جمعه سیاه
در اولین ساعات جمعه 17 شهریور سال 1357، «غلامعلی اویسی» که به «قصاب ایران» مشهور است، از رادیو اعلام حکومت نظامی کرد. مردم تهران که از حکومت نظامی اطلاع نداشتند، پیش از ساعت 6 صبح و پس از ادای فریضه نماز برای چهارمین روز متوالی، از خانه ها بیرون آمده و سیل آسا به خیابانها ریختند. مرکز تجمع آنان میدان ژاله بود، مردم به محض رسیدن؛ با تانکها و زره پوشهای نظامی و ماموران مسلسل به دست حکومت نظامی مواجه و غافلگیر شدند.
ساعت نزدیک 7:30 صبح بود که جمعیت در میدان ژاله و خیابانهای منتهی به آن مستقر شدند. یکی از فرماندهان نظامی با بلندگو به مردم اخطار کرد که حکومت نظامی است، چرا تجمع کردهاید؟ یکی از روحانیون مردم را به نشستن دعوت کرد. جمعیت روی زمین نشست، ولی ظواهر امر نشان میداد که نیروهای فرمانداری نظامی قصد متفرق کردن مردم را ندارند. راه عبور را از چهار طرف بر روی مردم بستند.
هیچ چیزی نمیتوانست ذرهای تردید در دلهای مردم ایجاد کند. سیل انبوه جمعیت از خیابانهای اطرف با سردادن شعارهای انقلابی به سمت میدان ژاله در حرکت بودند. ماموران مسلح، پس از چند بار اخطار از زمین و هوا جمعیت را هدف رگبار مسلسل قرار دادند. فریاد الله اکبر و لااله الالله همه جا را پر کرد. مردم وحشت زده و هراسان به هر سمتی می دویدند، گروهی روی زمین دراز کشیده بودند و رگبار مسلسل ها اجازه حرکت به آنها نمیداد.
ناله و فریاد با صدای گلوله در هم آمیخته بود و بوی خون، دود و باروت همه جا را پر کرده بود. با نزدیک شدن ظهر به تدریج میدان ژاله که اینک واقعا به میدان شهدا تبدیل شده بود در هاله ای از سکوت مرگبار فرو رفت. همه خیابان پر بود از پیکر شهدایی که در صحنه نبرد نابرابر کشته شده بودند و خون این شهدا خیابانها را فرش کرده بود.
در مناطق جنوبی تهران برای متفرق کردن جمعیت از بالگردهای نظامی استفاده شد. یک روزنامه اروپایی در این رابطه نوشت: این بالگردها «کوهی از اجساد متلاشی شده» را بر جای گذاردند. در میدان ژاله، تانکها که مردم را محاصره کرده بودند و از پراکنده کردنشان ناتوان بودند شروع به شلیک به سمت مردم کردند. بنا بر نوشته یک خبرنگار اروپایی، «این صحنه به جوخه آتش شبیه بود که در آن افراد مسلح به انقلابیون بیحرکت شلیک میکردند».