حیا مقدمه عفاف
حيا را مي توان يکي از خصايص و ويژگي هاي فطري انسان ها دانست.هرچند که برخي از مرتبه هاي حيا مانند حيا در برابر خداوند تبار و تعالي مي تواند اکتسابي نيز باشد اما به طور کلي ريشه هاي حيا در فطرت انسان وجود دارد. انسان ها به طور کلي از بدي ها و مظاهر آن مانند برهنگي دوري مي کنند و سعي در نزديک شدن به خوبي ها و مظاهر آن مانند عفاف و حجاب دارند.
مفردات راغب از نظر لغت حيا را اينطور تعريف و معنا ميکند که: «الحياءُ انقباض النفس عن القبائح و ترکُه لذلک» حيا آن حالت گرفتگي نفس و خويشتندارينفس نسبت به کارهاي زشت است که به جهت زشتي آن کارها را انجام ندهد. مرحوم نراقي (رضواناللهتعاليعليه) نيز ميفرمايد: حياء انحصار و انفعال نفس از ارتکاب محرّمات شرعيه و قبائح عقليه و عادّيه به جهت پرهيز از نکوهش و سرزنش است. بعد هم ميگويد: حيا اعم است از تقوا؛ چون تقوا عبارت است از اجتناب معاصي شرعيه ولي حيا اعم است از اجتناب معاصي شرعيه و اجتناب از آنچه که عقل و عرف آن را زشت ميشمارند. بعد هم ميگويد: اين خصلت، از صفات شريفه نفسانيه است.
مرحوم مجلسي(رضواناللهتعاليعليه) در ذيل روايتي که از امام صادق(عليهالسلام)نقل ميفرمايد: «الحياءُ من الايمان و الايمانُ في الجنّه» مطلبي را در موردحيا بيان ميکنند که: «الحياء ملکهٌ للنفس» حيا ملکهاي نفساني است که موجب گرفتگي روح «عن القبيح» ميشود. يعني جلوي روح را ميگيرد که عمل زشت انجام ندهد.
در احاديث، بيان اين معنا را به صورت کلام ادا نموده اند و فرموده اند:
«اَلْحَياءُ مِنَ الْاِيمانِ و الْايمانُ فِي الْجَنَّةِ» يعني حيا از ايمان است و ايمان در بهشت است. پس معلوم مي شود هر کس که حيا دارد در بهشت است.و نيز فرموده اند: «الْحَياءُ و الْاِيمانُ مَقْرُونانِ في قرنٍ فَاِذا ذَهَبَ اَحَدُهُما تَبِعَهُ صاحِبُه؛»؛ يعني ايمان و حيا به هم بسته شده اند در يک ريسمان، پس هر وقت که يکي از آنها رفت ديگري که صاحب و رفيق آن است تابع او مي شود در رفتن. و فرموده اند که: «لا اِيمانَ لِمَنْ لاحياءَ له» يعني هيچ ايمان نمي باشد از براي کسي که او را هيچ حيا نمي باشد.
از اينجا معلوم شد که مضموني که در احاديث رسيده، که حيا نصف ايمان است، نصف بودن او مر ايمان را از آنجا است که ايمان مرکب است از علم و عمل و نصف آن علم است به حيا که قوه تميزيّه است و احتمال مي رود که نصف عملي که مرکب است از انجام طاعات و عبادات و اجتناب از معاصي و سيئات و اجتناب از آنها، به ملکه و قوت حيا درست نموده مي شود.
با اين حال بايد گفت پوشش و حيا تفکيک ناپذيرند و تا جلوهاي از حيا در زني وجود داشته باشد، پوشش او نيز با جديت مراعات ميشود.نکته قابل توجه آن است که اگر چه حيات آدميان از همان آغاز با «پوشش» پيوند خورده است، به دليل وجود نوعي احساس حياي طبيعي در جنس ماده، زنان در طول تاريخ در امر پوشش تلاش و جديتبيشتر از خود نشان دادهاند . دانشمندان، در مورد علت اشتياق و جديتبيشتر زنان، نظرهاي گوناگون ارائه دادهاند. بسياري ريشه اشتياق بيشتر زنان به پوشش را طبيعت آنان دانستهاند .حجاب زنان در طول تاريخ، فراز و نشيبهاي بسيار ديده و در سايه فرهنگها و سليقههاي حاکمان و متنفذان مذهبي تشديد يا تخفيف پذيرفته، ولي هماره تداوم يافته و هيچگاه به طور کامل از ميان نرفته است . بسياري از مؤرخان به گستردگي دامنه حجاب و رواج آن در بين زنان اشاره کردهاند . فريد وجدي با تصريح به قدمتحجاب، با استناد به دايرةالمعارف لاروس، گزارشي مفصل از پوشاندن صورت و همه اندامها توسط زنان يوناني و فنيقي ارائه ميدهد و از رواج حجاب در ميان زنان اسبرطا، سيبري، آسياي صغير، فارس و عرب سخن ميگويد .
از اين روست که مي توان گفت زنان با حيا کساني هستند که با پوشش کامل خود از نمايش بدن، موهاي سر و زينتهاي خود شرم ميورزندزناني که اسرار زيباييهاي جسماني خود را به نمايش گذاردهاند ، پرده بين خود و خدا را دريدهاند. کامياب کردن چشمهاي گرسنه نامحرمان کمترين ساز شي با پاکي و نجابت ندارد و عفيفبودن زن بدحجاب از القائات بياعتبار شيطان است. بدحجابي از آفات پاکدامني به شمار ميرود و اساساً زنان پاکدامني که از موقعيت سالم روحي برخوردارند از گناهان جنسي پرهيز دارند .اميرالمؤمنين(ع) فرموده است: کسي که پاکدامني پيشه کند ، گناهانش کم و در نزد خدا منزلتي عظيم دارد.بيحيايي زنان و دختران جوان غالباً از دوستان بيحيا، فيلمهاي مبتذل، جهل به ارزش والاي عفت و حيا و فرهنگ اقوام و خانواده بويژه روحيه مادر و پدر سرچشمه ميگيرد .