سرهنگ در یک نگاه
معمر قذافی در سال 1948 همزمان با استقلال لیبی از ایتالیا در خانوادهای فقیر به دنیا آمد و پس از پایان تحصیلات وارد ارتش این کشور شد.
قذافی در حالی که 27 سال بیشتر نداشت با کودتا علیه شاه “ادریس” و کنار زدن دیگر رقبا به قدرت رسید.
تفکرات سیاسی قذافی التقاطی از پان عربیسم و چپ مارکسیستی بود و بنا بر گفته خودش به شدت از جمال عبدالناصر تاثیر پذیرفته بود.
قذافی نیز مانند دیگر دیکتاتورهای هم عصرش چون حسنی مبارک، صدام حسین، زین العابدین بن علی و علی عبدالله صالح از ماجرای فلسطین به عنوان وسیله ای برای افزایش محبوبیت خود استفاده می کرد.
هرچند وی به شدت منتقد مبارزات گروه هایی چون حماس و حزب الله بود ولی آرزو داشت اتحاد استراتژیک با مصر و سوریه برای آزادی قدس ایجاد کند.
مسیری که سرهنگ قذافی برای دستیابی به اهداف سیاست خارجی کشورش انتخاب کرد در ابتدا استفاده از گروههای تروریستی در اقصی نقاط جهان بود، قذافی بدون دوراندیشی و با استفاده از دلارهای نفتی در اقصی نقاط دنیا علیه منافع غرب عملیاتهای تروریستی انجام می داد، که اوج این عملیاتها بمب گذاری در هواپیما انگلیسی موسوم به پرونده لاکربی بود.
ماجرای لاکربی غرب را به این نتیجه رساند تا فشار زیادی بر قذافی بیاورند و سرانجام قذافی با پذیرش این عملیات مجبور به عقب نشینی در زمینه پرداخت غرامت سنگین به دولت اسکاتلند و تحویل عامل این حمله به اسکاتلندیارد شد.
دومین رویارویی قذافی با غرب در زمینه پرونده هستهای لیبی بود جایی که قذافی با کمک پاکستان و کره شمالی توانسته بود به حدی از توان هسته ای دست پیدا کند که فشار اقتصادی و حملات نظامی آمریکا طرابلس را وادار کرد تا در مقابل فشارها تسلیم شود و تمام تجهیزات هستهای کشورش را سوار بر کشتی به آمریکا تحویل دهد.
پس از این عقب نشینی استراتژیک آمریکا به قذافی در عصر پس از فروپاشی شوروی روی خوش نشان داد و به مرور قذافی به عنوان یکی از تامین کنندگان نفت غرب شناخته شد و غرب نیز به این کشور در حوزه شمال افریقا آزادی عمل بیشتری اعطا کرد.
مهمترین پرونده قذافی در طی سالهای گذشته سرنوشت امام موسی صدر است، قذافی در ماجراجویی دیگر روحانی محبوب لبنانیها را ربود و تمام اسناد درباره این اقدام را انکار کرده و این در حالی است که تلاشتهران برای حل این بحران پیچیده با سرهنگ همچنان ادامه دارد.
سرمایه گذاری های غرب در لیبی و درآمدهای نفتی این کشور منجر به توسعه پایدار در لیبی نشد و این کشور همچنان دچار فقر و مشکلات بود و این درحالی بود که قذافی و فرزندانش میلیونها دلار از این سرمایه را صرف خوشگذرانی و فساد اخلاقی خود در ایتالیا و فرانسه می کردند.
سرانجام خودسوزی بوعزیزی جوان سبزی فروش تونسی آتش به کاخهای کهنه دیکتاتورهای عرب انداخت، پس از سقوط زین العابدین بن علی رئیس مخلوع تونس و حسنی مبارک همتای مصری ای جوانان لیبی با عنوان “جوانان 17 فوریه” به خروش آمدند اما واکنش قذافی مانند تمام ژست ها و اطوارهایش خاص بود.
آقای خاص این بار جواب مردم را در خیابان با جنگنده بمب افکن داد و افکار عمومی جهان را با علامت سوال بزرگی درباره سلامت روانی این دیکتاتور مواجه کرد اما غرب از این فرصت به خوبی استفاده کرد تا از مانند پرونده یوگسلاوی در میانه دهه 90وارد بازی شده و از این فرصت به سود استفاده کند.
غرب به بهانه کمک به انقلابیون اکنون وارد لیبی شده و قذافی هر لحظه به پایان کارش نزدیک میشود و این درحالی است که ماجراجویی های نابخردانه سرهنگ تنها به سود غرب بود.
غرب که به راحتی توانستند تمام زیرساختهای کشوری به نام لیبی را تخریب کند و تا دهها سال از تهدید به نام لیبی مصون باشد و برای منابع غنی این کشور در عصر پس از قذافی دندان تیز کند و این درحالی است که هزاران غیر نظامی بی گناه به دست ناتو و مزدوران قذافی به کام مرگ فرستاده شدند.