حدود اسلام و کفر
چون وجوب نماز از احکام بدیهی و ضروری اسلام است پس کسی که از روی انکار نماز نخواند از دین اسلام خارج شده است، زیرا انکار نماز، انکار رسالت پیامبر و قبول نداشتن قرآن است.
امام باقر (ع) به نقل از رسول خدا (ص) میفرماید:
«مَا بَیْنَ الْمُسْلِمِ وَ بَیْنَ الْکَافِرِ إِلَّا أَنْ یَتْرُکَ الصَّلَاةَ الْفَرِیضَةَ مُتَعَمِّداً أَوْ یَتَهَاوَنَ بِهَا فَلَا یُصَلِّیَهَا»
«بین مسلمان و کافر فاصلهاى نیست، مگر این که مسلمان نماز واجب را عمدا ترک کند یا آن را بىاهمیت بداند و نخواند.»
کفر مطرح شده در روایات، کفر از دیدگاه فقهی نیست؛ یعنی احکام کفر بر او بار نمیشود، [یکی دیگر از دلایلی که ] به تارک الصلاة کافر اطلاق شده، اهمیت دادن به موضوع نماز و ترک نکردن آن است؛ البته اگر کسی از روی انکار نماز نخواند، در اصطلاح فقه هم به او کافر میگویند، زیرا منکر ضروری دین است.
از حضرت صادق (ع) سؤال شد که چرا زانى کافر نیست ولى کسى که نماز نمىگذارد کافر مىباشد، امام (ع) فرمود:
«چون زناکار براى شهوت این کار را مىکند ولى آن کس که نماز را ترک مىکند براى این است که به آن اهمیت نمىدهد. زناکار براى لذت دنبال زنى را مىگیرد و از او کامجوئى مىکند، ولى آن کس که نماز را ترک کرده و آن را انجام نمىدهد قصدش لذت نیست بلکه فقط نظرش بىاهمیت شمردن آن مىباشد و هر گاه کسى نظرش استخفاف باشد کافر مىگردد.»
اقسام ترک نماز:
1. ترک نماز به طور کلی از روی انکار، چون منکر ضروری دین شده کافر می شود؛
2. ترک نماز به طور کلی نه از روی انکار، بلکه به واسطه مسامحه کاری و کم اعتنایی به امور اخروی و اشتغال به شهوات و امور دنیوی که موجب فسق است؛
3. ترک نماز در بعضی اوقات در اثر ضعف ایمان و کم اعتنایی به امر آخرت، یا اهمیت ندادن به اوقات نماز؛ این شخص جزء ضایع کنندگان نماز و سبک شمارندگان آن میباشد؛
4. ترک واجبی از واجبات نماز (بدون رعایت شرایط صحت آن با بی اهمیتی، با لباس نجس و…)این شخص نیز جزء ضایع کنندگان و خوار کنندگان نماز است.
به هر حال تارک نماز جزء هر قسمی که باشد در قرآن شدیداً نکوهش شده است:
«فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ* الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتهِِمْ سَاهُونَ »
«پس واى بر نمازگزارانى که در نماز خود سهلانگارى مىکنند.»
یعنى آنهایى که از نمازشان غافلند اهتمامى به امر نماز نداشته، و از فوت شدنش باکى ندارند.«ساهون» به معنى خطایى که از روى غفلت سرزند، و در این آیه با معانی مختلفی تفسیر شده است:
1. سهو توأم با تقصیر است (این تفسیر مناسبتر به نظر مىرسد)؛
2. تاخیر انداختن نماز از وقت فضیلت است؛
3. منافقانى هستند که نه براى نماز ثوابى معتقد بودند و نه براى ترک آن عقاب؛
4. کسانى که در نمازهاى خود ریا مىکنند (در حالیکه این معنى در آیه بعد مىآید).
باید توجه داشت که نمىفرماید «در نمازشان سهو مىکنند» چون سهو در نماز به هر حال براى هر کس واقع مىشود، بلکه مىفرماید «از اصل نماز سهو مىکنند» و کل آن را به دست فراموشى مىسپرند. وقتى فراموش کنندگان نماز شایسته «ویل» هستند آنها که به کلى ترک نماز گفته و تارک الصلاة هستند چه حالى خواهند داشت.
علل ترک نماز:
1. نا آشنایی به فلسفه نماز و آثار و فواید آن در زندگی
2. احساس تحجر و عقب ماندگی
3. تنبلی و تن پروری
4. مسامحه کاری و سهل انگاری (علی رغم داشتن وضعیت روحی و جسمی مناسب)
5. احساس خود نمایی و ریا کاری
6. محیط و اجتماع فاسد