دیدگاه آیت الله تهرانی درباره ولایت فقیه
نمیخواهم وارد برخی از مسائل مصداقی بشوم، اما بد نیست این را تذکر بدهم که الان هم وقتی به نقش حضرت امام (رحمتاللهعلیه) توجه میکنیم، میبینیم همان راه انبیا بوده است. بگذرید از عدهای که میخواهند چشم را ببندند و نمیخواهند چشم را باز کرده و واقعیت را درک کنند. چرا باید انسان اینقدر بیانصاف باشد که فراموش کند که روش، همان روش مکتب انبیا و روش انبیا است…
« بسم الله الرحمن الرحیم »
در این مطلب به بیان بخشی از دیدگاه های آیت الله آقا مجتبی تهرانی (رضوان الله علیه) درباره ولایت فقیه پرداخته شده است:
نظریاتی درباره حکومت و دولت وجود دارد که ریشه این دو پدیده را بررسی کردهاند. گروهی میگویند پدیده دولت و حکومت از خانواده شکل گرفته است؛ یعنی بشر بعد از آنکه خانواده تشکیل داد متوجه شد که همانند نظام خانواده، در محیط اجتماعی هم، با نگرش مدیریتی، دولت و حکومت ایجاد شود. نظریه دوم این است که حکومت و دولت را با توسل به زور و تهدید تشکیل دهند.
نظریه سوم به قراردادهای اجتماعی بین گروهها یا افراد اشاره دارد و اینکه مبدا پیدایش و نشر نظام دولتی و حکومتی در بین انسانها عبارت از قراردادهای اجتماعی و ارتباط افراد است اما در این میان نظریه چهارمی هم بیان میشود، و آن اینکه پیدایش پدیده حکومت و دولت عبارت از ولایت انبیا است. ولایت انبیا سبب شد که در مقاطعی از دورانهای بشری، حکومت و دولت شکل بگیرد. یعنی پیامبران الهی از ولایت خود استفاده کردند و در مقاطع خاصی در زندگی بشر، برای هدایت مردم، حکومت و نظام تشیکل دادند، و ما میگوییم دولت و حکومت، اِعمال همان ولایت انبیاست.
آیا بعثت انبیا تنها برای تحکیم رابطه خالق و مخلوق بوده است؟
دولت و حکومت، با مسأله انبیا و مکاتب الهی چه رابطهای دارد؟ در اینجا اگر بپذیریم که مبدا پیدایش دولت و حکومت، ولایت انبیا بوده است مسأله برای همه روشن میشود. عدهای قائل هستند که بعثت انبیا برای تحکیم رابطه بین مخلوق و خالق است و هیچ نظری در مورد رابطه مخلوق با مخلوقات دیگر ندارد؛ بهعبارت دیگر، اصلا نظری به مسائل اجتماعی نیست. معتقدین به این نظریه میگویند انبیاء میآیند نوعی دستورالعملها به بشریت بدهند که این رابطه را محکم کنند و بشر را به رابطه خود و خالق خودش متوجه سازند و نهایتا اگر خیلی از اینها را بخواهند اضافه کنند یک سری مسائل اخلاقی ضمیمه خواهند کرد ولی این دیدگاه، به تعبیر من دیدگاه تخریبی است؛ زیرا انبیا که مبعوث شدند، هم برای تحکیم رابطه مخلوق با خالق آمدند و هم برای تحکیم رابطه مخلوقات با یکدیگر.
طبق آن دیدگاه تخریبی، اگر روابط ستمگرانه و ظالمانه در حکومتها باشد، انبیا صرفا میآیند تا فقط موضع اعتراضی خود را بیان کنند؛ در حالی که موضع انبیا صرفا اعتراضی نیست و در اینجا این نظریه مطرح میشود که بعثت انبیا نظر به هر دو رابطه دارد و موضعش هم تنها موضع اخلاقی و اعتراضی نیست، بلکه یک موضع سازندگی و پویایی است.
اگر انسان بخواهد به قرآن عمل کند و منشورات مکتب یعنی احکام را در سطح جامعه بشری ساری و جاری کند راهی جز این نیست که تشکیل دولت و حکومت دهد و اگر بخواهد یک اجتماع با مکتب اسلام در خودش شکل دهد ناچار است که حکومتی تشکیل داده و بر مبنای همین مکتب که مبنا و روش حکومتداری را طرح میکند، مسائل حکومت را تببین کند. خدای متعال در قرآن فرمانهای حکومتی و خصوصیات حاکم و انواع حقوق و اجرای آن را تببین میکند بهطوریکه دیگر کسی نمیتواند بگوید این مکتب اصلا نظری به نظام حکومتی و دولتی ندارد. بنابراین میبینیم که ولایت فقیه ارتباط مستقیم با مسأله حکومت و دولت و از طرفی با مکتبهای الهی و بعثت انبیا دارد.
انبیای الهی مبعوث شدهاند که صرفا آبادکننده باشند و قدیمترین حکومتها و دولتها مربوط به انبیا بوده است و هرجا هم که به مبارزه میپرداختند تشکیل حکومت میدادند و زمانی هم که حضرت حجت ظهور میکنند در امتداد راه انبیای الهی، حکومت دینی و الهی و اسلامی تشکیل میدهند.
در اینجا سؤالی مطرح میشود و آن اینکه نظام دولتی و حکومتی که انبیا تشکیل میدادند بر اصالت فرد شکل میگرفت یا اصالت اجتماع؟ جواب این است که هیچکدام. نظام حکومتی انبیا که برای - اعمال ولایت خودشان آن را تشکیل میدهند نه بر اصالت فرد استوار است که از آن به دیکتاتوری تعبیر میشود و نه بر اصالت اجتماع تکیه دارد که از آن به دموکراسی تعبیر میشود. با مراجعه به مکتب اسلام میبینیم اصالت فرد را در نظام حکومتی شدیدا میکوبد: « ما کانَ لِبَشَرٍ أَنْ یؤْتِیهُ اللهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النبُوه ثُم یقُولَ لِلناسِ کُونُوا عِبادا لی مِنْ دُونِ اللهِ وَ لکِنْ کُونُوا رَبانِیینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ.» (آل عمران/79)
نظام حکومتی بر پایه اصالت اجتماع هم نیست چراکه ما هیچ نیازی نداریم به اینکه سراغ متون اسلامی برویم زیرا این مطلب، بحثی عقلی است، به این معنا که ما اجتماع را یک چیزی غیر از افراد نمیدانیم؛ اجتماع یعنی آحاد افراد جامعه و بهتعبیر دیگر اجتماع امری عرضی است پس به اصالت اجتماع هم قائل نیستیم و میگوییم عقلا غلط است؛ درنتیجه حکومتهای الهی به منظور تطبیق فرمانهای الهی، برای تعادل روابط و ارتباطات اجتماعی، شکل میگیرد که در آن، قانون مطرح است.
بهطوریکه حکومت و دولت در مکتبهای الهی بر مبنای قانون الهی عمل میکنند و همه ائمه به همین قوانین الهی عمل میکردند؛ به عبارت دیگر تمام انبیا و اولیا روی فرمانهای الهی تکیه میکردند.
اسلام ما، انقلابی است
ما اسلام انقلابی را پذیرفتهایم. دگرگونیهای مکتب انقلابی، دگرگونی باطنی است چراکه اصلاح سطحی، انقلاب غلط است و از آنجا که انقلاب، مرکز میخواهد پس باید ولایت در آن باشد، آیاتی را ذکر میکنیم که مرکزیت را به مکتب الهی میدهند: «یا ایها الذین آمَنُوا أَطِیعُوا اللـهَ وَأَطِیعُوا الرسُولَ وَأُولِی الْأَمْرمِنکُم» (نساء59)این ندای اصل مرکزیت است، هرچه او گفت باید گوش کنید. همه مکتبها مسأله اصل مکتب را امر مسلم میدانند خصوصا انقلاب انبیا که باید دارای ویژگیهایی باشد و اگر پذیرفتیم که رهبران و اولیا الهی رهبر هستند، باید کارهای انقلابی انجام دهند و این اصل مرکزیت است؛ چراکه مکتبهای الهی هیچگاه متوقف نیست و همیشه تداوم دارد، که میرسد به ولایت فقیه.
نمیخواهم وارد برخی از مسائل مصداقی بشوم، اما بد نیست این را تذکر بدهم که الان هم وقتی به نقش حضرت امام (رحمتاللهعلیه) توجه میکنیم، میبینیم همان راه انبیا بوده است. بگذرید از عدهای که میخواهند چشم را ببندند و نمیخواهند چشم را باز کرده و واقعیت را درک کنند. چرا باید انسان اینقدر بیانصاف باشد که فراموش کند که روش، همان روش مکتب انبیا و روش انبیا است.*
ما حاضر نیستیم خودمان را اصلاح بکنیم..
ما اگر خودمان را درست بکنیم، خدا کافی است، خدا هادی است. ما خودمان را نمیخواهیم درست بکنیم، اما از کسی هم نمیخواهیم آزار ببینیم. ما اگر خودمان به راه بودیم، در راه میرفتیم،چه کسی امیر المؤمنین(ع) را میکشت؟ چه کسی حسین بن علی(ع) را میکشت؟چه کسی همین (امام زمان علیه السلام) را که حالا هست، هزار سال هست، او را مغلول الیدین (دست بسته) کرد؟ما خودمان حاضر نیستیم خودمان را اصلاح بکنیم. اگر خـودمـان را اصـلاح بکنیم، به تدریج همــه بشـر اصلاح میشوند.
آیت الله بهجت (ره)
پنج راه یــاری امــام زمــان عج
بخش مهمی ازدغدغه های امام زمان علیه السلام به گرفتاری شیعیان ایشان مربوط میشود. شیعیان، خانواده امام زمان علیه السلام به شمارمی آیند.آن حضرت ایشان را مانند فرزندان خود دوست می دارد، به واسطه گرفتاری آنها اندوهگین می شود و از بابت پیروزی و نجات آنان شاد میگردد.در این مطلب به پنج راه یاری پدرمان،حضرت صاحب الزمان عج پرداخته ایم…
« بسم الله الرحمن الرحیم »
اولین شیوه یاری امام عصر: دعوت از دیگران جهت بهره مند شدن از برکات امام زمان علیه السلام
هرشیعه ای که نعمت وجود امام عصر را درک کرده و حلاوت عنایات او را چشیده باشد، می تواند وجود این نعمت را به دیگران خبر دهد و از آنها دعوت کند که با توسل به امام زمان علیه السلام از عنایات اوبهره مند گردند.ارجاع دیگران به امام زمان علیه السلام برای رفع نیاز های مادی و معنویشان کاری بسیار ساده است.این کار زمینه قدرشناسی امت از امام علیه السلام رافراهم می آورد و در غربت زدایی از این مولای کریم بسیارمۆثر است، از این رو به نوبه خود نوعی یاری امام عصر به شمار می آید.
غزل جمکران از مقام معظم رهبری
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو
سپند وار ز کف داده ام عنان بی تو
ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ
ز جام عشق لبی تر نکرد جان بی تو
چون آسمان مه آلوده ام ز تنگ دلی
پُر است سینه ام از انده گران بی تو
نسیم صبح نمی آورد ترانه ی شوق
سر بهار ندارند بلبلان بی تو
لب از حکایت شب های تار می بندم
اگر امان دهدم چشم خون فشان بی تو
چو شمع کشته ندارم شراره ای به زبان
نمی زند سخنم آتشی به جان بی تو
ز بی دلی و خموشی چو نقش تصویرم
نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو
عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم
چو یادم آید از آن شکّرین دهان بی تو
گزارش غم دل را مگر کنم چو امین
جدا ز خلق به محراب جمکران بی تو
شاعر : مقام معظم رهبری آیت الله سید علی خامنه ای
محمدی زیستن /قسمت اول :
دیباچه
سلسله مقالاتی که از این پس ارایه میشود در تلاش است، عهدهدار بررسی یکی از اصول محمدی زیستن، یعنی ساده زیستی باشد. اما با دیدی متفاوت از آنچه رایج است.
این مقاله فقط به نمودهای ساده زیستی در اسلام اکتفا نخواهد کرد، بلکه با نگاهی کلیتر به مسأله، خواهد نگریست، و روح ساده زیستی را در نوع جهان بینی افراد جست و جو خواهد کرد.
از آنجا که ساده زیستی نوعی روانسازی زندگی، و رفاه زدگی و تشریفات نوعی سخت گیری در زندگی است به آثار و پیامدهای این دو موضوع یعنی سختگیری و روانسازی زندگی، خواهد پرداخت. در ادامه با طرح سختگیریهای پسندیده و ناپسند از دیدگاه اسلام و ذکر گونههایی از سختگیریهای ناپسند، سعی خواهد کرد بحث به صورت عینیتر ارایه شود.
و در پایان با توفیق الهی از سیره پیامبر اعظم(ص) و ائمه هدی و انبیای الهی: به عنوان بهترین الگوی رفتاری زندگی روان و ساده توحیدی سخن به میان خواهد آورد.
امید که در زلال زندگی محمدی از رود بندگی تا رسیدن به دریای بیکران اتصال روان گردیم.
در میان دعاهای رسیده از ناحیه معصومین: یکی از دعاهایی که درخواست آن از خداوند به ما آموزش داده شده است درخواست توفیق زیستی براساس الگو و روش زندگی پیامبر(ص) و ائمه هدی: است.
در زیارت امام حسین7 فرمودهاند پس از عرض ادب بگو: اللهمّ اجعلنا ممن یتّبع النور الّذی أنزل معهم و أحینا محیاهم و أمتنا مماتهم ؛ خدایا زندگیام را همچون زندگی این انوار مقدس قرار ده و مرگم را همچون مرگ ایشان بگردان.
هنگام بازگشت از صفا به مروه در مناسک حج و عمره و در تمامی روزهای جمعه یکی از دعاهایی که از زبان مقدس ائمه هدی: به ما رسیده است این که: اللهم… أحینا علی سنة نبیک و توفنا علی ملة رسولک ؛ پروردگارا ما را به روش پیامبرت زنده بدار و جزو ملت رسولت بمیران. این گونه آموزشها بیانگر آن است که محمدی گونه زیستن یکی از نیازهای اساسی بشر است که برای رسیدن به آن بایستی با ناله و انابه در مواقع استجابت دعا همچون حج و جمعه و زیارت امام حسین7 از درگاه الهی یاری طلبید و در جهت آن تلاش کرد.
اما به راستی روش زندگی پیامبر(ص) چگونه است؟
فضیلت و خواص سوره مبارکه منافقون :
این سوره در مدینه نازل شده و شصت و سومین سوره قرآن کریم است و ۱۱ آیه دارد.
در فضیلت این سوره از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه واله وسلم روایت شده است: هر کس این سوره را قرائت نماید از نفاق مبرا می شود.(۱)
امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند: برای هر مؤمنی لازم و شایسته است که اگر شیعه ما است سوره جمعه و اعلی را در شب جمعه بخواند و در نماز ظهر روز جمعه سوره جمعه و منافقون را قرائت نماید که اگر چنین کند مانند ان است که معادل عمل پیامبر خدا را انجام داده است و پاداش کارهای او و ثوابهای او فقط بهشت است. (۲)
آثار و برکات سوره
۱) درمان دمل ها
از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نقل شده است: هر کس سوره منافقون را قرائت کند از شک و نفاق در دین دور خواهد بود و اگر برای دمل ها خوانده شود از بین می رود و اگر برای درمان دردهای باطنی و درون بدن خوانده شود آرام می گیرد. (۳)
۲) برای درد چشم
از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده: اگر برای بیمار و علیل و درمندی خواند شود شفا یابد. و امام صادق علیه السلام فرمودند: این سوره را برای درد چشم بخواند دردش آرام گرفته و از بین می رود… (۴)
۳) برای دفع شر دشمنان و اذیت و آزار آنها
آیه ۴ سوره منافقون را بر روی یک مقدار خاکی که پاک است و خورشید بر آن نتابیده است(یعنی از باطن زمین برداشته شود) بخوانند و مخفیانه و بدون اینکه دشمن آن را ببیند به رویش بپاشند از شر دشمن در امان خواهد ماند. (۵)
———————————————————————–
پی نوشت:
(۱) مجمع البیان، ج۱۰، ص۱۵
(۲) ثواب الاعمال، ص۱۱۸
(۳) تفسیرالبرهان، ج۵، ص۳۷۱
(۴) همان
(۵) خواص القران و فوائده، ص۱۳۴
لباس مشکی، لباس اهل جهنم است ،چرا در عزاداری می پوشیم؟
پوشيدن لباس سياه درنماز مکروه شمرده شده ولی عمامه استثناء شده وخود پيامبراکرم نيز عمامه ی سياه در نماز برسر می گذاشت(دراين باره مراحعه کنيد به سنن النبی نوشته ی علامه طباطبائی) ودرروز غدير نيز وقتی امام علی عليه السلام را به جای خود به خلافت معرفی می کرد بر سر او عمامه ی سياه خود را گذاشت واورا ولی امر مومنين معرفی کرد (دراين باره به کتاب معالم المدرستين مرحوم علامه عسگری مراجعه فرمائيد )درعزاي امام حسين (ع) نيزپوشيدن سياه يكي از ويژگيهاي مهم شيعه محسوب ميشود و شيعه از باب اينكه لباس مشكي نشانه حزن و اندوه است (چنانكه در شهادت امام حسين(ع) و عزاداري آن حضرت سيره نقل شده) فتوا دادهاند به جواز، بلكه فتوا دادهاند به اينكه بعيد نيست لباس سياه در ماه محرم به قصد حزن و عزاداري راجح باشد ،در خصوص عزاداري براي امام حسين(ع) و در منابع تاريخي از همسران پيغمبر و… رواياتي نقل شده که به چند نمونه اشاره می شود:
1. ابونعيم اصفهاني روايت ميكند: «زماني كه خبر شهادت امام حسين(ع) به ام سلمه رسيد در مسجد پيامبر(ص) خيمهاي سياه برپا نمود و خود نيز جامة سياه پوشيد.[1]
2. مسعودي در اثبات الوصيه چنين روايت ميكند كه امام مجتبي(ع) پس از دفن پدر در مسجد كوفه خطبه خواند در حالي كه عمامهاي سياه بر سر و طيلساني مشكي (يعني جامهاي بلند كه بر دوش مياندازند) در بر داشت.[2] و نمونههاي ديگر كه در تاريخ آمده است از جمله: مرجوم مجلسي در بحارالانوار نقل كرده: «پس از شهادت امام حسين(ع) و ياران آن حضرت كسي از زنان بنيهاشم و طايفه قريش نبود مگر آن كه براي امام حسين(ع) لباس سياه پوشيده بود»[3]
جايگاه علم و حكمت
امام كاظم(عليه السلام) مى فرمايد:
اِنَّ الزَّرْعَ يَنْبُتُ فى السَّهْلِ وَلا يَنْبُتُ فى الصَّفا فَكذلِكَ الْحِكْمَةُ تَعْمُرُ فى قَلْبِ الْمُتَواضِعِ وَلا تَعْمُرُ فى قَلْبِ الْمُتَكَبِّرِ الْجَبّارِ!(1)
ترجمه
زراعت در زمين هاى نرم مى رويد، نه روى سنگ ها! همچنين علم و حكمت تنها در قلب متواضعان جوانه مى زند نه در قلب متكبران جبار!
شرح كوتاه
نخستين گام در راه تحصيل دانش فروتنى است، فروتنى در برابر حق، فروتنى در برابر استاد، و در برابر هركس كه بيشتر از انسان مى داند و مى تواند چيزى به او بياموزد.
به همين دليل «جهل» و «تكبّر» معمولا قرين و همراه يكديگرند، متكبّران حاضر به اعتراف به جهل نيستند، و حتى اگر واقعيّتى با روح غرور و تكبّر آنها نسازد نه تنها آن را انكار مى كنند بلكه با آن به مبارزه بر مى خيزند، سخن حق را از افراد هم رديف يا پايين تر از خود نمى پذيرند، و غالباً در جهل مركب مى مانند.
————————————————————————-
1. تحف العقول، صفحه 296.
منبع : صدو پنجاه درس زندگي آيت الله مکارم شيرازي
وظايف سنگين امام(عليه السلام)
امام على ابن موسى الرضا(عليه السلام) مى فرمايد:
اَلاِْمامُ اَمينُ اللهِ فِى اَرْضِهِ وَخَلْقِهِ وَ حُجَّتُهُ عَلَى عِبادِهِ وَخَليفَتُهُ فى بِلادِهِ والداعى اِلى اللهِ و الذابُّ عَنْ حريم الله.(1)
ترجمه
امام امين خدا در زمين و در ميان خلق خدا، و حجت او بر بندگان و جانشين او در شهرها، و دعوت كننده به سوى خدا، و مدافع حريم الهى است.
شرح كوتاه
در اين حديث كه بخشى از حديث طولانى در زمينه معرفى مقام امامت است، به پنج قسمت از وظايف سنگين و مهم اشاره شده:
1- امام خزانه دار و امين وحى، و حافظ تمام علوم و احكام و معارف دين است.
2- امام دليل زنده و گواه روشن و معرف آيين خداست.
3- امام سرپرست و زمامدار الهى و نماينده او در ميان مردم است.
4- امام آمر به معروف و ناهى از منكر و بزرگترين مبلّغ دين است.
5- امام مدافع از حريم آيين خدا در برابر همجوم دشمنان است. و چنين كسى بايد داراى علم الهى و مقام عصمت باشد و جز خدا نمى تواند او را تعيين كند.
————————————————————————-
1. تحف العقول، صفحه 328.
منبع : صدو پنجاه درس زندگي آيت الله مکارم شيرازي
آیا بیشتر دوزخیان را زنان تشکیل میدهند؟
پرسش
حدیثی میفرماید «اکثر اهل نار النساء» و حدیث دیگری هم از امام صادق(ع) وجود دارد که میفرمایند: «بیشترِ اهل بهشت از مستضعفان (در دنیا)، زنان هستند. خداوند عز و جل مىدانست که آنها ناتواناند و بر ایشان رحم آورد»!. حال چگونه این دو حدیث قابل جمع است؟
پاسخ اجمالی
با آنکه در برخی از روایات مرسل، عباراتی وجود دارد که گویا بیشتر دوزخیان از زنان هستند، اما این موضوع به صورت کلی قابل پذیرش نیست؛ چراکه روایات دیگری نیز در نقض آنها وجود دارد، به عنوان نمونه:
1. فضیل میگوید: به امام صادق(ع) عرض کردم: مردم سخنی را میگویند و آن این است که بیشتر اهل دوزخ در روز قیامت زنان هستند، حضرت فرمود: از کجا چنین باشد در حالىکه مرد در آن روز با هزار تن از زنان دنیا تزویج خواهد کرد، در قصرى که از دُرّ یکپارچه است.[1]
2. عمّار ساباطی نقل میکند: امام صادق(ع) فرمود: بیشتر جمعیّت بهشت از زنان مستضعفاند خداوند عزّ و جلّ چون آنان را ضعیف تر آفرید، بر آنان دلسوزتر است.[2]
با توجه به مقایسه روایات، به نظر میرسد ظاهراً روایات دسته دوم از اعتبار بیشتری برخودار باشند، ضمن آنکه روایت اوّل نیز دقیقاً بدین معنا نیست که حتما اینگونه باشد، بلکه معنایش این است که در حالت عادی و اگر تلاشی از سوی زنان انجام نشود، بدین نتیجه خواهد انجامید؛ به دلیل این سخن رسول خدا(ص) که خطاب به زنان فرمود: و این چنین مىاندیشم که در روز رستاخیز بیشتر اهل دوزخ شما باشید، پس از شما میخواهم که بخداوند عزّ و جلّ خود را نزدیک کنید و به او تقرب جویید هر قدر که در توان دارید.[3]
———————————————————————————-
[1] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، ج ۳، ص ۴۶۸، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق. «رَوَى الْفُضَیْلُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ قُلْتُ لَهُ شَیْءٌ یَقُولُهُ النَّاسُ إِنَّ أَکْثَرَ أَهْلِ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ النِّسَاءُ قَالَ وَ أَنَّى ذَلِکَ وَ قَدْ یَتَزَوَّجُ الرَّجُلُ فِی الْآخِرَةِ أَلْفاً مِنْ نِسَاءِ الدُّنْیَا فِی قَصْرٍ مِنْ دُرَّةٍ وَاحِدَةٍ».
[2] همان. «رَوَى عَمَّارٌ السَّابَاطِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ أَکْثَرُ أَهْلِ الْجَنَّةِ مِنَ الْمُسْتَضْعَفِینَ النِّسَاءُ عَلِمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ضَعْفَهُنَّ فَرَحِمَهُنَّ».
[3] همان، ص 391، «إِنِّی قَدْ رَأَیْتُ أَنَّکُنَّ أَکْثَرُ أَهْلِ النَّارِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَتَقَرَّبْنَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا اسْتَطَعْتُن».
منبع:الوعده صادق