دل نوشته:وهنوز منتظرم...
07 اسفند 1391 توسط صالحی
دلم تنگ است
دلم از هجر مولا بد شکستست
چرا اینهمه آه و صدایم
به صدایش نرسیدست؟
نکند بار گناهم به قدریست
که نمی بینم که هنوزم که هنوز است
مولای من منتظرم هست
نکند کوله ی راهم هیچ ندارد
که کند همرهیم تا که رسم وادی معشوق؟
چرا تا به الآن مانده ام اینجا … ؟
سوالیست که با ذهن پر از خستگی ام سر جنگ دارد
بگو مولا
بگو تا کی در این زندان غم باشم هراسان؟
و چرا هیچ کسی نیست در این غم متامل؟!
و چرا هیچ کسی منتظر یار ننشستست؟
و چرا اینهمه عهد شکستیم؟
و چرا اینهمه مشتاق وصال و بابای زمانم نیامد؟؟؟؟؟
و چراهای فراوان دگر …
من هنوز میمانم
اشک هایم جاده های انتظارش را آب پاشی میکند
تا که چون آید او
خاک آن جاده ی پرگنه ام
مایه ی رنج عزیزم نشود
و هنوز منتظریم …
اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب العصر و الزمان
امجدیان -مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران