مدیریت استانی کردستان

  • خانه 
  • تماس  

بدون شرح

چکیده تحقیق پایانی با موضوع حقوق والدین در آیات وروایات

22 اسفند 1391 توسط صالحی

مركز مديريت حوزه¬هاي علميه¬ي خواهران

مدرسه¬ي علميه¬ي فاطمه الزهرا (سلام الله علیها)
شهرستان کامیاران

تحقيق پاياني سطح دو (كارشناسي)

حقوق والدین در آیات و روایات

استاد راهنما
سرکار خانم ویدا بهمنی

استاد داور
حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا حسینی نیا

پژوهشگر
صبا کوهی

پاییز1391

چكيده
موضوع اين پژوهش، حقوق والدين از ديدگاه اسلام مي‌باشد.
هدف از اين پژوهش، علاقه‌ي شخصي خود به رعايت حقوق والدين و نيازهايي كه در جامعه احساس مي‌شود مرا به سوي اين تحقيق راهنمايي كرد.
رعايت حقوق والدين وظيفه‌ي عقلي و وجداني است كه موجب سعادت و تكامل فرزندان در دنيا و آخرت مي‌شود.
چنانچه آيات و روايات فراواني فرزندان را به رعايت حقوق والدين سفارش مي‌كنند.
رعايت حقوق مخصوص مسلمانان نيست بلكه تمام افراد در قبال اين فريضه مسئول مي‌باشند و در تمام حالات و امور، واجب و لازم است و فوائدي چون ترغيب و تشويق والدين به اسلام را در برمي‌گيرد.
در رعايت حقوق والدين، عوامل زيادي مؤثر هستند كه يكي از شاخه‌هاي آن تقوا در فرد، خانواده و جامعه مي‌باشد.
رعايت حقوق والدين داراي آثار فراوان دنيوي و اخروي است كه حيات و كمال انسان بستگي به انجام اين واجب الهي دارد.
بنابراين آثار حقوق والدين در دنيا سعادت و تكامل و در آخرت بنابر فرمايش اهل بيت (عليهم السّلام) بهشت برين مي‌باشد.
سعي شده از كتب دسته اول مانند صحيفه‌ي سجاديه، اصول كافي استفاده شود و به علت كمبود منابع، به كتب دست دوم مراجعه كرده‌ام.
نتيجه اين كه رعايت حقوق والدين نه تنها براي خود شخص ثمراتي را به دنبال دارد، بلكه تأثيراتي نيز در جامعه مي‌گذارد.
در واقع لازم است كه تمام افراد نسبت به اين امر بي خيال و بي مسئوليت نباشند.
كليد واژه: حق، والدين، پدر، مادر.
 

 4 نظر

برگزاری کرسی آزاد اندیشی با موضوع "پوشش طلبگی، چرایی و چگونگی"در مدرسه علمیه حضرت زینب(س)سریش آباد

22 اسفند 1391 توسط صالحی

کرسی آزاد اندیشی با موضوع “پوشش طلبگی، چرایی و چگونگی”در مدرسه علمیه حضرت زینب(س)سریش آباد برگزارشد.

سرکار خانم ملاولی مدیرمدرسه حضرت زینب (س) ضمن عرض خوش آمد گویی به مدعوین پیرامون تفکر و تعقل انسان در رابطه با مسائلی که ضرورتاً با آنها مواجه است صحبت کردند و فرمودند پوشش مناسب طلبگی یکی از مسائل ضروری است که باید هر طلبه به آن بپردازد. ایشان افزودند طلاب به عنوان الگو باید یک گام جلوتر از سایر مردم باشند و باید توجه داشته باشند که همواره شرع را بر عرف ترجیح دهند و چنین نباشد که تحت عنوان طلبه ی امروزی به هر قیمتی پوشش وشئون خود را زیر سوال برند تا اینکه رضایت عموم مردم را بدست آورند.


وی دردامه با اشاره به برگزاری کرسی آزاد اندیشی در این مدرسه علمیه خاطر نشان کرد:در مدرسه علمیه حضرت زینب(س) سریش آباد جلسه ی کرسی آزاد اندیشی پیرامون پوشش طلبگی، چرایی و چگونگی با حضوراستاد صاحب نظر سرکار خانم پوران منتشلو، استاد داور سرکار خانم مریم احمد زاده و استاد منتقد سرکار خانم صغری مالکی در محل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان سریش آباد برگزار نمود.

 



 1 نظر

درد دلی با خدا...

22 اسفند 1391 توسط صالحی

الهی ما همه بیچاره ایم و تنها تو چاره ای و ما همه هیچ کاره ایم و تنها تو کاره ای
الهی وای بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم
الهی دست با ادب دراز است و پای بی ادب ، یا باسط الیدین بالرحمه خذ بیدی
الهی بسیار کسانی دعوی بندگی کرده اند و دم از ترک دنیا زده اند،تا دنیا بدیشان روی آورد جز وی همه را پشت پا زدند .این بنده در معرض امتحان درنیامده شرمسار است
بحق خودت ثبت قلبی علی دینک
الهی از روی آفتاب و ماه و ستارگان شرمنده ام از انس و جان شرمنده ام حتی از روی شیطلن شرمنده ام که همه در کار خود استوارند و این سست عهد ناپایدار
الهی عاقبت چه خواهد شد وبا ابد چه باید کرد
الهی آزمودم تا شکم دائر است دل بائر است یا من یحیی الارض المیته دل دائرم ده
الهی همه گویند خدا کو حسن گوید جز خدا کو
الهی ما را یارای دیدن خورشید نیست ، دم از دیدار خورشیدآفرین چون زنیم
الهی از نماز و روزه ام توبه کردم بحق اهل نماز و روزه ات توبه این نااهل را بپذیر
الهی عقل گوید الحذر الحذر،عشق گوید العجل العجل آن گوید دور باش و این گوید زود باش
الهی اگرچه درویشم ولی داراتر از من کیست که تو درائی منی.
الهی در ذات خو متحیرم تا چه رسد در ذات تو

 2 نظر

دل نوشته:با من سخن بگو حسین!!!

22 اسفند 1391 توسط صالحی

حسين … از تو چه دور افتاده ام .
اشک هايم را بر غم که ريخته ام که هم اکنون از جوشيدن باز ايستاده اند ؟
ناله هايم را به فراق چه کسي بلند کرده ام که هم اينک درگلو خشکيده اند؟
دست هايم را به مصيبت کدام عزيزي بر سينه زده ام که در اين هنگامه
قيامت ، از حرکت وا مانده اند ؟
حسين …
مگر از تو بي کس تري مي شناسم ؟
مگر از تو غريب تري يافته ام ؟
حسين … مگر از تو مظلوم تري پيدا کرده ام ؟
يا شايد آنقدر بر تو گريسته ام که چشمه اشکم خشکيده ؟
گلويم ياراي ناله اي دگر را از دست داده ؟
نه اما … نه ، انا اعلم بنفسي من غيري
آه …
حسين … از تو چه دور افتاده ام .
***
ايستاده اي ،
در ميان پرده اي از اشک ، دوستانت را راهي کربلا مي کني ،
برايت دست تکان مي دهند ،
همين دست ها چند روز ديگر ضريح شش گوشه جگر گوشه فاطمه را
لمس خواهند کرد .
دلت گرفته ،
چند سال است کارت ، فقط ريختن اشک در پشت سر کاروان است .
چه اتفاق افتاده …
آيا فقط قسمت نبوده …
اما او بهتر مي داند ، و ربي اعلم بي مني بنفسي
***
دست هايم را دراز مي کنم تا شايد از دور بتوانم لمسش کنم …
کاروان رفته و باز مانده ام …
حسين … از تو چه دور افتاده ام …
از تو چه دور افتاده ام …


محمدی-مدرسه علمیه ریحانه النبی(س)سنندج

 2 نظر

بهترین زنان

22 اسفند 1391 توسط صالحی



پیغمبر (ص) فرمود :میخواهید بهترین زنان را معرفی کنم ؟

گفتند: آری یا رسول الله .

فرمود :بهترین زنان آن است که با عاطفه و محبت و عفیف و پوشیده باشد در خانواده اش عزیز و محترم و برای شوهر متواضع و فروتن باشد .با شوهر شوخ و مزاح گر و نسبت به دیگران (از مردان ) مستور و خود دار باشد

مکارم الأخلاق /ترجمه میر باقری /ج ۱ /ص ۳۸۱

 1 نظر

خاطره‌اي از شهيد مهدي باكري

22 اسفند 1391 توسط صالحی


داخل كانال پناه گرفته بوديم. آتش دشمن روي خط مقدم ما در “خرمشهر” فوق العاده شديد بود. هركس براي تيراندازي سرش را بالا مي برد، بلافاصله شهيد مي شد. كل نفرات زنده و مجروح ما بيست نفر بود. بقيه جام شهادت را عاشقانه سر كشيده بودند. صداي رگبار لحظه اي قطع نمي شد. مي ديدم زندگي در يك لحظه مثل پرنده اي مي سوزد. در آن لحظه نمي توانستم نام آن پرنده را كه در پايان عمر خويش مي سوزد و بعد از خاكستر خود دوباره زنده مي شود، به ياد بياورم. تنها حرف “ق” به ذهنم مي آمد. راستش تكان نمي توانستيم بخوريم. راستي كه فرمانده بودن چقدر سخت است. وقتي فرمانده نيستي، اضطراب كمتري داري. تلاش مي كني پيش بروي يا جان سالم خويش را در ببري. اما هنگامي كه مسئوليت عده اي را به عهده گرفتي به جاي تك تك آنها دلشوره داري. به جاي هريك از آنها زخمي مي شوي و بار اندوه شهادت شان را بر دوش مي كشي. ناگهان بي سيم چي را ديدم كه با زحمت خودش را به من رساند. ـ “آقا مهدي يه!” ” آقا مهدي باكري” وضعيت گردان را از من پرسيد. گفتم كه بچه ها زير آتش شديد دشمن يكي بعد از ديگري دارند شهيد مي شوند. “آقا مهدي” گفت كه يك جوري تحمل كنيد تا نيروي كمكي برسد. تماس ما قطع شد. بچه ها گاهي تفنگ هايشان را بي آن كه سرشان را بالا بياورند، روي سرشان مي بردند و شليك مي كردند. يك دفعه ديدم زمزمه اي در حال اوج گرفتن است. ” اللهم كن لوليك الحجه بن الحسن….” لب هايم تكان خورد و من نيز به موج دعا پيوستم. هنوز دعاي بچه ها براي چندمين بار ادامه داشت كه ديدم آتش دشمن قطع شد. سرم را كمي بالا آوردم و نگاه كردم. ديدم تمامي نيروهاي دشمن در حال عقب نشيني هستند. ـ “آقا مهدي با شما كار دارند!” ـ “آقا مهدي! تمامي بعثي ها پا به فرار گذاشتند….!” آقا مهدي با تعجب پرسيد: “جريان چيه!؟” گفتيم: بچه ها فرمانده و شفا دهنده اصلي را صدا زدند. آقا امام زمان (عج) همه ما را نجات داد…!” شنيدم كه آقا مهدي پشت بي سيم گريه كنان گفت: ـ “خوشا به سعادت و لياقت تان كه سرباز فرمانده اصلي بوديد!”

 نظر دهید »

آثار وبرکات صلوات

22 اسفند 1391 توسط صالحی


یکی از آثار و برکات صلوات این هست که کم بودها را جبران می کند. زمین خورده ها را بلند می کند. جبرائیل خدمت پیامبرخدا سلام الله علیه وآله آمد. عرض کرد: آقا امروز چیز عجیب دیدم. امروز که داشتم می آمدم به کوه قاف که رسیدم، دیدم یک فرشته ای در آنجا مورد غضب قرار گرفته است و پر و بالش سوخته است. جبرئیل عرض می کند: این فرشته را در شب معراج تو آسمان ها دیده بودم. فرشته ای بود که هفتاد هزار فرشته تحت فرمان او بودند. جایگاه مهمی داشت. ولی دیدم که تو این محل افتاده و پرو بالش سوخت است. وقتی من را دید به من استغاثه کرد. جبرئیل به داد من برس. جبرئیل می گوید: پرسیدم چه طور شد این طور شدی؟ گفت: شبی که پیامبر به معراج تشریف آوردند، من دیر احترام کردم. خیلی احترام پیامبر نگرفتم. خدا هم به من غضب کرد. من به اینجا افتادم. جبرئیل عرض می کند: یا رسول الله من دلم برایش سوخت. در خانه خدا استغاثه کردم، خدایا تو به دادش برس، بال هایش را برگردان. از طرف خدای متعال به من خطاب شد: ای جبرئیل به این فرشته بگو اگر می خواهد پر و بال در بیارود، و گذشته هایش را هم ببخشم و به جای اول برگردانم، صلوات بر محمد و ال محمد بفرستد. من به این فرشته گفتم، مشغول صلوات شد. وقتی که مشغول شد پر و بالش شروع به رشد کرد و به جای اولش برگشت. حالا این ذکر مفتی و ارزان به دست ما رسیده ما نباید ناشکر بکنیم

 نظر دهید »

مهدی برای تشییع جنازه برادرش هم نیامد!

22 اسفند 1391 توسط صالحی

25 بهمن، سالروز شهادت سردار سرلشکر شهید مهدی باکری، فرمانده لشکر 31 عاشوراست؛ سرداری که به بسیجی بودنش افتخار می‌کرد. او علمدار سپاه اسلام بود که همانند علمدار قهرمان کربلا، حضرت اباالفضل العباس (ع‌) داغ برادر دید و سپس خود به شهادت رسید.

مهدی، افتخار خداوند شد

از سی ام فروردین 1339 تا 25 بهمن سال 1363 دوران مقدس و شگفتی بود که بار دیگر خداوند به یکی از بهترین بندگان خویش مباهات کند و برای چندمین بار، فرشتگان خویش را مورد خطاب قرار دهد که «انی اعلم ما لا تعلمون».

مهدی افتخار خداوند شد؛ بنده‌ای که فرشتگان را به حیرت واداشت.

او در یکی از نوشته‌هایش آورده بود: خدایا تو چقدر دوست‌داشتنی و پرستیدنی هستی، هیهات كه نفهمیدم. خون باید می‌شدی و در رگهایم جریان می‌یافتی تا همه سلولهایم هم یارب یارب می‌گفت.

مهدی پاک بود همچون آب و مهربان همانند نسیم. در هوای کمال می‌رویید. در فضای مسجد وقرآن قد می‌کشید.

روزی که مهدی کوچک اشک ریخت

به درمان درد مستمندان می‌اندیشید. ستم را طاقت نمی‌آورد. روزی از مدرسه به خانه می‌آید، در حالی كه گونه‌ها و دست‌های سرخ و كبودش، حكایت از عمق سرمایی می‌كند كه در جانش رسوخ كرده است‌. پدرش همان شب تصمیم می‌گیرد كه پالتویی برایش تهیه كند‌. دو روز بعد با پالتویی نو و زیبا به مدرسه می‌رود‌. غروب كه از مدرسه برمی‌گردد با شدت ناراحتی‌، پالتو را به گوشه اطاق می‌افكند‌. همه اعضای خانواده با حالت متعجب به او می‌نگرند، و مهدی در حالی كه اشك از دیدگانش جاری است‌، می‌گوید: چگونه راضی می‌شوید من پالتو بپوشم در حالی‌كه دوست بغل‌دستی من در كنارم از سرما بلرزد؟

من هم با مهدی به جنوب رفتم

در برابر ظلم ایستاد. در دوره سربازی با پیروی از اعلامیه حضرت امام خمینی(ره)‌ ـ در حالی كه در تهران افسر وظیفه بود ـ از پادگان فرار و مخفیانه زندگی كرد. از راه نورانی امام و رهبرش دست نکشید و تا صبح پیروزی نهضت از پای ننشست. با هجوم دشمن متجاوز همانند کوه ایستاد و دیگران را به ایستادن فراخواند و حتی مهر همسر و فرزند و خانواده او را از فداکاری باز نداشت.

همسرش می‌گوید: ازدواج ما مصادف با آغاز جنگ تحمیلی بود؛ یعنی سال 1359 که جنگ در شهریور ماه تازه شروع شده بود. شهید باکری بلافاصله پس از عقدمان، فردایش به جبهه تشریف بردند تا سه ماه و پس از سه ماه که تشریف آوردند، زندگی مشترکمان را آغاز کردیم.

هر چه به عنوان هدیه عروسی به ما دادند، جمع کردیم کنار هم. گفت: «ما که اینا رو لازم نداریم. حاضری یه کار خیر باهاش بکنی؟» گفتم: «مثلا چی؟» گفت: «کمک کنیم به جبهه». گفتم: «قبول» بردمشان در مغازه لوازم منزل فروشی. همه‌شان را دادم و ده، پانزده تا کلمن گرفتم برای جبهه.

شهید باکری پیشنهاد کردند که من به اهواز می‌روم. آیا تو با من می‌آیی؟ پس از موافقت با هم راهی اهواز شدیم.

چند ماه پیش از آغاز عملیات فتح‌المبین به اهواز رفتیم و نخستین عملیات که ما در اهواز بودیم عملیات فتح‌المبین بود. از عملیات فتح‌المبین تا عملیات بدر که آن عزیز شهید شد، من در همه مناطقی که لشکر عاشورا عملیات داشت، از این شهر به آن شهر، اسلام‌آباد، اهواز، یا دزفول همواره همراه این شهید بودم.

مهدی، حماسه می‌سازد

در عملیات فتح‌المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در كسب پیروزی‌ها موثر باشد. در این عملیات یكی از گردان‌ها در محاصره قرار گرفته بود كه ایشان به همراه تعدادی نیرو، با شجاعت و تدبیر بی‌نظیر آنان را از محاصره بیرون آورد. در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله كمتر از یك ماه در عملیات بیت‌المقدس (با همان عنوان) شركت كرد و شاهد پیروزی لشكریان اسلام بر متجاوزین بعثی بود.

در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس از ناحیه كمر زخمی شد و با وجود جراحت‌هایی كه داشت در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بی‌سیم هدایت كند.

در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بی‌امان در درون خاك عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحیت، وی مصمم‌تر از پیش در جبهه‌ها حضور می‌یافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی،‌ هدایت نیروها و طراحی عملیات، شبانه‌روز تلاش می‌كرد.

در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او بر لشكر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش گسترده‌ای از خاك گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیك آزاد شد.

شهید باكری در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یك، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشكر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداكار، در انجام تكلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همه‌جانبه‌ای را از خود نشان داد.

من کاری نمی‌کنم

او از خودش هیچ نمی‌گفت. نمونه خلوص بود. یک روز همسرش از او پرسید: این همه افراد جبهه می‌روند و می‌آیند و کلی درباره آن حرف می‌زنند، ولی شما اصلاً صحبت نمی‌کنید؛ با این همه مسئولیت سنگینی که داری، چرا حرف نمی‌زنی؟ ایشان گفتند: من که آنجا کاری نمی‌کنم. کارها را بسیجی‌ها می‌کنند.

مهدی می‌گفت: وقتی با بسیجی‌ها راه می‌روم، حال و هوای دیگری پیدا می‌كنم. هر گاه خسته می‌شوم، پیش بسیجی‌ها می‌روم تا از آنها روحیه بگیرم و خستگی‌ام برطرف شود.
همه ما در برابر جان این بسیجی‌ها مسئولیم، برای حفظ جان آنها اگر متحمل یك میلیون تومان هزینه ـ برای ساختن یك سنگر كه حافظ جان آنها باشد ـ بشویم، یك موی بسیجی،‌ صد برابرش ارزش دارد.

همسرش تعریف می‌کند: او آنقدر به این بسیجی‌ها علاقه داشت که همواره از آنها به عنوان فرزند یاد می‌کردند و می‌گفتند این‌ها بچه‌های من هستند و هرکس که از بچه‌های لشکر شهید می‌شد، عکسش را به خانه می‌آورد و به دیوار اتاق نصب می‌کرد. اتاقش شده بود یک نمایشگاه عکس. وقتی که من مثلاً از بیرون می‌آمدم خانه. می‌دیدم که به این عکس شهدا خیره شده است و زیر لبش اشعاری را زمزمه می‌کند و چشمهایش پر از اشک است. می‌خواست گریه کند، ولی من که وارد اتاق می‌شدم صحنه عوض می‌شد.

در جبهه می‌مانم

در عملیات خیبر زمانی كه برادرش حمید، به درجه رفیع شهات رسید، با وجود علاقه خاصی كه به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانواده‌اش تماس گرفت و چنین گفت: شهادت حمید، یكی از الطاف الهی است كه شامل حال خانواده ما شده است.

او در نامه‌ای خطاب به خانواده‌اش نوشت: من به وصیت و آرزوی حمید كه باز كردن راه كربلا است، همچنان در جبهه‌ها می‌مانم و به خواست و راه شهید ادامه می‌دهم تا اسلام پیروز شود.

تلاش فراوان در میادین نبرد و شرایط حساس جبهه‌ها، او را از حضور در تشییع پیكر پاك برادر و همرزمش كه سالها در كنارش بود بازداشت؛ برادری كه واقعا برادر بود؛ چه در روزهای سراسر خطر پیش از انقلاب و چه در جبهه‌های جنگ.

نمازهایش دیدنی بود

دوستان و همسنگرانش نقل می‌كنند: به همان میزان كه به انجام فرایض دینی مقید بود، نسبت به مستحبات هم تقید داشت. نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شد، با خدای خود خلوت می‌كرد و نماز شب را با سوز و گداز و گریه می‌خواند. خواندن قرآن از كارهای واجب روزمره‌اش بود و دیگران را نیز به این كار سفارش می‌نمود.

برای شهادتم دعا کنید

بعد از شهادت برادرش حمید و برخی از یارانش، روح در كالبد نا آرامش قرار نداشت و معلوم بود كه به زودی به جمع آنان خواهد پیوست.
پانزده روز پیش از عملیات بدر به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از آقاعلی‌بن موسی‌الرضا(ع) خواسته بود كه خداوند توفیق شهادت را نصیبش نماید. سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست كرد كه برای شهادتش دعا كنند.

فرمانده اصلی ما، خدا و امام زمان(عج) است

بیانات شهید مهدی باکری ساعاتی در آستانه عملیات بدر خواندنی است. همان سخنرانی که او برای نیروهای لشکر ایراد کرد.

او گفت: هرگاه خداوند مقاومت ما را دید رحمت خود را شامل حال ما می‌گرداند. اگر از یك دسته بیست و دو نفری، یك نفر بماند باید همان یك نفر مقاومت كند و اگر فرمانده شما شهید شد نگویید فرمانده نداریم و نجنگیم كه این وسوسه شیطان است.

فرمانده اصلی ما، خدا و امام زمان(عج) است. اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم، ما وسیله هستیم برای بردن شما به میدان جنگ. وظیفه ما مقاومت تا آخرین نفس و اطاعت از فرماندهی است.

خدا را از یاد نبرید

مهدی در شب عملیات وضو می‌گیرد و همه گردان‌ها را یك یك از زیر قرآن عبور می‌دهد. مداوم توصیه می‌كند: برادران! خدا را از یاد نبرید. نام امام زمان(عج) را زمزمه كنید. دعا كنید كه كار ما برای خدا باشد. از پشت بی‌سیم نیز همه را به ذكر «لاحول و لاقوه الا بالله» تشویق می‌كند.

سرانجام… پرواز...

این فرمانده دلاور در عملیات بدر در تاریخ 25/11/63، به خاطر شرایط حساس عملیات، مثل همیشه، به خطرناكترین صحنه‌های كارزار وارد شد و در حالی كه رزمندگان لشكر را در شرق دجله از نزدیك هدایت می‌كرد، تلاش می‌نمود تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتك‌های دشمن تثبیت نماید، كه در نبردی دلیرانه، بر اثر برخورد تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیك گفت و به لقای معشوق نایل شد.

هنگامی كه پیكر مطهرش را از طریق آب‌های هورالعظیم انتقال می‌دادند، قایق حامل پیكر وی، مورد هدف آرپی‌جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.
شهید باكری در مقابل نعمات الهی خود را شرمنده می‌دانست و تنها به لطف و كرم عمیم خداوند تبارك و تعالی امیدوار بود. در وصیتنامه‌اش اشاره كرده است كه: چه كنم كه تهیدستم، خدایا قبولم كن.


بخش‌هایی از وصیتنامه سردار سرلشکر شهید مهدی باکری: عزیزانم‌! اگر شبانه‌روز شكرگزار خدا باشیم كه نعمت اسلام و امام را به بما عنایت فرموده‌، باز هم كم است‌. آگاه باشیم كه صدق نیت و خلوص در عمل‌، تنها چاره‌ساز ماست‌… ‌بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست‌.
همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل كنید‌. پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید‌. اهمیت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله ـ علیه السلام‌ ـ و شهدا بدهید كه راه سعادت و توشه آخرت است‌. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همان گونه تربیت كنید كه سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح و وارث حضرت ابوالفضل ـ علیه السلام ـ برای اسلام بار بیایند‌.

 1 نظر

حجاب در وصیت نامه شهدا

22 اسفند 1391 توسط صالحی


«حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست.» (شهید محمد کریم غفرانی)


«خواهرم: از بی‏حجابی است اگر عمر گل کم است نهفته باش و همیشه گل‏باش.» (شهید حمید رضا نظام)


«از تمامی خواهرانم می‏خواهم که حجاب این لباس رزم را حافظباشند.» (شهید سید محمد تقی میرغفوریان )

«خواهرم: هم چون زینب باش و در سنگر حجابت‏به اسلام خدمت کن.» (طلبه شهید محمد جواد نوبختی )


«یک دختر نجیب باید باحجاب باشد.» (شهید صادق مهدی پور)


«خواهرم: حجاب تو مشت محکمی بر دهان منافقین و دشمنان اسلام‏می‏زند.»(شهید بهرام یادگاری)



«تو ای خواهرم… حجاب تو کوبنده‏تر از خون سرخ من است.» (شهیدابوالفضل سنگ‏تراشان)


«به پهلوی شکسته فاطمه زهرا(سلام الله علیها) قسمتان می‏دهم که، حجاب را حجاب‏را، حجاب را، رعایت کنید.» (شهید حمید رستمی)


«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان: بی‏اعتنایی شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد.» (شهید علی اصغر پور فرح آبادی)


«شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوی‏معنویت و صفا می‏کشاند.» (شهید علی رضائیان)

«از خواهران گرامی خواهشمندم که حجاب خود را حفظ کنند، زیرا که‏حجاب خون‏بهای شهیدان است.» (شهید علی روحی نجفی)


مادرم… من با حجاب و عزت نفس و فداکاری شما رشد پیدا کردم.» (شهید غلامرضا عسگری)


«ای خواهرم: قبل از هر چیز استعمار از سیاهی چادر تو می‏ترسد تاسرخی خون من.» (شهید محمد حسن جعفرزاده)


«خواهرم: زینب‏ گونه حجابت را که کوبنده ‏تر از خون من است‏حفظ کن.» (شهید محمد علی فرزانه)


« خواهران ما در حالی که چادر خود را محکم برگرفته ‏اند و خود راهم چون فاطمه و زینب حفظ می‏کنند… هدف‏دار در جامعه حاضرشده ‏اند.» (رییس جمهور شهید محمد علی رجایی)


 نظر دهید »

توصیه آیت‌الله گرامی مداومت در قرائت «دعای فرج» برای رفع مشکلات شیعیان

22 اسفند 1391 توسط صالحی


(بسم الله الرحمن الرحیم)

ظلم‌هایی که به مسلمانان جهان، به ویژه شیعیان پاراچنار پاکستان و بحرین و عربستان و سوریه می‌گذرد پشت انسان را می‌لرزاند و از وقاحت و بی‌شرمی دشمنان به تعجب و شگفتی وا می‌دارد. کجاست غیرت انسان‌های آزاد؟!

آیت‌الله محمدعلی گرامی به مناسبت یادواره شهداء شیعه در شهرهای کویته و کراچی و پاراچنار کشور پاکستان بیانیه‌ای را صادر کرده است.

«هُنَالِکَ ابْتُلِیَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِیدًا» احزاب/ 11

آنجا [بود که] مؤمنان در آزمایش قرار گرفتند و سخت تکان خوردند.

«اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج فان ذلک فرجکم» تنها مکتب الهی محفوظ از تحریف، مکتب اسلامی تشیع است که از طریق امام معصوم و پیامبر معصوم رسیده است. و درست به همین دلیل مورد هجوم دشمنان دین و آئین و بشریت قرار دارد، هیچ فرقه‌ای به اندازه شیعه، در طول تاریخ شهید نداشته است. چنان که در هیچ مکتبی رهبران فکری شهید به قدر شیعه نداشته است.

شیعه در طول تاریخ در برابر حوادث سهمگین استقامت به خرج داده اینک هم در زمان ما حوادث سهگمین بسیاری بر ما هجوم آورده است ظلم‌هایی که به خصوص بر شیعیان پاراچنار پاکستان و بحرین و عربستان و سوریه می‌گذرد پشت انسان را می‌لرزاند و از وقاحت و بی‌شرمی دشمنان به تعجب و شگفتی وا می‌دارد. کجاست غیرت انسان‌های آزاد؟!

هر گروهی هنگام حوادث به رهبر خود پناه می‌برد، ما رهبر معصومی جز ولی امرمان، امام زمان عجل‌الله تعالی فرجه‌الشریف نداریم، به او پناه می‌بریم البته احیانا مشکلات را خودمان با اشتباه کاری‌های سیاسی و غیره به وجود می‌آوریم و آنگاه رفع مشکل را از خدا و اهل بیت علیهم‌السلام می‌خواهیم، به هر حال: الی الله الْمُشْتَکی، وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ والرَّخاءِ.

از همگان تقاضامندیم با خواندن دعای فرج و درخواست سلامت ولی امر از درگاه الهی، و با خواندن مکرر شبانه روز دعای «اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،» خدایا همان طور که پیامبرت را با رعب و القاء وحشت یاریش نمودی ما را یاری کن، به زمامداران راه صحیح و عاقلانه سیاست، و به مردم استقامت و پاکی و به بزرگسالان درایت عطا فرما آمین رب العالمین.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 133
  • 134
  • 135
  • ...
  • 136
  • ...
  • 137
  • 138
  • 139
  • ...
  • 140
  • ...
  • 141
  • 142
  • 143
  • ...
  • 284
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدیریت استانی کردستان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فرهنگی
  • عرفه
  • دل نوشته
  • مناسبتی
  • خبر فرهنگی
  • خبر آموزشی
  • مقدمه
  • آخر زمان و مهدویت
  • قرآن
  • احادیث
  • مسائل شرعی
  • داستان
  • شعر
  • توصیه های بزرگان
  • پیامبران الهی
  • پاسخ به شبهات دینی و اعتقادی
  • دعا
  • خبر پژوهشی
  • پزشکی
  • تحقیق
  • مسابقه
  • متفرقه
  • ولایت مداری
  • حدیث

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

امام زمان

مهدویت امام زمان (عج)

سوره قرآن
ذکر روزهای هفته

آمارگیر وبلاگ

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس