زنانی که قدر آزادی را می دانند!!!
و “زن” چه شد؟….
امروزه زنان در کشور ما به دنبال رسیدن به حقوق خود در مسیر تمدن نوین جهانی پیش رفته و در این طیِّ سریع مسیر، دروازه های تمدن را یکی پس از دیگری میپیمایند!
یکی از دست آوردهای دنیای مدرن تغییر و تحولات در نیازها و خواسته های زنان است این تغییرات در بستر زمان برای زنان ره آورد بسیاری داشته است و میتوان گفت که مدرنیته برای زنان تغییرات عمده ای به همراه آورده است.
اما یکی از برهه های مهم در تاریخ مدرن ،همانا واقعه کشف حجاب از سوی پهلوی اول است که بعد از دوران قاجار که زنان با ظاهری کاملاً سنتی مواجه بودند این موقعیت را برای زنان کشور ایجاد نمود تا بتوانند این تغییرات را با سرعت و شدت بیشتری تجربه نمایند.
امروزه زنان در کشور ما به دنبال رسیدن به حقوق خود در مسیر تمدن نوین جهانی پیش رفته و در این طیِّ سریع مسیر، دروازه های تمدن را یکی پس از دیگری میپیمایند! -البته منظور تمام زنان جامعه ما نیست بلکه گروهی که خود را در این مسیر قرار داده اندو تشخیص فراوانیِ تعداد این گروه از زنان، با مخاطبِ متن است-
پوشش زنان یکی از مهمترین لوازم این دوران مدرن بوده و از عمده مصادیق گذر از دوره تحجر و عقبماندگی! و ورود به دروازه های تمدن میباشد. پوششهایی که امروزه در سطح جامعه با آن مواجه هستیم هر چند با استاندارد های! جهانی کمی فاصله دارد اما میتوان در پاره ای از مواقع آن را با همان پوششهای مدرن جوامع غربی مقایسه نمود و به این نتیجه رسید که چیزی از پیشرفته بودن و تطابق با موارد مشابه در غرب کم ندارند.
اما آنچه که در این مقال مورد نظر است طرح انواع مد های لباس در غرب و شرق نبوده! بلکه مقصود پرداختن به نیازی است که زن را به این سمت سوق داده و تحلیل مختصری است از این نیاز و اینکه آیا چنین نیازی در نهادِ زن، امری طبیعی و در نتیجه الهی است -که اگر اینطور باشد پس دیگر نباید بر این افراد خرده گرفت - و یا خیر این نیاز امری غیر طبیعی و در نتیجه قابل جلوگیری است.
خِلقتِ زن بر اموری استوار است که تجلّیِ جمال(اظهار زیبایی) از لوازم این موجود به شمار میرود و زیبایی برای این فرد از انسان، نمود بیشتری دارد و از ان جهت که زیبایی در خفا و نهان نمیتواند باشد میل به تظاهر و جلوه گری در نهان زن نهادینه شده است. بنابراین تمامی این تغییرات در پوشش زنان بر پایه نهاد و ذات این موجود است که همانا خداوند بر او عطا نموده است.
اما اگر این گونه است پس چرا در احکام دینی به زنان توصیه شده است که از ظاهر نمودن زینت خود بپرهیزند و این امر در جوامع مذهبی امری ناپسند و نکوهیده قلمداد میشود؟!
پاسخ این سؤال از پیچیدهترین موضوعات علمی است . اما در حد گنجایش این مقاله باید این چنین گفت:
یکی از آیاتی که در باب حجاب و پوشش زنان بر پیامبر نازل شده است این آیه است که میفرماید:
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ( نور آیه ۳۱)
وبه زنان مومن بگو چشم پوشی کنند از محارم و فروج خود را بپوشانند و زینتهایشان را آشکار نکنند. مگر آنچه ظاهر است.
در این آیه آنچه که نهی شده است ظاهر نمودن زینت زنان است برای نامحرمان واز این میان استثنا شده است آن بخشی که خود ظاهر است و البته روایاتی که در ذیل این آیه آمده است حدود ظاهر بودن را توسط معصومین مشخص نموده است.
(البته توضیح و تحقیق پیرامون این مبحث بسیار گسترده بوده و روزها و ماهها در حوزه و دانشگاه میان اهل آن به درازا می انجامد و ورود به آن در این مجال نمی گنجد)
اما عمده مطلب اینکه آنچه برای زنان حرام دانسته شد و در قرآن به طور مطلق به آن اشاره رفته است -هرچند در ادامه این مطلق با قیودی تخصیص شده است اما حکم اولیه همان حکم مطلق است- عدم آشکار نمودن زینت خود است برای نامحرمان.
اما در بالا اشاره به این معنی شد که برای زن اظهار زینت خود از لوازم ذات اوست پس چطور خداوند در قرآن زن را از این امر ذاتیش منع می کند؟!
باید گفت که نیاز زن به اظهار دارای مراتب است. همانطور که خود زن از آن جهت که فردی از انسان است دارای مراتب بسیار بوده و این جسم و نمود ظاهری آن وجهی از تمام حقیقت اوست که بر روی زمین قرار دارد.
اما آن وجه از این حقیقت انسانی که در قامت فردی از زنان ظاهر شده است، از آن جهت که دارای خصوصیات آن حقیقت عالیه یِ خود می باشد، نیازی را در خود احساس می کند - می یابد- با عنوان؛ “نیاز به اظهار و خود نمایی". که این نیاز منشائی عالی در عمقِ جان و حقیقت او دارد و آنچه که خداوند در قرآن مبنی بر عدم اظهار زینت زنان بیان فرموده، ناظر به ظاهر نمودن زینت های نازله زن است و این امراست که نکوهیده و ناپسندمی باشد .
توضیح این مطلب:
- آشکار نمودن زینت اگر در چارچوب و قالب دنیا و جسم و عوارض آن باشد، انسان -زن- را در همین صورت نگه داشته و اورا از رسیدن به مراتب بالاتر خود باز می دارد به عبارت دیگر: اگر انسانی از جمله زن خود را بخواهد بنمایاند و این نمایاندن مربوط به ظاهر او باشد همانا او خود را در ظاهر خلاصه یافته است و از باطن خود غافل مانده و این غفلت از باطن و حقیقت زن- انسان- است که خداوند زنان را از ان منع نموده است.
اما آنچه امروزه ودر تبعیت از فرهنگ غرب در جامعه ما در حال رواج یافتن است، این امراست که زنان ما رفته رفته خود را و تمام هویت خود را در نمایان نمودنِ ظاهرِ خود، می یابند و از آن جهت از خود و حقیقت خود غافل شده و تمام همّ و غمِّ خود را در همین، ظاهرِ نازل گذارده و خود را در این بدنِ محدود می جویند و این ابتدایِ زوال و نابودی است که انسانی، خود را محدود به این جسم کوچک بداند.
بنابراین آنچه در لسان و زبان دین از ان برای زنان نهی شده است آشکار نمودن زینت ایشان است. چرا که این امر به معنای در ظاهر غوطه ور ماندن و در دنیا گشتن است.
اتحسب انک جرم صغیر و فیک انطوی عالم الکبرِ
آیا پنداری که تو همین جسم کوچک هستی در حالیکه در درون تو عالمی بزرگ قرار دارد.(امام علی )
نهادم پای در عشق که بر عشاق سر باشم
منم فرزند عشق جان ولی پیش از پدر باشم
اگر چه روغن بادام از بادام می زاید
همیگوید که جان داند که من بیش از شجر باشم.