اى مير عسگرى لقب اى فاطمى نسب..
اى آفتاب مهر تو روشنگر وجود
در پيشگاه حكم تو ذرات در سجود
اى مير عسكرى لقب اى فاطمى نسب
آن را كه نيست مهر تو از زندگى چه سود
علمت محيط بر همه ذرات كاينات
فيضت نصيب، بر همه در غيب و در شهود
تاريخ تابناك حياتت، گر اندك است
بر دفتر مفاخر اسلاميان فزود
عيسى دمى و پرتو رأى منير تو
زنگار كفر از دل نصرانيان زدود
اين افتخار گشته نصيبت كه از شرف
در خانه تو مصلح كل ديده برگشود
اى قبله مراد كه در بركة السّباع
شيران به پيش پاى تو آرند سر فرود
قربان ديده اى كه به بزم تو فاش ديد
جاى قدوم عيسى و موسى و شيث و هود
قرآن ناطقى تو و قرآن پاك را
حضرت امام حسن عسگری (ع)
درباره تولد حضرت امام حسن عسگری (ع)
امام حسن عسکری (ع) در سال ۲۳۲هجری در مدینه چشم به جهان گشود . مادر والا گهرش سوسن یا سلیل زنی لایق و صاحب فضیلت و در پرورش فرزند نهایت مراقبت راداشت ، تا حجت حق را آن چنان که شایسته است پرورش دهد . این زن پرهیزگار در سفری که امام عسکری (ع) به سامرا کرد همراه امام بود و در سامرا از دنیا رحلت کرد . کنیه آن حضرت ابامحمد بود .
درباره صورت و سیرت امام حسن عسکری (ع)
امام یازدهم صورتی گندمگون و بدنی در حد اعتدال داشت . ابروهای سیاه کمانی ، چشمانی درشت و پیشانی گشاده داشت . دندانها درشت و بسیار سفید بود . خالی بر گونه راست داشت . امام حسن عسکری (ع) بیانی شیرین و جذاب و شخصیتی الهی باشکوه و وقار و مفسری بی نظیر برای قرآن مجید بود . راه مستقیم عترت و شیوه صحیح تفسیر قرآن را به مردم و به ویژه برای اصحاب بزرگوارش - در ایام عمر کوتاه خود - روشن کرد .
درباره دوران امامت امام حسن عسکری (ع)
به طور کلی دوران عمر ۲۹ساله امام حسن عسکری (ع) به سه دوره تقسیم می گردد : دوره اول ۱۳سال است که زندگی آن حضرت در مدینه گذشت . دوره دوم ۱۰سال در سامرا قبل از امامت . دوره سوم نزدیک ۶ سال امامت آن حضرت می باشد . دوره امامت حضرت عسکری (ع) با قدرت ظاهری بنی عباس رو در روی بود . خلفایی که به تقلید هارون در نشان دادن نیروی خود بلندپروازیهایی داشتند . امام حسن عسکری (ع) از شش سال دوران اقامتش ، سه سال را در زندان گذرانید . زندانبان آن حضرت صالح بن وصیف دو غلام ستمکار را بر امام گماشته بود ، تا بتواند آن حضرت را - به وسیله آن دو غلام - آزار بیشتری دهد ، اما آن دو غلام که خود از نزدیک ناظر حال و حرکات امام بودند تحت تأثیر آن امام بزرگوار قرار گرفته به صلاح و خوش رفتاری گراییده بودند . وقتی از این غلامان جویای حال امام شدند ، می گفتند این زندانی روزها روزه دار است و شبها تا بامداد به عبادت و راز و نیاز با معبود خود سرگرم است و با کسی سخن نمی گوید . عبیدالله خاقان وزیر معتمد عباسی با همه غروری که داشت وقتی با حضرت عسکری ملاقات می کرد به احترام آن حضرت برمی خاست ، و آن حضرت را بر مسند خود می نشانید . پیوسته می گفت : در سامره کسی را مانند آن حضرت ندیده ام ، وی زاهدترین و داناترین مردم روزگار است . پسر عبیدالله خاقان می گفت : من پیوسته احوال آن حضرت را از مردم می پرسیدم . مردم را نسبت به او متواضع می یافتم . می دیدم همه مردم به بزرگواریش معترفند و دوستدار او می باشند . با آنکه امام (ع) جز با خواص شیعیان خود آمیزش نمی فرمود ، دستگاه خلافت عباسی برای حفظ آرامش خلافت خود بیشتر اوقات ، آن حضرت را زندانی و ممنوع از معاشرت داشت . ” از جمله مسائل روزگار امام حسن عسکری (ع) یکی نیز این بود که از طرف خلافت وقت ، اموال و اوقات شیعه ، به دست کسانی سپرده می شد که دشمن آل محمد (ص ) و جریانهای شیعی بودند ، تا بدین گونه بنیه مالی نهضت تقویت نشود . چنانکه نوشته اند که احمد بن عبیدالله بن خاقان از جانب خلفا ، والی اوقاف و صدقات بود در قم ، و او نسبت به اهل بیت رسالت ، نهایت مرتبه عداوت را داشت ” . ” نیز اصحاب امام حسن عسکری ، متفرق بودند و امکان تمرکز برای آنان نبود ، کسانی چون ابوعلی احمد بن اسحاق اشعری در قم و ابوسهل اسماعیل نوبختی در بغداد می زیستند ، فشار و مراقبتی که دستگاه خلافت عباسی ، پس از شهادت حضرت رضا (ع) معمول داشت ، چنان دامن گسترده بود که جناح مقابل را با سخت ترین نوع درگیری واداشته بود . این جناح نیز طبق ایمان به حق و دعوت به اصول عدالت کلی ، این همه سختی را تحمل می کرد ، و لحظه ای از حراست ( و نگهبانی ) موضع غفلت نمی کرد ” . اینکه گفتیم : حضرت هادی (ع) و حضرت امام حسن عسکری (ع) هم از سوی دستگاه خلافت تحت مراقبت شدید و ممنوع از ملاقات با مردم بودند و هم امامان بزرگوار ما - جز با یاران خاص و کسانی که برای حل مشکلات زندگی مادی و دینی خود به آنها مراجعه می نمودند - کمتر معاشرت می کردند به جهت آن بود که دوران غیبت حضرت مهدی (ع) نزدیک بود ، و مردم می بایست کم کم بدان خو گیرند ، و جهت سیاسی و حل مشکلات خود را از اصحاب خاص که پرچمداران مرزهای مذهبی بودند بخواهند ، و پیش آمدن دوران غیبت در نظر آنان عجیب نیاید . باری ، امام حسن عسکری (ع) بیش از ۲۹سال عمر نکرد ولی در مدت شش سال امامت و ریاست روحانی اسلامی ، آثار مهمی از تفسیر قرآن و نشر احکام و بیان مسائل فقهی و جهت دادن به حرکت انقلابی شیعیانی که از راههای دور برای کسب فیض به محضر امام (ع) می رسیدند بر جای گذاشت . در زمان امام یازدهم تعلیمات عالیه قرآنی و نشر احکام الهی و مناظرات کلامی جنبش علمی خاصی را تجدید کرد ، و فرهنگ شیعی - که تا آن زمان شناخته شده بود - در رشته های دیگر نیز مانند فلسفه و کلام باعث ظهور مردان بزرگی چون یعقوب بن اسحاق کندی ، که خود معاصر امام حسن عسکری بود و تحت تعلیمات آن امام ، گردید . در قدرت علمی امام (ع) - که از سرچشمه زلال ولایت و اهل بیت عصمت مایه گرفته بود - نکته ها گفته اند . از جمله : همین یعقوب بن اسحاق کندی فیلسوف بزرگ عرب که دانشمند معروف ایرانی ابونصر فارابی شاگرد مکتب وی بوده است ، در مناظره با آن حضرت درمانده گشت و کتابی را که بر رد قرآن نوشته بود سوزانید و بعدها از دوستداران و در صف پیروان آن حضرت درآمد .
درباره شهادت امام حسن عسکری (ع)
شهادت آن حضرت را روز جمعه هشتم ماه ربیع الاول سال ۲۶۰هجری نوشته اند . در کیفیت وفات آن امام بزرگوار آمده است : فرزند عبیدالله بن خاقان گوید روزی برای پدرم ( که وزیر معتمد عباسی بود ) خبر آوردند که ابن الرضا - یعنی حضرت امام حسن عسکری - رنجور شده ، پدرم به سرعت تمام نزد خلیفه رفت و خبر را به خلیفه داد . خلیفه پنج نفر از معتمدان و مخصوصان خود را با او همراه کرد . یکی از ایشان نحریر خادم بود که از محرمان خاص خلیفه بود ، امر کرد ایشان را که پیوسته ملازم خانه آن حضرت باشند ، و بر احوال آن حضرت مطلع گردند . و طبیبی را مقرر کرد که هر بامداد و پسین نزد آن حضرت برود ، و از احوال او آگاه شود . بعد از دو روز برای پدرم خبر آوردند که مرض آن حضرت سخت شده است ، و ضعف بر او مستولی گردیده . پس بامداد سوار شد ، نزد آن حضرت رفت و اطبا را - که عموما اطبای مسیحی و یهودی در آن زمان بودند - امر کرد که از خدمت آن حضرت دور نشوند و قاضی القضات ( داور داوران ) را طلبید و گفت ده نفر از علمای مشهور را حاضر گردان که پیوسته نزد آن حضرت باشند . و این کارها را برای آن می کردند که آن زهری که به آن حضرت داده بودند بر مردم معلوم نشود و نزد مردم ظاهر سازند که آن حضرت به مرگ خود از دنیا رفته ، پیوسته ایشان ملازم خانه آن حضرت بودند تا آنکه بعد از گذشت چند روز از ماه ربیع الاول سال ۲۶۰ ه . ق آن امام مظلوم در سن ۲۹سالگی از دار فانی به سرای باقی رحلت نمود . بعد از آن خلیفه متوجه تفحص و تجسس فرزند حضرت شد ، زیرا شنیده بود که فرزند آن حضرت بر عالم مستولی خواهد شد ، و اهل باطل را منقرض خواهد کرد … تا دو سال تفحص احوال او می کردند … . این جستجوها و پژوهشها نتیجه هراسی بود که معتصم عباسی و خلفای قبل و بعد از او - از طریق روایات مورد اعتمادی که به حضرت رسول الله (ص ) می پیوست ، شنیده بودند که از نرگس خاتون و حضرت امام حسن عسکری فرزندی پاک گهر ملقب به مهدی آخر الزمان - همنام با رسول اکرم (ص ) ولادت خواهد یافت و تخت ستمگران را واژگون و به سلطه و سلطنت آنها خاتمه خواهد داد . بدین جهت به بهانه های مختلف در خانه حضرت عسکری (ع) رفت و آمد بسیار می کردند ، و جستجو می نمودند تا از آن فرزند گرامی اثری بیابند و او را نابود سازند . به راستی داستان نمرود و فرعون در ظهور حضرت ابراهیم (ع) و حضرت موسی (ع) تکرار می شد . حتی قابله هایی را گماشته بودند که در این کار مهم پی جویی کنند . اما خداوند متعال - چنانکه در فصل بعد خواهید خواند - حجت خود را از گزند دشمنان و آسیب زمان حفظ کرد ، و همچنان نگاهداری خواهد کرد تا مأموریت الهی خود را انجام دهد . باری ، علت شهادت آن حضرت را سمی می دانند که معتمد عباسی در غذا به آن حضرت خورانید و بعد ، از کردار زشت خود پشیمان شد . بناچار اطبای مسیحی و یهودی که در آن زمان کار طبابت را در بغداد و سامره به عهده داشتند ، به ویژه در مأموریتهایی که توطئه قتل امام بزرگواری مانند امام حسن عسکری (ع) در میان بود ، برای معالجه فرستاد . البته از این دلسوزیهای ظاهری هدف دیگری داشت ، و آن خشنود ساختن مردم و غافل نگهداشتن آنها از حقیقت ماجرا بود . بعد از آگاه شدن شیعیان از خبر درگذشت جانگداز حضرت امام حسن عسکری (ع) شهر سامره را غبار غم گرفت ، و از هر سوی صدای ناله و گریه برخاست . مردم آماده سوگواری و تشییع جنازه آن حضرت شدند .
درباره ماجرای جانشین بر حق امام عسکری (ع)
ابوالادیان می گوید : من خدمت حضرت امام حسن عسکری (ع) می کردم . نامه های آن حضرت را به شهرها می بردم . در مرض موت ، روزی من را طلب فرمود و چند نامه ای نوشت به مدائن تا آنها را برسانم . سپس امام فرمود : پس از پانزده روز باز داخل سامره خواهی شد و صدای گریه و شیون از خانه من خواهی شنید ، و در آن موقع مشغول غسل دادن من خواهند بود . ابوالادیان به امام عرض می کند : ای سید من ، هرگاه این واقعه دردناک روی دهد ، امامت با کیست ؟ فرمود : هر که جواب نامه من را از تو طلب کند . ابوالادیان می گوید : دوباره پرسیدم علامت دیگری به من بفرما . امام فرمود : هرکه بر من نماز گزارد . ابوالادیان می گوید : باز هم علامت دیگری بگو تا بدانم . امام می گوید : هر که بگوید که در همیان چه چیز است او امام شماست . ابوالادیان می گوید : مهابت و شکوه امام باعث شد که نتوانم چیز دیگری بپرسم . رفتم و نامه ها را رساندم و پس از پانزده روز برگشتم . وقتی به در خانه امام رسیدم صدای شیون و گریه از خانه امام بلند بود . داخل خانه امام ، جعفر کذاب برادر امام حسن عسکری را دیدم که نشسته ، و شیعیان به او تسلیت می دهند و به امامت او تهنیت می گویند . من از این بابت بسیار تعجب کردم پیش رفتم و تعزیت و تهنیت گفتم . اما او جوابی نداد و هیچ سؤالی نکرد . چون بدن مظهر امام را کفن کرده و آماده نماز گزاردن بود ، خادمی آمد و جعفر کذاب را دعوت کرد که بر برادر خود نماز بخواند . چون جعفر به نماز ایستاد ، طفلی گندمگون و پیچیده موی ، گشاده دندانی مانند پاره ماه بیرون آمد و ردای جعفر را کشید و گفت : ای عمو پس بایست که من به نماز سزاوارترم . رنگ جعفر دگرگون شد . عقب ایستاد . سپس آن طفل پیش آمد و بر پدر نماز گزارد و آن جناب را در پهلوی امام علی النقی علیه السلام دفن کرد . سپس رو به من آورد و فرمود : جواب نامه ها را که با تو است تسلیم کن . من جواب نامه را به آن کودک دادم . پس ” حاجزوشا ” از جعفر پرسید : این کودک که بود ، جعفر گفت : به خدا قسم من او را نمی شناسم و هرگز او را ندیده ام . در این موقع ، عده ای از شیعیان از شهر قم رسیدند ، چون از وفات امام (ع) با خبر شدند ، مردم به جعفر اشاره کردند . چند تن از آن مردم نزد جعفر رفتند و از او پرسیدند : بگو که نامه هایی که داریم از چه جماعتی است و مالها چه مقدار است ؟ جعفر گفت : ببینید مردم از من علم غیب می خواهند ! در آن حال خادمی از جانب حضرت صاحب الامر ظاهر شد و از قول امام گفت : ای مردم قم با شما نامه هایی است از فلان و فلان و همیانی ( کیسه ای ) که در آن هزار اشرفی است که در آن ده اشرفی است با روکش طلا . شیعیانی که از قم آمده بودند گفتند : هر کس تو را فرستاده است امام زمان است این نامه ها و همیان را به او تسلیم کن . جعفر کذاب نزد معتمد خلیفه آمد و جریان واقعه را نقل کرد . معتمد گفت : بروید و در خانه امام حسن عسکری (ع) جستجو کنید و کودک را پیدا کنید . رفتند و از کودک اثری نیافتند . ناچار ” صیقل ” کنیز حضرت امام عسکری (ع) را گرفتند و مدتها تحت نظر داشتند به تصور اینکه او حامله است . ولی هرچه بیشتر جستند کمتر یافتند . خداوند آن کودک مبارک قدم را حفظ کرد و تا زمان ما نیز در کنف حمایت حق است و به ظاهر از نظرها پنهان می باشد . درود خدای بزرگ بر او باد .طلبه سطح 3 موسوی
امام صادق (ع) ميفرمايند: از صفات پيامبران
امام صادق (ع) ميفرمايند: از صفات پيامبران
1- داشتن صبر 2- نيكوكاري 3- تواضع و 4- خوشاخلاقي است.
هركس به اندازه وسعش آزمايش ميشود
اي داود تو پيامبر خوبي هستي اما اگر مستمندان و دردمندان و ايتام را فراموش كني، لذت خدا خدا گفتن در دل شب را از تو ميگيرم.
آن بزرگوار، هاي هاي بگريست و پولهاي زحمت كشيده قضاوت و زمامداري خويش را ايثار كرد. خداوند كريم به او قدرتي داد كه آهن را در دست خويش نرم ميكرد و از آن زره ميساخت و ميفروخت. هر سه روز يك زره و 114 زره درست كرد تا از دار دنيا رفت و به ملكوت اعلي پيوست و خلافت به حضرت سليمان رسيد.
آيا ميدانيد كه قرآن كريم داراي 114 سوره است يعني 114 زره براي خود و جامعه درست كن، مثلا يكي از زرهها جمله زير است: هركس سوره مباركه نور را مرتب بخواند، هيچكس از اعضاي خانوادهاش دچار انحرافات اخلاقي نخواهد شد.
داستان سخاوت
داستان سخاوت
حضرت زينب (س) شوهر بسيار مهرباني داشتند كه خوشاخلاق بود و برخوردش هميشه با مهرباني و لبخندي ملايم بود و اين همه حسن خلق و نيكي را از پدر بزرگوارش به نام جعفر طيار به ارث برده بود.
اين مرد خدا عبدا… نام داشت و برادرزاده حضرت علي (ع) بود. عبدا… نخلستاني داشت كه آن را بسيار دوست ميداشت. يك روز بر اثر كار، بسيار گرسنه شده بود و تصميم گرفت به خانه برود كه متوجه شد موقع اذان است. صداي ا…اكبر طنينانداز شد. سخن گهربار رسول خدا (ص) را به ياد آورد كه براي اذانگو چه اجر و پاداشي مقرر شده است.
عبدا… غلام سياهي داشت كه به دليل داشتن يك صفت نيك به عاليترين درجات رسيد. اين غلام سياه مشاهده كرد كه عبدا… اذان ميگويد در حالي كه در نخلستان است، آن هم دور از شهر كه در آنجا كسي وجود ندارد. با تعجب پرسيد: چرا اذان را بلند گفتي؟
با محبت اينگونه پاسخ داد: روز قيامت تمام اين نخلها و ريگهاي بيابان شهادت ميدهند و سخن خواهند گفت.
اين غلام سيهچهره، فهميده و باايمان كه روحي به زلالي اشك و لطافت شبنم داشت، شروع كرد به اذان گفتن با صداي بلند و آنگاه به نماز ايستاد.
عبدا… خيلي شاد و خرسند شد و مقداري نان داشت كه به او هديه كرد. سپس مشاهده كرد سگي به طرف اين غلام آمد، مقداري از آن نان را به سگ داد، سپس مقداري ديگر را نيز نزد سگ گذاشت. به اين ترتيب تمام غذايش را جلوي سگ نهاد.
عبدا… به غلام گفت: غذاي تو همين بود؟ او گفت: آري. عبدا… گفت: براي خود چيزي نگذاشتي و همه را به سگ دادي. پس چگونه گرسنگي خود را رفع ميكني؟ غلام گفت: روزه ميگيرم. عبدا… گفت: اين غلام از من سخاوتمندتر است و آن نخلستان را با تمام وسايل و لوازمش به او بخشيد و او را آزاد كرد.
غلام گفت: من آزاد شده اين آيه مباركه هستم: «لن تنالوا البر حتي تنفقوا مما تحبون.» هرگز به نيكوكاري نميرسيد مگر آنكه آن چيزي را كه بيشتر دوست داريد، در راه خدا انفاق كنيد.
پژوهشی در رابطه با کلام شهدا باخدا
کلام شهدا در رابطه باخدا
زياد خدا را ياد كنيد، چرا كه به ياد خدا بودن موجب آرامش دلها و صفاي باطن است. /عليرضا نوري
******************
اي ملّت مسلمان ايران، بدانيد كه اگر حركتتان حركت غيرخدايي شود و از مسير حق جدا شود شكست خواهيد خورد./محمود قائني
******************
براي اينكه پيوسته در حال حركت وكماليابي در راه خداوند باشيم در آغاز نيازمند جهانبيني توحيدي هستيم. /سيد حميد نخلي
******************
خدايا، آرزو داشتم صد جان داشتم و در راه تو فداي راهت ميكردم. /مسعود تقوازاده
******************
او را بپرستيد، او را بستاييد كه اوست نگهدارندة شما، كه تنها اوست ياور شما، كه تنها اوست بخشندة مهربان. /سعيد پيشگو
******************
بدانيد كه خدا بخشنده و مهربان است؛ بخشندهاي كه با هزاران بدي نسبت به او بازهم در صورت توبه به درگاهش و بازگشت به سوي او ما را خواهد بخشيد، همانطور كه وعده داده و خداوند هيچگاه خلف وعده نميكند. /عباس توانگر
******************
كاري كه رضا و خشنودي خداست به هر كاري كه هواي نفس و قهر و خشم خداست مقدّم شماريد و به راه رضاي خدا و خلاف هواي نفس كوشيد، و هميشه در تعارض حقّ و باطل طرفدار حق و مخالف باطل باشيد، و بدانيد كه خدا از ضعيفترين مرتبه ما را به عزّت و قدرت ميرساند؛ و از خدا بخواهيم و بكوشيم كه با ياري او قوة خود را به راه اطاعت و بندگي و معرفتش صرف كنيم، نه راه عصيان و ظلم به خلق خدا. /حسن نوفلاح
******************
پيام به امت اسلامي: در همه كارها به خدا توكّل كنيد. اين نفس ضعيف را اگر خدا يك لحظه به خودمان واگذارد ديگر واي به حالمان است. هميشه به ياد خدا باشيد و از خدا همه چيز را بطلبيد. و تكيهتان فقط به خدا باشد، و بدانيد اگر با خدا باشيد خدا نيز با شماست. /محمدرضا طاهري
******************
هر چه درتوان داريد در راه خدا كوشش كنيد، چرا كه ما براي خدا هستيم و اگر براي غير خدا كار و كوشش كنيم به خطا رفتهايم. و تقواي خدا پيشه كنيد كه اين منطق مجاهدان راه خداست و نجات همه در تقواست. و اين است كه منطق آنها انسانهاي مادّي را به حيرت واداشته است. بلي، تقوا و آن حس فداكاري و ايثار آنها در راه الله و معبود و محبوب ومقصود خويش است، چرا كه حس فداكاري بهترين ميوة درستي است وكسي كه به ارادة خود تن به مرگ در راه الله ميدهد، هر گونه شبهه وشائبهاي از دورويي و درغگويي را از خود دور ميكند و باعث رسوايي منافقين و دورويان ميگردد./محمود طهماسبيپور
من از ملّت شهيدپرور ميخواهم تنها به خدا فكر كنيد. سعي كنيد تمام كارهايتان در راه خدا و براي خدا باشد./سعيد طاهرنژاد
******************
سخنم به خواهران و برادران رزمنده و مسلمان اين آب و خاك چنين است: كسي كه در راه خدا كشته ميشود هرگز نميميرد، بلكه زنده است و نزد خدا روزي ميخورد. و كسي كه به جبهة حق عليه باطل ميرود از روي آگاهي و ايمان قوي به آنجا ميرود و هيچ زوري او را به جبهه نفرستاده است، بلكه خود آن فرد است كه به حرف خدا گوش فراداده و راه الله را انتخاب كرده و به سوي آن پرواز ميكند و زور درمورد ايمان معني ندارد. /سيد مصطفي ياسيني
******************
ما نسبت به پروردگار خود وظايف و مسئوليتهايي داريم كه هيچ كس به عذر و غفلت و ناآگاهي نميتواند از زير بار مسئوليت شانه خالي نمايد.
برادران و خواهران عزيزي كه سخن مرا ميخوانيد يا ميشنويد، امروز پروردگار عالم منت بر ما نهاده و رهبري براي ما فرستاده، كه ما را به نور دعوت ميكند و از ظلمت ميرهاند، برماست كه غفلت نكنيم، زيرا اگر غفلت نماييم به عذاب پروردگار دچار خواهيم شد./غلامرضا پناهيفر
******************
اگر كسي بخواهد راه شهيد را دنبال كند، فقط و فقط براي خدا باشد. /سيدعلي كشميري
******************
دوستان، مرگ حقّ است و زندگي هم گذر از اين معبر ميباشد. امّا، چه خوب است كه مرگ در راه خدا، و جهاد در راه خدا باشد. چون اين امر باعث ميشود، كه انسان عاشق خدا بشود و به لقاءالله بپوندد./حسن اميني
******************
آيات قرآن را مطالعه و دقّت كنيد. در خلقت خدا دقّت كنيد. در نظم و نظام هستي دقت كنيد و در تاريخ گذشتگان، در معجزات رسول اكرم(ص) و انبيا(ع) در شخصيّت حضرت علي(ع)در زندگي و خوي و خلق امام حسن(ع) و حضرت فاطمه(س)، و در ايثار و مجاهدت بينظير امام حسين(ع) دقت كنيد. /حميدرض
طلبه سطح 3 موسوی
يك روايت بسيار تكاندهنده....
يك روايت بسيار تكان دهنده
وقتي روز قيامت برپا ميشود، به آنان كه در راه خدا به شهادت رسيدهاند، خطاب ميرسد كه وارد بهشت شويد، وقتي از در بهشت وارد ميشوند، ميبينند كه جمعي جلوتر از آنها وارد بهشت شدهاند و بر صدر مجلس بهشت نشستهاند. شهيدان به درگاه خدا عرض ميكنند: پروردگارا! ما جان را نثار پيشگاه تو كرديم و بر اثر اين كار فرزندانمان يتيم و همسرانمان بيوه شدهاند و از درگاهت سوال داريم،علت چيست كه اين عده قبل از ما وارد بهشت شدهاند و بر جايگاه بالا و صدر بهشت مسكن گزيدهاند؟ از طرف خداوند مهربان و كريم به آنان خطاب ميشود كه اينها مستمندان و گرفتاران امت محمد (ص) هستند.
شما در همه عمر يك بار به تيغ جفاي كفار گرفتار شدهايد و به شهادت نائل شديد ولي اينها روزي صد بار با تيغ بلا و تير امتحان بلا شربت شهادت را مينوشيدند و در عين حال صبر را پيشه ميكردند و ميگفتند: «و اصبر علي ما اصابك» و آيات صبر را زمزمه ميكردند و دائما ميگفتند:« بسما… الرحمن الرحيم والعصر ان الانسان لفي خسر…» در نتيجه درجه شهادت شما به درجه صبر آنها نميرسد.
(سفينة البحار - ج 2)
آب وخاک !!!
انعکاس عشق خدا در زمین !!!
وقتی خدا بخواد ازکسی محافظت کنه!!!
به نظرتون این چی از خدا می خواد!!!
خدایا خودت میدونی کدوم ماشین کنترلی رومیگم!!!!
مقاله ای باعنوان ارمغان ولایت -ویژه میلادامام عسگری(ع)
صبح امید
آسمان، دیده بر زمین گشوده بود و مدینه، شب انتظارش را به دست صبح امید می سپرد که ناگاه در صبح دمی حیات بخش، آفرینش، تولّدی دوباره کرد ویازدهمین روشنگرش رابه هستی بخشید. عرش، به برکت میلاد جهان افروز امام عسکری علیه السلام بَزم شادی گستراند و باران صلواتش را بر سرای امامِ هدایت و هادی دین فرو فرستاد. زمین در تولّد نوگل بوستان ولایت، دامان سخاوتش را به روی طبیعت گشود و از عطر حضورش که الهام بخش جان ها بود، لبریز گشت.
گل سوسن
فضای مدینه در میلاد امام عسکری علیه السلام پر شده بود از عطرِ خدا و شمیم گل سوسن و پرواز فرشتگانی که به طواف خانه دوست می آمدند تاتبریک خدا را در میلاد کودکی که زمین انتظارش را می کشید، به دامان ولایت امام هادی علیه السلام بیفشانند، و مژده رسان امامتی گردند که وجودش، روشنگر تیرگی ها و گشایش بخش قلوب انسان های اندوهناک است و عنایت بی نهایتش، کلید جمله برکت ها و تمامی نعمت هاست. او موعودی را بشارت دهنده است که ظهورش، سپیده دمی است به سوی روشنایی و مرهمی است بر تمامی رنج ها و مقصد همه رفتن ها و رسیدن هاست.
به یادِ مِهر
امام هادی علیه السلام فرزند خویش را که در هشتم ربیع الثانی232 ه . ق در مدینه دیده به جهان گشود، به یادِ عموی بزرگوارشان که «ریحانة الرسول» و «سید جوانان بهشت» و پرتوافشان سخاوت و زیبایی و کرامت بود، «حسن» نامیدند و کنیه او را «ابومحمّد» نهادند. امام حسن عسکری علیه السلام در سال 254 ه . ق پس از شهادت پدر ارجمندشان، بر مَسند امامت نشستند و این در حالی بود که از حیات پر برکتشان، 22 بهار می گذشت. مدّت امامت آن حضرت 6 سال و عمر شریفشان 28 سال است. امام عسکری علیه السلام در هشتم ربیع الاوّل سال 260 ه . ق به دسیسه معتمد عبّاسی مسموم شدند و به شهادت رسیدند. مرقد مطهّر آن امامِ هُمام، در کنار پدر بزرگوارشان در شهر سامرّا قرار دارد.
گوهر حُسن
سیمای امام عسکری « علیه السلام » را چنین توصیف کرده اند: «امامْ گندم گون، درشت چشم، نیکوقامت، خوب روی وخوش اندام بود و هیبت و جلالی تمام داشت». امام عسکری« علیه السلام » در اَوان کودکی بودند که همراه پدر گرامی شان، توسّط متوکل عبّاسی از مدینه به سامرّا تبعید گردیدند و به دلیل سکونت اجباری توسط حکومت وقت در مرکز عَسکر (لشگرگاه)، ایشان و پدر بزرگوارشان «عسکریین» لقب یافته اند. از القاب دیگر حضرت «ابن الرضا»، «سراج»، «نقی» و «زکی» است.
مبدأ نور
خورشید وجود امام عسکری علیه السلام در دامان مادری تابیدن گرفت که از بانوان پارسا و دانشمندِ زمانِ خویش بود. زُلالی مادر آن حضرت را همین بس که چون آن بانوی پاک به همسری امام هادی علیه السلام درآمد، آن حضرت در شأن او فرمودند: «[تو] پاک شده از هر آفت و نقص و پلیدی و ناپاکی هستی». مادر امام عسکری علیه السلام دارای نام های متعدّدی می باشند؛ از جمله: حُدَیث، سوسن و جدّه ـ مادر بزرگ حضرت مهدی(عج) ـ .
در مورد شایستگی ایشان روایت است که: پس از شهادتِ امام حسن عسکری علیه السلام یکی از پیروان آن امام هُمام به نزد عمّه مکرّمه آن حضرت «حکیمه خاتون» آمد و در ضمن پرسش هایی، از ایشان پرسید که در عصرِ غیبتِ حضرت مهدی علیه السلام پیروانِ آن امام، به چه کسی پناهنده شوند؟ حکیمه خاتون در جوابش فرمود: به جدّه، مادر امام حسن عسکری علیه السلام .
آفتاب آمد دلیل آفتاب
در روایات بسیاری که از امام هادی علیه السلام نقل شده، بر امامت و جانشینی امام حسن عسکری علیه السلام تصریح گردیده است.
یحیی بن یَسار عنبری که از یاران امام هادی است، در این باره می گوید: حضرت هادی علیه السلام چهار ماه قبل از شهادت، فرزندشان امام حسن عسکری علیه السلام را، امام و جانشین پس از خود معرفی کردند و گروهی از پیروانشان را بر این مطلب گواه گرفتند. نیز حضرت عبدالعظیم حسنی از امام هادی علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمودند: «امامِ پس از من، فرزندم حسن است. پس چگونه خواهد بود حال مردم با جانشین و امام پس از او». علی بن مهزیار نیز می گوید: به امام هادی علیه السلام عرض کردم: اگر خدای نکرده شما در گذشتید، به که روآوریم؟ فرمودند: «عهد امامتم به بزرگِ فرزندانم [امام حسن عسکری علیه السلام ] می رسد».
در حریم دوست
وجود مبارک حضرت عسکری علیه السلام چشمه سار عبادت و تضرّع به درگاه حضرت حق بود و چه بسیار گمراهانی که با مشاهده عبادت ها و مناجات های خالصانه حضرت، به یاد خدا می افتادند و به راه راست هدایت می شدند. در ستایش حضرت نقل است که ایشان را از طرف طاغوت وقت دستگیر و زندانی کردند. رئیس زندان شخصی به نام «صالح بن وصیف» بود. چند نفر از وابستگان خلیفه عباسی نزد او آمدند و از او خواستند که درزندان بر امام سخت بگیرد. صالح پاسخ داد: چه کنم؟ دو نفر از سنگ دل ترین و خشن ترین افرادی را که می شناختم، مأمور شکنجه حسن بن علی علیه السلام نموده ام، ولی آن ها چنان تحت تاثیر معنویّت آن حضرت قرار گرفته اند که خود از عابدان و زاهدان گشته اند. آن ها می گویند: ما با دیدن فردی که دائم در حال عبادت و راز و نیاز با معبود خویش است، نه سخن می گوید و نه به چیزی سرگرم می گردد، لرزه بر انداممان می اُفتد و آن چنان منقلب می گردیم که نمی توانیم خود را از عبادت و تضرّع به آستان ربوبیّت نگه داریم.
طاغوت های زمان
امام حسن عسکری علیه السلام در مدّت کوتاه امامت خویش، با سه نفر از خلفای عباسی که هر یک از دیگری ستمگرتر بودند، معاصر بود. این سه تن عبارت اند از: مُعتزّ عبّاسی، مُهتدی عباسی و معتمد عباسی. خلفای عباسی، از موقعیّت مهم اجتماعی امام علیه السلام در نزد مردم بسیار درهراس بودند، به همین جهت به شدت از ارتباط ایشان با پیروانشان جلوگیری می کردند. تدابیر امنیتی که از طرف طاغوت های وقت برای جلوگیری از پرتوافشانی امامت آن حضرت صورت می گرفت، به حدی بود که «عثمان بن سعید عَمری» از نمایندگان و یاران امام عسکری علیه السلام در زیر پوشش روغن فروشی می توانست با آن حضرت ملاقات کند و مجبور بود وُجوهی را که پیروان آن امام برای ایشان می فرستادند، در ظرف ها و مشک های روغن قرار داده و به دست آن حضرت برساند.
نمایندگان امام
حضرت عسکری علیه السلام به دلیل جور و خفقان حاکم بر زمانشان، برای رسیدگی به امورشرعی و مسائل مهمّ زندگی پیروانشان، مجبور بودند که در نقاط مختلف کشور اسلامی، نمایندگانی داشته باشند. برخی از این نمایندگان، عبارت اند از: احمد بن اسحاق اشعری قمی نماینده امام درقم که از اصحاب خاص حضرت عسکری علیه السلام به شمار می رود و مسائل اهل قم را نزد امام می برد و پاسخ می گرفت؛ ابراهیم بن عَبْدُه نماینده امام در نیشابور؛ احمد بن اسحاق رازی نماینده امام در ری؛ و نیز ابراهیم بن مهزیار اَهوازی و عُثمان بن سعید عَمْری که او مردی بزرگوار و موثّق و از بزرگان اصحاب و وکیلان امام هادی، امام عسکری و امام زمان علیهم السلام بود.
سروش هدایت
در نامه ای که امام حسن عسکری علیه السلام به ابن بابویه قمی، فقیه و محدّث بزرگوار نوشتند، آمده است: «ای بزرگ و مورد اعتمادم و ای فقیه من، علی بن الحسین القمی! خدا تو را بر آن چه مورد خشنودی اوست، موفق بدارد و در پرتو رحمتش، فرزندان شایسته ای در نسل تو قرار دهد. تو را به تقوای الهی و پرهیزکاری و بر پاداشتن نماز و دادن زکات [سفارش می کنم]؛ زیرا نماز از کسی که زکات نمی دهد قبول نمی شود. تو را سفارش می کنم به عفو کردن گناهِ دیگران، فرو بردن خشم، صله رَحِم، تفقّه در دین، هم پیمانی با قرآن، خوش خُلقی و امر به معروف و نهی از منکر. بر تو باد به خواندن نماز شب؛ هر که نماز شب را سبک بشمارد، از مانیست. پس توصیه مرا به کار بند و پیروانم را همین دستور ده.
ارمغان ولایت
امام حسن عسکری علیه السلام پیامی به پیروانشان دارند که در آن، به تعیین وظایفشان درپیمودن راه سعادت پرداخته اند. در بخشی از آن پیام آمده است: «شما پیروانم را دعوت می کنم به پرهیزگاری در دین، کوشش در راه خدا، راستگویی، ادای امانت به آن که چیزی به شما سپرده است؛ چه نیکوکار باشد چه گناهکار، سجده های طولانی و رفتار خوب با همسایگان که پیامبر بدان مبعوث شده است. از خدا بترسید و زینت ما باشید، نه خارِ چشم ما. هر نیکی را به سمت آورید و هر زشتی را از ما دور کنید».
بر بالِ اندیشه
در همیشه روزگار، انسان هایی هستند که عبادت را فقط به نماز و روزه بسیار می دانند، در حالی که از تفکّر و اندیشیدن در آیات پروردگار غافل اند و فاقد روحیّه تعبُّد و اطاعت گری محض از خدای متعال می باشند. امام عسکری علیه السلام برای روشنگری این افراد فرموده اند: «عبادت، به نماز و روزه بسیار نیست؛ بلکه عبادت، به تعبُّد بسیار و اندیشیدن در کار خدا و تفکّر در امر پروردگار می باشد».
پندی ارزشمند
امام عسکری علیه السلام همواره با رهنمودهای کارگشا و حکمت استوارشان، می کوشیدند تاپناهِ یاران وپیروان خویش در رویارویی با مشکلات و سختی ها باشند. از جمله آن ها، بخشی از پند و اندرزهای ارزشمند آن حضرت به یکی از اصحاب خویش است که می فرمایند: «تا آن جا که می توانی و تحمّل داری، از کسی خواهشی نداشته باش؛ زیرا در هر روز، روزی و خیری تازه است و بدان که اصرار در خواهش ها، وقار و ارزش آدمی را از بین می برد. پس شکیب ورز، تا خدا دری به رویِ تو گشاید که شایسته ورود باشد. چه بسا فراز و نشیبِ روزگارگونه ای از تأدیبات الهی باشد که خدامی خواهد بدان هابنده را ادب کند. بهره ها و نعمت ها، اوقاتی دارند؛ پس در میوه ای که هنوز نرسیده، شتاب مکن که به وقت خود از آن بهره خواهی برد».
اعتدال و میانه روی
افراط و تفریط، از مهم ترین مسائی است که مردم هر زمان با آن روبه رو هستند و از آن رنج می برند. امام عسکری علیه السلام در گوشه ای از فرمایشاتشان، ضمن توصیه به اعتدال و میانه روی می فرمایند: «بخشش را حدّی است، اگر از آن حد گذشت، اسراف است. دوراندیشی را مَرزی است، اگر از آن مَرز گذشت، ترس است. اقتصاد و میانه روی را میزانی است که اگر از آن بُگذرد، بُخل است. شجاعت را اندازه ای است که اگر از آن گذشته شود، نابودی است. شَرم و حیا را حدی است که اگر رعایت نشود، ضعف و ناتوانی خواهد بود».
نکوهش منافق
امام عسکری علیه السلام در نکوهش منافقان می فرماید: «بدترین بندگان، آدم دورو و دوزبان است؛ در حضور برادرش او را می ستاید و چاپلوسی می کند و در پَسِ او، به غیبت می نشیند وگوشت تن او را می خورد؛ اگر به برادر مؤمنش خیری برسد، بر او حَسَد می برد و اگر گرفتار شود، به او خیانت می کند».
نفاق، آدمی را دروغگو، خیانت کار، پیمان شکن و فریب کار، بار می آورد و او را از شاهراه حقیقت دور می کند. شخص منافق، مظهر هرگونه بدی است؛ زیرا برای رسیدن به مقاصد پلید و نامشروع خویش، از هیچ کار بدی دریغ نمی کند و به هر پلیدی تن می دهد. فرد منافق، شایسته هیچ گونه اعتمادی نیست؛ زیرا منتظر فرصتی است که پنهانی ضربه خود را وارد نماید. شناخت نِفاق، مرهون تیزبینی و آگاهی بسیاری است و در راه این شناخت، هیچ غفلتی شایسته نیست.طلبه سطح 3 -سیده هاجرموسوی