سنت نبوی
بازگشت به سنت نبوی
در میان امت اسلامی، سنت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، پس از قرآن کریم مرجع اصلی شناخت دین می باشد. همه فرقه های مسلمان در این امر متفق اند که پس از قرآن کریم ، سنت نبوی ملاک اسلامی بودن یک اندیشه یا عمل می باشد. اختلاف نظر میان شیعه و اهل سنت و نیز در میان فرق تشیع و تسنن در تشخیص مصادیق و معیارهای اعتبار حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله است
. مثلا ما شیعیان روایات اهل بیت علیهمالسلام را به منزله روایات پیامبر صلی الله علیه و آله می دانیم و بر اساس حدیث ثقلین، اهل بیت علیهمالسلام را هم در کنار قرآن و سنت نبوی جزء منابع دین شناسی تلقی می کنیم. در حالیکه اهل سنت علی رغم احترام فراوانی که برای اهل بیت علیهمالسلام قائلند، چنین چیزی را نمی پذیرند.
و یا بسیاری از اهل سنت اقوال صحابه را در جایگاه منابع دین شناسی قرار می دهند در حالیکه شیعه چنین نظری را قبول ندارد. به هر حال هم شیعیان برای قرار دادن اقوال و افعال اهل بیت علیهمالسلام به سنت نبوی استدلال می کنند و هم اهل سنت در قرار دادن اقوال و افعال صحابه به سنت نبوی استناد می کنند و خلاصه در اصل سنت پیامبر صلی الله علیه و آله بحثی وجود ندارد و ما می توانیم اجماع امت را یکی از ادله حجیت و اعتبار سنت بدانیم .
آیات متعددی از قرآن کریم بر اعتبار سنت پیامبر صلی الله علیه و آله دلالت می کند از جمله (1) :
« یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله و اطیعوا الرسول » (نساء / 8 )
« و ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی » (نجم / 4 – 3 )
« و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا » (حشر / 7 )
و نیز بنگرید به: نساء / 65 و 80 ؛ احزاب / 21 ؛ آل عمران / 31 ؛ نور/ 63 ؛ احزاب / 36 .
امام قرطبی مفسر برجسته اهل سنت، ذیل آیه مبارکه اخیر روایتی نقل می کند از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله که فرمودند (2):
« ان هذا القرآن صعب مستصعب عسیر علی من ترکه یسیر علی من اتبعه و طلبه و حدیثی صعب مستصعب و هو الحکم، فمن استمسک بحدیثی و حفظه، نجا مع القرآن و من تهاون بالقرآن و حدیثی خسر الدنیا و الآخره و امرتم ان تاخذوا بقولی و تکتنفوا امری و تتبعوا سنتی فمن رضی بقولی فقد رضی بالقرآن و من استهزا بقولی فقد استهزا بالقرآن قال الله تعالی : « و ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا »؛
سنت پیامبر صلی الله علیه و آله همانند قرآن کریم منبع اصلی اسلامی است و در صورت معتبر بودن می باید مرجع و ملاک در پذیرش روایات اهل بیت علیهمالسلام باشد به این معنی که اگر روایت ائمه علیهمالسلام با سنت نبوی معارض باشد – همانند وقتی که با قرآن معارض است – بر اساس روایات خود اهل بیت علیهمالسلام، مورد پذیرش قرار نمی گیرد
این قرآن برای کسیکه آن را ترک کند دشوار و سخت است (اما) برای کسانیکه آن را می جویند و دنبال می کنند سهل و ساده است و حدیث من هم سخت دشوار است و آن ملاک است پس هر کس که به حدیث من تمسک کند و آن را حفظ نماید با قرآن نجات می یابد و هرکس که به قرآن و حدیث من بی توجهی کند دنیا و آخرت را از دست خواهد داد و شما مامور هستید که به گفتار من اخذ کنید و امر مرا فراگیرید و سنتم را پیروی کنید. پس هرکس که به قول من راضی شود به قرآن راضی شده و هرکس که گفتار مرا مسخره کند به قرآن تمسخر کرده است و آنگاه این آیه شریفه را تلاوت فرمودند: «و ما اتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا».
از دیدگاه مفسر معروف شیعه جناب طبرسی نیز این آیه اگرچه در مورد غنائم وارد شده است اما این بخش از آن مطلبی کلی می باشد و شامل همه اوامر و نواهی پیامبر صلی الله علیه و آله می باشد.(3)
جایگاه رفیع سنت نبوی
در جایگاه و اهمیت سنت نبوی می توان به چهار نکته اشاره کرد:
نکته اول : سنت نبوی نه تنها جنبه تشریح و توضیح آیات قرآن کریم را به عهده دارد بلکه خود سنت پیامبر صلی الله علیه و آله در کنار قرآن منبعی سرشار از معارف و احکام است و از این رو نادرستی سخن کسانیکه در هنگام برخورد با برخی از احکام به علت نبودن آن در قرآن راه انکار را پیشه می گیرند ، روشن می شود. چراکه خود قرآن دستور اطاعت از رسول الله صلی الله علیه و آله را داده است و مخالفت با فرمایشات ایشان مخالفت با خود قرآن است. « و من یعص الله و رسوله فان له نار جهنم خالدین فیها ابدا» . (جن /23)
روایات اهل بیت علیهمالسلام هم همین مطلب را تایید می کند. (البته ما به روایات ائمه علیهمالسلام برای اعتبار سنت نبوی استدلال نمی کنیم چون ارزش و اعتبار روایات اهل بیت علیهمالسلام توسط سنت و فرمایشات پیامبر صلی الله علیه و آله ثابت شده است اما برای تایید بحث اشکالی ندارد. مدرک اعتبار سنت همانطور که گذشت آیات قرآن کریم و اتفاق نظر امت اسلامی است.)
امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرماید : « اما وصیتی : فالله لا تشرکوا به شیئا و محمدا صلی الله علیه و آله فلا تضیعوا سنته اقیموا هذین العمودین » ؛
سفارش من درباره خدا اینست که چیزی را شریک او قرار ندهید و درباره محمد صلی الله علیه و آله اینکه سنتش را ضایع و تباه نسازید، این دو ستون را بر پا دارید. (خطبه149 و نامه22)
نکته دوم: از شرایط حکومت و حاکم اسلامی اینست که سنت پیامبر صلی الله علیه و آله را به پا دارد: «والاحیاء للسنة» (نهج البلاغة/ خطبه105 و نیز بنگرید به آخرخطبه131) بنابر این وظیفه آحاد مسئولان و ما اینست که در این زمینه تلاش بیشتری بنماییم.
سنت نبوی نه تنها جنبه تشریح و توضیح آیات قرآن کریم را به عهده دارد بلکه خود سنت پیامبر صلی الله علیه و آله در کنار قرآن منبعی سرشار از معارف و احکام است و از این رو نادرستی سخن کسانیکه در هنگام برخورد با برخی از احکام به علت نبودن آن در قرآن راه انکار را پیشه می گیرند ، روشن می شود
نکته سوم: سنت پیامبر صلی الله علیه و آله همانند قرآن کریم منبع اصلی اسلامی است و در صورت معتبر بودن می باید مرجع و ملاک در پذیرش روایات اهل بیت علیهمالسلام باشد به این معنی که اگر روایت ائمه علیهمالسلام با سنت نبوی معارض باشد – همانند وقتی که با قرآن معارض است – بر اساس روایات خود اهل بیت علیهمالسلام، مورد پذیرش قرار نمی گیرد:
« اذا ورد علیکم حدیث فوجدتم له شاهدا من کتاب الله او من قول رسول صلی الله علیه و آله و الا فالذی جائکم به اولی به»(4): هرگاه حدیثی به شما رسید و برای آن از کتاب خدا یا سنت پیامبر صلی الله علیه و آله شاهدی یافتید آن را بپذیرید و در غیر این صورت هرکس که حدیث را آورده است برای عمل به آن سزاوارتر است. یا « کل حدیث مردود الی الکتاب و السنة »(5): هر روایتی باید بازگشت به قرآن و سنت داشته باشد.
نکته چهارم: شناخت اینکه چه چیزی سنت نبوی است و چه چیز به صورت نادرست به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نسبت داده شده است کار دشواری است که جز با مجاهدتی مستمر و طولانی در راه مطالعات اسلامی میسر نمی گردد و از این رو کسانی که فرصت این پژوهشها را ندارند حتما باید به اهل خبره و دانشمندان اسلامی مراجعه کنند. اینطور نیست که هر حدیثی که در کتب شیعه و سنی به پیامبر صلی الله علیه و آله منسوب شده باشد معتبر باشد همچنین منابع تاریخ اسلام به طور کامل مورد پذیرش محققین نمی باشد .
امیدواریم که این مختصر برای ارادتمندان ساحت مقدس نبوی مفید باشد.
پی نوشت:
1) در کتاب جامع احادیث الشیعة بیش از 25 آیه در این زمینه گرد آوری شده است. هرچند در دلالت برخی از آنها جای بحث است.
2) الجامع للاحکام القرآن 18/15 وی در دنباله بحثش گزارشی تاریخی نقل می کند که از آن استفاده می شود استدلال به این بخش از آیه از زمان صحابه مرسوم بوده است.
3) مجمع البیان9/392؛ و نیز نگاه کنید به تفسیر من وحی القرآن22/109 اثر علامه سیدمحمدحسین فضل الله.
4) جامع احادیث الشیعة1/356.
5) همان1/354.
سید محمد مهدی رفیع پور
مدرس حوزه علمیه قم