مهدی بیا...
ــــــ۞۞۞___۞۞۞
__۞____۞_۞____۞
__۞______۞_____۞
___۞__ یا مهدی ۞
_____۞______ _۞
_______۞___ ۞
__________ ۞
ببخش!!!
ببخش که صدای گریه هایت را نمیشنویم ،
گوشمان از قیمت دلار و ماشین و ویلا پر شده…
درسي از عاشورا به منتظران امام زمان (عج)
روزی كه یزید لعین بر مسند قدرت تكیه زد، آشكارا خلاف آیین اسلام و سنت پیامبر عمل می كرد. جامعه مسلمان آن روز رفتار دورویه ی معاویه و سلوك علی (ع) را به خاطر داشت و به عدم پایبندی یزید به معتقدات دینی واقف بود و پایمردی فرزندان پیامبر را به دین، و جوانمردی شان را به نیكی می دانست. اما این قضاوت یارای بروز و ظهور نداشت.
مردم مدینه به فرزندان پیامبر ارادت خاصی داشتند. وقتی امام حسین (ع) وارد مكه شدند، خانه امام شب و روز محل آمدوشد مردمی بود كه برای ملاقات با امام (ع) و تبرك جستن خود و فرزندانشان به دیدار حضرتش می آمدند. احكام دینی شان را از امام می پرسیدند و به هنگام نماز به امام اقتدا می كردند. در همين ایام خیل نامه ها بود كه از كوفه و بعضا ً بصره و پیرامون آنان به سوی امام روان می شد؛ تا جایی كه عدد منتظران و امضاء كنندگان ذیل نامه ها برای آمدن امام به كوفه را حدود هشتاد هزار نفر هم ثبت كرده اند. امام با فرستادن نماینده اش مسلم بن عقیل به كوفه از آنان بیعت گرفت. در كوفه و بصره و قبایل اطراف، یكصد هزار شمشیرزن با مسلم برای امام بیعت كردند. اما چه شد كه چنین اوضاعی، با تغییر والی كوفه و بصره، یعنی آمدن ابن زیاد لعین، به آنی به نفع یزید برگشت. مطلب خیلی ساده است. دلبستگی به دنیا و بسنده كردن به اندكی درنگ بیشتر در دنیا … همین و بس. سستی در اعتقاد و كمرنگ بودن شجاعت، تثبیت نشدن ایمان در دل، عدم پایبندی به عهد و پیمان، … و نیازی به ادامه نیست. امروز دلیل آن را همه به خوبی می دانند.
امام (ع) برای لبیك به منتظرانش، حج واجب خویش را با آنكه تنها یك روز به پایان آن باقی مانده بود، ترك كرده و برای انجام فریضه اولی، یعنی پاسخ به ندای منتظران و برپایی حكومت عدل راهی كوفه شدند. در فاصله حركت امام از مكه به كوفه همه چیز تغییر كرد. مسلم را در كوفه به شهادت رساندند. پیمان شكنان بی تعهد از عهدی كه با امام خویش بستند، شانه خالی كردند و سر در آخور زندگی بی معنی خویش فرو بردند و به خود باوراندند كه هیچ اتفاقی نیافتاده و نخواهد افتاد؛ از آن طرف یزید در پی جبران صدمه وارده به خاندان خویش در فتح مكه و جنگ بدر، همه مسیرها را برای محو كردن ندای حق طلبانه فرزندان پیامبر، بررسی و واكاوی كرده بود. او می دانست كه در مقابل سپاه اندك امام حسین (ع) با بستن آب به روی زنان و كودكان، آن سپاه اندك از كار خواهد افتاد و با حدود هزار نفر سپاهی نیز می شود امام و یارانش را به شهادت رساند. اما علت فراخوانی سپاهی بالای 30 هزار تا 50 هزار نفر، كه برخی تا 80 هزار نفر نیز ذكر كرده اند در كربلا چه بود؟ آیا هزینه گردآوری و مالی كه از خزانه صرف این سپاه می گشت، به صرفه و صلاح دستگاه حاكم بود؟ در حالی كه می شد این مأموریت را با یك دهم هزينه یا كمتر از آن نیز به انجام رساند. علت این بود كه یزید و ابن زیاد و عمرسعد و همه همفكران آنان می خواستند تا همه آن افرادی كه با امام عهد بسته بودند در كربلا حاضر باشند و نه تنها عهد خود را بشكنند، بلكه با امام روبرو و در كشتنش سهیم باشند و هیچ كس خود را تبرئه نكند و با این كار عهدشان را با یزید محكم كنند و دیگر اینكه همه را در كشتن خانواده پیامبر سهیم كند تا دیگر نام و یادی از عقبه رسول الله در بین مسلمانان نماند.
اجرتی كه برای كشتن نوه ی پیامبر (ص) و خاندانش به تك تك سپاهیان پیشنهاد داده بودند، از حكومت ری بود تا یك شكم سير خرما. آری گروهی از منتتظران جاهل تنها با یك وعده یا دو وعده خرما فریفته شده بودند و ای خاك بر سر چنین منتظرانی.
آری شیطان این چنین ارزش ها را به ضد ارزشهایش تبدیل می كند.
اما فتح ظاهری و زودهنگام یزید، فرصت جشن گرفتن را نیز از او گرفت و زمزمه این «ذبح عظیم» سراسر جامعه را فرا گرفت و یزید را مجبور كرد تا به جای مانور دادن پیرامون این عمل به نفع خود و حكومت خود، ابن زیاد و عمرسعد را مقصر اصلی جلوه دهد؛ ولی آن نیز دیری نپایید و جنبش های متعددی بنی امیه را تهدید به سرنگونی كردند. همگان، چه علوی و چه زبیری، با تمسك به فجایع كربلا، یزید را تقبیح و در صدد سرنگونی حكومت وی برآمدند.
این خون حسین (ع) بود كه سرآغاز خیزش ها و اعتراضاتی شد كه در نهایت موجبات سرنگونی حكومت بني امیه را فراهم كرد.
جالب است بدانیم كه اكثریت قریب به اتفاق كسانی كه در روز عاشورا در سپاه یزید شركت داشتند، به طرز فجیعی كشته شدند؛
و جالب تر آنكه آنهایی كه امام را باور داشتند، ولی حاضر به یاری اش نشدند و غیرمسئولانه از كنار فتنه یزید و اعوانش گذشتند، فردای عاشورا پیش خدای خود و وجدان خود سرافكنده شدند و راه توبه پیش گرفتند؛ ولی همین توابین نیز توسط عمال یزید كشته شدند. عملی كه اگر در زمان خودش صورت می گرفت، جلوی بروز فاجعه كربلا را می گرفت؛ ولی یاری نكردن امام دو ضرر را متوجه آنان كرد: اولاً از افتخار قرار گرفتن زیر پرچم امام و یاری اش محروم ماندند؛ ثانیاً همه آنان با تیغ حكومت جابر و ظالم یزید در خون خود غلطیدند، بي آنكه ثواب شهدای كربلا را داشته باشند.
و نیز جالب است بدانیم چه آنهایی كه امام را باور داشتند ولی یاری اش نكردند، و چه آنهایی كه برای بهره مندی چند روزی از زندگی دنیوی، اعتقاداتشان را در كناری نهادند و عهد شكستند، و چه آنانی روبروی امام ایستادند، هیچكدام به چشم اندازی كه از آینده داشتند نرسیدند؛ همه كشته شدند؛ چه توابینی كه با حسرت و اندوه یاری نرساندن به امام، با ضجه و درد دنیا را وداع كردند، و چه عهد شكنان، و چه آنهایی كه روبروی امام ایستادند.
حال عاشورای حسین (ع) با شیعیان و منتظران مهدی فاطمه (س) چه درسي می دهد؟
1- هر كس امامش را یاری كند، در دو جهان سرور و سالار مؤمنان است و اگر در این راه كشته شود، برترین شهیدان عالم است.
2- هر كس تعلل ورزد، این بار توبه اش را به پشیزی نمی خرند و تا ابدالدهر، خسران همراه وی خواهد بود.
3- هر كس روبروی امام بایستد، این بار هیچ امیدی به پیروزی اش نیست و به ید سپاهیان حضرت مهدی (ع) ذلت و سرافكندگی هر دو سرا، نصیبش خواهد شد.
پس ای منتظر مهدی (ع)، عاشورایی دیگر در راه است كه مهدی فاطمه (س) به یاری یاورانش برمی خیزد؛ پس منتظر فراخوان و یاری رساندن به امام عزيزت باش.
ما اهل كوفه نيستيم مهدي تنها بماند
ما سربداران مهدي فاطمه ايم
كه خصم را به عزاي تكرار عاشورا خواهيم نشاند.
سخنی کوتاه با بیعت کنندگان با امام زمان (عج)
بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدا شکر بی حد و عدد, خدایی را که دل های عاشقان مهدی فاطمه (س) را اینگونه در کنار هم گردآورده و آنها را از محبانی منفرد به یارانی نزدیک، در صفی واحد, در زیر پرچم «البیعت لله» و در بیعت با محبوب و مراد وجودشان گردآورده است.
و اما بعد از همه همرزمان (مشتاقان ظهور حضرت صاحب الزمان (عج)) که با اظهار عمق ارادت و اعتقاد, و اوج عشق شان به حضرت مهدی (ع) آسمانی بودن جنس دست نوشته هاشان در بیعت با حضرتش را به دیدگان هر بیننده ای به منصه ظهور گذاشته اند،سپاسگزاری نموده و به نوبه ی خود اظهار می دارم که احسنت بر شما عزیزان که مایه ی مباهات و شایسته کرامتید.
همرزمان ! اکنون که با امضای بیعت نامه, با حضرتش عهد بسته ایم که تا جان در بدن داریم برای مولایمان بکوشیم؛ بایستی با ایمانی راسخ, آنچنانکه شایسته آن امام عزیز است, گام های بعدی را استوارتر برداریم:
اولاً عاشقی که می خواهد زیر پرچم منجی عالم بشریت, منتقم خون تمامی مظلومان عالم از هابیل گرفته تا کودکان غزه و شام, و خاصه منتقم پهلوی شکسته فاطمه (س) و خون حسین (ع) باشد، باید جانی شایسته سربازی, و نفسی آراسته به صفات پسندیده و دلی بی قرار دیدار حضرتش داشته باشد. عزیزان بپذیریم که در عصر ظهور آن حضرت قرار گرفته ایم, ان شاء الله؛ بسیاری از نشانه های ظهور به وقوع پیوسته و برخی از مهمترین آنان نیز در حال وقوع است؛ از طرف دیگر, بشارت های عارفان معروف و صالحان واصل حاکی از نزدیک شدن ظهور فرس الحجاز, یعنی مهدی موعود (عج) می دهد؛ لذا باید این عصر طلایی را دریابیم و قدر شناسیم؛ و جسم و جانمان را برای سربازی, و شاید هم سرداری آماده کنیم؛ که تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل …
ثانیاً وظیفه ی همه ما در این مقطع حساس از تاریخ بشر, تبلیغ و آمادگی تمامی شیعیان, حتی پیروان دیگر مکاتب و مذاهب فکری جهان, برای ظهور حضرت صاحب الامر (عج) است. هنوز بسیاری از شیعیان بر این باورند که اگر حضرت حجت ظهور کند با کمال میل به استقبالش خواهند رفت. در حالی که غافلند از اینکه امام بدون یاری و سربازی شیعیان آماده و جان برکف ظهور نخواهند نمود (آنچنانکه در روایات متعدد به آن اشاره شده است).
آیا وظیفه شیعیان تنها به باور در وجود و حیات حضرت مهدی (عج) خلاصه شده است و اینکه معتقد باشند ایشان روزی ظهور خواهد کرد؟ آیا این برای شیعه دوازده امامی بودن کافی است؟ آیا در روایات و معتقدات شیعه, چیزی فراتر از این موضع صراحتاً بیان نشده است؟ اگر شیعیان به دقت, روایات مربوطه را مطالعه و مطابق سفارشات چهارده معصوم (ع)عمل می کردند, می توانستند تا بحال به رؤیت چهره بی مثال یوسف زهرا (عج) نایل شوند.
مشکل آنجاست که شیعه هنوز فرج خود را در فرج امام زمان نمی داند و به هنگام دعا, شاید آخرین دعایش ظهور امامش باشد و همین …. آیا این یعنی شیعه گری؟ بعنوان مثال اگر کسی در انتظار مسافری, یا دوستی باشد که بسیار برایش عزیز بوده و سالها او را ندیده است, در خانه می نشیند و به انتظار دیدنش در خانه می ماند؟ یا با شوق و اشتیاق به ایستگاهی که مسافرش در آن نقطه پیاده می شود, مراجعه می کند؟ و آمدنش را لحظه به لحظه رصد می کند؛ چشم به راهش است و اگر کمی تأخیر کند زمین و زمان را به هم می دوزد تا علتش را جویا شود. آیا ما شیعیان حقاً برای مهدی فاطمه (س) این چنینیم؟
عزیزان ! اکنون بر ما بیعت کنندگان فرض است که این باور را به عموم شیعیان تسری داده و راه ظهور حضرت را برای ایشان هموار سازیم؛ و این امر میسر نمی شود جز تبلیغ گسترده به هر وسیله ممکن و به هر صورتی که در توان تک تک افراد بیعت کننده می باشد. با انتشار این باور به سایر شیعیان سبب خواهد شد تا افراد بیشتری عاشقانه دیدارش را طلب کنند و ملتمسانه از خداوند ظهورش را تقاضا نمایند.
لذا در این مرحله از همه بیعت کنندگان با آقا امام زمان (عج) درخواست می کنیم که علاوه بر خودسازی بیش از پیش با تبعیت از دستورات قرآن کریم و فرمایشات اهل بیت (علیهم السلام), کار تبلیغی برای آن حضرت را گسترده تر و عمیق تر از گذشته دنبال کنند و در این مسیر از شما تقاضامندیم هرگونه ایده و نظری که به کمک، مشارکت و همفکری سایر بیعت کنندگان محتاج باشد را به اطلاع سایرین برسانند تا جنبه تبلیغی موضوع اثربخش تر،سهل تر و کاراتر به نتیجه دلخواه برسد.
ما باید به این نتیجه برسیم که همه ما خواهران و برادران ایمانی یک هدف مشترک داریم و آنهم زمینه سازی برای ظهور امام زمان (ع) در عصر ظهور, و سربازی و جانفشانی برای مولامان به هنگام ظهور است که انشاالله خداوند باقیمانده غیبت ایشان را به دل صبور زینب (س) بر ما ببخشد و این امر به زودی زود محقق شود.
شعر: بوی یار می شنوم
بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم
بیا دوباره به شب های کوفه برگردیم
نفاق ما به مرور زمانه محکم شد
برنده تر ز دم تیغ ابن ملجم شد
خدای من چه شد آن عهدها و پیمان ها
چرا هنوز سر نیزه هاست قرآن ها
رها شدیم و گرفتار زرق و برق شدیم
میان برکه ی مال و منال غرق شدیم
به ما که مرد خداییم کفر چیره تر است
قلوب خلق ز لیل المبیت تیره تر است
میان سینه ما خلق بی وفا، افسوس
برای حضرت مولا نمانده جا، افسوس
بیا به خانه ی ما هم نزول کن مهدی
بیا و خواهش ما را قبول کن مهدی
به سر براهی ما احتیاجی آیا هست؟
سیاهی دل ما را علاجی آیا هست؟
خدا گواست که من بوی یار می شنوم
صدای صیقل ِبر ذوالفقار می شنوم
میان باطل و حق چند ساعتی مانده
به حکم حضرت مهدی اشارتی مانده
ندای «بَیعتُ لله» از آسمان شب قدر
بشارت ظهور می دهد از کناره ی سَدر
«حسین ۫ غریب» به لبهایمان, ولی پیداست
هنوز در شب دلهایمان مهدی تنهاست
شناخت شش خصیصه ی عالیه ی امام زمان (ع)
در میان روایات وارده از ائمه معصوم (علیهم السلام) به روایتی از حضرت رسول اکرم برخوردم که در بسیاری از کتب شیعه و سنی به آن اشاره شده است:
«مَنْ مَاتَ وَ لَم يَعرف إِِمَامَ زَمانهُ, مَاتَ مَيْتَةً جَاهِلِيَّةً» یعنی «هركس بميرد و امام زمان خود را نشناسد, مرگش مرگ جاهلي است (گویی در زمان جاهلیت مرده است).»
لذا برآن شدم تا برخی از صفات عالیه ی انسان کامل, حضرت حجه ابن الحسن العسکری (ع), را به اختصار فراوان از شرح رساله انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه به قلم حضرت علامه حسن زاده آملی (شارح داود صمدی آملی) برداشت نموده و در شش خصیصه اصلی به دیده شما حق جویان برسانم:
1- حضرت اباصالح المهدی (ع) ولی الله است.
ولایت جذب حقایق اسمای حق متعال و پیاده شدن تمامی آنها در متن جان انسان کامل است؛ یعنی انسان کامل به اذن الله, حکیم است و علیم, سمیع است و بصیر, رحیم است و رحمن, محیی است و ممیت, خالق است و رازق, و … خلاصه آنکه از 73 حرف اسم اعظم الهی, 72 حرف آن را دارا است و یکی دیگر آن خاص حضرت حق متعال است و بس.
بهتر است بدانیم که بر اساس روایتی از امام صادق (ع) {کافی, ج 1, ص 220, حدیث 2} به حضرت عیسی (ع) دو حرف از اسم اعظم داده شده, به موسی (ع) چهار حرف, به ابراهیم (ع) هشت حرف, به نوح (ع) پانزده حرف, به آدم (ع) بیست و پنج حرف, و به محمد (ص) و تمامی خلفای صالحش از امیرالمومنین علی (ع) تا مهدی محمد (ص) هفتاد و دو حرف داده شده است.
نکته:وقتی آینه در مقابل آفتاب قرار گیرد, از خورشید درخشش دارد؛ قلبی که به طرف ولایت باشد, نیز به نور آن متجلی خواهد شد.
2- حضرت اباصالح المهدی (ع) خلیفه الله است.
آیه کریمه ی «انی جاعلٌ فی الارض خلیفه» (بقره/125) دلالت بر این دارد که تا خدا, خداست, هرگز دست از جعل خلیفه بر نمی دارد.
روشن است که خلیفه باید هر صفاتی را که مستخلفٌ عنه (خداوند متعال) دارد, داشته باشد؛ در غیر اینصورت خلیفه نخواهد بود. اگر کسی می خواهد در میان جمعی کسی را به جانشینی خود برگزیند, باید در میان آن جمع فردی را اختیار نماید که آن فرد نسبت به دیگران به خودش شبیه تر باشد. در واقع, خلیفه الله بایستی تمامی اسمای حسنای الهی را دارا باشد.
انسان کامل (حضرت حجه ابن الحسن (ع)) در مقام ولایت و خلافت مطلقه, استعداد تمامی موجودات نظام هستی را می داند و به مقدار ظرفیت وجودی شان از جانب خداوند بر آنها فیض رسانی می کند.
3- حضرت اباصالح المهدی (ع) قطب زمان است.
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در خطبه شقشقیه می فرمایند: «همچنان که سنگ آسیاب بر محور قطب دور می زند و برآن استوار و پایدار است, خلافت الهیه نیز قائم به انسان کامل است» که قطب عالم امکان است. به تعبیر دیگر, عالم به دور محور و قطب انسان کامل می چرخد.
در سوره ی مبارکه ی «عصر» وقتی خداوند به عصر قسم یاد می کند, مراد از عصر به صورت مطلق, عصر محمدی است که عصاره تمامی نظام وجود است. چرا که تمامی اسماء الله در آن جمع شده اند و مهدی آل محمد (عج) صاحب و دارنده ی این عصر است, و از اینرو به ایشان تعبیر به امام زمان و صاحب الزمان می کنیم که این دو ناظر به قطب بودن آن حضرت در این عصر است و بالاتر از وصف امام زمان , وصف صاحب الزمان است ؛ بدین معنی که حضرت مهدی (ع) نه تنها امام عالمیان است, بلکه صاحب زمان و مکان است.
4- حضرت اباصالح المهدی (ع) مصلح بریه الله است.
«بریه» به معنی خلق است و انسان کامل اصلاح کننده امور خلایق است؛ یعنی هر جانی که استعداد رسیدن به کماالات لایق انسانی را دارد, انسان کامل او را تکمیل می کند و قبض الهی را از جانب حق گرفته و به او اعطا می کند. در واقع, حضرت حجت (ع) مکمل نفوس مستعده می باشد.
5- حضرت اباصالح المهدی (ع) معدن کلمات الله است.
مخزن و اصل تمامی موجودات نظام هستی انسان کامل است و کسی که می خواهد از تمام اسرار حقایق عالم باخبر شود باید به جانب ایشان سفر کند که انسان کامل مفتاح ملک و ملکوت است و این تقرب به لفظ و زبان نیست, بلکه به قلب و حقیقت است.
نکته: یکی از راه های رسیدن به انسان کامل اسم شریف «آه» است. انسانی که از درد و اضطرار آه می کشد, انسان کامل را به فریادرسی فرامی خواند و آن وجود نازنین از او دستگیری می کند. در واقع انسانی که صاحب درد است تمامی زمینه ی رفع حاجاتش به واسطه ی همان آهی که در نهاد خود دارد مهیاست و فقط کافی است از این سرمایه درونی خود استفاده کند؛ تو گویی اصلاً او را مریض کرده اند تا از نهاد دلش یا الله بگوید و عجب آنکه همواره دردمندها از بی درد ها التماس دعا می خواهند …
توجه: آیا من و شمای منتظر امام زمان (ع) تابحال در فراق امام عزیزمان, برای رؤیت صورت و سیرت دلربایش و ظهور شریف ایشان, آهی از نهاد وجودمان کشیده ایم که کارساز باشد؟ آیا با همان سوز و آهی که از خداوند مهربان, شفای درد خودمان یا عزیزانمان را طلب کرده ایم, برای سلامتی وجود نازنین آن حضرت و تعجیل در فرج شان دعا کرده ایم؟
6- حضرت اباصالح المهدی (ع) حجت الله است.
حجت به معنای دلیل و راهنما است و انسان کامل راهنمای حق در نظام هستی است. انسان کامل به گونه ای است که وقتی کسی به چهره او می نگرد فقط حق می بیند, و اگر از او کلامی می شنود, جز حق نمی شنود و اگر از او فعل و اثری را می بیند جز حق مشاهده نمی کند.
نکته: آن کسی که لیاقت دارد تا از محضر امام زمان (ع) بهره مند شود, نیازی به ظهور جسمانی ندارد؛ بلکه به واسطه ارتقای نفسانی خود (خودسازی و توسل به وجود نازنین ایشان) از آن حضرت بهره می گیرند؛ اما در مقابل آن که در درون جانش اسباب شهود امام مطلق را فراهم نکرده است, ولو اینکه امام با بدن مبارک شان حاضر شود, بهره کافی و لازم را نخواهد برد و دیری نمی پاید که به حضرتش عادت کرده و از آنچه در درون جانش است غافل می ماند.
امام زمان (ع) انسان کاملی است که با ظهور شریف شان (که ان شاء الله نزدیک است), هفتاد و یک اسم از اسمای اعظم الهی, که تاکنون فقط یکی از آنها ظهور کرده است, قیام خواهد کرد و ما باید آنچنان خود را آماده کنیم که بتوانیم هر وقت اراده کردیم در محضر کریمه ی ایشان قرار بگیریم ؛ ان شاء الله
از نشانه های ظهور: کف دست روشنی که در فضا ظاهر می شود
عکسی را که مشاهده میکنید در یکی از سایتهای نجوم، در مقالهای به تاریخ «سوم آوریل 2009»، منتشر گردیده است، و شبیه یکی از علائمی که بطور مکرر در روایات و احادیث آمده است، و شاید بتوان گفت نشانه ظهور کسی است که همه ما در انتظار قدوم مبارکش هستیم، و بشارتی برای منتظران و مشتاقان ظهور حضرتش باشد.
این نه از باب تعیین تاریخ ظهور، بلکه از باب نزدیکی ظهور (ان شاء الله) و تنبه و عدم فراموشی ظهور حضرت مهدی (عج الله تعالی فرجهالشریف) و آمادگی دلها است، و نکته اصلی این است که تکوین و ظهور چنین صحنههایی از سحابیها در آسمان یکباره اتفاق نیفتاده، بلکه علم ناقص بشر، و تدریجی بودن آن، موجب شده با گذشت زمان و پیشرفت دانش نجوم، و دستیابی به تکنولوژیهای روز، ما بتوانیم به این تصاویر دست یابیم.
احادیث مربوط به «ظهور کف دست روشن در آسمان»، که از علائم پیش از وقوع «صیحه آسمانی» است و در اخبار رسیده از ائمه معصومین (ع) به آن اشاره گردیده است، یکی این است که پیش از ظهور آن یوسف زهرا, حضرت قائم آلمحمد (عج)، نشانههایی به وقوع می پیوندد، که خود دلالت بر قریبالوقوع بودن صیحه دارد.
به گزارش خبرگزاری مهر (آوریل 2009):
تلسکوپ چاندرا به تازگی تصویری شگفت انگیز از سحابی را به ثبت رسانده و به زمین ارسال کرده است که مشابه دست انسان بوده و تمامی انگشتان دست در آن قابل تشخیص است.
تصاویر جدیدی که به تازگی توسط سازمان ناسا ارائه شده است، صحنه ای از یک دامنه بزرگ ستاره ای را به ثبت رسانده است که ظاهری مشابه دست انسان دارد.
این تصویر توسط تلسکوپ چاندرا به ثبت رسیده و سحابی اشعه ایکسی را با 150 سال نوری وسعت نشان می دهد. در این دست کیهانی می توان به خوبی انگشتهای آبی رنگ و شبح مانند را از یکدیگر تشخیص داد. انگشت شست، اشاره، حلقه به خوبی مشخص بوده و انگشت میانی در هاله ای از ابرهای آتشین و قرمز رنگ قرار گرفته است.
به گفته اخترشناسان، این تب اختر به سرعت درحال چرخش به دور ستاره ای نوترونی است که انرژی شدیدی را به منظور شکل دهی ساختارهای پیچیده کیهانی به بیرون منتشر می کند. یکی از محصولات انرژی این ستاره، دست کیهانی است که در تصویر قابل مشاهده است.
بر اساس گزارش سی ان ان، سحابی B1509 که توسط یک ستاره فروپاشیده شکل گرفته است یکی از قدرتمندترین مولدهای الکترومغناطیسی در کهکشان به شمار می رود. این سحابی از جریان شدید الکترونها و یونهایی که در حدود هزار و 700 سال پیش در اثر پدیده ای ناشناخته جاری شده اند، شکل گرفته است.
به گفته متخصصان ناسا، ساختار انگشت مانند این سحابی نیز در اثر انرژی دهی به ذرات گازهای مجاور سحابی به وجود آمده است…
و اما برخی احادیث مربوط به ظهور کف دست روشنی در آسمان :
امیرالمؤمنین امام علی (ع) در فرازی از یک روایت، که در باب «احوال آخرالزمان» ایراد فرمودهاند، می فرمایند: «…آنگاه امور مردم هرگز اصلاح نمی شود، و هرگز نمی توانند در اطراف یک محور گرد آیند، تا هنگامی که منادی از آسمان بانگ بر می آورد که به سوی فلانی بشتابید و از او دور نشوید، سپس کف دستی در آسمان ظاهر میشود، و به سوی او اشاره میکند«.
امام صادق(ع) فرمود: نـداء (صیحه) حتمی است، و سُـفــیانی حتمی است، و یـمـانـی حتمی است، و قتل نـفـس زکـیـه حتمی است، و کـف دسـتـی که در آسمان ظاهر می شود حتمی است.
)الغیبة للنعمانی ص 262 - بحار الأنوار ج 52 ص 233)
امام رضا (ع): قبل از این امر (قیام قائم) سُـفـیـانـی و یـمـانـی و مـروانـی و شـعـیـب بن صالح و کـف دسـت خواهند بود.
)الغیبة للنعمانی ص 253- بحار الأنوار ج 52 ص 233)
تحقيقی پيرامون تولد و سن حضرت فاطمه معصومه
اهل بيت پيامبر(ع) چهره هاى پرفروغى به جهانيان عرضه كرده اند و نامشان مانند ستارگان درخشان در آسمان فضيلتها مى درخشد; درخشانترين ستاره در ميان بانوان هفتمين منظومه ولايت; فاطمه كبرى فرزند پاكيزه موسى بن جعفر(ع) است.
كه سالهاست تشنگان معرفت از حريمش زلال ايمان مى نوشند و عارفان با گذر بر زندگى فرزانه وارش و درك لحظه هاى آسمانى شدنش، درهاى عروج را به روى خود مى گشايند وبوى وصال را در گستره زمين منتشر مى سازند.
او والاترين دختر موسى است و از اين روست كه هر گاه نامى از پدر برده شود، يادى از او نيز به ميان مى آيد و به اين مناسبت در ويژه نامه موسى بن جعفر(ع) لحظاتمان را با نام و ياد وى عطرآگين مى سازيم.
با اذعان به اين حقيقت كه پيرامون زندگانى حضرت فاطمه معصومه(س)تحقيق كاملى صورت نپذيرفته است، به خاندان، اوضاع سياسى، عصر تولد، و نظراتى كه پيرامون تولد حضرت ارائه شده است، مى پردازيم.
سرود شكفتن تولد فاطمه معصومه(س) براى اهل بيت(عليهم السلام) اهميتى خاص داشت زيرا اين خبر قبل از تولد بارها توسط امام صادق(ع) اعلام مى شد و به اين ترتيب از همان ايام شيعيان به شناخت مقام والاى وى فرا خوانده مى شدند.
از جمله آنگاه كه گروهى از شيعيان رى نزد امام صادق(ع) آمدند، حضرت فرمود: آفرين بر برادران ما از اهل قم.
آنان گفتند: ما اهل رى هستيم.
ولى امام همان جمله پيشين راتكرار فرمود.
و ادامه داد: «الا ان لله تعالى حرما و هو مكه.
الا ان لرسول الله حرما و هو المدينه الا ان لاميرالمؤمنين حرما و هو الكوفه الا ان حرمى و حرم ولدى بعدى قم الا ان قم كوفتنا الصغيره.
الا ان للجنه ثمانيه ابواب ثلاث منها الى قم.
تقبض فيها امراه هى من ولدى و اسمها فاطمه بن موسى.
تدخل بشفاعتها شيعتناالجنه باجمعهم ».
براى خداوند حرمى است كه مكه است، حرم رسول، مدينه حرم اميرمومنان كوفه است وحرم من و فرزندانم قم است.
بدانيد قم كوفه كوچك ماست.
بدانيد بهشت هشت در داردكه سه در آن به سوى قم است.
بانويى از اولاد من در آنجا وفات مى كند كه نامش فاطمه دختر موسى است.
همه شيعيان ما به شفاعت او وارد بهشت مى شوند.
اين خبر و نحوه تعريف حضرت از قم به طور طبيعى مى توانست گروهى از اهالى رى را به عزيمت به سوى قم برانگيزد و درحقيقت اهميت ويژه اى را كه شهر قم به خاطر حضور فاطمه كبرى مى يافت براى آنان بازگو كند.
مى توان گفت به همين خاطر گروههايى از مردم قم از جمله صاحبان فكر وانديشه از آمدن چنين بانويى به قم مطلع بودند و براى فرا رسيدن آن زمان و يارى و پاسداشت مقدم وى لحظه شمارى مى كردند.
نكات ديگرى نيز از اين روايت به دست مى آيد از جمله اين كه قم حرم ائمه طاهرين است.
موضوعى كه در دهها روايت ديگراز زبان پيامبر(ص)، امام على(ع) و اغلب ائمه يكى پس از ديگرى به آن اشاره شده است.
در خبرى ديگر نيز امام صادق(ع) به پيشگويى تولد وى پرداخت.
آن روز يكى ازشيعيان به نزد حضرت آمد، امام را ديد كه با كودكى در گهواره سخن مى گويد.
گامى جلوتر نهاد و مبهوت از اين واقعه پرسيد: آيا با اين طفل سخن مى گوييد؟ امام اورا دعوت كرد تا با كودك در گهواره سخن بگويد.
مرد باز هم جلوتر آمد و سلام كرد.
كودك نه تنها جوابش را داد; بلكه گفت: اى مرد نامى را براى دخترت [كه تازه متولد شده است] انتخاب كرده اى كه خداوند آن را دشمن مى دارد پس نامش را عوض كن[وى نام دخترش را حميرا گذاشته بود] شگفتى مرد دو چندان شد.
آنگاه امام صادق(ع) فرمود: «اين كودك فرزندم موسى است.
خداوند از او دخترى به من عنايت مى كند كه نامش فاطمه است.
او را در سرزمين قم به خاك مى سپارند.
هر شخصى كه او را در قم زيارت كند، بهشت برايش واجب مى شود».
پاكيزه نسب پدرش موسى بن جعفر(ع) ملقب به كاظم، صابر، صالح و امين است كه روز يكشنبه، هفتم ماه صفر سال 128 هجرى قمرى در منطقه ابواء; محلى بين مكه ومدينه از بانويى پاكيزه به نام حميده به دنيا آمد.
ابوبصير درباره تولد موسى كاظم(ع)مى گويد: همراه امام صادق(ع) (سالى كه پسرش موسى بن جعفر(ع) متولدگرديده سال 128 ه.ق) براى شركت در مراسم حج به سوى مكه رفتيم.
وقتى به سرزمين «ابواء» (منزلگاهى بين مكه و مدينه) رسيديم، امام صادق(ع) براى ماصبحانه فراوان و خوب تهيه كرد، ما مشغول خوردن صبحانه بوديم كه فرستاده حميده(همسر امام صادق(ع » آمد و گفت:حميده مى گويد: درد زايمان گرفته ام، و شما فرموده ايد نسبت به اين پسر اقدامى نكنم.
امام صادق(ع) بى درنگ برخاست و همراه فرستاده حميده رفت، و پس از مدتى نزدى اصحاب بازگشت.
اصحاب پرسيدند: خداوند تو را شاد كند و ما را فدايت نمايد،جريان حميده چه بود؟ فرمود: خداوند حميده را سلامت داشت و به من پسرى عنايت فرمود، كه در ميان مخلوقاتش از همه بهتر است، و حميده در مورد آن نوزاد مطلبى به من گفت كه به گمانش من آن را نى دانم، در صورتى كه من به آن از او آگاهتر هستم.
پرسيدم: قربانت گردم، آن مطلب چه بود؟ پاسخ داد: حميده گفت; هنگامى كه آن نوزاد متولد شد، «دستهايش را بر زمين نهاد و سر به سوى آسمان بلند كرد».
من به حميده گفتم: اين كار، نشانه رسول خدا(ص) و نشانه وصى بعد از اوست.
امام كاظم(ع) در سال 179 ه.ق به دستور هارون زندانى شد و سرانجام در روزجمعه بيست و چهارم يا بيست و پنجم ماه رجب سال 183 در بغداد مسموم گرديد و به شهادت رسيد و پيكر پاكش را در شهر كاظمين به خاك سپردند.
مادر حضرت معصومه(س) حضرت معصومه(س) و امام رضا(ع) هر دو از يك مادر به نام «نجمه » (ستاره)متولد شده اند.
در كتابهاى تاريخى براى مادر حضرت ده نام و لقب ذكر شده است كه عباتند از: نجمه، تكتم، خيزران مرسيه، اروى، ام البنين، طاهره، سكن،سمانه، شقرا، صقر.
درباره زمان تولد، پدر، مادر، سن و مدت عمر نجمه خاتون اطلاعى در دست نيست ودرباره اينكه وى اهل چه منطقه اى بوده است، نيز اختلاف نظر وجود دارد.
از تاريخ تولد نجمه خاتون اطلاعى در دست نيست و از مقدار سن شريفش به هنگام شرفيابى به دودمان امامت چيزى نمى دانيم.
تنها چيزى كه در منابع حديثى آمده،اين است كه وى به هنگام تشرف به خانه امام كاظم(ع) دوشيزه بوده است.
اما درمورد تابعيت وى كه اهل چه كشورى بوده، تنها چيزى كه در دست است اين كه وى اهل مغرب بود و مغرب در اصطلاح به سه معنا اطلاق مى شود:
1-شمال آفريقا شامل; تونس، ليبى، مراكش و الجزاير
2-مراكش
3-اروپا براى تعيين منظور از مغرب بايد به واژه «مرسيه » استناد كنيم كه در ذيل «خيزران »گفته مى شود «مرسى » به سرزمينهايى در فرانسه، اسپانيا و الجزاير اطلاق مى شود،ولى چون به وى «سكن نوبيه » و «شقراء نوبيه » نيز گفته اند، اين احتمال كه منظور شمال آفريقاست، تقويت مى شود و از اين رو مرحوم خاتون آبادى به صراحت وى را اهل نوبه و زنگبار دانسته است، همچنين چون درباره نجمه خاتون واژه «مولده » (آنكه در كشور عربى متولد شده و نشو و نما يافته) به كار رفته لذااين احتمال كه اهل كشورهاى غربى باشد رد مى شود.
» اما درباره جايگاه رفيع مادرحضرت معصومه(س) همين نكته بس كه امام كاظم(ع) مى فرمود: او را جز به فرمان خداو به استناد وحى خدا نگرفتم.
چشمه كوثر و فرزندان امام كاظم(ع) فراوانى فرزندان نسل رسالت و ولايت از موضوعاتى است كه قابل انكار نيست هر چند گاه اين امر كه تعداد فرزندان ائمه به دهها نفر مى رسد براى برخى مورخان گران آمده وآنان سعى نموده اند به روش هاى مختلف از تعداد آنها بكاهند اما حقيقت اين است كه «كوثر» همان كوثرى كه خداى متعال در قرآن كريم سوره اى را به نامش نازل كرده،كليد حل مشكل است.
آن روز كه ابراهيم يگانه فرزند حضرت پيامبر در هفده ماهگى در مدينه طيبه رحلت كرد و در بقيع به خاك سپرده شد، گروهى از منافقان و دشمنان و دشمنان مرگ وى را علامت بريده شدن نسل رسالت و نابودى اسلام دانستند و باكنايه و زخم زبان دل وى را آزردند.
اين موضوع كه به شدت پيامبر را افسرده كرددر نهايت به نزول سوره مباركه كوثر انجاميد و خداى متعال چنين فرمود:
«بسم الله الرحمن الرحيم.
انا اعطيناك الكوثر فصل لربك و انحر ان شانئك هوالابتر» اعجاز اين سوره منحصر در حسن و حسين فرزندان بلافصل على(ع) نبود بلكه در نسلهاى بعدى نيز همين معجزه الهى جريان يافت.
و به روشنى مى توان اين معجزه آشكار را ديد.
كوثرى جوشان در نسل تمام ائمه به وديعه گذاشته شد كه نسل نبوت وامامت را زنده نگاه داشت.
مرورى بر فشارها و اعدامها و سياستهاى كينه توزانه حاكمان اموى و عباسى نشان مى دهد كه چگونه همين «كوثر جوشان » گاه تنها باريكه حفظ نسل ولايت بود.
از اين روى به نظر مى رسد نه تنها نبايد كثرت اولاد امامان موجب بروز سؤال شود بلكه ظهور اعجاز الهى «كوثر» در طول حيات ائمه بايد مارا به شگفتى و تحسين وا دارد.
يكى از اين امامان معصوم كه به كثرت اولاد مشهور است امام موسى كاظم(ع) است كه تمام تاريخ نويسان به تعدد فرزندانش گواهى داده اند.
در بين نويسندگان تا آنجا كه ما جستجو كرده ايم تنها عباس فيض نويسنده انجم فروزان به اين حقيقت ظريف دست يافته و جارى كوثر را در نسل امام كاظم به تماشانشسته است.
وى مى نويسد: «موضوع كثرت نسل پيغمبر اكرم از چيزهايى است كه به شهادت حس و تاريخ به هيچ وجه قابل انكار نيست.
چنانچه خداوند تبارك و تعالى هم در قرآن مجيد در آنجايى كه مى فرمايد: انااعطيناك الكوثر فصل لربك و انحر ان شانئك هو الابتر بدين معنى تصريح فرموده زيرا به اتفاق مفسرين منظور از كوثر كثرت نسل است و شان نزول اين سوره آن است كه ازدياد در نسل با كمتر تاملى در اين عصر اعجاز قرآن ثابت مى گردد زيرا ذريه پيغمبر در كثرت چنانند كه كوچكترين ديه و قريه اى را هم از آن ها خالى نمى توانديافت با اينكه از طرف بنى اميه و بنى عباس و خلفاى آنها براى اضمحلال اين شجره طيبه و قطع نسل اين دودمان شريف منتهاى كوشش و جديت اعمال و به منظور انقراض سلسله فاطميين انواع دسائس برانگيخته گشت كه كربلا و قتل هفتاد و دو نقر ياران حسينى حتى اطفال شيرخوار و عمليات منصور دوانيقى و متوكل براى نمونه كفايت مى كند.
قتل ذريه پيغمبر در طف يا زنده زنده در گور كردن و در وسط پايه ها گذاردن وهزارها كشتارهاى ديگر كه همواره پى در پى جريان داشت يك سلسله عوامل ممتدى بودند كه قطع نسل پيغمبر را ايجاب مى كرد و در عين حال اين سلسله جليله امروزه چنان توسعه پيدا كرده اند كه شرق تا غرب را فرا گرفته اند و در طرف مقابل ذره امويان و دودمان عباسيان با تمام قدرت و عظمت سلطنت و خلافتى كه دارا بودند ودر قرون متمادى در ناز و نعمت زندگانى مى كردند امروزه كوچكترين اثرى هم ازآن ها ديده نمى شود و شايد در سراسر اين كشور هم يك نفر اموى يا عباسى وجودنداشته باشد و در كتاب سياده الاشراف مسطور است موقعى كه حسين بن على(ع) شهيدگشت در طايفه بنى اميه دوازده هزار گهواره طلا و نقره وجود داشت كه اطفال شيرخوار خود را در آنها مى جنباندند و از براى سيدالشهدا(ع) فرزندى نبود جز سيدسجاد(ع) معذالك از بنى اميه نسلى باقى نيست و از سادات حسينى و رضوى در هرمنطقه جماعتى وجود دارند.
اين است نمونه اى از آثار حقيقت و آن بود عواقب ظلم وستم.
» تعداد فرزندان شيخ مفيد37 فرزند (18 پسر،19 دختر)، ابن خشاب (20پسر، 18 دختر)، سبط ابن جوزى (20 پسر، 20 دختر)، ابن شهرآشوب 30 فرزند،عمده الطالب 60 فرزند (37 دختر،23 پسر)، كشف الغمه 38 فرزند (18 پسر، 20دختر) براى حضرت نقل كرده اند.
در باره حضرت معصومه(س) بايد گفت كه طبق همه نقلها نام فاطمه(س) ذكر شده است چه طبق نظر آنها كه فاطمه را 2 نفر يا 4 نفر ذكر كرده اند زيرا در هر صورت فاطمه معصومه(س) همان فاطمه كبرى است كه همه مورخان در باره وى اتفاق نظردارند.
عصرى كه او شكفت دورانى كه مى رفت به شكفتن فاطمه معصومه بيانجامد،همزمان با امامت امام موسى بن جعفر(ع) بود كه در سال 148 ه.ق به امامت رسيدو مدت 35 سال به امامت پرداخت، خلفاى بنى عباس در اين دوران آنچنان عرصه را برامام و شيعيان تنگ كردند كه راويان به هنگام روايت نمى توانستند صريحا از نام حضرت ياد كنند و ناگزير كنيه هاى حضرت مانند (ابى ابراهيم و ابى الحسن) يا القاب وى مانند (عبد صالح، عالم و .) را به كار برند و يا صرفا به رمز و اشاره مانند «رجل » بسنده مى كردند.
تقيه در اين ايام شدت يافت و منصور، مهدى، هادى و هارون چنان وضعى پيش آوردندكه امام حتى از لحاظ مالى براى اداره زندگى و دخترانش در مضيقه قرار گرفت.
هارون آنگاه كه به حكومت رسيد، حضرت را زندانى كرد، گاه حضرت را آزاد مى كرد،دوباره زندانى مى ساخت و همين وضع تا مدت 14 سال ادامه يافت.
هارون با رفتارآميخته به قساوت و سنگدلى چنان رعب و وحشتى به وجود آورد كه شيعيان هرگز طعم امنيت را نچشيدند.
در چنين عصرى بود كه زمان تولد حضرت معصومه(س) فرا مى رسيد.
تا آن روز 25 سال بود كه على بن موسى الرضا(ع) يگانه فرزند نجمه خاتون بود،او اين همه سال را در آرزوى تولد فرزندى ديگرى سپرى كرده و چشم به راه تولدكودكى بود كه امام صادق(ع) بشارت شكفتنش را دهها سال قبل داده بود.
نجمه همه اين سالها را هر چند منتظر ولى مطمئن سپرى كرد، على بن موسى الرضا(ع) نيزشادان و منتظر بود و تولد خواهرى بعد از دهها سال برايش مهم و جالب مى نمود،خانه اى كه نجمه در آن منتظر تولد فرزندش بود، هنوز بوى رسالت را با خود داشت;زيرا اولين بار كه پيامبر(ص) به مدينه آمد، مدتى در آن خانه ساكن شد، لحظات به كندى مى گذشت، بوى باران كوچه هاى مدينه را آكنده كرده بود و نسيم شكفتن كوچه هارا يكى پس از ديگرى پشت سر مى گذاشت تا اين كه عطر خبر تولد كودكى به زلالى كوثررسول را به خانه موسى بن جعفر(ع) آورد و به همه انتظارها پايان بخشيد.
زمان تولد در سال، ماه و روز تولد فاطمه معصومه(س) اختلافات عمده اى وجود داردكه اصلى ترين عامل، خفقان حاكم بر عليه شيعيان بود تا آنجا كه امنيت آنها تنهابا تقيه محفوظ مى ماند.
در چنين زمانى كه اسامى كنيزها و رقاصه هاى مجالس وهمنشين هاى دربار فاسد عباسيان به دقت ثبت مى شد، تولد و وفات اهل بيت در سكوتى مرگبار اتفاق مى افتاد.
همچنين بايد افزود: منعكس نشدن تاريخ مواليد و وفيات بانوان اهل بيت عموميت دارد به طورى كه تاريخ وفات حضرت فاطمه، مدفن حضرت زينب،تولد و وفات ام كلثوم، مادران همه امامان از امام زين العابدين(ع) تا امام عصر(عج) و دختران امامان از امام حسن تا امام عسكرى(عليهم السلام) كاملا مجهول است.
با اين حال محققان با تكيه بر حدس و گمان و گاه استدلال، مستندات و شواهدتاريخى در صدد يافتن تاريخ دقيق يا تخمينى تولد و وفات وى برآمده اند در نهايت دو نظريه در اين باره به وجود آمده است كه عبارتند از: 1 تولد وى در سال «183» اتفاق افتاد.
اين نظريه در برخى نوشته هاى معاصرين بدون ذكر سند نقل شده است.
از جمله; مهدى سلطان العلما رازى در سال 1339 ضمن رساله اى درباره اعمال جمكران مى نويسد: در كتاب «نزهه الابرار فى نسب اولاد الائمه الاطهار» و كتاب «لوامع الانوار فى طبقات الاخيار» كه كتاب مفصلى است چنين ضبط شده است «ولاده فاطمه بنت موسى بن جعفر(عليهم السلام) فى مدينه المنوره غره ذى القعده بقيه ازصفحه 37 الحرام سنه ثلاث و ثمانين و ماه بعد الهجره النبويه.
» اما به دلايل مختلفى اين نظريه از سوى محققان رد شده است.
ذبيح الله محلاتى در رياحين الشريعه مى نويسد: آنچه را كه برخى از جهت بعضى از اغراض نسبت مى دهند كه فلانه مجتهد در مدينه طيبه تعين يوم وفات و تولد آن، تو را از كتاب لواقح الانوار استخراج كرده،بى اصل است زيرا كتاب لواقح الانوار در نظر من موجود است و اصلا چنين مطلبى در اونيست.
احتمال دادم كتاب ديگرى باشد تا اينكه خدمت علامه نسابه دانشمند آقانجفى; شهاب الدين تبريزى شرفياب شدم.
اين مطلب را عنوان كردم، فرمود: من كسى راكه چنين جعلى كرده، ملاقات كردم.
معلوم شد غرضى داشته كه ذكر آن مصلحت نيست.
تجاوز الله عن الله.
همچنين درصورت قبول اين نظريه سال ولادت حضرت معصومه يا سال شهادت پدر بزرگوارش (183 ه.ق)
مصادف مى شود حال آنكه بعد از فاطمه معصومه اين امام همام صاحب سه دختر ديگرنيز شده است كه لازمه اش وجود فاصله بين تولد فاطمه معصومه و آنها و زندانى شدن پدر (4 سال) و شهادتش 25 رجب سال 183 ه. ق خواهد بود.
خصوصا اينكه حضرت چهارسال آخر عمرش را در زندان گذرانده است و از خانواده اش كه در مدينه بودند، دوربود.
2-تولد در سال 173 ه. ق واقع شد.اين نظريه از طرفداران بيشترى برخوردار است كه ضمن رد دلايل سال 183، صدق مدعيان اين نظريه نيز به اثبات مى رسد. مرحوم شيخ على نمازى صاحب مستدرك السفينه ذيل ماده فطم با قاطعيت تمام در اين باره مى نويسد: «فاطمه المعصومه المولوده فى غره ذى القعده سنه 173 ه. ق.» مرحوم عمادزاده اصفهانى نيز بدون ابهام معتقد است كه حضرت در ماه ذى قعده سال 173متولد شد.
در اين صورت شش سال تا زمان زندانى حضرت فرصت باقى خواهد ماند كه بگوييم سه فاطمه ديگر در اين مدت متولد شده اند
درباره وفات حضرت معصومه(س)
فردا روز وفات حضرت معصومه (س)است.نام شريف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترين لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شيعيان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مكرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نيز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از يك مادر هستند
ولادت آن حضرت در روز اول ذيقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدينه منوره واقع شده است. ديرى نپاييد كه در همان سنين كودكى مواجه با مصيبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربيت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت.
در سال ٢٠٠ هجرى قمرى در پى اصرار و تهديد مأمون عباسى سفر تبعيد گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون اين كه كسى از بستگان و اهل بيت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.
يك سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق ديدار برادر و اداي رسالت زينبي و پيام ولايت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حركت كرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد.
اين جا بود كه آن حضرت نيز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زينب(س) پيام مظلوميت و غربت برادر گراميشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبيت (ع) را با حكومت حيله گر بنى عباس اظهار مى كرد. بدين جهت تا كاروان حضرت به شهر ساوه رسيد عده اى از مخالفان اهلبيت كه از پشتيبانى مأموران حكومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتيجه تقريباً همه مردان كاروان به شهادت رسيدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نيز مسموم كردند.
به هر حال ، يا بر اثر اندوه و غم زياد از اين ماتم و يا بر اثر مسموميت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بيمار شدند و چون ديگر امكان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسيد: از اين شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببريد، زيرا از پدرم شنيدم كه مى فرمود: شهر قم مركز شيعيان ما است.
بزرگان شهر قم وقتى از اين خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى كه «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى كشيد و عده فراوانى از مردم پياده و سواره گرداگرد كجاوه حضرت در حركت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربيع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى كه امروز «ميدان مير» ناميده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار ميزبانى حضرت نصيب او شد.
آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در اين شهر زندگى كرد و در اين مدت مشغول عبادت و راز و نياز با پروردگار متعال بود. محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستيه به نام «بيت النور» هم اكنون محل زيارت ارادتمندان آن حضرت است.
سرانجام در روز دهم ربيع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پيش از آن كه ديدگان مباركش به ديدار برادر روشن شود، در ديار غربت و با اندوه فراوان ديده از جهان فروبست و شيعيان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجليل فراوان پيكر پاكش را به سوى محل فعلى كه در آن روز بيرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشييع نمودند. همين كه قبر مهيا شد دراين كه چه كسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشكل شدند، كه ناگاه دو تن سواره كه نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پيدا شدند و به سرعت نزديك آمدند و پس از خواندن نماز يكى از آن دو وارد قبر شد و ديگرى جسد پاك و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاك نهان سازد.
آن دو نفر پس از پايان مراسم بدون آن كه با كسى سخن بگويند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.بنا به گفته بعضي از علما به نظر مى رسد كه آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا كه معمولاً مراسم دفن بزرگان دين با حضور اوليا الهي انجام شده است.
پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سايبانى از بوريا بر فراز قبر شريفش قرار داد تا اين كه حضرت زينب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢٥٦ هجرى قمرى اولين گنبد را بر فراز قبر شريف عمه بزرگوارش بنا كرد و بدين سان تربت پاك آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبيت (ع). و دارالشفاي دلسوختگان عاشق ولايت وامامت شد. سالروز وفات آن حضرت به تمام عاشقان حضرتش تسلیت باد.
شمیم گل «ربیع الثانی»...
شمیم گلهای «ربیع الثانی»، فضای «مدینه» را فرا میگیرد و لحظه ها آکنده از عطرِ «صلوات» میشود. آری! کسی میآید که بهارانه ی ربیع الثانی را علت طراوت و درون مایه شگفت زیبایی ست.