مقاله ای با موضوع چرا به نامحرم نگاه نکنیم؟
آن گاه كه مرد به زني نگاه مي كند، و دوباره مي نگرد، اين نگاه دوم بيشتر از هر چيز به كشيدن ماشه ي اسلحه اي مي ماند. به دنبال اين نگاه هورمونهاي جنسيي شليك مي شوند كه تمام جاي جاي بدن را در مي نوردد، اين هورمونهاي جنسي ضربان قلب را تند، رگهاي اصلي را گشاد و رگهاي كوچك و متوسط را تنگ مي كند، و فشار خون را نيز بالا مي برد، به پروستات مي رسد و راه ادرار بسته و در عوض راه مسير آب زندگاني باز مي شود، و يك ماده ي پاك، عطرآگين و پربار جاري مي شود، سپس در تركيب شيميايي خون تغييراتي پديد مي آيد تا روند نزديكي جنسي مراحل تكميلي خود را طي كند و نسل بشر همچنان باقي بماند.
اما هنگامي كه انسان در طول روز چشمش را كنترل نمي كند، چه اتفاقي مي افتد؟
هورمونهاي جنسي در نقاط مختلف بدن از طريق رگهاي خوني به گردش مي افتد،
خداوند بزرگ مي فرمايد :
{ قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذَلِكَ أَزْكَى لَهُمْ }[النور:30]
اي پيامبر به ايما نداران بگو چشمشان را كنترل كنند و شرمگاههاي خود را نيز »
.« نگه دارند، اين براي آن ها بس بهتر و پاكتر است . دانشمندان گفته اند :«ازکی» يعنی «اطهر» پاکتر, همچنين می تواند به معنی سود مند تر و پاكيزه تر باشد؛ اما پاكي يا از نظر پاك شدن از گناه، يا دوري از بيماريها است؛ زيرا «النظرة سهمٌ من سهام إبليسَ مسمومة من تركها من خوف اللهِ جلَّ وعزَّ أثابه الله إيماناً يجد حلاوته في قلبه»(1)
يعني نگاه به نامحرم تيري از تيرهاي زهرآگين شيطان است، هركس از ترس خدا از آن بپرهيزد‘خداوند در پاداش ايماني به او مي دهد كه شيرينيش را در قلبش احساس كند. . در روايت ديگري در حديثي قدسي آمده:«النظرة سهم من مسمومٌ من سهام شيطان من تركها مخافتي أعقبته عليها إيماناً يجدُ حلاوته في قلبه».(2)
يعني نگاه) به نامحرم( تيري زهرآلود از تيرهاي شيطان است، هركس از ترس من از آن دوري كند، به خاطر آن، ايماني به او مي بخشم كه شيرينيش را در دل بچشد. تير هر گاه به بدن فرو رود، زخمي ايجاد مي كند، و چه بسا به يك نقطه ي مشخصي آسيب مي رساند؛ اما اگر زهرآلود باشد، زهر به تمام نقاط بدن سرايت مي كند. پيامبر - درود و سلام خدا بر او باد - چهارده قرن پيش زيان هاي نگاه دوباره به نامحرم را بيان داشته است. پس نگاه مانند وارد آمدن فشار بر ماشه است كه به سبب آن يك سلسله واكنش ها و ترشح هورمونهاي پيچيده ي جنسي شروع مي شود كه تأثيرات زيادي بر تمام اعضا بلكه بر تمام سلولهاي بدن دارد و بدن را براي عمل جنسي آماده مي سازد، تا در روند ادامه ي نسل مأموريت خود را به انجام برساند. تمام اين كنش و واكن شها بايد در يك زمان مشخص صورت مي پذيرد؛ اما اگر رها شدن هورمونها دربدن بدون خالي شدن به درازا بكشد، باعث آسيب ها و خطرهاي دوچنداني براي بدن مي شود. در يك سايت علمي - پژوهشي، تحقيقي پيدا كردم كه بيست سال پيش آغاز شده و به نتايج زير رسيده بود : نخست اين كه اين هورمونها در رگها جريان دارد و در بدن شخصي كه چشمش را از نگاه به نامحرم نگه نمي دارد، به گردش و جريان مي افتد، چه بسا زني دركتابخانه اي كار مي كند، بي حجاب هم باشد، گوشه ي چشمي، عرض هي جاهاي فتنه انگيز بدن و جاي خلوتي هم باشد، صحبت از مسايل جنسي هم پيش مي آيد، مجله اي نيز و … الخ.
پيامبر گرامي كه از سر هوي وهوس سخن نمي راند مسلمانان را از نگاه پشت سرنگاه بر حذر داشته و زنان را از آرايش و عطرزدن هنگام بيرون رفتن از خانه منع فرموده، هم چنان كه از خلوت با اشخاص بيگانه، از دست دادن زن و مرد و از تمرد زن در بستر شوهرش نهي فرموده است. تمام اين نهي كردن ها و هشدار دادن ها به خاطر دوري از بيماريهاي بي شمار و بي پاياني است.
اكنون اندكي به جزئيات بپردازيم : چرا وقتي افعي انسان را مي گزد، گاهي او را از پاي درمي آورد، دليل علمي اين امر آن است كه زهر رگها را تا حد غيرقابل تحملي منبسط مي كند، در نتيجه فشار پايين مي آيد و شخص مي ميرد. امروزه از زهر افعي دارويي بسيار مفيد براي انبساط شاهرگها و مويرگها تهيه مي كنند؛ لذا وقتي مويرگها و شاهرگها بيش از حد انبساط پيدا كند، منجر به مرگ مي شود. پژوهشگر نامبرده نيز اين هورمونها را زهر ناميده؛ انداز ه ي مشخص و محدود از زهر، دوا و اما اندازه اي زياده از حد آن درد است.[ بر اثر گردش اين سمها در بدن]چه روي مي دهد؟ اولين چيزي كه در اثر گردش اين سمها در طول روز مشاهده مي شود، بوي بسيار نامطبوعي از زير بغل و قسمتهايي از بدن است. پس تا زماني كه چشم آزاد و بي قيد گذاشته مي شود، مجله ها، منظره ها و فيلم هايي هم باشد، زناني برهنه ي پوشيده، خلوت با زنان بيگانه، صحبت از اميال جنسي هم در ميان باشد، هورمونها در طول روز همچنان در جريان و گردش خواهد بود، و بر مقدار آن افزوده
مي گردد و همين ادامه ي مدت چرخش و گردش، آن را به سم تبديل مي كند. بنابراين نخستين علايم، پيدا شدن بوي نامطبوع زير بغل و پاها و گشايش روزنه ي غده هاي عرق و چربي در قوزك ها، پاشنه ها و در باسن است. اين خود چندين نوعبيماري بواسير به همراه دارد و گشايش روزنه هاي چربي از طريق گردش هورمونها سبب درآمدن جوشهاي جواني در صورت مي شود. در جريان بودن هورمونهاي جنسي كه چيزي از زهر كم ندارد، و برانگيختن آن تا حد زيادي، سبب ميگرن يا سردرد خفيف مي شود كه پزشكان تا كنون درماني براي آن پيدا نكرده اند.
اما آن چه ترسنا كتر است دردهايي است كه به مفصل ها به ويژ مفصلهاي بزرگ مانند زانو و مفصل ران دست مي دهد. به نظر مي رسد كه اين هورمونها از ميزان لزجي مايع بين استخوانها مي كاهد و اندك اندك سبب خشكيدن اين مايع و سپس به هم ساييدن استخوانها و آن گاه درد مفصل كه غير قابل تحمل است، مي شود.
در جامعه هاي غربي در سنين پايين به خاطر گردش اين سمها در بدن در طول روز، از بيماريهاي اين چنيني بسيار رنج مي برند. دو كارمند سيرك در بريتانيا در سن سي سالگي به دردهاي حاد مفاصل مبتلا شدند، و هيچ دليل قانع كننده اي جز برانگيختن مستمر هورمونهاي جنسي ندارد.
اما در زمينه قلب و رگهاي خوني بايد گفت كه توالي گردش اين هورمونها (يا اين زهرها) سبب پايين آمدن ضربان قلب و كندي گردش خون و خون بستگي احتمالي و گشايش زياد و متوالي سر خرگها مي شود كه نرمي و انعطاف پذيري آن را از بين مي برد، با اين وضع و با تغيير تركيب شيميايي خون، تصلب شرايين پيش مي آيد كه بيشترين بيماري اين دوران است. و اين بيماري در جامعه هاي بي قيد و بند شايع است. علاوه بر آن اين زهرها كه در جاي جاي بدن به گردش مي افتد، باعث گرفتگي چربي مي شود كه اگر در يك جاي مشخصي نفوذ كند موجب نابينايي، راشيتيسم، لنگي، ديوانگي يا بي حافظگي و مانند آن مي شود، و اگر در طول روز در بدن در جريان باشد، سبب لكنت زبان و سختي چرخش زبان در دهان مي شود؛ و نيز باعث پديد آمدن يبوست مي گردد كه خود چيزي حدود پنجاه بيماري از آن ناشي مي شود. پس كسي كه خيره به زيبارويان و زناني كه صبحگاهان و شامگاهان در رفت و آمدند، مي نگرد و سلسل هاي زلفكان مه رويان را مي پايد، مجله ها را مي خواند و در جاهايي كه خدا را خوش نمي آيد، مي نشيند، با تمام اين مشكلات و بيماريها دست به گريبان مي شود. از ديگر آثار منفي استمرار گردش اين سمها، در سنگ صفرا و گاهي ورم زودرس پروستات كه بيش از حد معمول است ديده مي شود، اين نتايج پژوهش يك پزشك در مؤسسه اي علمي در يكي از كشورهاي عربي بود كه من آن را از يك سايت علمي گرفتم؛ اما در حقيقت مصداق اين حديث شريف است:« النظرة سهمٌ من سهام إبليسَ مسمومة من تركها من خوف اللهِ جلَّ وعزَّ أثابه الله إيماناً يجد حلاوته في قلبه» (3)
يعني نگاه به نامحرم تيري از تيرهاي زهرآگين شيطان است، هركس از ترس خدا از آن بپرهيزد‘خداوند در پاداش ايماني به او مي دهد كه شيرينيش را در دلش مي چشد. راهنمايی پيامبر خود سری نيست.
{ وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى* إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى} [النجم:3- 4]
“او از روي هوى و هوس حرف نمي زند؛ بلكه در واقع وحي است كه بر او نازل مي شود”
محال است خداوند چيزي را مشروع بدارد يا چيزي را حرام كند مگر اين كه نتايج گران بهايي در پي داشته باشد كه خوشا به حال هر كه آن را دريافت و بدا به حال آن كه به آن پي نبرد. ما ايمان داران دستورهاي خدا را بدون چشم داشتِ كشف حكمتهاي آن اجرا مي كنيم؛ اما در عوض اگر حكمتها نيز برايمان آشكار شود، ايمانمان به عظمت اين دين افزوني مي يابد.
خداوند بلندمرتبه مي فرمايد :
{لِيَزْدَادُوا إِيمَاناً مَّعَ إِيمَانِهِمْ} [الفتح:4] “تا ايمانشان همچنان رو به فزوني باشد”
و رحمت بر آن كه فرمود :
يا رامياً بسهام اللحظ مجتهداً أنت القتيل بما ترقى فلاتصب
و باعث الطرف يرتاد الشفاءله احبس رسولك لايأتيك باالعطب
اي كسي كه تلاش مي كني با تير مژگان به هدف بزني، با آن چه مي اندازي خود را به كشتن مي دهي و كشته خود تو هستي، بيهوده نزن؛ و اي آن كه چشم به او دوخت هاي و منتظر شفا هستي، چشمت را فرو هل كه درماني برايت نمي آورد.
ــــــــــ
برگرفته از کتاب, شگفتيهاي خداوند در بدن انسان, نويسنده:دكتر محمد راتب نابلسي،برگردان:يدالله پشابادى، امين سليمانى. ناشر: انتشارات حرمين.
نوبت چاپ:1384, چاپ اول.
ــــــــــــ
پی نوشت ها :
(1) حاكم در المستدرك ( 7875 ) از حذيفه اين حديث را روايت كرده، و گفته است :
حديث مستند ودرست است كه مسلم و بخاري آن را نياورده اند. همچنين طبراني در
المعجم الكبير ( 10362 ) از ابن مسعود روايت كرده است.
(2) قضاعي در مسندالشهاب ( 293 ) از ابن عمر روايت كرده است.
(3) سند حديث ذكر شد.