رابطه ايمان با سعادت و خوشبختي
18 تیر 1392 توسط صالحی
ايمان به انسان نشاط، اطمينان قلبی، معنا، اميد، شجاعت و هدف مي دهد.قرآن كريم ايمان را بسيار گرامي مي دارد و عامل رستگاري و از ويژگي هاي پرهيزگاران و هدايت يافتگان مي شمارد و تاكيد دارد كه ايمان مي تواند آدمي را از تاريكي ها به نور برساند.
آرزوي انسان نيل به سعادت و خوشبختي است و ايمان راه رسيدن به اين سعادت است. ايمان به انسان نشاط، اطمينان قلبی، معنا، اميد، شجاعت و هدف مي دهد.قرآن كريم ايمان را بسيار گرامي مي دارد و عامل رستگاري و از ويژگي هاي پرهيزگاران و هدايت يافتگان مي شمارد و تاكيد دارد كه ايمان مي تواند آدمي را از تاريكي ها به نور برساند. بسياري از روان شناسان نیز نقش ايمان ديني را در بهداشت رواني و درمان ناراحتي هاي روحي و رواني بسيار موثرو كارآمد مي دانند.
ايمان امري است معنوي و حالتي روحي كه جايگاه آن قلب آدمي است. شناخت واقعي امور معنوي و روحي نظير غم و شادي و اميد از طريق علم حضوري ميسر است. انسان خود بايد آن را احساس كند و با تعريف لفظي نمي توان حقيقت آنها را آشكار ساخت. تنها از گذر شناخت لوازم مي توانيم تا اندازه اي به ماهيت آنها پي ببريم. با اين حال، متفكران و انديشمندان كوشيده اند ايمان را تا حدی توضيح دهند تا حقيقت آن به قدري كه ممكن است روشن شود.
ايمان مصدر باب افعال و از ريشه آمن به معنای"امنيت يافتن” است كه به معناي جايگير شدن اعتقاد در قلب، يا تصديق چيزي با اطمينان و نيز وثوق به چيزي يا كسي است كه در هر دو معنا، مفهوم ايمني در كار است. شخص با ايمان، چنان دلگرمي و اطمينان دارد كه هرگز در اعتقاد خويش شك و ترديد نمي كند و به تعبيري از شك و ترديد ايمن است. از حضرت رضا (ع) در باب تعريف ايمان نقل شده که می فرمایند: ايمان تصديق قلبي و اقرار زباني و عمل به اركان و اعضا است.
از معناي لغوي بر مي آيد كه اعتقاد و تصديق قلبي به چيز يا كسي ايمان نام دارد و شخص دارنده ايمان را “مومن” مي خوانند. هر گاه واژه ايمان در کاربرد اصطلاحی به كار گرفته شود، معناي خاصي از آن مورد نظر است و آن اعتقاد و تصديق قلبي به خدا، روز قيامت، كتب آسماني، ملائكه و پيامبران و به تعبيري امور غيب است و كسي را كه به همه اين امور تصديق و اعتقاد قلبي دارد و در عمل نيز به آنها پايبند است"مومن” مي گويند.
از ديدگاه قرآن، ايمان مبتني بر معرفت و علم است، ولي چنين نيست كه اگر معرفت و علم باشند، ايمان نيز ضرورتا وجود پيدا كند،چه بسا كساني كه علم و معرفت دارند، ولي ايمان ندارند. از این رو ايمان به معناي علم نيست، ولي مبتني بر آن است زيرا ايمان به آنچه نمي شناسيم، معنا ندارد.
قرآن از نمونه هايي ياد مي كند كه در آنجا علم هست، ولي ايمان نيست. هنگامي كه قوم بني اسرائيل معجزات روشن حضرت موسي(ع) را ديدند، به انكار برخاستند و گفتند اين سحري آشكار است. قرآن سپس در آیه ۱۴ سوره نمل مي فرمايد؛ و با آنكه دلهايشان بدان يقين داشت، از روي ظلم و تكبرآن را انكار كردند.
اين آیه به خوبي نشان می دهد كه قوم بني اسرائيل در همان حال كه به معجزات حضرت موسي(ع) معرفت و يقين داشتند و مي دانستند كه اين معجزات روشن از جانب خدا است و حضرت موسي(ع) نيز پيامبرآن خدا است ،ولي به دليل روحيه برتری جويي و ستم كاري، آنها را انكار مي كردند.
در مثالی دیگر، شيطان با اينكه از عظمت خدا، آگاه بود و هزاران سال بندگي خدا را مي كرد، سرانجام ايمان خود را از دست داد و راه كفر و عناد پيشه كرد و به اغواگري مردم پرداخت.
همچنین قرآن ايمان را مبتني بر معرفت مي داند و ايمان بدون معرفت، اجر و ارجي ندارد. در اسلام ايمان مبتني بر شناخت و معرفت است. از ديگاه اسلام، ايمان ديني،مبتني بر عقل است و در حوزه فلسفه دين، هنگامي كه بحث ايمان و عقل مطرح مي شود منظور از آن بحث، نسبت دين و عقل است. اسلام معتقد است كه عقل و دين دو موهبت الهي است كه خداوند به بشر ارزاني داشته است. آدمي با عقل و دين مي تواند به سعادت جاودانه برسد. عقل دين را و دين عقل را تاييد مي كند.
از آيات و روايات به خوبي بر مي آيد كه اسلام اهميت فراواني به عقلانيت داده است. گزينش دين و پيروي از آن نيز به وسيله عقل صورت مي گيرد. با عقل و استدلال عقلاني است كه آدمي پيروي از دين را سعادت بخش مي داند. هيچ فرقه اسلامي عقلانيت را به كلي انكار نکرده است. اختلاف فقط در قلمرو و حيطه كاركرد عقل است. متدينان از هر مسلك و مرامي به درجات گوناگون از عقل بهره مي برند، ولي برخي از آنها بيشتر و برخي كمتر.