محمدی زیستن /قسمت دوم
اشاره:
آن چه در راستای آشنایی با محمدی زیستن گذشت؛ نگاه دین به انسان و گذرا بودن دنیا ولذتهای آن بود که همین امر زیربنای فکری انتخاب ساده زیستی در زندگی می شود. همچنین پیام مشترک دعوت اسلام به زهد و مبارزه با هواهای نفسانی و مذمت دنیا، به جهت گزینش زیست روان و ساده و اندازه نگه داشتن در بهره وری از متاعهای دنیوی در چارچوب عقل و شرع است تا روح کمال جوی انسان فارغ از هر گونه غل و زنجیر به سوی لقای الهی حرکت کند. در اینشماره به فواید ساده زیستی و پیامدهای منفی رفاهگرایی میپردازیم:
فواید روان و ساده زیستی
هرچند آثار مثبت ساده زیستی آنچنان ساده و قابل فهم است که نیازی به تبیین ندارد، ولی یادآوری برخی نکتهها از زبان معصومین:دارای لطف است.
1. زندگی راحت و مسرت بخش؛ تعلق و تکلف، لذت زندگی را از انسان سلب می کند. کسانی که به دنبال آرامش و آسایش هستند، چارهای جز زدودن این دو گزینه اززندگی خود ندارند. ساده زیستی با سرشت و طبیعت انسان همسو وهماهنگ است و ارمغان روان زیستی راحتی و گوارا شدن زندگی است. امام کاظم 7می فرماید: امور دنیا را سبک بشمارید؛ چرا که دنیا گواراترین چیزی است که به ضرر شماست. هیچ امتی امور دنیایی را سبک نشمرد، مگر این که خدا زندگی را بر او شیرین وگوارا گرداند. و هیچ امتی آن را سخت نگرفت؛ مگر این که خوار شد و به سختی مبتلا گردید وپشیمان گشت.[1]
امیرالمؤمنین7 فرمود: اهنئ العیش اطراح الکلف؛ گواراترین زندگی، آن است که سختیها دور ریخته شود.[2] و امام صادق(ع)فرمود : طلبت الراحة فوجدته فی الزهد؛ به دنبال راحتی زندگی می گشتم آن رادر زهد وکناره گیری از بهرههای زاید دنیا یافتم.[3]
2. دوری از تکبر و فخرفروشی؛ انسان بر مال دنیا احساس مالکیت و دارایی می کند، غافل از این که مالک حقیقی خداست و مالکیتهای دیگر عرضی و اعتباریاند. احساس مالکیت در انسان زمینهساز فخر و غرور در انسان است که برای زدودن آن توجه به مبدأ آفرینش، مرگ و پایان ملکیتها و مالکیتها بسیار مؤثر است. ساده زیستی نیز میتواند در این جهت تأثیر بگذارد. امام صادق(ع) میفرماید: کسی که کفشش را تعمیر و لباسش را پینه و کالایش راخود حمل کند از تکبر دور میشود.[4]
شیخ طوسی نیز در امالی از پیامبراکرم 9 خطاب به ابوذر نقل کرده است: فردی که خود آرایی و لباسهای زینتی را در حالی که قادر برآن است به جهت کرنش در برابرخداوند ترک کند؛ خداوند لباس کرامت بر او بپوشاند. ای ابوذر! لباس خشن و پوشش غیر لطیف را برگزین تا فخر در تو به صورت یک روش در نیاید.[5]
3. دارا بودن بهترین سرمایه؛ ساده زیستی و دور ریختن تکلفها از افتخار آمیز ترین سرمایهها است. انسان ساده زیست برای احساس هویت و شخصیت نیازی به ظاهرسازی ندارد. او با داشتن توقعات کم از زندگی در درون خود احساس رضایت و شخصیت می کند که هرگز این احساس شخصیت و رضایت را با ایجاد زرق و برق در زندگی نمیتوان فراهم کرد. احساس هویت از متاع دنیا ـ به علت عارضی بودن آن ـ سطحی و زودگذر است، اما هویتی که روح ساده زیستی برای فرد ایجاد میکند؛ پایدار و مانا است: اطراح الکلف اشرف قنیة.[6]
4. حفظ ورشد سرمایه ها؛ حفظ سرمایه ها در قبال ساده زیستی است. راویان حدیث از امام صادق(ع) نقل کرده اند: یک نفر خدمت امام صادق(ع) رسید درحالی که حضرت لباس وصله داری را بر تن داشت. آن شخص نگاهی به لباس حضرت کرد، حضرت فرمود: چه چیز را مینگری؟ عرض کرد: پارگی لباس شما را. حضرت فرمود: آن کتاب را بردار و آنچه در آن است بخوان. در آن کتاب نوشته بود: کسی که اندازه نگه نمیدارد؛ مال ندارد، و کسی که کهنه نداشته باشد، نو نخواهد داشت.[7]
5. بالا رفتن روحیه خطر پذیری؛ کسی که مترفانه مصرف می کند و مرفهانه زندگی را با زرق و برق همراه میکند، با کوچکترین بادی وجود بید گونهاش به لرزه خواهد افتاد و روح وروانش میهمان هر کوی وبرزن خواهد شد و با اندک سختی محتاج داروهای روان و اعصاب خواهد گردید. در حالی که اگر با داشتن مال، سادگی را برگزیند؛ همچون درختان پرورش یافتهی صحرا مقاوم است و هرگز تسلیم مشکلات روزگار نمیشود. در کلمات رسیده از ناحیه اهل بیت: آمده است: من اقتصد فی الغنی والفقر فقد استعد لنوائب الدهر؛ میانه روی به هنگام دارایی و فقر؛ موجب آمادگی انسان برای پذیرش پیشامدهای سخت روزگار میشود.[8]
6. یافتن حکمت؛ در ثواب الاعمال از امام صادق(ع) نقل شده است: فردی که زهد پیشه کند وبه حداقل دنیا اکتفا کند خداوند حکمت رادر قلبش می رویاند وبرزبانش جاری میکند، او را به عیبهای دنیا و گرفتاریها و درمانهای آن آگاه میسازد.[9]
7. رضایت الهی به کارهای کوچک او؛ مرحوم کلینی از امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت فرمود: کسی که به اندک زندگی راضی باشد، خداوند کارهای کوچک او را می پذیرد وکسی که به اندکِ حلال رضایت دهد، خرجش کم میشود، و اهل وخانواده اش درلذت وخوشگذرانی قرار می گیرند. باید توجه داشت این لذت وخوشگذرانی که درنتیجه مصرف کم حاصل می شود مقطعی و زودگذر نیست و خداوند قدرت تشخیص درد و درمان دنیا را به او می دهد و از دنیا در حالی که سالم است به سرای آخرت می رود.[10]
پیامدهای منفی سختگیری درزندگی ورفاه گرایی
برخلاف ساده زیستی، رفاهزدگی و تشریفات گرایی از آن رو که بر خلاف طبیعت انسان است، نوعی سخت گیری در زندگی و پیچیده کردن آن است. چنان که در گذشته گفتیم رفاه طلبی آغاز زندگی دشوار است. انسان رفاه زده در بسیاری از موارد در تشخیص مرز رفاه از تشریفات، و وسایل رفاهی از وسایل تشریفاتی دچار اشتباه میشود و رفاه رو به تشریفات میرود. در این صورت باید با آرامش و آسایش روح و روان و حتی آسایش جسم وداع کرد. همچنان که در روایات به برخی از آثار دشوار کردن زندگی اشاره شده است:
1. سلب آزادی؛ سخت گیری درزندگی برای رسیدن به رفاه و آسایش بیشتر انسان را گرفتار غل و زنجیرهای دست ساز خویش میکند. پیام ساده زیستی؛ باز کردن غل و زنجیرها و آزاد شدن از گرفتاریهای ساختگی است. در روایات معصومین: آمده است: کسی که اسیر امیال و زیاده خواهیهای خویش است بیش از کسی که اسیر یک فرد است آزار می بیند.[11]؛ چرا که در اسارت افراد امید آزاد شدن هست، در حالی که امیال وخواستههای انسان پایان ناپذیر است[12] و هر چه زمان می گذرد حلقه اسارت تنگتر میشود.
2. بالا رفتن سرانه خانواده و هدر رفتن سرمایه ها؛ رفاه گرایی وسخت گیری در امور مختلف زندگی همچون خوراک، پوشاک، ازدواج، میهمانیها و سایر روابط اجتماعی تحمیل خرجهای زاید بر فرد و جامعه را به دنبال دارد که سلامت اقتصاد خانواده و جامعه را در معرض خطر قرار میدهد. از امیرالمؤمنین7 نقل است: من کثرت شهوته ثقلت مؤونته ومَنِ اقْتَصَدَ خَفَّتْ عَلَیهِ الْمُؤوَن؛کسی که امیال و خواستههایش زیاد باشد، خرجش زیاد میگردد و کسی که میانه روی پیشه کند کم خرج است.[13] بخش مهمی از سرمایهی جامعه های مصرفی و تحت نفوذ افکار مادی، کالاهای لوکس و تشریفاتی تولیدی کشورهای پیشرفته، و یا ساخت این نوع کالاها در داخل میشود، که در هر دو صورت موجب ضعیف نگه داشتن اقتصاد پویا و زیربنایی میگردد. بازگشت به منش اسلامی و اصالت ندادن به دنیا و نگاه ابزاری به لذتهای دنیوی و یادآوری ناپایداری آن در کنار ترویج نگاه اسلام به کار وتلاش وساده زیستی، از هدر رفتن سرمایهها جلوگیری میکند.
3. هدر رفتن اندیشه ها ومحرومیت از کسب دانش؛ امیر المؤمنین7 فرمود: زیاده خواهی و پرداختن به امور زاید موجب از بین رفتن اندیشه ها میگردد.[14]
انسان رفاه گرا توان تحمل سختیهای علم آموزی را ندارد، و در اثر توجه به امور غیرضروری وتشریفاتی زندگی، فرصت کسب علم او کم می شود. امام معصوم7 فرمود: بر شهوتت غالب شو، تاحکمتت کامل گردد.
امام خمینی(ره) که خود تربیت یافتهی واقعی مکتب اهل بیت:بود، بر حفظ بنیه علمی و فقهی حوزه ها تأکید داشت و تشریفات را مضرّ هدف میدانست و در این زمینه دائما تذکر می داد. همچنان که خطاب به روحانیت فرمود: تشریفات حوزه ها دارد زیاد میشود. وقتی تشریفات زیاد شد، محتوا کنار می رود. وقتی ساختمان و ماشین ها و دم و دستگاهها زیاد شد، موجب میشود بنیه فقهی اسلام صدمه ببیند. یعنی با این بساطها نمیشود شیخ مرتضی و صاحب جواهر تحویل جامعه داد. این موجب نگرانی است و واقعاً نمی دانم با این وضع چه کنم. این تشریفات اسباب این میشود که روحانیت شکست بخورد. زندگی صاحب جواهر را با زندگی روحانیون امروز که بسنجیم، خوب می فهمیم که چه ضربه ای به دست خودمان به خودمان می زنیم.[15]
در پیامی دیگر روحیه کاخ نشینی و دنیا طلبی را مانع پیشرفت حوزهها میداند: … ما وقتی که در مذهب خودمان ملاحظه میکنیم که فقه ما آنطور غنی است و فلسفه ما آنطور غنی است، آن اشخاصیکه این فقه را به غنا رساندند و آن اشخاصی که این فلسفه را به این غنا رساندند، کاخ نشینان نبودند، کوخ نشینان بودند. شیخ طوسی که مبدأ این امور و ارزنده ترین اشخاص در جامعه تشیع بوده است، یک کاخ نشین نبوده است. اگر کاخ نشین بود نمی توانست این کتبیکه تحویل جامعه داده است و این شاگردهایی که تحویل جامعه داده است تحویل بدهد. در قشر مرفه نمی شود یک همچو کاری انجام بگیرد وقتی که در متأخرین از علما ملاحظه میکنیم، می بینیم که صاحب جواهر یک همچو کتابی نوشته است که اگر صد نفر انسان بخواهند بنویسند شاید از عهده برنیایند، کاخ نشین نبوده.[16]
حضرت امام1 پس از تأکید بر اینکه کاخ نشینی و رفاه جوییهای فاسد، رفاه زدگی را به همراه میآورد میفرماید: آن روزی که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشند چهطور، و زرق و برق دنیا خدای نخواسته در آنها تأثیر بکند، آن روز است که باید ما فاتحه اسلام را بخوانیم.[17]
4. جدایی دوستان و مؤمنان از یکدیگر؛ سخت گیری، رابطههای دوستان ومؤمنان را از نظر کمی وکیفی کاهش میدهد، زیرا افراد سخت گیر برای ایجاد ارتباط با اقوام ودوستان و حتی ارباب رجوع و … احتیاج به تهیه مقدمات فراوان دارند تا خود را در آن سطحی که مطلوبشان هست نشان دهند، و یا برتری خیالی خویش را به دیگران نمایش دهند. و این مقدمات دست و پا گیر فرصت را برای ایجاد رابطه کم میکند. این افراد نسبت به ایده آلشان یکی از دو حالت را دارند: احساس رسیدن به مطلوب وفایق آمدن بر دیگران یا احساس خلأ و ضعف به علت نرسیدن به مطلوب؛ که نتیجهاش احساس خود بزرگ بینی یا خود کم بینی است.
فقیری خدمت پیامبر اکرم9 رسید، در حالی که ثروتمندی در نزد حضرت بود. شخص ثروتمند لباسش راجمع کرد و از فقیر فاصله گرفت. حضرت فرمود: انگیزه تو در این کار چیست؟ آیا از سرایت فقرا و به خود ترسیدی؟یا از رسیدن غنای خود به او؟ ثروتمند گفت: حال که چنین فرمودید نیمی از مالم را به او بخشیدم. حضرت به فقیر فرمود: آیا میپذیری؟ فقیر پاسخ داد: نه، میترسم این روحیه در من هم پدید آید[18]. چنین روحیهای هر چند نتیجهی قهری ثروت و دارایی نیست، ولی آفتی است که سرمایه داران راتهدید میکند. ـ خصوصاً اهل ثروت و قدرت ـ لازم است با اتخاذ روش ساده زیستی در زندگی و انفاق و احسان و توجه به زیر دستان مراقب این خطر باشیم.
5 . ناهموارشدن مسیرزندگی؛ تشریفات وپرداختن به امور زاید زندگی فردی و اجتماعی موجب ناهموار شدن مسیر زندگی برای همگان میشود؛ چرا که بازتاب سختگیری فرد، سختگیری دیگران نسبت به اوست و این همان چیزی است که او هرگز نمیپسندد.
6. ایجاد روحیه خودبزرگ بینی و سرکشی؛ احساس دارایی در انسان زمینه سرکشی و طغیان را فراهم میکند. قرآن کریم دراین زمینه میفرماید: … إنّ الإنسان لیطغی ? أن رّءَاهُ اسْتَغْنی[19] انسان رفاه گرا هر چند به ظاهر در پرنیان آسایش به سر میبرد، ولی به سبب احساس دارایی و بینیازی خودبین میگردد و خودبینی انسان را به سراشیبی سرکشی و طغیان فرا میخواند. امیرالمؤمنین7 میفرماید: إنّ الجسد إذالبس الثوب اللین طغی؛ بدن با پوشیدن لباس نرم، دچارطغیان میگردد.[20] امام صادق(ع) نیز در مورد بهره برداری زیاد از خوراکیها فرمود: إِذَا شَبِعَ الْبَطْنُ طَغَی؛ هنگامی که شکم سیر شود، سرکشی میکند.[21] تاریخ مؤید این حقیقت است که مترفین و مرفهین بی درد در مقابل دعوت حق انبیا واولیای الهی ایستادند و جبهه باطل را تشکیل دادند، در حالی که مروری کوتاه برزندگی انبیا و پیروانشان در قرآن این حقیقت را آشکار می سازد که احیای دین واعتلای کلمهی الهی و یاری انبیا از زمان حضرت آدم تا نبی خاتم: به وسیلهی کسانی بوده است که از زرق وبرق دنیا رو بر تافته اند ودر کمال وارستگی و سادگی زندگی را به سر بردند و هرگز ازنگاههای تحقیر آمیز رفاه گرایان نهراسیدند.
قرآن کریم از قول قومی که به حضرت نوح ایمان نیاوردند و به عیب جویی پیروان آن حضرت پرداختند، میفرماید: فقال المَلأُ الّذینَ کَفَروُا مِنْ قَومِهِ مَا نَرَاکَ إلاّ بَشَراً مّثلَنَا وَمَا نَراکَ اتّبَعَکَ إلاّ الّذینَ هُمْ أراذِلُنَا بَادِیَ الرَّأیِ وَمَانَریٰ لَکُمْ عَلَیْنَا مِن فَضْلِ بَلْ نَظُنُّکُم کاذِبینَ[22] ؛ پس، سران قومش که کافر بودند، گفتند: ما تو را جز بشری مثل خود نمیبینیم، و جز [جماعتی از] فرومایگانِ ما، آن هم نسنجیده، نمیبینیم کسی تو را پیروی کرده باشد، و شما را بر ما امتیازی نیست، بلکه شما را دروغگو میدانیم.
این گونه تحقیرها از سوی افراد رفاه زدهی طاغی و عصیانگر نسبت به انبیای دیگر هم نقل شده است:
همچنان که حضرت شعیب را خطاب کردند: … إِنَّا لَنَراکَ فِینا ضَعِیفاً… [23]؛ ما تو را واقعاً در بین خود ضعیف میبینیم و اگر عشیره و قوم تو نبودند، تو را سنگسار میکردیم. فرعون نیز به جهت دارایی، خود را برتر می انگاشت ودر جمع هوادارانش ندا میداد: آیا این نهرها که از زیر کاخ من روان است، برای من نیست؟ آیا من از این انسان که بیان درستی ندارد، برتر نیستم؟ پس چرا بر او دست بند های زرین آویخته نشده است.[24] و همین دسته در انتقاد به پیامبر اکرم9 گفتند: این چه پیامبری است که گنجی به او داده نشده یا باغی ندارد که از آن بخورد.[25]
بیهوده نیست که اولیای الهی در اوج دارایی به سادگی و تواضع زندگی میکردند تا روح خود را از طغیان و سرکشی در مقابل حق باز دارند.
7. غفلت از حقایق و ازدست رفتن مسایل مهم و ارزشمند؛ امیرالمؤمنین7 میفرماید: در غفلت فرد همین بس که توان خود را در امور پوچ و بی اهمیت صرف کند.[26]
و کسی که خود را در امور غیر سودمند به سختی بیندازد از مسایل مهم و ارزشمند باز میماند.[27]
در رأس مسایل مهم وارزشمند، بندگی خدا است که قرآن کریم درسوره تکاثر خطاب به ثروت اندوزان می فرماید: ثرت اندوزی شما را از بندگی خدا غافل کرد.[28] و درجای دیگرخطاب الهی در قیامت را نسبت به این گروه مطرح میکند و میفرماید: خوشیها یتان را در دنیا کردید؛ پس پاداش شما امروز عذاب خوارکننده خواهد بود.[29]
8 . جلو گیری از رشد و کمال انسان؛ ترکیبی از اندیشهها و رفتارها، دفتر زندگی انسان را به سوی رشد وکمال مادی و معنوی ورق میزند. بینش صحیح و کوشش فراوان موفقیت انسان را آشکار می سازد. برای رسیدن به بینش صحیح در هر بخش از زندگی، هرگز فرصتها را نباید از دست داد. همچنان که برای خوب پیاده کردن بینشهای صحیح ، هرگز نباید دقت و توجه و پشتکار را کنار گذاشت. در این میان رفاه زدگی و تشریفات فرصتها را میسوزاند و اندیشهها رامحدود میکند و دقتها را به جای مسایل اساسی به امور پوچ و غیر ماندگار معطوف میدارد، و دست و پای انسان را از تلاش در جهت هرگونه رشد وکمال می بندد.
امیرالمؤمنین7 می فرماید: لا تجتمع عزیمةوولیمة ما انقض النوم لعزائم الیوم و امحی الظلم لتذاکیر الهمم؛ به دست آوردن ارزشهای والا با خوشگذرانی و سور چرانی میسر نیست چه بسا خوابهای شب که تصمیمهای روز را از بین برده وتاریکیهای فراموشی که همتهای بلند را نابود کرده است.[30] ود لا تجتمع الفطنة مع البطنة ؛ زیرکی با شکم بارگی جمع نمی شود.[31]
و در بیانی دیگر می فرماید: چه بسیار لذت پستی که مانع درخشندگی درجات در انسان میگردد.[32]
9. فراهم شدن زمینه گناه؛ تمایل به رفاه در امور مختلف دنیایی چیزی جز دنیا پرستی نیست، و دنیا پرستی زمینهی غفلت از آخرت ودر نتیجه گناه را فراهم میکند. پیامبر اکرم9 فرمود: اولین چیزها یی که به وسیلهی آنها خداوند مورد سرکشی قرار گرفت شش چیزند: دنیا دوستی، ریاست پرستی، شکم پرستی،عشق فراوان به خواب، راحت طلبی و زن پرستی.[33]
امیرالمؤمنین7 میفرماید: اهجروا الشهوات فإنّها تقودکم إلی رکوب الذنوب ؛ زیاده خواهیها و تمایلات نفس را رها کنید؛ زیرا شما را به سوار شدن بر مرکب گناه رهبری می کند.[34]
10. از بین رفتن فضایل اخلاقی؛ زیاده خواهی، شهوت طلبی و رفاه زدگی که صورتهای مختلف سخت زیستن و دشوار کردن زندگی است، قدرت درک مشکلات دیگران ودر نتیجه روحیه مروت و مردانگی را از انسان میگیرد؛ همچنان که فضایلی چون تواضع و بسیاری از فضایل دیگر را در انسان میخشکاند.
11. خستگی و ناراحتیهای عصبی دنیوی و سرشکستگی اخروی؛ امیرالمؤمنین7 میفرماید: بدحالترین مردم کسی است که خواستههایش زیاد باشد. چنین انسانی روحش بیمار و عقلش دچار مشکل است.[35]
نیز امام صادق(ع) می فرماید: المتکلف لایستجلب فی عاقبة أمره إلا الهوان وفی الوقت إلا التعب والعناء؛ متکلف در پایان زندگی جز ننگ ورسوایی و در حال حاضر جز درد سر وخستگی بهره ای ندارد.[36]
12. از دست دادن توفیق بندگی و توبه؛ کسی که اولویت را در زندگی به امور دنیایی میدهد و در پی رفاه و لذت است توفیق بندگی را از دست میدهد؛ چنانچه تصمیم بر توبه بگیرد آن را به فرداها مؤکول میکند و هرچه پیرتر میشود این صفات در او محکمتر میگردد تا آنجا که کنار گذاشتن زندگی رفاهی برای او طاقت فرسا و دشوار میگردد و انجام ندادن امور عبادی و معنوی برای او عادی میشود و هیچ گونه احساس ناراحتی از این بابت ندارد.
13. سرکشی ومخالفت زیر دستان؛ افراد رفاه زده بر زیردستان خود سخت میگیرند. این افراد چه در مقام مسؤول اجتماعی و چه در مقام مربّی و … چنانچه گرفتار آداب و رسوم زاید و تشریفاتی نیز باشند عرصهی زندگی را به دیگران تنگ و طاقت فرسا میکنند. این گونه افراد در واقع زمینهی مخالفت با خود را فراهم میکنند.
14. حسابرسی الهی؛ آن چه را که انسان بیش از مقدار نیاز از امکانات دنیوی بهره میگیرد از دو حال خارج نیست: یا از اموال مشروعی است که نتیجه و عاید کار اقتصادی صحیح است، یا از راههای نا مشروع حاصل گردیده است. اگر از راه نامشروع جمع شده باشد؛ عذاب الهی را در پی دارد، و اگر در برابر کارهای مشروع به دست آمده باشد؛ ولخرجی و رفاه زدگی از مصادیق اسراف میباشد و اسلام از آن نهی نموده است. همچنین رسیدگی به خود و رفاه طلبی، فراموش کردن نیازمندان جامعه را در پی دارد که فرد با حسابرسی سخت الهی رو به رو خواهد شد.
پیامبراکرم9 به یکی از اصحاب خود فرمود: کسی که بدنش سالم ودراطرافش امنیت حاکم باشد و خوراک همان روز را داشته باشد مثل این است که تمام دنیا رابه او داده اند.آن چه شکمت راسیر وبدنت رابپوشاند تو را بس است. اگر خانهای داشته باشی که تو را در خود جای دهد بسیار خوب. و اگر وسیله ای که سوارش شوی بسیار عالی است. اینها و قطعهای نان وکوزهای آب، و بیش از این یا حساب است یا عذاب.[37]
ابان بن تغلب از امام صادق(ع) نقل می کند که حضرت فرمود: فکر میکنی خداوند به خاطر این که عده ای در نزدش دارای احترام وارزش هستند آنها را ثروتمند کرده است و عده ای را به خاطر این که ارزشمند نیستند فقیر؟! درحالیکه اموال درنزد انسان امانت است. و به اندازه متوسط می تواند بخورد، بپوشد، ازدواج کند و سوار شود و باید باقیمانده را به فقرای مؤمنین برگرداند و پریشان حالی آنها را بهبود بخشد. کسی که چنین کند آنچه از آن میخورد، میآشامد، و ازدواج میکند حلال است و اگر بیش از این حد استفاده کند، بر او حرام است. سپس فرمود: فکر میکنی کسی که خداوند به او اعتماد کرده ومالی رابه اوسپرده است در حالی که اسب بیست درهمی او را کفایت میکند، میتواند اسب ده هزار درهمی بخرد؟! در حالی که خداوند فرموده است : اسراف نکنید همانا خداوند اسراف کاران را دوست ندارد.[38]
و چنین است که امیر المؤمنین7 می فرماید: اگر بخواهم لباس فاخر رنگین از ابریشم خالص بپوشم و مغز گندم با سینهی جوجه بخورم و آب زلال در ظرف بلور بنوشم، توانایی آن را دارم. ولی این گفتهی الهی را باور دارم که فرمود: من کان یُریدُ الحیوةَالدنیا و زینتها نُوَفّ إلیهِم أعمالَهُم فِیها وَهم فِیها لا یُبخَسون ? اولئک الّذین لیس لهم فی الاخرة إلاّ النّار وحَبِطَ ما صَنَعوا فیها وباطلٌ ما کانوایعملون؛ کسانی که زندگی دنیا وزینت آن را بخواهند نتیجهی اعمالشان را در همین دنیا به طور کامل به آنها می دهیم وچیزی کم و کاست از آنها نخواهد شد، ولی آنها در آخرت سهمی جز آتش نخواهند داشت وآن چه را در دنیا انجام دادند برباد می رود وآن چه را عمل کردند باطل و بی اثر می شود. [39] ؛ چگونه بر آتش صبرکنم در حالی که اگر شراره ای از آن به زمین برسد گیاهش را بسوزاندو…. به من خبر رسید که مردی از ساکنان مدائن پس از مسلمانی پیرو کفر گردید و از بافتهی تجّارش در بر کرده و در صبح خود را مشک فشان میکند و در پسین عود هندی بُخور دهد و اطرافش گلستانی است که از بوی خوشش بهره می برد واز فرشهای رومی برتختش گسترده است!! نابود باد که بیش از هفتاد سال از عمرش گذشته و در کنار او پیرمردی است که از فرسودگی، خود را بر زمین می کشد، و یتیم داری که از شدت گرسنگی از حال رفته است و از آزار اربابش ناله سر میدهد. و او با زیادی مالش در گرفتاری اینها شریک نمی شود. اگر بر او دست بیابم چون گندم خردش خواهم کرد و حد مرتد بر او جاری کنم و پس از حد، هشتاد تازیانه بر او زنم، و نادانی او را به رخش کشم.[40]
——————————————————————————
پینوشت:
[1] . ارشادالقلوب، ج 1، ص 18.
[2]. غرر الحکم، قصار 10973 .
[3] . مستدرک الوسایل، ج 12، ص 173.
[4] . شیخ کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 231.
[5] . شیخ طوسی، امالی، ص 537 .
[6] . غررالحکم، قصار 10972.
[7] . وسایل الشیعه، ج 5 ، ص 314.
[8] . مستدرک الوسایل، ج 12، ص 54 .
[9] . ثواب الاعمال، ص 166.
[10]. اصول کافی، ج 8 ، ص 346.
[11]. غرر الحکم، قصار 6969 .
[12]. همان، قصار 6967 .
[13]. همان، قصار 6990 .
[14]. وسایل الشیعه، ج 5 ، ص 52 .
[15]. صحیفه نور، ج 19، ص 50 .
[16]. همان، ج 17، ص 21.
[17]. همان، ص 218.
[18]. ارشادالقلوب، ج 1، ص 159.
[19]. العلق 96 : 6 و 7.
[20]. وسایل الشیعة، ج 5 ، ص 38.
21. اصول کافی، ج 6 ، ص 270.
[22] . هود 11 : 27.
[23]. هود 11 : 91.
[24] . زخرف 43 : 53 ـ 51 .
[25]. فرقان 25 : 8 .
[26] . غرر الحکم، قصار 10942.
[27]. همان، قصار 10943.
[28]. التکاثر 102 : 1.
[29]. الأحقاف 46 : 20.
[30]. نهج البلاغه، خطبه 241.
[31]. مستدرک الوسایل، ج 16، ص 222.
[32]. غررالحکم، قصار 6929 .
[33]. وسایل الشیعه، ج 25، ص 339.
[34]. مستدرک الوسایل، ج 11، ص 343.
[35]. غرر الحکم، قصار 6976 .
[36]. مصباح الشریعة، ص 141.
[37]. خصال، ج 1، ص 161.
[38]. تفسر عیاشی، ج 2، ص 13.
[39]. هود 11 : 15و16.
[40]. صدوق1، امالی، ص 620 .