بدون شرح


من مستبصر هستم و شبهاتی برایم پیش آمده است. آیا به قرآن چیزی اضافه و کم شده است؟ آیا حرفهای معصومین همه درست است و علم الهی و قرآنی است؟ آن چه در فضیلت ایشان بیان شده، همه بیان خودشان است؟

در متن سؤال مطالب با شرح بیشتر در پنج بند بیان شده است که البته همه به همان بحث مطرح شده در سؤال بر میگردد، مثلاً در بند چهارم آمده است: :آیا حرفها و احادیث معصومین همه ازطریق علم خداوندی است؟ مثلاً یک انسان شاگرد کسی است ممکن است علم زیادی از او یاد بگیرد و از آن به مردم بگوید اما در نقلهایش از خودش هم گفته باشد که شاید صحیح نباشد ولی حرفهایی که ازاستاد نقل کرده همه صحیح است. آیا پیامبر و به پیروی ازایشان اهل بیت (ع) هرچه میگویند از وحی و علم نامحدود خداست؟
پاسخ: از قرآن چیزی کم و به آن چیزی زیاد نشده است. دلیل نقلی عدم تحریف قرآن کریم این است که فرمود: «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ – الحجر، 9» (حقّا كه ما اين ذكر (قرآن) را فرو فرستاديم و به يقين ما خود آن را (از تحريف و نسخ و تماميت مدت) نگهداريم) - و البته که وعدهی خداوند متعال حق و تخلف ناپذیر است.
دلیل عقلی آن که اگر قرآن کریم تحریف شود، هدایت ناقص میماند و با حکمت رب العالمین منافات دارد و دلیل تجربی آن که تا کنون هیچ مصداق یا مثالی از تحریف بیان نشده است و با یک جمله «از کجا معلوم» نمیشود تمامی حقایق و واقعیتها را مشتبه نمود. چنان چه تحریف تورات و انجیل و هر اثر دیگری مشهود و معلوم است، اگر تحریفی صورت گرفته بود، معلوم میشد.
الف – در قرآن کریم و کلام وحی تأکید شده است که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، نه تنها تصرفی در آیات نمینماید و اگر بنماید، خدا رگ قلبش را قطع میکند، بلکه تصریح شده که اساساً ایشان به جز وحی و منطق وحی چیزی نمیگوید:
«وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى» (النجم، 3 و 4)
ترجمه: و او (در ابلاغ قرآن و پيامهاى خدا) هرگز از هواى نفس سخن نمىگويد * آنچه مىگويد جز وحيى كه (از مبدأ اعلى) به او القاء مىشود نيست.
هم چنین مکرر فرمود که آیات الهی را از سوی خود تفسیر و تأویل ننمایید، بلکه به پیامبر اکرم (ص) تأسی کنید و هر چه او داد بگیرید و هر چه نداد واگذارید. مطیع الله، رسول و اولیالامر باشید و اگر اختلاف نمودید (مثل اختلاف در مصداق اولی الامر) نیز به او مراجعه کرده و حکمش را بپذیرید [چرا که همان منطق وحی است].
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللّهِ وَالرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلاً» (النساء، 59)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و از فرستاده او و صاحبان امرتان (كه جانشينان معصوم پيامبرند) اطاعت نماييد. پس اگر درباره چيزى (از امور دين يا دنيا) نزاع داشتيد آن را به خدا و رسولش برگردانيد، اگر ايمان به خدا و روز واپسين داريد، اين (براى شما) بهتر و خوش عاقبتتر است.
پس اگر قرآن کریم فرمود «اولی الامر»، یا «راسخون فی العلم» و یا «اولی الالباب»، باید از او بپرسیم که آنها کیانند و دارای چه مشخصات، علوم و فضایلی هستند؟!
ب – چنین نیست که فضیلتهای وجودی، علمی و کرامتی ائمه اطهار علیهمالسلام را فقط خودشان راجع به خودشان نقل کرده باشند، هر چند که آنان موظف بودند تا خودشان را بشناسانند. بلکه ابتدا خداوند متعال فضیلتهای آنان را بر شمرد و سپس پیامبر اکرم (ص) بدانها تصریح نمود. چنان چه فرمود: «أنا مدينة العلم ، و عليُّ بابُها – من شهر علم هستم و علی (ع) دروازهی آن است».
این تعریف در تمامی کتب معتبر اهل سنت (مثل صححین) آمده است و حتی بسیاری از آنان نوشتهاند در میان اهل بیت (ع) نیز اولین کسی که به این لقب (باب العلم) مشهور شد، حسین بن علی علیه السلام بوده است. (الأصبهانی، ابونعيم أحمد بن عبد الله (متوفاى430هـ)
ج – اگر جمیع مسلمانان در میان تمامی احادیث و اقوال مختلف، فقط بر همین خطبهی غدیر خم که مثبوت و منقول و مقبول همگان است توجه و استناد کنند، باب بسیاری از این علوم برایشان باز میشود و تمامی شبهات نیز مرتفع میگردد. ذیلاً به چند فراز که در بیان ایشان به آیات قرآنی استناد شده است و در واقع تفسیر و تأویل آیه را بیان نمودهاند اشاره میشود:
ولایت:
*- و پروردگارم آيهاى بر من نازل فرموده كه: «همانا ولى، صاحب اختيار و سرپرست شما، خدا و پيامبر او و ايمانيانى هستند كه نماز بهپا مىدارند و در حال ركوع زكات مىپردازند.» و هر آينه علىّبن ابىطالب نماز به پا داشته و در ركوع زكات پرداخته و پيوسته خداخواه است. (المائده، 55)
علم:
*- هان مردمان! او (علی ع) را برتر بدانید. چرا که هیچ دانشی نیست مگر اینکه خداوند آن را در جان من نبشته و من نیز آن را در جان پیشوای پرهیزکاران (إِمامِ الْمُتَّقینَ)، علی، ضبط کردهام. او (علی) پیشوای روشنگر است که خداوند او را در سوری یاسین یاد کرده که: «(وَ کُلَّ شَیءٍ أَحْصَیْناهُ فی إِمامٍ مُبینٍ - و دانش هر چیز را در امام روشنگر برشمرده ایم…» (یس، 12)
فضیلت:
*- مَعاشِرَالنّاسِ، فَضِّلُوا عَلِیّاً فَإِنَّهُ أَفْضَلُ النَّاسِ بَعْدی مِنْ ذَکَرٍ و أُنْثی ما أَنْزَلَ الله الرِّزْقَ وَبَقِی الْخَلْقُ. مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَغْضُوبٌ مَغْضُوبٌ مَنْ رَدَّ عَلَی قَوْلی هذا وَلَمْ یُوافِقْهُ.
ترجمه: هان مردمان! عل را برتر دانید؛ که او برترین مردمان از مرد و زن پس از من است؛ تا آن هنگام که آفریدگان پایدارند و روزی شان فرود آید. دور دور است (دورباد) از درگاه مهر خداوند و (مورد) خشمِ خشم (خدا) باد بر آن که این گفته را نپذیرد و با من سازگار (موافق) نباشد!
قرآن:
*- هان مردمان! همانا علی و پاکان از فرزندانم از نسل او، یادگار گران سنگ کوچکترند (ثقل اصغر) و قرآن یادگار گران سنگ بزرگتر (ثقل اکبر). هر یک از این دو از دیگر همراه خود خبر میدهد و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.
کمال دین و اتمام نعمت:
*- معبودا! تو خود در هنگام برپاداشتن او و بیان ولایتش نازل فرمودی که: «امروز آیین شما را به کمال، و نعمت خود را بر شما به اتمام رساندم، و اسلام را به عنوان دین شما پسندیدم.» - «و آن که به جز اسلام دینی را بجوید، از او پذیرفته نبوده، در جهان دیگر در شمار زیانکاران خواهد بود.» خداوندا، تو را گواه می گیرم که پیام تو را به مردمان رساندم. (المائده، 3 – آل عمران، 85)
آیات مدح و رضایت الهی و هل اتی:
*- هان ای مردم! این علی یاورترین، سزاوارترین و نزدیکترین و عزیزترین شما نسبت به من است. خداوند عزّوجلّ و من از او خشنودیم. آیهی رضایتی در قرآن نیست مگر این که دربارهی اوست. و خدا هرگاه ایمان آوردگان را خطابی نموده به او آغاز کرده [و او اولین شخص مورد نظر خدی متعال بوده است] . و آیهی ستایشی نازل نگشته مگر دربارهی او. و خداوند در سورهی «هل أتی علی الإنسان» گواهی بر بهشت [رفتن ] نداده مگر بری او، و آن را در حق غیر او نازل نکرده و به آن جز او را نستوده است.
سوره والعصر:
*- و سوگند به خدا که سورهی والعصر دربارهی اوست: «به نام خداوند همه مهر مهر ورز. قسم به زمان که انسان در زیان است.» مگر علی که ایمان آورده و به درستی و شکیبایی آراسته است.
صراط مستقیم:
هان مردمان! صراط مستقیم خداوند منم که شما را به پیروی آن امر فرموده. و پس از من علی است و آن گاه فرزندانم از نسل او، پیشوایان راه راستند که به درستی و راستی راهنمایند و به آن حکم و دعوت کنند.
د- و البته به دهها آیه مبارکهی دیگر در همین خطبه تصریح شده است که گواه است اولاً ابتدا خداوند منّان آنها را معرفی و مدح کرده است و ثانیاً حضرت رسول الله صلوات الله علیه و آله آنها را معرفی و از فضایلشان گفته است و ثالثاً قطعاً آنها معصوم، عالم به علم لدنی میباشند و هر چه گفتهاند، همان منطق وحی و صراط مستقیم است و تا کنون نیز هیچ بیانی از ایشان غیر منطبق با عقل و وحی قلمداد نگردیده است.
شیوخ وهابی به بنده زنگ زدند که آیا شما واقعا گفته اید تا ده سال دیگر وهابیت در عربستان از بین خواهد رفت؟ بنده گفتم بله. حالا شما کجا می خواهید بروید؟ سوریه یا اروپا؟
آیت الله علی کورانی عالم و محقق شیعه در زمینه مهدویت و ظهور است. او در سال ۱۹۴۴ میلادی در یاطر در جنوب لبنان به دنیا آمد. وی به تشویق سید عبدالحسین شرف الدین دروس حوزوی را آغاز کرد و زیر نظر شیخ ابراهیم سلیمان دروس مقدمات را گذراند. در سال ۱۹۵۸ میلادی به شهر نجف رفت و دروس مقدمات و سطح را در نزد محمد تقی فقیه، سید علاء بحرالعلوم، شیخ باقر ایروانی و سید محمدباقر حکیم تکمیل کرد.
همچنین او در درس خارج آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی و آیت الله سید محمد باقر صدر حاضر شد. او که به عنوان نماینده بعضی مراجع همچون آیت الله سید ابوالقاسم خویی در برنامههای تبلیغی داخلی در کشور عراق و خارج از کشور فعالیتهای گستردهای داشت، در سال ۱۹۷۴ میلادی به لبنان بازگشت و به تحقیق و تألیف در زمینهٔ مهدویت پرداخت.
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به حوزه علمیه قم آمد و کار تألیف و تدریس را ادامه داد. او با حمایت آیت الله العظمی سید محمدرضا گلپایگانی مرکز معجم فقهی را تأسیس کرد و با حمایت آیت الله العظمی سید علی سیستانی مرکز «المصطفی للدراسات الدینیه» در زمینه عقائد اسلامی را بنا نهاد.
از جمله تالیفات وی، عصر ظهور، الممهدون للمهدی، طریقه حزب الله، ملائکه الغیب قادمون (عنوان فارسی: فرشتهای از غرب)، مصر واهل البيت (عليهم السلام ). شهرتش بیشتر به خاطر کتاب عصر ظهور است و متحبر در خصوص حوادث و رخدادهای آخرالزمان و مهدویت.
سخنان آیت الله کورانی در خصوص تحولات سوریه و تطبیق یا عدم تطبیق این تحولات با روایات آخرالزمان را در ادامه بخوانید:
آیا تحولات اخیر سوریه تطابقی با سفیانی و رخدادهای آخرالزمان، که در احادیث اهل بیت ذکر شده دارد؟
بله، اصل اینکه در آخر الزمان رخدادهایی در سوریه اتفاق می افتد مورد تایید روایات متواتری که از اهل بیت رسیده، می باشد. مانند روایت ظهور سفیانی در سوریه که دشمن امام مهدی(عج) است. سفیانی حدود هفت الی هشت ماه قبل از ظهور امام زمان(عج) حاکم سوریه می شود. یا پیش بینی های دیگری نیز در روایت مطرح شده. لکن مسئله اینجاست که هنوز آنها وقوع پیدا نکرده و تا به الان ارتباطی به تحولات اخیر سوریه ندارد.
روایات متواتری که در خصوص رخدادهای آخر الزمان مطرح است چیست؟
یکی از آنها خلاء سیاسی و جنگ قبیله ای در عربستان است. در روایات دیگری آمده که در دمشق زمین لرزه ای رخ می دهد، بعد از آن کسی کودتایی انجام می دهد، ولی موفق نمی شود ولی در نهایت سفیانی است که ظهور می کند و حاکم سوریه می شود.
این اتفاقات را در روایات اهل بیت(ع) به صورت قطعی و متواتر می توان یافت؟ آیا معتبر است؟
بله، شیعه و سنی درباره وقوع این رخدادها در آخرالزمان متفق القول هستند.
تاکنون این رخدادهای اخیر سوریه هیچ تطبیقی با رخدادهای وعده داده شده در روایات ندارند؟
تا کنون هیچ کدام از اتفاقات قابل تطبیق با روایات نیست. ولی شاید بتوان گفت این رویدادها مقدمات همان اتفاقات آخرالزمان است که در روایات آمده است.
مرحوم بهلول گفته بودند که بنده سفیانی را در ارتش سوریه دیده ام. نظر کارشناسی حضرت عالی در این خصوص چیست؟
ببینید در خصوص آن جریان باید بگویم که سرهنگ های ارتش سوریه از سادگی آقای بهلول سوء استفاده کرده اند. مردم سوریه باهوش هستند و در خصوص رخدادهای آخر الزمان مطالعات فراوانی دارند. از علائم سفیانی این است که در صورتش آبله است. حالا یکی از نیروهای ارتش سوریه صورتش آبله بسته بود و شبیه به علائم سفیانی بود که به آقای بهلول گفتند این همان سفیانی است. ایشان نیز باور کردند.
برخی می گویند در روایات داریم که از علائم آخر الزمان وقوع زلزله در تهران است آیا روایتی در این خصوص وجود دارد؟
خیر. به هیچ عنوان.
من نکته ای را در خصوص بحث عفاف و حجاب خانم ها می خواهم عرض کنم. این یک مسئولیتی است که برگردن خانم ها نهاده شده است. الحمدالله رب العالمین زن ایرانی در جهان از جهت ایمان و اخلاق نمونه و محترم است. امیدوارم این چهره و کیفیت و مقام زن ایرانی در دنیا محفوظ بشود و مخصوصا دخترهای ما از خودشان مراقبت کنند. از شخصیت خود، مقام خود، جایگاه خود مراقبت کنند. در دنیا نگاه تمدن غربی به زن به صورت کالاست، نگاه شان به زن فقط از نظر جنسی است. قبائل قدیمی نگاهی که به زن داشتند، نگاه ملک داران است. زن را ملکی می دانند و خود را صاحب ملک. ولی جایگاه زن در میان جمهوری اسلامی یک جایگاه انسانی، و انسانیت زن است که برای این ملت مهم است. اگر کسانی می گویند برای دفاع از حقوق زن باید کار شود، می بایست محوریت شان انسانیت زن باشد، نگاه کالایی و ملکی به زن نداشته باشند.
در ایران مثل کشورهای دیگر نقاط ضعفی وجود دارد، ولی نقاط قوت بسیار مهمی هم وجود دارد که امیدواریم این قوت ها بر ضعف ها غلبه پیدا کند.
تحلیل تان در خصوص همایش علماء و بیداری اسلامی چیست؟
در حال حاضر ما با تهاجم شدید صهیونیست ها بر علیه اسلام و ایران و تشیع مواجه هستیم. موظفیم در مقابل این تهاجمات اسرائیل مقابله کنیم. وهابی های عربستان و قطر، به نام سنی ها فعالیت می کنند، و باید کشف شود که این وهابی ها نماینده سنی ها نیستند. توده های حقیقی اهل تسنن در دنیا هم رای با ما هستند و همراه با ما. وحدت را باید حفظ کرد. علماء سنی باید تاکید بر وحدت داشته باشند و از وهابی ها اعلام برائت کنند. بنده یقین دارم وهابیت تا حدود ۱۰ سال دیگر به آخر خط می رسد و بنیانش تا ۱۰ سال دیگر نابود خواهد شد و شما یک نفر وهابی در عربستان نمی بینید.
این حرف را از منبع روایی می زنید و یا صرفا تحلیل شخصی تان است؟
منبع روایی دارد. در روایات داریم که رژیمی در عربستان به روی کار می آید که تطبیق می کند با همین رژیم فعلی، و بعد جنگ قبیله ای رخ می دهد، و یمنی ها قدرت را به دست می گیرند و اهل نجد که وهابیت اصلی در آن زمان در آنجا هستند از عربستان فرار می کنند. قسمتی شان می روند به سوریه، و قسمتی از آنها نیز می روند به اروپا.
حتی شیوخ وهابی به بنده زنگ زدند که آیا شما واقعا گفته اید تا ده سال دیگر وهابیت در عربستان از بین خواهد رفت؟ بنده گفتم بله یقین دارم، و حالا شما کجا می خواهید بروید؟ سوریه یا اروپا؟
این ده سال بر چه اساسی است؟
بر اساس عمر عبدالله که بیشتر از ده سال عمر نمی کند.
تحلیل تان در خصوص حرکت قبیح وهابی ها و ربودن پیکر حجر ابن عدی و آتش زدن مرقد جعفر طیار را بفرمائید.
این وهابی ها دشمنان سر سخت مشاهد ائمه و پیروان ائمه هستند. به گمان بنده نبش قبر حجر ابن عدی توسط وهابی ها به درخواست اسرائیل بوده است. اینها هماهنگ هستند با اسرائیل.
چرا اسرائیل چنین چیزی می خواهد؟
نمی دانم. شاید می خواهند ببینید که جنازه سالم است؟ سالم نیست؟ آزمایش کنند از دی ان ای و … . نمی دانم. و الحمدالله نتوانستند جنازه را ببرند. یک متر و نیم کندند ولی پیکر حجر ده متر زیر زمین است. خادم آنجا گفت حین کندن، زمین به لرزه افتاد و موفق نشدند که قبر را تا رسیدن به پیکر نبش کنند.
جعفر طیار چه؟
به هیچ عنوان به قبر جعفر طیار آسیبی نرسیده است. نزدیکی های مرقد جعفر طیار مسجدی است متعلق به شیعیان اسماعیلی بحراء که آن مسجد را آتش زده اند.
مرحوم شیخ طوسی از ابوحمزه ثمالی رحمة الله نقل می کند :امام سجاد علیه السلام را دیدم که نماز می خواند. پس عبای آن حضرت افتاد . حضرت عبا را برنداشت تا از نماز غافل شد .از ایشان در مورد علت آن پرسیدم ، فرمود:وای بر تو آیا می دانی در حضور چه کسی بودم ؟ همانا از بنده قبول نمی شود نمازی ، مگر آن چه را در آن توجه قلب داشته است.
سپس ابوحمزه ثمالی رحمة الله می پرسد: فدایت شوم ، پس ما هلاک شدیم ! حضرت فرمود:
هرگز ،همانا خداوند با نافله ها نماز مومنین را تمام می فرماید.
التهذیب ، ج۲، ص۳۴۱
بِسْمِ اللَّهِالرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
اَلْحَمْدُ للَّهِِ الَّذي اَذْهَبَ اللَّيْلَ مُظْلِماً بِقُدْرَتِهِ وَ جآءَ بِالنَّهارُ مُبْصِراً بِرَحْمَتِهِ وَكَسانيضِيآئَهُ وَ اَ نَا في نِعْمَتِهِ اَللّهُمَّ فَكَما اَبْقَيْتَني لَهُ فَاَبْقِني لِأَمْثالِهِ وَ صَلِّ عَلَي النَّبِيِمُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ لا تَفْجَعْني فيهِ وَ في غَيْرِهِ مِنَ اللَّيالي وَ الْأَيَّامِ بِارْتِكابِ الْمَحارِمِوَ اكْتِسابِ الْمَأثِمِوَ ارْزُقْني خَيْرَهُ وَ خَيْرَ ما فيهِ وَخَيْرَ ما بَعْدَهُ وَ اصْرِفْ عَنّي شَرَّهُوَ شَرَّ ما فيهِ وَ شَرَّما بَعْدَهُ اَللّهُمَّ اِنّي بِذِمَّةِ الْإِسْلامِ اَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ وَ بِحُرْمَةِ الْقُرْآنِاَعْتَمِدُ عَلَيْكَ وَ بِمُحَمَّدٍ الْمُصْطَفي صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَسْتَشْفِعُ لَدَيْكَ فَاعْرِفِاللّهُمَّ ذِمَّتِيَ الَّتي رَجَوْتُ بِها قَضآءَ حاجَتي يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ اَللّهُمَّ اقْضِ ليفِيالْخَميسِ خَمْساً لا يَتَّسِعُ لَها اِلاَّ كَرَمُكَ وَ لا يُطيقُها اِلاَّ نِعَمُكَ سَلامَةً اَقْوي بِها عَلي طاعَتِكَ وَعِبادَةً اَسْتَحِقُّ بِها جَزيلَ مَثُوبَتِكَ وَ سَعَةً فِيالْحالِ مِنَ الرِّزْقِالْحَلالِ وَ اَنْ تُؤْمِنَني في مَواقِفِ الْخَوْفِ بِاَمْنِكَ وَ تَجْعَلَني مِنْ طَوارِقِ الْهُمُومِوَالْغُمُومِ في حِصْنِكَ وَصَلِّ عَلي مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْ تَوَسُّلي بِهِ شافِعاً يَوْمَالْقِيمَةِ نافِعاً اِنَّكَ اَنْتَ اَرْحَمُ الرَّاحِمينَ!
سپاس از آنِ خدايي است كه شب تار را به قدرت خود بُرد و روزروشن را به رحمت خود آورد، بار خدايا! چنان كه مرا براي اين روززنده گذاشتي، براي مثل اين روز زنده گذار، و رحمت فرست برپيامبر، محمّد و خاندانش، و داغدارم مكن در اين روز و ديگر شبهاو روزها به ارتكاب حرامها و اكتساب گناهان، و روزيام كن خيرش را و خير آنچه در آن است و خير پس از آن را و بگردان از من شرّ آن، وشرّ آنچه در آن است، و شرّ بعد از آن را. خدايا! به عهد و رشته اسلام تو توسّل ميجويم، و به حرمت قرآن، برتو اعتماد ميكنم، و به محمّد مصطفي - كه درود خدا بر او وخاندانشباد - نزد تو شفاعت ميخواهم. به حساب آور خدايا، تعهّدي را كهبدان اميدوار برآوردن حاجتم هستم اي مهربانترينِ مهربانان! خدايا!برآور برايم در اين روز پنجشنبه، پنج حاجت كه جز كرمت وسعت آنرا ندارد، و جز نعمتت بر آن توانا نيست: سلامتي كه مرا نيروي طاعتدهد، و عبادتي كه شايسته مزد فراوانم كند، و گشايشي در زندگيام باروزي حلال، و مرا امنيّت دهي به هنگامِ ترس به امنيّت خود، و ازحوادث پُر غم واندوه در دژ خويشم درآوري؛ ورحمت فرست برمحمد و خاندانش و توسّلم را به او، شفيعم ساز در روز قيامتسودبخش؛ زيرا تويي كه مهربانترينِ مهرباناني.
زيارت امام حسن عسكري (ع)
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَلِيَّ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللَّهِ وَخالِصَتَهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يااِمامَ الْمُؤْمِنينَ وَوارِثَ الْمُرْسَلينَ وَحُجَّةَ رَبِّ الْعالَمينَ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْكَ وَعَليآلِ بَيْتِكَالطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ يا مَوْلايَ يا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ اَنَا مَوْليً لَكَوَلِالِ بَيْتِكَ وَهذا يَوْمُكَ وَهُوَ يَوْمُ الْخَميسِ وَاَنَا ضَيْفُكَ فيهِ وَمُسْتَجيرٌ بِكَ فيهِفَاَحْسِنْ ضِيافَتي وَاِجارَتي بِحَقِّ آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبينَ الطَّاهِرينَ.
درود بر تو اي وليّ خدا! درود بر تو اي حجّت خدا و حجّت او! درودبر تو اي امام مؤمنان و وارث رسولان و حجت پروردگارجهانيان!رحمت فرستد خدا بر تو و بر خاندان پاك و پاكيزهات! ايسرورم، اي ابا محمّد حسن بن علي! من وابسته تو و خاندان توام، واين روز توست كه روز پنج شنبه است، و من مهمان توام، و اين روز توست كه روز پنجشنبه است، و من مهمان توام در آن و پناهنده بهتوام. خوب پذيريام كن، و پناهم دِه به حقّ خاندان پاك و پاكيزهات!
تسبيح مخصوص روز پنجشنبه:
بِسْمِ اللَّهِالرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ الَّذِياَلْواسِعُ الَّذي لَايَضِيقُ الْبَصِيرُ الَّذِي لَايَضِلُّ النُّورُ الَّذِي لَايَخْمُدُ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ الَّذِي لَايَمُوتُ، الْقَيُّومُ الَّذِي لَايَهْنُ، الصَّمَدُ الَّذِي لَايَطْعَمُ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَعْظَمَ شَأْنَكَ وَأَعَزَّ وَأَعْلَي مَكَانَكَ، وَأَشْمَخَ مُلْكَكَ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَبَرَّكَ وَأَرْحَمَكَ الَّذِيَلَّذِي وَأَعَْمَكَ وَأَعَْلَمَكَ وَأَسْمَحَكَ وَأَجَلَّكَ وَأَكَْمَكَ وَأعَزَّكَ وَأَعْلَاكَ وَأَقْوَاكَ وَأَسْمَعَكَ وَأَبْصَرَكَ. سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَكْرَمَ عَفْوَكَ وَأَعْظَمَ تَجَاوُزَكَ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَوْسَعَ رَحْمَتَكَ وَأَكْثَرَ فَضْلَكَ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَنْعَمَ الآءَكَ وَأَسْبَغَ نَعْمآءَكَ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَفْضَلَ ثَوَابَكَ وَأَجْزَلَ عَطَآءَكَ، سُبْحانَكَ لَا الهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَوْسَعَ حُجَّتَكَ وَأَوْضَحَ بُرْهَانَكَ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَشَدَّ أَخْذَكَ وَأَوْجَعَ عِقَابِكَ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَا أَشَدَّ مَكْرَكَ وَأَمْنَنَ كَيْدَكَ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ تُسَبِّحُ لَكَ السَّمواتُ الْسَّبْعُ وَالأَرَضُونَ الْسَّبْعُ. سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ الْقَرِيبُ فِي عُلُوِّكَ الْمُتَعَالِي فِي دُنُوِّكَ الْمُتَدَانِي دُونَ كُلِّ شَيْءٍ مِنْ خَلاقِكَ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ الْقَرِيبُ قَبْلَ كُلِّ شَيْءٍ وَالدَّآئِمِ مَعَ كُلِّ شَيْءٍ وَالْباقِي بَعْدَ فَنَآءِ كُلِّ شَيْءٍ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ تَصَاغَرَ كُلُّ شَيْءٍ لِجَبَرُوتِكَ وَذَلِّ كُلُّ شَيْءٍ لِعِزَّتِكَ وَخَضَعَ كُلُّ شَيْءٍ لِمُلْكِكَ وَاسْتَسْلَمَ كُلُّ شَيْءٍ لِقُدْرَتِكَ وَانْقَادَ كُلُّ شَيْءٍ لِسُلْطانِكَ. سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ مَلَكْتَ الْمُلُوكِ بِعَظَمَتِكَ وَقَهَرْتَ الْجَبَابِرَةَ بِقُدْرَتِكَ وَذَلَّلْتَ الْعُظَمَآءَ بِعِزِتَّكَ، وَسُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ تَسْبِيحاً يَفْضُلُ عَلي تَسْبِيحِ الْمُسَبِّحِينَ كُلِّهِمْ مِنْ أَوَّلا الدَّهْرِ ِالي اخِرَةِ، وَمِلْءَ السَّمَواتِ وَالْأَرَضِينَ وَمِلْ مَا خَلَقْتَ وَمِلْءَ مَا قَدَّرْتَ سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ تُسَبِّحُ لَكَ السَّمَواتُ بِأَقْطَارِهَا وَالشَّمْسُ فِي مَجَارِيَها وَالْقَمَرُ مَنَازِلِهِ وَالنَّجُومُ فِي سَيَرانِهَا وَالْفَلَكُ فِي مَعَارِجِهِ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ الَّا أَنْتَ يُسَّبِحُ لَكَ النَّهارُ بِضَوْئِهِ، وَاللَّيْلُ بِدُجَاهُ وَالنُّورُ بِشُعَاعِهِ وَالظُّلْمَةُ بِغُمُوضِهَا، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ تُسَبِّحُ لَكَ الرِّيَاحُ فِي مَهَبِّهَا وَالسِّحَآبُ بِأَمْطَارِهَا وَالْبَرْقُ بِأَخْطَافِهِ وَالرَّعْدُ بِإِرْزَامِهِ، سُبْحانَكَ لَا ِالهَ ِالَّا أَنْتَ تُسَبِّحُ لَكَ الأَرْضُ بِأَقْوَآتِهَا، وَالْجِبَالُ بِأَطْوَادِهَا وَالْأَشْجَارُ بِأَوْرَاقِهَا وَالْمَرَاعِي فِي مَنَابِتِهَا، سُبْحانَكَ وَبِحَمْدِكَ لَإِالهَ ِالَّا أَنْتَ وَحْدَكَ لَا شَرِيكَ لَكَ، عَدَدَمَا سَبَّكَ مِنْ شَيْءٍ وَكَمَا تُحِبُّ يَا رَبِّ أَنْتُحْمَدَ وَكَمَا يَنْبَغِي لِعَضَمَتِكَ وَكِبْرِيَآئِكَ وَعِزَّكَ وَقُوِتَّكَ وَقُدْرَتِكَ، وَصَلَّي اللَّهُ عَلي رَسُولِه مُحَمَّدٍ خَاتِمِ النَّبِيِّنَ وَالِهِ أَجْمَعِينَ.
در نصوص دینی ما موارد بسیاری در باب تلاوت قرآن وارد شده است و از این امر ستایش گردیده و از آن به نیکی یاد برده شده است از جمله آیه کریمه قران که میفرماید ورتل القرآن ترتیلا (قرآن را تلاوت کنید با ترتیل).
و یا در کلام حضرت ختمی مرتبه (ص) : خیرُکم من تعلّم القرآن و علّمه. (بهترین شما کسی است که قرآن را فرا گیرد و به دیگران بیاموزد).
اما در میان خیل کثیر این اخبار وارده، روایتی از نبی مکرم اسلام دیده میشود که جای تأمل دارد:
رُبَّ تالَ القرآن و القرآنُ یَلعنُه.
(ای بسا تلاوت کننده قرآنی که قرآن او را لعنت میکند)
برای آنکه اندکی به ساحت مقدس این حدیث شریف نزدیک شویم و با معنی و منظور گویندهاش کمی آشنا شده و همچنین از درک آن به اغراض سایر احادیث وارد شده در مورد تلاوت این کتاب آسمانی نیزپی ببریم باید چند کلمه را مورد برسی قرار دهیم تا از این دنیای ظاهر واژگان عبور کرده و به عالَم باطنِ معانیِ ایشان گام نهیم تا شاید الطافِ حیِ علیم شامل حالمان گردد و اندکی از آن بهره گیریم.
آنچه در ابتدا مهم است که مورد اشاره قرار گیرد نگاه به واژه لعن است. کلمه ای که در متون دینی ما بسیار مورد استفاده قرار گرفته و جایگاه ویژه ای در بیان سقوط و هبوط، دارا است.
لعن در لغت عرب به معنی دور کردن است چنانچه در اساس البلاغه (علامه زمخشری) که از کتب معتبر لغوی است آمده : لعنه أهله: طردوه وأبعدوه، وهو لعین طرید؛ و قد لعن الله إبلیس: طرده من الجنة وأبعده من جوار الملائکة، ولعنت. الکلب والذئب: طردتهما.
بنابراین اگر در جایی ذکر شده است که مثلاً فلان شخص ویا فلان شِی مورد لعن است به این معنی است که مورد طرد و دوری-ابعاد- از آن جایگاه قرار گرفته است-البته این معنی برای کلمه لعن معنی عام آن است.
با توجه به این توضیحات، در حدیث فوق، قرآن کریم تلاوت کننده خود را از خود دور میکند!
اما چرا؟ کدام قرآن؟ کدام تالی را از خود میراند؟
ابتدا باید دید که قرآن چیست؟ آیا اِطلاق قرآن به عنوان کتاب آسمانی بر چند سطرِ سیاهِ مندرج بر روی کاغذِ سپید، بیانِ کامل و تمامی است؟
پاسخ این سؤال را باید از خود قرآن جستجو نمود در چند جا در این کتاب شریف و بی بدیل آمده است که حم ﴿۱﴾ وَالْکِتَابِ الْمُبِینِ ﴿۲﴾ إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِیًّا لَّعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۳﴾ وَإِنَّهُ فِی أُمِّ الْکِتَابِ لَدَیْنَا لَعَلِیٌّ حَکِیمٌ ﴿۴﴾ از صفات قرآن یکی علی حکیم است. این علو و حکمت که از صفات ذاتی قرآن میباشد را نمیتوان به ظاهر چند لفظ نسبت داد بلکه آنرا باید در باطنِ الفاظ و باز در باطنِ کلمات جستجو نمود.
اگر قرآن علیِ حکیم است و اگر علو و حکمت در ظاهرِ کلمه ای خلاصه نمیشود، پس مقامِ حقیقیِ قرآن جایی وَرایِ این ظاهرِ واژگانیِ آن است.
و باز اگر مقام و مکانت قرآن در وَرایِ ظاهرِ آن است، حریمِ قرآن امری بالاتر از محدودهٔ ظاهرِ نصِ آن بوده و احترام- که عبارت است از نگه داشتن حریمِ هر چیز- به قرآن، احترام به حریم حقیقی آن بوده و اگر مراجعه کننده ای به این کتاب این حریم را حفظ نکند در همان حال که با قرآن مواجه است –در هنگام تلاوت- از او دور میگردد چرا که آن حریم را حفظ نکرده است و صاحب آن حریم که خود ذات زنده قرآن است او را از خود میراند و این همان لعنی است که از قرآن به خواننده او میرسد.
و باید دانست که نگه داشتن حریمِ هرشی، فرعِ بر شناخت آن شی و به تَبَع آن حریمِ آن شی است پس حفظ حریم قرآن، فرعِ بر شناختِ حریمِ حقیقیِ آن است که همان جایگاه بلندِ علیِ حکیم است. بنابراین قرآن لعن میکند –از خود دور میسازد- تلاوت کنندگان جاهل را.
وَکَذَٰلِکَ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ رُوحًا مِّنْ أَمْرِنَا ۚ مَا کُنتَ تَدْرِی مَا الْکِتَابُ وَلَا الْإِیمَانُ وَلَـٰکِن جَعَلْنَاهُ نُورًا نَّهْدِی بِهِ مَن نَّشَاءُ مِنْ عِبَادِنَا وَإِنَّکَ لَتَهْدِی إِلَیٰ صِرَاطٍ مُّسْتَقِیمٍ ﴿۵۲﴾ صِرَاطِ اللَّـهِ الَّذِی لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ أَلَا إِلَی اللَّـهِ تَصِیرُ الْأُمُورُ.
به گزارش روابط عمومی مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران استان کردستان حجت الاسلام و المسلمین محمد صالحی مدیر حوزه های علمیه خواهران استان کردستان دراجلاس مدیران استانی حوزه های علمیه خواهران حضور یافتند.
در این اجلاس که روز چهار شنبه 12 تیر ماه در شهر مقدس قم برگزار گردید، حجت الاسلام و المسلمین جمشیدی مدیر حوزه های علمیه خواهران با بیان اینکه همراهی مدیران استانی حوزه های علمیه خواهران برای موسسین قابل توجه است، اضافه کرد: با ائمه جمعه تعامل داشته باشید و از اینکه ائمه جمعه به عنوان موسس،سرپرستی حوزه های علمیه خواهران را بر عهده بگیرند استقبال کنید.
حجت الاسلام و المسلمین صالحی خاطر نشان کرد: دراین جلسه جناب آقای عبداللهی معاون اداری مالی مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران در سخنان خود خواستار حضور فعال مدیران حوزه های علمیه خواهران در کار گروه های فرهنگ و هنر استانی شدند و افزودند که مدیران حوزه های علمیه خواهران باید به عنصری فعال در تصمیم گیری های فرهنگی استان ها تبدیل شوند.
به گزارش معاونت آموزش حوزه های علمیه خواهران استان کردستان آزمون نیم سال دوم سال تحصیلی 92-91 به حول و قوه الهی در مدارس علمیه خواهران استان کردستان به اتمام رسید.
طلاب جهت دریافت نتایج آزمون های خود می توانند به مدارس مربوطه مراجعه نمایند.



به همت معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه ومدرسه علمیه حضرت زینب(س)سریش آباد جلسه پرسش و پاسخ با همکاری دو مدرسه قروه با موضوع ادیان و مذاهب با سخنرانی دکتر فریدونی در مدرسه علمیه الزهراء (س) قروه برگزار گردید.
در این جلسه دکتر فریدونی جلسه را با موضوع امامت امام عصر(عج) آغاز نمودند و بیان داشتند: طبق گفته مهندس اسپانیایی که شیعه شدند امام مهدی(عج) امروز حاضر و زنده است و ما موظفیم ایشان را یاری کنیم، حال یاری ما این است که دینش را یاری کنیم که هم اکنون بسیار مورد تهاجم قرار گرفته است و ثمره این تهاجم به وجود آمدن ادیان و مذاهب دیگری شده است.
راههای یاری امام عصر (عج) و دین مبین اسلام ابتداء توجه به مبانی اعتقادی دین و قبول آن با دلیل و منطق صحیح و دفاع از آن با برهان قوی در برابر هجمۀ شبهات می باشد.
که اگر افراد با مبانی صحیح اسلام آشنا شوند می توانند دیگران را هم با استدلالهای صحیح به راه راست هدایت کنند و رسیدن به استدلاها و منطق صحیح مطالعه لازم دارد.
سپس در ادامه جلسه بصورت پرسش وپاسخ بین طلاب وایشان بودکه طبق سوال طلاب که چرا حکومت اسلامی ایران علیه تبلیغ های فرقه بابیت و بهائیت که در برخی از شهرهای کشور بسیار فعالیت می کنند اقدامی نمی کند مثلاًَ دستگیر نمیکند؟
استاد با پاسخ اینکه با اقدام حکومت آنان چهره مظلومانه گرفته و خشونت اسلام را مطرح می کنند و علیه حکومت با بیگانگان متعهد می شوندرا بیان کردند ونیز افزودند پس اینجا وظیفه مبلغین است که اسلام صحیح را به مردم بشناسانند تا مردم به این فرقه ها گرایش پیدا نکنند.

و سوال دیگر طلاب درباره علی اللهی چه نوع فرقه ای می باشد ؟ که استاد با بیان اینکه این فرقه قائل به حلول روح الهی در حضرت علی(ع) هستند می باشند، پاسخ گفت.
سواال دیگر طلاب که مگر همه ادیان ها برای هدایت بشر نیستند پس انحراف از دین بجز سوء اختیار انسان آیا متوجه چیز دیگری هم است؟ و پاسخ استاد به اینکه انحراف فقط به عدم علم و آگاهی افراد از دین اصیل اسلام برمی گردد می باشد و نیز اشاره به نحوه رفتار مبلغین هم کردند که نوع رفتار و عملکرد یک مبلغ مذهبی در معرفی صحیح اسلام بسیار موثر می باشد که اگر خدای نکرده عمل سوء ایشان افراد را از اسلام زده می کند.
سوال دیگر درباره فرقه شیطان پرستی بود که چرا شیطان می پرستند؟
استاد با بیان اینکه این افراد با این تفکر که برای اینکه شیطان از ما راضی باشد و برما اذیت نکند پس باید او را بپرستیم چرا که شیطان هست و راه گریزی از آن نیست و اگر او را نپرستیم او به ما در زندگی اذیت می کند، پاسخ دادند.
سوال دیگر طلاب درباره صوفیان شیخ عباسی در قروه بود که کارهای عجیب انجام می دهند و به شیخ عباس اعتقاد دارند؟
استادبا پاسخ اینکه انسان دارای دو بعد روحی و مادی می باشد و هر شخصی بر بعد مادی بدنش ریاضت بکشد می تواند برخی کارها را انجام دهد که دیگران نمی توانندآن کارها را انجام بدهند و از این مورد در شهرهای دیگر هم اشاره کرد .
سوال پایانی طلاب در ررابطه با علت رویکرد زنان به فمینیسم بود که با پاسخ استاد مبنی بر برخی سوء رفتارهای مردان نسبت به زنان اسست که به جهت خروج از حس بردگی در برابر مردان به فمینیسم روی می آورند.
واستاد با ذکر صلواتی بر محمد وآل محمدجلسه را بعداز 90دقیه به پایان رساندند.
66 سال فرصت مناسبي است براي رسيدن به جايي كه شهيد شيخ حسن شحاته رسيد. كسي كه فراگيري قرآن را از هنگام بودن در رحم مادر آغاز كرده بود و ايراد خطبه نماز جمعه را پيش از پانزده سالگي. كسي كه سياهپوشيدن و عزاداري براي سيدالشهدا(عليه اسلام) را زماني آغاز كرده بود كه بيشتر مردم در روز عاشورا جشن ميگرفتند و حتي شيريني مخصوص اين روز را توزيع ميكردند. كسي كه اگرچه در ابتدا حنفي بود اما محبتش به اهل بيت باعث شد تا رواي صادقهاي از پيامبر اكرم(صلوات الله عليه) او را شيعه كند. و حالا بايد گفت كسي كه روز نيمه شعبان امسال توسط تكفيريها به شهادت رسيد؛ شهيد شيخ حسن شحاته!

فراگيري قرآن قبل از تولد!
شيخ حسن شحاته در سال 1946 ميلادي در خانوادهاي حنفي مذهب به دنيا آمد. پدرش اگرچه حنفي مذهب اما دوستدار اهل بيت بود.
خودش درباره دوران كودكي ميگويد:
«پدرم آموزش قرآن را از هنگامي که در شکم مادرم بودم، آغاز کرد که این موضوع را خودش به من گفته بود. پس از پایان دوره شیرخوارگی و گرفتن از شیر یعنی در سن دو سالگی، مرا به مکتبخانه بردند تا قرآن را فرابگيرم»
خواندن خطبه نماز جمعه در نوجواني، اجراي برنامههاي ديني در راديو و تلويزيون مصر، حضور در ارتش مصر و ارشاد سربازان كه به مسلمان شدن تعدادي از مسيحيان نيز انجاميد، اقامه نماز جماعت در مسجدي در برابر سفارت رژيم صهيونيستي و استادي در الازهر و تاليفات گوناگون برخي از فعاليتهاي وي است. وي اگرچه بعنوان استادي سني مذهب در الازهر تذريس ميكرد اما هم دورهاي ها و شاگردانش چون شيخ طنطاوي ختما يادشان هست كه او از همان موقع هم ميگفت: «هرچه دلتان میخواهد بگویید، اما بدانيد که پیامبر(صليالله عليه وآله) و اميرالمؤمنين علي و فاطمهٔ زهرا و حسنین (علیهمالسلام) شجره واحدی هستند که شاخهها و میوههای آن یکی است.»
اميرالمومنين(عليه اسلام) نميگذاشت بيفتم
اما زندگي وي بعد از گرويدن رسمي به تشيع رنگ و بوي ديگري گرفت. مخصوصا كه او محبوبيت زيادي داشت و حالا حتما اين شيعه شدن بر عموم مردم خاصه علاقه مندانش تاثير فراواني ميگذاشت. اماجراي شيعه شدن او هم خواندن دارد. ماجرايي كه در حوالي سالهاي 1994 تا 1996 ميلادي اتفاق افتاده است:
«پیامبر(ص) را بر بلندای کوهی دیدم که اميرالمؤمنين(ع) از راه رسیدند و با یکدیگر به زبانی که آن را میفهمیدم، به سخن گفتن پرداختند. سپس پیامبر اميرالمؤمنين(ع) را برای کاری اعزام کردند و با دست چپ خود به من اشاره کردند که به دنبال ایشان حرکت کنم؛ دنبال آن حضرت به راه افتادم و از قامت مبارکشان، تنها گردن ایشان را میدیدم که در اوج زیبایی بود و من پشت سر ایشان از کوهها سرازیر میشدم و هرگاه که میخواستم بر زمین بیفتم، ایشان با حرکت و اشاره دست مبارکشان مانع از افتادن من بر زمین میشدند. از خواب که بیدار شدم، دریافتم که باید تا ابد به حق و حقیقت ایمان بیاورم و در وراي امیرالمؤمنین حرکت کنم و فهميدم که در معرض مشکلات بسیاری قرار خواهم گرفت اما با این حال به ولایت ایشان وفادار خواهم ماند.»
در خواب ديده بود كه زمين ميخورد و خودش هم تعبيرش را ميدانست؛ مشكلاتي در پيش رو بود كه بازداشت توسط حكومت مصر يكي از آنها بود. زنداني شدن به جرم «اعلام ولایت و وفادارای به امام علی عليهالسلام و ترويج دوستداری و وفاداری به آن حضرت»!
مشكلات شروع شده بود اما مولا هم بود
از زندان هم كه آزاد شد محدوديت پشت محدوديت بود كه برايش درست ميكردند. ممنوع الخروجش كردند، از امامت جماعت خلع شد، اجازه نداشت به مصاحبه و گفتوگو با رسانههای دیداری و شنیداری و نوشتاریبپردازد. البته شیخ به علت استقبال گسترده مردمي، همچنان ويژهبرنامهای در تلویزیون مصر داشت که در نخستین برنامه پس از آزادی از زندان، به افشای غافلگيرانه شکنجههايش در زندانهای رژیم مبارک پرداخت و از ماجراي زندگی خود و عواملی که موجب توسل و تمسک وی به ثقلين یعنی كتاب خدا و عترت پیامبرش شد، سخن راند و این مصادف با ايام حزنانگيز محرمالحرام بود.
مشكلات شروع شده بود اما همانطور كه در خواب ديده بود، هر بار به مدد اميرالمومنين(عليه السلام) از پس آنها بر ميآمد.

يك تنه لباس سياه به تن كرد
وهابيت كاري كرده بود كه عاشورا شده بود روز جشن و شادي مردم. لباس نو ميپوشيدند، جشن ميگرفتند و حتي شيريني مخصوصي به نام «شيريني عاشورا» ميپختند و پخش ميكردند. ديدن اينها براي شيخ حسن دردآور بود:
«فریاد زیادم: “مردم! چگونه میتوانید در چنین روزی جشن بگیرید و خوشحال باشید در حالي که در چنين روزی، فرزند پیامبر(ص) و نور دیدگانش را به قتل رساندند؟” و خود شروع به برگزاری مجالس عزاداری برای امام حسين(ع) کردم. من به همراه دوستانم، روزهای محرم مراسمی به یاد آن امام بزرگ برگزار و ذکر مصبیت گرفتيم و تمام طول شب گریه میکردیم و لباسهای سیاه میپوشیدیم و چون در کنار مقام و بارگاه مطهر آن حضرت یعنی “مسجد الإمام الحسين"(ع) بوديم رژیم ترسید که ملت مصر علیه آنها بشورد و اين شد که آن مصائب و بلاها را بر سر من آوردند.»
حيف بود اگر شهيد نميشد
حيف بود اگر اين زندگي به شهادت ختم نميشد. در يكي از خانههاي روستاي «ابومسلم» در منطقه «ابوالنمرس» در استان «الجیزة» مجلس جشن برپا كرده بودند براي نيمه شعبان. مردم روستا چند هفتهاي بود كه تحت شديدترين تبليغات ضد شيعي بودند. شايد به همين خاطر هم بود كه شيخ حسن شحاته به اين مجلس رفته بود. مردم كه از جشن و حضور ميهمانان مطلع ميشوند به خانه حمله ميكنند. از پرتاب كوكتل مولوتوف شروع ميكنند و به پتك و كلنگ ميرسند؛ ديوارها را خراب ميكنند، شيخ و همراهانش را بيرون ميكشند و آنقدر ميزنندشان تا به شهادت ميرسند. بعد از شهادت هم پيكرهاي آنها را روي زمين كشيدند. اينها را دو نفر از شاهدان ماجرا تعريف كردهاند.
شيخ حسن شحاته، يكي از برادرانش و دو نفر ديگر چهار شهيد اين ماجرا بودند. حيف بود اين زندگي به چيزي جز شهادت ختم شود.
روز گذشته پيكر مرحوم حاجعلی اصغر نجفی رستگار پدر سردار شهید کاظم نجفی رستگار فرمانده لشکر 10 حضرت سیدالشهداء (ع) تشييع و به خاك سپرده شد.

مرحوم نجفي رستگار كه خود از رزمندگان دفاع مقدس بود، در شهرري زندگي ميكرد و همه او و خانوادهاش را به انقلابي بودن ميشناختند.
محدثه نجفی رستگار فرزند شهید حاج كاظم رستگار درباره او میگوید: “زمانی که 40 روز از تولدم میگذشت، پدرم به شهادت رسید؛ پدربزرگم را «بابا» صدا میزدم؛ ایشان خیلی صبور بودند و این صبر را به من منتقل کردند؛ حضورشان قوت قلبی برای ما بود؛ ایشان با محبتهای خود جای پدرم را پر میکردند؛ لذا من هم توانستم دوری از پدرم را با افتخار تحمل کنم. خصوصیات بارز پدربزرگم، گذشت و ایثار او بود؛ چرا که ایشان به خاطر اسلام گذشت کردند و با فرزندش وارد صحنههای نبرد شدند؛ پدربزرگم، پدرم را امانت از سوی خداوند میدانستند که در راه خودش به او بازگردانده شد.”
به همين بهانه فيلم خاطره جالب و شنیدنی که توسط ناصر رستگار برادر شهید کاظم رستگار نقل میشود، به همراه متن آن منتشر ميكنيم.
در اين خاطره، برادر شهيد رستگار ماجراي درخواست مادر اين شهيد بزرگوار كه هنوز هم در قيد حيات هست، را بيان ميكند كه در آن در عالم رويا از فرزندش درخواست ميكند كه بتواند قرآن بخواند.
” مادر من يك كلاس هم سواد ندارد. در عالم خواب برادر شهيدم، شهيد كاظم رستگار را ميبيند كه به مادر ميگويد: مادر جان! من الان در بهشتم چه چيزي ميخواهي كه براي تو از آنجا بياورم؟ مادر به شهيد ميگويد: الان كه در بهشت هستي ميتواني از خدا بخواهي كه من بتوانم قرآن بخوانم. اين خواهران بسيج و خانمهاي جلسهاي ميآيند و من را به جلسه قرآن ميبرند. همه كه قرآن ميخوانند وقتي نوبت به من ميرسد ميگويم كه من سواد ندارم و آنها ميگويند كه اشكال ندارد، خب سوره حمد يا قل هو الله را بخوان. من ديگر خسته شدم و خجالت ميكشم. تا آنجا كه بعضا به اين مجالس به بهانه اينكه حالم مساعد نيست، نميروم. الان كه بهشت هستي مي توني از خدا بخواهي كه من قرآن را ياد بگيرم. شهيد رستگار به مادر ميگويد: بعد از نماز صبح بلند شو قرآن را باز كن انشاالله ميتواني بخواني.”
مادر من بعد از نماز صبح بلند ميشود و هرجاي قرآن را كه باز ميكند، ميخواند.
برادر شهيد كاظم رستگار در گفتوگو با رجانيوز، درباره صحت اين موضوع گفت: هياتي از علماي قم براي تحقيق درباره اين موضوع آمدند و آن را تاييد كردند.
خاطراتي از نقش شهيد رستگار در تقويت حزب الله لبنان
ناصر رستگار با اشاره به نقش شهيد در تقويت جبهه مقاومت اسلامي و حزب الله لبنان در همراهي با حاج احمد متوسليان گفت: وقتي كه شهيد رستگار بعد از 13 سال كه در شرق دجله به شهادت رسيدند رجعت كردند و بدن پاكشان به ميهن برگشت، سيد حسن نصرالله يك هياتي فرستادند و خودشان هم پيام دادند.
وي اظهار داشت: يكي از همين افراد هيات اعزامي از سوي دبير كل حزب الله لبنان ميگفت كه بزرگان حزب الله لبنان تصوير شهيد رستگار را در خانههاي خود نصب كردهاند و به او افتخار ميكنند.

برادر شهيد رستگار با بيان اينكه بيشتر كارهاي اجرايي در لبنان بر دوش شهيد رستگار بود چرا كه حاج احمد به دليل فرمانده بودن نميتوانست زياد از قرارگاه خارج شود، افزود: آموزشهايي كه شهيد رستگار در آنجا داشتند بسيار موثر بود.
حاج حسین الله کرم از فرماندهان دفاع مقدس نيز در سخنانی كه در مراسم تشييع جنازه پيكر پدر شهيد رستگار داشت، گفت: بیشتر فرماندهان لشکر حضرت رسول(ص) و تیپ 10 سیدالشهدا(ع) تهران از بچههای شهرستانی بودند و در این بین، فرماندهانی همچون حاج احمد متوسلیان و حاج کاظم رستگار از برجستهترین فرماندهان به حساب میآمدند که تهرانی بودند.
وی ادامه داد: باید بگویم شهید رستگار مانند این حرم، یعنی حضرت عبدالعظیم حسنی قبله دینی مردم به حساب میآید، او قبله انقلابیگری، فرماندهی نیروهای بسیجی و ولایتمداری بود.
اللهکرم با اشاره به آموزش نیروهای حزبالله در لبنان خاطرنشان کرد: میتوان گفت، سیدحسن نصرالله توسط شهید رستگار به این جایگاه رسید چون نخستین گروهی که حزبالله لبنان را آموزش داد و آنها را به این سطح از آمادگی رساند حاج کاظم رستگارها بودند.
این فرمانده دوران دفاع مقدس با اشاره به دو نکته در رابطه با حاج کاظم رستگار گفت: نکته اول این است که حاج کاظم رستگار چگونگی اطاعت از ولایت فقیه را به ما آموزش میدهد. شهید کاظم رستگار سال 64 طی نامهای که به امام خمینی(ره) نوشت، یادآور شده بود، اینگونه که در تابستان و زمستان بجنگیم باعث میشود عراق تمرکز قوای بیشتری داشته باشد و شکست بخوریم. حضرت امام خمینی (ره) نیز به او فرموده بودند، من وضع موجود را متوجه هستم اما شما باید همچنان بجنگید. شهید رستگار که در آن جایگاه بالای فرماندهی قرار داشت این فرمایش امام را پذیرفت و در جایگاه رزمندگی نیز از فرمانده خود اطاعت کرد.

زندگي نامه سردار رشيد اسلام شهيد حاج كاظم نجفي رستگار
حاج کاظم نجفی رستگار در آغازین روزهای شکوفایی بهار سال 1339 در شهر ری به دنیا آمد و در دامان مادری مهربان و با دسترنج پدری کشاورز تکامل و تربیت یافت. از هفت سالگي، قدم در راه تحصیل علم گذاشت و با وجود سختی های زندگی تا کلاس سوم متوسطه با موفقیت به ادامه تحصیل پرداخت. اما پس از آن از ادامه تحصیل بازماند و وارد مبارزات و فعالیتهای انقلابی شد. او که دوران نوجوانی را با زمزمه های نهضت امام خميني (ره) آغاز كرده بود، در روزهاي نخست پيروزي، با شروع غائله كردستان و تحريكات نيروهاي ضد انقلاب، همراه نيروهاي دكتر چمران راهي كردستان شد و آموزش هاي چريكي را در آنجا فرا گرفت. وي كه تربيت يافته مكتب بزرگاني چون شهيد دكتر چمران و حاج احمد متوسليان بود، پس از بازگشت در پادگان توحيد به عضويت رسمي سپاه پاسداران در آمد و بعد از مدتي به فيروز كوه رفته، كلاس هاي آموزش احكام ديني و مسائل نظامي را براي جوانان و نوجوانان برپا كرد. وي را به عنوان فرمانده يكي از گردانهاي تيپ رسول الله (ص) كه فرمانده آن احمد متوسليان بود، انتخاب كردند و بعد از شش ماه فعاليت، مسوليت واحد عمليات را در پادگان توحيد پذيرفت و تا شروع جنگ در اين سمت باقي ماند.
حاج كاظم در اين زمان طي ماموريتي جهت توانمند سازي نيروهاي حزب الله به عنوان فرمانده گردان به جنوب لبنان اعزام شد و مسوليت تعدادي از عملياتها را بر عهده گرفت. وي در راه آماده سازي شيعيان لبنان از هيچ كوششي فروگذار نكرد. بازگشت او با تشكيل تيپ دوم سپاه تهران مصادف شد كه اين تيپ به نام مبارك « سيدالشهدا (ع)» مزين شد و با جمعي از ياران و دوستانش، فرماندهي عمليات تيپ را عهده دار شد. در مهرماه سال 1361 همسري مومن و پارسا اختيار كرد و چند روز بعد به جبهه رفت. شهيد رستگار كه تمام عمر خود را در جستجوي رستگاري ابدي گذرانده بود، در حين عمليات بدر، روز پنجشنبه 25 اسفند ماه 1363 هنگام اذان ظهر در شرق دجله ( منطقه هور الهويزه) در حال شناسايي منطقه، همراه چند نفر از فرماندهان تيپ سيدالشهدا (ع) به درجه رفيع شهادت نائل آمد و آخرين آرزويش نيز محقق شد.
گويي حاج كاظم فرمانده غريب لشگر سيدالشهدا (ع) به زيارت مولاي كاظمين رفته بود كه پيكر مطهرش بعد از 13 سال همچون سيد و سالار شهيدان، قطعه قطعه به وطن بازگشت.
راز فرماندهي
شهيد رستگار فرمانده لشگر 10 سيدالشهدا(ع) بود و خانواده اش از اين سمت حاجي، هيچ اطلاعي نداشتند. يك روز، برادر او به منطقه آمد تا از او خبري بگيرد. حاج كاظم، قرار بود صحبتي براي نيروها داشته باشد. وقتي از جايگاه اعلام شد:« فرمانده لشگر 10 براي صحبت بيايند»، آقاي رستگار بلند شد و به سمت جايگاه حركت كرد. برادرش از همه جا بي خبر، با دست اشاره ميكرد كه « چرا در ميان جمعيت بلند شدي؟» حتما با خودش گفته بود: « برادرمان بي ملاحظه است و رعايت نظم و انضباط را نمي كند.» حاجي با اشاره جواب داد كه الان مي نشينم. خلاصه صحبت ايشان آغاز شد و تا آخر جلسه، برادرشان متحير مانده بود. حاج كاظم به برادرش سفارش كرد كه جريان فرماندهي او را براي كسي نگويد. اگر چه خانواده اش بالاخره فهميدند.
سخن شهيد
پيام من اين است كه همه سعي كنند زير بار ذلت نروند، اگر مردم جهاد را كنار بگذارند خواه ناخواه به ذلت و خاري كشيده مي شوند. اگر اين جنگ تمام شود باز هم تا ستمگر و ظالم هست، جنگ هم وجود دارد.
جنگ ما زماني تمام مي شود كه ظالمي روي زمين نباشد انشاء الله. امام مهدي (عج) مي آيد و صلح جهاني را برقرار مي كند… « قلب حرم خداوند است، پس در حرم خدا، جز او را ساكن مكن» اگر ما خود را با اين حديث، مطابقت دهيم، بايد بدانيم كه هر كجا كه باشيم پيروز هستيم. اگر يقين داشته باشيم كه قلبمان محضر خداست، مسلما در محضر خدا گناه نمي كنيم و هيچ ترسي در دلمان نمي افتد.

بخشي از وصيت نامه شهيد
ستايش خداي عز و جل را كه مرا از امت محمد (ص) و شيعه علي (ع) قرار داد و سپاس خدايي را كه مرا با آوردن حق، از ظلمت به روشنايي هدايت كرد و از طاغوت نجاتم داد و مرا از كوچكترين خدمت گزاران به اسلام و انقلاب اسلامي قرار داد.
اميدوارم كه خداي متعال، رحمت خود را نصيب بنده گنهكار خود بفرمايد ومرا به آرزوي قلبي خود يعني شهادت في سبيل الله برساند كه (اين را) تنها راه نجات خود ميدانم و آرزوي ديگرم اين است كه اگر خداوند شهادت را نصيب بنده گنهكار خود كرد، دوست دارم با بدني پاره پاره به ديدار الله و ائمه معصومين به خصوص حضرت سيدالشهدا(ع) بروم، من راهم را آگاهانه انتخاب كردم و اگر وقتم را شبانه روز در اختيار اين انقلاب گذاشتم به اين دليل است كه خود را بدهكار انقلاب و اسلام مي دانم و انقلاب اسلامي، بر گردن اين بنده، حق زيادي داشته كه اميدوارم توانسته باشم جزء كوچكي از آن را انجام داده باشم و مورد رضايت خداوند بوده باشم.