مسابقه***مسابقه***: می خواهیم با آقا درد دل کنیم
هر روز در هیاهوی شهرمان گم می شویم…
هر روز غرق در قیل وقال های زندگی از تو دورتر می شویم..
این روزها صدای هیاهوها، صدای جشن های بی تو بودنشان، نوای مأذنه ها را گم کرده است. دوباره باد می وزد، به خودمان می لرزیم، تمام شهر سفید پوش می شود تا سیاهی هایش را در خود محو کند.
این برف دستانم را بی حس کرده و با اندک آتشی که در دل دارم دستانم را گرم می کنم تا بنویسم از عصر ظهور و مردمان منتظر..!
وقتی این هوای سرد را می بینم به یاد داستان حسنک کجائی می افتم که در شهر سردشان می خواند:«من می رم خورشید و پیدا بکنم من می رم ابرا را پارو می کنم من می رم خورشید و پیدا می کنم..»
اگر منتظریم که باید همان حسنک باشیم، تا خورشید پیش رویم، جانمان را در کف دست بگیریم به سوی خورشید پیش رویم، تا خورشید یک روز سر بزند در شهرمان.
و انگار که نه مردمان شهر حسنکیم که به سرما عادت کرده بودند، با شکم هایی پر از خالی می خوابیدند و با مردگی شان زندگی می کردند.
شهرمان تا خورشید زیاد فاصله دارد.شاید بدون خورشید در همین فاصله بمیریم:
این روز ها بدون تو دلگیر می شود
آقا بدون نور تو گل پیر می شود
خورشید پشت ابر کجایی تلف شدیم
آقا بیا، بیا به خدا دیر می شود
——————–
شما می توانید دل نوشته های خود را خطاب به امام زمان برای ما در بخش ارسال نظرات مدیدیت استان کردستان ارسال کنید. از حس و حال خودتان در این روزها برایمان بگویید که همگی دلتنگیم، دلتنگ آقایی که او هم مثل ما منتظر است . . .
السلام علیک یا حجة الله فی أرضه
طرز نگارش به انتخاب خودتان اما اگر خواستید با این جمله آغاز کنید: او خواهد آمد تا . . .
متن های زیبا در وبلاگ درج خواهد شد به نام خودتان