گوش شنوای حاجی سبزواری
گوش شنوای حاجی سبزواری
نقطه آغازین چشم باطن بین و گوش شنوا ، رعایت تقوا است كه در نتیجه آن،انسان می تواند چیزهایی را ببیند یا یشنود كه با چشم و گوش ظاهر دیده یا شنیده نمی شوند.
اگر حقایق معنی به گوش جان شنوی حدیث بیلب و گفتار بیزبان شنوی
دلت جگر بگرفتست، ورنه راز سپهر ز ذره ذرهی گیتی زمان زمان شنوی(1)
خداوند متعال از بدو خلقت انسان، تمایل به دو سوی خیر و شر را در درون وی بودیعت نهاده است، كه هر كدام سعی می نمایند قلب و روح انسان را تسخیر نموده و افسار عقل وی را در دست گیرند، حال اگر انسان در مقابل خداوند متعال، خاضع و خاشع شده و تنها او را پرستش كند، بُعد روحانى و الهى بر وجود او پرتو می افكند و كارى جز خیر و خوبی انجام نمی دهد، در حالیكه اگر انسان در حال نسیان و غفلت قرار گرفته و عقلش در مقابل شیطان تسلیم گردد، تاریكی و شر بر او سیطره پیدا خواهد كرد.
از این روست كه قرآن كریم به مدد انسان برخاسته و مىفرماید:
« ان تتقوا الله یجعل لكم فرقانا؛ …هر كس تقوا پیشه كند خداوند به او فرقان «قدرت تمیز بین حق و باطل» عطا مىكند»( الانفال/29).
این فرقان كه در حقیقت، همان چشم حقیقتبین و گوش شنواست، مومن را از مهلكههاى گوناگون نجات داده و به سوى رستگارى رهنمون مىنماید، چرا كه همان طوری که جسم انسان چشم و گوش و قلب دارد، حقیقت و روح انسان نیز قلب و گوش و چشم دارد، منتهی باید توجه نمود که چشم و گوش بیرونی و ظاهری انسان ، ظاهر اشیاء و موجودات و اشخاص را دیده، ولی چشم و گوش باطنی، باطن و حقیقت اشیاء و اشخاص را می بیند و می شنود.
نقطه آغازین چشم باطن بین و گوش شنوا ، رعایت تقوا است كه انسان بوسیله آن، نخست بر اعضاى بدن خود مسلط شده و سپس بر خواستههاى نفسانى خویش تسلط مىیابد؛ در این فرایند است كه روح آدمى قدرت بیشترى پیدا كرده و می تواند چیزهایی را ببیند یا یشنود كه با چشم و گوش ظاهر دیده یا شنیده نمی شوند.
« قال رسول الله(ص) قال الله: ما تَحبَّب اِلیَّ عَبدی بشیء اَحبُّ اِلیَّ مِمَّا افترضتُه علیه و انه لِیتحبَّب اِلیَّ بالنافله حتی اَحبَّه، فاذا اَحبَبتُه كنتُ سَمعُه الذی یَسمَعُ بِه و بَصَره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به، و یده التی یبطش بها و رجله التی یمشی بها، اذا دَعانی اَجبته و اذا سألنی اعطیته؛….
از پیامبر(ص) روایت شده كه خداوند فرمود: اظهار دوستی نكرد بنده من به چیزی دوست داشتنی تر از آنچه واجب كردم بر او، و او با نوافل به سوی محبت من می آید تا این كه من نیز او را دوست بدارم. پس هنگامی كه او را دوست بدارم شنوایی او می باشم آن گاه كه می شنود و بینایی او می باشم آن گاه كه می بیند و زبان او می باشم آن گاه كه سخن می گوید و دست او می باشم آن گاه كه ضربه می زند و پای او می باشم آن گاه كه راه می رود، هنگامی كه به درگاه من دعا كند اجابت می كنم و اگر از من درخواست كند به او می دهم.(2)
در تواریخ نقل شده است كه وقتی حرّ بن یزید ریاحی، از کوفه خارج شد تا به سوی حسین بن علی -علیه السلام - آید و به دستور ابن زیاد، راه را بر امام ببندد، از پشت سر ندایی شنید که: «ای حر، تو را بر بهشت جاودان بشارت باد!» اما با شگفتی وقتی به عقب نگاه کرد، کسی را ندید(3)
، همین ندا بود که در صبح عاشورا او را «حسینی» کرد و از جبهه باطل جدا شد و به اردوی حق پیوست و جان خود را فدای امام کرد.
چنانكه امام صادق -علیه السلام - فرمود: «انّ اللّه اذا اراد اَن یهدی عبداً فَتَح مسامع قلبه…هر گاه خداوند بخواهد بنده ای را هدایت کند، «گوش جان» او را باز می کند، و اگر جز این را بخواهد، گوش قلب و درونش را می بندد و مهر می زند، پس هرگز به راه صلاح و اصلاح نمی آید و این است معنای کلام خدا که: بلکه بر دل ها قفل هاست!»(4)
در میان عالمان و بزرگان تشیع نیز می توان افراد بیشماری را یافت كه با بهره گیری توامان از عنصر علم و تقوا، به مقاماتی نائل گردیده اند كه از شمار بیرون است.
در احوالات مرحوم حاج ملا هادى سبزوارى (ره) نقل كرده اند كه «در سال 1284 قمرى (ناصرالدین شاه ) به قصد خراسان، نخست به سوى حضرت عبدالعظیم حركت مى كند. در عرض راه مردى را به حالت انتظار مشاهده مى كند شاه قاجار از آنجا كه بر جان خود بیمناك بوده به یك نفر از ملتزمین ركاب خود دستور مى دهد كه برود وببیند آن شخص پیاده كیست وچه كار دارد؟
پیشخدمت شاه خود را به او رسانیده و در نزدیكش مى ایستد مى بیند مردى ژولیده موى و ژنده پوش است ، از او سبب توقّفش را كنار جاده سۆ ال مى كند:
آن مرد مى گوید: گویا شاه قصد خراسان را دارد پس به سبزوار هم خواهد رفت به ایشان عرض كنید در سبزوار وقتى با حاج ملا هادى ملاقات كردید سلام مرا به او برسانید.
مرد عارف تا اواسط بیرونى از شاه استقبال به عمل مى آورد و سپس او را به اتاق مخصوص خود كه با بوریا مفروش بوده راهنمائى مى كند. در ضمن مذاكرات مختلف ، شاه از حاجى مى خواهد كه دعاى خیرى در حقّش بنماید. وى پاسخ مى دهد من در تمام اوقات مۆ منین را دعا مى كنم شاه مى گوید: دلم مى خواهد در حق من دعائى مخصوص بفرمائید. مرد عارف دست بسوى پروردگار خویش دراز كرده ومى گوید: (خدایا پادشاه اسلام را رعیّت پرور كن ). در بین این مذاكرات آن پیشخدمت وارد اطاق مى شود.
صاحب اسرار با نظر رافت توجهى به او نموده و مى فرماید: فرزند، اگر چه سلام آن مرد را كه در بین راه تهرن وحضرت عبدالعظیم ایستاده بود به من نرسانیدى اما بدان كه سلام او به من رسید.
شاه با كمال تعجّب جریان را از پیشخدمت سۆ ال مى كند، وقتى پس از ملاقات پیشخدمت صدق قضیّه را عرض مى كند، ناصر الدین شاه سخت متعجب مى شود و بیش از پیش به این مرد بزرگ علاقه مند مى گردد.(5)
________________________________________
پی نوشتها:
1. اوحدی مراغهای ، دیوان اوحدی مراغهای، تهران، انتشارات پیشرو
2. احمد بن محمد بن خالد برقی ، محاسن، قم ، نشر مجمع جهانی اهل بیت(ع)، ج 1، ص 291
3. شیخ صدوق، امالی، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، ص 154
4. محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، قم، انتشارات دارالحدیث، حدیث 16955
5. عبدالحسین كفائى ، مرگى در نور، تهران، انتشارات زوّار، ص 30
منابع:
قرآن کریم
مرگى در نور
تحقیقی در رابطه با پاسخ به چهار پرسش درباره امام زمان(عج)
1. چگونه میتوان امام زمان(عج) را شناخت؟
شناخت بر دو قسم است: «شناخت تاریخی» و «شناخت واقعی» که از قسم نخست مهمتر است. مسئله مهم این است که ما آن حضرت را به حقیقت بشناسیم و ایشان نیز ما را ببیند؛ نه اینکه ما حضرت را ببینیم.
در زمان پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم (که مقامش از همه امامان بالاتر است) عده زیادی آن وجود مبارک را میدیدند، اما خدای سبحان درباره آنها فرمود: ﴿و تراهم ینظُرُون اِلیک و هُم لایُبصرون﴾[5]؛ آنها را میبینی که به تو مینگرند؛ ولی تو را نمیبینند. اهل نظر هستند، اما اهل بصیرت نیستند. هنر این است که به گونهای باشیم که وجود مبارک امام زمان(علیهالسلام) ما را ببینند.
در قرآن کریم آمده است: خدا که بر همه چیز بصیر است، در روز قیامت به عدهای نگاه نمیکند: ﴿ولایُکلّمهم اللّه و لاینظرُ اِلیهم یومَ القیامةِ و لایزکّیهم﴾[6] و نگاه تشریفی خود را نسبت به عدهای اعمال نمیکند.
اگر ما در مسیر صحیح حرکت کنیم، آن حضرت ما را میبیند.
2. دلیل قرآنی وجود حضرت حُجّت (عج) چیست؟
مرحوم کلینی (رضوان اللّه علیه) در کتاب شریف کافی[4] طی بابی از ائمه(علیهمالسلام) نقل کرده است که به سوره قدر احتجاج کنید، زیرا در سوره قدر آمده است، هر سال لیلة القدری دارد و فرشتگان در شب قدر، هر سال با همراهی روح (جبرئیل سلام اللّه علیه)، همه احکام و امور را به زمین نازل میکنند.
وقتی فرشتگان احکام و امور را به زمین میآورند، باید آن را به کسی بسپارند، چون افراد عادی نمیتوانند میزبان فرشتگان باشند و احکام صادره را تحویل بگیرند، پس تنها کسی که در روی زمین مهماندار فرشتگان و تحویل گیرنده این امور و مقدّرات است، وجود مبارک ولی عصر(علیهالسلام) است، بنابراین با توجه به روایاتی که مرحوم کلینی نقل کرد، از نظر قرآن، در شب قدر که همه فرشتگان به همراهی جبرئیل(سلام اللّه علیه) یا روح، مقدّرات امور را نازل میکنند، باید آن را به کسی بسپارند و به او گزارش بدهند؛ گیرنده این امور وجود مبارک ولی عصر(ارواحنا فداه) است.
3. حیات حضرت ولی عصر(علیهالسلام) از نظر علمی چگونه توجیه میشود؟
حیات طولانی امام زمان(علیهالسلام) بر خلاف عادت است، نه بر خلاف علّیّت؛ یعنی به طور عادی کسی نمیتواند، هزار یا ده هزار سال زندگی کند؛ اما به صورت غیر عادی (خرق عادت) این کار ممکن است.
دوم. اگر بدانیم انسان چیست و چه کسی بدن او را اداره میکند، اصلاً این پرسش برای ما مطرح نمیشود؛ برای مثال برای عرفا و حکمای بزرگ، اصلاً چنین پرسشهایی مطرح نمیشود.
بنده زمانی به دندانپزشک محترمی مراجعه کردم. او میگفت دندانهای بعضی صد سال سالم میماند و نمیپوسد؛ ولی اگر فولاد صد سال شب و روز کار کند، فرسوده میشود. چون اگر فولاد و آهن فرسوده شود، دیگر چیزی جایگزین آن نمیشود؛ امّا دندان انسان هر روز عوض میشود و هر روز سلولهای جدیدی جای سلولهای مرده و قدیمی را میگیرد.
با این توضیح، همه ذرات بدن در حرکت و تعویض است و روح آدمی همه حرکات این ذرات را تحت کنترل دارد. حال اگر روح انسان کاملی، بر خلاف عادت (نظم عادی)، بهترین سلولها را جایگزین کند و دقیق ترین کنترلها را روی قسمتهای مختلف بدن داشته باشد، یک انسان کامل میتواند، میلیونها سال زنده بماند (این مطلبی است که در علم پزشکی امروز به اثبات رسیده است).
مُلای رومی طی مثالی میگوید: اگر شما روز یا شبی در کنار نهر روانی که آب آن به آرامی در حرکت است، بنشینید و تصویر خورشید یا ماه را در آن ببینید، متوجه میشوید که صدها عکس میآید و میرود و شما همچنان خیال میکنید که ساعتها با عکس نخست روبهرو بودهاید، در حالی که آینهها و عکسهای متعدد، هر لحظه میآمدند و میرفتند.
آب مبدَل شد در این جو چند بار عکس ماه و عکس اختر برقرار[1]
این بزرگوار در جای دیگر میگوید:
ای برادر تو همان اندیشهای ما بقی تو استخوان و ریشهای[2]
بنابراین، اگر کسی روح و سلطه آن بر بدن خود را بشناسد، و سَیَلان، حرکات و تعویض ذرات بدن را تحت کنترل روح بداند و نیز کمی با حکمت و عرفان آشنا شود، این اشکال که چگونه یک انسان میتواند یک یا دو میلیون سال یا بیشتر بماند، برای او مطرح نمیشود. اگر پیوند روح با خالق جهان هستی به اندازهای بود که قدرت خاصی ما فوق قدرت افراد عادی یافت، میتواند همان طور که بدن خود را میگرداند، خارج از بدن خود را هم اداره کند، زیرا خارج از روح او هم حکم بدن او را دارد.
وجود مبارک امیرمؤمنان(سلام اللّه علیه) در خطبه قاصعه نهجالبلاغه میفرماید: من در حضور پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم بودم که مشرکان حجاز به پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم گفتند، اگر تو پیامبری معجزهای (حسّی) بیاور تا تو را بپذیریم. آنگاه گفتند: دستور بده نیمی از درختی که روبروی تو است، از نیمه دیگر جدا شود و به حضور تو بیاید. حضرت فرمود: اگر این کار را انجام بدهم، ایمان میآورید؟ گفتند: بلی. حضرت علی(علیهالسلام) در ادامه میفرماید: من دیدم که این درخت دو نیم شد و نیمی از آن در جای خود ایستاد و نیم دیگر حرکت کرد و جلو آمد، به طوری که شاخههای آن روی دوش ما قرار گرفت.
مشرکان گفتند: دستور بده نیمه دیگر آن هم از جای خود حرکت کند و نزد تو بیاید. پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم این کار را هم انجام دادند. بعد گفتند: دستور بده دو نیمه درخت به هم متصل شود و در جای اول قرار گیرد؛ با این همه، مشرکین باز هم ایمان نیاوردند.[3]
همه کرامات محال عادی هستند؛ نه محال عقلی که محال عقلی (مانند 2*2=5) کرامت یا اعجازبردار نیست؛ به هر حال، حیات حضرت ولیعصر(عج) محال عادی است؛ نه محال عقلی.
4. مسئله وجود مقدس امام زمان(عج) از نظر فلسفی چگونه توجیه میشود؟ آیا دلیل فلسفی بر اثبات وجود آن حضرت وجود دارد؟
درباره وجود مبارک حضرت حجّت(عج) «برهان عقلی بر امکان» اقامه میشود؛ یعنی بر اساس حکم عقل، ممکن است انسان کاملی عمر طولانی داشته باشد.ما به دیدن عمرهای کوتاه عادت کردیم. اما اگر شخصی، از همه علل و عوامل طبیعی آگاه باشد و آنچه برای او سودمند است، فراهم کند و از آنچه برای او زیانبار است بپرهیزد، میتواند عمر طولانی داشته باشد. این مسئله خارق عادت است؛ نه خارق عقل. معجزه هم چیزی خارق عادت است، نه خارق عقل. علم نیز به چنین چیزی راه نیافته است، زیرا علم به امور عادی راه دارد؛ نه امور غیر عادی. کرامت نیز در امور خلاف عادت جاری است.
[1] ـ مثنوی معنوی، دفتر ششم، بیت 3178.
[2] ـ همان، دفتر دوم، بیت 277.
[3] ـ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه 192 (قاصعه).
[4] ـ الکافی، ج 1، ص 242 (باب فی شأن «اِنّا اَنزلناه فی لیلة القدر» و تفسیرها).
[5] ـ سوره اعراف، آیه 198.
[6] ـ سوره آلعمران، آیه 77.
شعر:زمین دلتنگ ومهدی بیقرار است...
زمین دلتنگ و مهدى بیقراراست
فلک شیدا، پریشان روزگار است
دلا، آدیـــــــنه شد، دلبر نیـــــامد
غـــروب انتـــظارم سرنــــــــیامد
همه دلــــــها پر از آه و غم و درد
همه آلالهها پـــــــــــژمرده و زرد
نفسها خـــسته و در دل خموشـند
فغانها بى صدا و پرخروشــــــــند
نه رنگى از عدالت، نى از صداقت
در و دیوار دارد نقش ظــــــلمت
شده پرپر گـــــــــل مهر و محـبّت
همــه دلـــــــها شده سرشار نفرت
شده شام یتیمان، نالــــــه و اشــک
برد هرکــس به کاخ دیگرى رشک
شده پژمـــــــرده غنچه در چمنزار
بگشت آواره گل در کوى گـــــلزار
نشسته دیو بر دلـــــــــــهاى خفته
همه جا بذر نومــــــــــــیدى شکفته
زده زنـــــــــــگارها آئین و مذهب
دمى، رویى زسرور نیست یا رب
به اشک چشم و مهر و ماه، سوگند
به آه و ناله دلــــــــــــــهاى دربند
اگر نرگس زهجرت زار زار است
شقایق تا قیامت دغـــــــــدار است
موسوی-طلبه سطح3
دل نوشته:وهنوز منتظرم...
دلم تنگ است
دلم از هجر مولا بد شکستست
چرا اینهمه آه و صدایم
به صدایش نرسیدست؟
نکند بار گناهم به قدریست
که نمی بینم که هنوزم که هنوز است
مولای من منتظرم هست
نکند کوله ی راهم هیچ ندارد
که کند همرهیم تا که رسم وادی معشوق؟
چرا تا به الآن مانده ام اینجا … ؟
سوالیست که با ذهن پر از خستگی ام سر جنگ دارد
بگو مولا
بگو تا کی در این زندان غم باشم هراسان؟
و چرا هیچ کسی نیست در این غم متامل؟!
و چرا هیچ کسی منتظر یار ننشستست؟
و چرا اینهمه عهد شکستیم؟
و چرا اینهمه مشتاق وصال و بابای زمانم نیامد؟؟؟؟؟
و چراهای فراوان دگر …
من هنوز میمانم
اشک هایم جاده های انتظارش را آب پاشی میکند
تا که چون آید او
خاک آن جاده ی پرگنه ام
مایه ی رنج عزیزم نشود
و هنوز منتظریم …
اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب العصر و الزمان
امجدیان -مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران
شاید برای آمدنت دیر کردهای...
شاید برای آمدنت دیر کردهای
وقتی نگاه آینه را پیر کردهای
دیری است آسمان مرا شب گرفته است
خورشید من، برای چه تأخیر کردهای؟
متن پیام تسلیت حضرت آیتالله العظمی خامنهای به مناسبت رحلت آیت الله خوشوقت
به گزارش روابط عمومی مرکز مدیریت استان کردستان به نقل از پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، در پی ارتحال آیتالله آقای حاج شیخ عزیزالله خوشوقت، رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی، رحلت آن عالم ربانی و سالک الیالله را مصیبتی اندوهبار برای آشنایانِ رتبه معنوی آن بزرگوار و ثلمهای بزرگ برای شاگردان و مستفیذان محضر پرفیض آن عارف بالله خواندند و این مصیبت را به خانواده مکرّم و فرزندان محترم و وابستگان و ارادتمندان ایشان تسلیت گفتند.
متن پیام حضرت آیتالله العظمی خامنهای به این شرح است:
بسماللهالرحمنالرحیم
با تأسف و اندوه فراوان خبر رحلت عالم ربانی، سالک الیالله و عارف بالله مرحوم آیتالله آقای حاج شیخ عزیزالله خوشوقت رضوانالله علیه را دریافت کردم. عمری بابرکت، سرشار از معنویت و تهذیب، و گامهای پیوسته در سلوک الیالله، همراه با مجاهدتی کمنظیر در تربیت نفوس مستعد و دلهای مشتاق، خلاصهای از زندگینامه این روحانی مهذّب و این معلّم اخلاق و معرفت است. بیشک فقدان این شخصیت ممتاز، برای آشنایانِ رتبه معنوی آن بزرگوار مصیبتی اندوهبار و برای شاگردان و مستفیدان محضر پرفیض او ثلمهای بزرگ است. اینجانب تسلیت صمیمانه خود را به خانواده مکرّم و فرزندان محترم و دیگر وابستگان و به همه ارادتمندان ایشان معروض میدارم و علوّ درجات و شمول رحمت حق و حشر با اولیاءالله را برای روح مطهرشان از خداوند متعال مسألت میکنم.
سیدعلی خامنهای
۲ اسفند ۹۱
آشنایی با وظایف شیعیان ومنتظران امام زمان (ع)
از وظایف ومسئولیت های شیعیان ومنتظران امام زمان در دوران غیبت مداومت نمودن بر دعای توفیق شناخت حضرت حجت (عج)که عبارت است از:
«اُللّهُمَّ عَرَّفْنی نَفْسَک فَاَنَّک اِنْ لَمْ تُعَرَّفْنی نَفْسَک لَم اَعْرِفْ نَبِیَّکَ، اُللّهُمَّ عَرَّفْنی رَسُولَکَ، فَاَنَّک اِنْ لَمْ تُعَرَّفْنی رَسُولَکَ لَم اَعْرِفْحُجَّتَکَ، اُللّهُمَّ عَرَّفْنیحُجَّتَکَ فَاَنَّک اِنْ لَمْ تُعَرَّفْنی حُجَّتَکَ ضَلَلتُ عَنْ دینی؛»
«بار خدایا تومرا به خود بشناسان که اگر خودت رابه من نشناسانی پیغمبرت را نخواهم شناخت ،با رخدایا تورسولت رابه من بشناسان که اگر رسول خود رابه من نشناسانی،حجت را نخواهم شناخت ،پروردگارا حجت خودت را به من بشناسان که اگر حجتت را به من نشناسانی از دین خود گمراه خواهم شد.»
وهمچنین مداومت نمودن بر خواندن دعای غریق که عبارت است از:
«یا الَلّهُ یا رَحمانُ یا رَحیمُ یا مُقَلَّبَ القُلُوبُ ثَبَّت قَلبی عَلی دیِنک؛»
ومداومت نمودن بر دعا در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عج)مخصوصاً دعایی که مرحوم ابن طاووس نقل نموده است که به صورت زیر است:
« اَللّهُمَّ اَنتَ عَرَّفْتَنی نَفْسَک وَ عَرَّفْتَنی رَسُولَکَ وَ عَرَّفْتَنی مَلائِکتَک وَ عَرَّفْتَنی وُلاَۀ اَمرِک، اَللّهُمَّ لا آخُذُ اِلّا مااَعطَیتَ ولا اَقی اِلّا ما وَقَیتَ اَللّهُمَّ لا تُغَیَّبَنی عَن مَنازِلَ اُولِیائِک ولا تُزِغ قَلبی بَعدِاِذ هَدَیتَنی اَللّهُمَّ اهدِنی لِوِلایَۀِ مَن اِفتَرَضتَ طاعَتَه…؛»
«بار خدایا توخودت وفرستاده ات وپیغمبرت ووالیان امرت رابه من شناساندی.بارخدایا!من نگیرم جز ان چه تو عطا کنی وهیچ نگهدارنده ای جزتوبرایم نیست.بار خدایا مرا ازمنازل دوستانت دور مگردان ودلم پس از آن که هدایت کرده ای منحرف منمای.بار خدایا مرا به ولایت کسی که اطاعتش رابر من واجب ساخته ای ،هدایت کن.»
ودر آخر یکی از وظایف مادردوران غیبت قرائت قرآن واهدای ثواب آن به امام زمان (ع) است.
وصف حضرت محمد(ص)
خداوندپيامبرش رابانوري درخشان، وبرهاني آشكار وراهي روشن وكتابي هدايتگر برانگيخت. خانواده او نيكوترين خانواده ودرخت وجودش ازبهترين درختان است كه شاخه هاي آن راست وميوه هاي آن سربه زير ودر دسترس همگان است،زادگاه اومكه وهجرت اوبه مدينه پاك وپاكيزه است،كه درآنجا نام اوبلند شدودعوتش به همه جارسيد.خدااورابا برهاني كامل وكافي (قرآن)وپندهاي شفابخش،ودعوتي جبران كننده فرستاد.بافرستادن پيامبر(ص)شريعت هاي ناشناخته راشناساندوريشه بدعت هاي راه يافته دراديان آسماني راقطع كردواحكام ومقررات الهي رابيان فرمود.پس هركس جزاسلام ديني راانتخاب كندبه يقين شقاوت اوثانت وپيونداوباخداقطع وسقوطش سهمگين خواهدبود،وسرانجامش رنج واندوهي بي پايان وشكنجه اي پردردمي باشد.برخداتوكل مي كنم توكلي كه بازگشت به سوي اوباشد،وازاو راه مي جويم راهي كه به بهشت رسد وبه آبجا كو خواست اوست بينجامد. خطبه-١٦١
آیا آماده ظهور هستی؟
عزیزان! به ما دستور دادهاند مهيّای ظهور باشيد؛ چون ظهور ناگهانی واقع ميشود، اصحاب امام زمان (ع) به علت آمادگی، به محض شنيدن ندای حضرت، همگی در مكّه جمع میشوند. اينها كه بيكار نيستند ولی طوری آمادهاند كه اگر آب دستشان باشد، زمين گذاشته، میروند.
حبيب بن مظاهر در ميان راه حمام با مسلم بن عوسجه برخورد كرد و گفت: كجا میروی؟ گفت: میروم حمام، گفت: وقت اين كارها نيست از امام حسین (ع) نامه رسيده، بايد رفت. از وسط راه، خانه نرفته به طرف كربلا رفتند. اين آمادگي خيلي فرق میكند با آن كسي كه در زمان رسيدن سيّدالشّهدا (ع) به كربلا، تازه برای زن و بچهاش آذوقه میبرد. خيلي هم دوست دارد به حضرت كمک كند ولی از قبل فرصتها را تخمين نزده، خودش را مهيّا نكرده، اهل سرعت و سبقت نبوده، پيدا است چنين آدمی عقب میافتد.
وقتی اشتغال انسان به كار خويش باشد و دلمشغولی انسان، ولیّ خدا نباشد، يا اينكه صبح كه بلند میشود فكرش اين نباشد كه، امروز در كار امام زمان (عج) چه وظيفهای دارم، مشكل ساز است. به هر حال بايد ديد كجای اردوگاه امام خالی است، همانجا را پر كرد.
دنبال كار خودمان نباشيم؛ اگر هر کسی به دنبال کار خودش باشد حتماً اين تعلقات، ما را از ولیّ خدا دور میكند. اگر آمادگی و حالت انتظار وجود داشته باشد، انسان به نصرت ولیّ خدا موفق میشود. همينكه حضرت پرچم [اَلبَیعتُ ِلله] را برداشت چنين شخصی آماده است. همه كارهايش را كرده، نه اينكه وقتی جنگ شروع شد تازه به فكر نماز و روزههای قضا و به فكر قرضهايش باشد. حالا كه امام زمان (ع) به ميدان آمده، وقت نماز قضا خواندن نيست اينها را بايد قبلاً میخواند؛ دیگر وقت خودسازی نیست بايد خود را به هر قيمتی شده به امام زمان (ع) برسانی؛ ولو اينكه اين دو ركعت نماز را نخوانی؛ ولو همه قرض عالم روی دوش تو باشد، تا بروی قرضت را بدهی كار تمام شده است.
آیا دعای عهد فقط خواندنی است؟
از دعاهای مشهوری که خواندن آن در دوران غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) فراوان مورد سفارش قرار گرفته «دعای عهد» است.
این دعای شریف مشتمل بر درود خاصّ از طرف خواننده دعا و نیز از سوی تمامی مردان و زنان مؤمن-در شرق و غرب عالم- به پیشگاه حضرت ولی عصر (ع) است و سپس تجدید عهد و پیمان و بیعت با آن حضرت و پایداری بر این پیمان را تا روز قیامت اظهار می دارد. آن گاه از خداوند درخواست می کند که اگر مرگ من فرا برسد، در حالی که امام زمان (ع) ظهور نکرده باشد؛ پس از ظهور او مرا از قبرم درآورد و به یاری آن حضرت سعادتمند کند. بعد از این, درخواست دیدار امام (ع) با عباراتی ظریف بیان شده و دعا برای تعجیل ظهور و فرج و برپایی حکومت حقه و سامان یافتن جهان و زنده شدن حقایق دین و اهل ایمان پایان بخش این دعای شریف است.
امام صادق علیه السلام درباره این دعا فرمودند:
«هر کس چهل صبحگاه این دعا را بخواند، از یاوران حضرت قائم خواهد بود و اگر پیش از ظهور آن حضرت بمیرد، خدای تعالی او را زنده خواهد کرد تا در رکاب آن حضرت جهاد نماید و به شماره هر کلمه از آن هزار حسنه برایش نوشته می شود، و هزار کار بد از او محو می گردد». [بحارالانوار، ج 83، ص 284، ح 47.] .
اما حتما برای یک بار هم شده از خودمان بپرسیم که آیا اینهمه تأکید و تشویق صرفاً برای خواندن دعای عهد است و بس؟!
حضرت فاطمه (س) چهل شب (با آن حال و روزش!) دست حسنین (ع) را می گیرد و درب تک تک خانه های انصار و مهاجر را می کوبد، تا برای امام زمانش یار جمع کند؛ دعای عهد یعنی این!! یعنی عهد فاطمه (س) با امام زمانش در لحظه لحظه زندگیش جریان دارد! در هر لحظه … نه اینکه صرف تکرار چند جمله و عبارت!! آری این عهد واقعی است که در عمل فاطمه (س) نمایان می شود.
نمیدانم چه باید گفت و از سر شرم تا چه اندازه باید سر در گریبان فرو بریم؟
ما هم دلمان خوش است به دعای عهد خواندن؛ یعنی واقعاً اینطور می شود سرباز و منتظر و شیعه حضرت حجت ابن الحسن (عج) شد؟!
اصلا فلسفه چهل بار خواندن این دعا چیست؟
تا به حال فکر کرده اید پشت این دعا چه چیزی نهفته است؟ چرا اینقدر تکرار؟ آیا این مهم نیست که ما هر صبح که این عبارت ها را تکرار می کنیم به آنچه می گوییم فکر کنیم؟ و یا شاید عمل کنیم؟
آیا فکر کرده ایم که چرا اینهمه خداوند را قسم می دهیم؟ بوجهک الکریم، بنور وجهک، باسمک؛ آنهم برای آمدن کسی (بلغ مولانا)؛ و فکر کرده ایم که آن کس کیست؟
در راز این «اجدد»ها فکر کرده ایم؟ عهد و عهد و باز تجدید عهد، چرا اینقدر این تجدید عهد مهم است که هر صبح باید تکرار شود؟ حتما باید قرار مهمی داشته باشیم که اینهمه باید تجدید شود؛ حالا که این قرار اینقدر اهمیت دارد آیا ما به اندازه وسع و توانمان خودمان را آماده کرده ایم؟
فکر کرده ایم که این چه عهد مهمی است که حتی از خداوند می خواهیم اگر عمرمان کفاف نداد, دوباره ما را زنده کند تا ما سر قرار حاضر شویم!!!
این چه قرار مهمی است که فقط باید گفت العجل العجل العجل…
این چه قرار مهمی است که من روزم را باید با یادآوری آن شروع کنم؟!
ای کاش دعایمان فقط خواندن و مرور کردن نباشد؛ کاش لحظه ای مکث کنیم و در وجودمان جستجو کنیم که: خدایا! من چقدر ظرف وجودم را برای بیکرانه ای چون او آماده کرده ام؛ نکند ظرف دلم هنوز پاک نشده باشد و با دل پر گناهم آرزوی همنشینی و سربازی مولایم را داشته باشم …
اصلا آیا تابحال خودت با پایین رتبه ها نشسته ای؟ چه حسی دارد؟ خب , اگر برایم ناخوشایند است, چطور هر روز از خداوند می خواهم که مرا شبانه روز همنشین آن خلیفه الله الاعظم کند؟ دو حالت دارد: یا با این حال پریشانم نزد حضرت می روم که مایه شرمساری است, و یا از همین حالا خودم را برای یک همنشینی و همکلامی متعالی آماده می کنم.
شما هم یک لحظه بیندیش و دلت را آسمانی کن؛ پاک کن از هر آنچه که احیاناً روشنایی دلت را به سیاهی مبدل کرده؛ پاک شو و آماده حضورش شو؛ همانند یک سرباز واقعی گوش به فرمان ندای حق باش و امروز با شیطان درونت بجنگ, تا فردا تو را برای جنگ با شیطان برون فراخوانند.
امام زمان امام حی ماست و تنها ناجی ما در این زمین است و ما با خواندن این دعا با آن امام همام عهد و پیمان می بندیم و به ایشان عرض می کنیم که ما را هم جزو یاران و دوستان خویش قرار دهد.
نقطه اوج این پیمان زمانی است که ما بعد از یک مرگ نسبی و کوتاه مدت, و بدون هیچ وابستگی دنیایی (یعنی خواب) آن را می خوانیم. نمی دانم شما صبح تان را چگونه آغاز می کنید؟ با نام که؟ با یاد که و چگونه؟ بعضی ها بهترین عشق دنیا نصیب شان شده و هر روز را با یاد و نام او شروع می کنند. این شروع نوعی نیایش و سرود صبحگاهی برای عاشقان امام مهدی (عج) است.
مشتاق مولا ! بیایید با هم عهد ببندیم از این پس که دعای عهد می خوانیم جور دیگر بخوانیم؛ نه اینکه دعا را بخوانیم؛ بلکه با ذره ذره وجودمان مولایمان را بخوانیم و بدانیم که در محضر خداوند با امام زمان مان عهد می بندیم… هر روز با دل و جان, با تمام ایمان واعتقادمان, نه در حرف بلکه در عمل با مولایمان عهد ببندیم.
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد؟
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست