حدیث روز ..........
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرمایند:
اَدِّبوا اَولادَكُمْ عَلى ثَلاثِ خِصالٍ : حُبِّ نَبيِّكُمْ و حُبِّ اَهْلِ بَيْتِهِ وَ عَلى قِراءَةِ الْقُرآنِ ؛
فرزندانتان را به سه چيز ادب كنيد: عشق به پيامبرتان، عشق به خاندان او، و قرآن خواندن.
روایت کربلا از زبا ن دختر سه ساله
آن هنگام که خورشید وجودت در گودی قتلگاه به خون نشست و لحظاتی بعد در افق کربلا طلوع کرد، آسمان تیره و تار شد.
صدای برادرم علی بن الحسین(علیه السلام) را میشنیدم که به عمّهام زینب کبری(سلاماللهعلیها) فرمود : این همان لحظهای است که همه ارکان هستی، از زمان هبوط آدم(علیه السلام) تا قیامت کبری بر آن گریستهاند.
زمین و زمان ناله میکرد و کودکان میدویدند. نبودی ببینی که دامنهایشان آتش گرفته بود و از گوشهایشان خون میچکید و من در آن میان مأمن و مأوایی جز دامن عمّهام نداشتم. زمان به سختی میگذشت.قرار بر رفتن نداشتم. دوست داشتم که بیشتر نزدت میماندم. اماّ مگر داغ تازیانه ها بر جان کوچکم امان داده بود؟ کربلا جهنّم دشمنان تو شده بود و بهشت تو و یارانت. نمیتوانستم چشم از چشمان به خون نشستهات بردارم.
مرا به زور میکشیدند. چقدر سخت بود جدا شدن از پارهپارههای وحی.
کاش مانده بودم و غبار از چهرهات برمیگرفتم. کاش پروانه وار دور شمع وجودت میگشتم و در پرتو عشق تو میسوختم. قرار بر رفتن نبود. از پاهای آبله دارم بپرس که در این مسیر چقدر دویدم و الآن که سر زیبای تو در دامنم به میهمانی آمده؛ در گوشهی این خرابه، در شهری که مردمانش بویی از مردانگی نبردهاند، به برکت آمدنت آرام گرفته ام.
من بهشت را در آغوش گرفتم، من به وصال محبوبم رسیدم.
اماّ ای کاش زودتر میآمدی چون رقیّهات دیگر توانی در جان خسته و رنجورش ندارد.
دختر سهسالهای که گرمی چشمانت او را متعالی میکرد.
میگویند من رقیّهام۱،کسی که جهتش به سوی تعالی است. آری، از آن زمان که در تقدیر تو متولد شدم؛ من دختر تو شدم و تو بابای من، رفعت گرفتم و بالو پر برای پرواز در آوردم و برای عروج آماده شدم.
من در کربلا دیدم که ملائکه به تو و اهل بیتت غبطه میخوردند. خودم صدای شیون آنها را هنگامی که بر سرنیزه بودی شنیدم.
خودم دیدم که دستهدسته جنیان و ملائکه از برای یاری تو آمدند و در برابرت زانو زدند.
خودم دیدم که از مقتل تو آیه والشّمسوضحِها تفسیر شد، خودم دیدم که خداوند تأویل آیهی «یا ایها النفس المطمئنّه اِرجِعی اِلی رَبِّکِ راضیه مَرضیّه فَادخُلی فی عِبادی وَادخُلی جَنَّتی» را در قیام تو و یارانت به ظهور رسانید.
چه لذّتی دارد هم کلام شدن با تو. چه شیرین است لحظهی وصال. جانم دیگر طاقت ماندن ندارد. دستان کوچکم را بگیر و با خودت ببر تا در محضر تو، بابالحوائجیم امضا شود.
میخواهم مانند علی .
اصغر و علیاکبر(علیهمالسلام)، نزد جدّمان رسول خدا حاضر شوم و بگویم دشمنانت با تو و فرزندانت چه کردهاند
متن ادبی به مناسبت شهادت حضرت رقیه (س)
سلام بر تو و عاشورای بزرگی که در چشمهای کوچک تو خلاصه شده است.
سلام بر تو که در خنکای لبخند حسین علیهالسلام رها بودی و پا به پای آبله، زخمهایش را به جستجو.
سلام بر کوچکی گامهایت؛ به تو و خاطرات در آتش رها ماندهات.ویژه نامه شهادت غم انگیز حضرت رقیه (سلام الله علیها)
سلام بر تو که آتش، کوتاهتر از دامنت نیافت.
تو را خوبتر از شام غریبان، زینب میشناسد و تو بهتر از همه، شام غریبان را.
شام غریبان، تو را خوب میشناسد؛ تورا که آنقدر پدر پدر کردی و «یا عَمَّتِیَ و یا أُخْتَ أَبِی! أیْنَ أَبِی» گفتی تا در روشنای حضور حسین علیهالسلام غوطهور شدی.
سلام بر تو؛ به آن زمان که در هیاهوی غبار و سوار، اشک و مشک و ستیغ و تیغ، حسین علیهالسلام را در خلسه و خون و خاکستر رها دیدی.
از اندوه و داغ و دلتنگی، بوی تو به مشامم میرسد و هرگاه نام تو را مینویسم، هیچ واژهای را توان توصیف اندوهت نیست.
از کنار شط تا وادی نخله، از مرشاد تا به حلب و از دید نصرانی تا به عسقلان، تو بودی همدم تنهایی بابا.
سلام به تو ای سئوال بزرگ تاریخ! پس از گذشت قرنها آیا آبله پاهایت خوب شدهاست؟
عصر روز سه شنبه در خرابه در کنار حضرت زینب سلام الله علیها نشسته بود. جمعی از کودکان شامی را دید که در رفت و آمد هستند.
پرسید: عمه جان! اینان کجا می روند؟ حضرت زینب سلام الله علیها فرمودند
: عزیزم این ها به خانه هایشان می روند. پرسید: عمه! مگر ما خانه نداریم؟ فرمودند: چرا عزیزم، خانه ما در مدینه است. تا نام مدینه را شنید، خاطرات زیبای همراهی با پدر در ذهن او آمد.
بلافاصله پرسید: عمه! پدرم کجاست؟ فرمود: به سفر رفته. طفل دیگر سخن نگفت، به گوشه خرابه رفته زانوی غم بغل گرفت و با غم و اندوه به خواب رفت. پاسی از شب گذشت. ظاهراً در عالم رؤیا پدر را دید. سراسیمه از خواب بیدار شد، مجدداً سراغ پدر را از عمه گرفت و بهانه جویی نمود، به گونه ای که با صدای ناله و گریه او تمام اهل خرابه به شیون و ناله پرداختند.
خبر را به یزید رساندند، دستور داد سر بریده پدرش را برایش ببرند. رأس مطهر سیدالشهدا را در میان طَبَق جای داده، وارد خرابه کردند و مقابل این دختر قرار دادند. سرپوش طبق را کنار زد، سر مطهر سیدالشهدا را دید، سر را برداشت و درآغوش کشید.
بر پیشانی و لبهای پدر بوسه زد و آه و ناله اش بلند تر شد، گفت: پدر جان چه کسی صورت شما را به خونت رنگین کرد؟ پدر جان چه کسی رگهای گردنت را بریده؟ پدر جان «مَن ذَالَّذی أَیتَمَنی علی صِغَرِ سِنِّیِ» چه کسی مرا در کودکی یتیم کرد؟ پدر جان یتیم به چه کسی پناه ببرد تا بزرگ بشود؟ پدر جان کاش خاک را بالش زیر سرم قرار می دادم، ولی محاسنت را خضاب شده به خونت نمی دیدم.
دختر خردسال حسین علیه السلام آن قدر شیرین زبانی کرد و با سر پدر ناله نمود تا خاموش شد. همه خیال کردند به خواب رفته. وقتی به سراغ او آمدند، از دنیا رفته بود. شبانه غساله آوردند، او را غسل دادند و در همان خرابه مدفون نمودند.
ا
شهادت حضرت رقیه (س) تسلیت باد
گرچه سه سال بیشتر ندارد، اما صدسال شکایت از این اندک سال دارد؛ شکایتهایی که تاب باز گفتنشان را ندارد. بغضها روی هم جمع شده است و به یکباره میخواهد فوران کند
شناسنامه حضرت رقیه (س)
شناسنامه حضرت رقیه
حضرت رقیه فرزند امام حسین علیه السلام است . بر اساس نوشته هاي بعضي کتابهاي تاريخي، نام مادر حضرت رقیه(عليهاالسلام)، امّ اسحاق است که پيشتر همسر امام حسن مجتبي (عليهالسلام) بوده و پس از شهادت ايشان، به وصيت امام حسن (عليهالسلام) به عقد امام حسين (عليهالسلام) درآمده است. در مورد تاریخ تولد حضرت رقیه چیزی معلوم نیست. (1)
خواهران حضرت رقیه علیه السلامدر تعداد دختران امام حسین و نامهای آنها اختلاف وجود دارد. آنچه از منابع بدست می آید امام حسین علیه السلام دارای چهار دختر بنامهای فاطمه کبری، فاطمه صغری، سکینه و رقیه بوده است. (2)
اصل وجود دختری چهار ساله برای امام حسین علیه السلام در منابع شیعی آمده است در کتاب کامل بهائی نوشته علاء الدین طبری (قرن ششم هجری) قصه دختری چهار ساله که در ماجرای اسارت در خرابه شام در کنار سر بریده پدر به شهادت رسیده، آمده است. اما در مورد نام او، آیا رقیه بوده یا فاطمه صغری و… اختلاف است. (3)
لهوف سید ابن طاووس و حضرت رقیه
[b]يکي از کتابهاي کهن که در زمينه حضرت رقیه مطالبي نقل نموده، کتاب اللهوف از سيدبن طاووس است. وي مينويسد: «شب عاشورا که حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) اشعاري در بي وفايي دنيا ميخواند، حضرت زينب (عليهاالسلام) سخنان ايشان را شنيد و گريست.
امام (عليه السلام) او را به صبر دعوت کرد و فرمود: «خواهرم، ام کلثوم و تو اي زينب! تو ای رقیه و فاطمه و رباب! سخنم را در نظر داريد [و به ياد داشته باشيد] هنگامي که من کشته شدم، براي من گريبان چاک نزنيد و صورت نخراشيد و سخني ناروا مگوييد [و خويشتن دار باشيد. (4)[/b]
سن حضرت رقیه و تاریخ شهادت ایشانمشهور اين است که ايشان سه يا چهار بهار بيشتر به خود نديده و در روزهاي آغازين صفر سال 61 ه .ق، پرپر شده است. (5)
چگونگی شهادت
بعد از واقعه عاشورا دشمن تمام کسانی را که زنده مانده بودند ، اسير کرد. ميان اين اسرا، يک دختر کوچک هم ديده می شد. اين دختر کوچک رقیه بود. رقیه دختر امام حسين عليهاالسلام که حالا بعد از شهادت پدرش به همراه عمه اش زينب و اسرای ديگر به طرف شام می رفت.
از داخل خرابه های شام، صدای یک کودک به گوش می رسيد. تمام کسانی که در میان اسرا بودند، می دانستند که اين صدای رقیه دختر کوچک امام حسين است. رقیه از خواب بيدار شده بود و سراغ پدرش را می گرفت.
گویا خواب پدرش را ديده بود. در این حال يزيد، دستور داد سر امام حسين عليه السلام را به رقیه نشان بدهند. وقتی حضرت رقیه عليهاالسلام سر بريده پدرش امام حسين عليه السلام را ديد، با فرياد و ناله خودش را روی سر بريده پدرش انداخت و همان جا، از دنیا رفت. (6)
تاریخ شهادت:
5 صفر سال 61 هجری قمری
مرقد رقيه خاتون :
مرقد مطهر حضرت رقیه علیها السلام در سوریه نزدیک به قبر حضرت زینب علیها السلام است.
خبر: حضور طلاب مدرسه علمیه ریحانه النبی (س) سنندج در برنامه وحدت حوزه و دانشگاه
طلاب مدرسه علمیه ریحانه النبی (س) در برنامه وحدت حوزه و دانشگاه که در سالن مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور برگزار گردید حضور بهم رساندند.
در این مراسم همزمان با شهادت شهید بزرگوار دکتر مفتح برگزار شده بود حضرت حجه الاسلام و المسلمین حاج آقا شاهرودی نماینده معزز ولی فقیه در استان ضمن اشاره به بیان نکاتی در باب وحدت حوزه و دانشگاه به برطرف نمودن موانع وحدت اشاره نمودند و عوامل ایجاد تفرقه را برشمردند.
ایشان همچنین به بررسی دلایل تاکیدات حضرت امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) جهت ایجاد وحدت بیشتر بین حوزه و دانشگاه پرداختند.
اخلاق پژوهشگر
بسم الله الرحمن الرحیم
نخستين پرسشي كه با ديدن اين عنوان به ذهن ميآيد ، اين است كه چرا اخلاق پژوهشگر؟ سخن گفتن از اخلاق پژوهشگران چه ضرورتي دارد؟… آيا بهتر نيست كه از اخلاق به طور مطلق سخن گفته شود و ضرورت آنرا نشان دهيم تا به تبع آن ، وظايف اخلاقي پژوهشگران نيز مشخص شود؟
حقيقت آن است كه پژوهشگر به منزلة يك انسان و به حكم انسان بودن، نيازمند اخلاق است. و اگر ميخواهند به هدف زندگي دست يابند، بدون رعايت موازين، مقررات و محدوديتهاي اخلاقي امكان پذير نيست. افزون بر اين، پژوهشگر به عنوان كسي كه معاشرتي خاص با افرادي خاص دارد و در يك محيط پژوهشگران جز و فرهيختگان و نخبگان يك جامعه به شمار ميآيند. به همين دليل، در مقام كساني كه متعلق به طبقة نخبگان و فرهيختگان جامعه هستند، مسئووليتهاي اجتماعي و اخلاقي خاصي دارند؛ الگوي ديگران، به ويژه جوانان و نوجوانان، به شمار ميآيند. رفتار يك پژوهشگر، بازتاب اجتماعي، سياسي و فرهنگي خاصي دارد.
اما مهمتر از همة ابعاد پيشين، نقش اخلاق در تحقيق پژوهشگران است.
جهان بيني فرد و همچنين نظام ارزشي او يا به اصطلاح ايدئولوژي او، كاملاً در نظريه پردازيهاي علمي او نقش آفرين است.
رابطة اخلاص و جريان چشمههاي حكمت از قلب به زبان را شايد بتوان به اين صورت تحليل كرد كه ثمرة اخلاص حقيقي،خداييشدن انسان است و كسي كه خدايي شد، به ميزان خدايي شدنش بر اشيا و حقايق عالم احاطة علمي خواهد داشت.
ازآثاراخلاق درعرصةپژوهش،دربخش توليدات پژوهشي نمايان ميشود. بيترديد،يك پژوهشگرمسلمان ومعتقدبه نظام ارزشي اسلامي،هرگزبه خوداجازه نميدهددرتوليدمحصولاتي نقشآفريني كندكه خلاف نظام ارزشي اسلام باشد. براي نمونه،يك مسلمان هرگزنميتواندبه خوداجازه دهدبراي پيروزي درجنگ،ابزارهايي توليدكندكه جان انسانهاي بيگناه ومردمان عادي رابه خطر مياندازد.
بنابراین پژوهشگران، همچون سايرانسانها، به عنوان عضوي ازجامعةانساني وبراي رسيدن به كمال مطلوب انساني،چارهاي جزعمل درچارچوب اخلاق وارزشهاي اخلاقي ندارند. همچنين به عنوان عضوي ازيك سازمان،همچون سايراعضاي سازمان،نيازمندرعايت اصول اخلاقي درمحيط كارخودهستند. دراين جهت هيچ تفاوتي با ساير افراد ندارند. درعين حال، پژوهشگران از آن جهت كه عضو طبقة نخبگان جامعه به شمار ميروند ، مسؤوليت اخلاقي سنگينتري برعهده دارند؛ زيرا رفتار آنان الگوي ديگران است والگوها نيز مسؤوليت بيشتر و سنگينتري بر عهده دارند.
عفیفه اسفندیاری-پایه دوم -مدرسه علمیه حضرت زینب(س)سریش آباد
موسى کاظم (ع) و هدایت بشر حافى
روزى امام کاظم (ع) از کوچهاى در بغداد عبور مىکرد. به خانهاى رسید که صداى ساز و آواز و پایکوبى از درون آن به گوش مىرسید و نشان مىداد که اهل این خانه در ناز و نعمت و هوا و هوس و خوشگذرانى غرقند.
در این هنگام کنیزى براى ریختن خاکروبه از خانه بیرون آمد. امام کاظم (ع) از او پرسید: آیا صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ کنیز پاسخ داد: آزاد است. امام (ع) فرمود: راست گفتى، اگر بنده بود از مولاى خویش پروا مىکرد.
کنیز به درون خانه برگشت. بُشر (صاحب خانه) از او پرسید: چرا در ریختن خاکروبه تأخیر داشتى؟ کنیز جریان گفتگو با مرد غریب - امام کاظم (ع)- را براى او شرح داد. پیام امام (ع)، بُشر را به خود آورد و او را از خواب غفلت بیدار کرد و چنان تأثیرى در جان او نهاد که بىاختیار از جا برخاست و بدون این که لباس و کفش خود را بپوشد در پى امام (ع) به راه افتاد و شتابان خود را به ایشان رساند و از امام (ع) خواست که آن کلمات دلنشین را دوباره براى او بیان کند.
امام (ع) سخنانى چند درباره دورى از گناه و رها کردن مظاهر فریبنده دنیا و دنیاپرستى و نیز توجه به معنویات و عبادات با او گفت. بیانات امام (ع)، آبى سرد بر آهن گداخته بُشر بود، جان او را تکان داد و تغییرى در وى به وجود آورد، به طورى که در محضر امام (ع) اظهار شرمندگى کرده و به دست آن حضرت توبه نمود و از آن زمان، به سلک عارفان پیوست و دنیاپرستى را رها کرد و به بُشر «حافى» (پابرهنه) معروف شد؛ زیرا هنگامى که به دنبال امام (ع) دوید و به دست امام (ع) هدایت یافت، پا برهنه بود و از آن پس تا آخر عمرش پابرهنه ماند.(1)
پی نوشت
1- منتهى الآمال فى تاریخ النبىّ والآل، ج2، ص189.
حدیثی از امام صادق (ع)
رَجُلاً يَسأَلُ اَبا عَبدِ اللّه عليه السلام فَقالَ: الرَّجُلُ يَقولُ أَوَّدُكَ، فَكَيفَ أَعلَمُ أَنَّهُ يَوَدُّنى؟ فَقالَ: اِمتَحِن قَلبَكَ، فَإن كُنتَ تَوَدُّهُ فَإنَّهُ يَوَدُّكَ؛
شخصى از امام صادق عليه السلام پرسيد: گاهى به من گفته مى شود: دوستت دارم. از كجا بدانم كه (راست مى گويد و) دوستم دارد؟ حضرت فرمودند: قلب خودت را بيازماى، پس اگر تو او را دوست دارى، بدان كه او نيز تو را دوست دارد.
كافى، ج2، ص652، ح2
نکته ایی در مورد آب هویج
نوشیدن آب چند هویج خام در روز ، خون را تصفیه می کند و اگر صبح ناشتا نوشیده شود برای بیماریهای کبدی ، روماتیسم مفصلی ، سنگ کلیه و مثانه ، کم خونی ، یرقان ، اسکوربوت (بیماری لثه) و ضعف کلی بدن و….. بسیار مفید است. ضمنا اگر آب هویج را با شیر مخلوط کنید در دفع ترشحات ریه و گرفتگی صدا و… بسیار مفید است.