تحقیق پایانی با عنوان قرآن ومدیریت اجتماعی
شورای عالی حوزه علمیه قم
مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران
تحقیق پایانی سطح دو (کارشناسی)
مدرسه علمیه : الزهراء (س) شهرستان : قروه
قرآن ومدیریت اجتماعی
استاد راهنما : صغری ملاولی
محقق : زهرا جباری
زمستان 1391
تقدیم به :
ساحت مقدس امام عصر ((عج الله تعالی فرجه الشریف)) با آرزوی تعجیل در ظهورحضرتش وبرقراری حکومت عدلش
با تقدیر و تشکراز زحمات و راهنمایی :
استاد گرامی خانم ملاولی وهمچنین همسر عزیزم که مرا در این تحقیق یاری نمودند .
چکیده
دین اسلام آیینی است که درآن تشکیل حکومت برمبنای قوانین الهی ازاهمیت ویژه ای برخورداربوده واساسااجرای احکام اسلام بیشتردربعداجتماعی مدنظرمی باشد واسلام عبادات رابه صورت فرادا وبدون توجه به جامعه ومردم آن را رد نموده وقابل قبول نمی داند برای مثال اسلام گوشه نشینی ودوربودن ازجامعه رامانند صوفی ها ومرتازها نهی وبرعبادات اجتماعی تاکید ورزیده وفردمسلمان رابرفعالیت دراجتماع امرمی نماید وکمال معنوی اسلام رادرخدمت رسانی بیشتربه جامعه اسلامی میداند واصولا فروع دین دراسلام همگی بربعد اجتماعی عبادات استواراست وبدون فرض اجتماع مسلمین انجام این فروع امکان پذیر نمی باشد وانجام فرائضی مانند نمازنیزبه صورت جماعت موردتاکیداست ویاتظاهربه روزه خواری که موردمذمت است درجامعه مفهوم دارد . علی هذا با توجه به این نکات وقتی اجتماع اسلامی تشکیل می یابد اداره این اجتماع نیازبه مدیریت وحکمرانی دارد که این امرلزوم تشکیل حکومت اسلامی را موجب می شود .
تشکیل حکومت اسلامی به فرمان الهی بوده ومسئولیت اداره حکومت اسلامی که سرپرستی وحراست جامعه مسلمین ازوظایف آن می باشد به عهده فرد برگزیده ازجانب خداوند متعال ویاهمان پیامبرالهی است وحاکم اسلامی وظیفه ابلاغ قوانین الهی ونظارت براجرای آن ورفع شبهات افراد جامعه درخصوص قوانین الهی وتشریح وتبیین آن را برعهده دارد واستمرارحاکمیت برجامعه اسلامی به وسیله جانشینان پیامبرودرغیاب ایشان ولی فقیه جامع الشرایط می باشد.
حاکم اسلامی براساس قوانین قرآن وبا درک وفهم کاملا ازآیات قرآن جامعه اسلامی را در رسیدن به هدف تعیین شده مدیریت و رهبری می نماید وسیاست آن به دورازهرگونه ظاهرسازی وعوامفریبی بوده وتضادی درسیاست کلامی وعملی دروی دیده نمی شود به صورتی که تمام اقشارجامعه رابایک نگرش که مساوات وبرابری است مورد حمایت یامجازات قرارداده وبه نام مصالح حاکمیت عدالت رابه نفع توانگران ویا افراد خاص جامعه زیرپا نمی گذارد آیات قرآن به روشنی بیانگرسیاست کاربردی توسط حاکم اسلامی است وهیچ سیاستی که پنهان ازمردم باید به آنهاپرداخته شود وجودندارد ودر جامعه اسلامی به حاکمان ابلاغ گردیده وهیچ تفاوتی درقرآن میان افراد جامعه درحقوقی که از سوی حاکمیت تعیین می شود نیست.
فهرست مطالب
عنوان شماره صفحه
فصل اول کلیات
مقدمه…………………………………………………………….2
طرح مسأله……………………………………………………….3
ضرورت تحقیق……………………………………………………4
سؤالات……………………………………………………………5
اهداف………………………………………………………………6
کلید واژه……………………………………………………………7
فصل دوم مفهوم شناسی مدیریت
مدیریت لغت و اصطلاح……………………………………………9
تاریخچه مدیریت …………………………………………………11
اقسام مدیریت……………………………………………………13
فصل سوم مدیریت باید ها و نباید ها
کلیات مدیریت …………………………………………………….17
آئین مدیریت ………………………………………………………25
راه دستیابی به مدیریت راستین ……………………………….27
مبانی مدیریت ارزش اسلام……………………………………..29
اصول مدیریت اسلامی……………………………………………33
رویکردهای مدیریت اسلامی……………………………………..36
فراگرد مدیریت ……………………………………………………..37
کارکرد های مدیریت ……………………………………………….39
مهارت های سه گانه مدیریت…………………………………….41
مشورت وکمک فکری گرفتن ……………………………………..44
مدیریت در اسلام ومصادیق آن …………………………………..46
مدیریت اسلامی……………………………………………………47
تفاوت مدیریت اسلامی و غیر اسلامی………………………….48
اخلاق مدیران در اسلام……………………………………………49
مقایسه مدیران مکتب اسلام و سایرمکاتب…………………….51
نگاهی بر مدیریت نبوی ، مدیریت علوی ………………………..53
مدیریت و ویژگیهای مدیران نمونه از دیدگاه قرآن…………………56
اصول و ارکان مهم مدیریت…………………………………………58
فصل چهارم مدیریت در آیات و روایات
مدیریت در آیات و روایات……………………………………………69
فصل پنجم مدیریت و اجتماع
اجتماعات بشری و وظیفه مدیران………………………………….78
تعیین مسئولیت و تقسیم کارها دراجتماع……………………….82
رعایت تخصصها در مسئولیت های اجتماعی ……………………84
ضرورت آموزش مدیریت در اجتماع …………………………………90
نتیجه گیری……………………………………………………………91
فهرست منابع و مآخذ………………………………………………..92
فصل اول
کلیات
مقدمه
انسان هموراه در زندگی اجتماعی به دنبال وضع قوانین برای اداره جامعه حود می باشد و اساسا این قوانین توسط رهبران جوامع وضع و توسط افراد منتخب ایشان اجرایی می گردد.
و اما به صورت کلی می توان وضع قانون در جامعه انسانی را از دو راه دانست یا توسط رهبرانی که از جانب خداوند متعال برای هدایت بشر فرستاده شده است و قوانینی که خداوند جهت زندگی انسان وضع نموده و وظیفه ابلاغ و نظارت بر اجرای درست آن توسط انسان ها به عهده افراد برگزیده یا همان پیامبران می باشد و یا اینکه توسط افرادی از جامعه که به واسطه قدرت نظامی یا تمکن مالی و ثروت فراوان یا قدرت بیان یا هواداری و … به دیگر افراد جامعه رهبری یا سرپرستی یا نمایندگی یا پادشاهی یافته اند قوانین وضع و توسط افراد منتخب ایشان بر اجرای آن اقدام می شود.
حال اگر دو صورت وضع قوانین را در نظر بگیریم در صورتی که قانون توسط رهبران انسانی و یا پادشاهان و یا … وضع شود مدیریت اجتماع توسط شخص رهبر یا پادشاه و یا غیره انجام می گیرد و جامعه و اجتماع مربوط به حوزه رهبری خود بر اساس نظرات شخصی و یا نظرات مجلس یا شورای تعیین شده اداره می نمایند که در اینجا موضوع بحث ما نمی باشد و اما موضوعی که مورد بحث ما می باشد در مورد جوامع و اجتماعاتی است که پیرو ادیان الهی می باشند و قوانین اداره ی جامعه ی آنها خداوند متعال وضع و توسط پیامبران الهی ابلاغ و اجرا می گردد و در اینجا جامعه ی مورد نظر ما جامعه ی اسلامی است که مردم آن پیرو اسلام هستند و قانون وضع شده برای اجرا در چنین جامعه ای توسط پیامبر اسلام در کتابی از سوی خداوند به نام قرآن کریم آورده شده است.
حال هدف ما بررسی قوانینی است که در قرآن کریم برای چگونگی مدیریت اجتماع و جامعه ی اسلامی جهت رسیدن به هدف معین شده آمده است و شکل و چگونگی اجرای آن توسط افراد برگزیده که آن هم در قرآن کریم بیان و مشخص گردیده می باشد.
طرح مسئله
انسان از آغاز خلقت و پا نهادن به زمین در می یابد که می بایست برای بقا و ادامه حیات زندگی جمعی داشته باشد تا هم از امنیت برخودار بوده و هم برای تهیه مایحتاج خود به زحمت کمتری نیاز داشته و نتیجه بهتری بگیرد چرا که انسان با توجه به فیزیک جسمانی ضعیفتر و در عوض برخورداری از قدرت تعقل و تفکر و داشتن احساسات و عواطف می بایست زندگی گروهی را برای خود برگزیند و ابتدا به صورت خانواده و بعد طایفه و سپس در قالب قبیله و سایر گروه های اجتماعی ادامه حیات داده است.
بعد ها که جوامع انسانی تشکیل شده اند به علت جلوگیری از عدم فروپاشی و داشتن نظم و به وجود نیامدن هرج و مرج انسان ها تصمیم به برگزیدن رهبر یا رئیس نموده و یک نفر را به این عنوان انتخاب می نمایند و از آنجا که خداوند همواره نسبت به هدایت بشر به وسیله پیامبران اقدام نموده است لذا پیامبرانی که از جانب خداوند در بین اقوام خود برگزیده شده اند در جوامع مدنی نقش رهبری جامعه را به عهده گرفته اند و قوانین الهی را که به صورت کتب الهی نازل شده بر مردم عرضه داشته اند حال مسئله چگونگی رهبری و مدیریت این انسان های برگزیده مطرح می شود که بر چه اصولی جامعه را مدیریت می کنند و اساسا در کتب آسمانی آیا نحوه مدیریت اجتماعی ذکر شده است و یا صرفا قوانین مشخص شده و نحوه مدیریت به پیامبران واگذار گردیده است لذا ما در این پایان نامه سعی در جوابگویی به این مسئله با عنوان قرآن و مدیریت اجتماعی داریم و ابعاد مختلف آن را مورد بررسی قرار می دهیم.
ضرورت تحقیق
با توجه به گذشت هزار و چهار صد سال از ظهور دین اسلام و نزول قرآن و مدیریت پیامبر اکرم (ص) بر جامعه مسلمین و البته استمرار رهبری توسط خواص برگزیده از جانب خداوند (امامان معصوم (علیهالسلام)) خواه و ناخواه مدیریت جامعه اسلامی در برهه هایی از زمان به دست افرادی که دارای صلاحیت نبوده افتاده است( که البته پس از رحلت پیامبر اسلام (ص) حکمرانی جامعه اسلامی به دست افراد فاسدی چون بنی امیه و بنی عباس افتاد که دین را به تباهی کشیده و با فاصله گرفتن از قوانین الهی و حکومت ظالمانه موجبات تخریب جامعه اسلامی و بدعت گذاری و انحراف مردم را از صراط مستقیم قوانین الهی موجب شدند ).
لذا برای ادراه صحیح جامعه و برقراری کامل عدالت اجتماعی می بایست مسئولین و مدیران جامعه اسلامی بر اساس این قوانین و اصول به اداره جامعه اسلامی بپردازند چرا که با فاصله گرفتن از چارچوب قوانین مدیریتی اسلام فساد در جامعه و نظام مدیریتی آن شد نموده و جامعه اسلامی را فلج کرده و از پیشرفت باز می دارد علی هذا جهت پیشرفت جامعه اسلامی ضرورت دارد که رهبران و مدیران جامعه شناخت صحیحی از قوانین الهی و اصول مدیرت اجتماعی در اسلام داشته باشند تا بتوانند جامعه را به هدف تعیین شده در قرآن برسانند و این اصول مدیریت اجتماعی می بایست از قوانبن الهی که در قرآن آمده است باشد.
لازم نیست در بخش ضرورت تحقیق به مدیریت اجتماع در زمان بنی امیه و عباس اشاره کنید باید بیشتر لزوم این تحقیق را بیان نمایید به این معنا که چرا لازم است در رابطه با مدیریت اجتماعی نظر قرآن را بدانیم و این مسئله چه کمکی به ما خواهد کرد.
سوالات :
اصلی
1- مدیریت اجتماعی از نظر قرآن به چه صورت است؟
فرعی
1- مدیریت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟
2- ویژگی های یک مدیر چه چیزهای می تواند باشد؟
3- مدیریت از منظر آیات و روایات به چه معناست؟
اهداف :
1- شناخت و آشنایی با مدیریت اجتماعی در قرآن
2- ارائه راهکارهای مدیریت اجتماعی بر مبنای قرآن و اسلام
3- اطلاع رسانی به خوانندگان در باب مدیریت اجتماعی
کلید واژه
مدیریت - مدیریت اجتماعی - اسلام - قرآن
مدیریت : روشهایی که رهبران برای ادراه جامعه و هدایت افراد آن در نیل به اهداف مشخص به کار می بندند.
مدیریت اجتماعی: مدیریتی که اجتماع را به هدف مشخص شده می رساند و جنبه عمومی داشته و نسبت به همه افراد جامعه است.
اصول اجتماعی : اصول و عقایدی که بین افراد جامعه مشترک است و به عنوان ارزش تلقی می شود.
اسلام : آیین مسلمانان را اسلام می گویند.
قرآن : کتاب آسمانی که بر مسلمانان توسط پیامبر اکرم (ص) از جانب خداوند متعال نازل گردیده است.
فصل دوم
مفهوم شناسی مدیریت
مدیریت در لغت و اصطلاح
مدیریت یکی از مشتقات واژه ی عربی دور است ، دایره و اداره نیز هم خانواده ی این واژه ی عربی است در فرهنگ زبان فارسی مدیریت به معنای مدیر بودن و مدیری است ، مدیر به کسی می گویند که امری را ادراه کند البته در فرهنگ اصطلاحات اجتماعی برای مدیریت تعاریف گوناگونی ارائه شده است برخی مدیریت را هنر دانسته و گفته اند : هنر مدیریت ، هدایت ، ایجاد هماهنگی و نظارت بر تعداد زیادی از افراد برای نیل به هدف و یا مقصودی معین است برخی دیگر مدیریت را ترکیبی از دانش و هنر دانسته و نوشته اند : مدیریت علم و هنر متشکل و هماهنگ کردن ، رهبری و مهار فعالیت های دسته جمعی برای نیل به هدف های مطلوب با حداکثر کارآیی است برخی آن را در حوزه روش تکنیک و ادراه امور برده و مدیریت را کاربردهای تکنیک های مختلف برای اداره ی امور یک گروه انسانی و هماهنگ نمودن کلیه ی فعالیت های یک سازمان برای نیل به هدف معیین و مشخص و راهنمایی و راهبری رهبران سازمان که آن ها را مدیران یا سرپرستان می نامند، دانسته اند . به هر حال مدیریت، هنر دانش ، روش و رسیدن به ماموریت ، رسالت و اهداف مطلوب سازمانی با حداکثر کارآیی است باید دانست تصمیم گیری یکی از امور مهم مدیریتی و پر اهمیت ترین وظیفه ی یک مدیر می باشد بعضا افرادی مدیریت و تصمیم گیری را به عنوان یک مقوله تعریف کرده اند .
قرآن در پاسخ به پندار غلط عده ای که سرپرستی را از آن افراد و خانواده مخصوص و با شرایط خاص پرداخته و ذهن خودشان می دانستند و می گفتند :« وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً قَالُوَاْ أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَلَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَیْکُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»
کجا طالوت را که مرد فقیر و بی چیزی است بر ما بزرگی و سروری رواست و ما هستیم که با توجه به موقعیت و تمولی که داریم به بزرگی شایسته ایم .
فرموده است ، که او طالوت ازآن رو ، بزرگی شایسته تر خواهد بود که خداوندش برگزیده و ودر دانش و توانایی به او فزونی بخشیده »
به همین ترتیب علی ( ع ) که سخنی جز بر اساس قرآن نمی گوید به مالک اشتر والی خود در مصر چنین می فرماید : «از میان کارگردانان ، کسانی را برگزین و به کار گمار که دارای تجربه و شرم و حیا باشند و از خاندان نجیب و شایسته و پیش قدم در اسلام باشند زیرا آنها دارای اخلاق و خوهایی گرامیتر و آبروی درست تر و طمعهایی کمترند و اغلب به پایان کار می اندیشند.»
تاریخچه ی مدیریت
عمل مدیریت به قدم تاریخ بشری است ، ادراه کردن و هماهنگ سازی منابع انسانی و مادی تقریبا از ابتدای تاریخ مورد توجه انسان بوده است ، انسان ها برای تحقیق هدف های مشترک ، ابتدا در خانوداده ها ، سپس در قبایل و سایر واحد های اجتماعی و سیاسی به یکدیگر پیوستند ، بنابراین از زمانی که انسان به اهمیت همکاری پی برد و برای نیل به هدف های مشترک با دیگران به اشتراک مساعی پرداخت تا زمانی که مدیریت به عنوان وسیله ی نیل به این هدف ها شناخته شد ، مدت زمان درازی طول کشید، ولی وقتی که نیاز به مدیریت محسوس شد، به سرعت رونق و توسعه یافت مع هذا ، مدیریت به عنوان رشته عملی ، تاریخ نسبتا کوتاهی دارد. از اوایل قرن بیستم ، به تدریج مدیریت به عنوان یک رشته دانشگاهی درآمده است ، بسیاری از مفاهیمی که امروزه در مدیریت رایج است حاصل کوششهای اخیر است. مردم باستان ، اهرام ، معابد و کشتی ها ساختند، نظام های حکومتی بنیاد نهادند ، کشاورزی و تجارت را توسعه دادند، به امور جنگ و دفاع پرداختند و در همه ی این موارد ، موفقیت ها و پیشرفت های اجتماعی ، از طریق استفاده از فنون مدیریت ، حاصل آمد . میان سومری ها ، مصریان ، چینی ها و ایرانیان باستان ، مدیریت رایج بوده است و در آثار کتبی باقیمانده از آنان به مفاهیم مدیریت از قبیل برنامه ریزی ، تقسیم کار ، کنترل و رهبری اشاره شده است . ولی این جوامع ، هیچ کوششی برای جمع آوری و ترکیب دانش عملی مدیریت به عمل نیاوردند، دانش عملی از نسلی به نسلی منتقل می گردید یا ضمن تجربه آموخته می شد. شواهد موجود نشان می دهد که مصریان دو هزار سال قبل از میلاد مسیح ، عدم تمرکز را به کار می بستند و ستاد مشورتی استفاده می کردند، وجود اهرام دلالت می کند که در احداث آنها از برنامه های رسمی ، سازماندهی ، رهبری و سیستم های کنترل استفاده کرده اند ، بدون تردید ، ساختن این اهرام با عظمت ، بدون کاربست اصول و شیوه های مدیریت ، امکان پذیر نبوده ، اداره کردن چنان کار عظیمی ، تقریبا معادل اداره کردن سازمان هایی به اندازه سه برابر عظیم ترین شرکت های کنونی سطح جهانی است.
همچنین شواهد موجود نشان می دهد که چینی ها حدود هزار سال قبلاز میلاد نیاز به برنامه ریزی ، سازماندهی ، رهبری و کنترل را تشخیص می دادند، تا پیش از میلاد مسیح طبق شواهد تاریخی ، وحدت فرمان ، تفویض اختیار به زیر دستان مرسوم بوده است. در کتاب عهد عتیق از سازماندهی و تقسیم کار با تمام جزئیات آن یاد شده است.
سازمان های نظامی و ارتش ها نیز به پیشرفت مدیریت کمک فراوان کرده اند بسیاری از اصول و اقدامات مدیریت از سازمان های نظامی سرچشمه گرفته اند، هیچ سازمانی ، به جز سازمان های دینی و مذهبی ، به اندازه ی سازمان های نظامی با گروه های بزرگ انسانی سروکار نداشته است ، استفاده از ستاد مشورتی ، روشهای عملیاتی دقیق و انضباط ، از دستاوردهای ارتش ها بشمار می روند. اقدامات نسبتا پیشرفته مدیریت در دوره امپراطوری های یونان و روم پدید آمدند ، آنها سازمان های برای رتق و فقتق امور سیاسی ، بازرگانی و نظامی تاسیس کردند، یونانیان به رابطه ی میان کارآیی و حرکات دقیق در کارهای دستی توجه داشتند. در نوشته های فلاسفه ی یونان از جمله افلاطون ، ارسطو و گزنفون نکاتی درباره مدیریت می توان یافت، آنها اصول منطق ، اقتصاد ، حکومت و علم را پایه گذاری کردند ، اداره امپراطوری های روم و ایران مستلزم کاربرد مفاهیم مدیریت بود ، موفقیت آنها در ادراه ی قلمرو وسیع امپراطوری های خود حاکی از نبوغ آنها در سازماندهی است. نظام های فئودالی در قرون وسطی ، سازمان های نامتمرکز حکومتی را پدید آوردند که در مقایسه با نظام های نامتمرکز ، از جمله تفویض اختیار ، تصمیم گیری و پاسخگویی و مسئولیت در این نظام ها رخ نمودند،تجارب آنها در مدیریت به دلیل فقدان مدارک کتبی به دست ما نرسیده است ،از این دوره ،از ماکیا ولی رساله ای تحت عنوان ،شهریار در باب استفاده مناسب از قدرت بر جای مانده است. با افول نظامهای فئودالی،تمرکز مجدد از طریق نظامهای سوداگری احیا شد و بالاخره انقلاب صنعتی فرا رسید ،با پیدایی نظام کارخانه ای و تولید انبوه ،نیاز به عقلانی کردن امر مدیریت پدید آمد.
اقسام مدیریت
1- مدیریت ایمنی
تعریف : عبارت است از توسعه سیستم هایی برای جلوگیری از سوانح ، آسیب ها و دیگر رخدادهای نامطلوب در محیط های سازمانی ، این کار شامل اقداماتی مانند جلوگیری یا کاهش وقایع یا سوانح نامطلوب برای کارکنان ، بیماران و غیره است.
2- مدیریت بازاریابی :
تعریف : واژه ی عمومی برای مدیریت وظیفه بازاریابی ، و برای مدیرانی که در واحد های بازاریابی سازمان ها کار می کنند و مسئولیت چنین مدیریتی را بر عهده دارند.
3- مدیرت پروژه:
تعریف : شیوه های مدیریت معطوف به مدیریت پروژه ها شامل برنامه ریزی ، پیاده سازی و هماهنگی اغلب در یک مقیاس زمانی کوچک در کوتاه مدت.
4- مدیریت تعرض سازمانی:
تعریف : فرآیند ایجاد کنترل و کاهش بهره برداری از تعارضات سازمانی .
5- مدیریت زنجیره ای تامین:
تعریف : یک رویکرد مدیریتی یک پارچه برای کنترل یا تاثیر گذاری بر تمام عناصر زنجیره تامین به منظور فراهم آوری جریانی کافی و به هنگام از مواد ، قطعات و کالاهای ساخته شده.
6- مدیریت عملیات:
تعریف : شاخه یا رشته ای از مدیریت که بر مدیریت عملیات تولیدی و خدماتی شامل حوزه هایی مانند زمان بندی ، جابجایی و انبار مواد و مدیریت جریان کار تمرکز می کنند.
7- مدیریت فرآیندهای کسب و کار:
تعریف : مدیریت فرآیند های کسب و کار رویکردی به اداره ی فرآیند ها در سراسر طول عمر آنهاست از زمانی که در شکل اولیه ایجاد می شوند تا مراحل مختلف بهبود مستمر.
8- مدیرت فناوری :
تعریف : فنون مدیریت مرتبط به کار گرفته برای استفاده از فناوری در انجام کارها.
9- مدیریت کسب و کار:
تعریف : عبارت کلی برای مهارت ها و روش های مدیریتی برای مدیریت تمام عملیات و فعالیت های یک موجدیت کسب و کار.
10- مدیریت تولید:
تعریف : مدیریت تولید عبارت است از فرآیند های برنامه ریزی ، سازماندهی ، هدایت و کنترل فعالیت های تولید در یک سازمان برای تبدیل عناصر ورودی به محصولات تمام شده.
11- مدیریت خدمات:
تعریف: مدیریت خدمات عبارت است از فرایند برنامه ریزی ، سازماندهی، هدایت و کنترل فعالیتهای ارائه خدمت توسط یک سازمان برای تبدیل عناصر ورودی به خدمات قابل عرضه.
12- مدیریت خلاقیت:
تعریف: فنون مدیریت که به دنبال بر انگیختن و ارتقاء خلاقیت
13- مدیریت دانش:
تعریف: مجموعه فعالیتهای یک سازمان برای استفاده از دانش جهعی خود از طریق فرایند خلق، بر اشتراک گذاری و استخراج دانش با استفاده از فناوری برای دستیابی به اهداف سازمان.
14- مدیریت دولتی
تعریف: عبارت کلی برای مهارتها و روشهای مدیریتی مربوط به مدیریت سازمانهای بخش عمومی و دولتی
15- مدیریت زمان
تعریف: فعالیتها و فرایندهای برنامه ریزی برای اینکه بتوان از زمان به موثرترین روش ممکن استفاده کرد.
16- مدیریت مشارکتی
تعریف: سبکی مدیریتی که به جای هدایت و کنترل تاکید بر مشارکت و مشاورت دارد.
17- مدیریت منابع انسانی
تعریف: مقصود از مدیریت منابع انسانی سیاست ها و اقدامات مورد نیاز برای اجرای بخشی از مدیریت است که با جنبه هایی از فعالیت کارکنان بستگی دارد. بویژه برای کارمند یابی آموزش دادن به کارکنان، ارزیابی عمل و…
18- مدیریت نوآوری:
تعریف: فنون مدیریتی که به انگیزش رفتار نوآورانه و تبدیل نواوری ها به فایده ی عملی و واقعی در قالب محصولات و فرایند ها می پردازند.
19- مدیریت هزینه:
تعریف: فنون مدیریت مورد استفاده در امورمربوط به هزینه و کنترل آن.
فصل سوم
مدیریت باید ها و نباید ها
کلیات مدیریت
در این که مدیریت در هر جامعه محور اصلی است و همچون مغز در مجموعه وجود آدمی است که نه علم ،نه اقتصاد ، حتی ایمان و … هیچ کدام نمی توانند جای آن را پر کنند . بحثی نیست زیرا به همان گونه که بدن یک انسان ، اگر از نظر ظاهر سالم به نظر برسد و تمامی اعضاء و جوارح آن بدون هیچ عیب و نقصی باشد ولی فاقد مغز و یا حداقل برخودار از مغز سالمی نباشد ، گرچه ممکن است فرد از جست و خیز فوق العاده ای هم برخوردار باشد ، ولی بدون شک اعمال و رفتار وی عاقلانه نخواهد بود و علاوه براین امکان نابود کردن خود و دیگران را نیز در پی خواهد داشت.
از همین روی و با عنایت به مثال فوق ، جامعه ای هم که دارای پیکر اعتباری است اگر تمامی افراد آن سالم باشند و شرایط فعالیت برای همه فراهم باشد و همگان از علم و امکانات اقتصادی کافی و نسبتا خوبی برخودار باشند ، اما فاقد مدیر بوده و یا از مدیریت مطلوبی برخودار نباشند ، بدیهی است که بهره گیری از بهترین امکانات رفاهی برایشان چندان کار ساز و کارگشا نخواهد بود. زیرا نه تنها از روابط سالمی برخودار نخواهد بود بلکه خطر نابودی ، سرنوشت آنان را نیز مورد تهدید جدی قرار خواهد بود. نمونه این امر در طول تاریخ ، اقوام و امت های هستند که از مدیریت و رهبری انبیاء و اولیای الهی به دلایلی نظیر جهالت و نادانی و عناد و سرکشی در برابر پیامبران الهی ، محروم مانده اند و در نتیجه یا نابود شده اند و یا بدون داشتن سرنوشت مشخصی ، زندگی خود را در سرگردانی و بی هویتی سپری کرده اند، از آن جمله می توان به امت موسی (ع) اشاره کرد که چگونه در آن ، عده ای مانند فرعون و امثال وی نابود شدند و. یا عده ای همچون بنی اسرائیل چهل سال در یک وادی حیران و سرگردان به دور خود چرخیدند .
بنابراین مسلم است که در اصل مدیریت و ضرورت آن حرفی نیست اگر بحثی است فقط در کیفیت و چگونگی مدیریت است و این که چگونه باید بود و چگونه باید مدیریت کرد
و در اینکه مدیر چه نکاتی را باید مورد نظر و توجه قرار دهد . اینک به گونه ای فهرست وار گوشه هایی از آنچه را که یک مدیر باید انجام دهد یا بدانها توجه داشته باشد بر می شماریم:
1- نخستین گامی که یک مدیر بر می دارد ، بایستی دادن دانش و آگاهی به پرسنل خود باشد زیرا تنها امری که قبل از هر چیز دیگر برای یک مدیر در ساختن یک جامعه مطلوب و یا اداره یک موسسه لازم است و نقش کلیدی دارد و خواهد وجود افرادی آگاه و داناست.
2- دادن دانش و آموزش لازم در سطح عموم .
3- در نظر گرفتن موقعیت ها و شرایط در هر کار و یا فردی.
4- رعایت اهم و مهم در مقام دعوت و ارشاد.
5- نوجه کافی به اصل زندگی عموم ، نه وصف آن.
6- مقصود از ارائه و طرح مسائل اخلاقی زندخ کردن روحیه حق طلبی در افراد باشد نه تنها آموزش و ظایف عملی.
7- هنگام پاداش دهی، لیاقت افراد را در نظر داشته باشد نه شهرت آنها را . این است که علی (ع) به مالک اشتر می فرماید :« نباید بزرگی کسی تو را بر آن دارد که رنج و کار کوچک را بزرگ شماری و نباید پستی کسی تو را وادار سازد که زنج و کار بزرگش را کوچک پنداری »
8- در زمان برنامه ریزی ، بر مبنای نیاز ایجاد شغل و کار کند نه بخاطر بیکاری پرسنل و یا مردم.
9- موقع امتحان، سعی در بدست آوردن استعداد و قدرت استنباط افراد داشته باشد نه تنها آزمایش کردن اطلاعات آنان را .
10- در گرفتن مالیات ، سرمایه را مبنا قرار دهد ، نه درآمد روزانه و یا تعداد افراد را. زیرا این امر ضمن اینکه در جلوگیری از راکد گذاشتن بی مورد سرمایه ها موثر خواهد بود ، اثر مطلوبی هم در تعدیل ثروت ها خواهد داشت.
11- در مقام توزیع ، عدالت را مبنا قرار دهد نه مساوات را .
12- هنگام مصرف، زندگی و نحوه ی مصرف عموم را ، در نظر داشته باشد ، نه مالکیت شخصی ، داشتن نیاز و یا نحوه ی مصرف اقلیت مرفه را .
13- در مبارزه با استعمار قبل از هر چیز به وجود آوردن برابری را در نظر داشته باشد نه صرف از بین بردن فقر و یا افراد استعمارگر را و نه تنها برابری در اقتصاد ، بلکه برابری در دانش و بینش و روح و جسم لازم است زیرا استعمار زدایی اگر مرهون برابری اقتصادی باشد بدیهی است که تحقق برابری اقتصادی ، مرهون امر دیگریاست و آن برابری در دانش و بینش خواهد بود.
14- در ارائه خدمات ، مخصوصا در مسایل درمانی و نقل و انتقال ، نیاز مردم در نظر گرفته شود نه سود و زیان شرکت و یا اداره، مثلا شرکت اتوبوس رانی باید در این فکر باشد که مردم را چگونه به مقصد برساند ، نه این که به فکر سود و زیان شرکت باشد چرا که سود و زیا شرکت با درآمدهای عمومی قابل حل است در حالی که ناراحتیها و نارضایتیهای عمومی ، جز با ارائه خدمت به موقع قابل حل نیست.
15- درباره ی زندانیان ، ضمن دادن دروس اخلاقی ، یادگیری هنر و شغل و حرفه نیز مورد توجه قرار گیرد.
16- در مبارزه با منکرات ، علاوه بر جداسازی سنی مراکز فعالیت زن و مرد سعی وافی در شخصیت دادن به این دو قشر عظیم به عمل آید. چرا که خداوند متعال می فرماید : هر گاه از زنان پیامبر سوالی داشتید از پشت پرده از آنان بپرسید.
17- در امر راهسازی توجه شود که روستا در مجاور راه ساخته شود نه راه به تعداد روستا ها .
18- در مقام قانون دادن ، مردم را بی دین و خود را دین دار ببینید.
19- در لحظه قضاوت ، مردم دین دار و خود را بد بین ببینید.
20- هنگام اجرا ، خود را قوی ، مردم را ضعیف ببینید.
21- در وقت ادای حاجت خود را مراجع و مردم را مرجع بداند.
22- در برخورد با پرسنل اینگونه عمل کند:
الف ) با افراد زیر دیکتاتور باشد:
افراد متخاصم و متجاوز - این نوع افراد میل دارند آزاد باشند تا بتوانند به هوس های لگام گسیخته خود بیشتر جامه عمل بپوشانند. رهبری مستبدانه جلو تجاوز آنها را میگیرد و انرژی آنان را در مجرای صحیح خود به کار می اندازد.
افرادی که فاقد اعتماد به نفس اند - افرادی که اعتماد به نفس ندارند و میخواهند به دیگران تکیه کنند نیز احتیاج به رهبری مستبدانه دارند. رهبری دموکراتیک ، این نوع افراد را سرگردان و بلاتکلیف می سازد و برعکس، رهبری دیکتاتوری اعتماد به نفس آنها را زیاد تر کرده و به کار و کوشش تشویق می کند.
ب ) با افراد زیر دموکرات باشد:
افرادی که میل به همکاری دارند، افرادی به همکاری مایلند و از تحکم نفرت دارند تحت رهبری دموکراتیک بهتر کار می کنند . این نوع افراد ممکن است متجاوز باشند ولی تجاوز آنها مانند تجاوز افراد متخاصم خصمانه نیست . لذا می توان این نوع افراد را با حداقل کنترل در خط سیر صحیح هدایت کرد.
افرادی که از کار کردن با گروه لذت می برند.
این افراد که خود را جزیی از دستگاه می انگارند و کار خود را اصول یک جز از کار گروه می دانند تحت رهبری دموکراتیک بهتر کار و فعالیت می کنند .
ج ) افراد نامبرده را نیز باید آزاد بگذارند:
1- پیروان اصالت فرد
این افراد که نه میل دارند ریس باشند و نه مرئوس ، در صورتی که معلومات و تجربه کافی داشته باشند درتنهایی بهتر کار می کنند زیرا بدون احساس ناراحتی وظایف خود را انجام می دهند . این نوع افراد را باید آزاد گذاشت و نظارت بر کار های ایشان را به حداقل رسانید.
2- انزوا طلبان
عده ای هستند که اصولا از تماس با افراد بیزارند و میل دارند تنها کار کنند ، این درون گرایان انزوا طلب را نیز باید آزاد گذاشت تا بهتر کا ر کنند
در مقام مصاحبه با داوطلب شغل باید به این نکات توجه کند :
الف ) سرپرست ، از راه مصاحبه با داوطلب شغل باید سه چیز را بجوید :
شایستگی داوطلب برای شغل مورد نظر
ترمیم گذاشته ها و فراهم آمدن دوستی برای دوستی برای داوطلب در سازمانی که می خواهد در آن وارد شود وخدمت کند . چون از رنجی که داوطلب در این فاصله می برد نوعا نسبت به سازمان بد بین می شود .
انتقال تجربیات مصاحبه کننده به مصاحبه شونده .
متاسفانه عملا مشاهد می شود ، بیشتر مصاحبه کنندگان توجهی به این نکات ندارند و فقط سعی می کنند ، با به حرف کشیدن داوطلب نقاط ضعف و عدم قابلیت وی را آشکار سازند اما به اینکه داوطلب دارای چه نکات مثبتی است و به لحاظ نداشتن سابقه کاری ، نیاز به ارشاد و راهنمایی دارد و نیز به این نکته که سعی و تلاش ها ، بر آشکار ساختن نقاط ضعف داوطلب چه اثری روی وی خواهد گذاشت و او نسبت به سازمان چه نظری پیدا خواهد کرد توجهی ندارند .
ب ) ظاهر شخص را بیش از اندازه به حساب نیاورد زیرا اگر چه در کار های از قبیل فروشندگی در در خرده فروشی ها که تماس با مردم زیاد است و هدف ، جذب افراد و فروش بشتر است ، خوش رویی و داشتن قیافه ی جذاب ، خود نعمتی است، با این همه وجود باید توجه داشت که ظاهر قسمتی از شخصیت فرد را تشکیل می دهد . اما بخش مهمی از شخصیت انسان که توجه به آن در همه جا ضروری است ، بویژه در اداره ها و کارخانه های تولیدی و مراکز درمانی و … به قول معروف در طرف دیگر سکه قرار دارد و جز در مقام بکارگیری و عمل روشن نمی شود.
ج ) بکوشد با داوطلب ، تنها مصاحبه کند و با علاقه و دقت به پاسخ های وی گوش دهد و از بیان مطالبی که موجب برانگیختن خشم وی می شود خوداری کند.
در مقام تدوین قانون و یا آیین نامه و بخشنامه ، این نکات را باید رعایت کرد:
1- مسایل مادی را با مادیات و مسایل معنوی را با معنویات باید سنجید ، نه بالعکس.
2- مجازاتهای مالی را ، حتی المقدور نیایدبه نرخ پول وضع کرد چون پول به طبیعت زمان و عوامل دیگر تغییر می کند و درنتیجه کم شدن بهای پول ، آن جرم رایج می شود.
3- در قانون ، نباید قضاوت به نظریه ی اشخاص و اشخاص معلق به شغل و مقام شوند.
4- حتی المقدور ، موراد استثنایی و تبصره کم باشد.
5- توجه به عدم مخالفت قانون با اخلاق حسنه ی عمومی.
6- خالی بودن قانون از خدعه و تزویر و اغراض . به طور کلی بدون گناه بودن ،زیرا همواره قانون برای تنبیه بدکاران و جلوگیری از تقلب و خدعه مکاران وضع می شود.
7- دلیل موجه کردن قانون بایستی عقلایی و در خور عظمت و حیثیت قانون باشد. در مقام مشاور گرفتن ، مدیر باید از انتخاب افراد زیر خوداری کند:
عیب جو ، زیرا مردم را عیوب و زشتیهایی است که سزاوارترین فرد برای پوشاندن آنها مدیر است.
سخن چین ، چرا که سخن چین خیانتکار و فریب دهنده است هر چند خود را به صورت پند دهندگان در آورد.
بخیل ، چون آدم بخیل انسان را از نیکی و بخشش باز داشته و از بی چیزی و درویشی می ترساند.
ترسو، زیرا چنین آدمی انسان را د راقدام به کار ها سست می کند.
حریص ، چه این که حریص از بسیاری حرص ستمگری به مردم را در نظر جلوخ می دهد.
در مقام دیدار با مردم نکات ذیل را رعایت نمائید:
1- در بامداد و سر شب که بهترین اوقات است با مردم بنشینید.
2- فتوی در کسی را که می پرسد.
3- نادان را بیاموزد.
4- با دانا گفتگو کند.
5- باید پیام رسانی به مردم و دربانی جز خودش نباشد.
6- هیچ صاحب حاجتی را از ملاقات و دیدار خود جلوگیری نکند زیرا آن حاجت اگر در ابتدای امر از ناحیه ی وی روا نشود برای روا کردن در آخر کارستوده نشود چون از رنجی که در روای امر کشیده افسرده گردیده است.
هنگام ارائه یک طرح ، مدیر تا کلیه ی شرایط آن را فراهم نبیند باید از ارائه ی چنان طرحی خوداری کند وگرنه کمترین پیامد آن به قول معروف بهانه به دست دیگران دادن خواهد بود.
به منظور اجرای هر طرحی مدیر تا ابتدا کلیه ی امکانات را جهت اجرا فراهم نسازد از شروع کردن آن خودداری ورزد والا به علت طولانی شدن اجرا علاوه بر کثرت هزینه موجب نارضایتی مردم نیز خواهد شد.
جهت انجام کارهای روز بعد سعی کند، شب و در زمان فراغت فهرستی از آن تهیه کند.
پرهیز از دو چیز در برخوردها و یا در مقام تصمیم گیری ضروری است: یکی حساسیت روی فرد و یا افرادی خاص ، دیگری اظهار نظر و یا اتخاذ تصمیم در حال عصبانیت.
پرهیز از دشمن تراشی به هنگام رویارویی با ارباب رجوع.
خودداری از گوش دادن به گفتار مردم درباره ی کسی که به وثاقت و درستی وی یقین دارد.
امام علی (ع) می فرمایند: أَيُّهَا النَّاسُ، مَنْ عَرَفَ مِنْ أَخِيهِ وَثِيقَةَ دِينٍ وَسَدَادَ طَرِيقٍ، فَلاَ يَسْمَعَنَّ فِيهِ أَقَاوِيلَ الرِّجَالِ،أَمَا إِنَّهُ قَدْ يَرْمِي الرَّامِي، وَتُخْطِيءُ السِّهَامُ، وَيَحِيكُ الْكَلاَمُ، وَبَاطِلُ ذلِكَ يَبْورُ، وَاللهُ سَمِيعٌ وَشَهِيدٌ. أَمَا إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ إِلاَّ أَرْبَعُ أَصَابِعَ…… الْبَاطِلُ أَنْ تَقُولَ سَمِعْتُ، وَالْحَقُّ أَنْ تَقُولَ رَأَيْتُ نه
ای مردم هر که برادر خود را شناخت و دانست که در دین محکم ئ استوار است و در گفتار و کردار در راه راست قدم می نهد ، نباید گفتار مردم را درباره ی او گوش بدهد آگاه باشید گاهی تیرانداز تیر می اندازد و تیرها به خطا می رود و کلام بی اثر می ماند و باطل و نادرست آن اگر چه از بین می رود ولی اثر و گناه آن برای گوینده باقی خواهد ماند… آگاه باشید میان حق و باطل چهار انگشت بیشتر نیست … باطل آن است که بگویی شنیدم و حق آن است که بگویی دیدم.
توجه به این نکته که محل کار، ممحل رزم است نه بزم ، درنتیجه ضمن اینکه داشتن صداقت و صمیمیت وجدانی مدیر با پرسنل و ارباب رجوع و پرسنل با یکدیگر و با ارباب رجوع یک کار مطلوبی است ولی متلک گفتن و شوخی داشتن و حتی برخورد زیاد همراه با تعارف با یکدیگر بدون شک موجب از بین رفتن ابهت و شکستن حرمت حریم یکدیگر و بدبینی دیگران به پرسنل و سبب افت کار و تشکیلات مربوطه خواهد گردید ، مذموم و پیامدار است از جمله باند و باند بازی های اداری و احیانا حاکمیت رابطه بر ضابطه و … از همین جا نشات می گیرد.
آئین مدیریت
بدون تردید مدیریت مثل همه ی امور دیگر وصفی دارد و شرطی ، رمزی دارد و آئینی . وصف آن کاردانی است ، که عهده دار لیاقت مدیر است . شرط آن تعهد است که عهده دار صلاحیت مدیر است ، رمز آن مردم داری است که لازمه ی موفقیت یک مدیر است اما آئین مدیریت عدالت و دادگری است که دوام و بقای مدیریت در گرو آن است همچون طبابت و درمان یعنی وصف یک طبیعت تخصص است ، شرط او تعهد و رمز وی درد شناسی و آئین او تجربه و آزمایش است . در واقع همان طو رکه یک طبیب تا زمانی که دارو، درد ، وضعیت فرد مریض و ارتباط آنها را با یکدیگر تجربه و آزمایش نکند و نشناسد نباید اقدام به درمان کند و الا نه تنها با سرنوشت مریض بازی خواهد کرد بلکه سر انجام کار خودش را هم به مخاطره خواهد افکند . به همان گونه یک مدیر هم تا ابتدا قانون کار، مشکلات اجتماعی ، وضعیت فرد و جامعه و ارتباط آنها را مد نظر قرار نداده و عادلانه تشخیص ندهد نباید دست به کار شود و اگر نه هم سرنوشت جامعه را به مخاطره خواهد انداخت و هم پایه و اساس ملک خودش را ویران خواهد کرد . اینجاست که می بینیم رسول گرامی اسلام ( ص) می فرمایند : « المِلکُ یبقی مَعَ الکُفر و لا یَبقی مَعَ الظُّلم» یعنی حکومت و مملکت با وجود مدیر کافر عادل ماندنی است ولی با بیدادگری اگر چه مدیر مسلمانی هم داشته باشد سازگار نیست و باقی نخواهد ماند . این مطلب یعنی ضرورت عدل و داد در انجام هر کاری علی الظاهر هر مورد تأیید و تأکید دنیااست از آن جمله سخنی از جرج هالری که حکایت از این امر می کند او می گوید « اکثر سرپرستهایی که با آنها بحث کرده ام معتقد بودند که انصاف صنعتی است که اگر در شخص سرپرست نباشد بیش از هر چیز موجب نارضای کارمندان خواهد شد انصاف پایه ی مطمئنی است برای موفقیت پایدار سرپرست … » بر این اساس ، یک مدیر هر برنامه ای را که می خواهد برای افراد زیر پوشش مدیریت خود تنظیم کند اگر بخواهد برنامه ای موفق و پایدار باشد باید سعی کند کارهایش را طوری پایه گذاری کند و برنامه ریزی نماید که ضمن به حساب آمدن افکار و احساسات همگان تمامی افراد که در یک مجموعه زیر نظر وی فعالیت می کنند از هر نظر از رفتار و مزایای منصفانه ای برخوردار باشند و اگر نه در کارش موفق نخواهد بود و پست و مقامش پایدار نخواهد ماند علاوه بر این همه تأکید برای به کار گیری عدالت و انصاف ، توجه به یک نیز ضروری است و آن این که در عمل باید منصف بود نه تنها در دل ، به گفته ی جرج هالری « در عمل انصاف خرج دادن با میل به منصف بودن و قصد آن را داشتن فرق دارد » این یک واقعیت است زیرا چه بسا قصد ما عدالت است و انجام امری را نیز عادلانه می بینیم در حالی که در عمل درست در جهت مخالف عدالت حرکت می کنیم .
فلذا علی ( ع) هم که مدار حق و پایه گذار عدالت است می فرماید « حق فراخترین چیزهاست هنگام وصف و گفت و گوی با یکدیگر و تنگترین چیز ماست زمان کردار و انصاف با هم ، یعنی حق را موقع گفتار بسیار به زبان می آورند ، ولی هنگام عمل نمی توانند به کار برند چنان که بسیاری از مردم در راه جور و ستم سیر می کنند اما آن را عدل و داد می شمارند .
راه دستیابی به مدیریت راستین
به طور کلی مجموع اموری که انسان باید به آنها علم و آگاهی یابد به پنج دسته تقسیم می شود :
الف) اموری که خواندنی و شنیدنی اند ، مثل تاریخ
ب) اموری که چشیدنی هستند مثل شیرینی و تلخی
ج) اموری که دیدنی اند نظیر سفیدی و سیاهی
د) امور یکه یافتنی هستند از قبیل ملاحت و زیبایی
ه) اموری که نیاز به مجموع اینها ( خواندن ، شنیدن ، لمس کردن ، دیدن و یافتن) دارند مثل خداشناسی و روان شناسی یک خدا شناس یا یک روان شناس همچنان که در کتاب می خواند و یا از استاد می شوند باید در آفاق و انفس ببیند و با اعضاء و اندام خود لمس کند و نیز در قلب خود بیابد در غیر این صورت ذهنیت گر است ، نه خدا شناس کالبد شناس است نه روان شناس . اکنون برای اینکه بدانیم راه رسیدن به مدیریت واقعی چیست ؟ باید ببینیم که مدیریت از کدام یک از امور ذکر ده است آیا از دسته ی اول ، دوم ، سوم ، چهارم و یا پنجم است ؟ چرا که رسیدن به هر کی از این امور نیاز به دانش و بینش خاص و راه و رسم مخصوص به خود دارد از طرفی با نگرش به معنی واقعی مدیریت و وظایف محوله به شخص مدیر ، حق این است که بگوئیم مدیریت از دسته ی پنجم است ، یعنی یک مدیر در صورتی می تواند به مدیریت واقعی برسد که نه تنها کتابهای متعددی را بخواند و از استادان مختلف کسب فیض کند بلکه بایستی قبل از رسیدن به ریاست درد مرئوس بودن را کاملا لمس کند و بعد از رسیدن به ریاست خواسته های به حق مردم و یا پرسنل خود را دریابد زیرا مدیریت ، تنها اجرای یک سلسله مقررات خشک نیست که با خواندن و شنیدن تنها ، قابل تحصیل باشد و یا صرفا داشتن یک سلسله برخوردهای عاطفی که امکان دارد با لمس کردن و یافتن تنها به دست بیاید. نیست بلکه عبارت است از داشتن یک نوع تدبیر و هنر انسان سازی و سازماندهی جهت تعیین هدفها و مقاصد مادی و معنوی ، فردی و جمعی و نیز فراهم آوردن زمینه وصول به آنها ، به بقیه دیگر مدیرت عبارت است از : یافتن حد اکثر قدرت لازم برای به حرکت در آوردن نیروی انسانی.
از طرفی هم بدیهی است که چنین قدرتی را نمی توان داشت مگر با برخورداری از آنچه ذکر شد یعنی در مجموع داشتن دانش کافی و بینش وافی ، والّا آنچه را ک هیک فرد به عنوان مدیر انجام خواهد داد نه مدیریت و مسئولیت اجتماعی خواهد بود و نه حکومت و قدرت سیاسی ، بلکه یک نوع سردمداری خواهد بود که خود کامگی و دیکتاتوری در پی خواهد داشت . این است که می بینیم موسی ( ع) همزمان با اعطای مقام نوبت و مدیریت جامعه به وی ، چنین عرضه می دارد که : « قالَ رَبِّ اشرَح لی صَدری و یَسِّرلی امری و احلُل عُقدهً مِن لِسانی ، یَفقَهوا قَولی » پروردگارا ، به شرح سینه ام عطا کن و کار مرا آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا مردم گفتارم را درک کنند .
بد نیست به همین مناسبت سختی هم از یکی از دانشمندان به نام واکس بر که آثارش به سهم خود نقشی در هدایت بشریت داشته است ذکر شود . وی می گوید . « مدیریت نیروی فطری نیست تا به وسیله آن بتوان افراد جوامع را به طرف خود جذب کرد و رهبری آنان را بر عهده گرفت ، بلکه امروز مدیریت به صورت حرفه ای مبتنی بر اصول و مفاهیم علمی در آمده و هر فرد می تواند به کمک تجربه و استعداد خویش و با شناختن اصول و فنون مدیریت و کسب تجربه در صف مدیران شایسته در آید »
مبانی مدیریت ارزش اسلام
مدیرت یکی از شاخه های علوم اجتماعی است و از مبانی و مفروضات آن عبارتند از :
1- هدف عام مدیران در سازمانهای مختلف رشد استعدادهای نهفته در وجود کارکنان ، تعدیل غرایز و شکوفایی فضایل فطری افراد درسایه هدایت آمیزه های دینی و ایفای نقش اسوگی است .
2- تحقق اهداف عملیاتی سازمانها از قبیل تولید ، تحقیق ، توسعه ، عملیات ، و …. راستای پاسخگویی به نیازها ی مشروع جامعه و ایجاد اشتغال سالم برای آحاد مستعدین برای کار و شغل سازمانی است که به صورت کارآ ، اثر بخش و مفید انجام شوند .
3- کار خیر مایه ی انسان مؤمن ، جلا دهنده روح او و عبادت تلقی می شود و لذا کارکنان ضمن صیرورت مستمر و کسب فضایل ، مهارت ها و تعدیل غرایز با احساس وظیفه ی دینی ، فعالیت های سازمانی را در راستای تحقق اهداف و رسالت سازمان پذیرا هستند .
4- اسمترار رشد و اعتلای استعداد های کارکنان و بقای سازمان ها در گرو عمل به عدالت سازمانی و رعایت شایسته سالاری است .
5- لازمه ی موفقیت سازمانی کارکنان اجرائی شرایط عمل صالح دینی داشتن ، علم و آگاهی ایمان به هدف ، نیت خالص برای عمل به وظیفه و رعایت دقت ، سرعت و کیفیت امور بر طبق استاندارد های مقبول است .
6- باورهای اعتقادی و ارزشهای اخلاقی انسانها در طول زمان عمدتاً ثابت و لایتغیر بوده و بر کیفیت و چگونگی اجرای هر یک از وظایف و نقشهای مدیریتی در سازمانها مؤثر می باشند
7- مدیریت اسلامی ضمن استفاده از عبرتها و تجارت گذشته ، با داشتن دیدی آینده نگر و آینده ساز ، حال سازمان را در راستای تحقق رسالت واهداف ، چاره اندیشی و تدبیر می نماید .
8- عنصر زمان در دیدگاه اسلام بسیار با اهمیت بوده به گونه ای که خداوند به آن قسم یاد می کند آنجا که می فرماید » و العصر ، انَّ الانسان لَفی خُسر الالذین امنوا و عملوا الصالحات »
قسم به عصر ، همانا انسان در زیان است مگر کسانی که ایمان آورده اند و عمل صالح انجام دادند .
و لذا انجام امور طبق استاندارد های زمانی کار ، وفای به تعهدات زمانی برای تحویل سفارشات پایبندی قلبی به معاملات ، داشتن نظم و به موقع حاضر شدن درمحل کار ، و عده و جلسه ، و همگی حاکی از حساسیت نسبت به زمان است . گرچه ما مسلمین در رعایت آن اهتمام لازم را تا کنون دراغلب موارد نداشته ایم و لذا مدیریت زمان یک ضرورت فرهنگی است که باید در کشور ما تقویت شود و بهبود یابد .
9- ماهیت انسان چند بعدی است و برای هدایت و رهبری او نیاز به شناخت انسان و انتخاب سبکهای رهبری مکانیزمهای انگیزش و شیوه امر به معروف و نهی از منکر او و … وجود دارد .
10- نظام آموزش اسلامی بر تمامی زوایای زندگی فردی و سازمانی کارکنان و مدیران پرتو افشانی کرده و مصادیق ارزشهای اسلامی را در هر یک از وظایف و نقشهای مدیریتی هدف گذاری سازمانی ، اعتلای فرهنگ سازمانی ، اوصاف مدیران و کارگزاران سازمانها و … و به طور مستقیم و یا غیر مستقیم می توان یافت .
11- خیر دنیا و آخرت مدیران در اداره ی سازمانها بر مبنای رعایت حقوق ، کلیه ی ذوی الحقوقان سازمانی اعم از کارکنان و مدیران داخل سازمان ها ، مشتریان ، رقبا و تأمین کنندگان خارج از سازمان تا دولت و نظام سیاسی حاکم بر جامعه تا رعایت حقوق الهی انبیاء و ائمه را در بر می گیرد حتی حقوق محیط زیست و ضرورت ارزش آفرینی حداکثر برای مواد اولیه و عدم اسراف مواد و انرژی و … را نیز در بر می گیرد .
12- رقابت سازمانها از دیدگاه اسلامی یک رقابت به هر قیمتی ولو به ورشکستی گروههای کوچک و از صفحه راندن ضعفها و آسیب پذیر ها نیست ، بلکه رقابت عادلانه همراه با رعایت حقوق رقبا ، مجاز بلکه ضروری است .
13- چشم انداز سازمانی حاکی از ارزشهای بنیادین حکومت اسلامی است که بنیانگذاران آن در طول تاریخ انبیاء اولوالعزم و ائمه معصومین ( ع) بوده که ارزشهای حاکم بر نظام اسلامی را از قرآن ، سنت ، اجماع و عقل کشف نمائیم و جهت گیری ، مبتنی بر این ارزشهای بی بدیل است .
14- بر فعالیت های مدیران در سطوح مختلف سازمانی و انواع سازمانهای جامعه اسلامی ، ارزشها و اصول بنیادین از ارزشها حاکم است که از جمله ی آنان ایمان به غیب ، عدالت ،تعاون و مشارکت ، صداقت ، وفای به عهد ، عمل صالح ، تعقل و خرد ورزی ، شرح صدر ، جامعیت ، عبرت آموزی ، موقعیت شناسی ، دور اندیشی ، آگاهی و بصیرت ، خلاقیت و نوآوری تقدم معنویات بر مادیات ، توکل به خدا ، رعایت تقوای الهی ، صبر و برد باری ، اخلاص و حسن نیت ، خوش بینی و امید واری ، عفاف و رعایت حداقل ها ، سعی و عمل صالح ، صداقت و سخن درست ، وفای به عهد ، امانت داری ، رازداری ، سادگی ، نظم و ترتیب ، اعتماد ، شور و مشورت ، مسئولیت پذیری ، عمل به تکلیف ، وجدان کاری ، برادری و اخوت ، عف و و گذشت احسان و ایثار ، کارگشایی و خدمت رسانی ، تواضع و فروتنی ، حق جویی و ظلم ستیزی اعتدال و میانه روی ، وحی گرایی ،قانون مداری ، شایسته سالاری ، دادگری و انصاف ، رفع استضعاف ، عزّت و اقتدار ، اطاعت مشروع ، وحدت و یکدلی ، تشویق و تنبه اعتدال در قاطعیت و مدارا ، بهبود مستمر ، و … می توان نام برد که چگونگی تأثیر هر یک از این موارد نوع خاصی می باشد .
15- مدیریت بر مبنای ارزشهای اسلامی برای تحقق ارزشهای الهی ، اقدام به گزینش کارکنان و مدیران مؤمن ، و متخصص ، رعایت شایسته سالاری در عزل و نصبها ، نظارت بر فرهنگ سازمانی و عند الزوم پالایش و بهبود شاخصهای فرهنگ سازمانی برای ایجاد محیط سالم برای رشد و اعتلای کارکنان می نماید .
16- لازمه ی مدیریت بر مبنای ارزشهای الهی ،و جود قوانین و مقررات مبتنی بر دستورات دینی و رعایت اخلاق سازمانی و حاکمیت امر به معروف و نهی از منکر برقراری روابط مبتنی بر اخلاق اسلامی بین کارکنان و مدیران و کارکنان با یکدیگر و با مشتریان و ذوی الحقوقان سازمانی است .
17- توسعه دانش مدیریت اسلامی مبتنی بر مفروضات و ارزشهای اسلامی واصول ارزشهای بنیادین مدیریت و بر پایه رعایت مقتضیات زمانی و مکانی و در جهت پاسخگویی و حل مشکلات مدیریتی اجتماعی و ساختن جامعه ای مبتنی بر عدالت اجتماعی و رعایت ارزشهای اسلامی است .
18- لازمه ی اثر بخشی فعالیت های سازمانی آموزش وتوسعه ی مدیران و کارکنان بر مبنای نظام آموزشی حاکم بر علوم اجتماعی اسلام و آموزش اصول مدیریت و آشنایی با وظایف و نقشهای مدیریتی ، اوصاف مدیران و کارگزاران و … از دیدگاه اسلامی است .
اصول مدیریت اسلامی
برای مدیریت اسلامی نیز اصولی مبتنی بر ارزشهای الهی و گزاره های دینی می توان بر شمرد و همچنین بر مبنای یافته های اندیشمندان مدیریت و بر اساس دانش و تجربه مدیریت می توان اصولی تجربی و علمی برا ی مدیریت شناسایی کرد و آن دسته از اصول علمی که مغایرتی با آموزه های دینی و الهی نداشته باشد جزئی از اصول مدیریت اسلامی تلقی می شود .
1- اصول مدیریت علمی
اندیشمندانی که به بررسی اصول واصول مدیریت پرداخته اند ، گاه اصول را تعریف کرده اند و گاه به تبیین مصادیق اصول اشاره نموده اند ، ایشان در تعریف اصول اتفاق نظر ندارند . در کتا باصول مدیریت این اصول چنین است .
1- برنامه ریزی
2- سازماندهی
3- مدیریت منابع انسانی
4- رهبری
5- نظارت و کنترل
و نویسنده ایرانی کتاب اصول مدیریت
این اصول را در هشت مورد بیان نموده است .
1- نوآوری و خلاقیت
2- تصمیم گیری
3- برنامه ریزی
4- سازماندهی
5- بسیج منابع و امکانات
6- هدایت
7- ارتباطات
8- کنترل
اصول مدیریت از دیدگاه فایول عبارتند از :
1- اصل تقسیم کار
2- اصل اختیار
3- اصل انضباط
4- اصل سلسه مراتب
5- اصل نظم
6- اصل مساوات
7- اصل ثبات تصدی در مشاغل
8- اصل وحمدت فرماندهی
9- اصل وحدت مدیریت
10- اصل تقدم منافع عمومی بر منافع فردی
11- اصل پاداش پرسنل
12- اصل تمرکز
13- اصل ابتکار
14- اصل اتحاد و مسئولیت گروهی
15- مهمترین اصول مدیریت مورد نظر هارینگتون امرسون عبارتند از :
1- اصل تعیین صریح ایده آل و هدف
2- اصل احساس عمومی
3- اصل مشاور ورزیده
4- اصل نظم و ترتیب
5- اصل معامله ی عادلانه
6- اصل مدرک و پرونده های دائمی ، کافی ، قابل اعتماد و فوری
7- اصل استاندارد
8- اصل شرایط استاندارد
9- اصل راهنمایی کتبی عملیات استاندارد
10- اصل پاداش برای کارائی
نوعا نویسندگان مدیریت وظائف عمومی مدیران را تحت عنوان اصول مدیریت نامیده اند و به اصول ذیل دسته بندی نموده اند .
1- برنامه ریزی
2- سازماندهی
3- هدایت و رهبری
4- تأمین منابع و پرسنل
5- نظارت و کنترل
رویکردهای مدیریت اسلامی
برای دستیابی به مدیریت اسلامی ، رویکرد های مختلفی پیگیری شده است برخی از این رویکردها ، که جملگی از نظر روش شناسی از روش اجتهاد اسلامی در حوزه ی مدیریت پیروی می نمایند، عبارتند از :
1- رویکرد ارزشی
2- رویکرد اخلاقی
3- رویکرد فقهی
4- رویکرد نظام گرا
5- رویکرد عرضی
6- رویکرد اصولگرا
7- رویکرد مبانی
8- رویکرد متدولوژیک
9- رویکرد مدیریت مسلمانی
در این رویکردها به ترتیب نکات ذیل مورد نوجه محوری قرار گرفته اند:
هنجار های اجتماعی ، ارزش های رفتاری ، احکام الهی مستنبط از آیات و احادیث ، ملاکات ، نظامات و سیستم ، بایدها و نباید های مستبط از احکام ، احکام عرضی متداول در حوزه ی مدیریت ریشه ارزش ها و قواعد کلی آن ، مبانی و اساس معرفتی دین ، روش و جهت دینی و بالاخره در مدیریت مسلمانی محور در راس بودن یک مدیر مسلمان برای اداره ی امور و تاکید بر گزینش کارکنان بر مبنای ملاکهای تقوایی تا از این طریق جلوی اعمال خلاف اسلام گرفته شود . این رویکردها از نوعی رابطه مکمل با یکدیگر برخورد دارند و الزاما با یکدیگر در تضاد می باشند.
فراگرد مدیریت
چه نوع فعالیت هایی کار مدیر را مشخص می کنند ؟ آیا مدیریت فراگردی عمومی ، و لازمه ی هر کارو فعالیت سازمان یافته است؟ برای پاسخگویی به این قبیل پرسش ها ، کوشش های فراوانی شده است در گذشته ، مراد از مدیریت ، فعالیت هایی نظیر اداره ی امور کارکنان و ادره مالی بود . تلقی مدیریت به عنوان فراگرد یا فرایند ، نسبتا تازگی دارد . مفهوم فراگرد، ضمن دلالت بر شیوه ی منظم انجام دادن کار ، به توالی گام ها یا عناصری که به هدف یا نتیجه ی خاصی منجر می شود ، اشاره می کند . پس مدیریت از آن جهت فراگرد تلقی می شود که همه ی مدیران صرف نظر از قابلیت ها یا مهارت های خاص خود ، برای نیل به هدف ، به فعالیت های پیوسته و منظمی می پردازند . نخستین بار سقراط ، مدیریت را فراگردی اجتماعی تلقی کرد ، فراگردی که متضمن یک سلسله وظایف ، فعالیت ها و روابط متقابل است و مناسبات و روابط متقابل افراد در آن نقش اساسی دارد ، اندیشه های جدید در این زمینه از نهضتی که کاربرد روش های علمی را در مدیریت رایج ساخت ، سرچشمه می گیرد . ضرورت کاربرد روشهای علمی در حل مسایل مدیریت تولید و صنعت ، از اوایل قرن بیستم متداول گردید ، بنابراین ، مطالعه ی مدیریت به عنوان یک زمینه ی علمی مستقل ، امر نسبتا تازه ای است. نظریه های کلاسیک مدیریت که عمدتا اصول و مفاهیمی عمومی برای اداره ی فعالیت های سازمانی ارائه کرده ، مدیریت را به عنوان فراگرد تلقی می کنند. راه ساده ی برای تشخیص عناصر تشکیل دهنده ی فراگرد مدیریت ، یافتن پاسخ به سوالاتی است که در انواع مختلف سازما نها برای مدیران مطرح می شود که پاسخگویی به این سوالات ماهیت مدیریت و وظایف آن را آشکار می سازد. اینکه :1 چه باید کرد ؟ پاسخ این پرسش ، هدفهای کلی مقاصد ویژه و برنامه ی کار مدیریت را روشن می سازد . 2- کار چگونه انجام داده خواهد شد ؟
جواب این سؤال ، خط مشی ها و رویها های حاکم بر عملیات را آشکار می سازد و روشها و فنون انجام دادن کار را نشان می دهد ( تعیین خط مشی و رویه ها و روش ها)
3-کار چگونه تقسیم خواهد شد ؟ پاسخ این سؤال ، شیوه ی استفاده از منابع نیروی انسانی
و نیروهای مادی و تکلیف مسئولیت و اختیار را مشخص می کنند ، این امور در سازماندهی یک موسسه ضرورت تام دارند(سازماندهی کار).
4- چه کسانی کار را انجام خواهند داد ؟ جواب این سوال ، وظایف و تکالیف کارکنان شرایط استخدام ، تربیت و آماده سازی ، و شیوه ی به کار گماری آنان را مشخص می کند (کار گزینی ، کار آموزی و کار گماری)
5- کار با چه وسایلی انجام داده خواهد شد؟تسهیلات و تجهیزات ، سرمایه یا بودجه و مواد مورد نیاز برای انجام دادن کار ، با جستجو و یافتن پاسخ به این پرسش مشخص خواهند شد(یقین وسایل انجام دادن).
6- کار در چه وقت و در چه مدتی انجام داده خواهد شد؟(زمان بندی کار)
7- کار با چه کیفیتی انجام داده شود؟
8- کار با چه کیفیتی عملا انجام داده می شود؟ دو سوال آخر ، ارزشیابی کار را مطرح می کند . پاسخ سوال اول ، ملاک های ارزشیابی و پاسخ سئوال دوم ، عمل ارزشیابی را معین می کند به مد این دو می توان معلوم کرد نحوه ی انجام دادن کار تا چه اندازه با معیار های تعیین شده همخوانی دارد. ( کنترل و ارزشیابی کار).
در هر سازمانی ، وظایف کلی مدیران با جستجو وارائه راه حل و پاسخ به مسائل فوق آشکار و از وظایف دیگر متمایز می شود، مثلا در سازمان های آموزشی ، وظایف آموزشی از وظایف مدیریت متمایز است. معلمان از مواد آموزشی استفاده می کنند ، درس تهیه می کنند ، تدریس می کنند ، امتحان می گیرند و به سایر فعالیت های مربوط به آموزش و یادگیری می پردازند و از طریق فراگرد آموزش نتایجی با ارزش تر و با اهمیت تر از مواد و سایلی که مورد استفاده قرار گرفته اند حاصل مکی شود اهمیت و تاثیر کار مدیر آموزشی از وظایف آموزشی فراتر می رود.
کار کردهای مدیریت
فراگرد مدیریت را غالبا به کار کرد ها و وظایف مدیریت تفکیک و تجزیه می کنند. منظور از کارکرد اشاره به فعالیتی مهم و اساسی است که در نیل به هدف ضرورت تام دارد ، در اینکه کدام کارکرد مدیریت مهم است، میان صاحب نظران اختلاف نظر وجود دارد . به عبارت دیگر طبقه بندی هایی که به منظور تجزیه فراگرد مدیریت صورت می گیرد متفاوت است این تفاوت گاهی ناشی از میزان اهمیتی است که برای هر یک از کارکردها قایل می گردند یا غالبا ناشی از اصطلاحات مختلفی است که برای تعریف آنها بکار برده می شوند. هانری فایول اولین کسی بود که فراگرد مدیریت را به وظایف یا کارکردها تقسیم و تعریف کرد او پنج وظیفه ی اساسی را در مدیریت تشخیص داد:
1- برنامه ریزی: یعنی ، پیش نگری و تدارک وسایل برای عملیات آینده.
2- سازماندهی : یعنی، ترکیب و تخصیص افراد و منابع دیگر برای انجام دادن کار.
3- فرماندهی : یعنی ، هدایت و جهت دهی افراد در انجام دادن کار.
4- هماهنگی : یعنی ، به هم پیوستن و وحدت بخشیدن همه ی کوشش ها و فعالیت ها.
5- کنترل : یعنی ، رسیدگی به اینکه آیا کلیه امور طبق مقررات و دستورات صورت می گیرند یا نه.
در اغلب کتاب های درسی مدیریت ، کارکردها به عنوان موضوع های اصلی سازمان مدیریت قلمداد می شوند. در طبقه بندی رایجی که امروزه در کتاب های درسی مورد توجه است، کارکردهای مدیریت عبارتنداز: برنامه ریزی ، سازماندهی ، رهبری و کنترل . صاحب نظران اخیر ، هماهنگی را جزو لاینفک همه ی مراحل مدیریت دانسته از تفکیک آن به عنوان کارکردی مجزا خودداری می کنند. به علاوه در بعضی از طبقه بندی ها ، ارتباط و تصمیم گیری نیز به عنوان کارکردهای مدیریت توصیف می شوند. شاید انتزاعی ترین طبقه بندی وظایف مدیریت ، تلقی آن به صورت دو فعالیت عمده ی تصمیم گیری و اجرای تصمیم باشد رابطه ی این دو طبقه بندی را می توان به
به شرح زیر نشان داد:
تصمیم گیری ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ برنامه ریزی
سازماندهی
اجرای تصمیم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رهبری
کنترل
عمل مدیریت بسیار پیچیده تر از توصیف آن وسیله ی این تقسیم بندی هاست، کارکردهای مدیریت ، در عمل ، باهم روابط متقابل دارند. گرچه ظاهرا به نظر می رسد که برنامه ریزی و سازماندهی مقدم بر رهبری و کنترل است ، ولی اگر در فراگرد فعالیت های سازمان معلوم شود که برنامه ریزی و سازماندهی مشکلاتی دارند ، برنامه ریزی و سازماندهی مجدد یا تجدید نظر در آنها ضرورت پیدا می کند بنابراین ، کارکردهای مدیریت را می توان به صورت فراگردی پیوسته و مداوم تصویر کرد. مطابق این شکل:
کارکردهای مدیریت و روابط متقابل آن
اکنون می توان تعریف دیگری از مدیریت برحسب کارکردها و وظایف آن ارائه کرد: مدیریت فراگرد برنامه ریزی ، سازماندهی ، رهبری و کنترل فعالیت های اعضای سازمان و استفاده از همه ی منابع موجود سازمانی برای دستیابی به هدف های آن است.
مهارت های سه گانه مدیریت
1- مهارت فنی : یعنی دانایی و توانایی در انجام دادن وظایف خاص که لازمه ی آن ورزیدیگی در کار برد فنون و ابزار ویژه و شایستگی عملی در رفتار و فعالیت است . مهارت های فنی از طریق تحصیل ، کارورزی و تجربه حاصل می شوند ، مدیران معمولا این مهارت ها را طی دوره های آموزشی یا کار آموزی فرا می گیرند . نظیر دانش ، فنون ، و روشهای برنامه ریزی ، بودجه بندی ، کنترل ، حسابداری ، امور مالی ، کارگزینی ، کارپردازی و غیره ، ویژگی بارز مهارت فنی آن است که به بالاترین درجه ی شایستگی و خبرگی در آن می توان دست یافت زیرا این نوع مهارت ماهیتاً دقیق ، مشخص ، دارای ظوابط عینی و قابل اندازه گیری است . از این رو کنترل و ارزشیابی آن ، هم در جریان آموزش و هم در مرحله کاربرد و عمل آسان است ، مهارت های فنی مورد نیاز مدیران آموزشی ،علاوه بر موارد فوق ، شامل مهارت و تبحر در برنامه ریزی آموزشی ، ارزشیابی آموزشی ، راهنمایی آموزشی ، فنون و روشهای تدریس و فنون اداری و مالی آموزش و پرورش است . مدیر آموزشی برای انجام وظایف خاصی که دارد باید از مهارت های فنی کافی برخوردار باشد .
2- مهارت انسانی ، یعنی داشتن توانایی و قدرت تشخیص در زمینه ی ایجاد محیط تفاهم و همکاری و انجام دادن کار بوسیله دیگران ، فعالیت مؤثر به عنوان عضو گروه ، درک انگیزه های افراد و تأثیر گذاری بر رفتار آنان ، مهارت انسانی در نقطه ی مقابل مهارت فنی است یعنی کارکردن با مردم در مقابل کارکردن با اشیاء و چیزها داشتن مهارت های انسانی مستلزم آن است که شخص بیش از هر چیز خود را بشناسد ، به نقاط ضعف و قوت خود آگاه باشد عقاید و افکارش بر خود او روشن باشند ، اعتماد به نفس داشته باشد به دیگران اعتماد کند ، به عقاید و ارزشها و احساسات آنان احترام بگذارد ، آنان را درک کند ، از تأثیر گفتار و کردار خویش بر دیرگان آگاه باشد و بتواند محیط امن و قابل قبولی برای جلب همکاری دیگران فراهم سازد . مهارت های انسانی به آسانی قابل حصول نیستند و فنون و روشهای مشخصی ندارند امروزه ، دانش علمی در قلمرو روان شناسی ، روان شناسی اجتماعی و مردم شناسی و تجربه و کارورزی در شرایط گروهی و اجتماعی ، به طور غیر مستقیم زمینه ی دستیابی به مهارت های انسانی را فراهم می سازند . کنش و واکنش متقابل با مردم و حساسیت نسبت به انگیزه ها ، انتظارات و رفتارهای آنان ، کمک می کند تا شخص ، به مرور بتواند علل و عوامل شکل دهنده ی رفتار افراد انسانی را درک کرده راه و رسم کارگردان با مردم و اثر گذاری بر رفتار آنان را بیاموزد مدیر آموزشی برای اینکه بتواند در شمار یکی از اعضای مؤثر محیط آموزشی در آید و بین اعضای تحت رهبری خود همکاری و تفاهم به وجود آورد ، باید به حد کافی از مهارت های انسانی بهره مند باشد .
3- مهارت ادراکی : یعنی توانایی درک پیچیدگی های کل سازمان و تصور همه عناصر واجزای تشکیل دهنده ی کار و فعالیت سازمانی به صورت یک کل واحد ، به عبارت دیگر ، توانایی درک و تشخیص اینکه کارکرد های گوناگون سازمان به یکدیگر وابسته بود . تغییر در هر یک از بخشها ، الزاماً بخشهای دیگر را تحت تأثیر قرار میدهد . آگاهی از این روابط و شناخت اجزا و تصمیم گیری و عناصر مهم در موقعیت های مختلف ، مدیر را قادر می سازد که به طریقی تصمیم گیری یا اقدام کند که موجبات اثر بخشی سازمان و رضایت کارکنان آن را فراهم نماید . اکتساب مهارت ادراکی ( یا مفهومی ، ) مستلزم آموزش نظریه های علوم رفتاری ، به ویژه نظریه های سازمان ، مدیریت و تصمیم گیری و کاربرد عملی آن هاست . امروزه دوره های آموزش دانشگاهی در رشته های تخصصی و آشنایی با نگرش و روشهای سیستمی و اسفاده از یافته های مطالعات و تحقیقات راجع به سازمانها ، زمینه ی دستیابی به مهارت ادراکی در مدیریت را فراهم می سازند ، مدیر آموزشی برای اینکه بتواند محیط آموزشی را بشناسد ، روابط متقابل میان عوامل مختلف را درک کند ، اولویتهای آموزشی را تشخیص دهد ، تصمیمات مؤثر را اتخاذ کند و با اقدامات خود بهترین نتایج را عاید نظام آموزشی سازد باید از مهارت ادراکی قابل ملاحظه ای برخوردار باشد .
مشورت و کمک فکری گرفتن
به طور طبیعی انجام هر عملی معمولا به دو نوع فعالیت نیازمند است ، بدنی و فکری مثلا در ساختن یک ساختمان اگر بکار بردن مصالح آن نیاز به فعالیت های بدنی دارد ، بدیهی است که تنظیم نقشه و طرح پیاده کردن آن محتاج به فعالیت های فکری است . از طرفی هم همان طور که هر فرد در نوع اول از فعالیت های خود محتاج به تعاون و همکاری بدنی است همچنین در نوع دوم از فعالیت های خود محتاج به تعاون و همکاری فکری است ، بنابراین قرآن هم ، همان طور که در سوره ی مائده در آیه ی 2 می فرماید: وَتَعَاوَنُواْ عَلَى الْبرِّ وَالتَّقْوَى . یعنی در نیکوکاری و پرهیزکاری مددکار و کمک یکدیگر باشید (فعالیت های بدنی) در سوره ی آل عمران آیه ی 159 هم می فرماید : وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ. یعنی ای پیامبر در هرکاری با مردم مشورت نما ( فعالیت های فکری) از سوی دیگر مسلم است در بسیاری از مواردی که نیاز به فعالیت بدنی است امکان این که بتوان موفق شد وجود دارد نهایت این که زمان بیشتری لازم دارد . در حالی که در مورد دوم نیز نیاز به فعالیت های فکری است حتی احتمال چنین امکانی هم بعید به نظر می رسد. چون بدیهی است مسایلی که نیاز به فعالیت های بدنی دارد اولا مثل خود بدن محدود است ثانیا ساده است و در نتیجه به تنهایی می توان موفق به انجام آنها شد اما مسایلی که محتاج به فعالیت های فکری است که از آن جمله است مساله مدیریت مثل خود فکر اولا نا محدودند ، ثانیا پیچیده هستند و در نتیجه به طور طبیعی نیاز به همکاری بیشتری خواهند داشت .
از این روی هنگامی که امام علی (ع)مالک اشتر را به عنوان والی و استاندار مصر تعیین و منصوب می کند خطاب به وی چنین می فرماید: وَ أَكْثِرْ مُدَارَسَةَ الْعُلَمَاءِ، وَ مُنَافَثَةَ الْحُكَمَاءِ، فِي تَثْبِيتٍ مَا صَلَحَ عَلَيْهِ أَمْرُ بِلاَدِكَ، وَ إِقَامَةِ مَا اسْتَقَامَ بِهِ النَّاسُ قَبْلَكَ.
یعنی ای مالک درباره ی آنچه کار شهر های تو را تنظیم گرداند و بر پاداشتن آنچه مردم پیش از تو بر پاداشته اند ، بسیار با دانشمندان مذاکره کن با راستگویان و درست کرداران به گفتگو بنشین ( که بر اثر آن همیشه حکومت تو پایدار مانده و کار رعیت به شایستگی انجام گیرد) صریحتر از این بیان دیگر امام (ع) است که در کلمات قصار حضرت مطرح است و می فرماید : مَن مَلَکَ اِستَاثَرَ و مَنِ استتَبَّدَ بِرَایِهِ هَلَکَ مَن شاوَرَ الرِّجال شارَکَها فِی عُقُولِها.
یعنی هر کس به چیزی دست یافت و قدرت پیدا کرد خود رای می شود و به رای و اندیشه دیگران بی اعتنا می گردد و هر کس خم خود رایی نمد و در کارها مشورت نکند تباه می شود ولی هر کس با مردان با تجربه شور و مشورت نماید در خرد هایشان شرکت می کند ، چون بدیهی است که حکم چند عقل در هر کار از حکم یک عقل سودمندتر و شایسته تر است. و قرآن علاوه بر آیه ی 159 از سوره ی مبارکه آل عمران که موضوع را به صورت امر مطرح می کند در آیه ی 38 از سوره ی مبارکه شوری هم یکی از صفات و خصوصیات برجسته بندگان شایسته ی خدا را همین شو و مشورت با یکدیگر در کار ها می داند و می فرماید: وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَى بَیْنَهُمْ . یعنی بندگان صالح خدا آنهایی هستند که امر خدا را اجابت و اطاعت کرده ، نماز را برپای داشته و کارشان را با مشورت یکدیگر انجام می دهند.
مدیریت دراسلام و مصادیق آن
دین اسلام زمانی دین اصلی و مهم، و دین اکثریت مردم قسمتی از جهان بود که بیش از نصف جهان متمدن در سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا را تشکیل می داد. با گسترش زندگی ماشینی و متحول شدن کشورهای صنعتی و بعد از آن بسیاری از کشورهای جهان سوم در آسیا و آفریقا و گذشت زمان، بسیاری از اصول اعتقادی، انسانی و اخلاقی از روابط بین افراد، روابط تجاری و سازمانی فاصله گرفت و شاهد آن هستیم که شرایط ناشی از بی تفاوتی حاکم بر جهان مادی باعث بروز جنگ و خشونت در اقصی نقاط جهان گردیده.
همچنین عدم پایبندی به اصول اخلاقی هم باعث بروز تضادهای اجتماعی گردیده، از هم گسیختن بنیاد خانواده، گسترش روزافزون استفاده از مواد مخدر، استفاده ابزاری از زن در جوامع صنعتی، از دیگر آثار بی توجهی به اصول اساسی ادیان الهی می باشد.
تمام مسائلی که در بالا به آنها اشاره شد باعث بروز نگرانی اندیشمندان این جوامع گردیده و آنها را به حل این مشکلات واداشته است. یکی از مهمترین مولفه های بوجود آورنده این مشکلات دیدگاه مدیران غربی می باشد که فقط بدنبال کسب منافع بیشتر بدون در نظر گرفتن مسائل اجتماعی و اخلاقی هستند. در همین زمان با توجه به گسترش شبکه های ارتباط جمعی و آشنائی سایر ملل با دین اسلام، بویژه اصول اولیه و بنیادین این دین باعث جذب و گسترش روز افزون اسلام بعنوان یک دین جامع و در بر گیرنده همه مسائل اجتماعی در اقصی نقاط جهان گردیده است و در حال حاضر یکی از مهمترین موضوعاتی که ذهن اندیشمندان و پژوهشگران بدان معطوف گردیده مدیریت از دیدگاه اسلام میباشد.
مدیریت اسلامی
اگر بخواهیم تعریفی از مدیریت اسلامی داشته باشیم میتوانیم بگوئیم :
“شیوه به کار گیری منابع انسانی و امکانات مادی، بر گرفته از آموزه های اسلامی برای نیل به اهداف متاثر از نظام ارزشی اسلام است.” از مهمترین آموزه های اسلامی که به آنها در حدیث ثقلین همه اشاره کرد :
پیامبر اسلام که خود الگوی تمام مسلمین در همه زمینه ها می باشند در حدیثی به معرفی الگوهای پس از خود برای مسلمین می پردازند.
(انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی اهل بیتی فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض)
همانا در بین شما مسلمانان دو چیز گرانبها گذاشتم. کتاب خدا قرآن و اهل بیتم. پس همانا این دو جدا نمی شوند تا اینکه بر حوض وارد شوند.
با توجه به این توضیحات می توانیم بگوئیم که در تمام مراحل تصمیم گیری و اجرای تصمیمات باید اصول اعتقادی اسلام را در نظر گرفت و از تعالیم اسلامی از قبیل قرآن کریم بعنوان یک کتاب آسمانی انسان ساز و همچنین احادیث و روایت موجود از پیامبر اکرم (ص) و ائمه اطهار (ع) استفاده نمود و در حقیقت به علم مدیریت ارزش اسلامی را می افزائیم و مدیریت اسلامی را استخراج میکنیم.
اگر بخواهیم تعریف کاملتری از دیدگاه اندیشمندان اسلامی داشته باشیم چنین تعبیری را میتوان بیان کرد :
“مدیریت اسلامی را در منابع اسلامی (قرآن و سنت) مورد بررسی قرار داده، آیات یا احادیثی را که سخن به صراحت یا اشارت درباره آنها دارد استخراج و جمع آوری کنیم و مضامین آنها را به عنوان پاسخهائی مطرح شده در علم مدیریت تلقی نمائیم و ضمناً سیره امامان معصوم (ع) را نیز به عنوان سنت عملی مورد توجه قرار دهیم و بدین ترتیب، مطالب بدست آمده بعنوان راه حلهای ارائه شده از طریق دین برای مسائل مدیریت، تنظیم و تدوین گردد و به عنوان مدیریت اسلامی عرضه شود.”
تفاوت مدیریت اسلامی و غیر اسلامی
برای درک بهتر وجه تمایز مدیریت اسلامی باید تفاوت این سبک مدیریتی را با سایر سبکها مورد بررسی قرار داد. نگرش مکاتب به مسائل مختلف مبنای بسیاری از رفتارها در جامعه می شود از این رو نگرش مکتب اسلام هم بر تمام امور اطراف خود اثر گذار خواهد بود. یکی از نگرشهای که دین اسلام را به نوعی از سایر ادیان متفاوت ساخته نگرش این دین به دنیا و آخرت است.
در اسلام تفکیکی بین دنیا و آخرت صورت نگرفته است و آخرت ادامه حیات دنیوی محسوب می شود لیکن اصالت دادن به دنیا و محبوب و مقدم داشتن آن مذموم شمرده می شود. بر این اساس هر نوع فعالیت دنیوی با نیت اخروی، عبادت بوده و در انسان مسلمان برای تلاش و اصلاح امور دنیوی و خدمت به بندگان خدا یک تعهد محسوب میشود. ولی در مدیریت در سایر مکاتب چون مدیریت به دنبال سو حداکثر است و سعادت را در مادیات و در دنیا جستجو می کند و به پایان کار (آخرت) اعتقادی ندارد.
پس میتوان عمده تفاوت بین مکتب مدیریت اسلامی با سایر مکاتب را نگرش هر یک به دنیا و آخرت بیان نمود. توجه به آخرت در این مکتب ایجاد تعهد در مدیریت را در پی دارد و این احساس تعهد باعث میشود تا بسیاری از نگرشهائی که باعث تزلزل در مسائل اجتماعی جوامع امروزی شده از بینش مدیران خارج شود و ارزش به انسان و روابط انسانی باعث رشد و تعالی جوامع گردد. ولی نبود تعهد و بی اعتقادی به آخرت باعث توجه به دنیا و مادیات شده و جو بی تفاوتی را ایجاد میکند که بسیاری از مشکلات ناشی از آن در کشورهای صنعتی و بویژه غربی قابل مشاهده و بررسی است.
اخلاق مدیران در اسلام
نقش اخلاق در مدیریت اسلامی بسیار مهم است زیرا اخلاق مدیران در مدیرت اسلامی باید مبتنی بر معیارهای اخلاقی اسلام باشد و از مهمترین الگوهای فردی که میتوان نام برد و معیارهای اخلاقی آنها را مورد بررسی قرار داد پیامبر اسلام (ص) و امیرالمومنین علی (ع) می باشند. بطوریکه در قرآن کریم نیز زیبائی اخلاقی پیامبر نور و رحمت را می ستاید و ایشان را به عنوان برترین الگو برای انسانهای اهل کمال و سعادت معرفی می کند، لذا در خصوص ارتباط اخلاق با عملکرد و منش مدیران در جامعه اسلامی حساسیت زیادی وجود دارد.
مدیری که با اخلاق و با روح توکل برخدا و اعتقاد بر قدرت بی نهایت الهی تربیت یافته است هنگام بروز خطرها و بحرانها خود را نمی بازد و متانت و آرامش خود را از دست نمی دهد و طبعاً چنین مدیری تصمیمهای عاقلانه تر و سنجیده تر اتخاذ می کند و بهتر می تواند روحیه کارمندان و زیر دستان را تقویت کند و ایشان را به فرجام نیک امیدوار ساخته از یاس و نا امیدی و خودباختگی نجات دهد. و نیز چنین مدیری تحت تاثیر چرب زبانیها و تملق گوییها قرار نمی گیرد و در دام حیله های سود پرستان مکار نمی افتد، و از سوی دیگر با رفتار متواضعانه و فروتنانه و با دلسوزیها و مهربانیهای مخلصانه علاقه کارمندان را جلب کند و در نتیجه بازده کار افزایش می یابد بدون اینکه نسبت به کسی ستمی روا داشته باشد.
مدیر در اسلام باید دارای صفات و ویژگی هایی باشد که از مهمترین آنها اخلاق اسلامی است. علم اخلاق، علم معاشرت با خلق است. در این علم انسان رذائل و فضائل اخلاقی خوب و بد را شناسایی می کند و در زندگی خویش به کار می گیرد. اخلاق مدیر تحت سه عنوان مورد بررسی قرار می گیرد:
1- اخلاق فردی مدیر که از آن جمله به امانت داری، حسن خلق، کظم غیظ، عشق به کار، صبر،کنترل نفس و … می توان اشاره کرد.
2- اخلاق اجتماعی مدیر که در این عنوان به موارد زیر اشاره می شود: پرهیز از استبداد، ساده زیستی و عدم رفاه طلبی، مبارزه با فرهنگ تملق، مدارا و قاطعیت، مشورت و … این صفات و ویژگی ها مربوط به روابط بین فرد و جامعه ای است که با آن سروکار دارد.
3- اخلاق دینی مدیر که شامل ایثار، تقوا، ایمان به خدا، اخلاص و … می باشد. این ویژگی ها در عملکرد مدیر بسیار مؤثر است.
همانطور که بیان شد اخلاق یکی از مهمترین ویژگیهای مدیران اسلامی است و مدیران با صفات اخلاقی اسلام میتوانند سازمان تحت فرماندهی خو را به سمت تعالی و پیشرفت به حرکت درآورند و در ضمن محیط را برای پرورش مدیران با همان دیدگاه و اندیشه نیز مهیا می کنند و بدین ترتیب اخلاق اسلامی در میان افراد یک سازمان نهادینه می شود و این افراد که خود قسمتی از جامعه را تشکیل میدهند بعنوان عوامل ترویج دهنده معیارهای اخلاقی اسلام در جامعه مطرح می شوند.
مقایسه مدیران در مکتب اسلام و سایر مکاتب
مدیریت یکی از رشته های علوم انسانی است و محور آن انسان است و به همین دلیل در رشته مدیریت نیاز خاصی به شناخت انسان می باشد، یکی از مباحثی که ما در مبحث اخلاق مدیران به آن اشاره کردیم مبحث ((ارزشهای انسانی)) بود. بسادگی می توان دریافت که عمده تفاوت بین مدیران در مکتب اسلام و سایر مکاتب دیدگاه آنها به جایگاه انسان و ارزشهای انسانی است.
مدیریت در مکتب اسلام بر مبنای عمل به حق می باشد و مدیران در این مکتب با در نظر گرفتن آخرت و همچنین ارزشهای الهی و انسانی استراتژی های خود را ترسیم می کنند و نمی توانند از هر وسیله برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند و در حقیقت ارزشهای الهی و انسانی جهت دهنده مدیران اسلامی هستند. مدیران اسلامی باید در همه حال مساوات و عدالت را رعایت کنند و بر هوای نفس خود تسلط داشته باشند. و باید بخاطر بسپارند، مسئولیت و پست و مقامی راه که در اختیار دارند امانت الهی است و باید همچون امانتداری صادق و امین از هر آلودگی و گناهی از آن حفاظت کنند و در همه احوال در اعمال شیوه مدیریت به امیرالمومنین علی (ع) اقتدا کنند.
مدیریت در سایر مکاتب بر مبنای تصمیم گیری و مدیریت، سود و زیان است. دیدگاه این مکاتب تجارت مآبانه، از اسنان آغاز شده و مهمترین وظیفه اش استمرار حیات برای کسب مال بیشتر و رفاه افزونتر است و در این مکاتب ارکان و اجزای مدیریت سود آوری است و در راه کسب این هدف، انسان، جامعه، مشتری و ارزشهای الهی و انسانی می تواند در مقطعی هدف یا ابزار یا عاملی حاشیه ای قلمداد گردند.
در مکاتب غربی دیدگاه آنها استفاده حداکثر از انسان است و تفسیرشان از مدیریت در چهارچوب ماده و خارج از معنویات و الهیات است ولی در مدیریت اسلامی با تئوری کمال و سعادت انسانی روبرو هستیم و از همه مهمتر ((تولید)) و ((تعالی)) مکمل یکدیگر هستند.
و در مدیریت اسلامی هدف اصلی تکامل یافتن انسان است و استفاده صحیح از انسان بطوریکه ارزشهای انسانی در سرلوحه تصمیم گیری مدیران قرار دارد.
یکی دیگر از تفاوتهای مدیریت اسلامی با سایر مکاتب مدیریتی در تاثیری گذاری مدیریت بر اعتقادات مردم می باشد. اگر در مدیریت اسلامی مدیریت خوب صورت نپذیرد آفات جبران ناپذیری به ریشه های دینی و اعتقادات مردم خواهد زد و دلیلش این است که مدیریت اسلامی آمیخته با اصول دین است و بر عکس اگر مدیریت خوب اعمال شود می تواند باعث جذب افراد شود ولی در مکاتب دیگر اینطور نیست زیرا اصول مدیریت عموماً بر پایه اعتقادات مردم نیست و دیدگاه مدیران به مدیریت از ناحیه شخصی است لذا مدیریت آنها بر عقاید افراد جامعه تاثیری ندارد و در حقیقت نوعی بی تفاوتی در قبال دیدگاه مدیران و عملکردشان در میان مردم وجود دارد و تنها نگرش و کنترل سطحی از سوی جامعه بر مدیران حاکم است.
نگاهی بر مدیریت نبوی و مدیریت علوی
در نگاه نبوی مدیریت امانت است و باید به مثابه امانت از آن نگهداری کرد نه اینکه مدیریت به ابزاری برای کسب اهداف مدیر تبدیل شود، لباس مدیریت را باید به اهل آن پوشاند و به افراد ناشایست و بدون اهلیت نباید مدیریت سپرد. طبق سیره نبی اکرم (ص) مدیر باید توانایی، کفایت و شایستگی لازم را داشته باشد، علاوه بر آن از دانش و آگاهی کافی برخوردار باشد، پیغمبر(ص) بارها تاکید کرده کسی که بدون علم عمل کند و آگاهی نسبت به کار نداشته باشد، فساد مدیریتی او از کارهای اصلاحی و ساماندهیاش بیشتر خواهد بود.
بدون تردید چگونگی روابط انسانی در مدیریت، تابع نوع نگرش به انسان است. در مکتب اسلام که بیش از تمام مکاتب بر ارزش انسان و رشد و تعالی مادی و معنوی او، تاکید گردیده در قلمرو مدیریت نیز توجه کافی به انسان و ابعاد بالاترین اهداف به شمار می آید. لذا بدیهی است روابط انسانی در مدیریت نیز مورد توجه بوده است. پیامبر اسلام (ص) در حدیثی مدیر را نیازمند سه ویژگی می داند:
1- تقوا، که او را به خدا متصل نماید و از موج های شیطانی بر خاسته از هواهای نفسانی دور نماید.
2- سعه صدر که زمینه ظرفیت روحی و روانی او را ارتقا بخشد.
3- مهارتهای ارتباطی که بتواند همکارانش را همچون پدری مهربان در زیر چتر محبت خویش قرار بدهد.
پیامبر گرامی اسلام (ص) یکی از مدیران موفق تاریخ است، ایشان توانست از مردمی عقب مانده و نیمه وحشی، بهترین انسانها را بسازد و بهترین جامعه را به وجود آورد و زیباترین شهر را به عنوان الگو به بشریت ارائه کند. علت موفقیت ایشان در مدیریت جامعه آن زمان چه بوده است ؟ قطعاً استفاده از فرامین و دستورهای قرآن کریم ایشان را در اهدافشان به موفقیت رسانده است.
یکی دیگر از دیدگاههای مدیریتی در مدیریت اسلامی، مدیریت علوی میباشد که در امتداد و ادامه را مدیریت نبوی می باشد حضرت علی (ع) در مدیریت خود علاوه بر دستورات قرآن کریم از دیدگاههای پیامبر اسلام (ص) هم بهره می بردند. یکی از منابعی که سرشار از مباحث مدیریتی است نهج البلاغه میباشد که بررسی و مطالعه آن به مدیران توصیه می شود.
یکی از مهمترین صفات مدیر از نظر حضرت علی (ع) شرح صدر میباشد که در این مورد فرموده اند : ” آله الریاسه سعه الصدر” مهم ترین وسیله لازم برای مدیریت داشتن سعه صدر و سینه ای گشاده می باشد.
یکی از کاملترین دستورات مدیریتی حضرت علی (ع) فرمایشات ایشان در زمان انتصاب مالک اشتر به ولایت مصر بود که طى آن وظایف یک مدیر را براى ایجاد محیطى سالم کاملا مشخص فرمودند که رعایت اصول آن مىتواند در تمامى زمانها ایجاد بهداشت روانى یا “بهرهوری" مفید را در پى داشته باشد. از مهمترین نکاتی که می توان نام برد :
1- ارزشیابى موقعیت حال و گذشته.
2- توجه به نظرات افراد تحت نظارت.
3- توجه به قضاوتهاى افراد تحت نظارت.
4- خودسازى و جهاد اکبر.
5- عشق و محبت و رافت بر افراد تحت نظارت.
6- عدم ترور شخصیت و انتقامجویى از افراد تحت نظارت.
7- داشتن گذشت و اغماض و تعامل.
8- توجه به حق تعالى در کلیه لحظات.
9- عطوفت با افراد تحت نظارت.
10- تصمیمگیرى با تعمق.
11- نفى شیوه دیکتاتوری.
12- انتقادپذیرى و عدم خودبزرگبینی.
13- عدل و داد و میانهروى در امور.
در مدیریت اسلامی ، مدیریت تنها با اتخاذ تصمیم پایان نمیپذیرد بلکه پس از اتخاذ تصمیم باید به خدا توکل کرد و از درگاه لایزال الهی مدد خواست و امور خویش را بدو واگذار نمود.
همانطور که در مدیریت نبوی و مدیریت علوی بیان نمودیم توجه به آخرت و توکل بر نیروی بی کران الهی مبنای اصلی همه تصمیم گیرها در مدیریت اسلامی میباشد و بدون توجه به ارزشهای الهی و ارزشهای انسانی مدیریت در اسلام هیچ معنای ندارد و فقط دیدگاه معنوی و غیر مادی این مکتب است که آن را از سایر مکاتب مدیریت متمایز و مورد توجه قرار داده است.
مدیریت و ویژگیهای مدیران نمونه ازدیدگاه قرآن
1- سازمان و مدیریت بدیهی است هر سازمان اجتماعی برای نیل به اهدافی طراحی شده و با توجه به ساختارش نیازمندنوعی مدیریت است و گفتنی است ظهور پدیده اداره کردن مربوط به روزگار اخیر نیست ، بلکه از دیرباز بشر متوجه شده است که برای رسیدن به یک هدف لازم است به بسیج امکانات و رهبری این امکانات به سوی آن هدف مشخص ، اقدام کند . البته بایدتوجه داشت که شیوه رهبری و مدیریت در هر تمدنی بستگی به ساخت فرهنگی آن تمدن دارد است . 2 مفاهیم وتعاریف مدیریت : برای مدیریت تعاریف مختلفی آمده است . مدیریت را می توان علم و هنر متشکل و هماهنگ کردن ، رهبری و کنترل فعالیت های دسته جمعی برای نیل به اهداف مطلوب یا حداکثر کارائی تعریف کرد . صاحب نظری ، مدیریت را هنر اجرای امور بوسیله توصیف کرده و بر نقش دیگران و قبول هدف از سوی آنان تأکیده ورزیده است .
گروهی مدیریت را علم و هنر و هماهنگی کوششها و ساعی هدایت و کنترل کوششهای اعضای سازمان و استفاده از تمام منابع سازمان برای دستیابی به اهداف معین کرده اندو بالاخره مدیریت را با تکیه بر بعد انسانی آن از یک سو و با توجه به هدف الهی آناز سوی دیگر چنین تعریف می کنیم. مدیریت یعنی کار کردن با مردم ، میان مردم ، برای مردم به خاطر خدا منظور از تعریف فوق این است که هیچ نهاد اجتماعی بدون در نظر گرفتن مردم یا انسان ها و نیازهای آنها بدون آن که نظام متعلق با آنها باشد تأسیس نمی شود.
چنانکه اگر نگاهی به زندگی پیامبر اکرم بیفکنیم ، می بینیم آن حضرت قبل و بعد از بعثت در میان مردم بودند و همه جا عضو گروه محسوب می شدند با همه بزرگی وعظمت حضرت می فرمود: « ما اَنا اِلا لواحِدِ منکم» من کسی جز یکی از شما نیستم برای مردم ، به مفهوم در خدمت مردم و خادم آنها بودن است .
ضرورت مدیریت : اکنون عصر مدیریت و رهبری است و موفقیت نهاد ها و سازمان تا حد زیادی به کارائی واثر بخشی مدیریت بستگی دارد . با توجه به ضرورت اهمیت مدیریت که سبب پیدایش گرایش ها و انواع مختلف مدیریت شده است ، کمتر دانشگاهی در گوشه وکنار جهان وجود دارد که به تدریس رشته های مدیریت دولتی و بازرگانی ، صنعتی ، نظامی ، عمومی ، آموزشی و غیره نشان دهند . این ضرورت و نیاز می باشد اگر چه مدیریت های مختلف در اصول یکسان هستند ولی از جنبه های فنی وعملی با هم تفاوت زیادی دارند امادر آثاری چون قابوسنامه ، اخلاق ناصری ومدینه فاضله فارابی با توجه به شرایط روشهایی که برای آماده سازی رهبری اجتماعی ارائه می دهند روی هم رفته بر اکتسابی بودن صفات مدیریت ورهبری تکیه دارند .در کتاب پر ارزش اخلاق ناصری ضمن آن که انسان را قابل تربیت می داند انتخاب راهی غیر از راه درست تربیت را شقاوت آور می داند .او برای تمام ویژگی های انسانی صفات متضادی را بر می شمرد و راههای تبدیل رذائلی مانند ترس و جبر ، بخل و گستاخی و بی حیایی و رقیب را به فضائلی مانند شهادت ، ایثار ، تواضع و حرّیت بیان می کند و می گوید که هر کس می تواند خود را بسازد و به آنچه می خواهد برسد.
اصول وارکان مهم مدیریت
1- برنامه ریزی : برنامه ریزی عبارت است از تعیین اهداف وتدارک فعالیت ها ، امکانات و وسایل برای تحقق اهداف ، مدیر در صورتی می تواند کاری را درست انجام دهد که قبل از انجام آن بداند که می خواهد به چه چیزی دست یابد.
طرح کار روزانه : 1- تعیین وظایفی که هر روز باید انجام شود . 2- اولویت بندی وظایف روزانه 3- انجام دادن وظیفه بر اساس اولویت بندی انجام شده در زمان مشخص 4- بازنگری و ارزشیابی عملکرد روزانه و استفاده از نتایج آن برای اصلاح برنامه
2- سازماندهی : فراگرد سازماندهی یعنی جریان نظم و ترتیب دادن به کار و فعالیت ، تقسیم و تکلیف آن به افراد به منظور انجام دادن کار و تحقق هدفهای معین.
چنانکه در قرآن ( آیه 20 سوره نمل) آمده است:
« و تَفَقَّد الطَّیرَ فَقال مالی لا اَریَ الهُدهُدَ ام کان مِن الغائِبینَ»
« سلیمان در جستجوی پرنده ( هد هد ) بر آمد و گفت چرا هد هد را نمی بینم یا اینکه از غایبان است» در آیه فوق به فرازی از زندگی شگفت انگیز سلیمان اشاره کرده است و ماجرای هدهد و ملکه سبا را بازگو می کند.
1- رئیس حکومت یا یک مدیر باید آنچنان در سازمان تشکیلاتی خود دقیق باشد که حتی غیبت یک فرد عادی و کوچک را احساس و پیگیری کند
2- مراقب تخلف یک فرد باشد و برای اینکه روی دیگران اثر نگذارد ومحکم کاری کند و پیشگیری لازم را بعمل آورد .
3- هرگز کسی را نباید غیاباً محاکمه کرد .باید اجازه داد در صورت امکان از خودش دفاع کند .
4- باید جریمه به مقدار جرم باشد و برای هر جرمی مجازات متناسبی در نظر گرفته شود و سلسله مراتب رعایت گردد .
5- هدایت و رهبری : وظیفه هدایت و رهبری ایجاب می کند که مدیران همواره باکارکنان خود در کنش و واکنش متقابل قرار گیرند . رهبری در مدیریت فراگرد اثر گذاری ونفوذ در رفتار اعضای سازمان برای یاری و هدایت آنها در ایفای وظایفشان است .
6- نظارت و کنترل : نظارت و کنترل مرحله ای از مدیریت است که در آنباید معلوم شود که آیا هدف های سازمانی تحقق پیدا کرده اند یا نه ، به عبارت دیگر ، نظارت و کنترل ، فراگرد ارزشیابی عملکرد فردی و سازمانی است .مدیریت خوب مستلزم نظارت و کنترل مؤثر است . کنترل فراگردی است که چهار مرحله دارد :
الف) تعیین ملاکها و روشهای سنجش عملکرد ها .
ب) نظارت بر عملکرد ها و سنجش و اندازه گیری آنها ،
ج) بازنگری یا مقایسه نتایج حاصله از سنجش عملکرد با ملاکها و اهداف تعیین شده .
د) اقداماتی برای تصحیح عملکرد.
5- هماهنگی و ارتباطات : در امر برقراری ارتباط مؤثر در مدیریت رعایت نکات زیر ضروری است .
1- هر مدیری در درجه اول باید بداند که با ارتباط به چیزی می خواهد دست یابد . ( هدف و منظور پیام برای اودقیقا روشن باشد.)
2- پیام را بدون هیچ ابهام و پیچیدگی در قالب علائم ونشانه های قابل تشخیص و درک ارسال نماید .
3- قابلیت پذیرش پیام از سوی مخاطبان را بررسی کند .
4- مجرا یا رسانه ای را که برای انتقال پیام مناسب است با توجه به شرایط زمانی و مکانی انتخاب کند .
5- به تأثیر دریات و درک پیام در نزد افراد مخاطب توجه کند از نظر قرآن مدیر باید یک انسان کامل ، جامع و برتر از دیگران باشد . چرا که گفتی نقش تربیتی ومحوری مدیر بسیار برجسته و پرارزش است بنابراین هماهنگ کننده و کنترل کننده امور یک جامعه باید دارای صفات عالی باشد .
فضائل و صفات اخلاقی مدیر در قرآن : 1- حسن خلق 2- دلسوزی 3- تقوا 4- تواضع و فروتنی زینت مدیریت5- امانتداری 6- بی اعتنایی به مادیات 7- دارای بصیرت 8- صبر و شکیبایی 9- صداقت 10- شرح صدر
1- حسن خلق : یکی از ارکان اسلامی سعادت و بهروزی در زندگی مادی و معنوی بشر محاسن و مکارم اخلاقی است . قرآن کریم کتاب آسمانی مسلمین با بیان سرگذشت اقوامی همچون لوط ، هود ، صالح ، موسی ، سلیمان ، عیسی و … در قالب داستان و قصه در واقع ، نمایشگر بخشی از زیبایی ها و زشتی های اخلاقی و تأثیر آن در پیروزی و شکست امت های پیشین می باشد رسول خدا می فرمایند: شمارا به مکارم اخلاق توصیه می کنم زیرا خدا مرا به همین منظور فرستاده است ( انما بُعِثتُ لِاُتمِم مکارم اخلاق) مکارم اخلاقی برای مدیر به منزله مشاوری آگاه و معاونی آشناست که در کلیه عرصه های مدیریت بویژه در هنگام مواجهه با مشکلات و نابسامانی ها یار و مدد کار اوست.
آثار و برکات حسن خلق در مدیریت : آراستن قدرت مدیریت و رهبری به خوش خلقی و مکارم اخلاقی ، کاری مدبرانه است که دارای آثار و برکات فراوانی است که در اینجا با استناد به سخنان پیشوایان دین به بخشی از آنها می پردازیم.
1- حسن خلق همچون دژی پولادین از کیان مدیریت صیانت می کند.
حضرت علی (ع) می فرماید: نیکو سیرتی زینت قدرت ودژ حکومت است .
2- حسن خلق مایه تحکیم روابط اجتماعی بر پایه مهر ومحبت می شود . پیامبر ( ص) می فرماید « اخلاق نیک ، دوستی ومحبت را تحکیم می بخشد . »
3- حسن اخلاق سبب عمران و آبادی شهر ها و طولانی شدن عمر می شود .
4- حسن اخلاق مایه عزت و سربلندی است .
2- دلسوزی : دلسوزی « خُدِ العَفوَ وَ امُر بِالعُرفِ و اعرِض عَنِ الجِهلینَ» « با آنهامدارا کن و عذرشان را بپذیر به نیکها دعوت نماد و از جاهلان روی بگردان » در این آیه سه قسمت از وظایف رهبران ومبلغان بصورت خطاب به پیامبر آمده و در آغاز می گوید « در طرز رفتار با مردم سختگیر مباش و با آنها مدارا کن ، عذرشا با بپذیر ، و بیش از آنچه قدرت دارند از آنها مخواه » راه پیروزی بر این مشکل گلاویز شدن با جاهلان نیست ، بلکه بهترین راه تحمل و حوصله ، نادیده گرفتن ونشنیده گرفتن اینگونه کارهاست ، تجربه نشان می دهد برای بیدار ساختن جاهلان و خاموش کردن آتش خشم و حسد و تعصبشان این بهترین راه است .
« فَلَعَلَّکَ باخِع نَفسکَ علی آثارِهِم اِن کم یومنوا بهذا الحدیث اَسَفاً » ( سوره کهف - آیه 6)
در آیه فوق به یکی از مهمترین شرایط رهبری که همان دلسوزی نسبت به امت اشاره کرده می گوید :
گوئی تو می خواهی جان خود را بر باد دهی و خویشتن را از شدت اندوه هلاک کنی که چرا به این کتاب آسمانی ایمان نمی آورید ؟»
3- تقوا « یا ایها الَّذین آمنوا تتقو الله یجعَل لَکُم فرقاناً و یُکَفِّر عَنکُم سَیُِئاتِکُم و یَغفر لَکُم و الله ذو الفضل العظیم»
ای کسانی که ایمان آورده اید اگر از ( مخالف فرما ) خدا بپرهیزید برای شما وسیله ای برای جدائی حق از باطل قرار می دهد. ( و روشن بینی خاصی که در پرتو آن حق را از باطل خواهید شناخت) و گناها شما را می پوشاند و شما را می آمرزد و فضل و بخشش عظیم دارد .
در این آیه اشاره به اهمیت تقوا و آثار آن در سرنوشت انسان می کند در این آیه چهار ثمره برای تقوا و پرهیزکاری بیان شده است . اما مطلب مهمی که باید جداً به آن توجه داشت و مانند بسیاری دیگر از مفایم سازنده اسلامی در میان مسلمانان دستخوش تحریف شده بسیارند کسانیکه خیال می کنند آدم با تقوا کسی استکه زیاد لباس و بدن خود را آب بکشد و همه کس و همه چیز را نجس یا مشکوک بداند و در مسائل اجتماعی انزوا در آید و دست به سیاه و سفید نزد و در برابر هر مسئله ای سکوت اختیار کند ، اینگونه تفسیرهای غلط برای تقوی و پرهیزکاری در واقع یکی از عوامل انحطاط جوامع اسلامی محسوب می گردد.
4- تواضع و فروتنی زینت مدیریت : تواضع آن شکسته نفسی است که مانع از بهتر دانستن خود از دیگری می شود . و نیز معنای آن است که انسان ، خود را از کسانی که در جاه ومقام از او پایین ترند برتر نداند و نیز به معنای شکسته نفسی و افتادگی آمده است که آدمی خودرا از دیگران بالاتر نبیند.
انسانهای متواضع به مثابه درختان پر باری هستند که هر مقداری که میوه زیادتری آورند افتادگی و تواضعشان بیشتر می شود .بعنوان مثال پیامبر الهی و ائمه معصومین (ع) ازنظر علم و فظیلت ، سخاوت و شجاعت ، عصمت ، وعدالت ومجموعه خصلت های ارزشمند معنوی سر آمد همه انسانهای جهان می باشند ، در تواضع و فروتنی به همان مقدار از دیگران قرار دارند.
آثار تواضع : برخورد متواضعانه در کل جامعه بویژه در حوزه های مدیریتی دارای آثار و فواید گرانقدر است که می تواند مدیر را نیل به اهداف مورد نظر یاری نماید.
تواضع : ( سوره قصص آیه 77) در آیه فوق بنی اسرائیل به قارون چهار اندرز پر مایه می دهند : نصیحت اول: نخست می گویند « در آنچه خدا به تو داده است سرای آخرت را جستجو کن »« و ابتغ یما اتاک الله الدار الآخره » در آیه فوق اشاره به اینکه مال و ثروت بر خلاف پندار بعضی از کج اندیشان چیز بدی نیست مهم آن استکه ببینیم در چه راهی به کار می افتد .
نصیحت دوم : « سهم و بهره ات از دنیا را فراموش مکن » « و لا تنس نصیبک من الدنیا» این یک واقعیت استکه هر انسان سهم ونصیب محدودی از دنیا دارد یعنی اموال که جذب بدن او یا صرف لباس اومی شود مقدار معینی است ومازاد بر آن به هیچ وجه قابل جذب نیست و انسان باید این حقیقت را فراموش کند .
نصیحت سوم : « همانگونه که خدا به تو نیکی کرده است تو هم نیکی کن » ( و احسن کما احسن الله الیک) این نیز یک واقعیت استکه انسان همیشه ، چشم بر احسان خدا دوخته و از پیشگاه او هر گونه خیر و نیکی را تقاضا کند . نصیحت چهارم اینکه « نکند که این امکانات مادی تو را بفریبد و آن را در راه فساد به کار گیری در این جمع بندی به اینجا می رسیم که این اندرزگویان در مرحله نخست سعی کردند غرور قارون را در هم بشکنند و در مرحله دوم اخطار نمودند که دنیا وسیله است نه هدف.
و در مرحله سوم به او هشدار دادند که از آنچه داری تنها بخش کمی می توانی مصرف کنی و در مرحله چهارم این حقیقت را به او گوشزد کردند که فراموش نکن خداوند به تو نیکی کرده تو هم بایدنیکی کنی و گر نه مواهبش را از تو خواهد گرفت.
5- امانتداری : « وَ قال المَلکُ اتئونی به ءَ أستَخلِصه لِنفسی فَلَّما کَلمَهُ و قال إنَّک الیَومَ لَدَینا مَکینٌ أمینٌ» ملک ( پادشاه مصر) گفت : او ( یوسف) را نزدمن آورید تا وی را مخصوص خود گردانم هنگامی که ( یوسف) نزد وی آمد و با او صحبت کرد ملک به عقل و درایت او پی بد و گفت تو امروز نزد ما منزلت عالی داری و مورد اعتماد هستی) درشرح زندگی حضرت یوسف این پیامبر بزرگ معلوم شد که این زندانی بی گناه کانونی است از علم و آگاهی « هوشیاری » و استعداد مدیریت در یک سطح بسیار عالی است ، چرا که در ضمن تعبیر خواب « ملک» ( سلطان مصر ) راه نجات از مشکلات پیچیده اقتصادی آینده را نیز به آنها نشان داد .
« یا ایها الذین آمنوا لا تخُونو الله و الرسولَ و تخونُو امنتکم و انتُم تعلموُون» « ای کسانی که ایمان آورده اید به خدا و پیامبر خیانت نکنید . و نیز در امانات خودخیانت روا مدارید در حالی که متوجهید و می دانید » در نخستین آیه خداوند روی سخن خود را مؤمنان کرده و می گوید.
ای کسانی که ایمان آورده اید به خدا و پیامبر خیانت نکنید . خیانت به خدا و پیامبر آن است که اسرار نظامی ومسلمانان را در اختیار دیگران بگذارند و یا دشمنان را در مبارزه خود تقویت کنند و یا به طور کلی واجبات و محرمات و برنامه الهی را پشت سر بیفکنند . امانت گرچه معمولا به امانتهای مالی گفته می شود ولی در منطق قرآ مفهوم وسیعی دارد که تمام شئون زندگی اجتماعی و سیاسی و اخلاقی را در بر می گیرد . لذا در حدیث وارد شده که « المجالس بالامانه» ( گفتگوهایی که در جلسه خصوصی می شود امانت است .)
6- بی اعتناعی به مادیات و پاداش : هود می گوید من هیچگونه پاداشی از شما نمی خواهم تا گمان نکنید فریاد و جوش و خروش من برای رسیدن به مال و مقام است ، تنها اجر و پاداش من بر آن کسی است که مرا آفریده است و به من روح و جسم بخشیده ودر همه چیز مدیون او هستم همان خالق و رازق من . رهبران راستین پاداشی از پیروان نمی طلبند ، یک پیشوای واقعی در صورتی می تواند دور از هر گونه اتهام ودرنهایت آزادی به راه خود ادامه دهد ، و هر گونه انحراف و کجروی را در پیروانش اصلاح کند که وابستی و نیاز مادی به آنها نداشته باشد ، و گر نه همان نیاز زنجیری خواهد شد بر دست و پای او قفل و بندی بر زبان و فکر او این سرمشقی است برای رهبران مخصوصاً رهبران روحانی و مذهبی منتها چون بالاخره آنها که تمام وقت در خدمت اسلام و مسلمین هستند باید به طرز صحیحی نیازهایشان تأمین شود تهیه صندوق کمک بین المال اسلامی برای رفع نیازمندیهای این گروه است که یکی از فلسفه های تشکیل بیت المال در اسلام همین می باشد .
7- دارای بصیرت :« بصائر » جمع بصیرت به معنای بینایی است و در اینجا منظور آیات و دلائلی استکه موجب روشنایی قلب مؤمنان می شود .هدایت و رحمت نیز از لوازم این بصیرت است و به دنبال آن تذکر و بیداری دلها آماده .
8- صبر و شکیبایی « و جعلنا منهم اَئمهً یَهدونَ بِارنا لمّا صَبَرُ و او کانوا بایاتنا یوقنُونَ » و از آنها امامان و پیشوایانی برگزیدیم که به فرمان ما « مردم » را هدایت کردند به خاطر اینکه شکیبایی نمودند و به آیات ما یقین داشتند .در آیه فوق به افتخاراتی که نصیب بنی اسرائیل در سایه استقامت و ایمان شد . اشاره می کند تا درسی برای دیگران باشد ، می فرماید . « و خدا را بر عهده گرفتند زیرا آنها شکیبایی کردند و به آیات مایقین داشتند » در اینجا رمز پیروزی و شرط پیشوایی و امامت را دو چیز شمرده یکی ایمان و یقین به آیات الهی ، ودیگری به صبر و استقامت و شکیبایی.
« شکیبایی واستقامت رهبران الهی » این صبر و شکیبایی شاخه های زیادی دارد . گاه در مقابل مصائبی است که به شخص انسان می رسد گاه در برابر آزادی است که به دوستان و هواخواهان می دهند . و گاه در مقابل بد گوئیها و پر زبانی هایی است که نسبت به مقدسات اودارند . گاهی از ناحیه کج اندیشان است . گاهی از سوی بداندیشان است . گاه از سوی جاهلان نادان ، گاه از سوی آگاهان بد خواه ، خلاصه یک رهبر آگاه در برابر همه این مشکلات و غیر اینها باید شکیبایی و استقامت کند ، هرگز از میدان حوادث در نرود ، بیتابی و جزع نکند ، زمام اختیار را از دست ندهد ، مأیوس نگردد . مظطرب و پریشان نشود ، تا به هدف بزرگ خود نائل گردد.
9- صداقت : قُل اِنَّما انا بَشَرُ مِثلُکُم یوحی اِلی انَّما الهُکُم الهُ واحدٌ فمَن کانَ یَرجو لِقا ءَ ربه فَلیَعمَل عمَلَ صالحاً وَ لا یُشرک بعباده رَبَّه احداً » ( بگو من فقط بشری هستم همچون شما ) امتیازم این است که به من وحی می شود که معبود شما تنها یکی است ، پس هر کس به امید لقای پروردگارش را دارد باید در عمل صالح انجام دهد ، و کسی را در عبادت پروردگارش شریک نکند) این آیه مجموعه ی است از اصول اساسی اعتقادات دینی ، یعنی توحید ومعاد و رسالت پیامبر ( نبوت) و در واقع همان چیزی است که آغاز سوره کهف نیز با آن بوده است ، چرا که در آغاز نیز سخن از الله و وحی و پاداش عمل و قیامت بوده و از یک نظر عصاره و فشرده ای است از مجموعه این سوره که قسمت مهمی از آن بر محور این سه موضوع دور می زد و از آنجا که مسأله نبوت در طول تاریخش با انواع غلو و مبالغه بوده است .
اخلاص یا روح عمل صالح : در روایات اسلامی به مسأله نیت اهمیت فوق العاده ای داده شده است و اصلا برنامه اسلام این است که هر عملی را با رنگ نیت و انگیزه آن می پذیرد حدیث معروف پیامبر « لا عمل الا بالنیه » را همه شنیده ایم بیانگر همین حقیقت است . عمل خالص تا آن حد در اسلام مورد اهمیت است .
در حدیثی از پیامبر اکرم ( می خوانیم ) ومن اخلاص الله اربعین یوماً فجر الله اربعین یوماً فجر الله یناییع الحکمه من قلبه علی لسانه » ( کسی که چهل روز اعمال خود را خالصانه انجام دهد ، خداوند چشمه های حکمت و دانش را از قلبش بر زبانش می گشاید )
شرح صدر مهمترین ابزار مدیریت : قال رب الشرح صدری عرض کرد پروردگارا سینه مرا گشاده دارد ( آیه 25 سوره طه) حضرت موسی ( ع) نه تنها از چنین مأموریت سنگینی ( ابلاغ فرمان الهی به فرعون وحشت نکرد ، حتی کمترین تخفیفی از خداوند نخواست ، بلکه با آغوش باز از آن استقبال نمود ، منتهی وسائل پیروزی در این مأموریت را از خدا خواست و از آنجا که نخستین وسیله پیروزی روح بزرگ ، فکر بلند و عقل توانا و به عبارت دیگر گشادگی سینه است « عرض کرد پروردگارا من سینه مرا گشاده بدار» ( قال رب الشرح لی صدری)
مفهوم شرح صدر ، هرگاه بخواهیم شرح صدر را معنا کنیم باید بگوئیم کسی که ظرفیت لازم را در برخورد با مسائل گوناگون داشته باشد دارای سعه صدر می باشد ، بعنوان مثال
1- در مواجهه با قدرت و مقام خود را نبازد .
2- در هنگام هجوم مصائب ومشکلات در عرصه مدیریت ، توان و گنجایش پذیرش سختی ها ،ناملایمات و رنجها را داشته باشند.
3- قدرت عصیان علیه باطل و توان تسلیم در برابر حق را دارا باشد.
از دیدگاه قرآن « شرح صدر مایه هدایت و « ضیق صدر » عامل گمراهی انساناست و خداوند آن کس را که بخواهد گمراه نماید ، سینه جانش را تنگ می گرداند تا قدرت و توانایی رسیدن به قله کمال را نداشته باشد . شرح صدر موهبتی استکه به هنگام بعثت پیامبران از جان خداوند به آنان عطا می شود . زیرا بدون شرح صدر بر مسند مدیریت اسلامی نمی توان تکیه کرد و مشکلات طاقت فرسای هدایت را بدون این موهبت الهی نتوان تحمل نمود.
فصل چهارم
مدیریت در آیات و روایات
مدیریت در آیات و روایات:
خداوند متعال در قرآن کریم می فرمایند: وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ أَسْتَخْلِصْهُ لِنَفْسِي فَلَمَّا كَلَّمَهُ قَالَ إِنَّكَ الْيَوْمَ لَدَيْنَا مِكِينٌ أَمِينٌ * قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَآئِنِ الأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ * وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ يَتَبَوَّأُ مِنْهَا حَيْثُ يَشَاءُ نُصِيبُ بِرَحْمَتِنَا مَن نَّشَاء وَلاَ نُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ * وَلَأَجْرُ الآخِرَةِ خَيْرٌ لِّلَّذِينَ آمَنُواْ وَكَانُواْ يَتَّقُونَ *
ملک (مصر) گفت : او (یوسف) را نزد من آورید تا وی را مخصوص خود گردانم ، هنگامی که یوسف نزد وی آمد و با او صحبت کرد ( ملک به عقل و درایت او پی برد و گفت تو امروز نزد ما منزلت عالی داری و مورد اعتماد هستی . ( یوسف ) گفت مرا سر پرست خزائن سرزمین ( مصر) قرار ده که نگهدارنده و آگاهم. و اینگونه ما به یوسف در سرزمین ( مصر ) قدرت دادیم که هر گونه می خواست در آن منزل می گرید. ( و تصرف می کرد9 ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم و ( شایسته بدانیم.) می بخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمی کنیم و پاداش آخرت برای آنها که ایمان آورده اند و پرهیزگارند بهتر است . اهمیت ویژه مسائل اقتصادی را در سرنوشت اجتماعات هرگز نمی توان از نظر دور داشت . آیات فوق نیز اشاره به همین حقیقت دارد چرا که حضرت یوسف از میان تمام پست ها انگشت روی خزانه داری گذاشت زیرا می دانست هر گاه به آن سرو سامان دهد قسمت عمده ی نابسامانیهای کشور باستانی مصر سامان خواهد یافت و از طریق عدالت اقتصادی می تواند سازمانهای دیگر را کنترل کند .
در روایات اسلامی نیز اهمیت فوق العاده ای به این موضوع داده شده است از جمله در حدیث معروف علی ( ع) یکی از دو پایه ی اصلی زندگی مادی و معنوی مردم اقوام الدین و اسدنیا ) مسائل اقتصادی قرار داده شده است در حالی که پایه دیگر علوم و دانش آگاهی شمرده شده است .
ضمنا بقیر یوسف (ع) که می گوید « إنَّ حفیظٌ علیهُم» دلیل بر اهمیت مدیریت در کنار امامت است و نشان می دهد که پاکی و امانت به تنهایی برای پذیرش یک پست حساس اجتماعی کافی نیست بلکه علاوه بر آن آگاهی و تخصص و مدیریت نیز لازم است چرا که « علیهم» را در کنار « حفیظ»قرار داده است . و ما بسیار دیده ایم که خطر هایناشی از عدم اطلاع و مدیریت کمتر از خطر های ناشی از خیانت نیست بلکه گاهی از آن برتر و بیشتر است . با این تعلیمات روشن اسلامی نمی دانیم چرا بعضی مسلمانان به مسأله مدیریت و آگاهی هیچ اهمیت نمی دهند و حداکثر کشش فکر آنها در شرایط وگذاری پستها ، همان مسأله امانت و پاکی است با اینکه سیره پیامبر ( ص) و امام علی ( ع) در دوران حکومتشان نشان می دهد آنها به مسأله آگاهی و مدیریت همانند امانت و درستکاری اهمیت می دهند.
قرآن مجید می گوید ، وقتی که انسان را خواستیم بیافرینیم فرشتگان را امر کردیم که به این موجود سجده کنند . می گوید انسان بر فرشتگان در تعلیم اسماء الهی پیشی گرفت ، می گوید آنچه در زمین است برای انسان آفریده شده است « و خَلَقَ لَکُم ما فی الارض جمیعا»
« سخَّرَلَکُم ما فی السّموات و الارض» یعنی آنچه در آسمانها زمین است ، مسخر شما گردانید ،از آیات قرآنی به دست می آید که یکی از مسئولیت ها و وظایف پیامبران در جامعه بشری مدیریت بر جامعه است . از این رو واژه ی امامت و ولایت در حوزه ی مسئولیت های پیامبران بارها به کار رفته است ، چرا که پیشوایی و سرپرستی جامعه همان مدیریت جامعه برای رسیدن به اهداف است . این گونه است که مدیریت را به پیامبران و مؤمنان با ویژگیها و شرایط خاص واگذار کرده است و در قرآن کریم آمده است« انّما ولیّکِم الله و رسولُه و الّذینَ امنوالذینَ یُقیمونَ الصَّلوهَ و یؤتونَ الزَّکوهَ وَ هُم راکِعُون » و مَن یَتَوَّلَ اللهَ و رَسولَهُ و الذینَ آمنو فَأِنَّ حِزبَ اللهِ هُمُ الغالِبُون» ولی امر و یاور شما تنها خدا و رسول و مومنانی خواهند بود که نماز به پا داشته و به فقرا در حال رکوع زکات می دهند * و هرکس که خدا و رسول و اهل ایمان را ولی و فرمانروای خود داند (فیروز است) که تنها لشکر خدا فاتح وغالب خواهد بود.
خداوند در آیاتی از قرآن سرپرستی و مدیریت پیامبران بر جامعه مدیریتی را تبیین کرده و واگذاری بخشی از مدیریت را به برخی از انسان ها مبتنی بر اصلاح امور و دوری از فساد دانسته است. و در قرآن می فرماید: وَوَاعَدْنَا مُوسَى ثَلاَثِينَ لَيْلَةً وَأَتْمَمْنَاهَا بِعَشْرٍ فَتَمَّ مِيقَاتُ رَبِّهِ أَرْبَعِينَ لَيْلَةً وَقَالَ مُوسَى لأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي وَأَصْلِحْ وَلاَ تَتَّبِعْ سَبِيلَ الْمُفْسِدِينَ. و م به موسی سی شب وعده قرار دادیم و ده شب دیگر بر آن افزودیم تا آن که زمان وعده ی پرودگارش به چهل شب تکمیل شد و موسی (ع) به برادر خود هارون گفت : تو اکنون جانشین من در قوم من باش و راه صلاح پیش گیر و پیرو راه اهل فساد مباش.
از این رو ولایت و مدیریت کافران را ناحق ، باطل ، جور و ظلم دانسته و آنان را شایسته این منصب نداسته است و در قرآن می فرماید: لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ ۖ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَٰلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ إِلَّا أَنْ تَتَّقُوا مِنْهُمْ تُقَاةً ۗ وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ ۗ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ. نباید اهل ایمان ، مومنان را واگذاشته و از کافران دوست گزینند و هر که چنین کند رابطه ی او با خدا مقطوع است مگر برای بر حذر بودن از شر آنها و خداوند شما را از عقاب خود می ترساند و بازگشت همه به سوی خدا خواهد بود. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَىٰ أَعْقَابِكُمْ فَتَنْقَلِبُوا خَاسِرِينَ.*بَلِ اللّهُ مولَاكُمْ ۖ وَهُوَ خَيْرُ النَّاصِرِينَ. ای اهل ایمان اگر پیروی کافران کنید شما از دین اسلام به کفر باز می گردانند آنگاه شما هم از زیانکاران خواهید گشت* بلکه خدا یار شماست و او بهترین یاری کنندگان است.
خداوند در آیاتی به برخی از این مدیریت های پیامبران و مومنان صالح اشاره کرده و به تبیین این مسئولیت و وظیفه الهی پرداخته است ، خداوند در قرآن می فرمایند:
« وَحُشِرَ لِسُلَيْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنسِ وَالطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ(17) حَتَّى إِذَا أَتَوْا عَلَى وَادِي النَّمْلِ قَالَتْ نَمْلَةٌ يَا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَسَاكِنَكُمْ لَا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمَانُ وَجُنُودُهُ وَهُمْ لَا يَشْعُرُونَ (18) فَتَبَسَّمَ ضَاحِكاً مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ (19) وَتَفَقَّدَ الطَّيْرَ فَقَالَ مَا لِيَ لَا أَرَى الْهُدْهُدَ أَمْ كَانَ مِنَ الْغَائِبِينَ (20)»
و سپاهيان سليمان از گروه جن و انس و مرغان هر سياهي تحت فرمان رئيس خود در ركابش حاضر آمدند. تا آنجا كه به وادي مورچگان رسيد . موري چون جلال سليمان و سپاه عظيم آنان مشاهده كرد و گفت : اي موران همه به خانههاي خود اندر رويد مبادا سليمان و سپاهش ندانسته شما را پايمان كنند. سليمان از گفتار مور بخنديد و گفت : پروردگارا مرا توفيق شكر نعمت خود كه به من و پدر من عطا فرمودي عنايت فرما و ما به عمل صالح خالصي كه تو پسندي موفق بدار و مرا به لطف و رحمت در صف بندگان شايسته است داخل گردان . و سليمان جوياي حال مرغان شد، هدهد را در مجمع مرغان نيافت به رئيس مرغان عقاب گفت : (هدهد كجا شد كه به حضور نمي بينمش ، بلكه بي اجازهي من غيبت كرده است .
خداوند در این آیات بر مدیریت داوود ( ع) بر جامعه ی خود یا مدیریت حضرت سلیمان ( ع) بر نیروهای تحت فرمان و احتیاط و خوشتنداری سلیمان ( ع) در برخورد با نیرو های تحت امر خویش سخن گفته است . در آیه ی بعد می فرمایند. « لَأُعَذِّبَنَّهُ عَذَاباً شَدِيداً أَوْ لَأَذْبَحَنَّهُ أَوْ لَيَأْتِيَنِّي بِسُلْطَانٍ مُّبِينٍ» ( چنانچه بدون عذر بی رخصت غایب شده ) همانا او را به عذابی سخت معذب گردانم یا آنکه سرش از تن جدا کنم یا که ( برای غیبتش) دلیل روشن بیاورد.
جامعه باید به ترتبی مدیران اقدام کند ودر این تربیت از انواع و اقسام آزمون های علمی و عملی استفاده نماید، این آموزش ها و تربیت ها می بایست تا مرحله ی رشد فهم و بصیرت در امور مدیریتی ادامه یابد از آنجاست که خداوند در قرآن کریم می فرمایند. «وَابْتَلُواْ الْيَتَامَى حَتَّىَ إِذَا بَلَغُواْ النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُم مِّنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُواْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ وَلاَ تَأْكُلُوهَا إِسْرَافًا وَبِدَارًا أَن يَكْبَرُواْ وَمَن كَانَ غَنِيًّا فَلْيَسْتَعْفِفْ وَمَن كَانَ فَقِيرًا فَلْيَأْكُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذَا دَفَعْتُمْ إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُمْ فَأَشْهِدُواْ عَلَيْهِمْ وَكَفَى بِاللّهِ حَسِيبًا » یتیمان را آزمایش کنید تا هنگامی که بالغ شده و قدرت بر نکاح پیدا کنند آنگاه اگر آنها را دانا به درک مصالح زندگی خود یافتید اموالشان را به آنها باز دهید و به اسراف و عجله مال آنها را حیف و میل نکنید به این اندیشه که مبادا بزرگ شوند و اموالشان را از شما بگیرند و هر کس از ( اولیاء یتیم) داراست 0 از تصرف در مال او ) خود داری کنید و هر که فقیر است ( در مقابل نگهبانی او از مال یتیم ) به قدر متعارف ارتزاق کند پس آنگاه که مالشان را به آنها رد کردید باید بر ردّ مال بر آنها گواه گیرید و گواهی خدا برای محاسبه ی خلق کافی است .
خداوند در قرآن از جمله شرایط مدیر را برخورداری از همه ی امکانات لازم به کار گیری آن می داند به این معنا که جامعه موظف است تا همه ی امکانات را در اختیار مدیر قرار دهد ولی مدیر نیز باید قادر به بسیج امکانات و بهره گیری درست از آنها باشد خداوند متعال می فرمایند « يَسْأَلُونَكَ عَن ذِي الْقَرْنَيْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَيْكُم مِّنْهُ ذِكْرًا * إِنَّا مَكَّنَّا لَهُ فِي الْأَرْضِ وَآتَيْنَاهُ مِن كُلِّ شَيْءٍ سَبَبًا» و از تو ( ای رسول) سؤال از ذوی القرنین می کنند پاسخ ده که من به زودی حکایتی از او بر شما خواهم خواند* ما او را در زمین تمکین و قدرت بخشیدیم واز هر چیزی رشته های به دست او دادیم.
همچنین توانایی جسمی را در اصل مدیریت نباید نادیده گرفت چرا که برخی از مدیران از توانایی علمی برخوردارند ولی شرایط جسمی آنان این اجازه را نمی دهد تا اصول مدیریتی را از مقام علم به عمل در آورند از این رو در شرایط عمومی مدیران همواره بر اصل سلامت وتوانایی جسمی شخص مدیر نیز تأکید شده است و خداوند متعال می فرمایند :
« أَلَمْ تَرَ إِلَى الْمَلإِ مِن بَنِي إِسْرَائِيلَ مِن بَعْدِ مُوسَى إِذْ قَالُواْ لِنَبِيٍّ لَّهُمُ ابْعَثْ لَنَا مَلِكًا نُّقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللّهِ قَالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِن كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ أَلاَّ تُقَاتِلُواْ قَالُواْ وَمَا لَنَا أَلاَّ نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِن دِيَارِنَا وَأَبْنَآئِنَا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ تَوَلَّوْاْ إِلاَّ قَلِيلًا مِّنْهُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ * وَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّهُمْ إِنَّ اللّهَ قَدْ بَعَثَ لَكُمْ طَالُوتَ مَلِكًا قَالُوَاْ أَنَّى يَكُونُ لَهُ الْمُلْكُ عَلَيْنَا وَنَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْكِ مِنْهُ وَلَمْ يُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ قَالَ إِنَّ اللّهَ اصْطَفَاهُ عَلَيْكُمْ وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ وَاللّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَن يَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ »
آیا ندیدی آن گروه بنی اسرائل را که پس از وفات موسی از پیغمبر وقت خود تقاضا کردند که پادشاهی برای ما بر انگیز تا در راه خدا جهاد کنیم پیغمبر آنها گفت اگر جهاد فرض شود مبادا به جنگ قیام نکرده نافرمانی کنید گفتند : چگونه شود ما به جنگ نرویم در صورتی که ما و فرزندان ما را از دیارمان بیرون کردند پس چون جهاد مقرر گردید بجز اندکی همه روی گردانیدند و خدا از کردار ستمکاران آگاه است * پیغمبرشان به آنها گفت ، خداوند طالوب را به پادشاهی شما بر انگیخت گفتند که از کجا او را بر ما بزرگی و شاهی رواست در صورت آنکه ما به پادشاهی شایسته تر از اوئیم و او را مال فراوان نیست رسول گفت : خداوند او را بر گزیده و در دانش و توانایی و قوت جسم فزونی بخشیده ملک خود را به هر که خواهد بخشد که خداوند به حقیقت توانا گرد و داناست » مدیریت جائر و ستمگری نمی تواند مدیری لایق و شایسته باشد از این رو این گونه مدیریت در قرآن به عنوان مدیریت ناسالم شناسایی و معرفی شده است .
امام علی ( ع) می فرمایند : « العِلمُ علمانِ مطبوعٌ و مسموعٌ و لا ینفَعُ المسمُوعَ إذا لَم یَکُن المطبُوعُ »3 صیفن لاسلام ، نهج البلاغه ، خطبه ی 331 ، صفحه ی 1235 یعنی دو گونه علم وجود دارد : یکی خطری که از به کار گرفتن و به کار انداختن میسر می شوئد دیگری علم اکتسابی که از راه آموختن و مطالعه کردن به دست می آید تا علم نظری به کار نیفتد علم اکتسابی سود بخش نخواهد بود .
بدیهی است که لبّ سخن امام علی ( ع) در این جا این است که پرورش در حقیقت به کار انداختن علم خطری و دادن لیاقت به فرداست ولی آموش دادن دانش و گذاشتن وسیله در اختیار اوست، ضمنا طبیعی است که یک مدیر هم تا لیاقت فردی را نبیند نباید چیزی در اختیار وی قرار دهد .
علی ( ع) هم هنگامی که مالک اشتر را والی مصر کرده بود خطاب به وی چنین می فرماید : « و کاری که باید بیش از هر کار دوست داشته باشی میانه روی در حق است و همگانی کردن آن در برابری و دادگری که بیشتر سبب خشنودی رعیت می شود ( در هر کاری راهی را برگزین که به صلاح حال همه باشد ، هر چند بر خواص گران آمده و از آن راضی نباشند ) زیرا خشم همگان رضا و خشنودی چندتن را پایمال می سازد و خشم چند تن در برابر خشنودی همگان اهمیت ندارد ، و از رعیت هیچ کس بر حکمران در هنگام رفاه و آسمانی گرانبهاتر و در موقع بخشش کم سپاس تر ، و هنگام ردّ دیر عذر پذیرنده تر و در پیشامد ها و سختیهای روزگار در شکیبایی سست تر از خواص نیست و ستون دین و انبوهی مسلمانها و افراد آماده برای جلوگیری از هجوم دشمنان ، توده مردم هستند ( نه چند تن از خواص که از آنان به تنهایی کاری ساخته نیست ) پس باید با آن همراه بوده و میل و رغبت تو با آنها باشد .
لذا قرآن هم یکی از نشانه های خوبی امت اسلامی را همین مردمی فکر کردن و برایمردم بودن آنها می داند و می فرماید « کُنتُم خَیرَ اُمَّهٍ اُخرِجَت للنّاس تأمرونَ بالمعروف و تَنهونَ عَنِ المُنکَر » یعنی شما نیکوترین امتی هستید که بر آن قیام کردند که مردم را به نیکو کاری وادار کنند و از بد کاری باز دارند .
با مستضعفین زیستن
امام علی( ع) با اینکه این همه مردم که کنار سفره های رنگارنگ دعوت می شوند به هیچ کدام به عنوان انتقاد نامه نمی نویسد ولی وقتی مطلع می شود عثمان بن حنیف انصاری که از جانب آن حضرت حاکم بصره بوده کنار سفره های رنگارنگ و مطبوعی دعوت می شود که نیازمندان از آن محرومند و تنها توانگران به آن دعوت می شوند سخت نگران می شوند و با نهایت ناراحتی و انتقاد از عملکرد وی به وی چنین می نویسد:
« یابنَ حُنَیف فَقَد بَلَغَنی اِنَّ رَجُلاً مِن فِتنهِ اهلِ الصبرهِ دَعَاکَ الی مأدَبهٍ فَاَشرَعَت اِلَیها تُستطابُ لَکَ الالوانُ وَ تَنقُلُ اِلَیکَ الجِفانُ و ما ظننتُ اَنَّکَ تُجیبُ الی طعامِ قومٍ عائلُهُم مجفُّوٌ و عتیهُم مَدعُوُّ»
یعنی ای پسر حنیف به من خبر رسیده که یکی از جوانان بصره تو رابه سفره ی عروس خوانده است و تو شتابان به سوی آن طعام رفته ای ، و خورشهای رنگارنگ گوارا کاسه های بزرگ غذا برایت آورده می شد گمان نداشتم تو به مهمانی گروهی بروی که محرومان ونیازمندان را برانند و توانگرانشان را بخوانند.
بنابراین می توان گفت که از نظر قرآن و نهج البلاغه با مستضعفین زیستن برای مدیران نه تنها لازم و ضروری است ، بلکه حیاتی و سرنوشت ساز می باشد ، زیرا اگر اینان همه روزه رنگهای زرد و گرفتار ریهای روزمره ، مردم ناتوان را از تردید لمس نکنند و با چشم خود نبینند نه تنها به زودی گذشته های خودشان را فراموش خواهند کرد بلکه اصلا کلمه ی مستضعف و یا مستضعفین هم به یادشان نخواهد آمد.
فصل پنجم
مدیریت و اجتماع
اجتماعات بشری و وظیفه ی مدیران
بدیهی است که اخیرا در مورد گذشته ی انسان ، تحقیقات و کاوشهای زیادی صورت گرفته و نتایجی هم که در این زمینه به دست آمده و مورد تائید همه دانشمندان است . این است که زندگی انسان از بدو آفرینش تا به حال مراحلی را طی کرده تا به این حد رسیده است ، به این معنا که ابتدا بشر به صورت فردی زندگی می کرد. و فاقد فرهنگ و تمدن بوده ، آن گاه با گزینش همسر ، تشکیل خانواده داده سپس جامعه به صورت شهر و روستا درآمده و بعد هم صاحب تشکیلات و ادارات شده و سپس از آن کشور پدیدار شده و مذهب و قانون و سازمان های گوناگون شکل گرفته اند. به عبارت دیگر بر اساس کاوشهای دانشمندان و بنا به برخی از آثار برجای مانده از نسل های گذشته ، ابتدا بشر در جزیره ها و غارها جدای از یکدیگر می زیسته ، سپس با گذشت زمان و در اثر برخورد و انس گرفتن با یکدیگر ، و درک نیازها و بازیابی راه حلها ، از زندگی فردی بیرون آمده و شروع به زندگی اجتماعی کرده است، همانگونه که آدمی ابتدا به صورت جانور ذره بینی ، در نطفه بوده و بعد به صورت پاره خون بسته و سپس به صورت تکه گوشت و …. درآمده و درنهایت به صورت موجودی به نام انسان در آمده است. از سوی دیگر بدیهی است که هدف از شکل گیری هر مرحله ، با هدف شکل گیری مرحله ی بعد متفاوت است . مثلا در زمینه ی تشکیل خانواده ، قرآن مجید می فرماید : (یکی از نشانه های خداوند این است که برای شما از جنس خودتان جفتی آفرید که در کنار او آرامش یافته و انس گیرید و در میان شما رافت و مهربانی برقرار نموده)هدف اصلی فقط ایجاد آرامش و پیوند عمیق قلبی است نه بقای نسل و یا ادفاع شهوت ، چرا که این دو بدون تشکیل خانواده هم ممکن است اما تشکیل شهرها و روستاها دلیل و هدف دیگری دارد و آن محفوظ ماندن از گزند حوادث طبیعی و فایق آمدن بر مشکلات و نیاز های اقتصادی است، به عبارت دیگر نیاز های نامحدود اقتصادی و اجتماعی همراه با تهدید خطر های غیر اقتصادی تنها زیستن از طرفی ، و قدرت محدود و ضعف تنهایی بشر از سوی دیگر بشر را بر آن داشته که به منظور فراهم شدن زمینه ی همکاری و رسیدن به اهداف یاد شده اجتماعاتی نظیر روستا و شهر را به وجود آورد. ولی هدف از تشکیل ادراه ها چیز دیگری است و آن به وجود آمدن امنیت اجتماعی است. زیرا به وجود آمدن شهر و روستا اگر چه از جهتی موجب امنیت بوده و خواهد بود و آن تامین از حوادث طبیعی است، از جهت دیگر موجب عدم امنیت شده که عبارت است از نا امنی اجتماعی ، آنچه که هم می تواند این نوع نا امنی را بیمه کند ادارات است، اما هدف از تشکیل یک کشور در برداشتن امنیت طبیعی و اجتماعی ، استقلال اراضی و آزادی ملی است ، یعنی وجود روح آزادگی در بشر از طرفی و روحیه نژاد پرستی همراه برتری طلبی از طرف دیگر ، وی را بر آن داشته که با گروه هایی خاص و قلمرو وی ویژه ، تشکیل حکومت یا کشور دهد. و در نهایت هدف از طرح مذهب آن گونه که از قرآن بر می آید صلح عمومی است. چنان که خداوند می فرماید:(همه متفقا زیر پرچم صلح و مسالمت در آینده و از وساوس تفرقه آور شیطان پیروی نکنید همانا که او با شما دشمن آشکار است). به همین گونه است هدف از تاسیس سازمان صلح جهانی که درحقیقت نشات گرفته از مذهب و آیه ی شریفه ی قرآن است . تنها تفاوتی که این دو ، یعنی مذهب و سازمان صلح جهانی با هم دارند، نحوه ی رسیدن به این هدف است که مذهب معمولا بر دادن عقیده ، تزکیه اخلاق ، آموزش دانش ، دادن بینش و در یک کلمه بر سلب علاقه از مادیات استوار است تا سرانجام صلح از درون بجوشد ولی سازمان صلح جهانی ، مبتنی بر پیاده کردن قوانین باز دارنده و در مقام سلب قدرت و اختیار ، از بشر است و در واقع ساخت انسان توجهی ندارد . به تعبیر دیگر ، مذهب معمولا با پرورش عقیده و اخلاق در وجود آدمی می خواهد علاقه و دلبستگی به ریاست و اقتصاد و غیره را از بشر بگیرد ، تا در نتیجه انسان با میل و رغبت قلبی به صلح عمومی برسد ولی سازمان صلح ، سعی بر این دارد که با پیاده کردن قوانین تحمیلی قدرت سیاسی ، اقتصادی و نظامی را از انسان بگیرد تا بشر از روی ناچاری به صلح گرایش پیدا کند. مسلم است که برای رسیدن به چنین هدفی وجود هر دو امر ( پرورش عقیده و وضع قوانین )ضروری است، چرا که حاکمیت قانون بدون گرایش درونی مانند درختی است که میوه ندارد و داشتن یک سلسله دستورات اخلاقی خشک که از وجود قوانین بازدارنده به عنوان ضامن اجرایی برخودار نباشد نیز حکم اسکناس را خواهد داشت که بدون پشتوانه چاپ شده باشد. ایجاست که می بینیم اسلام به عنوان یک مکتب نمونه هر دو اصل را مورد توجه قرار داده است . یعنی همان طور که دربردانده یک سلسله دستورات اخلاقی سازنده است ، دارای یک سلسله قوانین و مقررات وادار کننده و بازدارنده ای است که افراد جامعه را به انجام دادن یا عدم انجام امور ، واهی دارد . به همین ترتیب ، اجتماعات تا پیدایش صلح جهانی تداوم خواهند یافت از طرف دیگر ، هر جامعه ای به مدیریتی غیر از مدیریت یک جامعه دیگر نیاز دارد و مدیر حاکم در هر جامعه ، اعم از جامعه ی بزرگ و یا کوچک از نظر کاری عهده دار دو وظیفه است یکی مربوط به خود جامعه و دیگری مربوط به هدف از تشکیل آن جامعه است. اگر چه وظیفه ی همه مدیران در قبال خود جامعه ، یکی است و معمولا عبارت از تامین نیاز های اقتصادی ، ایجاد امنیت ، برقراری عدالت در آن جامعه می باشد ، ولی نسبت به هدف از تشکیل هر اجتماعی ، بدیهی است که هر یک از مدیرها وظیفه ای غیر از دیگری دارد پس از این یابد به تعیین هدف های هر یک از این اجتماعات بازگشت . چرا که هر گاه هدف از تشکیل یک اجتماع روشن شود ، تعیین وظیفه مدیر مربوطه قهری است. مثلا وقتی گفتیم هدف از تشکیل خانواده که اولین اجتماع بشری است ایجاد آرامش و پیوند عمیق قلبی است بدیهی است که وظیفه مسئول یک خانواده که در حقیقت مدیر یک اجتماع چند نفری است ، برخورد عاطفی با اعضاء است زیرا مسئول آن خانواه در صورتی موفق خواهد بود که خود برخودار از این امر باشد . حالا به ترتیب فوق وقتی گفتیم هدف از تشکیل شهر و روستا محفوظ ماندن از گزند حوادث طبیعی و فایق آمدن بر مشکلات و نیازهای اقتصادی است طبیعی است که وظیفه ی مدیر مربوط ایجاد هماهنگی و همکاری خواهد بود ، زیرا یک دهدار و یا بخشدار در صورتی موفق است که بتواند بین ادارات و نهاد ها هماهنگی و همکاری بوجود آورد. ویا اگر گفتیم هدف از تشکیل از ادارات ایجاد امنیت و حفظ نظم و برآوردن نیاز های عمومی است ، به طور طبیعی ، وظیفه ی مدیر مربوطه رعایت عدالت توام با شهامت و قاطعیت 1- علیزاده ، محمد جواد، صفحه ی 34 و 35 است وگرنه آن مدیر ، کاری از پیش نخواهد برد . پیش از این گفتیم که هدف از تشکیل یک کشور ، رسیدن به استقلال و کسب آزادی و آزادگی است پس وظیفه ی رهبر و یا رئیس جمهور نیز عمل به سیاست عدم وابستگی خواهد بود وگرنه این مقوله ، ادعایی بی مورد و غیر منطقی خواهد بود. و در نهایت اگر گفتیم هدف از آوردن مذهب و تاسیس سازمان صلح جهانی برقراری صلح است بدون تردید ، وظیفه آوردن مذهب و تاسیس سازمانی مبری بودن از هرگونه خصوصیت گرایی است. نگاهی به سیره ی عملی هر یک از انبیاء و اولیای الهی که آورنده و یا پیام آور مذهب بودنده اند، نشان می دهد که نخستین دعوتشان یعنی دعوت به توحید و یکتا پرستی ، بهترین مظهر مبارزه با خصوصیت گرایی بوده و درواقع کاری به رنگ و نژاد و مرز و بوم خاص و تاکید به بعد خاصی از زندگی نداشته اند. به عبارت دیگر ، تا کنون هیچ پیامبر و یا مصلح مذهبی نیامده که با کشیدن سیم خار دار میان سرزمین ها فاصله ایجاد کند و یا با وجود رافت قومی بین قبایل ، دوئیت و دوگانگی به وجود بیاورد ، و یا تنها با تشویق کردن افراد به دنیا طلبی عامل به وجود آوردن روح برتری طلبی شود و یا با دعوت افراد ، تنها به سوی آخرت ، سبب کشیده شدن شر به غاره ها و بیغوله ها شود بلکه معمولا هر پیامبر و یا مصلح الهی کوشیده است که با گفتن کلمه (قولوا لا اله الا الله تفلحو) علاوه بر استقرار حکومت توحیدی و رهایی بشر از هرگونه تکروی ، کج روی و بد اندیشی ، روحیه نوع نگری ف یک رنگی و تعاون و همکاری را تقویت کرده و علاوه بر این ها تلاش و فعالیت را نیز در بشر زنده نگه دارد.
تعیین مسئولیت وتقسیم کارها در اجتماع
یکی از مسائلی که شاید مورد اتفاق نظر همه ی دانشمندان بوده و هست و عقل و فطرت هر انسانی هم خود آگاه و یا ناخود آگاه آن را تأیید خواهد کرد مسأله ی تعیین مسئولیت و تقسیم کارها ست چرا که اگر مسئولیت افراد معین نشود و کار هر فرد به میزان لیاقت و توانی که دارد مشخص نگردد و صرفاً اکتفا به تعهد افراد متعهد و تخصص افراد متخصص شود و در نتیجه از هر فرد هر کار و به هر مقدار که بر آید بتواند در امور دخالت کند ، پیامد آن با توجه به تفاوتی که در پستها از نظرعننوان اجتماعی و درآمد اقتصادی و در کارها از نظر سادگی و دشواری وجود دارد ، نه تنها این است که مسئولین دنبال مسئولیت و کاری خواهند رفت که عنوان اجتماعی و در آمد اقتصادی آن بیشتر و زحمت آن کمتر باشد که خود این امر نیز پیامد دیگری خواهد داشت بلکه به لحاظ نبودن قانون و به وجود آمدن تداخل و کلافه شدن مردم ، بهترین زمینه ی سود جویی برای افراد سود جو فراهم خواهد شد . گویا قرآن هم با توجه به همین واقعیت عینی است که نه تنها به عنوان پیشنهاد بلکه به عنوان یک دستور توبیخاً می فرماید « وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ» یعنی نباید مؤمنان همگی بیرون رفته و رسول را تنها گذارند بلکه چرا از هر طایفه ای جمعی برای جنگ گروهی نزد رسول برای آموختن علم مهیا نباشند تا آن علمی را که آموخته اند بروند به قوم خود بیاموزند باشد که قومشان هم خدا ترس شده واز نافرمانی خدا حذر کنند.
می بینیم که در این آیه ، خواسته ی قرآن از مؤمنان دو چیز است : یکی تعیین مسئولیت به این معنی که امور نظامی و انتظامی برای خود مسئولی داشته باشند و امور فرهنگی مسئول دیگری و دیگری تقسیم کارها ، یعنی این طور نباشد که همگان به یک سوی ، یورش برده و به دنبال یک کار بروند و در نتیجه سایر کارها به زمین بماند بلکه باید با یک تقسیم بندی مناسب و عادلانه کلیدی امور و کارهابه گونه ای صورت بگیرد که هماهنگ هم پیش برود . به همین جهت امام علی (ع) در لحظاتی که به تعبیر خود حضرت نزدیک به نیستی و مرگ است به فرزند خود امام حسن مجتبی (ع) به صورت یک منشور در لباس پند و اندرز وصیتها و سفارشاتی می کند از جمله در لابهلای آن گفته های می فرماید:« و اجعَل لِکُلِ انسان مِن خَدَمِکَ عملاً تأخُذُهُ بِهِ فَاِنَّهُ أحری اَن لا یتواکَدوُا فی خِدمَتکَ» یعنی برای هر کی از زیردستان و کارکنان خود کاری تعیین کن تا اگر آن را انجام نداد ، وی را نسبت به همان کار مؤاخذه و بازپرسی کنی ، زیرا این روش سزاوارتر است تا اینکه کارهایت را به یکدیر وانگذارند.
رعایت تخصصها در مسئولیت های اجتماعی
بدیهی است که انسانها از نظر علمی ، قطع نظر از آن اختلاف ذاتی که از نظر استعداد باهم دارند دارای یک سلسله اختلافهای اکتسابی نیز می باشندو در اثر تعدد رشته های تحصیلی و نیز تخصص پیدا کردن هر فرد در رشته ای خاص، از هر کسی کاری ساخته است که از دیگری آن چنان که باید ساخته نیست . مثلا در زمینه علوم روز ، فردی که رشته ی تخصصی اش ریاضی است با آن که به صورت مقدماتی با تمامی رشته ها آشنایی نسبی پیدا کرده است معم الوصف هیچ گاه کارآیی فردی که رشته ی تخصصی اش تجربی است نخواهد داشت وقتی هم که روشن شد استعدادها و یا تخصصها و کار آییها متفاوتند به این نتیجه می رسیم که در مقام تعیین مسئولیت و تقسیم کارها هر مسئولیت و کاری باید به فرد لایق همان مسئولیت و کار واگذار شود . علی (ع) هم در بخشی از برنامه ی معروف خود به مالک اشتر چنین می فرماید « و اجعَل لِرأسِ کُلَّ اَمرٍ مِن اُمُورِکَ رأساً مُنهُم لا یَقهُرُ کبیرُها و لا تُتَشتَّتُ عَلَیهِ کثیرُها » یعنی برای هر کاری از کارهایت رئیس و کارگردانانی از کارمندان و نویسندگانت قرار ده که بزرگی کارها اورا مغلوب و ناتوان نکند و بسیاری آنها او را پریشان نسازد . و همچنین رسول گرامی اسلام ( ص) می فرمایند « مَنِ استَعمَلَ غلاماً فی عصابهٍ فیها مَن هُوَ ارضی لله مِنهُ فقد خانَ الله » یعنی هر کس فرد و کارمندی را در جمعیتی به کار و امور کشور یگمارد که در آن جمعیت بهتر از آن فرد وجود داشته است بدون شک به خداوند خیانت کرده است. دیگر اینکه می فرماید . « اِعمَلوا فَکُلُّ مُیَسَّرُ لِما خُلِقَ لَهُ»
یعنی همه ی شما کار و کوشش نمایید ولی متوجه باشید که هر کسی برای کاری آفریده شده ، لا یقتر است و آن را به سهولت و آسانی انجام می دهد . قرآن هم می فرماید « اِنَّ الله یأمُرُکُم اَن تُؤدوا الا ماناتِ الی اهلِها » یعنی خدا به شما امر می کند که امانتها را به صاحبشان باز دهید و برگردانید ، منظور از این امانت از نظر لغوی اگر چه مطلق است یعنی شامل امور مادی و معنوی می شود ولی از نظر او این گونه نیست بلکه بیشتر روی مسأله ی خاصلی تکیه می شود . و آن مسأله امانت و مدیریت و یا به تعبیر دیگر زمامداری جامعه است . وقتی از امام محمد باقر ( ع) از معنی آیه ی شریفه سؤال می شود حضرت در پاسخ می فرماید . « اَمَرَ الله الاِمامَ اَن یُؤَدّی الامانَهَ الی الامامِ الذی بَعََدَهُ لَیسَ لَهُ اَن یُزویَها عَنهُ » یعنی خدا به امام وقت امر می کند که امانت امامت را به امام بعد از خودش که در حقیقت اصل و شایسته این پست است منتقل کند و درست نیست که در اثر غفلت نیست به این امر امام بعد از خودش را محروم کند و در نهایت امامت از مسیر خودش خارج شود.
مدیریت و علوم مورد نیاز با یک دید سطحی به نظر می رسد علوم مورد نیاز یک مدیر شایسته و لایق به منظور ایفای نقش راستین مدیریت عبارتند از :
الف) فلسفه: چون آشنایی با این علم ضمن ایجاد بسط فکری در شخص ، سعه صدر نیز به وی می بخشد .
ب) حقوق : زیرا علم فقه در اسلام راه و رسم تعیین و تعدیل حقوق را می آموزد .
ج) داشتن تخصص نسبت به مسأله ای که یک مدیر مسئولیت آن را به عهده گرفته است :
مثلا مدیر آموزش و پرورش نوعی از تخصص را لازم دارد ، در حالی که مدیریت شرکت نفت تخصص دیگری را می طلبد ، از سوی دیگر کاردانی که یکی از مهمترین شرایط مدیریت است تنها با دارا بودن تخصص ، به دست می آید .
با این همه چنانچه بیتشر دقت کنیم ، خواهیم دید که مهمتر از علوم یاد شده دو علم دیگر است که متأسفانه در عمل ، به دست فراموشی سپرده شده است این علوم عبارتند از ، روانشناسی و جامعه شناسی زیرا هر کس بخواهد برای دیگری پیشنهادی یا انتقادی داشته باشد یا بخواهد به کس پاداش بدهد یا وی را کیفر کند ، ابتدا باید شرایط روحی طرف را درک کند که این مسأله مربوط به روان شناسی می شود ، همچنین لازم است شرایط زندگی طرف را بداند که این امر نیز بر عهده ی جامعه شناسی است : زیرا انسانها با این که همه دارای یک قیافه هستند مع الوصف از نظر خصوصیات متفاوتند و هم چنین از نظر روحیه و شرایط زندگی یعنی با آن که همه از نظر روحی دارای یک حقیقتند . از نظر زندگی نیز نیازهای همگان تقریبا یکسان است ، در عین حال چندین برابر تفاوتی که از نظر خصوصیات در قیافه ها مشهود است ، در روحیات و شرایط زندگی آنان به چشم می آید . خلاصه همان طور که در بین همه ی انسانها یک مورد پیدا نخواهیم کرد که دو انسان از نظر قیافه از هر جهت شبیه هم باشند ، یک مورد هم پیدا نخواهیم کرد که دو انسان از نظر شرایط زندگی و روحیه ی اجتماعی از هر جهت شبیه هم باشند .مسأله ی تفاوت قرآن و حدیث هم در اسلام از همین جانشأت می گیرد . به این معنا که قرآن به صورت یک قانون مسائل را کلی مطرح نموده و حدیث به صورت یک آئین نامه ، همین مسائل کلی را تفسیر و تبیین نموده است ، بنابراین اتحاد انسانها از نظر حقیقت و اختلاف آنها از نظر روحیه اجتماعی و شرایط زندگی است چون حقیقت انسان اقتضای کلیت و دشتن قانون می کند ولی شرایط هر قشر و گروهی اقتضای خصوصیت و داشتن آئین نامه را دارد . بنابراین اگر فردی بخواهد بدون داشتن این دو علم ، پست مقدس مدیریت را اشغال کرده و وارد عمل بشود پیامد او از باب مثال از دو حال خارج نیست یا به کشاورزی می ماند که زمین را نشناخته بذر بپاشد و یا حکم پزشکی را دارد که درد را ناشناخته دارو بدهد و در نهایت عوض خدمت خیانت و به جای عدالت ستم ورزد . اما اگر مدیر با برخورداری از این دو علم ، اقدام به مدیریت کند ، طبیعی است که چنین فردی روحیه ی دیگری خواهد داشت . مثلا گر چه از کار فرد خطاکاری نفرت داشته باشد ، ولی به خود او هیچ گاه با چشم عناد و نفرت نگاه نخواهد کرد که در نتیجه از فیض درمان وی محروم بماند بلکه با دید بیمار قابل ترحمی که نیاز به درمان دارد به او خواهد نگریست و با استفاده از اصول روان کاوی اقدام به درمان وی خواهد کرد ، زیرا چنین فرد یا افرادی با توجه به تعبیر قرآن که می فرماید « لَقَد خَلَقنا الأنسانَ فِی اَحسَنِ تقویم» ما انسان را به بهترین صورت و سیرت آفریدیم» بدون شک درک خواهد کرد که آدم بد وجود ندارد و اگر فرد یا افرادی گاهی مرتکب بدی می شوند و بد به نظر می رسند نوعا بیمارانی هستند که نیاز به درمان دارند نه میکروبها و یا انگلهایی که باید از هستی ساقط شوند بدیهی است که نتیجه و پایان کار چنین فرد و یا افرادی ، با چنین طرز فکری نوعا سازنده و مفید خواهد بود . به همین جهت قرآن کریم در آیه ای دیگر ، انسانی را که نافرمانی از حق می کند ، توبیخ نمی کند مثلا نمی فرماید ای انسان چرا به پروردگارت مغرور شدی ؟ بلکه با استفاده از اصول و روش ویژه ای که خود قرآن دارد و در جستجوی علت و سبب بر آمده و می فرماید« یا اَیُّها الانسانُ ما غرَّکُ بِرَبِکَ الکریم» یعنی ای انسان چه باعث شد که به خدای کریم خود مغرور شدی و نافرمانی او کردی . بدیهی است که همچنین سؤالی ، سؤال تحقیقی است نه توبیخی و به عبارت دیگر آیه در مقام پیدایش انگیزه هاست نه به رخ کشیدن بدیها اینجاست که می بینیم امام دوم شیعیان امام حسن مجتبی ( ع) که بزرگ شده مکتب قرآن و پیامبر و علی ( ع) به مرد شامی که به حضرت دشنام می دهد نمی فرماید « چرا به من دشنام می دهی بلکه ابتدا سکوت عمیقی می کند تا مرد شامی ساکت می شود سپس می فرماید ای مرد مشکلت چیست، اگر رضایت می طلبی از تو راضی هستیم و اگر حاجت داری بر م اوریم و اگر رانده شدی ، پناهت می دهیم واگر مهمان ما شوی از تو استقبال می کنیم و .. چنان این برخورد امام ( ع) مرد را متأثر ساخته و منقلب می کند که بی اختیار شروع می کند به گریه کردن و می گوید شهادت میدهم که تو حجت خدایی و خداوند بهتر می داند خلافت را در کجا و چه خانواده ای قرار دهد و پیش از ملاقات با شما تو و پدرت دشمن ترین خلق سرزمین بودید اما هم اکنون نزد من محبوبترین خلق خدائید » نمونه ی دیگر از نتیجه ی مثبتی که دو علم روان شناسی و جامعه شناس ایفا می کند بیان امام علی ( ع) است به این معنی علی ( ع) که قطع نظر از مقام ولایت یک نفر روان شناس و جامعه شناس به تمام معناست در رابطه با راه و رسم برخورد با افراد خطاکار بیانی دارد که نفس بیان حضرت حکایت از نتیجه و اثرات مثبت دو علم مذکور می کند .
عین عبارت و بیان حضرت این است که می فرماید « وَ إِنَّمَا يَنْبَغِي لِأَهْلِ اَلْعِصْمَةِ وَ اَلْمَصْنُوعِ إِلَيْهِمْ فِي اَلسَّلاَمَةِ أَنْ يَرْحَمُوا أَهْلَ اَلذُّنُوبِ وَ اَلْمَعْصِيَةِ وَ يَكُونَ اَلشُّكْرُ هُوَ اَلْغَالِبَ عَلَيْهِمْ وَ اَلْحَاجِزَ لَهُمْ عَنْهُمْ فَكَيْفَ بِالْعَائِبِ اَلَّذِي عَابَ أَخَاهُ وَ عَيَّرَهُ بِبَلْوَاهُ أَ مَا ذَكَرَ مَوْضِعَ سَتْرِ اَللَّهِ عَلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِهِ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنَ اَلذَّنْبِ اَلَّذِي عَابَهُ بِهِ وَ كَيْفَ يَذُمُّهُ بِذَنْبٍ قَدْ رَكِبَ مِثْلَهُ فَإِنْ لَمْ يَكُنْ رَكِبَ ذَلِكَ اَلذَّنْبَ بِعَيْنِهِ فَقَدْ عَصَى اَللَّهَ فِيمَا سِوَاهُ مِمَّا هُوَ أَعْظَمُ مِنْهُ وَ اَيْمُ اَللَّهِ لَئِنْ لَمْ يَكُنْ عَصَاهُ فِي اَلْكَبِيرِ وَ عَصَاهُ فِي اَلصَّغِيرِ لَجَرَاءَتُهُ عَلَى عَيْبِ اَلنَّاسِ أَكْبَرُ يَا عَبْدَ اَللَّهِ لاَ تَعْجَلْ فِي عَيْبِ أَحَدٍ بِذَنْبِهِ فَلَعَلَّهُ مَغْفُورٌ لَهُ وَ لاَ تَأْمَنْ عَلَى نَفْسِكَ صَغِيرَ مَعْصِيَةٍ فَلَعَلَّكَ مُعَذَّبٌ عَلَيْهِ فَلْيَكْفُفْ مَنْ عَلِمَ مِنْكُمْ عَيْبَ غَيْرِهِ لِمَا يَعْلَمُ مِنْ عَيْبِ نَفْسِهِ وَ لْيَكُنِ اَلشُّكْرُ شَاغِلاً لَهُ عَلَى مُعَافَاتِهِ مِمَّا اُبْتُلِيَ بِهِ غَيْرُهُ» یعنی سزاوار است کسانی که از معاصی دوری گزیده اند و خداوند نعمت پرهیزاز گناهان را به آنها بخشیده به گناهکاران و کسانی که زیر بار فرمان خدا و رسول نمی روند مهربانی کنند و سزاوار است شکر و سپاس گزاری بر آنها مسلط باشد و مانع شود از این که از گناه کاران غیبت کنند پس وقتی که بی گناهان این طور از معاصی نهی شده اند پس چگونه است حال غیبت کننده ای که برادر هم کیش خود را غیبت و سرزنش می کند به آنچه که خودش مبتلاست ؟ آیا چنین فردی به یاد نمی آورد جایی را که گناهانش را خداوند پوشانیده و آن بزرگتر از گناهی است که برادر خود را به آن غیبت کرده و چگونه او را به گناهی سرزنش می کند که خود مانند آن را مرتکب شده ؟ یا اگر همان گناه را مرتکب نشده به گونه ای دیگر نافرمانی خدا را کرده چنان که از گناه برادرش بزرگتر می باشد و سوگند به خداوند که اگر گناه بزرگی مرتکب نشده باشد و با گناه کوچکی نافرمانی کرده باشد هر آینه جرأت و دلیری او بر عیب جویی و بد گویی مردم ، بزرگتر از گناه بزرگی است که مرتکب آن نشده ای بنده خدا در عیب جویی و بد گویی از هیچ کس بر اثر گناه او عجله و شتاب مکن که شاید او آفریده شده باشد هم چنین بر نفس خود از گناه کوچک ایمن و آسوده مباش که شاید او آفریده شده باشد هم چنین بر نقش خود از گناه کوچک ایمن و آسوده مباش که شاید بر اثر آن معذب و گرفتار باشی و هر که از شما عیب و بدی غیر خود را می داند باید از عیب جویی او خود داری می کند چون او به عیب خویش داناست ، و آدمی باید به خاطر اجتناب خویش از گناهی که دیگری به آن مبتلاست ، شکرگزاری کند ، بنابراین روان شناسی و جامعه شناسی علومی هستند که اگر داشتن آنها برای توده مردم با توجه به نتایجی که در بر دارند ، صد در صد ضرورت نداشته باشد ، برای یک مدیر که عهده دار امور اجتماعی ،سیاسی ، اقتصادی افراد در حوزه مدیریت خود می باشد صد درصد ضروی است و می توان گفت که از سایر علوم مهمتر است زیرا یک مدیر اگر از مکانیسمهای روانی و ضعیت اقتصادی مردم بی اطلاع باشد نمی تواند دستورهای هدایت کننده و عادلانه ای صادر کند . 2 علیزاده ، محمد جواد ، ص 41
ضرورت آموزش مدیریت در اجتماع
توضیح اینکه چرا مطالعه و آموزش مدیریت ضروری و سود مند است، چندان مشکل نیست. اولا احتمال زیادی وجود دارد که هر کس در مسیر زندگی شغلی خود در مقام مدیریت قرار گیرد. در هر رشته ای که تحصیل کنید ، ممکن است روزی مدیر شوید ، مثلا مهندسان غالبا عهده دار مناصب مدیریت می شوند یا بعضی از معلمان به مدیریت مدرسه ارتقا می یابند ، به نظر می رسد که افراد شایسته ی هر رشته ای ، در دوران اشتغال سرانجام نمی توانند از قبول سمت های مدیریت فرار کنند، ثانیا، پیشینه ی مدیریت ، بالقوه ، جذاب ، منزلت آفرین و تلاش برانگیز است. زیرا که فرصت ابراز خلاقیت ، رشد فکری و پرورش مهارت های شخصی را تهسیل می کند به ویژه ، چون مدیریت مستقیما با مردم سرو کار دارد ، فرصت کمک و یاری به رشد و پرورش مردم و ارضای نیازها و انگیزه های آنان را فراهم می سازد.مدیریت فعالیتی عام است زیرا که در همه سازمان های آموزشی ، تجاری ، صنعتی ، دولتی ، در همه سطوح و رده های سازمانی و در همه وظایف و کارکردهای سازمان ، نظیر تولید ، خدمات و آموزش با آن سرو کار داریم ، شاید در گذشته فقط مدیریت سازمان های صنعتی و تجاری مورد تاکید قرار می گرفت ولی امروزه مدیریت در هر فعالیت و کار هدف دار و سازمان یافته ای مورد تاکید است. در پارک ها ، مراتع ، بیمارستان ها ، مدارس ، دانشگا هها ، مزارع ، انجمن ها ، اتحادیه ها ، فرودگاه ها ، موسسات دینی و سازمان های دولتی ، به طور کلی آموزش مدیریت ، دانش و معلوماتی فراهم می سازد که به درجات متفاوتی در همه ی سازمان ها کاربرد دارد ، مع هذا ، با توجه به ویژگی های خاص سازمان ها ، تفاوت های بارزی در مدیریت آنها مشاهده می شود ، مدیر کل یک سازمان صنعتی وظایف مشابهی با مدیر کل یک سازمان دولتی انجام می دهد ولی آنها به سادگی نمی توانند جایگزین یکدیگر شوند با اینکه وظایف آنها یکسان است ، ولی دانش و اطلاعات ، مهارت و تخصص و نحوه ی کار و عملکردشان به طور قابل ملاحضه ای متفاوت است.
نتیجه گیری
از آنچه گفتیم چنین بر می آید که مدیریت اسلامی بر اساس معنویت و فرهنگ بنا نهاده شده است و هدف آن نیز آخرت گرایی است یعنی قرار دادن امکانات دنیوی در جهت آخرت و نباید فراموش کرد که آخرت گرایی به معنای فراموش کردن دنیا نیست بلکه آخرت گرایی تلبس به ارزشهای الهی و قرآنی است ، و یک مدیر اسلامی زمانی می تواند در مسیر آخرت گرایی حرکت کند و در واقع مدیریت اسلامی داشته باشد که مجهز به فرهنگ قرآنی بوده و مصمم به پیاده کردن این فرهنگ در جامعه باشد ، جامعه ای که در آن مدیریت اسلامی اجرا شود و یک مدیر اسلامی در رأس امور قرار بگیرد ، چنین جامعه ای در مسیر آخرت گرائی حرکت خواهد کرد و در این صورت است که افراد جامعه می توانند به سرمنزل مقصود که همان قرب الهی است دست یابند.
فهرست منابع و مآخذ
1- قرآن کریم
2- فیض الاسلام ، نهج البلاغه ، انتشارات فقیه 1378
3- مطهری ، مرتضی ، امدادهای غیبی در زندگی بشر ، انتشارات صدرا ، چاپ اول تهران ، 1354
4- علاقه بند ، علی ، مدیریت عمومی ، انتشارات روان ، چاپ اول 1375
5- علیزاده ، محمد جواد ، قرآن و مدیریت راستین ، انتشارات رستگار ، چاپ اول چاپ و صحافی تنعیم مشهد ، 1377
6- مظفریان ، منوچهر ، رهبری و مدیریت در اسلام ، انتشارات قم ،تهران ، 1354
7- منتسکیو ، روح القوانین ، مترجم ، علی اکبر مهتدی ، انتشارات امیر کبیر چاپ 8 1362
8- قمی ، حاج شیخ عباس ، منتهی الامال ، چاپ سوم ، 1386
9- علی احمدی ، علیرضا و علی احمدی حسین ، مبانی و اصول مدیریت اسلامی ، انتشارات تولید دانش ، پائیز 138
10- هارولد کونتر ، سیریل اودانل ، هاینز و یهریخ ، اصول مدیریت ، تهران 1365
11- رضائیان ، علی ، اصول مدیریت ، سمت ، تهران ، 1365
12- منوچهر کیا ، تئوری مدیریت و مدلهای سازمان ، چاپ اول ، 1370
13- علی احمدی ، علیرضا و علی احمدی ، حسین ، رویکردهای تحقیق در مدیریت اسلامی ، تهران 1380
14- کاظم زاده ، حسین ، قوه ی فکر و معجزات آن ، انتشارات اقبال ، تهران 1333
15- اژدری ، علیرضا ، روابط انسانی در مدیریت از منظر اسلام و مدیریت در اسلام سایت ، سازمان تبلیغات اسلامی
16- طباطبائی ، سید محمد حسین ، تفسیر المیزان ، انتشارات اسلامی قم ، جلد 4
17- مجلسی ، محمد باقر ، بحارالانوار ، انتشارات وفاء جلد 23
18- یاراحمدی خراسانی ، محمد جواد ، سایت جامع مدیریت
19- عاشور ، محمد بن طاهر ، التحریر و التنویر ، جزء 8 ، جلد 5