دل نوشته:تقدیم به امام همیشه حاضر وناظر
روزهایی که گذشت ،شبهایی که سپری شد ، نه سرگرسنه برزمین بی بالشت گذاشتیم ونه در راه تو سختی کشیدیم .
جاده هامان راحتی اگر فرعی بودند-باقیر داغ برای راندن وتاختن وسریع تر رسیدن صاف کردیم ، اشکی هم نریختیم اصلا دوری ات را حس نکردیم .راستش برای ندبه هم خواب نماندیم ، اما خوابمان می آمد. گرمای تختمان می رفت اگر بیش از دورکعت نماز خواب آلود تحویل خدا می دادیم ، به همین خاطر، عهد هم نخواندیم (دعای اللهم کن لولیک ) راهم در مسیر رسیدن به تختمان می خواندیم و وقتی به(طویلا) می رسیدیم ، مدتها بود که درخواب بودیم ما محرومیت نچشیدیم گاهی دل تنگ می شدیم . اما اگر گاهی دل تنگ می شویم ، یعنی دوربوده ایم. مثل هرسال روزهای آخر منتهی به بهار چرتکه می اندازم وفکر می کنم با بهار چگونه گل بکارم ؟ تصمیم گرفته ام دلتنگ تو نشوم فاصله ها را بشکنم .دست تورا بر دلم حس کنم ودر ذهنم بسپارم .تصمیم گرفته ام محروم شوم ، محروم شوم از کارهایی که برایم لذت بخش اند اما مرا از تو دور می کنند. محروم شوم از آسودگی وعیش ونوش وآسایش بی دغدغه .محروم شوم از خودم .اینگونه کمی هم رنگ تو شوم انصاف نیست تمام سختی ها را توتحمل کنی آقا جان آیه بیداری خواندی آقا جان ومن کنار مخروبه بیدار شدم در آسمان دلم برای وصال واژه هایم فرو می بارند. بی دلیل بیا آقا جان … زمانه دیگر تاب واژه تنهایی ندارد… قصه هزار ویک شب دارد تمام می شود نسیم ، نفس کم آورده است .واژه ها با اشک فرو می بارند بی دلیل بیا آقا جان -