نمی آیی مگر ؟ دیر است آقا
دلم از پونه ها سیر است آقا
تمام باغ دلگیر است آقا
کسی فانوس گل ها را شکسته
نمی آیی مگر ؟ دیر است آقا
ببار ای ابر بارانی که دردم را تو میدانی ...
دلم تنگ است از این شبها یقین دارم که میدانی
صدای غربت من را از احساسم تو میخوانی
…
شدم از درد تنهایی گلی پژمرده و غمگین
ببار ای ابر بارانی که دردم را تو میدانی …
خاطره ای از ماجرای برخورد مقام معظم رهبری با دختر و پسری در کوه
یکی از محافظان مقام معظم رهبری در خاطره ای گفت: یک روز که مقام معظم رهبری به کوههای اطراف تهران برای کوه پیمایی رفته بودند، با دختر و پسری دانشجو برخورد می کنند که به لحاظ ظاهری وضع نامناسبی داشتند.
آنها به یک باره در مقابل گروه ما قرار گرفتند و فرصت جمع و جور کردن و رسیدگی به وضع ظاهری خودشان نداشتند از رفتار آنها مشخص بود که خیلی ترسیده بودند واینگونه به نظر می رسید که آنها تصور می کردند که الآن آقا دستور دستگیری آنها را فورا صادر خواهد کرد. ولی برخلاف تصور آنها آقا با آنها سلام و علیک گرمی کرد و پرسید که شما زن و شوهر هستید؟(البته آقا می دانست)؛ آن پسر وقتی با خلق زیبای آقا مواحه شد، واقعیت را گفت؛ و جواب داد خیرمن و این دختر دوست هستیم.
آقا ابتدا در باره ورزش و مزایای آن با آنها صحبت کرد و بعد فرمود : بد نیست صیغه محرمیتی هم در میان شما برقرار شود و شما با هم ازدواج کنید. آقا به آنها پیشنهاد داد که اگر مایل بودید در فلان تاریخ بیائید، ومن هم آمادگی دارم که شخصا خطبه عقد شما را بخوانم. آن دو خدا حافظی کردند و طبق قرار همراه خانواده خود در همان تاریخ به محضر ایشان رسیدند .
آقا هم خطبه عقد آن دو را جاری کردند . با برخورد کریمانه ایشان این دو جوان مسیر زندگی خود را تغییر دادند آن دختر غیر محجبه به یک دختر محجبه و معنوی و آن پسر دانشجو هم به یک جوان مذهبی مبدل شدند.(منبع: نشریه ماه تمام ،شماره 3،ص17).
آیت الله بهجت فرمودند : " اگر مردم می دانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی نشست.
حجت الاسلام فقیهی اصفهانی از اساتید حوزه علمیه قم :
یکی از رفقا ما به نام آقای رجالی ، که خیلی رفت و آمد داشت از قدیم با حضرت آیت الله بهجت و درس ایشان را خیلی شرکت می کرد و خیلی آدم با صفا و سالم و خوبی است، ایشان چند مورد از ایشان را برای ما نقل می کرد .
یکی اینکه می گفت ، آیت الله بهجت ، به این راحتی هر کسی را راه نمی دادند برای ملاقات ، آن هم برای ملاقات های طولانی و این حرف ها .
ولی آیت الله خامنه ای مرتب خدمت آیت الله بهجت می رسیدند و این ها یک رابطه صمیمی داشتند . زیاد و به طور مخفیانه آقا می آمدند قم و می رفتند خدمت آیت الله بهجت .
یکی از زمان هایی که ایشان می گفت زمان ملاقات این دو بزرگوار بوده است ، سحر بود دو ساعت مانده به اذان صبح . ایشان می گفت که آیت الله خامنه ای گاهی سحر می آمدند . در آن موقعیت حساس می آمدند خدمت آیت الله بهجت و می رفتند . خوب این نشانه علاقه شدید آیت الله بهجت به مقام معظم رهبری است که در این موقع شب و سحر آقا را می خواستند و با هم بودند و صحبت می کردند .
بعد باز ایشان می گفتند چند سال پیش که آیت الله خامنه ای یک هفته ای تشریف آوردند قم ، جمعیت زیادی برای استقبال آمده بودند در خیابان ها .
آیت الله بهجت هم آمدند جزء جمعیت استقبال کنندگان . حالا یک مرجعی در سن حدود نود سال ! ایشان هم آمدند در جمع استقبال کنندگان آیت الله خامنه ای . ایشان می گفت که یک شخصی به ایشان گفت که حاج آقا شما با این سن و سال آمدید وسط این جمعیت استقبال کنندگان ؟
آیت الله بهجت فرمودند : ” اگر مردم می دانستند که استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس در خانه نمی نشست ” .
این تعبیر خیلی زیباست که اگر مردم می دانستند استقبال این سید چقدر ثواب دارد هیچ کس تو خانه نمی نشست .
حاج آقا صدیقی هم که خوب تو مراسم آیت الله بهجت نقل کردند که چقدر آقا برای سلامتی آیت الله خامنه ای نذر می کردند و گوسفند نذر می کردند و کارهایی انجام می دادند . خوب این باز نشانه شدت علاقه بود به آقا .
بعد چیزی که نقل کردند این که شش ماه قبل از فوت آیت الله بهجت ایشان فرموده بودند که : ” آقا را بگویید بیایند اینجا با ایشان کار دارم ” .
آقا را خواسته بودند و آیت الله خامنه ای آمده بودن این جا قم . صحبت هایی با هم داشتند از جمله آیت الله بهجت فرموده بودند : ” خطری به سمت شما دارد می آید و من این خطر را احساس می کنم و من آن چه باید برای شما انجام بدهم ، برای سلامتی شما انجام داده ام (حالا نذر باشد یا هر چیز دیگر) ” .
و فرموده بودند : ” خودتان هم هر کاری می توانید انجام بدهید ” .
البته کاملش را حاج آقای صدیقی روی منبر نگفتند .
ولی بعدها یکی از دفتری های آیت الله بهجت که اطلاع داشتند و کامل تر گفتند .
گفتند چند روزی گذشت و باز دوباره حضرت آیت الله بهجت گفتند که : ” آیت الله خامنه ای را بگویید یک نفر بفرستند من با ایشان کار دارم ” . حاج آقا محمدی گلپایگانی را آیت الله خامنه ای فرستادند پیش آیت الله بهجت .
آیت الله بهجت دومرتبه تأکید کردند: ” که من برای سلامتی شما هرکاری می توانستم انجام دادم . خودتان هم یک کاری انجام بدهید ” . برای بار دوم بعد از چند روز این تأکید را آیت الله بهجت داشتند که به واسطه آقای محمدی گلپایگانی به آقا خبرش رسید و خود آیت الله خامنه ای هم هرکاری باید انجام بدهند انجام داده بودند .
آقا زاده آیت الله بهجت نیز می گفت که یک موقعی آیت الله خامنه ای تشریف آوردند قم ، بعد آیت الله بهجت فرمودند : ” همه از اطاق بروند بیرون ” . حالا هر کس می آمد ملاقات آیت الله بهجت ، پسر آقا و بعضی های دیگر هم حضور داشتند .
بعد می گفت : یک موقعی آیت الله خامنه ای که آمدند ، آیت الله بهجت فرمودند : ” هیچ کسی نماند ، همه بروند بیرون من با آقا حرف خصوصی دارم ” و بعد تا مدتی با هم بودند و به طور خصوصی و ما همه رفته بودیم بیرون از اطاق ، این قدر با هم صمیمی بودند .
شعر:عشق منی تو خامنه ای ...
سید علی ما گل زهرای اطهر است
نامش نشانه ی برکاتی ز کوثر است
برق برندگی کلامش چو ذوالفقار
بر جسم و جان خصم فرو مایه آذر است
صد همچو مرحب است گریزان ز صولتش
زیرا که در مبارزه با اهل خیبر است
در روز جمعه ای که رسد خطبه اش به گوش
امید بخش مردم هشیار کشور است
این پیر پاکدل ز رشادت یگانه است
حقا که با امام شهیدان برابر است
چشم دل تمام ستمدیدگان به اوست
مستضعفین غمزده را یار و یاور است
بیداری جهانی اسلامیان کنون
در پرتو تفکر این پاک گوهر است
ایران اگر به راه تکامل قدم زده
زاندیشه ی بلند و درخشان رهبر است
این ملت رشید و دلاور ز سوی او
چشم انتظار گفتن الله اکبر است
امت به سرو قامت او کرده اقتدا
چون مقتدای ما به نماز و به سنگر است
جاریست عطر عشق و شهادت به نطق او
ایران به یمن وجودش معطر است
آن چفیه ای که بر سر دوشش بود مدام
یاد از صلابت شهدای دلاور است
دلداده حسین و شهیدان راه حق
همواره داغدار شهیدان بی سر است
دانم که سیل گوهر اشکش به روضه ها
تفسیر خون جاری حلقوم اصغر است
خفّاش سیرتان همه کور از تلألؤ اش
در چشم دوستان چو درخشنده گوهر است
سیل سرشک من به خیال جمال او
بر گونه جاری از این دیده ی تر است
نفرین بر آن کسی که نداند مقام او
آتش بیار معرکه ضد پیمبر است
نفرین بر آن زبان که جسارت کند بدو
نفرین بر آن کسی که بر او خصم و منکر است
بشکسته باد آن قلمی کز ره جفا
بر قلب پاک جمله ی یاران چو خنجر است
ز اندیشه های زشت و سخن های ناروا
ای خاکی پلید تو را خاک بر سر است
نازم به نام نامی ات ای نایب الامام
چون افتخار ما همه تا روز محشر است
عشق منی تو خامنه ای ، ای امام من
این عشق ، عشق مهدی و زهرا و حیدر است
وقت حضور در حرم حضرت رضا
دیدم ز نور ، ژاله ی اشکت منور است
جانم فدای عمر عزیز و مبارکت
این جان چه قابل است مقام تو برتر است
حامد ز کینه توزی دشمن غمین مباش
دست خدا همیشه نگهدار رهبر است .
موسوی-طلبه در حال تحصیل سطح 3
تحقیقی با موضوع آثار تلاوت قرآن
موضوع تحقیق:تلاوت قرآن چه آثاری دارد؟
گردآورنده:محمدی مدرسه علمیه ریحانه النبی(س)سنندج
فاش گویم آنچه در دل مضمر است
این كتابى نیست چیزى دیگر است
چونكه در جان رفت جان دیـگر شود
جان چو دیگر شد جهان دیگر شود1
پاك ترین كتاب هستى
قرآن پاك ترین كتاب, از مبدا پاكى و طهارت, بر پاك ترین قلب عالم هستى, تلاوت و از لبان پاك ترین مخلوق الهى, بر عالم وجود عرضه گردید. و به همین خاطر, تنها كسانى مى توانند به این مصحف مطهر نزدیك شده, و از نور پر فیض آن بهره مند گردند كه ظاهر و باطنى پاك و طاهر داشته, و از هر گونه آلودگى جسم و روح منزه باشند. «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِیمٌ فِی كِتَابٍ مَّكْنُونٍ لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» 2
با توجه به حساسیت موضوع, خوبست كه مصادیق طهارت را یك به یك برشمرده, و پیرامون آنها, اندكى درنگ نماییم:
طهارت كلى جسم
اولین شرط براى تماس با قرآن, پاك بودن از جنابت و داشتن وضو است و بنابر فتواى حضرت امام خمینى(ره):
((مس نمودن خط قرآنى یعنى رساندن جایى از بدن به خط قرآن, براى كسى كه وضو ندارد, حرام است.))3
و اما براى اینكه گرفتن وضو, ذهنمان را از تخیلات پراكنده خالى سازد, و ما را در هاله اى از معنویت و عرفان قرار دهد, لحظاتى قبل از شروع به آن, به یاد كلام شیرین حضرت امام صادق(علیهالسلام) بیفتیم, و ضمن عرض ارادت به آن ستاره هدایت, این حالت روحانى را در خود بوجود آوریم
((چون قصد وضو كنى, به آب نزدیك شو, مانند كسى كه مى خواهد خود را به رحمت پروردگار متعال نزدیك كند. زیرا خداوند آب را وسیله مناجات و قرب خود قرار داده است.))4
طهارت دهان
در چند حدیث شریف كه از ائمه معصومین(علیهم السلام) نقل گردیده, از دهان بعنوان ((راه قرآن)) و ((یكى از راههاى پروردگار)) یاد شده است.
((امام صادق(علیهالسلام) فرمود: پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند:
ـ راه قرآن را پاكیزه سازید.
پرسیدند: اى رسول خدا! راه قرآن چیست؟
فرمود: دهانهاى شما.
پرسیدند: به چه پاكیزه كنیم؟
فرمود: ((به مسواك زدن))5
و در حدیثى دیگر چنین آمده است:
«امام رضا(علیهالسلام) از پدرانش(علیهم السلام) از پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمود:
ـ دهانهاى شما راههایى از راههاى پروردگارتان است, آن را پاكیزه سازید.»6
دهان بى حفاظى كه غذاى مشكوك و حرام وارد آن مى شود,
دهانى كه گناهان بزرگى چون دروغ و تهمت و غیبت را مرتكب مى شود,
دهانى كه براى شكستن دل دردمندى بحركت در مى آید,
دهانى كه پیوسته مسلمانان از شر آن در واهمه و عذاب هستند, چگونه مى تواند محل تلفظ آیات قرآن باشد؟!
آرى! تلاوت قرآن باید از دهانى پاك بگذرد. و گر نه آب صاف در یك نهر آلوده, بالاخره آلوده خواهد شد. اگر قرآن از دهان ناپاك بیرون آید, ((رب تال للقرآن و القرآن یلعنه))7
مس نمودن خط قرآنى یعنى رساندن جایى از بدن به خط قرآن, براى كسى كه وضو ندارد, حرام است
طهارت چشم
روح ناپاكى كه اسیر اندیشه هاى شیطانى است, روح پژمرده اى كه لطافت و ظرافت خود را از دست داده, و در برخورد با مظاهر معنویت, سرد و بى تفاوت است, روح تیره اى كه زنگار گناه و معصیت, تمامى زوایاى آنرا پوشانده است, روح كوچك و حقیرى كه فقط خود را مى بیند, و سرگرم بازیچه هاى خویش است, چگونه مى تواند معنویت قرآن را به هنگام تلاوت, درك و لمس نماید؟!
((از رسول اكرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده كه فرمودند: ((اعط العین حقها)) حق چشم را ادا كنید.
عرض كردند: حق چشم چیست یا رسول الله؟
فرمود: ((النظر الى المصحف)) نگاه كردن به قرآن.
زیرا تلاوت قرآن از روى قرآن, طبق حدیث, عبادت است. اگر چشم پاك نباشد, توفیق نظر به قرآن را پیدا نمى كند.))8
چشم هرزه اى كه بدنبال معصیت و خطا مى چرخد, و چشم افسار گسیخته اى كه دیگر در كنترل صاحبش نیست, اگر هم بر روى خطوط قرآن قرار بگیرد, همچون كورى است كه جمال نورانى حق را هرگز مشاهده نخواهد كرد. و به مصداق:
آنچه ما كردیم با خود هیچ نابینا نكرد
در میان خانه گم كردیم صاحبخانه را
جز خطوطى پى در پى, چیز دیگرى از قرآن نخواهد یافت.
طهارت روح
اما روح پاك و وارسته اى كه از علائق مادى فاصله گرفته, و بر اثر خودسازى هاى پیوسته, نورانى و پرجلا شده است;
روح بلندى كه با عبادتهاى خالص و ناب و توجهات روحانى حركات شرك آلود و اندیشه هاى شیطانى را از خود دور ساخته است;
این روح با صفا و رحمانى, به هنگام تلاوت قرآن, نورانیت عظیم و فراگیر قرآن را, به خوبى احساس مى كند, و هم در پرتو نور آن, حقایق دیگر را…
طهارت سایر اعضاى بدن
بنابر تعبیر آیت الله جوادى آملى: ((گوش و چشم و دست و سایر اعضا نیز راههاى قرآن است)).9
گوشى كه صوت ملكوتى قرآن را مى شنود و متأثر نمى شود, گوشى كه در مسیر خطابهاى قرآن قرار مى گیرد, اما گویا هرگز كلامى و یا خطابى نشنیده است, گوشى كه از شنیدن غیبت و دروغ و تهمت, لذت مى برد, این گوش طهارت ندارد. دستى كه ناپاك است و طهارت ندارد, نباید بسوى قرآن دراز شود «لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ» 10 جز دست پاكان بدان نرسد.
پس باید تمامى اعضإ بدن را, كه راه هاى قرآن هستند, پاك و مطهر نمائیم تا انوار الهى, وجودمان را نورانیت و روشنائى و صفا بخشد.
و اما لحظه اى درنگ!
طهارت كلى جسم, بسیار آسان است. با یك نیت و مقدارى آب, مى توان خود را از آلودگى هاى ظاهرى پاك كرد, و به آسانى قرآن را به لب گذاشت و بوسید و خطوط آنرا لمس نمود.
اما طهارت دیگر اعضا از جمله: دهان و گوش و چشم و روح, به یكباره امكان پذیر نیست, و باید ضمن توكل بر خداوند بزرگ, با جدیت و تمرین و ممارست, رذائل اخلاقى را از جسم و روح زدوده, و آنچنان پاك و طاهر نمائیم كه شایستگى انس و مجالست با كلام وحى ((قرآن)) را بیابیم. ان شا الله.
آداب شنوندگان آیات قرآن
شایسته است هنگام شنیدن آواى قرآن و آیات الهى با سكوت عمیق و توجه دقیق موارد زیر را رعایت كنیم:
ـ احترام قلبى خویش را نسبت به كلام الهى ابراز داریم.
ـ در مقابل این بارقه رحمت سر تعظیم و تواضع فرود آوریم.
ـ براى شنیدن این خبر بزرگ آسمانى اعلام آمادگى نمائیم.
ـ با توجه كامل به معانى آن زمینه تدبر و تفكر را در خودمان ایجاد كنیم.
ـ با سكوت و تمركز فكر, جان خود را در معرض تابش این آفتاب حیات بخش قرار دهیم.
ـ قلب و روح خسته و پریشانمان را شاداب و پرتحرك نمائیم.11
حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: ((النظر الى المصحف)) نگاه كردن به قرآن.تلاوت قرآن از روى قرآن, طبق حدیث, عبادت است. اگر چشم پاك نباشد, توفیق نظر به قرآن را پیدا نمى كند
قاریان قرآن از منظر امام باقر (علیهالسلام)
امام پنجم باقر العلوم (علیهالسلام) قاریان قرآن را به سه دسته تقسیم فرموده و انگیزه هر كدام را بیان فرموده اند:
1 ـ كسانى كه قرائت قرآن را وسیله امرار معاش و تقرب به ملوك و فزون طلبى نسبت به مردم قرار داده اند.
2 ـ كسانى كه قرآن را مى خوانند و فقط حروف آن را گرفته و حدود آن را ضایع كرده اند.
3 ـ كسانى كه قرآن را تلاوت مى كنند و با دستورات شفابخش آن بیمارىهاى قلبى و فكرى خود را درمان مى كنند. شب ها با تلاوت قرآن مانوس هستند و روزها در صحنه هاى زندگى از آنها الهام مى گیرند و بخاطر انس با قرآن پهلو از رخت خواب ناز تهى مى كنند.
پس خداوند بخاطر این گروه از حاملان معارف قرآن بلا را از اجتماعات دور مى كند و بخاطر آنان باران رحمت خود را فرو مى آورد. بخدا قسم این دسته در جامعه, از كبریت احمر كمیاب تر اند.13
تلاوت كنندگان از منظر امام صادق (علیهالسلام)
1ـ حفظ قرآن را از كودكى به فرزندانمان بیاموزیم;
امام صادق(علیهالسلام) تلاوت كنندگان قرآن را به سه گروه تقسیم فرموده و نتیجه عمل آنان را بیان مى فرمایند:
1ـ عده اى براى نزدیك شدن به سلاطین و زورمندان و براى سلطه یافتن بر مردم (قرآن مى خوانند) این دسته اهل آتش اند.
2ـ قاریانى كه الفاظ قرآن را از بركرده خوب مى خوانند ولیكن حدود آن را ضایع نموده اند اینان هم اهل آتش اند.
3 ـ و گروهى قرآن مى خوانند تا زیر پوشش آن قرار گیرند. اینان به محكم و متشابه آن اعتقاد دارند فرایض را بجاى میاورند, حلال آن را حلال و حرام آن را حرام دانسته و در مقام عمل تسلیم قوانین قرآننند. این دسته همان كسانى هستند كه دست رحمت الهى آنان را از هر سقوطى نجات مى دهد و آنان اهل بهشت اند و درباره هر كه بخواهند حق شفاعت دارند.13
آداب حفظ قرآن
2ـ هنگام حفظ, روخوانى قرآن را بدرستى آشنا باشیم;
3ـ آیات را بالحن و لهجه عربى همراه با تامل و دقت حفظ كنیم;
4ـ روش ترتیل را بیاموزیم و با همین روش آیات را فراگیریم;
5ـ از یك جلد قرآن خوش خط و معین استفاده كنیم;
6ـ روزى نیم ساعت تمرین داشته باشیم و كم كم مدت آنرا زیاد كنیم;
7ـ در اوقات منظم مثلا هر روز ساعت 7 صبح به حفظ بپردازیم;
8ـ حفظ را با سوره هاى كوچك آغاز كنیم;
9ـ یك بار به صورت كند, یك بار به صورت متوسط و بار دیگر به صورت تند تمرین كنیم;
10ـ هنگام عصبانیت, گرسنگى, تشنگى و خواب آلودگى حفظ نكنیم;
11ـ شماره آیات و صفحه قرآن را بخاطر داشته باشیم;
12ـ حفظ قرآن نیاز به تكرار مداوم دارد.;
13ـ در مسافرت ها مى توانیم بیشتر به تكرار بپردازیم;
14ـ براى حفظ, از قرآن هاى ترجمه شده استفاده نكنیم;
15ـ آیه هاى طولانى و سور طولانى را مى توانیم بخش بخش كنیم;
16ـ در حفظ آیات شبیه به هم حفظ شماره آیات و دقت بیشتر لازم است;
17ـ حفظ قرآن به صورت مباحثه دونفرى آسان تر و مفیدتر است.
آثار تلاوت قرآن
1 ـ نورانیت قلب
عن رسول الله(صلی الله علیه و آله): ((ان هذه القلوب تصدأ كما یصدأ الحدید. قیل: یا رسول الله فما جلاوها؟ قال: تلاوه القرآن)) این دلها نیز همانند آهن زنگار مى بندد. عرض شد: اى رسول خدا, صیقل دهنده دلها چیست؟ فرمود: تلاوت قرآن.
عن امیر المومنین(علیهالسلام): ((ان الله سبحانه لم یعظ إحدا بمثل هذا القرآن, فانه حبل الله المتین وسببه الامین وفیه ربیع القلب وینابیع العلم وما للقلب جلا غیره)) خداوند سبحان, هیچ كس را به چیزى مانند این قرآن اندرز نداده است; زیرا قرآن ریسمان محكم خدا و دستاویز مطمئن اوست. در این قرآن بهار دل است و چشمه هاى دانش. و براى صیقل دادن دل, چیزى جز آن وجود ندارد.
2 ـ زیاد شدن حافظه
3 ـ ایجاد معنویت در میان اهل منزل
عن رسول الله(صلی الله علیه و آله): ((ما اجتمع قوم فى بیت من بیوت الله یتلون كتاب الله ویتدارسونه بینهم الا نزلت علیهم السكینه وغشیتهم الرحمه وحفتهم الملائكه…)) هیچ گروهى در خانه اى از خانه هاى خدا براى تلاوت كتاب خدا و مباحثه آن جمع نشدند, مگر این كه آرامش بر آنان فرود آمد و رحمت فرایشان گرفت و فرشتگان آنان را در میان گرفتند…
4ـ سعه صدر و توسعه روزى
قال النبى(صلی الله علیه و آله): ((نوروا بیوتكم بتلاوه القرآن!.. فان البیت اذا كثر فیه تلاوه القرآن كثر خیره و أمتع أهله…)) خانه هاى خود را به خواندن قرآن روشن كنید… چون تلاوت قرآن در خانه زیاد شود, خیر آن افزایش پیدا مى كند و اهل آن از نعمت هاى الهى برخوردار مى شوند.
عن على(علیهالسلام): ((افضل الذكر القرآن به تشرح الصدور و تستنیر السرائر)) بهترین ذكر (وسخن) قرآن است,با قرآن است كه سینه ها فراخ مى شود و درونها روشن مى گردد.
5 ـ قدرت و توكل در برابر ناملایمات14
…………………………………………………………….
1ـ دیوان اقبال.
2ـ واقعه, 79 ـ 77.
3ـ توضیح المسائل ـ مسئله 317.
4ـ مصباح الشریعه, باب دهم.
5ـ الحیات, ج 2, ص 161 ـ 162.
6ـ همان.
7ـ چه بسا تلاوت كننده قرآن كه قرآن او را لعن مى كندـ مستدرك ج 1 ص 291..
8ـ آداب قرآن, مهدى مشایخى, ص 104.
9ـ همان, ص 105.
10ـ واقعه, 79.
11ـ آداب قرآن, مهدى مشایخى, ص 166.
12ـ امالى صدوق, ص 179 والحیات ج 2, ص 171.
13ـ الحیاه, ج 2, ص 172.
14ـ با استفاده از آموزش قرآن, عبدالرحیم موگهى.
درمان غفلت زدگی ها ...(نهج البلاغه - خطبه153)
بسم الله الرحمن الرحیم
نهج البلاغه - خطبه 153
هر كس بايد از كار خويش بهره گيرد، و انسان بينا كسى است كه به درستى شنيد و انديشه كرد، پس به درستى نگريست و آگاه شد و از عبرت ها پند گرفت، سپس راه روشنى را پيمود و از افتادن در پرتگاه ها و گم شدن در كوره راه ها دورى كرد و كوشيد تا عدالت را پاس دارد و براى گمراهان جاى اعتراض باقى نگذارد كه در حق سختگيرى كند يا در سخن حق تحريف روا دارد يا در گفتن سخن راست بترسد. پس بهوش باش اى شنونده و از خواب غفلت بيدار شو و از شتاب خود كم كن و در آنچه از زبان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر تو رسيده انديشه كن كه ناچار به انجام آن مى باشى و راه فرارى وجود ندارد و با كسى كه رهنموده هاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به كار نمى بندد و به جانب ديگرى تمايل دارد مخالفت كن و او را با آنچه براى خود پسنديده رها كن. فخر فروشى را واگذار و از مركب تكبّر فرود آى. به ياد قبر باش كه گذرگاه تو به سوى عالم آخرت است، كه همانگونه به ديگران پاداش دادى به تو پاداش مى دهند و آن گونه كه كاشتى درو مى كنى. آنچه امروز پيش مى فرستى، فردا بر آن وارد مى شوى، پس براى خود در سراى آخرت جايى آماده كن و چيزى پيش فرست. اى شنونده! هشدار، هشدار، اى غفلت زده بكوش، بكوش. هيچ كس جز خداى آگاه تو را با خبر نمى سازد
اینکه زن باشی..
اینکه زن باشی و از آبشار زیبای موهایت لذت ببری
ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی طوری که حتی تاری از آن معلوم نباشد!!!
اینکه زن باشی و اندام مناسبی داشته باشی
ولی آن را بپوشانی و پنهان کنی!!!
اینکه زن باشی و بتوانی زیبا و با عشوه حرف بزنی
ولی نزنی و صدایت را نازک نکنی!!!
اینکه زن باشی و بتوانی همکار نامحرمت را بخندانی طوری که لحظات شادی با هم داشته باشید
ولی نخندانی و از قید آن شادی هم بگذری و سنگین برخورد کنی!!!
اینکه زن باشی و در بازار عرضه و تقاضای ادا و عشوه و هوی و هوس بتوانی عرضه کننده باشی
ولی نباشی هر چند که قابلیتش را داشته باشی!!!
اینکه ارزش های جامعه ات وارونه شده باشد
و برای ارزش های تو در پوشش بودن های تو ارزشی قائل نباشند!!!
اینکه جوری حرف بزنی ، قدم برداری و پوشش داشته باشی که
همکارت ، استادت ، همکلاسی دانشگاهت تحریک نشود و راحت و آسوده کارش را بکند و تمرکزش بهم نریزد ؛
اینکه با همه این تناقض ها دست بگریبان باشی و حتی به پایت گران هم تمام شود !!!
همه اینها ارزش یک لحظه نگاه رضایت بخش بانو را دارد که دست دعا بلند کند و بگوید خدایا
« دختران امت پدرم ، همه زیبایی ها را داشتند و معیوب و مفلوج و کچل و زشت نبودند
ولی برای رضای تو زیبایی هایشان را از نامحرم پنهان کردند
پس تو محبت خودت را در دل هایشان صد چندان کن !
طوری که هیچ چشم و ابرویی
ناز و کرشمه ای
پول و مکنتی نتواند جایگزین آن شود ! »
خواهرم میان نگاه پر مهر امام زمان و نگاه شهوت آلود مردان هوس باز کدام را انتخاب میکنید؟
(دریای چشمان مردان هوس باز ساحل ندارد)
ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد...
ما معتقدیم که عشق سر خواهد زد
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد
دل نوشته:به یاد آقایم دلتنگ تر از همیشه ام!!!
دلم می گیرد و به یاد آقایم دلتنگ تر از همیشه ام !
من نیز همچون تمام منتظرانِ سرورم ، هرجمعه کمتر پلک می زنم تا زودتر ببینمش !
هرجمعه که کوچه پس کوچه های دل را آب و جارو می کنیم ، برای استقبال از گام
هایی که معطر به عِطر گل یاس اند …
همه در این اندیشه ایم که : ” این جمعه … جمعه ی وصل است ؟؟؟؟”
مهدی جان ! این منم … رو سیاه ترینِ منتظرت !
به ستوه آمده از این همه نخوت و کینه و بوی تعفنی که دنیا را فراگرفته است !
از کودکی آموختم وآموختیم که : دنیا مرزعه آخرت است ؛
پس … هرچه داشتیم ، کاشتیم ! “اندک،اندک” ، هرچه که بود … !
وامروز این مزرعه با تمام اندک محصولش ، غرق آتشی از کینه و نفرتِ شیطان است!
نفرتی که منِ انسان، بازیگر آنم !
جانم به فدایت …
امروز در این هوای غبار آلود ، چَشم ، چَشم را نمی بیند ، چه رسد که دل … دل را ؟!
هر دم که فرو می بریم ، به شوق عطر حضور توست ؛ ورنه این هوا غریب است …
و همچو بغضِ گلوی تمام دلشکستگانت … سنگین !
مفهوم زندگانیم …
از گذشته هیچ کودکی به دنیا نیامد مگر با … گریه ؛
حال این گریه از کجا بود ؟ فقط خدا می داند …
همواره اندیشیده ایم ، که شاید از فراق تنها آغوش مهربان و بی منت بود ؛
و این بغض و گریه ، بر گلو می ماند و پنهان بود تا … وصال !
اما امروز چه بر سر انسان آمده که قهقهه می زند ، بر آن هق هق عاشقانه ؟!
این شریف ترین مخلوق چه کرده که ، پلیدترین مخلوق او را به سخره گرفته است ؟
صدای قهقهه های شیطان آزارم می دهد ، حتی گوش خراش تر از آنروز است …
همانروز که … هبوط یافتم !!!
ای پسر فاطمه …
امروز گرچه دستمان تهی ست و سرد ، اما دل همواره لبریز گرمای عشق توست !
این روزها نجوا ، نجوای العجل است برای ظهور منجی …
که البته شیطان کمر همت خود را بسته تا این واژه را نیز همچون انسانیتِ انسان ها ،
به بازی گرفته و باب میل خود معنا بخشد …
اما به خداوندگاری که در هیچ کجای دنیا نیافتم همچو او را ، که تو تنها آرامش بخش
این همه بشر هستی و تنها تو منجی بودی و می مانی !
عزیز زندگانیم … گرچه دل ، تنگ است ، اما مجال تنگ تر …
فقط می خواهم بگویم : ” امروز همچو هرجمعه دیگر ، دستان منتظرانت دخیلند بر
آستان پر مهر خداوند … !
اللهم عجل لولیک الفرج
زارعی-دانش آموخته مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)بیجار