در محضر خوبان...
07 دی 1391 توسط صالحی
نقل است که مرحوم آقا شیخ رجبعلی خیاط(رض)با عده ای به کربلا مشرف شده بودند.
در میان آنان یک زن و شوهر بودند.یک روز که از حرم پس از انجام زیارت بیرون آمده و بر میگشتند،این زن و شوهر با فاصله ی قابل ملاحظه ای از شیخ و در پشت سر ایشان راه میرفتند….
در میان راه در ضمن صحبتی که بین آنها میشود،آن خانم یک نیشی به شوهرش زده وسخنی آزار دهنده به وی میگوید.
هنگامیکه همه وارد منزل و محل استراحت میشوند،و آقا شیخ رجبعلی به افراد زیارت قبولی میگوید؛به آن خانم که
میرسد،میفرماید:
تو که هیچ،همه را ریختی روی زمین!
آن خانم میگوید:ای آقا! چطور؟من این همه راه آمده ام کربلا،مگر من چکار کرده ام؟
فرمود:از حرم آمدیم بیرون،نیشی که زدی،همه اش رفت!
یعنی همه ی نور معنوی و فیوضاتی که از زیارت کسب کرده بودی ، با این عملت از بین بردی.