تحقیقی باموضوع اسلام وموسقی
اسلام وموسقی
چکیده
عقل ,از طریق لوازم احکام نیز می تواند حرمت غنا وموسیقی را اثبات نماید , زیرا شکی در این نیست که موسیقی وغنا در برخی موارد , مقدمه جرأت بنده در مقابل مولا شده وزمینه گناهان دیگر را فراهم می کند مقدمه جرأت در مقابل مولا و حتک محرمات الهی , از چیزهایی است که عقل هر عاقلی به قباهت وزشتی آن حکم می کند.
پس انسان عاقل باید خود را از هر عملی (مثل غنا وموسیقی)که موجب جرأت عبد در مقابل مولا می شود , دور نگه می دارد.
درباره موسیقی وغنا , بر فرض این که هیچ دلیلی بر مبغوضیت آنها وجود ند اشته باشد (در حالی که ده هادلیل وجود دارد ) از همین راه می توان نا پسندی آنها را بدست آورد. زیرا بر اساس دلایل موجود , موسیقی وغنا به وسیله شیطان ملعون اختراع ودر طول تاریخ به وسیله افراد غیر متعهد وبی مبالات به دین , مانند سلاطین جور و مأموران فاسق آنان رواج یافته است .
غنا و آواز خوانی , نوحه گری شیطان در غم فراق بهشت است . وقتی که دین اسلام آمد ومردم را به عواقب شوم موسیقی متوجه ساخت . مردم مسلمان , موسیقی را ترک کردند , حتی از آن آهنگهای ساده زمان جاهلیت نیز دوری جستند . مسلمانان در این کار از پیامبر اسلام (ص) تبعیت می کردند.
غنا کاری از باطل از گناهان کبیره است . یکی از ملاکهای گناه کبیره آن است که :خدای تعالی به آن وعده آتش دوزخ داده است . پس غنا (آواز طرب انگیز ) یکی از گناهان کبیره می باشد
وبعضی از مردم سخنان بیهوده را می خرند تا مردم را از روی نادانی , از راه خدا گمراه سازند وآیات الهی را به استهزاء گیرند , برای آنان عذابی خوار کننده است.
فهرست
عنوان ……………………………………….. صفحه
فصل اول
مقدمه ……………………………………………2
اهمیت و ضرورت…………………………………3
مفهوم شناسی ………………………………..4
مفهوم لغوی غنا…………………………………6
مفهوم لغوی طرب……………………………….8
فصل دوم
انواع طرب ……………………………………….11
سیر تاریخی موسیقی غنا…………………….12
اختراع موسیقی غنا……………………………13
موسیقی بعد از ظهور اسلام…………………..16
بدگوئی ولید از موسیقی……………………….18
پادشاهان ایرانی…………………………………19
تاثیر موسیقی بر عقل…………………………..21
تاثیر موسیقی بر احساس………………………23
ادله اربعه در موسیقی غنا………………………25
قرآن(کتاب) ………………………………………..26
روایات………………………………………………27
نگهداری آلات موسیقی و غضب خدا …………..28
چگونگی حشر اهل موسیقی……………………28
آیا گناه غنا و موسیقی کبیره است………………29
نتیجه گیری …………………………………………31
منابع و مآخذ…………………………………………32
فصل اول کلیات
مقدمه
از محرمات اسلام، دو عمل شبیه به هم ، یعنی موسیقی (نوازندگی) و غنا (خوانندگی) است . چه انسان خودش نوازندگی یا خوانندگی کند یا به آنها گوش دهد. در اسلام هیچ حکمی از واجب و حرام بودن بی جهت نیست و قطعاً حکم حرام بودن موسیقی و غنا به سبب مفاسدی است که در آنها .
همچنان که در جامعه دیده می شود یکی از مهمترین وسایل فساد اخلاقی در جامعه و به گمراهی کشاندن جوانان و ضایع ساختن استعداد های آنها موسیقی و غنا است ولی متاسفانه برخی از مردم این دشمن خطرناک را در جامعه پرورش می دهند و عمر گرانبهای خود را در آن تلف می کنند به گمان اینکه موسیقی خوشایند و شیرین است غافل از اینکه موسیقی به ظاهر زیباست و لی در باطن سم کشنده ای به همراه دارد!
در چنین جامعه ای وظیفه مذهبی هر مسلمانی ایجاب می کند تا آنجا که ممکن است در بیدار نمودن دیگران بکوشد.
اهمیت و ضرورت
چون موسیقی تاثیرات مستقیمی بر بهداشت و روان دارد و از آیات و روایت متعددی که به دست آمده موسیقی و غنا و جزء گناهان کبیره شناخته شده بر خود میدانیم که درباره آن تحقیق کنیم.
با ترویج موسیقی در جامعه امروز ، مردم با فساد اخلاقی و دور شدن از روح تقوا و روی آوردن به شهوات و گناهان که از اثرات موسیقی است و برخی مهم از طریق شنیدن شخنان باطل و شهوت انگیز غیرت خود را نادیده می گیرند و در دنیای بی تفاوتی به سر می برند.
موسیقی باعث کاهش یا سلب جدیت عقل می شود و سستی و سبکی در عقل باعث سستی و سبکی در عمل نیز می گردد که یکی از عوامل ویران کننده عقل است. و از جمله چیزهایی که مغز جوان های ما را تحزیر می کند موسیقی است موسیقی سبب می شود که اگر مغز انسان چند وقتی به موسیقی گوش کند تبدیل به یک مغز غیر فعال و غیر جدی می کند و انسان را از جدیت بیرون می کند و انسان را به موجودی هزل و بیهوده می کشاند و از مسائل زندگی و کار های جدی به کلی غافل می شود بدین سبب برخورد لازم دیدم تا از طریق تحقیق و پژوهش بر خود و دیگران بفهمانیمکه موسیقی از کارهای بیههوده و باطل است و هیچ خیر و ضرورتی برای انسان و زندگی او ندارد.
مفهوم شناسی
مفهوم لغوی موسیقی : اصل واژه«موسیقی» یونانی است که در زبان عربی و فارسی نیز استعمال می شود اهل لغت مفهوم آن را با عبارت های گوناگون بیان کرده اند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1. در اقرب الموارد آمده است: الموسیقی فن العتاد والتطریب ,یونا نیتها موسیکی وصاحب الفن موسیقی , موسیقی به معنای فن آوازه خوانی ,سرود خوانی وشادی کردن است ,لفظ یونانی آن موسیکا می باشد وصاحب این فن را (در زبان عربی ) موسیقی می گویند.
2.برهان قاطع می گوید:موسیقی ساز معروفی است که آن را از نی های بزرگ وکوچک وبه هم وصل کرده اند….وجمعی می گویند:نام پرنده ای است که در منقار آن سوراخ بسیاری است واز آن سوراخها آواز گوناگون بر می آید و موسیقی از آن مأخوذ است.
3.در لغت نامه دهخدا می نویسد : در رسائل اخوان الصفا آمده :
منظور از موسیقی همان غنا است ، وغنا مجموعه ای از آهنگهاست
4.در فرهنگ دانشگاه می خوانیم ؛موسیقی فن خوانندگی وتهییج مردم به شهوات جسمانی است.
5.در فرهنگ ابجدی چنین آمده است . الموسیقی : فن آواز وموزیک (این کلمه یونانی است )الموسیقی :موسیقی دان .
آقای علی حسینی در کتاب موسیقی :پس از نقل سخنان برخی از دانشمندان علم لغت در معنا کلمه موسیقی می گوید:موسیقی عبارت است از : آهنگهایی که از آلات موسیقی خارج شود ومتناسب با قواعد موسیقی که در ااصطلاح اهل موسیقی (نوت) گویند باشد .
مفهوم نوت = نت
فرهنگ زبان فارسی , (نوت) را این گونه معنا کرده است :
نوت {not} (=نوت) : نشانه هایی که به وسیله آنها آوازهای موسیقی را نشان میدند :
دو , ر, می , فا , سل ,لا ,سی .
به طور خلاصه می توان گفت :منظور از موسیقی در لغت صدایی است که از نواختن الات موسیقی ایجاد می شود وبا آهنگهای متعارف آن (نوت) تناسب داشته باشد .
مفهوم لغوی غنا
واژه شناسان کلمه غنا را با عبارتهای مختلف بیان کرده اند که به برخی از آنها اشاره می شود : 1. در فرهنگ جامع آمده است :«غناء :آواز خوش ,سرود »
2. طریحی در مجمع المجدین گفته است :غناء(بر وزن کساء) عبارت است از :صدایی که همراه با ترجیع وزیر وبم باشد به گونه ای که طرب انگیز وشاد آفرین باشد، یا در نظر عرف «غنا» نامیده شود اگرچه طرب آور نباشد اعم از این اینکه در قرائت قرآن یا شعر باشد و یا در غیر اینها.
3. در لغت نامه دهخدا از چهار کتاب: مهذب الصماع ، منتح الادب ،غیاص الغات و اقرب ال موارد به ترتیب چهار تعریف زیر را آورده است:
1-غنها :سرود 2- آواز خشک طرب انگیزد 3- نغمه و سرود خوانی 4-آواز خشک طرب انگیز و قیاس در آن (ضم غین) یعنی غنا است چه آن به صوت دلالت می کند و غنا به معنای تقنی و آواز خوانی است و آن در صورتی تحقق می پذیرد که الحانش از شعر و همراه با کف زدن باشد.
نتیجه : از مجموع کلمات واژه شناسان در بیان مفهوم غنا مطالب زیر استفاده می شود:
1. در مفهوم غنا اختلاف است که آیا غنا عبارت است آواز خوش ، طرب انگیز ، یا آواز کشش دار، یا آواز طرب انگیزی که مشتمل بر «ترجیع»باشد و یا صدای طرب انگیز که همراه با شعر و کف زدن باشدو…؟
2. اگرچه تعاریف واژه شناسان درباره غنا در ظاهر دچار اختلاف می باشد ولی بعید نیست که همه را ناظر بر یک معنا بدانیم و بگوییم: از نظر اهل لغت غنا عبارت است از«صوتی که با ترجیع و کیفیت خاصی ادا شود که طرب انگیز باشد».
یا بگوییم: «غنا در لغت عبارت است از :آواز خوش شادی آفرین یا حزن آور».
مفهوم ترجیع وطرب
از آنجا که در اکثر عبارات مذکور ,لفظ «ترجیع» و«طرب» آمده لازم است مفهوم این دو واژه نیز آورده شود تا مفهوم «غنا» روشن گردد.
جوهری در صحاح گفته است :ترجیع عبارت است از :چرخاندن صدا در گلو,همان گونه که صاحبان آهنگ می خوانند .
ابن ایثر در نهایه می نویسد :ترجیع عبارت است از: چرخاندن صدا وزیر وبم دادن به آن در قرائت قرآن یا اذان .
بنابراین ترجیع عبارت است از :آوا,آهنگ دادن به صدا,زیرو بم وچهچه صدا.
معنای لغوی طرب
در المنجد آمده است :طرب یعنی از روی شادی یا حزن یا اندوه به اهتزاز و اضطراب درآمد .
در فرهنگ اصطلاحات فقه اسلامی آمده است:مراد از طرب نوعی خفت و سبکی در نفس است که از شدت شادی یا غم پیدا شود .
پس طرب عبارت است از :حالتی که در اثر غم یا شادی به انسان دست می دهد.به گونه ای که در اثر آن حرکات سبک و خلاف شان وقار و متانت از او صادر گردد.
توضیح معنای طرب:
طرب حالتی است که در اثر احساسات شدید به انسان دست می دهد و موجب بروز حرکات و رفتار خاصی در او می شود که در حالت معمولی از آن پرهیز می کند یعنی آن رفتار ها را برای خود سزاوار نمی داند و آنها را بر خلاف شان و مقام خود می داند خواه در اثر غم و غصه و مصیبت باشد و خواه در اثر شادی و شعف.
همچنین کسی که تحت تاثیر موسیقی یا غنا گرفته باشد حرکات سبک از ا صادر می شود که در اوقات دیگر از آنها پرهیز می کند و آن حرکات را ناپسند و خلاف شان و شخصیت خود می دانند.
فصل دوم
انواع طرب
بنابراین طرب دو نوع است:طرب حزن و طرب شادی و هرکدام نیز بر دو گونه است: طبیعی و مصنوعی.
طرب طبیعی مانند حالت شادی و حزنی که از تولد یا مرگ فرزند به پدر و مادر دست می دهد یا حزن و اندوهی که از شنیدن مسائب اهل بیت (ع) حاصل می شود همچنین سرور و شادی که برای مومن به هنگام، روز عید فطر، هنگام ملاقات مومنان و پس از انجام عمل صالحی حاصل می شود و یا غم و اندوحی که پس از ارتکاب گناه در مومن پیدا می شود و مقدمه توبه و پشیمانی از گناه می گردد.
این نوع شادی ها و حزن ها طرب طبیعی نامیده می شود که نتنها نا پسند نیست بلکه در مواردی مطلوب و پسندیده است.
طرب مصنوعی آن است که از آهنگی موسیقی و غنا به دست آمده باشد به عنوان مثال کسی که هیچ و غصه ای ندارد و به یاد مصائل اهل بیت (ع) مهم نیست آهنگی را گوش می کند و در اثر آن محزون و گریان می شود و یا کسی که هیچ خبر مسرت بخشی به او داده نشده و عمل صالحی که موجب خوشنودی گردد انجام نداده است بدیهی است که چنین شخصی در حال طبیعی شادی غیر معمولی ندارد ولی در اثر شنیدن آهنگ موسیقی یا غنا به گونه ای شاد می شود که حرکات غیر عادی از او صادر می گردد این طرب مصنوعی نامیده می شود.
سیر تار یخی موسیقی و غنا
اختراع موسیقی و غنا: گاهی خوبی و بدی چیزی را از طریق شناخت مخترع و بنیانگذار آن می توان به دست آورد یعنی اگر عمل و روشی به وسیله شخص محترمی یا با توصیه و سفارش او بنیان گذاشته شود یا رواج یابد معلوم می شود آن عمل پسندیده و موجب تقرب به خداست.
همچنین اگر عمل و سنتی به وسیله شخص خبیثی تاسیس و بنیان گذاشته شود درمیابیم که آن عمل ناپسند و باعث دوری و از رحمت خدا می شود درباره موسیقی و غنا بر فرض اینکه هیچ دلیلی بر مبغوضیت آنها وجود نداشته باشد (در حالی که دها دلیل وجود دارد) از همین راه می توان ناپسندی آنها را به دست آورد زیرا بر اساس دلایل موجود موسیقی و غنا به وسیله شیطان ملعون اختراع و در طول تاریخ به وسیله افراد غیر متعهد و بی مبالات به دین مانند سلاطین جور و ماموران فاسق آنان رواج یافته است.
مخترع موسیقی
همانگونه که اشاره شد در برخی روایات اختراع موسیقی به شیطان نسبت داده شده است: در روایت سماعه از امام صادق (ع) می خوانیم:
آنگاه که حضرت آدم (ع) وفات کرد شیطان و قابیل که دشمن او بودند خوشحال شده هر دو در محلی جمع شدند و به نشانه شادی برای مرگ آدم(ع) و شماتت او آلات موسیقی ساختند و نواختند پس هرگونه آلات موسیقی که در روی روی زمین باشد و مردم از آن لذت ببرند از نوع همان چیزی است که شیطان و قابیل اختراع کرده اند .
از حدیث استفاده می شود که مخترع اصلی موسیقی و نوازندگی شیطان و قابیل می باشند.
مخترع غنا:
در برخی دیگر از روایات اختراع غنا به شیطان منسوب و از او به عنوان اولین خواننده یاد شده است.در تفسیر عیاشی ازجابرابن عبدالله انصاری واوازپیامبر گرامی اسلام(ص) روایت کرده است:شیطان،نخستین کسی است که آوازخوانی کرد
اولین کسی است که نوحه گری نمود و اولین کسی است که هدی خواند هنگامی که آدم (ع) از میوه درخت خورد شیطان آواز خواند و هنگامی که از بهشت اخراج شد و هبوط کرد هدی خواند و زمانی که در زمین مستقر شد نوحه گری را آغاز کرد که به وسیله آن نعمت های بهشت را برای آدم (ع) یاد آوری می کرد (تا اندوه آدم (ع) افزون گشته و شیطان خوشحال گردد) .
حضرت علی (ع) برای اصحاب چهارصد مطلب از مطالبی که برای اصلاح دین و دنیای مسلمانان لازم است بیان کرد و فرمود: غنا آواز و خوانی و نوحه گری شیطان در غم فراغ بهشت است .
روایتی از امام صادق(ع): من کودک خردسالی بودم روزی دیدم عده ای مزمار و طبل می زنند و بازی می کنند خواستم باستم و تماشا کنم پدر دستم را گرفت و فرمود بیا برویم مگر تو نیز می خواهی از شماتت کننده گان به آدم (ع) باشی! گفتم پدر جان منظورتان چیست؟
فرمود:همه این لهویات و آوازخوانی هایی که می بینید شیطان برای شماتت آدم (ع) به هنگام اخراج وی از بهشت ساخته است از این سه حدیث روشن می شود که غنا (آواز خوانی )و موسیقی (نوازندگی) از کار هایی است که به دست شیطان تاسیس شده است بدیهی است که شیطان همیشه دنبال کار های خلاف دستور خدا بوده و هیچ کار مطلوبی انجام نمیدهد و از همینجا می توان به بدی غنا و موسیقی پی برد.
پیشرفت فن موسیقی در میان ملت ها
فارابی در مقدمه کتاب الموسیقی الکبیر می نویسد:
در تاریخ معروف است که قدمای مصر جلوتر از ملت های دیگر با موسیقی سروکار داشتند اولین طایفه ای که طبل و معازف ساختند و آواز خوانی کردند قبیله بنی لامک از نسل قائین بود و گویند: یوبال ابن لامک اولین کسی است که عود را اختراع کرد قدمای یونان نیز اولین جماعتی هستند که قوائد موسیقی را وضع کردند اما عرب قوائد موسیقی را در قرن دوم حجری از فارس و یونان یادگرفتند .
موسیقی در زمان جاهلیت
جرجی زیدان می گوید:عرب های جاهلیت که مردم گله چران و چادر نشین بودند نخستین طرز موسیقی آنها این بود که شعر را بدون ساز و آواز و آهنگ بخوانند و لذت ببرند.
سپس آهنگ هدی (آوازی که برای راندن شتر به کار می برند) میان عرب ها رواج یافت بعد ترنیم میان آنام معمول شد و ترنیم را دو قسمت نمودند: ترنیم غنا (خواندن شعر با آهنگ) و ترنیم تغبیر (خواندن مطالب نثر با آهنگ مخصوص ).
سپس ترنیم غنا را به سه نوع تقسیم کرده اند :
اول «نصب» که آواز هایی مربوط به جوانان و سوارکاران بود حوم: «سنا» که آهنگ سنگین بوده و نوسان ها و ترجیعات مکرری داشته و به شش نوع تقسیم می شد.
سوم:«هزج» که آهنگ سبکی بوده و شنیدن آن شخص را به رقص و طرب می آورد و آن را دایره مزمار می خوانند.
پیش از اسلام در شهر های مدینه و طائف غنا معمول بوده و رواج داشته اما آلات موسیقی عرف عبارت بوده از دف (دایره گرد و دراز کوچک و بزرگ ) و مزمار بسیار ساده و ظاهراً جز دف و مزمار متفرعات آن با آلات دیگری از آلات موسیقی بادی و غیر آن آشنایی نداشته اند و آلات دیگر مانند: عود ، طنبور ، کمانچه و امثال آن از ساخته های ایرانیان و رومیان است. و عرب ها بعد از اسلام با آن آشنا گشته اند .
موسیقی بعد از ظهور اسلام
وقتی که دین مقدس اسلام آمد و مردم را به عواقب شوم موسیقی متوجه ساخت، مردم مسلمان موسیقی را ترک کردند حتی از آن آهنگ های ساده زمان جاهلیت نیز دوری جستند . مسلمانان در این کار از پیامبر گرامی ع) تبعیت می کردند ، به طوری که علمای اهل ثنت نقل کرده اند نافع می گوید: «من با عبدالله ابن عمر بودم که صدای طبلی به گوش رسید، انگشتان خود را در گوش خود گذاشت و از آن محل دور شد تا این که از من پرسید:باز صدای موسیقی به گوش می رسد؟
گفتم نه. آنگاه انگشت را برداشت و گفت :«پیامبر(س) را دیدم که چنین صدایی شنید و همین کاری که من انجام دادم را انجام داد. من نیز به پیروری از او این عمل را انجام داد .
بعد زا زمان پیامبر (ص) نیز موسیقی در میان مسلمانان یافت نمی شد و مردم در مواقع بیکاری به خواندن قرآن و گفتوگو درباره مسائل مذهبی مشغول شدند، اگر نگوئیم موسیقی در صدر اسلام نبوده است دستکم مکروه شمرده می شد .
اما خلفای بنی امیه که روی کار آمدند، موسیقی را عملاً ترویج دادند معاویه در ظاهر خواهان غنا و موسیقی را ملامت میکرد و آن را برای مردم آبرومند و با شرف عیب می دانست ؛ ولی در خفا از هواخواهان آن بود. نخستین خلیفه عیاش
که در اسلام حکومت کرد یزید ابن معاویه بود. در دوران حکومت وی(60-64 ه.ق) نه تنها موسیقی بلکه هرگونه عیاشی و تفریحات غیر مجاز در حجاز به ویژه در مدینه و مکه به سرعت رواج یافت؛ زیرا یزید به آن تفریحات علاقه مند بود ولی بعد از یزید رواج موسیقی متوقف شد متوقف شد تا در زمان ولیدبن یزید بن عبدالملک (126-125 ه.ق) دوباره رواج یافت زیرا خلیفه وقت می گسارد و عیاش بود .
بدگوئی ولید از موسیقی
ولید بن یزید که از خلفای بنی عمیه و رواج دهنده موسیقی بود در معایب موسیقی چنین گفته است : از غنا و موسیقی بپرهیزید زیرا غنا آبرو و حیا را می برد شهوت را می افزاید مروت را نابود می سازد مثل شراب انسان را مست و از خود بیخود می کند اگر ناچار دنبال ساز و آواز می روید زنان را برکنار دارید زیرا هیچ قوه ای مانند موسیقی انسان را به سوی زنا تشویق نمی کند.من این را می گویم اما موسیقی را از جانم بیشتر دوست دارم موسیقی برای من بهتر از آب گوارا برای شخص تشنه است ولی حق آن است که گفته شود .
بذل و بخشش خلفا به شعرا و آواز خوانان
خلفا چون پایبند به دین نبودند و بیشتر دنبال هوا حوس می رفتند از این رو بیت المال
مسلمانان را نیز حیف میل می کردند به طوری که برای شاعران و آواز خوانان ماهانه و مقرری تایین کرده بودند و هرکس در مدح بنی عمیه یک شعر می سرود هزار درحم می گرفت و عباسیان مبلغ را افزودند وبرای یک قصیده صدهزار درهم می دادند.
آوازخوانان بیش از شاعران نزد خلفا آمد و شد داشتند و زیادتر از آنان پول و جایزه میگرفتند زیرا سازنده وخواننده از لوازم بزم می گساری بود و بذل و بخشش در حال مستی طرب بیش از حال عادی می باشد . درباره اکثر خلفای اموی موسیقی رواج داشت ویزیدبن عبدالملک بیش از دیگران به سازندگی وخوانندگی علاقه مند بود .
پادشاهان ایران
پادشاهان ایران نیز همانند خلفای بنی امیه وبنی عباس در عیاشی (قمار ،شراب ، موسیقی و…)پیش قدم بودند. شاه عباس صفوی به تماشای رقص و پای کوبی زنان جوان نیز عشق فراوان داشت و در مجلس مهمانی و سرور همیشه معروف ترین زنان جوان رقاص شهر برای سرگرم ساختن شاه و مهمانان او حاظر بودند و در تمام مدت مهمانی کمتر از پای می نشستند.
ناصر الدین شاه در عیاشی و کامرانی گوی سبقت را ربوده بود و خزائن معموره ایران را که در تمام عالم ضرب المثل بود به عیاشی صرف نمود. 183 زن اختیار کرد… خوش ظاهر و بد باطن بود … هزاران نفوس بی گناه را فدای نفس و شهوت رانی خود ساخت … .رضا شاه و پسرش محمد رضا شاه که بخش اعظم بودجه مملکت را صرف عیاشی های خود و دار و دسته اش می کرد.به طوری که نقل می کردند:
فقط از درآمد نفت برای برای جشن های شاهنشاهی بود میلیون ها دلار صرف شد و ماهی سه میلیون زمان از شرکت نفت باج میگرفت و در عیاشی ها خرج میکرد. علاوه بر پول نفت معادن دیگر ایران موقوفات و. نذورات اماکن متبرکه را نیز در راه اشائه منکرات مصرف می کرد.
چرا آنها که میگویند «موسیقی روح را پالایش می کند » و «موسیقی یک ضرورت است» و «موسیقی راز گوئی و نیایش انسان خاکی با خداست » آنقدر که با تار و سه تار انس دارند با قرآن و نماز و دعا مأنوس نیستند؟
چرا از خدا سوال نمی کنند که برای نزدیکی و رسیدن به تو (یا همان به اصطلاح آنان عرفان) از چه را میابیم؟
و آیا اساساً خدا این حق را ندارد که بگوئید از چه راهی می توانید به من نزدیک شوید؟
چرا عرفان موسیقیایی به این احادیث و آیاتی که در آن نه تنها موسیقی ترویج و تایید نشده بلکه مذموم هم بوده، توجه ندارند؟
چرا به خدا عملاً این حق را نمی دهند که به حال و هوای مصنوعی برخواسته از موسیقی را عرفانی و آرامش آور نداند ؟
حضرت امام در کتاب چهل حدیث می فرماید: «استاد ما آیت الله شاه آبادی » می فرمودند: بدین چیز که برای انسان پی که می خواهد در راه سلوک حق پیشه برود، گوش دادن به غنا: یعنی آواز ها و موسیقی های حرام می باشد .
تاثیرات موسیقی بر عقل
گوش دادن به موسیقی لذت دارد. سبب این همه کشش به آن نیز همین است.با اصوات موزونی که از موسیقی به گوش ما صادر می شود ، احساس آرامش و نشاط می کنیم. چرا چنین چیزی در عرف جامعه دینی و مذهبی ما باید به چشم غذب آلودی دیده شده و ممنوع و حرام باشد؟
شان و ویژگی عقل آن است که (معتدل)و(متدین)باشد.یعنی با حفظ استواری و پختگی اش بتواند به هر صورت ممکن از چاشنی های لذت و سرور ، خیال . انفعال و تحریک بهره مند باشداما در این میان موسیقی(مخصوصاً از نوع مهیج آن) آنچنان یکه تاز میدان لذت و نشاط خیال و تحریک و احساسات است که آدمی دچار حالت فوق العاده(طرب) می شود. این تاثیر فوق العاده باعث کاهش یا جدیت عقل می شود و عقل از محاسبات جدی و دقیق و واقع بنیانه به دور می افتد.
انسان معقول آنگاه که در خود افسردگی مشاهده می کند سعی در شناخت عوامل پژمردگی می کندتا با یافتن آن علت ها عوامل خوشی ماندگار یا معقول را در خود فراهم سازد نه آنکه به سراغ موسیقی آنچنانی برود.
موسیقی در واقع عامل محرک احساس به صورت مجازی و آنی است. وقتی عقل
تشخیص (تصور و عمل) باشد. کردار نیز بسیار متین و حساب شده خواهد بود «مگر نه اینکه سبکی و سستی در عقل موجب سبکی و سستی در عمل می گردد
پس وقتی می بینید که شخصی با شنیدن آهنگ به رفتار های سبک دست می زند ،معلوم می شود که عقلش دچار خفت و سبکی گردیده و این احساس است که بر وی حکم می راند».بنابراین موسیقی، عقل را به خواب می برد و باعث اشتغال آدمی به اموری می شود که کم کم باعث غفلت از خود ،نیاز ها ، علل و درمان ها می شود.
افلاطون می گوید:«وقتی ریتم موسیقی تغییر می کند،اساس قوانین جامعه نیز با آن متحول می شود.»
چرا؟ چون این دیگر عقل نیست که حاکمیت دارد بلکه موسیقی و طرب برخواسته برخواسته از آن عقل را به حاشیه می راند و عقل نیز اساس جامعه است.
ثمره موسیقی غفلت است.در قرآن کریم از مشغول شدن های این چنینی به لهو تعبیر می کند.
لهو آن است که چیزی آنچنان انسان را به خودش جذب و مشغول نماید که باعث غفلت و باز ماندن از کار های مهم تر می شود. با موسیقی آنچه نصیب انسان خواهد شد، غفلت از خدا غفلت از وظیفه ،غفلت از محرومان ، غفلت از نفس و شیطان است.انسان امروز با آن همه پیشرفت در علم و تکنولوژی در آتشی که از غفلت او سرچشمه می گیرد،می سوزد.
تاثیرات موسیقی بر احساس
شما وقتی به یک موسیقی گوش می دهید خواه و ناخواه روح، فکر و ذهن بکر و حساس خویش را در اختیار خواننده قرار داده اید و هرچه سعی می کنید از آن تاثیر نگیرید، نشدنی است. یکی از خوانندگان موسیقی پاپ می گویند:«موسیقی زبان،زبان ماست» و هیچ ابزاری انتقال خواسته ها و افکار پیدا و ناپیدا بهتر از موسیقی نیست.
چون در آن واحد سه کار انجام می دهد: لذت آفرینی ،هیجان افکنی ،خیال سازی و این سه پلی است برای آنچه در فکر و خیال نوازنده یا خواننده می گذرد.
یک پژوهشگر موسیقی می گوید: به وسیله موسیقی معیار های شنوندگان تغییر داده می شود و آنها را با تربیت والدینشان بیگانه می کند .
نمونه کامل مستند این ادعا همان چیزی است که در موسیقی راک، پاپ ، و هوی متال القا شود. این موسیقی ها که عمدتاً توسط گروه های شیطان پرست تهیه و توزیع می گردد این مفاهیم تکرار می شود. «به جهنم خوش آمدید، سرودی از جهنم، شهروند جهنم، به منه شیطان گوش بده، شیطان خداوند ماست، ما با تمام ارواح شدید تسخیر شده ایم ».
باز هم برای این ادعا به این جمله توجه کنید که مورای شافر نویسنده شاعر و آهنگساز کانادایی می گوید:«تقریباً هیچ صدایی در جهان مدرن نیست که به طور مصنوعی ایجاد نشده باشد و در تملک کسی نباشد، مثل موسیقی - بوق اتومبیل و سرو صدای کارگاه های ساختمانی و این صدا های مصنوعی تعبیری بر آینده خواست و اراده ی گروهی های خاص اند که می خواهند اراده شان را به اقشار دیگر جامعه تحمیل کنند و در این هجوم بی امان صدا و فریاد و بوق،مجالی برای اندیشیدن و آرامش ذهن و فراغت تن و روان باقی نمی ماند.
تاثیر موسیقی بر سیستم اعصاب
ویلیام جیمز در مورد مضرات موسیقی مبتذل می گوید:«ممکن است خداوند از گناهان ما بگذرندولی ضعف اعصاب دست از سرما بر نمی دارد».
علمای علم«فیزیولوژی» دستگاه عصبی انسان را به دو دسته تقسیم کرده اند. وقتی که خارج از تحریکات بر روی اعصاب شروع می شود اعصاب سمپاتیک و یا پاراسمپاتیک به میزان تحریکات خارجی ، تعادل از دست می دهند.بدیهی است هر اندازه بین این دو سیستم عصبی ، فاصله ها بیشتر شود به همان اندازه نیز نگرانی های روانی و اغتشاشات فزونتر می گردد و از جمله علل و عوامل تحریکات خارجی
تحریکات خارجی ارتعاشات موسیقی است. موسیقی وقتی که با آهنگ های نشاط انگیز یا نوار های وزن آور همراه گردد (مخصوصاً با ارتعاشات عجیب و غریب سمفونیک اجرا گردد) به طور مسلم تعادل لازمی را که بایستی بین دو دسته نامبرده وجود داشته باشد را بر هم می زند و در نتیجه اصول احساس زندگی اعم از هضم و جذب ، وضع، ترشحات، ضربان قلب و وضع فشار مایعات بدن مثل خون و … را مختل ساخته و رفته رفته شخص را به گرفتاری ها و امراضی نزدیک می سازد که طب جدید با تمام پیشرفت هایش نمی تواند آسیب های پیش آمده را درمان کند. مثل اغتشاشات فکری - امراض روانی (افسردگی ها وحتی بی خیالی ها)سکته های قلبی و مغزی.
آنچه مهم است این که ضعف اعصاب نیز خود امراضی دیگر از قبیل :اختلال حواس،پریشانی ، جنون ، ثقل سامعه (سنگینی گوش) نابینایی و… به وجود می آورد. موسیقی به سبب ایجاد هیجانات روحی و مغزی گاهی به حمله یا سکته خفیف قلبی منجر شده و ناگهان باعث سکته و مرگ می شود.
ادله اربعه در موسیقی و غنا
از دیدگاه علمای شیعه ،منابع فقه از منابعی که می توان احکام الهی را از آنها به دست آورد و ب راساس آن نظر داد چهار چیز است: کتاب، سنت ، اجماع و عقل که به «ادله اربعه» معرو اند. درباره مبغوض بودن «موسیقی» و غنا می توان از هر چهار منبع فقهی دلایل به دست آورد.
کتاب (قرآن)
در قرآن که اولین و مهمترین منبع احکام و مقررات اسلامی است آیاتی وجود دارد که طبق نطر مفسران قرآن و احادیث معصومین (ع) دلیل بر حرمت غنا یا موسیقی یا هر دو می باشد.
خدای مهربان پس از بیان حکم نماز جمعه به قضیه ای که در زمان پیامبر اتفاق افتاده اشاره کرده می فرماید:
هنگامی که آنها تجارت یا سرگرمی و لهوی را ببینند پراکنده می شوند و به سوی آن می روند. و تو را ایستاده به حال خود رها می کنند ! بگو:«آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است و خداوند بهترین روزی دهندگان است.
شان نزول آیه: علامه طباطبایی (ره) در تفسیر این آیه شریفه می گوید:
مضمون روایات که از طرق شیعه و سنی نقل شده در این جهت متفق استکه کاروانی از تجار در روز جمعه در روز نماز که رسول خدا مشغول خطبه نماز جمعه بود وارد شهر مدینه شد به منظور اعلام خود طبل و دهل زدندمردم پیامبر را در حال خطبه گفتن رها کرده و دیدن کاروان رفتند؛ آیه فوق به همین مناسبت نازل شد. پس مراد از لهو در این آیه استقبال طبل و دهل دایره و سایر آلات طرب به قصد جمع شدن مردم است .
در سوره قصص ضمن بیان برخی از اوصاف مسلمانان مومن به کتاب آسمانی می فرماید:
و هر گاه سخن لغو و بیهوده بشنوند از آن رو گردانند .
و در تفسیر علی ابن قمی(ره) در حدیثش آمده است:
مراد از لغو در این آیه :دروغ لهو و غناست و اعتراض کننده گان از آن امامان هستنند که از همه این کار ها اعراض می کنند.
در تفسیر نمونه پس از نقل مطالب فوق از تفسیر قمی می نویسد:
چیداست که هر دو قسمت حدیث از قبیل بیان مصداق روشن است وگرنه لغو مفهوم گسترده ای دارد که غیر اینها را نیز شامل می شود و اعراض کنندگان از لغو نیز همه مومنان را ستیز هستند هر چند امامان در صف مقدم اند .
روایات
احادیث بسیاری در کتابهای شیعه وسنی از پیشوایان معصوم (ع) درباره غنا وموسیقی نقل شده است .
ممنوعیت آلات موسیقی از سوی پیامبر
در حدیث «معتبر» سکونی از امام صادق (ع) آمده است که پیامبر (ص):
شما را از رقص ,مزمار,کوبه ها وکبرات نهی می کنم
دلالت این حدیث بر حرمت رقص وموسیقی غیر قابل انکار است .زیرا نهی از چیزی ظهور در حرمت آن دارد.
نگهداری آلات موسیقی وغضب خدا
در روایتی از فقه الرضا (ع) آمده است :
کسی که چهل روز در خانه اش طنبور (ساز) یا عود (تار کوتاه وکج ) یا چیزی از آلات لهو ولعب از قبیل : معزفه (پیانو)وشطرنج (از آلات قمار) وامثال آنها را نگهداری کند, گرفتار غضب خداوند می شود ,اگر در آن مدت بمیرد ,فاسق وفاجر مرده و جایگاهش آتش دوزخ است وچه بد سرانجامی است .
چگونگی حشر موسیقی
در روایتی از پیامبر خدا (ص)می خوانیم :
صاحب طنبور ,در قیامت رو سیاه محشور می شود در دست او طنبوری از آتش است وهفتاد هزار ملک (از مأمورین عذاب ) بالای سر او قرار می گیرند ودر دست هر کدام عمودی است که بر سر وصورت او می زنند صاحب غنا(ـواز خوان وشنونده آن)از قبرش کور وکر ولال برانگیخته میشود.
زناکار صاحب مزمار وصاحب دایره نیزهمانند اومحشور می شوند.
اقوال علمای شیعه در حرمت غنا وموسیقی
همه علما وفقهای شیعه معتقدند غنا وخوانندگی ذاتأ حرام است چه حرام دیگری با آن باشد یا نباشد وفرموده اند :غنا وآواز خوانی اگر چه همراه با آلات موسیقی ویا حرام دیگری نباشد . هم چنین گوش دادن به آن از گناهان کبیره است ومرتکب آن اگرچه اصرار نورزد فاسق شده واز عدالت بیرون می رود وحق انجام دادن کارهای مشروط به عدالت را ندارد مگر اینکه از عمل زشت خود پشیمان گشته وتوبه حقیقی نماید.
هم چنین گفته اند : غنا نیز همانند شراب وامثال آن ذاتأ وبه تنهایی حرام است اگر چه هیچ عمل حرامی به آن ضمیمه نشود ودر صورت ضمیمه شدن حرام یا حرام
های دیگر گناه وعقابش افزایش یافنه وهر کدام از آن اعمال حرام عقاب مخصوص خود را خواهد داشت .
آیا گناه غنا وموسیقی کبیره است؟
1.هر گناهی که در قرآن یا روایات به کبیره بودن آن تصریح شده باشد .2.هر معصیتی که در قرآن یا سنت به صراحت یا به کفایه وعید آتش دوزخ به آن داده شده است .در روایاتی از معصومین (ع) است که تصریح به کبیره بودن گناه غنا وموسیقی دارد.
در حدیث «حسن» فضل بن شاذان از امام رضا (ع) آمده است که حضرت در نامه خود به مأمون پس از ایمان وذکر 31مورد از گناهان کبیره مرقوم فرمودند : از جمله گناهان کبیره , یکی سرگرمی به لهویات (موسیقی ) ودیگری اصرار بر گناهان صغیره است .
در روایتی از امام رضا (ع) می خوانیم : از جمله گناهان کبیره یکی لهویاتی است که از یاد خدا باز می دارد مثل آواز خوانی ونواختن انواع سازها ودیگری اصرار بر گناهان کوچک .
ومعیار دوم (وعید آتش ) هم چنان که در مبحث آیات گذشت : که در تفسیر آن آمده که برای غنا وعید آتش دوزخ داده شده است
نتیجه گیری
از مجموع مطالب ذکر شده می توان نتیجه گرفت : ساخت و ساز و خرید و فروش و نگهداری آلات مختص موسیقی و استعمال آنها در موسیقی حرام است غنا (خوانندگی) و موسیقی(نوازندگی) چون از طرف شیطان است برای فریب دادن انسان ها و غفلت و دوری از یاد خداست و از کار های باطل شیطانی است و با آلات مختلف دست تابعان شیطان و افراد بدکار بوده است.
وهیچگاه افراد صالح به آن آلوده نشده اند و حرام و از گناهان کبیره است.
پس از اثبات باطل بودن غنا حرام بودن آن به صورت شکل اول منطق معلوم می باشد :
غنا عمل باطل است(صغرا)
هر عمل باطل حرام است (کبری)
پس غنا حرام است(نتیجه)
منابع و مآخذ
- موسیقی و غنا از دیدگاه اسلام/محمد اسماعیل نوری-قم :موسسه بوستان کتاب.(مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)1385 .
- چه بگوییم/ محمد رحمتی شهرضا،یا سرشناسه:رحمتی شه رضا- انتشارات قم ، جوانان موفق . انتشارات کریم اهل بیت،، چاپ اول/ تابستان1390
پژوهشی از خانم طیبه شرفبیانی طلبه پایه دوم مدرسه علمیه سریش اباد
ليمو ترش ؛ ضد ويروس سرماخوردگي
فصل زمستان همه ميوهفروشيها پرميشود از ليمو ترش سنگي كه علاوه بر اينكه چاشني خوبي براي سالاد و غذاست، سرشار از ويتامين و مسكني براي درمان بيماريهاست.
آب ليموترش و اسانس آن براي بدن، ذهن و روح بسيار مفيد است. پزشكان متخصص چاقي معتقدند چاقها اگر هرروز صبح آب يك عدد ليمو را در يك ليوان آب ولرم بريزند و ميل كنند زودتر لاغر ميشوند. همچنين خوردن اين شربت صبحگاهي موجب ميشود شما تا آخر روز نشاط و سرزندگي داشته باشيد. همچنين شربت آبليمو چشمها را درخشان و پوست را با طراوت ميكند.
ليمو داراي اثرات ضد عفوني كننده و قابض است و بدين جهت ميتوان از آن براي درمان گلودرد استفاده كرد. با توجه به مقدار بسيار زياد ويتامين ث موجود در ليمو، مصرف آن باعث افزايش مقاومت سيستم ايمني بدن ميشود. براي فرد مبتلا به آنفلوآنزا و سرماخوردگي مصرف مخلوطي از آب ليمو تازه با عسل در يك ليوان آب گرم بسيار مفيد است.
مصرف آب ليمو همچنين باعث كاهش تب در افراد بيمار مي شود. ليمو مسكن خوبي هم هست و باعث تسكين سردردهاي معمولي و سردردهاي ميگرني ميشود. براي اين منظور ميتوان 5 قطره اسانس ليمو را در 25 ميلي ليتر از يك روغن حامل مناسب (مانند روغن بادام) مخلوط كرد و آن را با استفاده از يك دستمال كتاني برروي ناحيه مبتلا به درد ماساژ داد.
زنجبيل ، مفيد براي سرماخوردگي
گياه زنجبيل براي رفع گرفتگي عضلات مفيد است و همچنين آن را ميتوان به آب گرم اضافه كرد و در مواقع سرمازدگي ، پاها را در آن قرار داد. براي تسكين درد دندانها ميتوان آن را جويد و هنگام گلودرد از غرغره آن استفاده كرد.
براساس پژوهشهاي صورت گرفته، از زنجبيل ميتوان براي درمان بياشتهايي، كماشتهايي و حتي مشكلات روماتيسمي نيز استفاده كرد.
زنجبيل، جزو گياهان دارويي با اهميت است. اين گياه داراي خواص متعددي از جمله تقويت قلب، تقويت حافظه، بازكننده انسدادهاي كبدي، ضدانعقاد خون، آنتيباكتريال، آنتياكسيدان، ضدسرفه، ضدسموم كبدي، ضدالتهاب، محرك و كاهش اسپاسم، محرك سيستم ايمني، ضدنفخ و افزايش ترشحات رودهاي، معدهاي، پايينآورنده كلسترول خون و محرك هضم غذا است.
زنجبيل تازه براي درمان سرماخوردگي و آنفلوآنزا مفيد است و از قرص آن براي درمان آرتريت و مشكلات گردش خون استفاده ميشود.محصولات دارويي حاصل از زنجبيل از ريشه تازه و مرطوب اين گياه به دست ميآيد.
چه بخوريم تا سرما نخوريم؟!؟!
فصل ، فصل سرماخوردگي است، اما اين روزها خبرهايي از گسترش انواع ويروسهاي سرماخوردگي از جمله ويروس آنفلوآنزاي نوع A موسوم به آنفلوآنزاي خوكي، ترس و نگرانيها را بيشتر كرده است.
علاوه بر توصيههاي عمومي درخصوص پيشگيري از ابتلا به اين ويروسها كه به شستن دستها، استفاده از ماسك ، رعايت فاصله با فرد مبتلا، دست ندادن و مواردي مانند آن تاكيد ميكند، توصيههايي نيز در مورد تغذيه براي پيشگيري و درمان انواع سرماخوردگيها وجود دارد.
براي پيشگيري از ابتلا به سرماخوردگي و آنفلوآنزا بهتر است سطح ايمني بدن بالا برود كه به اين منظور نحوه تهيه و مصرف مواد غذايي و انتخاب برخي از آنها ميتواند موثر واقع شود.
ترجيحا از مصرف مواد غذايي كه از تهيهاش مدت زماني ميگذرد، پرهيز شود.
ويتامينهاي گروهA وC كه در انواع ميوهها و سبزيها وجود دارد و از ويتامينهاي آنتياكسيدان محسوب ميشود، بسيار مفيد است. در ميان ميوهها نيز ميوههايي كه ترش مزه هستند مثل ليمو و كيوي سرشار از ويتامينC هستند و براي پيشگيري و درمان سرماخوردگي توصيه ميشود.
مصرف قرصهاي جوشان ويتامينC قبل از صرف صبحانه براي پيشگيري و در روزهاي اول سرماخوردگي موثراست و افراد سرماخورده بايد مايعات گرم زياد بنوشند و همچنين از مصرف مواد غذايي كه تحريكپذير هستند از جمله انواع ادويههاي تند پرهيز كنند.
روز شمار انقلاب؛19بهمن
19بهمن:پرسنل نیروی هوایی با انجام رژه در مقابل امام خمینی،با مردم ورهبری نهضت اعلام همبستگی کردند؛شریف امامی فرار کرد.
تحقیقی با موضوع زن در نهج البلاغه و قرآن
حوزه علمیه الزهرا (س)
شهرستان قروه
زن در نهج البلاغه و قرآن
گرد آورندگان :
خدیجه گوشبر
زهرا فرهنگیان
مریم ملک برمی
مقدمه
اهل بیت رسول خدا گشاینده ابواب فیض قرآن برای بندگان و سخن گویان کلام الهی می باشند لذا سیره قولی آنها برگرفته از منبع بیکران الهی می باشد ؛ در واقع آنان مفسران راستین قرآن ونگهبانان حریم کتاب خدایند.همان طور که امیرالمومنین علی (ع)در شأن اهل بیت رسول خدا(ع)می فرمایند : «اهل بیت کسانی هستند که حکمشان از علمشان و سکوتشان از منطق شان ،ظاهرشان ازباطنشان خبر میدهد هرگزبا دین خدا مخالفت نمی کنند و هرگز در امر دین اختلاف نظر نمی نمایند پس قرآن در میانشان شاهدی صادق و صامتی ناطق می باشد». به همین جهت راه دسترسی به سیره قولی حضرت علی(ع) در زمینه ی موضوع بحث ما که زنان است ،قرآن است .قرآن کریم از طرفی زن را یک انسان کامل و برخوردار از تمام مواحدالهی ودارای هویت انسانی مشترک با مردان و برخوردار از کمالهای معنوی و بالندگی و دارای حقوق مساوی با مردان می دانند و در حدی که نمونه عالی ایمان برای ایمان آورندگان رایک زن معرفی می کند و از سوی دیگر نمونه بارز کفر را هم از بین زنان معرفی می کند.
آنچه را که از منظر قرآن در رابطه با زن بیان شده است در اندیشه تابناک علی (ع) هم نسبت به زنان قطعا بیان شده است چگونه ممکن است که از دیدگاه قرآن زن یک انسان کامل و برخوردار از حیات طیبه ودارای بالندگی باشد ولی حضرت علی(ع) یعنی قرآن ناطق، زن را موجودی ناقص العقل و ناقص الایمان ویا عباراتی چون عقرب وشر از آنها یاد نماید و این تعارض آشکار بین کلام قرآن و کلام مبین ومفسر قرآن را چگونه می شود توجیه کرد.
در حالی که نهج البلاغه بر گرفته از قرآن است ،محتوای نهج البلاغه همان قرآن است که امام علی (ع) آن را در قالبی نوین ریخته است.تفاوت آن در این است که قرآن به صورت کلی بر فراز نسلها سخن گفته است اما نهج البلاغه این مسائل را در رابطه ملتی مطرح کرده است و بدینوسیله به ما نشان داده است که چگونه می توان مسائل کلی قرآن را در مورد ملتی به مطالعه گذاشت وبا زندگی یک جامعه آن را مطابقت داد . بنابراین بررسی نهج البلاغه جدایی از قرآن مانند نگریستن به کالبدی بی روح است تفکیک قرآن از نهج البلاغه ،همانند تفکیک روح از کالبد است.
آنچه در نهج البلاغه از زن ترسیم شده است طرحی یک بعدی از چهره ی کامل زن در قرآن است و همانطورکه قرآن از زن هم به عنوان نمونه عالی ایمان و هم به عنوان نمونه عالی کفر یاد می کند به همین دلیل از دوسو به مسئله زن می پردازد پس برای فهمیدن سیما و چهره شخصیت زن در نهج البلاغه باید به قرآن مراجعه کرد ودر کنار قرآن و با تطبیق با قرآن به مطالعه نهج البلاغه پرداخت .
زن در بستر عقل وعاطفه
تاثیر وتاثر در حوزه عقل وعاطفه دو طرفه است نه یک طرفه. از یک طرف حالات عاطفی انسان تحت تاثیر ادراکات عقلی قرار میگیرد و رفتارهای عاطفی افراد بر خواسته از ادراک سختی ها و شادکامی هاست واز طرف دیگرحوزه ادراکی انسان از شدت وضعف عواطف وانفعالات او تاثیر می پذیرد .
این تاثیر گذاری و تاثیر پذیری هم در مردان وجود دارد هم در زنان که نیمی از پیکره ی اجتماع بشری هستند . نکته قابل توجه این است که شدت و ضعف عاطفی وعقلانی افراد با توجه به تفاوتهای فردی و وظایف تکوینی آنان متفاوت است.
این تفاوت در شدت عاطفی و عقلانی را لازمه ی زندگی سعادتمندانه ی زن و مرد (نقصان عقلی زن به تمامت عقلی مرد و نقصان عاطفی مرد به تمامت عاطفی زن ترمیم و جبران می شود ) و از آنجا که زندگی انسان و کمال او هم محتاج به زمینه ی عاطفی وعقل تمام است در این صورت یک زن ومرد باهم یک واحد تمام انسانی را می سازند؛ در نتیجه مردان از حیث عاطفی و زنان از حیث عقلانی نسبت به یک دیگر احساس نیاز می کنند .نکته قابل توجه این است که نقصان عقل در زنان به عنوان نقص ارزشی نیست وبه این معناست که زنان در مقایسه با مردان به جهت قدرت عاطفی قوی تر، کمتر در امور سیاسی - اجتماعی به صورت مدبرانه عمل میکنند. با توجه به اینکه زنان ومردان دارای ویژگی های متفاوت بوده ونیازهای آنها نیز با هم تفاوت دارد ،کیفیت استفاده از عقل برای رسیدن به مطلوب نیز در آنان متفاوت است ، بنابراین پایه تعقل زنان مشاهدات درونی و خارجی آنهاست ومیدا ن فکری آنها با توجه به مشاهدات گسترده تر،وسعت بیشتری می یابد و این نوع تفکر وتعقل در واقع با استفاده از عقل عملی میسر است نه عقل نظری.
در رابطه با میزان عقل،این عطیه الهی در زنان مباحثی در محافل علمی وغیر علمی مطرح میشود که به نظر میرسد در این جایگاه پرداختن به آن مناسب است .
پاره ای از افراد ، زن را از نظر عقلی ناقص دانسته و با استناد به خطبه هشتاد نهج البلاغه که می فرماید:"ان النسا نواقص العقول ” به سخن خود رنگ و لعاب دینی داده و زن را بسیاری از حقوق طبیعی و اجتماعی خود محروم کرده اند: حضرت علی (ع) مشورت با زنان را تا هنگامی که کمال عقل آنها آزموده و اثبات نشده نهی می فرماید، ما از این عبارت در میابیم که زنان کمال عقل را دارند ولی باید مورد آزمون و امتحان قرار گیرند تا این کمال را به معرض ظهور گذارند در نتیجه اگر ظاهر خطبه هشتاد که “زنان ناقص العقل “هستند را بپذیریم با این کلام حضرت تعارض خواهد داشت بنابراین نقصان عقل به عنوان یک نقص ذاتی نیست زیرا از سویی خداوند ناقص نمی آفریند و از سویی دیگر اگر ذاتاً زنان ناقص العقل هستند آزمون واثبات کمال عقل پس از تجربه “سالبه به انتفاء موضوع “خواهد بود و صدور چنین کلامی از حضرت علی (ع) که در اوج قله ی منطق و استدلال جای دارد ممکن نیست .
پس برخی از زنان در شرایط خاصی که احساسات و عواطف بر عقل آنها غلبه می کند و آنها را از تصمیم گیری های عقلایی باز میدارد دچار نقصان عقل می شوند و مرجع این کلام در خطبه هشتاد نیز از نظر تاریخی کاملا مشخص است؛ زیرا پس از جنگ جمل وتصمیمات غیر عقلانه ی افرادی که برپا کننده ی این جنگ بودند بیان شده است.حضرت امیر(ع) در مورد کیفیت آزمون عقل چه در مردان و چه در زنان می فرماید: “عقل های مردم را می توان از سخنانی که فوری می گویند آزمایش نمود ” ونیز می فرماید: “ظن الانسان میزان عقله” ظن مردم در موضوعات گوناگون وسیله سنجش عقل آنهاست . در واقع حضرت علی (ع)برای سنجش افراد به سخنان آنها اشاره فرموده و در سیره ی عملی ایشان نیز این نوع رفتار مشاهده می شود که در بحث مشورت با زنان از منظر روان شناسی امام علی (ع) می باشد .حضرت علی (ع) در این باره می فرماید : “ای مردم !همانا زنان در مقایسه با مردان، در ایمان و بهره وری از اموال و عقل کاستی دارند ،اما نقص ایمان بانوان ، محروم بودن از نماز و روزه در ایام عادت حیض آنان است ،و نقص عقلشان به آن جهت است که شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است و علت نقص در بهره وری از اموال ،آن که ارث بانوان نصف ارث مردان است.
سپس حضرت در مقابل بیان علت نقصان عقل در زنان می فرماید : “از زنان بد بپرهیزید و مراقب نیکانشان باشید ،در خواسته های نیکو، همواره فرمانبردارشان نباشید تا درانجام منکرات طمع ورزند"1 عده ای آن را از جهت سند ضعیف دانسته و خدشه در سند ایجاد می کنند .اما کسانی که صحت سند را قبول دارند، دلالت آن چنین بررسی می شود :
در مورد نقص عقل زنان و علت آنکه حضرت علی (ع)بیان فرموده اند ،مباحث اختلافی زیادی مطرح شده است .
الف)از آنجا که زن نگهبان طبیعی حیات است خداوند متعال عواطف و احساسات او را خیلی قوی تر و متفاوت از مرد قرار داده است . زیرا بقای حیات انسانها از نظر نیازی که به احساس لذت و درد دارند بیشتربه عواطف و احساسات نیازمند است تا دلیل پردازی های تجریدی . وجود این نعمت الهی در زنان آنها را از پرداختن به نمود های خشک زندگی باز می دارد و آن نمودها برای زن در درجه دوم قرار میگیرد .2
ب)عواطف زنان بر قضاوتهای عقلانی آنها تاثیر بیشتری نسبت به مردان می گذارد و این شدت عواطف زنان موجب می شود که در برخی از موارد به علل عاطفی از وا گویی گردن انچه که دیده اند بپرهیزند ویا در بیان آن با احتیاط عمل کنند .
ج)زنان نسبت به مردان از دید گستر ده ترووسیع تری برخوردار بوده و طبیعتا نمی توانند روی یک شی ء متمرکز شوند از این رو قضاوت که نیازبه یک دید متمرکز دارد و شهادت که نیاز به توجه و تمرکز حواس دارد برای زنان مشکل خواهد بود و اگر دو زن در مورد یک واقعه شهادت دهند با توجه به اینکه زنان تناسب گرا هستند و اشیاء را با محیط اطراف آنها می سنجند اگر یکی از انان موردی را فراموش کرد دیگری او را یاد آوری خواهد کرد.
1- نهج البلاغه ، خطبه 80
2- زن در نهج البلاغه ، محمد تقی جعفری ، ص 40
(ان تضل احدیهما فتذکر احدیهما الاخری) تا اگر یکی از ان دو (زن)موضوع شهادت را فراموش کرد دیگری او را به یاد آورد )1
د)زنان نسبت به مردان بیشتر دچار فراموشی می شدند . و دو علت فراموشی تاثر زیاد زنان از احساسات و هیجانات روحی و شرم وحیا و عفت موجود در آنان است . اگر این فراموشی در زنان نبود و ناراحتی های مربوط به بارداری را فراموش نمی کردند نسل بشر منقرض می شد و هر خانواده
ای به داشتن بیش از یک فرزند نمی اندیشند . در آیه 282 سوره بقره با لفظ “تضل” و “تذکر"از فراموشی زنان است .
ه)نکته ی دیگر ظاهر خطبه ی هشتاد است. برخی در مورد این خطبه و واژه ی” نقص” می نویسند :"ظاهر این خطبه و کلمه ی “نواقص"مخالف آیات قرآن کریم و عقاید و فلسفه اسلامی است. تنها راه جمع ،آن است که در واژه ی نواقص تصرف کنیم و معنای آن “تفاوت"و"اختلاف"است که در لغت و واژه های قرآن نیز به جای یکدیگر استعمال شده اند آنگاه تضاد ظاهری این خطبه با قرآن کریم و مبانی اعتقادی بر طرف می شود .
کلمه ی “نواقص” دراینجا یعنی “تفاوت” و تفاوت در سوره ی ملک آیه سه یعنی نقص وکاستی ؛ امام علی (ع) میخواهد بفرماید:که مرد وزن هر کدام روحیات وصفات مخصوص خود را دارند و جایگاه هرکدام باید حفظ شود .2
چنین عقلی سیاسی - اجتماعی است نه عقل به معنای قوه تعقل و اندیشه و تفکرو همانگونه که مردان از نظرعقل تجریدی و تدبیری میدان فکری گسترده تری دارند زنان هم در عقل عملی و عرفان وهنر قدرت بیشتری را دارا هستند
1- بقره ، 282
2- ترجمه نهج البلاغه ، محمد دشتی ، ص 129
با توجه به دلایل ذکر شده بحث را میتوان به شش قسمت تقسیم کرد:
1)وجود احساسات و عواطف قوی در زنان
2)تاثیر عواطف زنان بر قضاوتها و شهادت دادن آنها
3)زنان از دید باز و گسترده تری برخوردار هستند و نمی توانند دریک امر متمرکزشوند 4)فراموشی که ناشی از تاثیر احساسات و عواطف وشرم وحیا ی زیاد در زنان است موجب می شود که شهادت دو زن با یک مرد برابر باشد .
5)خطبه ی هشتاد علاوه بر شأن صدور خاص آن ،از نظر اصول لفظی نیز قابل تأویل می باشد و لفظ نواقص در این خطبه به معنای “تفاوت"است و تفاوتهای زن ومرد از نظر عقلانی ، اقتصادی ، و حظ معنوی مورد نظرحضرت علی(ع) است.
6)منظور از نقصان عقل زن ،عقل تجریدی و تدبیری اوست نه عقل به معنای قوه تعقل و اندیشه و تفکر .
مشورت با زنان از منظر روان شناختی حضرت علی (ع)
شاید دلیل عمده ی منع مشورت با زنان از سوی پیشوایان دینی وجه ویژه حضرت علی (ع) در همین نکات ذکر شده نهفته باشد . بنابر نظر بزرگان ،مردان همان گونه که خودشان باید قلمرو عقل و قضاوتهای خود را از دخالت عواطف و احساسات شخصی و علايق فردی واجتماعی دور نگاه دارند وبه طریق اولی باید از نفوذ و دخالت عواطف واحساسات زنان به ویژه زنان ضعف الایمان وبی اصالت نیز در تصمیم گیری های بزرگ و انجام وظایف مردانه به شدت اجتناب نمایند .زیرا زنان آنگونه که روان شناسان می گویند بر اساس احساسات قلبی تصمیم گیری میکنند نه بر مبنای مقدمات عقلی!
دیگران را در تصمیم گیری های خود دخالت می دهند از این رو تصمیم گیری های آنها کند صورت می گیرد حضرت علی (ع) در نامه 31 نهج البلاغه می فرمایند : “از مشورت با زنان بپرهیز ،که رأی آنان زود سست می شود ،و تصمیم آنان نا پایدار است.
ناپایداری تصمیمات زنان که حضرت علی (ع)به آن اشاره می کنند ناشی از دخالت احساسات و عواطف در آنهاست در واقع همان گونه که احساسات زود گذر و نا پایدار خواهد بود .افزون بر این ما در بحث تفاوت زن و مرد در تصمیم گیری ثابت کردیم که از نظر علمی زن به علت دیگر خواهی و حس تناسب در تصمیم گیری کند است .
لازم به ذکر است که پرهیز از مشاوره بازن به همه ی اصناف زنان برنمی گردد . آنان که به کمال عقلانی رسیده اند از این قاعده مستثنی خواهند بود چنان که حضرت علی (ع)می فرماید:(إیاک و مشاورة النساء إلامن جربت بکمال عقل ) از مشورت با زنان بپرهیزید مگر زنانی که کمال آنان آزمایش شده است .
اگر نقصان عقل زنان که در خطبه ی هشتاد نهج البلاغه مطرح شده است از ویژگی های عمومی زنان بوده و درسرشت و نهاد آنها وجود میداشت با این “کمال عقل ” که در روایت فوق آمده است منافات خواهد داشت حتی سیره عملی حضرت علی (ع) نیز تعارض می یابد چنان چه مشهور است که حضرت علی (ع)شهادت زن قابله را قبول فرموده با اینکه تنها همان یک زن شاهد این قضیه بوده است .در صورتی که هیچ موردی وجود ندارد که شهادت یک مرد مورد قبول واقع شود. اگرچه رؤیت هلال باشد افزون بر این که شهادت مردان مقید به محرزبودن عدالت آنها ست.1
بنابراین با توجه به تفاوت بین عقل نظری و عملیو میزان تفاوت های زنان ومردان نیست به این دو نوع عقل و مطالب ذکر شده ی فوق حضرت علی (ع) به صورت مطلق از نقص عقل زنان سخن نگفته و در مقام بیان تفاوتهای زن و مرد هستند .نکته قابل توجه این است که امام علی (ع) نقص عقل راتنها به زن نسبت نداده است
1- شخصیت زن ، علویه همایونی ،ضمیمه 5، ص15
امام علی(ع)نقص عقل را تنها به زن نسبت نداده است بلکه ایشان عجب و خود محوری واسارت در هواهای نفسانی را از عوامل اصلی برای ایجاد نقصان عقلی می دانند نه زن بودن را! از این رو مردان و زنان در دام هوا های نفسانی وعجب گرفتار گردند نا قص العقل خواهند بود .زنان تا زمانی که خود را زیر آوار زینت و خود نمایی و خود محوری و مد دفن کنند نقصان عقل داشته و آنگاه که فرهیختگی را پیشه گیرند و به کمال عقل نایل می شوند و شایستگی مورد مشورت قرار گرفتن را دارند.
چگونگی ایجاد تعادل
در نهج البلاغه به اصل تعادل اهمیت زیادی داده شده است بلکه حضرت علی (ع) عدم برقراری تعادل را نشانه جهل دانسته وشیعیان را از افراط و تفریط بر حذر می دارند . افراط و تفریط در سراسر وجود زن و مرد بوده و هست وتنها راه گریز از این پرتگاه افراط و تفریط رسیدن به تعادل روانی است. به تعبیر دیگر جذب کیفیت روانی مردانه - به صورت طبیعی وفطری - به سوی کیفیت های زنانه عامل ایجاد تعادل است و این یکی از اسرار آمیز ترین شاهکارهای خلقت به حساب می آید که جذب و انجذاب مرد وزن موجب تعدیل رفتار و روان و خواسته و واکنش ها ی آنها می شود .
زیانبار بودن افراط و تفریط با گل واژهای آسمانی حضرت علی (ع)بسیار زیبا و منطق متجلی می شود آنجا که حضرت علی (ع) حالات روانی انسان را کارشناسانه مورد بررسی قرار داده و می فرمایند: (به رگهای درونی انسان پاره گوشتی آویخته که شگرف ترین اعضای درونی اوست و آن قلب است ، چیز هایی متفاوت با آن ، در او وجود دارد پس اگر در دل امیدی پدید آید ،طمع آن را خوار گرداند ،و اگر طمع بر آن هجوم آورد حرص آن را تباه سازد ، و اگر نومیدی بر آن چیره شود ، تأسف خوردن آن را از پای در آورد ،اگرخشمناک شود کینه توزی آن فزونی یابد و آرام نگیرد ، اگر به خشنودی دست یابد ،خویشتن داری را از یاد برد ،و اگر ترس آن را فرا گیرد پرهیز کردن آنرا مشغول سازد . واگر به گشایشی برسد، دچار غفلت زدگی شود ،واگرمالی بدست آورد ،بی نیازی آنرا به سرکشی کشاند و اگر مصیبت نا گواری به آن رسد ، بی صبری رسوایش کند واگر به تهیدستی مبتلا گردد ،بلاها اورا مشغول سازد ، و اگر زیادی سیر شود سیری آنرا زیان رساند پس هر گونه کند روی برای آن زیانبار و هر گونه تندرویی برای آن فساد آفرین است) .1
امام علی (ع) می فرماید:(فکل تقصیربه مضر و کل افراط له مفسد) و هر گونه کمبود و تفریطی او را زیان می رساند و هر گونه و افراطی اورا فاسد می سازد .
ابن ابی الحدید شارح نهج البلاغه در مورد این حکمت می گوید:«آنگاه امام علی (ع) صفات اخلاقی و غیر آن را می شمارد تا پایان سخن که آنرا با جمله ی"پس هر کمبودی تفریط مضر است و هر فزونی (افراط)فساد آور است.»
بنابراین اعتدال و ایجاد تعادل بین نیرو ها فضیلت است و هر گونه افراط یا تفریط رذیله به شمار می آید و این اعتدال هم در درون آدمی پسندیده است و هم در اجتماع . افراط و تفریط می توانند زیانهای جبران ناپذیری را برای انسان بدنبال داشته باشد به همین جهت امام علی(ع)می فرماید:« آگاه باشید که آبشخورهای دین یکی ا ست و راههای آن هم معتدل و مستقیم و نزدیک است» و در معرفی روش و شیوه خود در زندگی از اعتدال سخن گفته است و می فرماید:« روش ما اعتدال است .»
آسیب های روانی زنان
حضرت علی (ع) با در نظر گرفتن توانش روانی و تحمل و ظرفیت افراد می فرماید:(وکل میسرلما خلق له)به اندازه توان و استعداد هرکسی از او انتظار داشته باشید .
1- نهج البلاغه ، حکمت 108
بیشترین میزان آسیب روانی ، زمانی بر زنان وارد می شود که بیش از تحمل و طاقت جسمی
وروانی آنان توقع و انتظار از آنها داشته باشند امام علی (ع) می فرماید:(بارهای سنگین را بر زنان تحمیل نکنید و خود را از آنان (استفاده بیش از توانشان )بی نیاز کنید این عدم تحمیل بارهای سنگین
و امور مشکل بر زنان زمینه آرامش روانی را برای آنان فراهم می سازد .
زیرا طبق نظام هماهنگ آفرینش وظیفه اصلی آنانتربیت نسلها در محیط خانواده و جامعه است و وظیفه دیگر انان ایجاد ارتباطات انسانی ومتعالی برای خود و دیگران و در واقع با چشم مادرانه به هستی می نگریستن و غمخوارانه و تیمار گرانه با قضایا بر خورد کردن است که البته منافاتی با تعلیم و تعلم دانش اندوزی و خدمت به دیگران ندارد.
مسئله شروربودن و عقرب بودن زندر بین عامه نظریات زیادی در باره زن ابراز می شود از جمله:
عنصر گناه است و از وجود زن شر ووسوسه بر میخیزد،زن شیطان کوچک است و در هر گناه و جنایتی که مردان مرتکب شده اند ،زنی دخالت داشته است و مرد در ذات خود از گناه مبراست و این زن است که مرد رابه گناه می گشاند ،شیطان مستقیما در وجود مرد راه نمی یابد و فقط از طریق زن است که مردان را می فریبد، شیطان زن را وسوسه می کند و زن مرد را ، آدم اول که فریب شیطان را خورد و از بهشت سعادت بیرون رانده شد از طریق زن بود ، شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را .
قرآن هم داستان بهشت آدم را مطرح کرده ،ولی هر گز نگفته که شیطان حوا را فریفت و حوا آدم را . قرآن حوا را نه به عنوان مسئول اصلی معرفی می کند ونه او را از حساب خارج می کند . قران می گوید :«خودت و همسرت در بهشت سکنی گزینید و از میوه های آن بخورید » قرآن آنجا که پای وسوسه شیطانی را به میان می کشد ، ضمیر ها را به شکل تثنیه می آورد و می گوید :(فوسوس لهما الشیطان ) شیطان آن دو را وسوسه کرد ، شیطان آن دو را به فریب راهنمایی کرد و “قاسمهما انی لکما لمن الناصحین ” یعنی شیطان در برابر هر دو سو گند یاد کرد ، که جزء خیر ۀنها را نمی خواهد .
به این ترتیب قرآن با یک فکر رایج آن عصر و زمان که هنوز هم در گوشه و کنار جهان بقایایی دارد ، سخت به مبارزه پرداخته و جنسی زن را از این اتهام که عنصروسوسه و گناه و شیطان کوچک می باشد مبرا کرده است
نتیجه گیری
دانستیم که مباحث زنان از مهمترین مباحث در طول تاریخ بو ده است که همواره مورد هجوم نظریه های افراط گرایانه و تفریطی قرار گرفته است . پاره ای ، زنان را ضعیف ،نا کار آمد و موجود فرعی دانسته و برخی او را میوه اصلی خلقت برشمرده و به تضعیف و تحقیر جنس مرد پرداخته اند وساز فمنیستی می نوازند .
در این میان دین به عنوان هدایتگر واقعی بشر و مربی او به این مسئله نگاهی همه سویه و دقیق داشته و زن را با ویژگی های زنانه جلوه ای از جمال الهی و مظهر و خلیفه ای دیگر که مظهر جلال خداوندی است می داند . حضرت علی (ع) به عنوان پدر امت اسلامی در نهج البلاغه سخنانی در مورد زنان می فرماید که درطول تاریخ با شبهات و چراهای گوناگونی همراه بوده وما در این مقاله بر آن اشاره کردیم تا این سخنان پر بارو گرانبها امام علی (ع) وهماهنگی آنها با طبیعت و فطرت بشری را نمایان کنیم . از این رو که امام علی (ع)ناطق قرآن است مسئله زن را نیز از نظر قرآن مورد ارزیابی قرار دادیم و شبهات مختلف را بر اساس آیه های قرآن استنباط کردیم .
لذا نهج البلاغه را باید در کنار قرآن تفسیر کرد و به تبیین آن پرداخت . همان گونه که فراز های مختلف آن هم باید با سخنان دیگر امام علی (ع) مورد بررسی قرار گیرد وبا نگاه مجموعی به آیات وروایات، مشکل تحلیل و بررسی را حل خواهد کرد
نکته مهم و قابل توجه این است که “سیره” و “سخن” معصوم در مقایسه با یکدیگر مورد بررسی می شود و در سیره وروش علمی و عملی امام علی (ع) هر گز هرج و مرج وجود نداشته و از نظر رفتاری نیز منش آن حضرت کاملا قانونمند و اصولی است . بر خورد امام که بر گرفته از نگرش علمی و فلسفی حضرت به مسائل گوناگون است نمایانگر این است که زنان در تفکر و اندیشه حضرت جایگاه والایی دارند .رفتار امام علی (ع) با همسر بزرگوارش وسخنانی که در مورد مادر بزرگوارش می گوید و عبارت “المرأُة ریحانة “روشنگر این حقیقت است که زنان رشد یافته در مهد شریعت وآنان که عقلشان امیر است و هوی و هوس هایشان اسیر ،مورد احترام حضرت امیر (ع) بوده و هست .
منابع و مآخذ
- علايی رحمانی ،فاطمه ،زن از دیگاه نهج البلاغه ،چاپ دوم ،مرکز چاپ ونشر سازمان تبلیغات اسلامی ،پاییز 1371
- مطهری مرتضی ،نظام حقوق زن در اسلام ، چاپ 51 ،انتشارات صدرا
- مکارم شیرازی ،المیزان تفسیر المیزان ، ج4
- مریم معین الاسلام - ناهید طیبی ،روان شناسی زن در نهج البلاغه ، چاپ 4 ، انتشارات بهشت بینش قم 1381
- زن در آینه جلال و جمال ،جوادی آملی ،تنظیم و ویزایش محمود لطیفی ، قم ، مرکز نشر اسراء ، 1378
بیانیه مرکز مدیریت حوزوه های علمیه خواهران استان کردستان - در رابطه با راهپیمایی 22 بهمن:
به مناسبت سی وچهارمین سال پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی ایران بار دیگر به بازخوانی وبازبینی این حرکت عظیم تاریخی وتاثیرات شگرف آن در بیداری امت های اسلامی باید پرداخت.حرکتی که بایکپارچگی و وحدت مردم حول کلمه حق به الگویی فراملیتی برای حرکت های آزادی خواهانه وظلم ستیزانه در جهان مبدل گشت . لذا ما مدیران ،کارکنان،اساتید وطلاب حوزه های علمیه خواهران استان کردستان با تاسی به بزرگان علی الخصوص شهدای گرانقدر انقلاب ودفاع مقدس وبیعت مجدد با ولی امر مسلمین جهان مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) ضمن دعوت از همه اقشار جامعه در راهپیمایی دشمن ستیز وسرنوشت ساز 22 بهمن شرکت می نماییم ونوای اتحاد مسلمانان وانزجار از دشمنان دین اسلام را سر خواهیم داد.
مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران استان کردستان
مردی که سلمان فارسی را به همه زبان ها ترجمه کرد !
والفجر ولیال عشر …..
قسم به نور آنگاه که شکافته شود و تاریکی را به بایگانی تاریخ بسپارد .
دهه مبارک ” فجر ” یاد آور بازگشت پیروزمندانه سفیر سحر ، محرم اسرار ، حضرت امام خمینی (ره) است.
” امام آمد ” خوشایند ترین مژده زمستان سال 1357 بود نویدی گواراتر از بهار ،که سرمای دوازده بهمن را به گرمی روزهای شهریور پیوند می زد ، با آمدنش بهار خانه هایمان را در زد ، ابراهیم وار ، تبر بر دوش گرفت و بت های زمانه را در هم شکست ، او بود که آتش را برایمان گلستان ساخت .
” دهه فجر ” تجلی شکوهمند حماسه و سرافرازی ملتی است که در عصر اسارت انسان و در روزگار قحطی انسانیت صفحه ای زرین در تاریخ حیات طیبه آدمی گشود و فریاد ” استقلال ” ، ” آزادی ” ، “جمهوری اسلامی ” را در گوش جهانیان طنین انداز کرد .
” دهه فجر ” یادآور روزی است که روح خدا خمینی بزرگ که همه عزت و کرامتش از خدا بود به حکومت ستمگرانه 2500 ساله رژیم منحوس پهلوی پایان داد . آنروز یعقوب های انتظار به استقبال یوسف خود آمده بودند با دسته های گل و دلهایی مشتاق تا طعم ” دیو چو بیرون رود فرشته در آید ” را حس کنند و اکنون ایران اسلامی یاد خوش روزهای پر طراوت ورود مردی را گرامی میدارد که خیبر های زمان را در هم شکست ، مردی که سلمان فارسی را به همه زبانها ترجمه کرد . تا کور دلانی که از درک قیام توفنده ملت رشید ایران عاجزند دریابند انقلاب اسلامی ایران ریشه در بعثت انبیاء و قیام امام حسین (ع) دارد و هدف آن گسترش معنویت و عدالت در جهان اسلام و مبارزه با ظلم و فساد است . و هر جا که بساط ظلم برپاست فریاد بغض آلود انسانهای آزاده به تاسی از آن روح نستوه و بلند انسانیت علیه سلطه گران و چپاولگران طنین انداز خواهد بود .
گرچه امروز آن میراث دار همه انبیاء و اسباط ایشان جسمش در میان ما نیست اما راه او و صفحه نوری که گشوده و انقلاب و حکومتی که به وجود آورده همچنان فریاد ملتهای ستم دیده را علیه استکبار سلطه گر بر می آورد .
وجود امام خمینی (ره) و برکات آن را تنها کسانی می توانند درک کنند که در جست و جوی تاریخ باطنی انسان بر کره زمینند .
مبارک باد این ایام فرخنده به ملت غیور ایران و رهبر فرزانه انقلاب اسلامی و همه انسانهای آزاده در اقصی نقاط جهان .
انقلاب اسلامی نگینی بر تاریخ گردون !
سائلی را گفت که آن پیرکهن چند از مردان حق گویی سخن
گفت خوش آید زبان را بر دوام تا بگوید حرف ایشان را مدام
گر نیم زیشان ازایشان گفته ام خوشدلم کاین قصه از جان گفته ام
گر ندارم از شکر جز نام بهر این بسی بهتر که اندر کام زهر
و نُریدُ اَن نُمِنُ عَلَی الَذینَ استَضعَفُوا فِی الاَرضِ وَ نَجعَلهُم اَئِمَهُ وَ نَجعَلهُمُ الوارِثین(سوره قصص آیه5)
«و ما اراده کردیم بر آنان که در زمین به زبونی کشیده شده اند منت نهیم و آنها را پیشوایان و وارثان زمین قراردهیم.»
زندگی انسانها هیچ گاه از کشمکش ها و جدال ها خالی نبوده و صحنه حیات آدمی را همیشه نبردها و پیکارها زینت می بخشیده است. مجموعه این جنگ و ستیز در جنبه های گوناگونش ویژگی زندگی انسان را تشکیل می دهد.
جهان در سیر گردون خود قرون و اعصار را پشت سر گذاشته و شاهد انقلاب های بی شماری بوده و وقایع تکان دهنده ای در سینه دارد. «انقلاب اسلامی ایران» در بین همه انقلاب های کوچک و بزرگ دنیا چون نگینی می درخشد، اما نقاط مشترک اینها که برای آدمی دارای اهمیت است«انگیزه اصلی انقلاب» و نتایجی است که از این تحولات به جای می ماند.
بسیاری ، علت وقوع و پیدایش انقلاب اسلامی را مسائلی از قبیل کشف حجاب اجباری زنان، نبود آزادی های سیاسی، نابرابری های فاحش اقتصادی، خودکامگی نظام اداری و… می دانند.
اگر چه همه اینها برابر اسناد به جای مانده از رژیم سفاک پهلوی از واقعیات انکارناپذیر به شمار می روند، اما محدود کردن اهداف و مقاصد انقلاب اسلامی به مسائل مطروحه به معنای غفلت و یا عدم شناخت ماهیت اصلی انقلاب و رضا دادن به سرهم شدن مطلب مطابق پسند آسان گیر این و آن است.
در دوره ای غریب که غربت دیانت را در همه عرصه های ذهنی و عملی نظاره گر بودیم و غرب، با شکوهی ظاهری در پرتو تمدن فراهم آمده، قدسیت زدایی از چهره دین را ترویج می کرد و برای باورها و الگوهای رفتاری خویش تلاشی گسترده می نمود، بزرگمردی از سلاله ابراهیم (ع) که فقاهت و دیانت را با سیاست و حکومت درهم آمیخته و عرفان شکوهمندش همه باورهای سیاست بازان را سست و متزلزل کرده بود از خاک دلیران قد برافراشت و با ارائه تئوری حکومت دینی تعریفی نو و نمادین از اسلام ارائه کرد و با انقلاب معنوی خویش نسل های خفته را روح عزت ، شهامت و قدرت مقابله و برخورد بخشید. او احیاگری بزرگ بود که تمام احیاگران نستوه تاریخ را در مقابل عظمت روح و کاری که انجام داد به کرنش واداشت.
امام خمینی (ره) حسنه الهی در عصر ما بود . انقلاب او توانست باورهای دینی مردم را فراتر از حد مسائل فردی، در سطح جهانی مطرح نموده و مسیر رستگاری حیات معنوی انسان را برای ملت ها به ارمغان آورد. و چه زیبا در پیام تاریخی خود به گورباچف با به چالش کشیدن اندیشه های الحادی فرمود: «… از این پس کمونیسم را باید در موزه های تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد…» که نمونه های فراوانی در حیات طیبه آن حضرت دیده می شود.
خوشتر آن باشد که سرّ دلبران گفته آید در حدیث دیگران
و اکنون اندیشه های والای او به عظمت آسمان ها، به خروش رودها و به لطافت گل هاست که راه ملت های ستمدیده جهان را ترسیم می کند و برماست که با تجدید پیمان خلف صالحش حضرت آیت ا… خامنه ای در حد بضاعت مزجاه سهمی داشته باشیم.
حدیث اشک
قالَ الباقر عليه السّلام :
بَلا فى اِثْنَيْنِ مِنْ اَصْحابِهِ قالَ: فَلمّا مَرَّبِها تَرَقْرَقَتْ عَيْناهُ لِلْبُكاءِ ثُمَّ قالَ: هذا مَناخُ رِكابِهِمْ وَ هذا مُلْقى رِحالِهِمْ وَهيهُنا تُهْراقُ دِماؤُهُمْ، طوبى لَكِ مِنْ تُرْبَةٍ عَلَيْكِ تُهْراقُ دِماءُ الا حِبَّةِ.
ترجمه :
امام باقر عليه السّلام فرمود:
اميرالمؤ منين عليه السّلام با دو تن از يارانش از (كربلا) گذر كردند، حضرت ، هنگام عبور از آنجا، چشمهايش اشك آلود شد، سپس فرمود:
اينجا مركبهايشان بر زمين مى خوابد، اينجا محلّ بارافكندنشان است و اينجا خونهايشان ريخته مى شود، خوشا به حال تو اى خاكى كه خون دوستان برروى تو ريخته مى شود!
بحارالانوار، ج 44، ص 258