مسابقه***مسابقه***: می خواهیم با آقا درد دل کنیم
هر روز در هیاهوی شهرمان گم می شویم…
هر روز غرق در قیل وقال های زندگی از تو دورتر می شویم..
این روزها صدای هیاهوها، صدای جشن های بی تو بودنشان، نوای مأذنه ها را گم کرده است. دوباره باد می وزد، به خودمان می لرزیم، تمام شهر سفید پوش می شود تا سیاهی هایش را در خود محو کند.
این برف دستانم را بی حس کرده و با اندک آتشی که در دل دارم دستانم را گرم می کنم تا بنویسم از عصر ظهور و مردمان منتظر..!
وقتی این هوای سرد را می بینم به یاد داستان حسنک کجائی می افتم که در شهر سردشان می خواند:«من می رم خورشید و پیدا بکنم من می رم ابرا را پارو می کنم من می رم خورشید و پیدا می کنم..»
اگر منتظریم که باید همان حسنک باشیم، تا خورشید پیش رویم، جانمان را در کف دست بگیریم به سوی خورشید پیش رویم، تا خورشید یک روز سر بزند در شهرمان.
و انگار که نه مردمان شهر حسنکیم که به سرما عادت کرده بودند، با شکم هایی پر از خالی می خوابیدند و با مردگی شان زندگی می کردند.
شهرمان تا خورشید زیاد فاصله دارد.شاید بدون خورشید در همین فاصله بمیریم:
این روز ها بدون تو دلگیر می شود
آقا بدون نور تو گل پیر می شود
خورشید پشت ابر کجایی تلف شدیم
آقا بیا، بیا به خدا دیر می شود
——————–
شما می توانید دل نوشته های خود را خطاب به امام زمان برای ما در بخش ارسال نظرات مدیدیت استان کردستان ارسال کنید. از حس و حال خودتان در این روزها برایمان بگویید که همگی دلتنگیم، دلتنگ آقایی که او هم مثل ما منتظر است . . .
السلام علیک یا حجة الله فی أرضه
طرز نگارش به انتخاب خودتان اما اگر خواستید با این جمله آغاز کنید: او خواهد آمد تا . . .
متن های زیبا در وبلاگ درج خواهد شد به نام خودتان
سبک زندگی: پاسخ به 28 سوال درباره ی سبک زندگی -اینفوگرافی+ دانلود
از اینجا دانلود کنید
مروری بر دیدگاه های رهبری درباره روحانیت (سربازان امام زمان) - اینفوگرافی + دانلود
برای دانلود اینجا کلیک کنید
سرداب مقدس- سامرا + دانلود
روزها روزهای امام زمان است و همه ی ما عاشقان امام زمان دلمان برای زیارت سرداب محل غیبت پر می کشد!
به آقایمان می گوییم
آقا جان پای ما که بسته است اما با دیدن مانند این تصاویر هم دلمان می شکند!
گوشه ی چشمی
شما هم می خواهید سرداب مقدس را زیارت کنید؟
از اینجا دانلود کنید
دل نوشته:حاضرغایب از نظر
عده ای هم در کلاس هستند؛ امام فقط دست و پا و جسم آن ها در کلاس است، اما هوش، حواس، فکر، ذهن و خیال آن ها در جای دیگری است. گاهی حتی معلم آهسته از کنارشان عبور میکند یا چند لحظه پشت سر آن ها می ایستد؛ اما آن ها او را نمی بینند.نه اینکه معلم در کلاس نباشد. نه، معلم در کلاس است، اما آن ها او را نمی بینند و حضورش را حس نمی کنند. چرا که آن ها در خیال خود غوطه ورند، هنگام درس، جدول حل میکنند یا به کار دیگری سرگرم هستند.
گاهی حتی معلم به کلاس می آید، میصر برپا میگوید، دانش آموزان می ایستند،اما آن ها هنوز سرگرم بازی و خنده اند.
قصه ی غیبت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) نیز اینگونه است. شاید روز هایی در زندگی مان پیش آمده باشد که آن حضرت کنارمان ایستاده، مارا دیده و حتی ما اورا دیده ایم، اما آنقدر سرگرم بازیگوشی و غفلت بوده ایم که حتی یک لحظه هم فکر نکرده ایم ممکن است کسی کنارمان ایستاده و حتی با ما سخن گفته است، امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف) بوده است. بله از نگاه ما او غایب است، چرا که بیشتر مردم دنیا هنوز آمادگی حضور در کلاس انتظار را پیدا نکرده اند، اما روزی که بیشتر آدم ها بیش از آب تشنه ی محبت او باشند و آمدنش را از خدا بخواهند، خدا او را به همه نشان خواهد داد.
سلام بر دل هایی که در کلاس انتظار غیبت نکردند.اللهم عجل لولیک الفرج
ماه شعبان فرصت طلایی استغفار و آمرزش
ماه شعبان فرصت طلایی استغفار و آمرزش
روزها در پی هم آمدند و رفتند. ماهها سپری شدند و هلال شعبان در آسمان درخشیدن گرفت. این ماه، رنگی دگر برای عاشقان حق دارد. بوی یار میدهد و هنگامه وصل را نویدبخش است. ماهی که رسول رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) آن را شهر خود مینامد و بزرگان دین صلوات بر محمد و آل محمد (علیهم السلام) را افضل اعمال در آن میدانند. باید دید علت این تعظیم و بزرگداشت چیست؟! علت تکریم این ماه از سوی عالمان دین چیست؟! بهترین راه برای یافتن پاسخ این پرسش بررسی سخنان سکانداران دین حق است.
رهپویان دیدار یار
زمانی که انسان قصد دیدار بزرگی میکند برای فرارسیدن آن روز لحظهها را میشمارد و مقدمات را فراهم میسازد، بهترین جامعهها و پاکیزهترین پوششها را برای خویش مهیا میکند و با شوق فراوان قدم در مسیر میگذارد تا با آمادگی کامل و در موعد مقرر به محضر او شرفیاب شود.
شعبان نیز مقدمهای است برای رسیدن به رمضان. ماه ضیافت الله. ماه گشوده شدن درهای رحمت حق بر بندگان. انسان عاشق برای دیدار رب لحظهشماری میکند. او فرصتها را غنیمت شمرده و از لحظات بهترین بهره را میبرد. او به شوق رسیدن به رمضان، قدردان شعبان خواهد بود. در ماه شعبان، یا حتی پیشتر در رجب، مقدمات حضور در پیشگاه مالک هستی را در خویش فراهم میآورد و گرد گناه از وجود خویش میزداید. او همواره سخن رسول اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به یاد دارد که فرمودند شعبان ماه من است و از تمامی ماههای سال به جز رمضان که ماه خداست بالاتر است.
در مسلک پیشوایان دین جایگاه والای شعبان به خوبی به چشم میخورد. روزهداری، نماز خواندن، صدقه دادن و عبادت در این ماه برای آنان رنگی دگر دارد. در گزارشات تاریخی آمده است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در شعبان بسیار روزه میگرفتند. عائشه همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مورد سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این ماه گفته است:
«مَا رَأَیْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یَصُومُ فِی شَهْرٍ أَكْثَرَ مَا كَانَ یَصُومُ مِنْ شَعْبَانَ».[1]
«ندیدم که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در هیچ ماهی به اندازه ماه شعبان روزه بگیرند».
در احادیث گزارش شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روزه ماه شعبان را به رمضان وصل مینمودند:
«أَنَّ النَّبِیَّ (صلی الله علیه و آله و سلم) كَانَ یَصِلُ شَعْبَانَ بِشَهْرِ رَمَضَانَ».
تا شوق دیدار خویش را به یگانه معبود ثابت نموده و عزم راسخ خویش در انجام وظایف الهی را بیش از پیش مشهود سازند.
در روایات فراوانی بر اهمیت روزه در ماه شعبان اشاره شده است که نشان از نقش مهم آن در آماده ساختن روح آدمی برای شرکت در ضیافت الله دارد. از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که:
«مَنْ صَامَ ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ مِنْ شَعْبَانَ وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ وَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) شَفِیعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ».[2]
«اگر کسی سه روز از ماه شعبان را روزه بگیرد بهشت بر او واجب میگردد و رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز قیامت شفیع او خواهند بود».
استغفار روح آدمی را زلال میسازد. قلبش را صیقل میدهد و گناهان گذشته را از وجودش پاک میگرداند. اگر آدمی بتواند روح خویش را در این ماه با توبه و استغفار جلا دهد توان خود را در بهرهوری از ماه رمضان و دریافت برکات بیشتر افزایش میدهد. انسانی که روح خویش را با توبه و روزه برای قرار گرفتن در پیشگاه باری تعالی آماده ساخته باشد بیش از دیگران میتواند نعمات مادی و معنوی ماه رمضان را به دست آورده و دست پر از ضیافت الهی بازگردد
در کنار روزه، استغفار و توبه به پیشگاه حضرت حق نیز در این ماه سفارش شده است. از امام رضا (علیه السلام) سۆال میشود کدام دعا در ماه شعبان جایگاه بالایی دارد؟ ایشان در جواب پاسخ میهند:
«فَقَالَ الِاسْتِغْفَارُ إِنَّ مَنِ اسْتَغْفَرَ فِی شَعْبَانَ كُلَّ یَوْمٍ سَبْعِینَ مَرَّةً كَانَ كَمَنِ اسْتَغْفَرَ فِی غَیْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ سَبْعِینَ أَلْفَ مَرَّةٍ قُلْتُ فَكَیْفَ أَقُولُ قَالَ قُلْ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ». [3]
«استغفار، همانا کسی که در ماه شعبان هر روز 70 مرتبه استغفار نماید همانند کسی است که در سایر ماهها 70 هزار بار این ذکر را گفته باشد. کیفیت نقل آن نیز چنین میباشد: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ أَسْأَلُهُ التَّوْبَةَ».
به طور کلی استغفار از گناهان اثر فورى در رفع مصائب و گرفتاریها و گشوده شدن درب نعمتهاى آسمانى و زمینى دارد. بین صلاح جامعه انسانى و فساد آن، و بین اوضاع عمومى جهان ارتباطى برقرار است، و اگر جوامع بشرى خود را اصلاح كنند، به زندگى پاكیزه و گوارایى مىرسند، و اگر به عكس عمل كنند عكس آن را خواهند داشت. قرآن به طرق مختلف بر این امر اشاره کرده است. از جمله آنجا که میفرماید: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كانَ غَفَّاراً*یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْكُمْ مِدْراراً*وَ یُمْدِدْكُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَكُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهارا»؛ «و گفتم: از پروردگارتان آمرزش بخواهید كه او همواره آمرزنده است.*[تا] بر شما از آسمان بارانِ پى در پى فرستد.*و شما را به اموال و پسران، یارى كند، و برایتان باغها قرار دهد و نهرها براى شما پدید آورد». (نوح/10 تا 12)[4]
استغفار روح آدمی را زلال میسازد. قلبش را صیقل میدهد و گناهان گذشته را از وجودش پاک میگرداند. اگر آدمی بتواند روح خویش را در این ماه با توبه و استغفار جلا دهد توان خود را در بهرهوری از ماه رمضان و دریافت برکات بیشتر افزایش میدهد. انسانی که روح خویش را با توبه و روزه برای قرار گرفتن در پیشگاه باری تعالی آماده ساخته باشد بیش از دیگران میتواند نعمات مادی و معنوی ماه رمضان را به دست آورده و دست پر از ضیافت الهی بازگردد.
پی نوشت ها :
[1]. فضائل الأشهر الثلاثة، ص: 61.
[2]. همان.
[3]. همان، ص: 56
[4]. ترجمه المیزان، ج20، ص: 46.
جوان رعنای حسین
آیا این محمد (صلی الله علیه و آله) است که بازگشته ؟!
امام حسین علیه السلام در مرگ پیامبر صلی الله علیه وآله شاید از همه بی تاب تر بود. او اگر چه آن زمان کودک بود اما این جراحت قلبش تا بزرگی التیام نیافت. آن قدر بغض کرد، آن قدر لب برچید، آن قدر گریه کرد که آتش به جان فرشتگان آسمان زد و اگر کفر نبود می گفتم که خدا هم بی تاب شد از این همه بی تابی. آن قدر که محمدی کهتر، پیامبری دیگر، شبیهی از پیامبر را بعدها در دامان حسینش گذاشت تا جگر سوخته اش بدان التیام بیابد.
آن گاه که علی اکبر علیه السلام به دنیا آمد. عجیب بود این شباهت. آن قدر که به محض تولد او، بوی پیامبر صلی الله علیه وآله را در فضای خانه پیچید. محمد بود! به واقع محمد بود! در کوچه و خیابانهای مدینه، که می گذشت همه انگشت حیرت به دندان می گزیدند و ظهور دوباره ی پیامبر صلی الله علیه وآله را به حیرت می نگریستند. در کربلا هم همین شد. اول، تا مدتی هیچ کس او را نمی شناخت. نقاب به صورت انداخته، عمامه ی سحاب بر سر پیچیده و تحت الحنک به گردن بسته بود. گیسوان سیاهش را به دو نیم کرده، نیمی از دو سوی گردن بر شانه آویخته و نیم دیگر بر پشت ریخته، بی هیچ کلام شروع به گشت زدن در میدان کرد. با جلال و جبروت، میدان را در زیر پایش به لرزه در می آورد و دلهای دشمنان را میان زمین و آسمان معلق نگاه می داشت. نفس در سینه ها حبس شده بود و همه ی چشمها نگران این سوار بود. انگار سر و گردن سپاه دشمن همه به ریسمانی بسته بود در دستهای او که با گردش او سرها و گردنها نیز می چرخید و دور شمسی او را دنبال می کرد.
اما گهگاه سرها پیشتر می آید و نگاه ها حیران تر می شود. این همان لحظه ها بود که باد، نقاب را از صورت او کنار می زد و بخشی از شمیل او را عیان می کرد.
خیال کن ماهی در آسمان که ابر و باد با چهره ی او نه، که با نگاه مردم بازی می کنند. همین که چشمها می خواهند جرعه ای از روشنای او را بنوشند، ابر و باد دست به دست هم می دهند و چشمه ی نور را می پوشاند. ابر اما ناگهان کنار رفت، نقاب به بالا گریخت و قرص ماه تماما نمایان شد. فغان از سپاه دشمن برخاست که: والله این رسول الله است! این پیامبر خاتم است! این نبی اکرم است…
درباره شخصیت علی اكبر علیه السلام گفته شده، كه وی جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و صباحت رخسار، شبیه ترین مردم به پیامبر اكرم صلی الله علیه وله بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب علیه السلام به ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بود
از نسل پاکان
حضرت علی بن الحسین علیهماالسلام ملقب به «علی اكبر» بنا به روایتی در یازدهم شعبان المعظم سال 33 هجری قمری، در مدینه منوره دو سال چشم به جهان گشود. پدر گرامی اش امام حسین علیه السلام و مادر بزرگوار ایشان لیلا دختر ابى مره ثقفی می باشد.
او از طایفه خوش نام و شریف بنی هاشم بود. و به بزرگانی چون پیامبر اسلام، حضرت فاطمه زهرا، امیر مۆمنان علی بن ابی طالب و امام حسین علیهم السلام نسبت دارد . ابوالفرج اصفهانی از مغیره روایت كرد: روزی معاویه بن ابی سفیان به اطرافیان و هم نشینان خود گفت: به نظر شما سزاوارترین و شایسته ترین فرد امت به امر خلافت كیست؟ اطرافیان گفتند: جز تو كسی را سزاوارتر به امر خلافت نمی شناسیم! معاویه گفت: این چنین نیست. بلكه سزاوارترین فرد برای خلافت، علی بن الحسین است كه جدّش رسول خدا می باشد و در وی شجاعت و دلیری بنی هاشم، سخاوت بنی امیه و فخر و فخامت ثفیف تبلور یافته است.
اما با این كه حضرت علی اكبر علیه السلام به سه طایفه معروف عرب پیوند و خویشاوندی داشته است، با این حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهیان یزید، هیچ اشاره ای به انتسابش به بنی امیه و ثفیف نكرد، بلكه هاشمی بودن و انتساب به اهل بیت علیهم السلام را افتخار خویش دانست و در رجزی چنین سرود:
أنا عَلی بن الحسین بن عَلی نحن بیت الله آولی یا لنبیّ
أضربكَم با لسّیف حتّی یَنثنی ضَربَ غُلامٍ هاشمیّ عَلَویّ
وی نخستین شهید بنی هاشم در روز عاشورا بود و در زیارت شهدای معروفه نیز آمده است:
«سَلامُ علیكَ یا اوّل قتیل مِن نَسل خَیْر سلیل»
جمال نبوی
درباره شخصیت علی اكبر علیه السلام گفته شده، كه وی جوانی خوش چهره، زیبا، خوش زبان و دلیر بود و از جهت سیرت و خلق و خوی و صباحت رخسار، شبیه ترین مردم به پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله بود و شجاعت و رزمندگی را از جدش علی ابن ابی طالب علیه السلام به ارث برده و جامع كمالات، محامد و محاسن بود.
در روایتی به نقل از شیخ جعفر شوشتری در كتاب خصائص الحسینیه آمده است: اباعبدالله الحسین علیه السلام هنگامی كه علی اكبر علیه السلام را به میدان می فرستاد، به لشگر خطاب كرد و فرمود:
« یا قوم، هولاءِ قد برز علیهم غلام، اَشبهُ الناس خَلقاً و خُلقاً و منطقاً برسول الله… ؛
ای قوم، شما شاهد باشید، پسری را به میدان می فرستم، كه شبیه ترین مردم از نظر خلق و خوی و منطق به رسول خدا است، بدانید هر زمان ما دلمان برای رسول خدا تنگ می شد نگاه به وجه این پسر می كردیم».
بزرگترین علیِ دوران
از آنجا بنا به نقل ابوالفرج اصفهانی، آن حضرت در عصر خلافت عثمان بن عفان (سومین خلیفه) دیده به جهان گشود. این قول مبتنی بر این است كه وی به هنگام شهادت 25 ساله بود. در برخی روایات هم سن ایشان را 28 ساله ذكر كرده اند، وی در مكتب جدش امام علی بن ابی طالب علیه السلام و در دامن مهرانگیز پدرش امام حسین علیه السلام در مدینه و كوفه تربیت و رشد و كمال یافت بطوریکه شگفتی همگان، از جمله دشمنانشان را بر انگیخت.
آن بزرگوار به «اكبر» ملقب شد زیرا از امام زینالعابدین بزرگتر بود. امام سجاد علیه السلام این مطلب را در پاسخ ابنزیاد ملعون كه پرسید: مگر خداوند علی را در كربلا نكشت؟ فرمودند: من برادری بزرگتر، بنام علی داشتم كه شما او را كشتید . گروهی از مورخان امام سجاد علیه السلام را به «علىاصغر» و این شهید بزرگوار را به «علىاكبر» توصیف نموده اند.
حضرت علی اكبر علیه السلام به سه طایفه معروف عرب پیوند و خویشاوندی داشته است، با این حال در روز عاشورا و به هنگام نبرد با سپاهیان یزید، هیچ اشاره ای به انتسابش به بنی امیه و ثفیف نكرد، بلكه هاشمی بودن و انتساب به اهل بیت علیهم السلام را افتخار خویش دانست
در رکاب عشق
علی اكبر علیه السلام در ماجرای کربلا حضور فعال داشت و در تمام حالات در كنار پدر بزرگوارش بود و با دشمنان به سختی مبارزه می كرد. در نبرد روز عاشورا دویست تن از سپاه عمر سعد را در دو مرحله به هلاكت رسانید و سرانجام مرّه بن منقذ عبدی بر فرق مباركش ضربتی زد و او را به شدت زخمی نمود. آن گاه سایر دشمنان، جرأت و جسارت پیدا كرده و به آن حضرت هجوم آوردند و وی را آماج تیغ شمشیر و نیزه ها نمودند و مظلومانه به شهادتش رسانیدند.
امام حسین علیه السلام در شهادتش بسیار اندوهناك و متأثر گردید و در فراقش فراوان گریست و هنگامی كه سر خونینش را در بغل گرفت، فرمود:
«ولدی علی! عَلَی الدّنیا بعدك العفا ؛ فرز ندم علی، دیگر بعد از تو اُف بر این دنیا».
ارباب مقابل نوشته اند، که حضرت سیدالساجدین علیه السلام به هنگام دفن پیکرهای پاک شهدا کربلا جسد پاک برادر خویش حضرت علی اکبر علیه السلام را پایین پای پدر بزرگوارش دفن نمود.
پناهگاه درماندگان
در مکتوباتی از آیت الله کاشانی، اینگونه آمده است: حاج عبدالحمید بزاز کربلائی که از اقشار بزازان کربلا بود و مرد شریف و با تقوایی نیز محسوب می شد، برایم نقل نمود که : مدتی در کار و کسب شکست خوردم، به گونه ای که آبرویم به خطر افتاد و ابواب فرج به رویم بسته شد. ناچار مدتی مخفی شدم. روزی یکی از دوستان اهل علم که از اتقیاء نیز بود، به دیدن من آمد وقتی از چگونگی حالم آگاهی یافت، به من گفت: چرا از عظمت حضرت علی اکبر علیه السلام غافل هستی؟ برو و فوری به حضرت متوسل شو. من نیز به حضرت متوسل شدم و بازگشائی و حل تمام مشکلاتم را از حضرت خواستار شدم . بعد از سه روز که به حرم رفتم، تمام مشکلات و گرفتاریهایم به طور عجیبی مرتفع گردید و الحمدلله آبرویم محفوظ ماند.
منابع:
علی اكبر علیه السلام؛ علامه عبدالرزاق مقرّم موسوی، ترجمه دكتر امیرحسین لولاور.
پدر، عشق و پسر؛ سیدمهدی شجاعی.
خورشید جوانان؛ سیدمحمد حسینی.
سنت نبوی
بازگشت به سنت نبوی
در میان امت اسلامی، سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، پس از قرآن کریم مرجع اصلی شناخت دین می باشد. همه فرقه های مسلمان در این امر متفق اند که پس از قرآن کریم ، سنت نبوی ملاک اسلامی بودن یک اندیشه یا عمل می باشد. اختلاف نظر میان شیعه و اهل سنت و نیز در میان فرق تشیع و تسنن در تشخیص مصادیق و معیارهای اعتبار حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله است
. مثلا ما شیعیان روایات اهل بیت علیهمالسلام را به منزله روایات پیامبر صلی الله علیه و آله می دانیم و بر اساس حدیث ثقلین، اهل بیت علیهمالسلام را هم در کنار قرآن و سنت نبوی جزء منابع دین شناسی تلقی می کنیم. در حالیکه اهل سنت علی رغم احترام فراوانی که برای اهل بیت علیهمالسلام قائلند، چنین چیزی را نمی پذیرند.
و یا بسیاری از اهل سنت اقوال صحابه را در جایگاه منابع دین شناسی قرار می دهند در حالیکه شیعه چنین نظری را قبول ندارد. به هر حال هم شیعیان برای قرار دادن اقوال و افعال اهل بیت علیهمالسلام به سنت نبوی استدلال می کنند و هم اهل سنت در قرار دادن اقوال و افعال صحابه به سنت نبوی استناد می کنند و خلاصه در اصل سنت پیامبر صلی الله علیه و آله بحثی وجود ندارد و ما می توانیم اجماع امت را یکی از ادله حجیت و اعتبار سنت بدانیم .
آیات متعددی از قرآن کریم بر اعتبار سنت پیامبر صلی الله علیه و آله دلالت می کند از جمله (1) :
« یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول » (نساء / 8 )
« و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی » (نجم / 4 – 3 )
« و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا » (حشر / 7 )
و نیز بنگرید به: نساء / 65 و 80 ؛ احزاب / 21 ؛ آل عمران / 31 ؛ نور/ 63 ؛ احزاب / 36 .
امام قرطبی مفسر برجسته اهل سنت، ذیل آیه مبارکه اخیر روایتی نقل می کند از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله که فرمودند (2):
« ان هذا القرآن صعب مستصعب عسیر علی من ترکه یسیر علی من اتبعه و طلبه و حدیثی صعب مستصعب و هو الحکم، فمن استمسک بحدیثی و حفظه، نجا مع القرآن و من تهاون بالقرآن و حدیثی خسر الدنیا و الآخره و امرتم ان تاخذوا بقولی و تکتنفوا امری و تتبعوا سنتی فمن رضی بقولی فقد رضی بالقرآن و من استهزا بقولی فقد استهزا بالقرآن قال الله تعالی : « و ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا »؛
سنت پیامبر صلی الله علیه و آله همانند قرآن کریم منبع اصلی اسلامی است و در صورت معتبر بودن می باید مرجع و ملاک در پذیرش روایات اهل بیت علیهمالسلام باشد به این معنی که اگر روایت ائمه علیهمالسلام با سنت نبوی معارض باشد – همانند وقتی که با قرآن معارض است – بر اساس روایات خود اهل بیت علیهمالسلام، مورد پذیرش قرار نمی گیرد
این قرآن برای کسیکه آن را ترک کند دشوار و سخت است (اما) برای کسانیکه آن را می جویند و دنبال می کنند سهل و ساده است و حدیث من هم سخت دشوار است و آن ملاک است پس هر کس که به حدیث من تمسک کند و آن را حفظ نماید با قرآن نجات می یابد و هرکس که به قرآن و حدیث من بی توجهی کند دنیا و آخرت را از دست خواهد داد و شما مامور هستید که به گفتار من اخذ کنید و امر مرا فراگیرید و سنتم را پیروی کنید. پس هرکس که به قول من راضی شود به قرآن راضی شده و هرکس که گفتار مرا مسخره کند به قرآن تمسخر کرده است و آنگاه این آیه شریفه را تلاوت فرمودند: «و ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا».
از دیدگاه مفسر معروف شیعه جناب طبرسی نیز این آیه اگرچه در مورد غنائم وارد شده است اما این بخش از آن مطلبی کلی می باشد و شامل همه اوامر و نواهی پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد.(3)
جایگاه رفیع سنت نبوی
در جایگاه و اهمیت سنت نبوی می توان به چهار نکته اشاره کرد:
نکته اول : سنت نبوی نه تنها جنبه تشریح و توضیح آیات قرآن کریم را به عهده دارد بلکه خود سنت پیامبر صلی الله علیه و آله در کنار قرآن منبعی سرشار از معارف و احکام است و از این رو نادرستی سخن کسانیکه در هنگام برخورد با برخی از احکام به علت نبودن آن در قرآن راه انکار را پیشه می گیرند ، روشن می شود. چراکه خود قرآن دستور اطاعت از رسول الله صلی الله علیه و آله را داده است و مخالفت با فرمایشات ایشان مخالفت با خود قرآن است. « و من یعص الله و رسوله فان له نار جهنم خالدین فیها ابدا» . (جن /23)
روایات اهل بیت علیهمالسلام هم همین مطلب را تایید می کند. (البته ما به روایات ائمه علیهمالسلام برای اعتبار سنت نبوی استدلال نمی کنیم چون ارزش و اعتبار روایات اهل بیت علیهمالسلام توسط سنت و فرمایشات پیامبر صلی الله علیه و آله ثابت شده است اما برای تایید بحث اشکالی ندارد. مدرک اعتبار سنت همانطور که گذشت آیات قرآن کریم و اتفاق نظر امت اسلامی است.)
امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرماید : « اما وصیتی : فالله لا تشرکوا به شیئا و محمدا صلی الله علیه و آله فلا تضیعوا سنته اقیموا هذین العمودین » ؛
سفارش من درباره خدا اینست که چیزی را شریک او قرار ندهید و درباره محمد صلی الله علیه و آله اینکه سنتش را ضایع و تباه نسازید، این دو ستون را بر پا دارید. (خطبه149 و نامه22)
نکته دوم: از شرایط حکومت و حاکم اسلامی اینست که سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را به پا دارد: «والاحیاء للسنة» (نهج البلاغة/ خطبه105 و نیز بنگرید به آخرخطبه131) بنابر این وظیفه آحاد مسئولان و ما اینست که در این زمینه تلاش بیشتری بنماییم.
سنت نبوی نه تنها جنبه تشریح و توضیح آیات قرآن کریم را به عهده دارد بلکه خود سنت پیامبر صلی الله علیه و آله در کنار قرآن منبعی سرشار از معارف و احکام است و از این رو نادرستی سخن کسانیکه در هنگام برخورد با برخی از احکام به علت نبودن آن در قرآن راه انکار را پیشه می گیرند ، روشن می شود
نکته سوم: سنت پیامبر صلی الله علیه و آله همانند قرآن کریم منبع اصلی اسلامی است و در صورت معتبر بودن می باید مرجع و ملاک در پذیرش روایات اهل بیت علیهمالسلام باشد به این معنی که اگر روایت ائمه علیهمالسلام با سنت نبوی معارض باشد – همانند وقتی که با قرآن معارض است – بر اساس روایات خود اهل بیت علیهمالسلام، مورد پذیرش قرار نمی گیرد:
« اذا ورد علیکم حدیث فوجدتم له شاهدا من کتاب الله او من قول رسول صلی الله علیه و آله و الا فالذی جائکم به اولی به»(4): هرگاه حدیثی به شما رسید و برای آن از کتاب خدا یا سنت پیامبر صلی الله علیه و آله شاهدی یافتید آن را بپذیرید و در غیر این صورت هرکس که حدیث را آورده است برای عمل به آن سزاوارتر است. یا « کل حدیث مردود الی الکتاب و السنة »(5): هر روایتی باید بازگشت به قرآن و سنت داشته باشد.
نکته چهارم: شناخت اینکه چه چیزی سنت نبوی است و چه چیز به صورت نادرست به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نسبت داده شده است کار دشواری است که جز با مجاهدتی مستمر و طولانی در راه مطالعات اسلامی میسر نمی گردد و از این رو کسانی که فرصت این پژوهشها را ندارند حتما باید به اهل خبره و دانشمندان اسلامی مراجعه کنند. اینطور نیست که هر حدیثی که در کتب شیعه و سنی به پیامبر صلی الله علیه و آله منسوب شده باشد معتبر باشد همچنین منابع تاریخ اسلام به طور کامل مورد پذیرش محققین نمی باشد .
امیدواریم که این مختصر برای ارادتمندان ساحت مقدس نبوی مفید باشد.
پی نوشت:
1) در کتاب جامع احادیث الشیعة بیش از 25 آیه در این زمینه گرد آوری شده است. هرچند در دلالت برخی از آنها جای بحث است.
2) الجامع للاحکام القرآن 18/15 وی در دنباله بحثش گزارشی تاریخی نقل می کند که از آن استفاده می شود استدلال به این بخش از آیه از زمان صحابه مرسوم بوده است.
3) مجمع البیان9/392؛ و نیز نگاه کنید به تفسیر من وحی القرآن22/109 اثر علامه سیدمحمدحسین فضل الله.
4) جامع احادیث الشیعة1/356.
5) همان1/354.
سید محمد مهدی رفیع پور
مدرس حوزه علمیه قم
مهدویت
- رشد قارچی مدعیان دروغین مهدویت
ادعای کذب نیابت در عصر غیبت صغری به اوج خود رسید. ریشه این واقعه را می توان چنین عنوان کرد که در این عصر جماعت شیعه ناچار به مراجعه نزد وکلا بودند و …
رشد قارچ گونه عرفان های مجازی و معنویت های فانتزی
در سال های اخیر، رواج عرفان های مجازی و معنویت های فانتزی و گسترش طریقت های منهای شریعت رشد نگران کننده ای یافته است و این روند، مختص به ایران و یا کشورهای اسلامی نیست بلکه در مغرب زمین نیز، رونق گرفته است؛ چرا که معنویت، گمشده دنیای معاصر است.
واقعیتی به نام خلأ معنویت به رغم احساس شدید تشنگی انسان معاصر به حقایق ماورای طبیعت، همدستی قدرت های سیاست پیشه را برای بهره برداری از این خلأ باز می گذارد و هم تشبث به سرابی را برای این انسان حیران توجیه می کند. نسل تشنه معنویت، عطش خود را با سراب های عرفان نما فرو می نشاند.
مدعیان دروغین که ادعای کرامات داشتند؛ مدعیانی که ادعای وکالت و نیابت خاصه امام زمان(علیه السلام) را داشته اند؛ افرادی که ادعای دیدار و ارتباط با امام زمان(عج) را داشته اند؛ مدعیانی که خود را امام زمان(علیه السلام) دانسته اند؛ مدعیان دروغین که ادعای نبوت و پیامبری داشته اند و افرادی که ادعای خدایی و الوهیت دارند.
چرایی ادعاهای دروغین
کسی که به عنوان وکیل یا باب یک امام معصوم(علیهم السلام) نزد شیعه مطرح می شد مورد احترام شیعیان و محل مراجعه آنها و دارای منزلت اجتماعی بالایی می شد و علاوه بر این، با توجه به اینکه یکی از مهم ترین فعالیت های وکلا، دریافت وجوه شرعی متعلق به امام(علیهم السلام) بود، وکلا همواره به عنوان امین امام و شیعه، دسترسی به این اموال داشتند.
ادعاهای کذب نیابت در عصر غیبت صغری و در دوران نیابت سفیر دوم، “محمد بن عثمان"، به اوج خود رسید. ریشه این واقعه را می توان چنین عنوان کرد که در این عصر با توجه به غیبت امام عصر(عج) جماعت شیعه ناچار از مراجعه نزد وکلا بودند و تا زمانی که “عثمان بن سعید” در قید حیات بود به خاطر معروفیت او نزد شیعه و وثاقت و اشتهار او به نیابت، کسی قدرت و جرات معارضه با وی را نداشت
همین امر در کنار بعضی دیگر از انگیزه های فاسد دنیوی، سبب می شد کسانی به دروغ، خود را منسوب به این نهاد مقدس کنند و داعیه دروغین وکالت و بابیت سر دهند.
هرچند ائمه هدی(علیهم السلام) برای تعیین وکلای خود، نهایت دقت را مبذول می داشتند و کسانی را که مورد اعتماد و دارای شرایط لازم بودند انتخاب می کردند، اما با توجه به این که انسان در صورت عدم تهذیب نفس و عدم کسب شرایط لازم برایش وجود دارد، در بین وکلای ائمه(علیهم السلام) نیز شاهد بروز و ظهور کسانی هستیم که با وجود داشتن شرایط لازم برای وکالت در ابتدای امر، به علت قرار گرفتن در وضعیتی جدید و مهیا شدن زمینه های مناسب و وجود ریشه های مقتضی برای فساد و خیانت در وجودشان، دست به انجام امور ناشایستی زدند که در نتیجه، موجبات طرد آنان توسط ائمه فراهم آمد.
در ریشه یابی انگیزه های خیانت می توان به امور متفاوتی برخورد کرد گرچه به اعتباری می توان همه را به مهذب نبودن آنان بازگرداند. انگیزه این وکلا از خیانت، زمانی روشن تر می شود که شخصیت آنان یک به یک معرفی و انگیزه آنان نیز بررسی شود.
واقعیتی به نام خلأ معنویت به رغم احساس شدید تشنگی انسان معاصر به حقایق ماورای طبیعت، همدستی قدرت های سیاست پیشه را برای بهره برداری از این خلأ باز می گذارد و هم تشبث به سرابی را برای این انسان حیران توجیه می کند. نسل تشنه معنویت، عطش خود را با سراب های عرفان نما فرو می نشاند
اوج ادعاهای کذب نیابت در غیبت صغری
ادعاهای کذب نیابت در عصر غیبت صغری و در دوران نیابت سفیر دوم، “محمد بن عثمان"، به اوج خود رسید. ریشه این واقعه را می توان چنین عنوان کرد که در این عصر با توجه به غیبت امام عصر(عج) جماعت شیعه ناچار از مراجعه نزد وکلا بودند و تا زمانی که “عثمان بن سعید” در قید حیات بود به خاطر معروفیت او نزد شیعه و وثاقت و اشتهار او به نیابت، کسی قدرت و جرات معارضه با وی را نداشت.
اما پس از رحلت او، کسانی خواستند از جو آشفته موجود سوء استفاده کرده و خود را برای جماعت ناآگاه شیعه به عنوان نایب حضرت مهدی(عج) معرفی کنند.
افرادی نظیر “علی بن ابی حمزه بطائنی"، “عثمان بن عیسی رواسی"، “زیاد قندی"، “فارس بن حاتم قزوینی"، “عروة بن یحیی النخاس"، “احمدبن هلال العبرتائی"، “احمدبن هلال الکوفی"، “محمدبن علی بن بلال البلالی” و “ابوجعفر شلمغانی” وکلایی برای اختلاس اموال یا کسب اشتهار یا ترویج عقاید باطل و انحرافی به شمار می روند با اینکه قبل از انحراف، جزء موثق ترین یاران ائمه بوده اند.
سبک زندگی که امام زمان می پسندد
سبک زندگی که امام زمان می پسندد
خانه های نورانی به نور ولایت و امامت، کانون تربیت سربازان امام زمان (علیه السلام) و عهده دار پرورش دادن یاوران جان بر کف برای حضرت هستند که تربیت دینی آنان بر اساس، قرآن و عشق پیامبر و آل پیامبر (صلی الله علیه وآله) می باشد.
آگاهی کامل از جزئیات و دستاوردهای عصر ظهور برای کسی که پیش از ظهور زندگی می کند بسیار دشوار می نماید. تنها در پرتو روایات معصومین علیهم السلام و بر اساس استنباط علمای بزرگ از احادیث و قرآن می توان تا حدودی از این شاخصه ها و واقعیت ها پرده برداشت. در سلسله گزارش های خبری اخیر پیرامون سبک زندگی اسلامی به دنبال معرفی برخی شاخص ها و رسیدن به ابعاد حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) و سبک زندگی مهدوی هستیم.
از دیگر ویژگی های عصر ظهور، پدیدار گشتن رشد معرفتی و دانشی انسان است. البته این سخن به این معنا نیست که بشر پیش از ظهور، اندیشه، تعقل، تلاش و جستجو برای دست یابی به حقیقت را نداشته است، بلکه منظور این است که بندها گسیخته و دیده ها گشوده خواهد شد. امام باقر_ علیه السلام می فرمایند: «إذا قام قائمنا وضع الله یده علی رۆوس العباد،فجمع بها عقولهم و کلمت به أحلامهم»؛ هنگامی که قائم ما قیام کند، دست خدایی اش را بر سر بندگان می نهد، از آن پس خردها و دانش های آنان به هم می پیوندد و کمال می یابد.(بحارالانوار،ج 52)
یکی از رسالت های تربیتی خانواده های مهدوی تربیت نسل مستعد و مهیا از نظر علمی و عملی برای یاوری و اجرای منویات امام زمان (علیه السلام) است. خانه های نورانی به نور ولایت و امامت، کانون تربیت سربازان امام زمان (علیه السلام) و عهده دار پرورش دادن یاوران جان بر کف برای حضرت هستند که تربیت دینی آنان بر اساس، قرآن و عشق پیامبر و آل پیامبر (صلی الله علیه وآله) می باشد. پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در روایتی می فرمایند:
أدَّبوا أولادَکم عَلی ثلاث خِصالٍ: حُبَّ نَبِیِّکم و حُبَّ أهلِ بیتهِ و قراءَ هِ القرآن… فرزندانتان را بر سه پایه و خصلت تربیت کنید: محبت پیامبرتان، محبت اهل بیت او و قرآن ( کنزالعمال، ج 16، ص 456.)
برای انجام این رسالت بزرگ ما از سه الگو و روش استفاده می کنیم:
* تربیت فرزند بر اساس اصول تربیتی کلی شرعی و عقلی
* تربیت فرزند بر اساس توصیه های خاص اهل بیت (علیه السلام)
* تربیت فرزندان بر اساس الگوی صفات یاوران حضرت مهدی (علیه السلام)
تربیت نسل یاوران مهدی، بر اساس الگوی صفات یاران حضرت مهدی (علیه السلام) می باشد. در قرآن کریم و روایات اهل بیت (علیه السلام) به مجموعه ای از خصلت ها و ویژگی های شخصیتی اصحاب المهدی پرداخته شده است. شمارش این صفات در قرآن و روایات به معنای حرکت در مسیر تربیت چنین نسلی و الگو قرار دادن این شیوه می باشد، به طور مثال قرآن شش صفت برای یاوران حضرت مهدی (علیه السلام) بر می شمارد:
خانه های نورانی به نور ولایت و امامت، کانون تربیت سربازان امام زمان (علیه السلام) و عهده دار پرورش دادن یاوران جان بر کف برای حضرت هستند که تربیت دینی آنان بر اساس، قرآن و عشق پیامبر و آل پیامبر (صلی الله علیه وآله) می باشد
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُۆْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ وَ لاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لاَئِمٍ… ای کسانی که ایمان آورده اید هر کس از شما که از دین خود باز گردد، باکی نیست پس به زودی خداوند قومی را می آورد که:
١. خدا ایشان را دوست دارد.
٢. آنان نیز خدا را دوست می دارند.
٣. در مقابل مۆمنین فروتن هستند.
٤. در مقابل کافرین سرسختند.
٥. در راه خدا جهاد می کنند.
٦. از ملامت هیچ ملامتگری نمی هراسند.
از جمله مصادیق این روایت یاران حضرت مهدی (علیه السلام) می باشند. با تبین سلوک فاطمی و مهدوی سلام ا… علیهما نیز از دیگر مباحثی است که جهت معاصر سازی اسوه های اسلامی مطرح و بیان گردیده است.
از یکسو دچار شدن به روزمرگی و از سویی تقلید کورکورانه سبک زندگی غربی( که هیچ تناسبی با سبک زندگی اسلامی ندارد) لزوم برنامه ریزی و پیاده سازی سبک زندگی اسلامی را دو چندان می کند. سبک زندگی ای که باید هر چه بیشتر ما را به جامعه مهدویت نزدیک نماید.