امید دلها
امید دلها
ماه شعبان
درنگی در مناجات شعبانیه
در دعاهای اسلامی، دریایی از حقایق ناب عرفانی موج میزند.
یکی از نغزترین، معروفترین و زیباترین ادعیه، «مناجات شعبانیه» است که به روایت «ابن خالویه»، این مناجات را حضرت امیر(ع) و امامان دیگر در «ماه شعبان» میخواندند. در «مفاتیح الجنان» نیز در اعمال مشترکه ماه شعبان، به عنوان «عمل هشتم» آمده است.
بجاست که از عارف کامل، امام راحل، خمینی عزیز(قدس سره) یاد کنیم که با یادکرد پیوسته از این دعا و مضامین بلندش، آن هم با زبان و لحنی خاص و شوق انگیز، توجه امت ما را به این گنجینه عرفانی بیشتر معطوف ساخت. به این چند نمونه دقت کنید:
«مناجات شعبانیه از مناجاتهایی است که اگر یک نفر انسان دلسوخته، یک عارف دلسوخته - نه از این عارفهای لفظی - بخواهد آن را شرح کند، و شرح کند از برای دیگران، بسیار ارزشمند است و محتاج به شرح است …» (1)
«چه بسا مسائل عرفانی که در قرآن و این مناجاتهای ائمه اطهار(ع) و همین «مناجات شعبانیه» مسائل عرفانی هست که اشخاص، فلاسفه، عرفا، تا حدودی ممکن است ادراک کنند، بفهمند عناوین را، لکن آن ذوق عرفانی چون حاصل نشده است، نمیتوانند وجدان کنند.» (2)
و میفرماید:
«مناجات «شعبانیه» را خواندید؟ بخوانید آقا! مناجات شعبانیه از مناجاتهایی هست که اگر انسان دنبالش برود و فکر در او بکند، انسان را به یک جایی میرساند … همه ائمه هم به حسب روایت میخواندند.» (3)
با وصفی که یاد شد، برای چشیدن قطره ای از معارف زلال این دعای بلند، بر ساحل این دریا مینشینیم.
متن این دعا به همراه ترجمه شیوای استاد کریم زمانی شارح مثنوی معنوی مولوی؛ از این دعای شریف است که در کتاب <زبده مفاتیح الجنان> چاپ انتشارات اطلاعات آمده است.
«بسم الله الرحمن الرحیم»
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِينا لَكَ مُتَضَرِّعا إِلَيْكَ رَاجِيا لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي
خداوندا، برمحمد و خاندان محمد درود فرست و آن دم که تو را خوانم، دعایم بشنو؛ و چون تو را ندا دهم ندایم بشنو؛ و آنگاه که با تو راز گویم، به من رخ بنمای که [از همه جهان و جهانیان] به سوی تو گریختهام و در پیشگاهت ایستادهام، نالان و زاران و بیبرگ و نوا، و به پاداشی که نزد توست امیدوارم.
وَ تَعْلَمُ مَا فِي نَفْسِي وَ تَخْبُرُ حَاجَتِي وَ تَعْرِفُ ضَمِيرِي وَ لا يَخْفَى عَلَيْكَ أَمْرُ مُنْقَلَبِي وَ مَثْوَايَ وَ مَا أُرِيدُ أَنْ أُبْدِئَ بِهِ مِنْ مَنْطِقِي وَ أَتَفَوَّهَ بِهِ مِنْ طَلِبَتِي وَ أَرْجُوهُ لِعَاقِبَتِي
و تودانی که در دل چه دارم و از نیازم آگهی و نهادم میشناسی؛ و کار این سرای و آن سرایم برتو پوشیده نیست. [و تودانی] آنچه خواهم که به زبانم رانم و بنمایم و خواستهام گویم و آنچه برای سرانجام خویش بدان امیدوارم.
وَ قَدْ جَرَتْ مَقَادِيرُكَ عَلَيَّ يَا سَيِّدِي فِيمَا يَكُونُ مِنِّي إِلَى آخِرِ عُمْرِي مِنْ سَرِيرَتِي وَ عَلانِيَتِي وَ بِيَدِكَ لا بِيَدِ غَيْرِكَ زِيَادَتِي وَ نَقْصِي وَ نَفْعِي وَ ضَرِّي
سرورا، سرنوشتم به دست توست و هر آنچه تا واپسین دم حیاتم، نهان و عیان از من سرزند، تو دانی. و کاستی و فزود و سود و زیانم تنها به دست توست نه دگری.
إِلَهِي إِنْ حَرَمْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَرْزُقُنِي وَ إِنْ خَذَلْتَنِي فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُنِي
معبودا، اگر مرا از رزقت ناکام گردانی، کیست که روزیام دهد؟ و اگر به خواریام کشانی، کیست که یاریام دهد؟
إِلَهِي أَعُوذُ بِكَ مِنْ غَضَبِكَ وَ حُلُولِ سَخَطِكَ
معبودا، از خشم تو و فرود آمدن کیفرت به تو پناه برم.
إِلَهِي إِنْ كُنْتُ غَيْرَ مُسْتَأْهِلٍ لِرَحْمَتِكَ فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَيَّ بِفَضْلِ سَعَتِكَ
معبودا، اگر من سزاوار رحمت تو نیستم، تو خود سزاواری که مرا از مهر و بخشش بیشمارت برخوردار کنی.
إِلَهِي كَأَنِّي بِنَفْسِي وَاقِفَةٌ بَيْنَ يَدَيْكَ وَ قَدْ أَظَلَّهَا حُسْنُ تَوَكُّلِي عَلَيْكَ فَقُلْتَ [فَفَعَلْتَ] مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ تَغَمَّدْتَنِي بِعَفْوِكَ
معبودا، آن سان به رحمت تو امیدوارم که گویی در پیشگاهت ایستادهام و توکل بسزایم به تو برسرم سایه گسترده است، پس تو فرمانی را که سزاوار آنی، راندهای و مرا در عفو و گذشتت پوشاندهای!
إِلَهِي إِنْ عَفَوْتَ فَمَنْ أَوْلَى مِنْكَ بِذَلِكَ وَ إِنْ كَانَ قَدْ دَنَا أَجَلِي وَ لَمْ يُدْنِنِي [يَدْنُ] مِنْكَ عَمَلِي فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرَارَ بِالذَّنْبِ إِلَيْكَ وَسِيلَتِي
معبودا، اگر بر من بخشش آری، کیست که در بخشودن، سزاوارتر از تو باشد؟ و اگر مرگم در رسد در حالی که کردارم مرا به تو نزدیک نکرده [به یکایک گناهانم اعتراف میکنم] و اقرار به گناهانم را وسیلهای برای وصال به تو قرار میدهم.
إِلَهِي قَدْ جُرْتُ عَلَى نَفْسِي فِي النَّظَرِ لَهَا فَلَهَا الْوَيْلُ إِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَهَا
معبودا، با گرایشم به خواهش نفس، برخود ستم کردم. پس وای بر من اگر بر آن آمرزش نیاوری!
إِلَهِي لَمْ يَزَلْ بِرُّكَ عَلَيَّ أَيَّامَ حَيَاتِي فَلا تَقْطَعْ بِرَّكَ عَنِّي فِي مَمَاتِي
معبودا، هماره نیکی تو در طول زندگانیام به من رسیده، و اینک نیکی و احساس خود را به گاه مرگم نیز بر من ارزانی دار.
إِلَهِي كَيْفَ آيَسُ مِنْ حُسْنِ نَظَرِكَ لِي بَعْدَ مَمَاتِي وَ أَنْتَ لَمْ تُوَلِّنِي [تُولِنِي] إِلا الْجَمِيلَ فِي حَيَاتِي
معبودا، چگونه پس از مرگم از الطافت نومید شوم در حالی که در سراسر زندگانیام چیزی جز نیکی برمن روا نداشتهای؟
إِلَهِي تَوَلَّ مِنْ أَمْرِي مَا أَنْتَ أَهْلُهُ وَ عُدْ عَلَيَّ بِفَضْلِكَ عَلَى مُذْنِبٍ قَدْ غَمَرَهُ جَهْلُهُ
معبودا، کارم را آن سان برعهده گیر که تو خود سزاوار آنی، و از فضلت بر بنده گنهکاری چون من بخش که نادانیاش او را در گرداب خود فرو برده است.
إِلَهِي قَدْ سَتَرْتَ عَلَيَّ ذُنُوبا فِي الدُّنْيَا وَ أَنَا أَحْوَجُ إِلَى سَتْرِهَا عَلَيَّ مِنْكَ فِي الْأُخْرَى [إِلَهِي قَدْ أَحْسَنْتَ إِلَيَ] إِذْ لَمْ تُظْهِرْهَا لِأَحَدٍ مِنْ عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ فَلا تَفْضَحْنِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى رُءُوسِ الْأَشْهَادِ
معبودا، تو گناهانی از من در دنیا پوشاندی که من به پوشاندن آنها در آخرت نیازمندترم. اینک اگر این گناهان را بر احدی از بندگان شایستهات نمایان نکردهای، مرا در روز رستاخیز نیز در حضور مردم رسوا مفرما!
إِلَهِي جُودُكَ بَسَطَ أَمَلِي وَ عَفْوُكَ أَفْضَلُ مِنْ عَمَلِي
معبودا، بخشایندگیات بساط امید و آرزویم گسترد و گذشت تو از کردارم برتر آمد.
إِلَهِي فَسُرَّنِي بِلِقَائِكَ يَوْمَ تَقْضِي فِيهِ بَيْنَ عِبَادِكَ
معبودا، روزی که در میان مردم داوری کنی، مرا به دیدارت شاد گردان.
إِلَهِي اعْتِذَارِي إِلَيْكَ اعْتِذَارُ مَنْ لَمْ يَسْتَغْنِ عَنْ قَبُولِ عُذْرِهِ فَاقْبَلْ عُذْرِي يَا أَكْرَمَ مَنِ اعْتَذَرَ إِلَيْهِ الْمُسِيئُونَ
معبودا، عذرخواهیام به درگاه تو مانند عذرخواهی کسی است که به پذیرش عذرش سخت نیازمند است. از این رو پوزشم پذیر، ای بزرگوارترین کسی که بدکاران از او پوزش خواهند.
إِلَهِي لا تَرُدَّ حَاجَتِي وَ لا تُخَيِّبْ طَمَعِي وَ لا تَقْطَعْ مِنْكَ رَجَائِي وَ أَمَلِي
معبودا، [دست] نیازم[خالی] باز مگردان و چشم امیدم نومید مساز، و [رشته] امید و آمالم مگسل.
إِلَهِي إِنْ كَانَ صَغُرَ فِي جَنْبِ طَاعَتِكَ عَمَلِي فَقَدْ كَبُرَ فِي جَنْبِ رَجَائِكَ أَمَلِي
معبودا، حاجتم را باز مگردان و طمعم را به نوميدى مكشان و اميد و آرزويم را از درگاهت قطع مفرما.
إِلَهِي لَوْ أَرَدْتَ هَوَانِي لَمْ تَهْدِنِي وَ لَوْ أَرَدْتَ فَضِيحَتِي لَمْ تُعَافِنِي
معبودا، اگر خواریام میخواستی، هدایتم نمیکردی و اگر رسواییام میخواستی، عافیتم نمیبخشیدی.
إِلَهِي مَا أَظُنُّكَ تَرُدُّنِي فِي حَاجَةٍ قَدْ أَفْنَيْتُ عُمُرِي فِي طَلَبِهَا مِنْكَ
معبودا، چنین گمان ندارم که تو، بنده نیازمندی همچون مرا که برای رفع نیازم عمری در پیشگاهت سپری کردهام، از خود برانی.
إِلَهِي فَلَكَ الْحَمْدُ أَبَدا أَبَدا دَائِما سَرْمَدا يَزِيدُ وَ لا يَبِيدُ كَمَا تُحِبُّ وَ تَرْضَى
معبودا، ستایش جاودان و پایدار و همیشگی از آن توست؛ ستایشی که فزونی گیرد و به نیستی نرود و آن سان باشد که تو دوست داری و پسندی.
إِلَهِي إِنْ أَخَذْتَنِي بِجُرْمِي أَخَذْتُكَ بِعَفْوِكَ وَ إِنْ أَخَذْتَنِي بِذُنُوبِي أَخَذْتُكَ بِمَغْفِرَتِكَ وَ إِنْ أَدْخَلْتَنِي النَّارَ أَعْلَمْتُ أَهْلَهَا أَنِّي أُحِبُّكَ
معبودا، اگر مرا به جرم و جریرتم گیری، تو را به عفو و گذشتت گیرم؛ و اگر مرا به گناهمگیری، تو را به آمرزشت گیرم؛ و اگر مرا به آتشم اندرسازی، به دوزخیان گویم که: <منم دوستدار تو!>
اِلهى اِنْ كانَ صَغُرَ فى جَنْبِ طاعَتِكَ عَمَلى فَقَدْ كَبُرَ فى جَنْبِ رَجاَّئِكَ اَمَلى
معبودا، اگر در برابر طاعتِ تو کردارم خوار و بیمقدار آید، ولی در برابر امید [به بزرگواریات] آرزویم بسی بزرگ است.
إِلَهِي كَيْفَ أَنْقَلِبُ مِنْ عِنْدِكَ بِالْخَيْبَةِ مَحْرُوما وَ قَدْ كَانَ حُسْنُ ظَنِّي بِجُودِكَ أَنْ تَقْلِبَنِي بِالنَّجَاةِ مَرْحُوما
معبودا، چه سان از درگاهت ناکام بازگردم که به تو بس خوشگمانم که مرا کامروا و برخوردار از مِهرت بازگردانی؟
إِلَهِي وَ قَدْ أَفْنَيْتُ عُمُرِي فِي شِرَّةِ السَّهْوِ عَنْكَ وَ أَبْلَيْتُ شَبَابِي فِي سَكْرَةِ التَّبَاعُدِ مِنْكَ
معبودا، عمرم را در بیخبری از تو سپری کردم و جوانیام را در سرمستیِ دوری از تو فرسودم!
إِلَهِي فَلَمْ أَسْتَيْقِظْ أَيَّامَ اغْتِرَارِي بِكَ وَ رُكُونِي إِلَى سَبِيلِ سَخَطِكَ
معبودا، در روزگارانِ غرور به تو بیدار نشدم و هماره رهِ خشم تو پوییدم.
إِلَهِي وَ أَنَا عَبْدُكَ وَ ابْنُ عَبْدِكَ قَائِمٌ بَيْنَ يَدَيْكَ مُتَوَسِّلٌ بِكَرَمِكَ إِلَيْكَ
معبودا، اینک منم بنده تو و زاده بنده تو. در پیشگاهت ایستادهام و به بزرگواری و بخشندگیات توسل جستهام.
إِلَهِي أَنَا عَبْدٌ أَتَنَصَّلُ إِلَيْكَ مِمَّا كُنْتُ أُوَاجِهُكَ بِهِ مِنْ قِلَّةِ اسْتِحْيَائِي مِنْ نَظَرِكَ وَ أَطْلُبُ الْعَفْوَ مِنْكَ إِذِ الْعَفْوُ نَعْتٌ لِكَرَمِكَ
معبودا، منم بندهای که از سرِ شوخچشمی در پیشگاه تو گنه کردم، و اینک از تو عفو خواهم؛ زیرا که عفو، صفتِ بزرگواری و بخشندگی توست.
إِلَهِي لَمْ يَكُنْ لِي حَوْلٌ فَأَنْتَقِلَ بِهِ عَنْ مَعْصِيَتِكَ إِلا فِي وَقْتٍ أَيْقَظْتَنِي لِمَحَبَّتِكَ وَ كَمَا أَرَدْتَ أَنْ أَكُونَ كُنْتُ فَشَكَرْتُكَ بِإِدْخَالِي فِي كَرَمِكَ وَ لِتَطْهِيرِ قَلْبِي مِنْ أَوْسَاخِ الْغَفْلَةِ عَنْكَ
معبودا، مرا توانی نیست که بدان از چنگ گناهانم گریزم، مگر وقتی که تو با دوستیات بیدارم کنی و آن سان شوم که تو خواهی؛ پس سپاست گویم از آن رو که مرا به [دریایِ] کرمت درآوردی و دلم از پلیدی غفلت از حضرت تو زدودی.
إِلَهِي انْظُرْ إِلَيَّ نَظَرَ مَنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ اسْتَعْمَلْتَهُ بِمَعُونَتِكَ فَأَطَاعَكَ يَا قَرِيبا لا يَبْعُدُ عَنِ الْمُغْتَرِّ بِهِ وَ يَا جَوَادا لا يَبْخَلُ عَمَّنْ رَجَا ثَوَابَهُ
معبودا، مرا به چشم آن بندهای نگر که او را خواندی و پاسخت داد [و به سویت شتافت] و او را بر طاعتت گماردی و از تو فرمان بُرد. ای نزدیکی که [از هیچ بندهای] دور نشوی [و حتی] از بندگان مغرورت نیز دوری نمیگزینی. و ای بخشندهای که به امیدواران پاداشت، تنگچشمی نمیکنی!
إِلَهِي هَبْ لِي قَلْبا يُدْنِيهِ مِنْكَ شَوْقُهُ وَ لِسَانا يُرْفَعُ إِلَيْكَ صِدْقُهُ وَ نَظَرا يُقَرِّبُهُ مِنْكَ حَقُّهُ
معبودا، به من دلی بخش که مشتاق مقام قرب تو شود، و زبانی که صدقش به سوی درگاهت بالا رود، و دیدهای حقیقتبین که به تو تقرب جوید.
إِلَهِي إِنَّ مَنْ تَعَرَّفَ بِكَ غَيْرُ مَجْهُولٍ وَ مَنْ لاذَ بِكَ غَيْرُ مَخْذُولٍ وَ مَنْ أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ غَيْرُ مَمْلُوكٍ [مَمْلُولٍ]
معبودا، هر که به تو شناخته شود، گمنام نگردد [یا: هر که تو را شناسد، جهل و نادانی به او روی نکند.] و هر که به تو پناه جوید، خوار نشود. و هر که تو به او رخ بنمایی، بنده دگری نشود.
إِلَهِي إِنَّ مَنِ انْتَهَجَ بِكَ لَمُسْتَنِيرٌ وَ إِنَّ مَنِ اعْتَصَمَ بِكَ لَمُسْتَجِيرٌ وَ قَدْ لُذْتُ بِكَ
معبودا، هر که به نور تو راه پوید، هماره روشن ضمیر باشد و هر که آستانِ تو جوید، هماره در پناهت سر کند.
يَا إِلَهِي فَلا تُخَيِّبْ ظَنِّي مِنْ رَحْمَتِكَ وَ لا تَحْجُبْنِي عَنْ رَأْفَتِكَ
معبودا، به تو پناه جستم؛ مباد که برخلاف آنچه به تو گمان دارم، با من رفتار کنی و از رحمتت دورم سازی!
إِلَهِي أَقِمْنِي فِي أَهْلِ وَلايَتِكَ مُقَامَ مَنْ رَجَا الزِّيَادَةَ مِنْ مَحَبَّتِكَ
معبودا، مرا در شمار دوستانت قرار ده، همانها که به فزونیِ دوستیات امید بستهاند.
إِلَهِي وَ أَلْهِمْنِي وَلَها بِذِكْرِكَ إِلَى ذِكْرِكَ وَ هِمَّتِي فِي رَوْحِ نَجَاحِ أَسْمَائِكَ وَ مَحَلِّ قُدْسِكَ
معبودا، هماره مرا شیفته یادت گردان؛ آنسان شیفتگی که جلوه نامهایت وجودم را فرا گیرد و مرا به مقام قدس تو رساند.
إِلَهِي بِكَ عَلَيْكَ إِلا أَلْحَقْتَنِي بِمَحَلِّ أَهْلِ طَاعَتِكَ وَ الْمَثْوَى الصَّالِحِ مِنْ مَرْضَاتِكَ فَإِنِّي لا أَقْدِرُ لِنَفْسِي دَفْعا وَ لا أَمْلِكُ لَهَا نَفْعا
معبودا، به ذات تو بر تو سوگند که مرا به جایگاه بندگان فرمانبردار و شایستهات رسانی، که مرا توانی نیست که از خود زیانی رانم و برای خود سودی به دست آرَم.
إِلَهِي أَنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الْمُذْنِبُ وَ مَمْلُوكُكَ الْمُنِيبُ [الْمَعِيبُ] فَلا تَجْعَلْنِي مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَكَ وَ حَجَبَهُ سَهْوُهُ عَنْ عَفْوِكَ
معبودا، منم بنده ناتوان گنهکار و برده توبهکنندهات. مرا در شمار کسانی قرار مده که از آنان رخ برتافتهای و از فریطِ غفلت، هرگز مشمول گذشت تو نگردند!
إِلَهِي هَبْ لِي كَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَيْكَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِيَاءِ نَظَرِهَا إِلَيْكَ حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِيرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِكَ
معبودا، مرا به کمالِ گسستن [از خلق] و پیوستن به خودت رسان و دیده قلبمان را با فروغی که بدان تو را مشاهده کنند، روشن فرما تا دیده دل ما حجابهای نورانی را بر درَد و به کانِ عظمت و جلال رسد و جانهای ما به مقام والای قدس تو بپیوندد.
إِلَهِي وَ اجْعَلْنِي مِمَّنْ نَادَيْتَهُ فَأَجَابَكَ وَ لاحَظْتَهُ فَصَعِقَ لِجَلالِكَ فَنَاجَيْتَهُ سِرّا وَ عَمِلَ لَكَ جَهْرا
معبودا، مرا در شمار کسانی قرار ده که چون آنان را خواندی، پاسخت دادند و چون بدانان نگریستی، بر اثر تجلّی شکوه و جلالت، مدهوش شدند. پس تو با آنها به نهان، راز گفتی و آنان به عیان، به طاعت تو پرداختند.
إِلَهِي لَمْ أُسَلِّطْ عَلَى حُسْنِ ظَنِّي قُنُوطَ الْإِيَاسِ وَ لا انْقَطَعَ رَجَائِي مِنْ جَمِيلِ كَرَمِكَ
معبودا، بر نیک گمانیام [به تو] زنگار نومیدی ننشانم که هرگز امیدم به بزرگواری زیبای تو گسسته نشود.
إِلَهِي إِنْ كَانَتِ الْخَطَايَا قَدْ أَسْقَطَتْنِي لَدَيْكَ فَاصْفَحْ عَنِّي بِحُسْنِ تَوَكُّلِي عَلَيْكَ
معبودا، اگر خطاها مرا از نظر تو انداخته، به خاطر توکل و اعتماد شایستهام به تو، از من درگذر!
إِلَهِي إِنْ حَطَّتْنِي الذُّنُوبُ مِنْ مَكَارِمِ لُطْفِكَ فَقَدْ نَبَّهَنِي الْيَقِينُ إِلَى كَرَمِ عَطْفِكَ
معبودا، اگر گناهان، مرا از بلندای الطاف شایانت به نشیبِ [حرمان] فرو کشد، ولی یقینم به کرمت همچنان بیدار و آگاهم نگه داشته است.
إِلَهِي إِنْ أَنَامَتْنِي الْغَفْلَةُ عَنِ الاسْتِعْدَادِ لِلِقَائِكَ فَقَدْ نَبَّهَتْنِي الْمَعْرِفَةُ بِكَرَمِ آلائِكَ
معبودا، اگرچه خواب غفلت مرا درربود و نگذاشت که آماده دیدارت شوم، ولی شناختی که به نعمتهایم دارم، مرا بیدار داشته است.
إِلَهِي إِنْ دَعَانِي إِلَى النَّارِ عَظِيمُ عِقَابِكَ فَقَدْ دَعَانِي إِلَى الْجَنَّةِ جَزِيلُ ثَوَابِكَ
معبودا، اگر کیفر بزرگت مرا به سوی آتش رانَد، ولی لطف فراوانت مرا به سوی بهشت خوانَد.
إِلَهِي فَلَكَ أَسْأَلُ وَ إِلَيْكَ أَبْتَهِلُ وَ أَرْغَبُ وَ أَسْأَلُكَ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَجْعَلَنِي مِمَّنْ يُدِيمُ ذِكْرَكَ وَ لا يَنْقُضُ عَهْدَكَ وَ لا يَغْفُلُ عَنْ شُكْرِكَ وَ لا يَسْتَخِفُّ بِأَمْرِكَ
معبودا، از تو خواهم و به درگاه تو نالم و به تو گرایم. و از تو خواهم که بر محمد و خاندان محمد درود فرستی و مرا در شمار کسانی قرار دهی که هماره یاد تو کنند و پیمانت نگه دارند و از سپاست غفلت نورزند و فرمانت خوار نشمرند.
إِلَهِي وَ أَلْحِقْنِي بِنُورِ عِزِّكَ الْأَبْهَجِ فَأَكُونَ لَكَ عَارِفا وَ عَنْ سِوَاكَ مُنْحَرِفا وَ مِنْكَ خَائِفا مُرَاقِبا يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ رَسُولِهِ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ وَ سَلَّمَ تَسْلِيما كَثِيرا.
معبودا، مرا به نور گرانقدر خویش رسان تا تو را شناسم و از جز تو رخ برتابم و از تو ترسم و فرمانت برم؛ ای دارنده شکوه و بزرگواری و درود و سلام فراوان خدا بر محمد فرستادهاش و خاندان پاکش باد.
پی نوشتها:
1- صحیفه نور، ج 20، ص189.
2- همان، ج17، ص 265.
3- همان، ج19، ص 158.
ماه شعبان در کلام معصومین
فضيلت ماه مبارک شعبان در سیره وکلام گهربار معصومين عليهم السلام |
ماه مبارک شعبان، ماه بسيار شريفى است و منسوب است به حضرت سيد انبياء (صلى الله عليه وآله)؛ آن حضرت اين ماه را روزه مى داشت و وصل مى كرد به ماه رمضان و مى فرمود: شعبان ماه من است؛ هر كه يك روز از ماه مرا روزه بدارد بهشت او را واجب شود و از حضرت صادق عليه السلام روايت است كه چون ماه شعبان داخل مى شد حضرت امام زين العابدين عليه السلام اصحاب خود را جمع مى نمود و مى فرمود: اى گروه اصحاب من مى دانيد اين چه ماهى است؟ اين ماه شعبان است، و حضرت رسول صلى الله عليه وآله مى فرمود شعبان ماه من است؛ پس روزه بداريد در اين ماه براى محبّت پيغمبر خود، و براى تقرّب به سوى پروردگار خود.
بحقّ آن خدايى كه جان علىّ بن الحسين به دست قدرت اوست سوگند ياد مى كنم كه از پدرم حسين بن على عليهما السلام شنيدم كه فرمود: شنيدم از اميرالمؤمنين عليه السلام كه هر كه روزه دارد شعبان را براى محبّت پيغمبر خدا و تقرّب بسوى خدا، دوست دارد خدا او را و نزديك گرداند او را به كرامت خود در روز قيامت، و بهشت را براى او واجب گرداند.
و شيخ روايت كرده از صفوان جمال كه گفت فرمود به من حضرت صادق عليه السلام كه وادار كن كسانى را كه در ناحيه و اطراف تو هستند بر روزه شعبان گفتم فدايت شوم مگر مى بينى در فضيلت آن چيزى فرمود بلى بدرستى كه رسول خداصلى الله عليه وآله هرگاه مى ديد هلال شعبان را امر مى فرمود مُنادى را كه ندا مى كرد در مدينه اى اهل مدينه من رسولم از جانب رسول خدا به سوى شما مى فرمايد آگاه باشيد بدرستى كه شعبان ماه من است پس خدا رحمت كند كسى را كه يارى كند مرا بر ماه من يعنى روزه بدارد آن را پس گفت حضرت صادق عليه السلام كه اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمود كه فوت نشد از من روزه شعبان از زمانى كه شنيدم منادى رسول خداصلى الله عليه وآله ندا كرد در شعبان و فوت نخواهد شد از من تا مدتى كه حيات دارم انشاءالله تعالى پس مى فرمودكه روزه دو ماه شعبان و رمضان توبه و مغفرتست ازخدا وند متعال.
رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله : أَلَا إِنَّ رَجَباً شَهْرُ اللَّهِ الْأَصَمُّ وَ هُوَ شَهْرٌ عَظِيمٌ وَ إِنَّمَا سُمِّيَ الْأَصَمَّ لِأَنَّهُ لَا يُقَارِبُهُ شَيْ ءٌ مِنَ الشُّهُورِ حُرْمَةً وَ فَضْلًا عِنْدَ اللَّهِ وَ كَانَ أَهْلُ الْجَاهِلِيَّةِ يُعَظِّمُونَهُ فِي جَاهِلِيَّتِهِمْ فَلَمَّا جَاءَ الْإِسْلَامُ لَمْ يَزْدَدْ إِلَّا تَعْظِيماً وَ فَضْلًا أَلَا إِنَّ رَجَباً شَهْرُ اللَّهِ وَ شَعْبَانَ شَهْرِي وَ رَمَضَانَ شَهْرُ أُمَّتِي
پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مى فرمايند: رجب، «شهرالله الأصم» است و بدان سبب آن را «اصم» ناميدند که هيچ ماهى به عظمت آن نمى رسد، مردم زمان جاهليت به رجب حرمت مى نهادند و آنگاه که اسلام درخشيدن گرفت، بر حرمت آن افزود. بدانيد که رجب ماه خدا، شعبان ماه من و رمضان ماه امت من است،
وسائل الشيعة: ج 10 ص 475
رسولُ اللّه صلى الله عليه و آله : مَن أحيا لَيلةَ العِيدِ ولَيلةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، لَم يَمُتْ قَلبُهُ يَومَ تَموتُ القُلوبُ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هركه شب عيد (فطر و قربان) و شب نيمه شعبان را احيا كند ، در آن روزى كه دلها مى ميرند ، دل او نميرد .
ثواب الأعمال : ١/١٠٢/٢
الإمامُ الرِّضا عليه السلام : كانَ أميرُ المؤمنينَ عليه السلام لايَنامُ ثلاثَ ليالٍ : لَيلةَ ثلاثٍ وعِشرِينَ مِن شَهرِ رَمَضانَ ، ولَيلةَ الفِطرِ ، ولَيلةَ النِّصفِ مِن شَعبانَ ، وفيها تُقسَمُ الأرزاقُ والآجالُ وما يَكونُ في السَّنَةِ .
امام رضا عليه السلام : امير المؤمنين عليه السلام سه شب را نمى خوابيد : شب بيست و سوم ماه رمضان ، شب عيد فطر و شب نيمه ماه شعبان ؛ در اين شبها ، روزيها تقسيم و مدّت عمر و هر آنچه در آن سال رخ خواهد داد ، تعيين مى شود .
البحار :٩٧ / ٨٨ / ١٥
الإمامُ عليٌّ عليه السلام : صَومُ ثلاثةِ أيّامٍ مِن كُلِّ شَهرٍ أربَعاءُ بَينَ خَميسَينِ وصَومُ شَعبانَ يَذهَبُ بوَسواسِ الصَّدرِ ، وبَلابِلِ القَلبِ .
امام على عليه السلام : روزه گرفتن در سه روز از هر ماه ـ پنجشنبه اوّل و آخر ماه و چهار شنبه وسط آن و روزه ماه شعبان ـ وسواس سينه و پريشانى هاى دل را از بين مى برد .
الخصال : ٦١٢ / ١٠
وسائل الشيعة: ج 8 ص 104
عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عليه السلام : قَالَ صِيَامُ شَعْبَانَ ذُخْرٌ لِلْعَبْدِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ مَا مِنْ عَبْدٍ يُكْثِرُ الصَّوْمَ فِي شَعْبَانَ إِلَّا أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ مَعِيشَتِهِ وَ كَفَاهُ شَرَّ عَدُوِّهِ وَ إِنَّ أَدْنَى مَا يَكُونُ لِمَنْ يَصُومُ يَوْماً مِنْ شَعْبَانَ أَنْ تَجِبَ لَهُ الْجَنَّةُ
امام صادق (علیه السلام) فرمودند : روزه شعبان ذخيره روز قيامت بنده است و هر بنده اى که در ماه شعبان زياده روز بگيرد خداوند امر معيشت او را سامان بخشد و شرّ دشمن را از او دفع کند .
وسائل الشيعه ج : 10ص 505
هنگامي که ماه شعبان فرا مي رسيد امام سجاد عليه السلام اصحاب خود را فرا ميخواند و درباره فضيلت ين ماه سخن گفت. آنگاه ميفرمود:«هر کس بري محبت پيامبر و تقرب به خداوند، ماه شعبان را روزه بدارد، خداوند او را در روز قيامت مشمول کرامت خود ميگرداند و بهشت را بري او لازم مي شمارد».
از امام صادق(علیه السلام) روايت شده است: چون ماه شعبان ميرسيد حضرت زينالعابدين(علیه السلام) اصحاب خود را جمع ميكرد و ميفرمود: اي اصحاب من، ميدانيد اين چه ماهي است؟ اين ماه شعبان است، و حضرت رسول(صلی الله علیه و آله و سلم) ميفرمايند: شعبان ماه من است، پس در اين ماه براي جلب محبّت پيغمبر خود، و براي تقرّب به سوي پروردگار خويش، روزه بداريد، به خدايي كه جان عليبن الحسين(علیه السلام) به دست قدرت اوست، سوگند ياد ميكنم از پدرم حسينبن علي(علیه السلام) شنيدم كه فرمود: از اميرالمؤمنين(علیه السلام) شنيدم: هر كه شعبان را براي جلب محبّت پيامبر، و تقرّب جستن به سوي خداوند روزه بدارد خداوند او را دوست بدارد، و در روز قيامت به كرامتش نزديك نمايد، و بهشت را بر او واجب گرداند.
پيغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود : هر که شب عيد و شب نيمه شعبان را بعبادت زنده بدارد دلش نميرد در روزى که دلها بميرند .
شيخ از صفوان جمّال روايت كرده است كه امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: كساني را كه پيرامون و اطراف تو هستند به روزه شعبان وادار كن. گفتم: فدايت شوم، مگر در فضيلت آن چيزي ميبيني؟ فرمود: آري رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) هرگاه هلال شعبان را ميديد، به منادي دستور ميداد تا در مدينه ندا كنند: اي اهل مدينه، من از جانب رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به سوي شما ارسال شدهام، آن حضرت ميفرمايد: آگاه باشيد، به درستي كه شعبان ماه من است، خدا رحمت كند كسي را، كه مرا در ماه من ياري كند، يعني روزه بدارد آن را، سپس امام صادق(علیه السلام) چنين گفت: اميرالمؤمنين(علیه السلام) ميفرمود: از هنگامي كه شنيدم منادي رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) در شعبان ندا داد، روزه شعبان از من فوت نشد، و تا زماني كه زنده هستم به خواست خداوند از من فوت نخواهد شد.
پس ميفرمود: روزه دو ماه شعبان و رمضان مايه توبه و آمرزش خداست. اسماعيلبن عبدالخالق روايت كرده است: نزد امام صادق(علیه السلام) بودم، ذكر روزه شعبان به ميان آمد، حضرت فرمود: در فضيلت روزه شعبان چنين و چنان است، تا جايي كه انسان مرتكب قتل حرام ميشود، پس چنانچه شعبان را روزه بدارد، اين روزه به او سود ميرساند، و به خواست خداوند آمرزيده ميشود!
از امام صادق(علیه السلام) نقل شده است كه از وجود مبارك ايشان دربارة فضيلت روزة رجب سؤال كردند؟ فرمود: چرا از روزه شعبان غافل هستيد؟ راوي عرض كرد: يَابنَ رسولالله كسي كه يك روز از شعبان را روزه بدارد، چه ثوابي دارد؟ فرمود: به خدا سوگند بهشت پاداش آن است، عرض كرد يَابنَ رسولالله بهترين اعمال در اين ماه چيست؟ فرمود: صدقه و استغفار، هر كه در ماه شعبان صدقه دهد حقتعالي آن را رشد و نموّ دهد همانگونه كه يكي از شما بچّه شترش را رشد ميدهد، تا آن كه در قيامت، در حالي كه به اندازة كوه احد شده باشد به صاحبش باز گردد.
چهارم: در تمام اين ماه هزار مرتبه بگويد: «لا إِلهَ إِلَّا اللهُ، وَ لا نَعْبُدُ إِلّا إيّاهٌ مٌخْلِصينَ لَهُ الدّينَ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ ؛ معبودي جز خدا نيست، و نپرستيم جز او را، در حالي كه دين را براي او خالص كرديم، گرچه مشركان را خوش نيايد».
روايت شده است كه در هر پنجشنبة ماه شعبان آسمانها را زينت ميكنند، پس ملائكه عرض ميكنند، خداوندا! روزهداران اين روز را بيامرز، و دعاي آنان را اجابت فرما. در خبر نبوي است: هر كه روز دوشنبه و پنجشنبة شعبان را روزه بدارد، حقتعالي بيست حاجت از حوايج دنيا، و بيست حاجت از حوايج آخرت او را برآورد. ششم: در اين ماه بسيار صلوات فرستد.
حضرت رضا (علیه السلام) فرمود : شب نيمه شعبان جمع زيادى از دوزخ آزاد گردند و گناهان بزرگ بخشوده شود ، در ان شب بذکر خدا و استغفار و دعا بپردازيد که دعا در آن مستجابست .
.. پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند : شعبان ماه منست و ماه رمضان ماه خدا است ، هر که يکروز را از ماه من روزه دارد من در قيامت شفيع او خواهم بود و هر که دو روز از آن روزه دارد گناهان گذشته اش بخشوده شود و هر که سه روز آن را روزه دارد به وى گفته شود که عمل را از سر گير .
ابو صلت هروى گويد : آخرين هفته شعبان بخدمت امام رضا (علیه السلام) رفتم ، حضرت بمن فرمود : اى ابا صلت ماه شعبان بيشترش گذشت و اين آخرين هفته آنست کآنچه را که در گذشته اين ماه کوتاهى نموده اى در اين باقى مانده تدارک کن و بر تو باد که بنيازهاى اصلى خود توجّه کنى و دعا و استغفار بسيار کن و قرآن را زياد بخوان و از گناهانت در پيشگاه خدا توبه نما تا چون ماه خدا به تو رو کند خود را براى خدا خالص کرده باشى و هر امانت يکار که بگردن دارى بپرداز و هر کينه که از مؤمنين بدل دراى از دل بزدا و هر گناهى را که بدان آلوده بوده اى دست از آن بردار و از خدا بترس و در پنهان و آشکار امور خويش را بدو تفويض کن ، و هر که بخدا توکل کند خدا او را بس است …
امام باقر (علیه السلام) فرمود : هر که در شب نيمه شعبان حسين (علیه السلام) را زيارت کند گناهش آمرزيده شود …
از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) روايت شده که خداوند در شب نيمه شعبان ببندگانش مينگرد و آمرزش خواهان را بيامرزد و رحمت طلبان را رحمت کند ولى کينه توزان را همچنان بعقب اندازد.
منابع:
1: مفاتيح الجنان، مرحوم شيخ عباس قمي(رحمت الله علیه)
2:جامع الاحادیث
ماه شعبان
اسباب آمادگى براى میهمانى خدا |
توبه، پیش از فرا رسیدن ماه رمضان
عیون أخبار الرضا علیهالسلام عن عبدالسلام بن صالح الهرویّ: دَخَلتُ عَلى أبِی الحَسَنِ عَلِیِ بنِ موسَى الرِّضا علیهالسلام فی آخِرِ جُمُعَةٍ مِن شَعبانَ، فَقالَ لی: «یا أبَا الصَّلتِ، إنَّ شَعبانَ قَد مَضى أكثَرُهُ، و هذا آخِرُ جُمُعَةٍ مِنهُ، فَتَدارَك فیما بَقِیَ مِنهُ تَقصیرَكَ فیما مَضى مِنهُ، و عَلَیكَ بِالإِقبالِ عَلى ما یَعنیكَ و تَركِ ما لا یَعنیكَ، و أكثِر مِنَ الدُّعاءِ وَالاِستِغفارِ و تِلاوَةِ القُرآنِ، و تُب إلَى اللهِ مِن ذُنوبِكَ … . (1)
عیون أخبار الرضا علیهالسلام به نقل از عبد السلام بن صالح هروى ـ نقل میكند در آخرین جمعه ماه شعبان، خدمت امام رضا علیهالسلام رسیدم. به من فرمود:
«اى ابوصَلْت! بیشترِ شعبان گذشته است و این، آخرین جمعه از آن است. پس در آنچه از آن مانده، كوتاهىهایت را در آنچه گذشته است، جبران كن. به كارى روى آور كه برایت مفید باشد و آنچه را بیهوده است و به تو مربوط نیست، وا گذار .
زیاد دعا و استغفار و تلاوت قرآن داشته باش و از گناهانت به درگاه خدا توبه كن، تا در حالى ماه خدا سوى تو آید كه براى خدا خالص شده باشى . هیچ امانتى را بر عهده خویش باقى نگذار، مگر آن كه ادا كرده باشى، و هیچ كینهاى را در دلت نسبت به مؤمنى نگاه مدار، مگر آن كه از دل به در آورده باشى، و هیچ گناهى را كه مرتكب مىشدى، رها مكن، مگر این كه از آن، دست برداشته باشى .
از خدا پروا كن و در نهان و آشكار كارت، بر او توكّل كن؛ «و هر كس بر خدا توكّل كند، او برایش بس است . خداوند، فرمان خویش را پیش خواهد برد. به یقین، خداوند براى هر چیزى اندازهاى قرار داده است.»
و در باقىمانده این ماه، زیاد بگو:
“خدایا! اگر ما را در آنچه از شعبان گذشته است، نیامرزیدهاى، پس ما را در باقیمانده آن ببخشاى!”
همانا خداوند متعال، در این ماه به احترام ماه رمضان، بسیارى را [از آتش] آزاد مىكند.»
سه روز روزه در آخر شعبان
السنن الكبرى عن أنس: قیلَ: یا رَسولَ اللهِ، أیُ الصَّومِ أفضَلُ؟ قالَ: «صَومُ شَعبانَ تَعظیما لِرَمَضانَ»(2)؛ السنن الكبرى ـ به نقل از انس ـ به پیامبر خدا گفتند: كدام روزه برتر است؟ فرمود: «روزه شعبان در بزرگداشتِ رمضان.»
الإمام الصادق علیهالسلام: مَن صامَ ثَلاثَةَ أیّامٍ مِن آخِرِ شَعبانَ و وَصَلَها بِشَهرِ رَمَضانَ، كَتَبَ اللهُ لَهُ صَومَ شَهرَینِ مُتَتابِعَینِ
(3) ؛ امام صادق علیهالسلام: هر كس سه روزِ آخر شعبان را روزه بدارد و آنها را به ماه رمضان متّصل كند، خداوند براى او پاداش روزه دو ماه پیاپى را مىنویسد.
اصلاح غذا
خوردن و نوشیدن به هنگام افطار و سحر، جانمایه روزهدارى است. از این رو، در نظر اسلام، حلال یا حرام بودن خوردنىها و نوشیدنىها، اندازه و نوع آنها و همچنین انگیزه روزهداران از خوردن و آشامیدن، در میزان بهرهورى از روزه نقشى اساسى دارند و در دستاوردهاى روزهدار از بركات این میهمانى، بسیار مؤثّرند.
نخستین شرط بهرهورى از روزه، آن است كه نیروى تأمینكننده و پشتوانه انسان براى روزه گرفتن، حلال باشد. غذاى حرام، نه تنها در بهرهمندى انسان از آثار و بركات روزه، نقش تخریبى دارد، بلكه آفتى است كه همه عبادتها را تهدید مىكند، از این رو، از پیامبر خدا روایت شده است:
العِبادَةُ مَعَ أكلِ الحَرامِ كَالبِناءِ عَلَى الرَّملِ(4)؛ عبادت همراه با حرامخوارى، مثل بنا ساختن بر شنزار است .
بر این اساس، براى روزهدار، شناخت غذاهاى حرام، اهمّیتى ویژه دارد. لذا در اینجا روایاتی را جهت توجه بیشتر به این امر متذكر میشویم.
- قال رسول الله صلىاللهعلیهوآله: كُلُوا الحَلالَ یَتِمَّ لَكُم صَومُكُم(5) ؛ غذاى حلال بخورید تا روزه براى شما كامل گردد .
- قال رسول الله صلىاللهعلیهوآله: «إنَّ قَوما یَجیؤونَ یَومَ القِیامَةِ و لَهُم مِنَ الحَسَناتِ أمثالُ الجِبالِ، فَیَجعَلُهَا اللهُ هَباءً مَنثورا، ثُمَّ یُؤمَرُ بِهِم إلَى النّار.ِ» فَقالَ سَلمانُ: صِفهُم لَنا یا رَسولَ اللهِ .
فَقالَ: «أما إنَّهُم قَد كانوا یَصومونَ و یُصَلّونَ، و یَأخُذونَ اُهبَةً مِنَ اللَّیلِ، ولكِنَّهُم كانوا إذا عَرَضَ لَهُم شَیءٌ مِنَ الحَرامِ وَثَبوا عَلَیهِ.» (6)
امام باقر علیه السلام فرمود: به خدا سوگند اى ابو حمزه! آنان كسانى هستند كه نماز مىخواندند و روزه مىگرفتند؛ لیكن هر گاه چیزى از حرام به آنان عرضه مىشد، مىگرفتند و هر گاه چیزى از عطاى امیر مؤمنان علیهالسلام به آنان داده مىشد، رد مىكردند.
پیامبر خدا فرمود: «روز قیامت، گروهى مىآیند، در حالى كه حسناتشان همچون كوههاست. خداوند، همه آنها را نابود و پراكنده مىسازد. سپس فرمان مىرسد كه آنان را به آتش بیفكنید.»
سلمان گفت: اى پیامبر خدا! آنان را براى ما توصیف كن .
فرمود: «آنان، كسانى هستند كه روزه گرفته، نماز خوانده و شبزندهدارى كردهاند؛ لیكن هر گاه حرامى بر آنان عرضه مىشده، بر آن مىشتافتند.»
- عَن ضَمرَةَ بنِ حَبیبٍ عَن اُمِّ عَبدِ اللهِ اُختِ شَدّادِ بنِ أوسٍ أنَّها بَعَثَت إلى رَسولِ اللهِ صلىاللهعلیهوآله بِقَدَحِ لَبَنٍ عِندَ فِطرِهِ و هُوَ صائِمٌ، و ذلِكَ فی طولِ النَّهارِ و شِدَّةِ الحَرِّ، فَرَدَّ إلَیها رَسولُ اللهِ صلىاللهعلیهوآله: «أنّى كانَ لَكِ هذَا اللَّبَنُ؟» قالَت: مِن شاةٍ لی … . (7)
به نقل از حمزة بن حبیب، درباره اُمّ عبدالله (خواهر شدّاد بن اَوس) وى هنگام افطار ، ظرف شیرى براى پیامبر خدا كه روزه بود، فرستاد و این، در روزى بلند با هواى گرم بود.
پیامبر خدا آن را نزد زن برگرداند كه: «این شیر را از كجا آوردهاى؟»
گفت: از گوسفندم (دوشیدهام) .
پیامبر صلىاللهعلیهوآله، فرستاده آن زن را (دوباره) نزد او برگرداند كه: «این گوسفند را از كجا آوردهاى؟»
گفت: از مال خودم خریدهام .
پس پیامبر صلىاللهعلیهوآله آن را از او گرفت .
چون فردا شد، اُمّ عبدالله نزد پیامبر صلىاللهعلیهوآله رفت و گفت: اى پیامبر خدا! شیر را از روى دلسوزى (به خاطر بلندى روز و شدّت گرما) برایتان فرستادم. آنگاه فرستاده مرا برگرداندى!
به او فرمود: «پیامبران، چنین مأمورند. [مأموریم] كه جز پاكیزه نخوریم و جز شایسته انجام ندهیم.»
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمود: «آنان، كسانى هستند كه روزه گرفته، نماز خوانده و شبزندهدارى كردهاند؛ لیكن هر گاه حرامى بر آنان عرضه مىشده، بر آن مىشتافتند.»
- قال الإمام الباقر علیهالسلام ـ لِأَبی حَمزَةَ الثُّمالِیِّ ـ «یَبعَثُ اللهُ یَومَ القِیامَةِ قَوما بَینَ أیدیهِم نورٌ كَالقَباطِیِّ، ثُمَّ یُقالُ لَهُ: كُن هَباءً مَنثورا.»
ثُمَّ قالَ: «أما وَاللهِ یا أبا حَمزَةَ، إنَّهُم كانوا لَیَصومونَ و یُصَلّونَ ولكِن كانوا إذا عَرَضَ لَهُم شَیءٌ مِنَ الحَرامِ أخَذوهُ، و إذا عَرَضَ لَهُم شَیءٌ مِن فَضلِ أمیرِالمُؤمِنینَ علیهالسلام أنكَروهُ.»(8)
امام باقر علیهالسلام خطاب به ابو حمزه ثمالى فرمود: روز قیامت، خداوند، گروهى را برمىانگیزد كه پیشاپیش آنان نورى مثل قَباطى (نوعى جامه مصرى است كه سفید و نازك است. گویا به «قبط (مصریان)» منسوب است) است. سپس به آن نور گفته مىشود: «نابود و پراكنده شو.»
سپس فرمود: به خدا سوگند اى ابو حمزه! آنان كسانى هستند كه نماز مىخواندند و روزه مىگرفتند؛ لیكن هر گاه چیزى از حرام به آنان عرضه مىشد، مىگرفتند و هر گاه چیزى از عطاى امیر مؤمنان علیهالسلام به آنان داده مىشد، رد مىكردند.
پینوشتها:
1- عیون أخبار الرضا علیهالسلام: 2/51/198، الإقبال: 1/42، بحارالأنوار: 97/73/17.
2- السنن الكبرى: 4/503/8517، شُعب الإیمان: 3/377/3819، كنز العمّال: 8/591/24292؛ ثواب الأعمال: 86/14، بحار الأنوار: 97/77/35 .
3- كتاب من لا یحضره الفقیه: 2/94/1829، الخصال: 582/6، فضائل الأشهر الثلاثة: 53/31، الأمالی للصدوق: 768/1038، الإقبال: 1/43، بحار الأنوار: 97/72 .
4- عدّة الداعى: 141، بحار الأنوار: 103/16/73 .
5- كنز العمّال: 15/844/43356 .
6- إرشاد القلوب: 191 .
7- المعجم الكبیر: 25/174 /428، المستدرك على الصحیحین: 4/140/7159، مسند الشامیّین: 2/356 /1488، اُسد الغابة: 7/348/7515 .
8- تفسیر القمّی: 2/112، بحار الأنوار: 7/176/9 و ج 70 / 293 / 35.
چرا امام زمان ظهور نمی کند ؟
چرا امام زمان ظهور نمی کند ؟
غیبت حضرت ولی عصر(عج) یکی از رازهای الهی بوده و ممکن است ما نتوانیم ازکنه آن آگاه شویم و در برخی روایات آمده که حکمت آن پس از ظهور روشن می گردد. امام صادق(ع) فرمود: “صاحب الامر غیبتی دارد که تخلف ناپذیر است، اجازه نداریم علت آن را بیان کنیم. حکمت غیبت او همان حکمتی است که در غیبت حجت های پیشین وجود داشته و پس از ظهور روشن خواهد شد، چنان چه حکمت کارهای خضر از شکستن کشتی و کشتن پسربچه و برپا داشتن دیوار شکسته، وقتی برای موسی روشن شد که آن دو خواستند از هم جدا شوند،(1) غیبت سرّی از اسرار الهی است".(2)عبدالله بن فضل هاشمی می گوید: امام صادق(ع) فرمود: “صاحب الامر غیبتی خواهد داست؛ به طوری که گمراهان در شک واقع می شوند".عرض کردم چرا؟ فرمود: “اجازه نداریم علتش را بیان کنیم. موضوع غیبت از اسرار خدا و غیبتی از غیبت های الهی است. چون خدا را حکیم می دانیم، باید کارهایش از روی حکمت صادر شود".(3)در عین حال می توان فلسفه غیبت را در حد فکر بشری فهمید و آن این که این آخرین حجت معصوم الهی برای تحقق بخشیدن به آرمانی بزرگ (گسترش عدل کلی و به اهتزاز در آوردن پرچم توحید در جهان) در نظر گرفته شده است، و این آرمان نیاز به گذشت زمان و شکوفایی عقل و دانش بشر و آمادگی روحی و عقیدتی بشریت دارد، تا جهان به استقبال موکب آن امام عدل و آزادی رود. طبیعی است، چنان چه آن حضرت بیش از فراهم شدن مقدمات، در میان مردم ظاهر شود، سرنوشتی (شهادت) چونان دیگر حجت های الهی یافته و قبل از تحقق آن آرمان بزرگ، دیده از جهان فرو خواهد بست. به این حکمت در روایات اشاره شده است.امام باقر(ع) فرمود: “برای حضرت قائم غیبتی است قبل از ظهور، برای جلوگیری از کشته شدن". (4)در برخی روایات دیگر یکی از علل غیبت امام زمان(عج) امتحان مردم ذکر شده است.(5 ) بدین که در اثر غیبت حضرت مهدی(ع)، مردم آزمایش می شوند. گروهی ایمان استواری ندارند، باطنشان ظاهر می شود و دستخوش شک و تردید می گردند. کسانی که ایمان در اعماق قلبشان ریشه دوانده است، به سبب انتظار ظهور حضرت و ایستادگی در برابر شدائد، پخته تر و شایسته تر می گردند. امام کاظم(ع) فرمود: “هنگامی که پنجمین فرزندم غائب شد، مواظب دین خود باشید، زیرا او ناگزیر غیبتی خواهد داشت، به طوری که گروهی از عقیده خویش بر می گردند. خداوند به وسیله غیبت، بندگان خویش را آزمایش می کند".(6)در بعضی از روایات یکی از علل غیبت امام، آزادی او از یوغ بیعت با حاکمانِ ستمگر زمان بیان شده است؛ بدین معنا که امام هیچ رژیمی را حتی از روی تقیه به رسمیت نمی شناسد. اگر حضرت در غیبت نبود، باید با حکومت های عصر خود بیعت می کرد، که با اهداف و آرمان امام همخوانی نداشت. حسن بن فضّال می گوید: امام هشتم فرمود: “گویی شیعیان را می بینم که هنگام مرگ سومین فرزندم (امام حسن عسکری) در جستجوی امام خود، همه جا را می گردند. اما او را نمی یابند". عرض کردم: چرا غایب می شود؟ فرمود: “برای این که وقتی با شمشیر قیام می کند، بیعت کسی بر گردن وی نباشد".(7)شیعیان باور دارند که دوازده امام و حجت خدا بر زمین بوده و هر کدام وظایف تعریف شده داشته و مأمور به انجام آن بوده و زمین نباید از حجت خدا خالی باشد. از این رو مشیت الهی بر آن تعلق گرفته که یکی از آن ها در پس پرده غیبت قرار گیرد و زنده بماند تا زمین از حجت خدا خالی نباشد.یکی از نویسندگان می نویسد: “امام غائب نیز مانند پدرانش از کشته شدن در راه دین باکی نداشته و ندارد، لیکن کشته شدن وی به صلاح جامعه و دین نیست، زیرا هر یک از پدرانش که از دنیا رحلت می کرد، امام دیگری جانشین می شد، ولی امام زمان(ع) اگر کشته می شد، جانشینی ندارد و زمین از حجت خالی می گردد. در صورتی که مقدّر شده است که عاقبت، حق بر باطل غالب شود و به واسطه وجود مقدّس امام دوازدهم، دنیا به کام حق پرستان گردد".(8)بنا بر این امام زمان می بایست در شرایطی ظهور کند که شرایط برای پیروزی نهایی حق برضد باطل از هر جهت فراهم شده باشد و با ظهور امام اثنا عشر وعده پیروزی تمامی پیامبران و امامان تحقق یابد.هر نهضت و انقلابى که براى هدف معینى بر پا شود، در صورتى امکان پیروزى دارد که زمینه آن از هر جهت فراهم باشد و اوضاع و شرایط کاملا آماده باشد. یکى از شرایط مهم موفقیت این است که عموم انسان ها خواستار آن انقلاب باشند و افکار عمومى براى پذیرش آن مهیا باشد. در غیر این صورت انقلاب با شکست مواجه خواهد شد. نهضت و قیام مهدى موعود نیز از این قاعده کلى مستثنى نبوده، در صورتى مىتواند پیروز گردد که اوضاع و شرایط مساعد و زمینه فراهم باشد.
نهضت آن حضرت یک نهضت سطحى و کوچک نیست، بلکه یک انقلاب همه جانبه و جهانى است و برنامه بسیار عمیق و دشوارى دارد، مىخواهد تمام اختلافات نژادى و کشورى و زبانى و مرامى و دینى را بر طرف سازد و سر تا سر گیتى را با یک حکومت نیرومند اداره کند تا همه بشر با صلح و صفا کنار هم زندگى کنند. او مىداند که آب را باید از سر چشمه اصلاح کرد و عوامل اختلافانگیز را از ریشه قطع مىکند تا گرگ صفتان، خوى درندگى را از دست بدهند.مىخواهد کفر و مادى گرى را ریشه کن سازد و عموم جهانیان را به سوى قوانین و برنامههاى الهى متوجه کند و دین اسلام را آیین همگانى گرداند. مىخواهد افکار پریشان بشر را به سوى یک هدف متمرکز کند و معبودهاى دروغین و فتنهانگیز را مانند: مرزها، نژادها، کشورها، مرامها، حزبها، قارهها و شخصیتهاى کاذب را از مغز بشر ریشه کن کند.به طور خلاصه مىخواهد نوع بشر و جوامع انسانى را به سعادت و کمال واقعى برساند و اجتماع صالحى به وجود آورد که بر پایه فضایل و صفات انسانى و اخلاق نیک استوار باشد. چنین انقلابى بدون شایستگى ملتها امکان وقوع ندارد.بنابر این تا نوع بشر به حد کمال و رشد نرسد و عموم مردم در سراسر جهان براى پذیرفتن حکومت حق آماده نگردد، مهدى موعود ظهور نخواهد کرد.(9)بنابراین از یک طرف ظلم حاکمان ستمگر به نهایت درجه خود می رسد و از طرف دیگر عموم مردم و توده انسان ها در سراسر گیتی خواهان بر پائی عدالت گشته و از حکومت های دیگر دل زده شده باشند.
شبهات مهدویت
امام زمان (عج)، در دورهی غیبت کجا و چگونه زندگی میکنند؟ آیا مانند دیگران همسر و فرزند دارند و یا …؟
اگر قرار بود که ما، شما و دیگران بدانیم که ایشان در کجا زندگی میکنند؟ نشانی دقیق منزلشان چیست؟ روزانه چه کارهایی را انجام میدهند و یا همسر و فرزندانشان کدامند؟ که دیگر «غیبت» نبود.
اما به طور کلی راجع به چگونگی غیبت و نحوهی زندگی ایشان در این دوره باید توجه داشت که:
«یمشی فیالارض» - روی زمین زندگی مینماید؛
یعنی در آسمانها، پشت کوه قاف، داخل چاه و یا … زندگی نمیکنند. بلکه روی همین زمینی که دیگر انسانها زندگی میکنند هستند.
«کاحدٍ من الناس» - مانند سایر انسانها؛
یعنی اگر سؤال شد که چگونه زندگی میکنند؟ پاسخ این است که مثل سایر انسانها. پیامبر (ص) و ائمه اطهار (ع) در زمان خود چگونه زندگی میکردند؟ امام زمان (عج) نیز همان گونه زندگی مینمایند. اگر آنها نیز مانند سایر انسانها غذا میخوردند، میخوابیدند، بیمار میشدند، بهبود مییافتند، در صحنههای جهادی حاضر میشدند و …، ایشان هم همین طور هستند.
«یرونه و لا یعرفونه» - میبینیدش، ولی نمیشناسیدش.
یعنی این طور نیست که هیچ کس ایشان را نبیند، بلکه میبینند، ولی نمیشناسند. مانند هزاران نفر که در روز میبینیم، اما چون نمیشناسیم، گمانمان بر آن است که اصلاً چنین کسی را ندیدهایم.
حال که معلوم شد زندگی ایشان مانند زندگی سایر آحاد بشر است، معلوم است که ازدواج هم میکنند و اولاد هم دارند.
ازدواج یکی از احکام کلّی شریعت اسلام ناب محمدی (ص) و سنّت پیامبر اکرم (ص) است و تا آنجا بر آن تأکید شده است که پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «هر کس سنت مرا نفی کند، از من نیست». بدیهی است که شخص امام معصوم (ع) که انسان کامل، مؤمن تمام و میزان اعمال امت و سایر انسانها هستند، نه تنها بیش از هر کس دیگری، بلکه تماماً و عیناً به احکام الهی و سنت رسول (ص) عمل مینمایند.
مرحوم میرزای نوری در کتاب مشهور «النجم الثاقب» در این باره مینویسد:
«چگونه ترک خواهد فرمود چنین سنّت عظیمه جدّ بزرگوار خود را با آن همه ترغیب و تحریص که در فعل (انجام) آن و تهدید و تخویف که در ترکش آمده است. سزاوارترین امّت در اخذ به سنت پیامبر (ص)، امام هر عصر است. تا کنون کسی ترک آن (ازدواج) را از خصایل آن جناب نشمرده است»
سید بن طاووس نیز در جمال الاسبوع – ص 512، به این مطلب اشاره نموده و مینویسد:
«روایتی با سندهای متصل یافتم که حضرت ولی عصر (عج) را اولاد بسیاری هست که در شهرهای کرانهی دریا حاکم و والی هستند و در نیکی و بزرگواری در رأس نیکان روزگار و در قلّهی صفات ابرار و اخیار هستند».
هم چنین در کتاب «النجم الثاقب – ص 225» از امام صادق علیهالسلام روایت ذیل نقل شده است:
«گویا میبینم نزول قآئم (عج) را در مسجد سهله با اهل و عیالش.
و البته امام صادق (ع) تصریح نمودهاند که «در غیبت کبری حتی فرزندانش از جایگاه او آگاه نخواهند بود، جز آنان که متصدی خدمتگزاری او هستند».
(کتاب غیبت – شیخ طوسی، ص 103)
دین
آیت الله"جوادی آملی” در کتاب “مفاتیح الحیات” ذیل عنوان “رهایی از فکر گناه” می نویسند:
هرگاه فکر گناه بر کسی هجوم برد، نباید آن را انجام دهد، بلکه با پناه بردن به خدا و توکل بر او از دام شیطان رهایی یابد.
امام صادق (سلام الله علیه)فرمود:« کسی که به فکر گناه افتاد، انجام ندهد، زیرا چه بسا بنده ای در حضور خدا مرتکب گناهی می شود و خدای بزرگ می فرماید: به عزت و جلالم قسم از این پس تو را نمی آمرزم.»(۱)
ذکر خدا راه رهایی از گناه
کسی که از خود غافل شود، شیطان از او غافل نیست. پس انسان باید حسابگر خویش باشد و از سرمایه خود به خوبی بهره برد.
امام صادق(سلام الله علیه) می فرماید: « شیطان توان وسوسه کردن بنده ای را ندارد، جز آن که او را از یاد خدا اعراض کند و فرمانش را سبک شمرد و به نافرمانی اش روی آورد و آگاهی خدا از اسرارش را فراموش کند.» (۲)
و نیز فرمود: « هرگاه شیطان وسوسه ات می کند تا از راه حق گمراهت کند و خدا را از یادت ببرد، پس از او به خدا پناه ببر{ و بر خدا توکل کن} که او به کمک حق بر باطل آید و مظلوم را یاری رساند؛ چرا که خود فرمود: شیطان بر مومنان و بر کسانی که بر خدا توکل کنند سلطه ای ندارد.«(۳)
به فرموده امیر مومنان (سلام الله علیه)« مطمئن ترین فرصت برای تهاجم شیطان زمانی است که کسی گرفتار وسوسه گناهی مانند عجب و خودپسندی و خودبسندی {و…} شده و مدح و تملق دیگران را درباره خود دوست بدارد{و از این حالت ها به خدا پناه نبرد} » (۴)
نکته: یاد خدا و پناهندگی به او بهترین راه کار رهایی از دام شیطان است؛ چون هیچ زمان و زمینی خالی از حضور خدا نیست، هیچ زبانی هم نباید ساکت و خاموش از یاد خدا باشد؛ زیرا نیاز بشر دائمی است و بهترین عامل رفع نیاز، یاد خدای بی نیازی است که همواره در صدد رفع حاجت نیازمندان است، از این رو اگر در زمان یا مکان یا با زبانی از این فرصت استفاده نشد، جز حسرت محصولی نخواهد داشت.(۵)
مصداق ذکر:امام صادق (سلام الله علیه)میفرماید: ذکر خدا، تنها گفتن «سبحانالله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر» نیست، بلکه ذکر خدا، به این است، هرگاه به چیزی فرمان دهد پیروی کنی و از چیزی نهی کند ترکش کنی.(۶)
همان طور که اصل ذکر در اسلام توصیه شده است، کیفیت آن نیز بیان شده است که ذاکر باید از ذکر مأثور از شارع مقدس بهره گیرد و هرگز به دنبال ذکر اختراعی نرود، چنان که سفارش بزرگان اهل معرفت نیز همین است. ذکر مأثور هر چند با زبان یا قلم باشد، عملی صالح است؛ ولی هرگز سید اعمال صالح نخواهد بود، بلکه ذکر قلبی ـ که بر همه اعضا اشراف دارد و ذاکر بودن رضای الهی، قبض و بسط، اخذ و اعطا و بطش و نشط ندارد ـ سیادت همه کارهای صالح حتی ذکر زبان یا قلم را عهده دار خواهد بود؛ یعنی در سیرت و روش خود انصاف و مواسات دارد و حیثیتی غیر از حیثیت دینی ندارد، پس ذکر آنها ذکر خداست.(۷)
امام صادق(سلام الله علیه)میفرماید: کسی که زیاد به یاد خدا باشد، خدا او را در سایه بهشتش جای دهد.(۸)
نکته: کثرت ذکر خدا، دشمن او را دفع و منع میکند؛ زیرا ابلیس با همه سپاه و ستاد داخلی و خارجی خود در صدد وسوسه و نفوذ در حریم دل است که با ذکر مدام میتوان او را رجم کرد و مانع نفوذ او شد، چنانکه از آسیبهای او نیز رافع است؛ زیرا اگر در اثر سستی شخص، شیطان در او نفوذ کرد میتوان اثر تلخ پدیده آمده را با کثرت ذکر رفع کرد، همچنین وسیله جذب است؛ زیرا جذب یاد خدا نسبت به بنده، مرهون یاد خدا بودن است. بنابراین باید دائما به یاد پروردگار بود، تا از این برکات فراوان بهره مند شد. (۹) اگر چنین شد، خوف الهی سراسر وجودش را فراگیرد و دلش نرم و درونش آرام شود و اشک شوقش از دیده فرو ریزد.
هر که دریاهای اشکش حاصل است…گو بیا کو در خور این منزل است
وانکه او را دیده خونبار نیست…گو برو کو را بَرِ ما کار نیست (۱۰)
پی نوشت:
۱) الکافی.ج۲.ص۲۷۲
۲) مصبح الشریعه. ص۷۹ و بحارالانوار.ج۶۹.ص۱۲۴
۳) سوره نحل.آیه ۹۹ (مصبح الشریعه. ص۷۹ـ۸۰ و بحارالانوار.ج۶۹.ص۱۲۵
۴) نهج البلاغه.نامه ۵۳. بند۱۴۵
۵) ر.ک تسنیم.ج۷.ص۵۵۴
۶) الکافی.ج۲.ص۱۴۴
۷) ر.ک تسنیم.ج۷.ص۵۵۵
۸) الکافی.ج۲.ص۵۰۰
۹) ر.ک تسنیم.ج۷.ص۵۵۵
۱۰) منطق الطیر.ص۲۵۶
این سه گناه در همین دنیا حساب می شود
یکی از ضروریات دین نیکی به پدر و مادر و اطاعت آنان و نیازردن ایشان است که قرآن کریم در چندین آیه پس از امر به پرستش پروردگار و شریک قرار ندادن برای او، امر به احسان به پدر و مادر فرموده است.
اهمیت و ارزش نیکی بر پدر و مادر بر کسی پوشیده نیست، شیخ حر عاملی “ره” در جواهر السنیه با سندش از حضرت امام صادق (ع) روایت کرده که فرمود: بین اوقاتی که موسی (ع) با پروردگارش مناجات میکرد، ناگهان مردی را زیر سایه عرش خدا دید و گفت: پروردگارا این کسی که عرش تو بر او سایه افکنده کیست؟ وحی آمد: ای موسی این جوان نیکی کننده و اطاعت کننده از پدر و مادرش میباشد و به سخنچینی نمیرود “این دو خصلت باعث شده که عرش خدا بر او سایه افکنده".
همچنین در روضه الواعظین رسول خدا (ص) فرمود: خشنودی خدا با خشنودی پدر و مادر است و خشم خدا با خشم پدر و مادر است. و نیز فرمود: نیست فرزند نیکو و مطیعی که بنظر رحمت و مهربانی بر پدر و مادر بنگرد مگر برای او به هر نگاهی پاداش حج پذیرفته شده باشد.
در حدیثی بسیار تکان دهنده و در عین حال پندآموز از پیامبر خدا(ص) میخوانیم که فرمودند: “سه گناه است که کیفرشان در همین دنیا میرسد و به آخرت نمیافتد: آزردن پدر و مادر، زورگویی و ستم به مردم و ناسپاسی نسبت به خوبیهای دیگران۱".
به همان اندازه که خداوند برای آزردن و ناراحت کردن پدر و مادر عقوبت و کیفر قرار داده برای خوشحال کردن آنان نیز بهرههای معنوی فراوانی قرار داده است. امام صادق(ع) میفرمایند: “اگر دوست داری خداوند بر عمرت بیفزاید، پدر و مادرت را خوشحال کن۲".
همچنین پیامبر خدا(ص) درباره جایگاه نگاه محبت آمیز فرزند به پدر و مادرش، میفرمایند: “نگاه مهرآمیز فرزند به پدر و مادر عبادت است۳".
امام صادق(ع) نیز با بیان توصیههایی درباره فروتنی کردن در مقابل پدر و مادر فرمودند: ” نگاهت را جز از سر مهر و دلسوزی به آنان خیره مکن و صدایت را از صدای آنها بلندتر مگردان و رو دست آنها نیز بلند نشو و خود را از آنها جلو مینداز۴".
منبع احادیث:
۱- أمالی المفید: ۲۳۷ / ۱ منتخب میزان الحکمة: ۲۲۲
۲- الزهد للحسین بن سعید: ۳۳ / ۸۷ منتخب میزان الحکمة: ۴۰۸
۳- تحف العقول: ۴۶ منتخب میزان الحکمة: ۳۵۴
۴- الکافی: ۲ / ۱۵۸ / ۱ منتخب میزان الحکمة: ۶۱۴
امید جانهای خسته
ای یوسف پیغمبری/تو حمد و قدر و کوثری
گل زهرا و حیدری/یا حُجّت بن العسکری
یا حُجّت بن العسکری…
ای مانده از آل علی/نور خدای منجلی
من کمتر از خاکم ولی/تو از همه عالم سَری
یا حُجّت بن العسکری…
روح انسانیّت تویی/مایه ی امنیّت تویی
خصم وهّابیت تویی/با ذوالفقار حیدری
یا حُجّت بن العسکری…
تو بحر جود و رحمتی/معنای ناب عزّتی
تو حامی این ملّت و/دعا گوی این رهبری
یا حُجّت بن العسکری…
ای یار هر پیر و جوان/اشکم ز هجرت شد روان
بیا یا صاحبَ الزّمان/ای که به شیعه یاوری
یا حُجّت بن العسکری…
ما سائلان را کن قبول/سُلاله ی پاک رسول
تو ذکر زهرای بتول/در بین دیوار و دری
یا حُجّت بن العسکری
نور هُدی گوید بیا/خون خدا گوید بیا
سر ِ جدا گوید بیا/با حال زار و مضطری
یا حُجّت بن العسکری…