مدیریت استانی کردستان

  • خانه 
  • تماس  

شعر: بوی یار می شنوم

02 اسفند 1391 توسط صالحی


بیا که عزم به رفتن کنیم اگر مَردیم

بیا دوباره به شب های کوفه برگردیم

نفاق ما به مرور زمانه محکم شد

برنده تر ز دم تیغ ابن ملجم شد

خدای من چه شد آن عهدها و پیمان ها

چرا هنوز سر نیزه هاست قرآن ها

رها شدیم و گرفتار زرق و برق شدیم

میان برکه ی مال و منال غرق شدیم

به ما که مرد خداییم کفر چیره تر است

قلوب خلق ز لیل المبیت تیره تر است

میان سینه ما خلق بی وفا، افسوس

برای حضرت مولا نمانده جا، افسوس

بیا به خانه ی ما هم نزول کن مهدی

بیا و خواهش ما را قبول کن مهدی

به سر براهی ما احتیاجی آیا هست؟

سیاهی دل ما را علاجی آیا هست؟

خدا گواست که من بوی یار می شنوم

صدای صیقل ِبر ذوالفقار می شنوم

میان باطل و حق چند ساعتی مانده

به حکم حضرت مهدی اشارتی مانده

ندای «بَیعتُ لله» از آسمان شب قدر

بشارت ظهور می دهد از کناره ی سَدر
«حسین ۫ غریب» به لبهایمان, ولی پیداست

هنوز در شب دلهایمان مهدی تنهاست

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: شعر لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدیریت استانی کردستان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فرهنگی
  • عرفه
  • دل نوشته
  • مناسبتی
  • خبر فرهنگی
  • خبر آموزشی
  • مقدمه
  • آخر زمان و مهدویت
  • قرآن
  • احادیث
  • مسائل شرعی
  • داستان
  • شعر
  • توصیه های بزرگان
  • پیامبران الهی
  • پاسخ به شبهات دینی و اعتقادی
  • دعا
  • خبر پژوهشی
  • پزشکی
  • تحقیق
  • مسابقه
  • متفرقه
  • ولایت مداری
  • حدیث

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

امام زمان

مهدویت امام زمان (عج)

سوره قرآن
ذکر روزهای هفته

آمارگیر وبلاگ

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس