دوشنبه سیاه!
بسم رب الشهداء و الصدیقین
وقتی خبر 20:30 پلمپ تاسیسات هسته ای که پیچ و مهره آن عجین با نام و خون شهید است را به تصویر کشید آنهم بدست گرگهای خون آشام و همزمان با قهقهه مستانه خبائثی که باز شدن پیچ و مهره تاسیسات هسته ای رویای بی تعبیر آنهاست ، نمی دانم چه بر خانواده شهدای هسته ای گذشت ؟! فرزند و پدر و مادر و خواهر شهید به چه حالی افتادند ؟! اصلا در آن هیاهو گوشی برای شنیدن آه سرد فرزند شهید و چشمی برای دیدن اشک از چشم پریده خواهر شهید و بغض در گلو شکسته پدر شهید ، بود ؟! آن خوش خیالان ساده پندار که در کنار گرگان تیز دندان سرخوشانه لبخند “عزت و پیروزی ” بر لب داشتند عزت را چه ذلیل پنداشتند. چه افتخار مهمی به انجام رساندند که به هیچ وجه از قبلی ها ساخته نبود! وعده دریافت لقمه ای نان و جرعه ای آب آنهم قسطی! به بهای حراج دفعی غروریک ملت!!!
بارها در طول این سالهابا خبر 20:30 اشک ریختیم اما اشک شوق به هر مناسبت خبری خوش از هسته ای از نماد بالندگی و غرور ملی ،اما در آن دوشنبه شب تلخ هم اشک ریختیم ولی افسوس و صد افسوس که این بار اشک شرمندگی …باز هم تلخ بنویسیم: شهداء شرمنده ایم.
شرح بیشتر بغض در در گلو بماند مجالی دیگر و سخن کوتاه : به خروش مردان مرد و خون سرخ شهید قسم که علی دیگر تنهانیست .