مثل جمعه های دیگر
تمام روزهای هفته را به انتظار جمعه می نشینم.جمعه از راه می رسد،صبح،ظهر،غروب، اما باز هم بهار از راه نمی رسد .کی این انتظار پایان می یابد وما کی می توانیم در هوای بهاری نفس بکشیم؟
عاقبت یک روز خورشید محو مشرق می شود وغربی ترین دل ها نیز عاشق می شوند.
جهان پر از نور می شود وعدل وداد بر همه جا حکم فرما می گردد.چه روز خوبی است اما باید به انتظار آن روز بنشینیم وبا گامهای کوچک خود این انتظار را کوتاهتر کنیم.سال های زیادی است که بهار منتظر313پرنده است .ای کاش یکی از این پرنده ها ما بودیم تا زود تر بال می گشودیم به زیارت بهار
دلشوره های بیکران کی پشت کاشی های سبز جمکران رنگ می بازند؟
ما می توانیم کاری کنیم که این همه چشم انتظاری پایان یابد اما هیچ یک به قول خود وفادار نیستیم انگار پای ثانیه ها لنگ می شود وقتی دلمان برای کسی تنگ می شود.
تمام روزهای هفته را به انتظار جمعه می نشینیم .جمعه از راه می رسد
این جمعه هم مثل جمعه های دیگر باید به انتظار جمعه بعدی باشیم.