شب هفتم محرم: یادآور حضرت علی اصغر
در شب هفتم محرم امام حسین علیه السلام با ابن سعد ملاقات و گفتگو کردند. خولی بن یزید اصبحی چون عداوت شدیدی با امام حسین علیه السلام داشت ماجرا را به عبید اللّه بن زیاد گزارش داد و آن ملعون نامه ای برای عمر سعد نوشت و او را از این ملاقات ها بر حذر داشت و دستور منع آب را صادر کرد.
روز هفتم ماه محرّم الحرام:
1- در روز هفتم محرم عمر بن سعد با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد کرده و اجازه نوشیدن آب به آنها نداد.
زمانیکه نامه ابن زیاد بدین مضمون رسید که نگذارید حتی یک قطره آب هم به آنها برسد. عمر بن سعد نیز بدون فاصله “عمرو بن حجاج زبیدی” را با چهار هزار تیرانداز مامور منع آب فرات کرد، که به هیچ وجه آبی به خیمه گاه پسر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برده نشود.
بدین ترتیب در این روز آب را بر اهل بیت سید الشهداء علیه السلام بستند.
2- در این روز مردی به نام “عبداللّه بن حصین ازدی” که از قبیله “بجیله” بود فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند که قطرهای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!
امام علیهالسلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بکش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.
حمید بن مسلم می گوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبداللّه بن حصین آنقدر آب می آشامید تا شکمش بالا می آمد و آن را بالا می آورد و باز فریاد می زد: العطش! باز آب می خورد، ولی سیراب نمی شد. چنین بود تا به هلاکت رسید.
حضرت علی اصغر:
این شب یادآور کوچکترین کودک واقعه کربلا است، شیرخوار دلبندی که جان خود را با بی رحمی لشکریان عمر بن سعد از دست داد
حسین بن علی در روز عاشورا علی اصغر را که از تشنگی بی تاب شده بود به میدان جنگ برد و او را بر دو دستان خود قرار داد و فرمود:
” از یاران و فرزندانم، کسی جز این کودک نماندهاست. نمیبینید که چگونه از تشنگی بی تاب است؟ اگر مرا رحم نمیکنید حداقل به این کودک رحم کنید “
در این حال در بین سپاهیان عمر سعد تشکیک ایجاد شد که ما برای جنگیدن با کودکان نیامدهایم در این حال عمر سعد به حرمله دستور داد که با تیر سه شعبه کودک را بکشد و در این حین که حسین بن علی در حال گفتگو بود تیری از کمان حرمله آمد و گوش تا گوش حلقوم علی اصغر را درید. حسین بن علی خون گلوی او را گرفت و به آسمان پاشید.