مطالب بسیار جالب درباره ساده زیستی
ساده زیستی و رهایی از دنیا
انقلاب اسلامی شروع حرکتی به سمت خدا بود، از نگاه انقلاب اسلامی هدف تنها خداست، و قدرت و حکومت ابزاری برای سوق دادن مردم به سمت این هدف مقدس است. بر خلاف غرب که نگاهشان به قدرت به عنوان یک هدف است در نگاه اسلامی حکومت هرگز هدف نیست، به همین خاطر حرکت انقلابی مبتنی بر بینش اسلامی با دنیاگروی و اصالت لذت سازگار نیست، و طلبه انقلابی باید این را در عمل نشان دهد. روشن است که اگر کسانی که دم از اسلام زده و از انقلاب حمایت میکنند در عمل وابسته به دنیا نمود کنند علاوه بر این که سخنشان تأثیری بر دیگران نخواهد داشت شاید تأثیری منفی نیز خواهد داشت.
بزرگان حوزه همواره در زهد و رهایی از دنیا پیشرو بودهاند و به خوبی نقش الگو دهی به طلاب جوان را ایفا نمودهاند؛ در سیره مرحوم آیت الله العظمی اراکی(ره) آمده است که پس از مرجعیت، اطرافیان ایشان آن خانه محقری که سالها در آن زندگی میکردند را مختصر تغییری دادند، دو اتاق را یکی کردند و تختی برای ایشان تهیه کردند، ایشان با مشاهده تغییرات گریه کرده و فرمودند: شما میخواهید با این کارها مرا جهنمی کنید.(1) و در سیره مرحوم آیت الله العظمی حاج سید احمد خوانساری آمده است که ایشان تا آخر عمر مستأجر بودند و منزل مسکونی از خود نداشتند. (2)
امام خمینی(ره)
امام خمینی(ره) مجسمه زهد و ساده زیستی بودند، هنوز آن اتاق محقر و آن تخت و چند جلد کتاب و… گویای عظمت این مرد الهی است که هرگز در مسیر انقلاب دل به دنیا نبست. هرگز زندگی ایشان بعد از انقلاب با قبل از انقلاب تغییری نکرد. و همواره ساده زیستی را مراعات میکردند حتی در مورد اموری که به ظاهر به ایشان منسوب بود از جمله حسینیه جماران بود که به شخص ایشان زیاد ارتباط نداشت و هر نوع تغییر در آن به نام امام حسین(ع) تمام میشد. اما امام نگذاشتند در آن تغییری که نشانه تجمل و زیبایی باشد داده شود. حتی آقای جمارانی میخواست آنجا را سفیذ کاری کند، امام گفتند: «اگر میخواهید اینجا بمانم تزئینات نکنید». یک بار هم متوجه شدند که آنجا را میخواهند کاشیکاری کنند، عصبانی شدند و فرمودند: «من از اینجا میروم». (3)
امام خمینی(ره) در عمل ساده زیستی را به طلاب نشان داده و همیشه نسبت به رواج دنیاگرایی در بین مردم خصوصا طلاب ابراز نگرانی میکردند، ایشان در مورد ساده زیستی طلاب و روحانیون فرمودند:
«روحانیون باید ساده زندگی کنند، آن چیزی که روحانیت را پیش برده تا حالا، و حفظ کرده است، این است که ساده زندگی کردهاند. آنها که منشأ آثار بزرگی بودند ساده زندگی کردهاند آنها که در بین مردم موجّه بوده اند که مردم حرف آنها را میشنیدند اینها ساده زندگی کردهاند»(4)
و در جای دیگر میفرمایند:
«این تشریفات باعث می شود که روحانیت شکست بخورد، زندگی صاحب جواهر را با زندگی روحانیون امروز که بسنجیم خود میفهمیم که چه ضربهای بدست خودمان به خودمان میزنیم» (5)
همچنین میفرمایند:
«هر چه بروید به سراغ این که یک قدم بردارید برای این که خانهتان بهتر باشد از معنویتتان به همان مقدار، از ارزشتان به همان مقدار کاسته میشود، ارزش انسان به خانه نیست به باغ نیست اگر ارزش انسان به اینها بود انبیاء باید یک همچین کاری بکنند. ارزش انسان به این نیست که انسان یک هیاهو داشته باشد، یک اتومبیل کذا داشته باشد، یک رفت و آمد زیاد داشته باشد، ارزش روحانیت به آن نیست که یک بساطی داشته باشد.» (6)
آیت الله شهید بهشتی(ره)
شهید بهشتی(ره) شخصیتی بودند که هنوز هم ناشناخته ماندهاند، ایشان در تمام طول عمر مبارکشان هرگز دل به دنیا نبسته، و همواره رضایت خدا را در نظر داشتند؛ یک بار در هامبورگ ایشان خطبه عقد دختر و پسری را خواندند و خانواده داماد 200 مارک خدمتشان دادند، شهید بهشتی(ره) نپذیرفتند و گفتند: این کارها وظیفه من است، آن خانواده بسیار اصرار کردند، ایشان فرمودند: اگر خیلی اصرار دارید پول را به شماره حساب مسجد بریزید تا صرف مخارج جاری آنجا شود و رسیدش را به اینا بفرستید. شهید بهشتی(ره) به هیچ وجه به خاطر روحانی بودنشان از کسی پول نگرفتند. (7)
ایشان در دوران بعد از انقلاب و تصدی مسئولیتهای حساس و مهمی که در شورای انقلاب و مجلس خبرگان و در مسئولیت دیوان عالی کشور و در قوه قضائیه داشتند. ایشان از هیچ یک از این مسئولیتها هیچگاه حقوقی در یافت نکردند و همچنان با همان حقوق آموزش و پرورش زندگی را سپری میکردند.
علیرغم تخریبهای بسیار، ایشان سکوت کرده بودند. چیزی که در جریان تخریب و ترور شخصیتی اتفاق میافتد این است که انسان ناگهان متوجه میشود که جز خدا یار و یاوری ندارد. آقای بهشتی هم از این فرصت برای انقطاع الی الله استفاده زیادی کردند.(8)
آقای حسین مهدیان میگوید: یادم هست یک روز وقت ناهار در شورای عالی قضایی به حضور ایشان رسیدم. هنگامی که ناهار ایشان را آوردند دیدم یک ظرف ماست است و کمی نان و این درست در زمانی بود که همه جا شایع کرده بودند ایشان در کاخ زندگی میکنند و زندگی تملاتی دارند.(9)
آیت الله العظمی بهاءالدینی(ره)
منزل مسکونی آیت الله بهاءالدینی(ره) همان خانه محقر خشتی و گِلی کنار حسینیه بود، ایشان از خود ثروتی به جا نگذاشت و اجازه تعویض و تعمیر منزل خویش را هم نداد و در مقامی بود که هیچ دیدی نسبت به دنیا و زندگی آن از جهت پست و بلندی آن نداشت. بارها میفرمود: ما روی زمین بنشینیم یا روی فرش یا در خانه کوچکی یا خانه بزرگی برای ما فرق نمیکند.(10)
یکی از ارادتمندان ایشان میگفت: روزی خدمت آقا بودم حسینیه روضه بود، چند نفر از آقایان هم خدمت ایشان بودند و همه آنها اتومبیل داشتند. بعد از پایان مجلس آقا رو کرد به من و فرمود: ما را جایی ببر. من فوری بلند شدم و به اصطلاح رفتم و فرغونم ( ماشین وانت) را روشن کردم و جلوی پله حسینیه آوردم؛ آن آقایان هم بلند شدند و ماشینهای مرتب و خوب خود را روشن کردند. آقا عصا به دست از پلهها پایین آمد. نگاهی به ماشینها کرد و نگاهی به وانت قراضه من. فرمود: شماها هم بلند شدید؟ گفتند: آقا بفرمایید ما در خدمت شما هستیم. آقا فرمود: خوشی که در این ماشین به ما میگذرد، در ماشینهای مرتب ما نداریم و نشست توی ماشین وانت. (10)
آری بزرگان دین همواره نقش الگو دهی به طلاب عصر انقلاب را به دوش کشیدهاند و ساده زیستی و بی اعتنایی به دنیا را از لوازم این حرکت برشمرده اند که باید سرلوحه طلاب قرار بگیرد.
البته بدیهی است که هر امر نیکویی در حد اعتدال مطلوب است و نباید ساده زیستی رنگ خرقه پوشی و صوفیگری به خود بگیرد. محدوده ساده زیستی حد مشخصی ندارد و با شرایط هر زمان تغییر میکند و باید به عرف جامعه در اعصار و زمانهای مختلف رجوع نمود.
منابع:
1- سیری در آفاق، حسین حیدری کاشانی، ص127.
2- همان، ص128.
3- مجله یاران، شماره 7، خردادماه 1385، ص36.
4- اسلام مجسم، آیت الله نوری همدانی، ج1، ص564.
5- همان، ص563.
6- همان، ص565.
7- مجله یاران، شماره8، تیرماه 1385، ص66.
8- همان، ص23.
9- همان، ص63.
10- سیری در آفاق، حسین حیدری کاشانی، ص128.
همان، ص121 و 122