برتری پیامبر(ص)برهمه پیامبران
پیامبران الاهی در مقام و منزلت واحدی نیستند، بلکه جایگاه گوناگونی در پیشگاه خداوند دارند و در میان آنان، حضرت محمد صلی الله علیه و آله از همه برتر است. برای برتری پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله ، شاخص های فراوانی آورده اند که در ذیل به دو مورد از آنان اشاره می کنیم:
1. بشارت های انبیای گذشته: امام باقر علیه السلام در این زمینه می فرماید: «پیغمبران همواره به آمدن محمد صلی الله علیه و آله مژده می دادند تا آن که خداوند حضرت مسیح را مبعوث کرد و او به رسالت محمد صلی الله علیه و آله بشارت داد».
2. رهاورد آسمانی: کتاب آسمانی پیامبر اسلام قرآن است و آن حضرت در این زمینه فرموده اند: «برتری قرآن بر دیگر سخنان، مانند برتری خداوند بر آفریدگان اوست». حال که قرآن مجید برتر از کتاب های آسمانی دیگر است، آورنده آن نیز برتر از انبیای پیشین می باشد.
توصیه پیامبر(ص) درباره پدر ومادر
شخصی به خدمت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله! بسیار به جهاد رغبت دارم. حضرت فرمود: در راه خدا جهاد کن که اگر کشته شوی، نزد خدا زنده خواهی بود و در بهشت روزی خواهی یافت، و اگر بمیری مُزدت با خداست، و اگر زنده برگردی، از گناهان به در می آیی، مانند روزی که از مادر متولد شده ای. آن فرد گفت: یا رسول اللّه ! پدر و مادر پیری دارم که با من انس دارند و نمی خواهند من از ایشان جدا شوم. حضرت فرمود: «خدمت پدر و مادر خود باش. به حق آن خداوندی که جانم به دست قدرت اوست، انسی که ایشان در یک شبانه روز با تو داشته باشند، بهتر از یکسال جهاد کردن در راه خداست».
حدیثی در مورد استغفار
گرایش های معنوی انسان با هیچ حساب مادی جور در نمی آید. همین گرایشهای اخلاقی ممکن است از نظر فرد مبتنی بر زیان و ضرر باشد. جان خود را فدای جامعه کردن، انصاف دادن به نفع دیگری که حق با اوست نه با من، عادل بودن یعنی تجاوز نکردن، علیه خود قیام کردن و عصیان علیه خود که در زبان دینی اسمش توبه است (شوریدن بر ضد خود).
یک وقتی من (شهید مطهری) آیات قرآن کریم را در این زمینه جمع آوری کردم، دیدم منطق قرآن درست همین منطق است: انقلاب علیه خود. عجبا! انسان علیه خودش شورش و عصیان می کند، علیه خودش انقلاب می کند با همه خصوصیاتی که در یک انقلاب وجود دارد؛ خودش را محاکمه می کند، خودش را مجازات می کند.
یک کسی آمد خدمت حضرت علی علیه السلام و گفت: استغفرالله ربی و اتوب الیه؛ خیال کرد توبه یعنی کلمه استغفار را بر زبان آوردن. علی علیه السلام به او گوشزد نمود و فرمود: ثکلتک امک؛ مادرت به عزایت بنشیند. اتدری ما الاستغفار؟ ان الاستغفار درجة العلیین؛ آیا می دانی استغفار چیست؟ استغفار درجه علیین است ( نهج البلاغه، حکمت 417). بعد حضرت استغفار را تشریح می کند: پشیمانی کامل از گذشته تیره و سیاه، تصمیم قوی بر برنگشتن به گناهان سابق، ادای حقوق الهی که فوت شده است، ادای حقوق الناس که فوت شده است. بعد دو جمله می گوید که درست معنای شورش و انقلاب علیه خود و مجازات کردن خود را دارد. می گوید: دیگر اینکه این گوشتهای مبارکی! که در این بدنت از گناه روئیده، باید این ها را ذوب کنی. این گوشتها که از حرام روئیده است، این گوشتها که در مجالس لهو و لعب و توأم با هرزگی روییده است، باید بروی همه این ها را ذوب کنی از نو گوشت جدید بروید. دیگر اینکه باید به این بدنت سختی طاعت را بچشانی همچنان که لذت معصیت را چشانده ای. این می شود توبه و تائبهای دنیا این جور بوده اند و همیشه بوده اند این گونه افراد.
امتیازات فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر نسبت به اعلامیه جهانی حقوق بشر
درسال 1948 میلادی مقداری مواد حقوقی به عنوان اعلامیه جهانی حقوق بشردر مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب 48 از 58 عضو آن زمان درسازمان ملل رسید، و8 عضو دیگر (روسیه شوروی، بیلوروسی، اوکرائین، چکسلواکی، یوگوسلاوی، لهستان، آفریقای جنوبی وعربستان حجاز که هریک برای خود دلیلی داشت، به این اعلامیه رای ممتنع دادند، و رای مخالف وجود نداشت، البته برای بررسی علل به وجود آمدن این اعلامیه تحقیقاتی جداگانه مورد نیاز است ولی دراین مقداری مشروح در معانی این اعلامیه بحث خواهیم کرد، امتیازات بسیار مهمی که فرمان مبارک اعلامیه جهانی حقوق بشردارد، فوق العاده جالب توجه است ازآنجمله:
1-نخستین امتیاز درمحتویات فرمان مبارک مشاهده می شود که هم کلیات حقوق زندگی اجتماعی انسان ها رادربردارد وهم حقوق جانهای آدمیان را که برای وصول به هدفی والاتر از زندگی طبیعی محض دراین دنیا شگفته اند تامین می نماید. این همان مسئله رشد وکمال معنوی انسان ها است که مورد دستور و تاکید امیر المومنین علیه السلام درفرمان مبارک است.
2-بنا به نقل «جرج جرداق» واضع اعلامیه جهانی حقوق بشربیش ازدو هزار متفکر جوامع وملل مختلف دنیا بوده است، درصورتیکه واضع فرمان مبارک یک نفر است که آن هم وجود نازنین امیر المومنین علیه السلام است.
3-اغلب وضع کنندگان اعلامیه مردمانی بوده اند که بار معیشت سالیان عمرشان رابر دوش ملل وجوامع خود حمل نموده، وبدون تحمل مشقت های تولید واستخراج معیشت از سنگلاخ طبیعت وروابط همنوعان خود، زندگی کرده اند، زندگی اینان کجا وزندگی واضع فرمان مبارک با کمر لیف خرمائی وکفش وکفش ها وپیراهن وصله خورده وتغذیه ازنان جوودیگر مواد پایین معیشت کجا؟!!
4-آگاهی ومراتب علمی وحکمی همه جانبه واضع فرمان مبارک درباره انسان به هیچ وجه با اطلاعات محدود واضعین اعلامیه که حقوقدانان معمولی بوده اند، قابل مقایسه نمی باشد حتی با قطع نظر از امامت وفوق طبیعی بودن پیشوائی آن بزرگوار، زیرا که او درهمه ابعاد وطوفانهای زندگی، ازکارگری درمزرعه وآبیاری آن وحفر چشمه های آب گرفته تا سخت ترین میدان های کارزا و محراب عبادت ومقام زمامداری با داشتن انواعی از قدرت، غوطه ور گشته وباناب ترین وپر فروغ ترین چهره انسان کمال یافته بیرون آمده ودرهمه آن ابعاد وطوفانها علی بن ابیطالب علیه السلام بوده است، لذ مقام معرفتی وعملی وتکاپوی کمالی واضع فرمان مبارک به هیچ وجه با آن واضعین اعلامیه قابل مقایسه نمی باشد.
5-امیرالمومنین علیه السلام فرمان مبارک رادرحدود 1329 سال پیش از زمان وضع اعلامیه صادر فرموده است
6- هزاران مجلد کتابهای مربوط به قانون وحقوق ودیگر قراردادهای اجتماعی و میلیونها مجلد کتاب مربوط به علوم انسانی دراختیار واضعین اعلامیه بوده است، آنان پس ازبروز کاورانی انبوه ازمحصولات فکری نوابغ قرون واعصار طولانی از«افلاطون» گرفته تا «ژان ژاک روسو» و «منتسکیو» وهزاران قانونگذار وحقوقدانف اقدام به وضع اعلامیه کرده اند، درصورتیکه امیرالمومنین علیه السلام یک معلم ومربی(پیامبر اعظم اسلام) ویک کتاب (قران ) را دراختیار داشت.
7-شاید بتوان گفت: ازبااهمیت تریبن امتیازات فرمان مبارک اینست که واضع فرمان مبارک یعنی امیرالمومنین علیه السلام پیش از همه تسلیم ومطیع فرمانی بوده است که خود آن را صادر فرموده است، یعنی آن بزرگ بزرگان درعین اعتلای مقام انسانی که داشته است وپس از پیامبر اکر م با شخصیت ترین وبا عظمت ترین انسان تاریخ بوده دربرابر قانونی که صادر فرموده همان تسلیم وخضوع را داشته است که ازدیگر مردم جامعه آن را انتظار داشته است.
8-امتیاز یست که همه آگاهان ازوضع سیاسی وحقوقی شخصیت امیرالمومنین علیه السلام ودولت های امضا کننده اعلامیه جهانی حقوق بشر، می پذیرند وآن همان امتیاز یست که آقای جرج جرداج تحت شماره (4) متذکر می شود و می گوید: اما تفاوت چهارم اینست که عمده وبزرگترین دولتهای متحد که دروضع اعلامیه حقوق بشر شرکت نمود وآن را پذیرفته اند، همانا هستند که حقوق انسان ها راازآنان سلب می کنند. درصورتیکه فرزند ابیطالب هر جا که قدم گذاشت وسخنش شنیده شد وشمشیرش با نورخورشید درخشیدن گرفت استبداد وانحصارطلبی را متلاشی ساخت، وزمین رابرای حرکت انسان ها هموارنمود، سپس خودش دردفاع ازحقوق افراد وجوامع شهید شد پس ازآنکه درطول زندگیش هزار بار شهید شده بود.
آثار و نتایج تقوا از نظر نهج البلاغه
نهج البلاغه تقوا را به عنوان یک نیروی معنوی و روحی که بر اثر ممارست و تمرین پدید می آید و به نوبه خود آثار و لوازم و نتائجی دارد و از آنجمله پرهیز از گناه را سهل و آسان می نماید، طرح و عنوان کرده است. «ذمتی بما اقول رهینه، و انا به زعیم. ان من صرحت له العبر عما بین یدیه من المثلات، حجزه التقوا عن التقحم فی الشبهات؛ همانا درستی گفتار خویش را ضمانت می کنم و عهده خود را در گرو گفتار خویش قرار می دهم. اگر عبرتهای گذشته برای یک شخص آینه قرار گیرد، تقوا جلو او را از فرو رفتن در کارهای شبهه ناک می گیرد». تا آنجا که می فرماید: «الا وان الخطایا خیل شمس، حمل علیها اهلها، و خلعت لجمها، فتقحمت بهم فی النار. الا و ان التقوا مطایا ذلل، حمل علیها اهلها، و اعطوا ازمتها، فاوردتهم الجنه؛ همانا خطاها و گناهان و زمامرا در اختیار هوای نفس دادن، مانند اسبهای سرکش و چموشی است که لجام از سر آنها بیرون آورده شده و اختیار از کف سوار بیرون رفته باشد و عاقبت اسبها سوارهای خود را در آتش افکنند. و مثل تقوا مثل مرکبهای رهوار و مطیع و رام است که مهارشان در دست سوار است و آن مرکبها با آرامش سوارهای خود را به سوی بهشت می برند» (نهج البلاغه، خطبه 16).
در این خطبه تقوا به عنوان یک حالت روحی و معنوی که اثرش ضبط و مالکیت نفس است ذکر شده است.
این خطبه می گوید: لازمه بی تقوائی و مطیع هوای نفس بودن ضعف و زبونی و بی شخصیت بودن در برابر محرکات شهوانی و هواهای نفسانی است. انسان در آن حالت مانند سوار زبونی است که از خود اراده و اختیاری ندارد و این مرکب است که به هر جا که دلخواهش هست می رود، لازمه تقوا قدرت و اراده و شخصیت معنوی داشتن و مالک حوزه وجود خود بودن است، مانند سوار ماهری که بر اسب تربیت شده ای سوار است و با قدرت و تسلط کامل آن اسب را در جهتی که خود انتخاب کرده می راند و اسب در کمال سهولت اطاعت می کند.
«ان تقوی الله حمت اولیاء الله محارمه و الزمت قلوبهم مخافته حتی اسهرت لیالیهم و اظمات هواجرهم؛ تقوای الهی دوستان خدا را از گناهان باز داشته، و ترس از خدا بر دل هاشان نشانده، تا آنجا که شب های آنان را به بیداری کشانده و روزهای گرمشان را به روزه داری واداشته» (نهج البلاغه، خطبه 114). در اینجا علی علیه السلام تصریح می کند که تقوا چیزی است که پرهیز از محرمات الهی و هم چنین ترس از خدا، از لوازم و آثار آن است. پس در این منطق تقوا نه عین پرهیز است و نه عین ترس از خدا بلکه نیروئی است روحی و مقدس که این امور را به دنبال خود دارد. « فان التقوی: فی الیوم الحرز و الجنه و فی غد الطریق الی الجنه؛ زیرا که پرهیزگاری در امروز سپر و پوشش است، و در فردا راه به سوی بهشت و آسایش» (نهج البلاغه، خطبه 191).
در خطبه 157 تقوا را به پناهگاهی بلند و مستحکم تشبیه فرموده که دشمن قادر نیست در آن نفوذ کند (اعلموا، عباد الله، ان التقوی دار حصن عزیز). در همه اینها توجه امام معطوف است به جنبه روانی و معنوی تقوی و آثاری که بر روح می گذارد، بطوری که احساس میل به پاکی و نیکوکاری و احساس تنفر از گناه و پلیدی در فرد بوجود می آورد. نمونه های دیگری هم در این زمینه هست و شاید همین قدر کافی باشد و ذکر آنها ضرورتی نداشته باشد. بنابر این از نظر نهج البلاغه، تقوا نیروئی است روحی، نیروئی مقدس و متعالی که منشاء کششها و گریزهائی می گردد، کشش به سوی ارزشهای معنوی و فوق حیوانی، و گریز از پستیها و آلودگیهای مادی. از نظر نهج البلاغه تقوا حالتی است که به روح انسان شخصیت و قدرت می دهد و آدمی را مسلط بر خویشتن و مالک ” خود ” می نماید.
فضیلت و اهمیت نماز جمعه
خداوند در سوره جمعه می فرماید:«يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا نُودِى لِلصلَوةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(جمعه9) فَإِذَا قُضِيَتِ الصلَوةُ فَانتَشِرُوا فى الأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِن فَضلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَّعَلَّكمْ تُفْلِحُونَ(جمعه10): اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! هنگامى كه براى نماز روز جمعه اذان گفته مى شود به سوى ذكر خدا بشتابيد ، و خريد و فروش را رها كنيد كه اين براى شما بهتر است اگر مى دانستيد . و هنگامى كه نماز پايان گرفت شما آزاديد در زمين پراكنده شويد و از فضل الهى طلب كنيد ، و خدا را بسيار ياد نمائيد تا رستگار شويد .
نودى از ماده نداء به معنى بانگ برآوردن است ، و در اينجا به معنى اذان است ، زيرا در اسلام ندائى براى نماز جز اذان نداريم ، چنان كه در آيه 58 سوره مائده نيز مى خوانيم : «و اذا ناديتم الى الصلوة اتخذوها هزوا و لعبا ذلك بانهم قوم لا يعقلون» : هنگامى كه مردم را به سوى نماز مى خوانيد ( و اذان مى گوئيد ) آنرا به مسخره و بازى مى گيرند ، اين بخاطر آن است كه آنها قومى هستند بى عقل . به اين ترتيب هنگامى كه صداى اذان نماز جمعه بلند مى شود مردم موظفند كسب و كار را رها كرده به سوى نماز كه مهمترين ياد خدا است بشتابند .جمله«ذلكم خير لكم …» اشاره به اين است كه اقامه نماز جمعه و ترك كسب و كار در اين موقع منافع مهمى براى مسلمانان دربردارد اگر درست پيرامون آن بينديشند ، و گرنه خداوند از همگان بى نياز و بر همه مشفق است .
بهترين دليل بر اهميت اين فريضه بزرگ اسلامى قبل از هر چيز آيات همين سوره است ، كه به همه مسلمانان و اهل ايمان دستور مى دهد به محض شنيدن اذان جمعه به سوى آن بشتابند ، و هرگونه كسب و كار برنامه مزاحم را ترك گويند ، تا آنجا كه اگر در سالى كه مردم گرفتار كمبود مواد غذائى هستند كاروانى بيايد و نيازهاى آنها را با خود داشته باشد به سراغ آن نروند ، و برنامه نماز جمعه را ادامه دهند . در احاديث اسلامى نيز تاكيدهاى فراوانى در اين زمينه وارد شده است از جمله : در خطبه اى كه موافق و مخالف آن را از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) نقل كرده اند آمده :« ان الله تعالى فرض عليكم الجمعه فمن تركها فى حياتى او بعد موتى استخفافا بها او جحودا لها فلا جمع الله شمله ، و لا بارك له فى امره ، الا و لا صلوة له ، الا و لا زكوة له ، الا و لا حج له ، الا و لا صوم له ، الا و لا بر له حتى يتوب» : خداوند نماز جمعه را بر شما واجب كرده هر كس آن را در حيات من يا بعد از وفات من از روى استخفاف يا انكار ترك كند خداوند او را پريشان مى كند ، و به كار او بركت نمى دهد ، بدانيد نماز او قبول نمى شود ، بدانيد زكات او قبول نمى شود ، بدانيد حج او قبول نمى شود ، بدانيد اعمال نيك او قبول نخواهد شد تا از اين كار توبه كند !
در حديث ديگرى از امام باقر (عليه السلام) مى خوانيم : «صلوة الجمعة فريضة ، و الاجتماع اليها فريضة مع الامام ، فان ترك رجل من غير علة ثلاث جمع فقد ترك ثلاث فرائض ، و لا يدع ثلاث فرائض من غير علة الا منافق »: نماز جمعه فريضه است و اجتماع براى آن با امام ( معصوم ) فريضه است ، هر گاه مردى بدون عذر سه جمعه را ترك گويد فريضه را ترك گفته و كسى سه فريضه را بدون علت ترك نمى گويد مگر منافق . و در حديث ديگرى از رسول خدا مى خوانيم : «من اتى الجمعة ايمانا و احتسابا استانف العمل» : كسى كه از روى ايمان و براى خدا در نماز جمعه شركت كند گناهان او بخشوده خواهد شد و برنامه عملش را از نو آغاز مى كند .
كسى خدمت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) آمد ، عرض كرد يا رسول الله ! من بارها آماده حج شده ام اما توفيق نصيبم نشده فرمود : «عليك بالجمعة فانها حج المساكين» : بر تو باد به نماز جمعه كه حج مستمندان است ( اشاره به اين كه بسيارى از بركات كنگره عظيم اسلامى حج در اجتماع نماز جمعه وجود دارد ) . البته بايد توجه داشت كه مذمتهاى شديدى كه در مورد ترك نماز جمعه آمده است و تاركان جمعه در رديف منافقان شمرده شده اند در صورتى است كه نماز جمعه واجب عينى باشد يعنى در زمان حضور امام معصوم و مبسوط اليد و اما در زمان غيبت بنابر اينكه واجب مخير باشد ( تخيير ميان نماز جمعه و نماز ظهر ) و از روى استخفاف و انكار انجام نگيرد مشمول اين مذمتها نخواهد شد ، هر چند عظمت نماز جمعه و اهميت فوق العاده آن در اين حال نيز محفوظ است.
آفات ثروت برای انسان ضعیف النفس
شخصی به نام ثعلبه که خیلی زاهد و متقی و اهل تهجد و نماز شب بود همه نمازهای پیغمبر را شرکت می کرد و نمی گذاشت یک رکعت جماعت یا نافله اش تعطیل بشود، مرتب پیش پیغمبر می آمد و می گفت: یا رسول الله! از خدا بخواه مرا ثروتمند کند. پیغمبر می فرمود: تو کار را به جریان طبیعی واگذار کن، شاید مصلحت این نباشد. نه یا رسول الله! من می خواهم به این اغنیا یاد بدهم که اصلا پول خرج کردن و در راه خدا خرج کردن چگونه است. پیغمبر هم برای او دعا کرد.
خدا دعا را برای امتحان خود او و همه مردم مستجاب کرد. گوسفندهایی پیدا کرد. به سرعت چیزدار شد، مخصوصا گوسفندش خیلی زیاد شد. کم کم فکر کرد گوسفند زیاد شده، دیگر در شهر نمی شود گوسفند ها را اداره کرد، برویم بیرون یک جایی تهیه کنیم تا بتوانیم گوسفندها را به چرا ببریم.
کم کم ظهر دیگر به نماز جماعت نمی رسید. با خود می گفت حالا یک وعده را نخواندیم مهم نیست، به یک وعده نماز جماعت اکتفا می کنیم. می آمد به سرعت خودش را به صفهای آخر می رساند یک نمازی می خواند و می رفت.
کم کم کارش توسعه پیدا کرد، گفت باید برویم فلان منطقه یک جایی انتخاب کنیم. به آنجا رفت. تا قضیه رسید به آنجا که آیه زکات نازل شد و پیغمبر مامور جبایت برای اخذ زکات فرستاد. وی اول سراغ او رفت، گفت: دستور خداست که این مقدار باید بدهی تا صرف راه خدا بشود. گفت: آیا اختصاص به من دارد؟ گفت: نه، شامل دیگران هم می شود. گفت: اول برو سراغ دیگران بعد بیا سراغ من. رفت سراغ دیگران کارهایش را انجام داد و برگشت.
ثعلبه مدتی نگاه کرد، زیر و رو کرد، گفت: این با باج گرفتن چه فرق می کند؟ چشم فقرا کور بشود می خواستند کار بکنند. این همان آدمی بود که می گفت: «لئن اتینا من فضله لنصدقن و لنکونن من الصالحین؛ اگر از فضل خود (ثروت) به ما ببخشی حتما انفاق می کنیم و از صالحین خواهیم شد» و می گفت: ما که کریمیم پول نداریم، آنهایی که پول دارند کرم ندارند.
در این جور آزمایشها اگر انسان مراقب خود نباشد به غفلت فرو می رود.
سیمای نبوی در کلام رهبری
رهبر معظم انقلاب اسلامی، درباره وجود گران قدر پیامبر اسلام فرموده اند: «نبیّ مکرم اسلام، جدای از خصوصیات معنوی و نورانیت و اتصال به غیب، و آن مراتب و درجاتی که امثال بنده از فهمیدن آن ها حتی قاصر هستیم، از لحاظ شخصیت انسانی و بشری، یک انسان فوق العاده، طراز اول و بی نظیر است. یک شخصیت عظیم، با ظرفیت بی نهایت و با خلق و رفتار و کردار بی نظیر، در صدر سلسله انبیا و اولیا قرار گرفته است و ما مسلمانان موظف شده ایم که به آن بزرگوار اقتدا کنیم. ما باید به پیامبر اقتدا و تأسّی کنیم، نه فقط در چند رکعت نماز خواندن؛ در رفتارمان، در گفتارمان، در معاشرت و معالمه مان هم باید به او اقتدا کنیم، پس باید او را بشناسیم. خدای متعال، شخصیت روحی و اخلاقی آن بزرگوار را در ظرفی تربیت کرد و به وجود آورد که بتواند آن بار عظیم امانت را به دوش حمل کند».
تواضع پیامبر (ص)در کلام امام(ره)
معمار گران قدر انقلاب اسلامی ایران، درباره تواضع رسول اکرم صلی الله علیه و آله می فرماید: «رسول خدا که عملش از وحی الاهی مأخوذ بود و روحش به قدری بزرگ بود که یک تنه غلبه بر روحیّات میلیون ها بشر داشت. تمام عادات جاهلیت و ادیان باطله را زیر پاگذاشت و نسخ جمیع کتب کرد و ختم دایره نبوت به وجود شریفش شد؛ سلطان دنیا و آخرت و متصرّف در تمام عوالم بود] و[ تواضعش با بندگان خدا از همه کس بیشتر بود. کراهت داشت که اصحاب برای احترام او به پا خیزند. وقتی وارد مجلس می شد، پایین می نشست. روی زمین طعام میل می فرمود و روی زمین می نشست و می فرمود: من بنده ای هستم، می خورم مثل خوردن بنده، و می نشینم مثل نشستن بنده».
پیامبر(ص)از منظر امام خمینی(ره)
رهبر کبیر انقلاب اسلامی ایران درباره عبادت پیامبر صلی الله علیه و آله می فرمود: «حضرت ختمی مرتبت، به قدری ریاضت کشید و قیام در مقابل حق کرد که قدم های مبارکش ورم کرد و از طرف ذات مقدس حق آیه نازل شد که: ای رسول خدا! ما قرآن را از آن جهت برای تو نازل نکردیم که (از کثرت عبادت خدا و جهد در هدایت خلق) خویشتن را به رنج درافکنی. در شدت شفقت و رأفت آن بزرگوار بر همه عائله بشری بس است آیه شریفه اول سوره شعراء که فرمود: ای رسول خدا! تو چنان در اندیشه هدایت خلقی که می خواهی جان عزیزت را از غم این که ایمان نمی آورند هلاک سازی. سبحان الله! تأسف به حال کفار و علاقه مندی به سعادت بندگان خدا، کار را چقدر بر رسول خدا تنگ نموده که خدای تعالی او را تسلیت دهد و دل لطیف او را نگهداری کند که از شدت همّ و حزن به حال این جاهلان بدبخت، دل آن بزرگوار پاره شد و قالب تهی کرد».
نام های پیامبر(ص)از زبان خدا
جابربن عبداللّه انصاری روایت کرده که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: من شبیه ترین مردم به حضرت آدم هستم و حضرت ابراهیم، شبیه ترین مردم به من بود. هم چنین حق تعالی نام مرا در تورات و انجیل بسیار یاد کرده و کلام خود را به من تعلیم نموده، نام مرا از نام های بزرگوار خود برگرفته است. او محمود است و مرا محمد نام نهاده. در تورات هم مرا «احید» نامید؛ زیرا به واسطه توحید و یگانه پرستی، جسدهای امت من بر آتش جهنم حرام گردیده است. در کتاب مقدس ترسایان مرا «احمد» نامید؛ زیرا من در میان آسمان محمودم و امت من حمد کنندگان اند. در زبور هم مرا «ماحی» نامید؛ زیرا به سبب من، زمین عبادت بت ها را محو می کند. در قرآن نیز مرا «محمد» نامید؛ زیرا در قیامت همه امت ها مرا ستایش خواهند کرد، چون در روز قیامت، هیچ کس جز به اذن من شفاعت نخواهد کرد.
عبارت حک شده بر شمشیر پیامبر(ص)...
مرحوم شیخ صدوق(ره) نقل کرده است که در دستگیره شمشیر رسول اکرم(ص) این چند جمله نوشته شده بود: «صِلْ مَنْ قطعک و قُلِ الحقَّ و لَوْ عَلیکَ یا علی نَفْسِکَ و أحْسِنْ بِمَنْ أسَاءَ إلیْکَ»
آیتالله سیدمحمد ضیاءآبادی در کتاب «خاتم انبیا، رحمت بیانتها» آورده است: مرحوم علامه مجلسی(ره) از امالی مرحوم شیخ صدوق(ره) نقل کرده است که در دستگیره شمشیر رسول اکرم(ص) این چند جمله نوشته شده بود:
«صِلْ مَنْ قطعک و قُلِ الحقَّ و لَوْ عَلیکَ یا علی نَفْسِکَ و أحْسِنْ بِمَنْ أسَاءَ إلیْکَ»
چه جملههای پرمحتوایی، آن هم بر قبضه شمشیر! یعنی اکنون که پیامبر(ص) به قدرت رسیده و شمشیر به دست گرفته است چه باید بکند؟ آیا کارش جنگ و خونریزی و بیرحمی است یا رحمت و لطف و کرم؟
از آنجایی که شمشیر هم برای دفع مهاجم و رفع مزاحم است از این رو بر دستهاش نوشته شده:
«صِلْ مَنْ قطعک؛ اگر کسی از تو برید، تو به او بپیوند».
او به خانهات نیامد تو به خانهاش برو؛ از حالت جویا نشد تو از حال او جویا شو؛ نگو که او نیامد من هم نمیروم؛ او از حالم نمیپرسد من هم نمیپرسم.
«قُلِ الحقَّ و لَوْ عَلیکَ یا عَلی نَفْسِکَ؛ (همیشه و در هر جا) آنچه حق است بگو اگرچه به زیانت تمام شود.
«و أحْسِنْ بِمَنْ أسَاءَ إلیْکَ؛ نیکی کن درباره کسی که به تو بدی کرده است».
خیلی مهم است اگر به کسی که با ما هیچ رابطهای ندارد، نه به ما بدی کرده و نه خوبی، خدمتی کرده و یا مشکلی از او حل کنیم. البته کار خوبی کردهایم؛ اما خیلی کار مهمی انجام ندادهایم. زمانی هم که کسی به ما خدمتی کرده و ما هم متقابلاً به او خدمتی میکنیم باز هم کار مهمی نکردهایم.
مهم این است که به کسی که به ما بدی کرده، در زندگی ما مشکلی ایجاد کرده و یا چاهی سر راهمان کنده است خوبی کنیم، مشکلش را برطرف و خار را از سر راهش برداریم؛ این است کمال و از مکارم اخلاق است. چرا که الگو و اسوه ما رسولالله(ص) فرمودهاند:
«إنی بعثت لأتمم مکارم الاخلاق»
من آمدهام تا مکارم اخلاق را به کمال برسانم.
فضیلت های صلوات
براساس آیات و روایات فراوانی که در قرآن و منابع روایی شیعه و سنی وجود دارد، برای ذکر صلوات بر پیامبر و خاندان آن حضرت، فواید بسیاری شمرده شده است. مهم ترین این فواید عبارت است از:
1. موجب رضای خدا می شود؛
2. سبب خشنودی و رضایت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله است؛
3. شفاعت نبی اکرم را به دنبال دارد؛
4. موجب می شود تا پیامبر هدیه ای از بهشت برای فرستنده صلوات بفرستد؛
5. موجب کفاره گناهان افراد می شود؛
6. تأمین کننده و کفایت کننده حاجات در دنیا و آخرت است.
بر سجده هر نماز مهدی صلوات....
چگونه پاسخ کودکان را در باره خدا درست جواب دهیم؟
بیش تر کودکان، با طرح سوال های غیرمنتظره درباره موضوعات مختلفی از جمله خدا، موجب شگفتی بزرگسالان می شوند. مشکل بسیاری از کودکان، این است که والدین شان، انرژی آن ها را صرف همه چیز، از کلاس های هنری و ورزشی گرفته تا رایانه می کنند، اما از درس ایمان غافل اند. آن ها فراموش می کنند که آن چه می گویند و عمل می کنند یا نمی گویند و عمل می کنند، تاثیر ماندگاری بر کودک می گذارد.
● چه طور به زندگی کودکان رنگ معنویت بزنیم؟
بهترین راه ارتقای زندگی معنوی کودکان، راحت و آشکار حرف زدن درباره خداست. اصل کلی که بیش تر کارشناسان آن را تایید می کنند، این است که بگذارید بچه ها، گفت وگو را هدایت کنند و بعد، با سوال کردن شما، موضوع را پی گیری کنید.
حرف زدن درباره خدا، به این دلیل بااهمیت است که می تواند بهترین راه برآوردن مهم ترین نیازهای کودکان باشد؛ زیرا کودکان، بیش از بزرگسالان، خود و اطرافیان شان را به تکیه گاه قوی و مهربانی نیازمند می دانند که قادر است همه آرزوهای آن ها را برآورده کند. فایده دیگر صحبت کردن درباره خدا، این است که همه چیز را در دنیا توضیح می دهد، زیبایی طبیعت، تولد نوزاد یا مرگ یک دوست که با این توضیح مرتبط کردن رویدادهای طبیعی به خدا نوعی احساس شگفتی نیز همراه است؛ زیرا روح کودک، دنبال عجایب و اسرار می گردد و زمانی که برای پرسش های کلیدی خود، پاسخی منطقی می یابد، احساس آرامش می کند. گرچه کودکان نوپا، کوچک تر از آن هستند که مفاهیم مبهم معنوی را درک کنند، اما آن قدر بچه نیستند که نتوانند کلماتی را درباره خدا یاد بگیرند.
● طعم حضور خدا را به کودک بچشانیم
این سوال غلط است که: «چه طور کودکم را وادار کنم به خدا اعتقاد پیدا کند؟» پرسش صحیح این است که: «چه طور به او نشان دهم که خدا، در زندگی اش حضور دارد؟»
حدود سه یا چهار سالگی، بچه ها، نام خداوند را یاد می گیرند. کودک، ابتدا، دنبال قوی ترین فرد است و چون از نوزادی، مادر، نیازهایش را رفع کرده، می پندارد که مادر، محکم ترین تکیه گاه است، ولی خیلی زود می فهمد که مادر، از خیلی چیزها می ترسد و چون پدر از آن ها نمی ترسد، پدر را تکیه گاه و قوی ترین آدم می یابد، ولی پدر هم از بعضی چیزها می ترسد. در این زمان است که از ما می پرسد: «چه کسی قوی ترین است؟» به او می گوییم: «خدا». این خدا کجاست؟ به او می گوییم: «بزرگ تر که شدی، برایت می گویم.» چون کودک سه، چهار ساله، در مرحله تفکر ابتدایی است، فقط آن چه را می بیند، قبول دارد. بنابراین نمی توان به او گفت: «خدا نادیدنی است و همه جا هست.»
● خدای دوست داشتنی ۵ سالگی
در فاصله سنی سه تا پنج سالگی، کودکان، خدا را شبیه انسانی می دانند که به آن ها اتومبیل یا اسباب بازی می دهد و مراقب همه چیز است؛ موجودی دوست داشتنی. چنین برداشتی، به چنین پرسش هایی می انجامد: «آیا خدا می خوابد؟ خدا برای تعطیلات کجا می رود؟ خدا کجا زندگی می کند؟» اگر به او بگویید: «اگر بدرفتاری کنی، خدا عصبانی می شود»، او، پدری عصبانی را مجسم می کند که آماده است برای جزیی ترین تخطی، او را تنبیه کند. به تدریج که بزرگ تر شد، باید خدا را به او چنان معرفی کنیم که بچه ها، از او خوش شان بیاید. از لطف و کرم خدا، مهربانی، قدرت خدا، بخشش و زیبایی دوستی او می گوییم. درباره بهشتی که به نیکوکاران وعده داده، سخن می گوییم و اگر ضرورت خاصی پیش آمد، درباره جهنم به زبانی ساده برایش توضیح می دهیم.
درد دل با خدا...
گفتم: خدایا از همه دلگیرم گفت: حتی از من؟
گفتم: خدایا دلم را ربودند گفت: پیش از من؟
گفتم: خدایا چقدر دوری گفت: تو یا من؟
گفتم: خدایا تنها ترینم گفت: پس من؟
گفتم: خدایا کمک خواستم گفت: از غیر من؟
گفتم: خدایا دوستت دارم گفت: بیش از من؟
گفتم: خدایا اینقدر نگو من گفت: من توام تو من…
عاشقانه....
مطمـئن باش که خداوند تو را عاشقانه دوست دارد ؛
چون در هر بهار برایت گل می فرستد و هرروز صبح آفتاب را به تو هدیه می کند.
به یاد داشته باش که پروردگار عالم با این که می تواند در هر جائی از دنیا باشد ، قلــب تو را انتخاب کرده و تنها اوست که هر وقت بخواهی چیزی بگوئی گوش می کند …
دوستی...
گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت !
پرسیدند : چه می کنی ؟
پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و آن را روی آتش می ریزم !
گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد !
گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی ؟
پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد !
دوستی نه در ازدحام روز گم می شود نه در سکوت شب ، اگر گم شد هرچه هست دوستی نیست . . .
خطر بازی رایانه ای!!!
آیا از خطرات بازی های کامپیوتری آگاهی دارید؟
یک کارشناس اداره روان وزارت بهداشت گفت که کودکانی که به طور مداوم بازی های رایانه ای انجام میدهند، درونگرا شده، در جامعه منزوی و در برقراری ارتباط اجتماعی با دیگران ناتوان می شوند.
دکتر معصومه افسری اظهار داشت که روحیه انزوا طلبی باعث می شود که کودک از گروه همسالان جدا شود که این خود سرآغازی برای بروز ناهنجاریهای دیگر است، همچنین دراین بازیها به دلیل این که کودک و نوجوان با ساختنی ها و برنامه های دیگران به بازی می پردازد، کمتر قدرت دخل و تصرف در آنها را پیدا می کند و اعتماد به نفس او در برابر ساختنی ها و پیشرفت دیگران متزلزل می شود.
وی افزود: تصور بیشتر خانواده ها این است که در بازی های رایانه ای فرد در بازی مداخله فکری مداوم دارد. اما این مداخله، فکری نیست بلکه این بازی ها سلولهای مغزی را گول می زنند و از نظر حرکتی نیز فقط چند انگشت کودک را حرکت می دهند.
افسری گفت: به دلیل جاذبه مسحور کننده ای که این بازی ها دارند، بچه ها وقت و انرژی زیادی را صرف بازی با آن می کنند، حتی بعضی از کودکان صبح، زودتر از وقت معمول بیدار می شوند تا قبل از مدرسه کمی بازی کنند و وقتهای تلف شده را هم بدین صورت جبران می کنند که این امر خود منجر به افت تحصیلی در آنها می شود.
کارشناس اداره روان وزارت بهداشت به والدین توصیه کرد: اگر قرار است از بازی های رایانه ای استفاده کنند، بهتراست بازیهای تصویری خلاق که کودکان باید به وسیله آنها، معماهایی را حل کنند، بیش از بازی های دیگر مورد توجه قرار گیرند.
افسری تصریح کرد: والدین وقت بیشتری را به کودک و نوجوان خویش اختصاص بدهند، چرا که هر قدر وقت گذاری و ارتباط صحیح بین والدین و فرزندان بیشتر باشد زمینه چنین بازیهایی کمتر فراهم می شود و بهتر است با کودکان صحبت کنند که فقط روزهای تعطیل مجاز به استفاده ازاین بازیها هستند.
چه مقدار کاهش وزن در هفته مجاز است؟
هر لحظه، هر روز ،هرجمعه...
یک روز می افتد ؛
آن اتفاق خوب را می گویم …
من به افتادنی که برخاستن اوست ایمان دارم ؛
هر لحظه ، هر روز ، هر جمعه …
السلام علیک یا صاحب الزمان
جشن ولادت امام صادق(ع)
امت اسلام در هفدهم ربيع الاول يکصد و سي ششمين سالگرد ولادت پيامبر اسلام (ص) را جشن گرفته بودند . ) برخي از محققان مي گويند در خصوص تاريخ ولادت امام صادق نزديکترين تاريخ صواب سال 80 هجري است . در اين باره دو روايت ديگر نيز هست که تاريخ ولادت وي را درسالهاي 83 و 77 ذکر کرده اند.( در همين حال در خانه رسالت موجي از سرور شادي جريان داشت . اين خانه چشم به راه فرود آمدن کرامت و افتخاري در خود بود تا بر ارج و بلنداي آن افزوده شود .
در آن شب و در آن فضاي مبارک امام صادق (ع) چشم به جهان گشود . او شراره درخشاني بود که آسمان سخاوت او را به زمينيان بخشيده بود تا از پرتو آن نور گيرند و در زير درخشش تابناکش راه خود را به سوي خير و نيکي و صفا باز يابند .
آن حضرت از پدر و مادري بزرگوار زاده شد :
1. پدرش امام محمد بن علي بن حسين بن علي بن ابيطالب معروف به باقر بوده که نسبت ايشان هم از سوي مادر و هم از سوي پدر به امام علي (ع) مي رسيد . چرا که پدرش فرزند امام حسين بن علي و مادرش از نوادگان امام حسن بود که اين خانواده نخستين و اصيل ترين بيت فاطمي محسوب مي شد . اين خانواده در واقع خوشبوترين وزيباترين گلي بود که در بيت رسالت روييده بود .
2. مادرش فاطمه دختر قاسم بن محمد بن ابوبکر بود . اين زن نيز به نوبه خود هم از سوي پدر و هم از سوي مادر اولين مهتر از سلاله ابوبکر به شمار مي آمد . نياي او محمد بن ابوبکر از مجاهدان سپاه علي (ع) بود امام علي شوهر مادر محمد بود زيرا آن حضرت پس از وفات ابوبکر همسرش اسماء بنت عميس را به زني گرفت و بدين ترتيب محمد را در دامان خويش پرورش داد و از دانش خود او را بهره مند ساخت به طوري که محمد فدائي پاکبازي براي اسلام شد . آن حضرت پس از آنکه به خلافت رسيد محمد را به حکومت مصر برگماشت و وي در همان جا به دستور معاويه کشته شد .
امام جعفر صادق بدين گونه عصاره جهاد مقدس بود . وي از پدر و مادري زاده شده بود که هر دو از سلاله اي پاک و بزرگوار به شمار مي آمدند .
رشد و پرورش امام
ولادت امام صادق در روزگار جدش امام زين العابدين که مراتب فضل و عظمتش همه آفاق را پر کرده بود صورت پذيرفت او در سايه تربيت جدش که تمام معاني بزرگي و عظمت را بدو آموخت و تمام مفاهيم فضيلت و کمال را به او آموزش مي داد مي زيست . و همواره زهد و عبادت و تلاش و کوشش جدش را در راه خدا نظاره گر بود . ديدن اين امور تاثير بسياري در روح او گذارد تا آنکه آن حضرت به سن دوازده سالگي رسيد .
وقتي کليدهاي امامت عامه به پدرش امام باقر (ع) انتقال يافت و آن حضرت براي به جاي آوردن تکاليف و مسئوليتهاي خود به بهترين نحو قيام کرد امام صادق (ع) جواني نمونه و رشيد شده بود که ديدگان شيعيان را به خود معطوف مي ساخت و آنان او را ششمين رهبر والاي خود مي پنداشتند .
سفر آن حضرت به شام
امويان در دوران پاياني حکومتي خود که جريانهاي فکري متناقض در ميان امت اسلام رواج يافته بود آخرين تلاشهاي خود را براي پوشاندن حقايق و اثبات متناقضات به کار مي گرفتد و مي کوشيدند رخدادهاي سياسي را با روش سياسي اسلاف منحرف خود رتق و فتق کنند .
يکي از امور شگفتي آفرين حکومت آنان در اين برهه آن بود که همچنان که سال تغيير مي کرد جامه خلافت نيز در ميان آنان دست به دست مي گشت به طوري که مي توان گفت : سالي جديد آغاز نمي شد مگر آنکه خليفه اي جديد روي کار آمده باشد . علت اين امر آن بود که مردم بني اميه را از خود طرد کرده بودند و از کرنش در برابر حکومت باطل آنان سرباز مي زدند .
بويژه در اين برهه امام باقر از سختيها وستمهاي امويان بهره نبود زيرا او پناهگاه حق و حق خواهان و پايگاه مظلوماني بود که با سياست امويان به ستيز برخاسته بودند .
در آن برهه شيعه به خاطر اقدامات ستمگرانه بني اميه يه مصايب و شدايد بزرگي گرفتار آمد چنان که امام باقر مي فرمايد :
«سپس حجاج آمد . او شيعيان را به بدترين شکل مي کشت و آنان را به هرگمان و تهمتي دستگير مي کرد».
اوضاع به گونه اي بود که اگر کسي را زنديق و يا کافر مي خواندند برايش خوشايندتر از آن بود که وي را شيعي و هواخواه علي (ع) بدانند .
از آنجا که خليفه اموي مي خواست حکومت خود را بر امام باقر تحميل کند و قدرت خود را به رخ او بکشد درست همانند رفتاري که جهان امروز سياست با مخالفان سياسي خود انجام مي دهد آن حضرت را به شام فراخواند . امام باقر نيز فرزند عزيزش امام صادق را در اين سفر با خود برد.
صلوات...
گردید شعار هـر مسلمان، صلوات تاریخچه عتـــرت و قــــرآن، صلوات
بــر شیعه بوُُد نشانهی حق طلبی از اول عمـــــــر تا به پایان، صلوات
پیامبر خدا (صل الله علیه و آله و سلم) فرمودهاند:
سوگند به آن که جز او خدایی نیست، هیچ بنده مۆمنی به خدا گمان نیک نبرد، مگر این که خداوند، مطابق همان گمان با او عمل کند؛ زیرا خداوند کریم است و همه خوبیها به دست اوست و شرم دارد از این که بنده مۆمنش به او گمان نیک برد و او خلاف گمان و امید بنده رفتار نماید. پس به خدا گمان نیک برید و به او روی آورید. (بحار الأنوار : 70/366/14)
شب شوق و شب وجد و شب شور و شب پیدایش نور است کنون، رسد از ارض و سما و ملک و حور، گواهی که شب هجر سر آمد، سحر آمد، خبر آمد، خبری تازه به گوش آمده اکنون، نفس پادشهان حبس شده در دل و گشتند همه لال ز گفتار، به امر احد خالق دادار، دگر راه سماوات به شیطان شده مسدود، بتان یک سره بر خاک فتادند و نگویند مگر ذکر خداوند و رسول دو سرا را.
عرش و فرش و، ملک و آدمی و، کوه و در و دشت و یم و قطره و مهر و مه و سیاره و منظومه شمسی و کرات و همه افلاک، الی این کره خاک، ز برگ و بر و ریگ و حجر و شاخه و نخل و ثمر و بام و در و مرد و زن و پیر و جوان، ابیض و اسود، همه گویند درود و صلوات از طرف ذات خداوند تبارک و تعالی و همه عالم خلقت، به خصال و به کمال و به جلال و به جمال و قد و بالای محمد(ص)، که خداوند و ملایک همه گویند درودش، همه خوانند ثنایش، همه مشتاق لقایش، همه عالم به فدایش، همه مرهون عطایش، که خدا خلق نموده است به یمن گل رویش فلک و لوح و قلم را، ملک و جن و بشر را و همه ارض و سما را.
پیامبر خدا (ص) فرمودهاند: هر کس در نوشتهای بر من درود فرستد، تا زمانی که نام من در آن نوشته موجود باشد، فرشتگان، پیوسته برای او آمرزش طلبند. (کنز العمال: 2243 منتخب میزان الحکمة: 332)
«اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم»
پیام تسلیت مدیر حوزه های علمیه خواهران استان کردستان به مناسبت در گذشت حجت الاسلام پیری
به گزارش معاونت فرهنگی مرکز مدیریت استان كردستان؛ اين روزها استان كردستان داغدار يكي از چهره هاي خدوم و فرهنگي خويش است و در فراق او مي سوزد و ناله مي كند و عروج ملكوتي اين روحاني وارسته قلب ها را جريحه دار و دل ها را اندوهگين كرد.
در ادامه اين پيام ذكر شده است: حجت الاسلام پيري مظهر ايمان، حسن خلق، مدارا، صبوري، پركاري، صفا، محبت و خلوص بوده و سالهاي متمادي از عمر خويش را وقف خدمت به مردم مهربان و صميمي كردستان نمود و در دستگاه قضايي استان منشا خدمات فراواني شد.
اين پيام مي افزايد: مكتب امام صادق(ع) به خود مي بالد شاگرداني همچون مرحوم پيري را در دامن خود تربيت كرده و جامعه اسلامي و اسلام ، مديون خدمات و تلاش هاي خالصانه و عاشقانه انسان هاي مسئوليت پذيري همچون مرحوم پيري است و فقدان اين عالم وارسته خسارت جبران ناپذيري است كه به تعبير روايت« لايسدها شيء» هيچ امري اين خلا را پرنخواهد كرد.
حجت الاسلام والمسلمین محمد صالحی مدیر حوزه های علمیه خواهران در اين پيام اظهار داشت: اينجانب اين مصيبت را به پيشگاه امام زمان(عج) مردم خونگرم كردستان به ويژه دستگاه قضايي استان و خانواده آن مرحوم تسليت گفته و از خداوند بزرگ براي آن مرحوم غفران رحمت بيكران و براي بازماندگان صبر و اجر مسئلت دارم.
کلاس اخلاق در مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه
در مراسمی که به مناسبت جشن آغاز امامت حضرت مهدی(عج)در مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه برگزار شده بود سرکار خانم مهری از اساتید بزرگوار اخلاق واز مداحان اهل بیت (علیهما السلام)ضمن تبریک به مناسبت این جشن عظیم به بیان ویژگی های حکومت امام زمان (عج) وخصوصیات یاران ایشان در آخر الزمان پرداختند ورعایت ذی طلبگی در میان جوامع امروزی که از اهم وظایف طلبه ها است رابیان نمودند.
امید است که طلاب در حکومت امام عصر (عج)بتوانند جزو یاران وسربازان واقعی ایشان باشند.
درد دل با امام رضا (ع)به قلم طلبه کامیاران
قربونت برم آقا ،قربون ضامن شدنت برم آقا کاش منم آهویی بودم برات ،اما آهو نیستم ،ضامن شو،آقا
آقا جون جون جواد جواب بده من میدونم رو سیاه تر از همه ام آقا جواب بده
آقاجون می دونم دلت از ما پره اما من مامون نیستم نمی خوام آقام بره
خراسان خودش دلش سیر از ما پره ولی من می خوام بیام خراسان ،ولی می ترسم آقا آبروم بره
من آقا امروز خیلی دلم پره ولی بیشتر دلم از خودم پره…
آسمان سامرا...
سامره امشب تماشایی شده
جنت گل هـای زهرایی شده
لحظه لحظه، دسته دسته از فلک
همچو باران از سمـا بارد ملک
می زنند از شوق دائم بال و پر
در حضـور حجت ثانـی عشر
ملک هستی در یم شادی گم است
بعثت است این، یا غدیر دوم است
یوسف زهرا بـه دست داورش
می نهد تاج امـامت بـر سرش
عید «جاء الحـق» مبارک بر همه
خاصـه بـر سـادات آل فاطمه
عید آدم عیـد خاتم آمده
عید مظلومـان عالم آمده
عید قسط و عید عدل و دادهاست
لحظه هـایش را مبـارک بادهاست
عیـد قرآن، عید عترت، عید دین
عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین
عیــد یــاران فداکار علی است
عید محسن، اولین یار علی است
عیــد فتـحِ «میثـم تمار»هاست
عید عمرو مالک و عمارهاست
عید مشتاقان سرمست حسین
عید ذبح کوچک دست حسین
عید باغ یاسمن های کبود
عید شادیِ بدن های کبود
عید سردار رشیـد علقمه
عید سقـای شهیـد علقمه
عید ثـارالله و هفتـاد و دو تن
عید سربازان بی غسل و کفن
عید هجــده آفتـاب نـوک نی
کرده نوک نی چهل معراج طی
عید طاهـا عید فرقان عید نور
عید قرص مـاه در خاک تنور
عید عزت عیـد مجد و افتخار
عید مردان بـــزرگ انتظـار
آی مهدی دوستـان! عید شمـاست
این شعاع حسن خورشید شماست
آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش
حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش
وعده فیض حضور آید به گوش
مـژده روز ظهـور آیـد به گوش
تا کنـد محکـم اسـاس کعبه را
کعبـه پوشیـده لبـاس کعبــه را
می کشد چون شیر حق از دل خروش
می رســد از کعبــه آوایش بـه گوش
می برد از دل شکیب کعبه را
می کشد اول خطیب کعبه را
روی او آیینه روی خــداست
پشت او محکم به نیروی خداست
پیش رو خوبان عالم، لشکرش
پشت سر دست دعای مادرش
بـر سـرش عمـامه پیغمبر است
ذوالفقارش ذوالفقار حیدر است
پرچمش پیراهـن خـون خداست
نقش آن رخسار گلگون خداست
رشته هایش از رگ دل پاک تر
از گل پرپر شده صـدچاک تر
حنجـر او نینـوای زینبین
نعر? او «یا لثارات الحسین»
اشک چشمش خون هفتاد و دو تن
چهره: تصویـر حسین است و حسن
خیمـه اش آغـوش حی دادگر
مقدمش چشمِ قضا، دوش قدر
عدل از نـور جمـالش منجلی
پــایتختش کوفـه مـانند علی
آسمـان پروانـه ای دور سرش
خلق پندارند خود را در برش
آسمان چـون حلقه در انگشت او
ملک امکان قبضه ای در مشت او
فـرش راه لشکـرش بــال ملک
جــای سم مـرکبش دوش فلک
مکـه را بستانـد از نـا اهل هــا
بشکند پیشانـی از بوجهل هــا
شیعه گردد حکمران در آب و گل
کــوری این بازهـای کــور دل
عیــد موسا و عصا و اژدهاست
عید مرگ فرق? باب و بهاست
ای امـام عصـر عاشورائیـان
ای امیــد آخـر زهرائیــان
ای به عهد مهدویت مهـد مـا
ای نفس هایت دعای عهد ما
عمر ما بی تو بـه سـر آمـد بسی
ای پنـاه شیعـه تـا کی بیکسی
تـو بـه ما بینایی و ما از تو کور
تو به ما نزدیکی و ما از تو دور
ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر
تـا دل دشمـن شـود تاریک تر
چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟
سیـدی مـولایی عجـل لظهـور
بعد از شهدا چه کرده ایم ؛شرمنده نباشیم؟؟؟
هر از چندگاهی که دلمون میگیره کم میاریم خسته میشیم از اوضاع و احوال جامعه ، بی حجابی ها و حرمت شکنی ها ، خبری میشنویم از پیدا شدن پیکر پاک شهیدان گمنام هشت سال دفاع مقدس دوباره به خودمون میاییم که خدایا چجوری به تشییع پیکرشون بریم وقتی که نتونستیم راهشونو ادامه بدیم وقتی که فراموش کردیم که بخاطر جان فشانی های اونا بوده که ما هستیم و تو وطن خودمون با احساس امنیت زندگی میکنیم.
با همون بهونه های همیشگی و توجیهات خاصمون دلمونو راضی میکنیم که شرایط جامعه عوض شده تقصی ما نیست ! و میریم به استقبالشون اما با نگاه اول شرمندگی را در تمام وجودمون احساس میکنیم و اون موقع است میفهمیم که هیچ کاری نکردیم.
تا حالا نشستیم ببینیم بعد از شهدا چه کرده ایم ؟ آیا به وصیت نامه شهدا عمل کردیم ؟ خواهرامون چقدر حجابشون را رعایت کرده اند ؟ آیا مسولین و مدیران در تصمیم گیری هاشون خدا و خون شهدا رو در نظر میگرن ؟
بیایید دوباره بر سر پیکر مطهرشون عهد ببندیم که راهشونو ادامه بدیم و بدور از هیاهوهای جامعه کاری کنیم که هم خدا ازمون راضی باشه هم پس فردا پیش امام و شهدا سربلند باشیم .
امام زمان(عج) در کلام شهدا....
آماده ساختن جهان براي ظهور امام زمان(عج)
ما بايد جهان را براي پذيرفتن آقا امام زمان(عج) آماده كنيم./شهیدفيروز يوسفي تشيزي
******************
اسلام را ياري كنيد كه انشاءالله فرج امام زمان(عج) فرا ميرسد و دنيا را از عدل و داد پر ميكند./شهیدمحمود كرميمجومرد
******************
مگر نميبيني كه ظلم سراسر گيتي را فرا گرفته و مهدي فاطمه(عج)سرباز ميطلبد؟شهیدمحمد كماليان
*****************
آيا نميبينيد كه به حق عمل نميشود، و ظلم سراسر گيتي را فرا گرفته، و داد مظلوم به گوش نميرسد؟ آيا ميتوانيد در ماديگري و غفازدگي بمانيد؟ اسلام آمد، انقلاب شد، ولي باز شما خوابيد. هان كه بيدار شويد كه وقت، وقت ستيز است، وقت انقلاب است، وقت نبرد است، و وقت گرفتن حق مظلوم از ظالم./شهیدابوالفضل منصور
******************
امام زمان(عج) منتظر شماست كه شما را بشناسد. قلب خود را پاك كنيد و همچنان محكم و استوار بر عقيده و ايمان خود باشيد و زمان را براي ظهور حضرتش آماده و مهيّا سازيد./شهیدمحمدجواد ميري
******************
اي جهان اسلام، تسليم زور و ستم كافران و ظالمان نشويد، متّحد شويد، از يك رهبر پيروي كنيد؛ از كسي پيروي كنيد كه شما را به طرف حكومت امام زمان(عج) هدايت كند، كه اكنون آن رهبر كسي جز خميني از آل محمد(ص) نيست./شهیدجليل ذكايي
*************************
دشمنان اسلام! بدانيد كه هر چيز فصل و زمان خاصى دارد و الآن فصل شكوفايى اسلام است. و پشت آن انقلاب حضرت مهدى «عج». و تلاش شمابى ثمر. پس به هوش آييد. و آتش جهنم را براى خويش فراهم نكنيد. شهید سيداحمد على آبادى
*************************
كارى نكنيد كه قلب امام را ناراحت كنيد كه قلب امام زمان«عج» را ناراحت كردهايد. شهید محمدحسين شيخىزاده
*************************
ازبرداران بسیجی می خواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند و گوش به فرمان فرمانده کل قوا. چون فرمان رهبر فرمان امام زمان«عج» است. شهید محمدحسین شیخیزاده
*************************
پس ما بايد از تمام لحظات عمرمان براى ساختن زندگى آينده، آخرت و براى يارى اسلام و مستضعفين و زمينه سازى حكومت مهدى «عج»، استفاده كنيم. شهید محمدرضا نصرالهى
*************************
از شما مىخواهم كه پسرتان را طورى تربيت كنيد، كه فدايى امام زمان «عج» باشد. شهيد كاظم خائف
*************************
اميدوارم هر چه زودتر اين جنگ تحميلى و خانمان سوز، با پيروزى رزمندگان پرتوان و مقاوم و همچون كوه استوار، كه در راه اسلام با بعث صهيونيست درجنگند، به پايان رسد. و تمامى فرزندان دو ملت مسلمان ايران و عراق به آغوش خانواده هايشان برگردند. و اميدوارم با سقوط صدام كافر، از زير ظلم و استبداد حاكم بر اين كشور مستضعف، رهايى يابيم. و دو ملت ايران و عراق هر چه صميمىتر در كنار هم، براى براندازى دشمن مشترك يعنى اسرائيل صهيونيست و اشغالگر، به پيش بروند. و زمينه را براى ظهور و حكومت ولى عصر «عج» آماده كنند. شهید محمدرضا نصرالهی
*************************
از همه مردم، مىخواهم كه تعجيل در ظهور حضرت مهدى(ع) را از خدا بخواهند. از خدا مىخواهم كه من هم در ركاب حضرتش، براى يارى دين خدا باشم.شهید محمدحسين فاضلى
*************************
به اميد پيروزى انقلاب اسلامى ايران و صدور آن به تمام جهان، و پيوند انقلابمان به انقلاب مهدى«عج». و به اميد اين كه ادامه دهندگان خون شهدا به وظيفه شان عمل کنند. شهید سيدعلى حسينى
*************************
من با كمال ميل، به اين جبهه كه فرمانده اش امام زمان «عج» است، مىروم زيرا ما امانتى از سوى خدا در اين جهانيم. شهید عليرضا بهرامى
*************************
خدايا! متواضعانه از تو مىخواهم كه امام را تا ظهور حضرت مهدى«عج»، در پناه خودت حفظ فرمايى. شهید محمدعلى يزدان پناه
*************************
از خدا بخواهيد، هر چه زودتر ظهور آقا امام زمان «عج» را مهيا سازد، كه چشم منتظران به ظهور ايشان است. شهید محمدباقر كارگر محبى
*************************
اگر قلب امام از تو رنجيد، قلب امام زمان«عج» از تو مىرنجد، و قلب امام زمان«عج» كه برنجد، خداوند قهرش مىآيد. شهید پرويز محمدى
نماز از دیدگاه حضرت امام خامنه ای(روحی فدا).....
انسان، همیشه به نماز محتاج است و در عرصه های خطر محتاج تر. هیچ وسیله ای محکم تر و دایمی تر از نماز برای ارتباط میان انسان با خدا نیست. مبتدی ترین انسان ها، رابطه خود را با خدا به وسیله نماز آغاز می کنند. برجسته ترین اولیای خدا نیز بهشت خلوت انس خود با محبوب را در نماز می جویند. نماز، این حقیقت مقدس و گوهر درخشان را که عطیه الهی به محمد صلی الله علیه و آله وسلم است، قدر بشناسید. نماز برترین چیزی است که می تواند همه افراد جامعه مسلمانان را به تهذیب اخلاقی و تعالی روحی و معنوی برساند. سه خصوصیت عمده در نماز هست که نقش برتر آن را در تهذیب نفس و پرورش روانی انسان ها پدید می آورد: فراخوانی به ترک گناه، احیای روح پرستش، اهدای آرامش جان. حقیقت آن است که نماز با نقش عظیم تربیتی، با تأثیر شگرف در ایجاد آرامش و سکینه قلبی مؤمنان و با دمیدن روح توکل و تقوا و اخلاص در نمازگزار و نیز با ایجاد فضای تقدس و معنویت در پیرامون نمازگزار که موجب دوری او و دیگران از گناه است، بسی بیش از صرفا یک وظیفه شخصی است و در واقع نقش کلیدی در اداره فرد و جامعه دارد.
آغاز ولایت دادگستر....
سالهاست كه در انتظار ديدن جمالت، چشم انتظاريم به هر گلي كه ميرسيم بوي تو را در آن جست وجو ميكنيم و در كوچه پس كوچههاي عشق به دنبال معشوق مي گرديم تا شايد نشاني از تو بيابيم و بتوانيم گرماي وجودت را با تمام وجودمان حس كنيم چه زيباست لحظهي وصال “يا صاحب الزمان عجلاللهتعالي فرجكالشريف". هشتم ربيعالاول شهادت مظلومانه امام حسن عسكري (عليه السلام) و آغاز دوره امامت امام مهدي (عج)، از حوادث مهم و حساس تاريخ تشيع به شمار ميرود. با گرامي داشت خاطره اين روز باشكوه، مطلب زير را با هدف آشنايي بيشتر با شخصيت آخرين حجت خدا بر روي زمين و اظهار ارادت به پيشگاه آن حضرت تقديم ميداريم.
مقوله امامت و جانشيني پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم)، همواره به عنوان يكي از مباحث مهم اعتقادي مسلمانان در طول تاريخ مطرح بوده است.
در ديدگاه شيعه، اهداف نزول كتابهاي آسماني و ارسال پيامبران الهي، هنگامي به طور كامل تحقق مييابد كه ختم نبوت با نصب امام معصوم همراه باشد. امام همه ويژگيهاي پيامبر به جز دريافت وحي را داراست كه با ولايت تكويني (قدرت بر تصرف در نظام هستي) و ولايت تشريعي (تبيين و تفسير آيات و احكام الهي) و از بين بردن نارساييهاي موجود، زمينه را براي رسيدن انسان به كمال معنوي فراهم ميكند.
رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در دوران رسالت، بارها با بيان تعداد امامان و نام بردن از آنان، مساله امامت را تبيين كرده بودند.
هنگامي كه آيه <يا ايها الذين امنوا اطيعوالله و اطيعوالرسول واولي الامر منكم> نازل شد، جابربن عبدالله انصاري از پيامبر پرسيد: <اولي الامر> كه اطاعت شان در رديف اطاعت شما به حساب آمده است، چه كساني هستند؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم)در پاسخ فرمودند: <آنان جانشينان من و پيشوايان مسلمانان هستند. نخستين آنان، علي بن ابي طالب و پس از او فرزندانش، حسن و حسين و… به اين ترتيب يكايك ائمه اطهار (عليهم السلام) را نام بردند.
هنگامي كه به امام دوازدهم رسيدند، با اين تعبير از ايشان ياد كردند كه:(ثم سمي محمد و كنيي حجه الله في ارضه و بقيه في عباده ابن الحسن بن علي . . .، سپس هم نام محمد، هم كنيه ي من، حجه الله و بقيه الله در بين مردمان، فرزند حسن به علي (عليه السلام)هستند . . .>.
طلاییه خاکی که زمین گیرت می کند.....
به محض اینكه روی خاک زانو زدی، اولین درس از رشته عشق را میآموزی . صورتت كه خاكی میشود، آنچه آموختهای با جانت در میآمیزد . این همان خاكی است كه نیمههای شب از اشک سجدههای شهید گل شده است .صدای باد نالههای دلش را در گوشت می پیچاند و درس را مرور میكنی؛ هر چه ادب و تواضعت بیشتر باشد، در آستان دوست محبوبتر خواهی شد.دست هایت ناخودآگاه به سوی آسمان بلند میشود. پرده دل میلرزد. اشک فرو میغلتد و میگویی : ای رؤوف مهربان حی قدیر، جان زهرا و علی دستم بگیر و او درس دوم را به تو آموخته است؛ تمنـّـا.
هنوز دستها را پایین نیاوردهای كه غوغا میشود. بطن آسمان به لرزه درمیآید. گرد و غبار بلند می شود. صاعقهای میزند. دلت آرام میگیرد و تازه مییابی آنكه تو را فراخوانده و ضمانتت را كرده است، چه منزلتی در این آستان دارد. حالا دیگر بوی عطر تمام فضای دلت را تسخیر كرده است. آرامش غریبی را حس میكنی كه تا آن زمان نیافته بودی. گویی با دلت تنهای تنها شدهای و باد هرچه غریبه بوده را با خود برده است. چقدر خودت را آشنا مییابی. لذت این حس در وجودت پیچیده كه ناگهان یادآوری خاطرهای كه آن راوی در كنار اروند برایت گفته احساست را در هم می پیچد: «در روایت داریم هركسی كه در آب شهید شود، اجر دو شهید را دارد. یک بار برای یكی از دوستان غواصم این روایت را تعریف كردم. گفت راست میگویی، از فرط ترسی كه جنگ در آب دارد. آن هم شب، در آب ارونـد خروشـان، زیر آتش سنگینی كه از بالای سرت میریزد. شب عملیات والفجر8 معنای این جمله را یافتم كه هر كسی میخواهد به امام زمانش برسد، باید خودش را به آب و آتش بزند و در آن شب هم آب بود و هم آتش.» و درس سوم را می آموزی؛ مجــاهدت. باید صداقتت را اثبات كنی و این كار سختی است. خیلی باید خودت را آماده كنی. ابتلا لازمة عشق است و خطر شرط عاشقی. اما نترس. آنكه تو را به آغاز این راه خوانده، میتواند به پایان این مسیر نیز برساندت. آنكه در آن عالم برایش حكم شفاعت زدهاند، سهل است در این دنیا كه نگاهش حكم مسیحا كند.
دلایل شهرت امام هشتم به رضا/ چرا امام هشتم را سلطان می نامند؟/ چه شعری بر سنگ مرقد امام نوشته شده ا
زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیه السلام اذن دخول می طلبید و می گویید:«أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟» به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه السلام به شما اجازه داده است.
دلایل شهرت امام هشتم به رضا/ چرا امام هشتم را سلطان می نامند؟/ چه شعری بر سنگ مرقد امام نوشته شده است؟
امام رضا(ع) همچون پدران خود از شخصیتی ملکوتی و محبوبیتی فراگیر برخوردار بود و همین امر نیز موجب خشم و وحشت دشمنان و عامل اجرای توطئههای بسیار بر ضد ایشان بود که در نهایت به شهادت آن حضرت منجر شد.
ابوالحسن علی بن موسی (ع) ملقب به “رضا” امام هشتم از ائمه اثنی عشر (ع) و دهمین معصوم از چهارده معصوم (ع) است .
کنیه آن حضرت ابوالحسن و چون حضرت امیر (ع) نیز ملقب به ابوالحسن بوده است حضرت رضا (ع) را ابوالحسن ثانی گفته اند. مشهورترین لقب ایشان نیز “رضا” است.
القاب آن حضرت عبارت است از رضا، صابر ، رضی و وفی که مشهورترین آنها رضاست . در فصول المهمة نیز مشابه این مطلب آمده با این تقاوت که در آنجا به جای القاب رضی و وفی ، زکی و ولی یاد شده است .
در مورد اعطای لقب رضا به امام هشتم آمده است : بدان جهت آن حضرت را رضا نامیدند که او از خدا در آسمانش رضا بود و برای پیامبر و ائمه در زمین رضا بود و نیز گفته اند چون مخالف وموافق گرد آن حضرت بودند وی را رضا نامیدند . همچنین گفته اند چون مأمون بدان حضرت ، رضایت داد وی را رضا گفته اند .
تحمیل ولایتعهدی به امام رضا (ع)
پس از قتل امین اوضاع عراق و شام سخت آشفته بود و در میان بنی عباس فرد برجسته ای که مورد قبول و رضایت همگان باشد وجود نداشت . در یمن، کوفه، بصره، بغداد و ایران عامه مردم از زمان منصور به بعد آن انتظاری را که از خلافت بنی عباس داشتند در نیافتند زیرا مردم تشنه عدل و داد و اسلام واقعی بودند از این رو چشمها و دلها نگران و منتظر خاندان علی (ع) بودند و امیدها و آرزوهای خود را به افراد برجسته و متقی این خاندان بسته بودند.
دل نوشته .......... برای زینب (س)
دل نوشته برای زینب (س)
سلامی دوباره برای کربلا وعاشورا ،سلامی دوباره برای تمام شهیدان کربلااز علی اصغر گرفته تا علی اکبر،از حسین(ع)گرفته تا عباس ان هایی که در راه دین اسلام از جان ومال وفرزندان خود گذشتند تاما مردمان امروزی مال وزندگی اسایش فرسایی داشته باشیم .
بگذار تا امروز دوباره بگویم برای زینب،از زندگیش،از دست دادناش،از بی قراریاش،از درد هاش،هرچند ممکنه از این دردها هم بیشتر باشه ولی بازهم توی کربلا یه نقش هایی داشت ازاون روز ایی که از برادر مجروهش امام سجاد(ع)پرستاری می کرد.توی حماسه ی عاشورا از روزهایی که اسارت را به ازادی تبدیل کرد.
یا زینب منم دوست دارم بیام تو حرمت ؛میگن خیلی با صفاست ولی توی اون وکنارش پراز درده .دردهایی که مثل زخمه ،خیلی هم بدتر هر سال توی ماه محرم تازه می شن.حالا می خوام یه چیزی واستون بگم .یا زینب چه جوری بگم ،از چه راهی .ولی افسوس در این زمانه ی جدیدی که برای ما ادم ها است خیلی چیزا دیگه رعایت نمیشه و دیگه سر جای خودش نیست.
یا زینب اومدم شکایت .بیا کمک کن به ماها .ما می خواهیم یار تو باشیم ،با تو باشیم.این تنها چیزیه که از شما می خواهیم.
شیما رازیانی - مدرسه علمیه فاطمه الزهرا (س) کامیاران
دل نوشته .......... سلام بر شما
ای کسانی که در زیر آفتاب داغ و سوزان کربلا با زبانی خشک و تشنه در راه حق و اسلام تا آخرین قطرات خونتان ایستاده اید ، سلام بر شما ای سالار شهیدان ای امام پیشوایان ، حسین ( علیه السلام) سلام می فرستیم.برشما واهل بیت شما یاحسین می سوزم از داغ شما که در صحرای کربلا درمقابل ان همه ظلم مصیبت که سخت متحمل ان شدی اما ما چه می کنیم ما در این عرصه بی خیال در خا نه ها ی خود نشسته ایم وهیچ کاری برای محفوظ نگه داشتن ارزش اسلام ودین خود انجام نداده ایم هنگامی که می گو ییم السلام علیک یا حسین می سوزیم از آنچه که شما اهل بیت خود را فدا کردی.
اما ای کاش می توانستیم واقعه عظیم عاشورا رابا دل و جان بپزیریم وهمواره ادامه دهنده آن بزرگوار باشیم .اما می تر سم .می ترسم یا حسین ابن علی من جوانم در نظر خویش نا توانم .اما از شما برای پیدا کردن توانایی در راه شما طلب افزون گشتن این توانایی راخواستم .
مهسا شهبازی -کردستان -مدرسه علمیه فاطمه الزهرا کامیاران
محمدی زیستن /قسمت دوم
اشاره:
آن چه در راستای آشنایی با محمدی زیستن گذشت؛ نگاه دین به انسان و گذرا بودن دنیا ولذتهای آن بود که همین امر زیربنای فکری انتخاب ساده زیستی در زندگی می شود. همچنین پیام مشترک دعوت اسلام به زهد و مبارزه با هواهای نفسانی و مذمت دنیا، به جهت گزینش زیست روان و ساده و اندازه نگه داشتن در بهره وری از متاعهای دنیوی در چارچوب عقل و شرع است تا روح کمال جوی انسان فارغ از هر گونه غل و زنجیر به سوی لقای الهی حرکت کند. در اینشماره به فواید ساده زیستی و پیامدهای منفی رفاهگرایی میپردازیم:
فواید روان و ساده زیستی
هرچند آثار مثبت ساده زیستی آنچنان ساده و قابل فهم است که نیازی به تبیین ندارد، ولی یادآوری برخی نکتهها از زبان معصومین:دارای لطف است.
1. زندگی راحت و مسرت بخش؛ تعلق و تکلف، لذت زندگی را از انسان سلب می کند. کسانی که به دنبال آرامش و آسایش هستند، چارهای جز زدودن این دو گزینه اززندگی خود ندارند. ساده زیستی با سرشت و طبیعت انسان همسو وهماهنگ است و ارمغان روان زیستی راحتی و گوارا شدن زندگی است. امام کاظم 7می فرماید: امور دنیا را سبک بشمارید؛ چرا که دنیا گواراترین چیزی است که به ضرر شماست. هیچ امتی امور دنیایی را سبک نشمرد، مگر این که خدا زندگی را بر او شیرین وگوارا گرداند. و هیچ امتی آن را سخت نگرفت؛ مگر این که خوار شد و به سختی مبتلا گردید وپشیمان گشت.[1]
امیرالمؤمنین7 فرمود: اهنئ العیش اطراح الکلف؛ گواراترین زندگی، آن است که سختیها دور ریخته شود.[2] و امام صادق(ع)فرمود : طلبت الراحة فوجدته فی الزهد؛ به دنبال راحتی زندگی می گشتم آن رادر زهد وکناره گیری از بهرههای زاید دنیا یافتم.[3]
2. دوری از تکبر و فخرفروشی؛ انسان بر مال دنیا احساس مالکیت و دارایی می کند، غافل از این که مالک حقیقی خداست و مالکیتهای دیگر عرضی و اعتباریاند. احساس مالکیت در انسان زمینهساز فخر و غرور در انسان است که برای زدودن آن توجه به مبدأ آفرینش، مرگ و پایان ملکیتها و مالکیتها بسیار مؤثر است. ساده زیستی نیز میتواند در این جهت تأثیر بگذارد. امام صادق(ع) میفرماید: کسی که کفشش را تعمیر و لباسش را پینه و کالایش راخود حمل کند از تکبر دور میشود.[4]
شیخ طوسی نیز در امالی از پیامبراکرم 9 خطاب به ابوذر نقل کرده است: فردی که خود آرایی و لباسهای زینتی را در حالی که قادر برآن است به جهت کرنش در برابرخداوند ترک کند؛ خداوند لباس کرامت بر او بپوشاند. ای ابوذر! لباس خشن و پوشش غیر لطیف را برگزین تا فخر در تو به صورت یک روش در نیاید.[5]
3. دارا بودن بهترین سرمایه؛ ساده زیستی و دور ریختن تکلفها از افتخار آمیز ترین سرمایهها است. انسان ساده زیست برای احساس هویت و شخصیت نیازی به ظاهرسازی ندارد. او با داشتن توقعات کم از زندگی در درون خود احساس رضایت و شخصیت می کند که هرگز این احساس شخصیت و رضایت را با ایجاد زرق و برق در زندگی نمیتوان فراهم کرد. احساس هویت از متاع دنیا ـ به علت عارضی بودن آن ـ سطحی و زودگذر است، اما هویتی که روح ساده زیستی برای فرد ایجاد میکند؛ پایدار و مانا است: اطراح الکلف اشرف قنیة.[6]
4. حفظ ورشد سرمایه ها؛ حفظ سرمایه ها در قبال ساده زیستی است. راویان حدیث از امام صادق(ع) نقل کرده اند: یک نفر خدمت امام صادق(ع) رسید درحالی که حضرت لباس وصله داری را بر تن داشت. آن شخص نگاهی به لباس حضرت کرد، حضرت فرمود: چه چیز را مینگری؟ عرض کرد: پارگی لباس شما را. حضرت فرمود: آن کتاب را بردار و آنچه در آن است بخوان. در آن کتاب نوشته بود: کسی که اندازه نگه نمیدارد؛ مال ندارد، و کسی که کهنه نداشته باشد، نو نخواهد داشت.[7]
5. بالا رفتن روحیه خطر پذیری؛ کسی که مترفانه مصرف می کند و مرفهانه زندگی را با زرق و برق همراه میکند، با کوچکترین بادی وجود بید گونهاش به لرزه خواهد افتاد و روح وروانش میهمان هر کوی وبرزن خواهد شد و با اندک سختی محتاج داروهای روان و اعصاب خواهد گردید. در حالی که اگر با داشتن مال، سادگی را برگزیند؛ همچون درختان پرورش یافتهی صحرا مقاوم است و هرگز تسلیم مشکلات روزگار نمیشود. در کلمات رسیده از ناحیه اهل بیت: آمده است: من اقتصد فی الغنی والفقر فقد استعد لنوائب الدهر؛ میانه روی به هنگام دارایی و فقر؛ موجب آمادگی انسان برای پذیرش پیشامدهای سخت روزگار میشود.[8]
6. یافتن حکمت؛ در ثواب الاعمال از امام صادق(ع) نقل شده است: فردی که زهد پیشه کند وبه حداقل دنیا اکتفا کند خداوند حکمت رادر قلبش می رویاند وبرزبانش جاری میکند، او را به عیبهای دنیا و گرفتاریها و درمانهای آن آگاه میسازد.[9]
7. رضایت الهی به کارهای کوچک او؛ مرحوم کلینی از امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت فرمود: کسی که به اندک زندگی راضی باشد، خداوند کارهای کوچک او را می پذیرد وکسی که به اندکِ حلال رضایت دهد، خرجش کم میشود، و اهل وخانواده اش درلذت وخوشگذرانی قرار می گیرند. باید توجه داشت این لذت وخوشگذرانی که درنتیجه مصرف کم حاصل می شود مقطعی و زودگذر نیست و خداوند قدرت تشخیص درد و درمان دنیا را به او می دهد و از دنیا در حالی که سالم است به سرای آخرت می رود.[10]
قیام امام حسین (ع) - درس نهم:
9- پای بندی به اصول انسانی و اخلاقی
نهضت عاشورا، مظهر ارزشگذاری به حقوق انسانی است. یاران امام حسین (ع) در بین راه کربلا، با لشکریان حرّ بن یزید ریاحی برخوردند که راه را برآن حضرت و یارانش بستند. برخی از یاران امام پیشنهاد مبارزه و نابودی آنها را دادند و دلیل آوردند که قدرت نبرد با ایشان را داریم. ولی امام مدارا کرد و یاران را به صبر دعوت فرمود.
همچنین صبح عاشورا که شمر جلو آمد و به آن حضرت اهانت کرد، مسلم بن عوسجه، از یاران امام خواست با تیری او را از پای درآورد که حضرت مانع شد.
قیام امام حسین (ع) - درس هشتم:
8- نفی نژادپرستی
شهید، شهید است، چه تفاوت دارد که از چه نژاد و رنگ و زبانی باشد؛ سفید و سیاه، عرب و عجم، رومی یا زنگی. ملاک ارزش در اسلام، عقیده و ایمان است.
شهادتکده کربلا، بزمگاه عشق است و همهگونه شهیدی دارد؛ جوان، پیر، خردسال، شیرخوار، سیاه، سفید، عرب و عجم. آنجا، یگانگی است و از نابرابریِ نژادی اثری نیست. پیشوای شهیدان، حسین (ع) در صحنه نبرد، این آموزش دینی و انسانی را به کار گرفت و سپاس و ستایشی همسان به همه یارانش، از پیرمرد تا نوجوان، و از رییس قبیله تا غلام سیاه روا میدارد.
وهابیت ساخته حاکمان اموی و وارث اسلام بدلی
آیتالله ناصر مکارم شیرازی در پیامی به دومین کنگره حماسه حسینی ابراز داشت: امروزه جریانهای وهابی و تفکیری، وارثان اسلام بدلی هستند که حاکمان بنیامیه و اتباع آنان ساختند و پرداختند.
چرا بهاییها نجس محسوب میشوند؟
نه فقط بهاییان، بلکه در اسلام (احکام الهی) هر کافر و مشرکی نجس است:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» (التوبة، 28)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد حقيقت اين است كه مشركان ناپاكند پس نبايد از سال آينده به مسجدالحرام نزديك شوند و اگر [در اين قطع رابطه] از فقر بيمناكيد پس به زودى خدا اگر بخواهد شما را به فضل خويش بىنياز مىگرداند كه خدا داناى حكيم است.
پس کافر و مشرک نجس هستند و بهاییها فقط یکی از مصادیق و کفر و شرکاند. و نجس یعنی چیزی که باید از آن اجتناب گردد. چرا که یقیناً آلودگیهای روحی، روانی، معنوی و مادی را به مرتبط خود منتقل میکنند. به همین دلیل پس از ارتباط با نجس، تطهیر واجب شده است.
الف - احکام اسلام جامعیت دارد، چرا که دین کامل است و فقط به مسائل شخصی (مثل وضو، غسل، نماز، روزه و …) محدود نمیباشد، بلکه برای رابطه انسان با طبیعت، رابطه انسان با انسان یا انسانهایی دیگر و رابطه انسان با جوامع، گروهها، دستهجات و …، نیز احکامی بیان شده است، چرا که هر نوع ارتباطی آثار و تبعات خود را دارد.
از نظر احکام اسلام، مسلمانان باید از کفار و مشرکین برائت و دوری بجویند تا از گزند و آفتهای اعتقادی، اخلاقی، رفتاری، فرهنگی و سیاسی آنان مصون بمانند. و موحدین پاک هستند.
در احکام اسلامی به مکاتب و ایدئولوژیهایی میتوان «دین توحیدی» گفت که از طرف خداوند نازل شده باشند و تنها و تنها به وسیله فرستاده خداوند متعال تبیین و ابلاغ شده باشند، نه توسط افراد یا حکومتهای سلطه گری چون انگلیس و آن هم برای جاسوسی و اسلام زدایی. لذا به هر آیینی که برای فریب مردم اسم ادیان آسمانی را بر روی خود گذاشته باشد و یا حتی از یک دین آسمانی منشعب شده باشد دین گفته نمیشود. بلکه آیینی خرافی بوده و معتقدان به آن در حقیقت کافر به دین حقیقی و دستورات صریح خداوند متعال هستند و اطاعت از شیطان درون (نفس) و شیطان برون (سلطه گران و طواغیت) را جایگزین بندگی الله جل جلاله کردهاند.
ب - بهائیان نیز مانند سایر کفار و مشرکین از این جهت نجس هستند که کافرند و بیش از کفار دیگر باید مورد اجتناب و برائت قرار گیرند، چرا که یک شبکه و تشکیلات جاسوسی هستند که مرکزشان نیز در اسرائیل است.
بهائیان نیز مانند بسیاری دیگر از کفار [به ویژه کفار تشکیلاتی، حزبی، مکتبی و …]، آن چه خداوند در قرآنش به آن تصریح کرده و پیامبری را که به عنوان الگو و تنها مرجع تعیین حلال و حرام الهی و نیز آخرینِ انبیای الهی مطرح نموده، کنار گذاشته و به دروغ (البته به فرمان فراماسون و انگلیس)، برای ایجاد انحرافات متعدد نظری و عملی در اذهان عمومی، ادعای نیابت، امامت، نبوت و حتی الوهیت کردند. به برداشتهای صددرصد خلاف دین و بدعتگونه افراد و تشکیلاتهایی معتقد و عامل شدند که هر یک از اعمال و احکام و اعتقاداتشان مخالفت آشکار با خدا و دین خداست. لذا این افراد به خدا، به کتاب او و دستورات صریح دین و احکام متقن و صریح اسلام کافر شدند و بنابراین نجس میباشند. به طور کلی بهاییت دین نیست، بلکه یک شبکه و تشکیلات جاسوسی است که توسط انگلیس بنا نهاده شده است.
ج - باید دقت شود که هر چند «نجس» یک واژهی فقهی در اسلام است، اما نباید گمان نمود که دیگران، حتی در عصر پست مدرنیسم و نئولیبرالیسم، موضوعی به نام «نجس» - یعنی فرد یا چیزی که باید از آن اجتناب و دوری نمود - ندارند. تحریم اقتصادی یعنی چه؟ تروریست خواندن ملتها و مهدورالدم خواندن هر کس که با آنها مخالف باشد یعنی چه؟ ممنوعیت صدور ویزا یا اقامت برای مسلمانان و به ویژه ایرانیان معتقد یعنی چه؟ اخراج از خانه و کاشانه و سرزمین آبا و اجدای مانند فلسطین یعنی چه؟ نسل کشی، بچهکشی، قتل و غارت و تجاوز (فلسطین، بوسنی، میانمار و …) و حمایت از عاملین یعنی چه؟
پس از نظر آنان نیز مسلمانان واقعی و به ویژه شیعیان و بالاخص ایرانیهای معتقد و مؤمن، فلسطینی ها و خلاصه هر شخص یا ملتی که تن به بندگی آنها ندهد، نجس و مهدورالدم هستند. لذا خداوند متعال به بندگان موحدش بارها تأکید نموده که نه تنها کفار و مشرکین را دوست صمیمی، ولیّ و سرپرست و محرم اسرار خود نگیرید، بلکه آنها را نجس قلمداد کنید. چرا که باید حتماً در قلب، فکر و عمل از آنان دوری (برائت) شود. دوستی با دشمن، معقول نیست و نتیجهای جز شکست و ذلت ندارد:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاء مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ» (الممتحنة، 1)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگيريد [به طورى] كه با آنها اظهار دوستى كنيد و حال آن كه قطعاً به آن حقيقت كه براى شما آمده كافرند [و] پيامبر [خدا] و شما را [از مكه یا سرزمینهای خودتاتن] بيرون مىكنند كه [چرا] به خدا پروردگارتان ايمان آوردهايد اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بيرون آمدهايد [شما] پنهانى با آنان رابطه دوستى برقرار مىكنيد در حالى كه من به آن چه پنهان داشتيد و آنچه آشكار نموديد داناترم و هر كس از شما چنين كند قطعا از راه درست منحرف گرديده است.
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُّبِينًا» (النساء، 144)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد به جاى مؤمنان كافران را به دوستى (یا ولایت و سرپرستی) خود مگيريد آيا مىخواهيد عليه خود حجتى روشن براى خدا قرار دهيد.
دیدگاه آیت الله تهرانی درباره ولایت فقیه
نمیخواهم وارد برخی از مسائل مصداقی بشوم، اما بد نیست این را تذکر بدهم که الان هم وقتی به نقش حضرت امام (رحمتاللهعلیه) توجه میکنیم، میبینیم همان راه انبیا بوده است. بگذرید از عدهای که میخواهند چشم را ببندند و نمیخواهند چشم را باز کرده و واقعیت را درک کنند. چرا باید انسان اینقدر بیانصاف باشد که فراموش کند که روش، همان روش مکتب انبیا و روش انبیا است…
« بسم الله الرحمن الرحیم »
در این مطلب به بیان بخشی از دیدگاه های آیت الله آقا مجتبی تهرانی (رضوان الله علیه) درباره ولایت فقیه پرداخته شده است:
نظریاتی درباره حکومت و دولت وجود دارد که ریشه این دو پدیده را بررسی کردهاند. گروهی میگویند پدیده دولت و حکومت از خانواده شکل گرفته است؛ یعنی بشر بعد از آنکه خانواده تشکیل داد متوجه شد که همانند نظام خانواده، در محیط اجتماعی هم، با نگرش مدیریتی، دولت و حکومت ایجاد شود. نظریه دوم این است که حکومت و دولت را با توسل به زور و تهدید تشکیل دهند.
نظریه سوم به قراردادهای اجتماعی بین گروهها یا افراد اشاره دارد و اینکه مبدا پیدایش و نشر نظام دولتی و حکومتی در بین انسانها عبارت از قراردادهای اجتماعی و ارتباط افراد است اما در این میان نظریه چهارمی هم بیان میشود، و آن اینکه پیدایش پدیده حکومت و دولت عبارت از ولایت انبیا است. ولایت انبیا سبب شد که در مقاطعی از دورانهای بشری، حکومت و دولت شکل بگیرد. یعنی پیامبران الهی از ولایت خود استفاده کردند و در مقاطع خاصی در زندگی بشر، برای هدایت مردم، حکومت و نظام تشیکل دادند، و ما میگوییم دولت و حکومت، اِعمال همان ولایت انبیاست.
آیا بعثت انبیا تنها برای تحکیم رابطه خالق و مخلوق بوده است؟
دولت و حکومت، با مسأله انبیا و مکاتب الهی چه رابطهای دارد؟ در اینجا اگر بپذیریم که مبدا پیدایش دولت و حکومت، ولایت انبیا بوده است مسأله برای همه روشن میشود. عدهای قائل هستند که بعثت انبیا برای تحکیم رابطه بین مخلوق و خالق است و هیچ نظری در مورد رابطه مخلوق با مخلوقات دیگر ندارد؛ بهعبارت دیگر، اصلا نظری به مسائل اجتماعی نیست. معتقدین به این نظریه میگویند انبیاء میآیند نوعی دستورالعملها به بشریت بدهند که این رابطه را محکم کنند و بشر را به رابطه خود و خالق خودش متوجه سازند و نهایتا اگر خیلی از اینها را بخواهند اضافه کنند یک سری مسائل اخلاقی ضمیمه خواهند کرد ولی این دیدگاه، به تعبیر من دیدگاه تخریبی است؛ زیرا انبیا که مبعوث شدند، هم برای تحکیم رابطه مخلوق با خالق آمدند و هم برای تحکیم رابطه مخلوقات با یکدیگر.
طبق آن دیدگاه تخریبی، اگر روابط ستمگرانه و ظالمانه در حکومتها باشد، انبیا صرفا میآیند تا فقط موضع اعتراضی خود را بیان کنند؛ در حالی که موضع انبیا صرفا اعتراضی نیست و در اینجا این نظریه مطرح میشود که بعثت انبیا نظر به هر دو رابطه دارد و موضعش هم تنها موضع اخلاقی و اعتراضی نیست، بلکه یک موضع سازندگی و پویایی است.
اگر انسان بخواهد به قرآن عمل کند و منشورات مکتب یعنی احکام را در سطح جامعه بشری ساری و جاری کند راهی جز این نیست که تشکیل دولت و حکومت دهد و اگر بخواهد یک اجتماع با مکتب اسلام در خودش شکل دهد ناچار است که حکومتی تشکیل داده و بر مبنای همین مکتب که مبنا و روش حکومتداری را طرح میکند، مسائل حکومت را تببین کند. خدای متعال در قرآن فرمانهای حکومتی و خصوصیات حاکم و انواع حقوق و اجرای آن را تببین میکند بهطوریکه دیگر کسی نمیتواند بگوید این مکتب اصلا نظری به نظام حکومتی و دولتی ندارد. بنابراین میبینیم که ولایت فقیه ارتباط مستقیم با مسأله حکومت و دولت و از طرفی با مکتبهای الهی و بعثت انبیا دارد.
انبیای الهی مبعوث شدهاند که صرفا آبادکننده باشند و قدیمترین حکومتها و دولتها مربوط به انبیا بوده است و هرجا هم که به مبارزه میپرداختند تشکیل حکومت میدادند و زمانی هم که حضرت حجت ظهور میکنند در امتداد راه انبیای الهی، حکومت دینی و الهی و اسلامی تشکیل میدهند.
در اینجا سؤالی مطرح میشود و آن اینکه نظام دولتی و حکومتی که انبیا تشکیل میدادند بر اصالت فرد شکل میگرفت یا اصالت اجتماع؟ جواب این است که هیچکدام. نظام حکومتی انبیا که برای - اعمال ولایت خودشان آن را تشکیل میدهند نه بر اصالت فرد استوار است که از آن به دیکتاتوری تعبیر میشود و نه بر اصالت اجتماع تکیه دارد که از آن به دموکراسی تعبیر میشود. با مراجعه به مکتب اسلام میبینیم اصالت فرد را در نظام حکومتی شدیدا میکوبد: « ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یؤْتِیهُ اللهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النبُوه ثُم یقُولَ لِلناسِ کُونُوا عِبادا لی مِنْ دُونِ اللهِ وَ لکِنْ کُونُوا رَبانِیینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ.» (آل عمران/79)
نظام حکومتی بر پایه اصالت اجتماع هم نیست چراکه ما هیچ نیازی نداریم به اینکه سراغ متون اسلامی برویم زیرا این مطلب، بحثی عقلی است، به این معنا که ما اجتماع را یک چیزی غیر از افراد نمیدانیم؛ اجتماع یعنی آحاد افراد جامعه و بهتعبیر دیگر اجتماع امری عرضی است پس به اصالت اجتماع هم قائل نیستیم و میگوییم عقلا غلط است؛ درنتیجه حکومتهای الهی به منظور تطبیق فرمانهای الهی، برای تعادل روابط و ارتباطات اجتماعی، شکل میگیرد که در آن، قانون مطرح است.
بهطوریکه حکومت و دولت در مکتبهای الهی بر مبنای قانون الهی عمل میکنند و همه ائمه به همین قوانین الهی عمل میکردند؛ به عبارت دیگر تمام انبیا و اولیا روی فرمانهای الهی تکیه میکردند.
اسلام ما، انقلابی است
ما اسلام انقلابی را پذیرفتهایم. دگرگونیهای مکتب انقلابی، دگرگونی باطنی است چراکه اصلاح سطحی، انقلاب غلط است و از آنجا که انقلاب، مرکز میخواهد پس باید ولایت در آن باشد، آیاتی را ذکر میکنیم که مرکزیت را به مکتب الهی میدهند: «یا ایها الذین آمَنُوا أَطِیعُوا اللـهَ وَأَطِیعُوا الرسُولَ وَأُولِی الْأَمْرمِنکُم» (نساء59)این ندای اصل مرکزیت است، هرچه او گفت باید گوش کنید. همه مکتبها مسأله اصل مکتب را امر مسلم میدانند خصوصا انقلاب انبیا که باید دارای ویژگیهایی باشد و اگر پذیرفتیم که رهبران و اولیا الهی رهبر هستند، باید کارهای انقلابی انجام دهند و این اصل مرکزیت است؛ چراکه مکتبهای الهی هیچگاه متوقف نیست و همیشه تداوم دارد، که میرسد به ولایت فقیه.
نمیخواهم وارد برخی از مسائل مصداقی بشوم، اما بد نیست این را تذکر بدهم که الان هم وقتی به نقش حضرت امام (رحمتاللهعلیه) توجه میکنیم، میبینیم همان راه انبیا بوده است. بگذرید از عدهای که میخواهند چشم را ببندند و نمیخواهند چشم را باز کرده و واقعیت را درک کنند. چرا باید انسان اینقدر بیانصاف باشد که فراموش کند که روش، همان روش مکتب انبیا و روش انبیا است.*
ما حاضر نیستیم خودمان را اصلاح بکنیم..
ما اگر خودمان را درست بکنیم، خدا کافی است، خدا هادی است. ما خودمان را نمیخواهیم درست بکنیم، اما از کسی هم نمیخواهیم آزار ببینیم. ما اگر خودمان به راه بودیم، در راه میرفتیم،چه کسی امیر المؤمنین(ع) را میکشت؟ چه کسی حسین بن علی(ع) را میکشت؟چه کسی همین (امام زمان علیه السلام) را که حالا هست، هزار سال هست، او را مغلول الیدین (دست بسته) کرد؟ما خودمان حاضر نیستیم خودمان را اصلاح بکنیم. اگر خـودمـان را اصـلاح بکنیم، به تدریج همــه بشـر اصلاح میشوند.
آیت الله بهجت (ره)
پنج راه یــاری امــام زمــان عج
بخش مهمی ازدغدغه های امام زمان علیه السلام به گرفتاری شیعیان ایشان مربوط میشود. شیعیان، خانواده امام زمان علیه السلام به شمارمی آیند.آن حضرت ایشان را مانند فرزندان خود دوست می دارد، به واسطه گرفتاری آنها اندوهگین می شود و از بابت پیروزی و نجات آنان شاد میگردد.در این مطلب به پنج راه یاری پدرمان،حضرت صاحب الزمان عج پرداخته ایم…
« بسم الله الرحمن الرحیم »
اولین شیوه یاری امام عصر: دعوت از دیگران جهت بهره مند شدن از برکات امام زمان علیه السلام
هرشیعه ای که نعمت وجود امام عصر را درک کرده و حلاوت عنایات او را چشیده باشد، می تواند وجود این نعمت را به دیگران خبر دهد و از آنها دعوت کند که با توسل به امام زمان علیه السلام از عنایات اوبهره مند گردند.ارجاع دیگران به امام زمان علیه السلام برای رفع نیاز های مادی و معنویشان کاری بسیار ساده است.این کار زمینه قدرشناسی امت از امام علیه السلام رافراهم می آورد و در غربت زدایی از این مولای کریم بسیارمۆثر است، از این رو به نوبه خود نوعی یاری امام عصر به شمار می آید.
لباس مشکی، لباس اهل جهنم است ،چرا در عزاداری می پوشیم؟
پوشيدن لباس سياه درنماز مکروه شمرده شده ولی عمامه استثناء شده وخود پيامبراکرم نيز عمامه ی سياه در نماز برسر می گذاشت(دراين باره مراحعه کنيد به سنن النبی نوشته ی علامه طباطبائی) ودرروز غدير نيز وقتی امام علی عليه السلام را به جای خود به خلافت معرفی می کرد بر سر او عمامه ی سياه خود را گذاشت واورا ولی امر مومنين معرفی کرد (دراين باره به کتاب معالم المدرستين مرحوم علامه عسگری مراجعه فرمائيد )درعزاي امام حسين (ع) نيزپوشيدن سياه يكي از ويژگيهاي مهم شيعه محسوب ميشود و شيعه از باب اينكه لباس مشكي نشانه حزن و اندوه است (چنانكه در شهادت امام حسين(ع) و عزاداري آن حضرت سيره نقل شده) فتوا دادهاند به جواز، بلكه فتوا دادهاند به اينكه بعيد نيست لباس سياه در ماه محرم به قصد حزن و عزاداري راجح باشد ،در خصوص عزاداري براي امام حسين(ع) و در منابع تاريخي از همسران پيغمبر و… رواياتي نقل شده که به چند نمونه اشاره می شود:
1. ابونعيم اصفهاني روايت ميكند: «زماني كه خبر شهادت امام حسين(ع) به ام سلمه رسيد در مسجد پيامبر(ص) خيمهاي سياه برپا نمود و خود نيز جامة سياه پوشيد.[1]
2. مسعودي در اثبات الوصيه چنين روايت ميكند كه امام مجتبي(ع) پس از دفن پدر در مسجد كوفه خطبه خواند در حالي كه عمامهاي سياه بر سر و طيلساني مشكي (يعني جامهاي بلند كه بر دوش مياندازند) در بر داشت.[2] و نمونههاي ديگر كه در تاريخ آمده است از جمله: مرجوم مجلسي در بحارالانوار نقل كرده: «پس از شهادت امام حسين(ع) و ياران آن حضرت كسي از زنان بنيهاشم و طايفه قريش نبود مگر آن كه براي امام حسين(ع) لباس سياه پوشيده بود»[3]
جايگاه علم و حكمت
امام كاظم(عليه السلام) مى فرمايد:
اِنَّ الزَّرْعَ يَنْبُتُ فى السَّهْلِ وَلا يَنْبُتُ فى الصَّفا فَكذلِكَ الْحِكْمَةُ تَعْمُرُ فى قَلْبِ الْمُتَواضِعِ وَلا تَعْمُرُ فى قَلْبِ الْمُتَكَبِّرِ الْجَبّارِ!(1)
ترجمه
زراعت در زمين هاى نرم مى رويد، نه روى سنگ ها! همچنين علم و حكمت تنها در قلب متواضعان جوانه مى زند نه در قلب متكبران جبار!
شرح كوتاه
نخستين گام در راه تحصيل دانش فروتنى است، فروتنى در برابر حق، فروتنى در برابر استاد، و در برابر هركس كه بيشتر از انسان مى داند و مى تواند چيزى به او بياموزد.
به همين دليل «جهل» و «تكبّر» معمولا قرين و همراه يكديگرند، متكبّران حاضر به اعتراف به جهل نيستند، و حتى اگر واقعيّتى با روح غرور و تكبّر آنها نسازد نه تنها آن را انكار مى كنند بلكه با آن به مبارزه بر مى خيزند، سخن حق را از افراد هم رديف يا پايين تر از خود نمى پذيرند، و غالباً در جهل مركب مى مانند.
————————————————————————-
1. تحف العقول، صفحه 296.
منبع : صدو پنجاه درس زندگي آيت الله مکارم شيرازي
وظايف سنگين امام(عليه السلام)
امام على ابن موسى الرضا(عليه السلام) مى فرمايد:
اَلاِْمامُ اَمينُ اللهِ فِى اَرْضِهِ وَخَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبادِهِ وَخَليفَتُهُ فى بِلادِهِ والداعى اِلى اللهِ و الذابُّ عَنْ حريم الله.(1)
ترجمه
امام امين خدا در زمين و در ميان خلق خدا، و حجت او بر بندگان و جانشين او در شهرها، و دعوت كننده به سوى خدا، و مدافع حريم الهى است.
شرح كوتاه
در اين حديث كه بخشى از حديث طولانى در زمينه معرفى مقام امامت است، به پنج قسمت از وظايف سنگين و مهم اشاره شده:
1- امام خزانه دار و امين وحى، و حافظ تمام علوم و احكام و معارف دين است.
2- امام دليل زنده و گواه روشن و معرف آيين خداست.
3- امام سرپرست و زمامدار الهى و نماينده او در ميان مردم است.
4- امام آمر به معروف و ناهى از منكر و بزرگترين مبلّغ دين است.
5- امام مدافع از حريم آيين خدا در برابر همجوم دشمنان است. و چنين كسى بايد داراى علم الهى و مقام عصمت باشد و جز خدا نمى تواند او را تعيين كند.
————————————————————————-
1. تحف العقول، صفحه 328.
منبع : صدو پنجاه درس زندگي آيت الله مکارم شيرازي
آیا بیشتر دوزخیان را زنان تشکیل میدهند؟
پرسش
حدیثی میفرماید «اکثر اهل نار النساء» و حدیث دیگری هم از امام صادق(ع) وجود دارد که میفرمایند: «بیشترِ اهل بهشت از مستضعفان (در دنیا)، زنان هستند. خداوند عز و جل مىدانست که آنها ناتواناند و بر ایشان رحم آورد»!. حال چگونه این دو حدیث قابل جمع است؟
پاسخ اجمالی
با آنکه در برخی از روایات مرسل، عباراتی وجود دارد که گویا بیشتر دوزخیان از زنان هستند، اما این موضوع به صورت کلی قابل پذیرش نیست؛ چراکه روایات دیگری نیز در نقض آنها وجود دارد، به عنوان نمونه:
1. فضیل میگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: مردم سخنی را میگویند و آن این است که بیشتر اهل دوزخ در روز قیامت زنان هستند، حضرت فرمود: از کجا چنین باشد در حالىکه مرد در آن روز با هزار تن از زنان دنیا تزویج خواهد کرد، در قصرى که از دُرّ یکپارچه است.[1]
2. عمّار ساباطی نقل میکند: امام صادق(ع) فرمود: بیشتر جمعیّت بهشت از زنان مستضعفاند خداوند عزّ و جلّ چون آنان را ضعیف تر آفرید، بر آنان دلسوزتر است.[2]
با توجه به مقایسه روایات، به نظر میرسد ظاهراً روایات دسته دوم از اعتبار بیشتری برخودار باشند، ضمن آنکه روایت اوّل نیز دقیقاً بدین معنا نیست که حتما اینگونه باشد، بلکه معنایش این است که در حالت عادی و اگر تلاشی از سوی زنان انجام نشود، بدین نتیجه خواهد انجامید؛ به دلیل این سخن رسول خدا(ص) که خطاب به زنان فرمود: و این چنین مىاندیشم که در روز رستاخیز بیشتر اهل دوزخ شما باشید، پس از شما میخواهم که بخداوند عزّ و جلّ خود را نزدیک کنید و به او تقرب جویید هر قدر که در توان دارید.[3]
———————————————————————————-
[1] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ۳، ص ۴۶۸، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق. «رَوَى الْفُضَیْلُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ لَهُ شَیْءٌ یَقُولُهُ النَّاسُ إِنَّ أَکْثَرَ أَهْلِ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ النِّسَاءُ قَالَ وَ أَنَّى ذَلِکَ وَ قَدْ یَتَزَوَّجُ الرَّجُلُ فِی الْآخِرَةِ أَلْفاً مِنْ نِسَاءِ الدُّنْیَا فِی قَصْرٍ مِنْ دُرَّةٍ وَاحِدَةٍ».
[2] همان. «رَوَى عَمَّارٌ السَّابَاطِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ أَکْثَرُ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْمُسْتَضْعَفِینَ النِّسَاءُ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ضَعْفَهُنَّ فَرَحِمَهُنَّ».
[3] همان، ص 391، «إِنِّی قَدْ رَأَیْتُ أَنَّکُنَّ أَکْثَرُ أَهْلِ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَتَقَرَّبْنَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا اسْتَطَعْتُن».
منبع:الوعده صادق
مهدی به چه معناست؟
از میان همه القاب آن حضرت، مشهورترین آنها «مهدیّ» است. واژه «مهدیّ» لفظی عربی است که خود دارای معنا و مفهومی گویا می باشد…
امام زمان
القاب شناختهشده دوازدهمین ولیّ بزرگوار الهی که در روایات به آن ها نیز اشاراتی رفته عبارت است از:
«مهدیّ»(۱)، «مهدیّ هذه الامّۀ»(۲)، «قائم»(۳)، «منتظَر»(۴)، «حجّتالله»(۵)، «حجّتالله فی ارضه»(۶)، «خلف صالح»(۱۷)، «ابا صالح»(۸)، «منصور»(۹)، «بقیةالله»(۱۰)، «بقیته (الله)»(۱۱)، «صاحب الزّمان»(۱۲)، «صاحب الأمر»(۱۳)، «صاحب هذا الأمر»(۱۴). اما از میان همه القاب آن حضرت، مشهورترین آنها «مهدیّ» است. از این رو در این فراز قدری به توضیح آن لقب مبارک خواهیم پرداخت.
واژه «مهدیّ» لفظی عربی است که خود دارای معنا و مفهومی گویا می باشد. واژهنویسان و لغتشناسان اهل سنّت در ذیل کلمه « مهدیّ» چنین آوردهاند: «مهدیّ»، به معنای هدایتشده، کسی که خداوند او را به حقّ دعوت کرده است.(۱۶) « مهدیّ» گاه در نام اشخاص به کار رفته، تا آنجا که به طور غالب، اسم (عَلَم) و شناخته شده آنها شده است، و نبیّاکرم صلی الله علیه و آله به همین نام «مهدیّ» بشارت دادهاند که در آخرالزّمان خواهد آمد. (۱۷)
همچنین محدّث و ادیب معروف، مجدالدّین ابن اثیر شافعی (۶۰۶ ق) در کتاب «نهایه»، و مرتضی زبیدی حنفی (۱۲۰۵ ق) در کتاب «تاج العروس» همین نکته را آوردهاند؛ با این تفاوت که زبیدی در آخر بیان خود از خداوند متعال این گونه درخواست کرده که «وَ جَعَلناَ اللهُ مِنْ اَنصارِهِ»(۱۸) ؛ و بار خدایا! ما را از یاران او قرار ده!
اما صاحب مجمع البحرین پس از بشارت رسولالله صلی الله علیه و آله اضافاتی دارند که: او زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد، همانگونه که پر از ظلم و جور شده، او کسی است که با حضرت عیسی علیه السلام در قسطنطنیه همراه خواهد شد و مالکیّت عرب و عجم را به دست خواهد گرفت، و دجّال را میکشد. او محمّد پسر حسن عسکری بن علی الهادی بن محمّدالجواد بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب همسر بتول و پسر عموی رسول است. به ظهور او مخالف و موافق اقرار کرده و نیز اخبار در این راستا متواتر است. (۱۹)
———————-
۱ . محمدبن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج ۱۱، باب فی شأن انا انزلناه فی لیلۀ القدر، ح ۱، ص ۲۴۲٫
۲ . کافی، ج ۱، باب فی شأن انا انزلناه فی لیلۀ القدر، ح۱، ص ۲۴۲٫
۳ . اصول کافی، ج ۱، باب ما عند الائمه من آیات الانبیاء، ص ۲۳۱، ح ۳٫
۴ . کافی، ج ۱، باب فی الغیبۀ، ص ۳۳۵، ح ۱٫
۵ . بحارالانوار، ج ۵۳، ص ۳۱۶٫
۶ . بحارالانوار، ج ۲۳، ح ۱۶، باب ۱۷، وجوب طاعتهم، ص ۲۸۹٫
۷ . الصراط المستقیم، ج ۲، فصل ۱، ص ۲۱۸٫
۸ . من لایحضره فقیه، ج ۲، باب دعاء الضّال عن الطریق، ص ۲۹۸، ح ۲۵۰۶٫
۹ . این آیه «إنَّهُ کَانَ مَنصُوراً» (اسرا (۱۷)، آیه ۳۳)، درباره امام حسین است که ایشان یاری شده به امام مهدی هستند. بحار الانوار، ج ۴۴، باب ۲۸، ص ۸، ح ۶ و ۷٫
۱۰ . کافی، ج ۱، باب نادر، ص ۴۱۱، ح ۲٫
۱۱ . بحار الانوار، ج ۲۴، باب ۵۶: «انهم علیهم السلام حزب الله و بقیته…»، ص ۲۱۱٫
۱۲ . کافی، ج ۱، باب مولا الصاحب، ص ۵۱۴، ح ۳، و نیز تهذیب ج ۶، ص ۱۱۸٫
۱۳ . الحرالعاملی، وسائل الشیعه، ج ۸، باب ۸، ص ۸۱، ح ۱۰۱۳۸،
۱۵ . کافی، ج ۱، باب الامور التی توجب حجۀ الامام ، ص ۲۸۴، ح ۲٫
۱۶٫ «المهدی: الذی هدا الله الی الحق»؛ ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۵۴، تحت واژه “مهدی”
۱۷٫ جمال الدین منظور افریقی مصری (۷۱۱ ق)، لسان العرب المحیط، ج ۳، ص ۷۸۷٫
۱۸٫ مرتضی زبیدی صنفی، تاج العروس، ماده هدی؛ و لطف الله، صافی گلپایگانی، منتخب الأثر، ص ۱، پانوشت.
۱۹٫ مجمع البحرین، ج ۱، ص ۴۷۶، تحت واژه هدی.
استاد مرتضی آقاتهرانی
ویژگیهای شخصیتی خاتم پیامبران1- آیا رحمت رسول اعظم(ص) به کافران هم میرسد
رحمت بودن پیامبر(ص) برای عالمیان بدان جهت است که آن حضرت، ایمان و سعادت را حتی به کافران ارائه میکند هر چند آنان نپذیرند؛ مانند کسی که به گرسنهای طعامی بدهد و او نپذیرد.
حضرت محمد پیامبر (ص)
حجتالاسلام محمدصادق یوسفی مقدم، رئیس مرکز فرهنگ و معارف قرآن در بخشی از کتاب «بررسی اختصاصات پیامبر خاتم(ص) از نگاه قرآن» به بیان ویژگیهای شخصیتی و اخلاقی پیامبر اعظم(ص) پرداخته است که بخش نخست آن در ذیل میآید:
علامه طباطبایی میگوید: از جمله فضایل اختصاصی پیامبر خاتم(ص) این است که آن حضرت تا قیامت برای همه جمعیتها و گروههای بشری، رحمت است.
شیخ طوسی بر این باور است که حتی کافران نیز از رحمت عمومی پیامبر(ص) بهرهمند خواهند شد. مستند فضیلت اختصاصی یاد شده این است که خداوند میفرماید:
مراسم بزرگداشت آیت الله آقامجتبی تهرانی برگزار شد
مراسم بزرگداشت آیت الله آقامجتبی تهرانی از سوی نهادهای حوزوی و با حضور مراجع و فضلای حوزه علمیه در مسجد اعظم قم برگزار شد.
به گزارش خبرنگار مهر، در این مراسم که بعد از نماز مغرب و عشاء و با تلاوت قرآن و مداحی همراه بود آیت الله سیداحمد خاتمی امام جمعه تهران سخنرانی کرد.
در این مراسم علاوه بر استاندار قم و مسئولان استانی، مراجع تقلید و آیات عظام نوری همدانی، شبیری زنجانی، جعفر سبحانی و علوی گرگانی نیز حضور داشتند.
آیت الله ابراهیم امینی امام جمعه قم، آیت الله خرازی، آیت الله محمد یزدی رئیس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، آیت الله سیدهاشم حسینی بوشهری مدیر حوزههای علمیه کشور، آیت الله مرتضی مقتدایی، آیت الله دری نجفآبادی، آیت الله عباس کعبی از دیگر حاضران در این مراسم بودند.
همچنین حجج اسلام والمسلمین سیدمحمد سعیدی امام جمعه قم، پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور و دیگر شخصیتهای سیاسی و حوزوی نیز در این مراسم با قرائت قرآن و ذکر فاتحه برای آن مرحوم طلب غفران کردند.
این مراسم از سوی نهادهای حوزوی چون جامعه مدرسین، مرکز مدیریت حوزه های علمیه برگزار شد.
مرگ در کلام مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی
وقتی در شدت گرفتاری قرار گرفتهای، خیال میکنی که همه راهها بهسوی تو مسدود است. این به خاطر آن است که تو خودت محدود هستی، لذا خیال میکنی راهها مسدود است. در حالی که اینطور نیست. وقتی به بالا رو کنی و سراغ آن موجودی که محدود نیست و لایتناهی است بروی، خواهی دید که هیچ راهی برای او مسدود نیست.
مرگ در کلام مرحوم حاج آقا مجتبی تهرانی
به گزارش افکارنیوز به نقل از نامه، آیتالله مجتبی تهرانی در سخنان ماه رمضان امسال ایراد کردند، درباره دعا و تقاضای نادرست مسائلی را مطرح کردند. از جمله مسائلی که توسط ایشان ذکر شد، آرزوی مرگ کردن برای خود بود. آنچه در زیر میخوانید سخنان ایشان در این باره است:
روایت میگوید: از خدا، برای خودت، درخواست مرگ نکن! این بالاترین ضرر است که بگویم: خدایا! مرگم را برسان!
البته این دعا یک وقت جنبه تعارفی دارد، که به آن کاری نداریم. در این جنبه اراده جدیای نیست. در چنین افرادی اراده استعمالی وجود دارد، اینها هیچوقت حاضر به مرگ نیستند. میگوید: خدایا! مرگم بده؛ اما اراده جدی ندارد، ما به اینها کاری نداریم. آنهایی که ارادهی جدی دارند را مطرح میکنم.
آرزوی مرگ نکن
اشتباه در زندگى
على(عليه السلام) مى فرمايد:
لا تُشْغِلْ قَلْبَكَ الْهَمَّ عَلَى مافاتَ فَيُشْغِلَكَ عَنِ الإِستِعْدادِ بِما هُوَ آت(1)
ترجمه
قلب خود را به اندوه براى گذشته مشغول نكن كه از آمادگى ها براى آينده درمانى.
شرح كوتاه
كمتر كسى پيدا مى شود كه اشتباهاتى در زندگى مرتكب نشود و فرصت هايى را از دست نداده باشد، در اين جا مردم دو دسته مى شوند; عده اى دائماً وقت خود را با افسوس خوردن به گذشته تلف مى كنند و باقيمانده انرژى هاى خود را در اين راه از دست مى دهند; ولى عده ديگرى گذشته را تمام شده تلقى كرده به دست فراموشى مى سپارند و تنها از آن درس هاى عبرتى براى ساختن آينده مى آموزند و تمام قدرت و نيروى خود را متوجه سازندگى امروز و فردا مى كنند. مسلّماً پيروزى از آن اين دسته است همان طورى كه اميرمؤمنان على(عليه السلام) در حديث بالا بيان فرموده است.
چگونه از وسوسه شیطان دور بمانیم
(بسم الله الرحمن الرحیم)
آنچه در ذیل میخوانید، سخنان مرحوم آیتالله حقشناس طهرانی در خصوص وسوسههای شیطانی و آثار نماز شب است که تقدیم میشود.
* شیطان سه طائفه را وسوسه میکند
«ان الشیطان لکم عدو فاتخذوه عدوا؛[۱] شیطان دشمن شماست، او را دشمن خود بگیرید.» شیطان سه طائفه را وسوسه می کند: اوّل کسانی که از یاد خدا دوری می کنند. مانند کسی که صبح مغازه اش را باز می کند و عصر هم می بندد و می رود. به هیچ چیز هم کاری ندارد. اگر هم حرفی به او بزنی، می گوید: کسب حلال است. اما نمی داند که کسب حلال مقرراتی دارد، احکامی دارد که باید یاد بگیرد. مثل این که برای این ساخته شده است که صبح بیاید در مغازه را باز کند و شب هم بندد! از هیچ یک از احکام اسلامی خبر ندارد!
* مگر رزق به دست غیر من است
طائفه دیگری که در معرض وسوسه شیطانند، کسانی هستند که احکام خدا ….
تقید شیخ صدرا بادکوبه ای به زیارت عاشورا
از حضرت آیت الله العظمى بهجت پرسیدند: داستان ها و قضایایى از کسانى که پیوسته زیارت عاشورا مى خواندند و به این صورت، متوسل مى شدند، گردآورى و چاپ شده است. نظر حضرت عالى در این باره چیست؟
ایشان پاسخ داده اند که: متن زیارت عاشورا، بر عظمت آن گواه است ؛ خصوصا با ملاحظه آنچه در سند زیارت رسیده است که حضرت صادق (علیه السلام) به صفوان مى فرماید: ((این زیارت و دعا را بخوان و بر آن مواظبت کن. به درستى که من چند چیز را بر خواننده آن تضمین مى کنم: ۱٫ زیارتش قبول شود. ۲٫ سعى و کوشش وى مشکور باشد ۳٫ حاجات او هرچه باشد، برآورده شود و ناامید از درگاه خدا برنگردد.
اى صفوان! این زیارت را با این ضمان، از پدرم یافتم و پدرم از پدرش…تا امیرالمؤمنین (علیه السلام) و حضرت امیر نیز از رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) از جبرئیل و او هم از خداى متعال نقل می کند و هرکدام این زیارت را با این ضمان، تضمین کرده اند و خداوند به ذات اقدس خود قسم یاد نموده که: ((هرکس این زیارت و دعا را بخواند، دعا و زیارت وى را بپذیرم و خواسته اش هرچه باشد، برآورده سازم)).
و از سند او استفاده مى شود که زیارت عاشورا از احادیث قدسى است و همین مطالب، سبب شده است که علماى بزرگ ما و استادان ما - با آن همه مشغولیت هاى علمى و مراجعاتى که داشتند - به خواندن آن مقید بودند تا جایى که استاد ما، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى، از خداوند خواسته بودند که در آخر عمرشان، زیارت عاشورا را بخوانند و سپس قبض روح شوند و دعایشان هم مستجاب شد و پس از پایان این زیارت، درگذشتند.
تقید شیخ صدرا بادکوبه ای به زیارت عاشورا
شیخ صدرا بادکوبه اى با تبحرش در علوم عقلى و نقلى، آنچنان مقید به زیارت عاشورا بود که به هیچ عنوان، آن را ترک نکرد و کسى باورش نمى آمد که ایشان، این چنین پاى بند به عبادات و زیارت عاشورا باشد.
یکى از بزرگان هم نقل مى کردند روزى به قبرستان وادى السلام رفتم، در مقام حضرت مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) دیدم پیرمردى نورانى، مشغول زیارت عاشورا است و از حالات او معلوم شد که زائر است. نزدیک او رفتم ؛ حالت کشف براى من نمودار شد و حرم امام حسین (علیه السلام) و زائران آن حضرت را که مشغول رفت و آمد و زیارت بودند، مشاهده کردم!)). شرح زیارت عاشوراء و داستان هاى شگفت آن: ۳۳-۳۶٫
سبب آستان بوسی اهل بیت (ع) از سوی شیخ انصاری
مسلمانان در شان اهل بیت (علیه السلام) در غایت اختلاف اند، چنان که در مورد قرآن نیز چنین هستند. برخى آن قدر ضعیف هستند که در بوسیدن ضریح آن ها شک و اعتراض دارند.
آقایى ظاهرا به مرحوم شیخ انصارى که حرم یا ضریح را بوسید، اعتراض کرد که آقا شما هم؟! برعکس مرحوم دربندى به ایشان گفت: آقا کار شما براى مردم حجت است، وقتى به حرم مى روى، ضریح حرم حضرت ابوالفضل (علیه السلام) را ببوس. شیخ در جواب فرمود: عتبه درب را مى بوسم که گرد و خاک پاى زوار است !
منبع : آینه حقیقت امام حسین علیه السلام در کلام آیت الله بهجت
توصیه هایی از شیخ مجتبی قزوینی
آیت الله حاج شیخ مجتبی قزوینی خراسانی، در سال 1318ق . در قزوین متولد شد . تحصیلات مقدماتی را در شهر قزوین به پایان برد و بعد راهی نجف اشرف گشت و حدود 7 سال در آن سامان مقدس بماند و از اساتید و عالمان بزرگی چون سیدمحمد کاظم یزدی و میرزا محمدتقی شیرازی کسب فیض کرد . وی پس از بهره مندی کامل از رشته های مختلف علوم معقول و منقول و کمال پذیری باریاضات و عبادات، خود انسانی بزرگ و کامل گشت و در شمار کاملان و بزرگ عالمان اسلام درآمد و از سال 1347 ق . در حوزه علمیه مشهد، شروع به تدریس کرد و 40 سال در مرکز علمی مشهد بدین مهم اشتغال داشت و پدرانه و با رفتاری مهربان به حال و احوال طلاب رسیدگی می کرد . زندگی بسیار ساده ای داشت و از نیازهای خود چشم می پوشید و آن چه را می توانست به طلبه ای تنگدست برساند، می رسانید و با تواضع و افتادگی بسیار، با آنان سلوک می کرد .
مرحوم قزوینی عنایتی خاص بر تلاش و کوشش و استفاده مردم از دانش پژوهان داشت . از این رو توازن در شیوه زندگی را برای شاگردان خود تجویز می کرد . یکی از شاگردان ایشان نقل می کند:
«من شب ها مطالعه می کردم . یک شب مطلب مشکل بود; من به زور خود را تا سحر بیدار نگاه داشتم و آب به صورت می زدم تا بیدار بمانم و مطلب حل شود; اما نشد . صبح شد و کسی نمی دانست که من نخوابیدم . حالم خیلی بد بود . صبح منزل حاج شیخ رفتم . وقت خداحافظی حاج شیخ گفتند: بنشین! آن وقت فرمودند: من در درس ها زحمت زیادی می کشیدم و خیلی فشار روی خودم می آوردم و حتی شب غذا نمی خوردم و دیر می خوابیدم . یک روز رفتم که نان بگیرم، یکی از اساتید مرا صدا زد و گفت: آقا مجتبی! می خوا هی از وجودت مردم بهره ببرند یا نه؟ گفتم: بله . ایشان فرمودند: با این روش که تو داری، مردی خواهی بود منزوی و علیل و کنج خانه افتاده و کسی از تو بهره نخواهد برد; مگر می خواهی ریاضت بکشی . بخواب! غذا بخور! چرا صبحانه نمی خوری؟ چرا غذایت نامرتب است؟ علم را کم کم بیاموز و خوب بیاموز; به طوری که وقتی به جایی رسیدی، مردم و طلبه ها از وجودت بتوانند استفاده کنند . حاج شیخ بعد از نقل این داستان گفتند: آقا جان شب نخوابیدن یعنی چه؟ من با خود گفتم حاج شیخ از کجا خبر دارند؟ کسی که از بیداری من مطلع نبود . گفتم: چه کنم؟ فرمودند شب را بخواب » .
شیخ دارای کرامات و چشم حقیقت بین بود; استاد محمد رضا حکیمی می گوید :
«حاج شیخ از سفر قبله بازگشته بودند (یادم نیست سفر اول بود یا دوم) و روزی در خدمتشان بودم و دو به دو نشسته بودیم; فرمودند: در یکی از طواف ها دیدم نوری از درون کعبه معظمه خارج شد، و به طرف مشاهد مشرفه (حرم مدینه، حرم نجف . .). رفت و آن جاها را نورافشانی کرد و دوباره به کعبه بازگشت .» .
هم زمان با تدوین انتشار کتاب «متاله قرآنی » در شرح حال این فرزانه ربانی، توسط جناب آقای محمدعلی رحیمیان، با الهام از این کتاب، سیری در دیدگاه ها، توصیه ها و پاسخ های وی به برخی از پرسش ها از ایشان، شایسته است .
پیر ما کایینه صبح جهان آرا بود
همچو غم، گرم، کنار دل ما، با ما بود
صفات ممتاز
تحدی (ناتوان بودن بشر از آوردن مانند قرآن)، فقط به فصاحت و بلاغت نیست; اگر چه عرب از آوردن مثل فصاحت قرآن هم عاجز بودند;
بلکه مورد تحدی همانا علوم و معارف و حکم است در مقابل کل بشر; لهذا قرآن مجید تحدی فرموده به همان صفاتی که قرآن را به آن صفات در آیات بسیاری معرفی کرده، یعنی قرآن:
«علم » است، در مقابل جهل بشر;
«حکمت » است، در مقابل خیال بافی بشر;
«نور» است، در مقابل ظلمت و توهمات بشری;
«برهان » است، در مقابل هذیان بشر;
«روح » است در مقابل بی حقیقتی گفته های بشر;
«بصائر» است، در مقابل کوری دل بشر;
«هدایت » است، در مقابل گمراهی و ضلالت بشر . (1)
قلب قرآن
سوره مبارکه «یس » ، قلب قرآن است; یعنی حیات قرآن و عصاره قرآن کریم . ایشان می فرمودند: «من هر کاری که کرده ام به رکت سوره یس کرده ام » .
به مناسبت این که اشاره ای به اهمیت خاص این سوره مبارکه به میان آمد و ذکری از «قلب قرآن » شد، یادآوری می کنیم که یکی از وقت هایی که خواندن «سوره یس » و مداومت بر آن بسیار مفید و در احادیث نیز رسیده است، خواندن این سوره به هنگام خواب است . خوب است چهارده صلوات - باتوجه به ارواح و باطن معصومین (ع) - قبل از خواندن سوره و چهارده صلوات بعداز خواندن، به قصد قربت بفرستد، و ثواب این ذکر عظیم را به خود چهارده معصوم (ع) هدیه کند . (2)
توفیق زیاد
از ایشان سؤال شد: برای این که توفیق زیاد شود، چه باید کرد؟ جواب دادند: قرآن زیاد بخوانید; تصمیم بگیرید روزی نصف جزء بخوانید .
همچنین سؤال شد: کسی که قبلا توفیقاتی داشته چه باید انجام دهد تا آن توفیقات برگردد؟ جواب دادند: زیاد استغفار کند; روزی هفتاد مرتبه استغفار کند; مناجاة التائبین را بخواند . (3)
راه نجات
بدان! راه نجات و رسیدن به مقاصد عالیه، تقوی و توسل به ائمه هدی، خاصه ولی عصر روحی و ارواح العالمین له الفداء - می باشد; مکرر این دو کلمه را برای شما توضیح داده ام .
1 . مواظبت و مراقبت کامل در فعل واجبات و ترک محرمات باید داشته باشید .
2 . نماز توسل به ولی عصر - عجل الله تعالی فرجه الشریف - در خود مفاتیح صفحه 45 مطلق است، و شرایط ندارد; هر وقت می شود خواند; مکرر با توجه تام بخوان! در هر امر مهمی بخوان تا نتیجه بگیری; «من دق بابا و لج ولج; کسی که در خانه شخصی بزرگ را بکوبد و جدیت کند، داخل خواهد شد» و یک دعا از مفاتیح، با حال و توجه به معانی آن بخوان!
3 . این دو امر مهم را با سوره ای از قرآن ترک نکن; امیدوارم آخرالامر به اهمیت این دستور برخوری و بفهمی . . . (4)
ریشه امیدواری
ریشه امیدواری دو امر مهم است:
اول معرفت پروردگار متعال به ربوبیت و اوصاف کمال و جمال; چنان که ذات مقدس، به توسط قرآن مجید و پیغمبر اکرم (ص) وائمه هدی (ع) بیان فرموده; نه چنان که علماء بشر به آراء و عقول ناقص خود مشی کردند .
دوم شناسایی خود، به عبودیت و فقر و عجز و احتیاج و بیچارگی و ناتوانی و قصور و تقصیر و تمام و کمال رجاء که باعث نجات باشد و توسل و تشبث به ولایت اهل بیت عصمت (ع) و عمل به دستورات و فرامین آن وجودات مقدس و شکی نیست که هر مقام و کمالی را خواسته باشیم، باید متوجه و متوسل به مقامت ولایت ائمه (ع) باشیم; «من اراد الله بدا بکم و من وحده قبل عنکم و من قصده توجه بکم » .
به خصوص در زمان غیبت، باید متوسل به ذیل عنایات ولی عصر (عج) باشیم و وجود مبارکش را لیلا و نهارا متذکر و فراموش و غفلت نکنیم و بدانیم که از جانب ذات اقدس ربوبی - جلت آلاؤه - ولی امر و واسطه بین خالق و خلق، اوست و فیوضات به برکت وجود مبارکش به ما می رسد و آن چه بخواهیم، باید به برکت آن حضرت بخواهیم . (5)
————————————————————————-
پی نوشت:
1 . متاله قرآنی، رحیمیان، محمدعلی، ص 117 .
2 . همان، ص 278 .
3 . همان، ص 275 .
4 . همان، ص 265 .
5 . همان، ص 272 .
کندن در خیبر توسط امیرالمومنین(ع)
می گویند حضرت علی در خیبر را از جا کنده است آیا این مطلب صحیح است ؟ چگونه چنین چیزی ممکن است؟ آیا منابع اهل سنت نیز به آن اشاره کرده اند؟
کندن در خیبر و بلند نمودن آن توسّط امیرالمومنین (ع) ـ که از قطعیّات تاریخ است ـ و این تنها به قدرت اعجاز الهی بوده است. چون دروازه خیبر چنان سنگین بوده که حتّی چندین ابر پهلوان نیز نمی توانستند آن را حمل کنند کجا رسد که بخواهند آن را از دیوار بکنند و پرتاب نمایند. خود امیرالمومنین (ع) نیز تصریح نمودند که این کار را با قوای روحی انجام داده اند نه با قوای بدنی.
حضرت فرمودند: « وَ اعْلَمْ أَنَّ إِمَامَكُمْ قَدِ اكْتَفَى مِنْ دُنْيَاهُ بِطَمْرَيْهِ يَسُدُّ فَوْرَةَ جُوعِهِ بِقُرْصَيْهِ لَا يَطْعَمُ الْفِلْذَةَ فِي حَوْلَيْهِ إِلَّا فِي سَنَةِ أُضْحِيَّةٍ وَ لَنْ تَقْدِرُوا عَلَى ذَلِكَ فَأَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ كَأَنِّي بِقَائِلِكُمْ يَقُولُ إِذَا كَانَ قُوتُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ هَذَا قَعَدَ بِهِ الضَّعْفُ عَنْ مُبَارَزَةِ الْأَقْرَانِ وَ مُنَازَلَةِ الشُّجْعَانِ وَ اللَّهِ مَا قَلَعْتُ بَابَ خَيْبَرَ بِقُوَّةٍ جَسَدَانِيَّةٍ وَ لَا بِحَرَكَةٍ غَذَائِيَّةٍ لَكِنِّي أُيِّدْتُ بِقُوَّةٍ مَلَكِيَّةٍ وَ نَفْسٍ بِنُورِ رَبِّهَا مُضِيَّة ـــــ بدان كه امام شما از دنيا به دو لباس كهنه اكتفا كرده و شدت گرسنگى خود را با دو قرص نان برطرف نموده و در طول سال، گوشت….
به بهانه 9 دی
صفین
جبهه امیرالمومنین علی علیه السلام
“جنگ در کنار حسین علیه السلام”
کربلا
جبهه عمر سعد لعنت الله علیه
“جنگ با حسین علیه السلام”
“فقط زمان بود که شمر را شناخت!”
بصیرت یعنی بدانیم شمری که در کربلا سر از حسین علیه السلام جدا کرد همان جانباز جنگ صفین است!
عکس آیت الله سید جواد خامنه ای در کنار آیت الله خویی
آیتاللهالعظمی سید ابوالقاسم خویی در سفری از عراق به ایران ضمن مسافرت به شهر قم و مشهد مقدس و زیارت عتبات مقدسه، با علما و مراجع این دو شهر دیدار میکنند. حضرت آیتالله سید علیاکبر خویی از چهرههای مؤثر در قیام مسجد گوهرشاد بود که در همان غائله دستگیر و زندانی شد. ایشان از دوستان نزدیک آیتالله سید جواد خامنهای پدر گرامی رهبر معظم انقلاب بودند. این عکس در حاشیهی یکی از دیدارهای آیتاللهالعظمی خویی با علمای مشهد گرفته شده است.
تل زینبیه کربلای ایران کجاست؟
منطقه عملياتي «مسلمبنعقيل»؛ تل زينبيه مادران شهداي مفقودي است كه 30 سال چشم به راه گمشدههاشان نشستهاند. اينجا سومار است؛ منطقه عملياتي مسلم بن عقيل؛ تل زينبيه مادران شهداي مفقود كه 30 سال است در اينجا دنبال گمشدههاي خود ميگردند؛ اينجا آخر دنياست. ميان تنگ؛ جايي كه دلتنگ شهدا ميشوي؛ جايي كه كاش پاي مادران شهدا به اينجا نرسد؛ مادران شهداي مفقود «بهروز صبوري»، «كاظم زارع بنات كوكي» و شهيد «سيدجواد موسوي» كه مادرش سالهاست در خانه كاهگلياش زندگي ميكند
و ميگويد «اگر بچهام بيايد ببيند من نيستم، ميگويد مادرم منتظرم نبود؟» آن يكي مادر شهيدي است كه هر شب رختخواب بچهاش را پهن ميكند تا وقتي از سفر طولاني برگشت، رفع خستگي كند؛ مادري كه در خانهاش را باز گذاشته و سالهاست چشم به راه فرزندش نشسته است. مادر شهيد مفقود «عبدالمجيد اميدي» هم سالها زير باران ميرفت و ميگفت الان پيكر مجيدم زير باران است؛ اينجا مسيري است كه بوي عطر كربلا ميدهد. عملياتي با رمز «يا ابوالفضلالعباس(ع)»؛ وقتي رزمندهها رمز عمليات را شنيدند، آب قمقمههايشان را خالي كردند يا قمقمههايشان پر بود و لب به آب نزدند؛ شهيدان صيادشيرازي و همت و شهيد مفقود «ابراهيم هادي» هم در اين عمليات حضور داشتند.
فرازی از زیارت اربعین ......
اَلسَّلامُ عَلى وَلِىِّ اللَّهِ وَ حَبیبِهِ
سلام بر ولى خدا و دوست او
اَلسَّلامُ عَلى خَلیلِ اللَّهِ وَ نَجیبِهِ
سلام بر خلیل خدا و بنده نجیب او
اَلسَّلامُ عَلى صَفِىِّ اللَّهِ وَابْنِ صَفِیِّهِ
سلام بر بنده برگزیده خدا و فرزند برگزیدهاش
اَلسَّلامُ عَلىَ الحسین الْمَظْلُومِ الشَّهیدِ
سلام بر حسین مظلوم و شهید
اَلسَّلامُ على اَسیرِ الْکُرُباتِ وَ قَتیلِ الْعَبَراتِ
سلام بر آن بزرگوارى که به گرفتاریها اسیر بود و کشته اشکِ روان گردید
با ولایت زنده ایم
امام خامنه ای (روحی فداه)
ملتی که بصیرت نداشته باشد فریب می خورد
موسى کاظم (ع) و هدایت بشر حافى
روزى امام کاظم (ع) از کوچهاى در بغداد عبور مىکرد. به خانهاى رسید که صداى ساز و آواز و پایکوبى از درون آن به گوش مىرسید و نشان مىداد که اهل این خانه در ناز و نعمت و هوا و هوس و خوشگذرانى غرقند.
در این هنگام کنیزى براى ریختن خاکروبه از خانه بیرون آمد. امام کاظم (ع) از او پرسید: آیا صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ کنیز پاسخ داد: آزاد است. امام (ع) فرمود: راست گفتى، اگر بنده بود از مولاى خویش پروا مىکرد.
کنیز به درون خانه برگشت. بُشر (صاحب خانه) از او پرسید: چرا در ریختن خاکروبه تأخیر داشتى؟ کنیز جریان گفتگو با مرد غریب - امام کاظم (ع)- را براى او شرح داد. پیام امام (ع)، بُشر را به خود آورد و او را از خواب غفلت بیدار کرد و چنان تأثیرى در جان او نهاد که بىاختیار از جا برخاست و بدون این که لباس و کفش خود را بپوشد در پى امام (ع) به راه افتاد و شتابان خود را به ایشان رساند و از امام (ع) خواست که آن کلمات دلنشین را دوباره براى او بیان کند.
امام (ع) سخنانى چند درباره دورى از گناه و رها کردن مظاهر فریبنده دنیا و دنیاپرستى و نیز توجه به معنویات و عبادات با او گفت. بیانات امام (ع)، آبى سرد بر آهن گداخته بُشر بود، جان او را تکان داد و تغییرى در وى به وجود آورد، به طورى که در محضر امام (ع) اظهار شرمندگى کرده و به دست آن حضرت توبه نمود و از آن زمان، به سلک عارفان پیوست و دنیاپرستى را رها کرد و به بُشر «حافى» (پابرهنه) معروف شد؛ زیرا هنگامى که به دنبال امام (ع) دوید و به دست امام (ع) هدایت یافت، پا برهنه بود و از آن پس تا آخر عمرش پابرهنه ماند.(1)
پی نوشت
1- منتهى الآمال فى تاریخ النبىّ والآل، ج2، ص189.
دیدگاه امام خمینی در مورد وحدت بین حوزه و دانشگاه
وحدت حوزه و دانشگاه آرمان بلند امام راحل ره بود که فراوان بر آن تأکید می فرمود و سال کنونی (1378) به توصیه و حسن انتخاب رهبر معظم انقلاب سال امام خمینی نام گرفت . از این رو طلیعه این مجموعه نیز به مقالتی مزین می شود که به بررسی وحدت حوزه و دانشگاه از منظر آن یار سفر کرده و همیشه زنده می پردازد . (1)
به طور کلی قطع نظر از بررسی سیر تاریخی وحدت حوزه و دانشگاه با مرور به تحلیهای ارائه شده در خصوص محدوده و قلمرو آن می توان به پنج تحلیل عمده نایل شد که عبارتند از: 1 وحدت آرمانی اخلاقی، سیاسی اجتماعی 2 وحدت معرفت شناختی 3 وحدت ساختاری 4 وحدت ایدئولوژیک و 5 وحدت مبتنی بر تقسیم کار که هر کدام از این تحلیلها دارای پیش فرضها و دلالتهای خاص خود است .
در این مقاله به طور عمده به تحلیل اول یعنی وحدت آرمانی و سیاسی اجتماعی بین دو قشر روحانی و دانشگاهی که به نظر می رسد به شدت مورد نظر حضرت امام (ره) بوده است می پردازیم . اما قبل از اینکه بحث از دیدگاه امام را آغاز کنیم ذکری اجمالی از دیگر دیدگاهها و موارد نقد آنها به میان می آوریم .
علاوه بر دیدگاه حضرت امام (ره) که آن را تحت عنوان وحدت اخلاقی آرمانی، سیاسی اجتماعی طرح کردیم، سایر دیدگاهها را می توان به وحدت معرفتی، وحدت ایدئولوژیک، وحدت ساختاری و وحدت مبتنی بر تقسیم کار دسته بندی کرد که به اختصار به ارائه این دیدگاهها و نقدهای وارد بر آنها می پردازیم: (2)
الف . وحدت معرفتی: این دیدگاه با فرض جدایی کامل معرفتی دو نهاد حوزه و دانشگاه عامل اصلی تعارض را جدایی معرفتی و عامل اصلی وحدت را وحدت معرفتی می داند . پیش فرضهای معرفتی، روشهای معرفتی و اخلاق و روحیه جداگانه معرفتی سه بعد اساسی اختلاف بین این دو نهاد است . در بعد پیش فرضها، قداست بخشی به معرفت دینی و بی توجهی به معرفت بشری و بی اعتنایی به صامتیت متون دینی از سوی حوزه عامل اصلی اختلاف است . در بعد روشهای معرفتی، وفاداری حوزه به روشهای عقلی، قیاسی و منطق قدیم و پای بندی دانشگاه به روشهای تجربی، استقرایی و منطق جدید عامل عمده اختلاف در این سطح است و در بعد روحیه معرفتی نیز حوزه متهم به جزم اندیشی، نقدناپذیری، خودسانسوری، اسیر خطوط قرمز خودساخته بودن و محدودیت در تحقیق است و دانشگاه معرف آزادمنشی، نقدپذیری، نظریه پردازی، کم رنگ بودن خطوط قرمز، مطلق ناانگاری و پذیرش حدود و نسبیت است .
بر این دیدگاه شش نقد وارد است:
. 1 بین علوم و روش شناسی آنها مرز قاطعی وجود ندارد . بین علوم مختلف طبیعی، اخلاقی و دینی بده بستان وجود دارد . حتی روشهای تجربی نیز ابتناء بر یکسری مفروضات غیر تجربی و ماوراءالطبیعی دارند که علی الاصول پرداختن به آنها از حیطه علوم تجربی و روشهای تجربی خارج است .
. 2 این دیدگاه به لحاظ تاریخی پاسخی برای وحدت علوم و علما در حوزه های مختلف تمدن در گذشته و از جمله در تمدن اسلامی ندارد .
. 3 تقدس گرایی و جزم اندیشی برخی از دانشگاهیان متعصب و پای بند به پارادایم پوزیتیویسم کلاسیک قابل مقایسه با قداست گرایی حوزه های علمیه نیست . بعلاوه اگر قداست گرایی معرفت دینی توجیهی داشته باشد، جزم اندیشیهای تجربی برخی از دانشگاهیان چه توجیهی دارد؟
. 5 حتی در درون دانشگاه یا حوزه نیز الزام به وحدت روش معرفتی بی وجه است .
(لطفا به ادامه مطلب توجه فرمایید)
نبرد اخلاص و شرک در عاشورا
تاریخ بشریت سراسر از صحنه هایی است كه در آن حق و باطل در مقابل یكدیگر قرار گرفته و با یكدیگر مبارزه كرده اند و این مسئله از ابتدای خلقت آدم علیه السلام بوده و تا ظهور منجی بشریت ادامه خواهد داشت، اما آنچه در این میان حائز اهمیت است، آن است كه در هر پاراگراف از تاریخ بشریت همیشه حق و حقیقت پیروز واقعی میدان بوده و هیچ گاه صفحه تاریخ به این شكل ورق نخورده است كه نبردی شكل بگیرد و در آن باطل پیروز واقعی و همیشگی میدان باشد .
این مسئله به عنوان یك سنت الهی در آیات الهی مطرح شده است و در آیات متعددی به این حقیقت اشاره شده كه باطل هیچ گاه به رستگاری و پیرزوی نخواهد رسید:
(بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیَدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ وَ لَكُمُ الْوَیْلُ مِمَّا تَصِفُونَ: بلكه حق را بر باطل فرو مىافكنیم، پس آن را در هم مىشكند، و بناگاه آن نابود مىگردد. واى بر شما از آنچه وصف مىكنید.)(الأنبیاء : 18)
با این حال در طول تاریخ گروه های باطل برای رسیدن به اهداف و آرزوهای پلید خود همیشه در نبرد با حقیقت بوده و در برهههای كوتاهی از زمان به خیال خام خود به پیروزی رسیده اند، اما در این نبردها نیز پیروزی واقعی برای پیروان حقیقت بوده و خواهد بود.
یكی از بزرگترین رویارویی های حق و باطل در طول تاریخ را می توان حماسه عاشورا معرفی كرد كه در آن تمام باطل در برابر تمام حقیقت قد علم كرد، و صحنه های عبرت انگیزی برای بشریت از خود به جای گذاشتند، صفحاتی كه با تدبر و تامل در آنها می توان درس های بزرگی برای زندگی آموخت .
ندای الهی را استجابت و به همراه یاران و خانواده خود تنها و تنها برای خداوند قیام كرد ،چرا كه یقین داشت كه با این قیام كه رنگ و بوی الهی دارد ،بهترین معامله را با خداوند متعال انجام می دهد، معامله ای كه بهای آن رضایت الهی و بهشت جاودان است
صفحه اول: اخلاص
از جمله صحنه های عبرت انگیز در حماسه كربلا را می توان رویارویی دو صفحه اخلاص و شرك معرفی كرد كه از یك طرف سپاه سیدالشهداء با قرار دادن همه زندگی و هستی خود در طبق اخلاص به میدان آمدند و سپاه عمر سعد نیز با فراموشی كامل خداوند در صحنه نبرد برای رسیدن به ثروت و شهرت و مقام به مبارزه پرداختند .
در صفحه اول سید الشهداء علیه السلام با اخلاصی غیر قابل وصف و تنها برای اقامه دین و از بین بردن بدعت ها وارد میدان كربلا می شود .
حضرت با تاسی به آیات الهی از جمله:
(قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذیرٌ لَكُمْ بَیْنَ یَدَیْ عَذابٍ شَدید: بگو: «من فقط به شما یك اندرز مىدهم كه: دو دو و به تنهایى براى خدا به پا خیزید، سپس بیندیشید كه رفیق شما هیچ گونه دیوانگى ندارد. او شما را از عذاب سختى كه در پیش است جز هشداردهندهاى [بیش] نیست.)( سبأ : 46)
اخلاص
ندای الهی را استجابت و به همراه یاران و خانواده خود تنها و تنها برای خداوند قیام كرد ،چرا كه یقین داشت كه با این قیام كه رنگ و بوی الهی دارد ،بهترین معامله را با خداوند متعال انجام می دهد، معامله ای كه بهای آن رضایت الهی و بهشت جاودان است:
(إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُۆْمِنینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِكُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیم: در حقیقت، خدا از مۆمنان، جان و مالشان را به [بهاى] اینكه بهشت براى آنان باشد، خریده است؛ همان كسانى كه در راه خدا مىجنگند و مىكُشند و كشته مىشوند. [این] به عنوان وعده حقّى در تورات و انجیل و قرآن بر عهده اوست. و چه كسى از خدا به عهد خویش وفادارتر است؟ پس به این معاملهاى كه با او كردهاید شادمان باشید، و این همان كامیابى بزرگ است.)(التوبة: 111)
اوج اخلاص این قیام تاریخی و بزرگ را می توان از خطبه های آن حضرت در طول مسیر رسیدن به كربلا مشاهده كرد ،وقتی كه در كنار قبر رسول خدا و در ابتدای سفر خویش با خداوند متعال اینگونه مناجات كرد:
(خدایا این قبر پیامبر تو محمد است و من فرزند دخت محمد، تو خود می دانی كه برایم چه پیش آمده است، خدایا من نیكیها را دوست داشته بدی ها را دشمن دارم، ای خداوند با شكوه و بزرگوار، به حق این قبر و به حق صاحب این قبر از تو می خواهم كه آن را برایم پیش آوری كه خشنودی تو در آن است .)(مدینه المعاجز،ج4،ص483)
در درگاه الهی تنها افرادی به پاداش های بزرگ و ماندگار دست پیدا می كنند كه زندگی خود را بر پایه كسب رضایت خداوند متعال بنا كنند و هر گز در پی كسب رضایت خلق نباشند كه این وعده خداوند متعال در قرآن مجید است
صفحه دوم: شرك و كسب رضایت یزیدیان
اما در مقابل این اقیانوس عظیم اخلاص و خداباوری ،سپاهیان عمر سعد گرفتار شرك بزرگی شده بودند و تنها برای رسیدن به آمال و آرزوهای خود و كسب رضایت یزید و عبیدالله خداوند را به فراموشی سپرده و حاضر بودند برای كسب رضایت یزید دستان خود را آلوده به كشتن فرزند رسول خدا بكنند .
یكی از نمونه های بارز فراموشی خداوند و كسب رضایت خلق خدا در واقعه عاشورا سخنان شمر است كه شخصی با نام ابواسحاق این ماجرا را اینگونه به تصویر می كشد:
(شمر بن ذی الجوشن با ما نماز میخواند ، پس از نماز دستهای خود را بلند كرده و گفت : خدایا تو میدانی كه من مردی شریف هستم مرا مورد بخشش قرار بده . من به او گفتم چگونه خداوند تو را ببخشد در حالی كه در قتل فرزند پیامبر معاونت كردی؟ شمر گفت ما چه كردیم؟ امرای ما به ما دستور دادند كه چنین كنیم ما نیز نمیبایست با آنها مخالفت كنیم . چرا که اگر مخالفت میكردیم از الاغهای آبكش بدتر بودیم.) (لسان المیزان ، ج3،ص 151)
خلاصه كلام آنكه در درگاه الهی تنها افرادی به پاداش های بزرگ و ماندگار دست پیدا می كنند كه زندگی خود را بر پایه كسب رضایت خداوند متعال بنا كنند و هر گز در پی كسب رضایت خلق نباشند كه این وعده خداوند متعال در قرآن مجید است كه می فرماید:
إِلاَّ الَّذینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ اعْتَصَمُوا بِاللَّهِ وَ أَخْلَصُوا دینَهُمْ لِلَّهِ فَأُولئِكَ مَعَ الْمُۆْمِنینَ وَ سَوْفَ یُۆْتِ اللَّهُ الْمُۆْمِنینَ أَجْراً عَظیماً : مگر كسانى كه توبه كردند و [عمل خود را] اصلاح نمودند و به خدا تمسّك جستند و دین خود را براى خدا خالص گردانیدند كه [در نتیجه] آنان با مۆمنان خواهند بود، و به زودى خدا مۆمنان را پاداشى بزرگ خواهد بخشید.(النساء: 146)
آیت الله مشکینی در کلام بزرگان
آیت الله مشکینی
آیت الله یزدی: حضرت آیت اللّه مشکینی(ره)، شخصیتی جامع، ستودنی و کم نظیر بود و ما نیم قرن بود که از انفاس قدسی ایشان بهره مند بودیم.
آیت الله یزدی:
آیت الله محمد یزدی با اشاره به ابعاد شخصیتی آیت الله مشکینی(ره) گفت: این مجاهد وارسته در شروع و پایان جلسات خبرگان رهبری و جامعه مدرسین ما را به یاد خدا می انداخت و از جمله شخصیتهایی بود که در انقلاب بدون هیاهو انجام وظیفه می کرد.
آیت الله مشکینی(ره) دارای ویژگی های خاص مدیریتی و فقهی بودند و آگاه به زمان و مسائل بودند.
ایشان استاد بزرگ و برجسته حوزه علمیه قم بود و کلام و بیان این عالم فقیه نقش و تاثیر بسزایی بر طلاب جوان حوزه های علمیه داشت.
فقاهت، زهد، تواضع و وارستگی این عالم فرزانه مثال زدنی و شخصیت و زندگی ایشان سرمشق و الگوی طلاب بود.
آیت الله حسینی بوشهری:
(لطفا به ادامه مطلب توجه فرمایید)
آیتالله بهجت میگفتند گریه بر امام حسین(ع) از نماز شب بالاتر است
فرزند مرحوم آیتالله العظمی بهجت گفت: پدرم درباره روضهها اصرار داشتند مجلس به مناسبت هر امامی که برگزار شده بود، آخرش به امام حسین(ع) ختم شود.
انبیاء برای امام حسین علیهالسلام گریه کردهاند
* چرا برای امام حسین علیهالسلام گریه کنیم؟/ فلسفه گریه از دید آیتالله بهجت چه بود؟
ـ امام حسین (ع) شخصیت بینظیری است که خداوند در عالم وجود فقط همین یکی را آفریده است. این به این معنی نیست که بقیه هیچ کدام از این ویژگیها را نداشتهاند، ولی کسی که همه این ویژگیها و خوبیها را تا حد اعلی داشته باشد و همه چیزش را بدهد فقط اباعبدلله (ع) است.
کار عظیم امام حسین (ع) در عالم، یگانه است. حالا ما برای چنین شخصیت عظیمی گریه میکنیم. گاهی این گریه مرتبهای از ناراحتی است و گاهی مرتبهای از محبت است و اشک از شدت شوق و علاقه است و انسان نمیتواند تحمل کند و اشک میریزد.
گریه ذاتاً چند نوع است. گریه میتواند از سر خوف، شوق، محبت، ناراحتی و… باشد. خیلی از انبیاء از خوف خدا گریه میکردند. وقتی عظمت خدا را احساس میکردند و در حضور او حتی خیال دیگری میکردند، از خوف گریه میکردند. اصلا داشتن اندیشهای غیر از خدا برای آنها وحشتناک بوده است.
(لطفا به ادامه مطلب توجه فرمایید)
25توصیه رهبر انقلاب به دانشجویان
توصیه رهبر انقلاب به دانشجویان
1 شرح صدر سیاسی داشته باشید
2 با اقشار مختلف جامعه در ارتباط باشید
3 مراقب نگاههای سوسیالیستی و ماركسیستی باشید
4 ایده اقتصاد مقاومتی را تبیین كنید
5 جریان دانشجویی موضع انتقادی خودش را حفظ كند
6 اعلام نظر كارشناسی متفاوت با رهبری، مخالفت با رهبری به حساب نیاید
7 نیروی جوانی خود را كشف كنید
8 آرمانگرایی را در دانشگاه زنده نگه دارید
9 بدنبال قلههای علمی باشید
10 محیط دانشگاه باید پاكیزه و معنوی باشد
11 آرمانگرایی را با پرخاشگری اشتباه نگیریم
12 در مسائل اجتماعی موضعگیری كنید
13 در تصمیمگیریها مطالعه عالمانه داشته باشید
14 در تصمیمات مصلحتها را در نظر بگیرید
15 نظرات خود را به دستگاهها ارائه كنید و موضعگیری كنید
16 از تصمیمات نسنجیده پرهیز كنید
17 كانونهای تصمیم و اقدام تشكیل دهید
18 از قول بدون علم بپرهیزید
19 مراقب رقابت بر سر پست و مقام باشید
20 سقف معرفت خود را سایتها و روزنامهها قرار ندهید
21 با قرآن و نوشتجات شهید مطهری و دیگر فضلا، معرفت دینیتان را بالا ببرید
22 به اوضاع كشور نگاه مستفسرانه داشتهباشید
23 نسبت به اوضاع كشور نقد مستمر و منصفانه داشتهباشید
24 با تشكلهای دانشجویی جهان اسلام ارتباط داشته باشید
25 امید را در خود زنده نگه دارید[/
ایمان به روز رستاخیز
ایمان به روز رستاخیز
ما ایمان داریم که مرگ پایان هم چیز نیست و انسان برای جاودانگی آفریده شده و مرگ، او را از یک دنیا به دنیای دیگر منتقل می سازد؛ از دنیای آزمایش به دنیای جزا. در این دنیا عمل است و حساب نیست و در آن دنیا حساب است و عمل نیست. در دنیای آخرت هر کس به پاداش اعمالش می رسد و به کاری که می کند جاودانه می شود: «یومئذٍ یصدر أَشتاتاً لِّیروا أَعمالهم، فمَن یعمل مثقال ذرِّةٍ خیراً یره»(زلزال/6 تا 8)(در آن روز مردم، پراکنده از گورها باز می گردند تا کردارهایشان را به آنان بنمایانند. پس هر کس همسنگ ذره ای نیکی ورزد، آن را خواهد ورزد، آن را خواهد دید. و هر کس همسنگ ذره ای بدی کند، آن را خواهد دید.)
(لطفا به ادامه مطلب توجه فرمایید)
الفاظ قرآن همچون دانههای یک تسبیحاند!
الفاظ قرآن همچون دانههای یک تسبیحاند!
سیر در قرآن این حقیقت را آشکار می سازد که معانى آن با هم تعارض ندارند. همه آنچه را که قرآن بدان مىپردازد و از زمین و زمان و آسمان و … مىگوید، به منزله دانههاى تسبیحى است که آن ها را به نظم کشانده باشند.
قرآن با حقایق بیرون خود نیز همخوان و همساز است و با علم و عقل اصطکاکى ندارد. اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدیثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِی … 1 خدا زیباترین سخن را [به صورت] كتابى متشابه، متضمّن وعده و وعید، نازل كرده است 2… اگر در برخى آیات آن اجمالى باشد، آیات دیگر آن را شرح مىدهند.
دلایل اعجاز در هماهنگی قرآن کریم
1- جغرافیا و جامعهاى که قرآن در آن نازل شده، زیرا جزیرة العرب و مردم ساکن در آن، هنگام نزول قرآن از هرگونه فرهنگ و تمدّن دوربودند. امام على علیه السلام مىفرماید: خداوند پیامبر صلى الله علیه وآله را در میان مردمى نادان که به بدترین نحو زندگى مىکردند و قتل و غارت و فساد و فحشا در میانشان رواج داشت برانگیخت. حال چگونه مىتوان قرآن را با آن همه برجستگى، برآمده از چنین جامعهاى دانست؟
2- پیامبر صلى الله علیه وآله انسانى امّى بود و در جزیرة العرب با اهل جاهلیت بسر برده و یتیم و بدون مربى بوده؛ 40 سال در چنین جامعهاى رشد کرد و تاریخ زندگى وى بسیار روشن بود, قرآن همین مطلب را شاهد وحیانى بودن خود مىداند … فَقَد لَبِثتُ فیکُم عُمُرًا … 3 قطعاً پیش از [آوردن] آن، روزگارى در میان شما به سر بردهام … 4 و این دلیل محكمى است بر اینکه قرآن به نحو اعجاز نازل شد و معجزه باقیه آن حضرت است تا آخر دنیا . 5
(لطفا به ادامه مطلب توجه فرمایید)
وقایع ماه صفر
بیستم صفر
1ـ فاجعه بئر معونه
2ـ ورود کاروان حسینى به کربلا
3ـ اربعین حسینى
1ـ فاجعه بئر معونه
در بیستم صفر سال سوم هـ .ق. فاجعه بئر معونه رخ داد و تعداد زیادی از مبلغان اسلام به شهادت رسیدند. عامر بن مالک از بزرگان طایفه بنى عامر بود. او روزى به خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) شرفیاب شد و براى پیامبر هدایایى آورد. نبى گرامى اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمودند در صورتى هدایا را قبول مىکند که او اسلام آورد؛ او نیز قبول دین اسلام را منوط به فرستادن مبلغان اسلامى از جانب پیامبر براى قوم خویش و تبلیغ دین اسلام و قوانین آن در میان طایفهاش دانست.
خاتم رسولان(صلی الله علیه و آله) چهل تن از صحابه را به تبلیغ دین اسلام در میان قوم او مامور کردند. رسانندگان پیام نجات بخش اسلام در بین راه در کنار چاههایى معروف به معونه که میان بنى عامر و بنى سلیم مشترک بود، فرود آمدند تا عامر بن مالک خبر آمدن آنان را به بنى عامر اطلاع دهد و آنان را آماده استقبال از مبلغان نماید. یک نفر از مبلغان نامه مبارک نبى اکرم (صلی الله علیه و آله) را نزد بنى سلیم برد. آنها با ناجوانمردى تمام، پیک پیامبر را کشتند و به بقیه مبلغان نیز که
در کنار چاه منتظر بازگشت عامر بودند، یورش بردند و تمامى آنان را به شهادت رساندند و تنها یک نفر از این فاجعه، جان سالم به در برد.
حضرت رسول(صلی الله علیه و آله) زمانى که این خبر را شنید به شدت ناراحت و محزون شدند و تا مدت پانزده روز و به روایتى چهل روز هر بار پس از نماز بر قاتلان مبلغان اسلام لعن مىکردند. بعضى از مفسران شأن نزول آیه(وَلاَ تَحسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ أموَ اتًا بَل أحیَاء عِندَ رَ بهِم یُرزَقُونَ)(1) را درباره این فاجعه اندوه بار دانستهاند .(2)
5 ادب دعا و طلب حوائج
از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: «إیاکُمْ أنْ یسْأَلَ أحَدُکُمْ رَبَّهُ شَیئَاً مِنْ حَوَائِجِ الدُّنْیا وَ الآخِرَةِ حَتَّى یبْدَءَ بِالثَّنَاءِ عَلَى اللّهِ وَ المِدْحَةِ لَهْ وَ الصَّلَوةِ عَلَى النَّبِىِّ وَ آلِهِ ثُمَّ الاعْتِرَافِ بِالذَّنْبِ ثُمَّ المَسْألَةَ»:[1] بپرهیزید از این که کسى از شما، چیزى را از خدا بخواهد مگر این که نخست مدح و ثناى الهى بجا آورد و درود بر پیامبر و آل او بفرستد، سپس اعتراف به گناه خویش کند و بعد چیزى را از خدا بخواهد». در بسیاری از روایات اسلامی به آداب دعا و حاجت طلبی اشاره شده است که برخی از این آداب عبارتند از:
1 ـ خواندن خداوند با اسماء و صفات الهی: در آیات ابتدای سوره غافر، حاملان عرش الهى، راه و رسم دعا را به مۆمنان مى آموزند. نخست، تمسّک به نام پروردگار با ندای «رَبَّنا»، سپس او را به صفات جمال ستودن و از مقام رحمت و علم بى پایانش مدد خواستن با ندای «وَسِعَتْ کُلَّ شَىْءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً». سرانجام وارد در دعا شدن، و مسائل را به ترتیب اهمیت خواستن، و با شرائطى که زمینه استجابت را فراهم مىسازد، مقرون ساختن، «فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ». سپس دعا را با ذکر اوصاف جمال او، و توسّل مجدّد به ذیل رحمتش، پایان دادن. جالب توجّه این که، حاملان عرش در این دعا، روى پنج وصف از مهمترین اوصاف الهى تکیه مىکنند: ربوبیت، رحمت، قدرت، علم و حکمت او.[2]
حکایتی عجیب از آیت الله اصفهانی
حکایتی عجیب از آیت الله اصفهانی
آیتالله میرزا مهدی اصفهانی استاد حضرات آیات بهجت فومنی و وحید خراسانی در اوایل سال 1303 قمری در اصفهان به دنیا آمد، در 9 سالگی سایه پر مهر پدر را از دست داد، ولی همچنان به تحصیل علوم دینی خود ادامه داد و مقدمات را در حوزه علمیه اصفهان آموخت.
سپس در 12 سالگی، برای ادامه تحصیل، عازم نجف اشرف شد و به سفارش آیتالله حاج آقا رحیم ارباب، نزد آیتالله سید اسماعیل صدر، زانوی شاگردی به زمین زد.
سپس او در علم اصول از محضر میرزای نائینی و در فقه از محضر سید محمد کاظمی یزدی، بهرههای وافری برد و در سیر و سلوک نیز، از محضر مرحوم سید احمد کربلایی، شیخ محمد بهاری همدانی، سید علی قاضی و سید جمال الدین گلپایگانی، بهرهمند شد.
پس از تکمیل تحصیلات خود، در سال 1340 قمری به ایران بازگشت و در مشهد مقدس اقامت کرد و در آن جا عمر مبارک خود را وقف تدریس و تحقیق و نشر معارف اسلامی و تربیت نفوس مستعد پرداخت.
بیشتر شاگردان ایشان از بزرگان حوزه علمیه خراسان بودند که سالها در درس آقا بزرگ حکیم شهیدی، حاجی فاضل خراسانی، شیخ اسدالله عارف یزدی و دیگر استادان فلسفه و عرفان، شرکت کرده بودند.
سرانجام آن عالم ربانی و عارف فرزانه، در نوزدهم ذیالحجه سال 1365 قمری، به سرای جاوید شتافت و پیکر مطهر او پس از تشییعی عظیم، در صحن مطهر حضرت رضا(ع) در دارالضیافه، به خاک سپرده شد.
*میرزا اصفهانی و زیارت قبور تمامی ائمه در ساعت انتهایی شب
در ادامه به نمونهای از کرامت آیتالله میرزا مهدی اصفهانی از کتاب «نامداران مکاشفه و کرامت» نوشته حجتالاسلام حمیداحمدی جلفایی اشاره میشود:
از حجتالاسلام عباسعلی جوادی نقل شده است:
در اوایل تحصیلم در مشهد مقدس، میرزای اصفهانی در حمام سکته کردند، جنازه ایشان را به منزل منتقل کردند و به دستور پزشک، تشییع جناره را یک روز به تأخیر انداختند.
روز بعد، عدهای از طلاب حوزه علمیه مشهد، به محل جنازه آمدند و تختی را گذاشته و بدن ایشان را غسل دادند، برخی از علما و مدرسان حوزه علمیه مشهد از قبیل آیتالله نهاوندی، حاج شیخ مجتبی قزوینی، میرزا جواد آقا تهرانی و آقای صدرزاده نیز حضور داشتند.
بعد از آماده شدن جنازه، آیتالله حاج سید یونس اردبیلی - از مراجع تقلید خراسان، که در بالا سر حضرت رضا (ع) نماز جماعت میخواند - آمد و بر بالای چهار پایهای ایستاد و سخنرانی کرد و گفت: آقایان طلاب! توجه کنید من یک خاطرهای دارم از مرحوم میرزا که تا به حال، حق ابراز و اظهار آن را نداشتم، اما الان آن را برای شما میگویم:
در یکی از شبهای سرد زمستان، از منزل بیرون آمدم تا طبق معمول هر شب، به حرم حضرت رضا(ع) بروم. از طرف بالا خیابان - خیابان شیرازی فعلی - میرفتم، چون ساعت نداشتم، احساس کردم که خیابان خلوت است و هنوز اذان صبح نشده است مردد بودم که به منزل برگردم یا به طرف حرم بروم تا این که دیدم آقایی عبا به سر کشیده به طرف حرم میرود با خودم گفتم:
این آقا میداند که ساعت چند است و به حرم میرود، من هم پشت سر آن آقا رفتم. وقتی ایشان به در بستِ بالا رسید، درب باز شد و من هم رفتم.
به در صحن کهنه رسید و آن درب نیز باز شد و من هم پشت سر ایشان رفتم، به در حرم رسید و درب باز شد و من هم پشت سر ایشان رفتم، وقتی ایشان وارد حرم شد و عبا را از سر برداشت و به دوش کشید و کفشها را برداشت، همین که صورت را برگرداند، مرا دید و گفت: سید یونس! تو این جا چه میکنی؟
گفتم: آقا! من از بالا خیابان، پشت سر شما بودم.
فرمود: تا من زندهام، راضی نیستم این راز را فاش کنید. حالا دلت میخواهد به مزارهای دیگر ائمه(ع) بروی و زیارت کنی؟
گفتم: بله.
آنگاه او مرا با قدرت طی الارض خودش، به مدینه، نجف، کاظمین، سامرا و کربلا برد و در حرم سیدالشهدا(ع) بودیم که نزدیک اذان صبح بود و مرحوم میرزا رو کرد به من و گفت: برگردیم که شما به نماز صبح برسید.
یک وقت نگاه کردم، دیدم در بالای سر حضرت رضا(ع) قرار داریم و من نماز صبح را با جماعت خواندم.
لقب اعطایی امیرالمؤمنین(ع) به «مختار» چه بود
*زندگینامه مختار
نام او مختار ابن ابیعبید بن مسعود است، قبیله او «قسی» یا «ثقیف» است که از اعراب منطقه طائف است، کینه مختار، «ابواسحاق» و لقب او «کیسان» و فرقه «کیسانیه» منسوب به اوست. کیسان به معنای «زیرک و تیزهوش است».
*لقب اعطایی امیرمؤمنان(ع) به مختار
«اصبغ بن نباته»، از اصحاب وفادار و از شاگردان برجسته علی(ع) میگوید: روزی امیرمؤمنان(ع) را دیدم که مختار را (که طفلی کوچک بود) روی زانوی خود نشانده (و با نوازش و محبت) دست روی سر او میکشید و میفرمود: «یا کیس، یا کیس»، بعضی، آن را با تشدید (کیس: بسیار زیرک) خواندهاند و چون امیرمؤمنان(ع) دوبار کلمه «کیّس» را بر زبان آورد، سپس لقب مختار شد.
به احتمال قوی، علت آنکه مختار به این لقب معروف شد، همین سخن امام علی(ع) است، فقیه بزرگ شیعه علامه ابننما و آیتالله خوئی این نظریه را اختیار کردهاند.
و احتمال دیگر اینکه چون نام یکی از مشاورین و دوستان برجسته مختار، «کیسان» بود، نام او، لقب مختار شد. و گویند او مختار را به قیام ترغیب میکرد و به ایشان خط میداد، وی خود کیسان، کنیهاش «ابوعمره» و رییس پلیس مختار بود و دمار از روزگار قاتلین امام حسین(ع) درآورد.
*پدر مختار
نام پدر وی ابوعبید فرزند مسعود ثفقی است که در ابتدای خلافت عمر، از طائف به مدینه آمد و در آنجا ساکن شد.
با وجود آنکه قبیله «ثقیف»، مردمی سرکش و خودخواه بودند، لیکن افراد صالح و پاکی همچون «ابوعبید»، پدر مختار و «عروة بن مسعود» از میان آنان برخاستند.
چهار روز از خلافت عمر نگذشته بود که خلیفه دستور اعزام نیرو به سرحدات ایران و عراق، برای جهاد و دعوت مردم «فُرس» به اسلام را صادر کرد، اولین کسی که داوطلبانه خود را معرفی کرد، «ابوعبید» پدر مختار بود و دوم «سعد بن عباده انصاری» و سومین نفر «سلیط بن قیس» بود، سپس سایر مردم برای حرکت به سوی جبهه عراق و ایران، اعلام آمادگی کردند.
*فرماندهی پدر مختار در حمله به ایران
هنگامی که به دستور عمر، لشکر آماده حرکت به سمت مرز ایران و عراق شد؛ خلیفه درصدد بود که فرد لایقی به فرماندهی آنان منصوب کند و چون با اطرافیان مشورت کرد. مشاوران عمر بن خطاب گفتند: یکی از چهرههای سابقهدار، از میان مهاجرین یا انصار انتخاب کن.
خلیفه در پاسخ آنان گفت: هرگز، هرگز، درست است که مهاجرین و انصار به خاطر سابقه خود در اسلام و مصاحبتشان با پیامبر و پیشی گرفتن در ایمان به خدا، بر سایرین امتیاز دارند، اما من تنها کسی را به فرماندهی نصب خواهم کرد که در این اعزام، اولین داوطلب برای جهاد باشد.
آنگاه «ابوعبید» و «سعد» و «سلیط» را طلبید و به سعد و سلیط، گفت: اگر شما زودتر داوطلب شده بودید، شما را به فرماندهی نیروها، منصوب میکردم. زیرا سابقه خوب شما را میدانم. سپس خطاب به ابوعبید گفت: تو فرمانده لشکر خواهی بود. و به او توصیه کرد که با اصحاب رسول خدا(ص) که در کنار او هستند، مشورت کند و سخنان آنان را بپذیرد و در امور، ایشان را با خود همراه کند.
*پدر مختار در چه حادثهای شهید شد
در این جبهه ابوعبید با رشادت و شجاعت فوقالعادهای با نیروهای فارس، جنگید و تلفات و ضایعات سختی وارد ساخت، در این نبرد 4 هزار نفر از مسلمین کشته شدند و سرانجام خود او نیز در کنار پلی که بر دجله بسته شده بود، به شهادت رسید، از آنجا که این نبرد در کنار پل «دجله» واقع شد آن را جنگ «یوم الجسر» نامیدند.
آخرین توصیه علامه طباطبایی
آخرین توصیه علامه طباطبایی
از قول همسر علامه نقل كردند كه لحظه مرگ، ایشان چشمها را باز كرد و به گوشهای خیره شد و آن گاه سه مرتبه فرمود: توجه! توجه! توجه! و از دنیا رفتند.
جنگ نرم چیست و راههای مقابله با آن کدام است؟
تا سال 1945 میلادی غالب جنگها “جنگ سخت” بود. پس از آن با توجه به دو قطبی شدن جهان به بلوک شرق و بلوک غرب، دور جدیدی از رقابت ها میان آمریکا و شوروی سابق آغاز شد که به “جنگ سرد” مشهور شد. جنگ سرد ترکیبی از جنگ سخت و جنگ نرم بود که طی آن دو ابر قدرت در عین تهدیدهای سخت از رویارویی مستقیم با یکدیگر پرهیز میکردند.
با فروپاشی شوروی در سال 1991 میلادی و پایان جنگ سرد کارشناسان بخش جنگ در ایالات متحده با استفاده از تجارب دو جنگ جهانی و دوران جنگ سرد دریافتند که می شود با هزینه کمتر و بدون دخالت مستقیم در سایر کشورها به اهداف سیاسی، اقتصادی و… دست یافت که در ادبیات سیاسی جهان به جنگ نرم شهرت یافت.
جنگ نرم
این نوع جنگ از فروپاشی شوروی شروع و تاکنون ادامه داشته و متکی بر تهدیدات نرم و قدرت نرم فرهنگی و اجتماعی است.آمریکایی ها با استفده از این نوع جنگ تاکنون موفق به تغییر چندین رژیم سیاسی در کشورهای مورد نظر شدند. انقلاب های رنگی که در چندین کشور بلوک شرق و شوروی سابق رخ داد،در واقع نمونه ای از جنگ نرم است. آمریکایی ها با استفاده از قدرت نرم موفق به تغییر رژیم های سیاسی در کشورهایی چون لهستان،گرجستان، چک اسلواکی، قرقیزستان، اکراین و تاجیکستان گردید. در تمامی این دگرگونی های سیاسی بدون استفاده از ابزار خشونت و صرفا با تکیه بر قدرت نرم و ابزار رسانه، با تغییر در ارزش ها و الگوهای رفتاری از رژیم های سیاسی حاکم مشروعیتزدایی گردید و از طریق جنبشهای مردمی و ایجاد بی ثباتی سیاسی، قدرت سیاسی جابه جا شد.
(لطفا به ادامه مطلب توجه فرمایید)
ويژگي هاي زنان شايسته در قرآن مجيد
موجب عفت شوهرند؛ مومنه اند؛ آمادهء همبستري با شوهرند؛ فرزند آورند؛ عده ها را كامل نگه مي دارند؛ جنين را كتمان نمي كنند؛ آماده رجوع به شوهرند؛ اهل بخشش مهريه اند؛ اهل توجه به احكام خداوندند؛ اهل شيردادن به فرزندند؛ اهل دعا به فرزندانند؛ پاك و پاكيزه اند؛ اهل عبادتند؛ از ارتباط با نامحرمان مي پرهيزند؛ بر هوو، صبر مي كنند؛ از فحشا و زمينه سازي هاي آن بدورند؛ مطيع شوهرند؛ در غياب شوهر حافظ خود و اموال او هستند فالصالحات حافظات للغيب بما حفظ اللّه؛ به تصميم ميانجي و حكم احترام مي گذارند؛ نيكو كا رند؛ اهل گذشت و سازش با شوهرند؛ در صورت عدمِ سازش، به خوبي جدا مي شوند؛ پارسا و پاكدامنند؛ جنين و فرزندكشي نمي كنند؛ اهل توبه اند؛ به شوهر خيانت نمي كنند؛ دوستدار و ياور مومنانند؛ اهل امر به معروف و نهي از منكرند؛ اهل اقامه نماز و پرداخت زكاتند؛ از خدا و پيامبر اطاعت مي كند؛ به وضعيت شوهر مومنشان راضي اند؛ زيبا، شوهر دوست و بي اعتنا به غير شوهرند؛ آمادهء تحمل مجازات خطاي خويش؛ در كنار همسر شادند؛ اهل مسخره كردن، عيبجويي و دادن لقب زشت به ديگران نيستند؛ باكره اند؛ دور از شرك، دزدي، زنا و نسبت دادن فرزند به ديگري اند؛ مانع جهاد شوهر نيستند؛ اهل مشورتند؛ باعث محروميت همسر نمي شوند؛ رازدار همسرند؛ در شديدترين محيط كفر، خود را حفظ مي كنند؛ در شرايط سخت و طاقت فرسا همراه شوهرند
حجاب داشتن مد است!!!!!
وقتی کتابخانه اش را نگاه می کردم غیر از رمان ها و افسانه های خارجی، چیز دیگری به چشم نمی خورد. موقع خداحافظی یک کتاب با موضوع داستان هایی از حجاب به او دادم؛ شاید یک سوم قطر یکی از رمان هایش را هم نداشت،
با اکراه قبول کرد بعد گفت:
نمی دونم کی می خواهی از این کارات دست برداری؛ و در عصر الان زندگی کنی ما که برای عصر قجر نیستیم تا حجاب داشته باشیم؛ عزیزم در این زمان حجاب معنایی ندارد.
با خنده گفتم:
به قول شهید مدرس زمانی می رسد که مساجد و تکایا و…..به عنوان منع خرافات بسته خواهد شد، اما سیل ها از رمان ها و افسانه های خارجی به این کشور جاری خواهد گشت که افکار غربی را در ذهن آنان پرورش می دهد و به سوی فرار از اسلام آنان را سوق می دهد. (1)
نگاهی به کتابی که در دستش بود انداخت و فکر کنم در ذهن، کتابخانه اش را مرور کرد.
گفتم عزیزم:
حجاب داشتن مد است و این بی حجابی است که برای زمان قبل از اسلام است که به این نکته خداوند هم در قرآن اشاره کرده است.
وَ لَا تَبَرَّجنَ تَبَرُّجَ الجَاهِلِیَّهِ الاُولَی وَ….. (2)
و مانند روزگار جاهلیت (قدیم)زینت های خود را آشکار مکنید.
===========================================
(1)برگرفته از سخنان آیت الله مدرس (حکایت کشف حجاب)
(2)سوره احزاب آیه 33
حجاب از نگاه قرآن
اَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمِ
بِسمِ اللّهِ الرَّحْمانِ الرَّحیمِ
آیاتی از قرآن کریم :
یا ایها النبیُّ قل لازواجکَ و بناتکَ و نساءِ الْمؤمنینَ یُدنینَ علیهِنَّ مِنْ جلابیبِهِنَّط اَدنیا ان یُعرَفنَ فلا یؤذَینَط و کان اللّهَ غفوراً رحیماً ( 59 احزاب )
معنی :
ای پیامبر !به همسرانت و دخترانت و زنان مومن بگو : « جلبابها ( روسری های بلند ) خود را بر خویش فرو افکنند ، این کار برای این که شناخته نشوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است ( و اگر تا کنون از آن ها خطایی سر زده توبه کنند ) خوداوند از پیش آمرزنده و مهربان بوده است . »
قل للمؤمنینَ یَعَضُّوا مِن ابصارَهَمْ و یَحْفَظوا فُروجَهُمْط ذلکَ اَزکیا لَهُمْط اِنَّ الّلهَ خبیرٌ بِما یَصنَعونَ ( نور 30 )
معنی :
به مومنان بگو چشمهای خود را از نگاه به نا محرمان فرو گیرند ، و دامان خود را از بی عفتی حفظ کنند ؛ این برای آن ها پاکیزه تر است ؛ خداوند به آنچه انجام می دهند آگاه است .
و قل للْمؤمناتِ یَغْضُضنَ مِن ابصارهِنَّ و یحْفَظنَ فروجتَهُنَّ و لا یُبدینَ زینَتَهُنَّ اِلّا ما ظَهَرَ مِنها ولْیَضْرِبْنَ
بِخُمُرِهكنَّ عَلیا جُیُوبِهِنَّ ص وَ لا یُبدینَ زینَتَهُنَّ الّا لِبُعُولَتِهِنَّ اوْ ابائِهِنَّ اوْ اباءِ بُعُولَتِهِنَّ اوْ ابنائِهِنَّ اوْ ابناءِ
بعولتهنَّ اوْ اِخوانِهِنَّ اوْ بَنی اَخَواتِهِنَّ اوْ نسائِهِنَّ اوْ ما مَلَکَتْ اَیمانُهُنَّ اوِ التّابِعینَ غیرِ اولی الْاِربَةِ منَ الرِّجالِ
اوِ الطِّفلِ الَّذینَ لَم یَظْهَروا علیا عَوراتِ النَّساءِص و لا یَضرِبنَ بِاَرْجُلِهِنَّ لَیُعْلَمَ ما یُخفینَ مِنْ زینَتِهِنَّط و توبوا
الی اللّهِ جَمیعاً اَیُّهَ المؤمنونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحونَ ( 31 نور )
معنی :
و به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را از نگاه هوس آلود فرو گیرند ، و دامان خویش را از بی عفتی حفظ
کنند و زینت خود را - جز آن مقدار از آنان که نمایان است - آشکار ننمایند ، و اطراف روسری های خود را بر سینه ی خود افکنند و زینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهرانشان یا پدرانشان یا پدران شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان یا پسران خواهرانشان یا زنان هم کیششان یا بردگانشان ( کنیز ) یا مردان سفیه وابسته به آنها که تمایلی به زن ندارند یا کودکانی که از امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند ؛ و به زنان با ایمان بگو هنگام راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند که زینت پنهانشان دانسته شود ( صدای خلخال که بر پا دارند به گوش نرسد ) و ای مومنان همگی به سوی خدا باز گردید تا رستگار شوید .
اِنِ اتَّقَیْتُنَّ فلا تَخضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قلبِه مرضٌ و قُلْنَ قولاً معروفاً (32 احزاب )
معنی :
به گونه ای هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید .
سخنان آقا در باب حجاب...
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با روحانیون و طلاب استان خراسان شمالی ضمن تاکید بر مسلح شدن به سلاح معرفت و استدلال در مواجهه با جوانان، سماحت و مدارا را در این مواجهه ضروری دانستند.
به گزارش جهان، ایشان در این زمینه به حجاب برخی حاضرین در مراسم استقبال اشاره کرده و فرمودند: «خودتان را مجهز كنيد، مسلح به سلاح معرفت و استدلال كنيد، بعد به اين كانونهاى فرهنگى - هنرى برويد و پذيراى جوانها باشيد. با روى خوش هم پذيرا باشيد؛ با سماحت، با مدارا. فرمود: «و سنّة من نبيّه»، كه ظاهراً عبارت است از «مداراة النّاس»؛ مدارا كنيد. ممكن است ظاهر زنندهاى داشته باشد؛ داشته باشد.
بعضى از همينهائى كه در استقبالِ امروز بودند و شما - هم جناب آقاى مهماننواز، هم بقيهى آقايان - الان در اين تريبون از آنها تعريف كرديد، خانمهائى بودند كه در عرف معمولى به آنها ميگويند «خانم بدحجاب»؛ اشك هم از چشمش دارد ميريزد. حالا چه كار كنيم؟ ردش كنيد؟ مصلحت است؟ حق است؟ نه، دل، متعلق به اين جبهه است؛ جان، دلباختهى به اين اهداف و آرمانهاست. او يك نقصى دارد. مگر من نقص ندارم؟ نقص او ظاهر است، نقصهاى اين حقير باطن است؛ نمىبينند. «گفتا شيخا هر آنچه گوئى هستم / آيا تو چنان كه مينمائى هستى؟».
ما هم يك نقص داريم، او هم يك نقص دارد. با اين نگاه و با اين روحيه برخورد كنيد. البته انسان نهى از منكر هم ميكند؛ نهى از منكر با زبان خوش، نه با ايجاد نفرت. بنابراين با قشر دانشجو ارتباط پيدا كنيد.»
نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر
نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر
(قسمت سوم)
پس از احتكار منع كن كه رسول الله (صلى الله عليه و آله ) از آن منع كرده است و بايد خريد و فروش به آسانى صورت گيرد و بر موازين عدل ، به گونه اى كه در بها، نه فروشنده زيان بيند و نه بر خريدار اجحاف شود. پس از آنكه احتكار را ممنوع داشتى ، اگر كسى باز هم دست به احتكار كالا زد، كيفرش ده و عقوبتش كن تا سبب عبرت ديگران گردد ولى كار به اسراف نكشد.
خدا را، خدا را، در باب طبقه فرودين كسانى كه بيچارگان اند از مساكين و نيازمندان و بينوايان و زمينگيران . در اين طبقه ، مردمى هستند سائل و مردمى هستند، كه در عين نياز روى سؤ ال ندارند. خداوند حقى براى ايشان مقرر داشته و از تو خواسته است كه آن را رعايت كنى ، پس ، در نگهداشت آن بكوش . براى اينان در بيت المال خود حقى مقرر دار و نيز بخشى از غلات اراضى خالصه اسلام را، در هر شهرى ، به آنان اختصاص ده . زيرا براى دورترينشان همان حقى است كه نزديكترينشان از آن برخوردارند. و از تو خواسته اند كه حق همه را، اعم از دور و نزديك ، نيكو رعايت كنى . سرمستى و غرور، تو را از ايشان غافل نسازد، زيرا اين بهانه كه كارهاى خرد را به سبب پرداختن به كارهاى مهم و بزرگ از دست هشتن ، هرگز پذيرفته نخواهد شد.
پس همت خود را از پرداختن به نيازهايشان دريغ مدار و به تكبر بر آنان چهره دژم منماى و كارهاى كسانى را كه به تو دست نتوانند يافت ، خود، تفقد و بازجست نماى . اينان مردمى هستند كه در نظر ديگران بيمقدارند و مورد تحقير رجال حكومت . كسانى از امينان خود را كه خداى ترس و فروتن باشند، براى نگريستن در كارهايشان برگمار تا نيازهايشان را به تو گزارش كنند.
با مردم چنان باش ، كه در روز حساب كه خدا را ديدار مى كنى ، عذرت پذيرفته آيد كه گروه ناتوانان و بينوايان به عدالت تو نيازمندتر از ديگران اند و چنان باش كه براى يك يك آنان در پيشگاه خداوندى ، در اداى حق ايشان ، عذرى توانى داشت .
تيماردار يتيمان باش و غمخوار پيران از كار افتاده كه بيچاره اند و دست سؤ ال پيش كس دراز نكنند و اين كار بر واليان دشوار و گران است و هرگونه حقى دشوار و گران آيد. و گاه باشد كه خداوند اين دشواريها را براى كسانى كه خواستار عاقبت نيك هستند، آسان مى سازد. آنان خود را به شكيبايى وامى دارند و به وعده راست خداوند، درباره خود اطمينان دارند.
براى كسانى كه به تو نياز دارند، زمانى معين كن كه در آن فارغ از هر كارى به آنان پردازى . براى ديدار با ايشان به مجلس عام بنشين ، مجلسى كه همگان در آن حاضر توانند شد و، براى خدايى كه آفريدگار توست ، در برابرشان فروتنى نمايى و بفرماى تا سپاهيان و ياران و نگهبانان و پاسپانان به يك سو شوند، تا سخنگويشان بى هراس و بى لكنت زبان سخن خويش بگويد. كه من از رسول الله (صلى الله عليه و آله ) بارها شنيدم كه مى گفت پاك و آراسته نيست امتى كه در آن امت ، زيردست نتواند بدون لكنت زبان حق خود را از قوى دست بستاند. پس تحمل نماى ، درشتگويى يا عجز آنها را در سخن گفتن . و تنگ حوصلگى و خودپسندى را از خود دور ساز تا خداوند درهاى رحمتش را به روى تو بگشايد و ثواب طاعتش را به تو عنايت فرمايد. اگر چيزى مى بخشى ، چنان بخش كه گويى تو را گوارا افتاده است و اگر منع مى كنى ، بايد كه منع تو با مهربانى و پوزشخواهى همراه بود.
سپس كارهايى است كه بايد خود به انجام دادنشان پردازى . از آن جمله ، پاسخ دادن است به كارگزاران در جايى كه دبيرانت درمانده شوند. ديگر برآوردن نيازهاى مردم است در روزى كه بر تو عرضه مى شوند، ولى دستيارانت در اداى آنها درنگ و گرانى مى كنند. كار هر روز را در همان روز به انجام رسان ، زيرا هر روز را كارى است خاص خود.
بهترين وقتها و بيشترين ساعات عمرت را براى آنچه ميان تو و خداست ، قرار ده اگر چه در همه وقتها، كار تو براى خداست ، هرگاه نيتت صادق باشد و رعيت را در آن آسايش رسد.
بايد در اقامه فرايضى ، كه خاص خداوند است ، نيت خويش خالص گردانى و در اوقاتى باشد كه بدان اختصاص دارد. پس در بخشى از شبانه روز، تن خود را در طاعت خداى بگمار و اعمالى را كه سبب نزديكى تو به خداى مى شود به انجام رسان و بكوش تا اعمالت بى هيچ عيب و نقصى گزارده آيد، هر چند، سبب فرسودن جسم تو گردد. چون با مردم نماز مى گزارى ، چنان مكن كه آنان را رنجيده سازى يا نمازت را ضايع گردانى ، زيرا برخى از نمازگزاران بيمارند و برخى نيازمند. از رسول الله (صلى الله عليه و آله ) هنگامى كه مرا به يمن مى فرستاد، پرسيدم كه چگونه با مردم نمازگزارم ؟ فرمود: به قدر توان ناتوانترين آنها و بر مؤ منان مهربان باش .
به هر حال ، روى پوشيدنت از مردم به دراز نكشد، زيرا روى پوشيدن واليان از رعيت خود، گونه اى نامهربانى است به آنها و سبب مى شود كه از امور ملك آگاهى اندكى داشته باشند. اگر والى از مردم رخ بپوشد، چگونه تواند از شوربختيها و رنجهاى آنان آگاه شود. آن وقت ، بسا بزرگا، كه در نظر مردم خرد آيد و بسا خردا، كه بزرگ جلوه كند و زيبا، زشت و زشت ، زيبا نمايد و حق و باطل به هم بياميزند. زيرا والى انسان است و نمى تواند به كارهاى مردم كه از نظر او پنهان مانده ، آگاه گردد.
و حق را هم نشانه هايى نيست كه به آنها انواع راست از دروغ شناخته شود. و تو يكى از اين دو تن هستى يا مردى هستى در اجراى حق گشاده دست و سخاوتمند، پس چرا بايد روى پنهان دارى و از اداى حق واجبى كه بر عهده توست دريغ فرمايى و در كار نيكى ، كه بايد به انجام رسانى ، درنگ روا دارى . يا مردى هستى كه هيچ خواهشى را و نيازى را برنمى آورى ، در اين حال ، مردم ، ديگر از تو چيزى نخواهند و از يارى تو نوميد شوند، با اينكه نيازمنديهاى مردم براى تو رنجى پديد نياورد، زيرا آنچه از تو مى خواهند يا شكايت از ستمى است يا درخواست عدالت در معاملتى .
و بدان ، كه والى را خويشاوندان و نزديكان است و در ايشان خوى برترى جويى و گردنكشى است و در معاملت با مردم رعايت انصاف نكنند. ريشه ايشان را با قطع موجبات آن صفات قطع كن . به هيچيك از اطرافيان و خويشاوندانت زمينى را به اقطاع مده ، مبادا به سبب نزديكى به تو، پيمانى بندند كه صاحبان زمينهاى مجاورشان را در سهمى كه از آب دارند يا كارى كه بايد به اشتراك انجام دهند، زيان برسانند و بخواهند بار زحمت خود بر دوش آنان نهند. پس لذت و گوارايى ، نصيب ايشان شود و ننگ آن در دنيا و آخرت بهره تو گردد. اجراى حق را درباره هر كه باشد، چه خويشاوند و چه بيگانه ، لازم بدار و در اين كار شكيبايى به خرج ده كه خداوند پاداش شكيبايى تو را خواهد داد. هر چند، در اجراى عدالت ، خويشاوندان و نزديكان تو را زيان رسد. پس چشم به عاقبت دار، هر چند، تحمل آن بر تو سنگين آيد كه عاقبتى نيك و پسنديده است .
اگر رعيت بر تو به ستمگرى گمان برد، عذر خود را به آشكارا با آنان در ميانه نه و با اين كار از بدگمانيشان بكاه ، كه چون چنين كنى ، خود را به عدالت پروده اى و با رعيت مدارا نموده اى . عذرى كه مى آورى سبب مى شود كه تو به مقصود خود رسى و آنان نيز به حق راه يابند.
اگر دشمنت تو را به صلح فراخواند، از آن روى برمتاب كه خشنودى خداى در آن نهفته است . صلح سبب بر آسودن سپاهيانت شود و تو را از غم و رنج برهاند و كشورت را امنيت بخشد. ولى ، پس از پيمان صلح ، از دشمن برحذر باش و نيك برحذر باش . زيرا دشمن ، چه بسا نزديكى كند تا تو را به غفلت فرو گيرد. پس دورانديشى را از دست منه و حسن ظن را به يك سو نه و اگر ميان خود و دشمنت پيمان دوستى بستى و امانش دادى به عهد خويش وفا كن و امانى را كه داده اى ، نيك ، رعايت نماى .
در برابر پيمانى كه بسته اى و امانى كه داده اى خود را سپر ساز، زيرا هيچ يك از واجبات خداوندى كه مردم با وجود اختلاف در آرا و عقايد، در آن همداستان و همراءى هستند، بزرگتر از وفاى به عهد و پيمان نيست . حتى مشركان هم وفاى به عهد را در ميان خود لازم مى شمردند، زيرا عواقب ناگوار غدر و پيمان شكنى را دريافته بودند. پس در آنچه بر عهده گرفته اى ، خيانت مكن و پيمانت را مشكن و خصمت را به پيمان مفريب . زيرا تنها نادانان شقى در برابر خداى تعالى ، دليرى كنند.
خداوند پيمان و زينهار خود را به سبب رحمت و محبتى ، كه بر بندگان خود دارد، امان قرار داده و آن را چون حريمى ساخته كه در سايه سار استوار آن زندگى كنند و به جوار آن پناه آورند. پس نه خيانت را جايى براى خودنمايى است و نه فريب را و نه حيله گرى را. پيمانى مبند كه در آن تاءويل را راه تواند بود و پس از بستن و استوار كردن پيمان براى بر هم زدنش به عبارتهاى دو پهلو كه در آنها ايهامى باشد، تكيه منماى . و مبادا كه سختى اجراى پيمانى كه بر گردن گرفته اى و بايد عهد خدا را در آن رعايت كنى ، تو را به شكستن و فسخ آن وادارد، بى آنكه در آن حقى داشته باشى .
زيرا پايدارى تو در برابر كار دشوارى كه اميد به گشايش آن بسته اى و عاقبت خوشش را چشم مى دارى ، از غدرى كه از سرانجامش بيمناك هستى بسى بهتر است . و نيز به از آن است كه خداوندت بازخواست كند و راه طلب بخشايش در دنيا و آخرت بر تو بسته شود.
بپرهيز از خونها و خونريزيهاى بناحق . زيرا هيچ چيز، بيش از خونريزى بناحق ، موجب كيفر خداوند نشود و بازخواستش را سبب نگردد و نعمتش را به زوال نكشد و رشته عمر را نبرد. خداوند سبحان ، چون در روز حساب به داورى در ميان مردم پردازد، نخستين داورى او درباره خونهايى است كه مردم از يكديگر ريخته اند. پس مباد كه حكومت خود را با ريختن خون حرام تقويت كنى ، زيرا ريختن چنان خونى نه تنها حكومت را ناتوان و سست سازد، بلكه آن را از ميان برمى دارد يا به ديگران مى سپارد. اگر مرتكب قتل عمدى شوى ، نه در برابر خدا معذورى ، نه در برابر من ، زيرا قتل عمد موجب قصاص مى شود. اگر به خطايى دچار گشتى و كسى را كشتى يا تازيانه ات ، يا شمشيرت ، يا دستت در عقوبت از حد درگذرانيد يا به مشت زدن و يا بالاتر از آن ، به ناخواسته ، مرتكب قتلى شدى ، نبايد گردنكشى و غرور قدرت تو مانع آيد كه خونبهاى مقتول را به خانواده اش بپردازى .
از خودپسندى و از اعتماد به آنچه موجب اعجابت شده و نيز از دلبستگى به ستايش و چرب زبانيهاى ديگران ، پرهيز كن ، زيرا يكى از بهترين فرصتهاى شيطان است براى تاختن تا كردارهاى نيكوى نيكوكاران را نابود سازد. زنهار از اينكه به احسان خود بر رعيت منت گذارى يا آنچه براى آنها كرده اى ، بزرگش شمارى يا وعده دهى و خلاف آن كنى . زيرا منت نهادن احسان را باطل كند و بزرگ شمردن كار، نور حق را خاموش گرداند و خلف وعده ، سبب برانگيختن خشم خدا و مردم شود.
خداى تعالى فرمايد خداوند سخت به خشم مى آيد كه چيزى بگوييد و به جاى نياوريد.(42)
از شتاب كردن در كارها پيش از رسيدن زمان آنها بپرهيز و نيز، از سستى در انجام دادن كارى كه زمان آن فرا رسيده است و از لجاج و اصرار در كارى كه سررشته اش ناپيدا بود و از سستى كردن در كارها، هنگامى كه راه رسيدن به هدف باز و روشن است ، حذر نماى . پس هر چيز را به جاى خود بنه و هر كار را به هنگامش به انجام رسان .
و بپرهيز از اينكه به خود اختصاص دهى ، چيزى را كه همگان را در آن حقى است يا خود را به نادانى زنى در آنچه توجه تو به آن ضرورى است و همه از آن آگاه اند. زيرا بزودى آن را از تو مى ستانند و به ديگرى مى دهند. زودا كه حجاب از برابر ديدگانت برداشته خواهد شد و بينى كه داد مظلومان را از تو مى ستانند. به هنگام خشم خويشتندار باش و از شدت تندى و تيزى خود بكاه و دست به روى كس بر مدار و سخن زشت بر زبان مياور و از اينهمه ، خود را در امان دار باز ايستادن از دشنامگويى و به تاءخيرافكندن قهر خصم ، تا خشمت فرو نشيند و زمام اختيارت به دستت آيد. و تو بر خود مسلط نشوى مگر آنگاه كه بيشتر همّت ياد بازگشت به سوى پروردگارت شود.
بر تو واجب آمد كه همواره به ياد داشته باشى ، آنچه كه بر واليان پيش از تو رفته است ، از حكومت عادلانه اى كه داشته اند يا سنت نيكويى كه نهاده اند يا چيزى از پيامبر، (صلى الله عليه و آله ) كه آورده اند يا فريضه اى كه در كتاب خداست و آن را برپاى داشته اند. پس اقتدا كنى به آنچه ما بدان عمل مى كرده ايم و بكوشى تا از هر چه در اين عهدنامه بر عهده تو نهاده ام و حجت خود در آن بر تو استوار كرده ام ، پيروى كنى ، تا هنگامى كه نفست به هوا و هوس شتاب آرد، بهانه اى نداشته باشى . و جز خداى كس نيست كه از بدى نگهدارد و به نيكى توفيق دهد.
از وصايا و عهود رسول الله (صلى الله عليه و آله ) با من ترغيب به نماز بود و دادن زكات و مهربانى با غلامانتان . و من اين عهدنامه را كه براى تو نوشته ام به وصيت او پايان مى دهم و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظيم .
و از اين عهد نامه (كه پايان آن است ):
از خداى مى طلبم كه به رحمت واسعه خود و قدرت عظيمش در برآوردن هر مطلوبى مرا و تو را توفيق دهد به چيزى كه خشنوديش در آن است ، از داشتن عذرى آشكار در برابر او و آفريدگانش و آوازه نيك در ميان بندگانش و نشانه هاى نيك در بلادش و كمال نعمت او و فراوانى كرمش . و اينكه كار من و تو را به سعادت و شهادت به پايان رساند، به آنچه در نزد اوست مشتاقيم و السلام على رسول الله صلى الله عليه و آله الطيبين الطاهرين .
منبع: نهج البلاغه
سبب توبه بشر حافى
سبب توبه بشر حافى
و اينكه بشر حافى از خوردن عرق و شراب و ساز و آواز و معصيت توبه كرد و با زهد و تقوا به آن مقامات رسيد سببش اين بود كه در راه قطعه (كاغذى ) را ديد كه در آن نوشته شده بود بسم الله الرحمن الرحيم و زير پاى مردم افتاده بود پس آن را برداشت و با پولهائى كه همراه داشت عطر خريد و آن كاغذ را پاك و معطر كرد و در وسط سوراخ ديوارى گذاشت پس در خواب ديد كه گوينده اى به او مى گويد: اى بشر، اسم مرا پاك و پاكيزه كردى ، من هم قطعا نام تو را در دنيا و آخرت پاك و پاكيزه گردانم ، پس چون صبح شد، توبه كرد.
اندوه سرمایه داران گناهکار
اندوه سرمایه داران
از حضرت علی (ع)
بزرگترین حسرت ها در روز قیامت، حسرت مردی است که مالی را به گناه گرد آورد، و آن را شخصی به ارث برد که در اطاعت خدای سبحان بخشش کند و با آن وارد بهشت شود، و گردآورنده اولی وارد جهنم شود.
منبع: نهج البلاغه
فرمان علی به نیکی
خطبه اى از حضرت علي (ع ) كه در آغاز خلافتش فرمود:
خداى سبحان ، كتابى هدايت كننده نازل كرد و در آن نيكيها و بديها را بيان فرمود. پس به راه نيكى رويد تا هدايت شويد و از بدى اعراض كنيد تا به راه راست افتيد.
بر شما باد به واجبات . آنها را براى خداى به جاى آريد تا شما را به بهشت برد. خداوند چيزهايى را، كه ناشناخته نيست ، بر شما حرام كرده (و چيزهايى را كه در آنها عيبى نيست بر شما حلال نموده .) حرمت مسلمان را از هر حرمتى برتر داشته . حقوق مسلمانان را به اخلاص و يكتاپرستى پيوند داده . پس مسلمان كسى است كه مسلمانان از دست و زبان او در امان باشند، مگر پاى حق در ميان باشد كه گزند بر مسلمان جز در موردى كه واجب باشد روا نيست . سبقت گيريد به واقعه اى كه همگان را در برگيرد و يك يك شما را از آن چاره نيست ، يعنى مرگ . مردم پيش روى شمايند، و به عيان مرگشان را مى بينيد و مرگ از قفايتان شما را مى خواند. سبكبار شويد تا برسيد. آنان كه پيشتر رفته اند، در انتظار از پس آمدگانند. از خدا بترسيد، در حق بندگانش و بلادش ، زيرا شما مسئول هستيد حتى در برابر زمينها و ستوران . خدا را فرمان بريد و سر از فرمان او برمتابيد. خير را هر جاى ، كه ديديد، برگيريد و شر را هر جاى ، كه ديديد، از آن اعراض كنيد.
منبع: نهج البلاغه
سخناني از پيامبر بزرگ اسلام
سخناني از پيامبر بزرگ اسلام
- خوشبخت ترين ملت غير عرب به واسطه اسلام، ايرانيان اند.
- با منزلت ترين مردم نزد خداوند در روز قيامت، كسي است كه در راه خيرخواهي براي خلق او بيش از ديگران قدم بردارد.
- در بدي فرزند آدم همين بس كه برادر مسلمان خود را كوچك شمارد.
- اگر كسي بتواند حق كسي را بپردازد و تعلل ورزد، هر روز كه بگذرد، گناه باجگير برايش نوشته شود.
- به عزيزي كه خوار گشته و توانگري كه تهيدست شده و دانشمندي كه در روزگار نادانان تباه گرديده است، مهرباني كنيد.
- هر كه نه به قصد نيازخواهي بلكه براي ديدن برادر مؤمن خود به خانه او رود، از ديداركنندگان خدا انگاشته شود و سزاوار است بر خدا كه ديدار كننده خود را گرامي دارد.
- بي رغبتي به دنيا (همان) كوتاه كردن آرزو و به جا آوردن شكر هر نعمت و پرهيز از محرمات الهي است.
- ديد و بازديد (بذر) محبت را مي روياند.
- هر كه از آبروي برادر مسلمان خود دفاع كند، البته بهشت بر او واجب آيد.
- هيچ كار خيري را رياكارانه انجام نده و آن را از روي حيا ترك مكن.
عالم برزخ
عالم برزخ
«مؤمن بين دو منزل خوف و رجاء»
عمر بن يزيد مي گويد: به امام صادق عليه السلام عرض كردم: از شما شنيدم كه مي فرموديد: همه شيعيان ما در بهشت خواهند بود! فرمود: آري به خدا قسم همه در بهشت اند گفتم: فدايت شوم، گناهان، بزرگ و بسيارند، فرمود: اما در قيامت همه شما به شفاعت پيامبر فرمان برده شده يا وصي پيامبر، در بهشت خواهيد بود ولي به خدا قسم، من بر شما از برزخ نگرانم! گفتم: برزخ چيست؟ فرمود: قبر است، از هنگامي كه مي ميريد تا روز قيامت، عالم برزخ است.
البته طبق دستور خود ائمه عليهم السلام انسانهاي مؤمن بايد بين دو منزل خوف و رجاء بسر ببرند.هم اميدوار به شفاعت و كمك آن بزرگواران به اذن الله، باشند و اين باعث غرور مؤمنين نبايد بشود. و از طرفي هم ترس و خوف از فشارهاي قبر و حساب عالم قيامت و عذابهاي دردناك آن داشته باشند، لذا دائماً بايد در حالت خوف و اميدواري بسر ببرند.
«نراقي براي تهيه افطاري در نجف، سر از بهشت برزخي در مي آورد.»
داستاني زيبايي از مرحوم آيت الله محمد نراقي رحمت الله نقل مي كنند، او كه در علوم عقليه و نقليه سرآمد بود و در اخلاق و عرفان، استاد زبردست و در فقه و اصول و فلسفه و حتي علم رياضي، زبانزد خاص و عام بود. اين بزرگمرد عالم تشيع، كه در نجف در جوار عتبات عاليات و بارگاه ملكوتي علي بن ابي طالب عليه السلام، مشغول تعليم و تعلم بود، در يك روز از ماه مبارك رمضان، همسرش از او در خواست مي كند كه به بازار نجف براي خريد مواد غذايي براي تهيه افطاري بيرون برود،وي از منزل خارج مي شود و پيش خود، تصميم مي گيرد كه تا غروب آفتاب ساعتي باقي مانده، به قبرستان وادي السلام براي زيارت اهل قبور برود. هنوز آفتاب غروب نكرده بود كه ايشان وارد قبرستان وادي السلام نجف شد و گوشه اي را انتخاب كرد و در آنجا كنار قبور مؤمنين نشست. چند دقيقه اي نگذشت كه از دور ديد، تشييع جنازه اي است و عده قليلي وارد قبرستان شدند و قبري را آماده كردند و جنازه ميت را داخل قبر قرار دادند. از اينجا بقيه داستان را از زبان خود اين بزرگوار پي مي گيريم.
ايشان مي فرمايد: تعداد تشييع كنندگان، انگشت شمار بودند بعد از آنكه ميت را داخل قبر نهادند، نزد بنده آمدند و از من چنين خواستند: كه ما براي رضاي حق، اين ميت را تجهيز كرديم و قبر را هم آماده كرديم و او را در داخل قبر قرار داده ايم، ولي بخاطر كار مهمي كه داريم بايد هر چه زودتر به شهر برگرديم، لطفاً جنابعالي اعمال باقي مانده را انجام دهيد. منهم قبول كردم و از برخاستم و داخل آن قبر شدم، تا ميت را روي پهلوي راست بسمت قبله بخوابانم و صورتش را روي خاك بگذارم. همينكه مشغول بودم، احساس كردم قبر وسيعتر شد و دريچه از آن به سوي من باز شد، وقتي چشمم به دريچه افتاد باغي بزرگي را از دور مشاهده كردم به خود جرأت دادم كه داخل آن باغ شوم، وقتي وارد آن باغ سر سبز شدم از دور قصري بسيار مجلل و زيبا ديدم كه نظرم را به خود جلب كرد، بخودم گفتم ميروم تا خقيقت امر بر من روشن گردد.
به قصر نزديك شدم، از پله هاي زيباي آن بالا رفتم و داخل يك سالن بسيار بزرگي شدم كه جمعيت زيادي در آن نشسته بودند با اطمينان كامل وارد شدم و سلام كردم و در همان پايين مجلس نشستم، در بالاي مجلس كسي نشسته بود كه به سوالات مردم پاسخ مي داد. هر كدام از اهل مجلس از دنيايشان و بازماندگان خود مي پرسيدند و او هم اخبار زندگي آنها را برايشان بازگو مي كرد. يك وقت صحنه عجيبي نظرم را به خود معطوف داشت، به اينكه ماري از در وارد شد و مستقيم بسوي همان شخصي كه به سوالات جواب مي داد رفت و نيشي به صورتش زد و برگشت، صورتش سرخ و سياه شد و سپس بحالت اول خود برگشت. باز دوباره سوالات را جواب مي داد تا اينكه مار براي بار دوم وارد شد و به صورتش نيش زد و صورتش تغيير كرد، سپس مار از مجلس خارج شد. من به خود جرات دادم كه سوال كنم كه اينجا كجاست؟
گفتم آقا ببخشيد، اولاً شما كي هستيد؟ ثانياً اين آقايان و خانمها كه در اينجا نشسته اند چه كساني هستند؟ ثالثاً چرا اين مار هر چند لحظه يك بار به شما نيش ميزند؟
آن شخص كه بالاي مجلس نشسته بود، جواب داد به اينكه آيا شما مرا نمي شناسي؟ گفتم خير. گفت : من همان ميتي هستم كه الان با دست خود مرا دفن كردي، و اينجا خانه برزخي من است و اين قصر و باغ پر از ميوه از براي من آماده شده است. و شما الان در منزل بهشت برزخي من ميهمان شده ايد. و اما اين جمعيتي كه مي بيني از فاميلها و قرباي من هستند كه قبل از من فوت شده اند و منتظر من بودند و الان از وضعيت بازماندگان خود سوال مي كنند و من آنها را از اخبار دنيا آگاه مي سازم. و اما اين مار كه به صورت من نيش ميزند. بخاطر اينست كه من يك روز از منزل بيرون آمدم و در كوچه ما يك كوچه بقالي داشت كه ملاحظه كردم بقال با با يك مشتري بحث و جدل مي كند. منهم دخالت كردم متوجه شدم كه اختلاف مالي آنان پنجاه دينار كه برابر يك شاهي بود مي باشد. من بدون آنكه به حق قضاوت صحيح كنم، گفتم: حالا شما از نصف حقت بگذر، به اين صورت بدون اينكه رضايت طلبكار را جلب كنم به نزاع آندو خاتمه دادم حال بخاطر آن قضاوت بناحق، خداوند اين مار را مامور كرد كه به صورتم نيش بزند و اين عذاب تا صور اسرافيل و قيام از قبر و حاضر شدن در صحراي محشر ادامه دارد.
سپس به يادم آمد كه من به همسرم قول دادم كه برايش افطاري تهيه كنم، لذا تصميم گرفتم از آن مجلس خارج شوم. وقتي حركت كردم، آن آقا گفت: من مقداري برنج در يك كيسه كوچك براي تو و خانواده ات ميدهم، كه از غذاهاي بهشتي ما مي باشد. از او خداحافظي نمودم و او هم مرا تا دم پله هاي قصر، بدرقه نمود. در حالي كه كيسه كوچك برنج را كه چند كيلو بيشتر نبود، در دست داشتم، از همان راهي كه وارد باغ شدم، بيرون رفتم، وسر از همان قبر درآوردم، در حاليكه آن ميت بهمان حالت سابق باقي بود و كسي لحدهاي قبر را نگذاشت. به صورت ميت دقت كردم، كاملاً همان بود كه در رأس آن مجلس به سؤالات جواب مي داد. وقتي وارد قبر شدم، آن دريچه بر من بسته شد و متوجه شدم كه من وارد عالم برزخ شدم و اين خود توفيق بزرگي براي من بود. سپس لحدها را روي قبر گذاشتم و خاك روي قبر ريختم. پس از خاتمه كار، كيسه كوچك برنج را برداشتم و به مزل آمدم، به عيالم گفتم از اين برنج، افطاري درست كن. وقتي برنج طبخ شد، بوي خوش و معطري فضاي منزل را پيچيد، كه با هيچ بوي عطري، قابل قياس نبود. از آن پس هر چه از برنج استفاده مي كرديم، هرگز چيزي از آن نقصان پيدا نمي كرد و به خانواده ام سفارش كردم كه هرگز اين داستان را براي احدي نقل نكند ولي همه همسايه ها متوجه بوي خوش اين طعام شدند. در يك روز كه من در منزل نبودم، يكي از اقربا وارد شد و از همسرم با اصرار تمام خواست كه آقا اين برنج را از كدام مغازه تهيه كرد، همسرم قضيه را براي او نقل كرد و از آن پس برنج، كم كم با استفاده كه مي شد به اتمام رسيد.
امان از ترس
امان از ترس
در مثل ها است كه گرگى و روباهى با شيرى در بيابان مى رفتند، يك گوره خر و آهو و خرگوشى را شكار كردند، شير به گرگ گفت : شكار را بين ما تقسيم كن ، گرگ گفت : گوره خر مال تو و آهو مال من و خرگوش مال روباه ، شير به خشم آمد و گلوى گرگ را گرفت و سر او را قطع كرد، سپس روبه روباه كرد و گفت : تو تقسيم كن ، روباه گفت : گوره خر براى نهارت و آهو براى شامت و با خرگوش در شب سر گرم باش ، شير گفت : كى اين تقسيم عادلانه را به تو ياد داده روباه گفت : سر گرگى كه در جلوى روى تو است .
منبع: كشكول شيخ بهايي
خود سازى و نيل به مقامات معنوى
خود سازى و نيل به مقامات معنوى
نخستين گام متنبة شدن است و آن بيدارى از چرت غفلت است ، پس از آن توبه است و توبه يعنى بازگشت به خدا، پس از آنكه از او فرار كرده اى ؟، بعد ورع و تقوا است ، لكن ورع اهل شريعت دورى از حرامها مى باشد و ورع اهل طريقت دورى از شبهات و مكروهات است ، و بعد از محاسبه است و آن حساب كردن و رسيدگى و اعمالى است كه از انسان صادر شده كه محاسبه بين خودش و بين نفسش و محاسبه بين خودش و بين افراد بشر است ، بعد مقام اراده مى باشد و آن رغبت در رسيدن به مراد و مقصود، با زحمت زياد مى باشد پس از آن مقام زهد است و آن ترك دنيا است و حقيقت زهد دورى جستن و بيزار بودن از غير مولى (خدا) است .
پس از آن مقام فقراست ، و آن خالى كردن دل است همچنانكه دست خود را از مال دنيا خالى كرده اى ، و فقير كسى است كه از بى پولى قادر بر هيچ چيز نيست .
و بعد مقام صدق است و آن مساوى بودن ظاهر و باطن است و بعد از آن صبر است كه آن واداشتن نفس است بر چيزهائى كه از آنها بدش مى آيد بعد مقام رضا به مشكلات يعنى راضى به قضاء و بلا خدا و آن لذت بردن از بلاهاست بعد مقام اخلاص است كه آن خارج كردن خلق است از معامله حق و پس از آن مقام توكل است و آن تكيه كردن در همه امور به خداوند سبحان است با علم به اينكه خيرش در آن است كه خدا براى او اختيار كرده است .
(( قال فى المنازل السائرين : فاما قسم البدايات فهو عشرة ابواب : اليقظة و التوبة و المحاسبة و الانابة و التفكر و التذكر و الاعتصام و انوار الرياضة و السماع ، و قد شرحه كمال الدين عبد الرزاق القاشانى و هو من انفس كتاب الفن ، و فى البحار عن الصادق عليه السلام قال : التوبة حبل الله تعالى و مدد عنايته و لابد للعبد من مداومة التوبة على كل حال و كل فرقة من العباد لهم توبة فتوبة الانبياء متن اضطراب السر، و توبة الاصفياء من التنفس و توبة الاولياء من تلوين الخطرات و توبة الخاص من الاشتغال بغير الله تعالى و توبة العالم من الذنوب ، و تفصيل المقامات فى محله .))
خطبه اى از حضرت علي (ع ) در طلب باران
خطبه اى از حضرت علي (ع ) در طلب باران
بدانيد، زمينى كه شما را بر پشت خود حمل مى كند و آسمانى كه بر سرتان سايه گسترده است ، فرمانبردار پروردگار شما هستند و اگر بركات خود را بر شما ارزانى مى دارند، بدان سبب نيست كه بر شما دل مى سوزانند يا مى خواهند به شما تقرب جويند يا از شما اميد خيرى دارند، بلكه ، خداوند آن دو را فرمان داده كه به شما سود رسانند و آن دو هم اطاعت كرده اند. خداوند، زمين و آسمان را براى مصالح شما بر پاى داشته و آن دو نيز برپاى ايستاده اند.
ايزد تعالى بندگانش را كه مرتكب اعمال ناشايست شوند، به كاسته شدن ميوه هاشان و نگه داشتن بركات از ايشان و فرو بستن خزاين خيرات به روى آنان مى آزمايد. تا توبه كنندگان توبه كنند و گناهكاران از گناه كردن باز ايستند و پندگيرندگان پند گيرند.
و آن كه اراده گناه كرده منزجر گردد. خداوند، آمرزش خواستن را سبب فراوانى روزى و رحمت بر آفريدگان قرار داده ، كه فرمايد: (از پروردگارتان آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده است . تا از آسمان برايتان پى در پى باران فرستد. و شما به اموال و فرزندان مدد كند. قرآن مجيد) پس ، خداوند رحمت كند كسى را كه به توبه روى آورد و از خطاهاى خود بخشش طلبد و بر مرگ خود پيشى گيرد و تدارك امر آخرت كند.
اى خداوند، ما به سوى تو بيرون آمده ايم، از درون خيمه ها و خانه هايى كه ناله و فرياد ستوران و كودكانمان از آن بلند است. در حالى كه، رحمت تو را مى طلبيم و اميد به فضل نعمت تو بسته ايم و از عذاب و خشم تو بيمناكيم .
بارخدايا، ما را به باران خود سيراب نما و نوميدمان باز مگردان و به قحط هلاك منماى و به آنچه سفيهان كرده اند مؤ اخذه مكن . اى بخشاينده ترين بخشايندگان .
اى خداوند، ما به سوى تو بيرون آمده ايم ، تا آنچه را كه بر تو پوشيده نيست به تو شكايت كنيم. زيرا تنگناهاى دشوارمان به بيچارگى كشانده، خشكساليهاى مشقت بار ما را به درگاه تو رانده. و خواسته هاى دست نايافتنى به رنجمان افكنده و فتنه هاى ناهنجار، گريبانگيرمان شده است .
بار خدايا، از تو مى خواهيم كه ما را، از درگاه خود، نوميد بازنگردانى و اندوهگين واپس نفرستى و ما را به گناهانمان مورد خطاب قرار ندهى و برابر اعمالمان كيفر ندهى .
بار خدايا، بر ما باران و بركت و روزى و رحمت خود بگستران . بر ما بارانى ببار سودمند، سيراب كننده ، روياننده گياهان ، كه بروياند هر چه را كه نابود شده ، و زنده گرداند، هر چه را كه مرده است . بارانى بر ما ببار، كه تشنگى را برطرف گرداند و ميوه ها را افزون سازد و زمينهاى پست را سيراب كند و بر دره ها سيلاب افكند و درختان را برگ روياند و نرخها را بشكند كه تو به هر كارى كه بخواهى توانايى .
نهج البلاغه
سفارش به آخرت گرايي
سفارش به آخرت گرايي
پس از ياد خدا و درود! همانا انسان گاهي خشنود مي شود به چيزي كه هرگز از دستش نمي رود. و ناراحت مي شود براي از دست دادن چيزي كه هرگز به آن نخواهد رسيد.
ابن عباس! خوشحالي تو از چيزي باشد كه در آخرت براي تو مفيد است، و اندوه تو براي از دست دادن چيزي از آخرت باشد، آنچه از دنيا به دست مي آوري تو را خشنود نسازد، آنچه در دنيا از دست ميدهي زاري كنان تاسف مخور، و همت خويش را به دنياي پس از مرگ واگذار.
منبع: نهج البلاغه
سخنانی از حضرت علی (ع) .... باشد که پند بگریم
سخنانی از حضرت علی (ع)
باشد که پند گیریم
فرق است ميان اين دو عمل ، عملى كه لذتش رفته و عواقب ناگوارش مانده است و عملى كه رنجش سپرى شده و اجر و ثوابش باقى است .
كسى كه در عمل كوتاهى كند به اندوه دچار گردد و خداوند را، به كسى كه خدا را در مال و جانش نصيبى نباشد، نيازى نيست .
بزرگى خداوند در نظر تو سبب مى شود كه آفريدگان در چشمت خرد آيند.
دنيا همانند مار است . چون بر آن دست كشند، نرم آيد، ولى در درون آن زهر كشنده است . مردم فريب خورده و نادان بدان ميل كنند و خردمند عاقل از آن دورى جويد.
هيچ ثروتى سودمندتر از عقل نيست و هيچ تنهايى وحشت انگيزتر از خودپسندى نيست و هيچ عقلى ، چون انديشيدن و تدبير نيست و هيچ كرامتى چون تقوى نيست و هيچ هم نشينى چون خوشخويى نيست و هيچ ميراثى چون ادب نيست و هيچ رهبرى چون توفيق نيست و هيچ تجارتى چون عمل صالح نيست و هيچ سودى چون ثواب آخرت نيست و هيچ پارسايى چون توقف در برابر شبهه نيست و هيچ زهدى چون زهد در حرام نيست و هيچ ايمانى چون حيا و شكيبايى نيست و هيچ حسبى چون تواضع نيست و هيچ شرافتى چون علم نيست و هيچ عزتى چون بردبارى نيست و هيچ پشتيبانى استوارتر از مشورت نيست.
برآوردن حاجتها، جز به سه چيز، راست نيايد. خرد شمردن آن تا در نزد خدا بزرگ آيد. پنهان داشتن آن تا به هنگام پاداش آشكار شود و شتاب در انجام دادن آن تا گوارا شود.
هرگاه خبرى شنيديد آن را نيك بفهميد و در آن بينديشيد، نه اينكه بشنويد و نقل كنيد. زيرا نقل كنندگان علم بسيارند ولى ، انديشه كنندگان در آن اندك اند.
خدا را بندگانی است که برای سود رساندن به دیگران نعمت های خاصی به آنان بخشیده است، تا آنگاه که دست بخشنده دارند نعمت ها را در دستشان باقی می گذارد، هر گاه از بخششش دریغ کنند، نعمت ها را از دستشان و به دست دیگران خواهد داد.
حضرت علي (ع)
نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر
نامه حضرت علی (ع) به مالک اشتر
(قسمت دوم)
سنت نيكويى را كه بزرگان اين امت به آن عمل كرده اند و رعيت بر آن سنت به نظام آمده و حالش نيكو شده است ، مشكن و سنتى مياور كه به سنتهاى نيكوى گذشته زيان رساند، آنگاه پاداش نيك بهره كسانى شود كه آن سنتهاى نيكو نهاده اند و گناه بر تو ماند كه آنها را شكسته اى . تا كار كشورت به سامان آيد و نظامهاى نيكويى ، كه پيش از تو مردم برپاى داشته بودند برقرار بماند، با دانشمندان و حكيمان ، فراوان ، گفتگو كن در تثبيت آنچه امور بلاد تو را به صلاح مى آورد و آن نظم و آيين كه مردم پيش از تو بر پاى داشته اند.
بدان ، كه رعيت را صنفهايى است كه كارشان جز به يكديگر اصلاح نشود و از يكديگر بى نياز نباشند. صنفى از ايشان لشكرهاى خداى اند و صنفى ، دبيران خاص يا عام و صنفى قاضيان عدالت گسترند و صنفى ، كارگزاران اند كه بايد در كار خود انصاف و مدارا را به كار دارند و صنفى جزيه
دعاى چهار كس رد نشود
دعاى چهار كس رد نشود
عن النبى صلى الله عليه و آله : انه قال فى وصيته له : يا على اربعة لاترد لهم دعوة ، امام عادل ، و والد لواده ، و الرجل يدعو لاخيه بظهر الغيب ، و الظلوم يقول الله جل جلانه ، و عزتى و جلالى لانتصرن لك و لو بعد حين .))
پيامبر اكرم در ضمن وصيت خود به على عليه السلام فرمود: اى على چهار دسته اند كه دعايشان رد نشود (و مستجاب شود) اول امام و پيشواى عادل دوم دعاى پدر درباره فرزند خود سوم مردى كه براى برادر دينى خود غائبانه دعا كند، چهارم دعاى مظلوم يعنى نفرين انسانى كه به او ستم شده .
خداوند مى فرمايد: به عزت و جلالم قسم ، انتقام تو را هر وقت شده مى گيرم.
نامه حضرت علي (ع) به مالك اشتر
نامه حضرت علي (ع) به مالك اشتر
(قسمت اول)
به نام خداوند بخشاينده مهربان
اين فرمانى است از بنده خدا، على اميرالمؤ منين ، به مالك بن الحارث الاشتر. در پيمانى كه با او مى نهد، هنگامى كه او را فرمانروايى مصر داد تا خراج آنجا را گرد آورد و با دشمنانش پيكار كند و كار مردمش را به صلاح آورد و شهرهايش را آباد سازد.
او را به ترس از خدا و برگزيدن طاعت او بر ديگر كارها و پيروى از هر چه در كتاب خود بدان فرمان داده ، از واجبات و سنتهايى كه كس به سعادت نرسد مگر به پيروى از آنها، و به شقاوت نيفتد، مگر به انكار آنها و ضايع گذاشتن آنها. و بايد كه خداى سبحان را يارى نمايد به دل و دست و زبان خود، كه خداى جلّ اسمه ، يارى كردن هر كس را كه ياريش كند و عزيز داشتن هر كس را كه عزيزش دارد بر عهده گرفته است . و او را فرمان مى دهد كه زمام نفس خويش در برابر شهوتها به دست گيرد و از سركشيهايش باز دارد، زيرا نفس همواره به بدى فرمان دهد، مگر آنكه خداوند رحمت آورد.
(لطفا به ادامه مطلب توجه فرمائید)
شش چيز پس از فوت مؤ من ثوابش به او ميرسد
شش چيز پس از فوت مؤ من ثوابش به او ميرسد
على عليه السلام فرمود: شش چيز پس از وفات مؤ من (ثوابش ) به او مى رسد:
1- فرزندى (كه از خود باقى گذارد) تا براى او استفاده كند.
2- كتابى (بنويسد) كه بعد از او بماند (و ديگران از آن استفاده كنند)
3- درختى بكارد (كه ديگران از ثمراه اش بهرمند شوند).
4- چاهى حفر كند (كه ديگران از آبش استفاده نمايند).
5- صدقه جاريه (مانند ساختن مسجد و مدرسه و پل عبور…).
6- سنت و كارخوبى كه پس از او بماند (و ديگران ) به آن عمل كنند.
نتيجه مخالفت با هواى نفس
نتيجه مخالفت با هواى نفس
در كتاب فرج بعد الشدة حكايت ذيل را نقل نموده كه راهبى در بلاد مصر شهرت يافت كه او صاحب مكاشفه است ، عالمى از علماى مسلمين خيال كرد كه اين راهب ، مسلمين را از دين اسلام خارج مى كند پيش خود گفت خوب است او را بكشم كاردى را مسموم كرده آمد به در خانه راهب ، در را زد راهب گفت : كارد را بينداز، اى عالم مسلمين داخل شو، آن عالم كارد را انداخت و داخل شد، و گفت : اى راهب اين نور مكاشفه از چه جهت به تو ظاهر گشته ، راهب گفت : به خاطر مخالفت با هواى نفس ، عالم به او گفت : آيا اسلام را قبول مى كنى ؟ راهب گفت : بلى ، (( اشهد ان لااله الاالله و ان محمدا رسول الله )) عالم گفت : چه چيز تو را به مسلمانى وادار نمود؟ راهب گفت : اسلام را بر نفس خودم عرضه كردم نفسم مخالفت كرد من هم با نفسم مخالفت كردم و اسلام را قبول كردم چون من به اين مقام نرسيدم جز به مخالفت با نفسم.
زكات گرفتن علي (ع)
زكات گرفتن علي (ع)
سفارشى از آن حضرت (ع ) آن را براى كسى مى نوشت كه به گرفتن زكاتش مى فرستاد.جمله هايى از آن را در اينجامى آوريم تا همگان بدانند كه على (ع ) ستون حق را برپاى مى داشت و نشانه هاى عدالت را در كارهاى خرد و كلان و كلى و جزئى آشكار مى نمود:
در حركت آى ، با پرهيزگارى و ترس از خداوندى كه يگانه است و او را شريكى نيست . زنهار، مسلمانى را مترسانى و اگر خود نخواهد به سراغش مروى و بيش از آنچه حق خداوند است ، از او مستانى . چون به قبيله اى برسى بر سر آب آنها فرود آى و به خانه هايشان داخل مشو. آنگاه با آرامش و وقار به سوى ايشان رو تا به ميانشان برسى .
سلامشان كن و تحيّت گوى و در سلام و تحيّت امساك منماى . سپس ، بگوى كه اى بندگان خدا، ولىّ خدا و خليفه او مرا به نزد شما فرستاده تا سهمى را كه خدا در اموالتان دارد بستانم . آيا خدا را در اموالتان سهمى هست ، كه آن را به ولىّ خدا بپردازيد؟ اگر كسى گفت : نه ، به سراغش مرو و اگر كسى گفت : آرى ، بى آنكه او را بترسانى يا تهديدش كنى ، يا بر او سخت گيرى ، يا به دشواريش افكنى ، به همراهش برو و آنچه از زر و سيم دهد، بستان و اگر او را گاو و گوسفند و شتر باشد، جز به اجازت صاحبانش به ميان رمه مرو، زيرا بيشتر آنها از آن اوست و چون به رمه چارپايان رسيدى ، مانند كسى مباش كه خود را بر صاحب آنها مسلط مى شمارد يا مى خواهد بر او سخت گيرد. چارپايى را رم مده و مترسان و صاحبش را در گرفتن آن مرنجان . پس مال را هر چه هست به دو بخش كن و صاحب مال را به گزينش يكى از آن دو بخش مخيّر گردان و در آنچه براى خود برمى گزيند، متعرضش مشو. سپس ، باقى را باز به دو بخش كن و باز او را در گرفتن يكى از آن دو بخش مخير نماى و در آنچه براى خود برمى گزيند سرزنش منماى . و پيوسته چنين كن تا آن قسمت ، كه حق خداوند در آن است ، بر جاى ماند. پس سهم خدا را از او بستان و اگر پنداشت كه مغبون شده و خواست آنگونه قسمت كردن را بر هم زند، از او بپذير و بار ديگر دو قسمت را يكى كن و باز قسمت از سر گير. تا سهم خدا را از مال او معين كنى و بستانى . و ستور پير و سالخورده و پاى و پشت شكسته و بيمار و لاغر و معيوب را مگير.
و چون مال مسلمانان را مى فرستى ، آن را به كسى بسپار كه به ديندارى او مطمئن باشى تا آن را به ولىّ امر مسلمانان برساند و او ميان مسلمانان قسمت نمايد. و به نگهدارى آنها مگمار، مگر مردى نيكخواه و مهربان و امين را كه نيكو نگهبانى كند. كسى كه با ستوران درشتى نكند و آنها را تند نراند و خسته شان نگرداند. پس ، هر چه گرد آورده اى ، زود به نزد ما فرست تا ما نيز در جايى كه خداوند مقرر فرموده ، صرف نماييم .
چون امين تو ستوران زكات را گرفت ، از او بخواه كه در راه ميان مادر و كره شيرخواره اش جدايى نيفكند و آن قدر آن را ندوشد كه كره اش را زيان رسد و با سوار شدن بر آنها خسته نكند و ميان آن شتر كه بر آن سوار مى شود يا آن را مى دوشد و ديگر شترها عدالت ورزد. و چنان كند كه شتر خسته بياسايد و با شترى كه پايش مجروح شده و رفتن نتواند بمدارا رفتار كند و آنها را بر سر آبگيرها برد و آب دهد و از راههايى براند كه به علفزارها نزديك باشد، نه از راههاى خشك و عارى از گياه ، و ساعتها مهلت آسايش دهد تا آب خورند يا علف بچرند. تا به اذن خدا آنها را به ما برساند، فربه و پرتوان نه خسته و لاغر، و ما آنها را، چنانكه در كتاب خدا و سنت پيامبر (صلى الله عليه و آله ) آمده ، تقسيم كنيم . اگر چنين كنى ، اجر تو بزرگ باشد و تو را به رستگارى ، ان شاء الله ، نزديكتر سازد.
منبع نهج البلاغه
سه چيز موجب قساوت قلب است
سه چيز موجب قساوت قلب است
از جمله رواياتى كه اهل سنت از پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نقل كرده اند اين است كه آن حضرت فرمود: (( ثلاثه تقسى القلب : استماع اللهو، و طلب الصيد، و اتيان باب السلطان . ))
سه چيز موجب قساوت قلب و سنگ دلى مى شود: 1- شنيدن لهو و لعب و حرفهاى بيهوده ، 2- دنبال صيد و شكار رفتن ، 3- به دربار سلطان و حاكم وقت رفتن (و عرض حلجت نمودن در پيش سلطان )
و در روايتى از حضرت رسول (ص ) نقل شده كه فرمود: (( من لم يتورع فى دين الله ، ابتلاه الله بثلاث خصال : اما ان يميته شابا او يوقعه فى خدمة السلطان ، او يسكنه فى الرساتيق .))
كسى كه در دين خدا تقوا نداشته باشد، خداوند او را به سه خصلت مبتلا مى كند، يا او را جوانمرگ مى كند، يا او را در روستاها و دهكده ها ساكن مى كند و يا او را به خدمت سلطان و حاكم وقت مى گمارد.
هر كس صورت مادر را ببوسد...
هر كس صورت مادر را ببوسد…
ابن عباس از حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله نقل مى كند كه : (( ((من قبل بين عينى امه كان له سترا من النار)) ))
هر كسى كه ميان دو چشم مادرش را ببوسد اين عملش سپر و مانعى مى گردد بين او و آتش جهنم .
و در كتاب شرعة الاسلام آمده كه : (( ((من قبل رجلى امه فكانما قبل عتبة الكعبه ))))
هر كسى پاى مادرش را ببوسد گويا آستانه كعبه را بوسيده
پیغمبر(ص): من فرزند دو قربانی هستم
انا ابن الذبيحين
پيغمبر اكرم حضرت محمد (ص) فرموده اند: انا ابن الذبيحين يعني من فرزند دو قرباني هستم ذبح اسماعيل بن ابراهيم و ذبح عبدالله بن عبدالمطلب.
حتماً همه شما در مورد ذبح اسماعيل (ع) شنيده ايد كه حضرت ابراهيم (ع) به فرمان خداوند مأمور شد تا فرزندش اسماعيل را ذبح كند و زماني كه ابراهيم و اسماعيل (ع) تسليم امر پروردگار شدند و پدر چاقو بر گردن فرزند گذاشت تا بندگي خود را به معبودش ثابت كند ندا آمد كه اي ابراهيم دست نگهدار كه تو و فرزندت از اين آزمايش سربلند بيرون آمديد.
و اما ذبح عبدالله بن عبدالمطلب
عبدالمطلب 10 پسر و 6 دختر از زنان متعدد داشت. پسران عبارت بودند از: حارث، عباس، حمزه، عبداله، ابوطالب(يا عبد مناف)، زبير، حجل، مقوم، ضرار، ابولهب. و دخترانش: صفيه، ام حليم، عاتكه، اميمه، اروي، بره.
روزي عبدالمطلب 10 فرزند پسر خود را فرا خواند و فرمود: چون مناصب سقايت و رفادت كارهاي مشكل بلاد ماست من با خداي خود عهد كرده بودم اگر 10 فرزند پسر به من عنايت فرمايد كه كمك و پشتيباني كارهايم كنند و اداره مناصب مرا ادامه دهند يكي را در راه خدا قرباني كنم.
فرزندان با شنيدن اين نذر خود را آماده اجراي فرمان پدر در بامداد فردا كردند. در آن شب خانه هاي زنان عبدالمطلب شيونكده شد.
بامداد فردا عبدالمطلب بر آن شد اسامي ده تن فرزند خود را در ده قرعه بنويسد و استخراج كند. هر نام كه از نخستين قرعه برآيد او را قرباني كند.
در شهر منتشر شد كه عبداله جوان را قرباني مي كنند. صدها دختر در روياي شبانه، جمال بي مثال و آرام جان او را در خواب مي ديدند. نور نبوت از سيماي درخشان او تجلي بخش و گرمي بخش جانها و دلها بود. عبدالمطلب عبداله را بسيار دوست مي داشت. عبدالمطلب در دل نالان گرديد ولي در برابر نذري كه كرده بود ثابت قدم ماند. دست او را گرفت و به محل موعود برد كارد برگرفت تا او را قرباني كند. آه از نهاد جمع برآمد بسان آنكه زلزله افتد شهر مكه لرزيد. صداي گريه زنان به آسمان بلند شد در اين هنگام باد سخت سرسام انگيزي از صحرا برخاست. وحوش بيابان را فرار داد و به وحشت افكند. خاندان يقظه كه مادر عبداله از آن طايفه بود سوگند ياد كردند مانع كشته شدن عبداله شوند چون مادرش وي را دوست مي داشت. نزد عبدالمطلب آمدند و گفتند عبداله فرزند فاطمه خواهر ماست. راضي به قطع ريشه حيات اين جوان ناكام عزيز نيستيم.
عبدالمطلب ناچار براي رفع تكليف با آنها نزد غيب گو و كاهنه زني به نام سجاح رفتند تا با وي مشاوره كنند و راي او را بجويند و اجرا كنند. سجاح گفت اي مردم مكه بين عبداله و 10 شتر قرعه كشي كنيد اگر به نام عبداله آمد باز به 10 شتر ديگر قرعه اندازيد و آنقدر ادامه دهيد تا به نام شتر آيد و عبداله نجات يابد.
مراسم قرعه كشي بين عبداله و شتران آغاز گرديد. در نخستين قرعه نام عبداله در آمد. تا ده بار قرعه به نام عبداله درآمد هنگامي كه تعداد شتران به صد رسيد به نام شتر گرديد. عبداله نجات يافت. قريش شادي كرده گفتند اين رضايت خداست. ولي عبدالمطلب دلگير بود مي ترسيد رضايت خداوند حاصل نشده باشد. با صلاح ديد قوم دو بار ديگر قرعه كشي كردند و هر دو بار به همان ترتيب به نام شتر شد.
از اين رو به فرمان عبدالمطلب كه مسرور گرديده بود صد شتر فديه عبداله نموده قرباني كردند. اين پيشامد براي عرب نيز قانوني شد كه ديه (خونبها) مرد صد شتر باشد.
عبدالمطلب كه مانند هاشم پدر بزرگوارش بخشنده و كريم الطبع بود گوشت شترها را به نيازمندان داد، قسمتي را هم دستور داد به بيابان برده براي پرندگان و چرندگان و ددان بگذارند. فديه كردن گوشت قرباني بين نيازمندان از آن زمان مرسوم گرديد تا امروز باقي مانده است.
بر گرفته از كتاب « محمد رسول الله » تاليف ذبيح الله قديمي
معنی ایمان از دید امام علی (ع)
از اميرالمؤ منين معنى ايمان را پرسيدند، فرمود:
شكيبايى را نيز چهار شعبه است : شوق و ترس و پارسايى و انتظار. پس ، هر كه در او شوق بهشت باشد، بايد كه از شهوات دورى جويد و هر كه از آتش دوزخ ترسد، بايد كه از محرمات اجتناب كند، و هر كه در دنيا پارسايى گزيند، تحمل مصيبتها بر وى آسان شود و هر كه در انتظار مرگ باشد، به كارهاى نيك شتاب كند.
و يقين را چهار شعبه است : بينايى هوشمندانه و دريافت از روى حكمت و پند گرفتن از چيزهاى عبرت آميز و رفتن به روش پيشينيان . هر كه از روى هوشمندى نگرد، حكمت بر وى آشكار شود و هر كه از حكمت بر وى آشكار شود، آموخته است كه چگونه از حوادث عبرت گيرد و هر كه عبرت گرفتن را آموزد، گويى با گذشتگان در گذشته ، زيسته است .
و عدالت را چهار شعبه است : فهمى كه به عمق چيزها رسد و علمى كه حقايق را دريابد و داورى كردنى نيكو و راسخ بودن در بردبارى . آنكه نيكو فهم كند به عمق دانايى رسد و هر كه به عمق دانايى رسد، از آبشخور احكام دين سيراب بيرون آيد و هر كه بردبارى را شعار خود سازد، در كارها تقصير ننمايد و در ميان مردم ، ستوده زيست كند.
جهاد را نيز چهار شعبه است : امر به معروف و نهى از منكر و پيكار در راه دين و دشمنى با فاسقان . پس ، هر كه امر به معروف كند، مؤ منان را پشتيبانى نيكوست و هر كه نهى از منكر نمايد، بينى منافقان را بر خاك ماليده و هر كه در راه خدا پيكار كند، آنچه را بر عهده داشته به جاى آورده و هر كه با فاسقان دشمنى كند و براى خدا خشمگين شود، خدا را در روز جزا خشنود ساخته است .
كفر را چهار پايه است : كنجكاوى بيهوده و خصومت كردن و انحراف از حق و دشمنى ورزيدن . كسى كه در كارها بيهوده كنجكاوى كند، به حق نرسد. هر كه به سبب نادانى به خصومت پردازد، همواره ديده اش از ديدن حق نابينا باشد و هر كه از حق منحرف گردد، نيكى را بدى انگارد و بدى را نيكى پندارد و به باده گمراهى مست شود و هر كه دشمنى ورزد، راههايش ناهموار و پر وحشت گردد و كارش دشوار شود و راه بيرون شدن بر او بسته ماند.
شك را نيز چهار شعبه است : جدال بيهوده و هول و هراس و دودلى و تسليم . هر كه جدال را عادت خود سازد شبش به روز بدل نگردد و هر كه از كارهايى كه در پيش دارد بترسد، واپس ماند و به مقصود نرسد و هر كه به ترديد و دودلى گرفتار آيد، پس سپر سمهاى شياطين شود و هر كه به تباهى دنيا و آخرت تن در دهد، هم در دنيا هلاك شود و هم در آخرت .
منبع نهج البلاغه
مخالفت با ولی!!!
حجت الاسلام و المسلمین فاطمی نیا از علما و خطبای سرشناس تهران، در پایان یکی از جلسات سخنرانی خود، با توجه به شرایط موجود در جامعه، مطالب مهمی را پیرامون شخصیت رهبر معظم انقلاب و تبعیت از ایشان مطرح نموده اند که مطالعه آن خالی از لطف نیست:
امشب در ختام اين مجلس برايتان ميگويم. بنده روي منبر امام حسين(علیه السلام) ، در خانه خدا، آن هم در مجلس حضرت زهرا(سلام الله علیها) اگر چيزي را يقين نكنم، نميگويم. بدانيد و آگاه باشيد هركس كوچكترين حرفی در تضعيف مقام رهبري بزند، هركس انديشهاي داشته باشد كه ضد مقام رهبري باشد، خدا او را نخواهد بخشيد. اين را يقين بدانيد.
قدردان رهبر باشيد؛ اگر افكار پاشيدهاي، پوسيدهاي به شما عرضه كردند، قبول نكنيد؛ اين مرد بزرگ عزّ اسلام است و هركس با اين مرد بزرگ، با مقام معظم رهبري مخالفت كند، خدا از او نميگذرد، اگر يقين نداشتم نميگفتم.
خدايا تو شاهدي كه چيزي ميدانم و ميگويم، جواني باشد، پيري باشد، هركس باشد با يك مشت افكار پوسيده و پاشيده كه از صاحبان هواهاي فاسد، هواهاي نفساني گاهي عرضه ميشود، اگر كسي گوش به حرف كسي بدهد و خداي نكرده با اين مرد بزرگ كه امروز آبروي اسلام است، عزّ اسلام است، اين فرزند حضرت زهرا (سلام الله علیها) بخواهد مخالفت كند، عاقبت بخير نميشود؛
حواستان باشد؛ يك چيزي ميدانم و ميگويم امروز از اوجب واجبات يكپارچگي و تأييد حضرت آيتالله خامنهاي است.
جوانها يك وقت افكارتان را اينطرف و آنطرف نكنيد. فقط حواستان به رهبر باشد، گوشتان به رهبر باشد. فلان كسي همچنين چيزي گفت، فلان روزنامه همچنين چيزي نوشت، گوش ندهيد، گوشتان به رهبر باشد.
خدايا به حق زهراي مرضيه (سلام الله علیها) اين رهبر را حفظ كن. خدايا ما را قدردانش قرار بده.
اين را سربسته گفتم. گفت كه “العاقل یکفیه الاشاره” يك چيزي را ميدانم عرض ميكنم، مدعي علم غيب نيستم. هيچي نيستم. يك كودك نادانم، ولي بفضلالله و كرمه كه يك معيارهايي در دست دارم كه بر مبنای آن میدانم كسي مخالفت با اين مرد بكند و توبه هم نكند خدا او را نميبخشد، مگر توبه كند.
يك عده با امام مخالفت كردند، امام را از دست دادند، هنوز دست بردار نيستند. مرحوم آيتالله العظمي آقاي اراكي، شيخالفقهاست، وقتي ميرفت خدمت امام، دم در ميايستاد ميگفت: “السلام عليك يابن رسولالله بابي انت و امي” آنوقت وارد ميشد. يك عده با اين مرد مخالفت كردند، اين را خدا ازشان گرفت. بس نشد. حالا يادگار آن مرد اين بزرگوار است، ما ديگر چه داريم؟ امروز اين ايران پرچمدار اسلام است، امروز اين ايران مشعل دارد، مشعل امالقرا، رهبرش هم اين مرد بزرگ است. اگر بخواهد كسي با اين مرد مخالفت كند، با اسلام بازي كرده است و هركس با شئون اسلام، با كيان اسلام، با حيثيت مسلمين بازي كند، خدا او را نميبخشد.