توی نجف یه خونه بود
17 خرداد 1391 توسط صالحی
توی نجف یه خونه بود، که دیواراش کاهگلی بود
اسم صاحب اون خونه، مولای مردا علی بود
نصف شبا بلند می شد ، یه کیسه داشت که بر می داشت
خرما و نون و خوردنی ، هرچی که داشت تو اون می ذاشت
راهی کوچه ها می شد ، تا یتیما رو سیر کنه
تا سفره خالی شون و پر از نون و پنیر کنه
شب تا سحر پرسه می زد ، پس کوچه های کوفه رو
تا بوی بارون بکنه ، پاهای بی شکوفه رو
عبادت علی مگه می تونه غیر از این باشه
باید مثل علی بشه ، هرکی که اهل دین باشه
بعد از علی کی می تونه مرهم راز من بشه
درد دلامو گوش کنه ، دچار ساز من بشه
شعر از : زنده یاد مرحوم آقاسی