقیما با آلمان و متحدینش درگیر بودندامکان هیچ نوع حمایتی از تزار روسیه در شرایط بحرانی نداشتند.

اما دولت ایران و رژیم شاه از حداقل یک دهه قبل ازسقوط خود علیرغم وجود شرایط دو قطبی با توجه به پایان جنگ سرد و آغاز دوره آرامش و همزیستی مسالمت آمیز از حمایت کامل دو ابرقدرت، و قدرت های بزرگ و منطقه ای، تا آخرین روزهای حکومتش برخورداربود و متقابلا انقلابیون ایران از هیچگونه حمایت بین المللی برخوردار نبودند.

با این ترتیب در حالیکه دولتین فرانسه و روسیه از نظر حمایت بین المللی در شرایط نامناسب به سرمی بردند و دول اروپایی اغلب نسبت به رژیمهای این دوکشور در شرایط قبل از انقلاب نظر مساعدی نداشته وبعضا تخاصم بودند و نه تنها هیچ گونه حمایتی ازنظامهای سیاسی در آن شرایط نکردند بلکه در مواردی به حمایت از انقلابیون پرداختند دولت ایران از این نظر درشرایط مطلوبی به سر می برد.


3. پیچیدگی و استحکام رژیم های قبل از انقلاب

در هر نظام و سیستم سیاسی وجود ابزارهای قدرت از جمله قدرتهای اقتصادی، نظامی و حمایت بین المللی بالقوه و فی نفسه نمی تواند در جهت تحکیم و تثبیت قدرت سیاسی حاکم کارساز و مفید باشد بلکه توانایی، مهارت و مدیریت مطلوب در نظام سیاسی است که می تواند در مواقع بحرانی ابزارهای قدرت را از قوه به فعل درآورده و به بهترین وجه و در مناسب ترین زمان و مکان مورد استفاده قرار دهد در نبردهای نظامی اغلب این امر به اثبات رسیده است که فرماندهی لایق و کارآمد می تواند با کمترین امکانات، تجهیزات و نیرو بر فرماندهی نالایق و ناتوان و در عین حال با امکانات وسیع پیروز شود. در حالی که نظام های سیاسی فرانسه و روسیه علیرغم وجود استبداد حاکم به خاطر بی کفایتی های پادشاهان و نفوذ افراد ناصالحی که در دربار حضور داشتند، هرگز نتوانستند منافع خود را تشخیص داده و در جهت حفظ ثبات و موقعیت رژیم خود مدیریت مناسب و توانایی برقرار نموده و تغییرات لازم را اعمال کنند. رژیم شاه بعد از گذراندن دوره پرتلاطمی از تاریخ 38 ساله حکومت خود تدریجا به مرحله ای از اعتماد به نفس و حاکمیت مطلقه رسیده و با برخورداری از مستشاران ورزیده داخلی و خارجی به ویژه برخورداری از پلیس مخفی خشنی همچون ساواک از توانایی لازم برای حفظ و تداوم قدرت مستبده خود برخوردار بوده است.

در تئوری نظام دولت های مستبده می بایست ضعیف شده باشد تا اینکه حرکت های انقلابی مردمی بتواند توفیقی کسب کند یا حتی بروز کند. در حقیقت از نظر تاریخی، شورش های مردمی به خودی خود قادر نبوده اند دولت های مستبده را واژگون کنند. در عوض فشار نظامی از خارج اغلب با تضادها و انشعاب های سیاسی میان طبقه مسلط و دولت به موازات هم می بایست وجود داشته باشد تا استبداد را تضعیف کرده و راه را برای شورش ها و نهضت های انقلابی باز کنند.

به خاطر همین ضعف ها بود که در انقلاب فرانسه نظام سیاسی حاکم نه به علت مخالفت نیروهای مردمی بلکه تنها به علت استیصال کامل در حل معضلات اقتصادی و سیاسی -اجتماعی کشور به مجلس طبقات سه گانه روی آورد و خود را تسلیم آنها کرد و آنگاه بود که حرکت های مردمی و ترکیب گروه های اجتماعی شکل گرفت و به روند انقلاب شتاب فزاینده ای داد.

و همین طور در انقلاب روسیه نیز اگرچه نیروهای مخالف وجود داشتند، دسته بندی ها و احزاب سیاسی مختلف که با آرمان ها و اهداف خاص و متفاوت خود از اوائل قرن بیستم شکل گرفته بودند، نه تنها هیچ گونه نقشی در سقوط نظام رومانوفها نداشتند بلکه تصور هم نمی کردند که بدین سادگی نظام امپراتوری روسیه سقوط کند. البته دولت تزار روسیه علیرغم استیصال و فشار زیادی که تحمل می کرد داوطلبانه و راسا خود را تسلیم ملت نکرد ولی در مقابل اولین حرکت و شورش مردمی که ناشی از انفجار و وجود بحران اقتصادی بود و به صورت تظاهرات و اعتصابات کارخانجات و صنایع در شهر پتروگراد متبلور شد، تسلیم گردیده و همچون کوه یخی ذوب گردید.

در حالی که انقلاب ایران در شرایطی پیروز شد که نظام شاهنشاهی خود را در اوج قدرت و استحکام و تثبیت شده می دید و در مقابل مخالفت ها و معارضه ها تا آخرین حد توان خود مقاومت می کرد و گروه های اجتماعی برای به زانو درآوردن چنین نظامی می بایست بر اساس برنامه ریزی و بسیج تمام نیروها و قربانی کردن بسیاری از انسانها نظام قدرتمند حاکم را سرنگون سازد.


قدرت اجتماعی

قدرت اجتماعی متشکل از گروه های اجتماعی فعالی است که بر پایه ارزش ها و باورهای مسلط و مشترک به هم نزدیک شده اند و زمانی که قدرت سیاسی توانایی تامین ارزش ها و خواسته های آنها را نداشته باشد یا نخواهد این ارزش ها و خواسته ها را تامین کند گروه های اجتماعی مایوس شده به دنبال رهبر یا رهبرانی که می توانند خواسته ها و نظرات آنها را تعقیب و تامین نمایند حرکت خواهند کرد در ایجاد و تشکل قدرت اجتماعی سه رکن اساسی قابل تفکیک هستند: مردم، رهبری و ایدئولوژی.
الف - مشارکت مردمی

در حالی که در فرانسه و روسیه میزان مشارکت مردم در براندازی رژیم های مستبده حاکم بسیار اندک بوده و حتی در فرانسه همان طور که گفته شد، نقشی نداشته اند و رژیم فرانسه به خاطر ضعف های خود الزاما تسلیم شده و در روسیه تعداد محدودی از کارگران کارخانجات پطرزبورگ و سربازان پادگان همان شهر سر به شورش برداشته و موجبات سقوط خانواده رومانوفها را فراهم کردند. در انقلاب اسلامی ایران به استثنای اقلیت محدودی و بخش اعظم ارتش که وابسته به نظام بودند همه اقشار مردم از همه طبقات و گروههای اجتماعی و در سراسر کشور اعم از شهرها و روستاها، کارگران، کارمندان، کشاورزان، اصناف و… همه و همه چرخهای اقتصادی و اداری کشور را از کار انداخته و در مقابل رژیم تا دندان مسلح آن هم با دست خالی ایستادند و آن را ساقط کردند.

مطالعات بعدی هم نشان داد که حتی بعد از پیروزی انقلاب که زنجیرهای استبداد و دیکتاتوری گسسته شده و زمینه مناسب برای ایجاد آگاهی سیاسی و مشارکت توده های مردم فراهم شده بود به تدریج و به علت بی میلی حاکمیت های بعد از انقلاب اعم از میانه روها و رادیکال ها در دو انقلاب فرانسه و روسیه، این مشارکت روبه کاهش نهاده است. تاریخ و آمار مشارکت مردم در انتخابات بعد از انقلاب این نظریه را ثابت می کند.

در مقابل توده های ملت ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در انتخابات های مکرر و پی در پی شرکت کرده اند و حتی در شرایط بحرانی و بمباران شهرها هیچیک از انتخابات لازم برای تداوم فعالیتهای سیاسی نظام جمهوری اسلامی متوقف نشده یا به تاخیر نیافتاد. در طول ده سال گذشته مردم کشور ما در بیش ازبیست انتخابات (هشت انتخاب ریاست جمهوری، پنج انتخاب مجلس شورای اسلامی، سه انتخاب مجلس خبرگان، یک انتخابات نوع حکومت، و دو انتخابات رفراندوم قانون اساسی و دو انتخابات شوراهای اسلامی)شرکت کرده اند. آمار مشارکت روزافزون مردم در این انتخابات چشمگیر و جالب توجه است. و از همه مهم ترحضور همه ساله مردم در اجتماعات و تظاهرات میلیونی که به خاطر سالگرد انقلاب صورت می گیرد نشانه حضور، بیداری و حمایت مردم از انقلابشان می باشد.
ب - رهبری

نقش و شخصیت رهبر به ویژه زمانی روشن تر و برجسته تر می شود که توسلات ایدوئولوژیکی گروه های انقلابی پراکنده و غیر منسجم باشد یا سازماندهی آن ضعیف باشد در این صورت نقش و اهمیت رهبری در پروسه انقلابی و در طول زمان توسعه می یابد. از طرف دیگر نقش رهبران انقلاب را در سه بعد مهم می توان مشاهده کرد که عبارت است از رهبر به عنوان ایده ئولوگ انقلاب، رهبر بعنوان فرمانده و نهایتا رهبر به عنوان معمار نظام بعد از پیروزی انقلاب

در بررسی و مقایسه اجمالی میان نقش رهبران در سه انقلاب مورد بحث مشاهده خواهیم کرد که در این رکن از انقلاب نیز مانند رکن مردم انقلاب اسلامی دارای قدرت، امتیازات و ویژگیهایی فوق العاده و استثنایی بوده است که دو انقلاب فرانسه و روسیه از آن بی بهره بوده اند.

1. در انقلاب های فرانسه و روسیه رهبران انقلاب از طبقات متوسط و بالای جامعه بوده اند در حالیکه درانقلاب اسلامی ایران رهبران انقلاب وابسته و متعلق به طبقات محروم و فقیر جامعه بوده اند.

2. در انقلاب های فرانسه و روسیه به ویژه در انقلاب روسیه رهبران مدافع و نماینده طبقه ای بودند که خودمتعلق به آن طبقه نبودند در حالی که در انقلاب اسلامی رهبران انقلاب دقیقا مدافع طبقه ای بودند که از آن طبقه برخاسته بودند.

3. در انقلاب های فرانسه و روسیه طبقه روشنفکر و تحصیل کرده رهبری انقلاب را بر عهده داشته و اشراف و روحانیون نقش ضد انقلاب را داشتند در حالی که در انقلاب اسلامی رهبری ضد انقلاب را روشنفکران وابسته به چپ و راست بر عهده داشتند.

4. در انقلاب فرانسه و روسیه ما به چهره شاخصی که همه ویژگی های سه گانه رهبری را در خود جمع داشته و از نظر ارائه ایدئولوژی، فرماندهی انقلاب و سازندگی بعد از انقلاب دارای استعداد، نبوغ و قدرتی همچون رهبری در انقلاب اسلامی باشد برخورد نمی کنیم. در انقلاب فرانسه چهره هایی مانند لافایت،روبسپیر، دوک د. اورلئان مطرح هستند که هیچکدام رهبری انقلاب را در تمام دوران شکل گیری و پیروزی آن به طور جامع در دست نداشتند.

در انقلاب روسیه چهره لنین از چهره های شاخص و برجسته تاریخ این انقلاب می باشد وی در واقع دارای امتیازات و استعدادها و نبوغ مشخصی بود که در جهت به مرحله عمل درآوردن آنچه را که به انقلاب اکتبر1917 معروف است نقش اصلی و محوری داشت. در حالیکه در سقوط رژیم رومانوفها در فوریه همان سال مطلقا نقشی نداشت چهره هایی مانند زینوویف، کامنف، استالین، تروتسکی و کرنسکی هم از شهرت ویژه ای برخوردار هستند ولی آنها هم دخالتی در سقوط رژیم نداشتند. در حقیقت سقوط رژیم تزاری در اثر یک حرکت خودجوش و بدون رهبری صورت گرفت.

به طور خلاصه مطالعات ما نشان می دهد نه در انقلاب فرانسه و نه در انقلاب روسیه به چهره ای با ویژگی های ایدئولوگ و فرمانده انقلاب برخورد نمی کنیم آنهایی را که نام بردیم هیچ کدام نه ایدئولوگ انقلاب بودند و نه فرمانده آن بلکه سازندگان و معماران دولت های بعد از انقلاب بودند. آنها اشخاصی بودند که بر اسب سرکش تحولات بعد از سقوط نظام سوار شده و در سیر تحولات بعدی اثر گذاردند. در حالی که در انقلاب اسلامی رهبر انقلاب حضرت امام خمینی(ره) بویژه با برخورداری از جایگاه مرجعیت دینی و با نبوغ، قدرت و ویژگی های خاصی که داشتند که در نوع خود بی نظیر بود نقش ایدئولوگ، فرمانده و معماری انقلاب را به نحو احسن و درطول ربع قرن از حیات پربرکت خود بر عهده گرفته و ایفاء کردند.
ج - ایدئولوژی

با توجه به اینکه تنها عامل مشروعیت و انسجام در جامعه و نظام قبلی در هر سه کشور نهادهای پادشاهی بوده که در موقعیت انقلابی بی اعتبار شده بودند بنابراین ایدئولوژی های انقلاب مطرح می شوند تا آنکه تجدید بنا و اعمال قدرت دولتی را بر مبنای جدیدی توجیه و استدلال کنند. ضمنا مکاتب مطرح شده به نخبگان انقلابی کمک می کند تا انسجام و تشکل لازم را برای حرکت توده ها در جهت مبارزات و فعالیتهای سیاسی تحقق بخشند.

با بررسی اجمالی از ایدئولوژی های حاکم بر انقلاب های مورد نظر درمی یابیم در حالی که مکتب های لیبرالیسم و مارکسیسم در فرانسه و روسیه با برداشت های مادی خود افق محدودی را برای پیروان خود در همین دنیا وتنها از یک زاویه فراهم می کردند، نقش مهمی هم در ایجاد انگیزه لازم در براندازی رژیم های پادشاهی فرانسه و روسیه نداشته اند و حتی در پیاده کردن ارزشها و معیارهای خود بعد از سقوط نظام های مطرود با مشکل مواجه شده و الزاما تغییرات زیادی بر نظریات تئوریکی خود اعمال کردند. از طرف دیگر هر دو مکتب برای مردم فرانسه و روسیه نامانوس بود و با بنیان های عقیدتی عامه مردم که غالبا مذهبی بود در تعارض بود لذا این ایدئولوژی ها هرگز نتوانستند خمیر مایه لازم را در ایجادتشکل، انسجام، و وحدت اقشار و توده های جوامع خود فراهم کنند و تنها به عنوان ایدئولوژی طبقه خاص روشنفکر و با تعابیر متفاوت باقی ماندند.

در حالی که مکتب اسلام که از 1400 سال قبل به ایران وارد شده بود و با مردم مانوس بوده و قاطبه مردم به آن اعتقاد داشته و با آن زیست کرده و در تار و پود زندگی آنها نفوذ و رسوخ کرده بود و با توجه به جهان بینی الهی افق بسیار وسیعی برای پیروان خود فراهم کرده علاوه بر آنکه سعادت اخروی را نوید می داد برای همین دوره کوتاه زندگی در این دنیا نیز دستورالعمل ها و راهنمایی های لازم برای امور روزمره زندگی فردی و اجتماعی و اداره جامعه در جهت تامین سعادت دنیوی فراهم کرده بود و در مقایسه با دو مکتب دیگر از عظمت ویژه ای برخوردار است. به ویژه آنکه در مکتب تشیع با برخورداری از جوهره های لازم انقلابی زمینه های کاملا مساعدی برای بهره مندی از یک مکتب قدرتمند در پروسه انقلاب اسلامی در ایران فراهم بود.

انقلاب های فرانسه و روسیه نه تنها برعلیه دولت بلکه برعلیه روحانیت و کلیسا بود. کلیسا در فرانسه فرانسوی شده، از حیطه اقتدار پاپ در واتیکان خارج گردید و در روسیه مطرود و مقهور شد در حالی که درانقلاب اسلامی تمام وحانیت شیعه برعلیه دولت قیام کرد و انقلاب را رهبری نمود.

موفقیت ایدئولوژی انقلابی اسلام همچون امری ارزشمند و علامت ممیزه انقلاب اسلامی در ایران بود. این ایدئولوژی پاسخی قدرتمند به خواسته های سیاسی شده معاصر و در عین حال مایوس شده از مکاتب مادی بود. این ایدئولوژی در عین بهره برداری از همه امتیازات تکنولوژیکی و تجربه نهضت های ایدئولوژیکی و سیاسی غرب به کار گرفته شد. به عبارت دیگر این ایدئولوژی امتیاز قابل توجهی بر کمونیسم که با مذهب درتعارض است، داشت. به جای اینکه یک جایگزینی جدیدی برای مذهب خلق کند همان طور که کمونیستهاکردند، انقلاب اسلامی مذهب پرتلاش و تهاجمی را که وجود داشت به کار گرفته و با ابزار ایدئولوژیکی مورد نیاز برای جنگ در صحنه سیاست مردمی مجهز گردید. با این عمل آنها کمک بزرگی و ممتازی به تاریخ جهان کردند. بنا به گفته زاگورین، نویسنده آمریکایی، اگر امروز کسی بپرسد که در تئوری انقلاب مارکس چه چیزی معتبر و چه چیز بی اعتبار می باشد، جواب باید این باشد که آن تئوری دیگر به گذشته و تاریخ تعلق دارد. عدم تناسب نظریه مارکس آنگاه آشکار شد که برخلاف پیش بینی مارکس انقلاب ها در پیشرفته ترین کشورهای غربی تحقق نیافت و در عوض سوسیالیسم در عقب افتاده ترین جوامع کشاورزی روسیه و چین به مرحله اجرادرآمد. با رشد تحقیق روی بسیاری از انقلاب ها این امر به اثبات رسید که مدل مارکس به خاطر ساده انگاری بیش از حد آن غیر قابل بهره برداری است و در حقیقت مانعی برای درک بیشتر انقلاب ها است.

بدین ترتیب ملاحظه می گردد که رمز پیروزی انقلاب اسلامی را تنها می توان در عظمت و مدیریت و میزان اعمال گسترده سه رکن انقلاب یعنی مردم، رهبری و مکتب جستجو کرد که توانست برخلاف پیش بینیها و محاسبات تحلیل گران و حیرت جهانیان نظام قدرتمند و کهن شاهنشاهی را به زانو درآورده و آن را سرنگون سازد.

پیروزی انقلاب های فرانسه و روسیه نه ناشی از انسجام، استحکام، و قدرت نیروهای انقلابی بوده است بلکه به خاطر ضعف بنیادین رژیم های حاکم بود که ساختار حکومتی را شدیدا پوسانده و بحران های نظامی اقتصادی و فشارهای بین المللی این ضعیف را تشدید کرده بودند به طوری که سقوط نظام سیاسی را امری اجتناب ناپذیر ساخت. در واقع گروه های اجتماعی رقیب در جو ناشی از خلاء قدرت و حاکمیت سیاسی به عنوان و وارثان نظام از هم پاشیده و دور از صحنه شده و به عنوان نیروهای انقلابی به تلاش و رقابت برخاسته و قدرت را به دست گرفتند. بر اساس همین مقایسه ها است که ملاحظه می گردد که انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلاب های فرانسه و روسیه از عظمت به مراتب بیشتری برخوردار است.

پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر در کانون های سیاسی و دانشگاهی موجب حیرت شد که بر اساس مطالعات خود از انقلاب های گذشته هرگز نمی توانستند تصور کنند که چنین حادثه ای در ایران اتفاق افتد. مطالعات سازمان های اطلاعاتی آمریکا آپ ا و آپ ا چهار ماه قبل از سقوط رژیم شاه به این جمع بندی رسیده بود که ایران نه در شرایط انقلابی و نه پیش از انقلاب است و برای ده سال آینده رژیم شاه پابرجا است.

تداسکاچیل در این زمینه می گوید:

«سقوط رژیم شاه، آغاز نهضت انقلابی ایران مابین 1977 تا 1979، به عنوان یک شگفتی ناگهانی برای ناظرین خارجی اعم از دوستان شاه تا روزنامه نگاران و دانشمندان علوم سیاسی و اجتماعی از جمله آنهایی که همچون من به اصطلاح از کارشناسان انقلاب های هستیم، بود. همه ما حوادث انقلاب را با حیرات و ناباوری نظاره می کردیم. بالاتر از همه انقلاب ایران پدیده ای کاملا خلاف قاعده و طبیعت بود. این انقلاب محققا یک انقلاب اجتماعی است. معذالک پروسه انقلاب مخصوصا حوادثی که منجر به سقوط شاه بود،علتهایی را که در مطالعه تطبیقی خود از انقلابهای فرانسه، روسیه و چین مطرح کرده بود، زیر سئوال برد. انقلاب ایران آشکارا آن قدر مردمی بود و آن قدر روابط اساسی و پایه فرهنگی- اجتماعی و اقتصادی -اجتماعی را در ایران تغییر داد که حقیقتا از نمونه انقلاب های اجتماعی - تاریخی بزرگ می باشد.»

اینک این سئوال مطرح می گردد که اگر انقلاب های فرانسه و روسیه را انقلاب های کبیر بنامیم، انقلاب اسلامی را چه بنامیم و اگر انقلاب اسلامی، انقلابی واقعی و تمام عیار است، آنچه را که در فرانسه و روسیه رخ داده است چه باید نامید؟ به همین جهت است که گفته اسکاچیل صدق می کند که انقلاب های فرانسه و روسیه آمدند و ساخته نشدند ولی انقلاب اسلامی ایران نیامد بلکه با توجه به شرایط موجود ساخته شد آن هم نه به سادگی بلکه با تجهیز همه امکانات مردمی سراسر کشور و از همه اقشار و طبقات اجتماعی و با رهبری قوی و پرداخت بهایی گزاف که همانا قربانی کردن چند صد هزار انسانهای عاشق انقلاب بود، و به همین دلیل بوده که ظهور پیروزی انقلاب اسلامی حیرت و شگفتی همگان بر برانگیخت. و به یقین می توان ادعا کرد که انقلاب اسلامی انقلابی بی نظیر در تاریخ بشریت می باشد.

یکی از طلاب مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)بیجار

 نظر دهید »

تحقیقی در خصوص فواید علمی نماز

19 بهمن 1391 توسط صالحی

مقدمه
مطالبی که در رابطه با فواید علمی نماز گفته می شود، فقط بعد کوچکی از ابعاد متعدد نماز است. پرداختن به فواید دنیوی نماز، نباید ما را از توجه به دریاهای نور و معنویت نماز غافل کند.
این مطالب فقط تاییدات علمی هستند و نباید حکایت ما مثل گروهی شود که نماز را نوعی ورزش
سوئیسی تعبیر کردند و دلشان خوش بود که فلسفه نماز را می دانند.
حقیقت نماز درباطن و روح او نهفته است. ولی این باطن باید در یک ظاهر و قالبی که تعیین شده تحقق
پیدا کند . وقتی ظاهر نماز با روح و باطن آن آمیخته شود تاثیر خود را می گذارد.

تاثیر نماز بر بهداشت خواب
خواب از دو مرحله خواب عمیق و خواب REM تشکیل شده است که به طور یک در میان در طی شب حاصل می شوند.
پس از آنکه حدود 45 دقیقه از خواب رفتن انسان گذشت، مرحله REM آغاز می شودو برای مدت کوتاهی (حدود 10 تا 15 دقیقه) ادامه می یابد.
در طول مرحله REM، به طرز اسرار آمیزی تمام عظلات اسکلتی بدن از کار می افتد و شخص کاملا بی حرکت می شود.و نوار مغزی شخص به جای حالت خواب، حالت بیداری کامل را نشان می دهد، طوری که دراین حالت مغز از فعالیت بالایی برخوردار است.
در طی مرحله ی REM، درجه حرارت بدن و ضربان قلب به طور غیر منتظره ای بالا می رود و حرکات سریع در چشم های فرد دیده می شود که علت نامگذاری این مرحله نیز می باشد. ( مرحله حرکت سریع چشم Rapid
Eye Movement ) اگر شخص را در این حالت بیدار کنیم، ادعا می کند که در حال دیدن خواب بوده.
مرحله REM پس از 10 تا 15 دقیقه متوقف می شود و پس از آن در طول خواب و به طور دوره ای و منظم تکرار می شود. با این وجود کل دوران REM در طول یک خواب 8 ساعتی در اشخاص طبیعی، 90 دقیقه خواهد بود و قسمت اعظم آن در ساعات نزدیک به صبح به وقوع می پیوندد. امروزه دانش پزشکی به اثبات رسانده که یکی از علائم مهم در بیماری افسردگی، افزایش مدت خواب REM نسبت به میزان طبیعی است، طوری که شخص افسرده بیشتر از سایر اشخاص خواب می بیند. یعنی زمان بیشتری را در مرحله REM به سر می برد.

زمان نماز صبح که در قرآن تاکید زیادی به آن شده است، به گونه ای قرار گرفته است که سبب کاهش قابل ملاحظه میزان خواب REM در اشخاص می شود. چون دقیقا در زمانی قرار گرفته است که خواب REM بیشتر اتفاق می افتد.

تاثیر نماز بر بیماری آسم
در ایجاد بیماری آسم سه عامل نقش بسزایی دارند:
1- میکروبهایی که وارد دستگاه تنفسی انسان می
شوند.
2- عوامل حساسیت زا، از جمله گرد و غبار، گرده گلها و …
3- مسائل روانی از جمله اضطراب، عصبانیت، غم و شادی …
از دیدگاه دیگر تاثیر تلقین درآسم است که باعث تسکین حمله های آسم می شود. برای نمونه پزشک مبتلا به آسمی، شب هنگام دچار حمله می شود. کلید برق را پیدا نمی کند و با وسیله ای پنجره را می شکند و چند نفس عمیق می کشد. حال پزشک بهبود می یابد و به رخت خواب باز می گردد. ولی
وقتی صبح از جواب بیدار می شود مشاهده می کند که به جای شیشه پنجره، آینه را شکسته
است.
می توان نتیجه گرفت که چنانچه بیماران احساس امنیت روانی داشته باشند، قدمبزرگی در تسکین بیماری آنها برداشته می شود. تاثیر تنش زدایی نماز به خاطر احساس روانی عمیقی است که در اثر آن حاصل می شود و بدین ترتیب ثبب کاهش حمله های آسم می گردد. همچنین میکروبها که خود یکی از عوامل بر انگیزنده آسم می باشند، به وسیله شستشوی مجرای تنفسی در ضو تا حدی قابل کنترل است.
شستن دهان و بینی با آب درهنگام وضو، ثوا ب زیادی دارد. چون باعث می شود هوای بهتر و بیشترو تمیزتری به مغز، خون و بافتهای بدن برسد که باعث تقویت بینایی، بویایی، شنوایی و تقویت حافظه
می گردد.

تمرکزوسلامتی یافتن مستحب است قبل از وضو هفت مرتبه ذکر لا اله الا الله گفته شود. تکرار سبب تمرکز می شود. در یوگا هم با تکرار حرکات باعث افزایش تمرکز می شویم.
همچنین گفته شده که اگر هنگام ریختن آب صلوات بفرستید، بلا از آن عضو بدن رفع می شود. دلیل آن تلقین است. چون وقتی این جمله رامی خوانیم تمام فکرمان سلامتی اعضای بدنمان می باشد، و همین امر باعث سلامتی و نشاطعضوهای بدنمان می شود.

وضو و معالجه بیماری ها
وضو سبب رفع بسیاری از بیماریها می شود. دلیلش اثر آب سردبر روی نقاط حساس بدن در قسمتهایی است که وضومی گیریم. جالب این است که در دین اسلام نقاط طب سوزنی مخصوصا در وضو رعایت شده است.
برای مثال، آقایان باید آب را از پشت آرنج بریزند. ولی خانمها باید آب رااز قسمت تای دست بریزند. چونکه نقاط طب سوزنی در آقایان و خانها در بعضی از نقاط فرق می کند.
این را هم بدانید که با تحریک نقاط طب سوزنی بوسیله آب سرد وضو، خط سیر چهارده نصف النهار را تحریک می کنیم و باعث سرحالی، شادابی، تسکین دردها، نیروی جسمانی وروحی و معالجه بسیاری از بیماریها می گردد.
و همچنین تمامی اعضاء داخلی بدن را تقویت می کند.از جمله: ریه ها، روده بزرگ، معده، قلب، کلیه ها، کبد و…

ایجاد نیرو و نشاط با وضو
در احادیث آمده که بعد از وضو، بدن را با چیزی خشک نکنیم وبگذاریم خودش خشک شود. دلیل آن اینست که بدن در برابر سرمائی که حس می کند، خود به خود درجه حرارت آن بالا می رود تا بدن را خشک کند، که همین تحریکات حرارتی باعث باز شدن منافذ زیرپوست می شودو اکسیژن بیشتری به
بافتهای پوست و مقداری هم عظلات زیر پوست می رسد و باعث نیرو و نشاط می گردد.

رابطه نماز با میدان مغناطیسی و بارهای الکتریکی
هارولد بور از دانشگاه بیل برای اولین بار با انجام یک آزمایش ساده به وجود میدان مغناطیسی در اطراف موجود زنده پی برد و بعد متوجه شد که این میدان در بدن انسان نیز وجود دارد.

تشکیل میدان مغناطیسی بدن:
همانطور که می دانید، در بدن ما میلیونها عصب وجود دارد که کار انتقال پیام در بدن ما بوسیله تحریک الکتریکی این عصبها صورت می گیرد. در اثر شارش بار در اطراف آنها، در بدن ما یک میدان تشکیل می شود و میدان بدن ما در اثر فعالیت همزمان میلیونها عصب به وجود می آید.

امواج مغزی:
دستگاه موج نگارمغز چهار نوع منحنی ازامواج مغزی را ارائه می دهد که عبارتند از: آلفا، بتا، دلتا و
تتا.
ریتمهای دلتا کندترین امواج مغزی با تناوب 1 تا 3 دور در ثانیه بوده و اغلب در خواب عمیق ظاهر می شوند. ریتمهای تتا که دارای تناوب 4 تا 7 دور در ثانیه می باشند و به خلق و خوی بستگی دارند. ریتمهای آلفا که دارای تناوب 8 تا 12دور در ثانیه می باشد و در اوقات تفکر، تامل آزاد رخ داده و در صورت تمرکز حواس قطع می شوند. و بالاخره ریتمهای بتا با تناوب 13 تا 22 دور در ثانیه، ظاهرا منحصر به نواحی جلویی مغز، یعنی جایی که فعالیتهای پیچیده مغز رخ می دهد می باشند.

میدان مغناطیسی بدن و امواج مغزی در معرض خطر:
حتما تا به حال درباره خطرات گوشیهای موبایل یا زندگی در نزدیکی نیروگاه های برق چیزهایی شنیده اید. بنابر تحقیقات پرفسورلای، امواج مغناطیسی خارجی که از نیروگاه های برق یا وسایل برقی مثل سشوارو … ساتع می شود، به DNA سلولهای مغزی آسیب می رساند و قابلیت ترمیم را در آنها از بین می برد. میدانهای مغناطیسی خارجی علاوه بر آسیب به DNA مغز اثر منفی دیگری به بدن دارند. این میدانها باعث اختلال در میدان مغناطیسی طبیعی بدن می شوند. همانطور که می دانید نزدیک به 70%
از بدن ما را آب فرا گرفته است و مولکولهای آب به صورت دو قطبی هستند و زمانی که مادر معرض یک میدان مغناطیسی خارجی قرار می گیریم، این مولکولها در جهت آن میدان قرارمی گیرند و این پدیده باعث می شود، نظم میدان مغناطیسی ما به هم بریزد.
علاوه برعوامل خارجی یکسری عوامل داخلی نیز وجود دارند که باعث می شوند اختلال در میدان بدن
ایجاد شود. مهمترین آنها بارهای الکتریکی هستند که هنگام شارش بار در عصب، در اطراف آن به وجود می آیند و به صورت الکتریسته ساکن در بافتهای بدن ذخیره می شوند ومیدانی که در اطراف این بارها به وجود می آیند در میدان بدن ایجاد خلل می کنند. این بارها به خصوص در نقاطی که تراکم اعصاب بیشتر است ذخیره می شوند و به دلیل این که هم تراکم زیادی دارند و هم در نزدیکی عصبهای بیشتر و مهمتری قرار دارند، برای بدن به شدت مضر هستند. از جمله این نقاط ناحیه سر، دستها و قسمت مچ پا به پایین است.
در بین این سه قسمت، سر اهمیت ویژه ای دارد. چون بارهای ذخیره شده در آن علاوه بر ایجاد خلل در میدان مغناطیسی بدن، باعث اغتشاش در امواج مغزی نیز می شوند.
به ظاهر ما روزانه تنها دقایقی را در معرض میدان مغناطیسی هستیم. مثل موبایل، سشوار و… اما در طول دوران زندگی خود در معرض میدان مغناطیسی بسیار قوی هستیم وآن میدان مغناطیسی زمین است.

نماز و میدان مغناطیسی:
آنگونه که از تصاویر به دست آمده از میدان مغناطیسی زمین پیداست، به طور شگفت انگیزی اگر انسان در هرنقطه ای از زمین رو به قبله بایستد، میدان مغناطیسی بدنش بر میدان مغناطیسی زمین منطبق می گردد و در مدتی که در نماز است میدان بدنش منظم می شود.

نماز وبارهای الکتریکی:
همان طور که قبلا اشاره شد، بارهای زائدی که در اثر تحریکات الکتریکی اعصاب به وجود می آیند هم شبیه میدان بدن بر امواج مغزی اثر سوء دارند. این اثرات در نواحی که اعصاب در آن تحرک بیشتری دارند، خطرات جدیتری ایجاد می کنند. و باید هر چه سریعتر از آن نواحی دورشوند.
به طرز حیرت آوری می بینیم که این نواحی، دقیقا نواحی هستند که در وضو شسته می شوند( سر، دست، مچ پا به پایین) و بنابر تحقیقات صورت گرفته، بهترین راه دفع این بارهای زائد، استفاده از یک ماده رساناست. سریعترین و ارزانترین و بی ضررترین ماده برای این کار، آب است. جالب این جاست که آب هر چه خالص تر باشد،سریعتر بارهای ساکن را از بدن ما به اطراف گسیل می دهد و هیچ مایعی مثل آب خالصی که در وضو به انسانها سفارش شده این اثر را ندارد.

نماز و امواج مغزی:
با دفع بارهای زائد بدن در وضو، امواج مغزی در ایده آل ترین حالت قرار می گیرند. علاوه بر آن حالت تمرکزی که در هنگام نماز در انسان به وجود می آید، تشعشع امواج آنها را به اندازه قابل توجهی بالا می برد و توانایی مغز را در تولید این امواج بالا می برد.

حالات نماز
1- ایستادن در نماز:
ایستادن در نماز، باعث تقویت حالت تعادلی بدن شده و قسمت مرکزی مخچه که محل کنترل اعمال و
حرکات ارادی است را تقویت می کند. این عمل باعث می شود تا فرد با صرف کمترین نیرو وانرژی به انجام صحیح حرکات بعدی بپردازد.
نماز قسمت فوقانی بدن را پرورش داده و ستون مهره ها را تقویت کرده و آن را در حالت مستقسم نگاه می دارد.وقتی چشمها درحالت نماز ثابت می ماند، جریان فکر هم خود به خود آرام شده و در نتیجه تمرکز فکرافزایش می یابد. ثابت ماندن چشم باعث بهبود ضعف و نواقصی چون نزدیک بینی می شود و
به لحاظ روانی باعث افزایش مقاومت عصبی فرد شده و بی خوابی و افکار نا آرام را ازانسان دور می کند.

2- رکوع در نماز:
تقویت ماهیچه های شکم، حفظ سلامت دستگاه گوارش و رفع یبویت مزمن، سوء هاضمه و بی اشتهایی از خواص رکوع در نمازاست.
کارشناسان می گویند در حالت رکوع ماهیچه های اطراف ستون مهره ها منبسط می شود که در تعادل و آرام کردن سمپاتیک موثر است.مدت زمان خواندن ذکر رکوع نیز
باعث تقویت عظلات صورت، گردن، ساق پا و رانها می شود و به این ترتیب به جریان خون در قسمتهای مختلف بدن سرعت می بخشد. تنظیم متابولیسم بدن، فراهم نمودن زمینه از بین رفتن اکثر بیماریها از بدن، کمک به افزایش حالت استواری و استحکام مغز از دیگر خواص رکوع در نماز است.

3- سجده در نماز:
سجده، ستون مهره های بدن را تقویت کرده و درد های سیاتیک را آرام می کند. سجده علاوه بر از بین بردن یبوست و سوء هاضمه، پرده دیافراگم را تقویت کرده و به دفع مواد زاید بدن به دلیل فشرده شدن
منطقه شکمی کمک می کند.
سجده همچنین باعث افزایش جریان خون در سر شده، که این امر با تغذیه غدد باعث حفظ شادابی، زیبایی و طزاوت پوست می شود.

حالات سجده به واسطه باز کردن مهره ها از یکدیگر، باعث کشیده شدن اعصابیکه قسمتهای مختلف بدن را به مغز وصل می کند شده و این اعصاب را در یک حالت تعادلی قرار می دهد که این امربرای سلامت انسان بسیار حائز اهمیت است.
اگر فاصله مهر از نمازگزار به اندازه حدودا یک وجب جلوتر از حالت معمولی باشد، کشش بیشتری در کمر حس می شود که باعث مداوای کسانی که دیسک و یا ناراحتی کمر دارند می شود. و اگر کسی که سالم است این کار را انجام دهد، هیچ گاه دچار دیسک و ناراحتی کمر نمی شود.
سجده باعث آسودگی وآرامش در فرد شده و عصبانیت را تسکین می دهد. سجده قدرت درک و فهم را زیاد می کند.
دلیلش این است که در سجده به پیشانی ما فشار می آید و باعث می شود که کاملا روی پیشانی متمرکز شویم ( اگر در این حالت به نوک بینی مان نگاه کنیم، خود به خود به پیشانی فشار می آید ) و این امر اگر با دقت و تمرکز زیاد صورت گیرد، بعد از مدت طولانی سبب بیداری چشم بصیرت شخص می گردد.
در علوم ماوراءالطبیعه به این چشم،چشم سوم گویند که بین دو ابرو و چشم واقع شده است. در علوم یوگا نیز به چاکرای“آجنا” معروف است.هدف یک یوگی مشتعل کردن انرژی روحانی در چاکراها بلاخص چاکرای آجناست. که بتواند بدون دو چشم طبیعی ببیند.

4- نشستن بعد از نماز:
استحکام بخشیدن و تقویت عظلات پاها و رانها، کمک به نفخ معده و روده، بهبود فتق و… از خواص نشستن بعد از نماز است.

نتیجه
در پایان باید بگویم که نماز فلسفه ی خاص خود را دارد که معراج مومن و مایه ی قرب به حق است و آن را باید فقط برای خداوند متعال خواند و نه به انگیزه فواید و آثاری از این دست. ولی آگاهی از این دست
نظرات علمی نیز می تواند برای برخی مفید باشد

 نظر دهید »

تحقیقی با عنوان از سقیفه تا جنگ نرم(طلاب مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س)سقز)

18 بهمن 1391 توسط صالحی

  بسم الله الرحمن الرحیم

عنوان تحقیق : از سقيفه تا جنگ نرم
استاد راهنما :نسرين اسدبيگي
اسامی اعضاء گروه :سهيلا ذو الفقاري- فاطمه اينانلو- زينب آقاجانلو- سميه قدير زاده



چکیده :
تاريخ نشان مي دهد كه مدتها پيش از رحلت رسول خدا صلي الله عليه و آله شماري از مردمان در انديشه يافتن جانشيني جز امام براي رسول خداصلي الله عليه و آله بوده اند كه برخي از اين شواهد صريح و بي پرده اند ، و برخي ديگر صريح نيستند ، بلكه مؤيد اين نظراند كه برخي پيش از رحلت پيامبربراي كنار زدن امام عليه السلام برنامه ريزي كرده بودند . در صورتي كه در موارد زيادي پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله اشاره به خلافت علي عليه السلام داشته اند مانند: در راه بازگشت از حجه الوداع ياآيه تبليغ يا فرمايش پيامبر صلي الله عليه و آله در حالي كه در بستر بيماري بودند از طرفي مي توان بيان كرد كه يهود در كودتاي سقيفه نقش پررنگي داشته است.
در اين ميان كسي به مبارزه و جنگ برنخواست ، جز دختر پيامبر خدا فاطمه سلام الله عليها در واقع آن حضرت با اتخاذ چنين موضع گيري زمام افكار را تا آخر به دست گرفت و به نفع اسلام ناب و ولايت اسلامي جهت بخشيد . اگر ما اين تعامل را در حوزه انديشه و افكار به اصطلاح امروز ، از نوع نرم تلقي كنيم پس بايد اذعان نماييم كه بانوي بزرگ اسلام در جنگ نرم عليه سقيفه و اسلام ابو سفياني به پيروزي رسيد و منطق و نطق او همچنان در رسالت انديشه ها طنين انداز و همچنان يكه تاز و پيروز است.
پيروزي انقلاب اسلامي ايران در بهمن ماه 1357 كه مهمترين تحول سياسي در تاريخ معاصر در خاور ميانه و جهان اسلام به شمار مي رود . پيروز ي انقلاب اسلامي به رهبري امام خميني (رحمه الله) سقوط نظام ستم شاهي معادلات سياسي بين المللي و منطقعه اي و داخلي را بر هم زد و مطامع آمريكا در ايران ودر منطقه شديداً مورد تحديد قرار گرفت . در نتيجه سياست خارجي آمريكا در سه حوزه استراتژيك نظام بين المللي ، نظام منطقه اي خاورميانه و حوزه جغرافيايي و سياسي ايران دچار فرو ريختگي شد . در اين زمان بود كه آمريكا دست به جنگ سرد زد كه همان جنگ هشت ساله بر عليه ايران بود كه به شكست انجاميد و بعد از نااميدي به تهديد نرم كه همان جنگ نرم است اقدام كرد كه به مواردی مانند : جنگ رواني در جنگ نظامي، تحريم اقتصادي ، استفاده از واقعه دوم خرداد 76 و انتخاب نادرست ، حمايت از مطبوعات وابسته ، القاي ناكارآمدي جمهوري اسلامي ، اما براي اينها راهكارهايي آسان و سريع وجود دارد مانند: القاي كارآمدي قدرت ملي رهبري و ولايت فقيه ، همانگونه كه امام مي فرمايند: همين ولايتي كه براي رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و امام(عليه السلام) در تشكيل حكومت و اجرا و تصدي اداره هست، براي فقيه هم هست . با اين حال نمي توان از پيامدهاي مثبي كه اين فتنه هاي اخير داشت صرف نظر كرد كه مي توان به جدا سازي مرزها ، پختگي اجتماعي و سياسي ، به فعليت رسيدن استعدادها و… چشم پوشي كرد.

 1 نظر

مقاله ای با عنوان دولت پایدار حق

15 بهمن 1391 توسط صالحی

انقلاب یک تغییر دفعی و غیر تدریجی است، تحولی است که به یکباره روی می دهد.
این سخنی است که به سادگی بر زبان می اید ، اما بیان کننده هیچ چیز نیست مگر آنکه «علت تغییر» را دریابیم و از آن مهم تر ، «علت دفعی بودن تغییر» را . «تغییر» لازمه وجود جهان است و «زمان» لفظی است بیانگر همین تغییر. عالم هستی «ذات واحد» است متحول، و درست خلاف آنچه می پندارند، این تحول علت وجود زمان است ، نه بالعکس.
از اثبات این مدعا در می گذرم چرا که فرصت بسیار می خواهد و با این مبحث نیز چندان مرتبط نیست. و اما بشر، گذشته از تحولات فردی و جمعی ، تحولی دیگر نیز دارد که در آن فرد و جمع را از یکدیگر تفکیک نمی توان کرد. عالم هستی ذات واحدی است در حال تحول ، و بشر درپیوند با عالم هستی این سیر تحول کلی را نیز طی می کند. اگرمنتسب است به مولایمان علی (ع) که فرموده “اتزعم انک جرم صغیر و فیک انطوی العالم الاکبر…"این سخن فقط استعاره ای ادبی نیست. تاویل این سخن آن است که در حقیقت این انسان است که او را باید «عالم اکبر» دانست، نه عالمی که بیرون از وجود انسان تا لا یتناهی گسترده است . مفهوم «بیرون» و «درون» اینجا درهم می ریزد. در ظاهر، بشر جزئی از عالم هستی است و اما در باطن، عالم هستی آینه تجولات درونی بشر است.
نباید پنداشت که بشر از سر صرقه دریکی از سیارات یکی از منظومه ها ی خوررشیدی کهکشان کعبه پا به دنیا گذاشته است و فارغ از باقی عالم ، سیر تجولی را در کره زمین طی کرده و اکنون نیز عالم پیرامون ما نسبت به آنچه در این سیاره خاکی میگذرد بی اعتنا ست. اگر بشر رابطه بین تحولات انفسی خود و عوالم آسمانی را در نمی یابد ، نباید بينگارد که چنین رابطه ای وجود ندارد .
عالم ذات واحدی است و غایت آفرینش بشر از غایت کل وجود جدا نیست و اگر در ماثورات دینی ما هست که پس از برقراری حکومت عدل جهانی _ که غایت تکاملی مقام جمعی بشر است _ قیامت صغرا نیز واقع می شود و همه عالم هستی در هم می ریزد و نظام دیگری به خود می گیرد ، و از همین جاست.یعنی هنگامی جهان به مقصد می رسد که آدم _ در مقام کلی خود _ به مقصد تکاملی خویش رسیده باشد …. و این تکامل را به مفهوم متعارف تکامل بیولوژیک ناشی از «تطور انواع» نگیرید ، که آن خرافه ای بیش نیست .
مقصد تکاملی یا غایت آفرینش آدم کجاست؟ من نمی دانم بدون تفکر و تامل در «طرح کلی عالم» چگونه می توان به حقیقت رسید. مورچه ای که تلاش میکند تا آذوقه زمستانش را جمع آورد نه در عالم تامل می کند و نه خود را می شناسد، و همین که بشر در طرح کلی عالم می اندیشد و در جست و جوی حقیقت است معلوم می دارد که او روحآ امکان محیط شدن بر عالم هستی را دارد، اگر چه جسمآ به خاک وابسته است و امکان پرواز نیز ندارد. و حقیقت هیچ چیز را بیرون از طرح کلی عالم نمی توان دریافت، چه برسد به حقیقت وجود انسان را که مظهر همه عوالم است.
خلاف تفکر علمی جدید ، «آدم» خود مقصد و مقصود خلقت کائنات است و همه عالم اکبر عرصه ای است تا این کهکشان کعبه و این منظومه خورشیدی خلق شوند و این سیاره خاکی که نگین انگشتری عالم است و حجت اولین و آخرین خداوند را در خود می پرورد . یعنی همه عالم خلق شده است تا آدم خلق شود و اگر قدمای ما می گفتند که زمین مرکز عالم است ،این سخنی نیست که کوپرنیک و گالیله با یک تلسکوپ بتوانند آن را نفی کنند . «زمین مرکز عالم است» یک حکم تمثیلی است و نباید آن را در کنار احکام علوم تجربی نهاد و حکم به صحت و سقم آن کرد و اگر نه ،با عقل علمی جدید همه معتقداتی که انسان از طریق وحی و تاویل یافته است خرافاتی مضحک بیش نیستند. زبان تمثیل زبانی از یاد رفته است و عقل علمی جدید که به تبع اطلاق احکام علوم تجربی بر کل عالم پدید آمده چه می تواند دریابد که «حیات بشر با حجت الله آغاز شده و به حجت الله پایان میگیرد» یعنی چه؟ این عقل جدید چه می تواند دریابد که «هبوط از برزخ یا بهشت مثالی وجود بشر به ارض اسفل» یعنی چه؟این عقل جدید چگونه می تواند طرح کلی حیات بشر را در قصه آفرینش آدم دریابد؟ و نمی دانم انسانی که تاریخ را بر «انتظار موعود» معنا نمی کند، چگونه می خواهد معانی جنگ ها و صلح ها و تحولات تاریخی و انقلاب هارا در یابد؟ و به راستی من نمی دانم اگر کسی طرح کلی حیات بشر در قصه آفرینش را در نیابد، چگونه می خواهد معتقدات بشر را نسبت به وحی و ارسال انبیا و دین و معاد….. معنا کند؟
حقیقت آخرین چیزی است که بشر _ در مقام کلی خویش _ به آن خواهد رسید و بنابراین ، «حکومت حق» که بر مطلق عدل بنا شده، آخرین حکومتی است که در سیاره زمین بر پا خواهد شد. همه تحولات تاریخی در حیات بشر «در انتظار موعود» صورت گرفته است، چه بدانند و چه ندانند. اگر بشر «تصویری فطری» از غایت آفرینش خویش نداشت، هرگز با «وضع موجود» مخالفتی نمی کرد و نیاز به تحول یک بار برای همیشه در وجودش می مرد. اما هرگز بشر به وضع موجود رضا نمی شود و به آنچه دارد بسنده نمی کند، چرا که از وضع موعود صورتی مثالی دارد منقوش در فطرت ازلی خویش، و تا وضع موجود خویش را با این صورت مثالی و موعود منطبق نبیند دست از تلاش بر نمی دارد.آیه “یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحا فملا قیه ” تاویلی دارد و آن اینکه غایت تلاش انسان «لقای حقیقت» است _ چه انسان در حیثیت فردی خویش، چه در حیثیت جمعی، و چه در آن حیثیت کلی که بدان اشاره رفت.

 

 نظر دهید »

وقایع بعداز 22 بهمن

14 بهمن 1391 توسط صالحی


وقایع بعداز پیروزی انقلاب اسلامی

جنگ تحميلـى و دفـاع 8 سـاله امام خمينى و ملت ايـران:
شكست طرحهاى برانـداز نظام جمهورى اسلامـى با استفاده از محاصره اقتصادى و سياسـى كه از سـوى آمـريكا در جهان پيگيرى مـى شـد و شكست ايـن كشـور در عمليات صحراى طبـس پـس از اشغال لانه جاسـوس آمريكا , و ناكامى در تجزيه كردستان , هيئت حاكمه ايـن كشور را در سال 1359 به سمت تجربه راه حل نظامى تمام عيار سـوق مـى داد
روحيه قـدرت طلبـى صـدام و خصـومتهاى مـرزى گذشته دو كشـور نيز شرايطـى ا يدهآل براى آمريكا پـديـد مـى آورد تا به صـدام براى تجاوز و ا شغال نظامـى ايران چـراغ سبز داده و فرمان عمليات را صادر كند .
به هـر حـال ارتـش عراق در روز 31 شهريـور 1359 تجـاوز گستـرده تظامى خـويـش را در طول 1280 كيلومتر مرز مشترك از شمالى تريـن نقطه مـرز مشتـرك با ايران تا بنـدر خـرمشهر و آبادان در جنـوب ايران آغاز كرد . همزمان هـواپيماهاى نظامى عراق فرودگاه تهران و منـاطق ديگر را( در سـاعت 2 بعد از ظهر) بمبـاران كـردند.
ارتـش ايران كه بر اثر حـوادث انقلاب به شدت آسيب ديده و از هـم گسيخته بـود , دوران اوليه بـازسـازى خـود را مـى گذراند.
سپاه تازه تإسيـس پـاسـداران انقلاب ا سلامـى كه به فـرمان امام خمينـى تشكيل شـده بود در آغاز راه بـود و نيـرو , تجهيزات , و تجـربه كـافـى در روزهـاى نخست جنگ نداشت.
نخستيـن واكنشهاى امام خمينى واولين پيامها و سخنرانيهاى امام خمينى در رابطه بـا تجـاوز ارتـش عراق از لحـاظ شنـاخت شخصيت وى و نــوع فرماندهـى او بسيار جالب تـوجه است كه در اينجا مجال بازگـويـى ظرافتها و ويژگيهاى آن نيست . امام خمينى بـى درنگ فرمان مقاومت صادر كرد .
قبلا فرمان امام خمينى مبنى بر بسيج عمومى و تشكيل ارتـش بيست ميليونى بـا استقبـال جـوانـان انقلابـى ايـران مـواجه و آمـوزش و اعزام بسيجيـان به جبهه هـا فضـاى ايـران را دگـرگـون سـاخته بــود . مـوفقيتهاى پياپـى رزمنـدگان سپـاه اسلام آثـار شكست را در جبهه بعثيها نمايان ساخت .
انـواع سلاحهاى پيشرفته اى كه حتـى در شـرايط صلح نيز تهيه آنها دشـوار و به چنـديـن سال پيگيـرى و مذاكـره و امتياز دادن نياز داشت به سـرعت در اختيـار صـدام قـرار گرفت.
مـوشكهاى اگزوسه و هواپيماهاى سوپراتاندارد فرانسـوى از آنجمله اند . امام خمينى در شرايطـى دفاع مقدس ملت را هدايت مى كرد كه جمهورى اسلامى رسما از سـوى آمريكا و اروپا تحريـم تسليحاتى شده بود و براى يافتـن يك قطعه هواپيماهايش مى بايست ماهها وقت صرف كند .
سقوط صدام به دست سپاه اسلام كوس شكست چنديـن قدرت بزرگ جهان را در مقابله بـا انقلاب اسلامـى به صـدا در مـى آورد . اينك بـرخلاف گذشته همه تلاشهاى آمـريكا و شـوراى امنيت بـر مسـدود كـردن راه پيشروى رزمندگان ايرانـى و جلـوگيرى از سقـوط صدام متمركز شـده بـود . قطعنامه 598 شـوراى امنيت از تصويب گذشت . ايـن قطعنامه قسمت عمـده نظرات و شرايط قبلـى ايران براى ترك نبـرد را كه از آغاز دفاع خـويـش بر آنها اصرار مـى ورزيد ولـى سازمانهاى بيـن المللـى به اميد پيروزى صدام زير بار نمى رفتند , پذيرفته بـود
ايـن گروه در پايان بررسى به اتفاق آرإ نظر خـويـش را مبنى بر آماده بـودن شـرايط بـراى اثبـات حقانيت جمهورى اسلامـى در دفاع مقـدس 8 ساله و تـرك مخـاصمه بـر اساس مفاد قطعنامه 598 بـود .
پيـام امـام خمينـى معروف به پيـام قبـول قطعنـامه تعبيـر امام خمينـى از پذيـرش قطعنامه به عنـوان جام زهـر خـود حقايقـى ناگفته دارد و حاوى نكات ظريف بسيارى است كه بيان آنها در ايـن مقاله نمـى گنجـد و فقط به ذكر فـرازى از پيام امام خمينىدر ايـن رابطه بسنـده مـى شـود : و اما در مـورد قبـول قطعنامه كه حقيقتا مسئله بسيار تلخ و ناگـوارى براى همه و خصـوصا براى مـن بود , ايـن است كه مـن تا چند روز قبل معتقد به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده در چنگ بـودم و مصلحت نظام و كشور و انقلاب را در اجراى آن مـى ديدم ولى به واسطه حـوادث و عواملـى كه از ذكر آن فـعلا خـوددارى مـى كنـم و بـه اميد خـداوند در آينده روشـن خواهد شد و با تـوجه به نظر تمامى كارشناسان سياسى و نظامى سطح بالاى كشور كه مـن به تعهد و دلسوزى و صداقت آنان اعتماد دارم , با قبول قطعنامه و آتـش بس موافقت نمودم و در مقطع كنونى آن را به مصلحت انقلاب و نظام مى دانـم و خـدا مـى دانـد كه اگر نبـود انگيزه اى كه همه ما و عزت و اعتبار مـا بـايـد در مسيـر مصلحت اسلام و مسلمين قربانى شـود هرگز راضـى به ايـن عمل نمى بـودم و مـرگ و شهادت بـرايـم گـواراتـر بـود.
اما چاره چيست كه همه بايد به رضايت حق تعالى گردن نهيم ومسلـم ملت قهرمـان و دلاور ايـران نيز چنيـن بـوده و خـواهـد بـود …
از جمله شگفتيهاى دوران طـولانـى دفاع مقـدس ملت ايـران آنكه در تمام ايـن مـدت مردم ايران نشاط خـود را براى سازندگـى و جبران خـرابيهاى به ارث مانده از رژيـم سابق هيچگاه از دست ندادنـد و در هميـن مـدت علاوه بر اداره كامل امـور جبهه ها , طرحهاى بزرگ بازسازى و نوسازى كشـور از پروژه هاى عظيـم سد سازى و راه سازى گرفته تا طرحهاى توسعه اكتشافات و بهره بـردارى نفتـى و تـوسعه نيروگاههاى انرژى و بهسازى امور كشاوزرى و افزايـش دانشگاهها و مراكز تحقيقاتى كشـور و ديگر امـور مربـوط به تـوسعه ملى را با جديت دنبال كردند .
امـام خمينـى در تــــاريخ 4 / 2 / 1368 به منظور اصلاح و تكميل اركان تشكيلات نظام اسلامى طى نامه اى به رئيـس جمهور وقت ( حضرت آيه الله خـامنه اى ) هيئتـى از صـاحب نظران و كـارشنـاسـان را مسئول بررسى و تـدويـن اصلاحات لازم در قانـون اساسـى بـر اساس 8 محور تعيين شده در هميـن نامه نمود . اصلاح مواد مربوط به شرايط رهبـرى , تمركز در قـوه مجـريه و قضأيه و صـدا و سيما و وظايف مجمع تشخيص مصحلت نظام از اهـم ايـن موارد بود . مواد اصلاح شده قـانـون اسـاسـى در تـــــاريخ 12 آذر 1368 ( بعد از رحلت ) به رفرانـدوم عمـومـى گذاشته و با اكثريت مطلق آرإ به تإييد ملت ايران رسيد .

دفـاع از پيامبـر اسلام و ارزشهاى دينـى آخـريـن رويارويـى امام خمينى با غرب:
ماجـراى تـدويـن و انتشار وسيع كتاب مبتذل آيات شيطانـى نـوشته سلمان رشدى و حمايت رسمـى دولتهاى غربـى از آن سر آغازى بر فصل تهاجـم فرهنگى بـود . امام خمينى با تـوجه به دلايل و واقعيتهاى فـوق در تاريخ 25 / 11 / 1367 در ضمـن چند سطر كـوتاه با صـدور حكـم ارتداد و اعدام سلمانى رشدى و ناشريـن مطلع از محتواى كفر آميز ايـن كتـاب , انقلابـى ديگـر بـر پـا كرد.
سالهاى آخر عمر امام خمينى و حوادث ناگوار:
چند حادثه در ايـن سالها اتفاق افتاد كه اثر آن بر روح و خاطرهامام خمينى سنگينى مى كرد . يكى از ايـن حوادث , شهادت مظلومانه حجاج بيت الله الحرام در كنار خانه خدا و در مراسـم حج سال 1366 بود.
در پهنه مسأل داخلى نيز شرايطـى كه منجر به بركنارى قأم مقام رهبـرى از سـوى امام خمينـى ( در تاريخ 8 / 1 / 68 ) گرديـد از جمله حوادث ناگوار ديگر بـود ) امام خمينى درآخريـن نامه اى كه خطاب به وى نـوشت و منجر به پذيرش استعفا و بركنارى او از قأم مقام رهبرى گرديد ايـن نكته را تصريح كرده بـود كه او از ابتدا با انتخاب آقاى منتظرى به عنـوان رهبر آينده نظام اسلامـى مخالف بوده و ايشـان را فاقد طاقت لازم براى پذيرش اين مسئوليت سنگيـن و خطير و مشكل مى دانسته است .

رحلت امـام خمينـى :غم انگیزترین روز ملت ایران ، روحش شاد وراه هش پررهرو

 نظر دهید »

زندگینامه حضرت امام ازتولد تا پیروزی انقلاب اسلامی

14 بهمن 1391 توسط صالحی



موضوع تحقیق:روح الله از تولد تا پیروزی انقلاب اسلامی

زندگینامه امام خمینی:

امام خمینی در روز بيستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهريـور 1281 هجرى شمسى ( 24 سپتامپر 1902 ميلادى ) در شهرستان خميـن از توابع استان مركزى ايران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطهر سلام الله عليها, روح الله المـوسـوى الخمينـى پـاى بـر خـاكدان طبيعت نهاد .
او وارث سجاياى آبا و اجدادى بـود كه نسل در نسل در كار هدايت مردم وكسب معارف الهى كـوشيـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمينـى مرحوم آيه الله سيد مصطفى مـوسـوى از معاصريـن مرحـوم آيه الله العظمـى ميرزاى شيـرازى (رض), پـس از آنكه ساليانـى چنـد در نجف اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فرا گرفته و به درجه اجتهاد نايل آمـده بـود به ايران بازگشت و در خميـن ملجإ مردم و هادى آنان در امـور دينـى بـود. در حـاليكه بيـش از 5 مـاه ولادت امام خمینینمى گذشت,طاغوتيان و خـوانيـن تحت حمايت عمال حكومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را كه در برابر زورگـوئيهايشان به مقاومت بـر خاسته بـود, با گلـوله پاسخ گفتنـد و در مسير خميـن به اراك وى را به شهادت رسانـدنـد.
بديـن ترتبيب امام خمينى از اوان كـودكى با رنج يتيمىآشنا و با مفهوم شهادت روبرو گرديد. وى دوران كـودكـى و نـوجـوانى را تحت سرپرستى مادر مـومنه اش (بانـو هاجر) كه خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آيه الله خـوانسـارى ( صاحب زبـده التصانيف ) بوده است. همچنيـن نزد عمه مكرمه اش ( صاحبه خانم ) كه بانـويى شجاع و حقجـو بـود سپرى كرد اما در سـن 15 سالگى از نعمت وجـود آن دو عزيز نيز محـروم گـرديد .

هجـرت امام خمینی به قـم و تحصيل دروس تكميلـى:
اندكـى پـس از هجرت آيه الله العظمـى حاج شيخ عبد الكريـم حايرى يزدى ـ رحمه الله عليه ـ ( نـوروز 1300 هجـرى شمسـى, مطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمينـى نيز رهسپـار حـوزه علميه قـم گرديد و به سرعت مراحل تحصيلات تكميلى علوم حـوزوى را نزد اساتيد حـوزه قـم طـى كرد.
ازدواج امام خمینی و تشکیل خانواده:
ميرزا محمد ثقفي تهراني در زمان تحصيل در شهر مقدس قم، با حاج آقا روح ‌الله مصطفوي خميني (حضرت امام) كه در آن زمان 27 سال داشت آشنا شد كه همين آشنايي، واسطه‌ ازدواج امام خميني(ره) با بانو ثقفي در سال 1308 شمسي شد.
امام خميني در سال ۱۳۰۸ هجری خورشیدی با خدیجه ثقفی دختر میرزا محمد ثقفی تهرانی ازدواج کرد.برخلاف سنت رایج چند همسری و متعه در بین روحانیان آن زمان، خمینی هیچگاه همسر دیگری و متعه اختیار نکرد و برخلاف رسم آن زمان خمینی در امور منزل به همسرش کمک می کرد.

ثمره اين ازدواج تولد سيد مصطفي، فرزند اول آنها در آذر 1309؛ سيد احمد در 26 اسفند 1324 و خانم‌‌ها سيده فريده‌،‌ سيده زهرا و سيده صديقه بود.
پـس از رحلت آيه الله العظمـى حـايـرى يزدى تلاش امـام خمينـى به همراه جمعى ديگر از مجتهديـن حـوزه علميه قـم به نتيجه رسيـد و آيه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعيـم حـوزه علميه عازم قـــم گرديد. در اين زمان, امام خمينـى به عنـوان يكـى از مـدرسيـن و مجتهديـن صـاحـب راى در فقه و اصـول و فلسفه و عرفـــان و اخلاق شناخته مى شد . حضرت امام خمینی طى سالهاى طولانى در حوزه علميه قـم به تدريـس چنديـن دوره فقه, اصـول, فلسفه و عرفان و اخلاق اسلامـى در فيضيه, مسجـد اعظم, مسجـد محمـديه, مـدرسه حـاج ملاصـادق, مسجـد سلماسى, و … همت گماشت و در حـوزه علميه نجف نيز قريب 14 سال در مسجـد شيخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بيت و فقه را در عاليترين سطـوح تدريـس نمود و در نجف بـود كه براى نخستيـن بار مبانـى نظرى حكـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولايت فقيه بازگـو نمود .

امـام خمينـى در سنگـر مبـارزه و قيــام:
روحيه مبارزه و جهاد در راه خدا ريشه در بينـش اعتقادى و تربيت و محيط خانـوادگى و شرايط سياسى و اجتماعى طـول دوران زندگى امام خمینی داشته است. مبارزات ايشان از آغاز نـوجـوانـى آغاز, و سير تكاملى آن به مـوازات تكامل ابعاد روحى و علمى امام خمینی از يكسـو و اوضاع و احـوال سياسـى و اجتماعى ايران و جـوامع اسلامـى از سـوى ديگـر در اشكـال مختلف ادامه يـافته است و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمنهاى ايالتى و ولايتى فرصتـى پـديد آورد تا امام خمینی در رهبـريت قيام و روحـانيت ايفاى نقـش كنـد و بـديـن تـرتيب قيام سراسرى روحانيت و ملت ايران در 15 خرداد سال 1342 با دو ويژگـى برجسته يعنى رهبرى واحد امام خمينى و اسلامـى بـودن انگيزه ها, و شعارها و هدفهاى قيام, سرآغازى ششـد بر فصل نـويـن مبارزات ملت ايران كه بعدها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخته و معرفـى شد
امام خمينـى خاطـره خـويـش از جنگ بيـن الملل اول را در حاليكه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنين ياد مـى كند : مـن هر دو جنگ بيـن المللـى را يادم هست … مـن كـوچك بـودم لكـن مدرسه مى رفتـم و سربازهاى شـوروى را در همان مركزى كه ما داشتيـم در خميـن, مـن آنجا آنها را مى ديدم و ما مورد تاخت و تاز واقع مى شديـم در جنگ بيـن الملل اول.

پـس از رحلت آيه الله العظمى حايرى ( 10 بهمـن 1315 ه.ش ) حـوزه علميه قـم را خطر انحلال تهديد مى كرد. علماى متعهد به چاره جويى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علميه قـم را آيات عظام : سيد محمد حجت, سيد صدر الديـن صدر و سيد محمد تقـى خـوانسارى ـ رضوان الله عليهم ـ بر عهده گرفتند. در ايـن فاصله و بخصوص پـس از سقوط رضاخان, شرايط براى تحقق مرجعيت عظمى فراهـم گرديد. آيه الله العظمى بروجـردى شخصيت علمـى بـرجسته اى بـود كه مـى تـوانست جانشين مناسبـى براى مرحوم حايرى و حفظ كيان حـوزه باشـد. ايـن پيشنهاد از سـوى شاگردان آيه الله حايرى و از جمله امام خمينـى به سرعت تعقيب شـد. شخص امام خمینیدر دعوت از آيه الله بروجردى براى هجرت به قـم و پذيرش مسئوليت خطير زعامت حـوزه مجدانه تلاش كرد.

امام خمينى در تعقيب هدفهاى ارزشمند خويش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علميه را با همكارى آيه الله مـرتضـى حايـرى تهيه كرد و به آيه الله بروجردى (ره) پيشنهاد داد. ايـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمير حـوزه مورد استقبال و حمايت قرار گرفت .
اما رژيـم در محاسباتـش اشتباه كرده بود. لايحه انجمنهاى ايالتى و ولايتى كه به موجب آن شرط مسلمان بودن, سوگند به قرآن كريـم و مرد بـودن انتخاب كنندگان و كانديداها تغيير مـى يافت در 16 مهر 1341 ه.ش به تصـويب كـابينه اميـر اسـد الله علـم رسيـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگه داشتـن هدفهاى ديگر بـود. حذف و تغيير دو شـرط نخست دقيقا به منظور قانـونـى كـردن حضـور عناصر بهايـى در مصادر كشـور انتخاب شـده بـود. چنانكه قبلا نيز اشاره شد پشتيبانى شاه از رژيـم صهيـونيستـى در تـوسعه مناسبات ايران و اسرأيل شرط حمايتهاى آمريكا از شاه بـود. نفوذ پيروان مسلك استعمارى بهأيت در قـواى سه گانه ايران ايـن شرط را تحقق مـى بخشيد. امام خمينـى به همراه علماى بزرگ قـم و تهران به محض انتشار خبر تصويب لايحه مزبور پـس از تبادل نظر دست به اعتراضات همه جانبه زدند .
نقـش حضرت امام خمینی در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژيـم شاه و گوشزد كـردن رسالت خطير علما و حـوزه هاى علميه در ايـن شـرايط بسيار مـوثـر وكارساز بـود. تلگرافها و نامه ها سرگشاده اعتـراض آميز علما به شاه و اسد الله علـم مـوجى از حمايت را در اقشار مختلف مردم برانگيخت. لحـن تلگرافهاى امام خمينـى به شاه و نخست وزير تند و هشـدار دهنده بود.
بديـن ترتيب ماجراى انجمنهاى ايالتى و ولايتـى تجربه اى پيروز و گرانقدر براى ملت ايران بويژه ازآن جهت بـود كه طى آن ويژگيهاى شخصيتـى را شناختنـد كه از هر جهت براى رهبـرى امت اسلام شايسته بـود. با وجـود شكست شاه در ماجـراى انجمنها, فشار آمركا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامه يافت. شاه در ديماه 1341 هجـرى شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خويـش ر بر شمرد و خـواستار رفراندوم شد . امام خمينى بار ديگر مراجع و علماى قـم را به نشست و چاره جويى دوباره فراخواند .
با پيشنهاد امام خمينى عيد باستانـى نـوروز سال 1342 در اعتراض به اقدامات رژيم تحريـم شد. در اعلاميه حضرت امام خمينى از انقلاب سفيد شاه به انقلاب سياه تعبيـر و همسـويـى شـاه بـا اهـداف آرميكا و اسرايل افشا شده بـود . از سوى ديگر, شاه در مورد آمادگى جامعه ايـران بـراى انجام اصلاحات آمـريكا به مقامات واشنگتـن اطمينان داده بود و نام اصلاحات را انقلاب سفيـد نهاده بـود. مخالفت علما براى وى بسيار گران مىآمد .
امام خمينى در اجتماع مردم, بى پروا از شخص شاه به عنـوان عامل اصلـى جنايات و همپيمان با اسـرأيل ياد مـى كـرد و مـردم را به قيام فرا مـى خواند. امام خمينى در سخنرانى خـود در روز دوازده فرورديـن 1342 شديدا از سكـوت علماى قـم و نجف و ديگر بلاد اسلامى در مقابل جنايات تازه رژيـم انتقاد كرد و فرمود : امروز سكـوت همراهى با دستگاه جباراست حضـرت امام روز بعد ( 13 فـرورديـن 42 ) اعلاميه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى يعنى غارتگرى منتشر ساخت . راز تإثير شگفت پيام امام خمينى و كلام امام در روان مخاطبينـش كه تا مرز جانبازى پيـش مـى رفت را بايد در هميـن اصالت انـديشه, صلابت راى و صـداقت بـى شـأبه اش بـا مـردم جستجـو كـرد .
سال 1342 با تحريـم مراسـم عيد نوروز آغاز و با خـون مظلـوميـن فيضيه خـونرنگ شد. شاه بر انجام اصلاحات مـورد نظر آمريكا اصرار مـى ورزيد و امام خمينى بر آگاه كردن مردم و قيام آنان در برابر دخـالتهاى آمـريكـا و خيـانتهاى شاه پـافشـارى داشت. در چهارده فرورديـن 1342 آيه الله العظمـى حكيـم از نجف طـى تلگرافهايى به علما و مراجع ايران خـواستار آن شد كه همگـى به طـور دسته جمعى به نجف هجرت كنند. اين پيشنهاد براى حفظ جان علماوكيان حـوزه ها مطرح شده بود .
حضرت امام خمينى بـدون اعتنا به ايـن تهديـدها, پاسخ تلگراف آيه الله العظمى حكيـم را ارسال نمـوده و در آن تإكيد كرده بـود كه هجرت دسته جمعى علما و خالـى كـردن حـوزه علميه قـم به مصلحت نيست .
امام خمينـى در پيامـى( به تايخ 12 / 2 / 1342 ) بمناسبت چهلـم فاجعه فيضيه بـر همـراهـى علما و ملت ايران در رويارويـى سـران ممـالك اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرأيل غاصب تـإكيـد ورزيـــد وپيمـانهاى شـاه و اسـرأيل را محكـوم كرد .:
در ديدار وزراى خارجه ايران و عراق در نيويورك تصميـم به اخراج امام خمينـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مهر 1357 منزل امام در نجف بـوسيله قـواى بعثـى محاصره گرديـدانعكاس ايـن خبر با خشـم گستـرده مسلمانان در ايران, عراق و ديگـر كشـورها مـواجه شـد .
روز 12 مهر ,امام خمينى نجف را به قصد مرز كـويت ترك گفت. دولت كويت با اشاره رژيـم ايران از ورود امام خمينى به ايـن كشـور جلوگيرى كـرد. قبلا صحبت از هجـرت امام خمينى به لبنـان و يا سـوريه بـود امـا ايشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سيـد احمـد خمينـى ) تصميـم به هجـرت به پاريـس گرفت. در روز 14 مهر ايشان وارد پاريس شدند .
و دو روز بعد در منزل يكى از ايرانيان در نوفل لوشاتـو ( حـومه پاريـس ) مستقـر شـدنـد. مإمـوريـن كاخ اليزه نظر رئيـس جمهور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فعاليت سياسـى به امام خمينى ابلاغ كـردنـد. ايشان نيز در واكنشـى تنـد تصـريح كـرده بـود كه اينگونه محدوديتها خلاف ادعاى دمكراسى است و اگر او ناگزير شـود تا از ايـن فرودگاه به آن فـرودگاه و از ايـن كشور به آن كشـور بـرود بـاز دست از هـدفهايـش نخـواهـد كشيـد .
امام خمينى در ديماه 57 شوراى انقلاب را تكشيل داد. شاه نيز پـس از تشكيل شـوراى سلطنت و اخذ رإى اعتماد بـراى كـابينه بختيار در روز 26 ديماه از كشـور فـرار كرد. خبـر در شهر تهران و سپـس ايران پيجيد و مردم در خيابانها به جشـن و پايكـوبى پرداختند .
بـازگشت امـام خمينـى به ايـران پـس از 14 سـال تبعيـد:
اوايل بهمـن 57 خبر تصميم امام خمينى در بازگشت به كشور منتشر شد. هر كـس كه مى شنيد اشك شـوق فرو مـى ريخت. مردم 14 سال انتظار كشيده بـودنـد. اما در عيـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ايشان بـودند چرا كه هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمينى تصميـم خويـش را گرفته و طى پيامهايى به مردم ايران گفته بـود مى خـواهد در ايـن روزها سرنـوشت ساز و خطير در كنار مردمـش باشد. دولت بختيار با هماهنگى ژنرال هايزر فـرودگـاههاى كشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.
دولت بختيار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومت نياورد و ناگزيـر از پذيرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمينـى بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد كشـور شـد . استقبال بـى سـابقه مـردم ايـران چنـان عظيـم و غيـر قـابل انكـار بــود كه خبرگزاريهاى غربـى نيز ناگزير از اعتراف شـده و مستقبليـن را 4 تا 6 ميليون نفر برآورد كردند .
سرنگونى نظام شاهنشاهى و پيروزى انقلاب اسلامى 22 بهمن يوم الله:
روز 19 بهمـن 1357 پرسنل نيروى هـوايى در محل اقامت امام خمينى (مـدرسه علـوى تهران) بـا ايشـان بيعت كـردند.
سفارت آمريكا و شـوروى بـوسيله ساواكيها و پـس مانده هاى رژيـم شاه و با تحريك گروهكهاى كمـونيستـى به اصطلاح مجاهدين خلق ( منافقيـن ) در حـركتهاى ايذايـى عليه انقلاب مشـاركت فعال داشتنـد . گـروهك تروريستـى فرقان , انديشمند برجسته و عضـو شـوراى انقلاب , علامه مرتضى مطهرى را در تاريخ 12/2/58 و آيه الله قاضـى طباطبايى 10/ 8/58 و دكتر محمـد مفتح 28/9/58 و حاج مهدى عراقـى و پسـرش 4/6/58 تـرور كـرد و در تـرور آقـايان هـاشمـى رفسنجـانـى و مـوسـوى اردبيلـى نـاكـام مـاند .
كمتر از دو ماه از پيروزى انقلاب نمـى گذشت كه 2 / 98 درصد راى دهندگان در رفرانـدوم 12 فروردين سال 58 در يكـى از آزادتـريـن انتخـابـات تـاريخ ايـران رإى به استقـرار نظام جمهورى اسلامـى دادند و متعاقب آن انتخابات پياپى براى تدويـن و تصـويب قانـون اساسـى و انتخاب نمايندگان مجلـس شـوراى اسلامـى برگزار گرديد .
امام خمينى پـس از پيروزى انقلاب در تاريخ دهـم اسفنـد 1357 از تهران به قـم آمده بود و تازمان ابتلإ به بيمارى قلبى 2 بهمـن 1358 ) در ايـن شهر بود . حضرت امام خمينى پس از 39 روز مداوا در بيمارستان قلب تهران , مـوقتا در منزلى واقع در منطقه دربند تهران ساكـن شد و سپـس در تاريخ 27 / 2 / 1359 بنا به تمايل خـود به منزلـى محقر متعلق به يكـى از روحـانيـون ( حجه الاسلام ) سيـد مهدى امــــام جمارانـى ) در محله جماران نقل مكـان كـرد و تـا زمـان رحلت در همين منزل ماند .
در انتخابات اوليـن دوره رياست جمهورى ايران ( 5 / 11 / 1358 ) و در حاليكه امام خمينـى در بيمارستان قلب تهران بستـرى بـود , آقاى ابـو الحسـن بنى صدر از رقباى خـود پيشـى گرفت . او كه در آستانه پيـروزى انقلاب به كشـور بازگشته بـود بـا سخنـرانيهاى و ارأه كتابهاى خـويـش از خـود چهره اى مـذهبـى انقلابـى و اقتصاد دانى آگاه ارأه مى كرد .
امام خمينى در مراسـم حكم تنفيذ رياست جمهورى وى فرمودند : مـن يك كلمه به آقاى بنى صدر تذكر مى دهم . اين كلمه براى همه است: (( حب الدنيا راس كل خطيئـه)) كيـش شخصـيت آقاى بنى صدر و قدرت طلبـى وى مـانع از بكـار گيـرى ايـن نصيحت شـد. وحدت ملـى با اختلاف افكنيهاى بنـى صدر به مخاطره افتاده بـود .
سرانجام امام خمينى طـى حكمـى كـوتاه در 20 خرداد 1360 بنى صدر را از فرماندهى كل قوا عزل و متعاقب آن مجلـس شوراى اسلامى رإى به بى كفايتى وى داد .
از اين پـس منافقيـن رسما دست به اقدامات براندازى و فعاليتهاى تروريستـى زدندو سران و اعضاى آن در خانه هاى تيمى مخفى شدند . حزب جمهورى اسلامى در رإس حملات تروريستـى منافقيـن قرار داشت . ايـن حزب پـس از پيـروزى انقلاب بـا همت بزرگانـى همچـون حضـرات آقـايان : خـامنه اى , دكتـر بهشتـى , دكتـر بـاهنـر , هـاشمـى رفسنجانى , و موسـوى اردبيلى به منظور سازماندهى نيروهاى مومـن به راه امام خمينى و مقـابله بـا تحـركات گـروهكهاى سياسـى ضـد انقلاب تشكيل شده بود .
آيه الله خامنه اى روز 6 تير ماه 1360 بـر اثر انفجار بمبـى كه منافقيـن در مسجـد ابـاذر تهران كـار گذاشته بـودنـد به هنگـام سخنرانـى مجروح گرديـد . فرداى آن روز فاجعه اى عظيـم به وقـوع پيوست . 72 تـن از كار آمدتريـن عناصر نظام اسلامى و ياران امام خمينى كه در ميان آنان رئيـس ديوانعالى كشـور ( دكتر بهشتى ) , چند تـن از وزرا , تعدادى از نمايندگان مجلس شوراى اسلامى وجمعى از مسئوليـن قـوه قضـأيه وجمعى از منتفكـريـن و نـويسنـدگان و نيروهاى انقلابـى حضـور داشتند , در مقر حزب جمهور اسلامى بر اثر انفجار بمبى قوى كه عامل نفوذى سازمان منافقيـن كار گذاشته بود , شهيد شدند . دو ماه بعد در روز 8 شهريـور 1360 آقاى محمد على رجايـى چهره محبـوب مردم ايران كه بعد از عزل بنـى صدر از سـوى مردم به رياست جمهورى انتخاب شده بود به همـران حجـه الاسلام دكتر محمـد جـواد باهنـر ( نخست وزير ) در محل كار خـويـش با انفجار بمبى ديگر به شهادت رسيدند .
منافقين در نظر مردم ايران منفورتريـن مجرمينى هستند كه هيچگاه جنايات جانيان مشهور تـاريخ معاصـر ايـران به آنان نمـى رسـد . علاوه بـر شهادت 72 نفر از محبـوبتريـن شخصيتهاى نظام اسلامـى در انفجار مقـر حزب جمهورى اسلامـى وشهادت رئيـس جمهور و نخست وزير ايران , چهره هاى برجسته ديگرى نيز بـوسيله اقـدامات تروريستـى منافقيـن از مردم ايران گرفته شـدنـد كه مـى تـوان از ترور آيه الله صـدوقـى امام جمعه يزد ( 11 / 4 / 61 ) , تـرور آيه الـله دستغيب امام جمعه شيراز ( 20 / 9 / 60 ) , ترور آيه الله مدنـى امام جمعه تبـريز ( 20 / 6 / 60 ) , آيه الله قـدوسـى به همراه سرتيپ دستجردى ( 14 / 6 60 ) و ترور حجه الاسلام هاشمـى نژاد ( 7 / 7 / 60 ) و دهها شخصيت روحـانـى ديگـر نام بـرد كه هـر يك در منطقه اى وسيع از ايران بـر دلهاى مـردم حكـومت داشتنـد و نقـش آفـرينـان نهضت امـام خمينـى بـودند


 نظر دهید »
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدیریت استانی کردستان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فرهنگی
  • عرفه
  • دل نوشته
  • مناسبتی
  • خبر فرهنگی
  • خبر آموزشی
  • مقدمه
  • آخر زمان و مهدویت
  • قرآن
  • احادیث
  • مسائل شرعی
  • داستان
  • شعر
  • توصیه های بزرگان
  • پیامبران الهی
  • پاسخ به شبهات دینی و اعتقادی
  • دعا
  • خبر پژوهشی
  • پزشکی
  • تحقیق
  • مسابقه
  • متفرقه
  • ولایت مداری
  • حدیث

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

امام زمان

مهدویت امام زمان (عج)

سوره قرآن
ذکر روزهای هفته

آمارگیر وبلاگ

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس