برگزاری جلسه دفاعیه در مدرسه علمیه ریحانه النبی(س)سنندج
به همت معاون محترم پژوهش مدرسه الزهرا(س)قروه جلسه دفاعیه1تن از طلاب مدرسه علمیه خواهران الزهرا(س) قروه در محل مدرسه ریحانة النبی سنندج بر گزار شد.
سرکار خانم زهرا عبدی مدیر محترم مدرسه الزهرا(س)قروه با اشاره به برگزاری جلسه دفاعیه این طلبه در مدرسه علمیه ریحانه النبی(س)تصریح کرد:
این جلسه با حضور استاد داور حجت الاسلام والمسلمین صفی زاده ،واستاد راهنما سرکار خانم احمد زاده برگزار گردید
وی افزود: سرکارخانم اکرم حاجیان از تحقیق پایانی خود با عنوان مشرو عیت حکو مت در اسلام دفاع نمود.
پیامبر اکرم(ص)از نگاه شهید مطهری...
شهید مرتضی مطهری رحمه الله در زمینه برخورد و معاشرت پیامبر اسلام می نویسد: «ایشان در معاشرت با مردم، مهربان و گشاده رو بود. در سلام به همه، حتی کودکان و بردگان پیشی می گرفت. پای خود را جلو هیچ کس دراز نمی کرد و در حضور کسی تکیه نمی نمود. غالبا دو زانو می نشست…. اگر سه روز یکی از اصحاب را نمی دید، سراغش را می گرفت؛ اگر مریض بود، عیادت می کرد و اگر گرفتاری داشت، کمکش می نمود. در مجالس، تنها به یک فرد نگاه نمی کرد و یک فرد را طرف خطاب قرار نمی داد، بلکه نگاه های خود را در میان جمع تقسیم می کرد». آن شهید بزرگوار درباره نظافت حضرت محمد صلی الله علیه و آله می فرماید: «ایشان به نظافت و بوی خوش، علاقه شدید داشت؛ هم خودش رعایت می کرد و هم به دیگران دستور می داد. به یاران و پیروان خود تأکید می نمود که بدن و خانه خویش را پاکیزه و خوشبو نگه دارند، به خصوص روزهای جمعه وادارشان می کرد غسل کنند و خود را معطر کنند، آن گاه در نماز جمعه حضور یابند».
درسی از پیامبر(ص)...
انس بن مالک می گوید: من در حضور پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بودم که یک نفر بیابان نشین آمد و عبای آن حضرت را گرفت و محکم کشید، به طوری که حاشیه آن عبا، گردن آن حضرت را خراشید. مرد عرب با گستاخی گفت: ای محمد! از مال خدا که در نزد تو هست، براین دو شترم بارکن تا ببرم؛ چرا که این اموال نه مال توست، نه مال پدرت. پیامبر اکرم اندکی سکوت کرد و سپس فرمود: مال، مال خداست و من بنده خدا هستم. آن گاه فرمود: ای اعرابی! آسیبی که به من رساندی، به تو برسانم؟ مرد گفت: نه، زیرا تو، بدی را با بدی جواب نمی دهی. پیامبر صلی الله علیه و آله از سخن او خندید و سپس دستور داد بر یکی از شتران او جو و بر دیگری خرما بار کردند و به او دادند.
برتری پیامبر(ص)برهمه پیامبران
پیامبران الاهی در مقام و منزلت واحدی نیستند، بلکه جایگاه گوناگونی در پیشگاه خداوند دارند و در میان آنان، حضرت محمد صلی الله علیه و آله از همه برتر است. برای برتری پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله ، شاخص های فراوانی آورده اند که در ذیل به دو مورد از آنان اشاره می کنیم:
1. بشارت های انبیای گذشته: امام باقر علیه السلام در این زمینه می فرماید: «پیغمبران همواره به آمدن محمد صلی الله علیه و آله مژده می دادند تا آن که خداوند حضرت مسیح را مبعوث کرد و او به رسالت محمد صلی الله علیه و آله بشارت داد».
2. رهاورد آسمانی: کتاب آسمانی پیامبر اسلام قرآن است و آن حضرت در این زمینه فرموده اند: «برتری قرآن بر دیگر سخنان، مانند برتری خداوند بر آفریدگان اوست». حال که قرآن مجید برتر از کتاب های آسمانی دیگر است، آورنده آن نیز برتر از انبیای پیشین می باشد.
توصیه پیامبر(ص) درباره پدر ومادر
شخصی به خدمت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا رسول الله! بسیار به جهاد رغبت دارم. حضرت فرمود: در راه خدا جهاد کن که اگر کشته شوی، نزد خدا زنده خواهی بود و در بهشت روزی خواهی یافت، و اگر بمیری مُزدت با خداست، و اگر زنده برگردی، از گناهان به در می آیی، مانند روزی که از مادر متولد شده ای. آن فرد گفت: یا رسول اللّه ! پدر و مادر پیری دارم که با من انس دارند و نمی خواهند من از ایشان جدا شوم. حضرت فرمود: «خدمت پدر و مادر خود باش. به حق آن خداوندی که جانم به دست قدرت اوست، انسی که ایشان در یک شبانه روز با تو داشته باشند، بهتر از یکسال جهاد کردن در راه خداست».
حدیثی در مورد استغفار
گرایش های معنوی انسان با هیچ حساب مادی جور در نمی آید. همین گرایشهای اخلاقی ممکن است از نظر فرد مبتنی بر زیان و ضرر باشد. جان خود را فدای جامعه کردن، انصاف دادن به نفع دیگری که حق با اوست نه با من، عادل بودن یعنی تجاوز نکردن، علیه خود قیام کردن و عصیان علیه خود که در زبان دینی اسمش توبه است (شوریدن بر ضد خود).
یک وقتی من (شهید مطهری) آیات قرآن کریم را در این زمینه جمع آوری کردم، دیدم منطق قرآن درست همین منطق است: انقلاب علیه خود. عجبا! انسان علیه خودش شورش و عصیان می کند، علیه خودش انقلاب می کند با همه خصوصیاتی که در یک انقلاب وجود دارد؛ خودش را محاکمه می کند، خودش را مجازات می کند.
یک کسی آمد خدمت حضرت علی علیه السلام و گفت: استغفرالله ربی و اتوب الیه؛ خیال کرد توبه یعنی کلمه استغفار را بر زبان آوردن. علی علیه السلام به او گوشزد نمود و فرمود: ثکلتک امک؛ مادرت به عزایت بنشیند. اتدری ما الاستغفار؟ ان الاستغفار درجة العلیین؛ آیا می دانی استغفار چیست؟ استغفار درجه علیین است ( نهج البلاغه، حکمت 417). بعد حضرت استغفار را تشریح می کند: پشیمانی کامل از گذشته تیره و سیاه، تصمیم قوی بر برنگشتن به گناهان سابق، ادای حقوق الهی که فوت شده است، ادای حقوق الناس که فوت شده است. بعد دو جمله می گوید که درست معنای شورش و انقلاب علیه خود و مجازات کردن خود را دارد. می گوید: دیگر اینکه این گوشتهای مبارکی! که در این بدنت از گناه روئیده، باید این ها را ذوب کنی. این گوشتها که از حرام روئیده است، این گوشتها که در مجالس لهو و لعب و توأم با هرزگی روییده است، باید بروی همه این ها را ذوب کنی از نو گوشت جدید بروید. دیگر اینکه باید به این بدنت سختی طاعت را بچشانی همچنان که لذت معصیت را چشانده ای. این می شود توبه و تائبهای دنیا این جور بوده اند و همیشه بوده اند این گونه افراد.
امتیازات فرمان امام علی (ع) به مالک اشتر نسبت به اعلامیه جهانی حقوق بشر
درسال 1948 میلادی مقداری مواد حقوقی به عنوان اعلامیه جهانی حقوق بشردر مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تصویب 48 از 58 عضو آن زمان درسازمان ملل رسید، و8 عضو دیگر (روسیه شوروی، بیلوروسی، اوکرائین، چکسلواکی، یوگوسلاوی، لهستان، آفریقای جنوبی وعربستان حجاز که هریک برای خود دلیلی داشت، به این اعلامیه رای ممتنع دادند، و رای مخالف وجود نداشت، البته برای بررسی علل به وجود آمدن این اعلامیه تحقیقاتی جداگانه مورد نیاز است ولی دراین مقداری مشروح در معانی این اعلامیه بحث خواهیم کرد، امتیازات بسیار مهمی که فرمان مبارک اعلامیه جهانی حقوق بشردارد، فوق العاده جالب توجه است ازآنجمله:
1-نخستین امتیاز درمحتویات فرمان مبارک مشاهده می شود که هم کلیات حقوق زندگی اجتماعی انسان ها رادربردارد وهم حقوق جانهای آدمیان را که برای وصول به هدفی والاتر از زندگی طبیعی محض دراین دنیا شگفته اند تامین می نماید. این همان مسئله رشد وکمال معنوی انسان ها است که مورد دستور و تاکید امیر المومنین علیه السلام درفرمان مبارک است.
2-بنا به نقل «جرج جرداق» واضع اعلامیه جهانی حقوق بشربیش ازدو هزار متفکر جوامع وملل مختلف دنیا بوده است، درصورتیکه واضع فرمان مبارک یک نفر است که آن هم وجود نازنین امیر المومنین علیه السلام است.
3-اغلب وضع کنندگان اعلامیه مردمانی بوده اند که بار معیشت سالیان عمرشان رابر دوش ملل وجوامع خود حمل نموده، وبدون تحمل مشقت های تولید واستخراج معیشت از سنگلاخ طبیعت وروابط همنوعان خود، زندگی کرده اند، زندگی اینان کجا وزندگی واضع فرمان مبارک با کمر لیف خرمائی وکفش وکفش ها وپیراهن وصله خورده وتغذیه ازنان جوودیگر مواد پایین معیشت کجا؟!!
4-آگاهی ومراتب علمی وحکمی همه جانبه واضع فرمان مبارک درباره انسان به هیچ وجه با اطلاعات محدود واضعین اعلامیه که حقوقدانان معمولی بوده اند، قابل مقایسه نمی باشد حتی با قطع نظر از امامت وفوق طبیعی بودن پیشوائی آن بزرگوار، زیرا که او درهمه ابعاد وطوفانهای زندگی، ازکارگری درمزرعه وآبیاری آن وحفر چشمه های آب گرفته تا سخت ترین میدان های کارزا و محراب عبادت ومقام زمامداری با داشتن انواعی از قدرت، غوطه ور گشته وباناب ترین وپر فروغ ترین چهره انسان کمال یافته بیرون آمده ودرهمه آن ابعاد وطوفانها علی بن ابیطالب علیه السلام بوده است، لذ مقام معرفتی وعملی وتکاپوی کمالی واضع فرمان مبارک به هیچ وجه با آن واضعین اعلامیه قابل مقایسه نمی باشد.
5-امیرالمومنین علیه السلام فرمان مبارک رادرحدود 1329 سال پیش از زمان وضع اعلامیه صادر فرموده است
6- هزاران مجلد کتابهای مربوط به قانون وحقوق ودیگر قراردادهای اجتماعی و میلیونها مجلد کتاب مربوط به علوم انسانی دراختیار واضعین اعلامیه بوده است، آنان پس ازبروز کاورانی انبوه ازمحصولات فکری نوابغ قرون واعصار طولانی از«افلاطون» گرفته تا «ژان ژاک روسو» و «منتسکیو» وهزاران قانونگذار وحقوقدانف اقدام به وضع اعلامیه کرده اند، درصورتیکه امیرالمومنین علیه السلام یک معلم ومربی(پیامبر اعظم اسلام) ویک کتاب (قران ) را دراختیار داشت.
7-شاید بتوان گفت: ازبااهمیت تریبن امتیازات فرمان مبارک اینست که واضع فرمان مبارک یعنی امیرالمومنین علیه السلام پیش از همه تسلیم ومطیع فرمانی بوده است که خود آن را صادر فرموده است، یعنی آن بزرگ بزرگان درعین اعتلای مقام انسانی که داشته است وپس از پیامبر اکر م با شخصیت ترین وبا عظمت ترین انسان تاریخ بوده دربرابر قانونی که صادر فرموده همان تسلیم وخضوع را داشته است که ازدیگر مردم جامعه آن را انتظار داشته است.
8-امتیاز یست که همه آگاهان ازوضع سیاسی وحقوقی شخصیت امیرالمومنین علیه السلام ودولت های امضا کننده اعلامیه جهانی حقوق بشر، می پذیرند وآن همان امتیاز یست که آقای جرج جرداج تحت شماره (4) متذکر می شود و می گوید: اما تفاوت چهارم اینست که عمده وبزرگترین دولتهای متحد که دروضع اعلامیه حقوق بشر شرکت نمود وآن را پذیرفته اند، همانا هستند که حقوق انسان ها راازآنان سلب می کنند. درصورتیکه فرزند ابیطالب هر جا که قدم گذاشت وسخنش شنیده شد وشمشیرش با نورخورشید درخشیدن گرفت استبداد وانحصارطلبی را متلاشی ساخت، وزمین رابرای حرکت انسان ها هموارنمود، سپس خودش دردفاع ازحقوق افراد وجوامع شهید شد پس ازآنکه درطول زندگیش هزار بار شهید شده بود.
آثار و نتایج تقوا از نظر نهج البلاغه
نهج البلاغه تقوا را به عنوان یک نیروی معنوی و روحی که بر اثر ممارست و تمرین پدید می آید و به نوبه خود آثار و لوازم و نتائجی دارد و از آنجمله پرهیز از گناه را سهل و آسان می نماید، طرح و عنوان کرده است. «ذمتی بما اقول رهینه، و انا به زعیم. ان من صرحت له العبر عما بین یدیه من المثلات، حجزه التقوا عن التقحم فی الشبهات؛ همانا درستی گفتار خویش را ضمانت می کنم و عهده خود را در گرو گفتار خویش قرار می دهم. اگر عبرتهای گذشته برای یک شخص آینه قرار گیرد، تقوا جلو او را از فرو رفتن در کارهای شبهه ناک می گیرد». تا آنجا که می فرماید: «الا وان الخطایا خیل شمس، حمل علیها اهلها، و خلعت لجمها، فتقحمت بهم فی النار. الا و ان التقوا مطایا ذلل، حمل علیها اهلها، و اعطوا ازمتها، فاوردتهم الجنه؛ همانا خطاها و گناهان و زمامرا در اختیار هوای نفس دادن، مانند اسبهای سرکش و چموشی است که لجام از سر آنها بیرون آورده شده و اختیار از کف سوار بیرون رفته باشد و عاقبت اسبها سوارهای خود را در آتش افکنند. و مثل تقوا مثل مرکبهای رهوار و مطیع و رام است که مهارشان در دست سوار است و آن مرکبها با آرامش سوارهای خود را به سوی بهشت می برند» (نهج البلاغه، خطبه 16).
در این خطبه تقوا به عنوان یک حالت روحی و معنوی که اثرش ضبط و مالکیت نفس است ذکر شده است.
این خطبه می گوید: لازمه بی تقوائی و مطیع هوای نفس بودن ضعف و زبونی و بی شخصیت بودن در برابر محرکات شهوانی و هواهای نفسانی است. انسان در آن حالت مانند سوار زبونی است که از خود اراده و اختیاری ندارد و این مرکب است که به هر جا که دلخواهش هست می رود، لازمه تقوا قدرت و اراده و شخصیت معنوی داشتن و مالک حوزه وجود خود بودن است، مانند سوار ماهری که بر اسب تربیت شده ای سوار است و با قدرت و تسلط کامل آن اسب را در جهتی که خود انتخاب کرده می راند و اسب در کمال سهولت اطاعت می کند.
«ان تقوی الله حمت اولیاء الله محارمه و الزمت قلوبهم مخافته حتی اسهرت لیالیهم و اظمات هواجرهم؛ تقوای الهی دوستان خدا را از گناهان باز داشته، و ترس از خدا بر دل هاشان نشانده، تا آنجا که شب های آنان را به بیداری کشانده و روزهای گرمشان را به روزه داری واداشته» (نهج البلاغه، خطبه 114). در اینجا علی علیه السلام تصریح می کند که تقوا چیزی است که پرهیز از محرمات الهی و هم چنین ترس از خدا، از لوازم و آثار آن است. پس در این منطق تقوا نه عین پرهیز است و نه عین ترس از خدا بلکه نیروئی است روحی و مقدس که این امور را به دنبال خود دارد. « فان التقوی: فی الیوم الحرز و الجنه و فی غد الطریق الی الجنه؛ زیرا که پرهیزگاری در امروز سپر و پوشش است، و در فردا راه به سوی بهشت و آسایش» (نهج البلاغه، خطبه 191).
در خطبه 157 تقوا را به پناهگاهی بلند و مستحکم تشبیه فرموده که دشمن قادر نیست در آن نفوذ کند (اعلموا، عباد الله، ان التقوی دار حصن عزیز). در همه اینها توجه امام معطوف است به جنبه روانی و معنوی تقوی و آثاری که بر روح می گذارد، بطوری که احساس میل به پاکی و نیکوکاری و احساس تنفر از گناه و پلیدی در فرد بوجود می آورد. نمونه های دیگری هم در این زمینه هست و شاید همین قدر کافی باشد و ذکر آنها ضرورتی نداشته باشد. بنابر این از نظر نهج البلاغه، تقوا نیروئی است روحی، نیروئی مقدس و متعالی که منشاء کششها و گریزهائی می گردد، کشش به سوی ارزشهای معنوی و فوق حیوانی، و گریز از پستیها و آلودگیهای مادی. از نظر نهج البلاغه تقوا حالتی است که به روح انسان شخصیت و قدرت می دهد و آدمی را مسلط بر خویشتن و مالک ” خود ” می نماید.
فضیلت و اهمیت نماز جمعه
خداوند در سوره جمعه می فرماید:«يَأَيهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا إِذَا نُودِى لِلصلَوةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذَلِكُمْ خَيرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ(جمعه9) فَإِذَا قُضِيَتِ الصلَوةُ فَانتَشِرُوا فى الأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِن فَضلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَّعَلَّكمْ تُفْلِحُونَ(جمعه10): اى كسانى كه ايمان آورده ايد ! هنگامى كه براى نماز روز جمعه اذان گفته مى شود به سوى ذكر خدا بشتابيد ، و خريد و فروش را رها كنيد كه اين براى شما بهتر است اگر مى دانستيد . و هنگامى كه نماز پايان گرفت شما آزاديد در زمين پراكنده شويد و از فضل الهى طلب كنيد ، و خدا را بسيار ياد نمائيد تا رستگار شويد .
نودى از ماده نداء به معنى بانگ برآوردن است ، و در اينجا به معنى اذان است ، زيرا در اسلام ندائى براى نماز جز اذان نداريم ، چنان كه در آيه 58 سوره مائده نيز مى خوانيم : «و اذا ناديتم الى الصلوة اتخذوها هزوا و لعبا ذلك بانهم قوم لا يعقلون» : هنگامى كه مردم را به سوى نماز مى خوانيد ( و اذان مى گوئيد ) آنرا به مسخره و بازى مى گيرند ، اين بخاطر آن است كه آنها قومى هستند بى عقل . به اين ترتيب هنگامى كه صداى اذان نماز جمعه بلند مى شود مردم موظفند كسب و كار را رها كرده به سوى نماز كه مهمترين ياد خدا است بشتابند .جمله«ذلكم خير لكم …» اشاره به اين است كه اقامه نماز جمعه و ترك كسب و كار در اين موقع منافع مهمى براى مسلمانان دربردارد اگر درست پيرامون آن بينديشند ، و گرنه خداوند از همگان بى نياز و بر همه مشفق است .
بهترين دليل بر اهميت اين فريضه بزرگ اسلامى قبل از هر چيز آيات همين سوره است ، كه به همه مسلمانان و اهل ايمان دستور مى دهد به محض شنيدن اذان جمعه به سوى آن بشتابند ، و هرگونه كسب و كار برنامه مزاحم را ترك گويند ، تا آنجا كه اگر در سالى كه مردم گرفتار كمبود مواد غذائى هستند كاروانى بيايد و نيازهاى آنها را با خود داشته باشد به سراغ آن نروند ، و برنامه نماز جمعه را ادامه دهند . در احاديث اسلامى نيز تاكيدهاى فراوانى در اين زمينه وارد شده است از جمله : در خطبه اى كه موافق و مخالف آن را از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم) نقل كرده اند آمده :« ان الله تعالى فرض عليكم الجمعه فمن تركها فى حياتى او بعد موتى استخفافا بها او جحودا لها فلا جمع الله شمله ، و لا بارك له فى امره ، الا و لا صلوة له ، الا و لا زكوة له ، الا و لا حج له ، الا و لا صوم له ، الا و لا بر له حتى يتوب» : خداوند نماز جمعه را بر شما واجب كرده هر كس آن را در حيات من يا بعد از وفات من از روى استخفاف يا انكار ترك كند خداوند او را پريشان مى كند ، و به كار او بركت نمى دهد ، بدانيد نماز او قبول نمى شود ، بدانيد زكات او قبول نمى شود ، بدانيد حج او قبول نمى شود ، بدانيد اعمال نيك او قبول نخواهد شد تا از اين كار توبه كند !
در حديث ديگرى از امام باقر (عليه السلام) مى خوانيم : «صلوة الجمعة فريضة ، و الاجتماع اليها فريضة مع الامام ، فان ترك رجل من غير علة ثلاث جمع فقد ترك ثلاث فرائض ، و لا يدع ثلاث فرائض من غير علة الا منافق »: نماز جمعه فريضه است و اجتماع براى آن با امام ( معصوم ) فريضه است ، هر گاه مردى بدون عذر سه جمعه را ترك گويد فريضه را ترك گفته و كسى سه فريضه را بدون علت ترك نمى گويد مگر منافق . و در حديث ديگرى از رسول خدا مى خوانيم : «من اتى الجمعة ايمانا و احتسابا استانف العمل» : كسى كه از روى ايمان و براى خدا در نماز جمعه شركت كند گناهان او بخشوده خواهد شد و برنامه عملش را از نو آغاز مى كند .
كسى خدمت رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) آمد ، عرض كرد يا رسول الله ! من بارها آماده حج شده ام اما توفيق نصيبم نشده فرمود : «عليك بالجمعة فانها حج المساكين» : بر تو باد به نماز جمعه كه حج مستمندان است ( اشاره به اين كه بسيارى از بركات كنگره عظيم اسلامى حج در اجتماع نماز جمعه وجود دارد ) . البته بايد توجه داشت كه مذمتهاى شديدى كه در مورد ترك نماز جمعه آمده است و تاركان جمعه در رديف منافقان شمرده شده اند در صورتى است كه نماز جمعه واجب عينى باشد يعنى در زمان حضور امام معصوم و مبسوط اليد و اما در زمان غيبت بنابر اينكه واجب مخير باشد ( تخيير ميان نماز جمعه و نماز ظهر ) و از روى استخفاف و انكار انجام نگيرد مشمول اين مذمتها نخواهد شد ، هر چند عظمت نماز جمعه و اهميت فوق العاده آن در اين حال نيز محفوظ است.
یک نکته جالب!
واقعاً هر كدام از ما بايد بيانديشيم…
اگر روزي از همين روزها بگويند آقا ظهور كرد…،
آيا آماده دست كشيدن از خواستههاي خودمان براي ياري آقا هستيم؟
يا همچون كوفيان… تنها بهانههايمان آماده خواهد بود؟!!!!
زآغاز عهدي كردهام جان را فداي شه كنم
بشكسته بادا پشت من گر عهد و پيمان بشكنم
اللهم عجل لوليك الفرج والعافية والنصر