رحلت عالم دینی آیت الله حاج میرزا محمد باقر آشتیانی (1363ش)
حاج ميرزا محمدباقر بن احمد آشتياني، در سال 1284ش (1323ق) در خانداني اهل علم و فضيلت در تهران به دنيا آمد. وي پس از فراغت از سطوح اوليه، به نجف اشرف رفت و در محضر درس آيات عظام: سيد ابوالحسن اصفهاني، آقا ضياءالدين عراقي، سيدابوالحسن اصفهاني و ميرزاي ناييني، فقه و اصول را آموخت.
آيت اللَّه آشتياني از آن پس در تهران اقامت گزيد و ساليان طولاني در مدرسه مروي به تدريس معقول و منقول همت گماشت. ايشان همچنين مدتي نمايندگي و وكالت مطلقه از طرف آيت اللَّه سيد ابوالقاسم خويي داشت و شهريه حوزه علميه قم را از طرف معظمٌ له ميپرداخت. از اين دانشمند فرهيخته بيش ازسي اثر برجاي مانده كه كتاب النكاح، كتاب الصّوم، كتاب القضا، تعليقاتي بر فرائد و رسالهاي در لباس مشكوك از آن جملهاند. ميرزا محمدباقرآشتياني سرانجام در شب هفدهم شهريور 1363ش برابر با دوازدهم ذيحجه 1404ق در هفتاد و نه سالگي در تهران درگذشت و در شهر ري به خاك سپرده شد.
تصویب اعلام حکومت نظامی در تهران به درخواست شریف امامی نخست وزیر پهلوی (1357ش)
به دنبال تظاهرات ميليوني و خشمآلود چند روز اخير ملت انقلابي ايران عليه رژيم سفاك طاغوت، جعفر شريف امامي، نخست وزير رژيم پهلوي، روز شانزدهم شهريور 57، از دو مجلس شوراي ملي و سنا تقاضاي تشكيل جلسه فوق العاده كرد و بعد از ظهر همان روز، جلسه هيئت وزيران تشكيل شد. در اين جلسات، مدتي درباره تسلط يافتن به اوضاع و راههاي جلوگيري از آشوبها و آتش سوزيها تبادل افكار گرديد. سرانجام شريف امامي ضمن سخناني افزود كه كشور به جريان يك توطئه ضد مردمي قرار گرفته است و محركين اين توطئه نيز شناخته شدهاند و چارهاي جز بازداشت آنان نيست. با قوانين فعلي نميتوان متعرض آنان شد و صلاح در اين است كه براي تسلط به امور و مهار كردن تظاهرات، در تهران و چند شهرستان ناآرام، حكومت نظامي برقرار شود. شريف امامي قول داد كه اعلام حكومت نظامي صرفاً به منظور دستگيري محركين و عوامل خارجي است و به هيچ وجه براي مقابله با مردم نميباشد.
به اين ترتيب هيئت وزيران، برقراري حكومت نظامي را به تصويب رساند. همزمان با اولين روز از حكومت نظامي در هفدهم شهريور 57، هزاران تن از مردم انقلابي به خاك و خون كشيده شدند و اين حادثه زوال رژيم ستمشاهي را سرعت بخشيد.
تظاهرات عظیم مردمی ضد رژیم پهلوی به دعوت روحانیت در سراسر کشور (1357ش)
تظاهرات روز عيد فطر، در13 شهريور سال 57، زمينه را براي تظاهرات 16 شهريور فراهم آورد. در روز 16 شهريور 57، در پي دعوت جامعه روحانيت مبارز، حدود دو ميليون نفر از مردم قهرمان تهران به عنوان اعتراض به رژيم، در ميدان شهياد تجمع كردند. در اين روز، نام ميدان شهياد به ميدان آزادي تغيير يافت. در اين راهپيمايي، در حالي كه آيتاللَّه طالقاني پيشاپيش جمعيت حركت ميكرد، مورد هتك حرمت از سوي مزدوران رژيم طاغوت قرار گرفت. ولي انبوه مردم و توقف آنها در خيابان، مانع اقدام پليس گرديد. در ادامه در ميدان آزادي، قطعنامهاي كه تهيه شده بود قرائت و مورد تأييد و تصويب مردم قرار گرفت. در اين قطعنامه، آزادي و استقلال، حكومت اسلامي با رهبري امام خميني، آزادي زندانيان سياسي، انحلال ساواك و برچيده شدن رژيم شاه مطرح شده بود. به دنبال تظاهرات مفصل و همه جانبه امروز در تهران و شهرستانها، هيئت دولت تصويبنامهاي صادر و به موجب آن مقرر گرديد از بامداد روز هفدهم شهريور، در تهران و يازده شهر قم، تبريز، مشهد، اصفهان، شيراز، آبادان، اهواز، كرج، قزوين، كازرون و جهرم حكومت نظامي به مدت شش ماه برقرار گردد.
شعری تکان دهنده در مورد امام زمان (عج)
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم
********************
كسي به فكر شما نيست راست مي گويم
دعا براي تو بازيست راست مي گويمپ
********************
اگرچه شهر براي شما چراغان است
براي كشتن تو نيزه هم فراوان است
********************
من از سرودن شعر ظهور مي ترسم
دوباره بيعت و بعدش عبور مي ترسم
********************
من از سياهي شب هاي تار مي گويم
من از خزان شدن اين بهار مي گويم
********************
درون سينه ما عشق يخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
********************
كسي كه با تو بماند به جانت آقا نيست
ب براي آمدن اين جمعه هم مهيّا نيست
نور عشق
نور عشق
دل را به نور عشق صفا مي دهد نماز
جان را به ياد دوست جلا مي دهد نماز
از خارزار شرك اگر بگذري به صدق
باغ تو را ز جلوه صفا مي دهد نماز
تا بنگري جمال حقيقت ز معرفت
سرچشمه ات ز آب بقا مي دهد نماز
پاي تو را ز قيد تعلق رها كند
دست تو را به دست دعا مي دهد نماز
هر دم كه سر به سجده اخلاص مي نهي
روشندلي ز ياد خدا مي دهد نماز
چون بشنوي صلاي مؤذن ، شتاب كن
كز بارگاه قدس ندا مي دهد نماز
دل نوشته .... مرگ آفتاب
مرگ آفتاب
مي خواهم موج نسيم را بر بال كوير برسانم،تا شنهاي سبك كوير را در هواي بي روح آن ديار به پرواز در آورم.مي خواهم طلوع را بكّشم بر صحنه ي خوني آسماني و غروب را بكّشم برصفحه سياه شنهاي ساحل ،چون امروز ،آ،تاب را ديدم كه مرده با كفني سرخ از خاطرات يك روز كه با سوز سرما ، ناله كنان به سواحل ابدي آسمان برده مي شد،عظمت وبزرگي يك روزنه سوزان را در سياهي انبوه ،مرگ را به وضوح حس مي كنم .
نمي دانم،چگونه اين ابرها طاقت ديدن مرگ وخاموش شدن آن آفتاب را دارند كه در گوشه اي بدون خاك در آسمان دفن شده است.چرا؟ذره اي رحم ومهرباني در وجودشان نيست،تا دمي به حا آن قطره اي بي مقدار اشك بريزيد وآن هم در قبال آن همه لطف آفتاب .بنگر جفاي زمانه را در بهاي وفاي آن آفتاب كه مردن را بهانه پايان همه چيز مي دانند.
مقاله: پوشش و حجاب و آثار تهاجم فرهنگی بر پوشش و حجاب زنان منطقه کرد نشین
« پوشش وحجاب وآثار تهاجم فرهنگی بر پوشش وحجاب زنان منطقه کرد نشین»
خداوند متعال در سوره مبارکه نورآیه 31به زنان می فرماید«به زنان با ایمان بگو چشمهای خود را از نگاه هوس آلود فرو گیرند ودامن خویش را حفظ کنند زینت خود را جزء آن مقداری که ظاهر است آشکار ننمایند واطراف روسریهای خود را به سینه خود افکنند وزینت خود را آشکار نسازند مگر برای شوهر هایشان یا پدرانشان یا پدر شوهرانشان یا پسراشان یا پسر همسرانشان یا برادرانشان یا پسر برادرانشان یا پسر خواهرانشان یازنان همکیششان یا افراد سفیه که تمایل به زن ندارند یا کودکانی که به امور جنسی مربوط به زنان آگاه نیستند موقع راه رفتن پاهای خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانی شان دیده شود وصدای خلخالی که به پا دارند به گوش رسد .
(لطفا به ادامه مطلب توجه فرمایید)
دل نوشته .... طوفان آخرت
در دنیای پر از هیاهوی آدمها آنگاه که همه در امواج مشکلات خود را گم می کنند و کشتی زندگی در حال غرق شدن هست وآن گاه که در تنهایی خود مانده است بدون هیج همدمی همه به دنبال فریاد رس می گردند که شاید طوفان حوادث از آسمان زندگی بشریت رخت بربندد وآفتاب مهربانی وامید نور خود را براهالی زمین بتا با ند .
روزگاری طوفان حوادث ومشکلات مرا با خود به گوشه و کنار دنیا می برد بدون سرپناهی وامیدی که بتوان نفس کشید. آخرین لحظاتی که از عمر آرزوها باقی مانده بود در حال نابود شدن بودم دریغ از هم زبانی که بتواند با من در تنهاییهایم گریه کند و مرغ دلشکسته خیالم را آرام کند به هر کس که دل بسته می شود آخر با بی وفایی بند دلت را پاره می کند و تنهایت می گذارد در این روزگار بود که ندای الهی از خانه پر از محبت آمد و بی اختیار مرا فرا خواند ونشانه مکانی امن وپناهی استوار را به من داد مکانی که صاحب خانه آن بدون هیچ منتی ازمن میهمان نوازی کرد قلعه ای بود که هیچ طوفانی از مشکلات وحوادث نمی توانست آن را تکانی بدهد آدمک بیچاره آرام آرام دلش آرام گرفت مرحمی بر زخمش گذاشته شد که دیگر هیچوقت دردی احساس نکند چه خوب روزگاری بود آدمک تنها یاوری پیدا کرده بود از جنس نور، سرپناهی داشت به محکمی عرش آسمانها سالها را با این حس وحال سپری کرد ولی بیجاره آدمک ندانست که به چه خانه ای پا گذاشته است نمی دانست که باید چه مسولیتی را در قبال این همه محبت بپذیرد ونمی دانست که باید چه دردی را تحمل کند که حتی تمام دردهایی که در طول عمر کشیده به آن نمی رسد.آری درد دوری یار ودرد ندیدن یار چرا که ندیدن یار وعاشق شدن به او بسی سخت تر است از دیدن یار وکنارش نشستن…..
دنیای تازه ای به روی آدمک باز شده بود طوری که هیچگاه مشکلاتی را که داشت به یاد نمی آورد اما تازه فهمیده بود درد یعنی چه ؟غصه یعنی چه؟ مشکل یعنی چه؟گریه کردن وتنهایی یعنی چه؟
آری من دراین حال وهوا بزرگ شدم طوری که تمام تلاشم را می کنم تا که بتوانم روزی روی صاحب خانه ای را ببینم وبتوانم روزی در کنار مولایم در رکاب او دنیای پر از محبتی که من آن را به دست آورده بودم برای بی پناهان دیگری فراهم کنم.(ژیلا زین الدینی از طلاب فارغ التحصیل)
دل نوشته .....
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر رمضان سلام بر رمضان و چشمهای منتظروروشن که در تکاپوی شستشو وتطهیر رذایل خود به آب زلال وسجاده و تسبیح سحرگاهی هستند.
درآغازین روزمیهمانیمان خرسند هستیم که حقیرانی چون ما رابه آستان باشکوه خداوندیت پذیرا شدی وامروز بر خوان رنگینت شادمانه نشسته ايم وخرسندیم كه كوله باري ازنوررمضان ، عفوو پاکی قدر شادمانی این ضیافت را به دوشمان نهاده ای.
الهی تو اهل تقوا ومغفرتی ومن اهل خطا وفراموشی هراندازه تو بخشنده ای بنده حقیرت زیاده خواه وافزون طلب .اما زیاده خواهی و افزون طلبی من کجا و اقیانوس بی کران مهربانی تو کجا؟
ای میزبان عزیز ضیافت رمضان!ای مالک شبهای قدر وای صاحب عید فطر رمضان را از من بپذیر زیرا تو آن بزرگی هستی که وجودهای بی وجودمان را با تابش خورشید تابستانی مهرت بر رمضان به تکاپو واداشتی وخوب میدانم که این روزها لحظه به لحظه درسحرهای آگاهی وبیداری رمضان چشم به راه خورشید طلوع معرفتمان هستی و ما را به چشمه جوشان قدر رساندی و با دست نوازشگرت آب حیات مهرت را به دیدگانمان چکاندی تا تکه های به جای مانده از روح والای انسانی را در خواهش های نفسانی پیدا کنند ومنتظر بودی که در شبهای قدر نهال وعطوفتت به ثمر بنشیند ویک رمضان مرا به خودت نزدیکتر کنی.اما…
روزها وشبهای قدرت همه چیز بوی کودکی میدهد همچون بوی خوب پناه گرفتن فرزند در دستهای منتظر مادر، بوی گرمای آغوش مادر از خود بیخود شدن وبه خواب رفتن از این همه نگاه آرامت به قلبهای مومنان روزه دار مثل نسیمی ملایم در سحرگاهان اوج رحمت ومغفرتت ورزیدن گرفت خوشا آنان که در این لیالی بزرگ به معبود بزرگ می رسند ودر میان اشکهای معرفت خود منتظر وصال یار قائم خود هستند اما مولای من روسیاهی مثل من منتظر پاداشی ندارد .ولی ناامید از درگه عطوفت تو نیستم وتو آنی که از سر بزرگواری توبه دریای کرامتت راه دادی به راستی که در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع.
(شمسی رنجبر - حوزه علمیه فاطمه الزهرا (س) کامیاران)
تشکر و قدردانی خانواده شهید محمد علی خواجوندی از مدیر حوزه های علمیه خواهران استان کردستان
خانواده شهید محمد علی خواجوندی رئیس اطلاعات شهرستان بانه که به دست منافقین کوردل به شهادت رسید صبح دیروز طی نامه ای تشکر و اعتذار خود را از تمامی مسئولین در سطح استان کردند.
متن این نامه به این شرح است:
شهادت بالاترین پاداش و مزد جهاد فی سبیل الله است. مقام معظم رهبری
مشیت الهی بر این قرار گرفت که سربازی از سربازان گمنام امام زمان (عج) در راه پاسداری و حراست از انقلاب و دفاع از ارزشهای والای دین مبین اسلام و مکتب سیدالشهدا به دست ایادی استکبار به درجه رفیع شهادت نایل آید و ملت شریف استان کردستان را عزادار نماید. آری پرستویی که مقصد را در کوچ می بیند از ویرانی لانه اش نمی هراسد به راستی چه جانگداز بود آن لحظه سنگین و پر التهاب جدایی و فراق از شهید مقدس و پاک اهل بیت عصمت و طهارت (ع).