فاطمه در بستر بيماري
امام صادق(ع) فرمود : در اثر ضرباتي که قنفذ بر پيکر نازنين زهرا وارد ساخت سقط جنين کرد و بدان علت يوسته رنجور و ضعيف مي گشت تا اينکه رسما” بستري شد و در خانه خوابيد و اميرالمؤمنين و اسماء بنت عميس از آن حضرت پرستاري مي نمودند .
يک روز گروهي از زنان مهاجر و انصار به عيادتش رفتند عرض کردند : اي دختر رسول خدا حال شما چطور است ؟ فرمود : به خدا سوگند ! به دنياي شما علاقه ندارم ، از مردانتان دلگيرم ، بعد از اينکهامتحانشان کردم بدورشان افکندم و از دستشان ملول و مکدر هستم . اف بر عقيده سست و رأي متزلزل و سستي و بي حالي آنها .
اندوه فراوان
علت رنجوري و ناتواني روز افزون زهرا تنها بيماري نبود ، بلکه افکار و غم و غصه هاي فراوان ، مغز و اعصاب آن بانوي عزيز را فشار مي داد . گاهي که در اطاق کوچک خويش بر پوستي آرميده و بالشي که از علف پر شده بود به زير در سر داشت ، افکار گوناگون بر آن حضرت حجوم مي آورد . آري امثال اين افکار ناراحت کننده بود که زهراي عزيز را رنج مي داد و روز به روز رنجورتر و ضعيف تر مي شد