مدیریت استانی کردستان

  • خانه 
  • تماس  

چرا باید برای امام حسین(ع) که در 1400 سال پیش شهید شده اند، این قدر عزاداری کرد؟

28 مهر 1394 توسط صالحی

پرسش

چرا باید برای امام حسین(ع) که در 1400 سال پیش شهید شده اند، این قدر عزاداری کرد؟ (لطفاً با بیان دلایل عقلانی، یا با روایات معتبر و یا با آیات قرآن توضیح دهید؟

پاسخ

حوادث گذشته ی هر جامعه می تواند در سرنوشت آن جامعه و جوامع دیگر، آثار عظیمی داشته باشد. اگر حادثه، حادثه ی مفیدی بوده و در جای خود دارای آثار و برکاتی بوده است، بازنگری، بازسازی و زنده نگه داشتن آن می تواند آثار و برکات زیادی داشته باشد و فراموش کردن آن موجب خسارت های جبران ناپذیری برای جامعه بشری است؛ زیرا حوادث مهمی که در تاریخ ملت ها به وجود می آیند هزینه های زیادی را برای ملت ها به همراه دارد، چه هزینه های مادی و چه هزینه های معنوی؛ نظیر از دست دادن انسان های بزرگ، رنج و مشقت و محرومیت های یک ملت و ….
بنابراین، این حوادث بزرگ و درس ها و تجربه هایی که انسان ها باید از آن بیاموزند از سرمایه های عظیم هر ملت، بلکه تمام بشریت است و عقل حکم می کند چنین سرمایه هایی حفظ و احیا شده و مورد بهره برداری قرارگیرد.
بی شک، حادثه عظیم عاشورا که داری ابعاد متعددی است، یکی از حوادث پر هزینه برای بشریت بوده است؛ چرا که با هزینه ای چون شهادت امام معصوم (ع) (انسان کامل) و یاران با وفای آن حضرت و رنج و سختی کشیدن خانواده و اطفال آن حضرت و … به دست آمده است.
از طرف دیگر، این حادثه یک حادثه و واقعه ی شخصی (برای منافع شخصی و گروهی و طایفه ای) نبوده است، بلکه واقعه ی کربلا و شهادت حسین بن علی(ع) و یاران با وفایش یک مکتب است که دارای درس ها و اهداف و عبرت هایی همچون: توحید، امامت، امر به معروف و نهی از منکر، حقیقت خواهی، ظلم ستیزی، کرامت نفس، عزت و … می باشد.
اگر این مکتب انسان ساز، نسل به نسل بین انسان ها منتقل شود، بشریت می تواند به ازای هزینه ای که برای آن متحمل شده است، از آن سود برده، حداکثر بهره برداری را بنماید. ولی اگر خدای نخواسته این حادثه فراموش شده ، یا تحریف گردد، بیشترین ضرر متوجه جامعه ی بشری و مخصوصاً جامعه ی دین داران می شود. و اگر می بینیم در کلمات ائمه معصومین (ع)[1] بر عزاداری و برپایی مجالس عزای آن حضرت تأکید شده است، از آن جهت است که مکتب انسان ساز آن حضرت همواره زنده و پویا باقی بماند و تجربه ی پیروزی خون بر شمشیر و حقیقت خواهی بر حق ستیزی برای همیشه همچون مشعلی فروزان، روشن­گر راه انسان ها باشد.
این تأکیدات حضرات معصومین (ع) باعث شده است تا مجالس عزاداری امام حسین(ع) از زمان شهادت آن حضرت تا به امروز، به صورت یک جریان زنده و فعال و انقلابی درآید و هزاران شاعر و نویسنده و خطیب، در این باره مطلب ارائه کنند. هر چند دشمنان، تلاش های گسترده ای در جهت تحریف این واقعیت عظیم نموده اند ولی همین مجالس عزاداری باعث شده است، اسلام برای همیشه زنده بماند و مبارزه با ظلم و ستم و تجاوزگری به عنوان یکی از شعارهای حسین بن علی (ع) در سراسر جهان طنین انداز شود.
همان گونه که بیان شد، حفظ و حراست و زنده نگه داشتن وقایع عاشورا مساله ای است که عقل به روشنی بر آن دلالت دارد و سیره و روش حضرات معصومین(ع) بر زنده نگه داشتن چنین مراسم و مجالسی بوده است؛ امام رضا (ع) می فرماید: «روش همیشگی پدرم (امام موسی بن جعفر (ع)) این بود که هرگاه محرم فرا می رسید، روز گریه و مصیبت او بود و خنده ای در چهره نداشت تا دهه ی عاشورا سپری شود، روز عاشورا روز گریه و سوگواری و مصیبت او بود.»[2]
علقمه بن محمد حضرمی می گوید: «امام باقر (ع) برای حسین(ع) گریه می کرد و ناله سر می داد و به هر کس در خانه اش بود دستور می داد گریه کند و در منزل آن حضرت، مجلس سوگواری و عزاداری تشکیل می شد و آن مصیبت را به همدیگر تسلیت می گفتند.»[3]
باید دانست که حضرت حسین بن علی(ع) با آن مقام و مرتبه ای که در پیشگاه خداوند متعال دارند، نیازی به چنین مراسم عزاداری ندارند و تأکید ائمه اطهار (ع) بر برپایی چنین مجالسی، به خاطر آثار و برکات این مجالس است که بعضی از آنها عبارتند از[4]:
1. ایجاد وحدت و یکپارچگی در بین صفوف پراکنده ی پیروان حضرت اباعبدالله (ع)؛ همان طوری که مراسم حج، وحدت و همدلی را در بین مذاهب و فرق اسلامی ایجاد می کند، این مجالس وحدت و همبستگی و اتحاد را در بین شیعیان و علاقه مندان آن حضرت مستحکم می سازد.
2. آشنا شدن مردم با راه و رسم ائمه ی دین؛ زیرا این مجالس بهترین مجال و بهترین فرصت برای بیان سیره و اهداف آن بزرگواران است و کسانی که در این گونه مجالس شرکت می کنند، بیشترین آمادگی را برای دریافت چنین مطالبی دارند.
3. ایجاد پیوند قلبی با حجج الهی و بهره مند شدن از عنایات خاصه آن بزرگواران؛ زیرا در کلام ائمه (ع) سفارش زیادی به برپایی چنین مجالسی شده است و برپایی این گونه مجالس، در حقیقت ارج نهادن و اطاعت کردن از دستورات امامان معصوم(ع) است، و بدیهی است که این اطاعت امر، از جانب آن بزرگواران بی پاسخ نخواهد بود.
4. وقتی در بیان واقعه ی عاشورا، ظلم ها و انحرافات و منکرات دشمنان اسلام بیان می گردد و چهره ی واقعی مدعیان خلافت اسلامی بر ملا می شود، اذهان مخاطبان و شنوندگان به انحرافات موجود در جامعه ی خودشان، معطوف می گردد و درصدد اصلاح جامعه ی خویش ، با دوری کردن از یزید هر زمان و اطاعت از حسین زمان خویش، بر می آیند و در می یابند که ظلم ها و انحرافات و منکرات، اختصاص به زمان خاصی نداشته و در هر زمان ممکن است جامعه به چنین حوادثی دچار شود؛ به عبارت دیگر این مجالس موجب بصیرت و آگاهی انسانها نسبت به زمان خویش می شود و در این مجالس است که انسانها نسبت به وظایف خود، آگاه می شوند.
اینها بخشی از آثار و برکات مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین(ع) می باشد که در صورت تعطیل شدن چنین مجالسی، جامعه از آن محروم خواهد بود.
نکته ی قابل توجه این است که بزرگداشت واقعه ی عظیم عاشورا باید به بهترین وجه ممکن صورت بگیرد؛ ممکن است بتوان با بر گزاری سمینار علمی یا ساختن فیلم و نوشتن کتاب و رمان، یاد و خاطره ی آن واقعه را زنده نگه داشت، اما هیچ کدام از اینها بهترین روش نیست؛ زیرا انسان مجموعه ای است از ابعاد مختلف معرفتی، اجتماعی، غریزی، احساسی و عاطفی و … و اگر ما بخواهیم حادثه و واقعه ی مهم و با ارزشی همچون واقعه ی کربلا را به نحو احسن زنده نگه داشته، بشریت را از مواهب آن بهره مند سازیم، باید تعظیم و بزرگداشت آن به نحوی باشد که همه ی این ابعاد وجود انسانی در زنده نگه داشتن آن نقش داشته باشند. بنابراین، مجالس عزاداری امام حسین(ع) به نحو مرسوم از زمان ائمه طاهرین (ع) تا امروز که همیشه با اندوه و اشک و بیان مصائب همراه بوده، به نحوی که احساسات و عواطف انسان ها را برانگیزد، بهترین شیوه برای زنده نگه داشتن این مجالس است؛ زیرا در این روش، علاوه بر اینکه جزئیات این واقعه مورد شناخت و معرفت قرار می گیرد، با عمق جان حاضران پیوند می خورد و از این جهت همه خود را در برپایی چنین مجالسی موظف می دانند و سعی می کنند با امکانات موجود (مال،علم،قلم،بیان و …) این مجالس را بر پا سازند.
البته در این زمینه باید همواره متوجه انحرافات و کج روی هایی بود که ائمه (ع) و رهبران دینی پیوسته به ما هشدار داده اند.
علاوه بر این، از آنجایی که حسین بن علی (ع) شهید راه انسانیت و ارزش های بشری است،تمام نسل ها، به حکم فطرت انسانی و حس «حق شناسی» بر خود لازم می دانند که از جان فشانی ها و فداکاری های آن حضرت و یارانش تقدیر و تشکر نمایند(در قالب برگزاری چنین مجالسی).
بنابر آنچه گفته شد این بشریت است که برای حفظ و پاسداری از ارزش های انسانی و حرکت به سوی آنها، نیازمند است تا نام و یاد و خاطره ی آن حضرت را همیشه زنده نگه دارد و اگر روزی نام حسین بن علی(ع) و خاطره ی رشادت ها و ارزش ها و آرمان های آن حضرت فراموش شود، این جامعه بشری است که ضرر خواهد نمود.
این مطلب مورد تأیید و تأکید قرآن مجید نیز می باشد و قرآن مجید در سوره ی ابراهیم(ع) به حضرت موسی(ع) دستور می دهد که ایام الله را به مردم یادآوری نماید:«… و ذکّرهم بایام الله انّ فی ذلک لایات لکل صبّار شکور»؛[5] یعنی: «روزهای خداوندی را به مردم متذکر شو، زیرا در این روزها نشانه هایی برای انسان های صبور و شکرگزار است.»
استاد علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می فرماید: « به طور مسلم، منظور از ایام الله، آن زمان هایی است که امر خدا و وحدانیت او و سلطنت او ظاهر شده و یا ظاهر می شود… و نیز ایامی که رحمت الهی به ظهور می رسد، البته آن ایامی که نعمت های الهی آن چنان ظاهر شده اند که در دیگر ایام به آن روشنی نبوده است؛ مانند روزی که حضرت نوح(ع) از کشتی بیرون آمدند و روزی که حضرت ابراهیم (ع) از آتش نجات یافت و….»[6]
بر این اساس، واقعه ی عاشورا و بقا و حیات اسلام با حزن حسین بن علی(ع) و یارانش، یکی از مصادیق ایام الله است که همه ی ما مأمور به یادآوری و تنظیم و بزرگداشت آن هستیم.

[1] بحارالانوار، ج44، ص 292؛ وسائل الشیعه، ج3، ص282.
[2] وسائل الشیعه، ج10، ص394.
[3] وسایل الشیعه، ج10، ص398.
[4] برای آگاهی بیشتر، نک: نمایه ی گریه‏ى زائران بقیع.
[5] ابراهیم، 5.
[6] ترجمه­ی­ المیزان، ج2 ، ص23.

 نظر دهید »

آیا می توان کیفیت ادای نذر را تغییر داد؟

24 مهر 1394 توسط صالحی

چهل روز روضه نذر کرده‌ام اما شرایط خانه‌ام طوری نیست که همه چهل روز را روضه‌خوانی داشته باشم. چکار کنم؟
در احکام نذر آمده است که اگر نذر با شرایط شرعی باشد عمل به آن الزام آور و واجب است و در صورتی که شخص دیگر توانایی عمل به نذر را نداشته باشد و نتواند عمل کند، وجوبش ساقط است. بنابراین اگر توانایی عمل به نذر را ندارید و نذرتان هم مقید بوده که در خانه باشد و الان هم در خانه نمی‌توانید به آن عمل کنید دیگر واجب نیست. اما اگر نذر، مطلق بوده و قبلا در خانه این مراسم را برگزار می‌کردید و الان اگر جای دیگر بتوانید مراسم را برپا کنید عمل به نذر واجب است. بنابراین خلاصه پاسخ سوال این شد که اگر کسی نذری کرده که با شرایط صحیح بوده و بر او واجب شده و الان دیگر توانایی عمل به آن نذر را ندارد یا از نظر مالی یا از نظر توانایی بدنی یا از جهات دیگر، الان عمل به نذر ساقط است و دیگر واجب نیست.
آیا تغییر نذر از محلی به محل دیگر یا از نوعی به نوع دیگر به ضرورت آیا جایز است؟ مثلا نذر داشته به عزاداران شربت بدهد و حالا چون هوا سرد شده حالا شیر گرم بدهد.
اگر نذر با شرایط شرعی باشد که از جمله آنها خواندن صیغه نذر است که در نذر حتما باید صیغه خوانده شود، این جمله باید گفته شود یا به صورت عربی که “للّه علیّ” که چنین کاری انجام دهم، یا به زبان فارسی مثلا گفته شود “برای خداست به عهده من” که چنین کاری را انجام دهم - حالا ممکن است شرطی هم داشته باشد که اگر بیمارم خوب شد، صاحب خانه شدم اگر مثلا در فلان آزمون موفق شدن و امثال اینها – که اگر شرط محقق شده عمل به نذر واجب می‌شود. اگر نذر واجب شد دیگر تغییر در آن ممکن نیست. اگر عمل به آن نذر موضوع دیگر ندارد، یعنی مثلا نذر کرده بوده شربت بدهد دیگر هوا سرد است و عمل به آن نذر واجب نیست. اما آیا اگر به جایش به مردم و عزاداران شیر گرم دهد اشکال دارد؟ نه اشکال ندارد. ثواب آن را هم میبرد اما از نظر حکم شرعی که آیا واجب است یا نه؟ نظر حضرت آقا این است که اگر به هر حال موضوع منتفی شد و نمی‌شود به آن عمل کرد و در حقیقت در مورد خودش خرج نمی‌شود، عمل به آن واجب نیست. حالا اگر دلش بخواهد ثوابی ببرد اشکالی ندارد، مثلا به جای شربت شیر گرم به عزاداران بدهد.

پاسخ حجت‌الاسلام والمسلمین فلاح‌زاده، کارشناس مسائل فقهی مطابق با فتاوای حضرت‌ آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای

 نظر دهید »

آیا گرفتن پول برای روضه‌خوانی اشکال دارد؟

24 مهر 1394 توسط صالحی

آیا گرفتن پول برای روضه‌خوانی اشکال دارد؟
هر چند تعیین نرخ برای این کارها مناسب نیست، شایسته نیست. اما حالا بنده خدا منبری رفته مثلا یا مداحی داشته، مزدی میدهند ،وجهی می‌دهند پاکتی می‌دهند، گرفتن آنها اشکالی ندارد و پیشتر هم ما گفتیم که به هر حال مجالسی که برای عزای معصومین علیهم‌السلام و اباعبدالله حسین علیه‌السلام برپا می‌شود چه سخنران و چه روضه‌خوان یا به اصطلاح مداح، غرض اصلی‌اش این چیزها نباشد تا آن اجر و ثواب عزاداری اباعبدالله علیه‌السلام - که به تعبیر حضرت آقا و امام راحل از افضل قربات است و آدم‌ساز است - ان‌شاالله محفوظ بماند و بهره مند باشند.

پاسخ حجت‌الاسلام والمسلمین فلاح‌زاده، کارشناس مسائل فقهی مطابق با فتاوای حضرت‌ آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای

 نظر دهید »

حکم گِل مال کردن خود به عنوان عزادار جایز است؟

24 مهر 1394 توسط صالحی

 حکم گِل مال کردن خود به عنوان عزادار جایز است؟
بعضی جاها روز عاشورا گلی بر سر یا بدن می‌مالند یا کاه بر سر می‌ریزند که نشان دهند عزادار هستند. اما اگر به حدی برسد که سخیف باشد یا زشت باشد و طرف انگشت نما شود یا اینکه دشمنان از همین اعمال علیه مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام و پیروان مکتب اهل‌بیت علیهم‌السلام سواستفاده کنند، موجب وهن باشد بله حرام است. بنابراین اگر در حد ساده‌ای باشد که به آن مراتب نرسد و طرف صرفا خود را عزادار نشان دهد این اشکالی ندارد. اما اگر در حدی باشد که طرف یا انگشت نما می‌شود و زشت و سبک است یا موجب وهن باشد، این جایز نیست.

پاسخ حجت‌الاسلام والمسلمین فلاح‌زاده، کارشناس مسائل فقهی مطابق با فتاوای حضرت‌ آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای

 نظر دهید »

گفتن ذکر ائمه بصورت تند و پشت سر هم (شور) جایز است؟

24 مهر 1394 توسط صالحی

آیا گفتن ذکر حسین علیه‌السلام در سینه‌زنی و به اصطلاح شور تند و پشت سر هم، بی احترامی است و اشکال شرعی دارد؟ آیا این مصداق غنای روضه‌خوانی است؟
ظاهرا مصداق غنا نباشد، اما باز یک توصیه‌ای رهبر انقلاب داشتند به برخی از مداحان که تکرار این الفاظ ثمره چندانی ندارد و عین عبارت این بود که فرمودند “این مداحی شما، نوحه‌خوانی شما باید حکم یک منبر آموزنده را داشته باشد". یعنی قصیده‌هایی را بخوانید ، مطالبی را داشته باشید که مردم بر معرفت‌شان نسبت به ائمه اطهار علیهم‌السلام و تاریخی که گذشته است، وقایعی که در عاشورا اتفاق افتاده است اطلاع بیشتری پیدا کنند؛ باید یک منبر آموزنده باشد. و می‌فرمودند که تکرار این الفاظ ثمره‌ای ندارد. البته نمی‌توانیم به طور کلی بگوییم حرام است؛ نه، حرام نیست و به عنوان یک فتوا نیست. به عنوان یک توصیه که به جای تکرار این الفاظ مطالبی گفته شود که برای مخاطبین ضمن اینکه عزاداری هست مفید هم باشد و بر معرفت آنها بیفزاید و چیز یاد بگیرند.

پاسخ حجت‌الاسلام والمسلمین فلاح‌زاده، کارشناس مسائل فقهی مطابق با فتاوای حضرت‌ آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای

 نظر دهید »

اگر نامحرم صدای نوحه‌خوانی یا گریه زنان را بشنود، اشکال دارد؟

24 مهر 1394 توسط صالحی

پرسیدند اگر نامحرم صدای نوحه‌خوانی یا گریه یا ناله‌زدن زنان را بشنود اشکال دارد؟
اگر موجب جلب توجه نامحرم باشد یا مفسده‌ای بر آن مترتب باشد اشکال دارد. اما اگر در آن حد نباشد، به نظر حضرت آقا حرام نیست ، اما شایسته هم نیست که صدای گریه و ناله و ضجه و عزاداری خانم‌ها را مردان نامحرم بشنوند.

پاسخ حجت‌الاسلام والمسلمین فلاح‌زاده، کارشناس مسائل فقهی مطابق با فتاوای حضرت‌ آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای

 نظر دهید »

آیا حضور زنان در دسته های عزاداری اشکال دارد؟

24 مهر 1394 توسط صالحی

منظور مقام معظم رهبری در خصوص عدم شرکت زنان در دسته‌جات عزاداری چیست؟ لطفا نظر مبارک ایشان را تبیین فرمایید. چرا که در ایام شهادت ائمه بسیاری از هیئات مذهبی اقدام به راه‌اندازی دسته‌جات مذهبی می‌نمایند و زنان نیز پشت سر مردان حضور دارند. آیا این حضور زنان در پشت سر مردان در دسته‌جات اشکال دارد؟


اولا اگر مصداق اختلاط محرم و نامحرم باشد حرام است و حدودی برای این مسئله مشخص شده است و همین جا توصیه میکنیم در هیئت‌ها و در مجالس عزا، همه جا باید این رعایت شود و خانم‌ها حجاب‌شان را مراعات کنند و همه نگاه‌شان را نگه دارند؛ نگاه به نامحرم. اما در خصوص اینکه خانم‌ها هم دنبال دسته عزا راه بیافتند و دسته عزاداری راه بیاندازند گفتند این شایسته نیست که خانم‌ها دسته عزاداری داشته باشند؛ حتی دنبال دسته‌های عزاداری راه بیافتند. شیوه عزاداری از قدیم‌الایام مرسوم بوده و خانم‌ها هم در مجلس عزا شرکت می‌کردند با مراعات حدود شرعی و حجاب و عفاف.

پاسخ حجت‌الاسلام والمسلمین فلاح‌زاده، کارشناس مسائل فقهی مطابق با فتاوای حضرت‌ آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای

 نظر دهید »

استفاده از نذری‌هایی که با مال شبهه‌دار تهیه شده، چه حکمی دارد؟

24 مهر 1394 توسط صالحی

با توجه به اطعام‌هایی که در ایام محرم داده می‌شود و انسان به حلال بودن آنها یقین ندارد، آیا خوردن آنها اشکال دارد؟ لطفا هم از نظر فقهی و هم از نظر اخلاقی پاسخ فرمایید. اگر نذری کسی که خمس نمی‌دهد را بخوریم چطور؟
در مواردی که انسان غذایی را که یقین ندارد به حرام بودنش، مثلا اطعام می‌کنند عزاداران را یا غذایی آماده کرده اند در این ایام و برای شما می‌آورند یا فردی نذری می‌دهد و شما یقین دارید که خمس نمی‌دهد، به نظر حضرت آقا خوردن آن غذا، چون یقین به حرام بودن یا مخلوط به حرام بودن آن ندارید، یعنی یقین ندارید این غذا حرام است، یقین ندارید که متعلق خمس است، خوردنش اشکال ندارد. اما از نظر اخلاقی - چون پرسیدند - بعضی‌ها می‌گویند اگر پول خمس در آن باشد ممکن است اثر وضعی داشته باشد. اگر بتوانید احتیاط کنید خوب است؛ به این معنا که اگر تبعات سویی ندارد نخورید، قبول نکنید، یا اینکه اگر مثلا متعلق خمس است - نه به این معنا که حتما متعلق خمس است یعنی شبهه دارید - خودتان خمسش را بپردازید یا اگر موردی هست که ممکن است از باب شبهه حرام شک داشته باشید، یعنی مثلا مال مردم باشد، به عنوان رد مظالم بپردازید؛ گرچه واجب نیست. در حکم اولی که گفتیم شما یقین ندارید غذا از حرام است یا مخلوط به حرام است، خوردنش اشکالی ندارد. بنابراین در مجالس عزا که شرکت می‌کنید و طعام برای شما می‌آورند و امثال اینها، خوردنش اشکال ندارد، از نظر فقهی حرام نیست. اما اگر کسی بخواهد - خلاصه به قول معروف جز اولیای الهی باشد - پرهیز بیشتری داشته باشد احتیاط خوب است.

پاسخ حجت‌الاسلام والمسلمین فلاح‌زاده، کارشناس مسائل فقهی مطابق با فتاوای حضرت‌ آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای

 نظر دهید »

چرا خدا خواست واقعه عاشورا در ماه محرم باشد؟

19 مهر 1394 توسط صالحی

 

یکی از سؤالاتی که پیرامون عاشورا مطرح می‌شود، این است که محرم جزو ماه‌های حرام است، پس چرا امام حسین(ع) در این ماه جنگ کرد؟ اصلاً فلسفه اینکه خدا خواست تا واقعه عاشورا در این ماه باشد، چیست؟

مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم این گونه پاسخ می‌دهد:

پیش از اسلام در میان ماه‌های قمری چهار ماه(رجب، ذی‌القعده، ذی‌الحجه، محرم) حرام بوده که در آن بر طبق سنت حتی در جاهلیت جنگ و خونریزی حرام و پیکار در آن زشت شمرده می‌شد و هر قبیله‌ای هم که با هم جنگ داشتند، مانند: اوس و خزرج که 120 سال با هم نزاع و پیکار می‌کردند، در این چهار ماه متارکه می‌کردند.

اسلام که یک دین اجتماعی بود، هر ادب و سنت ملی که مخالف با عقل و شرع نبود، حفظ می‌کرد، در دوره اسلام ماه‌های حرام مورد احترام تمام قبایل بود، جز آنکه بنی‌امیه چون بر کرسی ریاست نشستند، نه تنها آداب و سنن دین اسلام را محو کردند، بلکه آداب و رسوم ملی عرب را هم زیر پا گذاشتند، لذا مورخین عرب آن‌ها را از نژاد عرب نمی‌شناسند.[1]

وقتی معاویه مرد و یزید بر اریکه قدرت تکیه داد، طی فرمانی به والی مدینه نوشت، حتماً از حسین … بیعت بگیر و اگر از بیعت امتناع ورزید، گردنش را بزن و سرش را نزد من بفرست.[2]

امام(ع) در شب 27 رجب با بیم و امید مدینه را به قصد مکه پشت سرگذاشت و پس از پنج ماه توقف در مکه، در روز هشتم ذی‌الحجه که حجاج برای رفتن به عرفات آماده می‌شوند، به این جهت که خون پاکش در مراسم حج در حال احرام در ماه حرام و در حرم امن الهی، توسط 30 نفر مأموری که حکومت برای ترور آن حضرت آماده کرده بود، به زمین ریخته و حرمت حرم امن خدا و ماه حرام شکسته نشود، مکه را به قصد کوفه ترک گفت و سر دو راهی کوفه راه را بر او بستند و او را به سوی کربلا بردند.

امام با آنکه علم به شهادت خود داشت، می‌خواست امیر و لشکر کوفه را در توجه به این ادب ملی و دینی نگاه دارد، بلکه برای حفظ سنن قدیمی و تاریخی یعنی احترام ماه محرم جنگ نکنند، ولی پسر مرجانه ابن زیاد احترام این ماه را نگاه نداشت و دستور داد در روز دهم محرم خون پاکیزه‌ترین نفوس قدسی را بریزند.[3]

«عمر بن سعد» فرمانده سپاه یزید بن معاویه می‌خواست روز نهم محرم برخلاف نص صریح و اکید قرآن، مبادرت به جنگ کند و با حسین(ع) بجنگد، امام به منظور ممانعت از وقوع جنگ در ماه حرام، آیات مربوط به قدغن بودن در ماه‌های حرام از جمله ماه محرم را نوشت و به وسیله یکی از برادران خود، برای عمر بن سعد فرستاد که خداوند جنگ را در ماه‌های حرام قدغن کرده و اینک محرم‌الحرام است و شما که می‌خواهید با من در این موقع بجنگید، علاوه بر اینکه به روی یکی از مردان حق شمشیر می‌کشید، بر خلاف نص قرآن رفتار می‌کنید و من این حرف را از بیم کشته شدن نمی‌زنم، بلکه از این جهت یادآوری می‌کنم که عملی بر خلاف نص صریح قرآن به انجام نرسد.[4]

ولی عمر سعد کاری که کرد، جنگ را تا روز عاشورا تأخیر انداخت و در روز عاشورا به سپاه خود دستور داد: ای لشکر خدا سوار شوید و بهشت بر شما بشارت باد و آن گاه همراه تعدادی به طرف خیمه‌گاه ابی عبدالله الحسین(ع) جلو آمد و با پرتاب تیر حمله را آغاز کرد و به سپاه خود گفت: نزد امیر شاهد باشید، اول کسی که به حسین تیر زد من بودم.[5]

بنابراین، این ابن زیاد و عمر بن سعد بودند که امام حسین(ع) را در کربلا محاصره کرده و جنگ را آغاز کردند و تلاش امام در جهت ممانعت از وقوع جنگ در ماه حرام در قلب آن از خدا بی‌خبران مؤثر نیفتاد، فلذا امام به دستور قرآن که می‌فرماید: ماه حرام در برابر ماه حرام (اگر دشمنان، احترام آن را شکستند و در آن با شما جنگیدند، شما نیز حق دارید مقابله به مثل کنید) و تمام حرام‌ها (قابل) قصاص است، هر کسی به شما تجاوز کرد، همانند آن بر او تعدی کنید و از خدا بپرهیزید…[6]، در صدد دفاع برآمده و از باب دفاع و مقابله به مثل با آنان جنگید، روی این حساب امام حسین (ع) در کربلا دفاع کرد نه جنگ.[7]

با توجه به توضیحی که در پاسخ بخش اول پرسش داده شد، زمینه و مجال بررسی بخش دوم نمی‌ماند، زیرا نه تنها خواست خدا وقوع حادثه عاشورا در ماه محرم نبوده تا از فلسفه آن سؤال شود، بلکه خواست خدا این بوده که این حادثه در ماه محرم واقع نشود، زیرا خداوند از وقوع جنگ و خونریزی در ماه‌های حرام از جمله محرم کلاً منع فرموده است، این بنی‌امیه و عمّال حکومت آنان بودند که این حادثه تلخ و دلخراش را در ماه حرام به وجود آوردند و وقوع این حادثه تلخ در ماه محرم بر خلاف دستور خدا نشانه دیگری بر نفاق بنی‌امیه است.

——————————————–
*پی‌نوشت‌ها:

[1]. ربانی خلخالی، علی، چهره درخشان حسین بن علی، مکتب الحسین، ص118.

[2]. مقرم، سید عبدالرزاق، مقتل المقرم، ترجمه عقیقی بخشایشی، قم، دفتر نشر نوید اسلام، 1385ش، ص35.

[3]. رسولی محلاتی، سیدهاشم، زندگانی امام حسین(ع)، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ص404.

[4]. منصوری، ذبیح الله، امام حسین(ع) و امیران، انتشارات جاودان، ص266.

[5]. مقتل المقرم، همان، ص195.

[6]. بقره / 194.

[7]. چهره درخشان حسین بن علی، همان، ص118.

 نظر دهید »

چرا شيعيان، در برابر امامان به سان عبد مى ايستند؟

13 مهر 1394 توسط صالحی

 

چرا شيعيان، در برابر امامان به سان عبد مى ايستند؟
پاسخ
تصور مى كنند كه ادب در محضر بزرگان مانند رسول خدا يك نوع پرستش آنهاست تو گويى آنان بين ادب و احترام و پرستش حدّ و مرزى قائل نيستند قرآن مجيد به مسلمانان دستور مى دهد كه او را به سان ديگران صدا نزنيد و صداى خود رااز صداى او بلندتر نسازيد. چنان كه مى فرمايد:
( يا أيّها الذين آمنوا لا ترفعوا أصواتكم فوق صوت النبى ولا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض أن تهبط أعمالكم وأنتم لا تشعرون ). [182]
«اى كسانى كه ايمان آورده ايد، صداى خود را فراتر از صداى پيامبر نبريد و در برابر او بلند سخن مگوييد ـ داد و فرياد نكنيد ـ آن گونه كه بعضى از شما در برابر بعضى مى كنند، مبادا اعمال شما نابود گردد، در حالى كه نمى دانيد».
همگى مى دانيم ادب برترين سرمايه هاست و در سوره نور مى فرمايد:
( لا تجعلوا دعاء الرسول كدعاء بعضكم بعضاً ). [183]
«هنگامى كه پيامبر را صدا مى زنيد، با ادب و احترامى كه شايسته اوست، صدا كنيد، نه همچون صدا زدن يكديگر،
به خاطر شرافتى كه محضر پيامبر دارد».
در روايت هست كه «إنّ بيوت الأنبياء وأولاد الأنبياء لا يدخلها الجنب». ( [184])
بنابراين، هرگونه خضوع و خشوع در برابر امامان نشانه ادب و احساس عظمت آنهاست، و گرنه كسى آنها را نه خالق مى داند و نه روزى رسان و نه مدير و مدبر جهان و نه بخشاينده گناهان، بلكه انسان هاى والايى كه بايد در حضور آنان، با ادب ايستاد. همين طور كه فرزندان در برابر پدران، و فرهيختگان در برابر دانشمندان چنين مى كنند و اسلام نيز ادب را در برابر استادان و بزرگسالان و والدين تأييد و تأكيد كرده است.

***
[182] . حجرات/ 2.
[183] . نور/ 63.
[184] . بحارالانوار، ج27، ص 255.

منبع:پایگاه اطلاع رسانی دفتر ایت الله العظمی سبحانی

 نظر دهید »

آیا به قرآن چیزی اضافه و کم شده است؟

13 تیر 1392 توسط صالحی

من مستبصر هستم و شبهاتی برایم پیش آمده است. آیا به قرآن چیزی اضافه و کم شده است؟ آیا حرف‌های معصومین همه درست است و علم الهی و قرآنی است؟ آن چه در فضیلت ایشان بیان شده، همه بیان خودشان است؟

 

در متن سؤال مطالب با شرح بیشتر در پنج بند بیان شده است که البته همه به همان بحث مطرح شده در سؤال بر می‌گردد، مثلاً در بند چهارم آمده است: :آیا حرف‌ها و احادیث معصومین همه ازطریق علم خداوندی است؟ مثلاً یک انسان شاگرد کسی است ممکن است علم زیادی از او یاد بگیرد و از آن به مردم بگوید اما در نقل‌هایش از خودش هم گفته باشد که شاید صحیح نباشد ولی حرف‌هایی که ازاستاد نقل کرده همه صحیح است. آیا پیامبر و به پیروی ازایشان اهل بیت (ع) هرچه می‌گویند از وحی و علم نامحدود خداست؟ 

پاسخ: از قرآن چیزی کم و به آن چیزی زیاد نشده است. دلیل نقلی عدم تحریف قرآن کریم این است که فرمود: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ – الحجر، 9» (حقّا كه ما اين ذكر (قرآن) را فرو فرستاديم و به يقين ما خود آن را (از تحريف و نسخ و تماميت مدت) نگهداريم) - و البته که وعده‌ی خداوند متعال حق و تخلف ناپذیر است.

دلیل عقلی آن که اگر قرآن کریم تحریف شود، هدایت ناقص می‌ماند و با حکمت رب العالمین منافات دارد و دلیل تجربی آن که تا کنون هیچ مصداق یا مثالی از تحریف بیان نشده است و با یک جمله «از کجا معلوم» نمی‌شود تمامی حقایق و واقعیت‌ها را مشتبه نمود. چنان چه تحریف تورات و انجیل و هر اثر دیگری مشهود و معلوم است، اگر تحریفی صورت گرفته بود، معلوم می‌شد.

الف – در قرآن کریم و کلام وحی تأکید شده است که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، نه تنها تصرفی در آیات نمی‌نماید و اگر بنماید، خدا رگ قلبش را قطع می‎کند، بلکه تصریح شده که اساساً ایشان به جز وحی و منطق وحی چیزی نمی‌گوید:

«وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى» (النجم، 3 و 4)

ترجمه: و او (در ابلاغ قرآن و پيام‏هاى خدا) هرگز از هواى نفس سخن نمى‏گويد * آنچه مى‏گويد جز وحيى كه (از مبدأ اعلى) به او القاء مى‏شود نيست.

هم چنین مکرر فرمود که آیات الهی را از سوی خود تفسیر و تأویل ننمایید، بلکه به پیامبر اکرم (ص) تأسی کنید و هر چه او داد بگیرید و هر چه نداد واگذارید. مطیع الله، رسول و اولی‌الامر باشید و اگر اختلاف نمودید (مثل اختلاف در مصداق اولی الامر) نیز به او مراجعه کرده و حکمش را بپذیرید [چرا که همان منطق وحی است].

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً» (النساء، 59)

ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، خدا را اطاعت كنيد و از فرستاده او و صاحبان امرتان (كه جانشينان معصوم پيامبرند) اطاعت نماييد. پس اگر درباره چيزى (از امور دين يا دنيا) نزاع داشتيد آن را به خدا و رسولش برگردانيد، اگر ايمان به خدا و روز واپسين داريد، اين (براى شما) بهتر و خوش عاقبت‏تر است.

پس اگر قرآن کریم فرمود «اولی الامر»، یا «راسخون فی العلم» و یا «اولی الالباب»، باید از او بپرسیم که آنها کیانند و دارای چه مشخصات، علوم و فضایلی هستند؟!

ب – چنین نیست که فضیلت‌های وجودی، علمی و کرامتی ائمه اطهار علیهم‌السلام را فقط خودشان راجع به خودشان نقل کرده باشند، هر چند که آنان موظف بودند تا خودشان را بشناسانند. بلکه ابتدا خداوند متعال فضیلت‌های آنان را بر شمرد و سپس پیامبر اکرم (ص) بدانها تصریح نمود. چنان چه فرمود: «أنا مدينة العلم ، و عليُّ بابُها – من شهر علم هستم و علی (ع) دروازه‌ی آن است».

این تعریف در تمامی کتب معتبر اهل سنت (مثل صححین) آمده است و حتی بسیاری از آنان نوشته‌اند در میان اهل بیت (ع) نیز اولین کسی که به این لقب (باب العلم) مشهور شد، حسین بن علی علیه السلام بوده است. (الأصبهانی، ابونعيم أحمد بن عبد الله (متوفاى430هـ)

ج – اگر جمیع مسلمانان در میان تمامی احادیث و اقوال مختلف، فقط بر همین خطبه‌ی غدیر خم که مثبوت و منقول و مقبول همگان است توجه و استناد کنند، باب بسیاری از این علوم برایشان باز می‌شود و تمامی شبهات نیز مرتفع می‌گردد. ذیلاً به چند فراز که در بیان ایشان به آیات قرآنی استناد شده است و در واقع تفسیر و تأویل آیه را بیان نموده‌اند اشاره می‌شود:

ولایت:

*-  و پروردگارم آيه‏اى بر من نازل فرموده كه: «همانا ولى، صاحب اختيار و سرپرست شما، خدا و پيامبر او و ايمانيانى هستند كه نماز به‏پا مى‏دارند و در حال ركوع زكات مى‏پردازند.» و هر آينه علىّ‏بن ابى‏طالب نماز به ‏پا داشته و در ركوع زكات پرداخته و پيوسته خداخواه است. (المائده، 55)

علم:

*-  هان مردمان! او (علی ع) را برتر بدانید. چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران (إِمامِ الْمُتَّقینَ)، علی، ضبط کرده‌ام. او (علی) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سوری یاسین یاد کرده که: «(وَ کُلَّ شَیءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ - و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم…» (یس، 12)

فضیلت:

*- مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدی مِنْ ذَکَرٍ و أُنْثی ما أَنْزَلَ الله الرِّزْقَ وَبَقِی الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَی قَوْلی هذا وَلَمْ یُوافِقْهُ.

ترجمه: هان مردمان! عل را برتر دانید؛ که او برترین مردمان از مرد و زن پس از من است؛ تا آن هنگام که آفریدگان پایدارند و روزی شان فرود آید. دور دور است (دورباد) از درگاه مهر خداوند و (مورد) خشمِ خشم (خدا) باد بر آن که این گفته را نپذیرد و با من سازگار (موافق) نباشد!

قرآن:

*- هان مردمان! همانا علی و پاکان از فرزندانم از نسل او، یادگار گران سنگ کوچک‌ترند (ثقل اصغر) و قرآن یادگار گران سنگ بزرگ‌تر (ثقل اکبر). هر یک از این دو از دیگر همراه خود خبر می‌دهد و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.

کمال دین و اتمام نعمت:

*- معبودا! تو خود در هنگام برپاداشتن او و بیان ولایتش نازل فرمودی که: «امروز آیین شما را به کمال، و نعمت خود را بر شما به اتمام رساندم، و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم.» - «و آن که به جز اسلام دینی را بجوید، از او پذیرفته نبوده، در جهان دیگر در شمار زیانکاران خواهد بود.» خداوندا، تو را گواه می گیرم که پیام تو را به مردمان رساندم. (المائده، 3 – آل عمران، 85)

آیات مدح و رضایت الهی و هل اتی:

*- هان ای مردم! این علی یاورترین، سزاوارترین و نزدیک‌ترین و عزیزترین شما نسبت به من است. خداوند عزّوجلّ و من از او خشنودیم. آیه‌ی رضایتی در قرآن نیست مگر این که درباره‌ی اوست. و خدا هرگاه ایمان آوردگان را خطابی نموده به او آغاز کرده [و او اولین شخص مورد نظر خدی متعال بوده است] . و آیه‌ی ستایشی نازل نگشته مگر درباره‌ی او. و خداوند در سوره‌ی «هل أتی علی الإنسان» گواهی بر بهشت [رفتن ] نداده مگر بری او، و آن را در حق غیر او نازل نکرده و به آن جز او را نستوده است.

سوره والعصر:

*- و سوگند به خدا که سوره‌ی والعصر درباره‌ی اوست: «به نام خداوند همه مهر مهر ورز. قسم به زمان که انسان در زیان است.» مگر علی که ایمان آورده و به درستی و شکیبایی آراسته است.

صراط مستقیم:

هان مردمان! صراط مستقیم خداوند منم که شما را به پیروی آن امر فرموده. و پس از من علی است و آن گاه فرزندانم از نسل او، پیشوایان راه راستند که به درستی و راستی راهنمایند و به آن حکم و دعوت کنند.

 

د- و البته به ده‌ها آیه مبارکه‌ی دیگر در همین خطبه تصریح شده است که گواه است اولاً ابتدا خداوند منّان آنها را معرفی و مدح کرده است و ثانیاً حضرت رسول الله صلوات الله علیه و آله آنها را معرفی و از فضایل‌شان گفته است و ثالثاً قطعاً آنها معصوم، عالم به علم لدنی می‌باشند و هر چه گفته‌اند، همان منطق وحی و صراط مستقیم است و تا کنون نیز هیچ بیانی از ایشان غیر منطبق با عقل و وحی قلمداد نگردیده است.


 1 نظر

چرا زکات بدهیم؟

06 تیر 1392 توسط صالحی
 

  چرا زکات بدهیم؟

  برخی بر این باورند که اگر زکات یا خمس می‌دهند ضرری به آنان می‌رسد و سودی به در یافت کنندگان آنها در حالی که بسیاری از این افراد شاید از منافع حیاتی این امور در زندگی آنان غافل هستند .          

 حضرت صاحب‌الزمان(عج) در این زمینه فرموده‌اند:  

“أمّا أَمْوالُکُمْ فَلا نَقْبَلُها إِلاّ لِتَطَهَّرُوا، فَمَنْ شاءَ فَلْیَصِلْ وَمَنْ شاءَ فَلْیَقْطَعْ، فَما آتانی اللّهُ خَیْرٌ مِمّا آتاکُمْ”(۱)

“امّا اموال شما، پس آن‌ها را نمی‌پذیریم، مگر به خاطر این که پاک شوید. پس هر که می‌خواهد، بپردازد و هر که نمی‌خواهد، نپردازد. آن چه خدا به ما عطا کرده، از آن چه به شما عطا نموده بهتر است.”

 

شرح:

این عبارت، بخشی از مطالبی است که امام زمان(عج) در جواب سؤال‌های اسحاق بن یعقوب، در توقیع مبارک خود مرقوم فرموده‌اند.

اسحاق بن یعقوب می‌گوید:

سؤال‌هایی را گرد آوردم و به سفیر دوم حضرت، محمد بن عثمان عمری، عرضه کردم و از او خواستم که آن‌ها را خدمت آن حضرت برساند و پاسخشان را نیز درخواست کند. حضرت(ع) در توقیعی، به خط مبارک خود، بعد از تذکّر اموری، چنین فرمودند:

“امّا اموالتان، پس هرگز، ما آن‌ها را قبول نمی‌کنیم، مگر برای آن که پاک شوید؛ حال، هر که می‌خواهد مالش را بفرستد و هر که نمی‌خواهد، نفرستد آنچه خدا به ما عطا کرده، از آن چه به شما عطا شده، بهتر است.

 

آن حضرت در این کلام مبارک، به این نکته اشاره می‌کنند که ثمره پرداخت حقوق مالی واجب، به خود انسان برمی‌گردد و امام این اموال را می‌گیرد تا نفسِ پرداخت کنندگان پاک شود، نه این که امام به آن‌ها محتاج باشد.

 

قرآن کریم نیز در آیه زکات به این نکته اشاره کرده است:

«خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَکّیهِمْ بِها وَصَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ»(۲);

“از اموال آنان، صدقه (زکات) اخذ کن تا آنان را پاک گردانی و تزکیه کنی؛ و بر آنان درود بفرست و دعا کن، که دعای تو مایه آرامش آنان خواهد بود".

 

یادمان نرود که اگر زندگیمان بر اساس چارچوبی که معصومین (ع) ترسیم کرده‌اند باشد آنگاه می‌توان توقع داشت که یک منتظر واقعی حضرت صاحب الزمان باشیم.

 

پی نوشت:

(۱). کمال الدین، ج۲، ص۴۸۴، ح۴ ; الغیبة، طوسی، ص۲۹۰، ح۲۴۷ ; احتجاج، ج۲، ص۲۸۳ ; إعلام الوری، ج۲، ص۲۷۱ ; کشف الغمة، ج۳، ص۳۳۹ ; الخرائج و الجرائح، ج۳، ص۱۱۱۴ ; بحارالأنوار، ج۵۳، ص۱۸۰، ح۱۰ .

 

(۲). سوره توبه، آیه ۱۰۳ .

 

 نظر دهید »

ممکن است تمامی کارهای خوب انسان به خاطر یک گناهش بسوزد؟ آیا این بی‌عدالتی در حق انسان نیست؟

06 تیر 1392 توسط صالحی

 یعنی چه کسی در حق انسان بی‌عدالتی می‌کند؟ خدا؟!

اگر خدایی نباشد و معادی نیز در کار نباشد [که هست]، چه فرقی می‌کند که انسان کار خوب انجام دهد یا کار بد، هر دو با مرگش حبط می‌گردد. اما اگر خدا و معادی باشد [که هست]، آیا از خدای علیم، حکیم، قادر، عادل، رحمان، رحیم و سبحان )منزه از نقص و نیستی(، ظلم صادر می‌گردد، در حالی که ظلم خودش معلول جهل، ضعف، نیستی، ناتوانی، نقص و پیروی از هوای نفس در جهت رسیدن به خواسته‌هاست.

خدا منزه است از اینگونه وصف‌هایی که در باره او می‌کنند و حق تعالی به کسی ظلم نمی‌کند:

«سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ» (الصافات، 159)

ترجمه: خدا منزه است از آنچه در وصف مى‏آورند.

الف – اگر یک غنیِ کریمی به فقیری زمین، پول و سایر امکانات کشاورزی را بدهد و بگوید خودم هم بیشترین کمک را به تو می‌کنم تا کشاورزی کنی و از فقر نجات یابی؛ سپس او کشاورزی کند، اما قبل برداشت محصول به خاطر یک لذت زودگذر و احمقانه و با یک کبریت کوچک، همه محصول خود را به آتش بکشد، آن که به او کرم کرده ظالم است، یا خودش به خودش ظلم کرده است؟!

«إِنَّ اللّهَ لاَ يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ»(یونس، 44)

ترجمه: خدا به هيچ وجه به مردم ستم نمى‏كند ليكن مردم خود بر خويشتن ستم مى‏كنند.

از این رو به انسان تعلیم شد که بداند خدا منزه از ظلم است، اما انسان خودش به خودش و دیگران ظلم می‌نماید.

«وَذَا النُّونِ إِذ ذَّهَبَ مُغَاضِبًا فَظَنَّ أَن لَّن نَّقْدِرَ عَلَيْهِ فَنَادَى فِي الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنتُ مِنَ الظَّالِمِينَ»

ترجمه: و (به ياد آر) ذا النون (يونس بن متّى) را هنگامى كه خشمناك (از ميان قوم خود بيرون) رفت، پس گمان كرد كه ما هرگز بر او تنگ نخواهيم گرفت، پس (كارش به جايى رسيد كه) در ميان تاريكى‏ها (ى سه‏گانه شب و قعر دريا و شكم نهنگ) ندا درداد كه (اى خدا) جز تو معبودى نيست، تو (از هر عيب و نقصى) منزه و پاكى، حقّا كه من از ستمكاران بودم (زيرا عملى كه نتيجه‏اش نقص بهره من بود بدون توجه به جا آوردم).

چطور ممکن است که انسان ابتدا (چه در نظر و چه در عمل) خدا را با اسمای رحمان و رحیم بشناسد، و سپس شک نماید که آیا او ظلم هم می‌کند؟!

بخشش همه گناهان:

مگر به بندگان گناهکارش نفرمود کافیست که از رحمت من نااامید نشوید و برگردید، آن وقت من همه گناهان را می‌بخشم:

«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ» (الزمر، 53)

ترجمه: بگو اى بندگان من كه بر خويشتن زياده‏روى روا داشته‏ايد از رحمت‏خدا نوميد مشويد در حقيقت‏خدا همه گناهان را مى‏آمرزد كه او خود آمرزنده مهربان است.

دروی از کبائر:

مگر نفرمود که شما دقت داشته باشید که از گناهان کبیره دوره کنید (که گمان ظلم نسبت به خدا و یا ناامیدی از رحمت او، از مصادیق بارز آن است)، خدا گناهان کوچک‌تر را می‌بخشد:

«إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلاً کَریمًا» (النساء، 31)

ترجمه: اگر از گناهان بزرگى كه از آنها نهى مى‏شويد دورى گزينيد ما گناهان كوچك شما را از شما مى‏زداييم و شما را به جايگاهى گرامى درمى‏آوريم.

تبدیل سیئه به حسنه:

خداوند کریم، نه تنها گناه را می‌بخشد، بلکه خود گناه و آثارش را برای تائب مبدل به حسنه می‌کند که لاجرم ثوابی هم دارد:

«إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحًا فَأُوْلَئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا» (الفرقان، 70)

ترجمه: مگر كسانى كه (از آنچه در آن بودند) توبه كنند و ايمان آورند و عمل شايسته نمايند، پس آنهايند كه خداوند گناهانشان را تبديل به نيكى‏ها مى‏‌كند و همواره خداوند بسيار آمرزنده و مهربان است.

یک سؤال:

وقتی خداوند متعال خود را رحمان، رحیم، کریم، غفور، عفو … معرفی می‌نماید و می‌فرماید که شما برگردید، من نه تنها همه گناهان را می‌بخشم، بلکه آنها را برای شما مبدل به حسنه می‌کنم، چرا انسان باید این محکمات را رها کند و به گمان و ظنّ خطای خود تکیه و شک کند که آیا خدا ظلم می‌کند؟!

پس لازم است ما به جای آن که نگران عدالت خدای غفار، ستار، کریم و رحیم باشیم، نگران ظلم خود به خویشتن باشیم و بدانیم که تردید در باره‌ی عدالت باریتعالی و نیز نشناختن او به لطف، کرم، عفو، غفران و رحمت، خود بزرگ‌ترین ظلمی است که انسان به خودش می‌نماید.

 نظر دهید »

پاسخ به یک شبهه - چرا در قرآن نامی از امام زمان نیامده است؟

04 تیر 1392 توسط صالحی

 

چرا در قرآن نامی از امام زمان (عج) نیامده است؟

 برخی شبهه ای را در مقابل منتظرین امام عصر (عج) مطرح می کنند مبنی بر اینکه چرا در قرآن کریم به صراحت به امامت ۱۲ امام تصریح نشده است که این همه شبهه به وجود نیاید؟ در این مطلب به این شبهه پاسخ خواهیم داد.        

اگر مسلمانان، حتی آنان که مثل وهابیت مدعی هستند ما به ظاهر قرآن اکتفا می‌کنیم، به آن چه در همین ظاهر بیان شده است ایمان بیاورند، دیگر هیچ شبهه‌ای راجع به امامت باقی نمی‌ماند. پس معلوم می‌شود که اینها همه بهانه است.
 
مگر خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت بیان ننمود که برای هدایت انسان، «رسول، کتاب و میزان» را با هم فرستاده است؟ مگر نفرمود: که در همه امور به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله تأسی کنید؟ مگر نفرمود: هر چه او داد اخذ کنید و هر چه نداد واگذارید؟ مگر نفرمود: اگر اختلافی کردید، به او رجوع کنید و هر چه حکم کرد بپذیرید …؟ پس چرا این همه آیات صریح و روشن [در ظاهر و باطن] رها می‌کنند، پیامبر اعظم (ص) را اطاعت نمی‌کنند، علم قرآن را از دو نمی‌گیرند … و به دنبال نام علی، حسن، حسین و … علیهم‌السلام در قرآن می‌گردند و چون پیدا نمی‌کنند، منکر شده یا شبهه می‌کنند؟!
 
الف – در میان بزرگان اهل سنت، از خلفای سه گانه گرفته تا رؤسای چهار مذهب یا علما، محدثین و تاریخ‌نگاران، کدام‌شان منکر امامت امیرالمؤمنین (ع) بوده‌اند، یا خودشان ادعای امامت داشته، یا حتی در امامت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام تشکیک و تردید کرده‌اند که اکنون می‌خواهند این تردید را به بهانه ظاهر قرآن کریم به میان تشیع تسری دهند؟!
 
ب – کلمه «امام» و جمع آن «ائمّه» مجموعاً دوازده بار در قرآن به كار رفته كه هفت بار آن به صورت مفرد (امام) و پنج بار به شكل جمع (ائمه) می‌باشد. حال وقتی پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله در خطبه غدیر آیات را یکی پس از دیگر تلاوت نموده و می‌فرمود که مصداقش من و علی (ع) و ۱۱ امام بعد از اولاد او هستیم، دیگر چه جای شک و شبهه‌ای باقی می‌ماند؟ مگر دو خلیفه‌ی اول و سایر اتباع آنجا حضور نداشتند و اولین بیعت کنندگان نبودند و مگر بعدها نیز مفسرین، محدثین و مورخین اهل سنت این خطبه و فرازهای آن را اذعان و درج نکردند؟!
 
ج – مگر ایشان پس از تلاوت آیه تبلیغ (ابلاغ) نفرمود که موضوع این آیه معرفی امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام است؟
«یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرین»
ترجمه: اى فرستاده ما، آنچه را از جانب پروردگارت به سوى تو نازل شده ابلاغ كن، و اگر نكنى (گويى هيچ) پيام او را ابلاغ نكرده‏اى و خداوند تو را از (فتنه و شر) مردم نگه مى‏دارد، بى‏ترديد خداوند گروه كافران را هدايت نمى‏كند.
و مگر ده‌ها نفر از بزرگان اهل سنّت چون: افظ ابونعیم اصفهانی - ابن عساکر شافعی - جلال الدین سیوطی - شیخ سلیمان قندوزی حنفی و … همه تصریح نکردند که شأن نزول این آیه چیست؟
 
د – خداوند متعال در قرآن کریم فرمود که اعمال همه انسان‌ها و نیز آثار اعمال آنها تا روز قیامت را نزد «امام مبین» جمع و ثبت می‌کند:
«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ» (یس، ۱۲)
ترجمه: البته اين ماييم كه مرده‏ها را زنده مى‏كنيم و آنچه را از پيش فرستاده‏اند (از عمل‏هاى حال حيات) و آثار (پس از مرگ) آنها را مى‏نويسيم، و همه چيز را (از اعمال مكلّفان و حوادث اين جهان) در نسخه‏اى آشكار (لوح محفوظ) به طور فراگير برشمرده‏ايم.
 
 
مگر پیامبر اکرم (ص) در خطبه غدیر این آیه را تلاوت ننموده و نفرمودند که آن امام مبین علی علیه‌السلام است و مگر اغلب علمای بزرگ اهل سنّت به این معنا تصریح نکرده‌اند؟
فراز خطبه: «مَعاشِرَالنّاسِ، علی (فَضِّلُوهُ). مامِنْ عِلْمٍ إِلاَّ وَقَدْ أَحْصاهُ الله فِی، وَ کُلُّ عِلْمٍ عُلِّمْتُ فَقَدْ أَحْصَیْتُهُ فی إِمامِ الْمُتَّقینَ، وَما مِنْ عِلْمٍ إِلاّ وَقَدْ عَلَّمْتُهُ عَلِیّاً، وَ هُوَ الْإِمامُ الْمُبینُ (الَّذی ذَکَرَهُ الله فی سُورَةِ یس: (وَ کُلَّ شَیءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ).‌«
ترجمه: هان مردمان! او را برتر بدانید. چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران، علی، ضبط کرده ام. او (علی) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سوری یاسین یاد کرده که: «و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم…»
 
ﻫ – اهل سنّت بیش از صد آیه از قرآن کریم را به نقل از پیامبر اکرم (ص) نقل کرده‌اند که در خصوص امامت و ولایت امیرالمؤمنین و فرزندانش می‌باشند و اگر هیچ آیه‌ای جز آیات بسیاری که در خطبه غدیر آمده است نباشد، کفایت می‌نماید.
 
و- اسم نیز فقط محمد، علی، حسن، حسین و …(ع) نمی‌باشد. همان طور که محمد (ص) اسم است، نبی، رسول و خاتم نیز اسم است، همان طور که علی، حسن و حسین (ع) اسم است، امام، ولی، خلیفه و … نیز اسم است و خداوند متعال مجبور نیست که حتماً آن اسمی را که برخی از مردم می‌خواهند بیاورد؟ مضافاً بر این که «اسم» یعنی «نشانه» و نشانه برای هدایت است و آن نشانه‌ای که برای انسان آمده و انسان باید از او تبعیت کند تا رشد یابد، امام، اسوه، ولی‌الله و خلیفة‌الله است و نه حسن یا حسین؟
 
پس اگر بخواهند قبول کند، ده‌ها آیه وجود دارد که ظاهر و باطنش روشن است و اگر نخواهند قبول کنند، با اسم علی، حسن و حسین نیز قبول نمی‌کنند و خواهند گفت: درست است، اما این علی، آن علی نیست. چنان چه راجع به حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف می‌گویند.

 نظر دهید »

چگونه گناه به ثواب تبدیل می‌شود؟

24 دی 1391 توسط صالحی

بايد هميشه در نظر داشت كه قبول توبه از طرف خداوند، لطفي است كه به بندگان نموده تا هيچ گاه نا اميد نشوند و هر گاه متذكر شدند به سوي او رجوع كنند …

تبدیل سیئات به حسنات از اموری است که در قرآن و معارف اسلامی به آنان به تصریح شده و در منابع دینی مورد توجه قرار گرفته است .اما آنچه مورد پرسش است این می باشد که چگونه این تبدیل صورت می گیرد؟ آنچه در ذیل می خوانید پاسخ مرکز مطالعات پژوهش‌های حوزه علمیه به این سؤال است.

سوال:

چگونه خداوند بديهاي گروهي را به خوبي تبديل مي‎كند، آيا شامل بديها و گناهان كبيره نيز مي‎شود؟

پاسخ:

خداوند بزرگترين گناه را شرك به خود دانسته است و آن را گناهي نابخشودني معرفي كرده است و هر چند از گناهان ديگر چشم پوشي كند از آن نخواهد گذشت و بهشت را بر مشرك حرام كرده است.اما نا اميدي از رحمت و مغفرت الهي خود گناه نابخشودني ديگري است و تنها كافران از رحمت الهي نا اميد مي‎باشند.

بنابراين، خداوند همة مردم را به توبه و بازگشت به سوي خود دعوت كرده و به آنها وعده كرده كه او همة گناهان را خواهد بخشيد.در جاي ديگر مي فرمايد: كه اگر بندگان توبه كنند و اعمال صالح انجام دهند بديهاي آنها را به خوبي تبديل خواهد كرد و اين مرحله بالاتر از مرحلة عفو و بخشش است.

همان گونه كه ملاحظه مي‎شود در آية شريفه: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ…مگر كساني كه توبه كرده و ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند، پس خداوند بديهاي آنها را به خوبي تبديل مي‎كند» خداوند كلمة «سيئات» را به صورت مطلق و بدون هر گونه قيدي ذكر كرده است كه شامل تمام گناهان مي‎شود حتي شرك كه بزرگترين آنهاست.

* شروط تبدیل سیئات به حسنات

اما تبديل سيئات به حسنات چنان كه از آية ياد شده بر مي‎آيد شروطي دارد كه بايد شخص آن‎ها را انجام دهد و گرنه اينگونه نخواهد بود.

شرط اول اين است كه شخص توبة واقعي كند و عزم بر ترك گناهان گذشته نمايد چنان كه امام علي-عليه السلام- در اين باره مي‎فرمايد: توبه داراي شش شرط است، ۱. پشيماني از آنچه گذشت ۲. تصميم به عدم بازگشت ۳. پرداختن حقوق مردم ۴. بجاي آوردن تمام واجبات ضايع شده ۵. گوشتي كه بر بدن روئيده با اندوه فراوان آب شود… ۶. رنج طاعت به تن چشانده شود چنان كه شريني گناه را چشانده.

شرط دوم ايمان است كه باعث طهارت نفس از آلودگي شرك است.

شرط سوم انجام اعمال صالح است. اگر كسي به اين شرايط عمل كند خداوند هم وعده داده كه گناهان او را بپوشاند. چنان كه امام صادق (ع) مي فرمايد: «گناهان را از ياد فرشته‎هايي كه گناهانش را مي‎نويسند مي‎برد و به اعضا و جوارحش و قطعه‎هاي زمين وحي مي‎كند كه گناهان او را بپوشانند. در نتيجه روزي كه او به ديدار پروردگارش مي‎رسد هيچ شاهدي نيست كه بر ضد او به گناهي از گناهانش شهادت دهد.»

پس وقتي اثري از گناه در نامة عملش نباشد در حالي كه او پيوسته اعمال صالح انجام مي‎دهد، ديگر چيزي غير از حسنه در نامة عمل او ثبت نمي‎شود و اين همان تبديل سيئات و گناهان به حسنات است.
بايد هميشه در نظر داشت كه قبول توبه از طرف خداوند، لطفي است كه به بندگان نموده تا هيچ گاه نا اميد نشوند و هر گاه متذكر شدند به سوي او رجوع كنند و بدانند كه نااميدي از عفو و رحمت خداوند سزاوار بندگان مؤمن نيست و آنها كه در دل به آن حقيقت جاويد يقين دارند هميشه چشم به درگاه او دوخته‎اند.

 نظر دهید »

چرا بهایی‌ها نجس محسوب می‌شوند؟

24 دی 1391 توسط صالحی

نه فقط بهاییان، بلکه در اسلام (احکام الهی) هر کافر و مشرکی نجس است:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلاَ يَقْرَبُواْ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ بَعْدَ عَامِهِمْ هَذَا وَإِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنِيكُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ إِن شَاء إِنَّ اللّهَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ» (التوبة، 28)

ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد حقيقت اين است كه مشركان ناپاكند پس نبايد از سال آينده به مسجدالحرام نزديك شوند و اگر [در اين قطع رابطه] از فقر بيمناكيد پس به زودى خدا اگر بخواهد شما را به فضل خويش بى‏نياز مى‏گرداند كه خدا داناى حكيم است.

پس کافر و مشرک نجس هستند و بهایی‌ها فقط یکی از مصادیق و کفر و شرک‌اند. و نجس یعنی چیزی که باید از آن اجتناب گردد. چرا که یقیناً آلودگی‌های روحی، روانی، معنوی و مادی را به مرتبط خود منتقل می‌کنند. به همین دلیل پس از ارتباط با نجس، تطهیر واجب شده است.

الف - احکام اسلام جامعیت دارد، چرا که دین کامل است و فقط به مسائل شخصی (مثل وضو، غسل، نماز، روزه و …) محدود نمی‌باشد، بلکه برای رابطه انسان با طبیعت، رابطه انسان با انسان یا انسان‌هایی دیگر و رابطه انسان با جوامع، گروه‌ها، دسته‌جات و …، نیز احکامی بیان شده است، چرا که هر نوع ارتباطی آثار و تبعات خود را دارد.

از نظر احکام اسلام‌، مسلمانان باید از کفار و مشرکین برائت و دوری بجویند تا از گزند و آفت‌های اعتقادی، اخلاقی، رفتاری، فرهنگی و سیاسی آنان مصون بمانند. و موحدین پاک هستند.

در احکام اسلامی به مکاتب و ایدئولوژی‌هایی می‌توان «دین توحیدی» گفت که از طرف خداوند نازل شده باشند و تنها و تنها به وسیله فرستاده خداوند متعال تبیین و ابلاغ شده باشند، نه توسط افراد یا حکومت‌های سلطه گری چون انگلیس و آن هم برای جاسوسی و اسلام زدایی. لذا به هر آیینی که برای فریب مردم اسم ادیان آسمانی را بر روی خود گذاشته باشد و یا حتی از یک دین آسمانی منشعب شده باشد دین گفته نمی‌شود. بلکه آیینی خرافی بوده و معتقدان به آن در حقیقت کافر به دین حقیقی و دستورات صریح خداوند متعال هستند و اطاعت از شیطان درون (نفس) و شیطان برون (سلطه گران و طواغیت) را جایگزین بندگی الله جل جلاله کرده‌اند.

ب - بهائیان نیز مانند سایر کفار و مشرکین از این جهت نجس هستند که کافرند و بیش از کفار دیگر باید مورد اجتناب و برائت قرار گیرند، چرا که یک شبکه و تشکیلات جاسوسی هستند که مرکز‌شان نیز در اسرائیل است.

بهائیان نیز مانند بسیاری دیگر از کفار [به ویژه کفار تشکیلاتی، حزبی، مکتبی و …]، آن چه خداوند در قرآنش به آن تصریح کرده و پیامبری را که به عنوان الگو و تنها مرجع تعیین حلال و حرام الهی و نیز آخرینِ انبیای الهی مطرح نموده‌، کنار گذاشته و به دروغ (البته به فرمان فراماسون و انگلیس)، برای ایجاد انحرافات متعدد نظری و عملی در اذهان عمومی، ادعای نیابت، امامت، نبوت و حتی الوهیت کردند. به برداشت‌های صددرصد خلاف دین و بدعت‌گونه افراد و تشکیلات‌هایی معتقد و عامل شدند که هر یک از اعمال و احکام و اعتقاداتشان مخالفت آشکار با خدا و دین خداست. لذا این افراد به خدا، به کتاب او و دستورات صریح دین و احکام متقن و صریح اسلام کافر شدند و بنابراین نجس می‌باشند. به طور کلی بهاییت دین نیست، بلکه یک شبکه و تشکیلات جاسوسی است که توسط انگلیس بنا نهاده شده است.

ج - باید دقت شود که هر چند «نجس» یک واژه‌ی فقهی در اسلام است، اما نباید گمان نمود که دیگران، حتی در عصر پست مدرنیسم و نئولیبرالیسم، موضوعی به نام «نجس» - یعنی فرد یا چیزی که باید از آن اجتناب و دوری نمود - ندارند. تحریم اقتصادی یعنی چه؟ تروریست خواندن ملت‌ها و مهدورالدم خواندن هر کس که با آنها مخالف باشد یعنی چه؟ ممنوعیت صدور ویزا یا اقامت برای مسلمانان و به ویژه ایرانیان معتقد یعنی چه؟ اخراج از خانه و کاشانه و سرزمین آبا و اجدای مانند فلسطین یعنی چه؟ نسل کشی، بچه‌کشی، قتل و غارت و تجاوز (فلسطین، بوسنی، میانمار و …) و حمایت از عاملین یعنی چه؟

پس از نظر آنان نیز مسلمانان واقعی و به ویژه شیعیان و بالاخص ایرانی‌های معتقد و مؤمن، فلسطینی ها و خلاصه هر شخص یا ملتی که تن به بندگی آنها ندهد، نجس و مهدورالدم هستند. لذا خداوند متعال به بندگان موحدش بارها تأکید نموده که نه تنها کفار و مشرکین را دوست صمیمی، ولیّ و سرپرست و محرم اسرار خود نگیرید، بلکه آنها را نجس قلمداد کنید. چرا که باید حتماً در قلب، فکر و عمل از آنان دوری (برائت) شود. دوستی با دشمن، معقول نیست و نتیجه‌ای جز شکست و ذلت ندارد:

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاء تُلْقُونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَقَدْ كَفَرُوا بِمَا جَاءكُم مِّنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَإِيَّاكُمْ أَن تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ رَبِّكُمْ إِن كُنتُمْ خَرَجْتُمْ جِهَادًا فِي سَبِيلِي وَابْتِغَاء مَرْضَاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِم بِالْمَوَدَّةِ وَأَنَا أَعْلَمُ بِمَا أَخْفَيْتُمْ وَمَا أَعْلَنتُمْ وَمَن يَفْعَلْهُ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ» (الممتحنة، 1)

ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد دشمن من و دشمن خودتان را به دوستى برمگيريد [به طورى] كه با آنها اظهار دوستى كنيد و حال آن كه قطعاً به آن حقيقت كه براى شما آمده كافرند [و] پيامبر [خدا] و شما را [از مكه یا سرزمین‌های خودتاتن] بيرون مى‏كنند كه [چرا] به خدا پروردگارتان ايمان آورده‏ايد اگر براى جهاد در راه من و طلب خشنودى من بيرون آمده‏ايد [شما] پنهانى با آنان رابطه دوستى برقرار مى‏كنيد در حالى كه من به آن چه پنهان داشتيد و آنچه آشكار نموديد داناترم و هر كس از شما چنين كند قطعا از راه درست منحرف گرديده است.

«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَتَّخِذُواْ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَتُرِيدُونَ أَن تَجْعَلُواْ لِلّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُّبِينًا» (النساء، 144)

ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد به جاى مؤمنان كافران را به دوستى (یا ولایت و سرپرستی) خود مگيريد آيا مى‏خواهيد عليه خود حجتى روشن براى خدا قرار دهيد.

 نظر دهید »

چرا امام‌حسن(ع) را بعد از شهادت تیرباران کردند؟

24 دی 1391 توسط صالحی

وقتی خبر شهادت امام(ع) به معاویه رسید، تکبیر گفت و سجده شکر به جا آورد و اطرافیانش نیز چنین کردند.
فرهنگی
به گزارش فرهنگ نیوز، معاویه برای اجرای نقشه‌های شوم خود و زمینه‌سازی ولایت عهدی یزید، فقط امام مجتبی(ع) را مانع می‌دید، لذا نقشه قتل آن حضرت را طرح کرد و از همان روزهای نخست با تحریک عوامل خود حتی در درون خانواده امام(ع) نقشه‌هایش را به اجرا درآورد. در هنگام حرکت آن حضرت از کوفه به مدینه نقشه شهادت امام(ع) به طور زیرکانه‌ای طرح شد، به گونه‌ای که شخص کوری با عصای مسموم به امام(ع) حمله برد و امام(ع) را مجروح کرد، ولی امام(ع) نجات یافت.

بلاذری می‌گوید: که معاویه به دختر سهیل بن عمرو گفت: صد هزار دینار به تو می‌دهم که به امام سم بخورانی، و در پایان معاویه توسط دختر اشعث (جُعْده) نقشه قتل امام را به وسیله سم اجرا کرد. همچنین ابن خلدون می‌نویسد: یزید با وعده ازدواج به جعده سبب شهادت امام(ع) شد. سرانجام امام مجتبی(ع) در ۲۸ صفر سال ۵۰ و به نقلی ۵۱ هجری به دست جعده همسرش به شهادت رسید.

امام(ع) وصیت کرده بود که او را نزدیک قبر پیامبر گرامی دفن کنند و اگر ممانعت کردند در کنار قبر مادرش دفن کنند. دار و دسته بنی امیه به سرکردگی معاویه مانع از دفن امام(ع) در کنار قبر رسول خدا شدند و عایشه هم در این ماجرا آتش بیار معرکه بود، و سوار بر قاطری جلوی جنازه امام(ع) ایستاد و از دفن امام(ع) در خانه رسول خدا ممانعت کرد و گفت: آیا می‌خواهید کسی را که من دوست ندارم، در خانه من دفن کنید،

در همان حال ابن عباس جلو آمد و به عایشه گفت: یک روز سوار بر شتر شدی (اشاره به جنگ جمل) یک روز هم بر قاطر سوار شدی برای جلوگیری از دفن جنازه پسر رسول خدا، اگر زنده بمانی یک روز هم سوار بر فیل می‌شوی تا خانه کعبه را خراب کنی. تو یک‌نهم از یک‌هشتم خانه رسول خدا را به ارث می‌بری، چطور آن را تصرف کردی؟

امام حسین(ع) مانع از درگیری خونین شد و جنازه را به طرف بقیع حرکت دادند و سرانجام امام مجتبی(ع) در قبرستان بقیع و در کنار قبر مادربزرگ خود فاطمه بنت اسد مدفون شد.

وقتی خبر شهادت امام(ع) به معاویه رسید، تکبیر گفت و سجده شکر به جا آورد و اطرافیانش نیز چنین کردند.

در قسمت‌هایی از زیارت جامعه، خطاب به امام حسن(ع) ماجرای شهادت آن حضرت را از زبان امام باقر(ع) چنین نقل می‌کند: ای سروران من! بعضی از شما شهیدی هستید که دشمنان اسلام بر جنازه شما تیراندازی کردند، به طوری که کفنتان سوراخ سوراخ گردید.

ابن شهر آشوب می‌گوید: به هنگام بردن جنازه امام حسن مجتبی(ع) به سوی بقیع، افراد شرور و پست به پشتیبانی امویان به جنازه آن حضرت تیراندازی کردند، به طوری که هنگام دفن هفتاد تیر از بدن آن حضرت جدا نمودند «جنازه آن حضرت را تیرباران کردند، تا جایی که هفتاد چوبه تیر به تابوت آویخته شد».

 نظر دهید »
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدیریت استانی کردستان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فرهنگی
  • عرفه
  • دل نوشته
  • مناسبتی
  • خبر فرهنگی
  • خبر آموزشی
  • مقدمه
  • آخر زمان و مهدویت
  • قرآن
  • احادیث
  • مسائل شرعی
  • داستان
  • شعر
  • توصیه های بزرگان
  • پیامبران الهی
  • پاسخ به شبهات دینی و اعتقادی
  • دعا
  • خبر پژوهشی
  • پزشکی
  • تحقیق
  • مسابقه
  • متفرقه
  • ولایت مداری
  • حدیث

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

امام زمان

مهدویت امام زمان (عج)

سوره قرآن
ذکر روزهای هفته

آمارگیر وبلاگ

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس