بعد از ساپورت چه می پوشند ؟!
بعد از ساپورت نوبت چيه ؟!
اين روزها كه برخي از دختركان جامعه اسلامي خودمان را اينگونه بازيچه شهوت راني مدل سازان و الگوسازان شيطاني و ضد خدا مي بينيم، هزاران بار مرگمان را از خدا مي خواهيم، كه چرا نمي توانيم از روند اين سقوط از جايگاه انساني به چاه حيوانيت، آنها را حفظ كنيم…
و چقدر زجر آور است حلول شيطان را در جامعه ديدن و قدرت به تغيير آن نداشتن…
اما درهمه اين قضيه بدترين چيزي كه عذابمان مي دهد، همان آينده نگر نبودن و برنامه نداشتن ما هست در دنيايي كه هر لحظه براي مبارزه با انسانيتِ انسان يك برگ برنده جديد رو مي كند و ما هنوز عادت كرده ايم وقتي كار از كار گذشت و سهراب در خاك شد، آنگاه به فكر نوشدارو بيفتيم و اين عين ضعف است…
هجوم غرب در جبهه فرهنگي آنقدر به روز و قدرتمند است كه ما هميشه به اين نتيجه رسيده ايم كه بايستيم و منتظر شليك توپ به سمت خويش باشيم و بعد به فكر بيفتيم كه چطور بايد جلويش را بگيريم، در حالي كه فرهنگ اسلامي هميشه فرهنگ هجوم به فرهنگ شيطاني بوده است و هيچ گاه ما را مدافع در اين زمينه نخواسته است.
درست بر عكس جنگ سخت كه مي گويد هيچ گاه شروع كننده نباش، اينجا هميشه اسلام است كه هجوم مي كند، اين در سيره رسول خدا(ص) نيز به وضوح قابل اكتشاف است…
نمي دانم تا كي منتظر هستيم كه غرب يك نطفه فكري نجس ديگر در تفكر جوانان ما بكارد و آن وقت ما به انفعال بيفتيم كه حالا با اين معضل چه كنيم؟ اين روزها كه ساپورت پوشان غير از اينكه به فكر به روز بودن باشند به هيچ چيز ديگري فكر نمي كنند، اين خنده مستانه اهريمن شيطاني غرب است كه چشم ما را به اشك نشانده است …
اما كار ما به چه مي ماند؟
ما دختران و پسرانمان را با نظام آموزشي كه در اصل بسيار شبيه به آموزش در غرب است، رشد مي دهيم و آنها را به جامعه اي مي فرستيم كه براي آنها و براي زندگي در آن، زير ساختِ فكريِ اسلامي به بچه هايمان نداده ايم، مي شود اين كه هست و آنها شكار تفكرات و اخلاقياتي مي شوند كه هيچ گاه براي مبارزه با آن آماده نشده اند…
نمي دانم چرا در مدارس ابتدايي ما به دختران درس حيا و عفت و تعقل گرايي در عفاف؛ و به پسرانمان درس غيرت و شعور و تفكر در حيا نمي دهيم… چرا نهج البلاغه و احاديث در مقاطع بالاتر ورودي ندارد، چرا دانشگاه نمي شود دوره اي كه تمام كننده همه مبناهاي فكري براي جوانان ما باشد…
خيلي ها اين تفكر را مسخره مي كنند، اما اسلام وقتي در فكر و رفتار نوجوان و جوان ما رسوخ مي كند، كه به قول رسول خدا(ص) در كودكي و نوجواني مانند نقشي كه بر سنگ حك مي شود، در قلب و ذهن آنها نقش بسته باشد…
اما غرب…
آنها را خوب شناخته ايم، آنها امروزه كه ساپورت ها را به تن دختركان ما مي بينند و به جدا شدن آنها از فرهنگ ناب اسلامي مي خندند، هيچ گاه به اين قانع نيستند، آنها مد و لباس بعدي را براي تن عزيزان ما كه كم كم از دستمان مي روند و به دامن شيطان مي افتند، مي دوزند و آماده موقعيتي خوب مي كنند…
و ما هنوز فكر مي كنيم بايد وقتي بچه هاي سرگردانمان به دام آنها افتادند، به فكر نجاتشان باشيم… كاري شبيه معجزه….
آهاي…
صداي من به گوش كدام پدر، كدام مادر، كدام مسئول، كدام مدير، كدام فعال فرهنگي، كدام مسلمان مي رسد؟؟؟
به خدا غرب در ساپورت ها نمانده است، غرب براي بچه هاي 5-6 ساله ما هم لباسِ اندازه دوخته است…
به خدا اگر مبناي اسلامي را از مقاطع حتي قبل از ابتدايي شروع نكنيم، بچه هايمان را براي روزهاي سخت جواني و احساسي شدن آماده نكنيم، حتي اگر تمام قدرت خود را بگذاريم، نمي توانيم يكي از آنها را در جواني از شر غرب شيطاني حفظ كنيم…
چرا براي جنگ با شيطان سربازان خود را از كودكي آماده نكنيم؟؟؟
از امروز شروع كنيم، البته بچه هاي سرگردانمان كه شكار غرب مي شوند نيز نبايد فراموش شوند…