اهمیت حجاب در نظر حضرت فاطمه زهرا (س)
حضرت موسی بن جعفر علیه السلام از پدران گرامیش از حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نقل فرمود که:
روزی شخص نابینایی اجازه ورود خواست. فاطمه سلام الله علیها برخاست و چادر به سر کرد.
رسول خدا فرمود:« چرا از او رو میگیری، او که تو را نمیبیند؟»
فاطمه عرض کرد:« او مرا نمیبیند، اما من که او را می بینم. و او اگر چه مرا نمیبیند ولی بوی مرا که حس میکند.»
رسول خدا فرمود:« شهادت می دهم که تو پاره تن منی.»
روزی رسول خدا از اصحاب خود پرسید:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش کدام است؟» اصحاب نتوانستند جواب بدهند. این سؤال به گوش فاطمه سلام الله علیها رسید. فاطمه فرمود:« نزدیکترین حالات زن به پروردگارش وقتی است که در خانه اش بنشیند (و خود را در کوچه و بازار، جلو چشم نا محرمان قرار ندهد.)»
وقتی رسول خدا این سخن را شنید، فرمود:« فاطمه پاره تن من است.»
امیرالمؤمنین علیه السلام میفرماید: روزی رسول خدا از ما پرسید:« بهترین کار برای زنان چیست؟»
فاطمه علیهاسلام پاسخ داد:« بهترین کار برای زنان این است که مردان را نبینند و مردان نیز آنها را نبینند »
رسول خدا فرمود:« فاطمه پاره تن من است »
رسول خدا بعد از ازدواج فاطمه سلام الله علیها کارها را بین او و علی علیه السلام تقسیم کرد و فرمود کارهای منزل با فاطمه و کارهای خارج از منزل با علی.
فاطمه سلام الله علیها میفرماید:« هیچ کس نمیداند من چقدر خوشحال شدم که رسول خدا مرا از ظاهر شدن در پیش چشم مردان معاف کرد.»
روزی فاطمه زهرا سلام الله علیها به اسماء فرمود:« چه بد است این تختههایی که بدن مرده را برای تشییع جنازه روی آن میگذارند! زیرا وقتی زنی را روی آن قرار می دهند و پارچه ای بر بدنش می کشند، حجم بدن او معلوم است.»
اسماء گفت:« من که در حبشه بودم، میدیدم مردم آنجا تابوتی از چوب درست میکردند و مرده را داخل آن میگذاشتند.»
سپس اسماء با چوب خرما تابوتی لبهدار درست کرد و به فاطمه سلام الله علیها نشان داد. حضرت فاطمه بسیار خوشحال شد و فرمود:« این خیلی خوب است. وقتی مرده را داخل آن قرار دهند و پارچهای روی آن بکشند، دیگر معلوم نمیشود مرده مرد است یا زن.» و فرمود:« پس از مرگم، مرا در همین تابوت بگذارید.»
منابع:
- بحارالانوار، ج 43، صفحات 91 و 93 و 54 و 81 و 189.
- بحار/92/43 اول صفحه
- بحار/189/43
- بحار1/81/43
- بحار/54/43
پوستر/ زیبایی دنیای کودکانه
كودكان را به خاطر پنج چیز دوست می دارم: اول آنكه بسیار می گِریند دوم آنكه با خاك بازى می كنند، سوم آنكه دعوا كردن آنان همراه با كینه نیست؛ چهارم آنكه چیزى براى فردا ذخیره نمی كنند، پنجم آنكه می سازند و سپس، خراب می كنند . (پیامبر اکرم(ص)/ مواعظ العددیّه)
دستورالعملهای برای ترک گناه
در ابتدای روز با خدای متعال شرط کنیم که گناه نکنیم و در طول روز مراقب اعمال و رفتار خود باشیم و در پایان روز از خویش حساب بکشیم و اگر از عملکرد خویش راضی بودیم، خدای را شکر کرده و در صورتی که راضی نبودیم، بر خویش سخت بگیریم.
منشاء و انگیزه گناهان در انسان سه قوه است: قوه شهویّه، قوه غضبیّه و قوه وهمیّه و اگر بخواهیم جامعه را از لوث گناه پاک سازیم، و یا وجود خویش را از آلودگی گناه حفظ کنیم، راهی جز کنترل و تعدیل غرایز و تمایلات نفسانی نداریم.
نیروی غضب برای دفاع و شهوت برای بقای نسل لازم است، ولی اگر این دو غریزه بر اثر افسار گسیختگی طغیان کنند، موجب بروز جنایات ویرانگر و انحرافات جنسی و بی عفتی خواهند شد.
از جمله دستورالعملهایی که اسلام برای ترک گناه به ما یادآور شده عبارتند از: اولین راه ترک گناه، کنترل چشم است در این خصوص امام صادق(ع) فرمود: نظر دوختن تیری مسموم از تیرهای ابلیس است و چه بسا نگاهی که حسرت درازمدتی را (در دل) به ارث بگذارد و تا حد امکان انسان باید از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز کند.
دومین راه حل کنترل گوش و سومین راه حل ترک هم نشینی با دوستان ناباب است و در این باره امام سجاد(ع)، همراهی و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج کس را نهی فرموده: کذاب، گناهکار، بخیل، احمق و کسی که قطع رحم کرده است.
برای اینکه ما بخواهیم گناه را ترک کنیم نباید هیچ گناهی را کوچک بشماریم و بدانید که همواره در محضر خدای بزرگ هستید، او بر سراسر وجود ما اشراف دارد و از ظاهر و باطنمان آگاه است از خداوند با دعا و نیایش استعانت و استمداد بجوییم، خداوند خود فرمودند: اگر فضل و رحمت خدا بر شما نبود هیچ کدام به فضیلت و تزکیه روی نمیآوردید.
منابع:
سفینة البحار، شیخ عباسی قمی، ماده نظر
سوره نور، آیه 21
گناه شناسی/ محسن قرائتی
سفارش پیامبر رحمت(ص) درباره نوروز
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله فرمودند: اگر مىتوانيد هر روز را نوروز كنيد.
پيامبر اعظم صلى الله عليه وآله فرمودند: اگر مىتوانيد هر روز را نوروز كنيد؛ يعنى در راه خدا به يكديگر هديه بدهيد و با يكديگر پيوند داشته باشيد.
متن حدیث:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: فَنَيرِزُوا إن قَدَرتُم كُلَّ يَومٍ يَعني تَهادَوا و تَواصَلُوا فِي اللَّهِ؛
«دعائم الإسلام، جلد 2 صفحه 326»
چرا اسلام نوروز را تأیید کرده است؟
حضرت آیتالله مظاهری جایگاه عید نوروز در اسلام و علت مهر تأیید ائمه اطهار (ع) بر این عید را تشریح کردهاند.
متن سخنان این مرجع تقلید به شرح ذیل است:
* انواع عيد
ما ايرانيها سه عيد داريم: اوّل، عيد اسلامي، كه مسلمانهاي ديگر هم دارند، مثل عيد فطر و عيد قربان كه در اين دو عيد نماز عيد هم وارد شده است و در قنوت نماز هم نام عيد ذکر شده است. همچنين عيد مولود پيغمبر اكرم(ص) و يا مبعث آن حضرت.
عيد دوّم، عيد مذهبي است كه فراوان است و همان عيدهايي است كه شيعه دارد و عمده ی اين عيدها، عيد غدير و نيمه ی شعبان است. همه اعياد مذهبي ما مهم است، اما عيد غدير و نيمه شعبان، يعني ميلاد باسعادت حضرت وليّ عصر «ارواح العالمين فداه» اهميّت خاصّي دارد.
عيد سوم ما ايرانيها، عيد نوروز ميباشد كه يك عيد ملّي است، يعني ايرانيها اين عيد را دارند.
* عيد نوروز از نظر اسلام
از روايات فهميده ميشود ائمّه طاهرين(ع) اين عيد را نه تنها رد نكردهاند بلكه امضاء كردهاند. مرحوم محدّث قمي در مفاتيح از امام صادق(ع) چنين نقل ميكند كه آن حضرت به معلّي بن خُنيس فرمود: وقتي عيد نوروز شد، غسل كن، لباس نو بپوش، خضاب كن، حمّام برو، بوي خوش استعمال كن. بعد ميفرمايد: مستحب است روزه بگيريد و بعد از نماز ظهر و عصر چهار ركعت نماز بخوان، دو تا دو ركعتي. در ركعت اول بعد از حمد ده مرتبه «انّا انزلنا» و در ركعت دوم ده مرتبه «قل يا ايها الكافرون» در ركعت سوم ده مرتبه «قّل هو الله احد» و در ركعت چهارم ده مرتبه سوره ی فلق و ده بار سوره ناس. بعد دعايي نقل ميكند كه جزء نماز نيست و ميتوان در سجده و غير سجده خواند[1].
اين دعا جملهاي دارد كه ميفرمايد «فَضَّلْتَهُ وَ كَرَّمْتَهُ» يعني خدايا اين عيد را تو فضيلت دادي و تو بزرگ شمردي. معلوم ميشود امامان معصوم(ع) اين عيد را به نام عيد ملّي امضا كردهاند.
شايد امضاي ائمّه ی طاهرين(ع) براي دليل ديگري باشد. در بعضي از روايات دارد كه عيد غدير مصادف بوده است با عيد نوروز. يعني روزي كه پيامبر اكرم(ص) اميرالمؤمنين(ع) را به خلافت منصوب كردند، مصادف بوده است با عيد نوروز. نميدانم درست است يا نه. مخصوصاً از نظر علم اعداد و علم رياضي فضيلت ديگري براي اين عيد درست كردهاند كه نميدانم درست است يا نه. آنچه ميدانم اين است كه اين عيد يك امتيازهايي و خصوصيّتهايي دارد كه در اسلام خيلي مطلوب است.
* خصوصيّت اول
نظافت در عيد نوروز است. مردم لباس نو ميپوشند، حمام ميروند. اسلام ميگويد: «النظافةُ مِنَ الْايمان». از اين روايت فهميده ميشود كه آدمي كه نظيف نيست، مسلمان واقعي نيست. قرآن ميفرمايد:
(يا بَني ادَمَ خُذُوا زينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ)[2]
وقتي ميخواهي به مسجد بروي، در اجتماعي وارد شوي، نظيف باش، دندانهايت را مسواك بزن، لباس نو بپوش، عطر بزن. اگر عرق پا يا بدنت بو ميدهد رفع كن، و بالاخره، تر و تميز وارد اجتماع شو. حتي پيامبر(ص) ميفرمايد:
«لَوْ لا اَنْ اَشُقَّ عَلي اُمَتّي لَاَمَرْتُهُمْ بِالسِّواكِ مَعَ كلِّ صَلاةٍ»[3]
ميترسم بر اُمّتم مشقّت و سختي تحميل شود والاّ مسواك كردن را به آنان واجب ميكردم.
اسلام دوست ندارد لباس سنگين قيمت باشد. اما به همان اندازه كه نميخواهد لباس سنگين قيمت باشد، ميخواهد كه تميز باشد.
* تأکید اسلام بر لباس سفید
يكي از عللي كه به پوشيدن لباس سفيد سفارش شده است، اين است كه چرك لباس سفيد زود نمايان ميشود و مجبورند بشويند. اگر يقه كُت مسلماني چركين باشد، اگر كفش مسلماني خاكآلوده باشد، اگر از نظر ظاهر تميز نباشد، اسلامش كامل نيست. اسلام دوست دارد وقتي وارد اجتماعي ميشويد تميز باشيد. در روايات ميخوانيم وقتي پيغمبر اكرم(ص) ميخواستند وارد كوچه بشوند، در آينه نگاه ميكردند واگر آينه نبود در آب نگاه ميكردند تا لباس و عمامهشان كج و نامرتّب نباشد[4]. ما لباسمان ولو ارزان قيمت باشد، بايد تميز باشد. اين خانه تكاني كه در اين عيد وجود دارد، كار خوبي است. در روايات ميخوانيم كه وجود تار عنكبوت در سقف، آشغال در زير فرش، چركين بودن صحن يا سالن خانه موجب فقر ميشود. رحمت خدا از اين خانه برداشته ميشود. ملائكه ميروند و شياطين وارد ميشوند. در روايات به تميز بودن خانه اشاره شده است.
يكي از وظايف سنگين خانمها اين است كه قبل از آمدنِ شوهرش، خود را و خانه را براي آمدن او مهيّا كند. سرو صورت را آراسته كند. لباسي را كه شوهرش دوست دارد، بپوشد. حتّي بچّههايش را تميز كند. خانه را تميز كند. اگر موقع ناهار است سفره را بيندازد و… والاّ از نظر شوهرداري پايش لنگ است؛ و اگر خانمي، شوهردار خوبي نباشد و وظيفه همسري را به خوبي انجام ندهد، معلوم نيست به بهشت برود.
وقتي به خانه وارد ميشوي مواظب باش پايت بوي عرق ندهد، بدنت بو ندهد مواظب باش لباست كثيف نباشد، لباسهاي در خانهات نظيف باشد و بالاخره وقتي وارد خانه شدي اول بايد دست و صورت را بشوييد، وضو بگيريد، اگر وضو نميگيريد تميز باشيد، و اگر تميز نيستيد (به علت سركار رفتن و… ) حتماً دوش بگيريد. با بدن تميز سرسفره بنشينيد.
اينها وظيفه مردي است كه از بيرون وارد خانه ميشود. اگر به وظيفهاش عمل نكند، از نظر زنداري لنگ است و چنين فردي معلوم نيست به بهشت برود.
كار اساسي زن، شوهرداري و بچّهداري است. اگر كار اجتماعي دارد، بايد در كنار اين دو وظيفه باشد. زيرا كار اصلي زن بسيار سنگين است.
از اين رو اسلام با عيد نوروز موافق است، زيرا مردم بيشتر به نظافتِ خانه و فرزند و خودشان ميرسند.
* خصوصيّت دوم عيد نوروز
رفت و آمدهايي است كه در اين ايام نوروز انجام ميشود. اسلام اين كار را نيز بسيار دوست دارد. پيغمبر اكرم(ص) ميفرمايد:
«المؤمِنُ يألَفُ و يُؤلَفُ و لا خَيْرَ في مَنْ لا يَألَفْ وَلا يُؤلَف»[5]
يعني مسلمان آن كسي است كه رفت و آمد با ديگران دارد و مسلمان كسي است كه آلف و مألوف است. مردم او را ميپذيرند و مردم را ميپذيرد. هم او مردم را دوست دارد و هم مردم او را دوست دارند. هم رفت دارد و هم آمد. بعد ميفرمايد: اگر كسي حال گوشهنشيني داشته باشد، با هيچ كس رفت و آمد نداشته باشد، حتّي در متن اجتماع نباشد، خيري در اين فرد نيست.
تقواي منفي را اسلام نميخواهد، گر چه چيز خوبي است، ولي اسلام نميخواهد. معناي تقواي منفي آن است كه شما در خانه تنها بنشيني و با كسي رفت و آمد نكني؛ و چون تنها هستي، غيبت نميكني، تهمت نميزني، دروغ نميگويي نگاه به نامحرم نميكني و…
البته انسان گناه نكند خوب است، اما اسلام ميگويد تقواي مثبت از تو ميخواهم، يعني بايد در متن اجتماع باشي و غيبت نكني. بايد در ميان مردم باشي، اما تهمت نزني، شايعه پراكني نكني، دروغ نگويي و چشم چران نباشي.
پي نوشت ها:
[1]. مفاتيح، اعمال عيد نوروز (فصل يازدهم).
[2]. سوره ی اعراف، آيه ی 31. ترجمه: «اي بني آدم! زينتهاي خود را در مقام عبادت برگيريد.»
[3]. بحارالانوار، جلد 73، صفحه ی 126 و فروع كافي، جلد 3، صفحه ی 22.
[4]. بحارالانوار، جلد 16، صفحه ی 249 (مضمون روايت در متن نقل شده است).
[5]. كنزالعمال، جلد 1، صفحه ی 142، حديث شماره ی 679.
مهمترین جمله رهبر انقلاب در سال ۹۲ انتخاب شد
مهمترین جمله رهبر انقلاب در سال ۹۲ :
«اگر غلطی از رژيم صهيونيستی سر بزند، جمهوری اسلامی تلآويو و حيفا را با خاك يكسان خواهد كرد.»
در نظرسنجیئی که از دهم تا بیستوچهارم اسفندماه توسط پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR با موضوع مهمترین جمله سال رهبر انقلاب از دید کاربران برگزار شد، مردم، جملات گوناگونی را انتخاب کردند. مجموع حدود ۱۴هزار پیامک و ۴هزار و پانصد نظر دریافت شده نشان میدهد سه جملهی پرتکرار زیر در میان پاسخها، مهمترین جملات رهبر انقلاب از نظر کاربران در سال نود و دو هستند:
سومین جمله برتر به انتخاب مخاطبان، جملهای از بيانات در مراسم تنفيذ حكم رياست جمهورى آقای روحانی بود: «درس بزرگى كه ما از فشارهاى اقتصادى دريافت كرديم، اين است كه هرچه ميتوانيم، بايد به استحكام ساخت داخلى قدرت بپردازيم.»
دومین جمله برتر به انتخاب مخاطبان، مسألهی خوشبین نبودن رهبر انقلاب به مذاکره با آمریکا در مسئلهی هستهای در ديدار مسئولان نظام (۱۳۹۲/۰۴/۳۰) بود: «در مسائل خاص، مذاكره را منع نميكنم ليكن من خوشبين نيستم؛ چون تجربهى من اين را نشان ميدهد. آمريكائىها، هم غيرقابل اعتمادند، هم غير منطقىاند، هم در برخوردشان صادق نيستند.»
و اما مهمترین جمله سال ۹۲ از نظر مردم:
در هفتههای پایانی سال پیش، سران رژیم صهیونیستی در ادامه تهمتهای بیاساس درباره برنامه هستهای نظامی ایران، بارها جمهوری اسلامی را به حمله نظامی به تاسیسات هستهای تهدید میکردند و دامنه این تهدیدها روز بروز گسترده تر میشد؛ رهبر انقلاب در اولین سخنرانی عمومی سال ۹۲ در مشهد مقدس پاسخ این تهدیدها را اینگونه دادند: «اگر غلطی از آنها [سردمداران رژيم صهيونيستی] سر بزند، جمهوری اسلامی «تلآويو» و «حيفا» را با خاك يكسان خواهد كرد.»
نوروز فاطمی
پیشنهادی مطالعاتی برای نوروز فاطمی/یکی از بهترین کارها در نوروز امسال
در این پوستر کتابهای پیشنهادی با محوریت شخصیت و زندگانی بانوی اسلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آورده شده است که می تواند مورد مطالعه قرار گیرد.
به گزارش فرهنگ نیوز، با فرارسیدن ایام تعطیلات نوروزی فرصت بیشتری در اختیار خانواده ها قرار می گیرد که می توان از آن برای دید و بازدید، انجام مسافرت ها و … بهره برد. در سالی که پیش روست با توجه به مصادف شدن ایام فاطمیه با روزهای آغازین سال، فرصت مناسبی است از کتابهایی با محوریت شناخت این بانوی گرانقدر اسلام بهره برداری شود.
در ادامه در قالب پوستری 16 کتاب پیشنهادی با محوریت شخصیت و زندگانی بانوی اسلام حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها آورده شده است که توسط پایگاه پژوهشی و تحلیلی راهبردی ارائه شده است و می تواند در این روزها بیشتر مورد مطالعه قرار گیرد.
برای دریافت پوستر اینجا کلیک کنید
این مجموعه شامل آثاری از بزرگانی همچون: آیتالله سعادتپرور، آیتالله حاجآقا مجتبی تهرانی، علامه عسگری، علامه شهیدی، آیتالله مصباح یزدی، آیتالله جاودان، علی صفائی حائری (عین-صاد)، اصغر طاهرزاده، محمد دشتی، سید مهدی شجاعی، سید علی موسوی گرمارودی و… می باشد.
شمارش معکوس برای مراسم خودسوزی
تاملی در سنت ها؛
چهارشنبه سوری از کجا به کجا رسید؟!
سال هاست اعمالی در ایام چهارشنبه سوری مشاهده می شود که نه نَقلی برای آن ها سراغ داریم و نه دلیلی عقلی و منطقی این گونه رفتارها را توجیه و تفسیر می کند.
سنت ها و آیین های گوناگون در هر سرزمین بنابر دلایلی که برای مردم آن سرزمین قابل توجه و احترام هستند شکل می گیرد. هر رسم و آیینی اگر بخواهد برای جمعی پذیرفته باشد، یا باید نَقلی برای آن ذکر شده باشد یا اینکه بر اساس دلیل عقلی و منطقی پذیرفته گردد.
آیین چهارشنبه سوری نیز از جمله رسومی است که گفته می شود از دیرباز در جامعه ایرانی رواج داشته و شیوه و فلسفه خود را دارد. جبران ضعف، سستی و نادانیِ انسانی از طریق آتش؛ افروختن هفت بوته به نشانه ی هفت روز هفته و اجرای مراسم قاشق زنی برای کمک به نیازمندانی که از اسباب شادیِ شبِ عید محروم اند را از دلایل این رسم برشمرده اند.
در نَقلی دیگر گفته می شود که آتش، در ایران قدیم، مقدس و همپایه فرزند اهورا مزدا شمرده می شد. از این رو پیش از نوروز به آتشکده ها می رفتند و آتش بر می افروختند و چون طبق برخی نَقل ها در ایران هفته نبود، این مراسم در سیصدوشصتمین روز سال (روز بیست و ششم اسفند ماه) برگزار می شد و معتقد بودند دراین روز فَروَرهای (ارواح) نیاکان به زمین فرود می آیند و این آتش برای راهنمایی آن ها است. (1)
* تایید صله رحم و دید و بازدید نوروز توسط پیامبر(ص)
رواج اعمال و فرهنگ های صحیح و پیش برنده (به دور از ملّی بودن یا نبودن یک فرهنگ) که سنّت درستی را پایه گذاری کند و انسان را به مسیر پیشرفت سوق دهد، امری پسندیده و ستایش شده است و متون دینی نیز مؤید این مطلب می باشد. چه آنکه وقتی به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلّم) در مورد سنّت صله رحم و دید و بازدید نوروز و هدیه دادن در این ایام گفته شد، ایشان اینگونه فرمودند:
فَنَيرِزُوا إن قَدَرتُم كُلَّ يَومٍ يَعني تَهادَوا و تَواصَلُوا فِي اللَّهِ؛ اگر می توانيد هر روز را نوروز كنيد؛ يعنى در راه خدا به يكديگر هديه بدهيد و با يكديگر پيوند داشته باشيد. (2)
اما سال هاست اعمالی در ایام چهارشنبه سوری مشاهده می شود که نه نَقلی برای آن ها سراغ داریم و نه دلیلی عقلی و منطقی این گونه رفتارها را توجیه و تفسیر می کند.
* وقتی چهارشنبه سوری از کمک به نیازمندان به مردم آزاری تبدیل می شود
زشت کردن فضای شهری، ترساندن و آزار دیگران، تخریب و آسیب رساندن به مکان ها و اموال عمومی و خصوصی و … کار را به جایی رسانده که برخی باید از قبل برنامه ریزی کرده و زودتر خود را به منزل یا یک مکان امن برسانند تا در این روز در خیابان نباشند و حداقل از آسیبِ جسمیِ مستقیمِ آن در امان بمانند؛ اگرچه از صدای انفجارهای مهیب آن، آسایشی را نمی توانند برای خود متصوّر باشند.
واژه چهارشنبه سوری دیگر معنای «چهارشنبه سوزی» گرفته و ما هرسال منتظریم تا آمار تلفاتِ امسالِ این جشن -که بیشتر به «جنگ» شبیه است- را با سال گذشته مقایسه کنیم تا شاید کمتر شده باشد.
سکته های قلبی، مشکلات تشنّجی، سقط جنین، سوختگی های شدید، قطع عضو و مرگ از آورده های چهارشنبه سوری برای مردم است.
ارائه شاهد و مثال در این مقال گزافه گویی است؛ چه آنکه همه ما انبانی از حوادث گوناگون در این ایام را در حافظه خود ذخیره داریم. اما آنچه که مهم است عبرت گرفتن از آن و تامل و تفکر در فلسفه ی رسوم نقل شده و یادآوری آن برای کسانی است که شاید در معرض این حوادث قرار داشته باشند و بی خبر از همه جا سوژه های چهارشنبه سوزی جدید را خلق کنند.
کی شود تا انتقام سیلی زهرا بگیریم...
دیگر آن خندهی زیبا به لب مولا نیست
همه هستند ولی هیچ کسی زهرا نیست
قطرهی اشک علی تا به ته چاه رسید
چاه فهمید که کسی همچو علی تنها نیست
شهادت حضرت فاطمه(س) تسلیت باد
خزان زود هنگام و کبود شدن یاس بوستان پیامبر ، تسلیت باد
بهار امسال، اشک ها و لبخندها در هم آمیخته اند .
اشکهای بهاری تقدیم به شما ای یادگار پیامبر (ص)
یا حضرت زهرا…
10 توصیه برای آنهایی که دخترشان آرایش میکند
14 میلیون خانم ایرانی از نظر مصرف لوازم آرایشی گوی سبقت را تقریبا ازکل کشورهای منطقه ربوده اند.
10 توصیه برای آنهایی که دخترشان آرایش میکند:
یکی از مهمترین دغدغه های افراد در فرزند آوری تربیت صحیح و مساله عاقبت به خیری فرزند است. امری که پدر و مادر را وادار به دادن آموزش های دینی و مهارت های اجتماعی به فرزند از سنین پایین می کند.
با این حال حضور در اجتماع و گروه های دوستی ، افزایش روز افزون تکنولوژِیهای جدید ارتباطی و ضعف و کمبود دانش والدین گاهی موجب انحراف فرزندان می شود که این امر همراه با نگرانی شدید پدرها و مادرها است.
اگر این نگرانی والدین منجر به عکس العمل صحیح از طرف آنها نشود تبدیل به “دوستی خاله خرسه” شده و گاهی می تواند ضررهایی بیشتر از آسیب اولیه پدید آورد. به همین دلیل لازم است والدین نحوه برخورد درست در شرایط اینچنینی را آموزش ببینند.
یکی از ناهنجاری هایی که متاسفانه در جامعه عادی شده آرایش کردن دختران است. آرایش کردنی که اکثر قریب به اتفاق مراجع آن را حرام می دانند.
بر اساس تحقیقاتی که مرکز گلوبال استادی در سال 2008 انجام داده است، ایران بعد از عربستان، بیشترین میزان مصرف لوازم آرایشی را در خاورمیانه دارد. در این حال 14 میلیون خانم ایرانی از نظر مصرف لوازم آرایشی گوی سبقت را تقریبا ازکل کشورهای منطقه ربوده اند به نحوی که تقریبا 29 درصد کل مصرف کنندگان منطقه خاورمیانه را تشکیل می دهند.
والدینی که با این مشکل مواجه هستند و دخترانشان با آرایش به خیابان می آیند بهر است بدانند که تربيت فرآيندي مداوم است. اگر مي خواهيم آثار تربيت ديني را در نوجواني و جواني فرزندانمان ببينيم بايد از سالهاي اوليه کودکي اقدام کنيم و با آموزشهاي مناسب همراه با لطافت و تشويق زمينه رشد باورهاي ديني و ايجاد دلبستگي عميق به رفتارهاي مذهبي را در آنان فراهم کنيم تا در بزرگسالي کمتر دچار آسيب هايي شوند که در جامعه شاهد آن هستيم.
فاطمه شريفي دانشجوي دکتراي روانشناسي و دانش آموخته حوزه علميه قم درخصوص انتقال مفاهیم دینی به فرزند به نکته هایی به اشاره می کند:
همدلي کنيد
1 - اگر پدر و مادري مي خواهند فرزندانشان پذيرش بيشتري داشته باشند و فرزندان، آن ها را طرف مشاوره خود قرار دهند لازم است که ارتباط گرم و همدلانه اي را با فرزندانشان برقرار کنند.
شرايط سني و نيازهاي فرزندتان را در نظر بگيريد
2 - به سن فرزند خود توجه داشته باشيد. ما با فرزند جوان خود نمي توانيم مانند يک بچه هفت ساله برخورد کنيم و توقع داشته باشيم هر چه مي گوييم چشم بگويد. توصيه به جوان بايد اولا غير مستقيم باشد ثانيا با شرايط و نيازهايش سازگار باشد. به نظر مي رسد دختر شما با آرايش مي خواهد اعلام کند که من به زيبايي و توجه نياز دارم. زيبايي طلبي و زيبا بودن يک نياز فطري است و در دين به رسميت شناخته شده است اما براي آن حد و مرز و جايگاهي وجود دارد. توصيه هايي که به فرزندتان مي کنيد نبايد سختگيرانه و افراطي باشد. فقط بايد حد و مرزها را در چارچوب دين مشخص کنيد، مثلا در محافلي که نامحرم نيست فرزندتان مي تواند زيبايي و آرايش متناسب با عرف و شرايطش را داشته باشد.
ويژگي هاي مثبت او را بيان کنيد
3 - توجه داشته باشيد که فرزند هر چه از عزت نفس بالاتري برخوردار باشد، خود کنترلي بيشتري خواهد داشت و کمتر دچار آسيب و انحراف مي شود. وقتي فرزند ما احساس کند ارزش هاي وجودي او به رسميت شناخته مي شود و با ارزش هاي انساني و توانمندي هاي خود در نگاه ديگران ارزشمند شمرده مي شود، نيازي براي جلب توجه ديگران با زيبايي ظاهري احساس نمي کند. ما بايد سعي کنيم ويژگي هاي مثبت فرزندمان را به او يادآوري کنيم و با جملاتي مثل اين که « من به تو افتخار مي کنم»، « من خيلي خوشحالم که دختري با اين صفات برازنده دارم» و … به او عزت نفس بدهيم.
تخريب شخصيت نکنيد
4 - به فرزند خود احترام بگذاريد. احترام به شخصيت جوان زمينه پذيرش بيشتري را فراهم مي کند؛ مثلا وقتي ما بد حجابي را در فرزند مي بينيم نبايد کل شخصيت او را زير سؤال ببريم بلکه بايد آن رفتار اشتباه را نقد کنيم. مثلاً نبايد به او بگوييم « تو کلاً آدم بي توجه و بي ديني هستي!»
درس دين شناسي بدهيد
5 - گاهي فرزندان ما به دليل اين که باورهاي عميق توحيدي در آن ها شکل نگرفته است در بعضي آداب ضعف دارند. اگر دختر ما صفات خدا را خوب شناخته باشد و بداند خداوند دستوراتي براي زندگي داده است که هم سعادت دنيوي و هم سعادت اخروي را در بر مي گيرد و اين که خداوند نمي خواهد که بندگانش را در سختي قرار دهد و دين اسلام دين « يسر» است و احساس کند توصيه هاي دين براي حفاظت خودش است نه اين که اگر اين کار را بکني يا نکني جهنمي مي شوي! در اين صورت دين باوري در فرزند ما ايجاد مي شود و حالا وقتي به يک حکم مثل حجاب مي رسد چون کليت دين در ذهنش شکل گرفته، اين جزئيات را راحت تر مي پذيرد.
آسيب ها را مشخص کنيد
6 - فوايد دنيوي و پاداش هاي اخروي پيروي از حدود شرعي را براي فرزند خود بيان کنيد و پيامدها و آسيب هاي رعايت اين حدود را به او يادآور شويد. در اين زمينه و نيز جهت آشنايي فرزندانتان با فلسفه احکام ديني مي توانيد از يک کارشناس مجرب ياري بگيريد.
دوستان او را بشناسيد
7 - گاهي علت آرايش کردن يک دختر و يا داشتن حجابي نامناسب، همنشيني با برخي دوستان است. وقتي که دوستان حجاب مناسب ندارند نا خودآگاه فرزند ما نيز تأثير مي گيرد. سعي کنيد شرايط ارتباط با دختر خانم هايي که باحجاب ترند و شرکت در فعاليت هاي فرهنگي و مذهبي را براي فرزندتان فراهم کنيد. از اين طريق هم تحت تاثير دوستان خود قرار مي گيرد و هم با اينگونه فعاليت ها و دريافت بازخورد مثبت، عزت نفس بيشتري کسب مي کند و شرايط براي پايبندي به آداب اسلامي برايش هموارتر خواهد شد.
تشويق به جاي توبيخ
8 - به جاي اين که مدام دخترتان را به خاطر آرايش و پوشش نا مناسب توبيخ کنيد وقتي با پوشش مناسب تر در جامعه حاضر شد او را تشويق کنيد.
در رفتارتان ثابت قدم باشيد
9 - در رفتار خود دوگانگي نداشته باشيد. مثلا گاهي پيش مي آيد شما (به عنوان مادر) وقتي در جمعي که بقيه افراد هم حجاب مناسب ندارند به همراه دخترتان حاضر مي شويد، به ظاهر فرزندتان هم بي توجه هستيد يا تذکر نمي دهيد، اما در جايي ديگر به خاطر اينکه جمع مذهبي است به دخترتان به خاطر آرايش و حجابش بسيار تذکر ميدهيد. اين تناقض در رفتار باعث مي شود فرزند احساس کند که ما حجاب را به خاطر اطاعت از حکم الهي نمي خواهيم بلکه به دنبال حفظ آبروي خود هستيم.
الگوي خوبي باشيد
10 - اين نکته مهم را هم فراموش نکنيد که والدين و به خصوص مادر هم بايد از نظر پوشش در تمام جمع ها حدود را رعايت کند تا الگوي مناسبي براي دخترش باشد.
آن جا که اشک، بی بهانه می آید
زمستان هر سال، دشت های تفتیده و فراموش شده ای در خوزستان، که سال ها پیش، صحنه جنگ سرنوشت ساز این ملت با دشمنان بود، با حضور هزاران زائر از همه اقشار، رونقی چشمگیر پیدا می کند و صحنه هایی مانند آن چه در این عکس دیده می شود، فراوان در یادمان های موجود، به چشم می خورد. عکس زیر، در یادمانِ منطقه عملیاتی “شلمچه” گرفته شده است. منطقه ای که شاهد چندین عملیات بزرگ در طول سال های دفاع مقدس بود و خاکش آغشته به خون بهترین جوانان شیعه و پیروان سیدالشهدا(ع) است. بی جهت نیست که اشک ها در این خاک، بسیار ساده و بی بهانه، راه خود را روی پهنه صورت، باز می کنند.
اللهم عجل لولیک الفرج
بوی بهشت برین
در تنگنای گرمی هوا و در کمبود کیمیای آب، در گوشه ای از کویر بزرگ ایران، قرن هاست که شهری قامت آراسته است. در دامن این شهر، گنبدی طلایی با گلدسته هایی بلند چون نگینی زیبا بر انگشتری شهر خودنمایی می کند. در زیر این بارگاه نورانی، بانویی بزرگ آرمیده است که نامش «فاطمه» و مرقدش زیارتگاهی روح افزاست. مردمان که به پاکی اش ایمان دارند او را «معصومه» می خوانند و چون بارگاهش را سرچشمه کرامت و مهر می دانند «کریمه اهل بیت»اش گفته اند. قرن هاست که آنان بوی بهشت برین را از مرقد پاک او می بویند و جلوه دوباره زهرای اطهر را در حریم حرم او می جویند. بارگاه حضرت معصومه علیهاالسلام زینت شهر قم، پناهگاه پاکان و صالحان و نقطه امید دین باوران است.
شهلا باتمانی-مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران
بزرگترین جشن تولد جهان!
قرار است 35 سالگی ایران را جشن بگیریم؛ 35 سال مبارزه پیروزمندانه با فتنههای عظیم از مجاهدین خلق و شبه کودتای سال 78 گرفته تا توطئه تقلب در انتخابات سال 88.
به کوری چشم دشمن 35 سالگی انقلاب رو هم داریم جشن میگیریم؛ 35 سالی که با انواع و اقسام توطئهها و خدعههای استکبار و اذناب داخلی آنها گذشت و به یاری خدا و هوشیاری امام (ره) و امت هنوز نظام اسلامی سر پا ایستاده است.
در این 3 و نیم دهه از عمر انقلاب اسلامی ثابت شده است که تنها پشتوانه و نقطه اتکای انقلاب و نظام، مردم هستند؛ ایستادگی مردم ما پای آرمانها و ارزشهای انقلاب شبیه به معجزه است در این عصر و دوران.
اگر یکی دو مورد از توطئههایی که دشمن علیه این نظام کرده را در هر کشور گردن کلفت دیگری برنامهریزی میکرد، قطعاً کمر دولت آن کشور را میشکست!
شاید علت اینکه خود ما نسبت به این مسئله کم توجه هستیم این باشد که خودمان در وسط میدان هستیم و قطعاً ناظران بیرونی بهتر از ما ایستادگی ملت ایران را درک میکنند.
فتنههای عظیمی مثل جریان آقای منتظری، ترورهای مجاهدین خلق، 8 سال جنگ تحمیلی، شبه کودتای سال 78، فتنه بزرگ اصلاح طلبان در سال 88 شاید پر رنگترین توطئههای دشمن علیه ما بوده و قطعاً همه آن نیست.
حال محاسبه کنید فقط یک مورد جنگ 8 ساله علیه ایران در هر کشور دیگری روی میداد چه بلائی بر سر مردم و نظام و دولت آن کشور میآمد!
دولتها میآیند و میروند؛ 8 سال مملکت بر ریلی که آنها تعریف میکنند میچرخد، اما به هرحال میروند و این مردم هستند که سرنوشت خود و انقلاب خود را تعیین میکنند.
این چند صباح نیز میگذرد؛ همان طور دوران سیاه اصلاحات گذشت و علیرغم تلاش براندازانه بسیاری از آنها، انقلاب ما راه خود را ادامه داد و این آنها بودند که شکست خوردند نه انقلاب اسلامی.
مطمئنیم که حتی اگر بر خلاف میل مردم، بارها و بارها مذاکرات پنهانی با شیطان بزرگ هم انجام شود و قبله آمال خیلیها برقراری ارتباط با شیطان نشان داده شود، باز هم این مردم هستند که تصمیم نهایی را میگیرند.
این انقلاب با خون به دست آمده و اگر قرار باشد روزی از دست برود، حتماً با خون از دست خواهد رفت نه با تقدیم دودستی…
امام عسكری(ع) و ایجاد شبكه جهانی
رهبر معظم انقلاب: حضرت امام حسن عسكرى علیهالسلام در همان شهر سامرا، كه در واقع مثل يك پادگان بود توانسته بودند با يك شبكهى عظيم تبليغاتى و تعليماتى اين همه ارتباطات را با سرتاسر دنياى اسلام تنظيم كنند. فقط اين نبود كه مسائل نماز و روزه يا طهارت و نجاسات را جواب بدهند؛ در موضع «امام» با همان معناى اسلامىِ خودش قرار مىگرفتند و با مردم حرف مىزدند. ۱۳۸۲/۰۲/۲۰
ويژه نامه اي به مناسبت ميلاد باسعادت حضرت امام حسن عسکري (ع)
ولادت
امام حسن عسگري (عليه السلام) در ماه رمضان و به نقلي ربيع الثاني سال 232 قمري در مدينه منوره متولد شد. مادر حضرت «حديثه» نام داشت (نام مادر حضرت را سوسن، سليل و اسماء نيز گفته اند) و پدر ش امام هادي (عليه السلام) بود. اسم شريف آن حضرت حسن، كنيه اش ابو محمد و القابش: الزكي، الصامت، الهادي، الرفيق، النقي و العسگري است. در مناقب ابن شهر آشوب آمده است كه امام حسن و پدر و جدش همگي در زمان خود به ابن الرضا معروف بوده اند. و چون آن حضرت و پدر بزرگوارش امام هادي در سامرا در محله عسگر سكونت داشتند، آن حضرت را عسگري مي گويند. (عسگر يعني لشكر و سپاه نظامي) امام هادي و امام حسن به «عسگريين» مشهور بودند. امام عسگري همراه پدرش امام هادي ناراحتي هاي بسياري را تحمل كرد و بيشتر زندگانيش را در پايتخت عباسيان، سامرا سپري كرد. در حالي كه دو سال از عمر شريفش گذشته بود همراه با پدر بزرگوارش به سامرا پايتخت متوكل عباسي فراخوانده شد و از آن پس در آن شهر ساكن گرديد. امام حسن امامت را پس از پدرش به عهده گرفت‚ درحالي كه بيست و دوسال داشت. امام هادي بارها بر امامت امام حسن پس از خودش تصريح فرموده بود. لذا پس از شهادت امام هادي تقريبا تمام شيعيان دوازده امامي، امامت حضرت را پذيرفتند. دوران امامت امام حسن مقارن با خلافت سه تن از خلفاي عباسي بود. معتز بالله، مهتدي و معتمد. حدود يكسال بامعتز بود كه تركان عليه او قيام كردند و او را كشتند و در حدود سال 255 قمري مهتدي به جاي او نشست كه او نيز پس از مدت كوتاهي بدست همانها به قتل رسيد. مهتدي امام را به زندان افكند و دستور داد برآن حضرت سخت بگيرند. پس از اين دو، معتمد عباسي به خلافت رسيد. در برخي روايات آمده است كه معتمد در آغاز خلافت در خانة امام حسن به حضور حضرت رسيد و از ايشان خواست تا براي طول عمر او دعا كند واز خدا بخواهد تا خلافتش رابيست سال مقرر گرداند. امام دعا كرد، خداوند عمر را دراز گرداند. معتمد حدود 23 سال خلافت كرد، در حالي كه 3 تن از اسلافش همگي مدت كمي خلافت كرده بودند. (منتصر و معتز و مهتدي ‚ هر سه كمتر از يكسال حكومت كردند) اما علي رغم دعاي خير امام، معتمد همان برخوردي كه اسلافش با پدران و اجداد امام حسن (عليه السلام) داشتند در پيش گرفت و در شكنجه و آزار حضرت كوتاهي نمي كرد و حضرت را مجبور كرده بود كه روزهاي دوشنبه و پنج شنبه به دارالخلافه برود و سرانجام حضرت را به زندان افكند و بالاخره او رابه شهادت رساند.
حسن بن زيد بنياد گذار دولت علوى
آغاز قيام حسن بن زيد ملقب به داعى اول يا داعى كبير در سال 250 هجرى بود.وى در نخستين اقدام، شهر آمل را به تصرف خود در آورد و محمد بن اوس بلخى عامل طاهريان را از آنجا فرارى داد.قدم بعدى، تصرف شهر سارى بود.سليمان بن بن عبد الله طاهرى براى جنگ با حسن از شهر سارى كه مركز امارتش بود، بيرون آمد.در زمان وقوع جنگ، بسيارى از شورشيان وارد شهر شدند.سليمان كه وضع را چنين ديد به سوى گرگان گريخت.حسن بن زيد پس از تصرف اين دو شهر، سپاهى را به سوى رى فرستاد كه آن شهر نيز تصرف شد و فردى علوى با نام محمد بن جعفر بر آن حاكم شد.اندكى بعد رى دچار آشوب شد و محمد بن جعفر از آنجا بيرون رانده شد، اما بار ديگر شهر به تصرف علويان در آمد.
اين حوادث سريع، سبب شد تا مستعين عباسى سخت وحشت كند.علويان، رقيب اصلى عباسيان بودند و پيروزى آنها، بر خلاف پيدايش دولت طاهرى يا صفارى، به گونهاى بود كه مى توانست اساس خلافت عباسى را از ميان ببرد.وى سپاهى به غرب ايران فرستاد تا مانع از پيشروى حسن بن زيد بدان سوى شود.او از محمد بن عبد الله بن طاهر، امير خراسان خواست تا سخت در برابر حسن بن زيد بايستد.
حمايتهاى مردمى از حسن بن زيد، سبب شد تا وى پايگاه محكمى در طبرستان به دست آورد، اما روشن بود كه دشمن عباسى و طاهرى و صفارى در برابر او آرام نمى نشست.در سال 255 مفلح تركى، يكى از فرماندهان نظامى عباسيان، به طبرستان حمله كرد و سپاه حسن بن زيد را شكست داد، اما از آنجا كه وى نتوانست در طبرستان بماند، به سرعت به عراق بازگشت.
درست در همين سالها، علويان فراوانى در گوشه و كنار ممالك اسلامى سر به شورش برداشتند .گذشت كه صاحب الزنج نيز به عنوان علوى در بصره شوريد و براى سالها، افكار عباسيان را به خود مشغول داشت.
حسن بن زيد در سال 257 به گرگان حمله كرد و اين شهر را از تصرف طاهريان خارج كرده بر قلمرو خود افزود.بارها گفته ايم كه گرگان امروز استرآباد سابق است و گرگان آن روزگار از ميان رفته است.به هر روى خروج طبرستان و گرگان از دست طاهريان، ضربه مالى سختى را بر اين دولت وارد كرد.به دنبال همين ضعف بود كه صفاريان در انديشه استيلاى بر خراسان افتاده و به دنبال آن پاى صفاريان به طبرستان باز شد.
زمانى كه يعقوب صفارى نيشابور را به تصرف در آورد و سلسله طاهرى را برانداخت، به ظاهر به بهانه تعقيب دشمن خود عبد الله سگزى، راهى طبرستان شد.اين اقدام، يعنى حمله به علويان، مى توانست خليفه بغداد را نيز كه پس از بر افتادن طاهريان، نگران اوضاع بود، نسبت به يعقوب اميدوار كند.
يعقوب در سال 260 هجرى با سپاه علويان درگير شد و آنها را به شكست داده وارد سارى و آمل شد.حسن بن زيد، به ديلم كه پناهگاه بسيار مناسبى بود، گريخت.يعقوب، خراج يك سال را به زور از مردم گرفت و به تعقيب حسن پرداخت.ورود وى به اين منطقه، همزمان با فرود بارانهاى مداوم چهل روزهاى شد كه او را سخت اسير خود كرد.وى با تحمل مشقت فراوان و در پى از دست دادن بسيارى از نيروهايش، مجبور به رها كردن منطقه و بازگشت از آن شد.
بدين ترتيب طبرستان براى مدتى قريب بيست سال در اختيار حسن بن زيد بود.در طى اين مدت، يك بار در سال 262 و بار ديگر در سال 266 احمد بن عبد الله خجستانى به جنگ حسن بن زيد آمد، اما كمك مردم جرجان به حسن، سبب دور شدن خجستانى از طبرستان شد.
عملكرد حسن بن زيد
حسن بن زيد علوى، فردى قوى و در برخورد با مخالفان دولت و مذهب خود، بسيار سخت بود.وى در عين وفادارى به آرمانهاى خود، روشهاى سختى را براى از ميان برداشتن مخالفان به كار مىبست، در عين حال، به دليل آن كه در اين قبيل كارها، انگيزههاى شخصى به نظر نمى آمد، مخالفتى با اقدامات او صورت نگرفت، به عكس منابع تاريخى، از حسن بن زيد به عنوان فردى عادل و دادگر ياد كردهاند.
از جمله مخالفان وى، عباسيان و طرفداران آنها بودند.ابن اسفنديار مى نويسد:
حسن بن زيد، هر آفريده را كه هوادار مسودين ـ سياه جامگان، عباسيان ـ بود، به عقوبتها مى كشت، و ملامتها مى كرد تا دلهاى مردم، چنان هراسان شد كه جز طاعت و رضاى او فكرتى نماند.
حسن از نظر مذهبى، بر مذهب زيديه بود.اين مذهب، امام فكرى و سياسى خود را زيد بن على بن الحسين (ع) مى دانست كه در سال 122 هجرى بر ضد امويان در كوفه شوريد.پيروان وى، بسيار انقلابى بودند و امام را كسى مى دانستند كه فاطمى باشد، شمشير قيام به دست گيرد و با دشمن مبارزه كند.درباره آنها، در جاى ديگرى سخن گفته ايم.
حسن ضمن دستور العملى از مردم خواست تا به مبانى مورد نظر او اعتقاد داشته و به دستورهاى فقهى كه صادر مى كند عمل كنند.برخى از اين دستورات عبارت بودند از: عمل به كتاب خدا و سنت رسول (ص)، اعتقاد به برترى امام على (ع) پس از پيامبر (ص) بر همه امت، دورى از اعتقاد به جبر و تشبيه، گفتن حى على خير العمل در اذان، بلند خواندن بسم الله الرحمن الرحيم در نماز و چند نكته ديگر.
به دنبال اين اقدامات، او بر ناصبيان كه دشمنان امام على عليه السلام بوده و از بقاياى حزب اموى بودند، سخت مى گرفت.وقتى عالم محدثى در گرگان متهم شد كه از ناصبيان است، او را آن اندازه زندان كرد كه در آنجا درگذشت.
وى با برخى از چالوسيان نيز كه همدلى با يعقوب كرده بودند، برخورد سختى كرده، اراضى آنها را در اختيار مردمان ديلم گذاشت.
موقعيت امام
بااينكه دستگاه خلافت اجازه نمي داد مردم به راحتي با امام ملاقات كنند، حضرت محبوب قلوب همة مسلمانان، اعم از شيعه وغير شيعه بود. در روايتي كه بيشتر مورخان آنرا نقل كرده اند، از احمد بن عبيدالله خاقان (كه زماني مسوليت خراج قم بر عهده وي بود و دشمني شديدي نسبت به خاندان پيامبر و مردم قم داشت) نقل شده است كه گفت : من هيچ مردي از علويان را چون حسن بن علي عسگري (عليه السلام) در سامرا نديدم و نشنيده بودم كه اين چنين در وقار و عفاف وزيركي باشد، به طوري كه او را بر بزرگان، اميران، وزيران و منشيان برتري ميدادند. سپس ميگويد: روزي من بالاي سر پدرم (عبيدالله خاقان وزير معتمد عباسي) ايستاده بودم، آن روز پدرم براي ديدار با مردم مجلس داشت. يكي از حاجيان وارد شد و به پدرم گفت: «ابن الرضا (امام حسن عسگري عليه السلام) در دم ايستاده است» پدرم گفت: به او اجازه ورود بدهيد، او وارد شد، وقتي پدرم او را ديد چند قدم به سمت او رفت (كاري كه نديده بودم با هيچ كس، حتي با اميران و حكمرانان بزرگ كرده باشد» وقتي نزديك او شد، او را در آغوش كشيد و صورت و پيشاني او را بوسيد، آنگاه دست او را گرفت و برجاي خود نشاند. پدرم روبروي او نشست و با او به گفتگو پرداخت. او را با كنيه (به علامت احترام) خطاب مي كرد و با جمله «پدر ومادرم به فدايت» با او سخن مي گفت. شب هنگام از پدرم پرسيدم آن كه امروز اين چنين نسبت به او فروتني مي كردي چه كسي بود؟ پدرم گفت: او ابن الرضا، پيشواي رافضيان (شيعيان) است. آنگاه ادامه داد: اي فرزندم اگر خلافت از دست بني العباس بيرون رود هيچ كس براي خلافت در بين بني هاشم از او سزاوارتر نيست. او به خاطر فضل، صيانت نفس، زهد، عبادت و اخلاق نيكو شايسته خلافت است. پدر او مرد بزرگوار، عاقل، نيكوكار و فاضلي بود.
شمه اي از فضايل حضرت
فضايل اخلاقي وكمالات معنوي امام حسن عسگري (عليه السلام) موجب شده بود كه نه تنها شيعيان و پيروان آن حضرت، بلكه عامه مسلمانان و حتي دشمنان نيز بر عظمت و بزرگواري آن حضرت اعتراف نمايند كه نمونه اي از گفتار دشمنان آن حضرت سخن احمدبن عبيدالله بود كه بيان گرديد. امام حسن (عليه السلام) همچون پدران بزرگوارش عابدترين فرد زمان بود و بيش از همه به اطاعت خداوند مي پرداخت.محمد شاكري مي گويد: امام به سجده مي رفت ومن مي خوابيدم و بيدار مي شدم و او همچنان در سجده بود..
هرگاه امام زنداني مي شد، عبادت حضرت زندان بانان را تحت تأثير قرار ميداد، به گونه اي كه عبادت و رفتار او با زندانابانان موجب شرمندگي آنها مي شد كه نمونه اش را در جدش امام كاظم نيز ديديم. صالح بن وصف كه از ماموران عباسي بود و مسووليت نگهباني از امام را بر عهده داشت، از سوي برخي از عباسيان تحريك مي شد كه بر امام سخت گيري كند، او در پاسخ آنان گفت: دو مرد را كه از بدترين افراد من بودند، بر او مامور كردم، اما آن دو در عبادت و نماز خواندن به درجات بالايي رسيده اند. شيخ مفيد از محمد بن اسماعيل علوي نقل مي كند: امام عسگري (عليه السلام) نزد علي بن او تامش زنداني گرديد. اين شخص برخاندان ابيطالب بسيار سختگير بود. با اينكه به او توصيه شده بود كه نسبت به امام سختگيري كند، در حالي از امام جدا شد كه بيش از ديگران بينش و آگاهي يافته بود و گفتارش درباره امام نيكو بود.
درعلم و دانش نيز مورخان حضرت را داناترين فرد زمان خود معرفي كرده اند و بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه آن حضرت نه تنها در احكام دين متخصص بود، بلكه در تمام علوم و در عرصه هاي مختلف دانش يگانه عصر خود به شمار مي رفت. «بختيشوع » پزشك مسيحي، به شاگرد خود «بطرين » درباره حضرت چنين مي گويد: «بدان كه او داناترين فرد روزگار ماست كه بر روي زمين زندگي مي كند.»
ابن صباغ مالكي در خصوص علم امام حسن چنين مي گويد: او برمركب دانش نشسته، غوامض و مشكلاتي را يكايك مي گشايد و در اين كار رقيبي نمي شناسد و كسي را ياري كشاكش با او نيست.. با نظر صائب خود حقايق را آشكار و با انديشه نيرومند و دشوار ياب خود، دقايق فكر را عيان مي سازد. در نهان با او رازهاي پشت پرده سخن مي گويند و به عالم غيب متصل است، نيك نفس اصيل و والا گهر است. و سپس مي افزايد: امام حسن عسگري (عليه السلام) يكتا و يگانه عصر خود بود و كسي را ياراي برابري با او نبود. آقاي اهل عصر و سرور دهربود. اين سخنان شايستهترين شخص را به زيباترين وجه ميستايد.
در مورد بخشش حضرت عسگري (عليه السلام) روايات زيادي نقل شده است. از جمله محمد بن علي بن ابراهيم مي گويد: ما تهيدست شده بوديم و روزگار بر ما سخت شده بود. پدرم گفت خوب است نزد اين مرد (امام حسن عسگري عليه السلام) كه وصف بخشش و سخاوت او را شنيده ام برويم. به او گفتيم : او را مي شناسي؟ گفت: نه، او را نمي شناسم و تاكنون نديده ام ما به سوي خانه امام راه افتاديم، در بين راه پدرم گفت: چقدر خوب است كه ايشان به من پانصد درهم عطا كند، دويست درهم براي پوشاك، دويست درهم بر اي خوراك و يكصد درهم براي مخارج ديگر. من هم با خود گفتم: اي كاش، به من نيز سيصد دره ببخشد، با صد درهم مركبي بخرم و به منطقه جبل بروم، صد درهم براي پوشاك و صد درهم خوراك. هنگامي كه به خانه حضرت رسيديم غلام حضرت بيرون آمد و گفت: علي بن ابراهيم و فرزندش محمد وارد شوند. وارد شديم و برحضرت سلام كرديم. ايشان پس از پاسخ سلام به پدرم فرمودند: يا علي، چرا تاكنون نزد ما نيامده اي؟ پدرم عرض كرد: آقاي من شرم داشتم با اين حال شما راملاقات كنم اندكي درنگ كرديم و سپس خارج شديم، غلام حضرت به دنبال ما آمد وكيسه اي به پدرم داد و گفت اين پانصد درهم است. دويست درهم براي خوراك و دويست درهم براي پوشاك و صد درهم براي مخارج ديگر وكيسه اي نيز به من داد وگفت اين سيصد درهم است، صد درهم براي خريد مركب، صد درهم براي پوشاك و صد درهم براي خوراك …
تلاشهاي سياسي امام
از روايات چنين بدست مي آيد كه امام حسن (عليه السلام) چند مرتبه به زندان افكنده شد، از جمله معتز آن حضرت را به همراه عده اي از طالبي ها زنداني كرد. ابن شهر آشوب نقل مي كند: معتز به سعيد حاجب پيشنهاد كرد، امام عسگري (عليه السلام) را به طرف كوفه ببرد و در بين راه او را گردن بزند. ولي پس از سه روز خود معتز كشته شد مهتدي نيز امام را زنداني كرد و حتي تصميم داشت امام را به شهادت برساند ولي خداوند به او مهلت نداد، علي بن محمد بن زياد صيمري از ابوهاشم نقل كرده است كه گفت: من نزد امام عسگري (عليه السلام) در زندان مهتدي بودم اما به من فرمود: اين مرد ستمگر (مهتدي) قصد داشت امشب پا از گليمش درازتر كند و به ساحت قدس ربوبي جسارت نمايد، ولي خداوند عمرش رابه سرآورد و حكومت را به جانشين او سپرد سپس فرمود من فرزندي ندارم و به زودي خداوند به لطف خود فرزندي به من عطا خواهد كرد. ابوهاشم گويد: وقتي آن شب صبح شد، تركها برمهتدي شورش كردند، مردم همه با آنان همراه شدند و او را كشتند و معتمد را به جاي او گذاشتند. كليني از ابراهيم بن موسي بن جعفر نقل كرده است: زماني كه امام حسن عسگري (عليه السلام) در زندان صالح بن وصيف بود، عباسي ها به او گفتند كه امام عسگري (عليه السلام) را محدود كند و بر او سخت بگيرد. صالح گفت با او چه كنم؟ او را به دو نفر از شرورترين افرادم سپرده ام ولي آنهاهم درعبادت و نماز به مقام بالايي رسيده اند. اينها همگي مي رساند كه امام عسگري (عليه السلام) همچون پدران بزرگوارش فعاليتهاي سياسي گسترده اي داشتند و در اين راه بارها زنداني شدند.
سخناني از امام حسن عسکري (عليه السلام)
قلب الاحمق في فمه و فم الحكيم في قلبه
قلب احمق در دهان او و دهان حكيم در قلب اوست
ما ترك الحق عزيز الا ذل و لا اخذ به ذليل الا عز
هر عزيزي كه از حق فاصله گيرد خوار مي شود و هر ذليلي كه به حق روي آورد عزت مي يابد
عليك بالاقصاد و اياك والاسراف
بر تو باد ميانه روي در زندگي و از اسراف و زياده روي بپرهيز
من التواضع السلام علي كل من تمربه والجلوس دون شرف المجلس
سلام كردن بر هر كه با او برخورد مي كني و نشستن در پايين مجلس از تواضع و فروتني است
اذا نشطت القلوب فاودعوها واذا نفرت فودعوها
هرگاه دلها با نشاط بود در آن علم و حكمت بنهيد ( درحال نشاط و علاقه علم و حكمت بياموزيد ) و چون بي نشاط و ملول شد آنها را واگذاريد.
من وعظ اخاه سرا فقد زانه و من وعظه علانيه فقد شانه
هركس برادر خود را پنهاني اندرز دهد، او را آراسته است و آنكه آشكار و در حضور ديگران اندرز دهد، او را بدنام ساخته است.
ان الوصول الي الله عزوجل سفر لايدرك الا بامتطاء اليل
رسيدن به خدا ( سير الي الله ) سفري است كه جز به شب روي (شب زنده داري) ميسر نمي شود.
ان للسخاء مقدارا فاذا زاد عليه فهو سرف و ان للحزم مقدارا فاذا عليه فهو جبن
همانا براي بذل و بخشش اندازه اي است كه چون از آن بگذرد اسراف است و براي احتياط حدي است كه چون از آن تجاوز كند ترس است.
و نيز فرمود:
عبادت به بسياري روزه و نماز نيست، بلكه به بسياري انديشه درباره خداست.
بدا به حال بنده اي كه دو رو (منافق) باشد و از دو زبان برخوردار باشد؛ در حضور برادرش، از او ستايش ميكند و در غياب او، وي را مي خورد (غيبت مي كند) اگر نعمتي به او رسد به او رشك مي برد و اگر گرفتاري برايش پيش آيد به او بي توجهي مي كند.
و نيز فرمود:
انسان حسود و كينه دوز از همه كمتر آسودگي دارد.
و فرمود:
دو خصلت از همه خصلتها برترند، يكي ايمان به خدا و ديگري نفع رساندن به برادران.
و نيز فرمود:
تا آنگاه كه ياراي تحمل داشتي از دراز كردن دست نياز خود داري كن چراكه هر روزي ، روزي خود را به دنبال دارد و پافشاري درخواسته اي ارزش آن را مي كاهد و خستگي و رنج به دنبال دارد، پس شكيبائي پيشه كن تا خداوند دري را به روي تو بگشايد كه به سادگي وارد آن شوي و در مورد بهره گيري پيش از موقع از چيزي شتاب مكن و بدان كه آفريده و مدبر تو به زماني كه صلاح تو در آن باشد آگاه تر است، پس به آگاهي اش در همه كارهاي خود اعتماد كن كه به سود تو است و پيش از هنگام چيزي مخواه كه سينه ات به تنگي مي افتد و دچار نوميدي مي گردي.
ابوهاشم مي گويد: امام عسگري (عليه اللام) فرمودند:
ان في الجنه باب يقال له المعروف لا يدخله الا اهل المعروف.
بهشت را دري است كه جز اهل معروف و خير و نيكوكاري از آن وارد نمي شوند. ابوهاشم ميگويد : من در دلم خدا را سپاس گفتم و از اينكه نيازمردم رابر مي آورم خرسند شدم. در اين هنگام امام نگاهي به من كرد و فرمود : بله، به كارت ادامه بده چرا كه اهل معروف در دنيا همان اهل معروف و در آخرت مي باشند.
امام حسن عسگري به گروهي از شيعيان خود چنين فرمود:
اوصيكم بتقوي الله و الورع في دينكم و الاجتهاد للله و صدق الحديث و اداء الامانه …
شما را به تقوي الهي و پرهيزكاري در دين وكوشش برا ي خدا و راستگويي در گفتار و بازگرداندن امانت به كسي كه شما را امين قرار داده (چه خوب باشد و چه بد) و طولاني كردن سجده و معاشرت نيكو با همسايگان سفارش مي كنم كه رسول اكرم (ص) نيز براي همين ها فرستاده شد. به ارحام خود محبت و احسان كنيد و در تشييع جنازه مسلمين شركت كنيد و از بيماران عيادت نماييد ، حقوق مردم را بپردازيد و آگاه باشيد كه اگر شما در دين پارسا و در سخن راستگو و امانتدار و خوش اخلاق باشيد، خواهند گفت اين شيعه است (و اين مرام شيعيان است و اين ترويج و تبليغ شيعه است) و من خرسند خواهم شد، از خدا پروا كنيد، مايه افتخار ما باشيد و ماية ننگ ما نباشيد. قلوب مردم را (با اعمال و رفتار تان) به سوي ما جلب كنيد و زشتيها را از ما دور كنيد. ما را در كتاب خدا حقي و با پيامبر (ص) نستي است و از خانداني پاك برخورداريم كه كسي جز ما نمي تواند مدعي آن باشد مگر آنكه دروغگو باشد. در فكر مرگ وياد خدا باشيد، قرآن زياد بخوانيد و بر پيامبر درود فراوان بفرستيد كه هر درودي ده حسنه دارد. شما را به خدا مي سپارم، سلام و درود خدا بر شما باد.
وقتی تو آمدی...
جمعیت دسته دسته خودرا به فرودگاه میرساندند. ایران دریایی شده بود خروشان که میخواست در اقیانوس قلب تو حل شود. چشمها آسمان را نگاه میکرد همچون منجمّی که میخواهد مهمترین ستاره را پس از سالها دوباره رصد کند.
ایران قلبی شده بود که هر لحظه در انتظار این واقعه سرنوشتساز میتپید. خیابانها با دسته گلهای مردم تزئین شده بود…
زمین از شور این دیدار در پوست خود نمیگنجید. آسمان آنقدر پاک نفس میکشید که گویی آزادترین لحظه را به خود میبیند. زمان، دوران ستم را به عقب و عقبتر میراند تا به آخرین دقایق خود برساند. عقربهها هم انگار طاقت حتی یک دقیقه را نداشتند. همه چیز و همه کس میخواست زودتر خود را به لحظه موعود برساند. به آن لحظات باشکوه، به آن لحظات به یاد ماندنی،لحظه پیوستن دریا به اقیانوس، لحظه رهایی پرندگان، لحظه شکستن زنجیرها، لحظه به پایان رسیدن سالهای دوری و غربت.
آری، تو آمدی با آن نگاه نافذت، با همان ابهت همیشگیات و با آن کلام شیوایت…..
دهه فجر انقلاب اسلامی از نگاه مقام معظم رهبري
دهه فجر انقلاب اسلامی -دهه فجر ، سرآغاز طلوع اسلام، خاستگاه ارزشهاي اسلامي، مقطع رهايي ملت ايران و بخشي از تاريخ ماست كه گذشته را از آينده جدا ساخته است. در دهه فجر اسلام تولدي دوباره يافت و اين دهه در تاريخ ايران نقطه اي تعيين كننده و بي مانند بشمارميرود. تا قبل از انقلاب اسلامي، در ايران نظام اسلامي وجودنداشت و رابطه پادشاهان با مردم رابطه ي «غالب و مغلوب» و« سلطان و رعيت » بود وپادشاهان احساس ميكردند كه فاتحيني هستند كه بر مردم غلبه يافته اند و حضرت امام رضوان الله تعالي عليه اين سلسله معيوب را قطع كردند و نقطه ي عطفي در تاريخ ايران بوجودآوردند و شمشير اسلام مردم را عليه دشمنان اسلام، مردم و استعمارگران به كار گرفتند. دهه فجر انقلاب از رشحات اسلام است و آئينه اي است كه خورشيد اسلام در او درخشيد و اين دهه فجر بايد با عظمت هرچه تمامتر برگزارشود. اين مراسم را با هيجانهاي عاطفي صحيح بايد با طراوت و تازه كرد. در مذهب ما، احساسات، گريه و شادي، حب و بغض و عشق و نفرت جايگاه والايي دارد. از اين رو جشنهاي دهه فجر مي بايستي همچون مراسم و اعياد مذهبي گرامي داشته شود و مردمي باشد. بايد كليه مساجد فعال شوند و مردم با حضور در مساجد خاطره ي فراموش نشدني حضرت امام و پيروزي انقلاب اسلامي را جشن بگيرند.
نظر نماینده محترم ولی فقیه در استان کردستان حضرت آیت الله حسینی شاهرودی(زید عزه العالی) در خصوص تحصیل درحوزه های علمیه خواهران:
نظر حضرت آیت الله حسینی شاهرودی (زید عزه العالی)نماینده محترم ولی فقیه در استان کردستان رادر خصوص تحصیل خواهران در حوزه های علمیه را جویا شدیم.
ایشان در پاسخ به این سئوال فرمودند:حوزه های علمیه خواهران مکان مقدسی است که در آنها خواهران می توانند به درجات عالی برسند وسبک زندگی اسلامی والهی را بیاموزند ودر این زمان که بیش از همیشه نیاز به کار فرهنگی وترویج فرهنگ اهل بیت است در این حوزه ها زمینه آن فراهم می گردد.
تحصیل خواهران در حوزه های علمیه اولویت دارد زیرا هم برای دنیای آنها وزندگی باسعادت وهم برای آخرت واجر عظیم اخروی مفید است واز سلامت بیشتری برخوردار است وبرای سلامت جامعه وتربیت نسل مؤمن بسیار مؤثر است .
وجود حوزه علمیه خواهران در این منطقه برکت است وخواهران می تواننداز لحاظ فکری،اعتقادی وارزشی مسائلی را بیاموزند که هم برای دنیاوآخرت مفید باشد وراه سعادت را برای دیگران باز کنند.
کار طلبگی کار انبیاء می باشد، چون معارف انبیاء بیان می شود وطلاب مروج راه انبیاء هستند،ودر این زمینه بین طلاب خواهر وبرادر فرقی وجود ندارد.
یکی از ابزار کارطلبگی علم است، فقیه یعنی فهیم، کسی که دین را کاملاً می فهمد،دین را می تواند اجتهاد بکند ودیدگاههای اسلام را تشخیص بدهد.
فرزند بیشتر، زندگی بهتر...
آمریکا و اسرائیل برای جمعیت ایران چه کرده اند؟/هراس آمریکا از سلاحی در خانه های ایرانی
ذوق زدگی آمریکایی ها به این جهت است که نرخ باروری ایران از حدود 6/4 فرزند در اوائل دهه 60 شمسی به کمتر از 8/1 فرزند در سال های اخیر رسیده است.
دین مبین اسلام، انسان، مهمترین مخلوق خداوند و خلیفه او بر روی زمین است. قرآن کریم ، در تجلیل از مقام انسان می فرماید: « کسی که انسانی را بکشد گویا همه مردم را کشته است و کسی که انسانی را زنده کند گویا همه انسان ها را زنده کرده است.»( سوره مائده آیه 32)
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: کسی که ازدواج را از ترس فقر و مخارج عائله مندی ترک کند، گمان بد به خدا برده است؛ چرا که خداوند متعال می فرماید: « اگر آن ها فقیر باشند، خداوند آن ها را از فضل خود بی نیاز می سازد.»
امام صادق(ع) نیز در این باره فرموده اند : رزق و روزی با همسر و فرزندان می باشد.
جوامع پر جمعیت عموماً موفق به حفظ استقلال خود هستند.
جمعیت همواره از مهمترین ارکان جوامع انسانی و اساس شکل گیری تمدن ها است. اقتدار اقوام و ثبات کشورها علاوه بر بزرگی سرزمین و امکانات تحت اختیارشان، با تعداد نفوس آن ها نیز ارزیابی می شود. جوامع پر جمعیت عموماً موفق به حفظ استقلال خود هستند و تمدن های بزرگ و پایدار متعلق به ملت های بزرگ و توانمند است. جمعیت در کشورهایی که از منابع زیرزمینی و روزمینی و موقعیت استراتژیکی برخوردارند، جزو ارکان اصلی و راهبردی آن ها محسوب می شود.
هراس فوق العاده تحلیلگران غربی
“ساموئل هانتینگتون” نظریه پرداز غربی درباره جمعیت کشورهای اسلامی می گوید: « تمدن اسلامی ریشه در نوعی پویایی جمعیت دارد. رشد زاد و ولد که در اکثر کشورهای اسلامی شاهد آن هستیم این چالش را متفاوت کرده، امروزه بیش از 20 درصد جمعیت جهان اسلام را جوانان 15 تا 25 ساله تشکیل داده اند.»
این سخنان نشان دهنده هراس فوق العاده تحلیلگران غربی از جمعیت جوان کشورهای اسلامی و به ویژه ایران است. آنها به خوبی می دانند که افزایش جمعیت جوان، افزایش اقتدار سیاسی را در پی دارد؛ چرا که این قشر در مواقع خطر تمام انرژي خود را صرف دفاع از کشور و نوامیس می کنند و از این رو خطر بزرگی بر سر اهداف آنهاست؛ به همین جهت این وحشت آمریکایی، به تبلیغات گسترده ضد جمعیت ایران و جهان اسلام تبدیل می شود و اسلام و تشیع را هدف قرار می دهد.
پروژه مطالعاتی درباره تاثیر روند رشد جمعیت جهانی بر امنیت ملی آمریکا
طی دهه هفتاد و در زمان هنری کسینجر( مشاور امنیت ملی رییس جمهور وقت) پروژه مطالعاتی درباره تاثیر روند رشد جمعیت جهانی بر امنیت ملی آمریکا انجام شد. این پروژه که (NSSM 200) نام گرفت، روند فزاینده رشد جمعیت جهانی را برخلاف امنیت ملی آمریکا دانسته و با تشریح استرتژی آمریکا در مورد جمعیت جهانی، سیاست ها، راهکارها، چگونگی همکاری سازمان های بین المللی و روش ترغیب اقناع رهبران کشورهای مورد نظر را برای کاهش روند رشد جمعیت تبیین می کند.
بر اساس این پژوهش، جمعیت کشورهای در حال توسعه و با منابع غنی در صورتی که با همان ضریب رشد، افزایش یابد، موجب بالا رفتن خواست ها و انتظارات عمومی در میان مردم از جمله آموزش، اشتغال، بهداشت و مسکن می شود که خود به ناپایداری های اجتماعی و سیاسی در این کشورها تبدیل خواهد شد. این ناپایداری ها در کشورهای دارای منابع غنی تا اندازه زیادی منافع کشورهای صنعتی همچون امریکا و بهره آن ها از این منابع و سرمایه گذاری در کشورهای فوق را به خطر خواهند انداخت.
از سوی دیگر فشار ایجاد شده برای تامین نیازهای این جمعیت بالا، در آینده موجب می شود که دولت ها و حاکمان این کشورها به دنبال افزایش قیمت نفت جهت تامین نیازها وانتظارات رفاهی و معیشتی مردم خود باشند و افزایش قیمت نفت تاثیر بسیار منفی بر روی اقتصاد آمریکا خواهد داشت.
چرا نرخ زادو ولد در ایران برای هفته نامه آمریکایی نیوریپابلیک، مهم است؟
کتاب “بمب جمعیت” نوشته “پائول ارلیش” که در سال 1968 انتشار یافت، به عنوان کتاب مقدس معتقدان به تئوری ضد انسانی کاهش جمعیت عمل کرد. ارلیش از دولت آمریکا می خواهد هم در داخل کشور و هم در کشورهای جهان سوم، سیاست هایی را برای کاهش نرخ رشد بشر اتخاذ کند. ناگفته نماند که “جان هولدرن” مشاور علمی اوباما از شاگردان وهمکاران ارلیش است.
در این میان بنیادهای صهیونیستی نیز بیکار ننشسته اند و یکی از حامیان اصلی سیاست کاهش جمعیت جهان (نه برای خود) و به طور خاص جهان سوم و به طور اخص کشورهای اسلامی شده اند. شرکت های صهیونیستی “راکفلر” و “گیتز” که در سال های اخیر نقش پیشتازی را در تسریع این سیاست ها با استفاده از فن آوری های جدید( واکسن های دوگانه، با هدف عقیم سازی) بر عهده گرفته اند. و در تلاش هستند تا در پوشش انجام فعالیت های خیرخواهانه در پوشش دارو و اکسیناسیون در روند کاهش رشد جوامع تاثیرات جبران ناپذیری را بگذارند.
مسئله رشد جمعیت کشورهای اسلامی به ویژه کشور جمهوری اسلامی ایران، آنقدر برای آنان مهم است که چندین سال قبل “هفته نامه آمریکایی نیوریپابلیک"، در گزارشی نوشته بود: «در سال 1990 الی 2000 ترکیب جمعیتی ایران از الگوی رایج در جهان سوم یعنی باروری فراوان؛ به الگوی جهان اولی بدل گشته است، نرخ زاد و ولد در ایران نه تنها از تمام کشورهای خاورمیانه بلکه از آمریکا نیز پایین تر است»
این ذوق زدگی آمریکایی ها به این جهت است که نرخ باروری ایران از حدود 6/4 فرزند در اوائل دهه 60 شمسی به کمتر از 8/1 فرزند در سال های اخیر رسیده است. این آمار نگران کننده ناشی از تغییر فرهنگ اسلامی - ایرانی به فرهنگ غربی است که تفکر تک فرزندی را برای کشور به ارمغان آورد و افراد را بر اساس دیدگاه غربی به این باور غلط رسانیده است که با وجود وضعیت اقتصادی حاکم بر کشور نمی توان تعداد فرزندان را از یک یا دو فرزند بیشتر، تربیت و مراقبت کرد در حالی که ارزش ها و باورهای ناب اسلامی چیز دیگری می گوید این که بر اساس دیدگاه اسلام خداوند روزی بندگان اش را ضمانت نموده است. و این خود سبک زندگی غربی حاکم بر کشور اسلامی ما است که اینگونه بروز و ظهور نموده است.
همت جوانان متعهد و هوشیار و برنامه ریزی مسئولان
سالخوردگی جمعیت با همه تبعات سنگین مالی و غیرمالی که برای کشورها و نسل های جوان آینده خواهد داشت، یکی از دهها آفت کاهش جمعیت است. کاهش جمعیت در سن کار، افزایش مهاجران خارجی و از همه مهمتر تهدیدهای فرهنگی و امنیتی، آسیب های قابل پیش بینی و مهمی هستند که باید مورد توجه مسئولین و مردم قرار گیرد. وظیفه مسئولان، شناخت مشکلات، نیازها و مسائل پیشروی سیاست گذاری، برنامه ریزی، بررسی راهکارهای مؤثر و اقدامات جدی برای جلوگیری از ادامه کاهش جمعیت است و وظیفه مردم متعهد و مسلمانان به خصوص جوانان هوشیار، آگاهی از موقعیت جمعیتی کشور در آینده و همت برای پیشگیری از آسیب های آن از طریق ازدواج به موقع و فرزندآوری و رشد باروری بیشتر می باشد.
نظر آیت الله بهجت دربارۀ تحصیل خانمها/علم حيات است مگر مي شود زن را از حيات محروم کرد؟
در کتاب «پرسش هاي شما، پاسخ هاي آيت ا… العظمي بهجت» نقل شده که از ايشان درباره درس خواندن خانم ها و به دانشگاه رفتنشان سوال شد که آيا با اين امر موافقيد؟
آيت ا… بهجت در پاسخ به اين سوال فرمودند:«ما دليلي نداريم که زن را از آموختن علم محروم کنيم، علاوه بر اين که: «طلب العلم فريضه لکل مسلم و مسلمه» بحارالانوار ج۱- ص۱۷۷، يعني علم آموزي بر هر مرد و زن مسلمان واجب است اگر علم آموختن توسط محارم باشد اولي است. مهم آن است که مراعات واجبات را کنند. بعضي وقت ها که زن از خانه براي درس بيرون مي رود؛ نمي داند چگونه برود و برگردد. البته مردها هم همين طورند که بايد مراعات واجبات را بکنند، مثل زن ها. علم حيات است مگر مي شود زن را از حيات محروم کرد؟
نشست مدیران حوزه های علمیه خواهران در شهر مقدس قم برگزار شد
به گزارش روابط عمومی مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران نشست مدیران حوزه های علمیه خواهران در شهر مقدس قم برگزار گردید.
حجتالاسلام و المسلمین محمودرضا جمشیدی مدیر حوزه های علمیه خواهران در اجلاس فصلی مدیران استانی حوزههای علمیه خواهران که در شهر مقدس قم ودر اردوگاه نرجس خاتون در جوار مسجد مقدس جمکران برگزار شد، اظهار داشت: ما میراثدار گذشتگانی هستیم که با مشقت فراوان تراث شیعه را به دست ما رساندهاند و امروز ما به عنوان خلف آنها باید این میراث را با اتخاذ سیاست حفظ، ترمیم و بالندگی به آیندگان منتقل کنیم.
وی اظهار داشت: در این راستا باید نقاط قوت و ضعف را بشناسیم و نقاط ضعف را ترمیم کنیم.
مدیر حوزههای علمیه خواهران کشور با اشاره به سیاست مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران در واسپاری امور به بخشهای زیرمجموعه تصریح کرد: باید از ظرفیت مدارس علمیه در این راستا حداکثر استفاده را ببریم و در عین حال از امتیازات حوزه غافل نشویم، از جمله این امتیازات کار زیاد با معونه اندک است.
وی با بیان اینکه باید کارهای اجرایی حتیالامکان به استانها واگذار شود، گفت: ستاد مرکز تلاش میکند تا برنامهریزی کلان، هدایت و نظارت بر اجرا داشته باشد.
حجتالاسلام و المسلمین جمشیدی از مدیران استانی زیرمجموعه خود خواست تا ظرفیت خیرین را در حوزههای علمیه به کار بگیرند.
وی اظهار داشت: مدیران نتیجه کار حوزههای علمیه خواهران را به خیرین نشان دهند تا خیرین برای تداوم همکاری با حوزه دلگرمتر و بیشتر در صحنه حاضر باشند.
وی با بیان اینکه اگر بخواهیم حوزههای علمیه خواهران مستقل باشند باید هیاتهای امنای آنها فعال باشند، اظهار داشت: اعضای هیات امنا میتوانند در راستای جذب منابع، پشتیبانی و نظارت بر امر حوزه و تداوم سلامت حوزه کار کنند.
مدیر حوزههای علمیه خواهران کشور از این مجموعه حوزوی به عنوان یک خانواده یاد کرد و ادامه داد: اگر در قسمتی از این مجموعه کمبودی هست باید از قسمت دیگر آن را جبران کرد.
وی گفت: مدارس علمیه خواهران با وجود رقابت در امور آموزشی، پژوهشی و مالی در تحقق اهداف کلان، باید همکاری اخلاقی و عاطفی داشته باشند و این کار برعهده مدیران استانی قرار دارد.
بهترین مخلوقات خدا
در کتاب ادریس (ع) پیامبر آمده : روزی حضرت ادریس (ع) اصحاب خود را دور خود جمع کرد و به آنها گفت : در زمان حضرت آدم (علی نبینا و علیه السلام) فرزندان ایشان در مورد اینکه چه کسی بهترین مخلوق خداوند است، صحبت میکردند.
عده ای معتقد بودند که پدرشان، حضرت آدم بهترین مخلوق خداست، چرا که حضرت حق او را با دست مرحمت خود آفرید، روح منسوب به خود را در او دمید، به فرشتگان فرمان داد که بر او سجده کنند و…
گروهی دیگر میگفتند: فرشتگان فقط خدا را اطاعت میکنند در حالی که حضرت آدم و همسرش ترک اولی کردند و از بهشت رانده شدند، پس فرشتگان بهترین آفریدگان هستند.
در این بین عدهای هم معتقد بودند جبرئیل امین وحی الهی است، پس او بهترین خلق است.
این بحث ادامه داشت تا زمانی که حضرت آدم رسید و پاسخ این پرسش را داد:
«ای فرزندانم! آنطور که شما فکر میکنید، نیست. زمانی که خداوند مرا خلق کرد، بلند شدم و نشستم. به آسمان عرش نگاه میکردم که پنج نور درخشان را دیدم. از خداوند پرسیدم این پنج نور چه کسانی هستند؟
خدا فرمود: این پنج نور، نورهای اشرف مخلوقات، بابها و واسطههای رحمت من هستند. اگر آنها نبودند تو، آسمان و زمین، بهشت و دوزخ، خورشید و ماه را نمیآفریدم.
من نام این نورها را از خدا پرسیدم. فرمود: به عرش بنگر.
وقتی به عرش نگاه کردم این نامها را دیدم: «بارقلیطا، ایلیا، طیطه، شبر و شبیر[ که به زبان سریانی یعنی محمد(ص) ، علی(ع)، فاطمه(س)، حسن(ع) و حسین(ع) ]. بنابراین برترین مخلوقات این پنج تن هستند.»
تبلیغ ضد ایرانی روی کالای ایرانی
چه کسی بر کالاهای ایرانی نظارت می کند؟
تبلیغ ضد ایرانی روی کالای ایرانی/تبلیغ برای فرزند کمتر با وجود بحران جمعیت
در حالی که رسانه ها و موسسات کشور تمام توان خود را برای تبلیغات رشد جمعیت نموده اند، پخش شدن انبوه چنین کالایی به صورت قانونی در کشور در خوشبینانه ترین حالت نشان از بی توجهی مسئولان نظارتی دارد.
در حالی که کشور با بحران جمعیت روبرو است و آثار زیانبار آن در سالیان نه چندان دور متوجه مردم خواهد شد، یک شرکت محصولات غذایی در اقدامی تعجب آور و تأمل برانگیز شعار تبلیغاتی پشت محصول خود را فرزند کمتر- زندگی بهتر قرار داده است.
در حالی که رسانه ها و موسسات کشور تمام توان خود را برای تبلیغات رشد جمعیت نموده اند، پخش شدن انبوه چنین کالایی به صورت قانونی در کشور در خوشبینانه ترین حالت نشان از بی توجهی مسئولان نظارتی دارد. البته لازم به ذکر است همین کالا بسته بندی های دیگری از این محصول را با شعار تبلیغاتی دیگری نیز روانه بازار کرده است. اما این محصول با تاریخ تولید ذکر شده در تصویر در حال حاضر در بازار موجود می باشد.
** او خواهد آمد **
مهدی جان:
به جز دستهای پر قدرت تو راهی نیست
که قلب پر از فراموش من از نام پر از حیاط تو آکنده شود و می دانم ،
می دانم مهربانی تو را آن قدرت هست که قلبم را چنان
وسعتی بخشد که از محبت تو سیراب شود.
آقای من کرم کن و بر من بتاب …
مهدی جان !
دردهای زیادی است که به آنها وعده داده ام با آمدنت علاج می شود.
جمعه ها دم غروب وقتی آسمان از اندوه نیامدنت
دوباره مثل صدها سال دیگری که خون گریسته است
اشک سرخ می بارد به خود می گویم :
” آقایم باز هم نیامد…..”
درست جمعه ها ، وقتی قلبم و قلب همه از تنگی فراغت
مثل لاله ای که زیر پا لگد شود چروکیده و
رنجیده می شود با خود می گویم
این درد عاقبت مرا خواهد کشت ، و بعد به خود نهیب می زنم که
** او خواهد آمد **
و آنگاه از دیدگانم قطره ای اشک می چکد و از
سوزان ترین پرده اندوهم می گویم :
مهدی جان درست که من بدم و لایق تو نیستم امّا …
فرزند کمتر ،زندگی بهتر از کجا آمده!؟!؟
خداوندِ رازق عالم قادر حكيم، كه از عوالم غيب، روزي را نازل ميفرمايد براي هر فرد بخصوصه روزي جداگانه ميرساند ؛ براي يكي، يكي ؛ براي هزار، هزار. بنابراین این تفکر که به خاطر ترس از تنگدستی از ازدواج و فرزند دارشدن ممانعت بورزیم به معنای سوءظن به خداوند است.
در سال 1798 «توماس مالتوس» اقتصاددان مشهور پيش بيني كرد كه جمعيّت جهان روزي به مرز انفجار خواهد رسيد و از حدّ منابع غذائي زمين پيشي خواهد گرفت. به حساب مالتوس جمعيّت جهان كه در سال 1950، 5/2 ميليارد نفر بود در سال 2000 از مرز 6 ميليارد خواهد گذشت. مالتوس عقيده داشت كه منابع غذائي جهان محدود و ميزان آن در حدّ ثابتي است و بايد انسان خود را با آن سازگار نمايد. بدنبال اين پيش بيني، مادّهپرستان و استعمارگران از ترس فقر، شعار «فرزند كمتر، زندگی بهتر» را سر دادند ؛ غافل از اينكه رزق و روزي خداوند بيكران است.
اثر ی اعتراضی از علامه حسيني طهراني در اوج اجرای سیاست های کنترل جمعیت
حضرت علامه آية الله حاج سيد محمد حسين حسيني طهراني بر اساس ضرورت توجه به سیاست های کنترل جمعیت که در تضاد با مبانی اسلام است “رساله نکاحیه: كاهش جمعيت ضربهاي سهمگين بر پيكر مسلمين" را تالیف نمودند که اين رساله قسمتي از جلد اوّل «نور ملكوت قرآن» ميباشد.
چون در حين طبع اين رساله كه از ارتحال رهبر كبير انقلاب اسلامي پنج سال ميگذشت و در اين مدّت با عنوان تنظيم خانواده و كنترل جمعيّت فعّاليّت هاي چشمگيري به وقوع پيوست ؛ علاّمه تهرانی اقدام به نوشتن تذييلاتي بر اين رساله فرموده و با عطف جملۀ «كاهش جمعيّت ، ضربهای سهمگين بر پيكر مسلمين» نام “رسالۀ نكاحيّه” را تفسير نمودهاند.
آنچه که باعث سلامت زن می گردد
در مقدمه این کتاب ضمن تفسیر آیه “وَلَايَقْتُلْنَ أَوْلَـادَهُنَّ” که بر اساس تفسیر علامه طباطبایی صورت گرفته است، ایشان به موضوعاتی همچون: بيعت زنان با پيغمبر به شرط نكشتن اولاد، حرمت سقط جنين در شريعت مقدّس اسلام، مقدار ديۀ نطفه و ديۀ جنين بر حسب مراتب حمل، آنچه که باعث سلامت زن می گردد، فوائد بي شمار حامله شدن زنان و مضرّات بي شمار نازائي، ترغيب اسلام به نكاح و تكثير اولاد و نهي از عذوبت و عقيم بودن، محبوبیت بنای ازدواج در اسلام و وظيفۀ دولت اسلامی در فراهم كردن تسهيلات ازدواج بر اساس آیات و روایات قرآنی پرداخته است.
سیاست های ایالات متحده امریکا و کاهش جمعیت در جوامع اسلامی
كشورهاي اسلامي در معرض نقشههاي طرح ريزي شده از جانب ايالت متّحده آمريكا به منظور كاهش ميزان افزايش طبيعي جمعيّت قرار گرفتهاند ؛ و اين طرح ها از طريق نفوذ بر مديريّتهاي سياسي اين كشورها و حاكميّت ايالات متّحده آمريكا بر سازمان هاي بين المللي بخصوص سازمان هاي وابسته به آن صورت مي گيرد .
اين طرح ها شامل تغييرات فرهنگي است كه منجرّ به حاكميّت فرهنگ غربي بر جوامع اسلامي شده تا جائي كه رفتار مسلمانان مطابق اين فرهنگ و يا انعكاسي از آن مي شود.
در طرحهاي آمريكائي براي كاهش جمعيّت در جهان سوّم ، اقداماتي جهت وارد شدن فشار اقتصادي بر خانوادهها پيشبيني شده است كه همزمان با آن اعلام ميشود : اين مشكلات ناشي از افزايش فرزندان است !
سياست كنترل جمعيّت ، براي به بازار كشاندن زنان و در صدد هدر دادن عمر آنان است.
تضاد سیاست های کاهش جمعیت با ارزش های اسلام مهمترین موضوعی است که در این رساله به آن پرداخته است و این هشدار را نیز می دهد که این سیاست ها از طریق فرهنگ غربی در فرهنگ اسلامی کشور نفوذ کرده و با شعارهایی مانند “رشد بیرويّه جمعيّت ، مخالف آزادي و استقلال زن ميباشد” و “افزايش جمعيّت با تحقّق زيبائيهاي زن منافات دارد".همچنين تلاش در جهت متقاعد ساختن خانوادهها به اينكه با افزايش تعداد فرزندان ، منافع اشخاص چه از نظر اقتصادي و چه اجتماعي به خطر ميافتد و این مهم را گوشزد می کند که این طرز تفکر در نهایت منجرّ به گسترش بيديني و فردگرائي شده و اخلاق عمومي و ارزش هاي اجتماعي را كه از دين اسلام سرچشمه مي گیرد را تضعيف می نماید و نویسنده بر این امر اعتقاد دارد که سياست كنترل جمعيّت ، براي به بازار كشاندن زنان و در صدد هدر دادن عمر آنان است و ارائۀ افكار جديد كه چون دستاويزي براي جدا ساختن زن از ارزش هاي جامعهاش مطرح ميگردد موجب شده تا موقعيّت زن و نقش وي در جوامع اسلامي تغيير يابد. در نتيجه اين سياست ، زنان مسلمان چيزي از نوع آزادي زن غربي بدست ميآورند و همين امر يكي از ابزارهائي است كه موجب ميشود سطح رشد جمعيّت در كشورهاي اسلامي سير نزولي داشته باشد .
عمدۀ فعّاليّت آمريكا در مورد كنترل جمعيّت ، بر روي محدود كردن جمعيّت كشورهاي جهان سوّم و در كنار آن ، كشورهاي اسلامي متمركز است كه از طريق صندوق جهاني پول و سازمان ملل متّحد ، و سازمانهاي وابستۀ به آن صورت مي گيرد «نقشههاي استعماري در قالب سياستهاي كنترل جمعيّت دركشورهاي اسلامياهرمهاي سياسي آمريكا براي كنترل جمعيّت كشورهاي اسلامي است»
گسترش ارزش هاي اسلامي در رابطه با ازدواج و فرزندآوری
گسترش ارزش هاي اسلامي در رابطه با ازدواج و زايمان با ترويج آيههاي قرآني و احاديث و بالا بردن سطح آگاهي مردم براي بكار گيري آن و حركت در جهت هدايت تعاليم اسلامي، حمايت گروه ها و مؤسّسههاي اسلامي از طريق بكارگيري سياستهاي جمعيّتي كه در خدمت اسلام و مسلمانان است، حمايت گروه ها و مؤسّسههاي اسلامي به منظور تشويق ازدواج سريع و ارائه تسهيلات مادّي براي جوانان مسلمان در كشورهاي اسلامي به منظور تسريع در ازدواج و همچنين امكان ايجاد مؤسّسههائي براي ازدواج سريع در كشورهاي اسلامي از جمله پیشنهادات علامه حسيني طهراني در قبال مبارزه با سیاست های کنترل جمعیت است که در کتاب “رساله نکاحیه: كاهش جمعيت ضربهاي سهمگين بر پيكر مسلمين" بدان اشاره نموده اند.
خداوندِ رازق عالم قادر حكيم، كه از عوالم غيب، روزي را نازل ميفرمايد براي هر فرد بخصوصه روزي جداگانه ميرساند ؛ براي يكي، يكي ؛ براي هزار، هزار. بنابراین این تفکر که به خاطر ترس از تنگدستی از ازدواج و فرزنددارشدن ممانعت بورزیم به معنای سوءظن به خداوند قادر توانا و تسلیم شدن و پذیرفتن نظرات یهودیان شیطان صفت است که نعوذبالله دست خداوند را در غل و زنجیر می پندارند و ما مسلمانان با تبعیت از فرمان مالتوس انگلیسی دست از اعتماد به خداوند متعال برداشته ایم و دنباله رو یهودیان شده ایم تا نقشه امریکایی ها به اجرا در آید. اینکه حضرت علامه آيت الله حاج سيد محمد حسين حسيني طهراني از همان سال های نخست اجرای طرح تنظیم جمعیت خطرات و تهدیدات آن را گوشزد نموده بودند امری قبل تامل است. این کتاب که حاصل سخنرانی های حضرت “علامه آيت الله حاج سيد محمد حسين حسيني طهراني"، در رمضان المبارک ۱۳۹۰ هجریّه قمریّه در مسجد قائم طهران است در سال ۱۳۷۳ به وسیله ی ایشان تصحیح و تکمیل شده است و در اوج اجرای سیاست های کنترل جمعیت به عنوان یک اثر اعتراضی منتشر گردیده است.
متاسفانه این روشنگری های به موقع و صحیح از سوی متولیان اجرای امر سیاست گذاری کنترل جمعیت مورد بی توجهی و غفلت قرار گرفت، تا حدی که این کتاب در دولت آقای هاشمی رفسنجانی اجازه انتشار نیافت و نویسنده آن نیز بایکوت شد.
این بایکوت تا حدی ادامه یافت که دولت کارگزاران حتی پیام رهبر معظم انقلاب به مناسبت وفات نوسینده کتاب را نیز از رسانه ملی پخش نکرد و حتی اجازه نصب سنگ مزار نیز برای آیت الله طهرانی(در حرم مطهر رضوی) صادر نشد.
صد افسوس که بعد از قریب به 19 سال از تاریخ این سخنرانی ها می خواهیم درباره آن به بحث بنشینیم و شاهد آن باشیم که تمام نکات اشاره شده در این سخنرانی ها چقدر دقیق و حکیمانه بوده است و امروز پس از گذشت 19 سال “تحدید نسل” تهدیدی جدی برای آینده کشور اسلامی مان به شمار می رود.
ولادت حضرت محمد مصطفی(ص) و امام جعفر صادق(ع)
ولادت حضرت محمد مصطفی(ص) و امام جعفر صادق(ع)
تولد نور
حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله در عام الفیل ( سال 570 میلادی ) در ماه ربیع الاول دیده به جهان گشود.مورخان شیعه، ولادت پیامبر اکرم را در صبح جمعهی هفدهم ربیع الاول و اکثر علمای اهل سنت، در روز دوازدهم همان ماه میدانند.
امام صادق(ع) به نقل از سلمان فارسى فرمود:
پيامبر اكرم(ص)فرمود: خداوند متعال مرا از درخشندگى نور خودش آفريد نيز امام صادق(ع) فرمود: خداوند متعال خطاب به رسول اكرم(ص)فرمود: «اى محمد! قبل از اين كه آسمانها، زمين، عرش و دريا راخلق كنم. نور تو و على را آفريدم…».
ثقه الاسلام كلينى(ره) مى نويسد: امام صادق(ع) فرمود:
«هنگام ولادت حضرت رسول اكرم(ص) فاطمه بنت اسد نزد آمنه (مادر گرامى پيامبر)بود. يكى از آن دو به ديگرى گفت: آيا مى بينى آنچه را من مى بينم؟ديگرى گفت: چه مى بينى؟ او گفت: اين نور ساطع كه ما بين مشرق ومغرب را فرا گرفته است! در همين حال، ابوطالب(ع) وارد شد و به آنها گفت:
چرا در شگفتيد؟ فاطمه بنت اسد ماجرا را به گفت. ابوطالب به اوگفت: مى خواهى بشارتى به تو بدهم؟ او گفت: آرى. ابو طالب گفت:از تو فرزندى به وجود خواهد آمد كه وصى اين نوزاد، خواهد بود
سیمای محمد(ص)
امام جعفر صادق(ع) فرمود: امام حسن(ع) از دائى اش، «هند بن ابى هاله» كه در توصيف چهره پيامبر(ص) مهارت داشت، در خواست نمود تا سيماى دل آراى خاتم پيامبران(ص) را براى وى توصيف نمايد. هند بن ابى هاله در پاسخ گفت:
«رسول خدا(ص) در ديده هابا عظمت مى نمود، در سينه ها مهابتش وجود داشت .قامتش رسا، مويشنه پيچيده و نه افتاده، رنگش سفيد و روشن، پيشانيش گشاده،ابروانش پرمو و كمانى و از هم گشاده، در وسط بينى برآمدگى داشت، ريشش انبوه، سياهى چشمش شديد، گونه هايش نرم و كم گوشت.دندان هايش باريك و اندامش معتدل بود. آن حضرت هنگام راه رفتن با وقار حركت مى كرد. وقتى به چيزى توجه مى كرد به طور عميق به آن مى نگريست، به مردم خيره نمى شد، به هر كس مى رسيد سلام مى كرد، همواره هادى و راهنماى مردم بود.
براى از دست دادن امور دنيايى خشمگين نمى شد. براى خدا چنان غضب مى نمود كه كسى او را نمى شناخت. اكثر خنديدن آن حضرت تبسم بود،برترين مردم نزد وى كسى بود كه، بيشتر مواسات و احسان و يارى مردم نمايد…»
سعدى با الهام از روايات، در اشعار زيبايى آن حضرت را چنين توصيف نمود:
ماه فرو ماند از جمال محمد سرو نرويد به اعتدال محمد قدر فلك را كمال ومنزلتى نيست در نظر قدر با كمال محمد وعده ديدار هر كسى به قيامت ليله اسرى شب وصال محمد آدم و نوح و خليل و موسى وعيسى آمده مجموع در ظلال محمد عرصه گيتى مجال همت او نيست روز قيامت نگر مجال محمد و آنهمه پيرايه بسته جنت فردوس بو كه قبولش كند بلال محمد شمس و قمر در زمين حشر نتابد نور نتابد مگر جمال محمد همچو زمين خواهد آسمان كه بيفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد شايد اگر آفتاب و ماه نتابد پيش دو ابروى چون هلال محمد چشم مرا تا بخواب ديد جمالش خواب نمي گيرد از خيال محمد سعدى اگر عاشقى كنى و جوانى عشق محمد بس است و آل محمد
مصونيت و پيراستگى پيامبر از خلاف و خطا، بسان ديگر پيامبران داراى مراحل سهگانه است، و اين مراحل عبارتنداز:
1- مصونيت مطلق (عمدى و سهوى) در تبليغ شريعت.
2- عصمت از خلاف و گناه در رفتار و گفتار.
3- پيراستگى از خطا و لغزش در جريانهاى عادى.
امام صادق ( ع )
حضرت امام جعفر صادق عليه السلام رئيس مذهب جعفرى ( شيعه ) در روز 17ربيع الاول سال 83 هجرى چشم به جهان گشود .
پدرش امام محمد باقر ( ع ) و مادرش “ام فروه” دختر قاسم بن محمد بن ابى بكر مىباشد.
كنيه آن حضرت : “ابو عبدالله” و لقبش “صادق” است . حضرت صادق تا سن 12 سالگى معاصر جد گراميش حضرت سجاد بود و مسلما تربيت اوليه او تحت نظر آن بزرگوار صورت گرفته و امام ( ع ) از خرمن دانش جدش خوشهچينى كرده است .
پس از رحلت امام چهارم مدت 19 سال نيز در خدمت پدر بزرگوارش امام محمد باقر ( ع ) زندگى كرد و با اين ترتيب 31 سال از دوران عمر خود را در خدمت جد و پدر بزرگوار خود كه هر يك از آنان در زمان خويش حجت خدا بودند ، و از مبدأ فيض كسب نور مىنمودند گذرانيد .
بنابراين صرف نظر از جنبه الهى و افاضات رحمانى كه هر امامى آن را دار مىباشد ، بهرهمندى از محضر پدر و جد بزرگوارش موجب شد كه آن حضرت با استعداد ذاتى و شم علمى و ذكاوت بسيار ، به حد كمال علم و ادب رسيد و در عصر خود بزرگترين قهرمان علم و دانش گرديد .
پس از درگذشت پدر بزرگوارش 34 سال نيز دوره امامت او بود كه در اين مدت “مكتب جعفرى” را پايهريزى فرمود و موجب بازسازى و زنده نگهداشتن شريعت محمدى ( ص ) گرديد.
نظر علماء شیعه و سنی در خصوص وحدت
وحدت بین مسلمین حول نکات و اعتقادات مشترک در زمان کنونی یکی از مسائلی است که دشمنان زیادی پیدا کرده است. دشمنان از جمله آمریکا و انگلیس و اسرائیل و… که از این وحدت متضرر می شوند با تمام امکانات به دنبال این هستند تا این وحدت را از بین ببرند. این دشمنان سعی بر این دارند تا از راه های مختلف این وحدت را خدشه دار نمایند. راهکارهای آنها برای این کار عبارتند از:
1. انجام عملیات های تروریستی نسبت به مذهبی خاص و سعی بر این که این عملیات را از طرف پیروان مذهب دیگر جلوه دهند؛
2. به وجود آوردن گروه هایی با تفکرات رادیکال در میان شیعیان، اهل سنت و پشتیبانی از آنها تا این دو گروه را با همدیگر مشغول کنند تا از دشمنی آمریکا و … غافل شوند و همچنین در اثر این اختلافات داخلی به سمت ضعف بروند؛
3. جهت دهی افکار عمومی سایر ادیان و ملل به سمت بدبینی به مسلمین.
در مقابل آن دسته از علماء شیعه و اهل سنت که به این امر و خطر آن واقف هستند نسبت به این امر تذکر می دهند. اما عده ای نیز مغرضانه و یا غیر مغرضانه اصرار بر یکسری تحرکات تفرقه افکنانه هستند.
در ادامه به بررسی نظر علماء اهل سنت و شیعه در خصوص وحدت بین مسلمانان می پردازیم:
علامه عسگری: ما در میان خود خوارج هم داریم.
باید حول محور این قرآن گرد آییم ومتحد شویم. همه مسلمانان روی زمین اتفاق نظر دارند که باید به آنچه در سنت رسول الله آمده است عمل شود و هیچ مسلمانی را نمی یابید که این را نگوید. ما در مکتب اهل البیت معتقدیم که هر کس در نماز خود سوره حمد را بدون بسم الله قرائت کند؛ نمازش باطل است. ولی برادر مسلمان حنفی مذهب ما آنرا واجب نمی داند و حمد را بدون بسم الله قرائت میکند. در اینجا امام جعفر صادق می فرمایند: اگر کسی پشت سر اهل سنت نماز بگذارد مانند آنست که پشت سر رسول الله نماز گذاشته است.[1] آری وحدت عملی اینگونه محقق می شود. ما در میان خود خوارج هم داریم. کسانی که اصول عقاید آنها مبتنی بر تکفیر همه مسلمانان است. کسانی که تنها خود را مسلمان می دانند و جز خود همه را مشرک می پندارند.
آیت الله خامنه ای: نظر آقا حرام بودن این جلسات است.
حجه الاسلام نواب می فرمایند: طلبه ها درباره عیدالزهرا زیاد از من پرسش می کردند و من هم می گفتم درست نیست. تا اینکه یکبار محضر رهبر انقلاب مشرف شدیم و از ایشان پرسیدم که نظر شما چیست؟ ایشان خطاب به من درباره جلسات عیدالزهرا فرمودند:
«شما از جانب من موظف هستید حرمت تشکیل و شرکت در اینگونه جلسات را ابلاغ کنید.»
بعدا من که این مطلب را نقل می کردم برخی باور نکردند بنابراین به دفتر رهبری تلفن زدند و مطمئن شدند که نظر آقا حرام بودن این جلسات است.
آیت الله وحید خراسانی: مگر نگفته بودم سر درس من از این گونه کلمات به کار نبرید!
در یکی از جلسات درس آیت الله العظمی وحید خراسانی، ایشان روایتی از کتاب تفسیر کبیر امام فخر رازی را قرائت می کنند و در حین قرائت این روایت، درباره خلیفه دوم اهل تسنن، عمر بن خطاب، پس از نام وی، عبارت (رضی الله عنه) را به کار می برند. پس از این عدهای از طلاب با صدای بلند کلماتی را خطاب به خلیفه دوم بیان کردند که این عمل با واکنش صریح حضرت آیت الله العظمی وحید خراسانی روبرو شدند.
در این هنگام، مرجع تقلید شیعیان، با عصبانیت خطاب به طلاب توهین کننده گفت: مگر نگفته بودم سر درس من از این گونه کلمات به کار نبرید!
مولوی توکلی (امام جمعه اهل سنت تایباد): قتل عمد مومن را خدا هرگز نمی بخشد.
امروزه کسانی که فتوای کشتار مسلمانان را صادر می کنند، مزدور آمریکا واسرائیل هستند. رسول اکرم(ص) فرمودند کسی که “لا اله الا الله” بگوید جان و مال و آبروی او محفوظ می ماند. اگر یک مسلمانی خون مسلمان را حلال بداند و او را به قتل برساند، مسلمان نیست و کافر است زیرا خداوند خون مسلمان را حرام قرار داده است و کسی که خون مسلمانی را بریزد از زمره جهنمی های همیشگی است همانطور که قرآن فرموده است: «کسی که مومنی را به عمد می کشد جزاء آن جهنم ابدی است و همیشه در جهنم باقی خواهدماند.» گناهان کبیره دیگر را شاید خدا ببخشد ولی قتل عمد مومن را خدا هرگز نمی بخشد.
این افراد به جای اینکه بروند با کافرانی که با مسلمانان در جنگ هستند مانند اسرائیلی ها و یهودیانی که فلسطین و بیت المقدس را اشغال کرده اند مبارزه کنند و آنها را بکشند، می آیند و مسلمانان را می کشند.
آیت الله سیستانی: ایجاد تفرقه حتی به اندازه یک کلمه یا نصف کلمه جایز نیست.
بعد از تعرض به مرقد عسکریین (علیهما السلام) همه شیعیان را به آرامش دعوت کردم و از آنها خواستم که واکنشی نشان ندهند و گفتم که این اقدام از طرف اهل سنت نبوده است. من اطمینان دارم که ریشه تفرقه افکنی در خارج است. من [در زمان طلبگی] نزد شیخ احمد الراوی که از علمای اهل سنت در سامرا بود درس خواندم و به ذهنم خطور نکرد که ایشان پیرو مذهب دیگری بودند. همچنین به برخی از پزشکان که از اهل سنت بودند مراجعه می کردیم و چون ما از طلاب علوم دینی بودیم از ما پول ویزیت نمی گرفتند و اصلا فکر نمی کردند که ما شیعه هستیم یا سنی. باید بر مشترکات تمرکز کنید و دلیلی ندارد به مسائل اختلافی بپردازید. مشارکت کردن در ایجاد تفرقه حتی به اندازه یک کلمه یا نصف کلمه جایز نیست. واجب است که از ادبیات تشنج آفرین پرهیز شود.
آیت الله بهجت: کسی که وحدت مسلمانان را نخواهد، مسلمان نیست.
اختلاف شیعه و سنی، یک مساله استعماری است. مساله مهم دوستی اهل بیت (ع) است که فریقین بر آن اتفاق دارند. مسلمین در حال حاضر، در این باره اختلاف و مشکلی ندارند. البته حساب وهابی ها و مبغضین به اهل بیت (ع) جداست. وهابیون نه شیعه هستند و نه سنی! مذهب وهابیت یکی جریان سیاسی است که ربطی به شیعه و سنی ندارد.
کسی که وحدت مسلمانان را نخواهد، مسلمان نیست. ائمه ما (ع) در نماز جماعت آنان شرکت می کردند، به جهت اتحاد مسلمانان.
آیت الله بهجت درباره برخی از رفتارها به نام عیدالزهرا فرمودند : ” چه بسا … این کارها موجب اذیت و آزار و یا قتل شیعیانی که در بلاد و کشورهای دیگر در اقلیت هستند گردد در اینصورت اگر یک قطره خون از آنها ریخته شود ما مسبب آن و یا شریک جرم خواهیم بود. شیوه مرحوم آیت الله بروجردی رحمه الله نیز همین بوده است؛ یعنی بیان مشترکات میان شیعه و اهل تسنن و ترک مطاعن و مثالب یا لعن و سب آشکار.
آیت الله شبیری زنجانی: جای تاسف است که می بینیم جریاناتی این فاصله را زیاد می کنند.
ما یکسری مشترکاتی داریم که این مشترکات باید محفوظ باشد و قدر آن هم دانسته شود. امیدواریم که این مشترکات بیشتر شده و آنچه که صلاح دین و دنیا همه ماست زودتر فراهم شود و اختلاف نباشد. یکی از مسائل مشترک بین شیعه وسنی قبول داشتن اهل بیت علیهم السلام است، یعنی هر دو گروه، پیامبر، امیرالمومنین، امام حسن و امام حسین علیهم السلام را قبول دارند و می توانند در سایه رهنمودهای آنان به سعادت برسند. ما می توانیم در مقابل کفار کنار هم باشیم. جای تاسف است که می بینیم جریاناتی این فاصله را زیاد می کنند.
ماموستا محمد محمودی: باید درمقابل وهابیت هوشیار و بصیر عمل کرد.
وضعیت کنونی جهان اسلام و همچنین رفتار غیر شرعی و غیر اخلاقی از افراد تند رو که به نام اسلام اقدام به کشتار جمعی افراد بی گناه کرده و از این کار هیچگونه ابایی ندارند، بر اساس اجماع علما و اعلام شریعت محمدی محکوم می باشد. بنا بر آنچه که در آموزه های اسلامی ما آمده تعرض به نوامیس مردم، کشتن اطفال و افراد مسن و توهین به عقاید آنها شدیداً محکوم است.
اینگونه اقدامات غیر انسانی حتی در بلاد غیر مسلمان نیز به هیچ عنوان پذیرفتنی نبوده و همه انسانها آن را محکوم می کنند، لذا جامعه بصیر و آگاه روحانیون اهل سنت نیز جنایات و اعمال تروریستی این گروهک ها را به شدت محکوم می کند. باید درمقابل توطئه ها و تفرقه افکنی وهابیت هوشیار و بصیر عمل کرد.
نتیجه گیری
مسلمین جهان برادران همدیگر هستند و طبق روایات باید در کنار همدیگر با وحدت زندگی کنند در غیر این صورت این وعده الهی است که می فرماید :« وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ریحُکُمْ وَ اصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرین» که در صورت تشطت و درگیری داخلی وحدت و نیروی مسلمین از بین می رود و دشمنان می توانند بر آنها مسلط شوند. به نظر دیدبان مسلمین از شیعه و سنی باید از اعمالی که دچار ایجاد تفرقه بین مسلمین می شود دوری کنند.
برگزاری مراسم9در مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س)سقز:
به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س)سقز این مدرسه علمیه با همکاری بسیج طلاب شهرستان ،تبلیغات اسلامی واداره ارشاد اسلامی ستادبزرگداشت حماسه 9 دی را تشکیل داده وروز بصیرت را گرامی داشتند.
خدیجه عبدی مدیر مدرسه علمیه حضرت فاطمه(س)سقز با اشاره به بزگداشت سالروز 9دی خاطر نشان کرد:در این همایش طلاب مدرسه علمیه ، کارکنان بسیجی ادارات وبسیج دانشجویی ودانش آموزی حضور داشتند.
وی افزود:در این مراسم کلیپی با عنوان حماسه 9دی به نمایش در آمد.
در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین سادات عضوستاد نظارت دفتر نمایندگی ولی فقیه در استان با گرامیداشت این روز وباتشکر از لبیک ملت مسلمان ایران که همیشه ودر همه حال پشتیبان مقام معظم رهبری هستند در مورد واقعه 9دی وروز بصیرت تصریح کرد:روز نهم دي در واقع روز نه گفتن ملت ايران به سران فتنه و آري گفتن به نظام اسلامي و بيعت مجدد مردم با آرمان هاي والاي حضرت امام خميني(ره) و رهبر فرزانه انقلاب اسلامي است.
وی افزود: مردم در اين روز، تير خلاص را به سران فتنه شليك و پشت پيكر نامبارك فتنه را به خاك ماليدند ..
حجت الاسلام والمسلمین سادات افزود:روز نهم دي ماه در تاريخ انقلاب اسلامي با عنوان روز بصيرت ماندگارشد ودر تاريخ ملت هميشه در صحنه ايران اسلامي، حماسه بزرگ به شمار می آید که دشمنان خدا و دينش را مأيوس و نااميد ساختند و قلب امام زمان (عج) و نائب بر حقش حضرت آيت الله العظمي خامنه اي(مد ظله العالی) را شادنمودند.
بیانیه مرکز مدیریت حوزههای علمیه خواهران به مناسبت سالروز حماسه 9 دی
بسم الله الرحمن الرحیم
9 دی ماه 1388، یادآور حماسهای است که محل تبلور بینش صحیح و حضور بهموقع و بهجای ملت ایران، در دفاع از ولایت است. مردم غیور و آگاه ایران اسلامی در این روز با حضور در صحنه کسانی را که سعی در ایجاد خلل در حرکت انقلابی خود داشتند ناامید کردند.
فتنهگران غافل از عنصر اعتقاد و ایمان راسخ در ملت مسلمان ایران به قهر الهی دچار شدند و اکنون که همچون گذشته انقلاب اسلامی ایران بر قلوب مومنین استوار است، تبلیغات و تحریکات عناصر خودباخته غرب و شرق کوچکترین خللی در تداوم راه آن که همانا راه امام راحل و رهبر معظم انقلاب مدظله العالی است، نخواهد گذاشت.
امروز و در سالروز آن حماسه دشمنشکن مردم ایران اسلامی، بار دیگر دست بیعت خویش را به حبل الله المتین میدهد و از درگاه الهی، استقامت همیشگی در صراط مستقیم او که به راستی راه نبی مکرم اسلام صلوات الله علیه و ائمه هدی علیهم السلام است مسالت دارد.
مدیریت،کارکنان، اساتید و طلاب حوزههای علمیه خواهران استان کردستان نهم دیماه را گرامی میدارند و با سپاس از درگاه پروردگار به دلیل عزم راسخ در پیشبرد قیام مستضعفان عالم، تداوم بصیرت علوی را در آحاد ملت عزیز طلب میکند.
بازخوانی بیانات رهبر فرزانه انقلاب درباره حماسه 9 دی
تأکید رهبر فرزانه انقلاب بر ماندگاری حرکت حماسی امت در راهپیمایپی 9 دی، نشان از اهمیت فوقالعاده این حضور آگاهانه در تاریخ انقلاب اسلامی دارد.در آستانه سالروز راهپیمایی حماسی 9 دی 88 مروری داریم بر سخنان رهبر حکیم انقلاب درباه این حرکت خودجوش مردمی.
رهبر فرزانه انقلاب در ديدار مردم قم در سالگرد قيام 19 دى ، ده روز بعد از راهپیمایی تاریخی نه دی با بیان اینکه روزهاى سال، به طور طبيعى و به خودى خود همه مثل همند؛ اين انسانها هستند، اين ارادهها و مجاهدتهاست كه يك روزى را از ميان روزهاى ديگر برميكشد و آن را مشخص ميكند، متمايز ميكند، متفاوت ميكند و مثل يك پرچمى نگه ميدارد تا راهنماى ديگران باشد، اظهار داشتند: روز عاشورا - دهم محرم - فى نفسه با روزهاى ديگر فرقى ندارد؛ اين حسين بن على (عليه السّلام) است كه به اين روز جان ميدهد، معنا ميدهد، او را تا عرش بالا ميبرد؛ اين مجاهدتهاى ياران حسين بن على (عليه السّلام) است كه به اين روز، اين خطورت و اهميت را ميبخشد. روز نوزدهم دى هم همين جور است، روز نهم دىِ امسال هم از همين قبيل است.
ایشان در ادامه تاکید کردند: نهم دى با دهم دى فرقى ندارد؛ اين مردمند كه ناگهان با يك حركت - كه آن حركت برخاسته از همان عواملى است كه نوزدهم دىِ قم را تشكيل داد؛ يعنى برخاسته ى از بصيرت است، از دشمنشناسى است، از وقتشناسى است، از حضور در عرصه ى مجاهدانه است - روز نهم دى را هم متمايز ميكنند.
9 دىِ در تاريخ ماند
حضرت آیت الله خامنه ای افزودند: مطمئن باشيد كه روز نهم دىِ امسال هم در تاريخ ماند؛ اين هم يك روز متمايزى شد. شايد به يك معنا بشود گفت كه در شرائط كنونى - كه شرائط غبارآلودگىِ فضاست - اين حركت مردم اهميت مضاعفى داشت؛ كار بزرگى بود. هرچه انسان در اطراف اين قضايا فكر ميكند، دست خداى متعال را، دست قدرت را، روح ولايت را، روح حسين بن على (عليه السّلام) را مىبيند. اين كارها كارهائى نيست كه با ارادهى امثال ما انجام بگيرد؛ اين كار خداست، اين دست قدرت الهى است؛ همان طور كه امام در يك موقعيت حساسى - كه من بارها اين را نقل كردهام - به بنده فرمودند: «من در تمام اين مدت، دست قدرت الهى را در پشت اين قضايا ديدم». درست ديد آن مرد نافذِ بابصيرت، آن مرد خدا.
رهبر حیکم انقلاب ادامه دادند: اينكه من عرض ميكنم روز نُه دى در تاريخ ماندگار است، به خاطر اين است. مردم بيدارند؛ همين است كه كشور شما را نگه داشته است عزيزان من! همين است كه انقلابتان را حفظ كرده است؛ همين است كه جرأت سران استكبار را از آنها گرفته است كه بخواهند به ملت ايران حمله كنند؛ ميترسند. حالا در تبليغات، زيد و عمرو و بكر را ميكشند جلو، بمباران تبليغاتى ميكنند؛ اما حقيقت قضيه چيز ديگرى است. دشمن حقيقى آنها ملت ايران است، دشمن حقيقى آنها ايمان و بصيرت ملت ايران است، دشمن حقيقى آنها همين غيرت دينى جوانهاست كه ميجوشد. يك وقتى هم دندان روى جگر ميگذارند، صبر هم ميكنند، بايد هم بكنند؛ اما يك وقت هم آنجائى كه وقت حضور در صحنه است، مىآيند توى صحنه.
ایشان با بیان اینکه مسئولين كشور بحمداللَّه چشمشان هم باز است، مىبينند؛ مىبينند مردم در چه جهتى دارند حركت ميكنند، اظهار داشتند: حجت بر همه تمام شده است، حركت عظيم روز چهارشنبه ى نهم دى ماه حجت را بر همه تمام كرد. مسئولين قوهى مجريه، مسئولين قوهى مقننه، مسئولين قوهى قضائيه، دستگاههاى گوناگون، همه ميدانند كه مردم در صحنهاند و چه ميخواهند. دستگاهها بايد وظائفشان را انجام بدهند؛ هم وظائفشان در مقابل آدم مفسد و اغتشاشگر و ضدانقلاب و ضدامنيت و اينها، هم وظائفشان در زمينهى ادارهى كشور. مسائل كشور كه فقط مسائل مربوط به اغتشاشگران نيست؛
راهپيمائى حكومتى!
رهبر فرزانه انقلاب ادامه دادند: گفتند راهپيمائى حكومتى! بى عقلها نفهميدند كه با اين حرف دارند حكومت را تعريف ميكنند؛ دارند از حكومت تمجيد ميكنند. اين چه حكومتى است كه در ظرف دو روز - روز عاشورا (يكشنبه) آن خباثتها را راه انداختند، روز چهارشنبه اين حركت عظيم راه افتاد - ميتواند يك چنين بسيج عظيم ملى را در سرتاسر كشور بكند؟ امروز كدام كشور ديگر، كدام حكومت ديگر چنين قدرتى دارد؟ قوىترين حكومتهاى دنيا و ثروتمندترينشان - كه ولخرجىهاى زيادى هم براى جاسوس پرورى و خرابكارى و تروريست پرورى دارند - اگر همه ى تلاششان را هم بكنند، نميتوانند ظرف دو روز، صد هزار نفر آدم را بياورند توى خيابانهاى شهرشان يا كشورشان. چند ده ميليون انسان در سرتاسر كشور بيايند! اگر به دستور حكومت آمده باشند، اين خيلى حكومت مقتدرى است؛ پس خيلى حكومت قوىاى است كه اينجور امكان بسيج را دارد. اما حقيقت غير از اين است؛ حقيقت اين است كه در كشور ما حكومت و مردمى وجود ندارد - همه يكى اند - مسئولين حكومت، از شخص حقير اين بنده گرفته تا ديگران، هر كدام قطرههائى هستيم در اقيانوس عظيم اين ملت.
لحظه را بايد شناخت
رهبر انقلاب اسلامی در ديدار با اعضای شوراى هماهنگى تبليغات اسلامى در تاریخ 29دی 88 فرمودند: لحظه را بايد شناخت، نياز را بايد دانست. فرض بفرمائيد كسانى در كوفه دلهاشان پر از ايمان به امام حسين بود، به اهلبيت محبت هم داشتند، اما چند ماه ديرتر وارد ميدان شدند؛ همهشان هم به شهادت رسيدند، پيش خدا هم مأجورند؛ اما كارى كه بايد بكنند، آن كارى نبود كه آنها كردند؛ لحظه را نشناختند؛ عاشورا را نشناختند؛ در زمان، آن كار را انجام ندادند. اگر كارى كه توابين در مدتى بعد از عاشورا انجام دادند، در هنگام ورود جناب مسلم به كوفه انجام ميدادند، اوضاع عوض ميشد؛ ممكن بود حوادث، جور ديگرى حركت بكند. شناسائى لحظهها و انجام كار در لحظهى نياز، خيلى چيز مهمى است.
ایشان به حماسه نهم دی نیز اشاره کردند و اظهار داشتند: شوراى شما بحمدالله اين خصوصيت را داشته است. دلائل زيادى هم براى اين هست؛ آخرىاش همين نهم دى است؛ قبلش - ده سال قبل از اين - 23 تير است كه اشاره فرمودند؛ آن روز هم نياز لحظهها بود؛ اين يك كار متعارف و معمولى نبود. راهپيمائى مردم در بيست و دوى بهمن با همهى عظمتى كه دارد - كه حالا عرض خواهم كرد - يك كار متعارف است، يك كار روانشده است، شناختهشده است، متوقع است كه انجام بگيرد و انجام ميگيرد؛ اما بيست و سهى تير در سال 78، يك كار متعارف نبود، يك كار متوقع نبود؛ اهميت داشت كه اين مجموعه بداند و بفهمد كه اين كار در آن شرائط، لازم است و آن را انجام بدهد.
قلهی فراموش نشدنى
ایشان افزودند: كار نهم دى ماهِ امسال هم همين جور بود. شناختن موقعيت، فهميدن نياز، حضور در لحظهى مناسب و مورد نياز؛ اين اساس كار است كه مؤمن بايد اين را هم با خود همراه داشته باشد تا بتواند وجودش مؤثر بشود؛ آن كارى را كه بايد انجام بدهد، بتواند انجام بدهد. خوب، الحمدلله شوراى هماهنگى تبليغات اين خصوصيت را داشته است، نشان داده است؛ هم در دههى اول، در اوضاع و احوال گوناگون آن دهه - در دوران دفاع مقدس، قبل از دفاع مقدس، بعد از دوران دفاع مقدس - هم بعد از رحلت امام در مناسبتهاى مختلف كه قلههائى را در تاريخ ما به وجود آورد. يكى از اين قلههاى فراموش نشدنى، همين نهم دى امسال بود.
مردم ايستادند
رهبر فرزانه انقلاب در بيانات خود در دیدار با رییس و نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، با بیان اینکه مردم ايستادند، آخرين نمونهاش هم همين فتنهى سال 88 بود که مردم ايستادند، اضافه کردند: همان كسانى كه به كسان ديگرى غير از منتخَب رأى داده بودند، همانها هم در مقابل آنها ايستادند. لذا ديديد در نه دى، در 22 بهمن، همه شركت كردند؛ همه آمدند. اين نشاندهندهى اين است كه فتنهگران و فتنهانگيزان يك اقليت معدودند؛ منتها دروغ گفتند، خواستند مردم را دنبال خودشان بكشانند. اولِ كار موفق هم شدند؛ بعد كه چهرهشان آشكار شد، نقابشان در خلال حرفها و كارهاى گوناگون افتاد، مردم از اينها رو برگرداندند. بنابراين، مردم ايستادهاند.
ما پيش رفتيم
ایشان در ديدار جهادگران بسيج سازندگى نیزبه حماسه نهم دی اشاره و افزودند: حركت نه دى را مىبينيم، حركت 22ى بهمن را مىبينيم، حضور عظيم در انتخابات را مىبينيم؛ اينها معناش چيست؟ معناش اين است كه امروز جوانان ما - كه اكثريت قاطع ملت ما هستند - و عموم ملت ما در همان جهت حركت انقلاب اسلامى و با همان ضرب دست انقلاب، رو به فزايندگى هستند، دارند پيش ميروند. پس ما پيش رفتيم.
رهبر انقلاب اسلامی بيانات در جریان سفر به شهر مقدس قم و در اجتماع بزرگ مردم این شهر نیز اظهار داشتند: بعد از اهانتى كه در روز عاشوراى سال 88 به وسيلهى يك عده تحريك شده نسبت به امام حسين انجام گرفت، دو روز فاصله نشد كه مردم در روز نه دى توى خيابانها آمدند و موضع صريح خودشان را علنى ابراز كردند. دستهاى دشمن و تبليغات دشمن نه فقط نتوانسته مردم را از احساسات دينى عقب بنشاند، بلكه روزبهروز اين احساسات تندتر و اين معرفت عميقتر شده است.
ایشان در تاریخ 26 آبان ماه در دیدار مردم اصفهان در روز عید قربان هم به عملکرد مردم اصفهان در جریان فتنه و راهپیمایی نه دی اشاره کردند و تاکید کردند: اصفهانىها در قضاياى گذشته خوب عمل كردند. در برابر فتنهى 88، در روز عظيم نه دى، در آن حركت خودجوش مردمى، عملكرد درخشانى داشتند.
رهبری امام خامنه ای و نجات نظام از فتنه
استکبار جهانی در سال های اخیر علاوه بر استفاده از جنگ سخت برای مقابله با جهان اسلام، از جنگ نرم به عنوان حربه ای دیگر استفاده کرده و با به خدمت گرفتن رسانه ها به دنبال همسویی افکار عمومی ملل مسلمان با سیاست ها و اندیشه های مادی گرایانه خود است.
در فتنه 88 شاهد بودیم که استکبار جهانی با در اختیار داشتن رسانه ها چگونه به جنگ با نظام مقدس جمهوری اسلامی آمد و اگر نبود درایت و بینش عمیق حضرت امام خامنه ای معلوم نبود که چه به سر این نظام می آمد. آری رسانه های بیگانه با انتشار اخبار و رویدادهای مختلط از درست و نادرست بر افکار عمومی ایران تاثیر گذاشته و جماعتی را در توهم این مساله که این نظام متقلب است و باید آن را از بین برد، قرار دادند.
مگر نبود انعکاس لحظه به لحظه تجمعات و درگیری ها و اعلام آمارهای نادرست که مثلا در میدان آزادی بیش از سه میلیون نفر در حمایت از فلان کاندیدا تجمع کرده و خواهان ابطال انتخابات هستند.
هنوز یادمان نرفته که عده ای از کسانی که خود را یار امام می دانستند با گفتار و رفتار و کردارشان آب به آسیاب دشمن ریختنتد و تا آنجا پیش رفتند که حتی اعلام کردند که « حالا که ما نیستیم پس چه بهتر که نظام هم نباید باشد».
اینکه این افراد از درون با رسانه های بیگانه همکاری داشته اند شکی نیست، اما همین قدرت رسانه بود که به کمک نظام جمهوری اسلامی آمد و آتش فتنه را که در کشور شعله ور شده بود، خاموش نمود. آری انعکاس اقدام فتنه گران در پاره کردن تمثال مقدس حضرت امام خمینی(ره) و به سخره گرفتن عاشورا و حمله آنان به مردم عزادار در چنین روزی خود اقدامی بسیار بجا و به موقع بود که مردم را نسبت به این جماعت نااهل آگاه و بصیر کرد و همین عامل باعث شد مردم به ندای مولا و مقتدایشان حضرت امام خامنه ای پاسخ مثبت داده و حماسه نهم دی را خلق کنند.
سِرّ قرار دادن اربعین برای سیدالشهدا(ع) چیست؟
آیت ا… عبدا… جوادی آملی:
اربعین و عدد چهل خصوصیتی دارد که دیگر ارقام آن را ندارد. غالب انبیای الهی در چهل سالگی به رسالت مبعوث شدند و ملاقات خصوصی حضرت موسی (ع) و ذات اقدس الهی چهل شب بود …
و در نماز شب سفارش شده است که چهل مؤمن را دعا کنید و همسایگان را تا چهل خانه گرامیبدارید. این ها نشان میدهد که عدد چهل از برجستگی خاص برخوردار است.
در روایات اسلامیچنین آمده است: زمینی که روی آن انبیا و اولیای الهی و بندگان مؤمن، خدا را عبادت کرده اند، چهل روز در مرگ آنان میگرید، ولی در شهادت امام حسین(ع) آسمان و زمین، چهل روز خون گریه کردند. البته اشک یا خون را در این گونه از روایات نباید بر اشک یا خون ظاهری حمل کرد؛ چنان که نباید آن را انکار کرد.
توضیح آن که در سیارات آسمانی بارها انفجارهایی رخ میدهد که با چشم عادی هرگز دیده نمیشود؛ ولی متخصصان با استمداد از علم نجوم و از رصدخانه به تماشای این انفجارها مینشینند.
همان گونه که مردم عادی نباید خبر وقوع این انفجار را به صِرف ندیدن آن با چشم ظاهری انکار کنند، خونْ گریه کردن آسمان و زمین را نیز نباید انکار کنند؛ زیرا این موارد نیز جزو علومینیست که بشر عادی آن را نظاره کند، حتی از رصدخانه نیز دیده نمیشود.
اساساً امر ملکوتی را هرگز نمیتوان با ابزار مُلکی ادراک کرد. مثلاً با دقیقترین و پیشرفتهترین فنّ رصد سپهر نمیتوان مشهودات رؤیای صادق انسان نائم را رصد نمود. اگر یوسف عصر در ساحت رؤیا مشاهده کند که یازده ستاره به همراهی ماه و آفتاب برای وی سجده کردند، هرگز چنین صحنهای را نمیشود با هیچ رصدخانهای تصدیق یا تکذیب نمود.
غرض آن که معنای اشک ریزی یا خون باری ملکوتی نه مورد تصدیق فنّ تجربی است و نه در قلمرو تکذیب آن قرار میگیرد و هیچ گاه استبعاد به جای استحاله نمینشیند. کسی که صاحب بَصَر نیست تا ببیند، لا اقل باید صاحب نظر باشد که گوش شنوا به ندای صاحبْ بصران داشته باشد.
برای تحقیق این موارد، علم مخصوص لازم است که اصطلاح و متخصصان ویژه خود را دارد که اهل ولایت و علمای بزرگ دینی اند. آنان این گونه از احادیث را با جان پذیرفتند و فهمیدند که آسمان و زمین خونْ گریه میکنند. از امام زمان (ع) نیز نقل شده است که به امام حسین (ع) عرض میکنند: «اگر اشک چشم تمام شود، برایت خون میگریم؛ «و لأبکینّ علیک بدل الدموع دماً»»
گفتنی است؛ گرامیداشت یاد متوفا پس از مرگ او در همه ملل و ادیان رسمیت دارد و بعضی با گذشت یک ماه و بسیاری نیز پس از چهل روز از متوفای خود تجلیل میکنند. در میان مسلمانان، به ویژه شیعیان، پس از شهادت امامان معصوم (ع) در نخستین اربعین آنان مراسم گرامیداشت انجام میشده است؛ ولی شهادت امام حسین (ع) این ویژگی را دارد که روز اربعین حسینی هر ساله تا قیامت ادامه خواهد داشت.
تقدیم به عقیله بنی هاشم؛ زینب کبری (س)
خواهری که پیامبری کرد پیام برادر را، آنقدر رسول خوبی برای خون برادر بود، که گاهی یادمان می رود همین «زینب (س)»، مادر شهید شد در کربلا… و به اسارت شام رفت. همان گونه «زینب (س)» خودش را فدای «حسین (ع)» کرد، که سیدالشهدا قربانی خدا شد.
اگر شعائر الهی، ماندگاری اش را مدیون «حسین (ع)» است، شور عاشورا الی الابد بدهکار «زینب (س)» است. «کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود»، اگر چه شعر است، اما سخن بسیار حکیمانه ای است. همان نسبتی که عاشورا با دین خدا دارد، اربعین با عاشورا دارد. امروز اربعین است، و اربعین یعنی «زینب (س)». اربعین ۴۰ روز بعد از کربلا باشد یا سال بعدش، چه اهمیتی دارد؟! اربعین، استعاره ای از صبر، استقامت و ایستادگی آن خانمی است که خودش به اسارت رفت، اما لحظه ای اجازه نداد، خون برادر، اسیر دستگاه روسیاه شام شود. تعریف «زینب (س)» از کربلا آنقدر دقیق و شجاعانه و حماسی و زیبا بود که برای همیشه جلوی تحریف خون خدا را گرفت. در جنگ روانی دشمن، هنوز هم حرف ما این است: «ما رایت الا جمیلا». ما در عاشورا، درسی از امام حسین (ع) آموخته ایم و در اربعین، درسی از خانم زینب (س).
آری! آنچه گرم نگه داشته کربلا را، اربعین است… و آنکه گرم نگه داشته خون «حسین (ع)» را، «زینب (س)» است. در کربلا «زینب (س)» مادر شهید شد و به اسارت شام رفت، اما هر جا سخن از «زینب (س)» می رود، یاد «حسین (ع)» است و والسلام! خواهری که پیامبری کرد پیام برادر را، آنقدر رسول خوبی برای خون برادر بود، که گاهی یادمان می رود همین «زینب (س)»، مادر شهید شد در کربلا… و به اسارت شام رفت. همان گونه «زینب (س)» خودش را فدای «حسین (ع)» کرد، که سیدالشهدا قربانی خدا شد. و پاداش این خواهر و برادر را فقط خدا می تواند بدهد.
این هم برای خود روضه نابی است؛ گیرم با یک پای زنجیربسته و رنجور، و زمینی فراوان از خار مغیلان، اربعین پا به پای عاشورا آمده در طول تاریخ. به برکت مردانگی عقیله بنی هاشم، به یمن جوانمردی یک زن، دو وجه دارد آئین اربعین. نخست: ماندگار نگه داشتن عاشورا، و دیگر اینکه: اربعین برای عاشورا، فراتر از «سلاله»، در حکم «کوثر» است. اینک دنیا به شرط اربعین، زنده نگه می دارد عاشورا را. همچنان که دین را به شرط عاشورا احیا می کند.
این روزها، پیاده روی از نجف تا کربلا، به «اربعین حسینی» ابعاد جهانی بخشیده. اگر سال ۶۱ هجری قمری بودند کسانی که فکر کنند؛ ممکن است از صدقه سر خون سیدالشهدا، شورشی عظیم، خلق عالم را فرا بگیرد، اما هیچ کس فکر نمی کرد اربعین غریبانه اهل حرم اباعبدالله نیز جهانی شود، لیکن شد! و «زینب (س)» ثابت کرد پای در غل و زنجیر بهتر می تواند رد پای حرکت احرار عالم در آخرالزمان شود. حالا دنیا دقیقا از همان راهی به سعادت می رود که «زینب (س)» مظلومانه رفت. بگذریم که اینک، خبری از سیلی و شلاق نیست! راهپیمایان اربعین را ندیده اید که چه سان قدر می بینند؟! گاه التماس می شوند شسته شود پای شان! باورم هست؛ حتما این روزها را می دید خواهر سیدالشهدا که فرمود؛ «ما رایت الا جمیلا».
برای بازگشت به کربلا، راهی جز اربعین وجود ندارد. اربعین اما نگاهی به آینده نیز دارد. اساسا نگاه به آینده است که «ما رایت الا جمیلا» می آفریند. عاشورا با «ظهور»، از این هم باشکوه تر می شود، و اربعین با «مهدی موعود (عج)» از این هم زیباتر خواهد شد. از نجف تا کربلا قریب ۱۰۰ کیلومتر است، اما از اربعین تا ظهور، از این هم نزدیک تر است ان شاء الله. شاید ۴۰ روز، شاید یک سال، شاید چند سال، اما اربعین، ظهر ظهور را به بعد از ظهر عاشورا وصل خواهد کرد… که نیک اگر بنگری، هنوز شب نشده یوم العیار «حسین (ع)».
اربعین بر وزن دین است و قیام هم وزن انتقام. اگر در عرفه، آدم و حوا همدیگر را شناختند، برای رسیدن ظهور به عاشورا، چه ایامی بهتر از اربعین؟! اگر در صحرای عرفات، آدمی به دعا می نشیند، راهپیمایی اربعین، تجلی حرکت انسان آخرین است. اگر هروله هاجر از پی آب برای اسماعیل بود، اربعین زینب از پی عدل و داد است برای اولاد آدم. اربعین، عرفه ای است که باز هم دست آدم را در دست معصوم می گذارد. ما حوا گم نکرده ایم. هوای «حسین (ع)» به سرمان افتاده. هوای مردی با همان عطر، همان چشم، همان نگاه. هوای مردی سرشار از مدینه.
اهل دل می گویند؛ مهدی موعود (ع) در عرفات حج، بارها دیده شده. من اما بعید می دانم یوسف زهرا (س)، عمه خود را در اربعین تنها بگذارد. اربعین است دیگر! عرفات آخرین…
*** *** ***
اربعین اینک بزرگ ترین اجتماع منتظرین شده است. ما همه بدهکار شما هستیم عمه سادات… «باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟!»
نشست اخلاقی در مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران با اولیاء طلاب این مدرسه:
به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران نشست اخلاقی با حضور اولیاءطلاب این مدرسه علمیه با حضور حجت الاسلام والمسلمین خاکسار دوست برگزار گردید.
در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین خاکسار دوست ضمن تسلیت ایام عزاداری امام حسین(ع)تصریح کرد:
ماه محرم درسهای زیادی برای ما دارد هدف زندگی ما این است که با عزت زندگی کنیم و باعزت از دنیا برویم. آنچه ائمه از ما خواسته اند این است که در این عالم زندگی می کنیم وظیفه و تکلیفمان را باید درست انجام دهیم و منتظر نتیجه آن در آخرت باشیم ، آنچه که در قرآن آمده سعادت ما در دنیا و آخرت است .
وی درادامه افزود:امام حسین (علیه السلام ) راه را به ما نشان داد. و چراغ هدایت به دست ما دادند.ماه محرم ماهی است که هرسال تکرار می شودبرای اینکه راه را گم نکنیم
حجت الاسلام خاکسار دوست با اشاره به حدیثی از امام صادق(ع)افزود: اولیاء محترم شاکر خداوند متعال باشید در قران آمده است اگر خداوند سختی به ما داد شکر گزار باشیم .
وی در ادامه خاطر نشان کرد: بین این همه جمله و حرف این مهم است که شما چه سعادتی داشتید که فرزندانتان به حوزه آمده اند.
استاد بزرگوار اخلاق در ادامه افزود: باید شان طلبگی فرزندانتان را نگه دارید و سرباز امام زمان را خوب نصیحت کنید.بهترین چیزی که اولیا برای بچه هایشان به ارث می گذارند ادب است .انسان باید شکر نعمت کند.خداوند فرزندان خوب به ما داده باید شکر گزار خداوند باشید.
نشست طلاب مدرسه علمیه فاطمه الزهرا(س)کامیاران با حجت الاسلام خاکسار عضو هیئت امناء این مدرسه علمیه:
به گزارش معاونت فرهنگی مدرسه علمیه فاطمه الزهرا (س)کامیاران طلاب این مدرسه علمیه با حجت الاسلام والمسلمین خاکسار نشستی در این مدرسه علمیه برگزار نمودند.
حجت الاسلام خاکسار ضمن تسلیت ایام عزاداری سرور وسالار شهیدان به حدیثی از امیر مؤمنان حضرت علی (علیه السلام ) اشاره نمودند که حضرت می فرمایند::«العلم جمال لا یخفی و نسیب لا یخفی » «علم زیبایی و جمالیست که پوسیده نمی ماند و این است که پیوند خود را پاره نمی کند .(غرر الحکم و درر الکلم)
وی افزود:غرر یعنی ماه یعنی ماهی که طلوع کرد و درر یعنی سر آمد سخنان حکمت آمیز ، گوهر ، مروارید .
حجت الاسلام خاکسار در ادامه افزود: نهج البلاغه هم مانند کتاب درر الحکم سخنان گهر بار امام علی (علیه السلام) در آن است با زیبایی هایی که در آن نهفته است درست مانند خانه ای دارای وسایل زیبایی است و یا انسانی که در درون خود دارای زیبایی هایی است و آن را تا روز قیامت به همراه دارد
وی در ادامه افزود: بهترین لباس، لباس عزای امام حسین(علیه السلام) است مطمئن باشید که انسان چون برای رضای خدا و عزاداری امام حسین(علیه السلام) این لباس را به تن می کند خدا هم حاجت او را می دهد ، هم آن بچه ای که پنج ساله است هم آن آقایی (آقای اراکی) که103 ساله بود و در مدرسه فیضیه بود و با وجود اینکه کمرش نیز خم بود هیچگاه نماز و مستحباتش ترک نمی شد و در عزای امام حسین(علیه السلام) همیشه مشکی می پوشید و خدمت می کرد ، همه و همه به اسم امام حسین(علیه السلام) در مجالس شرکت می کنند وسیاه به تن می کنند . پس همه کار خود را برای خدا و ائمه اطهار (علیه السلام) انجام دهید و گناه نکنید .
ایام عزای سرور وسالار شهیدان ابا عبدالله الحسین (ع)تسلیت باد
السلام علیک یا أباعبدالله
وعلی الارواح التی حلت بفنائک علیکم منی جمیعا
سلام الله أبدا مابقیت وبقی اللیل والنهار
ولاجعله الله آخر العهد منی لزیارتکم
السلام علی الحسین
وعلى علی بن الحسین
وعلى أولاد الحسین
وعلى أصحاب الحسین
شأن نزول سوره هل آتی
حسن و حسین علیهما السلام در کودکی بیمار شدند. رسول خدا صلی الله علیه و آله همراه دو نفر از اصحاب از آنها عیادت کرد.
یکی از اصحاب به علی علیه السلام عرض کرد: چه خوب بود برای شفای دو فرزندت نذری برای خدا می کردی.
حضرت علی علیه السلام فرمود: نذر میکنم اگر خوب شدند سه روز را روزه بگیرم. فاطمه نیز چنین گفت.
حسن و حسین علیهما السلام هم گفتند: ما نیز سه روز روزه می گیریم.فضه، کنیز آنان، نیز همین نذر را کرد.
چندی نگذشت که حسن و حسین علیهما السلام شفا یافتند. همه به نذر خود وفا کردند و روزه گرفتند، اما برای افطار چیزی در خانه نبود.
علی علیه السلام نزد یکی از همسایگان یهودی اش که پشمباف بود و شمعون نام داشت رفت و گفت:
آیا حاضری دختر محمد مقداری پشم برای تو بریسد و تو در برابرش کمی جو بدهی؟ شمعون گفت: بله. و به او کمی پشم داد.
فاطمه علیهاالسلام یکسوم آن پشم را ریسید و یک صاع جو از شمعون گرفت. آن را آرد کرد و با آن پنج قرص نان پخت؛ برای هر نفر یک قرص نان.
علی علیه السلام نماز مغرب را با پیامبر خدا گزارد و به منزل آمد. سفره را گستردند و هر پنج نفر سر سفره نشستند. هنگامی که امیرالمؤمنین اولین تکه را کند، ناگاه مسکینی در خانه را زد و گفت:
السلام علیکم یا اهل بیت محمد. من مسلمان مسکینی هستم. از آنچه میخورید به من بخورانید. خداوند از نعمتهای بهشت به شما بدهد!» همه اهل خانه هر پنج قرص نان را به مسکین دادند، شب را گرسنه خوابیدند و چیزی جز آب نخوردند.
فردای آن روز را نیز روزه گرفتند. فاطمه سلام الله علیها یک سوم دیگر از پشم را ریسید و یک صاع دیگر از جو را آرد کرد و پنج قرص نان پخت. بعد از نماز مغرب، همین که سر سفره نشستند، یتیمی به در خانه آمد و گفت:
السلام علیکم اهل بیت محمد. من یتیمی مسلمان هستم. از آنچه میخورید به من نیز بدهید. خداوند شما را از نعمت های بهشتی اطعام کند.همه اهل خانه، آن شب را نیز گرسنه سپری کردند و چیزی جز آب نخوردند.
فردا نیز همین اتفاق تکرار شد و این بار اسیری از مشرکین به در خانه آمد و گفت:
السلام علیکم یا اهل بیت محمد ما را اسیر می کنید و به بند می کشید، اما به ما غذا نمیدهید؟ آن شب نیز همه نانهای خود را به اسیر دادند و با آب افطار کردند و گرسنه خوابیدند.
فردای آن روز علی، حسن و حسین را نزد رسول خدا برد. آنها از فرط گرسنگی به خود می لرزیدند. پیامبر با دیدن آنان فرمود:« ای اباالحسن، حالت شما مرا سخت ناراحت می کند. نزد دخترم فاطمه برویم.»نزد فاطمه رفتند و دیدند او در محراب خود، از گرسنگی دچار ضعف شدیدی شده و چشمانش گود افتاده است.
پیامبر او را به سینه چسباند و گفت: « به خدا پناه میبرم. شما سه روز است که گرسنهاید!»
جبرئیل نازل شد و گفت: « ای محمد، آنچه را خداوند برای تو در باره اهل بیت مهیا ساخته است، بگیر.» پیامبر فرمود: چیست؟
جبرئیل آیات آغازین سورهی « هل أتی » را قرائت کرد تا رسید به آیه « إِنَّ هَذَا كَانَ لَكُمْ جَزَاء وَكَانَ سَعْیكُم مَّشْكُورًا.» ؛ این پاداش شماست و از کوششتان سپاسگزاری شده است
در روایتی دیگر از امام باقر علیه السلام آمده است که جبرئیل در روز چهارم با ظرفی پر از گوشت فرود آمد. اهل بیت از آن خوردند تا سیر شدند ، ولی چیزی از غذا کاسته نشد.
با توجه به آراء علمای شیعه و اكثر علمای اهل سنت و … این سوره - حداقل 18 آیه اول آن - در شأن اهل بیت (ع) نازل شده است. اما این که عده ای تلاش دارند بدون سند و مدرک اقوال شاذ و نادر را را بر اقوال مشهور ترجیح دهند؛ نشان گر اوج مظلومیت اهل بیت (ع) است
اهل بیت
اهل بیت (ع) در سوره هل أتی
بدون شک آیاتی زیادی در باره اهل بیت (ع) نازل شده است؛ ولی متأسفانه عده ای به انحای مختلف تلاش دارند که فضائل و مناقب اهل بیت (ع) را انکار نمایند و اقوال شاذ و نادر را بر اقوال مشهور ترجیح بدهند، شاید به این ترتیب به خیال باطل شان فضائل اهل بیت (ع) را از اذهان مسلمانان محو و نابود سازند. در صورتی که بررسی های علمی نشان داده است که ادعای اینان تعصبی جهل آلود است و بس.
علامه امینی این داستان را از 34 تن از علمای اهل سنت نقل كرده است.1
علامه شوشتری همین داستان را از75 كتاب معتبر اهل سنت نقل كرده است. تمام این افراد قبول دارند كه این سوره در شأن اهل بیت (ع) نازل شده است.2
سوره ی هل أتی در اشعار شاعران
شاعران كه عضو حساس جامعه هستند، همیشه حوادث مهم تاریخی را در قالب شعر از خود به یادگار گذاشته اند.
نازل شدن سوره هل أتی در شأن اهل بیت(ع) نیز یكی از حوادث مهم تاریخی بوده است كه توجه شاعران را به خود جلب كرده است.
شافعی امام شافعیه درباره این داستان چنین سروده است:
الی م الی م و حتی متی اعـاتـب فـی حـب هـذا الفتی فهـل زوجت فـاطمـه غیره و فی غیره هل أتی، هل أتی
« تا كی و تا چه وقت و تا چه زمانی در راه دوستی این جوانمرد (علی) باید ملامت بشوم. آیا جز او كسی به همسری فاطمه (س) برگزیده شد؟ آیا سوره هل أتی درباره دیگری نازل شد؟»3
ابن معتوق مصری نیز در شعری كه در باره اهل بیت (ع) سروده است این فضیلت را این گونه یاد آوری می كند:
سل الحوامیم هل فی غیرهم نزلت و هل أتی، هل أتی الا بمدحهم
«سؤال كن آیا (حوامیم) درباره غیر اهل بیت(ع) نازل شده است؟ و مگر سوره هل أتی در مدح اهل بیت (ع) نازل نشده است؟» 4
عبدالباقی عمری فاروقی از مشهورترین شعرای قرن سیزدهم هجری و یكی از بزرگان ادباء عراق در عهد عثمانی كه نسبش با سی و شش واسطه به عمر بن خطاب می رسد این شعر را سروده است.
وسائل هل أتی نص بحق علی اجـبـته (هـــل أتی) نـص بحق علی فظننـی اذغدا متی الجواب له عین السؤال صدی من صفحة الجبلٍ ومـادری لادری جـدا و لاهذلا انــی بـذاك اردت الــجـــد بــالــهــذل
« پرسش كننده ای پرسید: آیا آیه ای در شأن علی نازل شده است؟ جواب دادم، هل أتی نص خداوند بر فضیلت اوست. وقتی دید جواب من - درلفظ - عین سؤال اوست، تصور كرد كه كوه صدا را منعكس كرد. جدا ندانست كه من شوخی نكردم؛ بلكه به طور جدی حقیقتی را در جواب او گفتم.» 5
بدون شک آیاتی زیادی در باره اهل بیت (ع) نازل شده است؛ ولی متأسفانه عده ای به انحای مختلف تلاش دارند که فضائل و مناقب اهل بیت (ع) را انکار نمایند و اقوال شاذ و نادر را بر اقوال مشهور ترجیح بدهند، شاید به این ترتیب به خیال باطل شان فضائل اهل بیت (ع) را از اذهان مسلمانان محو و نابود سازند. در صورتی که بررسی های علمی نشان داده است که ادعای اینان تعصبی جهل آلود است و بس
فرید الدین عطاردر باره این داستان چنین سروده است:
گذشته زین جهان وصف سنانش گذشته زان جهان وصف سه نانش6
قرطبی و شأن نزول های جعلی اهل بیت
آقای قرطبی یكی از افرادی است كه همیشه تلاش دارد فضائل اهل بیت(ع) را نادیده بگیرد. در باره سوره هل اتی نیز نقل قول های شاذ را بر قول مشهور ترجیح داده است. او می گوید: «گفته شده است كه این آیات در باره مطعم بن ورقاء انصاری نازل شده است. او نذری كرد و به نذرش وفا كرد. گفته شده است این آیات در باره كسانی نازل شده است كه اسراء جنگ بدر را تحت تكفل گرفتند و آنها نیز افراد ذیل بودند: 1- ابوبكر 2- عمر 3- علی (ع) 4- زبیر 5- عبدالرحمن بن عوف 6- سعد 7- ابوعبیده. مقاتل گفته است این آیات درشأن مردی از انصار نازل شده كه در یك روز مسكین، یتیم و اسیر را غذا داد. اهل تفسیر گفته اند: این آیات درشأن علی، فاطمه (ع) و جاریه آنها - فضه - نازل شده است.اما قول صحیح این است كه این آیات در باره ی جمیع ابرار و كسانی كه كار خوبی انجام داده اند نازل شده است؛ زیرا لفظ آیات عام است. چیزی را كه ثعلبی، قشیری و تعداد زیادی از مفسرین در داستان علی، فاطمه (ع) و جاریه آنها نقل كرده اند، نه صحیح است و نه قابل قبول.» واقعا عجیب است كه آقای قرطبی قول مشهور را بدون دلیل رد می كند؛ اما تلاش دارد كه اقوال شاذ و نادر را موجه جلوه دهد.
اشكال ترمذی و ابن جوزی بر شأن نزول سوره هل أتی
ترمذی و ابن جوزی می گویند: «این داستان را كه نقل كرده اند ساختگی است و سازنده اش با زرنگی خاص امر را بر شنوندگان مشتبه كرده است. آدم های جاهل به اصل این داستان، از روی تعجب لبان شان را زیر دندان می گیرند كه ما چرا دارای این فضلیت نباشیم؛ در حالی كه چنین ایثار و گذشتی نه تنها كه خوب نیست، بلكه بر خلاف دستور خدا و پیامبر است. ما چقدر آیه و روایت داریم كه به ما دستور می دهد، رفاه خانواده را فراهم كنیم و در صدقه دادن حد وسط را رعایت كنیم. مگر انسان عاقل باور می كند كه حضرت علی (ع) از این دستورات اسلامی بی خبر باشد وكودكانش را وادار كند كه گرسنه بخوابند…این داستان را فقط انسان های احمق و جاهل باور می كند.» من نمی دانم كلمات این دو شخص را بر بی خبری حمل كنم یا بر تعصب ؛ زیرا هردوی این آفت آدم را كر وكور می كند. این آقایان اگر به تاریخ مراجه كنند ایثارهای زیادی ازاهل بیت (ع) پیداخواهند كرد. اگر كمی تعصب شان را كنار بگذارند، تمام علمای شیعه و اكثر علمای اهل سنت را احمق و جاهل خطاب نخواهند كرد و … .
نتیجه :
با توجه به آراء علمای شیعه و اكثر علمای اهل سنت و … این سوره - حد اقل 18 آیه اول آن - در شأن اهل بیت (ع) نازل شده است. اما این که عده ای تلاش دارند بدون سند و مدرک اقوال شاذ و نادر را را بر اقوال مشهور ترجیح دهند؛ نشان گر اوج مظلومیت اهل بیت (ع) است؛ زیرا همین افراد با صد ها اما واگر تلاش دارند برای دیگران فضیلت سازی کنند! ولی برای اهل بیت(ع) باتمام توان فضیلت سوزی را پیشه خود ساخته اند! واقعا که تعصب و نادانی انسان ها را کر و کور می سازد.
پی نوشت ها:
1- امینی، عبدالحسین، ترجمه الغدیر، ترجمه سید جمال موسوی، ج 5، صص 194- 169 با تلخیص و دخل و تصرف.
2 - شوشتری، نورالله، احقاق الحق و ازحاق الباطل، ج 3، صص 175-169.
3- همان، ج 18، ص 343.
4- همان، ج 19،695.
5- التریاق الفاروقی، دیوان عبدالباقی عمری ص 26. به نقل از تجلی انسان در قرآن، ص 27.
6 - كریمی جهرمی، علی، تجلی انسان در قرآن، ص 187.
ميلاد دهمين منظومه كهكشان هستى، طلايه دار پاكى و هدايت، امام على النقى (ع) گرامى باد.
امام هادی(علیه السلام)می فرماید:
مَن کانَت لَهُ اِلَی اللهِ حاجَةٌ فَلیَزُر قَبرَ جَدِّیَ الرِّضا بِطوُسٍ وَ هُوَ عَلی غُسلٍ وَلیُصَلِّ عِندَ رَأسِهِ رَکعَتَینِ وَلیَسئَلِ اللهَ حاجَتَهُ فی قُنوُتِهِ فَاِنَّهُ یَستَجیبُ لَهُ ما لَم یَسئَل مَأثَماً أو قَطیعَةَ رَحِمٍ
کسی که از خدا حاجتی را می خواهد؛ قبر جدم حضرت رضا(علیه السلام) را در طوس با غسل، زیارت کند و دو رکعت نماز بالای سرش بخواند و در قنوت نماز، حاجت خویش را طلب نماید در این صورت حوائج وی مستجاب می شود، مگر آن که طلب انجام گناه و یا قطع رحم را کند.
وسائل الشیعه، ج14، ص 569
ولادت با سعادت حضرت امام هادی(علیه السلام)برعاشقان وپیروان آن حضرت مبارک
ولادت دهمین گلبرگ آسمانی، آیینهی عصمت، هادی امّت، اسوهی مجد و شرافت، نای پرخروش ولایت،
ناخدای کشتی هدایت، حضرت امام هادی (ع) بر پیروان ولایت خجسته باد.
بهترین کارها در روز عرفه چیست؟
بهترین کارها در روز عرفه چیست؟
نکته هایی ناب از زبان حاج آقا مجتبی تهرانی برای درک و بهره ی هرچه بیشتر از روز و دعای عرفه.
بنا به روایات روز و شب عرفه، شب دعا و اعمال صالح است و دعا در این شب مقبول و مستجاب است.
در روایتی نقل شده است که شب عرفه هر دعای خیری که انسان بکند به اجابت می رسد؛ و برای کسی که در شب عرفه اطاعت الهی را بکند و اعمال صالحه انجام دهد، معادل صد و هفتاد سال اطاعت و عبادت است؛ یعنی از نظر پاداش چنین چیزی به او داده می شود. نکاتی ناب از سخنان آیت الله مجتبی تهرانی درباره اهمیت و بزرگی شب و روز عرفه را در ادامه می خوانید.
امشب فقط دعا کنید
این روایت، عظمت شب عرفه را می رساند. به حسب ظاهر امشب شب عرفه است؛ لذا امشب را قدر بدانید! اولین مسأله ای که در امشب تاکید شده، «دعا کردن» است و در روایت دارد: دعا کنید! دعای خیر کنید! و بدانید که این دعاها به اجابت می رسد.
مطلب دیگر اینکه مقید باشید که امشب مشغول به غیر عبادت نشوید! کاری کنید که اشتغالات کنار برود تا بتوانید به سوی عبادات و صالحات بروید! وقتی چنین معادله ای هست که عبادت امشب مانند عبادت صد و هفتاد ساله است، خیلی انسان باید مراقبت و جدیت داشته باشد. این خیلی قابل توجه است، چون امشب یکی از بزرگترین فرصتهایی است که ما داریم.
اثر دعا برای دیگران و پشت سر آنها
درباره دعا کردن هم بگویم که در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است که حضرت فرمودند: سریعترین دعایی که به هدف اجابت می رسد، دعایی است که یک برادر مؤمن، برای برادر مؤمن دیگرش می کند و پشت سر او برایش از خدا خیر می خواهد؛ نه در حضورش. یعنی هرکس برای دیگری دعا کند، به سرعت به اجابت می رسد. وقتی این شخص شروع می کند به دعا کردن برای برادر مؤمنش و پشت سر او، آن فرشته ای که برای گرفتن دعاها موکل شده است، جواب می دهد: این چیزی که برای برادرت خواستی، برای خودت دو برابرش برآورده شد. یعنی همین که برای دیگری خیر خواستی و دعایش کردی، برای خودت دو برابرش منظور و مستجاب می شود.
امشب را قدر بدانید
از غروب شب عرفه تا غروب روز عرفه زمان بسیار بزرگی است. این را گفتم تا امشب که به حسب ظاهر شب عرفه است و موقعیت بسیار خوبی است، هم دعا کنید و هم به اعمال صالحه مشغول شوید! این را هم بدانید که دعاهایی که می کنید اگر برای دیگران باشد، چیز بیشتری نصیبتان می شود.
روز عرفه، روز درخواست از خداوند
در روایتی است که از پیغمبر اکرم نقل شده است که خداوند وحی فرستاد به بعضی از پیامبرانش که این متن وحی الهی است که بر فرض که اهل هفت آسمان و تمام زمین، همگی از من درخواست کنند و به هرکدام هرچه که خواستند را بدهم، از خزانه، حکومت و فضل الهی ذره ای کاسته نمیشود؛ حتی مثل یک بال پشه هم از خزانه من کم نمیشود؛ و چه طور ممکن است که از فضل الهی کاسته شود در حالی که من سردمدار آن هستم!؟
روز امید خوشبختی برای همه
روایتی دیگری از زین العابدین صلوات الله علیه آمده که محدث قمی هم آن را در مفاتیح نقل کرده است؛ در آن روایت آمده است که روز عرفه بود و حضرت دیدند که سائلی دارد از مردم، یعنی غیر خدا، درخواست میکند؛ حضرت به او فرمود: وای بر تو! در چنین روزی از غیر خدا تقاضا و درخواست میکنی!؟ و حال آنکه امید میرود در چنین روزی فضل الهی شامل طفلهایی شود که در رحم مادر هستند. امید است که اینها خوشبخت و سعادتمند شوند.
روز عرفه، روز درخواست و بخشایش
یکی از آن مقاطعی که این اسلحه بردش بیشتر است و در اجابت سرعت دارد، روز عرفه است. حتی تعبیر امام باقر(علیهالسلام) این است که اصلا روز عرفه، روز دعا و درخواست از خداوند است. یعنی در این مقطع زمانی بخصوص سرعت اجابت دعا بیشتر است.
حضرت امام جعفر صادق(ع) فرمودند: اگر کسی در ماه مبارک رمضان مورد مغفرت الهی قرار نگیرد غفران برای او نیست مگر آنکه عرفه را درک کند. از این روایت دو مطلب به دست می آید: یکی، عظمت ماه مبارک رمضان از نظر گسترش مغفرت الهی است که همه را در بر میگیرد. دوم، عظمت عرفه است. در ماه مبارک رمضان، زمان مطرح است. ممکن است برای عرفه هم زمان مطرح باشد؛ یعنی روز خاص و هم مکان مورد نظر باشد که آن زمین عرفات است. ولی مسلما زمان در اهمیت موضوع دخالت دارد که روز عرفه است. از لحاظ قید زمان، اگر کسی در ماه مبارک رمضان مورد مغفرت الهی قرار نگرفت، مسلما اگر در روز عرفه از خداوند طلب مغفرت کند مورد مغفرت الهی قرار خواهد گرفت.
فضیلت زیارت امام حسین در عرفه
مسأله مهم در روز عرفه زیارت امام حسین(علیهالسلام) است که در حدیث آمده است خداوند قبل از آنکه به سرزمین عرفات نظر کند، به زائرین امام حسین(علیهالسلام) نظر میافکند و این نظر افکندن در زمانهای حساس و سرنوشتساز مانند شب قدر، عید فطر، عید قربان و عید غدیر است که افضل اعمال در این زمانها زیارت امام حسین(علیهالسلام) است.
این روز را از دست ندهید!
هر لحظهای از لحظات این روز برای ما گران بها است؛ به خصوص برای دعا و درخواست از خداوند. این فرصت بهترین فرصت است. پس این فرصت را از دست ندهید! به خصوص از ظهر تا هنگام غروب را که در روایات وارد شده است. بدانید اگر می خواهید مشکلاتتان را حل کنید بیایید این چند ساعت را درِ خانه خدا بروید و از او بخواهید؛ چه حاجت های مادی را و چه معنوی را، همه را از او بخواهید. چون امروز برد دعا خیلی زیاد است. بخصوص درباره دیگران اگر دعا کنید، ما در روایت داریم که خدا چند هزار برابر به شما اعطا می کند.
شهید مظلوم روز عرفه ...
میهمان غریب کوفه
نهم ذیالحجه (روز عرفه) سال 60 هجری «مسلم بن عقیل» پسر عموی با شهامت و فرستاده امام حسین (ع) به کوفه مظلومانه به شهادت رسید.
مسلم بن عقيل، برادر زاده اميرالمؤمنين و پسر عموى حسين بن على (ع) بود. دودمانى كه مسلم در آن رشد يافت، دودمان علم و فضيلت و شرف بود.مسلم به افتخار دامادى امیرالمومنین علی علیه السلام نايل شد و با يكى از دختران امام به نام “رقيه” ازدواج كرد. اين وصلت بر ميزان فضيلت هایش افزود و او را بيشتر در محور «حق» و در خدمت نظام الهى آن حضرت در دوران خلافتش قرار داد.
درجنگ صفين، وقتى كه اميرالمؤمنين(ع) لشگر خود را صفآرايى مى كرد، امام حسن و امام حسين(ع) و عبدالله بن جعفر و مسلم بن عقيل را بر جناح راست سپاه، مامور كرد.
مسلم، در دوران خلافت حضرت على(ع) در خدمت آن حضرت، مدافع حق بود و پس از شهادت آن امام، هرگز از حق كه در خاندان او و امامت دو فرزندش، حسنين -عليهما السلام تجسم پيدا كرده بود جدا نشد و عاقبت هم، جان پاكش را بر اين آستان فدا كرد.
در دوران امامت ده ساله امام حسن مجتبى(ع) كه از سخت ترين دوره هاى تاريخ اسلام نسبت به پيروان اهل بيت و طرفداران حق بود،مسلم با خلوص هر چه تمام در مسير حق بود و از باوفاترين ياران و از خواص اصحاب امام حسن علیه السلام محسوب مى شد. پس از شهادت امام مجتبى(ع) كه امامت به حسين بن على(ع) رسيد تا مرگ معاويه كه يك دوره ده ساله بود;باز مسلم را در كنار امام حسين(ع) مى بينيم.
مسلم بن عقيل دست از محبت و ولايت و حمايت امام زمان خويش -حسين بن على(ع)- بر نداشت تا اين كه به عنوان پيشاهنگ نهضت كربلا در كوفه به شهادت رسيد و افتخار اولين شهيد كاروان عاشورا را به خود اختصاص داد و اولين شهيد از اصحاب امام حسين بود.
در ماجراى كربلا دو تن از فرزندان مسلمبن عقيل به شهادت رسيدند و دو فرزند ديگر در كربلا به اسارت نيروهاى دشمن درآمدند كه آنها را به كوفه برده و تحويل «ابنزياد» دادند. نزديك به يك سال در زندان بودند كه پس از فرار به شهادت رسيدند.
مسلم در کوفه
مردم كوفه، خاطره حكومت چهارساله علوى را به ياد داشتند و در اين شهر، شخصيت هاى برجسته و چهره هاى درخشانى از مسلمانان متعهد و ياران اهلبيت بودند. از اين رو نامه ها و طومارهاى مفصلى با امضاى چهره هاى معروف شيعه در كوفه و بصره به امام حسين(ع) نوشتند، كه تعداد اين نامه ها به هزاران مى رسيد. كوفيان،گروهى را هم به نمايندگى از طرف خود به سركردگى «ابوعبدالله جدلى» به نزد آن حضرت فرستادند و نامه هايى همراه آنان ارسال كردند.
حضرت حسين بن على(ع) مناسب ترين فرد براى اين ماموريت محرمانه را «مسلم بن عقيل» ديد، كه هم آگاهى سياسى و درايت كافى داشت و هم تقوا و ديانت و هم خويشاوند نزديك امام بود. به نمايندگانى كه از كوفه آمده بودند، فرمود:من، برادر و پسر عمويم (مسلم) را با شما به كوفه مى فرستم، اگر مردم با او بيعت كردند;من نيز خواهم آمد.
مسلم به همراه نامه امام به کوفه آمده بود.در گوشهاى كوفيان پيچيد كه مسلم، افسر جانباز و پيشاهنگ اين نهضت پيام انقلاب عدل را با خويش آورده است. و مشتاقان،بسان موج خشم آلود اما طالب و مشتاق به سوى خانه مسلم، روان گشتند.
با وجود اين همه بيعتگران جان بر كف و انقلابي هاى آماده براى هرگونه فداكارى در راه حمايت حسين(ع) و بر انداختن حكومت يزيد، مسلم بن عقيل، طى نام هاى اوضاع را به امام گزارش داد و با بيان شرايط و زمينه مساعد براى نهضت از امام خواست كه به سوى كوفه بشتابد.
والى كوفه «نعمان بن بشير» بود كه از جانب معاويه و پس از او از سوى يزيد به اين سمت،گماشته شده بود. وقتى از تجمع مردم كوفه، پيرامون مسلم و بيعت با او آگاه شد، در يك سخنرانى مردم را تهديد كرد و آنها را از رفت وآمد پيش مسلم بن عقيل و شنيدن حرف هايش نهى كرد; اما انقلابيون كوفه كه دل به مهر حسين(ع) سپرده و دست بيعت با نمايندهاش مسلم داده بودند براى سخنان تهديدآميز او ارزشى قائل نشدند.
عبدالله حضرمى ،طى نامهاى به یزید گفت اگر به كوفه نياز دارى، مرد نيرومندى براى سركوبى شورشيان و اجراى فرمانت بفرست، چرا كه نعمان بن بشير، مردى ناتوان است يا خود را ضعيف مى نماياند. يزيد هم براى حفظ سلطه و حاكميت بر كوفه عنصر ناپاك و سفاك و خشنى همچون «عبيدالله بن زياد» را كه حاكم بصره بود، انتخاب كرد. ابن زياد،با اجازه و اختيارهاى نامحدودى براى قلع وقمع و كشتار و فرونشاندن آتش مبارزات، مخفيانه و با قيافهاى مبدل و نقابدار به هنگام شب وارد كوفه شد و مراكز قدرت را، با عملياتى شبيه كودتا به دست گرفت.
مسلم بن عقيل، در خانه «مختار» بود كه صحنه حوادث به صورتى كه ياد شد، پيش آمد. از آن جا كه ابن زياد، براى سركوبى انقلابي ها به دنبال رهبر اين نهضت; يعنى مسلم مى گشت، مسلم مى بايست جاى امن تر و مطمئن ترى انتخاب كند. اين بود كه مقر و مخفيگاه خود را تغيير داد و به خانه «هانى» رفت.
يكى از وقايع مربوط به دوران مخفى بودن مسلم در خانه هانى نقشه ترور «ابن زياد» است كه انجام نشد.معقل كه از سرسپردگان حكومت بود، با دريافت سه هزار درهم، ماموريت يافت كه به عنوان يك هوادار مسلم و طرفدار نهضت با طرفداران مسلم تماس بگيرد و به عنوان يك انقلابى،كه مى خواهد اين پول ها را براى صرف در راه انقلاب و تهيه سلاح و امكانات مبارزه به مسلم تحويل دهد، كمكم به پيش مسلم راه يافته و از خانه او و تشكيلات و افراد مؤثر، گزارش تهيه كرده و به ابن زياد خبر دهد. به تدریج و با سیاست خاصی با مسلم دیدار کرد و گزارشات آن را به ابن زیاد می رساند.
والى كوفه به فكر دستگيرى هانى افتاد تا از اين طريق به مسلم هم دسترسى پيدا كند، زيرا مى دانست تا وقتى كه هانى، در محل خود مستقر باشد، بازداشت مسلم بن عقيل عملى نيست و نيروهاى زيادى كه در اختيار و در فرمان هانى هستند،مقاومت و دفاع خواهند كرد. پس بايد با نقشهاى پاى هانى را به «دارالاماره» بكشد و او را در همان جا زندانى كند تا بين او و مسلم جدايى بيفتد. وقتی هانی با معقل در دربار ابن زیاد روبرو شد و فهمید که وی جاسوس عبید الله بوده است. عبید الله هانی را به زندان انداخت.
مسلم، در اين اوضاع وخيم همراه نيروهاى تحت فرمان خود با قلبى سرشار از ايمان به خدا و حقانيت راه و جهاد خويش دلاورانه مى جنگيد. مسلم،آن روز، كربلايى در درون كوفه به وجود آورد! تعدادى از يارانش به شهادت رسيدند و خود نيز پس از آن همه درگيرى و جنگ،مجروح شده بود. 31 آن روز به پايان رسيد. سختى مبارزه، عده اى را به خانه هاى خود كشاند. تهديدهاى حكومت، عده اى ديگر را از ميدان جهاد و تعهدات «بيعت» به خانه و زندگى آسوده كشاند. تبليغات گسترده هم در روحيه عده اى ديگر تزلزل و ضعف پديد آورد. در نتيجه، شب هنگام، مسلم بن عقيل در مسجد، نماز مغرب را فقط با حضور سى نفر اقامه كرد. پس از نماز،آن عده كمتر شده بودند (ده نفر) از مسجد كه بيرون آمد،حتى يك نفر هم همراهش نبود كه او را به جايى راهنمايى كند.
برای دریافت تصویرسازی در اندازه بزرگ، روی آن کلیک نمایید.
مسلم براى يافتن خانه اى كه شب را به روز آورد و در پناه آن، مصون بماند، در كوچه ها غريبانه مى گشت و نمى دانست به كجا مى رود. زنى به نام «طوعه»، جلوى خانه اش ايستاده، نگران و منتظر پسرش بود. طوعه شيعه و هوادار مسلم بود، اما اين غريب را نمى شناخت. مسلم، جلو رفت و سلام داد و آب خواست….
زن آب آورد. مسلم نوشيد. تنها مرد کوفه این پیرزن بود که مسلم را امان داد. آن شب مسلم به عبادت و تهجد می پرداخت و فقط لحظاتی از شب را چشم بر هم بست. فرزند طوعه وقتی سحرگاه مسلم را درخانه یافت نیروهای حکومتی را به طمع دریافت جایزه به منزلش آورد و مسلم پس از نبردی دلاورانه و شجاعانه با ضمانت امان نامه از دشمن صلح کرد و به نبرد ادامه نداد. اما امان نامه ای در کار نبود. مسلم دستگیر شد و به کاخ عبید الله آمد. عبید الله گفت تو کشته می شوی. مسلم از حاضران، عمر سعد را براى وصيت انتخاب كرد. سه موضوع را در وصيت هاى خود،مطرح كرد: «قرض هايم را در كوفه با فروختن زره و شمشيرم بپرداز! جسد مرا از ابن زياد تحويل بگير و به خاك بسپار! كسى را پيش حسين بن على(ع) بفرست تا به كوفه نيايد».
ولى عمر سعد كه خبث و خيانت با وجودش آميخته بود، در همان مجلس، خيانت كرد و وصيت هاى سه گانه مسلم را، براى ابن زياد،فاش ساخت و در واقع، ماهيت پليد خود را آشكار نمود.
مسلم را به بالای دار الاماره بردند و بدنش را از بالای دارالاماره به پایین انداختند.
حوادث پس از شهادت مسلم
قاتل مسلم پس از آن جنايت، پايين آمد و پيش ابن زياد رفت. ابن زياد پرسيد: وقتى كه مسلم را از پله هاى قصر، به بالا مى برديد چه عكس العملى داشت و چه مىگفت؟
گفت: خدا را مرتب، تسبيح مى گفت و از او مغفرت و بخشش مى طلبيد….
وقتى پيكر مطهر آن شهيد را از فراز دارالاماره به پايين و به ميان مردم انداختند، دستور داده شد تا بر آن بدن، طناب بسته و سرطناب را بكشند. و…. چنان كردند، تا آن كه بدن بى سر را برده و به دار كشيدند.
پس از شهادت مسلم، به سراغ «هانى» رفتند.
هانى در زندان بود. دست هايش را از پشت بسته بودند كه براى كشتن آوردند. هانى هنگام آمدن، هواداران خود از قبيله مذحج را به يارى مى طلبيد، ولى كسى او را يارى نكرد. با قدرت،دست خود را كشيد و از بند،بيرون آورد و در پى سلاح و ابزارى مى گشت كه به دست گرفته و بر آنان حمله كند،كه ماموران دوباره گرفتند و دستانش را محكم از عقب بستند و با دو ضربت، سر اين انسان والا و حامى بزرگ مسلم را از بدن،جدا كردند.
هانى، در زير ضربات جلاد مىگفت: «بازگشت به سوى خداست. خدايا مرا به سوى رحمت و رضوان خويش ببر!»
آن فرومايگان،بدن هانى را هم به طنابى بستند و در كوچه ها و گذرها بر خاك كشيدند. خبر اين بى حرمتى به مذحجيان رسيد. اسب سوارانشان حمله كردند و پس از درگيرى با نيروهاى ابن زياد بدن هانى و مسلم را گرفتند و غسل دادند و بر آنها نماز خواندند و دفن كردند، در حالى كه جسد مسلم، بى سر بود. آن روز، تنى چند از سرداران اسلام هم دستگير شده و به شهادت رسيدند و اجساد مطهرشان در كنار آن دو قهرمان رشيد به خاك سپرده شد و در روز نهم ذيحجه،كربلاى كوچكى در كوفه بر پا شد و يادشان به جاودانگى پيوست.
سخنان امام حسين(ع) پس از شهادت آن بزرگان،نشانه موقعيت والا و وظيفه شناسى و عمل به تعهد و رسالت از سوى مسلم بود. درباره مسلم،فرمود:
خدا مسلم را رحمت كند كه او به رحمت و رضوان خدا شتافت و تكليفش را ادا نمود و آنچه كه به دوش ماست مانده است.
امام، آن گاه خبر شهادت مسلم را به زنان كاروان خويش هم داد و دختر كوچك مسلم بن عقيل را طلبيد و دست محبت بر سرش كشيد. دختر متوجه شهادت پدر شد. امام فرمود:
من به جاى پدرت… دختر گريست، زنان گريستند. امام هم اشك در چشمانش حلقه زد. پس از شهادت اينان وقتى بعضى از رهگذران كه از اوضاع كوفه به امام گزارش مى دادند و از آن حضرت مى خواستند كه برگردد و به كوفه نرود، امام جواب مىداد: «بعد از آنان در زندگى خيرى نيست.» و به همه مى فهماند كه تصميم به رفتن دارد.
کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم
مثل خورشید گرفتار شب تار شدم
گرد این شهرم و بر پیر زنی مدیونم
این هم از غربت من بود که ناچار شدم
من نمی خواستم علّت دلواپسی
معجر زینب کبری شوم انگار شدم
من بدهکاری خود را به همه پس دادم
به تو اندازه یک شهر بدهکار شدم
من در این خانه تو در خانه خولی ، تازه
با تو همسایه دیوار به دیوار شدم
کاش می شد بنویسم کفنی برداری
کفنی نیست اگر ، پیرهنی برداری
منابع:
1-ابن شهر آشوب،مناقب آلابى طالب، چهار جلد، انتشارات علامه، تهران.
2-ابن اثير، الكامل، انتشارات دار صادر، بيروت 1396ق.
3-ابوالفرج اصفهانى، مقاتل الطالبيين، ترجمه رسولى محلاتى، انتشارات صدوق، قمر 1390
4-خوارزمى، مقتل الحسين(ع)، مكتبة المفيد، قم 1383.
5-السماوى، محمد، ابصار العين فى انصار الحسين، مكتبة بصيرتى، قم.
6-قمى، شيخ عباس، منتهى الامال، انتشارات جاويدان، تهران.
7-قمى، شيخ عباس، نفس المهموم، ترجمه شعرانى، انتشارات اسلاميه، تهران 1374.
8- مفيد، ابوعبدالله، محمدبن محمدبن نعمان، ارشاد، دو جلد، كنگره شيخ مفيد، قم 1413 ق.
9-طبرى، محمدبن جرير ، تاريخ طبرى، شش جلد، انتشارات ليدن.
10-المقرم، عبدالرزاق، الشهيد مسلم بن عقيل، بىتا، بىنا.
11-المقرم، مقتل الحسين(ع)، مكتبة بصيرتى، قم 1367.
12-مجلسى، محمد باقر،بحارالانوار، مؤسسة الوفاء، بيروت1403.
حضور حجت الاسلام صالحی مدیر حوزه های علمیه خواهران استان درتشییع پیکر مطهر شهید مخدومی در قروه
پیکر پاک و مطهر شهید منصور مخدومی از نیروهای سپاه بیتالمقدس کردستان که پنجشنبه هفته گذشته به همراه ۴ تن از همرزمانش در درگیری با عوامل ضدانقلاب به شهادت رسید بر دستان مردم ولایتمدار قروه تشییع شد.
پیکر پاک و مطهر شهید منصور مخدومی از نیروهای سپاه بیتالمقدس کردستان که پنجشنبه هفته گذشته به همراه 4 تن از همرزمانش در درگیری با عوامل مزدور ضدانقلاب به شهادت رسید روز شنبه 92/7/20بر دستان مردم ولایتمدار قروه تشییع شد.
در این مراسم که حضور پرشور اقشار مختلف مردم مشهود بود حاضران با شعار حسین حسین شعار ماست شهادت افتخار ماست پیکر پاک این شهید را تا گلزار شهدای قروه بدرقه کردند.
در این مراسم حجت الاسلام والمسلمین صالحی مدیر حوزه های علمیه خواهران استان نیز حضور داشتند.
وی با محکومیت به شهادت رساندن5نفر از پاسداران سپاه بانه،خاطر نشان کرد:در شهادت همچنان بر روی همه بندگان مخلص خدا باز است.
حجت السلام صالحی افزود: استکبار جهانی با این کارهای مذموم نمیتواند راه به جایی ببرد چون شهادت، از آموزههای برتر دین ماست و رمز آزادگی در آن نهفته است.
مدیر حوزه های علمیه خواهران استان در ادامه تصریح کرد:در همه عملیاتهای تروریستی که علیه ملت مقاوم ایران شکل میگیرد، دست پلید استکبار جهانی دیده میشود.
وی در پایان تأکید کرد:شهید منصور مخدومی به همراه 4 تن دیگر از همرزمانش به نامهای حاج مطلب احمدیان، لقمان حسینی، فتاح محمدی و جلال مصطفایی در درگیری با عوامل ضد انقلاب در منطقه ساوان بانه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید منصور مخدومی از پرسنل سپاه بانه و اهل روستای قوچاق از توابع شهرستان قروه بود.
اینفوگرافی اعمال ماه ذی الحجة
ماه «ذى الحجّه»، آخرين ماه «سال هجرى قمرى» است و ماهى است بسيار پربركت. بزرگان دين هنگامى كه اين ماه وارد مى شد، اهمّيّت ويژه اى به عبادت در آن مى دادند.
به گزارش فرهنگ نیوز ،ماه «ذى الحجّه»، آخرين ماه «سال هجرى قمرى» است و ماهى است بسيار پربركت. بزرگان دين هنگامى كه اين ماه وارد مى شد، اهمّيّت ويژه اى به عبادت در آن مى دادند. مخصوصاً در دهه اوّل اين ماه .در بعضى از روايات آمده است، شب هاى دهگانه اى كه قرآن در سوره «والفجر و ليال عشر» به آن سوگند ياد كرده است، شب هاى دهه اوّل اين ماه شريف است،و اين سوگند به خاطر عظمت آن است.
خداوند در سوره حج (آيه ۲۸) ضمن بيان فريضه بزرگ «حج» سخن از «أيّام مَعْلُومات» گفته است كه مؤمنان بايد در آن به ياد خدا باشند. يكى از تفسيرهاى معروفِ «أيّام مَعْلُومات» كه در روايات نيز آمده است، ده روز اوّل ماه ذى الحجّه است. بنابراين، هم شب هاى آن عزيز است و هم روزهاى آن.
در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم كه عبادت و كار نيك در هيچ ايّامى به اندازه اين ايّام (ده روز اوّل ماه ذى الحجّه) فضيلت ندارد.
افزون بر اينها، هم صدا شدن با زوّار خانه خدا در اين ماه، و ياد و خاطره مراسم باشكوه حج و معنويّت و بركات آن، حال و هواى ديگرى به انسان مى دهد; مخصوصاً براى كسانى كه در سلك زوّار سعادتمند خانه خدا قرار گرفته اند، يا با ياد و خاطره آنها همراهند.
ده روز؛ فرصت خوب عبادت...
عبادت و کار نیک در هیچ ایامی به اندازه این ایام نزد خدای تعالی محبوبیت ندارد.
ماه ذی الحجه آخرین ماه سال هجری قمری است و ماهی است بسیار پربرکت. ۱۰ روز اول ماه ذی الحجه تفسیری از «ایام معلومات» است که خداوند در آیه ۲۸ سوره مبارکه حج از آن سخن گفته است.
رسول خدا (صلوات الله علیه و آله) در حدیثی فرمودند: «عبادت و کار نیک در هیچ ایامی به اندازه این ایام (ده روز اول ماه ذی الحجه) فضیلت نداشته و نزد خدای تعالی محبوبیت ندارد»
برای دهه اول این ماه اعمالی ذکر شده است که عبارتند از:
- روزه نُه روز اوّل
در روایتى از امام موسى کاظم (علیهالسلام) نقل شده است که هر کس نُه روز اوّل ذى الحجّه را روزه بدارد، خداوند ثواب روزه تمام عمر را براى او مینویسد.
- دعای مخصوص دهه اول
ابوحمزه ثمالى از امام صادق (علیهالسلام) نقل کرده است که آن حضرت، از روز اوّل تا عصر روز عرفه، پس از نماز صبح و قبل از نماز مغرب این دعا را میخواند:
َ«للّـهُمَّ هذِهِ الاَْیّامُ الَّتى فَضَّلْتَها عَلَى الاَْیّامِ وَشَرَّفْتَها، وَ قَدْ بَلَّغْتَنیها بِمَنِّکَ وَرَحْمَتِکَ، فَاَنْزِلْ عَلَیْنا مِنْ بَرَکاتِکَ، وَاَوْسِعْ عَلَیْنا فیها مِنْ نَعْمآئِکَ،
«خدایا این روزهایى است که بر سایر روزها برترى و شرافتش دادى و به لطف و رحمتت مرا بدانها رساندى، پس برکات خودت را بر ما فرو بار و از نعمتهای خود در این روزها بر ما وسعت ده.
اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تَهْدِیَنا فیها لِسَبیلِ الْهُدى، وَالْعَفافِ وَالْغِنى، وَالْعَمَلِ فیها بِما تُحِبُّ وَتَرْضى،
خدایا من از تو میخواهم که بر محمّد و آل محمّد درود فرستى و ما را در این روزها به راه هدایت و پاکدامنی و بى نیازى راهنمایى فرمایى و به انجام آنچه دوست دارى و موجب خشنودى تو است، موفقمان دارى.
اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ یا مَوْضِعَ کُلِّ شَکْوى، وَیا سامِعَ کُلِّ نَجْوى، وَیا شاهِدَ کُلِّ مَلاَ، وَیا عالِمَ کُلِّ خَفِیَّة، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَ اَنْ تَکْشِفَ عَنّا فیهَا الْبَلاءَ، وَ تَسْتَجیبَ لَنا فیهَا الدُّعآءَ، وَ تُقَوِّیَنا فیها وَ تُعینَنا، وَتُوَفِّقَنا فیها لِما تُحِبُّ رَبَّنا وَتَرْضى، وَعَلى مَا افْتَرَضْتَ عَلَیْنا مِنْ طاعَتِکَ، وَطـاعَةِ رَسُولِکَ وَاَهْلِ وِلایَتِکَ،
خدایا از تو خواهم اى جایگاه هر شکایت و اى شنواى هر سخن سِرّى و راز و اى حاضر در هر جمع و اى داناى هر نهان که درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و بگشایى در این روزها از ما بلا و گرفتارى را و مستجاب گردانى در آنها دعاى ما را و نیرو دهى به ما در این روزها و کمکمان دهى و موفقمان دارى پروردگارا بدان چه دوست دارى و خشنود گردى و بر آنچه واجب کرده اى بر ما از اطاعت خودتو اطاعت پیامبرت و اهل ولایتت.
اَللّـهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاَنْ تَهَبَ لَنا فیهَا الرِّضا، اِنَّکَ سَمیعُ الدُّعآءِ، وَلا تَحْرِمْنا خَیْرَ ما تُنْزِلُ فیها مِنَ السَّمآءِ، وَطَهِّرْنا مِنَ الذُّنُوبِ یا عَلاّمَ الْغُیُوبِ، وَاَوْجِبْ لَنا فیها دارَ الْخُلُودِ،
خدایا اى مهربانترین مهربانان از تو میخواهم که درود فرستى بر محمّد و آل محمّد و در این ایام خشنودى خویش را به من ببخش که براستى تو شنواى دعایى و ما را از خیرى که در این روزها از آسمان فرو بارى محروم مکن و از گناهان پاکمان کن اى داناى بر نادیدنیها و در این ایّام براى ما خانه جاویدان را واجب گردان.
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَلا تَتْرُکْ لَنا فیها ذَنْباً اِلاَّ غَفَرْتَهُ، وَلا هَمّاً اِلاَّ فَرَّجْتَهُ، وَلا دَیْناً اِلاَّ قَضَیْتَهُ، وَلا غائِباً اِلاَّ اَدَّیْتَهُ، وَلا حاجَةً مِنْ حَوائِجِ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ اِلاَّ سَهَّلْتَها وَیَسَّرْتَها، اِنَّکَ عَلى کُلِّ شَىْء قَدیرٌ،
خدایا بر محمّد و آل محمّد درود فرست و هیچ گناهى براى ما باقى مگذار جز آن که بیامرزى و نه اندوهى جز آن که بگشایى و نه بِدهى جز آن که بپردازى و نه غایبى جز آن که به ما برسانى و نه حاجتى از حاجات دنیا و آخرت جز آن که آسان و هموارش گردانى که براستى تو بر هر چیز توانایى.
اَللّـهُمَّ یا عالِمَ الْخَفِیّاتِ، یا راحِمَ الْعَبَراتِ، یا مُجیبَ الدَّعَواتِ، یا رَبَّ الاَْرَضینَ وَالسَّمواتِ، یا مَنْ لا تَتَشابَهُ عَلَیْهِ الاَْصْواتُ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، وَاجْعَلْنا فیها مِنْ عُتَقآئِکَ وَطُلَقآئِکَ مِنَ النّارِ، وَالْفائِزینَ بِجَنَّتِکَ، وَالنّاجینَ بِرَحْمَتِکَ، یااَرْحَمَ الرّاحِمینَ، وَصَلَّى اللهُ عَلى سَیِّدِنا مُحَمَّد وَآلِهِ اَجْمَعینَ، وَسَلَّمَ عَلَیْهِمْ تَسْلیماً.
خدایا اى داناى اسرار پنهان اى رحم کننده بر اشک دیدگان اى اجابت کننده دعاها اى پروردگار زمینها و آسمانها اى که صداها بر او اشتباه نشود بر محمّد و آل محمّد درود فرست و ما را در این روزها ازآزادشدگان و رهایى یافتگان از آتش و نائل شوندگان به بهشتت و نجات یافتگان قرار ده بوسیله رحمتت اى مهربانترین مهربانان و درود خدا بر آقاى ما محمّد و آلش همگى و سلام بر همه آنان باد.
ذکر شریف لا اله إلاّ اللّه
- در هر روز از این دهه، این تهلیلات (لا اله إلاّ اللّه ها) را که از امیر مؤمنان (علیهالسلام) نقل شده است بخواند و اگر روزى ده مرتبه بخواند بهتر است:
لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الّلَیالى وَالدُّهُورِ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ اَمْواجِ الْبُحُورِ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ وَرَحْمَتُهُ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الشَّوْکِ وَالشَّجَرِ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الشَّعْرِ وَالْوَبَرِ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الْحَجَرِ وَالْمَدَرِ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ لَمْحِ الْعُیُونِ، لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ فِى اللَّیْلِ اِذا عَسْعَسَ، وَالصُّبْحِ اِذا تَنَفَّسَ، لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ عَدَدَ الرِّیاحِ فِى الْبَرارى وَالصُّخُـورِ، لا اِلـهَ اِلاَّ اللهُ مِـنَ الْیَـوْمِ اِلـى یَـوْمِ یُنْفَخُ فِى الصُّورِ.
معبودى جز خدا نیست به شماره شبها و روزگاران. معبودى جز خدا نیست به شماره موجهاى دریاها معبودى جز خدا نیست و رحمت او بهتر است از آنچه مردم جمع کنند معبودى جز خدا نیست به شماره هر خار وهر درخت معبودى جز خدا نیست به شماره هر مُو و کُرک معبودى جز خدا نیست به شماره هر سنگ و کلوخ معبودى جز خدا نیست به شماره بهم خوردن چشمها معبودى جز خدا نیست در شب چون تاریک شود ودر صبح چون بدمد معبودى نیست جز خدا به شماره بادها در صحراهاو کوهها معبودى جز خدا نیست از امروز تا روز نفخ.
اعمال روز اول
- روزه که ثواب روزه هشتاد ماه را دارد.
- خواندن نماز حضرت فاطمه (علیهاالسلام) توصیه شده است که دو نماز دو رکعتی است و در هر رکعت بعد از حمد پنجاه مرتبه توحید خوانده شود؛ و بعد از سلام تسبیحات آن حضرت گفته شود و بعد دعای ذیل خوانده شود: «سبحان ذی العزّ الشامِخِ المُنیف، سبحانَ ذِی الجَلالِ الباذِخِ العظیم، سبحانَ ذی المُلکِ الفاخِرِ القدیم، سُبحانَ مَن یری اَثَرَ النَملَةِ فی الصَّفا، سُبحانَ مَن یری وَقعَ الطَّیرِ فی الهَواءِ، سُبحانَ مَن هُوَ هکَذا وَلا هکذا غیره …»
- پیش از زوال دو رکعت نماز بخواند، در هر رکعت حمد یک مرتبه، و هر یک از توحید، آیةالکرسی و قدر ده مرتبه خوانده شود.
- هر کس از ظلم ظالمی میترسد در این روز بگوید: «حَسبی حَسبی حَسبی مِن سُوالی عِلمُکَ بِحالی» تا خدای متعال او را از شر ظالم کفایت کند.
روزی که کعبه از زیر آب سر برآورد
روز دحو الارض؛
کار مهم در این ماه آگاهى از نعمتهایى است که خداوند در روز دحوالارض (گسترش زمین) به بشر ارزانى داشته است. زیرا آگاهى از نعمت و کم و کیف آن اولین مرتبه شکر است . همانگونه که در روایات بر این مطلب تصریح و در علم اخلاق ثابت شده است .
«دحو الارض» مطابق با بیست و پنجم ماه ذیالقعده، روزی است که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید، از این روز، بخشهایی از کره زمین ـ که سراسر از آب بود ـ شروع به خشک شدن کرد تا کم کم به شکل یک چهارم خشکیهای امروزی درآمد.
مطابق روایات، اولین نقطه ای که از زیر آب سر برآورد، مکان کعبه شریف و بیت الله الحرام بود.
«دَحو» به معنای گسترش است و برخی نیز آن را به معنای تکان دادن چیزی از محلِ اصلی اش تفسیر کردهاند، منظور از «دحوالارض» (گسترده شدن زمین) این است که در آغاز، تمام سطح زمین را آبهای حاصل از باران های سیلابیِ نخستین فراگرفته بود، این آبها، به تدریج در گودالهای زمین جای گرفتند و خشکیها از زیر آب سر برآوردند و روز به روز گستردهتر شدند.
از سوی دیگر، زمین در آغاز به صورت پستیها و بلندیها یا شیبهای تند و غیرقابل سکونت بود، بعدها بارانهای سیلابی مداوم باریدند، ارتفاعات زمین را شستند و درهها گستردند، اندک اندک زمینهایِ مسطح و قابل استفاده برای زندگی انسان، کشت و زرع پدید آمد، مجموع این گسترده شدن، «دحو الارض» نامگذاری میشود.
از امیرالمومنین علیهالسلام روایت شده است که فرمودند: «نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست وپنج ذی القعده بود. کسی که در این روز روزه بگیرد و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را که روزش را روزه و شبش را عبادت کرده است خواهد داشت.»
به نظر برخی از مفسران، آیه ۳۰ سوره نازعات «وَالْأَرْضَ بَعْدَ ذَلِكَ دَحَاهَا»، به همین واقعه اشاره دارد.
اعمال شب و روز دحوالارض
زمین، گاهواره زندگی انسان و همه موجوداتِ زنده است، که با تمام کوه ها، دریاها، درّه ها، جنگل ها، چشمه ها، رودخانه ها، معادن و منابع گرانبهایش، نشانه ای از نشانه های آفریدگار به شمار می آید که آن را گسترانیده است. روز دحوالارض ـ روز گسترش زمین ـ روز بسیار مبارکی است و آداب و اعمال ویژه ای دارد؛ از جمله:
*احیا: احیا و شب زنده داری شب دحوالارض که برابر با یک سال عبادت است.
* غسل:انجام غسل به نیت روزِ دحوالارض و نماز مخصوص آن.
*روزه: یکی از آن چهار روز است که در تمام سال به فضیلت روزه ممتاز است، در روایتی روزهاش مثل روزه هفتاد سال است و در روایت دیگر کفاره هفتاد سال است، هر که این روز را روزه بدارد و شبش را به عبادت به سر آورد از برای او عبادت صد سال نوشته شود، از برای روزهدار این روز هر چه در میان آسمان و زمین است استغفار کند، این روزی است که رحمت خدا در آن منتشر شده، از برای عبادت و اجتماع به ذکر خدا در این روز اجر بسیاری است.
* نماز: نمازی که در کتب شیعه قمیین روایت شده است، آن دو رکعت است، در وقت چاشت در هر رکعت بعد از «حمد»، پنج مرتبه «توحید» و «الشمس» بخواند و بعد از سلام نماز بخواند «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»، پس دعا کند و بخواند «یَا مُقِیلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِی عَثْرَتِی یَا مُجِیبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِی یَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِی وَ ارْحَمْنِی وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَیِّئَاتِی وَ مَا عِنْدِی یَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِکْرَامِ» .
*دعا: خواندن این دعا است که شیخ در «مصباح» فرموده، خواندن آن مستحب است:
«اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ أَیَّامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیْکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَی کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یَا کَفِیُّ یَا وَفِیُّ یَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِیٌّ الْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَی یَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیَاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَی طُولِ الْبِلَی إِذَا حَلَلْتُ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَی وَ نَسِیَنِیَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَی وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیّا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیْرَ زَادٍ وَ أَوْفَی مِیعَادٍ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ] أَوْلِیَائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیَائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّی تَرْضَی وَ یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَی یَدَیْهِ جَدِیدا غَضّا وَ یَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَی جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّی نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَیْهِ [عَلَی مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَیْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ»
*زیارت:زیارت حضرت امام رضا ـ علیه السلام ـ بهترین و با فضیلتترین عمل مستحبی این روز است.
مناسبت های دیگر این روز
گذشته از واقعه دحوالارض، رویدادهای دیگری نیز در این روز رخ داده اند که اهمیت آن را دوچندان کرده اند؛ از جمله:
* میلاد ابوالانبیاء حضرت ابراهیم علی نبینا و آله و علیه السلام.
*میلاد حضرت عیسی مسیح ـ علیه السلام.
*خروج رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ از مدینه به همراه هزاران حاجی به سوی مکه، به قصد حجة الوداع. در این سفر وجود مقدس امیرالمؤمنین و حضرت زهرا ـ سلام الله علیهما ـ و نیز همه همسران و بسیاری از اصحاب پیامبر (ص) نیز ایشان را همراهی میکردند.
* در روایتی نیز آمده است که قائم (عج) در همین روز قیام خواهد کرد.
آغاز سال تحصیلی جدید در مدرسه علمیه ریحانه النبی (س)سنندج با حضور آیت الله حسینی شاهرودی:
مراسم افتتاحیه سال جدید تحصیلی در مدرسه علمیه ریحانه النبی(س) سنندج با حضور آیت الله حسینی شاهرودی نماینده محترم ولی فقیه در استان برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی مدرسه علمیه ریحانه النبی(س)سنندج مراسم آغاز سال تحصیلی جدید در این مدرسه علمیه با حضور آیت الله حسینی شاهرودی نماینده محترم ولی فقیه در استان، حجت الاسلام والمسلمین صفی زاده رئیس هیئت امنای مدرسه علمیه ریحانه النبی(س) وحجت الاسلام والمسلمین صالحی مدیر حوزه علمیه خواهران استان برگزار شد.
سرکار خانم احمد زاده مدیر مدرسه علمیه ریحانه النبی(س)سنندج خاطر نشان کرد:مراسم افتتاحییه سال جدید تحصیلی در این مدرسه علمیه با حضور طلاب ،اساتید ومعاونین وکادر این مدرسه علمیه در محضر مبارک آیت الله حسینی شاهرودی برگزار گردید.
مدیر مدرسه علمیه ریحانه النبی(س)ضمن عرض خیر مقدم وتبریک سال جدید تحصیلی گزارشی از زمان آغاز بکار این مدرسه تازه تأسیس تا کنون ارائه داده وروند روبه پیشرفت آن را در تمامی عرصه ها تشریح نمود.
خانم احمد زاده همچنین از افزایش درصد رشد آمار پذیرش وطلبه در مقایسه با سال قبل خبر داد وافزود:به لطف خداوند متعال و توجهات حضرت ولی عصر(ارواحنا له الفداء)این مدرسه علمیه با حمایت ها وتلاش های بی شائبه مسئولین بزرگوار توانسته در این مدت کوتاه رشد قابل توجهی درتمامی عرصه هاداشته باشد.
سپس جناب آیت الله حسینی شاهرودی با تبریک سال جدید تحصیلی در حوزه های علمیه به مجموعه حوزه های علمیه خواهران وبا تبریک آغاز سال تحصیلی و هفته دفاع مقدس ویادی ازشهدای گرانقدر و گرامی داشتن یاد امام شهدا که این توفیقات همه ازطرف امام بزرگوار بوده اند. متذکر شدند که مدال افتخار به کسانی داده خواهد شد که در راه علمند ودر رابطه با خدا شناسی وخود شناسی تلاش کنند .
ایشان درادامه افزودند:انما یخشی الله من عباده العلما (فقط علما هستند که از خدا خشیت دارند) واین مقام اکتسابی است . خداوندعالم است و انسان می تواند به جایی برسد که خداوند علم همه چیز را به او بدهد واین درصورتی است که با خداباشیم.
آیت الله حسینی شاهرودی با جمله ای از حضرت امام(ره) که فرموده اند: عالم محضر خداست، و به طلاب اشاره نمودند که شما در مسیری افتاده اید که مسیر علم و فهم دینی است طلبه باید مسائل دینی را خوب بفهمد تارسالت الهی را به خوبی تبلیغ و بیان کند.
وی افزود:برای دعوت به دین ،عالم باید عمیق نگر ودارای بینش و با بصیرت باشد.
نماینده محترم ولی فقیه در استان خطاب به طلاب خاطر نشان کرد:در بصیرت سه نوع دید وجوددارد :1- دید بصری (عمیق نگر باشیم)2- دید عقلی 3- دید قلبی(قلبی که قساوت نداشته باشد به بصیرت تقوایی خواهد رسید).
درپایان ،پیام مدیرحوزه های علمیه خواهران،حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای جمشیدی در رابطه باآغاز سال تحصیلی در حوزه های علمیه قرائت گردید.
نماز يكشنبههاي ذيقعده را ازدست ندهیم
«انس بن مالک» می گوید: رسول خدا در یکشنبه ی ماه ذیقعده از منزل بیرون آمد و فرمود: ای مردم، کدام یک از شما می خواهد توبه کند؟ عرض کردیم: همه می خواهیم توبه کنیم.
فرمود: غسل کنید و وضو بگیرید و چهار رکعت نماز- در هر رکعت یک بار فاتحه الکتاب، سه بار قل هو الله احد و هر کدام از دو سوره معوذتین( فلق و ناس ) را یک بار- بخوانید، سپس هفتاد بار استغفار کنید و آن را به « لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» ختم کنید. آن گاه بگویید:
«یا عزیزُ یا غفار، اِغفِر لی ذُنوبی و ذُنوبَ جَمیعِ المُومنینَ و المُومِنات، فَاِنّه لا یَغفِرُ الذُّنوبَ الّا اَنت»
سپس فرمود: هر بنده ای از امت من این عمل را انجام دهد، از آسان به او ندا می شود: «ای بنده ی خدا، عمل خود از نو آغاز کن؛ زیرا توبه ی تو پذیرفته و گناه تو آمرزیده شد.» و فرشته ای از زیر عرش به او خطاب می کند: «ای بنده خجسته باد بر تو و فرزندان تو!» و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، دشمنان تو در روز قیامت از تو راضی خواهند گردید.»
و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، تو مومن از دنیا می روی و دین تو از تو گرفته نمی شود و قبر تو گشوده و نورانی می شود.»
و فرشته ای دیگر ندا می کند: «ای بنده، پدر و مادر تو از تو راضی خواهند گردید، اگر چه از تو ناخشنود باشند و پدر و مادر و فرزندان تو آمرزیده شدند و روزی تو در دنیا و آخرت گشوده و فراوان خواهد بود.»
و جبرئیل علیه السلام ندا می کند: «من همراه با فرشته ی مرگ می آیم و به او سفارش می کنم که با تو به نرمی رفتار کند و اثر مرگ حتی خراشی در تو ایجاد نخواهد کرد و فقط روح تو به آرامی از بدنت خارج خواهد شد.»
عرض کردیم: ای رسول خدا، اگر بنده ای این عمل را در غیر این ماه انجام دهد، چه اثری خواهد داشت؟ فرمود: «همانند آن چه توصیف کردم برای او خواهد بود و این سخنان را جبرئیل علیه السلام آنگاه که خداوند مرا به آسمامن (معراج) بر، به من آموخت.»
«نرمش قهرمانانه» ارتقای دیپلماسی است....
حق اصلاً احتیاجی به دعوا ندارد. حق احتیاج به بیان صریح دارد. در عین حال ما از اخم کردن هم ابایی نداریم. جایی که لازم باشد اخم میکنیم، جایی که لازم باشد در دفاع از حق پرخاش میکنیم و جایی که لازم باشد، نرمش هم نشان میدهیم.
حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر خود با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دربارهی استفاده از تاکتیک «نرمش» در سیاست خارجی و داخلی گفتند: «ما مخالف با حرکتهاى صحیح و منطقى دیپلماسى هم نیستیم؛ چه در عالم دیپلماسى، چه در عالم سیاستهاى داخلى. بنده معتقد به همان چیزى هستم که سالها پیش اسمگذارى شد «نرمش قهرمانانه»؛ نرمش در یک جاهایى بسیار لازم است، بسیار خوب است؛ عیبى ندارد، اما این کشتىگیرى که دارد با حریف خودش کشتى میگیرد و یک جاهایى به دلیل فنى نرمشى نشان میدهد، فراموش نکند که طرفش کیست؛ فراموش نکند که مشغول چه کارى است؛ این شرط اصلى است.» در گفتوگو با دکتر محمد جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوهی قضائیه به بحث دربارهی چیستی و چگونگی «نرمش قهرمانانه» در عرصهی سیاست خارجی و الزامات و اثرات آن پرداختیم.
دیروز رهبر انقلاب در دیدار با فرماندهان و مسئولان سپاه مجدداً از اصطلاح «نرمش قهرمانانه» استفاده کردند که واکنشهای بسیاری در داخل و خارج نسبت به آن صورت گرفت. بسیاری از کارشناسان داخلی و خارجی تعاریف متفاوتی از این اصطلاح ارائه کردهاند. تعریف شما از «نرمش قهرمانانه» چیست؟
بیانات رهبر انقلاب اسلامی دارای محورهای مختلفی است که این محورها از نظر معنایی مکمل همدیگر هستند. دربارهی مفهوم قهرمانانه، نکتهی اول مسألهی قهرمانی است. در عالم سیاست، مسألهی بسیار کلیدی این است که ما بدانیم دقیقاً کجا هستیم و یک فهم درست از وضعیت موجود داشته باشیم. اگر خودمان را کمتر از آن چیزی که هستیم بدانیم، ذلیل میشویم و فرصتها را از دست میدهیم. اگر هم خود را بیشتر از آن چیزی که هستیم بدانیم، اغوا میشویم و به کارهایی دست میزنیم که توانش را نداریم. پس فهم درست از موقعیتی که داریم، مهم است.
اهمیت این بحث، بهخصوص بصیرت سیاسی خیلی قابل تأکید است. رکن اول بصیرت سیاسی، تشخیص وضعیت است. یعنی ما یک تصویر واقعبینانه از خودمان و محیط پیرامونمان داشته باشیم. بدانیم کجا هستیم و موقعیت و امکاناتمان چیست؟ اگر ما از اینها اطلاع نداشته باشیم، بصیر نیستیم. ممکن است خیلی آدم خوبی باشیم، طرفدار حق هم باشیم، ولی بصیر نیستیم. بصیرت سیاسی با تصویر واقعبینانه از وضعیت آغاز میشود، اما به اینجا ختم نمیشود. ما باید بعد از شناختن موقعیت خودمان، وظیفه را هم بشناسیم. بعد باید برای انجام وظیفه در زمان خودش و به اندازهی خودش قیام کنیم؛ نه دیرتر و نه زودتر؛ نه کمتر و نه بیشتر. اگر فرد در این سه موقعیت به خوبی عمل کند از لحاظ سیاسی بصیر است. چنین فردی هم تصویر واقعبینانهای از موقعیت موجود دارد، هم وظیفهاش را خوب میشناسد و هم برای انجام وظیفه در زمان خود و به اندازه قیام میکند.
چگونه میتوانیم ارزییابی واقعبینانهای از وضعیت خودمان داشته باشیم؟
طبیعتاً دشمن به ما القاء میکند که شما وضعتان بد است. میگویند تحریمها را ببینید؛ بانکهایتان نمیتوانند فعالیت کنند، نفتتان را نمیتوانید بفروشید و مشکلات اقتصادی پیدا کردید. دشمن میخواهد به ما بگوید شما ضعیف هستید، پس حرف ما را باید گوش کنید. اما آیا ما واقعاً ضعیف هستیم یا نه؟ ما وضعیت را چطور باید تشخیص بدهیم؟ برای فهم وضعیت احتیاج به یک خط تراز داریم. این خط تراز چیست؟ اول اینکه وضعیت، مسألهی انقلاب است. با پیروزی انقلاب اسلامی، ملت ما وارد یک تجربهی جدید، یعنی بنا کردن یک نظام سیاسی و مدنی بر اساس اسلام شد. ما باید بدانیم که مظاهر این تجربه در بعد داخلی، در بعد جهان اسلام و در بعد بیرون از جهان اسلام چه بوده است.
بر اساس اینکه انقلاب اسلامی چقدر نمود و نتیجه داشته است، خط تراز مشخص میشود و ما میفهمیم که آیا ما قهرمان هستیم یا شکستخورده؟ من در اینجا میخواهم از دید دیگران بحث کنم. از دید خودمان ماهیت اسلامی ما و اجرای احکام اسلام، اینها بسیار مهم است. من میخواهم بگویم حتی افرادی که سکولار هستند و از بیرون ما را نگاه میکنند چه قضاوتی دارند. در داخل کشور، ما بعد از سی و چند سال بزرگترین و عمیقترین دموکراسی را در منطقه داریم. در تمام کشورهای منطقهی ما هیچ کشوری نیست که پایهی نظام مدنیاش مثل ما باشد. انتخابات اخیر که حماسهی حقیقی سیاسی بود، فقط یک نمود از این موقعیت است. در جهات دیگر، ساختار مهم مدنی ما، استحکام ساختار مدنی ما، قوهی قضائیهی، قوهی مقننهی، قوهی مجریهی و نهادهای دیگر قرار دارند که به عنوان نمودهایی از این خط تراز باید مورد بحث قرار بگیرند.
در جهان اسلام نمود این خط تراز، مسألهی نهضت بیداری اسلامی است. ما باید دقیق باشیم. نهضت بیداری جدای از بحث انقلاب است و تأسیس حکومت بر اساس آن انقلاب نیز بحث دیگری است. در یک جایی نهضت به انقلاب منجر میشود، گاهی انقلاب به تأسیس حکومت منجر میشود و گاهی هم نمیشود. نهضت، امروز بالنده است. اگرچه در مصر انقلابشان با مشکل روبهرو شد، اما نهضتشان که باقی است. نهضت چیزی نیست که با معیار حکومت سنجیده بشود. خودِ نهضت اسلامی کشور ما از خرداد سال ۴۲ تا سال ۵۷ جریان داشت و در سال ۵۷ انقلاب شد. پس اینها مفاهیمی است که هر کدام میزان اندازهگیریشان مختلف است. نهضت بیداری اسلامی ابعادش فراتر از آن است که مثلاً بگوییم در یک جایی مخفی بشود. این نهضت فراگیر شده است، بهطوری که الان کشورهای غربی پریشان هستند که این نهضت که مثلاً توانستهاند مقابل آن در مصر بایستند، چه خواهد شد؟ نکند پسفردا قویتر ظاهر شود. الان معلوم شده است که نهضت برجا است.
در بعد خارج از کشورهای اسلامی، پرچم مبارزه با ظلم، پرچم بسیار بزرگی است. اینکه ما نه ظلم میپذیریم، نه ظلم میکنیم دیگر فقط شعار امروز رهبر معظم انقلاب نیست. زمانی که ایشان میخواستند بروند در مجمع عمومی سازمان ملل سخنرانی کنند، من مسئول تهیهی پیشنویس نطق ایشان بر اساس محورهایی که خودشان به من داده بودند بودم. شعار آن نطق لاتظلمون و لاتظلمون بود. تقریباً ۴۸ ساعت به انجام نطق ایشان مانده بود، حضرت امام رحمهالله از طریق مرحوم حاج احمد آقا پیغام دادند که ایشان میخواهند نطق را ببینند. ما نطق را فرستادیم. ایشان این را بسیار پسندیدند. البته اضافاتی هم کردند. این شعار که نه ظلم کنیم و نه مورد ظلم قرار بگیریم، شعار بسیار مهمی است.
وقتی شما با مردم دنیا صحبت میکنید و به آنها میگویید که ما شعارمان این است که نه ظلم میکنیم و نه ظلم میپذیریم، آنها این را به خوبی حس میکنند و درستی آن را حتی از چهرهی ما هم میفهمند. ما به هیچ کشوری تجاوز نکردیم. ولی متجاوز را پشیمان کردیم. ما در مسألهی هستهای نمیخواهیم بمب درست کنیم و به جایی حمله کنیم. منتهی از حق خودمان هم حاضر نیستیم کوتاه بیاییم. اعلام و عمل به اینکه ما نه ظلم میپذیریم و نه ظلم میکنیم، در دنیایی که پر از ظلم است، پیروزی بزرگی است. این حرف به ما میآید. حالا اگر مثلاً دولت انگلیس بگوید ما نه ظلم میکنیم، نه ظلم میپذیریم، کسی از او نمیپذیرد. میگوید شما ۴۰۰ سال است ظالم هستید، همین امروز هم ظلم میکنید. ظلم هم میپذیرید.
بنابراین من میخواهم بگویم با این خط تراز، ما در موضع خاص خودمان هستیم. امروز کشور ما در بالاترین و پویاترین وضعیت داخلی، منطقهای و جهانی است. این حرف ژورنالیستی نیست. این حرف از روی معیار است. البته هرچه قویتر بشویم، به سمت ما تیرهای بیشتری رها میشود. حالا کسی که میخواهد از خود نرمش نشان دهد یا نشان ندهد، باید از این موضع قهرمانی باشد. شما باید بدانید کجا هستید. نباید فکر کنید که ضعیف هستید. تعامل با دنیا برنامه میخواهد. تعامل شامل قهرکردن، حرف نزدن، حرف زدن، خنده و پرخاش است. پس نوع تعامل به تناسب منافع ملی ما و به تناسب مقطع زمانی تعیین میشود. هیچ کدام از این رفتارها و مواضع اصالت ندارد؛ نه نرمش اصالت دارد و نه اوقات تلخی؛ آنچه که اصالت دارد، تأمین منافع ملی ماست.
با توجه به مطالبی که گفتید، حال میتوانیم تعریفی از «نرمش قهرمانانه» ارائه دهیم؟
نرمش قهرمانانه به این معناست که شما اصل را میچسبید، اما نسبت به حواشیاش نرمش نشان میدهید. اصل برای ما منافع کشور است. قهرمانی که در تکنیک به تعبیر رهبری نرمش به خرج میدهد، میخواهد زمین نخورد. اصل بر این است که پشتش به خاک نخورد، منتهی در عملیاتش نرمش دارد. پس نرمش ما برای حفظ آن منافعی است که برای ما حیاتی هستند. نرمش تکنیک ماست و به معنای این نیست که ما بخواهیم از این تجربهی عظیم که بعد از سی و چند سال ایران را برخوردار از بزرگترین دموکراسی در منطقه کرده چشم بپوشیم. نرمش به این معنا نیست که ما آن تجربههایی را که کشورمان را به مؤثرترین کشور در خاورمیانه و جهان اسلام تبدیل کرده و اعتبار عظیمی به آن در دنیا داده است فراموش کنیم.
ما باید توجه کنیم که اعتبارمان در صحنهی بینالملل به این نیست که مثلاً دولت فرانسه یا آمریکا یا فلان کشور بهراحتی به شهروندان ما ویزا بدهد یا ندهد؛ اینکه اعتبار نیست. آنها از نوکرانشان اصلاً ویزا نمیخواهند. شأن برای ما موقعی است که اسم ایران با مبارزه با ظلم، با استقامت و با شجاعت همراه باشد. شأن برای ما در آن است که مردم دنیا ما ایرانیها را به شجاعت و ایستادن در برابر ظلم بشناسند. ما به دنبال این هدف هستیم.
به هر صورت ما در یک خانوادهی بینالمللی زندگی میکنیم. اهداف خودمان را داریم، توفیقات خودمان را هم داریم. طبیعتاً در یک خانواده، یکی شرور است، یکی ضعیف است، یکی خوب است، یکی بد است. ما باید استراتژی تعامل با همه را داشته باشیم. استراتژی تعامل یک بحث بسیار اساسی است و انتظار رهبری از دستگاه دیپلماسی ما و دولت این است که یک دیپلماسی حسابشده و مبتنی بر این ملاحظات را داشته باشند. من این سخنان رهبری را فتح باب بسیار جدیدی میدانم.
اما برخی افراد استفاده کردن رهبر انقلاب از این اصطلاح را نشانهی ضعف دانسته و آن را آمادگی برای عقبنشینی تفسیر کردهاند.
اینکه گفته میشود ما الان در موضع ضعف قرار داریم و به خاطر تحریمها و فشارها باید نرمش نشان دهیم، خودش القاء دشمن است. نرمشی که ایشان اشاره فرمودند، یعنی دیپلماسی ما باید از جایی که قرار دارد یک مدار ارتقاء پیدا کند. دیپلماسی ما باید درخور این شأنی باشد که الان داریم. نه اینکه نبوده، بلکه باید ارتقای بیشتری پیدا کند. پیشرفت دیپلماسی به این است که همهی ابزارها را در جهت مقاصد اصلی به کار بگیریم؛ یعنی در چهارچوب اصول، از همهی تاکتیکهایی که متناسب با شأن ملت و اهداف ما و آن موقعیتی که در آن قرار داریم استفاده کنیم. بنابراین این موضوع به هیچوجه معنای عقبنشینی ندارد بلکه به معنای پیچیدهتر شدن، داهیانهتر شدن و توجه بیشتر به هدف است.
امروز همهی دنیا به تأثیرگذاری ما در منطقه اذعان دارند، بهطوری که مسائل منطقه بدون ما حل نمیشود. با توجه به این وضعیت، ما دیپلماسیمان هم باید آمادهی سازوکاری باشد که از این وضعیت بهترین استفاده را ببرد. شرایط ما در روزی که صدام با تحریک آمریکا به ما حمله کرد یک گونه بود و امروز به گونهای دیگر که هر وضعیت، یک نوع از تعامل ما با غرب را میطلبد. بنابراین ما همیشه برای تعامل با غرب برنامه داریم و باید داشته باشیم؛ اما نوع این تعامل و ادبیات و زبانش را به تناسب شرایط باید تعیین کنیم. یعنی هرجا منافع ملی ما ایجاب کند، منافعی که شامل ماهیت اسلامی ماست و جدای از اسلام که پایهی عزت ماست نیست، ما تعاملمان را با غرب بر اساس آن منافع ملی تعیین میکنیم.
پیام این صحبت رهبر انقلاب دو نکته است؛ یکی اینکه دیپلماسی ما باید ارتقاء پیدا کند. دیپلماسی ما نباید فقط تلویزیونی باشد. باید متفکرین دیپلماسی ما بنشینند و طراحیهای داهیانه کنند. یک جا نرمش است، یک جا پرخاش است، یک جا تحرک است و یک جا قهر است و جایی دیگر آشتی است. دیپلماسی ما امروز باید درخور این شأنی باشد که ما در منطقه و جهان داریم.
نکتهی دوم این است که آنهایی که مجری دیپلماسی هستند، حتماً یادشان باشد که در چه موضعی هستند؛ یادشان باشد که مشغول فعالیت دیپلماتیک برای کشوری بزرگ هستند، کشوری که بزرگترین دموکراسی را در منطقه دارد، قویترین نهضتهای اجتماعی را در کشورهای اسلامی به راه انداخته و پرچمدار رفع ظلم در همهی اشکال آن هست. آنها باید این موقعیت را نمایندگی کنند. هر حرکتی که این موقعیت را نمایندگی کند، چه با لبخند و چه با اخم، این حرکت میتواند موجه باشد. البته در اینجا اصل برای ما، تعامل منطقی با دنیا است. ما اصلاً زبان تهدید را که زبان آمریکاییها است قبول نداریم. ما میگوییم حتی با دشمنمان هم منطقی صحبت میکنیم. منتهی اگر آنها تهدید کنند، طبیعتاً زبان تهدید جواب مناسب خودش را میخواهد.
همانطور که اشاره کردم، دیپلماسی برای یکی از نحوههای اجرای تعامل بینالمللی ماست؛ تعامل بینالمللی با دیگران. دیگران انواع مختلفی دارند. بیشترین تعامل مربوط به دشمنان است. «مدیریت دشمنی» بخش بسیار مهمی از دیپلماسی کشور است که شامل انواع اقدامات میشود. یک بخش آن مذاکره و کار دیپلماتیک است. مذاکره هم همانطور که رهبر انقلاب اشاره فرمودند با لبخند شروع میشود. کسی مذاکره را با دعوا شروع نمیکند، مگر خود غربیها که اینچنین هستند. ما اهل این کارها نیستیم. اما ما قاطع، روشن، با استدلال و بدون ابهام بحث میکنیم.
ما باید پرچمدار ظلمستیزی و حقمداری باشیم. ظلمستیزی ما فرعی از حقمداریمان است. حق اصلاً احتیاجی به دعوا ندارد. حق احتیاج به بیان صریح دارد. در عین حال ما از اخم کردن هم ابایی نداریم. جایی که لازم باشد اخم میکنیم، جایی که لازم باشد در دفاع از حق پرخاش میکنیم و جایی که لازم باشد، نرمش هم نشان میدهیم. این در واقع انتظاری است که رهبری از دیپلماسی ما در این موقعیت دارند. دیپلماسی ما باید به تناسب شرایط پیچیده بشود. هدفها و منافع مشخص است. باید تکنیک بالاتری لحاظ شود. دیپلماسی مسائل و شرایط خودش را دارد. بنابراین به نظر من به کار بردن تعبیر «ضعف» برای «نرمش» یک اشتباه بزرگ است. تعبیر درست این است که دیپلماسی ما باید ارتقاء پیدا کند و پیچیدهتر شود. حالا عدهای ممکن است این اصطلاح را حمل بر ضعف کنند؛ اینها هم کمی که صبر کنند، برایشان معلوم میشود که ضعیف چه کسی است.
آیا حجاب مانع رسیدن ویتامین به بدن خانم ها می شود؟
حجت الاسلام ماندگاری
آیا حجاب مانع رسیدن ویتامین به بدن خانم ها می شود؟
قطعا ویتامین دی برای بدن لازم است ولی اینکه راه رسیدن ویتامین دی به بدن ،فقط از راه خورشید است را باید از متخصصین طب پرسید.
اخیرا گزارشی در یکی از شبکه ای ماهواره ای بیان می کرد که ویتامین دی از طریق خورشید به پوست بدن می رسد و نتیجه ی این گزارش این بود که حجاب برای پوست خانم ها مضر است و باعث ضربه زدن به سلامتی آنها می شود. این گزارش دلسوزانه از زنان و دختران می خواست در صورتی که نگران کمبود ویتامین دی بدن شان هستند حجاب را کنار بگذارند؟
حجت الاسلام ماندگاری در برنامه سمت خدا با بیان این موضوع و پاسخ به این سوال می فرمایند: معلوم نیست که چرا آنها نگران سلامت خانم های با حجاب هستند؟ آنها که دلسوز بانوان کشورهای اسلامی هستند چرا نگران جوانان مسلمان فلسطینی، لبنانی عراقی و افغانستان نیستند؟ آیا آنها حیات لازم ندارند؟ چرا آنها نسبت به مسلمانانی که بخاطر تحریم های دارویی ظالمانه ی این کشورها دارند جان شان را از دست می دهند، دلسوزی نمی کنند؟
شما باید بدانید که دلسوزهای شما چه کسانی هستند؟
قطعا ویتامین دی برای بدن لازم است ولی اینکه راه رسیدن ویتامین دی به بدن ،فقط از راه خورشید است را باید از متخصصین طب پرسید. باید اشاره کرد که دین اسلام برای سلامت روح و جسم انسان دستورات کاملی دارد. ادیان غیر توحیدی به ظاهر و جسم انسان ها توجه دارد. خالق ما عالم را بصورت باطن و ظاهر، جسم و روح ،مادیات و معنویات ،دنیا و آخرت آفریده است. دنیا نسبت به آخرت قابل مقایسه نیست. وسعت روح ما نسبت به جسم ما، قابل مقایسه نیست. خالق ما دستوراتی در قالب دین به ما داده است که این دستورات در قالب روحی و جسمی یا مادی و معنوی است ولی آنقدر جسم من برای خدا مهم بوده است که این دستورات روحی که برای ما قرار داده است تحت الشعاع سلامت ما قرار گرفته است.
مثلا روزه واجب است ،علاوه بر اینکه روزه مایه ی سلامتی جسم است ،غذای روح ماست. اولویت اول روزه برای بعد معنوی و آخرت ماست. همین غذای روح و باطن، اگر به جسم ضربه بزند واجب نیست و حتی حرام است. نماز که ستون دین است و قضای روح ماست و نخ بندگی اعمال است، در این مورد هم خدا آنرا تغییر داده است که مثلا اگر نمی توانیم ایستاده نماز بخوانیم ،می توانیم نشسته بخوانیم یا اگر نمی توانیم نشسته نماز بخوانیم خوابیده بخوانیم یا اگر آب برای ما ضرر دارد تیمم کنیم. حتی بیمار می تواند با اشاره نماز بخواند یعنی خدا برای سلامتی جسم ما اینها را در نظر گرفته است.
با توجه به این نکات ،آیا خداوند می تواند نسبت به سلامتی بانوان بی توجه بوده باشد؟ خدایی که دستور حجاب را به خانم ها داده است،دستور حجاب را به کل جامعه هم داده است. مثلا برای محل خرید بانوان محل هایی را اختصاص بدهید که آنها راحت باشند. محل تفریح اختصاصی درست کنید تا خانم ها راحت باشند و ویتامین دی هم به آنها برسید. برای آموزش هم مرکزاختصاصی درست کنید. اگر همه ی مراکز اختصاصی برای خانم ها آماده باشد، داشتن چند ساعت حجاب در راه رفت و آمد، چندان ضرری به آنها نخواهد زد. خالقی که دستور حجاب را داده است از همه دلسوزتر است.
گاهی برای نیازهای انسان سفره ی آماده پهن نیست. و انسان باید تحمل داشته باشد. مثلا ما گرسنه هستیم. و نیاز به غذا داریم .آیا منطق اجازه می دهد که انسان گرسنه دست به هر غذایی ببرد و نیازش را برطرف کند؟ خیر. این کار انسانی نیست.
به فرض، حجاب برای ویتامین دی مانع است. آیا خانم اجازه دارد برای بدست آوردن نیاز خودش، جامعه را آلوده کند؟
حضرت موسی از خدا درخواست کردند که حضرت آدم را ببینند. خدا حضرت آدم را به حضرت موسی نشان داد. حضرت موسی با لحن تندی به حضرت آدم گفتند که چرا از آن درخت خوردی ؟حضرت آدم فرمود: شیطان با سه حربه سر من را کلاه گذاشت، شیطان فوق تخصص نیازشناسی است. پس شیطان به نیاز ویتامین دی خانم ها توجه دارد و این می شود بزرگترین دغدغه ی آنها ولی کشتار انسان ها دغدغه ی آنها نیست. شیطان نیاز آدم را درست تشخیص داد که نیاز به جاودانگی دارد ولی آدرس را اشتباه داد.
دیگر اینکه شیطان فوق تخصص ظاهرسازی است .مثلا آنها دلسوزانه ما را نصیحت می کنند و طرفدار حقوق زنان هستند .دیگر اینکه شیطان فوق تخصص استفاده از واسطه های ارزشی است و قسم خورده است. این سه حربه استراتژی شیطان است. پس بدانید که خدا دلسوزتر از آنهاست و حتما در مورد ویتامین دی خانم ها هم فکر کرده است. معمولا خانمها بدنبال نسخه های لاغری هستند. خالق مهربان فرموده: روزه بگیرید که روح تان را تعالی بدهد و سلامتی تان را هم تضمین کند. ما به دستورات مشاور عمل می کنیم در حالیکه دستورات خداوند که به عالم هستی اشراف دارد ،را در نظر می گیرد.
یکی از مُبلغین را دعوت کردند که بین جمعی از پزشکان یک بحث علمی مطرح کند. ایشان درجمع پزشکان حاضر شد و گفت: سیستم های پزشکی اشکالی دارد، دارویی که برای معده می دهید به کلیه توجهی نمی کند و دارویی که برای اعصاب می دهید به بخش های دیگر توجهی نمی کند. شما یک بُعد را می بینید و به بعدهای دیگر توجهی نمی کنید ولی خالق هستی وقتی حکمی می دهد به تمام بُعدهای آن در عالم هستی توجه دارد. ساده ترین کار، قضای حاجت است. خداوند فرموده است که این کار در آب روان نباشد،روبه ماه نباشد، روبه باد نباشد، روبه قبله و پشت به قبله نباشد ،در معرض نگاه کردن دیگران نباشد و … خداوندی که برای چنین مسئله ای همه ی بُعدها را در نظر گرفته است ،آیا می شود که در مورد حجاب خانم ها ،ویتامین دی خانم را در نظر نگرفته است ؟
تا ما اعتماد به خدا و دین خدا پیدا نکنیم ( که اسمش ایمان است)عبد خدا نمی شویم. و برای هر دستور خدا یک بهانه می آوریم. اگر باور کنیم که خداوند برای ساده ترین مسائل، همه ی عالم هستی را در نظر گرفته است، دیگر دنبال بهانه نمی رویم. سعی کنید که با حرف های دیگران به دستورات خدا بدبین نشوید.
حدیث روز/ مژده رسول الله(ص) به امام علی(ع) درباره صلوات
خبر این است که هرکدام از امت من هنگامی که بر من صلوات فرستند، اگر نام اهل بیتم را نیز ملحق سازند؛ درهای آسمان جملگی برای پذیرفتن دعا و عبادت او گشوده گردد.
روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «آیا می خواهی شما را مژده ای دهم؟»
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «بفرما، پدر و مادرم قربانت! شما که پیوسته مبشر به خیر و خوبی ها بوده اید.» فرمود: جبرئیل به تازگی برای من خبر خوشی آورده است. خبر این است که هرکدام از امت من هنگامی که بر من صلوات فرستند، اگر نام اهل بیتم را نیز ملحق سازند؛ درهای آسمان جملگی برای پذیرفتن دعا و عبادت او گشوده گردد و فرشتگان هفتاد بار درود بر وی بفرستند و این خود محو کننده جرم و گناهان است آن گاه گناهان چون برگ درختان از او بریزد و خداوند تعالی فرماید: «لبیک» تو را پذیرفتم، خجسته و مسعود باشی!
سپس به فرشتگان گوید: شما هفتاد بار بر وی درود فرستادید و من هفتصد بار؛ لیکن اگر تنها بر من صلوات بفرستد و اهل بیتم را ملحق نسازد میان دعای او و آسمان، هفتاد حجاب حایل باشد و خداوند جل و جلاله فرماید: لا لبیک.
متن حدیث:
قَالَ النَّبِی صلی الله علیه و آله ذَاتَ یوْمَ لِعَلِی علیه السلام : یا عَلِی أَلا أُبَشِّرُک؟ فَقَالَ: بَلی بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی فَإِنَّک لَمْ تَزَلْ مُبَشِّراً بِکلِّ خَیرٍ. فَقَالَ: أَخْبَرَنِی جَبْرَئِیلُ آنِفاً بِالْعَجَبِ قُلْتُ: مَا الَّذِی أَخْبَرَک یا رَسُولَ اللَّهِ؟ قَالَ: أَخْبَرَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْ أُمَّتِی إِذَا صَلَّی عَلَی وَ أَتْبَعَ بِالصَّلاةِ عَلَی أَهْلَ بَیتِی فُتِحَتْ لَهُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ صَلَّتْ عَلَیهِ الْمَلائِکةُ سَبْعِینَ صَلاةً وَ إِنَّهُ لَمُذْنِبٌ خَطَّاءٌ ثُمَّ تَحَاتُّ عَنْهُ الذُّنُوبُ کمَا تَحَاتُّ الْوَرَقُ مِنَ الشَّجَرِ فَیقُولُ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی: لَبَّیک یا عَبْدِی وَ سَعْدَیک یا مَلائِکتِی أَنْتُمْ تُصَلُّونَ عَلَیهِ سَبْعِینَ صَلاةً وَ أَنَا أُصَلِّی عَلَیهِ سَبْعَمِائَةِ صَلاةٍ فَإِذَا صَلَّی عَلَی وَ لَمْ یتْبِعِ الصَّلاةَ عَلَی أَهْلَ بَیتِی کانَ بَینَهَا وَ بَینَ السَّمَاءِ سَبْعُونَ حِجَاباً وَ یقُولُ اللَّهُ تَبَارَک وَ تَعَالَی لا لَبَّیک یا عَبْدِی وَ لا سَعْدَیک یا مَلائِکتِی لا تُصْعِدُوا دُعَاءَهُ إِلاّ أَنْ یلْحِقَ بِنَبِیی عِتْرَتَهُ فَلا یزَالُ مَحْجُوباً حَتَّی یلْحِقَ (بِی) أَهْلَ بَیتِی.
«أمالی صدوق،صفحه ۶۷۹ و ۶۷۶؛ثواب الاعمال،ص۱۵۷»
روش تشویق نوجوانان به نمازازدیدگاه حجت الاسلام قرائتی:
نگاهی به روشهای تبلیغی نماز
چه راه کارهایی وجود دارد که نوجوانان به نماز تشویق بشوند و با رغبت نماز بخوانند؟
اشتباه می کنند کسانی که با هر کسی یک ساعت حرف می زنند ولی با خالقشان صحبت نمی کنند. گاهی فردی یک ربع جلوی آینه می ایستد تا موهایش را درست کند ولی حاضر نیست که پنج دقیقه با خدا حرف بزند.
حجت السلام قرائتی درباره برکات نماز و آثارش در زندگی می فرمایند: خداوند در قرآن چندین راهکار برای دعوت به نماز داده است. یکی توجه به نعمت های خداوند است. یعنی کسی که به نعمت های خداوند توجه داشته باشد روحیه ی شکر در او پیدا می شود. پس نعمت های خدا را بشمارید. در اول قرآن داریم که عبادت کنید زیرا خدا شما را خلق کرده است. در آخر قرآن داریم که مردم باید بندگی کنند.
به خاطر نعمت اکسیژن، دریا، جنگل ،خاک و… در قرآن داریم :آیا ما به تو چشم ندادیم؟ اگر خداوند ساده ترین نعمت ها را از ما بگیرد ما فلج می شویم. مثلا نعمت غلتیدن. همه بطور اتوماتیک در شب غلت می خورند ولی کسی شکر این نعمت را بجا نمی آورد. اگر ما شب تا صبح را بطور صاف بخوابیم وغلت نمی خوردیم، فلج می شدیم. اگر گوش ما مثل پیشانی صاف بود، سمت صدا را تشخیص نمی دادیم. همه ی دنیا حکمت است.
خدا در قرآن می فرماید: اگر ما بخواهیم درخت ها را خشک می کنیم، چطور درختان سبز می شوند. اگر بخواهیم حرکت زمین را کند می کنیم تا گردش خورشید مختل بشود. اگر خورشید خیلی از زمین دور بود از سرما خشک می شدیم. بچه ای که شیطان و چموش است. اگر شما لطف هایی که در حق بچه ای کرده اید بگویید، او شرمنده می شود.
قرآن به پیامبر می فرماید :تو بگو ممکن است که عده ای حرف تو را گوش نکنند. آنها به پیامبر گفتند که اگر ماه را به دونیم بکنی ما به تو ایمان می آوریم. پیامبر این کار را کرد ولی آنها ایمان نیاوردند. ما نمی توانیم به فرزندانمان اجبار کنیم یا آنها را بزنیم. خدا به پیامبر فرمود که تو رسول هستی و باید رسالت را بگویی.
دیگر اینکه اگر مردم برکات نماز را بدانند به آن علاقمند می شوند. در کتاب پیوندهای نماز ۱۳۵ برکت نماز نوشته شده است.
مثلا شما لباس تان را می شویید ،در این لباس شستن علاوه بر اینکه لباس تان تمیز می شود، دست تان هم تمیز می شود، عرق تان هم درمی آید. ،وقت تان هم پر می شود. لباس که تمیز شد شما شاد می شوید و کسی هم که به این لباس تمیز نگاه می کند شاد می شود. نماز بر اساس روایات شستشوی انسان است.
در شیر مادر همه ی احتیاجات نوزاد گذاشته شده است. نماز مثل شیر است که همه چیز در آن وجود دارد. اگر بچه ای شیر مادرش را بخورد، نیاز به تزریق ویتامین دیگری ندارد.
اگر ما نماز درستی بخوانیم همه ی کمالات در نماز وجود دارد. پس در نماز کمال هم وجود دارد.
حتی ورزش هم در نماز وجود دارد یعنی رکوع و سجود. در نماز خاک وجود دارد یعنی مُهر.
در نماز آب وجود دارد یعنی وضو و غسل . در نماز ماه وجود دارد یعنی برای تشخیص نماز اول ماه.
برای تشخیص قبله در نماز از ستاره استفاده می شود.
در نماز انتخابات وجود دارد که اگر شما پیش نمازمسجدی را قبول ندارید به مسجد دیگری بروید.
در نماز آزادی وجود دارد: مثلا شما می توانید در رکعت دوم نماز جماعت قصد فرادی کنید .
در نماز رنگ وجود دارد یعنی رنگ سفید لباس که مستحب است.
در نماز عطر وجود دارد که ثواب نماز را زیاد می کند.
کسی که ازدواج کند ثواب نمازش هفت صد برابر می شود.
اگر کسی بد همسرداری بکند نمازش قبول نیست: روایت داریم که اگر کسی به همسرش نیش بزند نمازش قبول نیست.
فریاد در نماز وجود دارد: یعنی اذان.
در نماز سلام وجود دارد: یعنی سلام بر بندگان صالح خدا.
در نماز حق مردم هم وجود دارد: لباس نمازگزار و مکان نباید غصبی باشد. حق حیوان در نماز وجود دارد که اگر سگ تشنه باشد شما نمی توانید با آب وضو بگیرید. باید آب را به سگ بدهید و تیمم کنید.
در نماز حق فرزند وجود دارد: یعنی اگر بچه در نماز گریه کرد مادر باید نمازش را زود تمام کند.
نماز مهندسی شده است: اگر مهندسی خودکاری طراحی کند که چهل تا کار انجام بدهد ما او را تشویق می کنیم. در مهندسی نماز ، تابه حال ۱۳۵ مطلب بدست ما آمده است. اشتباه می کنند کسانی که با هر کسی یک ساعت حرف می زنند ولی با خالق شان صحبت نمی کنند. گاهی فردی یک ربع جلوی آینه می ایستد تا موهایش را درست کند ولی حاضر نیست که پنج دقیقه با خدا حرف بزند. بی انصافی است که ما نماز نخوانیم.
بهشتیان از جهنمیان می پرسند که چرا جهنمی شدید؟ آنها می گویند :زیرا ما از نماز گزاران نبودیم.
15 توصیه حاج آقا اسماعیل دولابی برای سبک زندگی
استاد اخلاق میرزا اسماعیل دولابی پیش از وفات برای زندگی مومنانه ۱۵ دستورالعمل را ذکر میکند که به ترتیب در ذیل آورده شده است.
1. هر وقت در زندگیات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی؟ هر کس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.
2.زیارتت، نمازت، ذکرت و عبادتت را تا زیارت بعد، نماز بعد، ذکر بعد و عبادت بعد حفظ کن؛ کار بد، حرف بد، دعوا و جدال و… نکن و آن را سالم به بعدی برسان. اگر این کار را بکنی، دائمی می شود؛ دائم در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خواهی بود.
3.اگر غلام خانهزادی پس از سال ها بر سر سفره صاحب خود نشستن و خوردن، روزی غصه دار شود و بگوید فردا من چه بخورم؟ این توهین به صاحبش است و با این غصه خوردن صاحبش را اذیت می کند. بعد از عمری روزی خدا را خوردن، جا ندارد برای روزی فردایمان غصه دار و نگران باشیم.
4. گذشته که گذشت و نیست، آینده هم که نیامده و نیست. غصه ها مال گذشته و آینده است. حالا که گذشته و آینده نیست، پس چه غصه ای؟ تنها حال موجود است که آن هم نه غصه دارد و نه قصه.
5.موت را که بپذیری، همه ی غم و غصه ها می رود و بی اثر می شود. وقتی با حضرت عزرائیل رفیق شوی، غصه هایت کم می شود. آمادگی موت خوب است، نه زود مردن. بعد از این آمادگی، عمر دنیا بسیار پرارزش خواهد بود. ذکر موت، دنیا را در نظر کوچک می کند و آخرت را بزرگ. حضرت امیر علیه السلام فرمود:یک ساعت دنیا را به همه ی آخرت نمی دهم. آمادگی باید داشت، نه عجله برای مردن.
6.اگر دقّت کنید، فشار قبر و امثال آن در همین دنیاقابل مشاهده است؛ مثل بداخلاق که خود و دیگران را در فشار می گذارد.
7.تربت، دفع بلا میکند و همه ی تب ها و طوفان ها و زلزله ها با یک سر سوزن از آن آرام می شود. مؤمن سرانجام تربت میشود. اگر یک مؤمن در شهری بخوابد، خداوند بلا را از آن شهر دور میکند.
8.هر وقت غصه دار شدید، برای خودتان و برای همه مؤمنین و مؤمنات از زنده ها و مرده ها و آنهایی که بعدا خواهند آمد، استغفار کنید. غصهدار که میشوید، گویا بدنتان چین میخورد و استغفار که میکنید، این چین ها باز می شود.
9. تا می گویم شما آدم خوبی هستید، شما می گویید خوبی از خودتان است و خودتان خوبید. خدا هم همین طور است. تا به خدا می گویید خدایا تو غفّاری، تو ستّاری، تو رحمانی و…خدا می فرماید خودت غفّاری، خودت ستّاری، خودت رحمانی و… . کار محبت همین است.
10.با تکرار کردن کارهای خوب، عادت حاصل می شود. بعد عادت به عبادت منجر می شود. عبادت هم معرفت ایجاد می کند. بعد ملکات فاضله در فرد به وجود می آید و نهایتا به ولایت منجر می شود.
11.خدا عبادت وعده ی بعد را نخواسته است؛ ولی ما روزی سال های بعد را هم می خواهیم، در حالی که معلوم نیست تا یک وعده ی بعد زنده باشیم.
12. لبت را کنترل کن. ولو به تو سخت می گذرد، گله و شکوه نکن و از خدا خوبی بگو. حتّی به دروغ از خدا تعریف کن و این کار را ادامه بده تا کم کم بر تو معلوم شود که به راست ی خدا خوب خدایی است و آن وقت هم که به خیال خودت به دروغ از خدا تعریف می کردی، فی الواقع راست می گفتی و خدا خوب خدایی بود.
13.ازهر چیز تعریف کردند، بگو مال خداست و کار خداست. نکند خدا را بپوشانی و آنرا به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی بزرگ تر از این نیست. اگر این نکته را رعایت کنی، از وادی امن سر در می آوری. هر وقت خواستی از کسی یا چیزی تعریف کنی، از ربت تعریف کن. بیا و از این تاریخ تصمیم بگیر حرفی نزنی مگر از او. هر زیبایی و خوبی که دیدی رب و پروردگارت را یاد کن، همانطور که امیرالمؤمنین علیه السلام در دعای دههی اول ذیحجه می فرماید: به عدد همه چیزهای عالم لا اله الا الله
14.دل های مؤمنین که به هم وصل میشود، آب کُر است. وقتی به علــی علیه السّلام متّصل شد، به دریا وصل شده است…شخصِ تنها ، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود ، ولی آب کُر نه تنها نجس نمی شود ، بلکه متنجس را هم پاک می کند.”
15.هر چه غیر خداست را از دل بیرون کن. در “الا"، تشدید را محکم ادا کن، تا اگر چیزی باقی مانده، از ریشه کنده شود و وجودت پاک شود. آن گاه “الله"را بگو همه ی دلت را تصرف کند.
ورود امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشرف)اکیدا"ممنوع!!!
یک هفته بود کارتهای عروسی روی میز بودند. هنوز تصمیم نگرفته بود چه کسانی را دعوت کند. لیست مهمانها و کارهای عروسی ذهنش را پر کرده بود…
برای عروس مهم بود که چه کسانی حتما در عروسی اش باشند. از اینکه داییش سفر بود و به عروسی نمی رسید دلخور بود…
کاش می آمد …
خیلی از کارت ها مخصوص بودند. مثلا فلان دوست و فلان رئیس … خودش کارتها را می برد با همسرش! سفارش هم میکرد که حتما بیایند…
اگر نیایید دلخور میشوم. دلش می خواست عروسی اش بهترین باشد. همه باشند و خوش بگذرانند. تدارک هم دیده بود. آهنگ و ارکست هم حتما باید باشند، خوش نمی گذرد بدون آنها!!!
بهترین تالار شهر را آذین بسته ام. چند تا از دوستانم که خوب میرقصند حتما باید باشند تا مجلس گرم شود. آخر شوخی نبود که. شب عروسی بود…
همان شبی که هزار شب نمیشود. همان شبی که همه به هم محرمند. همان شبی که وقتی عروس بله میگوید به تمام مردان شهر محرم میشود این را از فیلم هایی که در فضای سبز داخل شهر میگیرند فهمیدم…
همان شبی که فراموش میشود عالم محضر خداست. آهان یادم آمد. این تالار محضر خدا نیست تا می توانید معصیت کنید. همان شبی که داماد هم آرایش میکند. همه و همه آمدند حتی …
اما ………………… کاش امام زمانمان “عج” بود.
حق پدری دارد بر ما…
مگر می شود او نباشد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عروس برایش کارت دعوت نفرستاده بود، اما آقا آمده بود.
به تالار که رسید سر در تالار نوشته بودند:
(ورود امام زمان"عج” اکیدا ممنوع!)
دورترها ایستاد و گفت: دخترم عروسیت مبارک!
ولی ای کاش کاری میکردی تا من هم می توانستم بیایم …. مگر میشود شب عروسی دختر، پدر نیاید. من آمدم اما …
گوشه ای نشست و دست به دعا برداشت و برای خوشبختی دختر دعا کرد….
یا صاحب الزمان شرمنده ایم …
یک شبهه/آیا در دین ما به زنان ظلم شده؟
یک شبهه/احساس میکنم در دین ما به زنان ظلم شده است؟ آیا میشود تفاوت جایگاه زن و مرد در اسلام را بیان نمایید.
ابتدا دقت و توجه شود که یا کسی معتقد به خدا و اسلام هست یا نیست. اگر نیست، دیگر هیچ فرقی ندارد که کدام قوانین را بپذیرد، هر کس هر کاری دلش خواست میکند و عاقبت همه به یک نقطه فنا رسیده و میپوسند و بحث تمام است. اما اگر کسی اعتقاد دارد، باید بداند که ظلم به خدا راه ندارد و خدایی که فرض ظلم به او او روا باشد، اصلاً خدا نیست. پس احکام شریعتاش نیز از منبع علم و حکمت اوست که کمی، کاستی، نیستی، نقص، جهل و … که ظلم حاصل آنهاست، به او راه ندارد. لذا ممکن است که ما حکمت برخی از احکام را ندانیم، اما باید جهل خود را محکوم کنیم، نه این که آن را اصل گرفته و العیاذ بالله خدا را محکوم به ظلم کنیم. آیا مخلوق فهمیده که عدل و ظلم چیست و چگونه محقق میشود و خالقش نمیداند؟!
جالب است بدانید که بسیاری از مردانی که در عشق شکست خوردهاند و یا پس از ازدواج کارشان به طلاق کشیده شده است و یا … ، میگویند احکام اسلامی به نفع زنان است.
باید دقت شود که انسان (چه زن و چه مرد) دو شأنیت دارد. یکی «انسان» بودن و قوانین مربوط به امکان به فعلیت رساند استعدادها و قوای رشد انسانی اوست، از این لحاظ خداوند فرقی بین زن و مرد قائل نشده است و آیات قرآن کریم در خصوص مسائل انسانی (جایگاه انسان، رشد یا هبوط، ایمان یا کفر، شرک و نفاق، اخلاق و …) هیچ فرقی با هم ندارند.
اما، شأن دوم موقعیت فردی و اجتماعی هر کدام است که به جنسیت آنها مربوط میشود و هر کدام در کارگاه هستی نوع خلقت، توانها و بالتبع جایگاه و وظایفی دارند که دیگری فاقد آن است. در این جا برخی از احکام حقوقی و قوانین، متناسب با نظام خلقت و جایگاه و تکالیف مربوطه متفاوت میشود، تا آنجا که حتی گاه احکامشان در طهارت، نماز و روزه نیز فرقهایی پیدا میکند.
در این عرصه، برخی احکامی که امتیازی برای زن دارد را میخوانند و میگویند که اسلام به نفع زنان است، به عنوان مثال: تقریباً ماهی یک هفته از نماز معاف هستند - نفقه آنها بر عهدهی پدر یا شوهر است - در برخی موارد شهادت در مورد خودشان کفایت است و شهود دیگری نمیخواهند - بهشت زیر پای مادران است - در عقد ازدواج، ایجاب از طرف زن است و فقط قبول از طرف مرد است - شوهرداری آنان برابر با جهاد است - وضع حملشان مانند حج یا شهادت سبب ریخته شدن گناهانشان میگردد = در برخی از احکام زن برابر مرد ارث میبرد و در برخی حتی بیشتر از مرد سهم میبرند - جهاد (جنگ) بر آنان واجب نیست - قضاوت بر آنان واجب نیست - اگر در ایام ماه مبارک مرد همسرش را مجبور به مجامعت نماید، کفاره هر دو بر مرد واجب است، اما اگر زن همسرش را مجبور نماید، فقط کفاره خودش بر او واجب میشود و مرد باید کفاره خود را بدهد و … .
برخی دیگر احکام مربوط به مردان را میخوانند و میگویند که اسلام به نفع مردان است، مثل این که حق طلاق و حضانت اولاد با مردان است، قیمومیت خانواده با مردان است، ارث پسر دو برابر دختر است، مقدار دیه فرق دارد، دختر باکره برای ازدواج باید اذن پدر یا پدر بزرگ پدری را داشته باشد و … .
البته باید دقت داشت که در این احکام نیز حقوق زنان رعایت شده است. به عنوان مثال دیهی قتل مرد که دو برابر زن است، به بازماندگانش (خانواده) میرسد نه به جنازهی خودش. یا مثلاً میتوان احساسات مادری را پیش کشید و گفت: چرا حضانت فرزندان بر عهده پدر است؟! اما میشود به احکام حقوقی نگاه کرد گفت: اسلام زن را از نگهداری، همراه داشتن، مجبور شدن به کار کردن و تدارک نفقه فرزندان و … فارغ و معاف کرده است تا بتواند پس از طلاق کاملاً آزاد باشد و اگر خواست شرایط مناسبتری برای ازدواجی دیگر داشته باشد و یا اذن پدر برای دختر باکره که مرد و شوهر را تجربه نکرده است، برای این است که در کنار احساسات و لطافت دختر که مرد که عقلش بر احساساتش میچربد و در ضمن مرد شناس هست، قرار گیرد تا دختر عاقلانه تصمیم بگیرد و فریب نیز نخورد.
پس دقت داشته باشیم که در برخی از احکلام تفاوت هست و باید هم باشد، اما تبعیض به معنای ظلم وجود ندارد، بلکه احکام باید متناسب با نظام خلقت، جایگاه هر کدام و نیز تکالیف هر کدام در کارگاه آفرینش باشد و اگر احکام طرفین عین هم باشد، به هر دو ظلم شده است.
نظر امام رضا(ع) درباره تفریح و شادی
برابر تعالیم دینی و گفتار کارشناسان شادی و نشاط و تفریح جایگاه ویژه ای درزندگی افراد باید داشته باشد.
هر انسانی به تفریح نیاز دارد و طبیعتا اگر شادی از مرز افراط فراتر نرود و انسان را مرتکب حرام ننماید زندگی را برای انسان لذت بخش خواهد نمود .
امام رضا علیه السلام در گفتاری با اشاره به جایگاه تفریح می فرمایند:
از لذایذ دنیوی نصیبی برای کامیابی خویش قرار دهید و تمنیات دل را از راههای مشروع بر آورید.تفریح و سرگرمی های لذت بخش ،شما را در اداره زندگی یاری می کند و با کمک آن بهتر به امور دنیای خویش موفق خواهید شد
ایشان در بخشی دیگر توصیه می کنند شبانه روز را به چهار قسمت تقسیم کنید:
ساعتی برای مناجات با خدا
ساعتی برای کار وزندگانی
ساعتی بررای معاشرت با برادران و معتمدان که عیب های شما را به شما بفهمانند و در درون با شما پاکدل باشند
و ساعتی هم که در آن برای لذت های غیر حرام خلوت کنید وبدین ساعت برای انجام دادن امور آن سه ساعت دیگر ،توانایی یابید.
توصیه آیتالله بهجت در باب زیارت امام رضا(ع)
توصیه آیتالله بهجت در باب زیارت امام رضا(ع)
بسیاری از حضرت رضا علیهالسلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس،- هم همین طور - کسی مادرش را به کول میگرفت و به حرم میبرد. چیزهای عجیبی را میدید.
۱. زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیهالسلام اذن دخول میطلبید و میگویید: “أ أدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟”
زیارت امام رضا علیهالسلام از زیارت امام حسین علیهالسلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیهالسلام میروند ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیهالسلام میآیند.
۲. به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه ؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیهالسلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سید الشهداء علیهالسلام گریه است ، اگر اشک آمد امام حسین علیهالسلام اذن دخول دادهاند و وارد شوید.
۳. اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید.
۴. بسیاری از حضرت رضا علیهالسلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس،- هم همین طور - کسی مادرش را به کول میگرفت و به حرم میبرد. چیزهای عجیبی را میدید.
۵. ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ماشاءالله به تحقق پیوسته. یکی از معاودین عراقی غدهای داشت و میبایستی مورد عمل جراحی قرار میگرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا(ع) خواست او را شفا بدهد، شب، حضرت معصومهعلیهاالسلام را در خواب دید که به وی فرمود: “غده خوب میشود. احتیاج به عمل ندارد!” ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته، خواهر جوابش را داده است.
۶. همه زیارتنامه ها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. قلب شما این زیارات را بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیهالسلام بشمرید. حضرت علیهالسلام میدانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیهالسلام به کسی فرمودند: “از بعضی گریهها ناراحت هستم!”
۷. یکی از بزرگان میگوید، من به دو چیز امیدوارم؛ نخست آنکه قرآن را با کسالت نخواندهام. بر خلاف بعضی که قرآن را آنچنان میخوانند که گویی شاهنامه میخوانند. قرآن کریم موجودی است شبیه عترت. دوم، در مجلس عزاداری حضرت سیدالشهداء گریه کردهام.
حضرت آیتالله العظمی بروجردی رحمةالله علیه مبتلا به درد چشم شدند، فرمودند: “در روز عاشورا مقداری از گِلِ عزاداری امام حسین علیهالسلام را بر چشمان خود مالیدم، دیگر در عمرم مبتلا به درد چشم نشدم و از عینک هم استفاده نکردم!”
پس از حادثه بمب گذاری در حرم مطهر حضرت رضا علیهالسلام حضرت به خواب کسی آمدند، سؤال شد.
“در آن زمان شما کجا بودید؟ فرمودند: کربلا بودم.”
این جمله دو معنی دارد:
معنی اول این که حضرت رضا علیهالسلام آن روز به کربلا رفته بودند.
معنی دوم یعنی این حادثه در کربلا هم تکرار شده است. دشمنان به صحن امام حسین علیهالسلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آنجا آتش روشن کردند!
۸. کسی وارد حرم حضرت رضا علیهالسلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه میباشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین - سلام الله علیهم - را یک یک با سلام ذکر میفرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان سلام الله علیه و ارواحنا له الفداء است.
۹. در همین حرم حضرت رضا علیهالسلام چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت رضا علیهالسلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا علیهالسلام را زیارت کردند.
روز بعد آن کس در بیداری به حرم مشرف شد. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت است! حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیهالسلام را زیارت کردند. زیارتنامه میخواندند. همین زیارتنامه معمولی را میخواندند! پس از خواندن زیارتنامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع شد حال آیا حضرت رضا علیهالسلام وفات کرده است.
۱۰. حرف آخر این که: عمل کنیم به هر آنچه که میدانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمیدانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم.
برگرفته از کتاب “برگی از دفتر آفتاب”
چرایی طلا بودن حرم امام رضا
به اين پرسش مي توان از ديدگاه هاي مختلف پاسخ گفت. اما اگر بخواهيم از ديدگاه فلسفي سخن بگوييم، بايد عرض کنيم که «تجمل گرايي نوعي کمال گرايي» است. به تعبير ديگر نفس تجمل گرايي بد نيست. بلکه مصاديق آن را بايد شناسايي کرد.
چرا حرم امام رضا (ع) از طلاست؟ چرا آن را ساده درست نمي کنند و از پولها و طلاها براي مستمندان استفاده نمي کنند يا اينکه چرا دائما آن را بزرگتر مي کنند فکر نمي کنم نيازي باشد مگر چقدر زائر مي آيند که اين قدر بزرگش مي کنند؟
پاسخ ها:
۱. به اين پرسش مي توان از ديدگاه هاي مختلف پاسخ گفت. اما اگر بخواهيم از ديدگاه فلسفي سخن بگوييم، بايد عرض کنيم که «تجمل گرايي نوعي کمال گرايي» است. به تعبير ديگر نفس تجمل گرايي بد نيست. بلکه مصاديق آن را بايد شناسايي کرد. زينت طلا براي مردان و استفاده از ظرف هاي طلا و نقره براي وضو و خوراک حرام است. زيرا اين نوع تجمل گرايي، نشاني از کمال ندارد. اما اين که گنبد امام رضا را طلا مي کنند و حرم امام رضا و ائمه اطهار(ع) و امام زادگاني چون حضرت معصومه(ع) را با شکوه مي سازند. به همان روحيه کمال گرايي ما انسان ها برمي گردد.
۲. مي دانيم که مصداق واقعي و حقيقي کمال، ائمه اطهار و اولياء الهي هستند که همه کمالات الهي را در خود دارند. از طرف ديگر آنها علامت و نشانه دين هستند و قرآن بزرگداشت شعائر و علامت هاي الهي را نشانه تقواي قلب ها دانسته است: «و من يعظم شعائر الله فانها من تقوي القلوب؛ هر کس شعائر الهي را بزرگ دارد، در حقيقت آن [حاکي] از پاکي دل هاست» (حج، آيه ۳۲).
قرآن کريم صفا و مروه را شعائر الهي دانسته است. به تعبير ديگر يکي از مصاديق علامت ها و نشانه هاي الهي که بزرگ داشتنش نشانه تقوا و پاکي دلهاست، صفا و مروه هستند: «ان الصفا والمروه من شعائر الله» (بقره، آيه ۱۵۸).
شعائر جمع شعيره به معناي علامت و نشانه است و منظور از آن در آيه شريفه علامت هايي است که خداوند نصب فرموده تا نشانه هايي براي فرمانبرداري الهي باشند (تفسير الميزان، ج ۱۷، ص ۴۰۹).
عمل به آيه شريفه نشان پاکي دلها، بزرگداشت نشانه هاي دين خداست و مسلما پيامبران و ائمه اطهار(ع) و اولياي الهي از بارزترين نشانه هاي دين خداوند هستند که هر پاک دلي مؤظف به بزرگ داشت آنهاست.
۳. بزرگداشت اولياء الهي راه هاي متعددي دارد:
الف) حفظ و نگهداري سخنان و دستورات و آثار آنها و عمل به سخنان آنها.
ب ) احترام به مقام و موقعيت معنوي آنها و پاس داشت ايام ولادت و شهادت آنها.
ج ) حفظ و تعمير قبور آنها و رعايت حرمت آنها در ساختن زيارتگاه هايي که در شأن آنها باشد.
د ) زيارت قبور آنها با احترام و ادب.
۴. در کنار اين مسائل، رابطه عاطفي و مودت و دوستي است که بين اولياء الهي و پيروان آنها برقرار است و رابطه اولياء الهي با امت، رابطه سياسي نيست بلکه رابطه دوستي و عشق شديد است. اقتضاي رابطه عاشقانه، بذل همه هستي و مال و امکانات خود در راه معشوق است. ائمه اطهار(ع) چنان جايگاه ژرف و رفيعي در دل هاي پاک شيعيان دارند که حاضرند همه هستي خود را فداي آنها کنند و اين افراد موقوفات بسياري را براي قبور ائمه اطهار(ع) وقف کرده اند که مي بايست خرج آنها شود.
۵. با توجه به پاسخ داده شده، روشن مي شود که اولا، بزرگداشت ائمه اطهار(ع) و تعظيم و داير کردن زيارت گاه هاي با شکوه براي آنها، نشان پاکي دل شد و ثانيا رابطه عاشقانه اقتضاي برقراري آرامگاه هاي باشکوه براي ائمه دارد.
۶. اين بزرگداشت با کمک به مستمندان و نيازمندان منافات ندارد. ما به عنوان مسلمان مؤظف هستيم هم به مستمندان کمک کنيم و هم نسبت به برقراري زيارتگاه هاي با شکوه اقدام کنيم. چنان که بسياري از موقوفات ائمه اطهار(ع) اين گونه است که واقفاني به اين دو منظور، امکانات متعددي را وقف کرده اند.
۷. توسعه حرم حضرات ائمه اطهار به ويژه امام رضا(ع) ضروري است. زيرا علي رغم توسعه اي که در اين چندين سال در اين حرم داده شده است به علت کثرت زائران آن امام، هنوز بسيار افراد از توفيق زيارتي آسان و راحت محروم هستند واين را در برخورد با اکثريت زائران مي توان فهميد.
پاسخ از اداره مشاوره و پاسخ نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاه ها
ولادت رئوف ترین امام ایرانیان+اینفوگرافی
میلاد موفورالسرور سلطان عشق ثامن الحجج آقا حضرت علی ابن موسی الرضا المرتضی(علیه آلاف التحیه والثناء)مبارک باد
برای دریافت اینفوگرافی اینجا کلیک کنید.
چرا امام رضا(ع) به امام رئوف شهرت یافتند؟
بیش از هر چیز مهربانی در سیره امام رضا(ع) متبلور است، گویی ایشان پیامبر معاصر عباسیان است، یعنی تمامی رفتارهایی که در پیامبر اکرم(ص) دیده میشد در ایشان بود از این رو به امام رئوف شهره شدند.
بی تردید سیره ائمه معصوم (ع) بهترین نقشه راه در مسیر دستیابی به سبک صحیح زندگی و رسیدن به سعادتی است که خداوند وعده داده است چراکه ائمه (ع) نسخه ناطق قرآنی هستند که فراتر از زمان و مکان بشر را به سعادت دنیوی و اخروی رهنمون می شود. از این رو و با توجه به قرار گرفتن در ایام ولادت امام رضا (ع) در گفتگو با مصطفی عباسی مقدم، استاد دانشگاه کاشان و مولف کتاب “رایحه هدایت: درباره سبک زندگی رضوی به گفتگو پرداخته ایم که از نظرتان می گذرد:
آیا می توان از سبک زندگی امام رضا (ع) برای زندگی امروز الهام گرفت، چه بخش هایی برای زندگی امروز کاربرد بیشتری دارد؟
وقتی ما انبیاء و ائمه (ع) را الگوی و پیشوای خود می دانیم این امامت و پیشوایی ابعاد سیاسی، اجتماعی فرهنگی و اخلاقی می یابد و مسلما بعد سیاسی اجتماعی آن نیز محفوظ است که در جای خود باید بحث شود. اینکه تبعیت از امام در همه امور شئون اجتماعی، سیاسی و حکومتی و جهانی واجب است یعنی ائمه (ع) باید نظامات اجتماعی را به ما آموخته و ما از آنان درس بگیریم.
اما باید توجه داشت که در عرصه عمل و فردی و بین فردی در جمع های کوچک و بزرگ و ارتباطات خانوادگی و فردی بحث سبک زندگی بیشتر خود را نشان می دهد، البته زندگی به طور عادی شامل همو امور می شود، اما در نگرش اولیه سبک زندگی ناظر به رفتارها و روابط عادی بین انسان ها است. اینکه چگونه در خلوت خود زندگی کرده و چگونه با دیگران ارتباط داشته و هماهنگ شویم و اختلافات احتمالی را چطور رفع کنیم همگی از مواردی است که در سبک زندگی دیده می شود و مستقیما از رفتار ائمه (ع) قابلیت استفاده دارد؛ یعنی با مرور سیره جامع ائمه (ع) نه معدود و در موارد خاص که به همه ابعاد زندگی توجه دارد، این سیره باید الگوی ما باشد این یعنی سبک زندگی که با این نگاه ما تابع ائمه (ع) هستیم. لذا اگر امامی با توجه به شرایط جامعه در رفاه بسر برد ما فقط به نحوه عمل امام نمی نگریم بلکه شرایط جامعه را بررسی می کنیم و اگر امامی در تنعم بسر نبرد شرایط اجتماعی سیاسی را نیز مدنظر قرار می دهیم، یعنی دوری از یکسویه نگری و افراط و تفریط. لذا در ارتباط با سیره امام رضا (ع) گفته می شود که فقر شاید کمتر به چشم می خورد چراکه ایشان با توجه به موقعیت اجتماعی سیاسی عصر مامون، لباس های فاخر پوشیده و در رفاه نسبی بسر می بردند، برخلاف امیرالمومنین (ع) که با توجه به شرایط جامعه نوپای اسلامی در کمترین رفاه ممکن زندگی می کردند.
از این رو، ضرورت دارد سبک زندگی از سیره ائمه (ع) استخراج می شود چراگه اگر نتوانیم این سبک را از ائمه (ع) بیاموزیم بخش عمده کسب فیض ما مختل می شود بنابراین باید در نحوه زندگی فردی و اجتماعی از آن حضرات علیهم السلام الگو بگیریم.
اصلی ترین صفت و ویژگی ممتاز در سبک زندگی رضوی چیست که می تواند در روزگار کنونی نیز مورد الگوبرداری قرار بگیرد؟
اگر بخواهیم در زندگی امام رضا (ع) اگر ویژگی های عمده را استخراج کنیم، بیش از هر چیز مهربانی در آن متبلور است، گویی ایشان پیامبر معاصر دوران عباسیان است یعنی تمامی رفتارهایی که در پیامبر اکرم (ص) دیده می شد در ایشان بود که در راس آنها مهربانی، عطوفت و لطف است یعنی مهمترین ویژگی حضرت (ع) بویژه زمانی که با مردم سروکار داشتند و در مراجعات مردمی صفتی که از ایشان در یادها مانده، عطوفت و مهریانی است از این رو به امام رئوف شهرت یافته اند، چه در حیات و چه در ممات و حیات برزخی که شفاعت و عنایت به همه مردم دارند و واسطه رحمت الهی هستند.
ویژگی بعدی توجه به فقراء، ضعفاء، خادمان و افراد ضعیف و فرودست است، به عبارت دیگر حضرت (ع) بسیار مورد عنایت بودند چراکه در خلافت های موروثی چون ملاک قدرت و تسلط و غلبه است نه فضائل اخلاقی لذا طبیعی است در خلافت اموی و عباسی حتی اگر خلیفه ای اهل فضیلت و مهربانی باشد عموما از رحمت و عدالت به دور هستند به ویژه با قبیله گرایی و گرایش های تند سیاسی. اما امام رضا (ع) وقتی در ظاهر ولی عهد شده و در دستگاه خلافت جایگاه و نقشی آشکار می یابند سعی می کنند فرهنگ مواسات و مهربانی نسبت به زیردستان را نهادینه کنند چه در محیط خانوادگی چه در سطح اجتماعی و نسبت به هر کسی که از نظر مقام مالی و دنیوی از ایشان در رتبه ای پایین تر قرار داشتند و همه را بنده خدا می دانستند.
با توجه به اینکه ایشان به عالم آل محمد (ص) شهرت یافته اند، وجود چه نوع رفتاری منجر به این شهرت شده است؟
ویژگی سوم حضرت (ع) پاسخگویی به مسائل روز است، جامعه آن روز به دلیل فقر فرهنگی به شدت تشنه معارف دینی بود بعد از سال ها جدایی مردم از معارف قرآن و عترت (ع)، زمینه ای فراهم شده بود تا به عطش علم جویی مردم پاسخ داده شود و امام (ع) سعی کردند با استفاده از سرچشمه قرآن و سنت که در اندیشه آن حضرت (ع) تجلی داشت و کمک بزرگان ادیان و نیز راویان حدیث و .. پاسخ سوالات مردم را بدهند از این رو چنان توحید را در نیشابور و در مناظرات مامون با حضور علمای ادیان معارف دین را تبیین می کنند و آنچنان آیات قرآن را تفسیر می کنند که مخالفان مجاب می شوند (امثال مامون علاقه مند بودند که هماوردی علمای ادیان و اسلام را با امام رضا (ع) ببینند اما راضی به پیروزی ایشان در مناظرات نبودند) از این رو ائمه (ع) از این نظر بسیار در مضیقه و فشار بودند.
اما ایشان علی رغم کثرت مخالفان سعی کردند آموزه های دین را تبیین کرده و شبهات آنان را به بهترین شکل پاسخ دهند تا جایی که طرف مقابل یا تسلیم می شدند یا با پرخاش جلسه را ترک می کردند.
آیا شیوه امام رضا (ع) در مواجهه با آراء و نظرات مخالف می تواند سبک مناظره صحیح علمی را به محیط های علمی ما عرضه کند؟
مسلما محتوای مناظرات بسیار راهگشا است و اندیشه شیعی را بارور کرده و هم روش و متدولوژی بحث امام با ارباب ادیان مختلف راهگشا بوده است و میتوان در هر دو عرصه سبک سازی کرد و وارد میدان عمل شد همانطور که در بسیاری از موارد امروز سبک امام صادق (ع) و امام رضا (ع) در محیط های علمی ما راهگشا بوده است.
یک غنچه گل ویک گردباد
هنگامی که زنی آرایش کند و معطر از خانه خارچ شود و شوهرش نیز از این کار راضی باشد،
به ازای هر قدمی که زن بر می دارد، خانه ای در آتش برای شوهرش بنا می شود.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
دلیل سیاهی چادر...
حجاب؛ خلط علتها و معلولها
حجاب محدودیت نیست مصونیت است. این اولین و معروفترین جملهای است که یک فرد مذهبی برای دفاع از حجاب یاد میگیرد. بعد از مدتی و در چند بحث ارجاع به این جمله او را به بنبست میرساند و به جملهای ارتقا یافتهتر میرسد که حجاب، محدودیت مصونیت زاست؛ و بعد توضیح میدهد که درست است که حجاب محدودیت است اما محدودیت خیلی خوبی است و باعث میشود زنان از چشم بد در امان باشند، باعث میشود زمینه تحریک مردها کمتر شود تا به گناه نیافتند و…
کمی که فرد بزرگتر میشود و اطلاعاتش بیشتر میشود، توضیح میدهد که اصلا اگر حجاب نباشد خانواده متلاشی میشود. عدم وجود حجاب باعث میشود، در خانوادهای که به زعم همگان از اهمیت بالایی برخوردار است، هم مردان و هم زنان به فساد کشیده شوند و باعث بروز خیانت میشود، خانواده و استحکام خانواده از بین میرود و در نتیجه باعث فروپاشی و بین رفتن جامعه میشود و…
به جایی میرسد که میبیند نمیتواند با این حرفها کسی را قانع کند و حجاب بیحجابی را اصلاح کند! آن خانم بیحجاب اگر باهوش هم نباشد، یک نگاهی میاندازد به خانواده خودش، اقوامش، کشورهای همسایهاش؛ و یک نگاهی هم میاندازد به قبله آمالش که همان غرب است. یک تأملی میکند و بعد میبیند هرچند همه اینهایی که این خانم یا آقای طرفدار حجاب دارند به عنوان معضلات بیحجابی میگویند درست است، اما مشکل اینجاست که به نظر او هیچکدام از اینها بد نیست! و معضل به حساب نمیآید! او به این فکر میکند که آنها حجاب ندارند ولی معتقدند که تنها آدمهایی به زنهای بیحجاب نگاه جنسی دارند که مریضاند؛ عقده جنسی دارند و…
به نظر او در کشورهای غربی -که خیلی هم اوضاع خوب است- بیحجابی امری عادی است و آدمها با دیدن زنی که بیحجاب است و لباس مناسبی هم دارد، هیچ حس خاصی برایشان پیش نمیآید. او به این فکر میکند که در کشورهای غربی اساسا خانواده مهم نیست و آدمها در گستردهترین حالت تا یک سنین خاصی با پدر و مادرشان ارتباط خانوادگی دارند و جامعهشان هم مشکلی ندارد و خیلی هم بانظمتر و پیشرفتهتر از ما هستند! به نظر او اساساً پلیس است که تأمینکننده مصونیت افراد است نه حجاب. به نظر او قانون -که در کشورهای غربی وجود پررنگی دارد- میتواند با مردهای مریض و شهوتران برخورد سنگینی کند.
منظورم دقیقاً این است که آنچه در تحلیل و توضیح ضرورت حجاب شنیده است، در بسیاری موارد کافی نیست. یعنی فواید حجاب برای او گاه سالبه به انتفاع موضوع است و اساساً اگر هم تأمین نشود به جایی برنمیخورد (مثل استحکام خانوادگی و…)؛ گاه از طرق دیگر حاصل میشود (مثل مصونیت و…) در اینجاست که بحث با همچو فردی مغلوبه میشود و ما او را کافر و هدایتناپذیر میخوانیم و روز به روز به تعداد افرادی که این طور فکر میکنند، حتی در میان دختران باحجاب افزوده میشود.
فکر میکنم یک تجدیدنظر جدی لازم است. بهتر است از این پس اگر خواستیم به کسی توضیح بدهیم که چرا حجاب واجب است، این موارد را تنها به عنوان بخشی از نتایج حجاب نام ببریم نه دلیل و فلسفه آن. به آنها توضیح دهیم که آنچه آنها به عنوان «آزادی زن» به آن افتخار میکنند، آزادی مرد است در واقع! آنها را باخبر کنیم که کلاه گشادی سرشان رفته. اما هیچکدام از اینها را به عنوان علت و فلسفه آن نشماریم.
باید بدانیم که اینها همه معلولهای حجاب در جامعه هستند نه علت آن. پس اگر در جامعهای یا شرایطی این معلولها سالبه به انتفاع موضوع بودند، حجاب باز هم واجب است. چون حجاب به یک دلیل عقلی و پراهمیت دیگر واجب است: حجاب برای این واجب است که خداوند امر کرده. همین!
یه چادر خوب برام بگیر!!!
درخیابان که راه می رفتم راحت قدم هایم را بر می داشتم
رفیقم که با من بود، دوست داشت راحت قدم بردارد منتها نمی شد.
چادری از جنس چادر های مادر بر سر کشیده بودم و آرمیتا تنها به همان مانتو و روسری اکتفا کرده بود.
مطمئن بودم که آخر یک روزی می شود که آرمیتا هم متوجه می شود که باید چادر سرش کند.
از دور که نگاه می کردی، برخی می گفتند: می گن چادر بپوشی نگاه نامحرم دنبالت نمیوفته، ببین چطوری دارن اون دختر رو نگاه می کنن؟!
اما نزدیک که می رفتی متوجه می شدی که نگاه مرد ها به من چادری نیست، بلکه به خاطر حجاب آرمیتا بوده.
همین طور که در خیابان راه می رفتند یکی از این پسر ها به آرمیتا تیکه انداخت: هلو، تو که این قد خوبی چرا با این یارو می گردی؟!!!
آرمیتا خیلی ناراحت شد…به هم ریخت… دختری نبود که اهل این حرف ها باشه، فقط به خاطر این که فکر می کرد پوشش مهم نیست این طور وارد جامعه می شد. دستش رو گرفتم و سریع تر حرکت کردم. باز هم به آرمیتا چیزی نگفتم. تا این که فردای اون روز آرمیتا بهم گفت که چرا اون پسره دیروز به تو چیزی نگفت؟
من هم در جواب گفتم که: من چادر سیاهی سرم کردم که جاذبه اش برای خداست، خدا خوشش میاد.اون جوون ها که چشمشون زیاد پاک نیست، قلابشون به چادر مشکی من گیر نمی کنه. به خاطر این بود که به من چیزی نگفتن.
آرمیتا گفت: خب من فکر نمی کردم پوشش خیلی چیز مهمی باشه. به همین خاطر زیاد بهش اهمیت نمی دادم. یعنی به این خاطر بوده؟
من: آره
آرمیتا: خب من هم می خوام از این چادر های مشکی داشته باشم.
من: اگر می خوای بعد از ظهر با هم بریم بازار و یکی بگیریم؟
آرمیتا: نه! اگه می شه خودت تنها برو و برام ی چادر مشکی خوب بگیر…می ترسم اگر این طور بیام باز هم یکی از این پسر ها بهم تیکه بندازه، می ترسم قلابشون به من گیر کنه. بی زحمت یه چادر خوب برام بگیر
دلـم میخـواهد دختـران با حجـاب را خفـه کنـم!!
این متن خاطره یک روحانی جوان است. که پیشنهاد میدهیم تا انتها آنرا بخوانید.
بگذارید از اول سفر برایتان بگویم سفری که با خواهران دانشجو جهت زیارت مشهد مقدس برگزار شده بود از میان اتوبوسی که ما با آنها همسفر بودیم حداکثر چند نفر انگشت شمار با چادر الفت داشتند.
لذا وقتی وارد اتوبوس شدم کمی ترسیدم از اینکه عجب سفر سختی در پیش دارم. نمیدانستم با این همه بیحجاب و… چگونه باید برخورد کنم مخصوص چند نفر از آنها که خیلی شیطنت داشتند ناچار مثل همیشه به ناتوانی خود در محضر حضرت وجدان عزیز اعتراف کرده و دست به دامن صاحب کرامت امام ثامن حضرت رضا (ع) شدم.
یکی از اتفاقاتی که باعث شد خستگی سفر را به طور کلی فراموش کنم لطف خدا در اجرای امر به معروف و نهی از منکر بدون چماق بود.
داستان از اینجا شروع شد روز اول تصمیم گرفتم برای چادر سخت گیری شدید نکنم لذا چند نفر از دختران دانشجو که سوئیت آنها معروف به سوئیت اراذل و اوباش بود (اسمی که بچهها بخاطر شیطنت بیش از اندازه برایشان انتخاب کرده بودند و خودشان هم خوششان میآمد) و به قول همه همسفران دردسر سازهای سفر بودند تصمیم گرفتند به صورت دسته جمعی برای خرید به بازار بروند اما چون تا به حال به مشهدمقدس نیامده بودند و به قول یکی از آنها فقط به خاطر تفریح سفر مشهد آمده بودند…..
لذ از من خواستند که به عنوان راهنما با آنها بروم من هم با تردید قبول کردم وقتی که به راهروخروجی هتل آمدند متوجه وضعیت و پوشش بسیار نامناسب آنها شدم لذا سرم را پایین انداختم و کمی خودم را ناراحت و خجالت زده نشان دادم.
سرگروه بچه هاکه متوجه قضیه شده بود با تعجب گفت: حاج اقا مگر چادر برای بازار رفتن هم الزامی است؟
گفتم : از نظر من نه! ولی به نظر شما اگر مردم یک روحانی را با چند نفر دختر بدون چادر ببینند چه فکری میکنند؟
یکی از بچهها بلند گفت: حق با حاج آقا است خیلی وضعیت ما نامناسب است هرکس ما را با این پوشش با حاج آقا بیند یا گریه میکند یا میخندد و یا از تعجب اشتباهی با تیر چراغ برق تصادف میکند
بقیه غیر از دو نفر حرف او را تایید کردند ولی یکی از مخالفان گفت : حاج آقا من و مادرم و تمام خانواده ما در عمرمان یکبار هم چادر نپوشیدهایم لذا نه تنها بلد نیستم! بلکه از چادر متنفرم! من دوست ندارم با چادر خودم را زندان کنم! حیف من نیست که زیر چادر باشم اصلا وقتی چادریها را میبینم حالم به هم میخورد و دلم میخواهد دختران چادری را خفه کنم.
گفتم : به فرض که حق با شما است ولی خود شما هم اگر یک روحانی را با دختران مانتویی ببینی در بازار تعجب نمیکنی؟ اصلا برای تو قابل تصور است یک روحانی مسوول دختران بیچادری باشد؟ گفت: قبول دارم ولی سخت است چادر پوشیدن!
گفتم: حالا شما یکبار امتحان کنید یکبار که ضرر ندارد تا بعد از آنکه میخواهید وارد حرم امام رضا بشوید و چادر الزامی است حداقل یاد گرفته باشید که چگونه چادر سر کنید.
بالاخره با بیمیلی تمام چادر بر سر کرد و گروه ۷ نفره اراذل اوباش که ۴ نفر آنها شاید اولین بارشان بود چادر بر سر میکردند مثل بچههای خوب و مثبت همراه من به راه افتادند.
اگر کسی اولین بار آنها را میدید میگفت گروه امر به معروف خواهران هستند!
اما اصل قضیه از وقتی شروع شد که یک دزد کیف قاپ به کیف همان دختر مخالف چادرکه میخواست دختران چادری را با دست خود خفه کند! حمله کرد.
ولی وقتی آن آقا دزده میخواست کیف دستی آن خانم را که پر پول بود بدزدد به علت اینکه آن دخترخانم چادر بر سر داشت موفق به گرفتن کیف او که قسمتی از آن زیر چادر بود نشد و قضیه به خوبی تمام شد.
همین که این اتفاق به ظاهر ساده افتاد همان خانم پیش من آمد و گفت:
حاج اقا چادر هم عجب چیز خوبی است و من نمیدانستم.
فکر نمیکردم چادر اینقدر بهدردم بخورد. حاج آقا بخدا هیچ وقت در عمرم به اندازهای امروز که با چادر به بازار آمدم احساس امنیت نکرده بودم.
وقتی این حرفها را به من میگفت من در رویای خودم غرق شده بودم و پیش خودم میگفتم :
خدایاای کاش همه بچه مذهبیها که خاک پای همه آنها طوطیای چشم من است میدانستند که لذت و اثر امر به معروف و نهی از منکر بدون چوب و چماق چقدر زیاد است و برعکس اثر معکوس تذکر دادن با تندی و خشونت و چوب و چماق چقدر زیاد است.
و تعجب و لذت زیارت امام رضا برای من آن زمان زیاد شد که دیدم تا آخر سفر آن خانمی که حاضر نبود به هیچ وجه چادر بپوشد هیچ چیزی حتی خنده دیگران و خانواده مخالف چادر نتوانستند چادر را از سر این دختر خانم که از مدیران محترم ارذل و اوباش دانشگاه بود بردارد.
چه کسی قدر امام رضا را می داند؟
قصه غریب الغربائی حضرت رضا علیه السلام
هیچگاه با خود اندیشیده ایم که آیا ما قدر نعمت امام هشتم شیعیان و قرار گرفتن حرم مبارک این امام همام را در این کشور می دانیم؟ براستی اگر ما قدر امام رضا علیه السلام را بدانیم همچنانکه زائری که قدردان او باشد حقیقتا بهشتی است ، جامعه ای که قدردان این چشمه جوشان هدایت و کرامت و معنویت باشد حقیقتا لبریز از سعادت خواهد بود و در فضای اینچنین جامعه ای بوی بهشت وزیدن خواهد گرفت.
چه کسی قدر امام رضا را می داند؟
بسیاری از ایرانیان مومن در سرتاسر این کشور پاک و حتی دلباختگان اهل بیت علیهم السلام در کشور های دیگر آرزوی زیارت حرم ملکوتی این امام عزیز را دارند اما باز باید از خود بپرسیم که براستی قرب به او و بهره بردن از فیوضات وجودی امام تنها با نزدیک شدن به حرم او و در آغوش کشیدن ضریح و مقبره او میسر است؟
و نیز با خود بیندیشیم که آیا این همه اثر معنوی که برای زیارت امام هشتم در احادیث شمرده شده به صرف در آغوش کشیدن ضریح این امام بزرگوار در وجود ما و زندگی ما سرازیر می شود و اگر نه چه عنصری در این ابراز ارادت ها و زیارت ها مفقود است که آنچنان که باید فیوضات معنوی و سعادات اخروی این منبع فیض در زندگی ما جاری و ساری نمی شود؟
جواب این سوال ها را از این نکته می توان آغاز نمود که بسیاری از ما تا یادمان از این حرم شریف و حضرت رضا سلام الله علیه می افتد به یاد حاجاتی می افتیم که از ایشان خواسته ایم یا حاجاتی که باید بخواهیم اما نکته مهم آن است که برای براورده ساختن این حاجات آیا امام رضا علیه السلام نیز از ما و برای ما حاجت و درخواست و دستوری ندارند؟
چرا با یاد کردن امام رضا و در حضور ایشان قرار گرفتن بجای ابراز طلبکاری و احیانا اعتراض در مورد حاجاتمان از اعمالمان شرمنده نمی شویم؟ همان درخواست های امام رضا از ما برای رسیدن به مقام یک شیعه واقعی و یک زائر عارف، که بسیاری از اوقات ما در مورد آنها سهل انگاری کرده و می کنیم!.
علت غربت امام هشتم چیست؟
خیلی از خودشان یا از دیگران گاهی این سوال را می پرسند که چرا امام رضا علیه السلام را امام غریب می گویند؟ با آنکه شیعیان و محیبین ایشان چنان بارگاه و زیارتگاه باشکوهی را برای ایشان ساخته اند و همانها صبح و شام پیوسته گرد حرمش گرم خدمت و زیارت و طوافند.
اما جواب این سوال جدا از دوری این پاره تن رسول خدا از زادگاهشان یک غربت بالاتری است که سبب آن کسی جز خود ما به اصطلاح شیعیان حضرت نیستیم آنجا که اهل دلی مولای غریب ما شیعیان را در خواب می بیند در حالی که تن مبارک او مملو از تیر ها و غرق خون است که از دیدن این صحنه آشفته می شود و از علت این حالت سوال می کند که جواب می آید ؛نگاه های آلوده و نظر های شیطانی زائران ما این حالت را در ما بوجود می آورد.
غربت امام رضا علیه السلام در جایی است که مایی که ادعای دوستی و محبت او را داریم با اعمالمان او را آزار دهیم درحالی که خود را زائر او می دانیم و حاجت های فراوانی را در پیشگاه او عرضه می داریم و وااسفا از این عشقی که در بسیاری از اوقات صادقانه نیست که اگر می بود به آزار محبوب نمی انجامید.
آن زمان اندکی از غربت این امام با عظمت ما شیعیان آشکار می شود که کمی از منظر امام که وصایا و احادیث گرانبار ایشان می باشد به شیعیان و محبین و زائرانشان بنگریم و ببینیم کدامیک ادعای عشقشان را با اطاعت از این کلمات ثابت کرده اند و کدامیک براستی زائر با معرفتند و کدام سیاحت کننده بی معرفت!!
دوستداران واقعی امام رئوف کم نیستند ،همانهایی که دلشان همواره زائر اوست و وجودشان همواره گرد ضریح رضایت او طواف می کند و همانهایند همنشین حجت هشتم در بهشت رضوان الهی که اینگونه شخصی چون زائر مشهد الرضا می شود مزد خویش را با لبخند زیبای محبوب و حاجات روای خویش از درگاه سلطان کرم باز می ستاند.
تفاوت های تربیتی دختران وپسران از دیدگاه اسلام
روز اول ذیقعده روز ولادت حضرت فاطمه معصومه (س) در تقویم روز دختر نام گرفته است. به همین مناسبت و در راستای مباحث سبک زندگی نگاهی داریم به دیدگاه اسلام پیرامون تربیت دختران و اهمیت آن و ضرورتهایی که برای تربیت دختر باید مورد توجه والدین او و جامعه قرار گیرد.
دین اسلام همواره برای زنان و دختران اهمیت ویژهای قائل بوده و بخصوص سفارشهای فراوانی از ائمه در مورد دختران در متون دینی و روایات وارد شده است. در روایات اسلامی پسران به عنوان نعمتهای خدا و دختران به عنوان حسنات الهی ذکر شدهاند و این در حالی است که حسنات در اسلام مورد پاداش خدا هستند و نعمتها مورد بازخواست و سوال خداوند قرار میگیرند. پیامبر (ص) نیز در این مورد فرمودهاند: «بهترین فرزندان شما دختران هستند.»
اهمیت نقش دختران در خانواده و جامعه
دختران نقش بسیار مهمی در خانواده و جامعه دارند. آنها در آینده مسئولیت اداره کانون خانواده را که مهمترین عنصر یک جامعه است، عهده دار می شوند و وظیفه تربیت نسلهای آینده نیز به عهده آنهاست. اگر یک دختر به خوبی تربیت شده و برای زندگی خانوادگی و اجتماعی آماده شود، میتواند سعادت و خوشبختی نسل آینده را تضمین کند، اما اگر این دختر در دوره تربیت خود با آسیبها و مشکلات روحی و جسمی روبرو شود نمیتوان از او انتظار داشت در آینده وظایفی را که برعهده دارد به نحو احسن انجام دهد و نقش مثبتی در خانه و اجتماع داشته باشد. به همین دلیل است که تربیت دختران باید به طور خاص مورد توجه پدرها و مادرها قرار گیرد.
پیامبر اسلام (ص) در خصوص پاداش تربیت دختران میفرمایند: «کسی که دختری دارد باید او را به بهترین نحو تربیت کند و غذای خوب و شایسته برایش فراهم کند و نعمتهایی که خداوند بر او ارزانی داشته را بر دخترش گوارا دارد و از او دریغ نورزد که چنین پدری در روز قیامت از آتش دوزخ نجات خواهد یافت.» در حدیث دیگری از حضرت رسول (ص) آمده است: «دختران، دلسوز، مددکار و بابرکتاند. هر کس یک فرزند دختر داشته باشد، خداوند آن را پوششى از دوزخ قرار مىدهد و هر کس دو دختر داشته باشد به خاطر آنان وارد بهشت شود و هر کس سه دختر یا مانند آن خواهر داشته باشد، جهاد و صدقه [استحبابى] از او برداشته مىشود.»
تفاوتهایی که باید در تربیت دختران و پسران لحاظ شود
تربیت فرزندان اعم از دختر و پسر دارای اشتراکاتی با یکدیگر است، اما اسلام در رابطه با تربیت فرزندان قائل به تفاوتهایی میان تربیت دختران و پسران است که البته این تفاوتها به معنای برتری یکی بر دیگری نیست، بلکه ناشی از تفاوتهای موجود در ساختارهای جسمی و روحی این دو جنس و همچنین مسئولیتها و نقشهایی است که باید در بزرگسالی برعهده گیرند.
معمولاً دختران و پسران به دلیل اینکه خصوصیات درونیشان با هم متفاوت است در جامعه نیز از نظر اجتماعی و رفتاری در شرایط خاصی نسبت به یکدیگر قرار میگیرند؛ از نوع بازی و ارتباط با همسالان گرفته تا نوع روابطشان با والد همجنس، بنابراین والدین باید با توجه به خصوصیات رفتاری، شرایط زیستی و جسمی کودکان با آنها رفتار کنند و آنها را مورد تشویق یا تنبیه قرار دهند.
اگر کودکی با توجه به جنسیت خود پرورش نیابد (تربیت دختران با شیوههای پسرانه و پسران با شیوههای دخترانه)، ممکن است در آینده در پیدا کردن هویت جنسی ثابت خود دچار مشکل شود، بنابراین باید با پسران و دختران بهگونهای رفتار شود تا باعث تقویت و پررنگتر شدن این خصوصیات در آنها گردد. برای نمونه در آموزههای دینی این مسئله مورد تاکید قرار گرفته است که اگر دختر به زمین خورد او را بلند کنید لباسش را تکان دهید و او را نوازش نمایید، ولی اگر پسر به زمین خورد بگذارید خودش بلند شود.
ضرورت توجه به تغذیه دختران در مرحله اول زندگی
مرحله اول زندگی فرزندان که از بدو تولد تا هفت سالگی را شامل میشود مرحله بسیار مهم و تعیینکنندهای از لحاظ رشد جسمی و شخصیتی فرزندان است که تا حدود بسیار زیادی در دختر و پسر مشابه است. در این دوره، بر اهمیت تغذیه نوزاد با شیر مادر سفارشات فراوانی شده است که موجب حفظ سلامت جسمی نوزاد خواهد شد. از سوی دیگر، تحقیقات صورت گرفته در سالهای اخیر نشان میدهد که تغذیه با شیر مادر علاوه بر سلامتی جسمانی، سلامتی روحی و روانی کودک را در بزرگسالی به همراه خواهد داشت.
در اینجا، تغذیه دختر با شیر مادر از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا با توجه به نقش مادری که قرار است دختران در آینده به عهده گیرند و وجود مسائلی مانند دوران بارداری، زایمان و شیردهی و … سلامت جسمانی دختران باید بسیار جدیتر مورد توجه والدین قرار گیرد.
محبت به دختران و توصیههای پیامبر (ص) در این خصوص
مسئله دیگری که در این دوره وجود دارد و پدر و مادرها باید به آن توجه داشته باشند محبت به فرزندان خود و بویژه به دختران است. در آموزههای دینی به محبت به بچهها و همدلی با آنها بسیار سفارش شده است و این مسئله در مورد دختران پر رنگتر از پسران است؛ زیرا دختران نسبت به پسرها از حساسیتهای بالاتری برخوردارند و محبت به آنها سلامت روح و حتی جسم آنها را در پی خواهد داشت و متعاقباً بر سلامت جامعه اثرگذار است.
عدم برخورداری دختر از مهر والدین مشکلات زیادی را ایجاد میکند؛ این دختران در آینده افرادی عاجز و در مواجهه با مشکلات از حل آنها ناتوان خواهند بود. از سوی دیگر، تحقیقات نشان داده یکی از عوامل به انحراف کشیده شدن دختران در بزرگسالی عدم بهرهمندی از مهر و محبت پدر و مادر است که باعث میشود آنها این مهر و محبت را در خارج از منزل و از طرق نادرست جستجو کنند.
در همین رابطه امام رضا (ع) از قول پیامبر اکرم (ص) نقل میفرمایند: «خداوند متعال نسبت به دختران مهربانتر از پسران است.» همچنین حضرت رسول (ص) فرمودند: «کسی که دختر بچه خود را شادمان کند مانند کسی است که بندهای را از فرزندان (حضرت) اسماعیل، آزاد کرده باشد و در حدیث دیگری از ایشان روایت شده که «باید اطفال دختر را بیشتر از پسر مورد توجه قرار دهید و زمانی که هدیه برای فرزندان خود تهیه میکنید، سهم دختر را قبل از پسر بدهید.»
دوره بلوغ و اهمیتها و حساسیتهای آن
مرحله دوم زندگی که از هفت سالگی تا چهارده سالگی را در بر میگیرد دوره بسیار حساسی است؛ زیرا تغییرات بیولوژیک و جسمانی فرزندان در این دوره منجر به بلوغ آنها میشود و در این دوره هم هست که در پی ایجاد تفاوتهای جسمی، تفاوتهای تربیتی میان فرزندان دختر و پسر پر رنگتر میشود. دوره بلوغ که در دختران زودتر از پسران صورت میگیرد، دوره تغییرات جسمی به همراه رشد عقلی و فکری است و دختران با گذر از این مرحله از دوره طفولیت گذشته و پا به مرحله بزرگسالی میگذارند.
در این مرحله که مرحله بسیار حساسی از زندگی یک دختر است والدین باید توجه کافی را به دختران خود داشته باشند تا آنها با موفقیت و بدون کمترین آسیبی این دوره را پشت سر بگذارند؛ زیرا اگر نوجوانی از دوره بحرانی بلوغ به سلامت گذر نکند مشکلات به وجود آمده را در تمام عمر به همراه خواهد داشت.
نقش مادران در دوره بلوغ دختران
در دوره بلوغ دختران وظیفه مادران بیشتر از پدران است و مادران باید با بالا بردن آگاهی خود و صرف وقت و حوصله کافی به دختر خود کمک کنند تا دوره بلوغ را به سلامتی طی کند. مهمترین مسئلهای که باعث میشود مادران رفتار درستی با دختران خود در دوره بلوغ داشته باشند آگاهی آنها از ویژگیها و خصوصیات خلقی دختران در دوره بلوغ است. این آگاهی باعث میشود آنها کمتر نگران رفتار دختران خود شوند و خود را برای تعامل صحیح با آنها آماده کنند.
دختران در این سن علاقهمندند درکشان کنیم، به سخنانشان گوش دهیم و به خواستههایشان توجه کنیم. مادران باید به صحبتهای دخترانشان گوش داده، تحقیرشان نکنند و به نظرات آنها توجه کنند. در واقع آنها باید با فرزندان خود دوست باشند و اعتماد آنها را به خود جلب کنند تا دختران بتوانند به راحتی و بدون ترس مسائل خود را با مادرانشان مطرح کنند؛ چرا که عدم اطمینان دختران به والدین سبب میشود آنها مشکلات خود را از پدر و مادر مخفی کنند و با کسانی مثل دوستان و همسالان که صلاحیت کافی برای حل مشکلات آنها ندارند، صحبت کنند که چه بسا مشکلات آنها بیشتر شود.
یکی دیگر از مسائلی که در این سن به کرات دیده میشود وجود تعارضاتی میان دختران و پدر و مادرهاست که دلایل آن به تغییر خلق و خوی دختران به دلیل تغییرات هورمونی آنها و همچنین نحوه نادرست رفتار والدین با آنها و اختلاف سنی میان دو نسل بازمیگردد. در این شرایط نیز بهتر است والدین با آگاهی از شرایط حساس دختر خود با او از در دوستی وارد شوند و در مقابل پرخاشها و ناراحتیهای احتمالی او جبههگیری نکنند، بلکه در صدد حذف موانع محیطی که سبب تعارض میان آنها میشود برآیند و با محبت با دختر خود برخورد کنند تا به این وسیله از آسیبهای احتمالی جلوگیری نمایند.
مکلف شدن دختران و نظر آیتالله جوادی آملی در این خصوص
بر اساس آموزههای دینی یکی از ویژگیهای دوره بلوغ، تکلیفپذیری و قبول مسئولیت، انجام عبادات و فرایض دینی و ترک محرمات و گناهان است. به همین جهت، یکی از مسائل بسیار مهم برای دختران در این دوره مکلف شدن است. از این رو یکی از اهداف تربیتی خاص این دوره ایجاد آمادگی برای تکلیفپذیری است. این امر، منظم و طبق برنامه، ولی بتدریج آغاز میگردد تا وقتی که کودک پا به این دوره میگذارد آمادگی برای پذیرش تکلیف را پیدا نماید؛ چرا که اگر کودک بدون آمادگی برای تکلیف پذیری بخواهد در روز و زمان مقرر که مکلف می شود یک دفعه خود را مقید به انجام فرایض و ترک محرمات نماید، طبیعی است که مکلف خوبی نخواهد بود.
آیتالله جوادی آملی در این رابطه میفرمایند: این که زن شش سال قبل از این که مرد مکلف شود، ذات اقدس الهی او را به حضور پذیرفته است، خداوند با او سخن میگوید و روزه را بر او واجب میکند، مناجات او را گوش می دهد، باید زن برای خود افتخار بداند. وقتی که مرد هنوز به عنوان یک جوان مشغول بازی است، زن مشغول راز و نیاز و نماز است.
تبعیض میان دختران و پسران و تاثیرات منفی که روی دختران دارد
یکی از مسائلی که هنوز هم در برخی از جوامع برای دختران مسئلهساز میشود، تفاوتها و تبعیضهایی است که در خانواده و جامعه نسبت به دختران و پسران اعمال میشود. این مسئله در دوره بلوغ که دوره آشنایی دختران با مسائل پیرامونشان است پر رنگتر میشود و باعث نارضایتی بسیاری از دختران از جنسیت خود خواهد شد. در این زمینه نقش والدین بسیار مهم است؛ زیرا آنها باید با رعایت تساوی میان فرزندان دختر و پسر خود احساس ارزشمندی را در دختران تقویت کنند و آنها را از ارزشهایی که یک دختر در جامعه و بخصوص در دین برخوردار است، آگاه سازند تا دختران اعتماد به نفس بیشتری پیدا کنند و دختر بودن را برای خود افتخار بدانند نه سرافکندگی و سرشکستگی.
به طور کلی میتوان گفت، تربیت دختر امر بسیار مهمی است که امروزه آن چنان که باید و شاید مورد توجه قرار نمیگیرد و تربیت دختران با ملاکهایی که اسلام در این خصوص ارائه داده فاصله بسیاری دارد. برای تربیت صحیح دختران ضروری است که والدین نسبت به ارزشها و نقش دختران در جامعه آگاهی کافی داشته باشند تا این وظیفه مهم را به نسبت اهمیتی که دارد به انجام برسانند.
منابع:
۱. کتاب اسلام و تربیت دختران، دکتر علی قائمی، انتشارات امیری.
۲. کتاب خانواده و تربیت کودک، دکتر علی قائمی، انتشارات امیری.
اسلام به دختران چه نگاهی دارد؟
اسلام به دختران چه نگاهی دارد؟
در عصر کنونی که جامعه غربی در اوج بهره کشی از زنان و دختران تلاش می کند با قانونمند کردن ضدّ ارزش های خود برای دیگر جوامع و فرهنگ ها، فشارهای فراوان را به خصوص بر مسلمانان وارد سازد توجّه به جایگاه دختران در سخن و سیره معصومان (ع) داروی شفابخش روزگار ماست.
این روزهاروز ميلاد با سعادت بانوي با كرامت اهل بيت حضرت معصومه (س) و آغاز دهه كرامت است. دهه پر بركتي كه آغازش ميلاد مبارك دختر گرامي هفتمين امام شيعيان و پايانش ميلاد مسعود خورشيد تابناك ايران زمين حضرت علي بن موسي الرضا (ع) گره خورده است. روز ميلاد حضرت معصومه (س) اما يك مناسبت ديگر را هم در دل خود جاي داده است و روز ميلاد دختر پاكدامن امام هفتم، بهترين بهانه است تا روز ملي دختران نام گیرد.
یکی از موضوعات مهم اجتماعی امروز جایگاه و نقش دختر در عرصه خانواده و اجتماع است. وقتی کمی دقت کنیم هنوز هستند انسانهای که جاهلانه پسر را بر دختر ترجیح می دهند و به تعبیر قران کریم با شنیدن نام دختر چهره انان عبوس می شوند که به همین جهت به تندی مخاطب خدای سبحان قرار می گیرند.
این تلقی که ریشه تاریخی دارند ناشی از جهل انان و یکی از مصادیق جاهلیت مدرن است. با سیری در منابع اسلامی می توان فهمید که دختر در اندیشه اسلامی چه جایگاه والایی داشته و دارد.
در اندیشه اسلامی دختر از انچنان جایگاهی برخوردار است که پیامبر اسلام در مهمترین مسائل اجتماعی آنان را وارد می سازد در قضیه مباهله دختر خویش را همراه خورد برد در حالی که در ان زمان اعراب دختران را زنده به گور می کردند. هم چنانکه خدای سبحان در چندین ایه از قران کریم بر عدم تفاوت بین دختر و پسر اشاره می کند. آیات ۸۴ و ۸۵ سوره انعام بر این عدم تفاوت تصریح دارد: وَوَهَبْنَا لَهُ إِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ كُلاًّ هَدَيْنَا وَنُوحاً هَدَيْنَا مِن قَبْلُ وَمِن ذُرِّيَّتِهِ دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ وَأَيُّوبَ وَيُوسُفَ وَمُوسَى وَهَارُونَ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (۸۴) وَزَكَرِيَّا وَيَحْيَى وَعِيسَى وَإِلْيَاسَ كُلٌّ مِّنَ الصَّالِحِينَ۸۵.
دراین ایات خدای سبحان حضرت عيسي(ع) فرزند حضرت مريم(س) را از فرزندان حضرت ابراهيم(ع) مي شمارد كه خود اشاره به آن است كه در اندیشه اسلامی هيچ تفاوتي ميان فرزندان دختر و پسر نيست. اين در حالي است كه در ان زمان تنها فرزندان پسري را از نوادگان و فرزندان خويش بر مي شمردند و فرزندان دختري خويش را فرزندان ديگران و پدران ديگر مي شمردند. خدای سبحان در آيات ۳۵ و ۳۶ سوره آل عمران مستقیما خودش نام دختر را انتخاب می کند و تنها نامی است که خدای سبحان انتخاب کرده برای یک دختر. ( اذ قالت امرات عمران رب انى نذرت لك ما فى بطنى محررا فتقبل منى انك انت السميع العليم (۳۵) فلما وضعتها قالت رب انى وضعتها انثى و اللّه اعلم بما وضعت و ليس الذكر كالانثى و انى سميتها مريم و انى اعيذها بك و ذريتها من الشيطان الرجيم(۳۶))
در تعبیر بسیار جالب دیگری خداوند در ایه ۴۹ سوره شوری از دختر به عنوان هدیه استفاده می کند وانسانها باید از این هدیه خداوند خوشحال شوند. بدیهی است این تعبیر بهترین تعبیر ممکن برای دختر است، همچنانکه برای پسر چنین تعبیری بکار نرفته است. در ادبیات معصومین (ع)هم چنین ادبیاتی متداول است. هم چنانکه پیامبر اسلام (ص) در تعبیری از دختران به باقیات صالحات تعبیر می شود.
با این حال نقش تعیین کننده زن در بقاء و رشد جامعه بشری همیشه مورد توجّه مثبت و منفی اندیشمندان، سیاستمداران، مدیران و رهبران جوامع بوده است. تاریخ، گویای این واقعیت است که زن در کنار مرد در تمدّن بشری ـ مستقیم و غیر مستقیم ـ نقش آفرین بوده است، ولی از دیرزمان و با انگیزه های مختلف از حقوق الهی و انسانی خود محروم گردیده است. تاریخ، این حقیقت را در سینه خود ثبت کرده است که پیامبران و اولیای الهی در احقاق حقوق و هم در ایفای نقش سالم و سازنده زنان، برترین جریان سازی و هدایت را داشته اند.
پیامبر (ص) و دخترش فاطمه (س)
در عصری که جهان، غرق در جهل و نادانی، ظلم و ستم، غارتگری و وحشیگری به سر می برد، و به این زندگی افتخار و مباهات می کرد، خداوند پیامبری را برانگیخت که “رحمة للعالمین” بود و منجی انسانها از سیاهی، او هم با شرک و بت پرستی مبارزه کرد و هم با سنّت ها و ضدّ ارزش هایی همچون تحقیر و زنده به گور کردن دختران.
پیامبر اکرم (س) این رسالت عظیم را، هم در سخن و هم در عمل انجام می داد. آن حضرت در برخورد با دخترش فاطمه (س) همگان را به حیرت وا می داشت. دست دخترش فاطمه (س) را می بوسید و می فرمود: «پدرش فدای او باد.» و زمانی که حضرت عازم سفر بود فاطمه (س) آخرین کسی بود که پیامبر از او خداحافظی می کرد و در بازگشت نیز زودتر از هر کسی به دیدن وی می رفت و می فرمود: «بوی بهشت را از دخترم فاطمه استشمام می کنم.» رسول مکرّم اسلام (س) با این سخنان و برخورد عملی با دختر خود، علاوه بر شناساندن مقام و عظمت اهل بیت (س) و تأکید بر ادامه سلسله ولایت و امامت از طریق دختر خود، می خواستند به تمامی انسانها ثابت کنند که در آخرین دین الهی، «دختران و زنان» از کرامت و جایگاه خاصّی برخوردارند. و به حق می توان پیامبر اسلام (ص) را بنیانگذار تکریم دختران و زنان دانست.
در حدیثی نقل شده است که به رسول گرامی اسلام (س) خبر دادند، خداوند به وی دختری عطا کرده است؛ حضرت نگاهی به اصحابش کرد، آثار ناخشنودی را در چهره آنان نمایان دید. لذا فرمود: «این، چه حالتی است که در شما می بینم؟ خداوند گُلی به من داده است که آن را می بویم و (اگر نگران روزی او هستید) روزی او با خداست.»
دختر؛ هدیه الهی
در سیره امامان معصوم (ع) نیز اگر کسی از داشتن فرزند دختر احساس ناخشنودی می کرد، آن بزرگواران با آنان برخورد می کردند و سعی داشتند تا رسوبات جاهلی را از ذهن آنان پاک کنند. در حدیثی چنین نقل شده که فردی از یاران امام جعفر صادق (ع) دختردار شد، حضرت نزد او رفت، دید خشمگین است، فرمود: “اگر خداوند به تو وحی کند که آیا می خواهی چیزی را من برای تو انتخاب کنم یا تو برای خودت انتخاب می کنی؟ چه پاسخ می دهی؟” آن مرد گفت: به خدا عرض می کنم: آنچه را تو برایم بپسندی و انتخاب کنی، می پسندم. امام صادق (ع) فرمود: “اکنون خداوند فرزند دختر را برای تو انتخاب کرده است.” سپس فرمود: “آن عالم و ولیّ خدا (خضر علیه السلام ) که همراه موسی (ع) بود و آن پسر بچه را کشت، خداوند از قول او فرمود: ما آن پسر را کشتیم چراکه بیم آن بود پدر و مادرش را به طغیان و کفر وادارد، از این رو خواستیم پروردگارشان به جای او فرزندی پاک تر و با محبّت تر به آن پدر و مادر بدهد.” امام صادق (ع) در ادامه فرمود: خداوند به آن دو، دختری عنایت کرد که از او و نسل وی هفتاد پیامبر به دنیا آمدند.
در فرهنگ اهل بیت (ع) که ریشه در وحی و کلام الهی (قرآن) دارد، زنان و دختران از جایگاه خاصّی برخوردارند. تعابیر زیبا و بلندی که برای دختران به کار گرفته شده است، حاکی از این موضوع است. در سخنان معصومان علیهم السلام از دختران با واژه هایی چون: ریحانه (گل)، قواریر (بلورها)، و حسنه (نیکی) یاد شده است؛ که هر یک، نشان از امتیاز و ویژگی خاصّ طبیعی و روحی دختران دارد. در اینجا به برخی از سخنان معصومان علیهم السلام اشاره می کنیم:
روايات در باب دختردارى
مستحب است انسان، در صورتى كه از دختر داشتن محروم است، دست نياز به جانب حق بردارد، و براى دختردار شدن با حال اخلاص به درگاه حق دعا كند و بنالد. ابراهيم خليل آن پيامبر بزرگ با داشتن فرزندى چون اسماعيل و اسحاق به درگاه حق جهت دختردار شدن ناليد. امام صادق (عليه السلام) دعاى او را بدين صورت نقل مى كند : اِنَّ اِبْراهيمَ سَأَلَ رَبَّهُ اَنْ يَرْزُقَهُ اِبْنَةً تَبْكيهِ وَ تَنْدُبُهُ بَعْدَ مَوْتِهِ. از حضرت حق درخواست دختر كرد تا حداقل پس از مرگش گريه كننده و ناله كننده و خلاصه مجلس گرم كن و يادآور داشته باشد.
هدفى كه در اين روايت بازگو شده خيلى مهم نيست، آنچه مهم است اصل مطلب است كه پيغمبرى اولوالعزم از داشتن دختر محروم بود، براى رسيدن به اين نعمت دعا كرد. اينكه انسان پدر دختر باشد افتخار دارد، چراكه رسول باكرامت اسلام پدر دختر بود، اين همرنگى با رسول خدا در زندگى، كه با عنايت شدن دختر به انسان تحقق پيدا مى كند واقعاً افتخار دارد، امام صادق (عليه السلام) فرمود : كانَ رَسُولُ اللّهِ اَبا بَنات. پيامبر بزرگوار خدا پدر دختران بود.
اگر كسى دختر نداشت ولى داراى خواهر بود، باز هم درى از رحمت حق بر وى باز شده، امام ششم (عليه السلام) مى فرمايد : مَنْ عالَ ثَلاثَ بَنات اَوْ ثَلاثَ اَخَوات وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : نِعْمَ الْوَلَدُ اَلْبَناتُ، مُلْطِفاتٌ، مُجَهِّزاتٌ مُؤْنِساتٌ، مُبارَكاتٌ، مُفَلِّياتٌ. دختران چه خوبند، مهربان و نرمخو، مددكار و آماده به كار، انيس انسان، بابركت، و علاقه مند به پاكيزگى.
امام ششم (عليه السلام) فرمود : مَنْ عالَ اِبْنَتَيْنِ، اَوْ أُخْتَيْنِ، اَوْ عَمَّتَيْنِ اَوْ خالَتَيْنِ حَجَبَتاهُ مِنَ النّارِ. كسى كه دو دختر، يا دو خواهر، يا دو عمه، يا دو خاله را سرپرستى كند، سرپرستى آن دو او را از آتش جهنم حفظ مى كند.
امام صادق (عليه السلام) فرمود : اَلْبَناتُ حَسَناتٌ وَ الْبَنُونَ نِعْمَةٌ، وَ الْحَسَناتُ يُثابُ عَلَيْها وَ النِّعْمَةُ يُسْأَلُ عَنْها.دختران حسناتند، پسران نعمت حقند، بر حسنات بهره مى دهند، و از نعمت بازپرسى مى كنند.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : اِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى عَلَى الاِْناثِ اَرَقُّ مِنْهُ عَلَى الذُّكُورِ، وَ ما مِنْ رَجُل يُدْخِلُ فَرْحَةً عَلى اِمْرَأَة بَيْنَهُ وَ بَيْنَها حُرْمَةٌ اِلاّ فَرَّحَهُ اللّهُ يَوْمَ الْقِيامَةِ. خداوند به دختر مهربانتر از پسر است، كسى كه باعث خوشحالى دخترش شود، خداوند روز قيامت او را خوشحال مى كند.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) درباره ارزش دختر داشتن فرمود : خَيْرُ اَوْلادِكُمْ اَلْبَناتُ. بهترين فرزندان شما دختران هستند.
رسول حق (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : هر كس سه دختر يا سه خواهر را سرپرستى كند بهشت بر او واجب است، عرضه داشتند دو نفر را اگر سرپرستى كند ؟ فرمود : باز هم، گفتند اگر يك دختر يا يك خواهر را فرمود : باز هم.
عمه سادات سلام علیک/ روح عبادات سلام علیک
محمدرضا آقاسی در سرودهای که آن را تقدیم به بانوی کرامت، حضرت فاطمه معصومه(س) کرده، ایشان را فاطمه ثانی لقب داده است.
در میان خاندان نبوت و امامت، حضرت رضا(ع) و خواهر مکرمشان، حضرت معصومه(س) به دلیل حضور مبارکشان در ایران مورد توجه خاص شاعران اهل بیت(ع) قرار گرفتند. سروده ذیل از محمدرضا آقاسی، شاعر «شیعهنامه» است که به بانوی کرامت تقدیم شده است:
«مرغ دلم راهی قم میشود
در حرم امن تو گم میشود
عمه سادات سلام علیک
روح عبادات سلام علیک
کوثر نوری به کویر قمی
آب حیات دل این مردمی
عمه سادات بگو کیستی؟
فاطمه یا زینب ثانیستی؟
از سفر کرب و بلا آمدی؟
یا که به دنبال رضا آمدی؟
من چه کنم شعله داغ تو را
درد و غم شاهچراغ تو را
کاش شبی مست حضورم کنی
باخبر از وقت ظهورم کنی»
زيارتش بهانه نمى خواهد !
سرت را به شيشه پنجره تكيه داده اى. ماشين از پليس راه مى گذرد و هر لحظه به شهر نزديك تر مى شود، دلت بهانه مى گرفت، هواى او را كرده بود كه پا در سفر گذاشتى از لحظه اى كه ساك را بسته اى و راه افتاده اى هر لحظه بى تابتر شده اى از بلنداى جاده به شهر خيره مى شوى نگاهت از روى ساختمان ها مى گذرد. چشمان تشنه ات در التهاب عطش مى سوزند. چيزى را مى كاوند كه خود نمى دانى، دلت گواهى روشنى مى دهد. در تابش نور آفتاب تشعشع خيره كننده «گنبد طلايى» حرمش چشمانت را به آتش مى كشد. نگاه تشنه ات بر روى گنبد قفل مى شود، مى ماند. گويى به آنچه مى طلبيده رسيده است…
مطاف ملائكه الله
جذبه محبت كريمه، امان فكر كردن به غير را از تو گرفته است. هنوز نگاهت خيره به گنبد است و «گلدسته ها» كه آواى «ربنا» از قنوتشان جارى است. توان ايستادن ندارى، تا لحظه اى ديگر بر دروازه حرمش خواهى بود.
بيقرار، بيخود از خود، دل هواى پرواز مى كند، بى تاب از ماندن. چششم ها بهانه باريدن مى گيرند. زبان زمزمه نيايش پيدا مى كند و دست هايت تشنه قنوت دعا مى شوند. ضرباهنگ قلبت با پايت درهم مى آميزد, كسى تو را به خود مى خواند…
اذن دخول
بر آستان دركه پا مى گذارى بى اختيار دلت مى لرزد. حس مى كنى در دريايى از نور غوطه ور شده اى. «صحن و سراى» با صفايش روح تو را سرشار از لطافت و مهر مى كند. نگاهت از لابه لاى گلدسته ها مى گذرد.
نسيم هر لحظه بر «پرچم سبز» گنبد طلايى اش بوسه مى زند.«كبوتران حرم» اين ساكنان هميشگى دسته دسته بر گرد حرم طواف مى كنند و به او سلام مى دهند. دست بر سينه مى گذارى، صداى هق هق قلبت را مى شنوى. چشمانت خلسه خود پر چشم سبز را زيارت مى كنند و بى اختيار اشك ورود به حرمش را از خدا و پيامبر و ملائكه الله و خود كريمه مى طلبى،چرا كه ورود به اين مكان مقدس بى اجازه نشايد.
ديگر تاب ايستادن ندارى، وارد مى شوى و خود را در جارى آب حرمش تطهير مى كنى…
ضريح،لحظه اى تا بى نهايت…
كفش هايت را كه به «كفش دارى» مى سپارى ديگر خودت نيستى كه پيش مى روى. اكنون لبريز از شور و عطشى. تشنه اى هستى كه هر لحظه به آب نزديكتر مى شود. اما تو هر چه از درياى عشق اهل بيت بنوشى تشنه تر خواهى شد. نگاهت از لابه لاى نور«چلچراغ سبز وسرخ وزرد» كه چون ملائك دور تا دور «رواق ها» صف كشيده اند مى گذرد و بر روى «ضريح» قفل مى شود. قلبت به هم فشرده مى شود و يك لحظه از حركت مى ايستد! دل و ديده از اختيار بيرون مى رود و بر زبانت جارى مى شود:
السلام عليك يا بنت رسول الله(صلى الله عليه و آله وسلم) …
در ازدحام جمعيت گم مى شوى و بى اختيار به طرف ضريح كشيده مى شوى. شرمنده و خجل از اعمالت اما اميدوار به «شفاعتش» پا پيش مى گذارى. فرياد در حنجره ات خشكيده و غمى غريب روى دلت سنگينى مى كند. ناگفته هاى زيادى دارى كه فقط به او مى توانى بگويى. نفست بند آمده است. دستت را به پنجره ضريح گره مى زنى. جاذبه اش تو را به نزديك تر مى خواند .پيشانى ات كه سردى ضريح را مى چشد با تمام وجود او را حس مى كنى. بوى عطر و گلاب از خود بى خودت مى كند.
داغ دلت آرام از جا كنده مى شود واز لابه لاى «مشبك هاى ضريح» داخل «مرقد» مى شود , كنار«پارچه سبز» روى مرقد مى نشيند و آن را به چشم مى كشد و مى بوسد. حالا ديگر دل و زبانت دست به دست هم داده اند و با چشمانت هم آوا شده اند. هر چه بلدى زمزمه مى كنى به تمام اوليا متوسل مى شوى آن ها را شفيع مى آورى و زبانت با تك تك واژه ها زيارتنامه معاشقه مى كند و دلت ناگفته هايش را بيرون مى ريزد.آتشفشان چشمانت مى جوشد و سيلاب اشك به پهناى صورتت مى دود حس مى كنى كه پوسته قلبت ترك برداشته است در امتداد اين لحظه هاى سرخ و سبز احساس غريب اما خوش به تو دست مى دهد. «دستى سبز» از شبكه ضريح بيرون مى آيد، نوازشت مى كند و دلت را لبريز از نور مى كند. لبريز از كوثر كريمه. دوست دارى كه سال ها در همين لحظه بمانى و اين لحظه به بى نهايت متصل شود…
با تربت كربلا
نسيم ملايمى مىوزد و مشامت را سرشار از عطر «گل محمدى» مى كند. احساس سبكى خاصى مى كنى و طرف «بالا سر مبارك» كشيده مى شوى. «تربت كربلا» را جلوت مى گذارى و تكبير مى گويى. تربت كربلا هم در اين جا بوى ديگرى دارد. دلت براى يك جرعه «زيارت عاشورا» لك مى زند. عاشورا! اين سرخ ترين روز تاريخ…
مى روى اما…
نه! چطور دلت مى آيد اين جارا ترك كنى. اين جا قطعه اى از بهشت است. اى كاش مى توانستى هميشه اين جا بمانى!مى روى اما نه آن كه آمده بودى. سبك، راحت، رها، عجيب حالتى دارى، گوياكه در آسمانى و برابر ماه پا مى گذارى.
و دلت تاريك! نه، روشن، مثل خورشيد، سفيد چون برف، آبى تر از آسمان، سبز، سبزتر از بهار. مى روى به اميد اين كه دوباره خيلى زود برگردى و سلامش كنى. هر لحظه بر مى گردى وبه پشت سر نگاه مى كنى. گلدسته ها تو را به خود مى خوانند و كبوترى بر بلنداى «ساعت حرم» در امتداد نگاهت مى نشيند. كاش تو هم يك كبوتر بودى. يك كبوترحرم!…
كريمه، كوثر كوير…
و معصومه معصومه است. فاطمه، كريمه اهل بيت، كوثر كوير و قبله همه دل هاى شيفته ولايت، آشناى دور و نزديك و بزرگ و كوچك. دختر هفتمين و خواهر هشتمين خورشيد ولايت، زيارتش بهانه نمى خواهد كه حرمش خانه محبان است و حريمش كعبه عاشقان. و عشق عشق است مسلمانى و زنديقى نيست. آنان كه هر روز جرعه جرعه «اكسير ولايت» را از جام مشبك هاى ضريحش مى نوشند دورى او را نمى توانند تحمل كنند در جوارش سكنا مى گزينند تا جان هاى عطشناك و كويرى خود را از محبت او سيراب كنند. خدا كند قدر اين بانو را بدانيم.
شهید گمنامی که به خواب مادرش آمد...
بسمه الحق
داستان شماره 1/مادر
دو روز پیش بود که به خواب مادرش امده بود که :
مادر جانم می دونم توی این این سال ها خیلی سختی کشیدی، شرمنده … اما اومدم یه خبر خوش بهت بدم … یه دو روز دیگه با رفیقام بر می گردم … نمیگم کدوم رفیق هام چون خودشون راضی نیستند… اما من بر میگردم … ؛ بعد لبخند زده بود و همین…
مادر که از خواب بیدار شده بود، اصلا طور دیگری رفتار می کرد … استرس داشت، خوشحال بود، می خندید، گریه می کرد … شاید یک دقیقه هم حالت ثابتی نداشت…
مادر بیشتر از هر موقع در این سال ها خوشحال بود تا اینکه صدای اخبار توجه ش را جلب کرد ( صدای اخبار: ) … پس از زحمات چند وقته ی گروههای تفحص و یافتن پیکر 72 شهید گمنام ، هفته آینده روز سه شنبه پیکر این شهیدان در تهران تشیع خوهند شد ، لذا …
انگار که آب یخی ریخته باشند روی سر مادر ، بهت زده شده بود که بغض ش ترکید و انگار دوباره غم عالم به دلش سرازیر شد… همانطور که به پهنای صورت گریه میکرد با عکس پسرش شروع به صحبت کرد:
یوسفم … بعد این همه سال، حالا هم اینجوری … توی این سال ها کجا بودی که ببینی کمرم زیر بار غمت شکست … رفتی و هیچ خبری ازت نشد ؛ می دونی چه قدر انتظار کشیدم ؟؟! تنها دل خوشیم این بود که یه روز بر میگردی و … اینجوری میخواستی برگردی که من رو تا آخر عمر حسرت به دل بزاری؟… مگه خودت بهم قول ندادی … اصلا به خوابم نمی اومدی تا بازم انتظار بکشم نه اینکه … یا حسین (ع) تو رو به پهلوی شکسته ی مادرت زهرا (س) بچه م رو بهم نشون بده ، من دیگه تحملش رو ندارم …
مادر تا شب آنقدر التماس و گریه کرد تا از حال رفت …
نویسنده را دخل و تصرفی در ماجرای یوسف و مادرش نیست اما … اما مگر میشود سیدالشهدا را قسم بدهی آن هم به … آنوقت جواب نگیری ؟!! در همان حالی که قطره اشک نویسنده بر روی کاغذ داستان چکید، صدای تلفن خانه مادر را به هوش آورد … نمی دانست چرا اما ناخدا گاه به سمت تلفن دوید…:
الو ، سلام علیکم … منزل آقای احمدی …
بله بفرمایید …
حاج خانوم شما مادر آقا یوسف هستید؟
بله ، چطور مگه ؟… خبری شده؟…
خبر که … حاج خانوم حتما خبر دارید که 72 تا شهید رو بچه های تفحص پیدا کردند؟ … ما دی.ان.ای این شهدا رو یک بار چک کردیم و نتیجه ای نگرفتیم و پیکر اون هارو فرستادیم معراج الشهدا ، ظاهرا آقا مجتبی، یعنی یکی از دوستانی که توی ساختمان معراج بودند شب خوابی می بینه که : یه آقای سبز پوشی میان بالای سر تابوت یکی از شهدا و دستشون رو جلو می برند و کمک میکنند جوانی از توی تابوت بیرون بیاد و بعد دست این جوان رو می گیرند و میان پیش مجتبی ، اون آقای سبز پوش رو میکنند به دوست ما و میگن اسم این جوان یوسف هستش … سلام ما را به مادرش برسانید و بگویید مادر ما فرمود الوعده وفا … و آقا مجتبی ما همین جا از خواب بیدار میشه و از اون موقع مدام پیگیری میکنه و به مسئول ها التماس میکنه که یک بار دیگه استخوان های داخل این تابوت رو بفرستند برای آزمایش … اصرار، انکار دوباره اصرار؛ تا اینکه بالاخره مسئولین راضی میشن بامداد امروز صبح سریعا یک بار دیگه آزمایشس دی.ان.ای رو انجام بدن … تا اینکه به شکل معجزه آسایی بالاخره هویت این شهید شناسایی میشه به طوری که همه ی آزمایش کننده ها تعجب میکنند … و اون شهید آقا یوسف شماست …
اما حالا روز موعود فرا رسیده بود… اولین روز بعد از چندین سال که مادر به آرامش رسیده بود…
حالا وقتش رسیده بود که تابوت یوسف را جلوی چشم مادر باز کنند… تابوتی که در دلش کفن کوچکی پر از استخوان های یوسف گمگشته ی مادر را در بر داشت… کفن را که مثل یک نوزاد به دست مادر دادند یاد روزی نه چندان دور افتاد که یوسف تازه متولد شده را ، جگر گوشه مادر را پرستارها به آغوشش سپردند…
حالا هم یوسف همان یوسف بود اما … اما … روز اولی که به دنیا آمده بود سنگین تر از حالا بود …
نقاره میزنند...مریضی به لطف بانو شفا گرفت....
صبح نورانی معجزه به برکت بانویی با کرامت از جنس عشق بر زندگی دخترکی که روحش آماده پرواز بود تابیدن گرفت و حیاتی دوباره را به وی هدیه داد.
آفتاب تازه بر پهنای آسمان قم خود را گسترده کرده بود و ساعت حدود ۱۰ صبح را نشان میداد، چند کارگر و بنا در حال کار کردن در خانهای هستند که در محلهای قدیمی شهر بر اثر بمباران دشمن ویران شده است.
جز صدای نامفهوم بنا و کارگران که با یکدیگر مشغول صحبت هستند فقط صدای ملایم و کودکانهای از داخل یکی از اتاقهای این خانه نیمه کاره به گوش میرسد.
«یه توپ دارم قلقلی میزنم زمین هوا میره نمیدونی تا کجا میره من این توپ رو نداشتم مشقهام خوب نوشتم بابام به من عیدی داد یه توپ قلقلی داد…»
سهیلا…! سهیلا.. مامان، کجایی؟!
دخترکوچولو توپ خال خال قرمزش را گوشه اتاقی که هنوز گچ سفید بر روی دیوارهایش ننشسته رها میکند و به سمت مادر میدود.
فاطمه که باردار است به سختی راه میرود و سینی گردی که در آن قوری، قندان و مقداری نان و پنیر به چشم میخورد را روی چهار پایه فلزی کنار پلههای نیمه کارهای که به طبقه بالا میرود میگذارد.
ـ عزیز مامان برو طبقه بالا به بناها بگو بیایید صبحانه بخورید. مراقب باش پلهها هنوز نیمه کارست … با احتیاط از پلهها بالا برو…!
سهیلا به عادت همیشگی و با شیطنت مضاعفی هر دو پله را یکی میکند تمام ساختمان پر است از مصالح ساختمانی و در برخی از نقاط ساختمان نیز نیمه بشکههای پر از آب برای خیساندن آجرها دیده میشود.
دختر کوچولو در حین پیچیدن در پاگرد ساختمان است که در همین هنگام چشمش به شیلنگ بلند آب میافتد و لحظهای در فکر میرود؛ بعد از گذشت دقایقی شیلنگ را بر میدارد و به سختی بر سر آن یک آجر را گره میکند و در حالی که یک سر شیلنگ را در دست دارد سر دیگر آن را از طبقه بالا به پایین میاندازد.
در حالی که آجر بر سر شیلنگ بسته شده است از طبقه دوم ساختمان نیمه کاره آویزان شده و بالا و پایین میرود خندههای توأم با شادمانی سهیلا نشان از این دارد که او از ابتکار خودش خوشحال است.
صدای خندههای کودکانه توجه کارگران را به خود جلب میکند مهدی که سرپرست کارگران است به طرف سهیلا میآید که مانع از بازی خطرناک او در این ساختمان نیمه کاره شود.
مهدی بدون اینکه حرفی بزند به طرف سهیلا در حرکت است که ناگهان صدای خندههای دختر بچه به یک جیغ بلند تبدیل میشود.
کارگر که شاهد صحنهای ناباورانه بود سعی میکند تمام قوای مردانهاش را در پاهایش جمع کند تا بتواند زودتر از جاذبه زمین خودش را به سهیلا برساند.
سهیلا پیش از اینکه مهدی برسد با سر به طرف پایین سقوط میکند و در حین سقوط به شدت با مصالح ساختمانی که در پلهها و پاگرد ریخته برخورد و سپس به زیر زمین سقوط میکند.
کارگران که شاهد این صحنه دلخراش هستند در حالی که بر سرشان میکوبند به طرف زیر زمین ساختمان میدوند و مهدی در حالی که گریه میکند پیکر نیمه جان سهیلا که تا لحظاتی قبل صدای خنده و شادمانیاش توجه همه را به خود جلب کرده بود بر روی دست میگیرد و از پلهها بالا میآید و با فریاد خدا را صدا میزند…
پیکر نیمه جان سهیلا که صورتش با خون آغشته شده هنوز در دستان کارگر است که محمد پدر سهیلا از راه میرسد و نانهای سنگکی که در دست دارد به زمین میریزد.
اشکهای مردانه محمد و جیغهای دلخراش فاطمه در هم میآمیزد و محمد سهیلا را از آغوش کارگر جدا کرده و دوان دوان به نزدیکترین درمانگاه میرساند.
پاسخ منفی پزشک مبنی بر اینکه «معلوم نیست کودکت زنده بماند» استخوانهای مردانه محمد را در هم شکست و توانایی حرکت را از او گرفت لحظههایی را به یاد میآورد که سهیلا شاد و خندان با عروسکش بازی میکرد و شعرهای کودکانه میخواند اشک در چشمانش حلقه بست …
نمیتوانست به خانه برگردد و به فاطمه حرفی بزند لحظهای به خود آمد و پیکر نیمه جان کودک را به بیمارستان نکویی که به عنوان بیمارستان اورژانس شهر محسوب میشد رساند.
در طول راه صدها بار خدا را صدا میکرد و به حضرت معصومه(س) متوسل شد
نبود پزشک متخصص و تجویز نادرست دارو دست به دست هم دادند تا سهیلا در چند قدمی مرگ دست و پا بزند.
باید سهیلا به یکی از بیمارستانهای تهران منتقل میشد شاید پزشکان متخصص پایتخت میتوانستند میوه دل محمد و فاطمه را به ایشان باز گردانند… شاید… !
سهیلا در میانه راه پس از مرگ و با حالت احیا به بیمارستانی در تهران منتقل شد ولی نگرانی همچنان در جسم و جان محمد و فاطمه موج میزد.
بیمارستان پر بود از مجروحانی که از جبهه به تهران منتقل شده بودند و پیکر نیمه جان سهیلا نیز برای بستری در بخش اورژانس روی برانکارد در حرکت بود.
ساعتی بعد سهیلا توسط پرستاران برای انجام آزمایشات متعدد و سی تی اسکن آماده شد ولی پیش از اینکه سی تی اسکن صورت بگیرد پزشک با انجام معاینات اولیه از وضعیت دختر کوچک ابراز نارضایتی کرد.
دکتر از زهرا خانم مادر بزرگ سهیلا که همراهش تا تهران آمده بود خواست که فقط دعا کنند و خانواده دخترک را برای اعلام هر خبری آماده کند؛ به عقیده او معلوم نبود سهیلا زنده بماند؛ شاید باید عمل زنده بماند … شاید… شاید هم بر اثر ضربهای که به سرش وارد آمده بود روحش برای صعود به آسمان پر پرواز پیدا میکرد.
هنوز معلوم نبود زهرا باید به چه صورتی به فاطمه و محمد خبر میداد تمام توانش را جمع کرد با خانه تماس گرفت.
صدای زهرا به سختی و با بغضی که سعی داشت پنهانش کند از پشت تلفن شنیده میشد… محمد… محمد تو پدر هستی … باید محکم باشی … معلوم نیست که چی پیش میاد … فاطمه را برای خبری که منتظر شنیدنش نیست باید آماده کنی …
صدای بوق ممتد تلفن محمد را به خود آورد در حالی که لباس آغشته به گچ و خاک به تن داشت زانوانش را در بغل گرفت و کنار تلفن به زمین نشست.
نه گریه فایده داشت و نه فریاد … فاطمه اگر میشنید تاب نمیآورد باید کاری میکرد. راه پشت بام را پیش گرفت گنبد و بارگاه حضرت معصومه (س) در میان غبارهای ناشی از بمباران و موشک بارانهای متعدد در شهر به سختی دیده میشد.
وضو گرفت و برای آرامش خودش دو رکعت نماز خواند پس از نماز در حالی که بغض گلویش را فشار میداد در حالی که اشک میریخت سرش را به طرف گنبد بی بی چرخاند و زمزمه کرد.
دو روزی میگذشت و هنوز هیچ خبری از وضعیت سهیلا نبود محمد و فاطمه برای شنیدن هر گونه خبری؛ اسپند روی آتش دل داشتند؛ نه پایی برای رفتن و نه توانی برای نشستن وجود داشت.
زهرا در کنار جسم بیهوش سهیلا روی تخت بیمارستان خوابیده بود که با صدای زنی در همان اتاق که روی تخت دیگری بستری بود بیدار شد.
زن هراسان اطراف را مینگریست و مرتب تکرار میکرد خانم زیبارو و نورانی که کنار سهیلا ایستاده بود کجا رفت؟
لحظاتی بعد زن در حالی که به تخت سهیلا نگاه میکرد و اشک میریخت گفت: خانم جان نام دخترت سهیلاست؟؟؟؟ به خدا بیبی شفاش داد … بغض امان زهرا و زن غریبه را برید.
زن با صدای بریده بریده فریاد میزد خانم نورانی با صدای روح نوازی گفت: سهیلا دخترم چرا خوابیدی؟ بلند شو …!
نتایج آزمایشات و اسکنهای متعدد سهیلا همه نشان از تندرستی وی بود و فقط مویرگهای سرش بر اثر ضربههایی که در هنگام سقوط به سرش وارد آمده بود کمی متورم شده بودند این نتایجی بود که پزشکان معالج سهیلا اعلام کردند.
حضرت معصومه (س) به زیبایی پاسخ محمد که در کمال نا امیدی تقاضای شفا کرده بود را داد اکنون از آن زمان پر از ترس و اضطراب ۲۴ سال میگذرد و سهیلا زندگی دوبارهاش را مدیون بی بی کرامت است.
دلی شکست و دور و برش را خدا گرفت نقاره میزنند … مریضی به لطف بانو شفا گرفت
گزارش: سمانه سادات فقیه سبزواری
منبع: فارس
شادی درست در کلام پیامبر(ص)
رسول الله حضرت محمد(ص) فرمودند: خنده دو قسم است: خنده اي است كه خدا آن را دوست دارد و خنده اي كه خدا آن را دشمن دارد.
اما خنده اى كه خدا آن را دوست دارد، آنست كه مرد به روى برادر خويش از شوق ديدار وى لبخند زند.
اما خنده اى كه كه خداى والا آن را دشمن دارد آنست كه مرد سخن خشن و ناروا گويد كه بخندد يا بخندند و به سبب آن هفتاد پائيز در جهنم سرنگون رود.
متن حدیث:
الضّحك ضحكان ضحك يحبّه اللَّه و ضحك يمقته اللَّه فأمّا الضّحك الّذي يحبّه اللَّه فالرّجل يكشر في وجه أخيه شوقا إلى رؤيته، و أمّا الضّحك الّذي يمقته اللَّه تعالى فالرّجل يتكلّم بالكلمة الجفاء و الباطل ليضحك أو يضحك يهوى بها في جهنّم سبعين خريفا؛
شش نقطه ضعف در امر اقامه نماز+اینفوگرافی
رهبر انقلاب اسلامی در پیام به بیست و دومین اجلاس سراسری نماز ضمن تاكید بر نكاتی برای توجه به كیفیت و ترویج نماز، شش نقطه ضعف در امر اقامه نماز را برشمردند و از همه اهل نماز خواستند تا برای رفع این كمبودها كوشش كنند.
آیا حجاب مخصوص زنان است؟
بر مرد و زن واجب است که اولاً بدن خود را در مقابل نامحرمان به نمایش نگذارند و ثانیاً چشم خود را از نگاه شهوانی به نامحرم بازگیرند.
باید توجه داشت که احکام الهی همه بر اساس علم و حکمت الهی و مشیّت اوست، نه بر اساس میلها و نفسهای مردمان که جایی برای حسادت ورقابت باشد.
فواید احکام الهی ابتدا به خود شخص و سپس به دیگران یا جامعه بر میگردد و منفعت حجاب زن نیز قبل از هر کس به خودش میرسد و سپس به جامعه. خداوند میخواهد ودیعهاش به زن و زیبایی و جاذبهی او، عام المنفعه نباشد. او به یک کالایی برای لذت رایگان همگانی مبدل نگردد و مرد صرفاً به چشم شهوت و غریزهی حیوانی به زن نگاه نکند و به خاطر حرص بهرهوری و لذتجوییاش، او را مورد آزار و اذیب قرار ندهد. لذا فرمود رعایت این پوشش برای خوب شناخته شدن از یک سو و مصونیت از اذیب و آزار از سوی دیگر لازم است (ذلِكَ أَدْنى أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْن - الأحزاب، ۵۹)
اما، پوشش،ستر یا آن چه امروز نامش را حجاب گذاشتهایم، بر همگان واجب است و نه فقط بر دختران و زنان. هر چند که حدودش فرق دارد و آن هم بی حکمت نیست و منطبق با خلقت و فطرت بشری است.
لذا همانطور که عدم رعایت و شکستن این حدود بر زنان حرام است، بر مردان نیز حرام است.مثلا اگر لباسی بپوشد که میداند بدننما و محرک عموم است و با آن در مجامع و میان نامحرمان حضور یابد فعل حرام مرتکب شده است.
قاعده و قانون «نگاه کردن» نیز همینطور است. هم بر مردان حرام است که به نامحرم نگاه لذت جویانه (شهوانی) بیاندازند و هم بر زنان حرام است که به مردان نامحرم چنین نگاهی بیاندازند، خواه دو طرف پوشش را رعایت کرده باشند و یا نکرده باشند.
لذا هم راجع به مردان فرمود: «قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّواْ مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَ يحَْفَظُواْ فُرُوجَهُمْ … - به مردان مؤمن بگو ديدگان خويش را از نگاه به زنان (نامحرم) باز گيرند و فرجهاى خويش را نگهدارند (زنا نکنند)»، هم راجع به زنان فرمود: «وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَرِهِنَّ وَ يحَْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا … - و به زنان با ايمان بگو چشم از نگاه به مردان اجنبى فرو بندند و فرجهاى خويش را حفظ كنند و زينت خويش را جز آنچه آشكار است آشكار نسازند …(النور، ۳۰ و ۳۱)
پس، بر مرد و زن واجب است که اولاً بدن خود را در مقابل نامحرمان به نمایش نگذارند و ثانیاً چشم خود را از نگاه شهوانی به نامحرم بازگیرند. منتهی جاذبهی زنانه به مراتب بیشتر است. خداوند جمیل و لطیف، تجلی جمال و لطافت ویژهای به زن نموده که بالتبع جاذبهی ویژهای دارد.
لذا حدود پوشش متفاوت است. پس هیچ منطقی نیست که مرد هر طور که خواست در جامعه ظاهر شود و زن چشم پپوشد! و زن بگوید: من هر طور خواستم جلوه میکنم و مرد چشم بسته و نگاه نکند.
بلکه تحقق این سلامت جسمی، روحی، اخلاقی، مادی، معنوی، شخصی و اجتماعی و ممانعت از مضرات هنجار شکنی، مستلزم رعایت همه جانبه است. یعنی هم زن و مرد پوشش تکلیف شده را رعایت کنند و هم هر دو از نگاه آلوده به نامحرم پرهیز نموده و خود را از ورود به عرصهی گناه بازدارند.
حجاب سفارش 14 معصوم است!
حجاب از دو کلمه (حج+آب) درست شده است.
حج مایه حیات توحیدی مؤمن است و آب مایه حیات مادی مؤمن است!
کسی که از حجاب فاصله میگیرد یعنی مرده متحرک است!!!
چون از دو مایه حیات استفاده نمیکند!
تازه (ح+ج+ا+ب=۸+۳+۱+۲=۱۴) به عدد ابجد چهارده میشود!
شاید عدد میگوید حجاب سفارش چهارده معصوم (علیهم السلام) است…
آن پنج نور مقدس...
در کتاب ادریس آمده: روزی حضرت ادریس پیامبر، به یاران خود رو کرد و گفت: روزی فرزندان آدم در محضر او پیرامون بهترین مخلوقات خدا به گفتگو پرداختند، بعضی گفتند: او پدر ما آدم است، چرا که خدا او را با دست مرحمت خود آفرید و روح منسوب به خود را در او دمید و به فرمان او فرشتگان به عنوان تجلیل از مقام آدم او را سجده کردند و آدم را معلم فرشتگان خواند و او را خلیفه ی خود در زمین قرار داد و اطاعت از او را بر مردم واجب نمود.
جمعی گفنتد: نه، بلکه بهترین مخلوق خداوند فرشتگانند که هرگز نافرمانی از خدا نمی کنند، و همواره در اطاعت خدا به سر می برند. در حالی که حضرت آدم و همسرش بر اثر ترک اولی از بهشت اخراج شدند. گرچه خداوند توبه ی آنان را پذیرفت و آنان را هدایت کرد و به ایشان و فرزندان با ایمانشان وعده ی بهشت داد. گروه سوم گفتند: بهترین مخلوق خدا جبرئیل است که در درگاه خدا امین وحی می باشد. گروه دیگر سخن دیگر گفتند. گفتگو به درازا کشید تا اینکه حضرت آدم در آن مجلس حاضر شد و پس از اطلاع از ماجرا، چنین فرمود:
ای فرزندانم! آن طور که شما فکر می کنید نادرست است. هنگامی که خداوند مرا آفرید و روحش را در من دمید، بلند شده و نشستم. همینطور که به عرش خدا می نگریستم، ناگهان پنج نور بسیار درخشان را دیدم. غرق در پرتو انوار آنها شدم و از خداوند پرسیدم این پنج نور کیستند؟ خداوند فرمود:” این پنج نور، نورهای اشرف مخلوقات، باب ها و واسطه های رحمت من هستند. اگر آنها نبودند، تو و آسمان و زمین، بهشت و دوزخ، خورشید و ماه را نمی آفریدم.”
پرسیدم: خدایا! نام اینها چیست؟ فرمود: به عرش بنگر. وقتی به عرش نگاه کردم، این نامها را مشاهده نمودم: بارقلیطا، ایلیا، طیطه، شبر و شبیر(که به زبان سریانی است یعنی محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین). بنابراین برترین مخلوقات این پنج تن هستند.
توصیه امام علی(علیه السلام) برای حفظ زیبایی زن
وقتی به فلسفه و ریشه ی بی حجابی می نگریم، می بینیم، حجاب از عوامل خوشبختی است و موجب سلامتی روحی و روانی و تکامل فرد و جامعه می گردد و برهنگی و بدحجابی، سقوط و انحطاط معنوی و فکری و پیامدهای شوم بیماری روانی و در نهایت جسمی را به ارمغان میآورد.
وقتی به فلسفه و ریشه ی بی حجابی می نگریم، می بینیم، حجاب از عوامل خوشبختی است و موجب سلامتی روحی و روانی و تکامل فرد و جامعه می گردد و برهنگی و بدحجابی، سقوط و انحطاط معنوی و فکری و پیامدهای شوم بیماری روانی و در نهایت جسمی را به ارمغان میآورد.
به گزارش خبرگزاری مهر، گوهر شرم و حیا در صدف وجود زن نهفته است، لذا زنان نباید از جسم و ظاهر جسمانی خود به عنوان کالایی شهوت انگیز استفاده کنند و چشم های هرزه را به خود متوجه نمایند. علل و عوامل مختلفی در بی حجابی نقش دارند که به مواردی چون پیروی از هوی و هوس های نفسانی، جلب توجه و کسب جایگاه، خودنمایی، بی حیایی و بی عفتی، تهاجم فرهنگی، زیبا جلوه دادن خود نزد دیگران، بی غیرتی مرد در اشاعه ی فحشاء، عملکرد بد دستگاه های ذیربط، بی توجهی خانواده ها و دوستی های نامطمئن می توان اشاره کرد.
۱) پیروی از هوی و هوس های نفسانی
بی شک در وجود انسان، غرائض و امیال گوناگونی است که همه ی آنها برای ادامه ی حیات او ضرورت دارد. هواپرستی سرچشمه غفلت و بی خبری است برخی زنان به خاطر هوی و هوس خویش به فکر تنوع لباس، آرایش و خودنمایی در جامعه می پردازند، تا اینکه خود را به هر مردی ارائه کنند. آنها بجز شیک پوشی، خودنمایی، لذت جویی، خوشگذرانی، به چیز دیگری نمی اندیشند و بهترین اوقات زندگی خود را به قدم زدن در کوچه و خیابان ها و پارک ها و میهمانی های مفسده انگیز می گذرانند، خلاصه آنجا که هواپرستی و بی حجابی است نه پای دین در میان است و نه پای عقل، در آنجا چیزی جز بدبختی و بلا نیست، در آنجا چیزی جز بیچارگی و شقاوت و فساد نخواهد بود.
۲) جلب توجه و کسب جایگاه
انسان موقعیت طلب است و همواره می خواهد در میان مردم از جایگاهی خاص و در خور توجه برخوردار باشد. بعضی از افراد با تحصیل علم و دانش و کسب فصائل اخلاقی و معنوی و یا اجتماعی، جایگاهی بدست می آورند و برخی از افراد فاقد این ارزش ها هستند با نمایش زیبایی ها و جاذبه های طبیعی و ساختگی زنانه خود و بی حجابی سعی در جلب توجه دیگران می کنند تا به کمبودهای عاطفی و یا اجتماعی خود پاسخ دهند، اما این خودنمایی ها دلیل بر شخصیت و ارزش آنها نمی باشد.
۳) خودنمایی
با توجه به آفرینش زن توأم با زیبایی و لطف ظاهری و با احساسات و عواطف باطنی و تمایل به خودنمایی که در وجود زن به طور محسوس و قوی به چشم می خورد زمینه تحریک پذیری و ایجاد هیجان و تحریک در دیگران توسط او امری طبیعی است و اگر ویژگی های یاد شده را با آرایش و لباس های دلپذیر و حرکات مهیج بیامیزد و در معرض دید نامحرمان قرار دهد چه مفاسد و انحرافاتی را بوجود می آورد که زمینه ساز اضطراب و نگرانی و پریشانی در روح و روان افراد می شود. برخی زنان با بی حجابی به بیماری صیادی دلها گرفتارند. علاقه همسرانش برای ارضای روحیه آنها کافی نیست. محبوبیت عمومی می طلبند. حضرت امام صادق(ع) در مورد آثار گناه می فرماید: شمار کسانیکه که در اثر گناهان و انحرافات جان خود را از دست می دهند بیش از تعداد افرادی است که در اثر مرگ طبیعی می میرند.
۴) بی حیایی
یکی از خلقیات پسندیده و صفات عالیه انسانی عفت است. ملکه عفت آدمی را در اعمال و تمایلات جنسی تعدیل می کند و انسان را از پلیدی های شهوت مصون نگاه می دارد. بی عفتی و بی حجابی بعضی از دختران و زنان جوان غالبا از دوستان ناباب سرچشمه می گیرد. در نتیجه خانواده ها و دختران باید در انتخاب دوست دقت کنند.
۵) تهاجم فرهنگی
تهاجم فرهنگی عبارت است از تلاش مستمر و حیله گرانه استکبار برای سلب کردن فرهنگهای اصیل و الهی از ملت ها و جایگزین کردن فرهنگ مبتذل و مبتنی بر فساد و عیاشی و بیبهره ساختن ملت ها از هویت مستقل ملی و دینی خودشان و سلب اتکا به اراده خود. یکی از مهمترین عوامل درونی که باعث انحطاط فرهنگ یک جامعه می شود رواج فساد اخلاقی و بی حجابی است. وقتی فساد بر روی جامعه تاثیر گذاشت، غالبا آن جامعه قادر به ادامه حیات نیست.
۶) زیبا جلوه دادن خود نزد دیگران
موضوع زیبایی و جمال طبیعی انسان نیز یکی از مسائلی است که در روایات مذهبی مورد کمال توجه قرار گرفته است. جمال در مورد خداوند بزرگ به معنی زیبایی طبیعی یا تجمل مصنوعی نیست، بلکه مراد ا ز جمال الهی صفات جمالیه و کمالات معنوی است. اما عده ای از زنان و دختران که معنی و مفهوم اصل زیبایی را درک نکرده اند تمام هم و غم خود را بر این می گذارند که شکل ظاهری خود را آراسته و آرایش نمایند و به صورتی زیباتر در نزد دیگران حضور یابند و از زیبایی خدادادی خود در جهت خلاف دستورات الهی استفاده کنند. امام علی(ع) در حدیثی می فرماید: پوشیدگی برای زن سودمندترین و زیبایی او را پایدارتر می سازد.
۷) بی غیرتی مرد در اشاعه ی فحشاء
تاثیر متقابل زن و مرد در روابط خانوادگی و سرنوشت فرزندانشان، از اصول غیرقابل انکار در تربیت اجتماعی اسلام است. مرد باید همچون حصاری زن را در حمایت و مراقبت قرار دهد این حالت باید هم در مراقبت نسبت به عفاف و پاکدامنی زن باشد و هم در توجه به نیازهای عاطفی و جنسی او. توجه مرد به عفاف همسر خویش شرط اولیه حفظ حریم خانواده و حفظ سلامت اخلاقی آن است و در افزایش عشق و محبت وی به شوهر موثر است.
۸) عملکرد دستگاه های ذیربط
وظیفه ی مهم مسئولین، نظارت لازم بر موسسات تولیدی است که بسیاری از آنها به مراکز مدسازی و دوخت لباس های بی حجاب تبدیل شده اند. آنها به دوخت لباس های غیرشرعی مبادرت می ورزند. اگر کسی بخواهد مانتو و یا شلوار ساده و یا لباس مناسب و در شأنی خریداری کند موفق نخواهد شد. برخی از بی حجابی های زنان و دختران، ناشی از لباس های تحمیلی مانتوسراهای سودجویی است که به فرهنگ بد لباسی و شهوترانی دامن می زنند.
۹) بی توجهی خانواده ها
یکی از مهمترین نهادهای موثر در رشد، تربیت و رفتار آدمی نهاد خانواده است. اگر پدران و مادران بی توجه باشند نسبت به مسائل و معیارهای دینی و اخلاقی، از شر مفاسد، فرزندان شان در امان نمی باشند. از این رو خانواده مهمترین قسمت می باشد که باید در امر حجاب به دختران خود آموزش لازم را بدهد.
۱۰) دوستی های نامطمئن
در حقیقت یکی از ریشه های بی حجابی، دوستی های نامطمئن معاشرت های آلوده و مشکوک، گرایش به فرهنگ غرب، شخصیت زدگی، انتخاب الگوهای نامطلوب، احساس پوچی، از درون تهی شدن، بی اعتمادی به فرهنگ خودی و فقر معنویت و نظایر آنها. دختران چون از نظر روحی، عاطفی و احساسی تر هستند از دریچه ی احساسات به دنیا و مسائل آن می نگرند به همین دلیل بیشتر در معرض خطر آسیب های اخلاقی و اجتماعی قرار دارند.
زنانی که قدر آزادی را می دانند!!!
و “زن” چه شد؟….
امروزه زنان در کشور ما به دنبال رسیدن به حقوق خود در مسیر تمدن نوین جهانی پیش رفته و در این طیِّ سریع مسیر، دروازه های تمدن را یکی پس از دیگری میپیمایند!
یکی از دست آوردهای دنیای مدرن تغییر و تحولات در نیازها و خواسته های زنان است این تغییرات در بستر زمان برای زنان ره آورد بسیاری داشته است و میتوان گفت که مدرنیته برای زنان تغییرات عمده ای به همراه آورده است.
اما یکی از برهه های مهم در تاریخ مدرن ،همانا واقعه کشف حجاب از سوی پهلوی اول است که بعد از دوران قاجار که زنان با ظاهری کاملاً سنتی مواجه بودند این موقعیت را برای زنان کشور ایجاد نمود تا بتوانند این تغییرات را با سرعت و شدت بیشتری تجربه نمایند.
امروزه زنان در کشور ما به دنبال رسیدن به حقوق خود در مسیر تمدن نوین جهانی پیش رفته و در این طیِّ سریع مسیر، دروازه های تمدن را یکی پس از دیگری میپیمایند! -البته منظور تمام زنان جامعه ما نیست بلکه گروهی که خود را در این مسیر قرار داده اندو تشخیص فراوانیِ تعداد این گروه از زنان، با مخاطبِ متن است-
پوشش زنان یکی از مهمترین لوازم این دوران مدرن بوده و از عمده مصادیق گذر از دوره تحجر و عقبماندگی! و ورود به دروازه های تمدن میباشد. پوششهایی که امروزه در سطح جامعه با آن مواجه هستیم هر چند با استاندارد های! جهانی کمی فاصله دارد اما میتوان در پاره ای از مواقع آن را با همان پوششهای مدرن جوامع غربی مقایسه نمود و به این نتیجه رسید که چیزی از پیشرفته بودن و تطابق با موارد مشابه در غرب کم ندارند.
اما آنچه که در این مقال مورد نظر است طرح انواع مد های لباس در غرب و شرق نبوده! بلکه مقصود پرداختن به نیازی است که زن را به این سمت سوق داده و تحلیل مختصری است از این نیاز و اینکه آیا چنین نیازی در نهادِ زن، امری طبیعی و در نتیجه الهی است -که اگر اینطور باشد پس دیگر نباید بر این افراد خرده گرفت - و یا خیر این نیاز امری غیر طبیعی و در نتیجه قابل جلوگیری است.
خِلقتِ زن بر اموری استوار است که تجلّیِ جمال(اظهار زیبایی) از لوازم این موجود به شمار میرود و زیبایی برای این فرد از انسان، نمود بیشتری دارد و از ان جهت که زیبایی در خفا و نهان نمیتواند باشد میل به تظاهر و جلوه گری در نهان زن نهادینه شده است. بنابراین تمامی این تغییرات در پوشش زنان بر پایه نهاد و ذات این موجود است که همانا خداوند بر او عطا نموده است.
اما اگر این گونه است پس چرا در احکام دینی به زنان توصیه شده است که از ظاهر نمودن زینت خود بپرهیزند و این امر در جوامع مذهبی امری ناپسند و نکوهیده قلمداد میشود؟!
پاسخ این سؤال از پیچیدهترین موضوعات علمی است . اما در حد گنجایش این مقاله باید این چنین گفت:
یکی از آیاتی که در باب حجاب و پوشش زنان بر پیامبر نازل شده است این آیه است که میفرماید:
وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا ( نور آیه ۳۱)
وبه زنان مومن بگو چشم پوشی کنند از محارم و فروج خود را بپوشانند و زینتهایشان را آشکار نکنند. مگر آنچه ظاهر است.
در این آیه آنچه که نهی شده است ظاهر نمودن زینت زنان است برای نامحرمان واز این میان استثنا شده است آن بخشی که خود ظاهر است و البته روایاتی که در ذیل این آیه آمده است حدود ظاهر بودن را توسط معصومین مشخص نموده است.
(البته توضیح و تحقیق پیرامون این مبحث بسیار گسترده بوده و روزها و ماهها در حوزه و دانشگاه میان اهل آن به درازا می انجامد و ورود به آن در این مجال نمی گنجد)
اما عمده مطلب اینکه آنچه برای زنان حرام دانسته شد و در قرآن به طور مطلق به آن اشاره رفته است -هرچند در ادامه این مطلق با قیودی تخصیص شده است اما حکم اولیه همان حکم مطلق است- عدم آشکار نمودن زینت خود است برای نامحرمان.
اما در بالا اشاره به این معنی شد که برای زن اظهار زینت خود از لوازم ذات اوست پس چطور خداوند در قرآن زن را از این امر ذاتیش منع می کند؟!
باید گفت که نیاز زن به اظهار دارای مراتب است. همانطور که خود زن از آن جهت که فردی از انسان است دارای مراتب بسیار بوده و این جسم و نمود ظاهری آن وجهی از تمام حقیقت اوست که بر روی زمین قرار دارد.
اما آن وجه از این حقیقت انسانی که در قامت فردی از زنان ظاهر شده است، از آن جهت که دارای خصوصیات آن حقیقت عالیه یِ خود می باشد، نیازی را در خود احساس می کند - می یابد- با عنوان؛ “نیاز به اظهار و خود نمایی". که این نیاز منشائی عالی در عمقِ جان و حقیقت او دارد و آنچه که خداوند در قرآن مبنی بر عدم اظهار زینت زنان بیان فرموده، ناظر به ظاهر نمودن زینت های نازله زن است و این امراست که نکوهیده و ناپسندمی باشد .
توضیح این مطلب:
- آشکار نمودن زینت اگر در چارچوب و قالب دنیا و جسم و عوارض آن باشد، انسان -زن- را در همین صورت نگه داشته و اورا از رسیدن به مراتب بالاتر خود باز می دارد به عبارت دیگر: اگر انسانی از جمله زن خود را بخواهد بنمایاند و این نمایاندن مربوط به ظاهر او باشد همانا او خود را در ظاهر خلاصه یافته است و از باطن خود غافل مانده و این غفلت از باطن و حقیقت زن- انسان- است که خداوند زنان را از ان منع نموده است.
اما آنچه امروزه ودر تبعیت از فرهنگ غرب در جامعه ما در حال رواج یافتن است، این امراست که زنان ما رفته رفته خود را و تمام هویت خود را در نمایان نمودنِ ظاهرِ خود، می یابند و از آن جهت از خود و حقیقت خود غافل شده و تمام همّ و غمِّ خود را در همین، ظاهرِ نازل گذارده و خود را در این بدنِ محدود می جویند و این ابتدایِ زوال و نابودی است که انسانی، خود را محدود به این جسم کوچک بداند.
بنابراین آنچه در لسان و زبان دین از ان برای زنان نهی شده است آشکار نمودن زینت ایشان است. چرا که این امر به معنای در ظاهر غوطه ور ماندن و در دنیا گشتن است.
اتحسب انک جرم صغیر و فیک انطوی عالم الکبرِ
آیا پنداری که تو همین جسم کوچک هستی در حالیکه در درون تو عالمی بزرگ قرار دارد.(امام علی )
نهادم پای در عشق که بر عشاق سر باشم
منم فرزند عشق جان ولی پیش از پدر باشم
اگر چه روغن بادام از بادام می زاید
همیگوید که جان داند که من بیش از شجر باشم.
کارهایی که صدقه محسوب میشود
آیا صدقه دادن و بخشش کردن تنها جنبه مالی و مادی د ارد یا انسان میتواند به اشکال دیگر نیز بخشش کند؟ شاید این سوال برای خیلی از افراد مطرح باشد.
برای پاسخ به این سوال ابتدا به حدیثی زیبا از امام حسین(ع) اشاره میکنیم که فرمودند:
“بخشندهترین مردم کسی است که به آن که چشم امید به او نبسته بخشش کند۱".
اما حال ببینم در کلام رسول خدا و ائمه(ع) چه کارهایی صدقه محسوب میشوند؟
پیامبر خدا(ص) در این باره میفرمایند: ” بر هر مسلمانی است که هر روز صدقه بدهد. عرض شد: چه کسی توان این کار را دارد؟ حضرت فرمود: برداشتن چیزهای آسیب رسان از سر راه، صدقه است؛ نشان دادن راه به دیگری، صدقه است، عیادت از بیمار، صدقه است، امر به معروف، صدقه است، نهی از منکر، صدقه است و جواب سلام را دادن، صدقه است ۲".
آن حضرت در جایی دیگر خودداری از بدی، را صدقه میدانند و میفرمایند: “هر کار نیکی، صدقه است۳".
پیامبر خدا(ص) همچنین فرمودند: “زبانت را نگهدار؛ زیرا این کار صدقهای است که برای خودت میدهی۴".
امام صادق(ع) نیز در تشریح ویژگی صدقهای که مورد رضایت خداوند است میفرمایند: “صدقهای که خدا آن را دوست دارد عبارت است از: اصلاح میان مردم، هرگاه رابطه شان تیره شد و نزدیک کردن آنها به یکدیگر، هرگاه از هم دور شدند۵".
ایشان همچنین میفرمایند: “فهماندن سخن به ناشنوا، بی آن که از این کار به ستوه آیی، صدقهای گواراست۶".
پی نوشت ها:
۱- کشف الغمّه: ۲ / ۲۴۲ منتخب میزان الحکمة: ۱۲۲
۲- بحار الأنوار: ۷۵ / ۵۰ / ۴ منتخب میزان الحکمة: ۳۱۸
۳- الخصال: ۱۳۴ / ۱۴۵ منتخب میزان الحکمة: ۳۱۸
۴- الکافی: ۲ / ۱۱۴ / ۷ منتخب میزان الحکمة: ۳۱۸
۵- الکافی: ۲ / ۲۰۹ / ۱ منتخب میزان الحکمة: ۳۱۸
۶- بحار الأنوار: ۷۴ / ۳۸۸ / ۱ منتخب میزان الحکمة:
پیام رهبر معظم انقلاب به بیست و دومین اجلاس سراسری نماز:
صاحبان اندیشه، دارندگان رسانهها و منبرها و مسئولان دستگاهها وظیفه خود در ترویج نماز را ادا کنند.
رهبر معظم انقلاب اسلامي در پيام به بيست و دومین اجلاس سراسري نماز، کیفیت بخشیدن به نماز و ترویج و همگانی کردن آن را در صدر وظایف مؤمنان خواندند و تأکید کردند:
صاحبان اندیشه و بیان، با گفتن و نوشتن؛ دارندگان رسانهها و منبرها با پرداخت جذّاب و هنری و مسئولان دستگاهها نیز متناسب با کارکرد آن دستگاه، میتوانند این وظیفهی بزرگ را ادا کنند.
متن پیام رهبر انقلاب که روز چهارشنبه در اجلاس سراسری نماز از سوی حجت الاسلام و المسلمین میرعمادی نماینده ولی فقیه در استان لرستان قرائت شد، به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
قرآن کریم در توصیف قدرتمندان ِ مؤمن و در صدر وظایف آنان اقامهی نماز را نام برده است:
الذین ان مکنّاهم فی الارض اقاموا الصلاة…
این وظیفه، در عمل شخصی، کیفیت بخشیدن به نماز است، و در تلاش اجتماعی، ترویج نماز و همگانی کردن آن.
کیفیت یافتن نماز بدین معنی است که نماز، با حال و حضور ادا شود؛ نمازگزار به نماز با چشمِ “میعاد ملاقات با خدا” بنگرد و در آن، با خدای خود سخن بگوید و خود را در حضور او ببیند؛ نماز را تا میتواند در مسجد و تا میتواند به جماعت بگزارد.
و ترویج نماز، هر حرکت و تلاشی است که در راه همگانی کردن آن، و تبیین اهمیت آن، و آسان کردن دسترسی به آن، بتوان صورت داد.
صاحبان اندیشه و بیان، با گفتن و نوشتن؛ دارندگان رسانهها و منبرها با پرداخت جذّاب و هنری؛ مسئولان دستگاهها هر یک متناسب با کارکرد آن دستگاه، میتوانند این وظیفهی بزرگ را ادا کنند.
کمبود مسجد در شهر و شهرک و روستا؛ نبود جایگاه نماز در مراکز اجتماعات همچون ورزشگاه و بوستان و ایستگاه و مانند آن؛ مراعات نشدن وقت نماز در وسائل مسافرتهای دور دست؛ نپرداختن شایسته به نماز در کتابهای درسی؛ نپرداختن به پاکیزگی و بهداشت در مساجد؛ نپرداختن امام جماعت به تماس و رابطه با مأمومین؛ و هر کمبود دیگری از این قبیل ها، نقاط ضعفی است که باید همتهای بلند بر زدودن آن برانگیخته شود و نشانهی ایمان صاحبان تمکّن یعنی اقامهی نماز، در جامعهی اسلامی ما روز بروز نمایانتر گردد. انشاء الله
والسلام علیکم و رحمة الله
سیّد علی خامنهای
11/ شهریور / 1392
قدرت ما زنان!
طفلکی!!!!!! این همه زحمت کشیدی فوق لیسانس از دانشگاه سراسری گرفتی حالا نشستی توی خونه؟!
کاشکی آدم بدونه چه سرنوشتی در انتظارشه. اونوقت دیگه این قدر خودشو زحمت نمیندازه! دیگه آشپزی و بچه بزرگ کردن که تحصیلات عالیه نمی خواد!
قدرت ما زنان!.
نمی دانم این جملات برای شما آشنا هست یا نه؟ اگر جز آن دسته از زنهایی باشید که سالها درس خوانده و یا کار کرده اید و سپس به صورت یکباره برای حفظ زندگی زناشویی و یا تربیت فرزندتان خانه نشین شوید، حتما با این واژه ها آشنایی کامل دارید. مدتهای طولانی است که دوست دارم در مورد نقش و اهمیت زن در جامعه یادداشتی بنویسم. اما همیشه یا فرصت مناسب دست نداده و یا آنکه بعد از نوشتن چند سطر به این نتیجه رسیده ام که اگر این مطلب را کامل کنم همیشه عده ای هستند که ناراحت و دلخور می شوند. ولی الان احساس می کنم این مطلب باید نوشته شودچه بتوانم منظورم را درست منتقل کنم و چه نتوانم.
بهتر است مطلب را از اینجا شروع کنیم. از اینکه از ابتدای خلقت بشر، از وقتی که آدمها توانستند همه چیز را طبقه بندی کنند و بر اساس تصورات ذهنی شان(و نه واقعیت) به امتیاز بندی همه چیز بپردازند، همیشه به کارهای مردانه ارزش و بهای بیشتری دادند و در مقابل کارهای زنانه مثل به دنیا آوردن بچه، تربیت فرزندان، رسیدگی به امور منزل و .. همیشه جز کارهای کم اهمیت و یا حتی بی اهمیت که وقت چندانی را به خود اختصاص نمی دهد، جلوه داده می شد.
تنها سوغات تفکر غرب نسبت به زن ، تبدیل کردن او به یک کالای تجاری و دور کردن وی از نقش های مهم و اساسی اش بود.
تا دنیا دنیا بوده وضع به همین منوال بوده و زنها هم پذیرفته بودند که کارهای مهم،مردانه است و کارهای خودشان کم ارزش. هر چند در سده های اخیر به خصوص در کشورهای غربی سعی شده است این موضوع به نمایش گذاشته شود که ما به زنها اهمیت می دهیم و یا موجهای افراطی مثل فمینیسم و …شکل گرفت، اما هیچ یک نه به ارزش واقعی زن پی برده بودند و نه واقعا کاری توانستند برای ارزش گم شده زنان انجام دهند. تنها سوغات این طرز تلقی های جدید، تبدیل کردن زن به یک کالای تجاری و دور کردن وی از نقش های مهم و اساسی وی بود.
آنها با دیدگاه های سطحی و ناپخته شان نه تنها نتوانستند نقش واقعی زن را نشان دهند بلکه زنان را تشویق به انجام فعالیت های مردانه کردند و اینگونه جلوه دادند که هر چه قدر بیشتر بیرون از خانه باشید، کمتر برای فرزندانتان وقت بگذارید، خودتان را وقف کارها و فعالیتهای اجتماعی تان کنید ، موفق تر بوده و الگوی یک زن کامل و موفق می شوید. البته مسلما این موارد به طور علنی و آشکار در جامعه عنوان نمی شد اما پیامهای تصویری و رسانه ای که عمدتا به افراد جامعه ارسال می گردد ، نوید بخش این مساله است.
البته این اتفاق تنها در کشورهای غربی نیفتاد و علی رغم اینکه کشور ما یک کشور اسلامی است و اسلام برای شان و منزلت زنان، ارزشهای ویژه ای قایل است اما در هر حال جامعه ما نیز از این تاثیرات بی نصیب نماند و اکنون ما هر چه بیشتر شاهد فاصله افتادن برخی از زنان جامعه مان از نقش های اصلی هستیم.
دیگر دختران ما آن قدر درس می خوانند که دوبرابر پسران وارد دانشگاه و مراکز آموزش عالی می شوند.آن قدر پشت کار به خرج می دهند که با سرعت بیشتری وارد مقاطع عالی تر تحصیلی شده و آن قدر تلاش می کنند که تا بر سر کارهای خوب و پر درآمد بروند، از پای نمی نشینند. البته هیچ یک از این موارد مورد انتقاد نیست بلکه برعکس باعث افتخار جامعه است که چنین زنان و دختران توانا، بااستعداد و پر تلاشی وجود دارد. به طور قطع برای یک جامعه اسلامی هیچ چیز نمی تواند افتخار آفرین تر از این باشد که دختران امروز و مادران فردای وی از بالاترین سطح تحصیلات و فعالیتهای اجتماعی برخوردار باشند اما مشکل از آنجا شروع می شود که بسیاری از دختران آنقدر غرق درس و ادامه تحصیل، کار خوب، موقعیت شغلی و .. هستند که فراموش می کنند باید به موقع ازدواج کنند.
اگر هم به هزار ضرب و زور اطرافیان ازدواج کنند برای حفظ موقعیت شغلی و تحصیلی شان سالها صاحب فرزند نمی شوند و اگر هم باز با هزار زور و طعنه و کنایه بالاخره بعد از سی و چند سالگی صاحب فرزند شوند، بلافاصله بعد از اتمام مرخصی زایمان است که کودک عازم مهد کودک است و مادر حاضر در محل کار.
البته وقتی به عنوان یک زن ، خوب فکر می کنم، دقیق برنامه های تلویزیونی را دنبال می کنم، مصاحبه با افراد موفق را می خوانم، مقالات علمی و غیر علمی را بررسی می کنم می بینم اثری روشن، قاطعانه و قابل تامل از بیان نقش واقعی زن در جامعه نیست.
مثلا کمی دقت کنید. ما هشت سال در جنگ تحمیلی به سر بردیم. هشت سال جوانان ما شجاعانه، فداکاری و ایثار کردند، چه بسیار مردانی که در طی سالهای جنگ تحمیلی سهمشان از زندگی مشترک تنها چند روز هم صحبتی با همسرشان بود و چه بسیار فرزندانی که ماهها از مادر و خانواده خود دور بودند. با همه این اوصاف وقتی برنامه های مستند جنگ را می بینیم، خاطرات را می خوانیم و به طور کلی به مرور آن سالها می پردازیم هیچ نقش پر رنگی از زنان ملاحظه نمی کنیم. البته اشاراتی کلی، صحنه های گذرا و خاطراتی کوتاه ارایه می شود اما براستی سهم زنان در این سالها همین قدر بود؟ چرا هیچکس این سوال را نمی پرسد که چه کسی به این جوانان بیست و چند ساله این همه شجاعت و ایثار را آموخت؟ چه کسی آنها را تربیت کرد؟ و یا چرا کسی نمی پرسد اگر فلان رزمنده سالها بی وقفه در جبهه حضور شجاعانه داشت، چه کسی مسئول و مربی فرزندان وی در این سالها بود؟
اصلا چرا بیست سال به عقب برگردیم؟ این همه جوان موفق در حیطه های علمی، ورزشی، فرهنگی، کار آفرینی و .. داریم. تا به حال در کدام مصاحبه، برنامه و یا گفتگویی سراغ از باغبان اصلی آنها گرفته شد؟ طوری با این افراد برخورد می شود که گویی ذاتا دانشمند و قهرمان و سلحشور دنیا آمده اند و به راستی در این مواقع زنان کجا هستند؟
چرا سراغی از مادران آنها نمی گیریم؟ چرا نمی گویم مادر تو چه کردی که چنین فرزندی پرورش دادی؟؟؟؟؟
شاید آن قدر در طی تاریخ حیات بشری نقش زنان و دختران دیده نشد که خود ما زنان هم فراموش کردیم که چه نقش مهم و سازنده ای داریم؟ آن قدر نقش ها و تاثیرات مثبت زنان نادیده گرفته شد که خودمان هم باور کردیم فرزند آوری و فرزند پروری اهمیتی ندارد. خانه داری نشان از نقطه ضعف و ناتوانی یک زن است و در عوض هر چه بیشتر اوقات خود را صرف محل کار و فعالیتهای فوق برنامه و .. کنیم موفق تر هستیم.
در هر حال چه نقش زنان دیده شود و چه دیده نشود، چه به نقشهای زنانه اهمیت داده شود و چه نشود ، زنها تاثیر خود را خواهند گذاشت ولی چه بهتر که زنان متوجه تاثیر و نفوذ خود در حیات بشری باشند.
البته توجه شما را به این مساله جلب می کنم که هیچکس قصد ندارد فعالیت اجتماعی زنان و حضور فعالشان در جامعه را نادیده گرفته، کم اهمیت جلوه دهد و یا مورد بازخواست قراردهد ، چرا که یک جامعه سالم بدون حضورفعال زن در آن نمی تواند به کمال برسد اما آنچه در اینجا منظور نظر ماست این است که برخی از زنان ما از نقش های اصلی و اساسی خود یعنی مادری کردن و همسر بودن غافل شده اند و صد البته مخاطب ما تنها زنان شاغل و یا فعالان اجتماعی نیستند. غفلت از وظایف مادری و همسری در میان زنان خانه دار نیز بسیار مشاهده گشته و از مسئولیت و رسالت اصلی خویش باز مانده اند.
به خاطر دارم که در یکی از کتابها خواندم ،شیخ انصاری به این دلیل از مفاخر و علمای شیعه گردید که مادرش نقش بسیار موثری در تربیت دینی و اعتقادی وی داشت و مثلا هیچگاه وی را بی وضو شیر نمی داد . چرا راه دور برویم ؟
به خودتان، موفقیتها، شکستها و فرآیند زندگی تان توجه کنید اگر خوب دقت کنید در همه این مراحل رد پا و اثر مادرتان را خواهید دید.
در هر حال چه نقش زنان دیده شود و چه دیده نشود، چه به نقشهای زنانه اهمیت داده شود و چه نشود و به طور کلی چه برنامه سازان، متصدیان امور فرهنگی، تاریخ نگاران، فیلم سازان و .. نقش ها و تاثیرات مادری و همسری را مورد توجه قرار بدهند و چه ندهند، زنها تاثیر خود را خواهند گذاشت ولی چه بهتر که زنان متوجه تاثیر و نفوذ خود در حیات بشری باشند تا هر چه بیشتر بتوانند نقش مثبتی در زندگی همسر و فرزندان خود داشته باشند و مهم تر از همه این است که اگر همه دنیا نیز از نقش و اهمیت زنان غافل ماندند، ما زنان از تاثیر گذاری و نقش ارزنده خود در خانواده و جامعه غافل نمانیم.
منبع: تبیان
تاریخچه حجاب در ایران قبل از اسلام
بدون تردید جهان بینی و انسان شناسی هر فرهنگ و مکتب، نقش اساسی و مهمّی در انتخاب نوع و کیفیت پوشش دارد. تاریخچه پوشش در ایران نیز پیوندی عمیق با حجاب، به معنای پوشش کامل و زیبایی شناسی و زیبایی دوستی دارد.
سرزمین ایران سرآمد زیباییها و ظرافتهاست، مردم ما حامل فرهنگی عمیق و ریشه دار، با آمیزه ای از دین و تاریخ هستند. تاریخی که در اقصا نقاط عالم ریشه دوانده است.
هر اندازه فرهنگ و هنر یک سرزمین با بنیانهای اعتقادی و فکری و دیرپای ملتی مرتبط باشد، برعمق عظمت حس زیبایی شناختی مردم آن سرزمین تاثیر میگذارد.
تجلیّات پوشش در میان زنان ایران چنان چشمگیر است که برخی از اندیشمندان و تمدننگاران، ایران را منبع اصلی ترویج حجاب در جهان معرفی کرده اند.
یافتههای پژوهشی نشان میدهد که زنان ایران زمین از زمان مادها (که نخستین ساکنان آریایی ایران زمین بوده اند) حجاب کاملی شامل پیراهن بلندچین دار و شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند روی لباسها، داشته اند. این حجاب در دوران سلسلههای مختلف پارسها نیز معمول بوده است. در زمان زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان ایرانی از حجابی کامل برخوردار بوده اند.
برابر متون تاریخی، در همه آن زمانها پوشاندن موی سر و داشتن لباس بلند و شلوار و چادر رایج بوده است و زنان با آزادی در محیط بیرون خانه رفت و آمد میکردند و هم پای مردان به کار میپرداختند. و این امور با حجاب کامل و پرهیز شدید از اختلاطهای فساد برانگیز همراه بوده است.
جایگاه فرهنگی پوشش در میان زنان نجیب ایران زمین به گونه ای بوده است که در دوران سلطه کامل شاهان، هنگامی که خشایارشاه به ملکه «وشی» دستور داد که بدون پوشش به بزم بیاید تا حاضران زیبایی او را بنگرند، وی امتناع کرد و برای این سرپیچی، به حکم دادوران، عنوان «ملکه ایران» را از دست داد.
دوره مادها
مادها اولین حکومت فراگیر در فلات ایران بودند آنان از هر طبقه و قومی که بودند برای جلوه گری هر چه بیشتر خود به هر چیزی که گمان میبردند خودآرایی است مانند یک نیاز حتمی و حیاتی دست مییافتند و در هر زمان وسایل موجود را از طلا، نقره، مفرغ، آهن تا گچ و سنگ و صدف میساختند.
«اصلی که باید در نظر داشت، این است که طبق نقوش برجسته و مجسمههای ما قبل میلاد، پوشاک زنان آن دوره از لحاظ شکل، با کمی تفاوت، با پوشاک مردان یکسان است.»
و «مرد و زن به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد، از هم تمیز داده میشوند.»
دوره پارسیها (هخامنشیان)
پارسیها به وسیله کوروش، دولت ماد را از میان برداشته و سلسله هخامنشی را تأسیس کردند. آنها از نظر لباس همانند مادها بودند. در مورد پوشاک خاص زنان این دوره آمده است: «از روی برخی نقوش مانده از آن زمان، به زنان بومی برمیخوریم که پوششی جالب دارند. پیراهن آنان پوششی ساده و بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است.
به زنان دیگر آن دوره نیز برمیخوریم که از پهلو به اسب سوارند. اینان چادری مستطیل شکل، بر روی همه لباس خود افکنده و در زیر آن، یک پیراهن با دامن بلند و در زیر آن نیز، پیراهن بلند دیگری تا به مچ پا نمایان است. »
یافتههای پژوهشی نشان میدهد که زنان ایران زمین از زمان مادها (که نخستین ساکنان آریایی ایران زمین بوده اند) حجاب کاملی شامل پیراهن بلندچین دار و شلوار تا مچ پا و چادر و شنلی بلند روی لباسها، داشته اند. این حجاب در دوران سلسلههای مختلف پارسها نیز معمول بوده است. در زمان زرتشت و قبل و بعد از آن، زنان ایرانی از حجابی کامل برخوردار بوده اند
تصویر به جا مانده بر روی تخته سنگهای دوره هخامنشی نشان میدهد که شباهتی بین لباس زنان و مردان پارسی وجود داشته است. زنان پارسی به جز لباس شبیه آنچه ملکه میپوشیده، لباس دیگری نیز داشته اند، پیراهن آنان پوششی ساده، بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه بوده که دامن از زانو به پایین شرابههایی از مچ پا آویزان داشته، علاوه بر اینها زنان پارسی از چادر نیز استفاده میکردند، و آنرا بر روی تن خود میانداختند به طوری که تمام لباسهای زیر را میپوشانید. نقوشی که روی فرش پازیریک که در سیبری پیدا شده و آنرا مربوط به ایران در دوران هخامنشی میدانند، این مطلب را تصدیق میکند زیرا زنانی که بر روی این فرش نقش کرده اند پوششی سر اندر پا چیزی شبیه چادر روی همه پوشاک خود داشته اند.
دوره اشکانیان
در این دوره نیز همانند گذشته، پوشش زنان ایرانی کامل بوده است. در این باره چنین میخوانیم: « لباس زنان اشکانی پیراهنی بلند روی زمین، گشاد، پرچین، آستین دار و یقه راست بوده است و پیراهن دیگری روی آن را می پوشانیده است. قد پیراهن دوم نسبت به اولی کوتاه و ضمناً یقه باز بوده است و روی این دو پیراهن چادر به سر میکردند. »
پیراهنها از پارچههای منقش (مخصوصاً قلابدوزی شده) تهیه میشده است. آنان کفش ساده دوران اشکانی را به پا میکردند و کمربندشان منحصر به نواری بوده که برای جمع کردن گشادی پیراهن در زیر سینه میبستند.
نقش برجسته پالیر در موزه لوور زنی از دوره اشکانی را نشان میدهد. این زن چادر به سر دارد و زیر آن عمامه اش به خوبی نمایان است. بر بالای پیشانی (پایین عمامه) فلزی پهن منقوش و برجسته چون نواری موهای جلوی سر را پوشانده و با وضع مطلوبی به عقب سر برده است.
در جای دیگر آمده است: «چادر زنان اشکانی به رنگهای شاد و ارغوانی و یا سفید بوده است. گوشه چادر در زیر یک تخته فلزی بیضی منقوش یا دکمه که به وسیله زنجیری به گردن افکنده شده، بند است. این چادر به نحوی روی سر میافتاده که عمامه (نوعی کلاه زنانه) را در قسمت عقب و پهلوها میپوشانیده است.
دوره ساسانیان
در این دوره اردشیر دین زرتشت را دین رسمی کشور قرار داد. اوستا را ترجمه و آتشکدههای ویران را بازسازی نمود. زنان در این دوره همچنان دارای حجاب کامل بودند. در مورد پوشاک زنان این دوره چنین آمده است: «چادر که از دورههای پیش مورد استفاده بانوان ایران بوده است، در این دوره نیز به صور مختلف مورد استعمال داشته است.»
از آنجا که زرتشت در زمینه اصل حجاب و پوشش زنان در ایران کمبودی نمیدیده است، با تأیید حدود و کیفیت حجاب رایج آن دوران، کوشید تا با پندهای، خود ریشههای درونی حجاب را تعمیق و مستحکم نموده، عامل درون را ضامن اجرا و پشتوانه استمرار و استواری حجاب معمول قرار دهد.
جایگاه فرهنگی پوشش در میان زنان نجیب ایران زمین به گونه ای بوده است که در دوران سلطه کامل شاهان، هنگامی که خشایارشاه به ملکه «وشی» دستور داد که بدون پوشش به بزم بیاید تا حاضران زیبایی او را بنگرند، وی امتناع کرد و برای این سرپیچی، به حکم دادوران، عنوان «ملکه ایران» را از دست داد
بررسی نقوش سنگی و طرحهایی از چندین بشقاب باستانی نشان میدهد که بانون ساسانی پیراهنی بلند با آستین یا بدون آستین، پرچین و گشاد میپوشیده اند و آن را با نواری در زیر سینه مانند زنان اشکانی جمع میکردند، از طرز قلم زنی و چین سازی پیراهن و دامن پیداست که در انتهای دامن بر پشت پا، پارچه ای اضافه و پرچین به آن دوخته اند یقه پیراهن آنان اغلب گرد ولی یقه جلو باز تا پایین تر از سینه نیز دیده میشود زنان ساسانی گاهی چادر گشاد و پرچین سر میکردند که تا ساق پا میرسیده است.
داشتن ماهواره از نظر حکم اخلاقی چگونه است؟
سوال: داشتن ماهواره اشکال دارد؟
آیتالله خوشوقت: اشکال ندارد حرام است! اگر ماهواره بیاری دین از آن ور فرار میکند، غیرت از این ور فرار می کند، زن از آن ور دختر از این ور فرار می کند. اگر میخواهید خانواده تان از بین برود بیاورید، اما اگر میخواهید باشند نیاورید. انتخاب با خودتان است!
از آن زمانی که این ابزار ملعون آمد بدیها زیاد شد، زن بیحجاب زیاد شد. تجاوز به عنف زیاد شد. همین جور اعدامها زیاد شد. ماهواره اینگونه است، حالا میخواهی زیادش کن میخواهی کمش کن.
سوال: با خطر داشتن ماهواره و رویکرد بد برخی افراد چه کنیم؟
آیتالله خوشوقت: تا میتوانید باید کاری کنید که بیرون ببرد. به همان جایی که ساختند ببرد و پس بدهد یا باید خوردش کنید، بشکنید یا ببرید همان جا که ساختند.
اینفوگرافیک:دنیایی به رنگ حجاب
دنیایی به رنگ حجاب:
چرا مکتبی بودن کابینه برای رهبری مهم است؟
چرا مکتبی بودن کابینه برای رهبری مهم است؟
این که می بینید امروز این قدر رهبر عزیز و امام امت بر روی مکتبی بودن مسئولان تکیه می کنند به خاطر همین است که اگر مسئولان صد در صد معتقد به خط اسلام و قرآن و مکتب و امام نباشد خوف آن هست که در هنگام اجرای قوانین یا وضع و جعل قوانین از قوانین اسلامی اندکی تخطی کند.
۳۳ سال پیش در تاریخ ۷ شهریور ۱۳۵۹، حضرت آیت الله خامنه ای خطیب نماز جمعه تهران، بیاناتی درخصوص تشکیل سریعتر کابینه و شرایط لازم برای وزرا و همچنین دلایل خصومت آمریکا با جمهوری اسلامی ایراد نمودند.
چرا امام بر مکتبی بودن مسئولان تکیه می کنند ؟
این که می بینید امروز این قدر رهبر عزیز و امام امت بر روی مکتبی بودن مسئولان تکیه می کنند به خاطر همین است که اگر مسئولان صد در صد معتقد به خط اسلام و قرآن و مکتب و امام نباشد خوف آن هست که در هنگام اجرای قوانین یا وضع و جعل قوانین از قوانین اسلامی اندکی تخطی کند مردم باید هوشیار باشند تا مسئولان جامعه اعم از وزیران یا آن کسانیکه در پست های حساس در جامعه ما بنا است مشغول خدمت و انجام وظیفه بشوند کسانی باشند که صد درصد اسلامی فکر بکنند .
با آمریکا مبارزه می کنیم تا در سطح زمینه فتنه نماند
آیت الله خامنه ای در خطبه دوم به فتنه انگیزی های آمریکا اشاره کرده و فرمودند : آمریکا می خواهد جمهوری اسلامی نباشد ، زیرا اگر جمهوری اسلامی باشد آمریکای قدرتمند نباید دیگر باشد و این هیچ مبالغه ای را با خود ندارد ، اگر ما باشیم هیچ قدرت عظیمی هیچ قدرت مادی و متجاوزی بر سطح دنیا در طول زمان نباید باشد و قاتلوهم حتی …با دشمن باید پیکار کرد تا در سطح زمین و در سراسر جهان فتنه نماند و آمریکا و امپریالیسم فتنه انگیز است پس سعی می کند جمهوری اسلامی نباشد .
امروز مردم همت و سلاحشان را آماده کرده اند
خطیب جمعه تهران با اشاره به این که اخبار مربوط به افزایش ناوگانها و حمله آمریکا برای تضعیف روحیه است تاکید کردند : از آن طرف روزنامه های جهان رادیو ها فریاد بلند می کنند که قصد حمله به ایران وجود دارد چرا ؟ برای این که روحیه مردم ایران ضعیف بشود ، اما خوشبختانه آنچه در داخل ایران ما می بینیم علی رغم آن همه تبلیغات ، روز به روز قدرتمندی و همت و سلاح آماده تر است که به میدان می آید ، امروز مردم همتشان و همچنین سلاحشان را آماده کرده اند و خودم به عنوان یک فرد همت و سلاحم آماده است .
کابینه باید جوان ، قاطع ، انقلابی و خوش سابقه باشد
آیت الله خامنه ای در ادامه به نخست وزیر و رئیس جمهور توصیه کردند : هر چه زودتر کابینه دولت را تشکیل بدهند و بر روی افراد توافق کنند ، معیارهایی که امام تعیین کردند و مردم هم معتقد به همان معیارها هستند مراعات کنند ، مکتبی ، جوان ، قاطع ، فعال ، مومن ، انقلابی ، خوش سابقه و لو غیر معروف به عنوان وزیر بفرستند در کابینه بر روی معیارها اصرار کنید .
سربازی امروز نظام فریضه است نه وظیفه
توصیه دوم خطیب جمعه تهران خطاب به جوانان بود ، ایشان فرمودند : ای جوان ها اگر تا دیروز سربازی را نظام وظیفه می خواندید امروز باید سربازی را نظام فریضه بخوانید به سربازی بروید ، پدرها و مادرها به بهانه های کوچک بچه هایتان را از سربازی محروم نکنید ، این یک فریضه است ، بعد از انقلاب نظام را اجباری نگوئید ، نظام افتخاری بگوئید ، سربازی امروز افتخار است ، درجه داری و افسری در راه خدمت به اسلام ، جمهوری اسلامی افتخار است . (۱)
پی نوشت:
۱- جمهوری اسلامی ، ۸ شهریور ۱۳۵۹ ، صفحه ۱۵
عفاف و حجاب از ديدگاه شهيد مطهري
امروز سردمداران استكبار جهاني تنها راه ضربه زدن به كشورهاي اسلامي را رواج بدحجابي و بيحجابي ميدانند، از اين رو بسط و گسترش آثار و انديشه شهيد مطهري در مورد عفاف و حجاب در جامعه و بخصوص دانشگاه ضرورتي انكارناپذير است.
حجاب از مسائل ضروری و غیرقابل انکار دین اسلام است که با عقاید و باورهای مسلمانان در ارتباط مي باشد، اما متاسفانه امروزه حجاب به یک مسئله سیاسی تبدیل شده است.
با گذشت ۳۰ سال از انقلاب اسلامی ایران، حجاب در کشور هنوز جایگاه خوبی ندارد و با مشکلات فراوانی روبروست؛ به نظر می رسد برای رسیدن به جایگاه واقعی حجاب و نهادینه شدن آن، به همسویی و وحدت عمل مؤسسات و ادارات، بخصوص رسانه ها و مراکز آموزشی نياز باشد تا با تبیین مبانی و هدف حجاب به این مهم دست یابند.
رعایت قوانین اسلامی از جمله حجاب از مسائل مهم یک جامعه اسلامی است؛ اين در حالي است كه امروزه جامعه ما شاهد رواج بدحجابی و از هم گسیختگی این اصل دینی شده است و مستکبران جهانی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی با انواع حیله ها و توطئه های سیاسی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی سعی در براندازی آن داشته اند.
به طوري كه با مایوس شدن از ضربه زدن سریع به انقلاب، به فکر براندازی آن در بلندمدت افتادند و با اشاعه و گسترش فساد، بدحجابی، بی بند و باری و مصرف گرایی، در جهت نابودی نیروهای جوان جامعه و در ادامه نابودی جامعه و انقلاب تلاش كردند.
برای مبارزه با این شبیخون فرهنگی باید کارهای اساسی و فرهنگ سازی مستمر و موثر در جامعه صورت گیرد؛ در اين راستا راه حل صحیح مقابله با بدحجابی، شناخت اصول و مبانی آن و ترویج باورهای صحیح در جامعه است، بنابراين ضروريست كه انديشه بزرگاني همچون استاد شهيد مرتضي مطهري در راس برنامه ريزي هاي مسئولان فرهنگي جامعه و بخصوص دانشگاه ها قرار گيرد.
شهيد مطهري معتقد است کلمه «حجاب» هم به معنى پوشیدن است و هم به معنى پرده و حاجب؛ البته بیشتر، استعمالش به معنى پرده است.
این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش مىدهد که پرده، وسیله پوشش است و شاید بتوان گفت که به حسب اصل لغت، هر پوششى حجاب نیست و آن پوششي «حجاب» نامیده مىشود که از طریق پشت پرده واقع شدن صورت گیرد.
در دستورى که امیرالمومنین علي علیه السلام به مالک اشتر نوشته است، مىفرماید: «فلا تطولن احتجابک عن رعیتک» (۲) یعنى در میان مردم باش، کمتر خود را در اندرون خانه خود از مردم پنهان کن؛ حاجب و دربان تو را از مردم جدا نکند، بلکه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعیفان و بیچارگان بتوانند نیازمندی ها و شکایات خود را به گوش تو برسانند و تو نیز از جریان امور بى اطلاع نمانى.
بر اساس نظريه شهيد مطهري پوششي که اسلام براى زنان مقرر کرده، بدین معنى نیست که از خانه بیرون نروند و زندانى کردن و حبس زن در اسلام مطرح نیست؛ البته در برخى از کشورها مثل ایران قدیم و هند چنین چیزهایى وجود داشته، ولى در اسلام وجود ندارد.
پوشش زن در اسلام این است که زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوهگرى و خودنمایى نپردازد؛ آیات مربوطه همین معنى را ذکر مىکند و فتواى فقها هم مؤید همین مطلب است و ما حدود این پوشش را با استفاده از قرآن و منابع سنت ذکر خواهیم کرد.
در آیات مربوطه لغت «حجاب» به کار نرفته است؛ آیاتى که در این باره هست، چه در سوره مبارکه نور و چه در سوره مبارکه احزاب، حدود پوشش و تماس هاى زن و مرد را ذکر کرده، بدون آن که کلمه «حجاب» را به کار برده باشد.
آیهاى که در آن کلمه «حجاب» به کار رفته، مربوط است به زنان پیغمبر اسلام؛ مىدانیم که در قرآن کریم درباره زنان پیغمبر دستورهاى خاصى وارد شده است و اولین آیه خطاب به زنان پیغمبر با این جمله آغاز مىشود: یا نساء النبى لستن کاحد من النساء یعنى شما با سایر زنان فرق دارید.
اسلام عنایت خاصى داشته است که زنان پیغمبر، چه در زمان حیات آن حضرت و چه بعد از وفات ایشان، در خانههاى خود بمانند و در این جهت، بیشتر منظورهاى اجتماعى و سیاسى در کار بوده است. قرآن کریم صریحا به زنان پیغمبر مىگوید: و قرن فى بیوتکن یعنى در خانههاى خود بمانید.
هدف اسلام اين بوده كه «امهات المؤمنین» که خواه ناخواه احترام زیادى در میان مسلمانان داشتند، از احترام خود سوءاستفاده نکنند و احیانا ابزار عناصر خودخواه و ماجراجو در مسائل سیاسى و اجتماعى واقع نشوند؛ چرا که یکى از امهات المؤمنین (عایشه) از این دستور تخلف کرد و ماجراهاى سیاسى ناگوارى براى جهان اسلام به وجود آورد؛ خود او همیشه اظهار تاسف مىکرد و مىگفت دوست داشتم فرزندان زیادى از پیغمبر مىداشتم و مىمردند، اما به چنین ماجرایى دست نمىزدم.
به نظر مي رسد سر اینکه زنان پیغمبر بعد از آن حضرت از ازدواج با شخص دیگرى ممنوع شدند همین باشد؛ چرا كه ممكن بود شوهر بعدى از شهرت و احترام زنش سوءاستفاده مىکرد و ماجراها مىآفرید.
به هر حال آیهاى که در آن کلمه «حجاب» به کار رفته آیه۵۳ از سوره احزاب است که مىفرماید: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب یعنى اگر از آنها متاع و کالاى مورد نیازى مطالبه مىکنید از پشت پرده از آنها بخواهید.
در نتيجه ضرورت رعايت حجاب در اسلام در ديدگاه شهيد مطهري از يك مسئله كلي و اساسي ريشه مي گيرد و برخلاف فرهنگ غرب كه كار و فعاليت را با لذت جويي هاي جنسي به هم مي آميزد، شهيد مطهري آرامش رواني، استحكام پيوند خانوادگي، استواري اجتماع و ارزش و احترام زن را نتيجه اهميت به حجاب و عفاف عنوان مي كند.
این چيه پوشيدي تو اين گرما ؟!
گرما بود، انگار از آسمان آتش مي باريد…
صورتش گل انداخته بود و عرق بود كه مدام از سر و روش روان بود، چادر مشكي انگار يه تيكه آتش شده بود به تنش، اما باز هم سعي مي كرد خوب خودشو بپوشونه…
لب هاي پر خنده دختركان بي حجابي كه از كنارش رد مي شدند، گواهي از به سخره گرفتن پوشش او در اين گرماي وحشتناك مي داد، گاهي هم كسي بود كه متلكي بيندازد و او را به بغل دستي اش نشان دهد…
گرمت نيست؟ … اين چيه پوشيدي تو اين گرما ؟…. كولر بدم خدمتتون ؟…
پاهايي كه ديگه توان كشيدن بدنش رو نداشت و گرمايي كه ديگه غير قابل تحمل بود، انگار عرصه رو بد جور بهش تنگ كرده بود، ديگه به خونه نزديك مي شد و فكر اينكه سريع از اين شرايط نجات پيدا مي كنه لحظه اي رهاش نمي كرد…
در رو باز كرد، داخل شد و بعد از بستن درب خونه، چادرشو از سر برداشت، نگاهي بهش انداخت، احساس حقارت عجيبي مي كرد، همون جا تو حيات چادر مشكي رو به گوشه اي پرتاب كرد، انگار چيزي رو از خودش مي روند كه به خاطرش خيلي زخم زبون خورده بود، به اتاق كه رسيد خودشو جلو كولر رها كرد، درجواب سوال مادر كه پرسيد چرا اينقدر خسته اي؟ گفت؟ خيلي گرمه… اما فقط گرما نبود، بار سنگين چشم هاي دريده دختركان بي حجاب و لب هاي به سخره باز شده آنها در كوچه و خيابون، از اين گرما بدتر بود…
شربت خنك رو كه لاجرعه سر كشيد، خودشو به خواب سپرد …
مغرب بود، از گرماي هوا به شدت كاسته شده بود و لحظه هاي اذان در پيش، بيدار شده بود، وضو گرفت و قرآن رو از طاقچه اتاق برداشت و باز كرد…آيه 26 سوره اعراف:
يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْءَاتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَىَ ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ
ای فرزندان آدم برای شما، لباس فرو فرستادیم که اندام شما را بپوشاند؛ و مایه زینت شماست؛ و لباس تقوی بهتر است؛ این از آیات خداست، باشد که متذکر شده، پندگیرند.
چه آيه زيبايي بود… انگار اين آيه را قبلاً نديده بود، يا توجهي نكرده بود، انگار امروز به چشمانش نازل شده بود و با صداي ملكوتي در وجودش شنيده بود كه: “اقراء” … بخوان به نام پروردگارت كه تو را زيبا خلق كرد و لباس تقوي را بر تو پسنديد…
كمي بيشتر توجه كرد و آيه بعدي را با دقت بيشتري خواند:
يَا بَنِي آدَمَ لاَ يَفْتِنَنَّكُمُ الشَّيْطَانُ كَمَا أَخْرَجَ أَبَوَيْكُم مِّنَ الْجَنَّةِ يَنزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِيُرِيَهُمَا سَوْءَاتِهِمَا إِنَّهُ يَرَاكُمْ هُوَ وَقَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لاَ تَرَوْنَهُمْ إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاء لِلَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ
اى فرزندان آدم زنهار تا شيطان شما را به فتنه نيندازد چنانكه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون راند و لباسشان را از ايشان بركند تا زشتيهايشان را بر آنان نمايان كند در حقيقت او و قبيلهاش شما را از آنجا كه آنها را نمىبينيد مىبينند ما شياطين را دوستان كسانى قرار داديم كه ايمان نمىآورند.
انگار خدا داشت با او روبرو صحبت مي كرد، مي گفت: برايت چادر را فرستادم تا لباس تقوي باشد برايت و اين لباس براي تو بسيار بهتر است، نكند با رفتن به سمت شجرهِ ممنوعهِ هوس، گناه و شيطان، زشتي هاي خود رو به نمايش در بياري؟
اشك از چشمانش سرازير شد، انگار اين آيه، اين لحظه، فقط داشت او رو مخاطب خودش قرار مي داد، بهش مستقيم اشاره مي كرد، كه اي دختر خوب، كه خدا از زيبايي چيزي برات كم نذاشته، منِ خدا برات لباس تقوي را پسنديدم، نكنه لباسي رو تنت كني كه شيطون برات دوخته و باعث مي شه زيبايي هاي كه من بهت دادم، مبدل به زشتي بشه، زشتي اي كه فقط چشمان شيطاني اونو زيبا مي بينند و در اصل چيزي جز زشتي نيست…
صداي اذون بلند شد و او متوجه نماز شد، اين بار انگار همه وجودش مي خواست به نماز برسه و سر بر سجده در مقابل كسي بذاره كه امروز لذت بندگي رو بهش چشونده بود…
چادر سفيد و تميز و خوشبو رو از جالباسي برداشت و به سرش كشيد…. اما…
يادش اومد عصر چادر مشكي رو انداخته گوشه حياط، همون لحظه اي كه از ديدن چادرش احساس حقارت كرده بود…به حياط رفت و چادرش رو از گوشه اي برداشت، خاكي شده بود، كمي خاك ها رو از چادر پاك كرد…
…
مادر خبر نداشت، دخترش براي نماز بيدار شده يا هنوز خستگي او رو تو خواب خوش نگه داشته…
همين طور كه صداش مي زد، در اتاق رو باز كرد و … تعجب كرد…
دخترش ايستاده بود به نماز… اما اينبار با چادر مشكي…!!!
خوب كه توجه كرد، انگار نور عجيبي فضا رو روشن كرده بود، حتي روشنتر از زماني كه با چادر سفيد نماز مي خوند…. چقدر ديدني تر شده بود نماز اين بار دخترش… همون گوشه اتاق دم در نشست و فقط تماشا كرد…
عجب نمازي بود…
بعد از ساپورت چه می پوشند ؟!
بعد از ساپورت نوبت چيه ؟!
اين روزها كه برخي از دختركان جامعه اسلامي خودمان را اينگونه بازيچه شهوت راني مدل سازان و الگوسازان شيطاني و ضد خدا مي بينيم، هزاران بار مرگمان را از خدا مي خواهيم، كه چرا نمي توانيم از روند اين سقوط از جايگاه انساني به چاه حيوانيت، آنها را حفظ كنيم…
و چقدر زجر آور است حلول شيطان را در جامعه ديدن و قدرت به تغيير آن نداشتن…
اما درهمه اين قضيه بدترين چيزي كه عذابمان مي دهد، همان آينده نگر نبودن و برنامه نداشتن ما هست در دنيايي كه هر لحظه براي مبارزه با انسانيتِ انسان يك برگ برنده جديد رو مي كند و ما هنوز عادت كرده ايم وقتي كار از كار گذشت و سهراب در خاك شد، آنگاه به فكر نوشدارو بيفتيم و اين عين ضعف است…
هجوم غرب در جبهه فرهنگي آنقدر به روز و قدرتمند است كه ما هميشه به اين نتيجه رسيده ايم كه بايستيم و منتظر شليك توپ به سمت خويش باشيم و بعد به فكر بيفتيم كه چطور بايد جلويش را بگيريم، در حالي كه فرهنگ اسلامي هميشه فرهنگ هجوم به فرهنگ شيطاني بوده است و هيچ گاه ما را مدافع در اين زمينه نخواسته است.
درست بر عكس جنگ سخت كه مي گويد هيچ گاه شروع كننده نباش، اينجا هميشه اسلام است كه هجوم مي كند، اين در سيره رسول خدا(ص) نيز به وضوح قابل اكتشاف است…
نمي دانم تا كي منتظر هستيم كه غرب يك نطفه فكري نجس ديگر در تفكر جوانان ما بكارد و آن وقت ما به انفعال بيفتيم كه حالا با اين معضل چه كنيم؟ اين روزها كه ساپورت پوشان غير از اينكه به فكر به روز بودن باشند به هيچ چيز ديگري فكر نمي كنند، اين خنده مستانه اهريمن شيطاني غرب است كه چشم ما را به اشك نشانده است …
اما كار ما به چه مي ماند؟
ما دختران و پسرانمان را با نظام آموزشي كه در اصل بسيار شبيه به آموزش در غرب است، رشد مي دهيم و آنها را به جامعه اي مي فرستيم كه براي آنها و براي زندگي در آن، زير ساختِ فكريِ اسلامي به بچه هايمان نداده ايم، مي شود اين كه هست و آنها شكار تفكرات و اخلاقياتي مي شوند كه هيچ گاه براي مبارزه با آن آماده نشده اند…
نمي دانم چرا در مدارس ابتدايي ما به دختران درس حيا و عفت و تعقل گرايي در عفاف؛ و به پسرانمان درس غيرت و شعور و تفكر در حيا نمي دهيم… چرا نهج البلاغه و احاديث در مقاطع بالاتر ورودي ندارد، چرا دانشگاه نمي شود دوره اي كه تمام كننده همه مبناهاي فكري براي جوانان ما باشد…
خيلي ها اين تفكر را مسخره مي كنند، اما اسلام وقتي در فكر و رفتار نوجوان و جوان ما رسوخ مي كند، كه به قول رسول خدا(ص) در كودكي و نوجواني مانند نقشي كه بر سنگ حك مي شود، در قلب و ذهن آنها نقش بسته باشد…
اما غرب…
آنها را خوب شناخته ايم، آنها امروزه كه ساپورت ها را به تن دختركان ما مي بينند و به جدا شدن آنها از فرهنگ ناب اسلامي مي خندند، هيچ گاه به اين قانع نيستند، آنها مد و لباس بعدي را براي تن عزيزان ما كه كم كم از دستمان مي روند و به دامن شيطان مي افتند، مي دوزند و آماده موقعيتي خوب مي كنند…
و ما هنوز فكر مي كنيم بايد وقتي بچه هاي سرگردانمان به دام آنها افتادند، به فكر نجاتشان باشيم… كاري شبيه معجزه….
آهاي…
صداي من به گوش كدام پدر، كدام مادر، كدام مسئول، كدام مدير، كدام فعال فرهنگي، كدام مسلمان مي رسد؟؟؟
به خدا غرب در ساپورت ها نمانده است، غرب براي بچه هاي 5-6 ساله ما هم لباسِ اندازه دوخته است…
به خدا اگر مبناي اسلامي را از مقاطع حتي قبل از ابتدايي شروع نكنيم، بچه هايمان را براي روزهاي سخت جواني و احساسي شدن آماده نكنيم، حتي اگر تمام قدرت خود را بگذاريم، نمي توانيم يكي از آنها را در جواني از شر غرب شيطاني حفظ كنيم…
چرا براي جنگ با شيطان سربازان خود را از كودكي آماده نكنيم؟؟؟
از امروز شروع كنيم، البته بچه هاي سرگردانمان كه شكار غرب مي شوند نيز نبايد فراموش شوند…
اینفوگرافی هنر شهادت(رجایی وباهنر)
برای دریافت اینفوگرافی اینجا کلیک کنید.
شُعار مرگ بر آمریکا آری یا نه!؟
خطری که کشور و مردم این سرزمین را به شدت تهدید میکند، فراتر از این ظاهر شعاری این جمله است و آن همانا در حد شعار ماندن این دست آورد عظیم انقلاب است.
یکی از دست آوردهای انقلاب اسلامی در قالب شعار، همین جمله تاریخی است که مردم در ابتدای شکل گیری این نهضت به تبعیت از امامشان و در پی بیانات این شخصیت بزرگ و محوری انقلاب در باب اینکه امریکا شیطان بزرگ است، آنرا به شعاری به یاد ماندنی و ماندگار بدل ساختند.
اما امروزه و پس از گذشت بیش از سه دهه از طلیعه انقلاب و با روی کار آمدن نسل سوم این مرز و بوم، رفته رفته این شعار، پایگاه مردمی خود را در معرض خطری بزرگ مییابد البته این خطر نه از باب کنار گذاشته شدن این شعار از جانب مردم است- چرا که همچنان در بسیاری از گردهم اییهای مردمی ملاحظه میشود که این جمله در رأس نگاه استکبار ستیزی مردم قرار دارد- بلکه خطری که کشور و مردم این سرزمین را به شدت تهدید میکند فراتر از این ظاهر شعاری این جمله است و آن همانا در حد شعار ماندن این دست آورد عظیم انقلاب است.
چند سالی است که از گوشه و کنار، حرفهایی مبنی بر کنار گذاردن این شعارها برای بهبود روابط با غرب و در رأس آنان امریکا به گوش میرسد و این موضوع تا جایی پیشرفت که در انتخابات اخیر یکی از پر چالش تر ین مباحث در مناظرات انتخاباتی، مسئله رابطه با غرب و آمریکا بود که شاید بتوان گفت بسیاری از افرادی که برای رای گرفتن به نظر مردم احترام بیشتری میگذاردند در اظهارات خود بر این امر که باید با غرب تعامل بهتری داشته باشیم تاکید ویژه ای داشتند.
البته این موضوع اگر برخاسته از نهاد اجتماع بوده و خواست اکثریت مردم باشد نمیتوان بر روی آن سر پوش گذاشت بلکه باید بررسی نمود که چرا در جامعه ای که شعار اصلی آن «مرگ بر آمریکاست» در انتخابات دولت آن باید نامزدهای مورد نظر مردم برای رای آوردن به اموری متوسل شوند که به حسب ظاهر با این شعارها منافات داشته و بر خلاف آرمانهای انقلاب به شمار میرود.
اما نکته مهم و قابل تأمل اینجاست که آنچه که در زمان تولد انقلاب به رهبری حضرت امام خمینی(ره) و با کمک دیگر علما و شاگردان حضرت امام اتفاق افتاد این بود:
این بزرگواران در طول ۱۵ سال زمان نهضت به تبیین و تعلیم اصول و پایه های اسلامی انقلاب پرداختند و سایر مُبَلغّان، این امور را در مساجد و بر روی منبر برای مردم شرح و تفصیل داده و مردم را به سوی این آرمانها و ارزشها رهنمون ساختند. آنگاه در این میان، این مردم بودند که با درک و فهم از این مبانی، به پا خواسته و شعارشان شد «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر استکبار».
اما در زمان حال اگر بخواهیم همان ارزشها را زنده نگه داریم باید آنچه که رهبری این انقلاب در قالب توصیه میفرماید را مُتولیان امر تعلیم و تدلیل در قالبهای مختلف- اعم از هنری و علمی و سیاسی- برای مردم تبیین و روشن سازند تا مردم خود به اینجا برسند که باید از خوی استکبار تَبَری بجویند.
آنگاه این شعار از پوست بدر میآید و مانند ابتدای انقلاب علاوه بر زبانِ مردم بر جانِ ایشان نیز جاری خواهد بود.
اگر امروزه این شعار بر زبانها و رسانهها جاری و ساری است، اما آنچه در زندگی مردم جریان دارد استحاله و فرورفتگی در زندگی غربی است، ریشه آنرا باید در عدم تبیین و تعلیم این شعار و مبانی آن برای عامه مردم، توسط دستگاهها و افراد مسئول دانست.
شاید بهتر باشد امروز این شعار بیش از آنکه بر زبان افراد جاری باشد بر دلها نشسته و در اعتقادهای مردم رسوخ کند تا همگان متذکر این امر باشیم که آنچه انسان را به سمت هلاکت میکشاند و ارزشهای انسانی انسان را از او میگیرد باید هم آغوش مرگ قرار گیرد و برای رسیدن به این مهم ابتدا باید هلاکت و انحطاط را معرفی و تبیین نمود سپس خود مردم مصادیق خارجی آنرا تشخیص داده و از آن تبری مینمایند و این همان راهی است که پیشوایان ما در صدر اسلام رفتهاند و شاگردان ایشان نیز در زمان معاصر قصد پیمودن آنرا داشته و دارند
آنان که بی حساب بهشتی اند!
صاحبان ورع و پرهیز از معصیت من، به درستی که اعمال خلایق را بازرسی می کنم ولی اعمال ایشان را تفتیش نمی کنم یعنی بی حساب وارد بهشت می شوند.
خداوند به موسی(ع) وحی فرمود: به درستی که بندگان به من نزدیک نشدند به چیزی که پسندیده تر باشد از سه چیز- موسی(ع) عرض کرد پروردگارا آن سه چیز کدام است؟
فرمود: زهد در دنیا و پرهیز از گناهان و گریه کردن از ترس من.
موسی(ع) گفت: پروردگارا برای کسی که اینها را به جای آورد، چه پاداشی است؟
فرمود: اما زاهدترین در دنیا پس جای ایشان در بهشت است اما گریه کنندگان از خوف من پس جایشان در محل بلندی است که با ایشان کسی در آن هم مقام نیست و اما صاحبان ورع و پرهیز از معصیت من، به درستی که اعمال خلایق را بازرسی می کنم ولی اعمال ایشان را تفتیش نمی کنم یعنی بی حساب وارد بهشت می شوند.
از رسول خدا مرویست که فرمود: قسم به آن خدایی که جان من در قبضه قدرت اوست هیچ بنده ای نیست که پنج نوبت نمازهای واجب را به جا آورد و روزه ی ماه رمضان را بگیرد و از گناهان کبیره دوری کند مگر اینکه درهای بهشت را به روی او بگشایند.
حساب و کتاب شیعیان در روز قیامت به دست کیست؟
پیامبر فرمود: در روز قیامت حساب و کتاب شیعیان ما به من سپرده می شود و از خدا تقاضا می کنم خطایی که بین آنها و خدا بوده است را ببخشد و خطایی که حق الناس است، تقاضای هبه می کنیم و مردم به ما می بخشند و پاداش شان را می گیرند و خطاهایی که بر ما کرده اند، می بخشیم.
در روایات از شیعه تعریف گسترده ای شده است. مجامع حدیثی امامیه و اهل سنت این روایات را بیان کرده اند.
حجت الاسلام میرباقری در برنامه سمت خدا درمورد شیعه و حقیقت تشیع گفت:
در روایات از شیعه تعریف گسترده ای شده است. مجامع حدیثی امامیه و اهل سنت این روایات را بیان کرده اند. در ذیل آیه سوره بینه داریم که پیامبر به امیرالمومنین می فرماید: مراد شما و شیعیان تان هستید. در سوره واقعه مردم را به سه دسته تقسیم کرده است : السابقون السابقون اولئک المقربون. پیامبر فرمود: جبرئیل به من خبر داد که مقصود علی و شیعیانش هستند. و منظور این که می گویند: السابقون الجنه یعنی اینکه سبقت در بهشت گرفته اند. حقیقت ولایت معصوم حقیقت بهشت است و کسی که سبقت در معصوم می گیرد، در واقع سبقت در بهشت می گیرد. آنها مقرب به خدا هستند و خدا آنها را مورد کرامت قرار داده و در جای مخصوصی قرار می دهد. این گونه احادیث در منابع سنی هم زیاد دیده می شود. خداوند می فرماید: آیا آنان که به معرفت راه یافته اند و اهل علم الهی هستند با آنان که اهل علم الهی نیستند برابرند، قطعا این جور نیست. فقط یک دسته این تفاوت را می فهمند. آنان که می فهمند ما هستیم و آنها که نمی فهمند دشمنان ما هستند و اولوالالباب شیعیان ما هستند.
حقیقت نورالله، امام است و این نور در شیعیان آنها تجلی پیدا می کند. کمال شیعیان فرع بر کمال امام است. پس اگر شیعیان به کمالی می رسند فرع بر کمال امام است.
روایت داریم: دوستان امام صادق(ع) داشتند به مهتاب و ستاره ها نگاه می کردند و زیبایی آنها را توصیف می کردند. امام صادق(ع) فرمود: چهار ملک اصلی جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل هم از آسمان به شما نگاه می کنند و انوار شما، بسیار زیباتر از انوار ستاره ها برای آنهاست و آنها انوار شما را مدح می کنند.
روایت داریم :ملائکه ای که گرد عرش طواف می کنند برای مومنین استغفار می کنند. این از فضایل مومنین است. این تعاریف دو دسته است: یک دسته ی آن برای شیعیان خاص است و یک دسته برای طیف شیعیان است. پیامبر فرمود: در روز قیامت حساب و کتاب شیعیان ما به من سپرده می شود و از خدا تقاضا می کنم خطایی که بین آنها و خدا بوده است را ببخشد و خطایی که حق الناس است، تقاضای هبه می کنیم و مردم به ما می بخشند و پاداش شان را می گیرند و خطاهایی که بر ما کرده اند، می بخشیم. فضایل طیف شیعیان محبت در دنیا، شفاعت در آخرت و … است.
چه کسانی شیعه هستند؟
کسانی که ولایت پیامبر و اهل بیت او را پذیرفته اند و زیر بار این ولایت رفته اند و از ولایت دیگران اعراض کرده اند ، شیعه هستند یعنی انحصار در ولایت دارند که طریق الی الله هم هست. ایمان طیف و ده درجه دارد. شیعه فضایل فوق العاده ای دارد. امیرالمؤمنین می فرماید: وقتی که دوستان ما از جهنم عبور می کنند، خطاب می شود که جهنم خاموش شود و جهنم به آنها می گویند که زودتر عبور کنید زیرا نور شما بر شعله های من غلبه کرده است.
این دسته از فضایل برای طیف مومنین و شیعیان است. یک سری صفات هم مخصوص شیعیان خاص است. روایت از حضرت علی(ع) داریم : شیعیان خاص شب ها بیدار هستند، در اثر شب بیداری و عبادت رنگ شان زرد شده است ، لب هایشان بر اثر مداومت بر ذکر خشک شده است و شکم هایشان خالی است.
گاهی عده ای به امام گفته اند که ما شیعیان شما هستیم ولی امام آنها را طرد کردند و فرمودند که شما محبین ما هستید. برای پذیرفتن افراد به شیعه تکالیف دشواری بیان شده است. روایت داریم که اگر مثل ابراهیم خلیل شدید که وقتی وارد بر پروردگارش شد با قلب سلیم وارد شد( قلب سلیم یعنی قلبی که هیچ کسی جز خداوند در آن قلب نیست) از شیعیان ابراهیم هستید. کلمه ی شیعه به حضرت ابراهیم، نوح و علی برمی گردد .
برای همه ی شیعیان فضایلی وجود دارد و فضائلی هم برای شیعیانی وجود دارد که در کمال هستند مثل ابراهیم و سلمان که حامل حقیقت ولایت هستند. البته همه ی شیعیان در این مرتبه نیستند. شرط اصلی تشیع همان قبول کردن ولایت پیامبر و اهل بیت است و قبول نداشتن ولایت دیگر است. افراد زیادی در کنار حضرت علی(ع) در جنگ بودند ولی شیعه نبودند و این فضایل شامل آنها نمی شد. پس آیات قرآن در فضیلت شیعیان بیان شده است. هر کسی اهل بیت را دوست بدارد، شیعه نیست .
منشأ ایمان کجاست؟
تشیع الزاماتی دارد: مراتب ایمان فقط قلبی نیست یعنی محبت قلبی کفایت نمی کند .ایمان از قلب سرچشمه می گیرد و به قوای دیگر انسان سرایت می کند. هر عضو انسان ایمانی دارد، پس ایمان باید در تمام قوای انسان جاری بشود تا هم قلب انسان و هم صفات روحی و رفتار انسان مومن بشود. پس ایمان یک امر قلبی نیست که در حد محبت قلبی یا معرفت قلبی باقی بماند و باید به همه ی اعضای انسان تسری پیدا کند.
لذا بدنبال ایمان، مناسک عملی وجود دارد. امام صادق (ع) برای تشیع حدودی تعریف و مناسکی تعیین کرده اند. دیگر اینکه ایمان به همه ی قوا سرایت می کند. اصلش همان ایمان قلبی است که محورش تولی و تبری است. اگر کسی این ولایت را داشت و از دشمنان پیامبر و اهل بیت تبری جست ،داخل ایمان است. البته این ایمان باید به تمام قوای انسان تسری پیدا کند. پس ممکن است که کسی مومن باشد ولی خطای عملی هم داشته باشد.
در قرآن متقین را توصیف می کند، در سوره آل عمران می فرماید: اهل سبقت باشید، نسبت به مغفرت خدا و بهشتی که خداوند مهیا کرده است که وسعتش به اندازه ی تمام آسمان ها و زمین است. این بهشت برای متقین مهیا است. متقین کسانی هستند که تابع شرایط نیستند چه در سختی باشند و در چه در وسعت، در راه خدا انفاق می کنند ،غضب خودشان را فرو می خورند ،اهل عفو هستند حتی اگر حق با آنها باشد، احسان می کنند و وقتی فعلی از آنها سر می زند یا ظلمی به خودشان می کنند (گاهی ظلم کردن از فحشاء هم بدتر است)متذکر می شوند و استغفار می کند .و اصرار بر فعل شان ندارند.
پس ممکن است که از مومن فعل فحشایی سر بزند. اصل وجود مومن در وادی تقوا است یعنی فاسد و فاحش نیست ولی ممکن است که که فسق یا فحشایی از او سر بزند. مهم این است که مومن به استغفار می رسد و اصرار بر گناه نمی کند. یعنی بلافاصله استغفار می کند. کسی که بلافاصله استغفار می کند مُصر بر گناه نیست.
بعضی ها محور استدلال را محور اصلی قرار می دهند که اشتباه است. رکن اصلی ایمان شهود، عهد و فطرت است و استدلال مکمل این ایمان است. بعضی می گویند که ایمان وراثتی است و به درد نمی خورد درحالیکه این طور نیست. ما این ایمان را از دنیا قبلی آورده ایم و با امام مان میثاق بسته ایم تا در این زمان و در این نسل بدنیا بیاییم. همه ی اینها حساب شده است و مزد کار ماست البته همه ی تفضل است. پس ما ارزش استدلال را پایین نمی آوریم ولی ارزش ایمان خیلی از استدلال بالاتر است. ایمان ما محترم است و باید با شیطان مقابله کنیم که این ایمان را از ما نگیرند.
فردی نزد امام آمد و گفت که شیطان ایمان مرا برده است و می گوید که چه کسی خدا را آفریده است؟ امام فرمود: شیطان تو را گیر انداخته است و همین که مضطرب هستی نشانه ی ایمان توست و راه آن ذکر است: لاحول ولا قوة الا بالله العلی العظیم. انسان نمی تواند ایمانی را که با شهود بدست آورده خراب کند و بعد آنرا با استدلال بدست بیاورد. اگر شیطان ایمان را ببرد در استدلال شما هم نفوذ می کند. اگر انسان ایمانش را محکم نگه دارد استدلالش هم درست می شود. همه ی حکمای اسلامی ایمان را حول استدلال شان می چیدند. برعکس شیطان ایمان فیلسوفان ملحد را می گرفته و آنها کاخ استدلال درست می کردند. پس این ایمان حداقلی باید همه ی مراتب وجودی انسان را دربر بگیرد و دیگر اینکه مومن بی مبالات و اهل اصرار نیست. هر کجا ایمان بیاید انسان پاک می شود. پشت ایمان طهارت نفس می آید و شرک می رود.
راه آزمایش ایمان
هرگاه انسان احساس کرد که در مقابله با هجوم شیطان بی مبالات شده است باید در ایمانش شک کند. ولی وقتی انسان لاابالی نیست در حال مبارزه است و اگر توکل انسان زیاد باشد پیروز است و اگر توکل شما ضعیف شد ممکن است که از شیطان ضربه بخورید. ولی وقتی ضربه خوردید دوباره به وادی توحید و استغفار برمی گردید.
هر گاه انسان دید که نسبت به اخلاق و فعل بد بی تفاوت است و تردید شیطان را می پذیرد باید به ایمانش شک کند. باید دوباره عهدهایی را که با خدا داشته تجدید و محکم کند. وقتی شیطان ایمان را بگیرد پایه های استدلال را سست کرده است ، پایه های ی استدلال در قلب انسان است نه فکر.
همین مقدار صفت ،عمل و رفتار بد که در مومن ظهور می کند بخاطر ایمانش نیست. آن فعل ناشی از ایمان نیست اگر ایمان حاضر بود آن عمل از انسان سر نمی زد. وقتی انسان گناهی انجام می دهد ایمان از او فاصله می گیرد. و انسان از فضای ولایت بیرون می رود و این بد است. شرک غیرمغفور قابل بخشش نیست. شرک مغفور مثل ریای خفیف است که خداوند می بخشد. هر کس در عبادت شرک خفی دارد در ولایت امام شریک قرار داده است.
اینجا محل کار است!
اگر موبایلتان را بیصدا نمیکنید، لااقل از آهنگ اعصاب خوردکن برای زنگ آن استفاده نکنید
درست است که بسیاری از ما بخش عمده ای از ساعات روز را در محل کار میگذرانیم، اما این دلیل موجهی برای اینکه در محل کار هر کاری دوست داشتیم انجام دهیم نیست! محل کار هم مثل هر جای دیگر الزامات خاص خود را دارد و با رعایت آنها، میتوان در راستای حریم شناسی و حرمت شناسی گام برداشت. چیزی که برای خود از دیگران توقع داریم. از جمله؛
۱- با انگشت زدن روی میز، وقتی دارید به چیزی فکر میکنید
نزن برادر من! نزن خواهر من! این درست که در حال فکر کردن هستید و موضوعی که فکرتان را مشغول خود کرده از نظر خودتان اهمیت بالایی دارد، اما این که انصاف نیست که به خاطر فکر کردن خودتان اعصاب همکارانتان را بهم بریزید و حواسشان را پرت کنید!
۲- بالا بردن صدا بیش از اندازه معمول در هنگام صحبت با تلفن
بهترین راه برای اینکه مکالمه تلفنی شما مزاحمتی برای دیگران ایجاد نکند این است که وقتی تلفنتان زنگ میخورد به جایی بروید که کسی نباشد و در صورتی که امکانش نیست، دست کم آرام صحبت کنید و حواستان جمع باشد که صدایتان بیش از حد معمول بلند نشود.
۳- استفاده زیاد از عطر یا استفاده از عطر با بوی تند
بعضیها فکر میکنند وظیفه خوشبو کردن محل کار را به عهده دارند! همین ذهنیت باعث میشود شیشه عطر را روی خودشان خالی کنند، غافل از اینکه این کار تنها بینی همکاران را میآزارد. امان از آن روزی که بوی عطر، به ویژه برای آقایان، تند هم باشد!
4- هنگام تایپ، روی صفحه کلید کوبیدن
صفحه کلید کامپیوتر شما گناهی نکرده که دائماً از شما توسری بخورد و صدایش هم درنیاید! از طرفی همکاران شما هم مجبور نیستند به سکوت محل کار به نوای نه چندان دلنشین تایپ کردن شما گوش دهند! لطفاً مهربانانه تر با کیبورد برخورد کنید.
5- وقتی زمان اختصاص یافته به استراحت از زمان نشستن و کار کردن پشت میز بیشتر میشود
وقت استراحت، ناهار، نماز و به طور کلی سایر فعالیتهایی که در محل کار مجاز به شمار میآید، هم حد و حسابی دارد. از حد خود که بگذرد، حقالناس پایمال میشود.
6- بعضیها خیلی اصرار به مریض نشان دادن خود دارند
برخی هم هستند که همواره میخواهند به دیگران ثابت کنند حال و روز خوشی ندارند و از مشکلات روحی یا جسمی رنج میبرند، در حالی که واقعیتشان این نیست. این مدل افراد تنها باعث بیحوصلگی همکاران خود میشوند.
7 - گذاشتن آهنگهای اعصاب خرد کن روی زنگ موبایل
اگر موبایلتان را سایلنت نمیکنید، دست کم از آهنگهای اعصاب خورد کن هم برای زنگ آن استفاده نکنید. همکاران شما شاید در ظاهر اعتراضی در این رابطه نداشته باشند، اما قطعاً از شنیدن صدای گوش خراش زنگ موبایل شما، دل خوشی هم ندارند.
8- بعضیها درک درستی از فضای شخصی و رعایت آن ندارند
برای برخی کارمندان هم انگار همه اتاق کم است؛ بدین معنا که هر چیزی را هر جایی دلشان بخواهد میگذارند و به حریم شخصی خود پایبند نیستند.
9- بعضى از همکاران انرژى منفى از خود ساطع میکنند
اینگونه افراد انرژی منفى به اطرافیان میدهند. به طور مثال از جملات منفى مثل چگونه فلان کار را انجام میدهی؟ یا اینکه توهم حوصله دارى و… اینگونه افراد حاضر به امتحان اتفاق جدید یا تغییرات نیستند و آن را بزرگنمایی کرده و به اطرافیان نیز تلقین میکنند که انجامش مشکل است؛ یا دائماً آه و ناله میکنند و بى خبر از اینکه انرژى منفى به اطرافیان میدهند.
جای خالی تفریح در سبک زندگی زنان امروز
دختران امروزی نه میدانند چرا باید کار کنند و نه میدانند چرا باید تفریح کنند!؟
قدیمترها که هم امکانات کم بود و هم زنان حضور اجتماعی چندانی نداشتند، تفریحات و بازیهای زنان هم کمتر و حتی در حد صفر بود. غالباً تفریح زنان در گذشته با کار همراه میشد. مثل انجام کارهای خانه به همراه زنان همسایه (سبزی پاک کردن، پختن آش، رب درست کردن و…) که زنگ تفریح خانمها در میانه کارهای خانه بود. شاید بهترین حالتش مشغول شدن به کارهای هنری مثل گلدوزی، سوزن دوزی، بافتنی و غیره بود؛ که البته یادگیری اینها هم معمولاً در دوران دختری و نوجوانی بود. در نهایت معدود بازیهای سنتی هم وجود داشت که به صورت فولکلوریک در میان زنان و در مراسم خاصی مثل جهیزیه بران، پاتختی و… رواج داشت؛ اینها هم بسیار خاص و گاه با ترویج رویکردهای مردسالارانه و نابجا همراه بود.
تغییر ناگهانی فضای اجتماعی باعث شد تا خانمها به طور منطقی این دوران گذار را طی نکنند و با یک شوک جمعی با این تغییرات برخورد کنند. برخی از خانمهای سنتی ترجیح دادند در همان فضا بمانند و نسبت به تغییر گارد بگیرند. حتی اگر این تغییر به اندازه یک تفریح ساده و به نفع خودشان باشد. این رویکرد افراطی از یک طرف که باعث ایجاد رویکرد تفریطی در نسل جدید شد، و رویکرد تند عده ای دیگر از زنان که در دوران گذار همه چیز را رها کردند و به ناگهان تغییر رویه دادند از طرف دیگر، باعث شد تا به ویژه نسل جدید بدون برنامه ریزی و اندیشه با مقوله تفریح و کار برخورد کند.
به بیان کلی و غیر دقیق، دختران امروزی نه میدانند چرا باید کار کنند و نه میدانند چرا باید تفریح کنند!؟ نه درست میدانند چطور باید کار کرد، نه درست میدانند چطور باید تفریح کرد! اگر کمی فکر کنید مطمئناً مثالهای زیادی از اطرافیان خواهید یافت که وقت خود را اینگونه بگذرانند و اسمش را بگذارند تفریح. سرعت پیشرفتهای تکنولوژیک و گسترش امکانات هم مزید بر علت شده است تا وقت تلف کردن جای تفریح را بگیرد.
یکی از دلایل عمده دیگر، کمبود امکانات تفریحی است که در مورد زنان این مشکل مضاعف میشود. فقدان امکانات و اماکن تفریحی باعث میشود جوانان نیاز خود را به شکل کاذب پاسخ دهند. ماشین گردی، پاساژ گردی، خیابانگردی و خیابانگردی و باز خیابانگردی میشود نحوه اتلاف وقت آزاد که به تدریج اسم تفریح به خود میگیرد.
فناوری، ابزارها و تنبلی نسل جوان در برنامهریزی و تصمیمگیری هم باعث شده است تا مشکل بیشتر شود. بسیاری از جوانان اگر در شرایط بیکاری قرار گیرند، نمیدانند چگونه وقت خود را به طور بهینه پر کنند. چرا که جوانان عصر فناوری، به ابزارها و امکانات وابسته شدهاند؛ اگر کامپیوتر و اینترنت و تلویزیون و امثال اینها را از ایشان بگیریم، خیلی از جوانان (حتی غیر جوانان!) نمیدانند چه کنند… حتی برای اتلاف وقت!
همسایه داری به سبک زندگی اسلامی+اینفوگرافی
راز عمر طولانی امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
« وَ إنَّ یُونُسَ لَمِنَ المُرسَلینَ * إذ اَبَقَ إلی الفُلکِ المَشحُونِ * فَساهَمَ فَکانَ مِنَ المُدحَضِینَ * فَالتَقَمَهُ
الحُوتُ و هو مُلیمٌ * فَلولا أنَّهُ کان مِنَ المُسَبِّحین * لَلَبِثَ فی بَطنِه إلی یَومِ یُبعَثُون»
آیات 139 تا 144 سوره مبارکه صافّات و یونس:
یونس از رسولان (ما) است(به خاطر بیاور) زمانی را که به سوی کشتی پر(از جمعیت و بار) فرار کرد و با آنها قرعه افکند و (قرعه به نام او افتاد و) مغلوب شد(او را به دریا افکندند) و ماهی عظیم او را بلعید، در حالی که مستحق سرزنش بود و اگر او از تسبیح کنندگان نبود تا روز قیامت در شکم ماهی می ماند )
یکی از سوالاتی که بر ذهن برخی خطور می کند این است که چگونه حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه الشریف)بعد از گذشت هزاروچند سال هنوز زنده هستند .در جواب این عزیزان باید گفت:
طبق آیات قرآن خدایی که می تواند حضرت یونس سلام الله علیه را در شکم ماهی تا روز قیامت بدون آب، غذا و هوا زنده بدارد، هم او نیز می تواند حضرت حجت (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را در روی زمین تا وقت ظهور ایشان که از قیامت چندین مرحله بلکه چندین هزار سال کمتر است، زنده نگاه دارد.
کشف حجاب رضاخانی؛ مدل 2013
دشمن قدیمی ما با ترویج پوششهای بدن نما، برنامههای ماهواره و مطالب مندرج در سایتها هدفی جز این ندارد که جامعه جوان در حال پیشرفتمان را به «اندلسی» دیگر تبدیل کند.
آیا پروژه ی حیازدایی دشمن در حال پیروزیست؟
دوران دفاع مقدس با تمام سختی هایی که داشت برکات واثارمثبت بزرگی نیز برای کشورداشت که یکی از این اثاروبرکات آن واکسینه بودن تقریبا صددرصدی جامعه در برابر بسیاری از تهاجمات فرهنگی بود که اینروزها درحال دست و پنجه کردن با آن هستیم.
هرچه بودوهرچه شدازخیروشر گذشت تا اینکه گفتمان جدیدی با عنوان روابط آزاد بین دختر وپسردراوایل دهه 70در روزنامه ها وسریالها و….به راه افتاد.روز به روز این گفتمان تقویت گشت تا اینکه امروز داشتن دوست دختریا پسر تقریبا قبح خود را از دست داده است وکم کم به عنوان یک ارزش درحال تثبیت وپیشرفت است.همزمان با این گفتمان جامعه سنتی ومذهبی ما مواجه شد با هجوم هدفدار انواع لباسهای مردانه وبخصوص زنانه ای که هیچ گونه سنخیتی با عرف وعقایدمان نداشتند.خلاصه بحث در این باب اینکه نمی دانم چطور شد که چادرشد ،مانتو،مانتوها روزبه روز کوتاه تر شد،روزی آستین مانتوها به بالای مچ انتقال یافت وروزی دیگر آستین مانتوها با دکمه به بالای آرنج انتقال یافت،یکهوجوراب های ساق بلند زنانه از جامعه جوراب زنانه خداحافظی کردوجایش رابه جوراب های مچی داد،دشمن چقدرلطیف عمل میکند،یادم هست درست بعد از ورود جوراب های مچی به بازاروحذف جوراب های ساق بلند ،مد جدیدی به بازار شلوارزنانه آمدکه به شلوارهای کوتاه معروف شدند.تا اینجای کار دشمن توانسته بود پروژه ی کشف حجاب رضاخانی اش را با شکستن حدود شرعی در رعایت پوشش زنانه به پیش ببرد.
اوایل دهه ی 80بود که موج هجوم فیلمهای مختلف هالیوودی و بالیوودی و خالی وودی مستهجن به کشورهمزمان با اکران برخی فیلمهای تلوزیونی وسینمایی که موضوع اصلی آن عشق بود وپسری گیتار به دست چشم سبزودختری زیبا نقش اول فیلم را بازی میکردند،آغاز گشت .
با ورورد ماهواره به حریم خانواده ها کم کم پازل تهاجم خاص فرهنگی برپایه سوءاستفاده از غرایز وشهوات انسانها وبخصوص نسل جوان کامل گشت تا ما را به این فکر وادار نماید که ظاهرا دشمن به دنبال اندلسی (اسپانیای قدیم)دیگر در این برهه اززمان است.اندلسی که روزگاری به عنوان یکی از پیشروان فرهنگی وعلمی جهان اسلام درآمد وسالها بعد با هجوم فرهنگی دشمن از درون پاشید وشد اسپانیای امروزی که به دفعات اسلام ستیزی خودش را به اثبات رسانیده است.
جامعه آنروز اندلس نیز جامعه ای جوان مانند جامعه کنونی مابود.یکی از بهترین وموثرترین راه ها هم در از هم پاشیدن چنیین جوامعی با بافت جوان ومذهبی ورود از راه شهوات وامیال جنسی و….است.
متاسفانه دشمن نیز این موضوع را فهمیده است وپروژه های خود را بر این مبنا در کشور ما ودر بسیاری از جوامع مذهبی وسنتی در حال پیگیری کردن است.
باورود مد جدید برپایه انواع ساپورت ها به کشوردشمن می کوشد تیر خلاص را بر پیکر نیمه جان حیا وحجاب بزند.پروژه ای که از تهران وتئاترشهر اغاز گشته است واینروزهااز روستاهای شمال غرب تا شمال شرق تا کهکلویه وبویراحمد متقاضی پوشیدن چنین مدی هستند.
اینهمه مد وترویج پوشش های بدن نما ،مانتوهای کوتاه و حریر ،شلوارهاوتی شرت های کوتاه مردانه،ساپورت ها و……،ماهواره ها ،سایت ها و….هدفی بجز این ندارد که جامعه جوان در حال پیشرفت مان را به اندلسی دیگر تبدیل کندواگر اینطور شود قرنها طول خواهد کشید که دوباره ملتی با رهبری همچون امام خمینی (ره)ظهورپیدا کند ومنادی اسلام ناب محمدی باشد.
فرق «الله »با «رب» در چیست؟
به طور کلی بدانیم که «اسم» یعنی «نشانه». و نشانهها همیشه معرف صاحب نشانه هستند. مثل این بگوئیم: استاد شهید، آیت الله مرتضی مطهری. استاد یک اسم است و نشان از آن دارد که مقصود ما «در علم یا علومی به حد استادی است»، آیت الله هم یک اسم است و مقصود این است که علم او در مبحث
«فقه و اصول» در حد اجتهاد است، مرتضی و نیز مطهری هم اسم و نشانهای هستند که شخص خاصی را نشان میدهند و در عین حال همهی این اسمها به ذات دلالت میکنند. اسمهای حق تعالی نیز همینطور هستند، هر کدام معنای جداگانهای داشته و معرفتی از او را بیان میکنند، اما در عین حال به یک ذات دلالت دارند، لذات فرمود:
«قُلِ ادْعُوا اللَّهَ أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ أَيًّا ما تَدْعُوا فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى …»(الإسراء – ۱۱۰»
ترجمه: بگو؛ [او را] الله بخوانید و یا رحمان بخوانید، هر کدام را که بخوانید، نامهای نیکو از اوست.
یعنی همه اسمهای نیکوی اوست و با هر اسمی که بخوانید، او را خواندهاید، منتهی با هر اسمی توجه به یک تجلی او نمودهاید. حال پس از مقدمهی فوق، به معانی این دو اسم میپردازیم:
الف – الله، در اصل (ال إله) میباشد. إله، به معنای پرستش است و «ال إله»، یعنی تنها موجود پرستش شونده. البته بعضی هم گفتهاند که ممکن از ماده «وله – و ل ه» به معنای حیرانی و سرگردانی باشد که البته منافاتی ندارد. او تنها موجود قابل ستایش و پرستشی است که همهی عقول نه تنها در شناخت کنه آن، بلکه در توصیف یکی از کمالات آن در حیرت و سرگردانی هستند. به همین خاطر، «الله» را اسم مطلق خداوند خواندهاند. اسم مطلق، یعنی همهی اسمها در آن هست. لذا خداوند به اسمهای متفاوتش توصیف میشود، اما به الله توصیف نمیشود. مثلاً میگوییم: الله، رحمن و رحیم و رازق و مالک و … است.
«…از جمله ادلهاى كه دلالت مىكند بر اينكه كلمه (اللَّه) علم و اسم خاص خدا است، اين است كه خداى تعالى به تمامى اسماء حسنايش و همه افعالى كه از اين اسماء انتزاع و گرفته شده، توصيف مىشود، ولى با كلمه (اللَّه) توصيف نمىشود، مثلا مىگوييم اللَّه رحمان است، رحيم است، ولى بعكس آن نميگوئيم، يعنى هرگز گفته نميشود: كه رحمان اين صفت را دارد كه اللَّه است و نيز مىگوييم (رحم اللَّه و علم اللَّه و رزق اللَّه، خدا رحم كرد، و خدا دانست، و خدا روزى داد،) ولى هرگز نميگوئيم (اللَّه الرحمن، رحمان اللَّه شد)، و خلاصه، اسم جلاله نه صفت هيچيك از اسماء حسناى خدا قرار مىگيرد، و نه از آن چيزى به عنوان صفت براى آن اسماء گرفته ميشود.» (المیزان، تفسیر سورهی حمد – مرحوم علامه طباطبای)
نکته: تنها موجودی قابل پرستش است که هستی و کمال مطلق باشد و از هر گونه نقص و نیستی مبرا و منزه «سبحان» باشد. چنین موجودی از آن جهت که تنها معبود است «ال إله» است و از آن جهت که هیچ کس نمیتواند شناخت کاملی حتی به کنه و نهایت یک کمال پیدا کند، چه رسد به همهی کمالات، «إله» از ریشه (وله – حیرانی) میباشد.
ب – رب، نیز اگر در موضوع صفات الله بحث شود به معنای مالک، صاحب و غالب است و اگر در موضوع اسمای افعالیه خدا مورد بحث قرار گیرد، به معنای «مربی، منعم، متمم» است. پس اگر فرمود: «الله رب العالمین»، یعنی آن تنها پرستش شوندهای که عقول از شناخت او در حیران هستند و مالک، صاحب، منعم و تربیت کنندهی همهی امور عالم است.
جنس لباس اسلامی