آغاز ولایت دادگستر....
سالهاست كه در انتظار ديدن جمالت، چشم انتظاريم به هر گلي كه ميرسيم بوي تو را در آن جست وجو ميكنيم و در كوچه پس كوچههاي عشق به دنبال معشوق مي گرديم تا شايد نشاني از تو بيابيم و بتوانيم گرماي وجودت را با تمام وجودمان حس كنيم چه زيباست لحظهي وصال “يا صاحب الزمان عجلاللهتعالي فرجكالشريف". هشتم ربيعالاول شهادت مظلومانه امام حسن عسكري (عليه السلام) و آغاز دوره امامت امام مهدي (عج)، از حوادث مهم و حساس تاريخ تشيع به شمار ميرود. با گرامي داشت خاطره اين روز باشكوه، مطلب زير را با هدف آشنايي بيشتر با شخصيت آخرين حجت خدا بر روي زمين و اظهار ارادت به پيشگاه آن حضرت تقديم ميداريم.
مقوله امامت و جانشيني پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم)، همواره به عنوان يكي از مباحث مهم اعتقادي مسلمانان در طول تاريخ مطرح بوده است.
در ديدگاه شيعه، اهداف نزول كتابهاي آسماني و ارسال پيامبران الهي، هنگامي به طور كامل تحقق مييابد كه ختم نبوت با نصب امام معصوم همراه باشد. امام همه ويژگيهاي پيامبر به جز دريافت وحي را داراست كه با ولايت تكويني (قدرت بر تصرف در نظام هستي) و ولايت تشريعي (تبيين و تفسير آيات و احكام الهي) و از بين بردن نارساييهاي موجود، زمينه را براي رسيدن انسان به كمال معنوي فراهم ميكند.
رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) در دوران رسالت، بارها با بيان تعداد امامان و نام بردن از آنان، مساله امامت را تبيين كرده بودند.
هنگامي كه آيه <يا ايها الذين امنوا اطيعوالله و اطيعوالرسول واولي الامر منكم> نازل شد، جابربن عبدالله انصاري از پيامبر پرسيد: <اولي الامر> كه اطاعت شان در رديف اطاعت شما به حساب آمده است، چه كساني هستند؟ پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم)در پاسخ فرمودند: <آنان جانشينان من و پيشوايان مسلمانان هستند. نخستين آنان، علي بن ابي طالب و پس از او فرزندانش، حسن و حسين و… به اين ترتيب يكايك ائمه اطهار (عليهم السلام) را نام بردند.
هنگامي كه به امام دوازدهم رسيدند، با اين تعبير از ايشان ياد كردند كه:(ثم سمي محمد و كنيي حجه الله في ارضه و بقيه في عباده ابن الحسن بن علي . . .، سپس هم نام محمد، هم كنيه ي من، حجه الله و بقيه الله در بين مردمان، فرزند حسن به علي (عليه السلام)هستند . . .>.
طلاییه خاکی که زمین گیرت می کند.....
به محض اینكه روی خاک زانو زدی، اولین درس از رشته عشق را میآموزی . صورتت كه خاكی میشود، آنچه آموختهای با جانت در میآمیزد . این همان خاكی است كه نیمههای شب از اشک سجدههای شهید گل شده است .صدای باد نالههای دلش را در گوشت می پیچاند و درس را مرور میكنی؛ هر چه ادب و تواضعت بیشتر باشد، در آستان دوست محبوبتر خواهی شد.دست هایت ناخودآگاه به سوی آسمان بلند میشود. پرده دل میلرزد. اشک فرو میغلتد و میگویی : ای رؤوف مهربان حی قدیر، جان زهرا و علی دستم بگیر و او درس دوم را به تو آموخته است؛ تمنـّـا.
هنوز دستها را پایین نیاوردهای كه غوغا میشود. بطن آسمان به لرزه درمیآید. گرد و غبار بلند می شود. صاعقهای میزند. دلت آرام میگیرد و تازه مییابی آنكه تو را فراخوانده و ضمانتت را كرده است، چه منزلتی در این آستان دارد. حالا دیگر بوی عطر تمام فضای دلت را تسخیر كرده است. آرامش غریبی را حس میكنی كه تا آن زمان نیافته بودی. گویی با دلت تنهای تنها شدهای و باد هرچه غریبه بوده را با خود برده است. چقدر خودت را آشنا مییابی. لذت این حس در وجودت پیچیده كه ناگهان یادآوری خاطرهای كه آن راوی در كنار اروند برایت گفته احساست را در هم می پیچد: «در روایت داریم هركسی كه در آب شهید شود، اجر دو شهید را دارد. یک بار برای یكی از دوستان غواصم این روایت را تعریف كردم. گفت راست میگویی، از فرط ترسی كه جنگ در آب دارد. آن هم شب، در آب ارونـد خروشـان، زیر آتش سنگینی كه از بالای سرت میریزد. شب عملیات والفجر8 معنای این جمله را یافتم كه هر كسی میخواهد به امام زمانش برسد، باید خودش را به آب و آتش بزند و در آن شب هم آب بود و هم آتش.» و درس سوم را می آموزی؛ مجــاهدت. باید صداقتت را اثبات كنی و این كار سختی است. خیلی باید خودت را آماده كنی. ابتلا لازمة عشق است و خطر شرط عاشقی. اما نترس. آنكه تو را به آغاز این راه خوانده، میتواند به پایان این مسیر نیز برساندت. آنكه در آن عالم برایش حكم شفاعت زدهاند، سهل است در این دنیا كه نگاهش حكم مسیحا كند.
دیگر کجا مثل خدیجه پیدا می شود؟
درست 25 بهار از عمر گرانبها و پربركت پيامبر مى گذشت كه با بانوى چهل ساله اى به نام «خديجه» كه برترين بانوى روزگار خويش بود ، پيمان زندگى مشترك را امضاء كرد و فصل جديدى در زندگى اش آغاز شد.
برخى سن و سال خديجه ، آن بانوى هوشمند و پاك را 26 و 28 سال نيز نوشته اند اما مشهرترين ديدگاه ، همان است كه او به هنگام ازدواج با پيامبر 40 بهار از عمرش مى گذشت.
برخى بر آنند كه «خديجه» پيش از پيمان زندگى مشترگ با پيامبر دوبار ازدواج كرده و همسرانش يكى پس از ديگرى از دنيا رفته بودند و برخى نيز بر اين انديشه اند كه او تا هنگامه ى ازدواج با پيامبر دختر و ازدواج نكرده بود.
ازدواج پيامبر با «خديجه» شباهتى به ازدواج هاى شناخته شده نداشت ، بلكه در نوع خود بى نظير و داراى ويژگى هايى بود ، چرا كه اين پيوند مبارك و مقدس نه ثمره ى زودگذر و دوستى بى پايه و اساس بود و نه برخاسته از انگيزه هاى مادى يا ديگر امور و اغراض و اهداف رايج كه در ازدواج چهره هاى مشهور و سرشناس دنيا وجود دارد. و نيز هدف هاى سياسى نيز در امضاء و تشكيل اين زندگى مشترك و ساختار آن، نقشى نداشت.
افزون بر اينها ، زندگى و شرايط اقتصادى پيامبر و «خديجه» نيز با يكديگر تناسبى نداشت و ميان آنها فاصله ى بسيارى بود ، چرا كه پيامبر خود داراى ارزشهاى مادى و امكانات اقتصادى نبود و همانگونه كه دوران كودكى را تحت سرپرستى و كفالت عموى گرانقدر خويش زندگى كرده بود ، باز هم با او مى زيست اما «خديجه» ثروت مندترين و بى نيازترين زن در مكه و جهان عرب بود. به همين جهت فاصله ى زيادى ميان سطح زندگى پيامبر و ثروتمندترين بانوى عرب مى نگريم ، اما آن بانوى خردمند شنيده بود و خوب مى دانست كه آينده ى درخشان و بسيار اميدبخشى در انتظار پيامبر است.
آشنایی با هفته وحدت
طرح اندیشه وحدت جهان اسلام یکى از مشغولیتهاى فکرى دیرینه و اساسى حضرت امام (ره) بود.
امام خمینی (ره) در طول دوران فعالیت اجتماعى سیاسى خود چه قبل از پیروزى انقلاب اسلامى و چه بعد از آن لحظهاى از آن غفلت نورزید.
وفادارى صادقانه امام (ره) به وحدت نه تنها وی را به برجستهترین شخصیت انقلابى جهان اسلام تبدیل کرد، بلکه او توانست در میان فرقههاى اسلامى مختلف نیز جایگاه بس رفیعى کسب کند.
استراتژى مبارزاتى امام (ره) در جهت ایجاد بستر و شرایط لازم براى تحقق وحدت و همیارى در جهان اسلام، روى دو محور عمده تمرکز یافته است: حرکت فکرى - فرهنگى و حرکت سیاسى - عملى.
امام (ره) با توجه به مراحل مبارزه، تعلیم و تربیت سیاسى را زیربناى حرکت سیاسى دانسته و اولین وظیفه مردم را در تحقق و توسعه، امر تبلیغ و تعلیم قرار داده است.
امام خمینى (ره) به عمق نقش اجتماعات دینى چه در بعد اندیشهسازى و چه در بعد اجتماعسازى به خوبى پىبرده بود.
او اجتماعات و مراسم دینى را صرفا به منظور کاربرد تعلیمى و آموزشى آن در مقولات فکرى، مورد تشویق قرار نمى دهد بلکه مهمتر از آن به نقش اجتماع سازى و شکلدهى روابط اجتماعى جدید از طریق گردهمایى ها و نیز آگاهى یافتن مسلمین از قدرت و نیروى ارادى و انسانى شان هم اشاره دارد.
به همین جهت است که روز قدس به عنوان سمبل وحدت جهان اسلام که پیام انقلابى و ضد استعمارى هم دارد از سوى ایشان در سطح جهان اسلام پیشنهاد گردید و همچنین بزرگداشت هفته وحدت میلاد حضرت رسول (ص) (از 12 ربیع الاول به روایت اهل تسنن تا 17 ربیع الاول) مورد حمایت وى قرار گرفت.
________________________________________
رهبر معظم انقلاب اسلامی در رابطه با هفته وحدت فرمودهاند:
«اگر امروز بشريت متوجه اين رحمت بشود - رحمت وجود اسلام، رحمت تعاليم نبوى، اين سرچشمه جوشان «وحدت» و آن را بيابد و خود را از آن سيراب كند، بزرگترين مشكل بشر برطرف خواهد شد. اگر چه همين امروز هم، تمدنهاى موجود عالم، بلاشک از تعاليم اسلام بهره مند شده اند و بدون ترديد آنچه از صفات و روشهاى خوب و مفاهيم عالى در بين بشر وجود دارد، متخذ از اديان الهى و تعاليم انبياء و وحى آسمانى است و بخش عظيمى از آن، به اسلام متعلق است، ليكن امروز بشر به معنويت و صفا و معارف روشن و حق و دلپذير اسلام - كه هر دل با انصافى آن معارف را مىپذيرد و مىفهمد - نيازمند است. لذاست كه دعوت اسلامى در جهان، طرفدار پيدا كرده است و بسيارى از غير مسلمين هم دعوت اسلامى را پذيرفتهاند
جوان از منظر حضرت امام خامنه ای(مد ظله العالی)
” … من عمرم را در میان جوان ها گذراندم. از دورانی که خودم جوان بودم، با جوان های دانشگاهی که خارج از محیط ما بودند ، ارتباط برقرار کردم تا امروز هم ارتباط من با جوان ها قطع نشده است. بنابراین می دانم حال و هوای جوانی چیست و امروز در فضای جوانی ما چه می گذرد….”
جلسات مستمر با جوانان انقلابی و خط دهی به آنان درامر مبارزه با رژیم ستم شاهی، پاسخ به سوالات و شبهات فکری و عقیدتی آنان، حضور در مجامع جوان به خصوص دانشگاه و ارتباط با دانشجویان قبل و بعد ازانقلاب، از ریاست جمهوری تا رهبری وتأکید بر ضرورت به کارگیری نیروی جوان در مسئولیت های اجرایی کشور و اعتماد و ایمان به نسل جوان، حاکی ازعلاقه ی وافر ایشان به حشر و نشربا جوانان و آگاهی از حال و هوای جوانی است. آنچه در پیش روست گزیده ای از بیانات مقام معظم رهبری در باره جوانان است.
ستاره جوانی
آن چیزی که معمولا درملاقات با جوانان، اول بار به ذهن من می زند و بارها به آن فکر کرده ام، این است که آیا این ها خودشان می دانند که چه ستاره ای درجبین شان دارد می درخشد؟ من این ستاره ها را می بینم اما آیا خودشان هم می بینند؟ ستاره جوانی چیز بسیار درخشان و خوش طالعی است. اگر جوانان این چیز قیمتی و بی نظیر را در وجود خودشان حس کنند، فکر می کنم که انشا ا… ، ازآن خوب استفاده خواهند کرد. 7/2/77
جوان، محور تحرک جامعه
جوان درهر جامعه و کشوری، محور حرکت است. اگر حرکت انقلابی و قیام سیاسی باشد، جوانان جلوتر از دیگران در صحنه اند. اگر حرکت سازندگی یا حرکت فرهنگی باشد، باز جوانان جلوتر از دیگران اند و دست آن ها کارآمدتر از دست دیگران است. حتی در حرکت انبیای الهی هم - از جمله حرکت صدر اسلام - محور حرکت و مرکز تلاش و تحرک جوانان بودند.15/8/70
تربین جوانان درغرب، عامل نابودی پایه ای نظام غربی
یکی از گرفتاری های بزرگ کشورهای غربی، مسئله ی جوان های آن هاست. غرب، مشکل جوانان را حل نکرده. خیال نکنید که مسئله جوانان- چه دختر و چه پسر- در جوانع غربی حل شده است. تربیت جوانان درغرب عامل نابودی پایه ای نظام غربی است. در آن جوامع، جوان به طور معمول مایل به بی بند وباری، نابرخورداراز حیا ومایل به ارتکاب جنایت و تجاوز و تعدی تربیت می شود و در فساد اخلاقی، غرق است. چنین نسل جوانی برای هر جامعه ای در هر حدی از عمل و معرفت و ثروت هم که باشد، مثل موریانه پایه های آن جامعه و نظام را می جود و از بین می برد. 26/9/75
ویژگی های جوانان امروز
به نظر من جوانان ما امروز هم خدایی مومن و باصفایند. شما ببینید دانشگاه های ما چه گونه است. ببینید کارگاه های ما چگونه است. شما ببینید در روز راهپیمایی بیست و دوم بهمن یا روز قدس، اکثر این جمعیتی که مثل سیل به خیابان ها می آیند، چه کسانی هستند. همین جوانانند. همان روح الهی، همان انگیزه و صاعقه ی الهی ، هنوز هم در کشور وجود دارد و بازهم کارسازاست. همین روحیه، باز هم کشور را به ساحل نجات خواهد رسانید. 7/2/77
سه خصوصیت بارز یک جوان
من اساسا در بین این خصوصیات مهمی که جوانان دارند، سه خصوصیت را خیلی بارز می بینم. آن سه خصوصیت عبارت است از: انرژی، امید، ابتکار. این سه خصوصیت برجسته درجوان است. اگر واقعا رسانه ها در کمک های فرهنگی که به ما می کنند- چه گویندگان مذهبی، چه گویندگان مسائل فکری و فرهنگی، چه صداوسیما، چه مدرسه ها- بتوانند این سه خصوصیت عمده را درست هدایت کنند، من خیال می کنم که خیلی راحت می شود یک جوان، راه اسلامی را پیدا کند. چون اسلام هم چیزی که از ما می خواهد، این است که ما استعدادهای خودمان را به فعلیت برسانیم. 7/2/77
سه خصوصیت، شرط موفقیت جوان
اگر شما جوانان این سه خصوصیت را در خودتان بوجود آورید، در هر شرایطی و در همه ی زمینه هاموفق خواهید بود.
جوان اولا، باید احساس مسئولیت کند. یعنی واقعا خودش را مسئول بداند و بخواهد که زندگی را با پای خودش پیش ببرد و حرکت کند و مثل پرکاهی د رامواج حوادث نباشد.
ثانیا، با ایمان حرکت کند. ایمان نقش بسیار مهمی در پیشرفت در همه ی میدان ها و نیز پیروزی بر همه ی موانع دارد.
ثالثا، بصیرت و آگاهی داشته باشد.
اگر جوانان این سه خصوصیت را در خودشان تأمین کنند- که البته کار چندان آسانی نیست، اما بسیار ممکن است- در همه زمینه ها شما می توانید موفقیت خودتان را تضمین کنید.3/11/77
خصوصیات جوانان ایرانی
بعضی ها نسبت به نسل جوان ایرانی، از لحاظ اعتقادات و از لحاظ ایمان، به طور افراطی دچار قضاوت های غلط و انحرافی هستند. من اعتقادم این است. کاوش ها هم همین را نشان می دهد که جوان ایرانی، جوانی است مومن، پاکدامن، پاک گوهر، دارای زمینه های دینی بسیار زیاد، مایل به جنبه های معنوی. 7/2/77
جوان و جاذبه های معنویت
به نظر من، امروز بیشترین چیزی که می تواند در جوان ها جاذبه ایجاد کند، جاذبه ی معنویت است، البته همراه با منطق. اینکه می بینیم یک جوان به این در یا آن در می زند، دنبال فلان خط سیاسی، دنبال فلان گروه و فلان شعار سیاسی غلط، دنبال دسته بندی های بی خودی که گاهی در دانشگاه هاست می رود- و تکلیف این آقایان وزراست که مقداری دستی به سر و روی این چیزها بکشند و کمی اصلاحش بکنند- این بر اثر خلا معنوی است که به این در و آن در می زند، گم شده دارد. شما این گمشده را به او بدهید.
رازی که امامحسین(ع) برملا کرد
«قطبالدین ابوالحسن سعید بن هبةالله بن حسین راوندى» در زمره مردان بزرگى است که با دانش فراوان خود پس از بهرهمندى از علوم مختلف و تبحر در آنها، حلقه زرینى در سلسله حافظان و راویان معارف اسلامى شد و در بیشتر رشتههاى علوم اسلامى تبحر و تخصص خود را به نمایش گذارد.
وى از شاگردان خاص علامه طبرسى صاحب تفسیر مجمع البیان و دیگر اساتید عصر بود. ابن شهر آشوب، على بن محمد المدائنى و دو فرزندش حسین و محمد از شاگردان قطب و فقهاى زمان بودهاند. قطبالدین راوندى در تفسیر، نهج البلاغه، کلام، فلسفه، فقه، حدیث، تاریخ، اصول فقه، شعر و ادب استاد زمانه بود و در هر کدام داراى تالیفاتى است که امّالقرآن، تفسیر القرآن، الاختلافات رسالة الفقهاء فقه القرآن و … از آن جملهاند.
این عالم بزرگ و این فقیه ربانى سرانجام در ۱۴ شوال سال ۵۷۳ هجری قمری در شهر مقدس قم جان به جان آفرین تسلیم کرد و در جوار حرم مطهر حضرت معصومه(س) به خاک سپرده شد، روزى که پس از هشتصد سال قصد بازسازى صحن مبارک را داشتند، با پیکر سالم و سیماى نورانى این عارف بالله مواجه شدند و حسبالامر حضرت آیتالله مرعشى نجفى، سنگ قبر بلندى بر فراز مزارش نصب کردند.
در ادامه به برخی از روایتهای قطبالدین راوندى از معجزات ائمه معصومین(ع) که در بزرگترین کتابش به نام «الخرائج و الجرائح» آورده است، اشاره میکنیم:
شخصی که به واسطه راهنمایی امام جواد(ع) به ارث پنهان خود دست یافت
روزى شخصى به محضر مبارک امام جواد(ع) وارد شد و اظهار داشت : یابن رسول اللّه ! پدرم سکته کرده و مرده است و داراى اموال و جواهراتى بسیار است که من از محل آنها بى اطلاع هستم، داراى عائلهاى بسیار سنگین هستم که از تأمین زندگى آنها عاجز و ناتوان هستم و سپس اظهار داشت: به هر حال من یکى از دوستان و علاقمندان به شما هستم، تقاضامندم به فریاد من برسى و مرا از این مشکل نجات دهى.
امام جواد(ع) در پاسخ به تقاضاى او فرمود: پس از آن که نماز عشاى خود را خواندى، بر محمد و اهل بیتش(ع) صلوات بفرست، پس از آن پدرت را در عالم خواب خواهى دید و آن گاه تو را نسبت به محل ثروت و اموالش آگاه مىکند.
آن شخص به توصیه حضرت عمل کرد و چون پدر خود را در عالَم خواب دید، به او گفت: پسرم! من اموال خود را در فلان مکان و فلان محل پنهان کردهام، آنها را بردار و نزد فرزند رسول خدا(ص) برسان.
هنگامى که آن شخص از خواب بیدار شد، صبحگاهان به طرف محل مورد نظر حرکت کرد و چون به آن جا رسید، پس از اندکى جستجو اموال را پیدا کرد و آنها را برداشت و خدمت امام جواد(ع) آورد و جریان را براى حضرت بازگو کرد و سپس گفت: شکر و سپاس خداوند متعال را که شما آلمحمّد(ص) را این چنین گرامى داشت و شما را از بین خلایق برگزید تا مردم را از مشکلات و گرفتارىها نجات بخشید. (الخرائج والجرائح، جلد ۲، صفحه ۶۶۵، حکمت ۵)
خبر از غیب و شفاى جنزده توسط امام سجاد(ع)
شخصى به نام ابوخالد کابلى مدت زمانى را خدمتگزارى امام سجاد(ع) کرد و چون به طول انجامید، جهت دیدار با مادر خویش از امام(ع) اجازه خواست که راهى شهر شام شود.
امام سجاد(ع) او را مخاطب قرار داد و فرمود: اى ابوخالد! فردا مردى از اهالى شام- که معروف و ثروتمند است- به همراه دخترش که دچار جنّزدگى شده است، وارد مدینه خواهد شد.
پدر این دختر به دنبال کسى مىگردد که دخترش را معالجه و درمان کند، پس تو نزد او مىروى و اظهار مىدارى که من دخترت را معالجه مىکنم و مقدار ده هزار درهم مىگیرم .
چون فرداى آن روز فرا رسید، مرد شامى وارد مدینه شد، ابوخالد کابلى طبق دستور امام(ع) نزد وى آمد و گفت: چنانچه ده هزار درهم به من بدهى، دخترت را معالجه و درمان مىکنم.
پدر دختر هم قبول کرد و قول داد که چنانچه دخترش خوب و سالم شود آن مقدار پول را بپردازد، ابوخالد کابلى نزد امام سجاد(ع) رفته و جریان را براى آن حضرت بازگو کرد.
پس حضرت به او فرمود: مرد شامى بىوفایى مىکند و پول را به تو نمىدهد، ولى با این حال، تو نزد دختر مىروى و گوش چپ او را مىگیرى و مىگویى: اى خبیث! على بن الحسین مىگوید: هر چه زودتر از بدن این دختر خارج شو و او را رها کن.
ابوخالد کابلى نیز پیام حضرت را به انجام رسانید و سپس دختر از آن حالت جنّزدگى نجات یافت و بهبودى کامل خود را بازیافت.
امّا همین که ابوخالد آن ۱۰ هزار درهم را مطالبه کرد، مرد شامى بدون پرداخت کمترین پولى او را از منزل خود بیرون کرد، پس از آن، ابوخالد نزد امام زینالعابدین(ع) بازگشت و جریان را به طور مفصل براى آن بزرگوار بازگو کرد.
حضرت در پاسخ فرمود: گفته بودم که مرد شامى حیله و نیرنگ دارد و از پرداخت پول، امتناع مىورزد، ولى بدان که دخترش دو مرتبه به همین زودى دچار جنّزدگى خواهد شد و پدرش نزد تو مى آید.
پس موقعى که مراجعه کرد به او بگو: چون به عهد خود وفا نکردى، چنین شده است؛ اکنون باید همان مبلغ را تحویل على بن الحسین(ع) بده تا او را معالجه و درمان کنم و دیگر آن حالت جنّزدگى باز نخواهد گشت.
بنابراین مرد شامى به ناچار، آن مبلغ را تحویل امام سجاد(ع) داد و ابوخالد نزد دختر آمد و همان سخن قبل را در گوش چپ دختر بازگو کرد و افزود: چنانچه برگردى، تو را به آتش قهر خداوند متعال مىسوزانم.
با این روش، دختر به بهبودى کامل رسید و نجات یافت و چون با پدرش به سمت شهر شام رفتند، حضرت زینالعابدین(ع) آن پولها را تحویل ابوخالد کابلى داد و به او اجازه داد تا جهت دیدار مادرش راهى شهر شام شود.
رازی که امام حسین(ع) برملا کرد
عدهاى از دوستان و غلامان حضرت حسین(ع) قصد خروج از شهر مدینه را داشتند، امام حسین(ع) به آنها فرمود: در فلان روز از مدینه خارج نشوید؛ بلکه روز پنج شنبه حرکت کنید و از شهر بیرون روید و سپس افزود: چنانچه مخالفت کنید با خطر مواجه خواهید شد و دزدان راهزن، راه را بر شما مىبندند و ضمن غارت کردن اموال، شما را نیز به قتل مىرسانند.
ولى آنها مخالفت کرده و بر خلاف پیشنهاد امام(ع) از شهر مدینه خارج شدند؛ و عدهاى از راهزنها راه را بستند و بر آنها یورش برده و تمامى آن افراد را کشتند و اموالشان را به غارت بردند.
وقتى امام حسین(ع) از این جریان آگاه شد، حرکت کرد و نزد والى مدینه رفت، همین که حضرت وارد شد، والى مدینه قبل از هر سخنى اظهار داشت: یابن رسول الله! شنیدهام که دوستان و غلامان شما را کشتهاند و اموال آنها را به یغما بردهاند، امیدوارم که خداوند به شما و خانوادههایشان صبر و پاداش نیک عطا فرماید.
امام حسین(ع) به او خطاب کرد و فرمود: چنانچه آنها را شناسایى و معرفى کنم، آیا دستگیر و مجازاتشان مىکنی؟
والى مدینه گفت: مگر آنها را مىشناسى؟
حضرت فرمود: بلى، آنها را مىشناسم، همان طور که تو را مىشناسم و سپس به شخصى که حضور داشت، اشاره کرد و فرمود: این یکى از آن دزدان قاتل است.
آن شخص بسیار تعجب کرد و عرضه داشت: یابن رسول الله! چگونه تشخیص دادى که من یکى از آنها هستم؟!
حضرت فرمود: چنانچه علامتها و نشانهها را برایت بیان کنم، تأیید و تصدیق مىکنى؟
جواب داد: بلى، به خدا سوگند تصدیق و تأیید خواهم کرد.
آنگاه امام حسین(ع) فرمود: فلان وقت تو به همراه دوستانت از منزل خارج شدید و در بیرون شهر مدینه چنین و چنان کردید.
و بعد از آن که امام(ع) تمام نشانىها و خصوصیات را یکى پس از دیگرى بیان کرد، استاندار مدینه به آن کسى که حضرت او را معرفى کرده بود، خطاب کرد و گفت: قسم به صاحب این منبر! چنانچه حقیقت را نگویى و اعتراف به گناه خویش نکنى، دستور مىدهم که تمام گوشتها و استخوانهاى بدنت را ریز ریز کنند.
پس او در پاسخ گفت: به خدا سوگند، حسین بن على(ع) دروغ نگفته است، بلکه تمام گفتههایش حقیقت و واقعیت دارد، مثل این که آن حضرت شخصا همراه ما بوده است .
بعد از آن والى مدینه دستور داد: تمام متهمین را احضار کردند و یکایک آنها بدون هیچ گونه تهدیدى، اعتراف و اقرار به قتل و دزدى خویش کردند، سپس والى مدینه همه آنها را محکوم به اعدام کرده و یکایک ایشان را گردن زدند.
داستان های شگفت انگیز از زیارت عاشورا
عارف فرزانه آیت اللّه بهجت (ره) می فرمود: مضمون زیارت عاشورا گواه و روشن کننده عظمت آن است، مخصوصاً وقتی آنچه در سند زیارت ملاحظه می کنیم که امام صادق علیه السلام به صفوان می فرماید: زیارت عاشورا را بخوان و در خواندن آن استمرار داشته باش، من به خواننده آن چند چیز را تضمین می کنم: زیارت او قبول، تلاشش مشکور و حاجت وی از جانب خداوند متعال بر آورده می شود و با دست خالی باز نخواهد گشت. ای صفوان! این را با ضمانتی از پدرم، و پدرم از امیرالمؤمنین علیه السلام و ایشان از حضرت رسول صلّی الله علیه وآله و رسول خدا از جبرئیل و جبرئیل از خداوند عزّوجلّ دریافت نموده، هر یک از آنها این زیارت را با این ضمانت تضمین نمودند، خداوند عزّوجل به ذات اقدس خود قسم خورده که هرکس زیارت کند حسین علیه السلام را به این زیارت از نزدیک یا دور و دعا کند به این دعا، زیارت و دعای او را قبول می کنم و خواسته اش هرچه باشد بر آورده سازم. پس از درگاه من با ناامیدی و زیان باز نگردد و او را به برآمدن حاجتش، و رسیدن به بهشت و آزادی از دوزخ خرسند و خوشحال می کنم و شفاعت او را در حق هر کس که شفاعت کند بپذیرم.(زیارت عاشورا و داستان های شگفت آن، ص 56)
مداومت به زیارت عاشورا
یکی از بزرگان می فرمود: مرحوم آیة اللّه حاج حسین خادمی و حاج شیخ عباس قمی و حاج شیخ عبدالجواد مداحیان روضه خوان امام حسین علیه السلام را در خواب دیدم که در غرفه ای از غرفه های بهشت دور یکدیگر جمع بودند. از آیة اللّه خادمی احوالپرسی کردم و گفتم : با هم بودن شما یک آیة اللّه و آقای حاج شیخ عباس قمی یک محدث و حاج شیخ عبدالجواد روضه خوان، چه مناسبتی دارد که با یکدیگر یک جا قرار گرفته اید؟
جواب دادند: ما همگی مداومت به زیارت عاشورا داشتیم و در مقدار خواندن زیارت عاشورا مثل هم بودیم .(کرامات الحسینیه، علی میر خلف زاده، ج 2)
بانوی دو عالم در مجلس زیارت عاشورا
خانم علویه ای که برای زیارت حضرت زینب و حضرت رقیه علیهماالسلام به شام مشرّف شده بود می گفت : محل رأس الشهداء برای من حالت خاص روحی داشت، همیشه آنجا می رفتم و زیارت می خواندم و با حال خوشی گریه می کردم، روزی در موقع زیارت حال خاصّی پیدا کردم ودریچه ای از عالم دیگر برای من گشوده شد، در آن حال که بیدار بودم مثل خواب دیدن این منظره را دیدم، عدّه ای زن بودند که مادرم نیز در میان آنها بود و از من تشکر می کرد که برایش زیارت و دعا می خوانم، در این اثناء زن بلند قامتی تشریف آوردند، زنها خدمت ایشان حاجت خود را عرض می کردند و من هم حاجت خود را عرض کردم،سپس گفتم: ما مجلس روضه خوانی داریم و در آن زیارت عاشورا می خوانیم،چراشماشرکت نمی کنید؟
فرمودند: من می آیم و شرکت هم می کنم به آن نشانی و دلیل که پسر خاله شما با عیالش یک جعبه شیرینی آوردند در مجلس شما و برای رفع مشکل منزل شان نذر کردند در مجلس زیارت عاشورای شما شرکت کنند، مشکل آنها به واسطه خواندن زیارت عاشورا رفع شد و منزل جدید را ساختند و در آن نشستند، امّا بعد دیگر در جلسه زیارت عاشورا شرکت نکردند.
حاج آقای ابطحی فرمودند: من صاحب نذر را می شناختم، جریان را به او گفتم، رنگش تغییر کرد و به گریه افتاده همسرش را صدا کرد و گفت : بشنو از کجا خبر می دهند و با تأسف گفت: مطلب دقیق همین است که گفتید، چه کنم مشکلات زندگی نگذاشته به نذر خود وفا کنم. (همان)
عذاب را از این قبرستان بردارید
علامه نوری نوشته: مردی صالح بود که همیشه در اندیشه آخرت شبها در مقبره بیرون شهر معروف به «مزار» که جمعی از صلحا در آن دفن شده بودند، به سر می برد. او همسایه ای داشت که دوران خردسالی را با هم گذرانده بودند و در بزرگی گمرکچی شده بود، پس از مرگ، او را در آن گورستان که نزدیک منزل آن مرد صالح بود به خاک سپردند.
بیش از یک ماه از مرگ گمرکچی نگذشته بود که مرد صالح او را در خواب می بیند که او حال خوشی دارد و از نعمتهای الهی بر خوردار است! به او می گوید: من از آغاز و انجام و درون و بیرون تو باخبرم، تو کسی نبودی که درونت خوب باشد و کار زشتت حمل بر صحت شود،…کارت عذاب آور بود و بس، پس از کجا به این مقام رسیدی؟
گفت: آری! چنان است که گفتی، من از لحظه مرگ تا دیروز در سختترین عذاب بودم، اما دیروز، همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفته و در اینجا (اشاره به جایی کرده که پنجاه قدم از گورش دورتر بوده) به خاکش سپردند، دیشب سه مرتبه امام حسین علیه السلام به دیدنش آمدند. بار سوم فرمودند: عذاب را از این گورستان بردارند، لذا من آسایش قرار گرفتم.مرد صالح از خواب بیدار شده و در بازار آهنگران به جستجوی استاد اشرف می رود، او را یافته و از حال همسرش می پرسد، استاد اشرف می گوید: دیروز از دنیا رفته و در فلان مکان به خاکش سپردیم. مرد صالح می پرسد: به زیارت امام حسین علیه السلام رفته بود؟ می گوید: نه. می پرسد: ذکر مصیبت او می کرد؟ جواب می دهد: نه. سؤال می کند روضه خوانی داشت؟ می گوید: نه، از این سؤالات چه مقصودی داری؟ مرد صالح خوابش را نقل می کند و می گوید: می خواهم بدانم میان او و امام حسین علیه السلام چه رابطه ای بوده؟ استاد اشرف پاسخ می دهد: زیارت عاشورا می خواند.(داستان های مفاتیح الجنان، اسماعیل محمدی، ص 40)
رفع بلایی بزرگ
علامه شیخ حسن فرید گلپایگانی از استاد خود مرحوم آیة اللّه شیخ عبدالکریم حائری یزدی نقل فرمود: اوقاتی که در سامراء مشغول تحصیل علوم دینی بودم اهالی سامراء به بیماری وباء و طاعون مبتلا شدند و همه روزه عده ای می مردند روزی به همراه جمعی از اهل علم در منزل استادم مرحوم سیّد محمّد فشارکی بودیم، ناگاه میرزا محمّد تقی شیرازی تشریف آوردند و صحبت از بیماری وباء شد که همه در معرض خطر مرگ هستند.
مرحوم میرزا فرمود: اگر من حکمی بدهم آیا لازم است انجام شود یا نه ؟ همه اهل مجلس تصدیق نمودند که بلی .
سپس فرمود: من حکم می کنم که شیعیان ساکن سامراء از امروز تا ده روز همه مشغول خواندن زیارت عاشوراء شوند و ثواب آنرا هدیه روح شریف نرجس خانم والده ماجده حضرت حجة بن الحسن (عج) نمایند تا این بلاء از آنها دور شود اهل مجلس این حکم را به تمام شیعیان رساندند و همه مشغول زیارت عاشوراء شدند.
از فردا تلف شدن شیعه متوقف شد و همه روزه عده ای از سنی ها می مردند به طوریکه بر همه آشکار گردیده برخی از سنی ها از آشناهای خود از شیعه ها پرسیدند: سبب اینکه دیگر از شما تلف نمیشوند چیست ؟
به آنها گفته بودند: زیارت عاشوراء، آنها هم مشغول شدند و بلاء از آنها هم بر طرف گردید.
علامه فرید فرمودند: وقتی گرفتاری سختی برایم پیش آمد فرمایش آن مرحوم بیادم آمد و از اول محرم سرگرم زیارت عاشوراء شدم روز هشتم بطور خارق العاده برایم فرج شد. (داستان های شگفت، عبدالحسین دستغیب)
نظر برخی مراجع درباره خوردن حیوانات آبزی
حیوانات آبزی بخشی از زنجیره غذایی جوامع بشری را تشکیل میدهد. با توجه به این که خوردن و استفاده از این حیوانات در دیدگاه شرع مقدس دارای شرایط و احکام ویژه خود میباشد، بخشی از نظرات مراجع تقلید در این خصوص را بخوانید.
نظر آیت الله العظمی سیستانی
سؤال: اگر فلس با چشم مسلح فقط دیده شود حکم صیدشان چیست ؟
اگر فلس بر آن صدق کند عرفا کافى است .
سؤال: آیا به تور انداختن ماهى در آب براى حلیت کافى است یا خروج از آب لازم است ؟
اگر ماهى در تور بمیرد حلال است .
نظر آیت الله العظمی وحید
سؤال: آیا خوردن بعضی انواع ماهیهایی که شک داریم که فلس دارند یا نه جایز است؟
اگر در اینکه این نوع ماهی فلس دارد شک داشته باشید باید بنا را براین بگذارید که خوردن آن حرام است.
خوردن ماهی که شخص غیر مسلمان آن را از آب گرفته
سئوال: آیا خوردن ماهیهایی که شخص کافر آن را از آب گرفته و نام خدا را بر زبان نبرده و در رستوران یا مغازههای افراد غیر مسلمان به فروش میرسد جایز است؟
کسی که ماهی را صید میکند لازم نیست مسلمان باشد و در موقع گرفتن آن نام خدا را ببرد ولی مسلمان باید گرفتن آن را دیده باشد یا از راه دیگر یقین پیدا کند یا حجت شرعیه داشته باشد که زنده از آب گرفته شده یا در تور، در آب مرده باشد؛ و اگر این ماهی در دست کافری باشد که از دست مسلمان نگرفته باشد اگرچه بگوید آنرا زنده گرفتهام حرام میباشد، مگر اینکه بیّنه یا شخص ثقهای که ظنّ بر خلاف گفتة او نباشد، خبر دهد که او را زنده گرفته است.
نظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سؤال: متخصّصین علم جانورشناسى مى گویند: در دریاهاى جنوبى کشور نوعى خرچنگ دراز به نام شاه میگو و در آبهاى شیرین مرداب انزلى و رودخانه هاى وابسته به آن و بعضى دیگر از آبهاى شیرین داخلى نوعى خرچنگ دراز به نام خرچنگ آب شیرین زندگى مى کند که شباهت ساختمانى بسیار زیادى با میگو دارد، از لحاظ ساختمان ظاهرى «شاه میگو» و «خرچنگ آب شیرین» تفاوت فاحشى با خرچنگ معروف که داراى بدنى گرد و پهن است و در کنار دریا و یا رودخانه ها زندگى مى کند دارد، آیا اینها حلال هستند یا حرام؟
پاسخ: حکم در این جا تابع صدق موضوع در نظر عرف است، اگر به آن، خرچنگ (سرطان) گفته شود حرام است و اگر صدق روبیان (میگو) بر آن کند حلال است، براى تشخیص این موضوع مى توانید به صیّادان مراجعه کنید.
خوردن لابستر
سئوال: از آنجا که تشخیص فلس دار بودن یا میگو بودن برای مردم عادی ساده نمی باشد لطفا حکم خوردن لابستر (LABSTER) را بفرمایید ؟
خوردن لابستر اشکال دارد.
گوشت ماهی خاویار
سئوال: گوشت خاویار چه حکمی دارد؟
اگر فلس دارد، استفاده از آن اشکالی ندارد.
حلال بودن خاویار ماهی های فلس دار
سئوال: آیا خاویار مطلقاً حلال است یا فقط خاویار برخی از ماهی ها حلال است؟
خاویار ماهی هایی که فلس دارند حلال است.
نظر آیت اللهالعظمی مظاهری
از حیوانات دریایى فقط میگو و ماهى فلسدار حلال است و سایر حیوانات آبى از قبیل نهنگ و خرچنگ و قورباغه و امثال اینها حرام مىباشد.
چند استفتا از آیت الله نوری همدانی
پرسش :
سلام آیا عقد موقت با دختر باکره به شرط عدم دخول بدون اذن پدر مجاز است؟ با تشکر التماس دعا
پاسخ :
عقد دختر باكره بدون اذن پدر دختر جايز نمي باشد.
پرسش :
تا چه زماني مي توان از مجتهد مرده تقليد كرد.
پاسخ :
تقليد از ميت ابتداءً جايز نيست اما كسي كه مدتي مقلّد مرجعي بوده ، بعد از فوت آن مرجع مي تواند با اجازه مجتهد زنده در تقليد او باقي بماند و اگر يقين به اعلميّت مجتهد زنده نمود بايد از زنده تقليد نمايد و باقي ماندن بر ميّت غير اعلم جايز نيست.
پرسش :
حکم شبیه سازی انسان در دو مورد زیر چیست: 1. برای موارد پزشکی 2. در کل
پاسخ :
اشكال دارد مگر اين كه اعمال انجام شده با موازين شرعي تطبيق نمايد.
پرسش :
ربا چیست؟
پاسخ :
اگر پولی به عنوان قرض به فردی داده شود و قرار بر این باشد که مبلغی اضافه گرفته شود اين ربا و حرام است.همچنین اگر جنسی مانند گندم، برنج، خرما و مانند اینها که به صورت وزن یا کیل معامله می شود مورد معامله قرار بگیردو مقدار یکی بیشتر از ديگري باشد اين نیز ربا است.برای آگاهی بیشتر به مسأله 2067 توضیح المسائل مراجعه نمائید
درهاى بسته باز مى شود
امام محمّد تقى(جواد)(عليه السلام) مى فرمايد:
لَوْ كانَتِ السَّماواتُ وَالاَْرْضُ رَتْقاً عَبْد ثُمَّ اتَّقى اللهَ تَعالَى جَعَلَ اللهُ لَهُ مِنْها مَخترَجاً(1)
ترجمه
اگر درهاى آسمان و زمين به روى كسى بسته شود سپس او پرهيزگارى پيشه كند خداوند گشايشى در كار او مى دهد.
شرح كوتاه
گاه مى شود كه در زندگى تمام درها به روى انسان بسته مى شود و به هر طرف رو مى كند با مشكل يا مشكلاتى روبه رو مى شود.
اين گونه رويدادها فرصتى است براى بيدار شدن انسان ها و بازگشت او به سوى خدا، بازگشتى سازنده و تغيير دهنده سرنوشت، در اين هنگام اگر از جان و دل متوجه او گردد و از ذات پاكش مدد گيرد، امدادهاى الهى به سراغ او آمده و نسيم هاى رحمت پروردگار او را در آغوش مى كشند و از راه هايى كه هرگز باور نداشت درهاى بسته گشوده مى شود.
—————————————————————————–
1. نورالابصار، صفحه 150.
منبع : صدو پنجاه درس زندگي آيت الله مکارم شيرازي