مقاله ای با عنوان ترس از مرگ
ترس از مرگ، حالتی نیست که در انسان کم بشود و هر چه عمر طولانیتر گردد، این ترس تشدید میشود، چرا که انسان نزدیکی خود به مرگ را میبیند. چنان چه حضرت علی (ع) میفرماید: هر نفسی که مرد میکشد، گامیست که به سوی مرگ مینهد. (نهج البلاغه).
مرگ تنها واقعیتِ گریز ناپذیری است که هر مؤمن و کافری، یا هر معتقد و منکر معادی مجبور است به آن اذعان داشته باشد، چرا که فنای دنیا و اهل دنیا را با چشم میبیند و مرگ انسانها را مکرر تجربه میکند و میداند که مرگ برای هر موجود زندهای مقرر شده و روزی [که زیاد هم دیر نیست] نوبت خودش است.
«كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ» (العنکبوت، 57)
ترجمه: هر نفسى چشنده مرگ است آنگاه به سوى ما بازگردانيده خواهيد شد.
«أَيْنَمَا تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ ...» (النساء، 78)
ترجمه: هر كجا باشيد شما را مرگ درمىيابد هر چند در برجهاى استوار (بلند و مستحکم) باشيد… .
اما «ترس از مرگ» علل گوناگونی دارد و به همین دلیل برخی از آنها لازم و بالتبع سازنده و نیکو است و برخی دیگر باید مورد توجه و اصلاح قرار گیرد. به عنوان مثال:
الف - ناخوشایندی عموم مردم جهان در اعصار و نسلهای متفاوت - از جمله کفار و ناباوران حقایق هستی، الله جلّ جلاله و آخرت - معلول عشق، علاقه و وابستگی شدید به دنیا و مظاهرش میباشد و بدیهی است که کنده شدن از متعلقات و دوری از محبوب نزد انسان نه تنها ناخوشایند، بلکه بسیار دردآور است. آدمی حتی اگر یک چوب خشک را دوست داشته باشد، دوری از آن به واسطه از بین رفتن یا جدا شدن، ناراحتش میکند و هر چقدر علاقهاش به آن چوب خشک شدت داشته باشد، درد و عذابش بیشتر است و سختی و عذاب مرگ نیز همین کنده شدن از متعلقات است، نه چگونگی مُردن.
این گروه از افراد به خاطر شدت علاقهای که به دنیا و مظاهرش دارند، سعی دارند موضوع مرگ و قیامت را به فراموشی بسپارند. اما ممکن نیست، چون مرگ دیگران و خود را میبینند. لذا از جدایی وحشت میکنند.
«إِنَّ هَؤُلَاء يُحِبُّونَ الْعَاجِلَةَ وَيَذَرُونَ وَرَاءهُمْ يَوْمًا ثَقِيلًا» (الإنسان، 27)
ترجمه: اينان دنياى زودگذر را دوست دارند و روزى گرانبار را [به غفلت] پشتسر مىافكنند.
پس، یکی از راههای کم کردن هراس از مرگ، کم کردن و بریدن از عشق و تعلق به «فانی» است. در این تعلق، عشق، عاشق و معشوق همه فانی هستند.
ب - عدهی دیگری خدا باور و مؤمن به معاد هستند، اما از عواقب عملکرد سوء خود میترسند. این هراس، یک ترس ممدوح است، مفید است، سازنده است، به شرط آن که انسان در پی اصلاح بر آید. وگرنه هم خانه و کاشانه را به آتش بکشد و هم بترسد که مبادا همه چیز بسوزد، هیچ فایدهای ندارد.
بدیهی است که انسان تا نگران از دست دادن نباشد، تلاشی برای به دست آوردن و حفظ کردن نیز نخواهد داشت. لذا یاد مرگ، یاد حیات برزخی و یاد روز حشر، محاسبه و حیات اخروی همیشه توصیه شده است.
چنین مؤمنی ترس به حق و سازندهای دارد و این ترس نه تنها از امید، نشاط و لذتش نمیکاهد، بلکه به آن میافزاید، چون سفر را با هدفی والا و عشقی والا و امید وصال طی میکند.
چنین مؤمنی در عین توجه به کوتاهیها، معاصی و ظلمهایی که به خود کرده است، نه تنها از رحمت خدا ناامید نیست، بلکه بسیار امیدوار هم هست و میداند که اگر با معرفت و عشق او حرکت کند، هر چقدر هم افت و خیز داشته باشد، معشوق همه گناهانش را میبخشد و مرگ برای او شیرین و لذت بخش میشود. چرا که پایان سفری مشقتبار و رسیدن به حیات جاوید و فرح بخش است.
«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (الزمر، 53)
ترجمه: بگو اى بندگان من كه بر خويشتن زيادهروى روا داشتهايد از رحمت خدا نوميد مشويد، در حقيقت خدا همه گناهان را مىآمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است.
پس، چنین هراسی از مرگ نه تنها مذموم نیست و نباید کم شود، بلکه بسیار ممدوح و سازنده است و باید تقویت شود تا موجب تقوا، عبادت، مبارزه با نفس، گریههای شبانه، راز و نیاز با محبوب و مقصود … و رشد و تکامل گردد. دعای کمیل را بخوانید، چه عاشقانه است؟ «کجایی ای غایت آرزوهای عارفین - به فرض که آتش جهنم را تحمل کنم، دوری تو را چه کنم؟»
ب - مرگ برای عدهای نه تنها تلخ، ناگوار و ترسناک نیست، بلکه بسیار شیرین و زیباست. چنان چه امام حسین (ع) میفرماید مانند جواهری زیبا بر سینه دختری جوان است. یعنی این قدر زینب بخش مؤمن است.
مهم نگاه به مرگ است که نشأت گرفته از نگاه به توحید و معاد میباشد. وقتی در شب عاشورا امام حسین (ع) به همه وعده شهادت و بهشت میدهد و حضرت قاسم (ع) چون نوجوان بود و احتمال میداد که نصیب او نشود پرسید: آیا نصیب من نیز میشود یا خیر؟ امام (ع) ابتدا به ساکن پاسخ ندادند، بلکه پرسیدند: مرگ را چگونه میبینی؟ و وقتی پاسخ داد: شیرین تر از عسل؛ فرمودند: پس تو هم شهید میشوی.
عشاق تمنای مرگ میکنند - نقلی از قرآن:
عاشق همیشه مایل به وصال و لقای محبوب است. کسی که عاشق دنیای محدود و فانی است، دوست دارد به دنیا برسد و در آن متنعم و جاوید بماند و البته هیچ گاه به آرزویش نمیرسد، چرا که دنیا فانی است. همین طور کسی که عاشق خداست، مایل به وصال و لقای اوست، لذا هیچ گاه دوست ندارد این سفرش به سوی محبوب با اتمام نرسد. بلکه آرزو و تمنّای رسیدن دارد.
یهودیان صدر اسلام که مانند صهیونیستهای امروزی انحصار طلب بودند، دائم جوّ و شایعه پخش میکردند که خدا فقط ما را دوست دارد و این فقط ما هستیم که خدا را دوست داریم. خدا نیز به پیامبرش فرمود که به آنها بگوید: «اگر گمان شما چنین است که تنها محب و محبوب شما هستید، از خدا تمنای مرگ کنید اگر راست میگویید» و بعد تأکید میکند که این مرگی که شما از آن گریزان هستید، ولی او به ملاقات شما میآید:
«قُلْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاء لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ * وَلَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدًا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ * قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (الجمعه، 6 تا 8)
ترجمه: بگو اى كسانى كه يهودى شدهايد اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس درخواست مرگ کنید اگر راست میگویید (به ادعایتان صادق هستید) * و[لى] هرگز آن را به سبب آنچه از پيش به دستخويش كردهاند آرزو نخواهند كرد و خدا به [حال] ستمگران داناست * بگو آن مرگى كه از آن مىگريزيد قطعاً او به ملاقات شما مىآيد آنگاه به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانيده خواهيد شد و به آنچه [در روى زمين] مىكرديد آگاهتان خواهد كرد.
*- پس عشاق نه تنها از مرگ نمیترسند، بلکه تمنای پایان سفر، آزمون و رسیدن به وصال دارند. چنان چه عشاق شهادت طلب هستند. از این روست که امام شهداء، وقتی پایان سفر را نزدیک میبیند، بدون ترس و با شوقی فراوان به استقبال مرگ رفته و به امّتش میگوید:
«امام خمینی (ره): با دلی آرام و قلبی مطمئن و روحی شاد و ضمیری امیدوار به فضل خدا، از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوی جایگاه ابدی سفر میكنم«.
ژیلا زین الدینی-مدرسه علمیه کامیاران