مقاله ای باعنوان ارمغان ولایت -ویژه میلادامام عسگری(ع)
صبح امید
آسمان، دیده بر زمین گشوده بود و مدینه، شب انتظارش را به دست صبح امید می سپرد که ناگاه در صبح دمی حیات بخش، آفرینش، تولّدی دوباره کرد ویازدهمین روشنگرش رابه هستی بخشید. عرش، به برکت میلاد جهان افروز امام عسکری علیه السلام بَزم شادی گستراند و باران صلواتش را بر سرای امامِ هدایت و هادی دین فرو فرستاد. زمین در تولّد نوگل بوستان ولایت، دامان سخاوتش را به روی طبیعت گشود و از عطر حضورش که الهام بخش جان ها بود، لبریز گشت.
گل سوسن
فضای مدینه در میلاد امام عسکری علیه السلام پر شده بود از عطرِ خدا و شمیم گل سوسن و پرواز فرشتگانی که به طواف خانه دوست می آمدند تاتبریک خدا را در میلاد کودکی که زمین انتظارش را می کشید، به دامان ولایت امام هادی علیه السلام بیفشانند، و مژده رسان امامتی گردند که وجودش، روشنگر تیرگی ها و گشایش بخش قلوب انسان های اندوهناک است و عنایت بی نهایتش، کلید جمله برکت ها و تمامی نعمت هاست. او موعودی را بشارت دهنده است که ظهورش، سپیده دمی است به سوی روشنایی و مرهمی است بر تمامی رنج ها و مقصد همه رفتن ها و رسیدن هاست.
به یادِ مِهر
امام هادی علیه السلام فرزند خویش را که در هشتم ربیع الثانی232 ه . ق در مدینه دیده به جهان گشود، به یادِ عموی بزرگوارشان که «ریحانة الرسول» و «سید جوانان بهشت» و پرتوافشان سخاوت و زیبایی و کرامت بود، «حسن» نامیدند و کنیه او را «ابومحمّد» نهادند. امام حسن عسکری علیه السلام در سال 254 ه . ق پس از شهادت پدر ارجمندشان، بر مَسند امامت نشستند و این در حالی بود که از حیات پر برکتشان، 22 بهار می گذشت. مدّت امامت آن حضرت 6 سال و عمر شریفشان 28 سال است. امام عسکری علیه السلام در هشتم ربیع الاوّل سال 260 ه . ق به دسیسه معتمد عبّاسی مسموم شدند و به شهادت رسیدند. مرقد مطهّر آن امامِ هُمام، در کنار پدر بزرگوارشان در شهر سامرّا قرار دارد.
گوهر حُسن
سیمای امام عسکری « علیه السلام » را چنین توصیف کرده اند: «امامْ گندم گون، درشت چشم، نیکوقامت، خوب روی وخوش اندام بود و هیبت و جلالی تمام داشت». امام عسکری« علیه السلام » در اَوان کودکی بودند که همراه پدر گرامی شان، توسّط متوکل عبّاسی از مدینه به سامرّا تبعید گردیدند و به دلیل سکونت اجباری توسط حکومت وقت در مرکز عَسکر (لشگرگاه)، ایشان و پدر بزرگوارشان «عسکریین» لقب یافته اند. از القاب دیگر حضرت «ابن الرضا»، «سراج»، «نقی» و «زکی» است.
مبدأ نور
خورشید وجود امام عسکری علیه السلام در دامان مادری تابیدن گرفت که از بانوان پارسا و دانشمندِ زمانِ خویش بود. زُلالی مادر آن حضرت را همین بس که چون آن بانوی پاک به همسری امام هادی علیه السلام درآمد، آن حضرت در شأن او فرمودند: «[تو] پاک شده از هر آفت و نقص و پلیدی و ناپاکی هستی». مادر امام عسکری علیه السلام دارای نام های متعدّدی می باشند؛ از جمله: حُدَیث، سوسن و جدّه ـ مادر بزرگ حضرت مهدی(عج) ـ .
در مورد شایستگی ایشان روایت است که: پس از شهادتِ امام حسن عسکری علیه السلام یکی از پیروان آن امام هُمام به نزد عمّه مکرّمه آن حضرت «حکیمه خاتون» آمد و در ضمن پرسش هایی، از ایشان پرسید که در عصرِ غیبتِ حضرت مهدی علیه السلام پیروانِ آن امام، به چه کسی پناهنده شوند؟ حکیمه خاتون در جوابش فرمود: به جدّه، مادر امام حسن عسکری علیه السلام .
آفتاب آمد دلیل آفتاب
در روایات بسیاری که از امام هادی علیه السلام نقل شده، بر امامت و جانشینی امام حسن عسکری علیه السلام تصریح گردیده است.
یحیی بن یَسار عنبری که از یاران امام هادی است، در این باره می گوید: حضرت هادی علیه السلام چهار ماه قبل از شهادت، فرزندشان امام حسن عسکری علیه السلام را، امام و جانشین پس از خود معرفی کردند و گروهی از پیروانشان را بر این مطلب گواه گرفتند. نیز حضرت عبدالعظیم حسنی از امام هادی علیه السلام نقل می کند که حضرت فرمودند: «امامِ پس از من، فرزندم حسن است. پس چگونه خواهد بود حال مردم با جانشین و امام پس از او». علی بن مهزیار نیز می گوید: به امام هادی علیه السلام عرض کردم: اگر خدای نکرده شما در گذشتید، به که روآوریم؟ فرمودند: «عهد امامتم به بزرگِ فرزندانم [امام حسن عسکری علیه السلام ] می رسد».
در حریم دوست
وجود مبارک حضرت عسکری علیه السلام چشمه سار عبادت و تضرّع به درگاه حضرت حق بود و چه بسیار گمراهانی که با مشاهده عبادت ها و مناجات های خالصانه حضرت، به یاد خدا می افتادند و به راه راست هدایت می شدند. در ستایش حضرت نقل است که ایشان را از طرف طاغوت وقت دستگیر و زندانی کردند. رئیس زندان شخصی به نام «صالح بن وصیف» بود. چند نفر از وابستگان خلیفه عباسی نزد او آمدند و از او خواستند که درزندان بر امام سخت بگیرد. صالح پاسخ داد: چه کنم؟ دو نفر از سنگ دل ترین و خشن ترین افرادی را که می شناختم، مأمور شکنجه حسن بن علی علیه السلام نموده ام، ولی آن ها چنان تحت تاثیر معنویّت آن حضرت قرار گرفته اند که خود از عابدان و زاهدان گشته اند. آن ها می گویند: ما با دیدن فردی که دائم در حال عبادت و راز و نیاز با معبود خویش است، نه سخن می گوید و نه به چیزی سرگرم می گردد، لرزه بر انداممان می اُفتد و آن چنان منقلب می گردیم که نمی توانیم خود را از عبادت و تضرّع به آستان ربوبیّت نگه داریم.
طاغوت های زمان
امام حسن عسکری علیه السلام در مدّت کوتاه امامت خویش، با سه نفر از خلفای عباسی که هر یک از دیگری ستمگرتر بودند، معاصر بود. این سه تن عبارت اند از: مُعتزّ عبّاسی، مُهتدی عباسی و معتمد عباسی. خلفای عباسی، از موقعیّت مهم اجتماعی امام علیه السلام در نزد مردم بسیار درهراس بودند، به همین جهت به شدت از ارتباط ایشان با پیروانشان جلوگیری می کردند. تدابیر امنیتی که از طرف طاغوت های وقت برای جلوگیری از پرتوافشانی امامت آن حضرت صورت می گرفت، به حدی بود که «عثمان بن سعید عَمری» از نمایندگان و یاران امام عسکری علیه السلام در زیر پوشش روغن فروشی می توانست با آن حضرت ملاقات کند و مجبور بود وُجوهی را که پیروان آن امام برای ایشان می فرستادند، در ظرف ها و مشک های روغن قرار داده و به دست آن حضرت برساند.
نمایندگان امام
حضرت عسکری علیه السلام به دلیل جور و خفقان حاکم بر زمانشان، برای رسیدگی به امورشرعی و مسائل مهمّ زندگی پیروانشان، مجبور بودند که در نقاط مختلف کشور اسلامی، نمایندگانی داشته باشند. برخی از این نمایندگان، عبارت اند از: احمد بن اسحاق اشعری قمی نماینده امام درقم که از اصحاب خاص حضرت عسکری علیه السلام به شمار می رود و مسائل اهل قم را نزد امام می برد و پاسخ می گرفت؛ ابراهیم بن عَبْدُه نماینده امام در نیشابور؛ احمد بن اسحاق رازی نماینده امام در ری؛ و نیز ابراهیم بن مهزیار اَهوازی و عُثمان بن سعید عَمْری که او مردی بزرگوار و موثّق و از بزرگان اصحاب و وکیلان امام هادی، امام عسکری و امام زمان علیهم السلام بود.
سروش هدایت
در نامه ای که امام حسن عسکری علیه السلام به ابن بابویه قمی، فقیه و محدّث بزرگوار نوشتند، آمده است: «ای بزرگ و مورد اعتمادم و ای فقیه من، علی بن الحسین القمی! خدا تو را بر آن چه مورد خشنودی اوست، موفق بدارد و در پرتو رحمتش، فرزندان شایسته ای در نسل تو قرار دهد. تو را به تقوای الهی و پرهیزکاری و بر پاداشتن نماز و دادن زکات [سفارش می کنم]؛ زیرا نماز از کسی که زکات نمی دهد قبول نمی شود. تو را سفارش می کنم به عفو کردن گناهِ دیگران، فرو بردن خشم، صله رَحِم، تفقّه در دین، هم پیمانی با قرآن، خوش خُلقی و امر به معروف و نهی از منکر. بر تو باد به خواندن نماز شب؛ هر که نماز شب را سبک بشمارد، از مانیست. پس توصیه مرا به کار بند و پیروانم را همین دستور ده.
ارمغان ولایت
امام حسن عسکری علیه السلام پیامی به پیروانشان دارند که در آن، به تعیین وظایفشان درپیمودن راه سعادت پرداخته اند. در بخشی از آن پیام آمده است: «شما پیروانم را دعوت می کنم به پرهیزگاری در دین، کوشش در راه خدا، راستگویی، ادای امانت به آن که چیزی به شما سپرده است؛ چه نیکوکار باشد چه گناهکار، سجده های طولانی و رفتار خوب با همسایگان که پیامبر بدان مبعوث شده است. از خدا بترسید و زینت ما باشید، نه خارِ چشم ما. هر نیکی را به سمت آورید و هر زشتی را از ما دور کنید».
بر بالِ اندیشه
در همیشه روزگار، انسان هایی هستند که عبادت را فقط به نماز و روزه بسیار می دانند، در حالی که از تفکّر و اندیشیدن در آیات پروردگار غافل اند و فاقد روحیّه تعبُّد و اطاعت گری محض از خدای متعال می باشند. امام عسکری علیه السلام برای روشنگری این افراد فرموده اند: «عبادت، به نماز و روزه بسیار نیست؛ بلکه عبادت، به تعبُّد بسیار و اندیشیدن در کار خدا و تفکّر در امر پروردگار می باشد».
پندی ارزشمند
امام عسکری علیه السلام همواره با رهنمودهای کارگشا و حکمت استوارشان، می کوشیدند تاپناهِ یاران وپیروان خویش در رویارویی با مشکلات و سختی ها باشند. از جمله آن ها، بخشی از پند و اندرزهای ارزشمند آن حضرت به یکی از اصحاب خویش است که می فرمایند: «تا آن جا که می توانی و تحمّل داری، از کسی خواهشی نداشته باش؛ زیرا در هر روز، روزی و خیری تازه است و بدان که اصرار در خواهش ها، وقار و ارزش آدمی را از بین می برد. پس شکیب ورز، تا خدا دری به رویِ تو گشاید که شایسته ورود باشد. چه بسا فراز و نشیبِ روزگارگونه ای از تأدیبات الهی باشد که خدامی خواهد بدان هابنده را ادب کند. بهره ها و نعمت ها، اوقاتی دارند؛ پس در میوه ای که هنوز نرسیده، شتاب مکن که به وقت خود از آن بهره خواهی برد».
اعتدال و میانه روی
افراط و تفریط، از مهم ترین مسائی است که مردم هر زمان با آن روبه رو هستند و از آن رنج می برند. امام عسکری علیه السلام در گوشه ای از فرمایشاتشان، ضمن توصیه به اعتدال و میانه روی می فرمایند: «بخشش را حدّی است، اگر از آن حد گذشت، اسراف است. دوراندیشی را مَرزی است، اگر از آن مَرز گذشت، ترس است. اقتصاد و میانه روی را میزانی است که اگر از آن بُگذرد، بُخل است. شجاعت را اندازه ای است که اگر از آن گذشته شود، نابودی است. شَرم و حیا را حدی است که اگر رعایت نشود، ضعف و ناتوانی خواهد بود».
نکوهش منافق
امام عسکری علیه السلام در نکوهش منافقان می فرماید: «بدترین بندگان، آدم دورو و دوزبان است؛ در حضور برادرش او را می ستاید و چاپلوسی می کند و در پَسِ او، به غیبت می نشیند وگوشت تن او را می خورد؛ اگر به برادر مؤمنش خیری برسد، بر او حَسَد می برد و اگر گرفتار شود، به او خیانت می کند».
نفاق، آدمی را دروغگو، خیانت کار، پیمان شکن و فریب کار، بار می آورد و او را از شاهراه حقیقت دور می کند. شخص منافق، مظهر هرگونه بدی است؛ زیرا برای رسیدن به مقاصد پلید و نامشروع خویش، از هیچ کار بدی دریغ نمی کند و به هر پلیدی تن می دهد. فرد منافق، شایسته هیچ گونه اعتمادی نیست؛ زیرا منتظر فرصتی است که پنهانی ضربه خود را وارد نماید. شناخت نِفاق، مرهون تیزبینی و آگاهی بسیاری است و در راه این شناخت، هیچ غفلتی شایسته نیست.طلبه سطح 3 -سیده هاجرموسوی
چهل حديث از امام حسن عسگري (ع)
چهل حديث از امام حسن عسكري (ع)
1- پرهیز از جدال و شوخى
«لا تُمارِ فَیَذْهَبَ بَهاؤُکَ وَ لا تُمازِحْ فَیُجْتَرَأَ عَلَیْکَ.»
جدال مکن که ارزشت مى رود و شوخى مکن که بر تو دلیر شوند.
2- تواضع در نشستن
«مَنْ رَضِىَ بِدُونِ الشَّرَفِ مِنَ الَْمجْلِسِ لَمْ یَزَلِ اللّهُ وَ مَلائِکَتُهُ یُصَلُّونَ عَلَیْهِ حَتّى یَقُومَ.»: هر که به پایین نشستن در مجلس خشنود باشد، پیوسته خدا و فرشته ها بر او رحمت فرستند تا برخیزد.
3- گناهى که بخشوده نشود
«مِنَ الذُّنُوبِ الَّتى لا تُغْفَرُ : لَیْتَنى لا أُؤاخَذُ إِلاّ بِهذا. ثُمَّ قالَ: أَلاِْشْراکُ فِى النّاسِ أَخْفى مِنْ دَبیبِ الَّنمْلِ عَلَى الْمَسْحِ الاَْسْوَدِ فِى اللَّیْلَةِ الْمُظْلِمَةِ.»
از جمله گنـاهانى کـه آمرزیده نشود ایـن است که [آدمى ] بگوید: اى کاش مرا به غیر ازاین گناه مؤاخذه نکنند. سپس فرمود: شرک در میان مردم از حركت مورچه بر روپوش سیاه در شب تار نهانتر است.
4- نزدیکتر به اسم اعظم
«بِسْمِ الله الرَّحمنِ الرَّحیمِ أَقْرَبُ إِلَى اسْمِ اللّهِ الاَْعْظَمِ مِنْ سَوادِ الْعَیْنِ إِلى بَیاضِها.»
«بسم الله الرّحمن الرّحیم» به اسم اعظم خدا، از سیاهى چشم به سفیدىاش نزدیکتراست.
5- دوستى نیکان و دشمنى بدان
«حُبُّ الاَْبْرارِ لِلاَْبْرارِ ثَوابٌ لِلاَْبْرارِ، وَ حُبُّ الْفُجّارِ لِلاَْبْرارِ فَضیلَةٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الْفُجّارِلِلاَْبْرارِ زَیْنٌ لِلاَْبْرارِ، وَ بُغْضُ الاَْبْرارِ لِلْفُجّارِ خِزْىٌ عَلَى الْفُجّارِ.»
دوستى نیکان به نیکان، ثوابست براى نیکان. و دوستى بدان به نیکان، فضیلت است براى نیکان. و دشمنى بدان با نیکان، زینت است براى نیکان. و دشمنى نیکان با بدان،رسوایى است براى بدان.
6- سلام نشانه تواضع
«مِنَ التَّواضُعِ أَلسَّلامُ عَلى کُلِّ مَنْ تَمُرُّ بِهِ، وَ الْجُلُوسُ دُونَ شَرَفِ الَْمجْلِسِ.»
از جمله تواضع و فروتنى، سلام کردن بر هر کسى است که بر او مى گذرى، و نشستن درپایین مجلس است.
7- خنده بیجا
«مِنَ الْجَهْلِ أَلضِّحْکُ مِنْ غَیْرِ عَجَب.»
خنده بیجا از نادانى است.
8- همسایه بد
«مِنَ الْفَواقِرِ الَّتى تَقْصِمُ الظَّهْرَ جارٌ إِنْ رَأى حَسَنَةً أَطْفَأَها وَ إِنْ رَأى سَیِّئَةً أَفْشاها.»
از بلاهاى کمرشکن، همسایه اى است که اگر کردار خوبى را بیند نهانش سازد و اگرکردار بدى را بیند آشکارش نماید.
9- اندیشه در کار خدا
«لَیْسَتِ الْعِبادَةُ کَثْرَةَ الصِّیامِ وَ الصَّلوةِ وَ إِنَّما الْعِبادَةُ کَثْرَةُ التَّفَکُّرِ فى أَمْرِ اللّهِ.»
عبادت کردن به زیادى روزه و نماز نیست، بلکه [حقیقتِ] عبادت، زیاد در کار خدا اندیشیدن است.
10- پلیدى خشم
«أَلْغَضَبُ مِفْتاحُ کُلِّ شَرٍّ.»
خشم و غضب، کلید هر گونه شرّ و بدى است.
11- ویژگى هاى شیعیان
«شیعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِیَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاکِیَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًاسَیَفْجُرُ لَهُمْ یَنابیعُ الْحَیَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّیرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»
پیروان ما، گروه هاى نجات یابنده و فرقه هاى پاکى هستند که حافظان [آیین] مایند، وایشان در مقابل ستمکاران، سپر و کمک کار ما [هستند]. به زودى چشمه هاى حیات[منجىِ بشریّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پیش از ظهور براى آنان خواهد جوشید.
12- ناآرامى کینه توز
«أَقَلُّ النّاسِ راحَةً أَلْحُقُودُ.»
کینه توز ، ناآرامترینِ مردمان است.
13- پارساترین مردم
«أَوْرَعُ النّاسِ مَنْ وَقَفَ عِنْدَ الشُّبْهَةِ، أَعْبَدُ النّاسِ مَنْ أَقامَ عَلَى الْفَرائِضِ أَزْهَدُ النّاسِ مَنْتَرَکَ الْحَرامَ، أَشَدُّ النّاسِ اجْتَهادًا مَنْ تَرَکَ الذُّنُوبَ.»
پارساترین مردم کسى است که در هنگام شبهه توقّف کند. عابدترین مردم کسى استکه واجبات را انجام دهد. زاهدترین مردم کسى است که حرام را ترک نماید. کوشننده ترین مردم کسى است که گناهان را رها سازد.
14- وجود مؤمن
«أَلْمُؤْمِنُ بَرَکَةٌ عَلَى الْمُؤْمِنِ وَ حُجَّةٌ عَلَى الْکافِرِ.»
مؤمن براى مؤمن ،برکت و بر کافر، اتمام حجّت است.
15- محصول اعمال
«إِنَّکُمْ فى آجال مَنْقُوصَة وَ أَیّام مَعْدُودَة وَ الْمَوْتُ یَأْتى بَغْتَةً، مَنْ یَزْرَعْ خَیْرًا یَحْصِدُ غِبْطَةً وَمَنْ یَزْرَعْ شَرًّا یَحْصِدُ نِدامَةً، لِکُلِّ زارِع ما زَرَعَ لا یُسْبَقُ بَطىءٌ بِحَظِّهِ، وَ لا یُدْرِکُ حَریصٌ ما لَمْیُقَدَّرُ لَهُ، مَنْ أُعْطِىَ خَیْرًا فَاللّهُ أَعْطاهُ، وَ مَنْ وُقِىَ شَرًّا فَاللّهُ وَقاهُ.»
شما عمر کاهنده و روزهاى برشمرده اى دارید، و مرگ به ناگهان مى آید، هر کس تخم خیرى بکارد به خوشى بِدْرَوَد، و هر کس تخم شرّى بکارد به پشیمانى بِدْرَوَد. هر که هرچه بکارد همان براى اوست. کُند کار را بهره از دست نرود و آزمند آنچه را مقدرّش نیستدر نیابد، هر که به خیرى رسد خدایش داده، و هر که از شرّى رهد خدایش رهانده.
16- شناخت احمق و حکیم
«قَلْبُ الأَحْمَقِ فى فَمِهِ وَ فَمُ الْحَکیمِ فى قَلْبِهِ.»
قلب احمق در دهان او و دهان حکیم در قلب اوست.
17- تلاش براى رزق مقدّر
«لا یَشْغَلْکَ رِزْقٌ مَضْمُونٌ عَنْ عَمَل مَفْرُوض.»
رزق و روزىِ ضمانت شده، تو را از کار واجب باز ندارد.
18- عزّتِ حقگرایى
«ما تَرَکَ الْحَقَّ عَزیزٌ إِلاّ ذَلَّ، وَلا أَخَذَ بِهِ ذَلیلٌ إِلاّ عَزَّ.»
هیچ عزیزى حقّ را رها نکند، مگر آن که ذلیل گردد و هیچ ذلیلى به حقّ نیاویزد، مگر آنکه عزیز شود.
19- دوست نادان
«صَدیقُ الْجاهِلِ تَعَبٌ.»
دوست نادان، مایه رنج است.
20- بهترین خصلت
«خَصْلَتانِ لَیْسَ فَوْقَهُما شَىْءٌ: أَلاِْیمانُ بِاللّهِ وَ نَفْعُ الاِْخْوانِ.»
دو خصلت است که بهتر و بالاتر از آنها چیزى نیست:ایمان به خدا و سود رساندن بهبرادران.
21- نتیجه جسارت بر پدر
«جُرْأَةُ الْوَلَدِ عَلى والِدِهِ فى صِغَرِهِ تَدْعُوا إِلَى الْعُقُوقِ فى کِبَرِهِ.»
جرأت و دلیرى فرزند بر پدرش در کوچکى، سبب عاقّ و نارضایتى پدر در بزرگى مىشود.
22- بهتر از حیات و بدتر از مرگ
«خَیْرٌ مِنَ الْحَیاةِ ما إِذا فَقَدْتَهُ أَبْغَضْتَ الْحَیاةَ وَ شَرُّ مِنَ الْمَوْتِ ما إِذا نَزَلَ بِکَ أَحْبَبْتَالْمَوْتَ.»
بهتر از زندگى چیزى است که چون از دستش دهى، از زندگى بدت آید، و بدتر از مرگ چیزى است که چون به سرت آید مرگ را دوست بدارى.
23- وابستگى و خوارى
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَکُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ.»
چه زشت است براى مؤمن، دلبستگى به چیزى که او را خوار دارد.
24- نعمت بلا
«ما مِنْ بَلِیَّة إِلاّ وَ لِلّهِ فیها نِعْمَةٌ تُحیطُ بِها.»
هیچ بلایى نیست، مگر این که در آن از طرف خدا نعمتى است.
25- اکرام بدون افراط
«لا تُکْرِمِ الرَّجُلَ بِما یَشُقُّ عَلَیْهِ.»
هیچ کس را طورى اکرام مکن که بر او سخت گذرد.
26- ارزش پند پنهان
«مَنْ وَعَظَ أَخاهُ سِرًّا فَقَدْ زانَهُ، وَ مَنْ وَعَظَهُ عَلانِیَةً فَقَدْ شانَهُ.»
هر که در نهان، برادر خود را پند دهد او را آراسته، و هر که آشکارا برادرش را پند دهد او راکاسته.
27- تواضع و فروتنى
«أَلتَّواضُعُ نِعْمَةٌ لا یُحْسَدُ عَلَیْها.»
تواضع و فروتنى، نعمتى است که بر آن حسد نبرند.
28- سختى تربیت نادان
«رِیاضَةُ الْجاهِلِ وَ رَدُّ المُعْتادِ عَنْ عادَتِهِ کَالْمُعْجِزِ.»
پرورش دادن نادان و ترک دادن معتاد از عادتش، مانند معجزه است.
29- شادى بیجا
«لَیْسَ مِنَ الأَدَبِ إِظْهارُ الْفَرَحِ عِنْدَ الَْمحْزُونِ.»
اظهار شادى نزد غمدیده، از بىادبى است.
30- جمال ظاهر و باطن
«حُسْنُ الصُّورَةِ جَمالُ ظاهر، وَ حُسْنُ الْعَقْلِ جَمالُ باطِن.»
صورت نیکو، زیبایى ظاهرى است،و عقل نیکو، زیبایى باطنى است.
31- کلید تمام گناهان
«جُعِلَتِ الْخَبائِثُ فى بَیْت وَ جُعِلَ مِفْتاحُهُ الْکَذِبَ.»
تمام پلیدى ها در خانه اى قرار داده شده و کلید آن دروغگویى است.
32- چشم پوشى از لغزش و یادآورى احسان
«خَیْرُ إِخْوانِکَ مَنْ نَسِىَ ذَنْبَکَ وَ ذَکَرَ إِحْسانَکَ إِلَیْهِ.»
بهترین برادران تو کسى است که خطایت را نادیده گیرد و احسانت را یادآور شود.
33- مدح نالایق
«مَنْ مَدَحَ غَیْرَالمُسْتَحِقِّ فَقَدْ قامَ مَقامَ المُتَّهَمِ.»
هر که نالایقى را ثنا گوید، خود در موضعِ اتّهام قرار گیرد.
34- راه دوست یابى
«مَنْ کانَ الْورَعُ سَجِیَّتَهُ، وَ الْکَرَمُ طَبیعَتَهُ، وَ الْحِلْمُ خُلَّتَهُ کَثُرَ صَدیقُهُ.»
کسى که پارسایى خوى او، و بخشندگى طبیعت او، و بردبارى خصلت او باشد دوستانش بسیار شوند.
35- انس با خدا
«مَنْ آنـَسَ بِالله إِسْتَوْحَشَ مِنَ النّاسِ.»
کسى که با خدا مأنوس باشد، از مردم گریزان گردد.
36- نماز شب، سیر شبانه
«إِنَّ الْوُصُولَ إِلَى الله عَزَّوَجَلَّ سَفَرٌ لا یُدْرَکُ إِلاّ بِامْتِطاءِ اللَّیْلِ.»
وصول به خداوند عزّوجلّ، سفرى است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد.
37- ادبى بسنده
«کَفاکَ أَدَبًا تَجَنُّبُکَ ما تَکْرَهُ مِنْ غَیْرِکَ.»
در مقام ادب براى تو همین بس که آنچه براى دیگران نمیپسندى، خود، از آن دورى کنى.
38-نصیحت برادرمومن
هر که برادر دینی خود را در نهان پند دهد او را آراسته و هر که در برابر دیگران نصیحتش کند او را رسوا ومفتضح کند.
منبع : تحف العقول٬ چاپ جامعه مدرسین٬ ص۴٨٩.
39- نشانه هاى مؤمن پنج چیز است:
١ ـ پنجاه رکعت نماز (نماز یومیه و نمازهای نافله) ٢ ـ زیارت اربعین ٣ ـ انگشتر به دست راست کردن ۴ ـ بر خاک سجده کردن ۵ ـ بسم الله الرحمن الرحیم را در نماز بلند گفتن.
منبع : وسائل الشیعه، ج 10، ص 373 / التهذیب، ج 6، ص 52 .
قالَ امام حسن عسکری (ع):
40-بشر دوستی
پیشوای گرامی اسلام حضرت ابوالحسن (ع) فرموده است : تمام مردم روی کره ی زمین مشمول رحمت و فیض الهی هستند مادامی که با این سه اصل اساسی عمل کنند : بشر دوست باشند ، در امانتها خیانت نکنند ،عملا پیرو حق و عدالت باشند.
منبع : مجموعه ورّام جلد 1 ص
روایت امام عسگری(ع) درموردظهور
از امام حسن عسگری روایت شده که فرمود:
« مهدی علیه السلام غیبتی دارد که در آن جاهلان به جاهلیت خود باز می گردند و باطل گرایان هلاک می شوند. و کسانی که برای ظهور وقت تعیین می کنند دروغ می گویند.»
ای گل گلزار خدا، یا حسن عسگرى (ع)
پسر فاطمه، نور هدی
سبزترین باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها می شود
پاکتر از آینه ها می شود
ای گل گلزار خدا، یا حسن عسگرى (ع)
آینه ی قبله نما یا حسن عسگرى (ع)
تعجیل درظهور حضرت مهدی صلوات
برجمال پرنورمهدی فاطمه(س) صلوت
تعجیل درظهورش صلوات….
امشب که جلوه گر شد خورشید طلعتش..
ما را اسیر کرده به دام محبتش
بر لطف بى کرانه اوبسته ایم دل
امشب که جلوه گر شد خورشید طلعتش
منت خداى را که به ما کرده مرحمت
ولادت یازدهمین گلبرگ آسمانی مبارکباد
ولادت یازدهمین گلبرگ آسمانی، آیینهی عصمت، ، اسوهی مجد و شرافت، نیای انسانیت، نای پرخروش ولایت، ناخدای کشتی هدایت، حضرت امام حسن عسگری علیهالسلام بر پیروان ولایت خجسته باد
دلنوشته به امام زمان(عج)
یا صاحب الزمان رمز ظهور تو ترک گناه و یکدلی و دعای ماست. سلام مولای من، سلام معشوق عالمیان، سلام انتظار منتظران می خواهم از جور زمانه بگویم ، می خواهم بگویم و بنویسم از فسادی که جهان را چون پرده ای فراگرفته اما زمان فرصتی است اندک و انسان آدمی است ناتوان. پس ذره ای از درد دلم را به زبان می آورم تا بدانی چقدر دلگیر و خسته ام. آغاز نامه به جهانبان جهان و جهانیان خدای هر دو جهان: مولای من می دانی چند سال است انتظار می کشم. از وقتی سخن گفته ام و معنای سخن خود را فهمیده ام انتظارت را می کشم. بیا و این انتظار مرا پایان بده. … طلبه -موسوی
——————————–
گفتم که روی ماهت از ما چرا نهان است
گفتا تو خود حجابی ورنه رخم عیان است
امام حسن عسکری دربیان ویژگى هاى شیعیان...
امام حسن عسکری دربیان ویژگى هاى شیعیان می فرمایند:
«شیعَتُنا الْفِئَـةُ النّاجِیَةُ وَالْفِرْقَةُ الزّاكِیَةُ صارُوا لَنا رادِئًا وَصَوْنًا وَ عَلَى الظَّلَمَةِ أَلَبًّا وَ عَوْنًا سَیَفْجُرُ لَهُمْ یَنابیعُ الْحَیَوانِ بَعْدَ لَظْىِ مُجْتَمَعِ النِّیرانِ أَمامَ الرَّوْضَةِ.»:
پیروان ما، گروه هاى نجات یابنده وفرقه هاى پاكى هستند كه حافظان [آیین] مایند،وایشان درمقابل ستمكاران، سپروكمك كارما [هستند]. به زودى چشمه هاى حیات [منجىِ بشریّت] بعد از گدازه توده هاى آتش! پیش ازظهوربراى آنان خواهد جوشید.
ولادت امام حسن عسکری(ع) مبارک باد
او آمده است؛ تا خورشید، مبدأ همه آیینه ها باشد
شکفتن بهار در بهاری دل انگیزتر
دمیدن گلِ حُسن در حُسنی فزون تر، روییدن گلی دلرُباتر در گلستان طاها