جاری کنم ز دیده خود سیل اشک را /در ماتمی که فاطمه صاحب عزا بود
امام جوان! درود بر لحظه های شفافی که با تو خواهند بود و مسیری که از عطر کلمات مق
دست سرمست می شود؛ از 195 تا 220 هجری قمری!
درود بر دانایی متجلی در بزرگ و کوچک اهل بیت رسول صلی الله علیه و آله .
سلام بر این نور واحد که بی تغییر، در کالبد دوازده پیکر مطهر جاری شد!
تکلم کن تا تاریخ، دوباره از شگفتی، مات بماند.
- چگونه کودکی هشت ساله، این چنین تمام ذرات را متبرک می کند و تمام تفسیر کتاب آسمانی در قلب او متلاطم است؟
تکلم کن، تا یحیی بن ذکریا متولد شود؛ با شباهتی بی همتا با جوادالائمه علیه السلام ؛
«یَا یَحیی خُذِ الکِتابَ بِقُوَّةٍ و آتَیناهُ الحُکمَ صَبِیاً».
دشمنی با آفتاب
کجا شکسته اند قامت رعنای نهال روشنایی را؟
این بار، بغداد چه دشمنی با آفتاب ولایت داشت که غروب را با انگشتان پلید ام فضل که از اندیشه آلوده معتصم تغذیه می کردند، در برابر خورشید کشید؟!
دانه های سمی انگور رازقی، تمام زندگی ات را به آتش می کشند ام فضل!
اندوه بی نهایت تو را پایانی نیست و این جنایت، راه برگشتی به نام پشیمانی ندارد؛ مگر نشنیدی چه فرمود:
ما بُکائکِ؟
«وَاللّهِ لَیَضرِبَنَّکِ اللّهُ بِفَقرٍ لاینجَبر و…».