روزهای پیروزی -ویژه دهه فجر
روزهای پیروزی
روز به یادماندنی
امروز یه روز به یاد موندنیه. می دونید چرا؟ آخه امروز بعد از سال های سال، بالاخره مردم ایران به آرزوشون رسیدن. امروز روزیه که امام خمینی رحمه الله ، پس از مدت ها دوری از وطن به ایران برگشت تا دل همه مردم ایران رو پر ازشادی کنه. امروز بچه های خوبم! ۱۲ بهمنه، یه روز خوب و به یاد ماندنی که هیچ وقت فراموش نمی شه. خیلی از پدرها و مادرهای شما در این روز، با دسته های گل به استقبال امام خمینی رحمه الله عزیزمون رفتن تا از نزدیک رهبرشون رو ببینن و با صدای بلند به امامشون بگن: ای امام! ای رهبر خوبی که سال ها منتظرت بودیم! خوش آمدی.
شادی بی نظیر
می دونم که همتون امروز شاد و سرحالید و می دونید که امروز چه روز بزرگیه. بله بچه ها، اگه از هر کدوم از شما بچه های خوب بپرسم امروز چه روزیه، فقط این جواب رو می دید: امروز ۱۲ بهمن روز ورود امام به میهن. روزی که هر ایرانی دلش پر از شادی شد. حتمابچه های گلم، این رو هم می دونن که چرا همه ایرانیا اون روز، خوشحال و شاد بودن، مگه نه؟ آفرین آفرین به شما که همیشه جواباتون درسته. بله بچه ها، آخه امام با اومدنش آزادی رو به میهن آورد. ایشون اومدند تا به همه دنیا بگن که دشمن ظالم همیشه شکست می خوره و آدم های بد، همیشه نابود می شن. حالا این شاخه گل قرمز رو که توی دستای منه تقدیم می کنم به همه شما بچه هایی که رهبرتون رو دوست دارید و امروز خیلی خیلی خوشحالید.
استقبال باشکوه
اون روز همه منتظر بودن تا اون بیاید و با خودش یک سبد پر از لبخند بیاره. فرودگاه تهران پر بود از جمعیت. اون قدر تعداد مردم زیاد بود که خیلی ها مجبور شدن تو خیابون های اطراف فرودگاه بایستن و منتظر اومدن اون مرد باشن. هیچ کس تا حالا اون قدر مردم رو یک جا ندیده بود. خوب، حتما می دونید از کی حرف می زنم، بله بچه های خوبم! من از ۱۲ بهمن حرف می زنم. روزی که هزاران نفر از مردم خوب ایران، منتظر اومدن امام خمینی بودن. اون ها همشون بادسته های گل جمع شده بودن تا به رهبرشون خوش آمد بگن. رهبری که سال ها از اون ها جدا بود و حالا دوباره داشت به ایران برمی گشت. این روز بیاد ماندنی رو بچه ها! هیچ وقت فراموش نکنید.
قدردانی امام :
امروز، یعنی ۱۲ /۹۱، پس از یه انتظار طولانی، بالاخره امام عزیزمون از راه رسید و هممون رو شاد کرد. امام پس از این که از هواپیما پیاده شد، رو به مردم ایستاد و با اونا حرف زد. امام خوبمون که حالا میون مردم خوب و با ایمان ایران بود از همه مردم تشکر کرد. امام خوبمون اون روز. از همه کسایی که برای پیروز شدن این انقلاب زحمت کشیده بودن، از روحانیون، دانش آموزها، دانشجوها و معلما و همه و همه قدردانی کرد. امام اون روز از همه مردم خواست که با هم متحد باشن تا دشمن از سرزمینمون بیرون بره. پس بچه ها! وظیفه ما اینه که این حرف امام رو آویزه گوشمون کنیم و همیشه این روز بزرگ، یعنی ۱۲ بهمن رو به خاطر بسپاریم.
امام در تبعید
حتما بارها و بارها از پدر و مادرتون شنیدید یا این که توی کتابا خوندید که امام عزیزمون مدت های زیادی توی تبعید و دور از ایران زندگی می کرد. ببینم! تا حالا از خودتون پرسیدید که امام این همه سال کجا بوده یا دنبال پاسخ این سؤال بودید؟ خوب، امروز که ۱۲ بهمن، یعنی روز ورود امام به میهن عزیزمون، ایرانه، بهترین وقته که در این مورد با هم حرف بزنیم. بچه ها! امام پس از تبعید از ایران، ۱۱ ماه در ترکیه بودن و بعد از اون مدت ۱۴ سال توی شهر نجف زندگی می کردن. یعنی شاه ظالم اجازه نمی داد که امام به کشور خودش و میون مردمی که دوستش دارن برگرده. پس از اون، امام خوبمون به شهر پاریس، پایتخت فرانسه رفت و مدتی رو هم اون جا زندگی کرد تا این که پس از سال ها مبارزه، روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ به ایران برگشت و همه رو شاد کرد.
امام در بهشت زهرا
می دونم که امروز خوشحالید و تا حالا کلی هم شیرینی خوردید. همه خوشحالن بچه ها! آخه امروز روزیه که امام عزیزمون به کشور برمی گرده. اون سال ها، یعنی سال های اول انقلاب، همه چشم به راه امام بودن و با اومندش لب های همه ایرانی ها، پر از گل خنده شد. می دونید بچه ها! پس از این که امام وارد فرودگاه مهرآباد شد و اون همه جمعیت رو دید، از همه خواست تا به بهشت زهرابرن تا توی بهشت زهرا، در کنار مزارشهیدانی که برای پیروزی انقلاب جونشون رو فدا کرده بودن، برای مردم حرف بزنه. اون وقت همه مردم که به استقبال امام اومده بودن، به بهشت زهرا رفتن و به حرفای امام گوش دادن. امام اونروز با صدای بلند اعلام کرد: من از ملت دفاع می کنم. اون گفت که ما هرگز از دشمن نمی ترسیم. امام به همه گفت که باید یادشهدای انقلاب همیشه توی ذهنمون باشه. بچه ها شما هم همیشه به یاد شهدای انقلاب باشید.
ترس دشمن از امام
هیچ می دونید آدمای بد همیشه از آدم های خوب و با ایمان می ترسن و از اونا وحشت دارن. بچه های گلم! امام هم یکی ازمردان خوب و با ایمانی بود که دشمنا خیلی خیلی ازش می ترسیدن و دوست نداشتن اون به ایران و به میون مردم برگرده. برای این که با اومدن امام، دیگه اونا نمی تونستن به کارهای بد گذشتشون ادامه بدن، ولی بالاخره به لطف خدا امام عزیز به میهن برگشت و همه آدمای بد مجبور شدن کشورمون رو ترک کنن و باید هم ترک می کردن؛ چون دیو چو بیرون رود فرشته درآید.
یک درس بزرگ
اون روز فرودگاه مهرآباد تهران پر از مردمی بود که از همه جا به استقبال امام اومده بودن. اونا به آسمون نگاه می کردن و منتظر بودن تا هواپیمای حامل امام به زمین بنشینه. بالاخره هواپیما به زمین نشست و انتظار مردم به پایان رسید، ولی پیش از پیاده شدن امام از هواپیما، یه اتفاق افتاد که می تونه برای همه ما یه درس بزرگ باشه بچه ها. وقتی قرار بود امام و همراهانش از هواپیما پیاده بشن، به خاطر احترامی که امام به بزرگ ترها می گذاشتن، صبر کردن تا اول برادر بزرگشون، یعنی آیت اللّه پسندیده، که برای استقبال به داخل هواپیما رفته بودن، پیاده بشن و امام بعد از برادر بزرگترشون از هواپیما پیاده شدن.
جای خالی امام
هر سال در چنین روزی، یعنی روز ۱۲ بهمن همه مردم جشن می گیرن و شادی می کنن. چون همه از اومدن امام به میهن خوشحالن. وقتی امام زنده بود، روز ۱۲ بهمن همه مردم به جماران یعنی محل زندگی امام می رفتن و به امامشون تبریک می گفتن، ولی چند سال است که امام دیگه در بین ما نیست. فکر می کنید مردم حالا چطور باید به امام خوبشون تبریک بگن؟ بله بچه ها! حالا هر سال مردم خوب کشورمون روز ورود امام، به کنار مرقدش می رن و باز هم به امام خمینی، رهبرشون می گن که همیشه دوستش دارن وتمام مهربونی ها رو به خاطر می سپارن.
دیداری دوباره
امروز، بیش از این که بیام این جا، احمد رو دیدم. احمد و رضادو تا از بچه های خوب هستن که به کتاب خونه کانون پرورشی میان و اون جا کتاب های زیادی می خونن. اونا درباره پیروزی انقلاب و امام خمینی رحمه الله خیلی چیزها یاد گرفتن، ولی امروز رضا همراه احمد نبود. احمد می گفت رضا امروز با پدرش به مرقد امام رفته. آخه می دونید. رضا خیلی امام خمینی رو دوست داره. چون که با خوندن کتاب ها فهمیده که امام چقدر برای مردم ایران زحمت کشیده. حالا امروز که ۱۲ بهمن، یعنی سالروز ورود امام به میهن اسلامیه، به مرقد امام رفته تا روز ورودش رو تبریک بگه. رضا پسریه که قدر زحمات امامش رو می دونه. شما هم بچه ها! اگه می خواید امامتونو خوب بشناسید، می تونید درباره انقلاب و امام مطالعه کنید و چیزهای زیادی یاد بگیرید.
داستان های دوران تبعید
امام خمینی مدتی از دوران تبعیدش رو در یکی از شهرهای کشور فرانسه به نام نوفل لوشاتو می گذروند. روزهای آخر پیروزی انقلاب، امام تصمیم گرفتن که به ایران برگردن. شب آخری که امام در اون شهر بودن، بعد از نماز مغرب و عشا، همه یارانش رو دور خودش جمع کرد و گفت: «ان شاءاللّه فردا قصد بازگشت به ایران رو داریم. من از دوستانم می خوام که کسی با من به ایران نیاد آخه ممکنه این سفر خطرناک باشه و اتفاقی برامون بیفته. بذارید من تنها به این سفر برم تا اگر اتفاقی افتاد شما آسیبی نبینید». امام همیشه به فکر همه مردم بودن. اون مرد بزرگ می دونست که ممکنه این مسافرت پر از خطر باشه، ولی اون قدر به مردم کشور عشق می ورزید که همه خطرها رو به جون خرید و به ایران اومد. امیدوارم که همیشه حرف های امام و رفتار امام رو به یاد داشته باشیم.
قدردانی از امام
فردای اون شب، قرار بود تا امام از فرانسه به ایران بیاد. مردم شهر کوچکِ نوفل لوشاتو اونقدر به امام علاقه مند شده بودن که تعداد زیادی از اونا با دسته های گل به دیدن امام اومده بودن و از این که امام قصد داشت اون شهر رو ترک کنه، خیلی خیلی ناراحت بودن و حتی گریه می کردن. امام وقتی ناراحتی اونا رو دید بهشون گفت: «من تو این مدت که این جا بودم باعث دردسر شما شدم». وقتی مردم این حرف امام رو شنیدند باز هم به شدت گریه کردن.
همدردی با مردم ایران
بچه ها! امروز می خوام داستان یه فداکاری رو براتون بگم. سال های پیروزی انقلاب که مردم کشورمون هنوز در حال مبارزه با شاه بودن، یعنی سال ۱۳۵۷ توی فصل زمستون هوا خیلی خیلی سرد شده بود و مردم به خاطر کم بود نفت، نمی تونستن خودشون رو گرم کنن و مجبور بودن سرما رو تحمل کنن. توی این سال ها، امام خمینی تو کشور فرانسه در تبعید به سر می برد. وقتی امام شنید که مردم ایران چنین وضعی دارن، با این که توی اون شهر هوا خیلی خیلی سرد بود، دستور داد تا وسایل گرمازا رو از خونه خارج کنن.
امام خوب و فداکارمون می خواست او هم مثل مردم ایران سرما رو تحمل کنه تا به یاد اونا باشه. درود بر رهبر بزرگمون امام خمینی رحمه الله .
امام، عاشق مردم
تا حالا شده مدتی از خونوادتون دور بشید. اگر دور شده باشید، حتما دلتون خیلی تنگ شده و دوست داشتید هر چه زودتر به خونه برگردید. دوستای گلم! امام خمینی هم مدت ها از مردم ایران که مثل خونواده او بودن دور شده بود و خیلی دلش می خواست به ایران، پیش دوستانش برگرده. وقتی یکی از خبرنگارها از امام پرسید، فرودگاه ها بسته شده و اگه شما بخواهید به ایران بگردید، ممکنه آدم های زیادی کشته بشن. آیا باز هم می خواید به ایران برگردید؟ امام خمینی، رهبر بزرگ ما جواب دادن: «من باید پیش برادرهایم باشم تا اگر قرار است که خونم ریخته شود در بین دوستان خودم و همراه با جوان های ایران بریزد».
نگین حلقه مردم می آید از دور با یک بغل گل می آورد او یک باغ سنبل
بر چهره او لبخند پیداست یعنی که امروز یک روز زیباست وقتی که آمد
لب ها شکفتند با رهبر خود صد نکته گفتند آن روز رهبر مثل نگین بود
در حلقه ما او بهترین بود.
جشن انقلاب
می دونم شمابچه های خوبی که به مدرسه می رید، این روزها تلاش می کنید تا توی تزیین مدرسه به هم کلاسی هاتون کمک کنید. آخه این روزها روزهای پیروزی انقلابه و همه مردم ایران به خاطر این پیروزی بزرگ جشن می گیرن و از خدا برای این لطفش سپاسگزاری می کنن. تمام دانش آموزا، سعی می کنن تا مدرسه رو خیلی زیبا تزیین کنن. اونا می دونن که این جشن، جشن خیلی خیلی بزرگیه. شما چی بچه ها؟ بله همه شما می تونین برای پیروزی انقلابمون جشن بگیرین. شما بچه های کوچولوی گلم هم می تونین روزهای پیروزی انقلاب رو در کنار پدر و مادر یا دوستاتون جشن بگیرید و شادی کنید. دهه فجر بر شما هم مبارک باشه.
خاطرات انقلاب
فاطمه یه که داستان های زیادی درباره روزهای انقلاب از پدرش شنیده. آخه پدرفاطمه خانوم یکی از کسایی بوده که توی مبارزه ها و تظاهرات علیه رژیم شاه شرکت می کرده. اون خیلی چیزها درباره امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی می دونه. حالا اون هر وقت به عکس امام نگاه می کنه، داستان هایی رو که پدرش از روزهای انقلاب براش گفته، به یاد میاره. اون می دونه که مردم ایران چقدر امام رو دوست داشتن و همیشه به حرف او گوش می دادن و بالاخره با فداکاری پیروز شدن. اون خیلی دوست داشت می تونست امام رو ببینه، ولی وقتی فاطمه به دنیا اومد، دیگه امام بزرگمون در بین ما نبود، ولی فاطمه یاد و خاطره امام رو همیشه زنده نگه می داره. اون امام و همه مردم مبارز کشور ایران رو دوست داره.
رهبری بی نظیر
شما بچه های گل ایران، می دونید که این روزها، یعنی روزهای دهه فجر، همه جا جشن و سروده و همه به هم تبریک می گن. راستی بچه ها! شما فکر می کنید که راز پیروزی انقلاب چی بود؟ شما فکر می کنید اگه مردم به حرف های رهبری مثل امام گوش نمی دادن. آیا بازم موفق می شدن؟ نه بچه ها. پیروزی انقلاب به خاطر رهبری امام و فداکاری مردم بود. امام هرگز ازدشمن نمی ترسید و با شجاعت مردم رو برای مبارزه راهنمایی می کرد. همه مردم ایران امام رو دوست داشتن و به فرمان های او عمل می کردن. این بود که انقلاب ما پیروز شد و پس از سال ها تونستیم دشمن رو شکست بدیم و آزاد باشیم. پس به روح رهبر عزیزمون درود می فرستیم.
شعارهای مردمی
«مرگ بر شاه»، «درود بر خمینی»، «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، حتما شما بچه های گلم این شعارها رو این روزها از تلویزیون می شنوید. آره بچه ها. همین طور خیلی شعارهای دیگه ای که مردم، روزهای انقلاب سر می دادن و با شاه مبارزه می کردن. روزهای انقلاب، کوچه پر بود از صدای مردمی که به تظاهرات اومده بودن، زن و مرد، پیر و جوون، کوچیک و بزرگ. همین طور دیوارها هم پر بود از شعارهایی که با رنگ روشون نوشته می شد. بالاخره همه مردم تلاش می کردن تا با فریادها و شعارهاشون، به شاه بگن که باید از ایران بیرون بره؛ چون مردم شاه رو نمی خواستن. پس بچه ها! حالا توی دهه فجر یاد و خاطره همه مردمی که برای آزادی ایران تلاش کردند رو گرامی می داریم.
جشن واقعی
دوستای گلم! می خوام یه سؤال از شما بپرسم. ببینم شما تا حالا مزه پیروزی رو چشیدید یا نه؟ مثلاً فرض کنید چند روز دیگه امتحان دارید. شما برای این که بتونید نمره خوبی توی این امتحان بگیرید. چه کار می کنید؟ خوب معلومه، حتما خیلی خیلی تلاش می کنید تا نتیجه زحمت هاتون رو بگیرید. دوران انقلاب، هم این جوری بود بچه ها؛ مردم اونقدر تلاش کردن و زحمت کشیدن تا تونستن مزد زحمت هاشون رو بگیرن و پیروز بشن. حتما می دونید که این پیروزی چقدرلذت داره نه. واسه همین جشن دهه فجر یه جشن واقعیه. جشن و شادی برای یه پیروزی بزرگ. می دونم که حتما شما هم توی این جشن ها شرکت می کنید. امیدوارم بهتون خوش بگذره و خدا رو هم به خاطراین پیروزی شکر کنید.
حکومت نظامی
خوب گوش کنید بچه ها: «هیچ کس حق نداره از این ساعت به بعد به خیابون ها بیاد. اگر کسی توی خیابونادیده بشه دستگیر می شه.» نه بچه ها. با شما نبودم. این دستوری بود که سربازای شاه تو روزهای پیش از پیروزی انقلاب داده بودند. می دونید به این دستور چی می گفتن؟ شاید شنیده باشید. به این دستور، دستور حکومت نظامی می گفتن؛ یعنی این که بعد از یه ساعت معین، هیچ کس نمی تونست از خونه خارج بشه و اگر کسی از خونه بیرون می رفت، دستگیر می شد و مورد آزار و اذیت سربازای شاه قرار می گرفت. کمی فکر کنید بچه ها! می بینید روزهای انقلاب چه روزهای سختی بوده؟ و مردم چقدر سختی کشیدند تا ما امروز آزاد و سربلند باشیم.
راز بزرگ پیروزی
خوب نگاه کنید دوستای من! این تکه چوب به راحتی تو دستای من می شکنه، ولی این دسته چوب ها رو ببینید، من هر چقدر تلاش کنم نمی تونم اینارو بشکنم. این درسیه که شما از بزرگ تراتون شنیدید و یا توی کتاب ها خوندید. همیشه وقتی یه عده دست به دست هم بِدن، موفق و پیروز می شن. این یه راز بزرگه. یکی از دلیل های پیروزی مردم خوب ما هم همین بود. اونا به این راز بزرگ عمل می کردن؛ یعنی همیشه با هم بودن، و همین باعث پیروزی اونا بردشمن شد. بچه ها دوران انقلاب درس خوبیه برای ما که همیشه یادمون باشه باید وحدتمون رو حفظ کنیم. راستی اگه با هم نباشیم و وحدت نداشته باشیم چه اتفاق های بدی ممکنه بیفته؟
بچه های انقلابی
بچه های گلم! شما اگه تو روزهای انقلاب بودید چیکار می کردید؟ تا حالا به این موضوع فکر کردید؟ می دونم که همه شما دلتون می خواست، اون روزها بودید و همراه با بزرگترهاتون توی تظاهرات و راهپیمایی ها شرکت می کردید، ولی حالا هم می تونید بچه های خوب و انقلابی باشید. همین که شما قدر پدرو مادراتون رو که اون روزها بودن و مبارزه کردن بدونید و همین طوربه حرف رهبرتون گوش کنید، مثل اینه که دارید برای پیروزی انقلاب مبارزه می کنید. می دونید چرا؟ چون دشمن هنوز هم منتظره تا ما رو شکست بده، ولی شما بچه های خوب انقلابی می تونید دشمن رو ناامید کنید. با خوب درس خواندن، عمل به دستورات خداوند و تلاش برای پیشرفت، می تونید دشمن رو شکست بدید.
یاد شهیدان
حالا چند سالی از اون دوران گذشته. دورانی که شما هنوز به دنیا نیومده بودید. بله دوستای خوبم! از دوران انقلاب حرف می زنم. روزهایی که هزاران نفر جونشون رو برای پیروزی انقلاب فدا کردن و به شهادت رسیدن و حالا در میان ما نیستن تا جشن بزرگ انقلاب رو هر سال تماشا کنن. فکر می کنید وظیفه ما چیه بچه ها؟ ما باید چیکار کنیم؟ بزرگ ترین کار برای قدردانی از این شهیدان بزرگ، اینه که به یاد اونا باشیم و کاری که اونا انجام دادن فکر کنیم. کار بزرگی که ما رو از ظلم و ستم دشمن نجات داد. اونا با شهادت خودشون آزادی رو به ما هدیه دادن. پس درود می فرستیم به روح همه شهدای انقلاب اسلامی و می گیم: در بهار آزادی جای شهدا خالی.
بیاید روز ۲۲ بهمن، روز پیروزی انقلاب، دست هامون رو به آسمون بلند کنیم و همه با هم دعا کنیم:
خدایا! انقلاب اسلامی ما رو که برای به دست آوردن اون زحمت های زیادی کشیده شد، حفظ کن.
خدایا! حالا که امام خمینی رهبر انقلاب از بین ما رفته، روح بلندش رو از ما راضی نگه دار.
خدایا! اگه دشمن قصد داره به کشور ما و انقلاب ما آسیب برسونه، خدایا اونو ناامید کن.
خدایا! مابچه های ایران رو یاری بده تا بتونیم راه شهیدان انقلاب رو ادامه بدیم و از انقلاب اسلامی پاسداری کنیم. الهی آمین.
التماس دعا وعده ما روز 22 بهمن در جشن بزرگ ملی - موسوی