برگزاری جلسه اخلاق با حضور استاد بزرگوار اخلاق سرکار خانم یوسفی در مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران
به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران در سالن اجتماعات حوزه ی علمیه ی فاطمة الزهراء (سلام الله علیها)شهرستان کامیاران جلسه اخلاق باسخنرانی استاد اخلاق سرکارخانم یوسفی وحضور اساتید وطلاب مدرسه بر گزار گردید.
سرکار خانم یوسفی استاد بزرگوار اخلاق صحبت های خور رابا شعرزیبایی آغاز نمودند:
روشن جهان ز نور جمال محمد است وز چشمه های کمال محمد وال محمد است
ما دست کی زدیم به دامان دیگران تا دامان پاک محمد وال محمد است
در گلشن احمدی چو می گردیم یک دسته گل محمدی را دیدم
چشم که فتاد بر گل نرجس او خم گشتم و خاک پایی او را بوسیدم
رخستش زعلی گرفتم و فاطمه اش آنگاه گل نرگس او بوسیدم
با آن که به هر گل برسم می بویم دل داده عطر نرگس دل جویم
ایشان افزودند: از خدا می خواهیم که رحمت امام زمان را شامل حال ما بگرداند و توسط عنایات خودشان به ان دولت کریمه ی اهل بیت برسیم ؛ان دولتی که هیچ چیز در ان نیست جز انکه همه اش خداییست.
ایشان خطاب به طلاب این مدرسه علمیه افزودند:عزیزان دعا در سرنوشت انسان تاثیر بسیار دارد .دعا های ما باید خالصانه باشد ومقبول بودن و براورده شدن ان ها را به خود خداوند موکول کنیم.دعاست که باعث اتصال بندگان به خداوند می شود.در این ماه رجب دعا ی خالصانه می تواند سرنوشت انسان را رقم زند ؛پس هدف از دعا کردن رسیدن به کمال مطلق وحجت خداوند است ؛چرا که این ماه رجب ماه بسیار مبارکی است ،ما باید با راز ونیاز هایمان در این ماه اتصالمان را قطع نکنیم.
ایشان اشاره ی کردند به نمونه ای از اثار اتصال به خداوند وان سالم ماندن پیکر مطهر حجر بن عدی . وقتی ما انتظار اجابت دعاهایمان را داریم باید مواظب کردار ورفتار خویش باشیم؛روزی امام صادق (ع)با یکی از دوستانش در بازار راه می رفتند طوری که ارتباط ایشان با ان دوستش بسیار صمیمی بود طوری که اگر یکی از ان ها را می دیدند به یاد دیگری می افتادند .این دوست امام صادق(ع)غلامی داشتند وقتی با امام صادق(ع)گرم صحبت کردن بود نگاهی به اطراف کرد دید که غلام نیست ،ناگهان غلام نفس نفس زنان به مولایش رسید .مولا ان قدر از دست غلام عصبانی شد که به او فحش وناسزا گفت امام با شنیدن این سخنان ،ناراحت شد وبه او گفت از این به بعد دوست ما نیستی زیرا در اسلام فحش وناسزا گوئی جائی ندارد.
در ادامه ی بحث ایشان اشاره ای داشتند به بحث فضیلت عبادت در جوا نی .روایت داریم که کسی که جوان باشد وقران بخواند ،قران با گوشت وخون او امیخته می شود.افتخار است برای یک جوان که بتواند با انجام دادن فریضه های اسلامی وتوبه کردن از انجام گناهان ،دچار گناه نشود.
جوانی بود دارای صورت وسیرتی یوسف گونه که شاگرد یک مغازه پارچه فروشی بود.زنی دورادور شیفته ی این جوان شده بود .به بهانه پارچه خریدن وارد مغازه شد و مقداری پارچه خرید وبا دادن پولی به جوان از او خواست که این پارجه را به خانه ی او ببرد وبعد از اینکه جوان وارد خانه شد در را به روی ان جوان بست واز او خواست که گناه کبیره انجام دهد.جوان اصرار زیادی کرد که زن را از این عمل ناشایست منصرف کند ولی زن نپذیرفت.جوان برای نجات از این مهلکه از خداوند در خواست کمک کرد .فکری که به ذهنش خطور کرد این بود که از زن در خواست کرد ه به او مهلت دهد تا رفع حاجتی کند در ان زمان که به دستشوئی رفت مقداری از نجاسات دستشوئی را به صورت خود مالید .وقتی که بیرون امد زن بادیدن این وضع او را از خانه بیرون انداخت .بعدها این جوان بدون استفاده از هر گونه عطری خوشبو بودن بدن او بین بازاریان مشهور بود.پس انسان اگر اراده داشته باشد وایمانش انقدر قوی باشد می تواند خودش را از هر گونه گناه کبیره ومنجلاب بیرون کشد.ودر پایان با خواندن چند دعا به سخنان خودشان پایان دادند.