مدیریت استانی کردستان

  • خانه 
  • تماس  

بدون شرح

سيره‏ عملى امام خمينى (ره) در ماه مبارك رمضان

17 تیر 1392 توسط صالحی

 

عالمان رباني، چلچراغ‏هاى پر فروغى هستند كه در هرعصرى، در آسمان علم و عمل مى‏درخشند، و با كسب نور و گرما از خورشيد رسالت و امامت، بر زمينيان تجلى مى‏كنند و آنان را به سوى منابع نور و بركت دودمان وحى، رهنمون مى‏سازند، و بر بال عرفان ناب محمدى صلى الله عليه وآله نشانده، بر مشكات ملكوت، عروج مى‏دهند.

در ميان دين باوران كفر ستيز، چهره محبوب قرن، فقيه تيزبين سياست مدار، فيلسوف، عارف ژرف نگر، عالم متخلق و رهبر و بنيان گذار جمهورى اسلامى، حضرت امام خمينى رضوان الله عليه، از موقعيتى والا و ويژه برخودار است، زيرا روزها و ساعت‏ها و لحظه‏هاى عمر او، با مراقبه و محاسبه سپرى شد و صدها آيه قرآن را مجسم ساخت و عينيت ‏بخشيد. در اين مبحث به سيره عملی امام می پردازيم تا ره توشه ای برای عاشقان ماه رمضان باشد .

حضرت امام (ره) توجه ويژه‏اى نسبت ‏به ماه رمضان داشته و بدين جهت، ملاقات‏هاى خودشان را در ماه رمضان تعطيل مى‏كردند و به دعا و تلاوت قرآن و… مى‏پرداختند.

و خودشان مى‏گفتند: «خود ماه مبارك رمضان، كارى است‏» (1) .

يكى از ياران امام، در اين باره گفته است :

در اين ماه، ايشان شعر نمى‏خواندند و نمى‏سرودند و گوش به شعر هم نمى‏دانند . خلاصه، دگر گونى خاصى متناسب با اين ماه در زندگى خود ايجاد مى‏كردند، به گونه‏اى كه اين ماه را، سراسر، به تلاوت قرآن مجيد و دعا كردن و انجام دادن مستحبات مربوط به ماه رمضان سپرى مى‏كردند. (2)

ايشان، به هنگام سحر وافطار، بسيار كم مى‏خوردند، به گونه‏اى كه خادم‏شان فكر مى‏كردند كه امام، چيزى نخورده است! (3)

حضرت امام رحمة الله عليه درباره رمضان چنين مى‏سرايند:

ماه رمضان شد، مى و ميخانه بر افتاد  عشق و طرب و باده، به وقت ‏سحر افتاد   

افــــطار به مـــــى كرد برم پيـــر خرابات گفتم كه تو را روزه، به برگ و ثمر افتاد  

   با باده، وضو گير كه در مذهب رندان    در حضرت حق اين عملت ‏بارور افتاد (4)

 

عبادت و تهجد

از جمله برنامه‏هاى ويژه‏ حضرت امام (ره) در ماه مبارك رمضان ، عبادت و تهجد بود. امام عبادت را ابزار رسيدن به عشق الهى مى‏دانستند و به صراحت ‏بيان مى‏كردند كه در وادى عشق، نبايد به عبادت به چشم وسيله‏اى براى رسيدن به بهشت نگاه كرد (5) .

اكثر آشنايان امام نقل مى‏كنند كه ايشان از سن جوانى، نماز شب و تهجد، جزء برنامه‏هايشان بود.

بعضى از نزديكان ايشان مى‏گفتند كه وقتى در ظلمت و تاريكى نيمه‏ شب، آهسته وارد اتاق امام مى‏شدم، معاشقه امام را با ايزد احساس مى‏كردم و مى‏ديدم كه با خضوع و خشوعى خاص، نماز مى‏خواندند و قيام و ركوع و سجود را بجا مى‏آوردند كه حقا وصف ناپذير بود. با خودم فكر مى‏كردم كه شب امام، حقيقتا، ليلة القدر است (6) .

يكى از اعضاى دفتر ايشان، دراين باره مى‏گويد:

پنجاه سال است كه نماز شب امام، ترك نشده است. امام در بيمارى و در صحت و در زندان و در خلاصى و در تبعيد، حتى بر روى تخت ‏بيمارستان قلب هم نماز شب خواندند (7) .

امام توجه خاصى به نوافل داشتند و هرگز، نوافل را ترك نمى‏كردند. نقل شده است كه امام، در نجف اشرف، با آن گرماى شديد، ماه مبارك رمضان را روزه مى‏گرفت و با اين كه در سنين پيرى بودند و ضعف بسيار داشتند، تا نماز مغرب و عشاء را به همراه نوافل به‏جاى نمى‏آوردند، افطار نمى‏كردند! و شب‏ها تا صبح، نماز و دعا مى‏خواندند و بعد از نماز صبح، مقدارى استراحت مى‏كردند و صبح زود، براى كارهايشان آماده مى‏شدند (8) .

خانم زهرا مصطفوى مى‏گويد:

راز و نياز امام و گريه‏ها و ناله‏هاى نيمه شب ايشان، چنان شديد بود كه انسان را بى اختيار، به گريه مى‏انداخت (9) .

يكى از اساتيد قم نقل مى‏كرد: شبى ميهمان حاج آقا مصطفى بودم. ايشان، خانه‏ جداگانه‏اى نداشتند و در منزل امام زندگى مى‏كردند. نصف شب از خواب بيدار شدم و صداى آه و ناله‏اى شنيدم، نگران شدم كه مگر اتفاقى افتاده است، حاج آقا مصطفى را بيدار كردم و گفتم: «ببين چه خبر است!» . ايشان نشست و گوش داد و گفت: «صداى امام است كه مشغول تهجد و عبادت است‏» (10) .

در ماه مبارك رمضان، اين شب زنده دارى و تهجد، وضعيت ديگرى داشت. يكى از محافظان بيت مى‏گويد در يكى از شب‏هاى ماه مبارك رمضان، نيمه شب، براى انجام كارى مجبور شدم از جلوى اتاق امام گذر كنم. حين عبور، متوجه شدم كه امام، زار زار گريه مى‏كردند! هق هق گريه‏ امام كه در فضا پيچيده بود، واقعا مرا تحت تاثير قرار داد كه چگونه امام، در آن موقع از شب، با خداى خويش راز و نياز مى‏كند.(11)

آخرين ماه مبارك رمضان دوران حيات امام، به گفته‏ ساكنان بيت، از ماه مبارك رمضان‏هاى ديگر متفاوت بود! به اين صورت كه امام هميشه، براى خشك كردن اشك چشم‏شان دستمالى را همراه داشتند، ولى در آن ماه مبارك رمضان، حوله‏اى را نيز همراه برمى‏داشتند تا به هنگام نمازهاى نيمه شب‏شان، از آن استفاده كنند! (12)

 

توجه ويژه به قرآن

امام خمينى (ره) توجه خاصى به قرآن داشتند، به ‏طورى كه روزى، هفت ‏بار قرآن مى‏خواندند!

امام در هر فرصتى كه به ‏دست مى‏آوردند، ولو اندك، قرآن مى‏خواندند. بارها ديده شد كه امام، حتى در دقايقى قبل از آماده شدن سفره - كه معمولا به بطالت مى‏گذرد - قرآن تلاوت مى‏كنند ! (13)  امام بعد از نماز شب تا وقت نماز صبح، قرآن مى‏خواندند . (14)

يكى اطرافيان امام مى‏گويد:

امام در نجف، چشم‏شان درد گرفت و به دكتر مراجعه كردند. دكتر بعد از معاينه‏ چشم امام گفت: «شما بايد چند روزى قرآن نخوانيد و به چشم‏تان استراحت ‏بدهيد» . امام خنديدند و فرمودند: «دكتر، من، چشم را براى قرآن خواندن مى‏خواهم! چه فايده‏اى دارد كه چشم داشته باشم و قرآن نخوانم؟ شما يك كارى كنيد كه من بتوانم قرآن بخوانم.  » (15)

و در ماه رمضان يكى از همراهان امام در نجف، اظهار مى‏كرد كه امام خمينى در ماه مبارك رمضان، هر روز ده جزء قرآن مى‏خواندند ، يعنى در هر سه روز، يك بار قرآن را ختم مى‏كردند . (16)

علاوه بر آن، هر سال چند روز قبل از ماه مبارك رمضان ، دستور مى‏دادند كه چند ختم قرآن براى افرادى كه مد نظر مباركشان بود، قرائت ‏شود . (17)

 

گزيده ايى از توصيه ‏ها و سفارش‏ هاى امام به مناسبت ماه مبارك رمضان

شما در اين چند روزى كه به ماه رمضان مانده، به فكر باشيد، خود را اصلاح كرده، توجه به حق تعالى پيدا نماييد.

از كردار و رفتار ناشايسته خود ، استغفار كنيد! اگر خداى نخواسته، گناهى مرتكب شده‏ايد، قبل از ورود به ماه مبارك رمضان ، توبه كنيد! زبان را به مناجات حق تعالى عادت دهيد! مبادا در ماه مبارك رمضان، از شما غيبتى، تهمتى و خلاصه گناهى سر بزند و در محضر ربوبى، با نعم الهى و در مهمان سراى بارى تعالى، آلوده به معاصى باشيد! شما اقلا، به آداب اوليه‏ روزه عمل نماييد و همان ‏طورى كه شكم خود را از خوردن و آشاميدن نگه مى‏داريد، چشم و گوش و زبان را هم از معاصى باز داريد! از هم اكنون بنا بگذاريد كه زبان را از غيبت، تهمت، بدگويى و دروغ نگهداشته، كينه، حسد و ديگر صفات زشت ‏شيطانى را از دل بيرون كنيد!

اگر با پايان يافتن ماه مبارك رمضان، در اعمال و كردار شما هيچ گونه تغييرى پديد نيامد، و راه و روش شما با قبل از ماه صيام فرقى نكرد، معلوم مى‏شود روزه‏اى كه از شما خواسته‏اند ، محقق نشده است.

اگر ديديد كسى مى‏خواهد غيبت كند، جلوگيرى كنيد و به او بگوييد! «ما، متعهد شده‏ايم كه در اين سى ‏روز ماه مبارك رمضان، از امور محرمه خود دارى ورزيم.» و اگر نمى‏توانيد او را از غيبت ‏باز داريد، از آن مجلس خارج شويد! ننشينيد و گوش كنيد! باز تكرار مى‏كنم تصميم بگيريد در اين سى روز ماه مبارك رمضان، مراقب زبان، چشم، گوش و همه‏ اعضاء و جوارح خود باشيد.

توجه بكنيد كه به آداب ماه مبارك رمضان عمل كنيد; فقط، دعا خواندن نباشد، دعا به معناى واقعى‏اش باشد . (18)

 

پى‏نوشت‏ها

1- پا به پاى آفتاب، ج 1، ص 286 .

2- برداشت‏هايى از سيره‏ امام خمينى( ره) ، ج 3 ، ص 90 .

3- همان، ص 89 .

4- روزنامه‏ جمهورى اسلامى، مورخ 8/1/69 .

5- روزنامه جمهورى اسلامى، 20 / 11 / 64 .

6- امام در سنگر نماز، ص 83 / هزار و يك نكته، حسين ديلمى، نكته 129 .

7- هزار و يك نكته، حسين ديلمى، حبيب و محبوب، ص 53 / سيماى فرزانگان، ص 180 .

8- سيماى فرزانگان، ص 159 / برداشت‏هايى از سيره‏ امام خمينى( ره) ، ج 3 ، ص 99 .

9- برداشت‏هايى از سيره‏ امام خمينى (ره) ، ج 3 ، ص 132 .

10- همان، ص 286 .

11- هزار و يك نكته، حسين ديلمى، نكته 104 / جلوه‏اى از خورشيد ، ص 90 .

12- برداشت‏هايى از سيره‏ امام خمينى ، ج 3 ، ص 126 .

13- پا به پاى آفتاب، ج 1، ص 270 .

14- برداشت‏هايى از سيره‏ امام خمينى ، ج 3 ، ص 198 .

15- همان، ص 7.

16- همان .

17- پا به پاى آفتاب، ج 1 ص 181 .

18- سيماى فرزانگان، صص 159 و 161 برداشتهايى از سيره‏ امام خمينى، ج 3 ، ص 8 .

 

 نظر دهید »

گریه کردن حاج احمد برای بسیجی ۱۷ ساله

17 تیر 1392 توسط صالحی

دویدم سمت درب بیمارستان. از کنار دیوار رفتم و همین که در راهرو پیچیدم و چند قدم آن طرف‌تر احمد را دیدم. چهره‌اش غضبناک بود. ترسیدم؛ خواستم برگردم که حاجى گفت: کجا؟

 

 گریه کردن حاج احمد برای بسیجی 17 ساله

جدی بود و نظامی بودن از جمله ویژگی‌های پررنگ شحصیت حاج احمد متوسلیان بود. روای این خاطره حاج مجتبی عسگری است که بسیار شیوا آن را تعریف کرده است:

هر پاسداری که وارد مریوان می‌شد دو شغل داشت. یک شغل رزمی و یک شغل بزمی. چون اداره شهر با بچه‌های سپاه بود. حاجى مرا مسئول شبکه بهداشت مریوان که بیمارستان مریوان هم زیر مجموعه‌اش بود، قرار داد. اولین حرفی که به من زد گفت: مجتبی شنیده‌ای که ضد انقلاب در سنندج به بچه‌های زخمی، آمپول اشتباهی تزریق می کنه و آنها را شهید می کنه؟

گفتم: بله.

گفت: اگر در این بیمارستان مریوان کسی به مجروح نرسد و نیروها شهید شوند، من سقف بیمارستان را روی سرت خراب می‌کنم، اگر مردش هستی بایست؟ گفتم: می‌ایستم.

من مسئول بهداشت مریوان شدم، یکی از بچه‌ها مسئول رادیو تلویزیون، یکی فرماندار و … .

این شغل بزمی‌مان بود. شغل رزمی‌‌یمان هم مسئول تخریب و امدادگر عملیات بودم.

یک روز به احمد گفتم: می‌خواهم به مرخصی بروم. گفت: نمی‌شود. گفتم: می‌خواهم ازدواج کنم. احمد در این قضیه خیلی با بچه‌ها راه می‌آمد. قبول کرد و گفت: چهار، پنج روز وقت داری بروى و برگردى. گفتم: نمی‌شود! فقط رفت و برگشتم به یزد ۴ روز طول می‌کشد. یعنی فقط یک روز آنجا باشم؟ گفت: برو و زود برگرد.

مرخصی‌ام ۲۰ روز طول کشید. احمد به من خیلی علاقه داشت. نه به خاطر اینکه من خوب بودم بلکه به خاطر همسرم به من احترام می‌گذاشت. به من و علی میرکیانی و سیف الله منتظری و بقیه متأهلین احترام خاصی می‌گذاشت.

مدتى بعد از اینکه ازدواج کردم، باز به مرخصی رفتم. وقتی به بیمارستان مریوان برگشتم سر ظهر بود و سفره پهن بود . بچه‌ها غذا می‌خوردند. غذا را که خوردیم درب اتاق باز شد و شهید ممقانی وارد شد، گفت: مجتبی، برادر احمد با تو کار دارد. گفتم: مگر برادر احمد فهمیده که من از مرخصی آمده‌ام؟ گفت: حتما فهمیده که کارت دارد. من خیلی به خودم مغرور شدم براى اینکه احمد متوسلیان آمده مرا ببیند!

دویدم سمت درب بیمارستان. از کنار دیوار رفتم و همین که در راهرو پیچیدم و چند قدم آن طرف‌تر احمد را دیدم. چهره‌اش غضبناک بود. ترسیدم؛ خواستم برگردم که حاجى گفت: کجا؟

او مسائل شرعی را خیلی رعایت می‌کرد. هیچ وقت نتوانستم به او ابتدا سلام کنم، معمولا او پیش دستی می‌کرد. اما آن روز جواب سلام مرا هم نداد. یقه مرا گرفت و طورى مرا کشید بالا که روی پایم بلند شدم. خیلی پر زور بود.

گفتم: برادر احمد چه شده؟ یقه‌ام را ول کن. هیچ چیزى نگفت. شروع کرد مرا در بخش بیمارستان به دنبال خودش کشیدن. دیدم دکترها و پرستارها ردیف ایستادند و نظاره گر این صحنه هستند. نفر آخر آنها هم همسرم ایستاده بود. معلوم بود قبل از این احمد در اینجا با دیگران دعواهایش را کرده بود.

ممقانی رئیس بیمارستان مریوان و من رئیس شبکه بهداشت کل مریوان بودم. در همین گیر و دار تازه فهمیدم هر مشکلى که پیش آمده، ممقانی انداخته گردن من. به حاجى گفتم: برادر احمد همسرم اینجاست! هواى ما را داشته باش.

احمد در فرماندهی‌اش جایی که به هدر رفتن نیروی انسانی و بیت المال در میان بود رو دربایستی با کسی نداشت.

برگشت بهم گفت: همسرت اینجاست، چشمت کور. می‌خواستی درست کار کنی.

حاجى جایی که صحبت از بیت المال در میان بود، رعایت حال افراد را نمی‌کرد. البته آبروی کسی را هم نمی‌برد. آن روز با من خشن برخورد کرد. مرا به اتاقی برد و درب آنجا باز کرد.

گفت: این چیست؟ دیدم یک جوان ۱۸- ۱۷ ساله روی تخت خوابیده و دست‌هایش خونی و زخمی است. تازه فهمیدم احمد از چه چیزى ناراحت است. نگاه

کردم و متوجه شدم خون روی شلوارش، براى الان نیست. لکه‌هاى خون حداقل براى ۲ یا ۳ روز پیش است.

گفتم: برادر احمد، این زخمی است.

گفت: من هم می‌دانم زخمی است.

حاجى رو کرد به آن رزمنده و اسم و مشخصاتش را پرسید. یادم هست آن رزمنده گفت که یک هفته است که مجروح شده.

حاجى ازش پرسید: چرا لباست را عوض نکردند؟ چطور غذا می‌خوری؟

رزمنده گفت: با دست.

حاجى پرسید: چرا دستت را تمیز نکردی؟

رزمنده گفت: خودم که چون پاهایم شکسته نمی‌توانم، کسی هم کمکم نکرده. آنجا بود که من یاد آن جمله احمد افتادم که گفت: اگر اتفاقى بیفتد سقف بیمارستان را روی سرت خراب می‌کنم. متوجه شدم اتفاق بدی افتاده، کارم قابل توجیه نبود. حقم بوده که جلوی همسرم این رفتار را با من داشته باشد. این افکار در عرض ۲۰ ثانیه از ذهنم گذشت. با خود گفتم وقتى قضیه را نمی‌دانستم با من آن طور برخورد کرد، حالا که خبردار شدم حتماً کتک خواهم خورد.

تصمیم گرفتم این طور جواب دهم که من رئیس شبکه بهدارى هستم. بهدارى ۱۰ بیمارستان، ۱۰ درمانگاه، ۳۰ شبکه روستایى دارد. رئیس بیمارستان و مسئول بخش دارد. مسئول بخش کمک بهیار دارد. کمک بهیار باید این کار را بکند. آقاى ممقانى، رئیس بیمارستان باید جواب بدهد، بیمارستان تشکیلات دارد.

خدا شاهد است « کاف » تشکیلات هنوز در دهان من نچرخیده بود که حاجی فهمید من چه می‌خواهم بگویم. پشتش را به من کرد، فهمیدم دنبال چیزى می‌گردد و قرار است آن چیز به سر من بخورد. به محض اینکه چرخید و حواسش از من پرت شد یواش یواش در اتاق را باز کردم. دیدم بچه‌ها پشت در، گوش ایستاده‌اند.

یادم نیست در از داخل باز می‌شد یا رو به بیرون، خلاصه بچه‌ها به بیرون اتاق یا داخل آن افتادند. پایم را رویشان گذاشتم و فرار کردم. بچه‌ها هم هرکدام به

سمتى فرار کردند. صداى حاجى را مى‌شنیدم که فریاد می‌زد: بایست.

داشتم از بغل دیوار می‌دویدم، به پیچ راهرو که رسیدم دیدم یک چیزى به سرعت از کنار من رد شد و زوزوه کشان به دیوار اصابت کرد. نگاه کردم دیدم یک چنگال بود

که محکم به دیوار خورده و گچ دیوار به زمین ریخت. اگر این چنگال به گردن من خورده بود کارم تمام بود. خلاصه به سمت حیاط بیمارستان دویدم.

بچه‌ها جلوى احمد را گرفتند. حاجى به من گفت: تو قول دادى در بیمارستان به مجروحان رسیدگى کنى، تو مرد نیستى، حرفت حرف نیست.

حق هم داشت. وقتى احمد عصبانى می‌شد در بین بچه ها به هم می‌گفتیم به اصطلاح آمپر چسبانده. آمپر شد صد، شد هشتاد، شد شصت، شد چهل. وقتى به چهل می‌رسید، می‌دانستیم دیگر مشکل ندارد و عصبانیتش فروکش کرده است. معذرت خواهى کردم و گفتم: دیگر این کار را نمی‌کنم. اما گفت :نه تو را ول نمی‌کنم. شب ساعت ۹ به سپاه بیا.

پیش خودم گفتم باشد تو از اینجا برو، تا شب خدا بزرگ است.

سر ساعت ۹ باید می‌رفتم مقر سپاه مریوان. ساعت ۸ شب به همسرم گفتم: پاشو با هم برویم. گفت: من نمى‌آیم، اگر بیایم یک چیزى به تو می‌گوید و آن وقت ممکن است من چیزى به او بگوییم که بد باشد، زشت است من به برادر احمد چیزى بگویم.

گفتم: تو بیخود می‌کنى چیزى بگویى، دعوا که نداریم. من هم زیرک بودم می‌دانستم اگر خانمم باشد، برادر احمد اقدام آنچنانى نخواهد کرد. سر ساعت

۹ به اتاقش رفتیم. یک میز کوچک چوبى و یک صندلى داشت که پشت آن نشسته

بود. من وارد اتاق شدم و کنارش رفتم. به فاصله ۱۰ ثانیه بعد هم همسرم وارد شد. قیافه احمد اخمو بود. یک دفعه که چشمش به خانمم افتاد گفت: چرا همسرت را همراه خودت آوردى؟

گفتم: یا وجیهاً عندالله اشفع لنا عندالله (بلا تشبیه) فضا عوض شد. البته از اول هم قصد برخورد نداشت. بعد بلند شد مرا در آغوش گرفت و گریه کرد و گفت پدر و مادر این رزمنده‌ها، آنها را به ما سپرده‌‌اند باید از آنها مواظبت کنیم.

می‌گویند احمد خشن بود، احمد قاطع بود. خشونت طلب نبود. در دستورات نظامى خشک بود. آن شب احمد از من و خانمم عذرخواهى کرد و گفت: مجتبى حقش بود، اما من هم تندروى کردم.

 1 نظر

ضدانقلاب‌ها فریاد می‌زدند: چریک‌های کاوه

17 تیر 1392 توسط صالحی
 
یک دفعه آتش ریختن ضد انقلاب قطع شد. طولی نکشید که هر کدامشان به طرفی فرار کردند، طوری که بقیه را خبر کنند، داد می‌زدند: چریک‌های کاوه! چریک‌های کاوه! فرار ضد انقلاب باعث شده بود جان بگیریم و قد راست کنیم.ضدانقلاب‌ها فریاد می‌زدند: چریک‌های کاوه

 جبهه‌های غرب کشور و کردستان از جبهه‌های پر مشقتی برای رزمندگان اسلام بود که ویژگی‌های منحصر به فرد خودش را داشت و به همین دلیل مقام معظم رهبری به رزمندگان این جبهه‌ها فرمودند: “جهاد فی سبیل الله هرچه دشوارتر، با فضیلت تر و درخشانتر و ماندگارتر؛ شما در کردستان به چنین جهادی در برابر دشمنان خدا کمر بسته‌اید، خداوند از شما قبول فرماید.” شهیدان این خطه که برای مبارزه با ضد انقلاب، کومله و دموکرات پیش قدم بودند، حماسه‌های فراوانی آفریدند.

یکی از دوستان و همرزمان شهید کاوه که از غیورمردان کردستان و جبهه‌های غرب بود، خاطره‌ای از حضور او در میان ضد انقلاب را چنین نقل می‌کند:

آخرین بار که از گردان کمک خواستم، فرمانده گردان گفت: بچه‌های سپاه سقز هر کجا که باشند باید الان برسند. تنگ غروب، یک دفعه آتش ریختن ضد انقلاب قطع شد. طولی نکشید که هر کدامشان به طرفی فرار کردند، طوری که بقیه را خبر کنند، داد می‌زدند: چریک‌های کاوه! چریک‌های کاوه! فرار ضد انقلاب باعث شده بود جان بگیریم و قد راست کنیم. نگاه کردم، دیدم یک گروه پانزده ـ بیست نفره روی ارتفاعات هستند؛ یک ماشین هم همراهشان بود که یک دوشکا روی آن بسته بودند. به محض اینکه گفتم: رفتند طرف سنته؛ رفتند تعقیب آن‌ها. من هم دنبالشان رفتم، مسئول گروه به بزرگ روستا گفت: “آن‌ها آمدند توی روستای شما، اسرا را هم آوردند همین جا، برو بهشان بگو اگر گروگان‌ها را همین امشب آزاد نشن، کاوه خودش می‌یاد و آن وقت هر چه دیدند از چشم خودشان دیدند"، مامور روستا و چند نفر دیگر از اهالی به دست و پا افتادند و گفتند: “ما خودمان می ریم با آن‌ها صحبت می‌کنیم، فقط شما یک ساعت مهلت بدین.” ساعت هفت، هشت شب بود که ریش‌سفیدهای روستا، اسرا و آن‌هایی را که تسلیم شده بودند، آوردند و تحویلمان دادند.

سردار سرتیپ پاسدار شهید محمود کاوه سال ۱۳۴۰ در مشهد مقدس، در خانواده‌ای مذهبی و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت(ع) متولد شد. با پیروزی انقلاب اسلامی شهید کاوه جزو اولین عناصر مومنی بود که به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شهر مقدس مشهد پیوست و پس از گذراندن یک دوره آموزش شش ماهه چریکی، به آموزش نظامی برادران سپاه و بسیج پرداخت. پس از آن برای حفاظت از بیت شریف حضرت امام خمینی(ره) در یک ماموریت شش ماهه به تهران عزیمت کرد و با شروع جنگ تحمیلی، به همراه تعدادی از نیروهای خراسان به جبهه‌های جنوب اعزام شد. او که به همراه تعدادی از برادران پاسدار جهت آزادسازی شهر بوکان وارد کردستان شده بود، به دلیل لیاقت‌ها و مهارت‌هایی که داشت در همان ابتدا به عنوان فرمانده یک گروه دوازده نفره انتخاب شد.در مدت کوتاهی به سمت فرماندهی عملیات سپاه سقز منصوب شد و در این زمان عملیات آزاد سازی منطقه مرزی بسطام را با شهامت غیر قابل وصفی طرح ریزی و ۴۵ کیلومتر جاده مرزی را طی یک مرحله ودر عرض ۲۴ ساعت در قلب منطقه تحت نفوذ ضد انقلاب آزاد نمود .به دنبال عملیات سرنوشت‌ساز نیروهای سپاهی در محورهای مختلف کردستان و همزمان با تشکیل تیپ ویژه شهدا (که فرماندهی آن بر عهده شهید ناصر کاظمی بود) شهید کاوه به عنوان فرمانده عملیات این تیپ انتخاب شد.

آزادسازی سد بوکان وجاده ۴۷ کیلومتری آن، آزادسازی جاده صائبین دژ به تکاب، پاکسازی منطقه کیلر واشتوزنگ ،آزاد سازی محور استراتژیک پیرانشهر به سردشت که به عنوان مرکزیت و نقطه ثقل ضد انقلاب بشمار می آمد ومنجربه انهدام مرکز رادیوئی آن‌ها وفتح ارتفاعات مهم مرزی منطقه آلواتان وآزادسازی زندان دوله تو وکشتن بیش از ۷۵۰ نفر از ضد انقلاب گردید، از جمله نبردهای تهاجمی بود که توسط شهید کاوه وهمرزمانش در تیپ ویژه شهدا طرح‌ریزی وبه اجرا گذاشته شد. او که پس از شهادت سرداران رشید اسلام، شهید ناصر کاظمی، شهید محسن گنجی زاده وشهید محمد بروجردی در خرداد ۱۳۶۲ رسما به فرماندهی تیپ منصوب شده بود، با تلاش همه جانبه برای آموزش، سازماندهی وآماده سازی نیروها از هیچ کوششی دریغ نمی ورزید.شهید کاوه در دهم شهریور ماه ۱۳۶۵ و در عملیات کربلای ۲ به شهادت رسید.

 نظر دهید »

بانوی مجتهده ای که امام جویای حالش بود

17 تیر 1392 توسط صالحی
 
بانوی مجتهده ای که امام جویای حالش بود
 در نتیجه این مجاهدت ها و تلاش ها و این شب بیداریها به کشفیات بسیاری دست یافت تا جائیکه صدای مناجات برگها و درختان و پرندگان و حتی سنگریزه ها را نیز با گوش دل می شنید.
 در عالم اسلام همواره زنان شایسته و متعهدی وجود داشته‌اند كه در عرصه‌های مختلف فرهنگ و ادب و در جبهه‌های ایثار و تلاش، منشأ آثار و بركات فراوانی بوده‌اند.
با تكیه بر قرآن كریم و سنت نبوی(صلی‌الله‌علیه‌ و‌آله) و سیره معصومین(علیهم ‌السلام)، ارج نهادن به زنان و ادای حقوق آنان، همواره موجب رشد و پیشرفت زنان مسلمان در جامعه اسلامی بوده و هست.
نمونه والای این زنان شایسته و والامقام در تاریخ اسلام شخصیت‌های ارجمندی مانند حضرت خدیجه، حضرت فاطمه زهرا، زینب كبری و سكینه بنت الحسین كه درود خدا بر همه آنان باد، می‌باشند.
در مقاطع مختلف تاریخ اسلام نیز، زنان فداكار، عالم و متقی فراوانی وجود داشته‌اند كه در عین كار و تلاش و تربیت صحیح نفس خویش، از رعایت جزیی‌ترین مسایل اخلاقی، غفلت نورزیده و در عین حال تربیت مردان شایسته روزگار را، به عهده داشته و مربی لایق و ارزشمندی برای جامعه بوده‌اند. در تاریخ اسلام به خصوص در مذهب شیعه، نمونه‌های بسیاری از این قبیل بانوان به چشم می‌خورد كه از جمله آنها می‌توان به مادر سیدرضی و سیدمرتضی علم‎الهدی، دختر شیخ طوسی و نیز دختر ملا محمدتقی مجلسی، یعنی آمنه بیگم و… اشاره نمود.
 
زندگینامه
 
نصرت الملوک دختر امین التّجار اصفهانی در سال ۱۲۶۶ هجری شمسی در خانواده ای اصیل و مذهبی در شهر اصفهان به دنیا آمد . پدر ایشان حاج سید محمدعلی امین‎التجار اصفهانی، فردی مومن و سخاوتمند و مادرشان بانویی بسیار شریف، متعبد و خیرخواه بود كه خداوند پس از سه فرزند پسر، این دختر را به ایشان عطا كرد. مادر با روشن‌ بینی در چهار سالگی، فرزند را برای آموزش قرآن و فراگیری خواندن و نوشتن به مكتب می‌فرستد، در حالی كه فضای حاكم بر آن ایام به گونه‌ای بود كه كمتر خانواده‌ای به خود اجازه می‌داد كه دخترش را برای كسب دانش به مكتب یا مدرسه بفرستد و چه بسیار والدینی كه آموزش و آشنایی با خط و نوشتن را برای دختران خود جایز نمی‌دانستند.
 
 
 
او سنین کودکی را بر خلاف هم سن و سالان خود در تفکر وسکوت و دور از قیل و قال و بازی بچه ها گذراند . ولی از چهار سالگی به مکتب رفت این آغاز یادگیری علوم دینی و قرآن برای او بود او عاشق کتاب خواندن و تفکر بود و لحظات زیادی از عمرش را به مطالعه و یا خواندن قرآن می گذراند گویی در قرآن نشانی از بهشت را می یافت . 
پس از چند سال، این حجم از کار و تحصیل برای او کفایت نکرد و او در جریان جلسات یادگیری قرآن این نکته را دریافت که زنان در بین خود نیاز به یک مجتهد دارند تا مسائل مربوط به ایشان را به خوبی درک کرده، احکامش را به راحتی استخراج و در اختیارشان قرار دهند . 
 
تحصیلات 
 
پس از مدتی و با کسب اجازه و موافقت پدر، و در سن یازده سالگی آغاز به تحصیل علم به صورت جدی و هدفمند و با کمک معلمینی در منزل نمود. وی در سن ۱۵ سالگی با پسر عموی خود میرزا پسر معین التّجار اصفهانی ازدواج کرد اما از آنجائیکه شوق به علم و ادامه تحصیل در وجود او شعله می کشید، حتی پس از ازدواج و همزمان با به دوش کشیدن دو وظیفه خطیر همسرداری و مادری، لحظه ای از یادگیری و علم آموزی فروگذار نکرد. آقا میر سید علی نجف آبادی اولین استاد او در این مرحله بود که تا آخر نیز همراه ایشان بود تا مگر دل دریائیش را سیراب نماید . 
 
فوت فرزندان متعددش
 
او حتی پس از فوت چند فرزند بر اثر بیماریهای مختلف نیز ناامید و دست بردار نشد و همیشه به رحمت خداوند امیدوار و شاکر و شکرگزار او بود.
در نتیجه این مجاهدت ها و تلاش ها و این شب بیداریها به کشفیات بسیاری دست یافت تا جائیکه صدای مناجات برگها و درختان و پرندگان و حتی سنگریزه ها را نیز با گوش دل می شنید. از میان چندین فرزندی که به دنیا آورد تنها یکی از آنها برایش زنده ماند و شاید اینهم عرصه ی آزمایش دیگری از جانب خداوند برای او بود ، تا با سختی و داغ های پی در پی بتواند راه کمال را سریعتر بپیماید . 
 
کتاب ها و مبارزات
 
عظمت كار این بانو و تلاش‌های مستمر وی در آن زمان، بسیار درخور توجه است البته ایشان به دلیل این كه اوقات زندگی‌شان به فراگیری درس و علم می‌گذشت، بیشتر در خانه بودند و كمتر از خانه خارج می‌شدند. ولی در ایامی كه لازم می‌دیدند كه باید دفاع صورت بگیرد و كاری انجام شود، از منزل خارج می‌شدند و به تدریس و راهنمایی بانوان می‌پرداختند.
 
 
در سال ۱۳۱۶ پس از ارسال یک نسخه از کتاب فوق الذکر برای نجف، آیت ا… شیخ محمدرضا نجفی به بانو اجازه ی روایت می دهند: 
این سالها مصادف می شود با حکومت رضاخان و ترویج فساد و بی بندوباری توسط وی و کشیدن چادر از سر زنان و او به همین علت مشغول به پرورش و تربیت دختران مؤمنه و کوشایی که نمی خواهند در جامعه حضور یا بند، نمود . زینب السادات همایونی یکی از این شاگردان است که به خوبی راه او را می پیماید و همراه و هم مسیر او در طیّ الباقی طریق می شود . او کتابهای زیادی را در طول سالهای ۱۳۱۶ تا ۱۳۲۹ تألیف می نماید که از جمله آنهاست اخلاق و راه سعادت بشر سیر و سلوک در روش اولیاء ،النفحات الرحمانیه فی الواردات القلبیه ( که کتابی است مخصوص خواص به زبان عربی )وی در سال ۱۳۳۶ شروع به نگارش تفسیر پانزده جلدی مخزن العرفان می نماید که تا سال ۱۳۵۳ نیز به طول می انجامد . او با کمک برخی شاگردان در سال ۱۳۴۴ دبیرستان امین و پس از آن نیز در سال ۱۳۴۶ حوزه علمیه خواهران با نام مکتب فاطمه (س)، را تأسیس می نماید که نقش بسیار مهمی در تعلیم و تربیت دختران مؤمنه و انقلابی ایفا می کند. 
روزی بعد از مطالعه كتاب‌های امام، ایشان فرمودند كه: معرفت امام بالاست و عرفان ایشان به حد اعلای خود رسیده است. اگر كسی خواست، خدای ناكرده تهمتی بزند یا توهینی بكند، از قول من بگویید كه بد می‌بینی. مبادا یك وقت خدای ناكرده توهین كنید. چون معرفت ایشان بالاست كه می‌توانند این كارهای محیرالعقول را انجام بدهند.
 
 
مجری این فعالیت‌ها، خانم صدیقه دولت‎آبادی بود كه می‌گفتند حتی ۱۵ سال قبل از جریان كشف حجاب، ایشان به طور رسمی، حجاب خود را برداشته بود. دولت‎آبادی، كانونی هم به نام «كانون بانوان» دایر كرده بود كه بعد از برداشتن حجابش و ظاهر شدن در ملأ عام، مردم این كانون را آتش زدند. البته افرادی مانند خانم دولت‎آبادی كم نبودند. زنانی هم بودند كه فكر كردند اگر در این گونه مراسم شركت كنند، متجدد خوانده می‌شوند و عده‌ای هم به دلیل مشاغلی كه داشتند، به داشتن ملاقات و گفت و شنودهایی مجبور بودند.
یكی از دست پروردگان محفل پر فیض بانو امین در باب نظم، تدبیر و عظمت معنوی وی می‌گفت: «در مورد زندگی خانم امین باید بگویم كه در تنظیم وقت، ابتكاری عجیب داشتند و چنان اوقات خود را تنظیم می‌كردند كه به تمام كارهایشان می‌رسیدند، گویا خداوند به وقت ایشان هم، بركت داده بود. هرگز از حوادث نمی‌ترسیدند و در كارها به خدا توكل می‌كردند و از میهمانان با خوشرویی و سادگی پذیرایی می‌كردند. می‌خواستند جوانان را بدون اجبار و با منطق، جذب اسلام كنند.»
 
  بانو امین و انقلاب اسلامی
 
بانو امین، از شیفتگان و معتقدان به انقلاب اسلامی ایران و رهبری عظیم الشأن آن بود. در این مورد یكی از شاگردان ایشان آورده است: «در سال ۵۹ كه حاجیه خانم امین، اصلاً نمی‌توانستند از منزل خارج شوند، از طریق تلویزیون در جریان انقلاب قرار داشتند، زمانی كه امام(ره) از تلویزیون سوره حمد را تفسیر كردند، شیفته بیان و مطالب امام شده بودند. به همین علت، به مطالعه آثار امام پرداختند.
نسبت ایشان با سی واسطه به امام علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) می‌رسید. وی در بیان مقام و موقعیت خاندان عصمت و طهارت و منزلت و جایگاه آنان تلاش می‌كرد، به طوری كه عشق و علاقه‌اش به مقام والای ولایت در كتاب « مخزن اللئالی فی مناقب مولی الموالی حضرت علی(علیه‌السلام)»، روشنگر این حقیقت است.
همین طور امام نیز جویای احوال این بانوی مجتهده می‌شدند.
یكی از روحانیون اصفهان در این خصوص گفته است: «چند مرتبه كه حضور حضرت امام خمینی(ره) مشرف شدم، ایشان جویای حالات و اشتغالات و سلامتی بانو مجتهده امین شدند و در مقابل به منزل حاجیه خانم امین كه می‌رفتم، بانوی ایرانی مقید بودند، برای سلامتی حضرت امام(ره) و موفق شدن ایشان و پیشرفت در اهداف مقدس اسلام دعا كنند.
 
 بانو امین در پاسخ سوالی در رابطه با این كه در عصر حاضر بهترین‎ها برای زنان چیست، اینگونه پاسخ دادند:
«در موقعیت امروز، آنچه برای زنان در درجه اول مورد اهمیت قرار دارد این است كه، با نفس و دمخواهی‌های خود در مورد زر و زیور و طرز لباس پوشیدن خود و به مدل‌های گوناگون درآمدن، مبارزه كنند.
با این كه این كار، مشكل به نظر می‌ر‌سد ولی در نتیجه به كمال معنوی، زودتر نایل می‌شوند. پس بهترین جهاد، حفظ پوشش زنان است.»
یکی از درس آموختگان او گفته است: اولین برخورد من با ایشان مانند یك بیمار بود. در خودم خیلی احساس دردمندی می‌كردم، و احتیاج به طبیب حاذقی داشتم. بیانات و چهره ایشان برای من دارویی بسیار موثر بود. همان طور كه خودشان بیان می‌فرمودند، دارویی كه طبیب می‌دهد تلخ است ولی شفایش شیرین است.
در آن زمان، رضاخان آرمان‌های جدید و كاذبی داشت و ایدئولوژی مخصوص خودش را ترویج می‌كرد. مثلا در مورد تجددخواهی، در باره ناسیونالیسم افراطی كه این ناسیونالیسم افراطی را برد و اصل تحقیر فرهنگ و محو آثار تمدن اسلامی و همچنین برگشت به ایران قبل از اسلام قرار داده بود. اتفاقاً در همین زمان بودكه خان مامین از نام مستعار «بانوی ایرانی» استفاده كردند.
اینطور استنباط می‌شود كه چون رضاخان می‌خواست زنانی را به قبل از اسلام برگرداند و آن هویت و اصالت را به آن دوران نسبت بدهد، خانم امین خواستند بگویند كه بانوی ایرانی این زمان، بانویی است كه از اسلام و دوران اسلامی، زندگی نوین و واقعی خود را شروع كرده است. یعنی دوران  قبل از اسلام، هویت و اصالتی نداشته است، ولی از زمانی كه اسلام به ایران وارد شد و ایرانیان مسلمان شدند، هویت اصلی و واقعی زن ایرانی شكل گرفته است. بنابراین، ایشان در مقابل ناسیونالیسم افراطی رضاخان، خودشان را بانوی ایرانی لقب دادند.
 
 اخذ در اجتهاد و تائئد مراجع عظام
 
او بیشتر علوم را در خانه و نزد علامه آیت الله سیدمحمد علی نجف آبادی و شیخ مرتضی مظاهری فرا گرفت.
سیده نصرت امین مجتهد، توسط تعدادی از آیات عظام و مراجع عظیمالشان زمان خود به اخذ درجه اجتهاد و روایت نایل گردید كه برخی از آنان عبارتند از مرحومان: آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالكریم حائری  یزدی (موسس حوزه علمیه قم)، آیت الله العظمی آقا سیدمحمدكاظم شیرازی، آیت الله ابراهیم حسینی شیرازی اصطهبناتی، آیت الله شیخ محمدرضا نجفی اصفهانی، حجةالاسلام والمسلمین حاج شیخ مرتضی مظاهری نجفی اصفهانی.
مقام شامخ علمی و معنوی این بانوی فرزانه از اجازه روایت آیت الله شیخ محمدرضا نجفی به خوبی استنباط می‌شود كه در باره وی فرموده است: «به این سیده دانشمند و شریف، گوهر گرانقدر مستور، گل سر سبد باغ فرزندان زهرای اطهر، بانوی فرزانه، حكیم و عارف كامل… اجازه دادم كه روایت كند از من، هر چه را كه روایتش برای من صحیح است از كتب تفسیر و ادعیه و حدیث و فقه.»
نتیجه آن همه تلاش و كوشش علمی، كه زمینه‎ی‎ آن را تقوای علمی و زهد آن بانوی پرهیزگار فراهم كرده بود به طوری كه حتی دانشمند بزرگ، فقیه اهل‌بیت و رجال عظیم‎الشان، آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی، از خانم امین، درخواست اجازه روایت نمود و ایشان در قسمتی از این اجازه نامه كه به تاریخ اول محرم الحرام ۱۳۵۸ه. ق جهت آیت الله مرعشی نوشته، چنین آورده است: «پس از استخاره به ایشان اجازه دادم كه روایت كند از من هر چه را كه روایتش برای من صحیح است از كتب تفسیر و ادعیه و حدیث و فقه و غیره، اینها كه از تالیفات شیعه، آنچه اصحاب، از غیر شیعه روایت كرده‌اند، به جمیع طرقی كه معلوم و در خود مضبوط است.»
همچنین شخصیت‌هایی چون آیت الله العظمی مرعشی نجفی رحمةالله علیه و مرحوم علامه طباطبایی رحمةالله علیه، با توجه به مقام علمی و عرفانی خانم امین، محضر درس او را مایه فیض و افاده می‎دانستند.
 
مهدويت در آثار بانو امين
 
 بانو از کتاب مناقب که يکي از کتاب هاي معتبر سنّيها است چنين نقل می کنند:
 رسول الله (صلي الله عليه وآله وسلم )  فرمود:  يا علي (عليه السّلام) تو وصيّ مني جنگيدن با   تو جنگيدن با من است و صلح کردن با تو صلح کردن با من است  و تو امامي و پدر  يازده امام هستي و آنها طاهر و معصوم مي باشند  و از آنها است مهدي قائم (عجل الله تعالي وفرجه الشريف )  . و آن کسي است که زمين را پر مي کند از عدل و دوستي .
يا علي  (عليه السّلام) واي به کسي که دشمن بدارد شما را اگر مردي تو را و اوّلاد ترا به جهت  خدا دوست بدارد خدا او را محشور مي گرداند با تو و اوّلاد تو و شما در درجات بلند با من هستيد و تو قسمت کننده ي بهشت و جهنم مي باشي دوستانت را داخل بهشت ميکني و دشمنانت را داخل جهنم.              
 مضمون اين حديث با اختلاف الفاظ متواتر معنوي است بين سني ها و نيز دليل ديگر تمام اديان و مذاهب مختلفه که معتقد به خدا و پيغمبري مي باشند عموماً متفقند که : در آخر الزمان وقتي کفر و فساد عالم را فرا گرفت خداوند شخصي را مي فرستد که مصلح جامعه باشد و فساد را به نظام و کفر را به ايمان تبديل گرداند و زمين را از عدل و داد پر گرداند پس از آن که مملو از ظلم و جور شده باشد.
منتهي آن مصلح را هر کسي به اسمي مي گويد ، يهودي ها گويند اسم آن الياس است ، عيسوي ها گويند آن شخص عيسي عليه السلام  است ، بودائي ها گويند خود بودا است ، مسلمان ها به اعتبار حديثي که بين تمام آنها مشهور و معروف است مي گويند مهدي قائم از ذريه فاطمه (سلام الله عليها) است.
خلاصه همه متفقند که وقتي کفر و فساد عالم را گرفت به مقتضاي عدل و کرم خداوندي لازم است مصلحی بفرستد که مردم را از سرگرداني و گمراهي به جاده مستقيم هدايت نمايد.و در فضيلت او همين بس که اولادي از آن وجود مبارک ظاهر گرديد که عالم را به نور علم و دانشش منور مي گرداند و زمين را پر از عدل و داد مي کند پس از آن که پر از ظلم و جور شده باشد.
 
 
 شاگردان و دانش آموختگان
 
كلیه شاگردان و پرورش یافتگان محضر با بركتش، به جز جهات علمی و آنچه كه مربوط به علوم قرآنی و دانش‌های الهی می‌شد، در درجه اول، درس معرفت می‌آموختند. رفتار و سلوك این بانوی مجتهد، مهم‌ترین مطلبی بود كه آنان را جذب خود می‌نمود.
ایشان روی تحصیلات بالا تاكید داشتند. می‌فرمودند: علم با عمل، علم با تهذیب، علم با تزكیه. اگر علم بدون تزكیه شد، برای انسان غرور و حجاب می‌آورد، ممكن نیست كه انسان بتواند صعود كند، سقوط، حتمی و صد در صد است. می‌فرمودند: «نفس را تزكیه كنید كه بعثت انبیا به همین دلیل بوده است.»
 
 
 
یك روز خدمت ایشان رسیدم. گفتند برایم حمد بخوان. گفتم: من كه قابل نیستم برای شما حمد بخوانم. فرمودند: بخوان تا قلب من روشن شود. من كنار تختشان نشستم و دستشان را گرفتم و شروع به خواندن هفتاد مرتبه حمد كردم. همین طور كه حمد می‌خواندم در خود فرو رفته بودم كه من قابلیت ندارم، خودشان منبع عرفان و شناخت و موحد حقیقی هستند. ناگهان نگاهم به بیرون افتاد. درختان را شاهد گرفتم و گفتم: خدایا تو می‌دانی، در قیامت، تمام این درختان شهادت می‌دهند كه این شخصیت كه اكنون در این بستر افتاده است در شبانه روز چقدر با خدا مناجات داشته است. بعد از این احساس كردم كه همه درختان حمد می‌گویند. بدنم شروع كرد به لرزیدن.
آنچه را مشاهده كرده بودم به حاج خانم گفتم. آهی كشیدند، دست روی قلبشان گذاشتند و فرمودند كه حالم خوب شد و احساس آرامش می‌كنم. سپس «انا انزلناه» را خواندند و از جا برخاستند و فرمودند كه:« قلبت تا اندازه‌ای روشن شده است، مواظب باش آن را كدر نكنی.» ایشان بسیار متواضع و فروتن بودند، و با مهربانی و دلسوزی، دلشان می‌خواست به همه كمك كنند، كمك فكری، كمك علمی و كمك اخلاقی.
نسبت ایشان با سی واسطه به امام علی بن ابی طالب(علیه‌السلام) می‌رسید. وی در بیان مقام و موقعیت خاندان عصمت و طهارت و منزلت و جایگاه آنان تلاش می‌كرد، به طوری كه عشق و علاقه‌اش به مقام والای ولایت در كتاب « مخزن اللئالی فی مناقب مولی الموالی حضرت علی(علیه‌السلام)»، روشنگر این حقیقت است.
 
اگر بخواهیم ایشان را وصف كنیم، شاید كتاب‌ها شود، اما زبان، یارای بیان و قلم، یارای نوشتن و كاغذ، گنجایش این توصیف را ندارد. باید از آثار بزرگ این بانو استفاده كرد تا بتوان به شخصیت ایشان پی برد.
 
وفات
 
 
سرانجام در شب دوشنبه اول رمضان المبارک ۱۳۶۵ هجری شمسی در حالیکه کوله بار نورانی ۹۵ سال تجربه، تلاش، علم اندوزی و عبادت و زهد را بر دوش دارند، چون قطره ای به دریا می پیوندند . آرامگاه ایشان در تکیه خانوادگیشان در تخت فولاد اصفهان و در کنار قبر حاج میرزا آقا معین التجّار اصفهانی می باشد . خداوند روحش را با بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) محشور نماید . 
 
 
شماری از آثار بانو امین
 
این عالم فاضل و فقیه نادر در طول عمر پربار خود آثار متنوع علمی از خود به جای گذاشت که هر کدام چون گوهری ناب می درخشند. ذیلاً به معرفی این آثار می پردازیم:
۱-«الأربیعن الهاشمیه»
۲-«تفسیر مخزن العرفان» (در پانزده جلد) که یک دوره کامل تفسیر قرآن است.
۳-اقتباس و ترجمه «تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق این مسکویه»:
۴-جامع الشتات
۵-«روش خوشبختی و توصیه به خواهران ایمانی»
۶-«سیر و سلوک در روش اولیا و طریق سیر سعدا». از کتاب های مهم عرفانی خانم امین.
۷-«مخزن اللثالی فی فضائل مولی الموالی حضرت علی (ع)»
۸-«معاد یا آخرین سیر بشر»
۹-«نفحات الرحمانیه فی واردات قلیله»
 
سخن بزرگان
 
استاد دانشمند مرحوم آیة الله محمدتقی جعفری مقام علمی این بانو را این چنین توصیف نموده است:
«با توجه به آثار قلمی كه از این خانم در دسترس ما قرار گرفته، به طور قطع می‌توان ایشان را از علمای برجسته عالم تشیع معرفی نمود، و روش علمی ایشان هم كاملاً قابل مقایسه با سایر دانشمندان بوده، بلكه با نظر به مقام عالی روحی، باید ایشان را در گروه نخبه‌ای از دانشمندان به شمار آورد كه به اضافه فراگرفتن دانش به تولد جدید در زندگی نایل می‌شوند.»
 
 
مقام معظم رهبري:
بانوی بزرگوار مرحومه سرکار حاجیه خانم امین در عصر خود آیتی از استعداد و استقامت و ظرفیت‌های بالای ذهنی زنان تحصیلکرده دینی ما بوده است. رحمت خداوند بر ایشان باد.
 
 
 
منابع:
سایت تبیان
مرکز امور زنان ریاست جمهوری
سایت راسخون

 نظر دهید »

محبت به یتیمان از منظر اهل بیت(ع)

16 تیر 1392 توسط صالحی

حفظ اموال یتیمان و حمایت معیشتی آنان از جمله وظایف هر شیعه ای است که اهل بیت به آن سفارش کرده اند.

نگاه تشیع به مسئولیت های اجتماعی انسان ها در مقابل هم نوعان خود بسیار جدی و محل تامل است، چه بسیار احادیثی که بر رفع گرفتاری برادران دینی و شاد کردن آن از اهل بیت روایت شده و از آن به عنوان شاخصه ایمان یاد شده است.

در میان مسئولیت‌ها و وظایف دینی مومنین در جامعه توجه خاص و ویژه ای به فقراء علی الخصوص ایتام شده است؛ تا آنجا که امام علی (ع) در وصیت نامه خود می فرمایند: «خدا را! خدا را! درباره ایتام در نظر بگیرید، دهان آنان یک روز خالی و یک روز پر نباشد و آن عده از یتیمان که نزد شما هستند ضایع نشوند.
از پیامبر (ص) شنیدم که مى‏ فرمود: «هر کس مخارج یتیمى را بر عهده بگیرد تا او مستغنى شود خداوند در مقابل آن بهشت را بر او واجب مى‏کند همان طور که به خورنده مال یتیم آتش را واجب مى‏نماید».

موضوع فقراء و یتیمان در اسلام تا بدان اندازه با اهمیت است که خداوند در قرآن به این موضوع اشاره صریح کرده است و در سوره مبارکه نساء آیه 10 می‌فرماید: «إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى‏ ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی‏ بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً» کسانى که اموال یتیمان‏ را به ستم می‌خورند در اندرون خود آتش خوردند و به آتشى افروخته درون خواهند شد.

در نگاه اهل بیت(ع) نه تنها خوردن مال یتیم عملی حرام و نکوهش شده است، بلکه از آن بالاتر به یک مسئولیت دینی اشاره شده است که هرکس نسبت به فقراء و ایتام بی توجه باشد نیز جزو مسلمانان نیست.

فرات بن احنف، از امام زین العابدین (ع) روایت کرده است که فرمود: «هر کس لباس اضافى داشته باشد و بداند که در همسایگى و نزدیکى او مؤمنى بدان نیازمند است و از او دریغ کند، خداوند عز و جل او را با صورت در آتش (دوزخ) خواهد افکند.

همچنین از امام زین العابدین علیه السّلام روایت شده است که: «هر کس با شکم سیر، شب را به صبح برساند، در حالى که در نزدیکى او مؤمن گرسنه‏اى باشد، خداوند عز و جل (به فرشتگان خود) مى‏فرماید: فرشتگان من! شما را بر این بنده ‏گواه مى‏گیرم که من او را (به این کار خیر) فرمان دادم و او سرپیچى کرد، و از کسى غیر از من فرمان برد؛ من او را به عمل خود او وامى‏گذارم. به عزّت و جلالم قسم که هرگز او را نیامرزم».

امام صادق علیه السّلام از رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم روایت کرد که خداوند عز و جل مى‏فرماید: کسى که شب را با شکم سیر به صبح رساند، در حالى که برادر مسلمانش گرسنه باشد، به من ایمان نیاورده است.

در نگاه دینی تنها دست درازی نکردن به مال یتیم و ضایع نکردن حق فقراء کافی نیست؛ بلکه اهل بیت از شیعیان خود انتظار دارند که نسبت به وضعیت اقتصادی و معیشتی فقراء و یتیمان احساس مسئولیت جدی داشته باشند و از آن حمایت کنند و این حمایت موقتی و بی‌برنامه نباشد به نحوی که امام علی(ع) فرمود: «یتیمان روزی گرسنه و روزی سیر باشند.»

نگاه انسان مدارانه تشیع درباره جایگاه فقرا و یتیمان تا بدان اندازه دقیق و عقلایی است که در نهایت به حمایت اقتصادی و معیشتی ختم نمی شود و اهل بیت از پیروان خود انتظار دارند که حمایت عاطفی نیز از قشر ضعیف جامعه صورت بگیرد.

امام صادق علیه السّلام، و آن حضرت از پدران بزرگوارش علیهم السّلام روایت کرده است که امیرمؤمنان على علیه السّلام فرمود: «هیچ مرد و زن با ایمانى نیست که دست نوازش بر سر یتیمى بکشد مگر آنکه خداوند به شماره هر مویى- که با دست او تماس داشته است- یک حسنه براى او ثبت مى‏کند».

همچنین امام صادق علیه السّلام فرمود: «هیچ بنده‏اى نیست که از روى دلسوزى و مهربانى دست بر سر یتیمى بکشد مگر آنکه خداوند در روز قیامت به شماره هر مویى (از آن یتیم) نورى به او کرامت فرماید».

مهربانی و داشتن رأفت نسبت به یتیمان از جمله وظایف شیعیان است که توسط اهل بیت یادآوری شده است؛ محبت به یتیمان تا بدان پایه در احادیث مورد سفارش قرار گرفته است که محبت نسبت به یتیم قساوت قلب را از بین می برد.

 نظر دهید »

مبلغین حتما بخوانند!

16 تیر 1392 توسط صالحی

طبق رصد سایت‌های ضاله، بعد از اصل اسلام، بیشترین چیزی که مورد هجمه‌ تبلیغاتی قرار گرفته است مسئله ولایت فقیه است، جایی که بُعد اجرایی در خطر است رها کردن آن و تمرکز صرف بُعد معرفتی معقول نیست. اسلام اگر صرف معرفت بوده و ورود به عرصه اجرا و اجتماع نداشته باشد برای استعمار خطری ندارد، می‌شود مانند اسلام کشورهای پادشاهی حوزه خلیج فارس.

دین اسلام دارای دو بعد است، یکی بعد معرفتی و دیگری بعد اجرایی. فقدان بعد اجرایی، موجب نابودی یا بی ثمر ماندن بعد معرفتی می‌شود. آن چیزی که برای استعمار تهدید محسوب می‌شود اجرای احکام دین اسلام است. فلسفه ولایت در اسلام نیز همین است یعنی بعد اجرایی دین که حافظ و مجری شریعت است. اگر امام معصوم(ع) فرمودند که به همراه عبد، شش صورت وارد قبر می‌شوند که نورانی‌ترین و زیباترین آنها ولایت است(1) به همین خاطر است چرا که ولایت ضامن بقا و اجرای دین است، ولایت ریشه است، خواه ولایت معصوم باشد و خواه ولایت نایب معصوم که اطاعت از او اطاعت از معصوم است.

دشمن امروز اهمیت این امر را خوب فهمیده و مبلغ انقلابی در صورت غفلت از آن عذری نخواهد داشت. اگر از این غفلت او ضربه‌ای به اسلام وارد شود، در قیامت مسئول خواهد بود، چرا که وظیفه او حفاظت از دین و معارف آن است.

طبق رصد سایت‌های ضاله، بعد از اصل اسلام، بیشترین چیزی که مورد هجمه‌ تبلیغاتی قرار گرفته است مسئله ولایت فقیه است، جایی که بُعد اجرایی در خطر است رها کردن آن و چسبیدن به بُعد معرفتی معقول نیست.

بزرگان حوزه که متوجه نقش عمیق ولایت فقیه در پیشبرد اهداف اسلام بوده و هستند همواره در راه تبیین علمی و عملی آن کوشیده اند.

آیت الله مصباح می‌فرمایند: آیت الله اراکی(ره) با این که از همه علمای هم دوره خودشان مسن‌تر بودند و سوابق تحصیلی و علمی ایشان بیشتر بود ولی آنجا که مصلحت جامعه اسلامی و مصلحت سیاسی اسلامی اقتضا می‌کرد در برابر حضرت امام(ره) مثل یک فرد عادی رفتار می‌کرد.

آنچنان در مقابل امام خضوع داشتند، احترام می‌کردند، دعا می‌کردند که انگار نه انگار خودشان از مراجع بزرگ هستند(2)

بعد از قضیه سال 42 آن موقعی که امام اطلاعیه دادند و پرچم‌دار مبارزه بودند، عکسی از ایشان در خیابان ارم زده شده بود، آیت الله اراکی(ره) که از فیضیه بر می‌گشتند وقتی نگاهشان به آن عکس افتاده بود فرموده بودند: قسم می‌خورم صاحب این عکس اگر کربلا می بود جزء مستشهدین بین یدی امام حسین(ع) بودند. (3)

و وقتی از ایشان سوال می‌شود که نظرتان در مورد جنگ و انقلاب اسلامی چیست؟ فرمودند: نظریه من هم مثل آقای خمینی است، آقای خمینی و همه علما نظرشان این است که هر گاه اسلام در خطر باشد باید تمام مسلمان‌ها در مقام دفاع برآیند… (4)

شهید رجایی(ره) نیز راجع به دیدار خویش با آیت الله گلپایگانی(ره) می‌گوید: من در مدت نخست وزیری دو مرتبه خدمت ایشان رسیدم و در بار اول وقتی از ایشان درخواست راهنمایی نمودم، مجموعه مطالبات ایشان این بود که امام(ره) را هرچه توان دارید تقویت کنید. کسانی که در مسئله مرجعیت آشنایی دارند عظمت این جمله را از یک مرجع تقلیدی که تا این حد مورد توجه هستند می‌فهمند. باز برای دومین بار که می‌خواستم از ایشان جدا شوم ایشان تکرار کردند که توصیه می‌کنم امام را، عظمتشان را که در جامعه امروز دارند نه تنها حفظ کنید بلکه تقویت کنید. (5)

حتی در اختلاف نظرها نیز مراعات می‌کردند تا مبادا مسئله ولایت تضعیف شود، نیمه شعبان پیش آمده بود، آیت الله گلپایگانی(ره) می‌فرمودند: من نظرم این بود که جشن‌ها را خیلی مفصل بگیرند و چراغانی‌ها را به بهترین شکل برگزار کنند ولی بعد شنیدم که نظر آقای خمینی این است که جشن گرفته نشود (به خاطر جنایت‌های رژیم در قم و تبریز و…) من در آن هنگام دیگر نظر خودم را دنبال نکردم. (6)

برای تبیین مسئله ولایت فقیه نکاتی ضروری است:

1-بیان مستدل اما با زبان ساده

مسئله ولایت فقیه امری کاملا معقول است که ریشه در نقل نیز دارد و اگر برای مردم درست تبیین شود هر انسان عاقلی آن را خواهد پذیرفت.

عقل هر انسانی حکم می‌کند که بهترین شخص برای حکومت انسان معصوم است، انسانی که در علم و عمل دچار خطا و اشتباه نمی شود اما با نبود معصوم، عقل حکم می‌کند که نزدیک‌ترین فرد از لحاظ صفات به معصوم شایسته حکومت است، چرا که اگرچه معصوم و بدون خطا نیست اما درصد خطا به حداقل می‌رسد و قرآن کریم نیز به این امر اشاره دارد:

«إِنَّا أَنزَلْنَا التَّوْرَئةَ فِیهَا هُدًى وَ نُورٌ یحَكُمُ بهِا النَّبِیُّونَ الَّذِینَ أَسْلَمُواْ لِلَّذِینَ هَادُواْ وَ الرَّبَّانِیُّونَ وَ الْأَحْبَارُ بِمَا اسْتُحْفِظُواْ مِن كِتَابِ اللَّهِ وَ كَانُواْ عَلَیْهِ شهُدَاء»(7)

ما تورات را نازل كردیم كه در آن نور و هدایت است. پیامبران كه مطیع فرمان خدا بودند با آن براى یهود حكم مى‏كردند، و [همچنین‏] علما و دانشمندان با همین كتاب كه به آنها سپرده شده بود و بر آن گواه بودند.

2-تبیین اتفاق نظر فقهاء

عده‌ای می‌کوشند تا به مردم تفهیم کنند که در مورد مسئله ولایت فقیه میان فقهاء اختلاف است، بدیهی است که نقش مبلغین این است که در مقابل این تفکر ایستاده و واقعیت امر را برای مردم تبیین نمایند که هیچ اختلافی در اصل ولایت فقیه بین فقهاء وجود ندارد و اختلاف نظر تنها در قلمرو ولایت است نه اصل آن.

3-تبیین وظایف ولایت فقیه

بسیاری از شبهات ولایت فقیه نشأت گرفته از خلط وظایف رهبری با مسئولین است که باید برای مردم تبیین شود؛ مردم باید بدانند که رهبری وظیفه اجرایی ندارد بلکه وظیفه رهبری نظارت بر سیاست‌های کلان کشور است، تنها مسئولیت اجرایی مقام معظم رهبری فرماندهی کل قوا است. با این اوصاف نباید مشکلات اقتصادی یا سیاست‌های غلط مسئولین به پای رهبری نوشت. رهبری وظیفه رشد مردم را برعهده دارد و برای تحقق این امر و همچنین برای این که جایگاه رأی مردم حفظ شود، رهبری دست مسئولین منتخب را در چارچوب سیاست‌های کلی نظام باز می‌گذارد تا مردم نتیجه انتخابشان را مشاهده کرده و رشد کنند. همان‌طور که شهید بهشتی(ره) بارها نسبت به خیانت بنی صدر به امام تذکر دادند اما امام(ره) می‌فرمودند: باید مردم متوجه بشوند، و بعد از برکناری بنی صدر می‌فرمودند: من بنی صدر را از ابتدا می‌شناختم.

4-تبیین بعد شخصیتی مقام معظم رهبری

ترور شخصیتی شیوه‌ای بوده که همواره دشمنان انقلاب در راستای اهداف خود به کار برده‌اند، و بدیهی است که جایگاه ولایت فقیه به خاطر نقش آن مورد بیشترین هجمه‌ها واقع قرار می‌گیرد، همان‌طور که اعضای سازمان مجاهدین دلیل تخریب شخصیت آیت الله شهید بهشتی(ره) را اینگونه بیان کرده بودند که او تنها کسی است که قدرت رهبری بعد از امام(ره) را دارد، لذا ابتدا شخصیت ایشان را ترور کرده و سپس رو به ترور فیزیکی آوردند.(8) با این اوصاف روشن است که شخصیت مقام معظم رهبری نیز مورد هجمه تبلیغاتی قرار گرفته و خواهد گرفت؛ به همین خاطر مبلغین باید با زندگی و خصائص ایشان آشنا بوده و جملات کلیدی بزرگان در وصف ایشان را برای مردم بازگو نمایند.

منابع:

1-بحار الانوار، ج6، ص234،ح50.

2-شرح حال آیت الله العظمی اراکی(ره)، ص12.

3-همان، ص19.

4-همان، ص48.

5-نوری از ملکوت، مهدی لطفی،ص350.

6-همان، ص268.

7-مائده-44.

8-مجله یاران، بنیاد شهید،شماره8، تیرماه1385، ص23.

 2 نظر

حقیقت ماه مبارک رمضان چیست؟

16 تیر 1392 توسط صالحی

ماه مبارک رمضان، ماه طهارت و ماه تخلق به اخلاق الاهی است، و حقیقت و باطن آن عبارت است از رسیدن به لقای خداوند، آزادی از خود؛ آزادی از خود حیوانی، و تولد خود الاهی.

رمضان در لغت به معنای شدّت حرارت، و حرارت سنگ، بر اثر شدّت حرارت خورشید آمده است. نیز گفته شده است که از «حرّ» گرفته شده که به معنای برگشت از بادیه به شهر می باشد. امّا در اصطلاح، رمضان نام ماه نهم از ماه هاى عربى و ماه روزه اسلامى و ماه نزول قرآن است. امام سجاد (ع) در توصیف ماه مبارک رمضان می فرماید: سپاس خداى را که از جمله آن راه های هدایت، ماه خود، ماه رمضان را قرار داد، ماه روزه، ماه اسلام، ماه طهارت، ماه آزمایش، ماه قیام، ماهى که قرآن را در آن نازل کرد، براى هدایت مردم … و مشخص شدن حق از باطل.
بنابراین، می توان گفت ماه مبارک رمضان، ماه طهارت و ماه تخلق به اخلاق الاهی است، و حقیقت و باطن آن عبارت است از رسیدن به لقای خداوند، آزادی از خود؛ آزادی از خود حیوانی، و تولد خود الاهی.
رمضان به معانی ذیل آمده است:
۱. رمضان مشتق از «رَمَض» به معنای شدّت حرارت، و حرارت سنگ، بر اثر شدّت حرارت خورشید آمده است.(۱) همچنین گفته شده که از «حرّ» گرفته شده که به معنای برگشت از بادیه به شهر می‌باشد.(۲) بنابر این وقتی گفته می‌شود، ارْتِمَاضاً [رمض‏] من الحزن؛ یعنی باطن آن مرد از غم و اندوه سوخت، یا وقتی گفته می شود، ارْتِمَاضاً [رمض‏] لِفُلان؛ یعنی براى فلانى اندوهگین شد، و همچنین وقتی گفته می شود، ارْتِمَاضاً [رمضتْ کبدُهُ؛ یعنی کبد او تباه شد؛ مثل این که گونه‏اى بیمارى آن را مى‏سوزاند.(۳)
۲. «رمضان» از «رمیض»، به معناى ابر و باران در پایان‏ چلّه‌ی تابستان و ابتداى فصل پاییز است که گرماى تابستان را دور می‌کند. به این دلیل این ماه را «رمضان» گفته‌اند که بدن‌هاى آدمیان را از گناهان می‌شوید.(۴)
۳. «رمضان» بر گرفته از «رمضت النصل ارمضه رمضاً» است؛ به این معنا که نیزه را میان دو سنگ می‌گذاشتند و بر آن می‌کوفتند تا نازک شود.(۵) به این تعبیر، رمضان؛ یعنى، انسان خود را میان طاعت الهى قرار می‌دهد تا نفس او نرم و آماده‌ی بندگى شود.
۴. معناى «رمضان» در روایات؛ در بسیارى از احادیث اهل بیت‏(ع) از گفتن کلمه‌ی «رمضان» به تنهایى نهى شده و سفارش شده است که آن‌را «ماه رمضان» نام گذارند؛ زیرا «رمضان» یکى ازاسماى الهى است.(۶) از امام علی(ع) نقل شده است: «نگویید رمضان، بلکه بگویید ماه رمضان و احترام آن را رعایت کنید».(۷)
امّا در اصطلاح، رمضان نام ماه نهم از ماه‌هاى عربى و ماه روزه اسلامى است و آن ماه نزول قرآن است: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ …»(۸).(۹)
حقیقت و باطن ماه مبارک رمضان
هر آنچه که در عالم هستی وجود دارد، حقیقت و باطنی دارد؛ زیرا دنیا تنزّل یافته‌ی عوالم بالا است، هرچه در عالم دنیا است نمونه‌ای است از آنچه در عالم معنا است. احکام و قوانین الهی هم که در دنیا به صورت دین و دستورات عبادی ظهور کردند، اسرار و باطنی دارند. اشیا، زمان‌ها و مکان‌ها نیز دارای حقیقت و باطن می‌باشند. یکی از آن زمان ها، ماه مبارک رمضان است. در فرهنگ اسلامی ماه رمضان یکی از مهم ترین و محترم ترین ماه های سال است؛ ماهی که نزد مسلمانان به ماه عبادت و طهارت معروف بوده و آن را -به تعبیر پیامبر(ص)- ماه خدا می نامند.(۱۰)
امام سجاد(ع) در صحیفه سجادیه در استقبال از ماه مبارک رمضان با بیانی شیوا و رسا از ماه رمضان سخن گفته و حقیقت آن را روشن ساخته است. ما در این مقال تنها گوشه ایی از آن را بیان می کنیم. امام در این دعا، ابتدا خداوند متعال را جهت هدایت شدن به دین الاهی و بهره‌مندی از نعمت بندگی و عبادت، شکرگذاری می کند، سپس می فرماید: «سپاس خداى را که از جمله آن راه های هدایت، ماه خود، ماه رمضان را قرار داد: ماه روزه، ماه اسلام، ماه طهارت، ماه آزمایش، ماه قیام، ماهى که قرآن را در آن نازل کرد، براى هدایت مردم، و بودن نشانه‏هایى روشن از هدایت و مشخص شدن حق از باطل، و بدین جهت برترى آن ماه را بر سایر ماه ها بر پایه احترامات فراوان، و فضیلت‏هاى آشکار روشن نمود».(۱۱)
توصیف ماه رمضان با عباراتی؛ نظیر ماه اسلام، ماه نزول قرآن، حاکی از آن است که در نظر امام سجاد (ع) و در مکتب اهل بیت (ع)، ماه مبارک رمضان، عرصه برای تجلی حقیقت اسلام؛ یعنی تسلیم محض در برابر خداوند متعال است. این عرصه، مجالی است تا بندگان خدا به امر و رضای او، حتی از نیازهای طبیعی و حلال خود چشم‌پوشی کنند و سر تسلیم بر بندگی شکوه مند خالق بی همتای خویش فرود آورند. این تمرین یک ماهه در کفّ نفس و خودداری از درخواست نفسانی، تمرینی مفید و نیکو است برای تقویت اراده و خویشتن داری در باقی سال؛ چون انسانی که یک ماه به دستور الاهی در مقابل خواست حلال نفس خویش مقاومت کرده و فقط به خاطر رضای خداوند از نیازهای طبیعی خود مانند خوردن و آشامیدن اجتناب نموده است، این قدرت را خواهد داشت تا در یازده ماه دیگر سال در مقابل وساوس شیطانی و درخواست های نفسانی نفس اماره خویش مقاومت نموده و اهل تقوا و رستگاری شود.
ماه مبارک رمضان، ماه طهارت است. ماهی که بنده وجود خود را از تمایلات مادی و حیوانی زدوده و با روزه ضمن تطهیر جسم، به تطهیر جان نیز می پردازد تا روحش در عالم پاکی و رشد و تعالی، از انوار هدایت بخش خدای متعال بهره مند شود.
پس می توان گفت حقیقت ماه رمضان عبارت است از: آزادی از خود؛ آزادی از خود حیوانی، و تولد خود الاهی. ماه مبارک رمضان، ماه تخلق به اخلاق الاهی است و حقیقت و باطن آن عبارت است از: رسیدن به لقای خداوند. در حدیثی آمده است که خداوند سبحان فرمود: «الصَّوْمُ لِی وَ أَنَا أَجْزِی بِه‏»؛(۱۲) روزه مال من است و من خود به آن جزا می دهم. بعضی کلمه «اجزی» در این روایت را به صیغه مجهول «اُجزَی» خوانده اند؛ یعنی روزه برای من است و من پاداش آن هستم. حیف است که انسان به خودش و به غیر خدا و به هر آنچه که متغیر است، دل ببندد؛ زیرا هرچه غیر خدا است، در معرض زوال و تغییر است و نمی تواند جزای انسان باشد؛ جزای روزه دار، لقای حق است.(۱۳)


پی نوشت ها:

۱_( ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب، ج ‏۷، ص ۱۶۰، چاپ سوم‏، دار صادر، بیروت، ۱۴۱۴ق)
۲_( همان.)
۳_(مهیار، رضا، فرهنگ أبجدی عربی - فارسی، ص ۴۱، بی تا، بی جا.)
۴_( لسان العرب، ج ‏۷، ص ۱۶۱.)
۵_(همان، ص ۱۶۲.)
۶_(طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی‏، سید احمد، ج ۲، ص ۲۲۳، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.)
۷_(کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۴، ص ۶۹، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.)
۸_(بقره، ۱۸۵.)
۹_(قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج ‏۳، ص ۱۲۳، چاپ ششم، دار الکتب الإسلامیة، تهران، ۱۳۷۱ش)
۱۰_( شیخ صدوق، أمالی، ص ۹۳، انتشارات کتابخانه اسلامیه، ۱۳۶۲.)
۱۱_(صحیفه سجادیه کامله، شعرانی،ابوالحسن، دعای ۴۴، ص ۲۶۷، چاپ ششم، قائم آل محمد، قم، ۱۳۸۶ش.)
۱۲_(شیخ صدوق، من ‏لایحضره ‏الفقیه، ج ۲، ص ۷۵، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۳ ق.)
۱۳_(جوادی آملی، عبد الله، حکمت عبادات، ص ۳۳و۱۳۱- ۱۳۵و ۱۴۵- ۱۴۷، اسراء، قم، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.)

 نظر دهید »

آزمون سومین دوره تربیت مربی فیض نور در مدارس استان کردستان برگزار شد

16 تیر 1392 توسط صالحی

به گزارش معاونت فرهنگی مدیریت استان کردستان آزمون مرحله مقدماتی سومین دوره تربیت مربی فیض نور رأس ساعت 10صبح مورخ92/4/16 به طور همزمان در مدارس سطح استان برگزار گردید.

خانم زارعی معاون فرهنگی مدیریت استان کردستان خاطر نشان کرد: پیرو برگزاری مرحله مقدماتی سومین دوره تربیت مربی فیض نور از طرف معاونت محترم فرهنگی _تربیتی مرکز در شهر مقدس قم وشرکت مربیان این استان در این دوره وهماهنگی های به عمل آمده با معاونت محترم فرهنگی مرکز ،آزمون این مرحله امروز دوشنبه 92/4/16 ساعت 10صبح به طور همزمان در مدارس سطح استان برگزار گردید.
وی در ادامه افزود:سئوالات این آزمون هم به صـورت تستی وهم به صـورت تشریـحی بوده وپاسـخ نامه ها بلا فاصله بعد از اجرای آزمون به معاونت محترم فرهنگی مرکز ارسال گردید.
وی در پایان تعداد مربیان شرکت کننده در این آزمون را 6 نفر ذکر کرد.

 

 1 نظر

جلسه دانش آموختگان با موضوع ادیان ومذاهب درمدرسه علمیه الزهرا(س)قروه برگزار شد.

15 تیر 1392 توسط صالحی

به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه جلسه دانش آموختگان در مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه با حضور دکتر حسین فریدونی از اساتید برجسته دانشگاه های تهران برگزار گردید.

سرکار خانم عبدی مدیر مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه با اشاره به برگزاری جلسات مستمر ومنظم دانش آموختگان خاطر نشان کرد:دانش آموختگان مدرسه علمیه الزهرا(س)قروه ارتباط مستمر وصمیمی ای با این مدرسه علمیه دارندوبا پی گیری های دبیر محترم دانش آموختگان از برگزاری جلسات استقبال می نمایند.

وی افزود:به دنبال برگزاری جلسات متعدد ودر خواست ونیاز سنجی طلاب در خصوص ادیان ومذاهب از دکتر حسین فریدونی یکی از اساتید برجسته دانشگاه های تهران دعوت به عمل آمد که ایشان جلسه با دانش آموختگان قروه در زمینه ادیان ومذاهب برگزار نمایند.

جناب دکتر فریدونی دین اسلام را بهترین وکامل ترین دین مطرح نموده وخاطر نشان کردند:تنها دینی که درآن به روح اهمیت ویژ ه ای میدهند همان دین اسلام است وتنها تعالیم اسلام است که با فطرت انسان منطبق است به همین دلیل که گسترش اسلام با جنگ وزور امکان پذیر نمی باشد ودائما” مورد هجوم دشمنان واقع شده است .ایشان مهمترین آفت دین اسلام را رفتار نادرست مسلمانان دانستند .

ایشان در ادامه وهابیت وبابیت را خطر بزرگی برای اسلام ومسلمین چه شیعه وچه سنی دانستند وشیطان پرستی را هم یک فرقه سیاسی دانسته وتصریح کردند: شیطان پرستی بر دو نوع است: شیطان پرستی قدیم وشیطان پرستی جدید .در شیطان پرستی قدیم معتقدند که شیطان قدرتی در مقابل قدرت خداست وبرای اینکه از شکنجه های شیطان در امان باشند برای او قربانی می دهند وشیطان پرستی مدرن هم شیطان را از آمالها وآرزوهای خود می دانند وبرای رسیدن به هواهای نفسانی به شیطان پرستی روی می آورند.

این جلسه با پرسش وپاسخ دانش آموختگان ادامه یافت ونتایج مفیدی را برای ایشان به دنبال داشت .

 نظر دهید »

دوره آموزشی فیض نور در مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س)سقز برگزارگردید.

13 تیر 1392 توسط صالحی

به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س)سقز دوره آموزشی فیض نور برای طلاب پایه پنجم این مدرسه مبارکه برکزار گردید.

در این دوره سرکار خانم اسدبیگی به عنوان مربی یار فیض نور عهده دار تدریس وآموزش مباحث فیض نور به طلاب بودند.
خانم اسدبیگی در این خصوص تصریح کردند:کلاسهای فیض نور از تاریخ 92/4/6 لغایت 92/4/9 روزهای پنج شنبه ،جمعه، شنبه در دو نوبت صبح 2 کلاس 2 ساعته وبعدازظهر3 کلاس 2 ساعته و روز یکشنبه نوبت صبح 1 کلاس 2 ساعته که جمعا 32 ساعت بود در مدرسه علمیه حضرت فاطمه (س) برگزارگردید .
وی در ادامه افزود:این دوره در مدرسه با هدف تقويت مباني اعتقادي طلاب وارتقاء سطح علمی و اعتقادی مبلغین جهت ترويج معارف اسلامي وتوانمند سازی مخاطبین جهت پاسخ گویی به شبهات برگزار گردید.
وی در پایان خاطر نشان کرد: محتوای درسی کلاس ها برطبق سر فصلهای معین شده ازطرف معاونت محترم فرهنگی مرکز ،تدریس شده ودر پایان آزمون کتبی از شرکت کنندگان در این طرح ،به عمل آمد.

 

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 95
  • 96
  • 97
  • ...
  • 98
  • ...
  • 99
  • 100
  • 101
  • ...
  • 102
  • ...
  • 103
  • 104
  • 105
  • ...
  • 284
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدیریت استانی کردستان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • فرهنگی
  • عرفه
  • دل نوشته
  • مناسبتی
  • خبر فرهنگی
  • خبر آموزشی
  • مقدمه
  • آخر زمان و مهدویت
  • قرآن
  • احادیث
  • مسائل شرعی
  • داستان
  • شعر
  • توصیه های بزرگان
  • پیامبران الهی
  • پاسخ به شبهات دینی و اعتقادی
  • دعا
  • خبر پژوهشی
  • پزشکی
  • تحقیق
  • مسابقه
  • متفرقه
  • ولایت مداری
  • حدیث

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

امام زمان

مهدویت امام زمان (عج)

سوره قرآن
ذکر روزهای هفته

آمارگیر وبلاگ

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس