حفظ پاکدامنى در شرایط فعلى
سؤال: جوانها مى پرسند: در شرایط فعلى، که فساد همه جا را فرا گرفته، و مظاهر آن در همه جا دیده مى شود، و اسباب و مقدّمات گناه براحتى فراهم است، آیا امکان حفظ پاکدامنى وجود دارد؟ آیا در این شرایط مى توان حتّى نگاه را هم کنترل کرد؟ آیا در این اوضاع و احوال، خداوند آلودگى به این گونه گناهان را نمى بخشد؟
پاسخ: بدون شک امکان پاکدامنى در عصر ما نیز وجود دارد، مشروط بر این که دو حرکت در جامعه شروع شود:
الف ـ عوامل و زمینه هاى تحریک تا آنجا که ممکن است برچیده شود، و جوانها به سراغ آن نروند. اگر جوانان به تماشاى فیلمهاى آلوده ننشینند، و به عکسهاى مبتذل نگاه نکنند، و کتابها و مجلاّت و رمانهاى عشقى انحرافگر را مطالعه ننمایند، و نگاههایشان را کنترل کنند، و در مجالس آلوده به گناه (مخصوصاً گناهان شهوت آلود) شرکت نکنند، و از مناظر و صحنه هاى تحریک کننده اجتناب ورزند، و از دوستان ناباب دورى گزینند، و هر روز مقدارى ورزش کنند، بدون شک قادر بر حفظ پاکدامنى خویش خواهند بود; امّا اگر جوانى بخواهد به همه این امور آلوده شود، و در عین حال پاکدامن باشد، روشن است که موفّق نخواهد شد.
این که اسلام، پیروانش را از شرکت در مجالس گناه بر حذر مى دارد، هر چند آلوده گناه نشوند و فقط تماشاگر باشند; از شرکت در مجلس قمار و شراب نهى مى کند، هر چند شراب ننوشند و قمار نکنند; براى همین جهت است که با وجود این زمینه ها، قادر بر مبارزه با نفس نخواهند بود و تدریجاً آلوده آن گناهان مى گردد. یکى از عوامل مهمّ بالا رفتن آمار طلاق در جامعه ما، وجود همین زمینه ها و عوامل تحریک است. زن و شوهرى که به تماشاى فیلمهاى مستهجن مى نشینند و آن صحنه هاى شرم آور را نظاره مى کنند، سطح توقّعشان از یکدیگر بالا مى رود و قطعاً همسر نمى تواند مانند هنرپیشه چنان فیلم هایى عمل کند، و همین امر موجب دلسردى او، و زمینه طلاق در دراز مدّت مى شود!
نتیجه این که: اوّلین وظیفه متصدّیان جامعه، جلوگیرى از عوامل تحریک و برچیدن زمینه هاى فساد، و نخستین وظیفه جوانان پاکدامن، اجتناب و دورى از این عوامل و زمینه ها است. جالب این که اجتناب از زمینه هاى گناه آن قدر مهم است که شخصى همچون حضرت یوسف پیامبر(علیه السلام)، که داراى مقام عصمت است، نیز براى حفظ پاکدامنى خود از آن استفاده مى نماید. وى هنگامى که مشاهده مى کند زلیخا نیّت شومى در سر دارد، و خود را آماده گناه بزرگى کرده، و قصدش را صریحاً به زبان آورده، در اوّلین قدم سعى کرد از مجلس معصیت دور شود. بدین جهت به سمت درِ اطاق فرار کرد. زلیخا که در آتش شهوت مى سوخت و به هیچ چیز جز ارضاى هوس شیطانى خویش نمى اندیشید، دوان دوان به تعقیب یوسف پرداخت. تا این که به نزدیک او رسید و پیراهن یوسف را از پشت گرفت، تا شاید او را باز گرداند. امّا یوسف به فرار ادامه داد و به سوى در گریخت. در این کشاکش پیراهن یوسف پاره شد. به ناگاه عزیز مصر، شوهر زلیخا، در را باز کرد، و در آستانه در ظاهر شد و آن صحنه وحشتناک را ملاحظه کرد.
زلیخا که خود را در این ماجرا ناکام و شکست خورده دید، بى انصافى را به آخر رساند و براى تبرئه خویش و متّهم کردن حضرت یوسف (که به خواسته اش تن نداده بود) خطاب به شوهرش گفت:
«مَا جَزاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِکَ سُوءاً إِلاَّ أَنْ یُسْجَنَ أَوْ عَذابٌ أَلِیمٌ(1); کیفر کسى که بخواهد نسبت به اهلِ تو خیانت کند، جز زندان و یا عذاب دردناک، چه خواهد بود؟!»
یوسف پاکدامن در دفاع از خویش گفت:
«او مرا به اصرار به سوى خود دعوت کرد! و من هرگز قصد خیانت به ناموس تو را نداشته ام.»
اینجا بود که خداوند به کمک یوسف آمد و کودک شیرخوار، که در گهواره ناظر این گفتگوها بود، به اذن خداوند به سخن آمد، و خطاب به شوهر زلیخا گفت:
«اگر پیراهن یوسف از پیش پاره شده، همسرت راست مى گوید، و اگر پیراهنش از پشت دریده شده، همسرت دروغ مى گوید و حق با یوسف است!»
کودک شیرخوار با استدلال و منطق، عزیز مصر را راهنمایى کرد; به گونه اى که جاى هیچ شک و شبهه اى باقى نماند. عزیز مصر، که دید پیراهن یوسف از پشت پاره شده، و همسرش گناهکار است، خطاب به همسرش گفت:
«این، از مکر و حیله شما زنان است. اى زن! از گناهت استغفار کن که کار بدى کرده اى.»
و به یوسف گفت: «اى یوسف! از این موضوع صرفنظر کن، و این راز را برملا ننما، که آبروى خانوادگى ما بر باد مى رود… .»
خلاصه این که، از آلودگى محیط و مکانهایى که زمینه گناه فراهم است، باید فرار کرد، هر چند همچون حضرت یوسف(علیه السلام)، در درجه اى عالى از ایمان باشیم.
این راهى است که به بسیارى از جوانان توصیه کرده ایم، و آنها که عمل کرده اند، و نتیجه گرفته اند.
ب ـ بر همه لازم است که امکان ازدواج آسان را براى جوانان فراهم کنند; از چشم هم چشمى ها، تشریفات کمرشکن، مهریّه هاى سنگین، مجالس جشن پر خرج، پیش شرطهاى نامعقول و مانند آن، به خاطر رضاى خدا و نجات فرزندانشان صرفنظر کنند; تا آنها به راحتى بتوانند زندگى مشترک ساده اى را آغاز کنند.
بدون شک اگر سطح انتطارات و توقّعات پایین،و تشریفات در حدّ وسع و قدرت جوانان باشد، جلوى بسیارى از مفاسد گرفته مى شود. و این امکان پذیر است. کسانى که، به هر شکل، به سنگین شدن بار ازدواج و سخت تر شدن شرایط آن کمک مى کنند، شریک گناهان جوانانى هستند که به خاطر این تشریفات کمر شکن، قادر بر ازدواج نیستند و آلوده اعمال منافى عفّت مى شوند!
چرا که هر کس سنّت سیّئه اى را پایه گذارى کند، در گناه کسانى که به آن سنّت عمل مى کنند شریک و سهیم خواهد بود، بدون آن که از گناه آنان چیزى کاسته شود!(2)
آرى، با تحقّق این دو امر، امکان پاکدامنى در عصر فساد و فحشاء نیز وجود خواهد داشت.
1 . سوره یوسف، آیه 25.
2 . بحارالانوار، جلد 2، صفحه 24، حدیث 75.
بر گرفته از سایت آیت الله مکارم شیرازی حفظه الله