تحقیق پایانی با موضوع تأثیر مادر در تربیت دینی فرزند
شورای عالی حوزه علیمه قم
مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران
مدرسه علمیه الزهرا (س) شهرستان قروه
تحقیق پایانی سطح دو (کارشناسی)
تأثیر مادر در تربیت دینی فرزند
استاد راهنما:
صغری ملاولی
تهیه و تنظیم :
سمیرا رضایی
زمستان 1391
این اثر را
به روان پاک دخت نبی اکرم اسلام(صلی الله علیه و آله) ،همسر علی (علیه السلام) ، مادر نمونه و بانوی شهید اسلام حضرت فاطمه( سلام الله علیها) و به دختر گرامیش زینب کبری مبلغ رسالت عاشورا.
و نیز
به روان مادرم که در تربیتم بس کوشیده است،
تقدیم می شود.
با تشکر فراوان
از استاد راهنما سرکار خانم ملاولی که در جمع آوری و تهیه این اثر مرا بسیار یاری کردند و همچنین با تشکر از همسرم که بدون کمک وی هیچ کاری ممکن نبود و با حمایت وی هیچ محدودیتی وجود نداشت.
چکیده
تربیت دینی کودکان اهمیت خاصی در نظام آموزشی و تربیتی اسلام دارد.تحقیقات نشان می دهد فقدان بسیاری از افرادی که در بزرگسالی نسبت به عبادات و معنویت گرایش کمتری دارند ،ذاتاً بی اعتقاد به دین و تکالیف دینی نیستند.بلکه عواملی چون بی توجهی و عدم تقیّد والدین نسبت به انجام به موقع تکالیف عبادی در فقدان تمایلات معنوی فرزندان نقش بسزایی دارند.اگر چه پدر و مادر هرکدام به نوبه خود تأثیر خاصی در تربیت صحیح فرزند دارند اما در این میان نقش مادر پررنگ تر است چرا که بیش از پدر مرتبط با فرزند می باشد. آنچه که باید بیش از پیش مد نظر قرار گیر اخلاق و رفتار مادر است چرا که کودک در رفتار او را شاهد و نمونه قرار داده و مفاهیم مذهبی و اخلاقی را از او می گیرد.در تربیت دینی و اسلامی پرهیز کاری رأس هر امر،افضل اعمال و مورد محبت خداست مهم این است که مادر در مسیر تقوای الهی باشد و تربیتش را بر اساس پرهیز از گناه و عبادت خداوند متعال قرار دهد. بنابراین اخلاق و تقوای مادر در تربیت دینی فرزند بسیار تأثیر گذارند.البته توجه به مسائلی از قبیل دوران بارداری و شیردهی مادر و همچنین تغذیه حلال و مناسب مادر و فرزندش مهم بوده و باید مادران بدانند که آغاز تربیت فرزند بهتر است از همان دوران کودکی و طفولیت باشد. بنابراین میزان تأثیر مادر در تربیت صحیح دینی و معنوی فرزند و راهکار های تربیت معنوی از قبیل احترام گذاشتن به شخصیت آنان، نحوه آموزش عبادات(نماز، روزه و تلاوت قرآن کریم)تأکید بر همنشینی با نیکان و حضور کودکان در محافل دینی و مذهبی و نحوه تشویق و تنبیه وپند آنان مهم می باشد.با توجه به اینکه ارتباط مناسب بین مادر و فرزند از نظر اسلام و تربیت صحیح دینی فرزند از جمله سؤالات هر مادری است.سؤال اصلی این تحقیق نیز همین موضوع می باشد و سعی شده است در ان به نقش مادر در تربیت معنوی کودک و روش ها و راهکار ها یچنین تربیتی اشاره گردد. امید است مورد استفاده مادران قرار گیرد.
فهرست مطالب
مقدمه……………………………………………………….1
فصل اول : کلیات
تعریف و تبیین موضوع………………………………………3
اهمیت و ضرورت تحقیق……………………………………5
پیشینه تحقیق………………………………………………5
اهداف تحقیق………………………………………………..6
سؤالات تحقیق………………………………………………7
روش تحقیق………………………………………………….7
واژگان کلیدی ………………………………………………..8
فصل دوم: تربیت فرزند و اهمیت آن
تربیت فرزند و اهمیت آن…………………………………….10
فصل سوم: مادر و تأثیر او در تربیت
مقام زن و تأثیر او در تربیت………………………………….15
زن در نقش مادری……………………………………………17
تأثیر رفتار و اخلاق مادر بر فرزند……………………………..22
تأثیر تقوا و عبادت مادر بر فرزند………………………………24
توصیه هایی به مادر در دوران جنینی……………………….29
مقدمات اولیه بعد از تولد فرزند……………………………….33
تأثیر شیر و غذای حلال بر تربیت و معنوی فرزند……………34
آغاز تربیت دینی از دوران کودکی است……………………..39
مشخصات سنی کودک و ارتباط آن با خدا…………………..40
پرسش های مذهبی کودکان ، بیان کنندۀ حالات روحیشان است………46
فصل چهارم: شیوه ها و راهکارهای تربیتی
احترام به شخصیت کودکان……………………………………50
نقش همنشینی و معاشرت در تربیت فرزند………………..51
نکات و رهنمودهایی در تربیت و پرورش فرزند صالح…………52
قرآن محور آموزشی کودکان……………………………………57
روش های آموزش نماز و روزه به کودکان……………………..59
کودک و محافل مذهبی و معنوی………………………………61
تأثیر پند و اندرز و پرهیز از ملامت در تربیت…………………..64
تأثیرات تشویق و تنبیه در تربیت کودکان……………………..66
داستان سرایی یکی از روش های تربیتی…………………..69
نتیجه گیری………………………………………………………71
منابع و مآخذ…………………………………………………….72
مقدمه
کودک به مانند نهال نو رسی است هر نهالی برای آنکه رشد کند به زمین خاصی ومقدار معینی نور وآب و سایه وآفتاب نیازمند است.هر کودکی نیز تحت شرایط و اوضاع مناسب و با ویژگیهای خاصی رشد می کند هر گاه این زمینه ها فراهم گردد وی همچون نهالی پس از روئیدن به مرحله شکوفایی می رسد مساعدترین محیطی که باید چنین زمینه هایی را برای کوکان فراهم آورد (کانون مقدس خانواده)است. متاسفانه برخی از والدین مسئولیت خود را در تامین نیاز مندیهای مادی فرزندان خلاصه کرده وتصور می کنند مسئوولیت آنان منحصر به تامین نیاز مندیهای جسمی فرزندشان است و دیگر وظیفه ای ندارند ،در صورتی که هر والدینی ،خصوصاً مادران موظف اند در مورد اساسی ترین مساله زندگی یعنی موضوع (تربیت فرزند) بکوشند و پر واضح است که هر گاه بتوانیم فرزندان امروز را صالح بار آوریم ثمره آن پیدایش جامعه ای صالح خواهد بود که همه افراد آن با همدلی ،وفاق ،مهر ومحبت ،نوع دوستی و دیگر صفات عالی انسانی در کنار هم زندگی خواهند کرد رسیدن به چنان زندگی مطلوب همه انسانها و مطابق با فطرت واقعی تمام بشر است موثرترین شخص در تربیت صحیح فرزند مادر اوست انجام وظایف جسمانی بالنسبه از عهده هر مادر ساخته است آنچه مهم است جنبه معنوی است که منحصرا توسط مادران اندیشمند و مسلمان انجام پذیر است . کار سازندگی مادر بدون خود سازی امکان پذیر نیست نه تنها بیان مادر بلکه تقوا و عبادت او هم در خط مشی تربیتی اودر تاثیر پذیری و سازندگی موثر است. اشتباه امروز برخی از خانمها این است که تحت عنوان تساوی حقوق سیاسی مسئولیت خود را فراموش کرده و زینت وتجمل را مایه افتخار می دانند در صورتی که دامان پاک مادری و اجر و قربی که مادر نزد خداوند دارد مایه افتخار آنان باید باشد وظایف مادران این است که در درجه اول بعد از همسری خوب مادری خوبی بوده و به این مقام مباهات کنند.
فصل اول
کلیات
کلیات :
تعریف و تبیین موضوع
از جمله نعمتها و امانتهای الهی برای انسان نعمت فرزند است که ثمره زندگی زن و مرد می باشد والدین در برابر فرزندان وظایف و تکالیف خاصی دارند که هر کدام باید در حدود امکانات از عهده آن برآیند والدین همچون باغبانی می باشند که باید نهال نورسیده را نیکو بپرورانند و زمینه را برای رشد همه جانبه و به ثمر رساندن او فراهم نمایند.
بدیهی است که هر فردی نمی تواند شایستۀ احراز این مقام باشد. درست است که بلوغ و رشد جسمی زمینه را برای ازدواج فراهم می کند، اما برای پدر و مادر شدن علاوه بر رشد و بلوغ عقلی و اخلاقی و عاطفی ، مدیریت برای ادارۀ کانون خانوادگی و سرپرستی فرزندان امری لازم است.
آگاهی از وظایف خود و مسایل کلی تربیتی و عموم جریان هایی که برای اطفال پیش می آید، آشنایی به مسئولیتی که فرد در قبال فرزند در برابر خدا و جامعه دارد، بیداری و هوشیاری نسبت به وضع زمان و مکان ، موقعیت و اوضاع و احوال زندگی و جریان های روز لازم است تا بتوانند در برابر این وضع و مخاطرات آن به انجام وظیفه تربیتی خود نیکو بپردازند. کسانی قادرند کودکان را تربیت صحیح و معنوی بدهند، که خود در دورۀ طفولیت و در طول عمر تربیت صحیح اخذ کرده باشند.
اصولاً هر کس بخواهد فرزندانش دارای صفات و خصایص معین باشد، ناگزیر است خود همان خصایص را واجد باشد. اما گفتن این مهم بی لطف نیست که اهمیت مادران در امر تربیت از پدران بیشتر است و در واقع بهترین مربی کودک از این جهت مادر اوست چرا که بیشترین ارتباط کودک با مادر است. و برای اولین بار و به طور مستقیم با مادر سروکار دارد تربیت کاری اندیشیده و مهلت دار است و با بی خبری و عدم آگاهی و آشنایی به مسایل و جریان های زمان نمی توان در آن زمینه گام برداشت. بنابراین مادران باید خود آگاه و جهت دار باشند، تا بتوانند نسل هدفدار بپرورانند . خصیصۀ دیگر مادران داشتن ملکۀ عفت و تقواست، که در سایه آن از هرگونه مفاسدی دور باشند.
آنها وظیفه دارند خداوند را به فرزندان خود بشناسانند و اهداف خلقت را بیان کنند و آن ها به مسیر الهی سوق دهند. و برای دست یافتن به این مهم و قرب الهی به استفاده از سفارشات بزرگان دین و متخصصان در این عرصه نیاز دارند. متأسفانه برخی مادران بدون اینکه توجهی به دستورات دینی و الهی داشته باشند یا از هر رهنمودی استفاده کنند فرزند خود را بزرگ می کنند. این گونه کودکان شاید از نظر جسمی رشد کنند اما از نظر روحی به کمال (آن کمالی که خداوند به آن اشاره دارد) نخواهند رسید و با مفاهیم دینی مأنوس خواهند بود.
بنابراین مادران ما باید خودشان در زمرۀ بهترین مادران و در اصل بهترین بندگان خدا باشند و اگر رضایت خدا را می خواهند باید علاوه بر تلاش برای صالح شدن و تربیت صحیح فرزندشان برای تقوای خود نیز تلاش کنند. در واقع فرزند از راه اخلاق و رفتار و منش مادرش تربیت می شود نه از طریق گفتار او . در نتیجه کردار مادر باید درست و به جا باشد تا فرزندش تربیت صحیح داشته باشد.
در تربیت اجتماعی روش مادران از نظر الگو بودن بسیار مهم است به خصوص از آن بابت که بدانیم طبع کودک آمادۀ پرخاشگری و ستیزه جویی است و با دیدن آن در برابر والدین تجلی می کند نباید منتظر ماند که کودک کاملاً به سن رشد و تمییز برسد تا بتوان به او کار و وظیفه ای را ارجاع کرد به طور خلاصه هر مقدار آداب آموزی و آماده کردن طفل برای ورود به زندگی اجتماعی از سنین پایین تر آغاز گردد موفقیت مادران در امر تربیت و پذیرش بار تربیت برای طفل آسان خواهد بود.
اساس معنوی شدن انسان در این سن پی ریزی می شود، هر قدر که تماس های مذهبی کودک در این دوره زیادتر و لذت بخش تر باشد کودک در ارتباطات اجتماعی ، معنوی آینده موفق تر خواهد بود. در مقابل کودکانی که در این دوره از تمایلات معنوی محدود برخوردارند و وقت بیشتری را با اشیاء سپری می کنند، در آینده احتمالاً روابط اجتماعی ، معنوی موفقی نخواهند داشت.
برای تقویت این مطلب مهم این است که چگونه مادران ، سعادت را برای فرزندشان تعریف کنند و آنها را به سوی مسیری که به آنها آموخته شده و فطرت کودک نیز گواه بر حق بودن همین مسیر است سوق دهند.
مسیری که کودک می رود حق باشد یا باطل بستگی به فهم و درک مادر از حق و باطل دارد بنابراین مادران قبل از هر چیز وظیفه دارند خود حق را بشناسند تا فرزندشان دچار اشتباه در این مورد نگردد و مسیر الهی را برگزیند و از باطل اجتناب کند. سعادت و شقاوت هر فردی به دست خود اوست چرا که انسان ذاتاً مختار است به انجام افعال و اعمالش اما نقش تربیت صحیح برخی مادران را نباید نادیده گرفت که بی تأثیر نبوده در سعادت و شقاوت فرزندان اجتماع و جهان . مادری که خدا شناس و پرهیزکار باشد چون در برخورد هر مشکلی از خداوند منان مدد می جوید فرزند او نیز از طریق الگوگیری هم با تقوا می شود و هم اینکه همیشه در یاد خداست. اما همۀ اینها مستلزم آگاهی مادران به مسایل تربیتی است و عدم آگاهی آنها باعث بروز مشکلات جیران ناپذیری خواهد شد. این تحقیق نمونۀ کوچکی از مسایل تربیتی است که مادران باید بدانند و به آن ها عمل کنند چرا که خدواند متعال رضایت بیشتری در این صورت نسبت به آنان خواهند داشت. إن شاء الله
در نتیجه وظیفۀ مادر این است که اولاً تربیت فرزند را مهم و ضروری بداند، ثانیاً برای تحقق آن بکوشد و ثالثاً از روش های تربیتی آگاهی داشته و به آنها به طور دقیق عمل کند.
اهمیت و ضرورت تحقیق
هر جامعه ای به افرادی نیاز دارد که با آنها بتواند خود را رشد دهد و یا بازسازی کند. در واقع افراد یک جامعه نقش بسزایی در سعادت آن جامعه خواهند داشت. با توجه به اینکه در دین اسلام انسان بالقوه می تواند به کمال برسد ، حال اگر در یک جامعۀ اسلامی احساس شود که افراد آن جامعه از این توانایی خود بهرۀ کافی را نمی برند یا اینکه می توانند پیشرفت بیشتری داشته باشند اما متأسفانه تلاشی در این زمینه انجام نمی دهند، هر وجدان بیداری به تکاپو می افتد که جامعۀ خویش را نسبت به مشکلی که دارد آگاه کند و در صورت توان وضعیت جامعه را بهبود بخشد. بهترین راه حل برای رفع و دفع مشکل این جامعه تربیت صحیح فرزندان آن جامعه است. چرا که همین فرزندان در طول زندگی خود نقش های فراوانی در صعود یا سقوط یک ملت ایفاء خواهند کرد.
لذا لازم است به موضوع تربیت و دینی بودن آن پرداخته شود تا هم برای نوسینده و هم برای دیگران باعث افزایش معرفت گردد.
پیشینه ی تحقیق
از آنجایی که انسان موجودی دو بعدی است و هنگام تولد بعد مجردش همچون لوحی سفید می باشد و به واسطه ی تربیت پدر و مادر وجود مجردش شکل می گیرد لذا لازم است والدین کودک اصول تربیتی لازم برای پرورش یک انسان را بدانند و اعمال کنند.بنابراین تربیت به صورت عمومی و تربیت به صورت خاص از جمله مباحث مهمی است که باید بیش از پیش به آن پرداخته شود در این راستا تحقیقات و پژوهش های زیادی صورت گرفته که به نمونه هایی از آنها اشاره می شود :
1- کتاب تأثیر مادر در تربیت تألیف دکتر علی قائمی که بیشتر به مباحث معنوی مرتبط با تربیت پرداخته است .
2- کتاب فرزند صالح تألیف ستار پور ابراهیم که بیشتر به شیوه ها و راهکار های تربیتی پرداخته است.
3- مقاله ی آقایان حسن ملکی، عباس علی شاملی و مهدی شکراللهی با عنوان تربیت عبادی کودکان که بیشتر به مباحث عبادی و ضرورت آنها برای کودک و روش های آشنایی کودک پرداخته است.
4- مقاله آقای علی اکبر زهره کاشانی با عنوان اصول تربیت دینی از منظر آیات و روایت می باشد که بیشتر به اصول تربیتی و تعلیم و تربیت دینی پرداخته است.
اهداف تحقیق
بی شک هر تحقیق و پژوهشی شامل اهداف خاصی می باشد که در راستای نیل به آن اهداف چنین پژوهشی انجام گرفته است.
این تحقیق نیز از این امر مستثنا نبوده و مشتمل بر اهداف ذیل می باشد:
1- معرفت افزایی در باب تربیت صحیح فرزند
2- اطلاع رسانی به دیگرا در این رابطه
3- آسیب شناسی تربیت کودک و استفاده از آن در راستای مشاوره های تربیتی
سؤالات تحقیق
سؤالات اصلی
مادر چه تأثیر در تربیت معنوی فرزند دارد؟
سؤالات فرعی
1- تربیت فرزند چه اهمیتی دارد؟
2- میزان تأثیر مادر در تربیت فرزند چقدر است؟
3- چه راهکار های برای تربیت صحیح فرزند وجود دارد؟
ساختار تحقیق
این تحقیق مشتمل بر چهار فصل به شرح ذیل می باشد
فصل اول کلیات، فصل دوم تربیت فرزند و اهمیت آن، فصل سوم مادر و تأثیر ان در تربیت و فصل چهارم شیوه های و راهکار های تربیتی
روش تحقیق
این تحقیق به روش کتابخانه ای و فیش برداری تدوین شده است .
واژگان کلیدی
فرزند : پسر یا دختر هر مرد یا زنی نسبت به خود او
تربیت: پروردن ،پروراندن ، پرورش دادن ، ادب و اخلاق به کسی یاد دادن
زن: انسان ماده ، مقابل مرد.ونیز به معنی جفت مرد که به عربی زوجه می گویند.
مادر: زنی که دارای فرزندی است . مام ، والده ، ام
معنویت: معنوی و معنویت به هر آنچه شامل یا مربوط به معنا و روح باشد گفته می شود و مقابل ظاهری و مادی است. از دین به معنویت استعاره می شود.
فصل دوم
تربیت فرزند و اهمیت آن
تربیت ، اساسی ترین و ضروری ترین و ابتدایی ترین نیاز بشر است در تمامی جوامع وملل و فرهنگ ها روی این مساله تکیه ی فوق العاده می کنند که فرزندانشان بر اساس فرهنگ و سنن ملی و میهنی و قومی پرورش یابند و سنت های گذشته ی خود را به آنها منتقل می کنند در آغاز هر کس تلاش می کند که فرزندش به خوبی تربیت شود منتهی به فرموده ی قرآن مجید هر فرد یا حزبی به نحوی به کرده و عقاید و فرهنگ خود دل بسته است کودک روحیه ای بسیار حساس و ظریف دارد اطراف او پر از انسانهای مختلف و با اخلاق و متفاوت وگوناگون و رفتارهای ناهمگون می باشد امکان دریافت همه نوع رفتار و کردار وگفتار از اطرفیان را دارد طبق فرمایش امام علی (علیه السلام)به فرزندش امام حسن (علیه السلام) که فرمود (و إنما قلب الحدث کان الخایته ماالقی فیما من شی قلبته)قلب فرزند نورس مانند زمین خالی است خالی از بذر و گیاه ،هر تخمی که در آن افشانده شود همان رشد می کند.
تربیت به معنی (پروردن ،پروراندن،آداب و اخلاق را به کسی آموختن) ونیز به معنی (پرورش بدن به وسیله انواع ورزش )است تربیت به معنای عام پروراندن هر چیزی است به گونه ای که شایسته آن است . و این معنا ، گیاهان ، حیوانات و انسانها را شامل شده و نیزدر مورد پرورش باید دو چیز را در نظر گرفت :1- چیزی که مورد تربیت قرار می گیرد 2- هدف از تربیت آن . از نظر اسلام ابتدا باید انسان و ابعاد وجودی و نیرو ها و استعداد های او را شناخت و آنگاه به تربیت او پرداخت . و چون شناخت حقیقت ژرف و نا منتهای وجود انسان به طور کامل ،مشکل است و پروده های ستبر غرایز و مادیات ،عقل و تعین آدمی را احاطه کرده و خود قادر به برنامه ریزی و تهیه قانون کلی که در جمیع ابعاد ،تأمین کننده صلاح و سعادتش باشد نیست ؛ خدای متعال که آفریننده انسان و ربّ و پرورنده حقیقی اوست - برنامه های تربیتی او را تعین فرموده و توسط پیامبرانش به انسان ها ابلاغ نموده است . امیر مؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: «کسی که به آداب الهی تربیت شود آن تربیت او را به رستگاری جاودان می رساند.»
تربیت دینی کودکان امری ضروری و لازم است و این ضرورت حداقل دو دید فردی و اجتماعی قابل رسیدگی است . از لحاظ فردی باید بگویم که مذهب پایه و مایه همه جوانب و ابعاد زندگی فرد و سبب بسیاری رشد ها و پستی ها ست.چه بسیار اند امانتهای الهی که در سایه بی توجهی اولیای کودک به جنبه های عقیدتی و مذهبی او،لکه دار می شوند و یا کودکانی را می شناسیم که می توانند در آینده ای نزدیک اعضای مفید به حال خود و اجتماعی بار که لطمه ی آن بیش از هر کسی متوجه خودشان می شود. تربیت مذهبی ،کنترلی برای اخلاق ، ضابطه ای برای حیات فردی و اجتماعی و رشد معنویت و آرمان گرایی است . مذهب می تواند تقویت کننده جنبه فرا خود یا وجدان اخلاقی طفل باشد و زمینه را برای وسعت بخشیدن به اطلاعات او فراهم آورد حجاب های شک و تردید در سایه آن پاره می شود و انسان به مراحلی از لحاظ رشد می رسد که در سایه استدلال عقلی میسر نیست . اگر تربیت مذهبی بر اساس اندیشه درست و استوار باشد موجب رشد و پیشرفت می شود و فرد را از سقوط می رهاند و برای زحمات کودک پاداشی از درون تهیه می شود . آلودگی ها در او رو به کاهش می گذارد واضطراب و وسوسه ها که بخصوص در سنین نوجوانی عارض فرد می شود از میان می رود و آرامشی نسبی برایش حاصل می آید . مذهب عامل کنترلی برای فرد است که در اجتماع خود را از ایذاء و شرارتها دور نگهدارد . اذیت و آزارش به دیگران نرسد ،مردم از دست و زبان و شرّش در امان باشند و در حبّ و بغض های اجتماعی ، خدا را فراموش نکند.
“وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلاَدُکُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللّهَ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ”
(و بدانید که اموال و فرزندان شما ( وسیله) آزمایش (شما) هستند و خداست که نزد او پاداش بزرگ است اگر انسان از این امتحان با موفقیت بیرون آید ،دارای اجر عظیم خواهد بود هم اجر دنیوی و هم اجر اخروی .) با تربیت صحیح است که فرزند ،نور چشم والدین ومیوه دل آن ها و زینت دنیایشان خواهد شد . پیامبر اشعث بن حیتس که ظرفی از غذا را بهتر از فرزند می دانست فرمود « اَنّهم لثموهَ القُلوب وَ الاَعیُن» فرزندان میوه دل ها و نور چشم هایند.
با تربیت صحیح فرزندان انسان می تواند از اجر اخروی نیز که خداوند از آن به اجر عظیم تعبیر می کند بهرمند شود . پیامبر (ص) می فرماید « اَلولَدُ الصالح ریحانه مِن ریا حین الجنه» فرزند نیکوکار گلی از گلهای بهشت است.
از آیات 84 تا 87 سوره مبارکه انعام اهمیت فرزندان صالح در معرفی شخصیت انسان استفاده می شود ، زیرا خداوند برای معرفی مقام والای حضرت ابراهیم (علیه السلام) قهرمان بت شکن ، شخصیت های بزرگ انسانی که از دودمان او در اعصار مختلف به وجود آمده اند را با شرح و تفصیل بیان می کند و به طوری که از میان 25 نفر از پیامبران که نامشان در مجموع قرآن آمده ا ست در این آیات نام 16 نفر از فرزندان و بستگان ابراهیم (علیه السلام ) و نام یک نفر از اجداد او آمده است و این در حقیقت درس بزرگی برای عموم مسلمانان که بدانند شخصیت فرزندان و دود مان آنها محسوب می شود و مسائل تربیتی و انسانی مربوط به آنها فوق العاده اهمیت دارد .
در روایات فروانی ،تربیت و تأدیب کودک از حقوق نوجوان و جوان شمرده شده است ، در رویاتی می خوانیم : قال رسول الله (صلی الله علیه و آله ) : «لا حق الولد علی الولدأن یَحسنّ اسمه و یَحسنّ ادبه» از حقوقی که اولاد بر پدر و مادر دارد این است که باید پدر و مادر به اولاد خود ادب دهد و اسم نیکویی برای او انتخاب کند . امام سجاد (ع) می فرماید :« اِنکَ مسئولٌ عّما و لّیته به من حُسنِ الأدب» شما مسئولید بچه خود را مؤدب بار بیاورید.
در بیان معصوم وارد شده است : « خدا رحمت کند مردی را که اهل و عیالش را وادار کند نماز بگذارند ، روزه بگیرند ، زکات دهند و نسبت به مساکین و ایتام و همسایگان انجام وظیفه نمایند تا خداوند چنین پدران مادران و فرزندانی را در بهشت دور هم جمع نماید. سخت ترین عذاب روز قیامت برای کسی است که اهل و عیال و افراد خانواده را به حال خود رها کرده باشد و آنها در حال جهل و نادانی باقی باشند.» در روایتی دیگر می خوانیم :« اگر پدران و مادران از وظیفه و مسئولیت خطیر آموزش شانه خالی کنند ، فرزندانشان در صحرای محشر آنها را مورد خطاب قرار داده ، می گویند: از رحمت الهی محروم باشید ؛ زیرا تعالیم و احکام دین را به ما نیاموختند ،ما را به وظایف دینی وادار نساختند و از کار های زشت و حرام بازمان نداشتید.هم خود در گرداب گناه غرق و هلاک شدید و هم ما را به هلاکت و نابودی کشاندید. آنگاه همه را به سوی آتش دوزخ می کشند.»
اهمیت و ضرورت تربیت آدمی بر کسی پوشیده نیست . هیچ مکتب ، مذهب و گروهی نیست که اهمیت و ضرورت تربیت انسان را انکار کند؛ اختلافات همه در اهداف و روش تربیت است.
اسلام نیز بر تربیت در دوران کودکی تاکید فروان داشته ،آن را از جمله وظایف والدین و در شمار حقوق فرزندان می داند. نخستین و مهم ترین دلیل اهمیت تربیت در دورن کودکی این است که قلب کودک که باید«عرش الرحمان » شود در این دوران خالی است و هنوز به سیاهی و پلیدی گناهان نیالوده است . منظور از این تشبیه خالی بودن مطلق نیست ،چرا که نقش وراثت و عوامل پیشینی از نظر اسلام قابل چشم پوشی نیست و می تواند در تربیت کودک مؤثر باشد . دومین دلیل این است که در دوران کودکی هنوز ذهن کودک با آموزش های بی فایده و مسائل معیشتی و دنیوی همچون خانواده و فرزندان و جمع مال مشغول نشده است .
با نگاهی اجمالی به آیات و روایات که در مورد فرزند وارد شده می توان به نگرش و جایگاه فرزندان در اندیشه ی اسلامی دست یافت . این نگرش نقش بسزایی در تربیت فرزند دارد در آیین اسلام آیات و روایات متعددی در معرفی فرزند وجود دارد که از مجموع آنها چنین برداشت می شود که فرزندان نعمت های الهی نزد والدین اند و چون سایر نعمتهای الهی هم می توان با استفاده صحیح از آنها در مسیر تکامل و هدایت خود و آنها از ایشان بهره جست و هم می توان با عدم استفاده صحیح از آنها خود و آنها را به خاک مذلت نشاند ؛زیرا به گفته قران کریم ،فرزند نیز مانند اموال و سایر نعمتها ، وسیله ای برای آزمایش انسان است.
رسول اکرم(صلی الله علیه و آله) فرمود « اَلزِمُوا اَولادَکُم و اَحسِنوُا اُدأبَهُم ، فَانَّ اَولادَکُم هَدِیَّةاِلکم» مراقب کودکان خود باشید و آنان را خوب تربیت کنید زیرا آنها هدیه ای هستند برای شما از جانب خداوند.
والدین باید سر مشق امید ، اطمینان ، صبر ، تحمل، پشتکار و ایمان و تقوا باشند.که بذر این خصایل پسندیده را در نهاد فرزندان خود بکارند . پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:« اَلولَدُ کَبِدُ الُمومن إن ماتَ قَبلَهُ وَ صارَ شفیعاً لَهُ و اِن ماتَ بَعَدهُ یَستَفِرُ لَهُ فَیغفرُ اللهُ لَهُ» (فرزند، کبد مؤمن . اگر قبل از مؤمن بمیرد شفیع او می شود و اگر پس از آن بمیرد برایش طلب مغفرت می کند و خدا او را می آمرزد .) این تعبیر بسیار لطیفی است کبد در وجود انسان عضو حساسی است . کبد سالم دلیل بر سلامت جسم و کبد ناسالم دلیل بر مرض آن است . فرزندان ناسالم علاوه بر اینکه خود از یک رنج روحی در عذابند ، خبر از مرض روحی و اخلاقی والدین می دهند . وقتی که والدین از تعادل سلامت جسم و جان محرومند گویا کبد والدین هم بیمار است و معلوم می شود که آنها هم از تعادل جسم و جان بی بهره هستند و با زندگی تلخ و طاقت فرسایی دست به گریبان می باشند.
فصل سوم
مادر و تأثیر او در تربیت
مقام زن و تأثیر او در تربیت
اسلام برای بهبود اجتماع و اصلاح شئون حیاتی جامعه کوشش به اصلاح زن کرده و ملاک مدنیت را به او وابسته دانسته است و نیز برای داشتن فرزندان صالح که کارگردانان جامعه فردایند توجه به مادر خوب داشته و در انتخاب او توصیه های بسیار کرده است .آنگونه که حق زنان پاکدامن و واقعی است، اسلام به آنان شخصیت عظیم داده و بی مهری ها و بی توجهی های گذشته و بعدی را نسبت به زنان مردود ذکر می کند . شخصیتی که اسلام برای زنان قائل شده به حدی است که دیگر آنان را نیازی نیست در کوچه و خیابان افتند و خود را محبوب القلوب نشان دهند.
نه تنها در عمل ، بلکه در توصیه های اسلامی نیز از پیامبر و ائمه (ع) راجع به زنان اخبار و روایات متعددی داریم و به گفته ابن عباس این توصیه ها و سفارش ها تا لحظات آخر حیات پیامبر(ص) که در بستر مرگ افتاده بود به گوش می رسید. قرآن که کتاب آسمانی مسلمین است در ذکر داستان های اسلامی همه جا از مردان نام نبرده بلکه از زنانی چون همسر حضرت آدم ، حضرت مریم و مادر حضرت موسی (علیهم اسلام) نیز به نیکی یاد کرده است. در مقام مقایسۀ زن با مرد از نظر اسلام یادآور می شویم که او را مقام و موقعیتی کمتر از مرد نیست ، هم از نظر عبادتی و هم جنبۀ حقوق به تناسب زمینه و طبیعت او توجهی فوق العاده به زن شده است. زن پاک همچون مرد پاک می توان عزیز درگاه خدا باشد و پروردگار به صریح آیات متعدد قرآن ، پاداش هیچ یک از این دو را تباه نمی سازد. برخی از روایات اسلامی می گویند زن صالحه و پاک بر هزار مرد ناصالح ارجح است و زنی که هفت سال در شوهر داری و ادارۀ خانواده مقاومت نموده باشد خداوند هفت باب دوزخ را بر روی او بسته و هشت در بهشت را به روی او می گشاید. حرمت و وجهۀ زن در اسلام به خاطر مادر بودن است نه جنسیت او ، نیز مادر بودن تنها تولید مثل و زائیدن نیست بلکه در سایۀ انجام وظیفه ای است که شرع و عقل در جنبۀ تربیتی و نگهداری فرزند برایش معین کرده اند. از نظر اسلام هر زنی که مادر می شود ولی هوسباز است لایق احترام مادری نیست همان گونه که هر مرد خلافکاری لایق عنوان پدری نیست. مقام والای زن در سایۀ احترام به قانون فطری و پذیرش مسئولیت شرعی در تربیت کودک این است که او بیش از هر چیز باید بکوشد که خود را مسئول بداند و در پرورش ایمان و اخلاق طفل شرعاً بکوشد.
از نظر مذهب وجود زن مایه ی خیر وآرامش . موجب سکون و وقار است.اوست که دل های رئوف می پروراند و مهرها و عاطفه ها رادر گرو مهرورزی خودقرار می دهد.اوست که با انتقال خصائص در حیات انسانی خود به کودک، به جامعه بشری انسان تحویل می دهد.اسلام برای زن دنیایی بسیار زیبا ایجاد کرده است،دنیایی که همه افراد آن باید به مادراحترام و تعظیم کنند،او بانوی خانه و فردی محترم است،نه غم معاش دارد ونه رنج کار بیرون وتصادم ها ونه دوری از فرزند که ثمره ی دل است.شوهر موظف به احترام و رعایت جانب اوست.حتی در سایه ی عقد هیچ چیز او را جز استمتاع جنسی مادر نمی شود.که آن هم تحت شرایط اندیشیده است.شوهر نمی تواند او را به انجام کاری مجبور کند و حتی نمی تواند او را وادارد که فرزندش را شیر دهد.مادر در برابر فرزند محترم است واین احترام دستور مذهب اوست.به تصریح قرآن فرزند،حق اُف گفتن وترشروئی به او ندارد،نمی تواند او را از خودبراند وپس از سپاس پرودگار باید زحمات او را شاکر باشد.
در جایگاه تربیت و رشد انسانی جامعه،تردیدی نیست که بانوان نقش تعیین کننده و بی بدیل دارند،به روشنی پیداست که این نقش نمی تواند امری تشریفاتی و یا حتی قراردادی باشد.دست حق در نظام زیبا وحکیمانه آفرینش،زن را در چنین جایگاه وطبعاً در چنین مسئولیتی قرار داده است.جایگاهی که هیچ قانون و قراردادی نمی تواند حکمت آن را نادیده بگیرد وهیج شانی نمی تواند به جز خود وی، این مسئولیت را بر خود نهد.در سخن کوتاه اما پربار آسمانی حضرت صادق (علیه السلام)آمده است:"اکثر الخیر فی النساء” بیشترین خیر وخوبی در وجودبانوان است.جلوه ای از این کلام آسمانی در سخنان امام (ره) این گونه آمده است:زن مربی جامعه است.از دامن زن انسان ها پیدا می شوند. مرحله اول مرد وزن صحیح از دامن زن است.مربی انسان ها زن است،سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است،زن با تربیت صحیح خودش انسان درست می کند وکشور آباد می کند. مبداء همه ی سعادت ها از دامن زن بلند می شود،زن مبداء همه ی سعادت ها باید باشد.
روایتی معروف از رسول خدا (صلی الله علیه وآله)؛در این روایت ایشان می فرمایند:بدانید همه ی شما حافظ مصالح هستید وهمه ی شمادر برابر کسانی که حافظ مصالح آنان هستید مسئولید،زن نیز حافظ مصالح خانواده ی شوهر و فرزندان اوست و در برابر آنان مسئول است.در این روایت پیامبر به صراحت،زنان را حافظ مصالح شوهر و فرزندانش دانسته است.یکی از مصالح فرزندان اهتمام به تربیت دینی آنان است.
زن در نقش مادری
قال رسول الله(صلی الله علیه وآله):الجن تحت الدقدام الأمهات(بهشت زیر پای مادران است). کلمه “امّ"در قرآن و روایات به طور فراوان ذکر شده است؛به معنای ریشه وسر چشمه است،و به خاطر این که کودک حداقل شش ماه وحداکثر نه ماه در رحم زن است وبا تمام قوا جسم و روح خود را از مایه های وجود زن می گیرد، دائم از کارگاه جسم و اعصاب وجان زن تغذیه می کند،از وجود او نسبت به کودک تعبیر به امّ شده است.در حقیقت مادر اصل و ریشه وسر چشمه وجود کودک است.مدت اقامت نطفه درصلب پدر بسیار اندک ولی در رحم مادر نزدیک به دویست وهفتاد روز مهمان است.روی این حساب تمام یا اغلب گیرندگی و اثر پذیری او از مادر است،و به همین علت حسابی که اسلام برای مادر باز کرده برای غیر اوباز نکرده است.حیثیت مادر بودن باید برای زن ثابت و پابرجا بماند،وگرنه نسل خوبی به وجود نخواهد آمد.
طفل از مادر به دنیا می آید در حالی که صفحه خاطرش خالی از هر گونه نقش مربوط به فرهنگ این جهان است و از طریق تماس با مادر به دنیا و کسان ونزدیکان و افراد جامعه خویش راه و رسم زندگی را فرا می گیرد.تربیت فرزند مهمتریت بخش زندگی مادر را تشکیل میدهد،البته منظور مادری است که به اهمیت و نقش خود در سازندگی تاریخ آگاه است.اصولی ترین رابطه ای که او با فرزند خود داردرابطه آموزش است واز آن طریق مادر موفق به انتقال میراث فرهنگی خود به نسل جدید می شودو او را برای زندگی در دنیای آینده آماده می سازد.در انجام این وظیفه ذکر این مطلب مهم است که آنچه مادر به فرزند یاد میدهد لا اقل برای دوره معینی از سنین کودک برای او وحی منزل و غیر قابل اجتناب است،بدین نظر در تربیت باید تعمق کافی داشته باشد.وظیفه مادر با پدر اندکی متفاوت است.بخصوص در سنین اولیه ارتباط مادر با کودک بیش از پدر می باشد بنابر این عدم آگاهی مادر اثر نا مطلوبتری بر کودک می گذاردتا پدر.چه بسا مادرانی که در سایه بی توجهی های خود در امر تربیت راه های گرفتاری وبد بختی و بی عرضگی را به کودک می آموزند و او را فردی مزاحم و طلبکار برای جامعه می پرورانند.
دامان مادر نخستین مدرسه و اولین پایگاه تربیتی است.در این مدرسه کودک علم و اخلاق و دین می آموزد . مهم این است که آنچه کودک در این مدرسه می آموزد برای همیشه در نزدش می ماند.طفل که پا به عرصه این جهان می گذارد آگاهی و نیرو می گذارد،کاملا متکی به مادر است،برای کسب غذا او به دست آوردن امکانات آنچه مادر بگوید او عمل کیکند،بر این اساس تامادر خودرا از عوامل فساد و اخلاق نادرست دور ندارد نمی تواند امیدوار به زندگی خوب فرزندش باشد.
ادیسون در دوران کودکی نه تنها استعداد از خودش نشان نمیداد بلکه فوق العاده کودن به نظر می رسید. چون سر ادیسون بیش از حد معمول بزرگ بود ،اطرافیان تصور می کردند که او به اختلال مشاعر دچار است.سوالات عجیب غریبی هم ادیسون از اطرافیان خود می کرد،این گمان را بیش از پیش در آن ها تقویت می نمود،حتی در مدرسه از بس که معلم خودش را سوال پیچ کرده بود به"کودن"ملقب گشت. به همین دلیل روزی ادیسون از مدرسه به حالت گریان و ناراحت به خانه بازگشت و موضوع را به مادرش گفت.مادر ،دست پسر کوچکش را گرفت و بسوی مدرسه حرکت کرد و به معلم ادیسون کوچولو گفت:"تو نمیدانی که چه می گویی،عقل پسر من از عقل تو بیشتر است.درد وعیب کار هم در همین جاست.من او را به خانه میبرم . تعلیم وتربیتش را خودم بر عهده می گیرم وآن گاه به تو نشان می دهم که چه استعدادی در او نهفته است".چنین بود پیشگویی عجیب مادر ادیسون و از آن پس همان طورکه خود گفته بود،تعلیم وتربیت پسرش را خود دنبال کرد.یکی از دوستان خانواده ی ادیسون در این باره نوشته است که:بعضی اوقات که از جلوی خانه ی ادیسون عبور می کردم،می دیدم که مادر ادیسون با پسرش نشسته و به او درس می دهد وادیسون یگانه شاگرد او بود.حالات وحرکات ادیسون مانند مادرش بود.او خیلی مادرش را دوست داشت و وقتی مادرش سخن می گفت او سراپا گوش میشد،مانند اینکه مادرش دریای دانش است.ادیسون براثر کمک مادرش پیش از نه سالگی کتابهای مهم و سنگین نویسندگان چون “گیبون"،"افلاطون"و “همر” را مطالعه کرده بود.این مادر خردمند علاوه بر این،به فرزندش جغرافیا و تاریخ و حساب و اخلاق را هم آموخت.ادیسون بیش از سه ماه به مدرسه نرفت و آنچه در زمان کودکی خود آموخته بود؛از مادرش داشت.مادر ادیسون بیش از یک مربی به تمام بود:زیرا توجهش نه تنها به تعلیم و تربیت بود بلکه مراقب بود تا استعدادهای طبیعی فرزند خود را بیابد و آنها را بپروراند.بعدها که ادیسون به اوج عظمت رسید،گفت: (من ازکودکی دریافتم که مادر چه چیز خوب وپر ارزشی است. هنگامی که معلم مرا کودن خواند،او از من دفاع کرد و من به طور جدی تصمیم گرفتم که ثابت کنم او در باره ی من اشتباه نکرده است.من هیچگاه اثرات خوب تعلیم وتربیت مادرم را از دست نمی دهم.کسانی که پس از دوره ی بلوغ منحرف شده اند،اگر در کودکی نسبت به تعلیم و تربیت آنان توجه بیشتری می شد،عضو عاطل وباطل جامعه نمی گشتند. من همیشه لا قید و بی بند وبار بودم و اگر توجه مادرم نبود،به احتمال قوی منحرف میشدم ولی ثبات قدم و نیکی نیروهای موثر بودند که مرا از انحراف و گمراهی بازداشت”
در جهان امروز درباه مقام مادر ، سخن بسیار گفته می شود. حتی روزی را به نام « روز مادر» اختصاص داده اند ، اما متأسفانه وضع تمدن ماشینی چنان است که خیلی زود رابطۀ پدران و مادران را از فرزندان قطع می کند. آن چنان که پس از بزرگ شدن کودکان ، کمتر روابط عاطفی در میان آنها دیده می شود . بی شک اگر زحمات فراوانی را که مادر از هنگام حمل تا زایمان و دوران شیرخوارگی و زمان بزرگ شدن کودک تحمل می کند، در نظر بگیریم، خواهیم دید که انسان هرچه در این راه بکوشد بازهم در برابر حقوق مادر بدهکار است . در حدیثی آمده است که : روزی امّ سلمه خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمد و عرض کرد : همۀ افتخارات نصیب مردان شده است ، پس زنان بیچاره چه سهمی از این افتخارت دارند؟ پیامبر فرمودند: آری ، زنان هم افتخارات فراوانی دارند. هنگامی که زنی باردار می شود ، در تمام مدت حاملگی به منزلۀ روزه دار و شب زنده دار و مجاهد در راه خدا با جان و مال است . هنگامی زایمان می کند، خدا آن قدر به او پاداش می دهد که هیچ کس عظمت آن را نمی داند. هنگامی که فرزندانش را شیر می دهد ، در برابر هر مکیدنی از سوی کودک ، خداوند پاداش آزاد کردن بنده ای از فرزندان اسماعیل (علیه اسلام) ،را به او می دهد. هنگامی که دوران شیرخوارگی پایان می گیرد، یکی از فرشتگان بزرگوار خداوند به پهلوی مادر می زند و می گوید: برنامۀ اعمال خود را از نو آغاز کن ، چرا که خداوند همۀ گناهان تو را بخشیده است.
مادر از دو جهت حایز نقش ویژه ای در تربیت فرزند است، ابتدا اینکه کودک مهمترین سال های تکوین شخصیتش را در محیط انس و الفت با او می گذراند و این سال ها، فرصت کم نظیری برای اکتساب عادات، صفات و سایر ویژگی های رفتاری از مادر است. از جهت دیگر، مادران به لحاظ عواطف سرشار و خالصانۀ خود، پناهگاه مطمئنی برای کودک هستند و فرزند ( پسر یا دختر) هر زمانی که احساس ناامنی می کند، ابتدا به مادر پناه می برد و امنیت مورد نظر خود را در آغوش وی جست و جو می کند. از همین روی در تکریم جایگاه مادری ، سخنی از رسول اکرم (صل الله علیه و آله) نقل شده است که فرمودند: « مادر خود، مادر خود ، مادر خود را رعایت کن، سپس پدر خود را و پس از آن کسانی را که به تو نزدیکترند»
حضرت مجتبی (علیه اسلام) در مورد نقش حساس و فوق العادۀ مادر در ساختار هویت افراد سخنی دارد که ما را در درک این مهم یاری می کند. آن حضرت هنگامی که با معاویه مناظر می کرد در مورد یکی از علل انحراف معاویه از محور حق و انحطاط اخلاقی وی و گرایش او به باطل و کجروی ها ، به نقش مادرش «هند» اشاره کرده و فرمود: ( معاویه : چون مادر تو هند است و مادر بزرگت «نثیله» می باشد و در دامن چنین زنان پست و فرومایه پرورش یافته ای ،اینگونه اعمال زشت از تو سر می زند و سعادت ما اهل بیت پیامبر در اثر تربیت در دامان مادرانی پاک و پارسا همچون خدیجه و فاطمه می باشد.)مادر به عنوان سنبل عاطفه و مهر و محبت ، در شکل گیری و رشد شخصیت روحی و جسمی کودک بیشترین اثر را دارد ، ساختار روانی و اخلاقی کودک همزمان با پرورش جسم او در حال رشد است و مادر اصلی ترین منبع تغذیه روحی و جسمی محرم راز و ملجأ و پناهگاه کودک می باشد. بچه در سنین پایین در سایه مادر راه می رود و راز های زندگی خویش را کشف می کند و جهان اطراف خود را در سایه رهنمود های مادر می شناسد .امام مجتبی (ع) به همین خاطر برای داشتن مادری شایسته همیشه افتخار می کرد و می فرمود : « من پسر بهترین بانوان و سرور عالم هستم ،من فرزند زنان نجیب و پاک هستم»
مرحوم فیض (علیه الرحمه)در تفسیر صافی ذیل آیه شریفه «هُوَ الَّذي يُصَوِّرُکُمْ فِي الْأَرْحامِ کَيْفَ يَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزيزُ الْحَکيمُ» روایتی نقل می کند که برای همه خصوصاً پدر و مادر تکان دهنده است می فرماید:« وقتی دو ملک مصور آمدندکه بچه را تصویر و صورت بندی کنند خطاب می شود به آن دو ملک که نگاه کنید به پیشانی مادر و سرنوشت این بچه را از آنجا برداشت کنید و آنچه را در پیشانی اوست همان را قضا و قدر و سرنوشت این بچه قرار دهید بعد خطاب می شود اما بداء هم برای من قرار دهید . قضا و قدر تعلیقی است ، در پیشانی مادر برای بچه و آن دو ملک همین کار را می کنند ، سعادت و شقاوت و سرنوشت این بچه را از پیشانی مادر می گیرند و در پیشانی او می نویسند برای پروردگار عالم بداء قرار می دهند» معنی روایت اینجور می شود که بداء برای من قرار دهید یعنی پدر و مادر دخالت مؤثر در سرنوشت بچه دارند.
نمی گوییم علت تامر، بلکه زمینه ساز . مادر خوب برای سعادت بچه زمینه ساز است و مادر بی عفت ، لاابالی و بی تفاوت در تربیت اولادش تأثیر دارد.
شأن مادر و شرافت مسئولیتی که این جایگاه دارد و توجه ویژه ای که در متون دینی به منزلت مادر ، نقش و تأثیر گذاری آن ، و طبعاً مسئولیتهای وی شده ، انعکاس خاصی در بیانات حضرت امام (ره) یافته است تا آنجا که عطوفت و رحمت نهفته در دیدگان مادر را بارقه رحمت و عواطف رب العالمین شمرده و یک شب مادر نسبت به فرزند را از سالها عمر پدر ارزنده تر دانسته است خداوند بزرگ در قرآن کریم در دو مورد وقتی سفارش احسان و نیکی به پدر و مادر را یاد آور می شود به دوران دشوار بارداری مادر و تولد فرزند و شیر خوارگی آن اشاره می کند و در یک مورد آن ، از انسان می خواهد که شکر گذار او و پدر و مادرش باشد و به روشنی پیداست که چرا حضرت امام ، شغل مادری را شریفترین شغل می شمارند. در کلام امام صادق (ع) آمده است خوشا به حال کسی که مادرش پاکدامن و عفیف باشد. شما خانم ها شرف مادری دارید که در این شرف از مردها جلو هستید و مسئولیت تربیت بچه را در دامان خودتان دارید ،اولین مدرسه ای که بچه دارد ،دامن مادر است، مادر خوب بچه خوب تربیت می کند.
امام خمینی (ره) به مادران به عنوان مؤثرترین عامل در تربیت کودکان می نگرد و می فرماید خدمت مادر به جامعه از خدمت معلم بالاتر است و از خدمت همه کس بالاتر است و این امری است که انبیاء می خواستند.
مادرها باید توجه به این موضوع داشته باشند که بچه ها را باید خوب و پاک تربیت کنند و دامن هایشان یک مدرسه علمی و ایمانی باشد و این مطلب بسیار بزرگی است که از مادرها ساخته است و از کس دیگر ساخته نیست . آن قدری که بچه از مادر چیزی می شنود ، از پدر نمی شنود و آن قدری که اخلاق مادر در بچه نورس تأثیر دارد و به او نتقل می شود ، از دیگران عملی نیست . رویکرد ایشان در خصوص نقش مادر به مشابه یک نجات دهنده امت است و امام (ره) در این مورد می فرماید « مادران مبداء خیرات هستند و اگر خدایی ناخواسته مادرانی باشند که بچه را بد تربیت کنند ، مبداء شرند . یک مادر ممکن است یک بچه را خوب تربیت کند و آن بچه یک امت را نجات دهد ممکن است بد تربیت کند و آن بچه موجب هلاکت یک امت بشود.»
امام علی (ع) در گفتار خویش راجع به حق مادر فرموده است: این مادر است که به توی فرزند از ثمره قلبش غذا داد ، غذایی که کسی به کسی نمی دهد این مادر است که با چشم و گوشش ، و با دست و پایش و خلاصه با تمام اعضا و با تمام وجودش آن هم با نهایت خوشرویی و خوشحالی تو را از تمام آسیب ها حفظ نمود.
تأثیر رفتار و اخلاق مادر در فرزند
با توجه به تجربیات جوامع دیگر که زمانی تصور می کردند که اگر تنها به آموزش علوم و فنون بپردازند به سعادت موعود دست خواهند یافت و به تربیت اخلاقی توجهی نمی کردند یا آن را در حاشیه کار خود قرار می دادند ،اکنون تردیدی باقی نمانده است که یکی از ارکان سعادت یک جامعه را تربیت اخلاقی تشکیل می دهد .
از این رو خانواده ها نباید پرورش اخلاقی کودکان و نوجوانان خود را آسان بگیرند . گاهی دیده می شود که برخی از پدران و مادران تمام توجه خود را به مسائل تحصیلی فرزندشان مصروف می دارند و تربیت اخلاقی و معنوی آن ها را چندان جدی نمی گیرند . حال آنکه هدف از تربیت فرزند تنها این نیست که او را فردی متخصص در یکی از رشته های علمی و یا فنی تربیت کنیم ، چنین فردی ممکن است که یکی متخصص خوبی باشد ،اما معلوم نیست که آیا او یک انسان واقعی نیز خواهد بود یا نه ؟ انسانیت ما در گرو پیروی از ارزش های اخلاقی است و تنها در این صورت است که می توان به نتیجه کار تربیت خوش بین بود . خانواده هایی که برای پرورش اخلاقی و معنوی فرزندان خود ارزش چندانی قائل نمی شوند ، در واقع از اساسی ترین وظیفه خود نسبت به فرزندانشان غفلت می کنند. بهترین شیوه در تربیت اخلاقی روش الگویی است .یعنی پدر و مادر با رفتار و کردار خود فرزندان خود را عملاً با اخلاق پسندیده آشنا سازند و بذر ارزش های اخلاقی را در وجودشان کاشته و پرورش دهند.
امام خمینی ، حضرت زهرا(س) را به عنوان اسوه بزرگ بشریت معرفی می کنند.این خانه کوچک فاطمه و این افرادی که در آن خانه تربیت شدند که به حسب عدد ،چهار و پنج نفر بودند و به حسب واقع تمام قدرت حق تعالی را تجلی دادند، خدمت هایی کردند که مارا و شما را و همه بشر را به اعجاب در آورده است .از نیاز های اساسی روح و روان آدمی همانند سازی است ، به این مفهوم که کودک ابتدا در محیط خانوادگی خود به کاوش می پردازد تا کسی را بیابد که او کاملتر و نیرومند تر است و چون از نقص ها و توانایی های خود رنج می برد ، گمشده خود را در بزرگتر ها می یابد که درجاتی از او قویتر و کارآمد تر هستند و خود را با آنها از حیثیت رفتار ،مناسبات شیوه زندگی همانند می سازد و در حدود انطباق کامل بر می آید.
کودک بیش از هرکس با مادر تماس دارد ، مفاهیم مذهبی و اخلاقی را از او می گیرد ، در رفتار او را نمونه و شاهد خود قرار می دهد، بر این اساس پرورش مذهبی و اخلاقی از وظایف اولیه اوست ،این امر مخصوصاً باید در سالهای اول زندگی پایه گذاری شود ، به هنگامی که طفل هنوز خردسال است کلمه توحید را بر زبانش جاری سازد و گوش او را با کلمات مذهبی آشنا سازد. در چنین صورتی است که این خاطره ها فراموش نمی شوند و برای همیشه جاویدان می ماند . پیش از آنکه دیگران ذهن کودک را مغشوش و آلوده نمایند مادر باید خود را سرگرم او کند و مفاهیم و خوب و بد را در ذهنش استوار و ریشه دار سازد بذر های اعتقادی را در دل او بپاشد و خوی ها و رفتار های او را بر اساس سنت الهی جهت دهد .
رفتار آرام و تدریجی مادر بهترین ضامن تعادل عاطفی و اخلاقی کودک است وطفل به تدریج با اصول و ضوابط اخلاقی آشنا می گردد . مادر را در این کار حوصله و صبر کافی لازم است. از اعمال و شیوه های پرخاش جویانه باید خودداری کند و زمینه را برای همدلی و تحریک او با انجام رفتار مناسب فراهم نماید . مادر نباید احساسات کودک را جریحه دار کند ،نباید او را برنجاند ،مسخره اش کند و … زیرا این عوامل بد آموزی در تربیت به حساب می آید و برای آینده کودک لطماتی را موجب می شود.
طفل در طول مدت چند سال کودکی که دائماً در خانه است از نگاه کردن، شنیدن ، لمس کردن ، گرفتن اشیاء به کار بردن آن ، نشستن و ایستادن ، راه رفتن و حرف زدن راه و رسم زندگی را یاد می گیرد ولی آنچه که در کودک مؤثر است اغلب از راه مشاهده رفتار و نحوه زندگی کردن مادر و مشاهده طرز انجام مسئولیت او امکان پذیر است. در واقع مادر همه گاه از راه زبان نمی آموزد بلکه گاهی از راه تجسم زندگی در برابر دیدگان کودک به او چیز یاد می دهد. روش مادر است که او را به زبان می آورد ، به راه رفتن وا می دارد ، آداب زندگی می آموزد ، رعایت قانون و احترام یاد می دهد زمینه را برای احترام به انسانیت فراهم می سازد ، کنترل امیال را به او می آموزد ، اعتماد به نفس را در او ایجاد میکند . مادری که دائماً از بخت و اقبال خود شکایت می کند.معمولاً آثار نامیمونی در کودک بر جای می گذارد.
چه بسیارند مادران نادان که فرزندان خود را از دوران کودکی به آداب زشت و رفتار بد پرورش دادند و آنان را برای تمام عمر دچار بدبختی و تیره روزی نمودند. کار مادر مانند نقاشی نیست که زیبایی ها را روی پرده نمایان می سازد. . به کار پیکر تراشی هم که مرمر را حجاری می کند شباهت ندارد.او مانند نویسنده ای نیست که اندیشه های منّزه خود را در قالب الفاظ بریزد، بلکه او وظیفه مند است که با کمک یزدان در یک روان انسانی جلوه ای از الهیت را نمودار سازد. در این گفتار جمله با کمک یزدان نکته ای برجسته و پر اهمیت است ، زیرا مادر در لحظاتی احساس نا توانی می کند که اغلب نیازمند می شود که به قدرت بالاتر و عالی تر از نیروی خویش اتکا کند.
طفل از راه مشاهده وضع بیرونی مادر و پدر تربیت می یابد ،اگر راه و روش آنها مخصوصاً مادر عمق نداشته باشد و آنچه را که می بیند دلش باور نکند تربیت نمی پذیرد. مادر برای طفل باید فردی قابل اعتماد باشد و تعریف ها و تحسین های کودک باید از این اعتماد منشاء گیرد . پدر یا مادری که دائماً به اندرز گویی می پردازند ولی خود در جهل و خود پرستی به صرف کردن بیهوده سرگرمند کودک را نه تنها از خود بلکه از هر چه نام عنوان پند و موعظه دارد متنفر می سازند. از مسائل مهم در تربیت ایجاد عادات اخلاقی است . اخلاقی که دارای ضوابط اندیشیده شده و ارادی باشد . شک نیست که اخلاق مبتنی بر عادات نیندیشیده شده به مراتب بدتر از بد اخلاقی است . بنابراین در ایجاد عادات باید بسیار محتاط بود . مادر باید از طریق تمرین و تشویق میل به پذیرش دائمی جنبه های اصولی اخلاقی را به وجود آورد و این نیازمند به تحریک مداوم است.
تأثیر تقوا و عبادت مادر بر فرزند
اساس اجتماع اسلامی و جامعه آن بر فضیلت و شرف و تقواست و این به هنگامی امکان پذیر است که برنامه تربیت بر این اساس استوار گردد. انجام این خواسته ممکن نیست جز به هنگامی که مادران پاک سرشت و پرهیزکار سرپرستی و انجام آن را عهده دار گردند. مادر نخستین کسی است که بذر تربیت را در جان و روان کودک می پاشد و نهال آن را آبیاری می کند ، طرز فکر و رفتار او در سازندگی کودکان مؤثر است و اوست که می تواند کودکان را بر اساس مبادی آداب اسلامی بپروراند و تربیت کند. آنچه در تقوا مورد نظر است ،نگهداری نفس از گناه و پرهیز از امور شبه ناک است، ما می خواهیم که مادر در جنبه خود داری و نگهداری نفس به درجه ای برسد که مصونیت از گناه و انحراف برای او پدید آید،در همه حال قلب او به خداوند پیوند داشته و در کار و رفتارش حق تعالی را مراقب بداند . بهره گیری ها از زندگی را بپذیرد ولی هر نوع بهره گیری را جائز نداند. اگر همانگونه که علم می پذیرد تأثیر فضایلات ،را در جنبه وراثتی بپذیریم باید قبول کنیم که نقش مادر در این زمینه مهم است. در تربیت دینی و اسلامی پرهیزکاری رأس هر امر ، افضل اعمال و مورد محبت خداست . مهم این است که زن در مسیر آن باشد و فکر شخصیتش را بر آن اساس رنگ دهد . شاید برخی فکر کنند که کوشش مادر در امر پرهیز کاری در نسل و در تربیت بی اثر است ، در حالی که علم بر خلاف آن را اثبات کرده و بررسی ها نشان داده است که خیانت، تبهکاری، نابکاری ، دشمنی ، تجاوز کاری و برعکس مراقبت در فکر و عمل ، در سخن گفتن ، و در ایفای حقوق و به طور کلی پرهیز از گناه و خدا ترسی در همه امور کودک اثر می کند. جایی که غذای دوران حمل در ساختمان جسمی کودک مؤثر باشد آیا غیبت و حسادت ،نمّامی و سخن چینی و دیگر جنبه های اخلاقی و روانی در جنین مؤثر نیست از سوی دیگر تقوای مادر مانع از گناه و انحراف است و این خود زمینه و موجبی برای مادر است که مخصوصاً در دوران حمل و رضاع دور از اضطراب بوده و در آسایش و آرامش کامل به سر ببرد.
مادری وظیفه ای سنگین و انجام آن توأم با مسائل و مشکلات و همرا با دشواری هایی است. مادر در طی مراحل متعدد تربیت کودک نیاز مند است که بردبار و در برابر دشواری ها مقاوم و در برابر ناکامی ها خود دار باشد. بر این اساس بدون پیوند همیشگی با خدا ، آن قادر مطلق نمی تواند به خوبی از عهده انجام وظایف برآید و کار دشوارش را به پایان برساند . عبادت ایجاد پیوند با خداست و برای مادر موجب فرصتی است تا نفسی تازه و با قدرت و تلاشی جدید به کارش ادامه دهد.
آنچه از عبادت مورد نظر است این است که وجهه نظر مادر در تربیت فرزند و در انجام فعالیت های روزمره ، خدا باشد و ایمان به آفریننده مطلق پایه و اساس محکمی بر انجام وظیفه و تلاش وی باشد و فقط از او پاداش بطلبد . آنچه در این عبادت مهم است وجود عشق و علاقه مداوم و یادآوری قلبی خداست ؛ آن چنان که جلوه و اثرش در فکر ودر زندگی مادر عیان شود.
منظور از عبادت مادر تنها شب زنده داری ، بی خوابی و تسبیحات گفتن نیست ؛ قرآن خواندن و دعا گویی ها ، ذکر و ورد ها ، روزه داری همه و همه عبادت است ولی مهم تر از آن جنبه عملی قضیه و عبادت در تمام فعالیت های زندگی است . به عبارت ساده تر منظور از عبادت اصولاً زندگی در جو قرآن است . روش عبادتی مادر باید فعالیت در میدان شناخت خدا باشد ، و فرمانش را در همه جوانب زندگی نفوذ دهد، بدان گونه که تمام جوانب حیاتش تحت الشعاع خدا باشد ، کردار ، تفکر و حتی رفتار او بدین گونه رنگ گیرد و دلش چون آیینه بی غبار برای تجلی حقیقت گردد. در انجام عبادت عمل و رفتار با هم است، صد سخن مادر در زمینه ی عبادت عبادت خدا به اندازه ی یک عمل چند لحظه ای در کودک نافذ نیست . صد بحث درباره نماز به اندازه یک نماز خواندن نمی ارزد . روح دینی را باید از راه عمل در کودک نافذ ساخت نه از راه حرف و سخن . اگر مادر نیازمند به پرورش افرادی خاشع و خاضع برای خداست چاره ای ندارد جز آنکه خود نمونه عملی خشوع و خضوع درگاه الهی باشد سیره و رفتارش به تمام جنبه های اسلامی و قرآنی باشد.
چه زیباست که عبادت در همه مراحل زندگی کودک از تشکیل جنین تا پایان دوران تربیتش در خانه باشد ،در انعقاد نطفه ،در مرحله جنینی ، در ایام رضاع ، و در دیگر موارد یاد خدا برای کودک موجود باشد.
بدین نظر مادر نمی تواند یک عبادت موقتی و تصنعی داشته باشد بلکه همه گاه و در همه شئون و جوانب حیات باید عابد باشد ونیز عبادت تنها لحظات خلوت با خدا در حال نماز و روزه نیست که دیگر موارد زندگی هم باید مورد نظر باشد بدان گونه که لحظه ای از یاد خدا غافل نشود. کودک مقلد خوبی است همه چیز را از مادر تقلید می کند ، سر روی مهر می گذارد به مانند پدر اذان می گوید ، اعمال نماز را انجام می دهد ، پس باید از این زمینه ی کودک سود جست و در ایجاد روح دینی در او اقدام کرد. لای لای مادر اگر به همراه ترانه های مذهبی باشد، آیات و عبارات قرآنی باشد ، حمد و ثنای خدا باشد چقدر در کودک مؤثر است .
اثر فعالیت های عبادتی مادر همواره در ذهن کودک نقش بسته و آدمی را به یاد آن می اندازد.
امام حسن مجتبی (ع) با یاد و خاطرات دوران کودکی اش می فرماید : شبی مادرم فاطمه زهرا(س) را دیدم که تا صبح عبادت می کرد ،نماز می خواند ، در ضمن مناجات خود با پروردگار زنان و مردان مؤمن را دعا می نمود. اما برای خودش هیچ دعا نکرد. از او پرسیدم مادر جان چرا به خودت دعا نمی کنی؟ جواب داد : اَلجار ثُمَّ الدار ، اول همسایه بعد خویشتن وداخل خانه . و به این ترتیب حضرت فاطمه (س) نوعدوستی و احترام به همسایگان را به فرزند ارجمندش عملاً یاد داد. خلاصه آنکه زمزمه دینی مادر می تواند موجبی برای مقید کردن کودک باشد همانگونه که دیگر زمزمه ها زمینه های دیگر را در کودک ایجاد می نماید.
در تربیت دینی هدف آن است که رابطه بین کودک و خدا ایجاد گردد و در سایه آن وابستگی پدید آید و آدمی بر اساس آن قادر گردد که خواسته و تمیلات نامشروعش را به بند کشد. زندگی را رنگ الهی دهد و برنامه حیاتش را براساس مقررات خداوندی استوار سازد.. در تربیت دینی هدف آن است که تمام رشته های حیاتی آدمی به خدا وصل شود، هر عملی به نام خدا و به خاطر خدا انجام گردد . آدمی در کار و فعالیت و در رفتار و کردار خدا را در نظر داشته باشد ، مسائل حلال و حرام را بیاموزد و حیات مادی و نفسانی خود را بر مبنای حکم خدا جهت دهد و خلاصه در تربیت دینی غرض آن است که انسان صالح پرورش یابد ، یعنی کسی که تمام نیروهای مادی و معنوی او در مسیر هدف باشد و جز راه ورضای معبودگام بر ندارد.
می دانیم کودک از راه حواس پنج گانه با جهان خارج ارتباط برقرار می کند . ایجاد ایمان در دوران کودکی بر این اساس باید استوار باشد . او از شناخت پدیده های جهان خدا را بشناسد و به وجود او مومن و منعقد گردد . مادر با زبان ساده می تواند به کودک تفیهم کند که خدا او را می بیند کارهای خوب و بدش را زیر نظر دارد و هیچ چیز از نظرش پنهان نیست . پاداش و کیفر از سوی اوست آنچه مهم است این است که مادر به هر گونه ای که شده بین کودک و خدا القایی برقرار می کند به صورتی که نتیجه اش این شود ،طفل آنچه عنوان حلال دارد در زندگی مورد پذیرش و عمل قرار دهد و آنچه حرام و ممنوع است از زندگی طرد سازد .
مفهوم خدا از کودکی در ذهن کودک جای می گیرد و او در می یابد که برای جهان آفریدگاری است. مادر می تواند به طفل بفهماند که او می تواند با خدای خود صحبت کند ، از دل بگوید زمینه ی دلبستگی او را به خدا چنان کند که طفل بزرگترین وظیفه اش را جلب رضای خدا بداند و تابع اوامر و نواهی او باشد. بنابراین تأثیر مادر در معرفی خدا به کودک و عبادت مادر در معنوی شدن کودک و فرزندش بسیار مؤثر است.
مراد از ارتباط با خدا این است که اگر انسان در زندگی خود نیازی داشته باشد آن را از خدا بخواهد؛ اگر مشکل دارد حل آن را از او طلب کند و اگر خواسته ای دارد ، دست تمنا به سوی او دراز نماید.
به عبارت دیگر ارتباط با خدا به این معناست که انسان تنها به خدا امید وار باشد و در میدان حوادث نیز تنها بر خدا تکیه کند . دعا مناجات و ذکر جلوه های این ارتباط هستند. ؛ کسی که در باطن و ضمیر خویش تنها خدا را حلال مشکلات خود بداند؛ با زبان نیز خدا را می خواند و با او مناجات می کند و در هر حال به یاد او شکر گزار نعمت های اوست مطالعه سیره معصومین نشان می دهد که آنان در هر فرصتی سعی داشتند متربّی را با خدا مرتبط کنند و این ارتباط را تقویت نمایند. ایشان در مورد متعددی کودکان و بزرگسالان را به دعا کردن توصیه کرده اند. به عنوان مثال از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود):پدرم) ما را جمع می کرد و امر می کرد ذکر خدا بگوییم تا خورشید طلوع کند . همچنین زید ، پسر امام زین العابدین (ع) می گوید: امام زین العابدین در شب نیمه شعبان همه ما را جمع می کرد و شب را به سه قسمت تقسیم می کرد . سپس یک قسمت آن را نماز می خواند ، آنگاه دعا می کرد و ما آمین می گفتیم سپس استغفار می کردیم و از خدا طلب آمرزش می کردیم تا فجر طلوع کند.
از امام صادق (ع) روایت شده که فرمودند : با دَرُوا اَولادَکمُ بِالحدیثِ قَبلَ یَسبِقَکُم اَلیهُمِ المُرَ جئةَ. « احادیث اسلامی را هرچه زود تر به فرزندان خود بیاموزید قبل از آنکه مخالفین بر شما سبقت بگیرند و دل های کودکان شما را با سخنان نادرست خویش اشغال کنند. در احادیث، پدران ومادرانی که به آخرت فرزندان خود توجه ندارند مورد نکوهش قرار گرفته اند.
رسول اکرم(ص) به بعضی از کودکان نظر افکند و فرمود: وای بر فرزندان آخر الزمان از روش ناپسند پدرانشان، عرض شد: یا رسول الله از پدران مشرک ؟ فرمود نه از پدران مسلمان که به فرزندان خود هیچ یک از فرائض دینی را نمی آموزند . به ناچیزی از امور مادی درباره آنان قانع هستند، من از این مردم بیزارم.
بنابراین باید به این مسئله توجه ویژه ای داشت تا فرزندانی پاک تحویل جامعه داده شود. انشاء الله .
توصیه هایی به مادر در دوران جنینی
بارداری یکی از پدیده های مهم زندگی هر بانوی است . در روایات متعدد با بیان های گوناگون ، رهبران اسلامی می کوشیده اند ، امت اسلامی را به ازدواج و تناسل و تولید مثل تشویق کنند ، و اینکه از نظر اسلامی زنی که باردار می شود و از آوردن بچه امتناع نمی کند ،برآن زنی که باردار نمی شود و از آوردن بچه امتناع می کند ، ترجیح دارد که جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست ، و اصولاً امتناع از بارداری به طور مطلق، مخالف هدف ازدواج و غریزه طبیعی انسان که مایل به بقا و تولید مثل است می باشد. اولاد از نعمتهای بزرگ خداوندی است ، که کانون گرم خانواده را صفائی دیگر می بخشد و پدر و مادر را در مصمم تر و با نشاط می گرداند ، این آرزوی هر عروسی و دامادی است که به ثمره گلستان خانواده خود نگاه کنند و وجود سراسر لطف و محبتشان را نثار او کنند.
رفتارهایی که مادران با تأثیر عناصر و ارزش فرهنگی از خود بروز می دهند و آثار روحی که این رفتارها در مادر ایجاد می کند در محیط قبل از تولد کودک اثر می گذارد، یعنی کودک در جنین متأثر از مادر و فرهنگ است. زن علاوه بر حفظ مسئولیتهای قبلی ،مسئولیت جدید را که حراست از کیفیت رشد و نمو جنین در رحم است ،با دقت تمام به انجام می رساند.و به عبارت دیگر رحم خود را به محیط امن و سلامت روحی و جسمی موجود و مستقر در آن قرار می دهد.
نواقصی که در ساختمان جنین در شکم مادر پدید می آید، منحصر به ضایعات جسمانی نیست، بسیار اتفاق افتاده که فرزند در رحم مادر دچار عوارض روانی و انحراف های معنوی میشود که ظاهراً ناپیداست ، ولی مادر زمینه های آن را در فرزند آماده نموده و بچه با وضع اسرار آمیزی با همان زمینه ها و شرایط شکل می گیرد. و پس از ولادت و گذشت زمان تدریجاً آن اسرار نهفته را آشکار می کند . شاید یکی از رموز دستورات دینی به اینکه همسری انتخاب کنید که اخلاق و دین داشته باشد، و از ازدواج با زن احمق بپرهیزید که فرزندش ضایع است، در همین نکته نهفته باشد. مادر فقط بدن و جسم طفل را پرورش نمی دهد ، بلکه صفات اخلاقی بسیاری از مادر به فرزند سرایت می کند. مادر در دوران بارداری می بایست از آرامش و اعصاب خوب ، برخوردار باشد، هیجانات فوق العاده ، ترس های زیاد ، حتی بغض و کینه و حسد های شدید و اموری مانند اینها می تواند در روح وروان و حتی جسم جنین اثر سوء بگذارد.
برای صلاح و سلامت فرزند در دوران بارداری رعایت و انجام موارد زیر مؤثر و مفید می باشد.
1- مادر حتی المقدور در همه حال با وضو و طهارت باشد و بی وضو از غذا یا نوشیدنی میل نکند.
2- مادر عموماً روبه قبله و متوجه خداوند عزوجل باشد.
3- از خوردن غذا های شبه ناک ولو یک لقمه پرهیز نماید.
4- از خوردن داروهایی که بعضاً نحوه ساخت و مواد تشکیل دهنده آن ها معلوم نیست ، کمتر استفاده نماید.
5- کمبودها را با غذا و خوردنی ها جبران کند نه با دارو ، دارو غذا نیست!
6- قرائت قرآن ، ادعیه و زیارت در حد توان و بدون خستگی علی الخصوص خواندن سوره انبیاء (هر قدر امکان دارد) برای صالح شدن فرزند بسیار مؤثر است.
7- از عصبانیت، شهوت زدگی و اوهام حتی المقدور بپرهیزد.
8- حرز حضرت جواد الائمه(ع) در روز جمعه (پیش از ظهر)یا روز دوشنبه (هنگام زوال) نوشته برای سلامت مادر و طفل ، مادر همراه خود قرار دهد، انشاالله از خطر سقط جنین و غیره در امان خواهد بود.
9- صدقه دادن ولو به مبلغ خیلی جزئی در ساعات مختلف، بسیار نیکو و در سلامت مادر و کودک مؤثر است.
از نکات مهم و حائز اهمیت در دوران بارداری ، تغذیه صحیح مادر است. بعضی از مادران باردار متأسفانه به طور خود سرانه دست به رژیم غذایی نامناسب می زنند که به صحت و سلامت کودکشان ضرر می رساند. این گروه از مادران به خاطر اینکه زیبایی اندامشان حفظ شود ، بدون توجه به این نکته که یک نفر دیگر هم از او تغذیه می کند ، خود سرانه دست به یک سری رژیم هایی می زنند که به هیچ وجه قابل قبول نیست البته توجه به این نکته مهم است که زن باردار وزنش نباید آنقدر بالا رود که باعث بیماریش شود و نه آنقدر ضعیف و لاغر شود که نتواندبار حمل و رشد کودک را تحمل کند. زنان حامله بدلیل ازدیاد ترشحات داخلی ، سوخت و ساز بیشتری در بدنشان انجام می شود و مصرف خوارک در اثر زودتر و بهتر جذب شدن ، بیشتر می گردد.
وجود جنین از چاقی مادر جلوگیری می کند و چون مواد مورد نیاز از قبیل آهن ، کلسیم، مواد آهکی و غیره را از بدن مادر تأمین می نماید. در صورتی که مادر نیز کمبود این مواد لازم را داشته باشد ، علاو بر جنین ، خود مادر هم دچار مشکلاتی از قبیل کم خونی ، ضعف و ناتوانی ، ریزش موی سر ، خرابی داندان ها و سستی استخوان می شود.
پس لازم است که دوران بارداری مادر، موادی از قبیل شیر ، لبنیات ، حبوبات ،( نخود عدسی، لوبیا ، گندم و…) میوه هایی مثل سیب ، به ، گلابی ، هلو ، انجیر و غیره استفاده شود و از این راه به سلامت بدن مادر و جنین کمک شود.
حضرت امام رضا(ع) فرمود: زنان آبستن خود را البان (کندر) بخوارنید که اگر طفل در رحمشان پسر باشد، خوش صورت و خوش اخلاق و نیک گفتار گشته و با همسرش زندگی خوشی را خواهد گذراند.
اکنون داستانی از عمل نادرست مادر در دوران حاملگی و اثر آن را روی سرشت فرزند می گوییم:
روزی شخص بقّالی فرزند چهار ساله خود را با خود به مغازه برد . چشم آن پسر به سقّایی افتاد که مشک آبی بر دوشش گرفته و می رفت . فوراً پسر چاقویی را که در مغازه پدرش بود برداشت و به مشک آب آن مرد فرو کرد و آب مشک فرو ریخت .مرد سقّا به او فحش داد و سپس به دنبال کار خود رفت زیرا دید که با بچه چهار ساله ای طرف شدن خطاست و فایده ای ندارد. پدر بچه با دیدن این منظره فوراً در مغازه را بست و دست فرزند خود را گرفت و به سوی خانه رفت. و ماجرا را برای همسرش تعریف کرد و گفت: این فرزند از من که پدرش هستم چاقو کشی را یاد نگرفته است زیرا من هرگز چنین عمل زشتی را انجام نداده ام تا در فرزندم اثر کندپس باید این پسر از تو که مادرش هستی چنین عملی را یاد گرفته باشد. حقیقت را برایم بیان کن که این بچه هنگامی که در رحم تو بوده یا در روزهای شیر خوارگی او چنین عملی از تو سر زده است که در فرزند ما اثر کرده است. زن گفت: حقیقت این است که زمانی که این طفل در شکم من بوده است به مغازه میوه فروشی رفتم تا انار بخرم طوری که صاحب مغازه متوجه نشود از زیر چادرم سوزنی را که قبلاً آماده کرده بودم به انار ها فرو می بردم و آب آنها را می مکیدم تا هر کدام که بهتر و شیرین تر است خریداری نمایم . معلوم شد که آب آن انار های که مکیدم در شکم من به این فرزند رسیده و اثر نموده است و اینک در عوض سوزنی که من به انار مردم می زدم ، او کارد به مشک سقّا می زند و موجبات لعن وملعن ما را فراهم می آورد.
مقدمات اولیه بعد از تولد فرزند
اسلام توصیه می کند همان طوری که مادر در دوران بارداری و قبل از آن خود را برای داشتن فرزند سالم و صالح آماده می کند به همان صورت هم توصیه می کند که در بدو تولد کام فرزند را با تربت حضرت امام حسین (ع) آشنا کنند تا روح حسینی بودن از همان ابتدا در روح و جان نوزادش نقش بسته و تأثیر خود را بر جای نهد . حضرت امام صادق (ع) فرمود:«حنکُو اَولادَکُم بتُربةِ الحُسین(ع) فَاِنَّهُ وَ امانٌ» اگر می خواهید فرزندتان در امان باشد ، کام او را با تربت امام حسین بردارید . یا اینکه در جای دیگر توصیه شده که کام کودک را با خرما بردارید همان طوری که رسول اکرم (ص) کام حسن و حسین (ع) را با خرما برداشتند. مادری که فرزندش را با تربت امام حسین (ع) آشنا می کند و یا نوزادش را در بغل می کند و در مراسم عزاداری آن حضرت می برد و در حالی که قطرات اشک روی سینه اش می ریزد و به کودکش شیر می دهد ، بطور مسلّم در روح و روان کودک تأثیر می گذارد و هرگز از روح او جدا نمی شود.
دیگر اینکه اسلام توصیه کرده است که در بدو تولد در گوش نوزاد اذان و اقامه بگویید چرا که گفتن اذان و اقامه که همان کلمات نورانی و مبارک الله اکبر ، لا اله الّا الله ، محمد رسول الله و … می باشد سبب می شود که از همان ساعات اولیه زندگی کودک با فطرت خداجویی و توحیدی و حقایق اسلامی آشنا شود و پیامد های توحیدی همچون آب حیات ، فطرت الهی او را سیراب می کند و او را برای قرار گرفتن در راه سعادت آماده تر می سازد .
رسول اکرم(ص) نیز زمانی که حسن و حسین(ع) به دنیا آمدند ، در گوش راستشان اذان و در گوش چپشان اقامه گفتند . چون روح کودک با چیزهای که به او القا می شود ، با مرور زمان انس می گیرد و سپس در جسم او اثر می گذارد و او را به یک انسان شایسته و بایسته تبدیل می کند.
آیت الله سید حسن مدرس (رحمة الله) گفته است: « که پدرم در کودکی به ما آموخت که چگونه شبانه روز به یک وعده خوراک قناعت ورزیم و پوشاک خود را تمیز نگهداریم تا در قید تهیه پوشاک نو نباشیم
او اجداد طاهرین ما را سر مش و عبرت ما قرار داد و می گفت : علم و بردباری را از جد بزرگوارمان رسول اکرم(ص) بیاموزیم و شهامت و قناعت را از جدّ طاهرمان حضرت علی (ع) و تسلیم ناپذیر بودن در برابر زور و ستم را از جدّمان حضرت سیدالشهدا .»
مسلماً رعایت آداب و قوانین اسلامی بعد از تولد در تربیت معنوی و صحیح آیت الله مدرس و مانند آن مؤثر بوده است.
تأثیر شیر و غذای حلال در تربیت معنوی فرزند
شیر تأثیر عجیبی در بچه دارد ،چنانچه اگر غذایی که مادر می خورد مقوی باشد و در بنیه و قوه بچه تأثیر گذارد از نظر معنویت هم تأثیر عجیبی در روحیه بچه دارد . روحیات مادر روی حمل و شیرمادر اثر می گذارد ،پس مادر باید با تقوا بوده و مواظب باشد گناه مخصوصاً در وقت شیر دادن در زندگیش مرتکب نشود . اگر مادری گوشت فاسدی که دارای میکروب است بخورد خواه نا خواه مادر مسموم می شود و هم بچه ای که در شکم مادر است . لذا در روایات می خوانیم مادر باید مواظب باشد در وقت حمل غذا های لطیف بخورد . اگر از نظر غذا چنین است از نظر معنویت به طریق اولی چنین است. آن مادر که بی عفت است نه فقط خودش آلوده می شود بلکه بچه را هم آلوده می کند و این قضیه در شیر بیشتر است. مادر باید مواظب باشد بواسطه بی تقوایی سیر خود را آلوده نکند . غیبت کردن گوشت مرده خوردن است .بنابراین بر روی دل و روح انسان اثر می گذارد و روح آن را بی نشاط می کند ، در واقع اگر مادر بی تقوا باشد این بچه مسموم می شود . بنابراین شرط اول تقوا رابطه با خداست . مادر ها باید وقتی به بچه شیر می دهند اول بسم الله بگویند ،وقت شیر دادن تخیل بد و وسوسه بد در فکر آنها نیاید ، اگر می توانند با وضو به بچه سیر دهند و قبل از شیر دادن از گناه توبه کنند.
زن شیرده در صورت، سیرت ،سعادت و شقاوت کودک نقش اساسی دارد . هنگامی که ابوالمعالی( مشهور به امام الحرمین) کودک شیر خواره ای بود ،روزی گریه می کرد و آرام نمی گرفت . پدرش در این هنگام دید زنی از همسایگان، برای آرام کردن کودک سینه خود را در دهان او گذاشت و کودک پس از خوردن کمی شیر آرام گرفت . پدر ابوالمعالی از این کار چنان ناراحت شد که کودک را از آغوش آن زن گرفت و سرش را به طرف پایین قرار داد که هر چه شیر خورده بود بازگرداند.آنگاه گفت :« مرگ فرزندم برایم آسان تر است از اینکه زنده بماند و ببینم که طبیعت کودکم آمیخته با شیر زنی (مجهول الهویه) شود که او را نمی شناسم.»
خود ابوالمعالی گفته است که در هنگام درس و بحث ، گاهی یک نوع سستی در من ایجاد می شود و این اثر همان شیری است که در بدنم مانده است.
و نیز زمانی که شیخ فضل الله نوری به دار آویخته شد، فرزندش در پای دار او کف می زند! یکی از بزرگان نقل کرده است که چند روز قبل از شهادت شیخ فضل الله نوری در زندان با او ملاقات نمودم .به ایشان گفتم که پسر شما لاابالی (بی قید و بار) است و بر ضد شما کار می کند . شیخ فرمود: این موضوع را از پیش می دانستم ! سپس فرمود این پسر در نجف به دنیا آمده است و مادرش شیر نداشت از این رو مجبور شدیم برای شیر دادن او ،زنی را در نظر بگیریم . پس از مدت زیادی که این کودک از شیر آن زن تغذیه کرد ناگهان متوجه شدیم که آن زن ناصبیّه (کسانی که سبّ و ناسزا به علی (ع) می گویند) است و کینه حضرت علی (ع) را در دل دارد . از همان موقع دریافتم که سعادتمند شدن این پسر کاری است بسیار مشکل.»
حضرت علی (ع) فرمود: دقت کنید که چه کسی فرزندان شما را شیر می دهد زیرا کودک با همین وضع پرورش می یابد .» حضرت امام باقر (ع) فرمود: « فرزندت را به وسیله زنان زیبا شیر بده و از زنان زشت اجتناب و پرهیز کن ،زیرا شیر سرایت دهنده است.» حضرت رسول اکرم(ص) فرمود:« برای شیر دادن فرزندتان ، از زنان احمق و کسانی که چشمشان ضعیف و آبریز است ، استفاده نکنید. زیرا شیر سرایت دهنده است.»از این رو اسلام تأکید دارد که هنگام شیر دادن به نوزاد مادر با آرامش و به دور از اضطراب و استرس در شرایط مناسب قرار گیرد . بنابراین بهتر است که در هنگام شیر دادن موارد زیر رعایت شود:
1- مادر روبه قبله باشد.
2- در مکان غصبی نباشد.
3- با طهارت و وضوباشد تا فرزند سعادتمند دنیا و آخرت قرار گیرد . شیخ مرتضی انصاری دزفولی صاحب کتاب های « رسائل» و «مکاسب» که جزء درسهای حوزه های علمیه می باشداز علما و مراجع بزرگ و برجسته شیعه بوده و مادرش دانشمند و اهل زهد و تقوا بود. روزی به مادرش گفتند: فرزندت به درجه عالی از علم و تقوا رسیده است . مادرش در پاسخ گفت :من در انتظار آن بودم که فرزندم ترقی بیشتری داشته باشد زیرا من به او شیر ندادم مگر آنکه با وضو بودم و حتی در شبهای سرد زمستان بدون وضو به او شیر نداده ام .
4- زبانش مداوم در حال ذکر و تلاوت قرآن و دعا باشد و هر لقمه ای را نخورد بطور مثال اسب حیوان با هوشی است ، این حیوان هنگامی که در حالت گرسنگی در چراگاه رها می شود یا علوفه های سبز و تازه جلوی او گذاشته می شود، اول آنها را بو می کند ، اگر سالم بی خطر و بی ضرر بود و دارای سم هم نبود آنها را می خورد وگر نه هرگز فریب ظاهر غذا را نمی خورد و این عمل برای هر لقمه تکرار می شود . لذا رسالت پدران در این زمینه سنگین است و زن و فرزند امانت الهی هستندکه باید به سلامت روحی و معنوی آنان توجه جدی شود و در قیامت از کسانی نباشند که به عنوان خیانت در امانت معرفی شده و در عذاب الهی گرفتار آیند.
پدران باید در کسب حلال دقت کنند و از مال حرام یا مخلوط به حرام پرهیز کنند و برای پاک نمودن اموالشان ، یک روز را به عنوان سال خمس تعیین نمایند . مادران هرگز به شوهران خود اجازه ندهند که لقمه حرام وارد زندگیشان شود زیرا لقمه حرام سبب انحراف انسان از مسیر رسیدن به خداوند می گردد.
از همین رو حضرت امام حسین(ع) در کربلا فرمود: « علت اینکه دشمنان حرفهایمان را نمی پذیرند آن است که شکم هایشان پر از حرام شده» از این کلام نورانی معلوم می شود که خوردن حرام، انسان را تا سر حد کشتن اولیاء الله پیش می برد . بنابراین مواظب لقمه های خود و فرزندان خود باشیم . قرآن کریم فرمود:« ای کسانی که ایمان اوردید از رزق و روزی پاک و حلال بخورید.» اگر لقمه حلال و پاک باشد، ثمره و نتیجه آن لطافت قلب و تقویت آثار روحانی ، معنوی و الهی است ولی اگر لقمه انسان از حرام باشد ، نتیجه اش قساوت قلب و گرایش به دنیا ،شهوات و امور پست و شیطانی و محرومیت از معنویات و سعادت اخروی خواهد بود.
معاویه روزی هدیه ای برای ابوالاسود دوئلی فرستاد که بخشی از آن ،عسل آمیخته به زعفران بود ، البته منظورش از فرستادن هدیه آن بود که دل آنها را بدست آوردو به طرف خود جلب کند و از محبت آنها نسبت به علی ابن ابی طالب کم نموده و رفته رفته آنها را از خاندان پیامبر(ص) دور نماید .«ابوالاسود» دختر پنج یا شش ساله ای داشت او پیش پدر آمد ،همین که چشمش به عسل افتاد ، قدری از آن برداشت و در دهان گذاشت و آن را فرو برد. ابوالاسود گفت : دخترم بیانداز این غذا زهری است که معاویه می خواهد ما را با آن فریب دهد و از امیر المؤمنین دور نماید و محبت ائمه را از قلب ما خارج نماید. سخن که به اینجا رسید ، دخترش گفت : خداوند او را خوار گرداند آیا عسل زعفرانی معاویه(فرزند جگر خوار) می خواهد شرافت دین و ولایت را از ما برباید و ما را از سرور پاک و بزرگوار امیر المؤمنین دور کند؟! مرگ بر فرستاده و خورنده اش باد. سپس آن طفل آنقدر دست در گلو برد و خود را رنج داد تا آنچه خورده بود قی کرد و خود را از آلودگی آن غذا پاک نمود.
اقتصاد سالم، فرزند سالم به بار می آورد. از رسول اکرم (ص) پرسیدند : پاکیزه ترین کسب ها کدام است ؟ فرمود: کار های دستی و محصول دسترنج . همچنین رسول اکرم فرموده اند:« پی جویی و دنبال کسب صحیح و حلال رفتن برهر زن و مرد مسلمانی واجب است.
امام صادق (علیه السلام) نیز می فرمایند: کسب الَحرام فی اِلذُّرِلَهِ . «درآمد حرام در اولاد اثر می گذارد .» یعنی پدر و مادر باید مراقب باشند که غذای حرام نخورند وگرنه نطفه ای که با غذای حرام تغذیه شده باشد ،در فرزندانش اثر نامطلوب باقی می گذارد.
اسلام یک سلسله از مسئولیتهای پرورش فرزندان را منحصراً در اختیار مادران قرار داده است که پدران از آن محرومند یکی از مسئولیتها ،مراقبت غذای مادران در دوران حمل از آن (سی ماه) است . در این سی ماه که مستقیماً کودک از مادر تغذیه می کند، مادر مسئول حفظ دو نفر است و دو تکلیف دارد : یکی برای خود و دیگری برای کودک .
پدر در اصل نطفه موظّف است حلال بخورد و اگر بعداً مبتلا به حرام شد ،ارتباط تنگاتنگی با پرورش کودک ندارد ؛ زیرا غذای حرام پدر در جهاز گوارشی پدر هضم می شود ، اما غذای مادر در دستگاه گوارشی او به صورت شیر تبدیل می شود و کودک تغذیه می کند ،او موظف است به کودک حلال بدهد و خود نیز حلال بخورد .
غزالی درباره لزوم پرهیز از خوردن مال حرام و اثر زیانمند آن برای رشد شخصیت می نویسد :« خوی بد از دایه سرایت می کند ؛ و شیر که از حرام حاصل آید ،پلید بود ؛ و چون گوشت و پوست کودک از آن بروید ، طبع وی را باز آن مناسبتی پدید آید که(سی از بلوغ) ظاهر می شود».
اسلام به لحاظ اهمیتی که برای آثار معنوی و روانی تغذیه قایل است ، به مسأله شیر دادن کودک که زیر بنا و شالوده سعادت اوست ،توجه کافی نموده و مراعات برخی نکات را در راه تربیت کودک ضروری دانسته است . به همین جهت علی (ع) فرموده است : همچنان که برای زناشویی دقت و مواظبت می کنید برای شیر دادن نیز دقت کنید ،زیرا شیر طبیعت را دگرگون می سازد.
آغاز تربیت دینی از دوران کودکی است .
تربیت دینی کودک را باید از سنی آغاز کرد که هنوز ذهن او به عوامل آلوده کننده محیط انس نگرفته و برای درک حقایقی مثل راستی ، درستی ،زیبایی آمادگی دارد . دوران کودکی بهترین دوره برای انجام این خواسته و وصول به این هدف است . مادر در سنین خرد سالی کودک می تواند بذر تقوی و شرف ، خدا دوستی و خدا پرستی را در سرشت کودک بپاشد و او را با زبانی ساده متوجه خدا کند و این کار عملاً از طریق رفتار مادر و انجام برنامه های عبادتی او، و نیز از راه ذکر داستان ها و بیان کیفیت آفرینش امکان پذیر است.
بسیاری از نابه سامانی های روانی و اخلاقی انسان ناشی از تربیت نادرست او در دوران کودکی است . بررسی های علمی نشان داده که دوران کودکی نسبت به دوره های دیگر زندگی ، نقش زیر بنایی دارد . روانشناسان از این دوره به عنوان دوره اساسی و پایه یاد می کنند . در این دوران می توان بنای یک زندگی سالم و سعاتمندانه را پی ریزی کرد و از بروز بسیاری از مشکلات در آینده جلوگیری نمود . این نکته مهمی است که باید در آن بسیار تأمل کرد . غالباً دیده می شود که خانواده در برخورد با فرزندان نوجوان خود با مشکلات جدی روبرو هستند که شاید همیشه نتوان آنها را به راحتی حل کرد . در یک بررسی علمی می توان در یافت که ریشه بسیاری از مشکلات رفتاری نوجوانان و جوانان در نارسایی های تربیتی دوره کودکی نهفته است .
امام خمینی (ره) زمان مناسب را برای تربیت کودک دوران نوزادی او می دانند و می فرمایند:«شما مادران این مسئولیت بزرگ را دارید . باید بچه های خودتان را که نوزاد هستند و نفوسشان زود مطالب را قبول می کند، خوب و بد را زود قبول می کند ، شما در اول که این بچه ها در دامن شما بزرگ می شوند ،مسئول افعال و اعمال آنها هستید.»
کودک در همان ماه های اول تولد ، تحت نفوذ و رفتار مادر است ، او موجودی است تحریک پذیر و تحت تأثیر ولی در سه سال اول زندگی اخلاق و رفتار وی هنوز به صورت ثابت در نیامده است و از این سن رفته رفته رنگ و فرم مخصوص به خود می گیرد و در مسیری معین می افتد ، از حدود سه سالگی موجی از مخالفت ها در کودک پیدا می شود که زائیده تشخیص طلبی اوست. این نافرمانی ها و تشخیص طلبی ها تدریجی باید تحت کنترل در آید و اصلاح شود.
در همه حال سه سال اول زندگی دارای اهمیت بسیاری از این جنبه است . در سنین بعدی که کودک رشد می کند و بزرگتر می شود ضروری است در برخی موارد علل امر و نهی و انظباط ها در حنبه رفتار بر او بازگو شود و به او تفهیم گردد که در این امر و نهی ها عرض و مصلحت او نهفته است.
اسلام عقیده دارد که تربیت های دینی از زمان بعد از ولادت امکان داشته و باید شروع شود .در مورد توجه به خدا ، عقیده دارد که کودکان از همان اول آغاز به خدا توجه دارند . رسول خدا (ص) فرمود : اطفال را برای گریستن نزنید ، زیرا گریه های آنها تا 4 ماه شهادت به توحید است و چهار ماه صلوات و دعای بر پیامبر و چهار ماه دعا برای پدر و مادر خود می باشد.
توضیح اینکه درست است که نوزاد کسی را نمی شناسد و با مفاهیم و کلمات آشنا نیست و تصور خاصی هم از خدا ندارد ، اما فطرتاً به دو مطلب توجه دارد از یک طرف ناتوانی و نیازمندی خود را کاملاً احساس می کند ؛مثلاً می داند که گرسنه است و نیاز به سیر شدن دارد و از سوی دیگر می داند که این نیاز باید از خارج تأمین گردد. او می داند که در خارج ملمأ و پناهگاهی وجود دارد که غنی است و نیاز ها را بر طرف می سازد . به همین جهت گریه می کند از آن نیروی برتر استمداد می جوید . از سوی دیگر اسلام عقیده دارد که تربیت های دینی از زمان بعد از ولادت مفید می باشد در این ارتباط به پیروانش توصیه کرده است .
مشخصات سنی کودک و ارتباط آن با خدا
در رابطه با پیدایش حس مذهبی کودکان بررسی های روان کاوان نشان می دهد که این امر مربوط به ماه های قبل از چهار سالگی و حتی در برخی کودکان از حدود سنین 2 یا 3 سالگی هم دیده شده است.
به همراه رشد و افزایش سن این احساس علنی می شود آن چنان که در شش سالگی می توان به عیان تظاهرات مذهبی و علاقه به انجام دادن رفتار های مذهبی را در کودک دید . کودک از شش سالگی علاقه های مذهبی نیرومندی دارد . دوستدار حرف زدن با خداست ، امری که والدین غیر مذهبی از آن عصبانی هستند و نگران هستند که چرا این علاقه را به معنویت بروز می دهد و البته معلوم نیست که همین عشق و علاقه به او باقی و برقرار بماند و برای روشن شدن وضع او باید مدتی منتظر ماند ، مذهب در سنین مختلف برای کودکان معانی مختلفی دارد ولی دنیای آنها از حدود شش سالگی دنیای عشق و محبت ، احترام به خدا ، ستایش و نیایش او و احساس شرمساری در صورت تخلف از دستور خداست و حتی این امر در قیافه او هم پیداست . از حدود 8 سالگی به بعد شوق مذهبی او بیشتر ، به مسائل مذهبی علاقه مند تر و به عبارت دیگر متدیّن تر می شود.
سعی دارد کاری را انجام دهد که به گفته والدین و مربیان او مورد رضای خداست . از حدود چهار سالگی کنجکاوی سراسر وجود کودک رافرا گرفته و سبب آن می شود که با حقایق درباره جهان آشنا شود ، این آشنایی ها خود منجر به مبدأ جویی و قبول خدا خواهد شد و این مرحله سن طبیعی برای پذیرش خداست .
کودک در این سن این احساس را دارد که هیچ چیز بدون علت پدید نمی آید و چنین احساسی می تواند اساس همه داوری های او باشد . کودک چهار ساله به والدین خود وصل است . پدر خود را بزرگ و مهم می داند و تلقی او از خدا این است که او هم چون پدرش ولی بزرگتر است! او حتی خداوند را مانند عضوی از اعضای خانواده خود به حساب می آورد و سؤالات او این طرز فکر را نشان می دهد . او ممکن است عکس زیبایی ولی عجیب و غریب را عکس خدا تصور کند و به آن صورت معبودی بدهد و البته چنین توصیفی بیشتر اوقات او را راضی می کند. مفهوم خدا و صفات او تا شش سالگی هنوز امری ریشه دار نیست ولی از حدود 7 سالگی خدا را مقامی قدرتمند می شناسد که ارزشی بالاتر از ارزش والدین دارد و می خواهد که با دستورات او آشنا شود . صفات خدا تا حدودی برای او آشنا ست ولی جنبه هایی چون ازلی و ابدی بودن برایش نامفهوم است و هم باید دانست که او هنوز با جنبه های محسوس آشناست نه به مسائل مجرد و ذهنی.
بررسی ها نشان می دهند که کودکان از حدود سه سالگی علاقه زیادی به دعا و سرودهای مذهبی دارند و از تکرار آن بخصوص اگر همراه با آواز های جمعی باشد بسیار لذت می برند . کم کم از حدود 6 سالگی ارتباطش با خدا به صورت حرف زدن و درخواست کردن است . این نکته هم شایان ذکر است که نوع درخواست کودک، صورت مادی دارد مثل خوردنی ها، اسباب بازی ها ، لباس و … . توقعات او از خدا این است که مثلاً امروز باران بیاید تا او به مدرسه نرود یا باران نیاید تا اسباب بازی های او خیس نشود . گاهی دعای او در این رابطه است که خدا کاری کند که او بچه ی خوبی باشد ، کاری نکند که پدرش او را کتک بزند یا بر خلاف خواست خدا کاری انجام ندهد . در مواردی هم دعای کودک خنده دار است مثلاً چون پدرش را خیلی دوست دارد دعا می کند که او زود تر بمیرد تا به بهشت برود و این طرز فکر حدود5-6 سالگی در کودک وجود دارد . یا مثلاً یکی از آرزو های او این است که خدا را ببیند و در کنارش بشیند ، با او حرف بزند ، دوست او شود ، با او به آسمان ها پرواز کند و غیره. تصور کودک درباره خودش این است که همواره زنده خواهد بود و اینکه روزی برسد که او هم بمیرد ، برایش تصوری دشوار است. کودکان سه ساله به زحمت می توانند معنی مردن را بفهمند و از اینکه فردی را به خاک می سپارند برایش مسأله است و چنین صحنه ای ذهن او را مغشوش و خود را با ده ها علامت تعجب مواجه می سازد . تصور مرگ معمولاً برای بزرگسالان است و حساب می کند که افراد باید پیر شوند تا بمیرند اندیشه ی عمومیت مرگ و اینکه گاهی کودکان و نوجوانان را هم شامل می شود برای او غم انگیز است .
اینکه بهشت چیست و جهنم چیست ، کودک از آن آگاهی ندارد . صرفاً بر اساس شنیده ها این تلقی وجود دارد که مثلاً بهشت باغ زیبایی است و در آن انواع خوردنی ها از قبیل شکلات و میوه و اسباب بازی کودکان خرد سال وجود دارند . در آنجا می توان تاب بازی کرد ،دوچرخه سوار شد ، می توان دوید ، جهید و حیاط آن وسیع است پر از درخت است می توان در آنجا قائم باشک بازی کرد و حتی مخفی شد و… .
از دوزخ و جهنم تصوری جز مقداری آتش بر روی هم انباشته ندارد . هرگز گمان نمی کند که او هم روزی در این آتش خواهد افتاد . حتی این گمان را دارد که می توان به صورتی از آن طفره رفت ، می توان خود را از آن خلاص کرد و یا سوزش آن را به صورتی متحمل شد و… .
بخاطر بهشت حاضر است حرف پدر و مادر را گوش کند و اگر در یابد که اطاعت نکردن از مادر سبب ورودش به جهنم خواهد شد از آن می گریزد . ترس از جهنم او را وا می دارد که جداً راست بگوید و از دروغ پرهیز کند و نافرمانی نکند .برعکس طعم بهشت او را وا می دارد که جدا نماز بخواند ، عبادت کند ، خدا و پدر مادرش را دوست بدارد . البته سعی مادر باید این باشد که هراس از دوزخ قبل از هفت سالگی او را بی قرار نکند . البته در عین حال شوق لقای بهشت و زندگی در آن محیط با صفا و گریز از آتش دوزخ ، دقایقی از اوقات خود را به او مشغول خواهد داشت.
معنی مذهبی بودن طفل به صورتی نیست که در آن نظم و انسجامی و احیاناً اندیشه و تعلقی ببینیم . صورت عقلی گرفتن رفتار مذهبی کودک از 7 سالگی است که میتواند مطالبی را بفهمد و از آن سر در آورد .
قبل از این دوره بیشتر جنبه ها احساسی و نشان دادن همراهی و همگانی با والدین و دیگران را دارد .او به همراه والدین در سنین قبل از هفت سالگی نماز می خواند ولی بعید نیست که در وسط نماز به دنبال حشره ای راه افتد و اگر شرینی و شکلاتی نظر او را جذب کرد ، حرکت کند و آن را به دست آورد . در جلسات مذهبی شرکت دارد و مراسم و آداب را به جا می آورد ولی این امر مانع از آن نیست که به لذت های دیگر بچسبد و یا ادای فرائض دینی را به صورت بازی و تفریح در آورد . در سنین هفت سالگی این برایش پیش می آید که چرا دیشب در هنگام سحری خوردن او را بیدار نکرده اند و یا در ماه رمضان اصرار دارد که روزه بگیرد و سفارش و نصیحت پدر و مادر را در شکستن روزه نمی پذیرد و جداً خواستار ادامه آن تا وقت افطار است. اگر در حین نماز خواندن توجهش به شیرنی و شکلات جلب شود نمازش را قطع نمی کند و می کوشد تا پس از پایان نماز به آن برسد.
شاید این سخن بسیار عجیب به نظر آید که بگوییم طفل گاهی دارای حالت های مذهبی است ولی این امری است که واقعیت دارد . چنین حالتی در سنین قبل از چهار ممکن است صورت تقلیدی داشته باشد ولی از سنین حدود هفت به بعد کم و بیش صورت مستقلی را پیدا خواهد کرد.
او در میان جمع و حتی در تنهایی کلماتی را به صورت شکسته و بسته یاد گرفته زمزمه می کند. در مواردی با وضو گرفتن خود را آماده نماز خواندن می کند. رو به قبله می ایستد و اصرار دارد که بد نایستد ، از میزان منحرف نشود ، در حالی که چهار سالگی مادرش رو به قبله می ایستاد و او رو به مادر.
در سنین قبل از هفت، اعمال مذهبی انجام می شود ولی بیشتر دارای جنبه احساسی و عاطفی برای خوشامد پدر و مادر است ولی پس از این سنین عبادات او رنگ و بوی عقلانی می گیرند ، چنانکه گاهی عمل خطایی را انجام می دهد و پشیمان می شود در این پشیمانی است که جداً توجه می کند و حتی ممکن است که گریه و ناله کند و اشک بریزد . او در سنین و موقعیتی نیست که بگوییم مناجاتی دارد و حالی، می توانیم بگوییم این امر از حدود 9 سالگی در کودکان دیده می شود و برای گناه خود احساس شرمندگی نزد خدا دارند . اگر کودک در یابد که عملش خطا و لغزش بوده است و عقوبت دوزخ و آتش را در پی دارد برای آن نگران می شود و اشک می ریزد و توبه آنها سببی صادقانه تر از توبه دیگران است.
تا قبل از حدود 7 سالگی دائم از مهر و محبت و لطف خدا بحث می شود و جنبه هایی که زائیده این احسان است ، چون آفریدن آسمان ، خورشید ، ماه ، زمین، ستارگان، میوه ها ، سبزی ها ، زیبایی ها ، پدر و مادر مهربان و …برای طفل بیان می شود . از حدود 7 سالگی کوشش مادر بر این است که خوف خدا را هم در دل او اندازد و ضرورت مجازات برای گناه را گوشزد نماید و بگوید همانگونه که خدواند برای خوبان مهر و عطا دارد برای بدان کیفر و عقوبت دارد . آموزش وظایف و سنن دینی بماند نماز از حدود هفت سالگی شروع می شود و مادر کوشش دارد که او را بدون اعمال خشونت ، وادارد تا رکوع و سجودی نماید. بدیهی است این کار برای کودک جنبه بازی و تفریح دارد ولی تکرار و مداومت در آن باعث می شود که او تدریجاً بدان خو گیرد ، از انجام آن احساس خستگی نکند و در سنین بزرگسالی از آن ناراحت نباشد . این امر تا حدود 10 سالگی ادامه پیدا می کند و دائماً کودک مورد ترغیب و تشویق است ولی از این سن چنانچه طفل از انجام وظیفه ی دینی امتناع کند برای او تأدیب است . در دیگر جنبه های مذهبی چون روزه طبعاً تا قبل از بلوغ شرعی باید جنبه استطاعت و قدرت او را در نظر گرفت ولی در دستورات مذهبی توصیه شده است که کودک از حدود 6 سالگی برای صرف سحری بیدار شود.
در مراحل مراقبت روحی سفارش شده :آنگاه که کودک زبان به سخن باز کرد ،کلمه «لا اله الاّالله» را به او تلفیق کنند و به او نماز بیاموزند .عبدالله ابن فضا چنین روایت کرده است : از امام باقر یا امام جعفر صادق شنیدم که فرمود: «هنگامی که کودک به سن 3 سالگی رسید کلمه توحید (لا اله الاّ الله ) هفت مرتبه به او تلفیق شود که بگوید و واگذاشته شود تا وقتی که به سن سه سال و هفت ماه و بیست روز رسید سپس به او گفته شود که هفت مرتبه « محمد رسول الله» بگوید پس از آن گذاشته شود تا چهار سال او تمام شود سپس به او گفته شود که هفت مرتبه « صلی الله علی محمد و آله» بگوید . در سن پنج سالگی از او سوال شود : دست راست و چپ تو کدام است ؟ چنانچه شناخت صورتش را رو به قبله بگرداند تا سجده کند. در هفت سالگی به او بیاموزند تا صورت و دستها را بشوید . در نه سالگی وضو به او تعلیم داده شود و امر به نماز گردد و در صورت تخلف ادب شود. پس هنگامی که وضو و نماز را آموخت ،خداوند عزّو جل ،والدین او را می آمرزد .انشا الله تعالی»
والدین گرامی نباید به این اندازه از مراقبت و پرورش اکتفا کنند بلکه باید قرآن را به فرزند خود بیاموزند و از حلال و حرام الهی آگاهش سازند ؛رسول گرامی اسلام(ص) و ائمه (ع) و رهبران راستین دینی را به او معرفی نموده و در حد فکر و استعدادش زندگی پر از معنویت آنها برایش تشریح کرده ، توضیح دهند . امام صادق(ع) فرمود: بچه تا هفت سال بازی می کند ، در هفت سال بعد قرآن می آموزد، و در هفت سال دیگر حلال و حرام را فرا می گیرد. و نیز آن حضرت فرمود: « برای آموختن حدیث ، معرفت ائمه (ع) و تشیع شتاب کنید و از یکدیگر پیشی جویید قبل از اینکه مخالفین بر شما سبقت گیرند و کودکانتان را بر مسلک خوشان در آورند.»
از مسائلی که می تواند تأثیر بسزایی در روح و روان کوردک داشته باشد ، مسأله نام گذاری است که پدر و مادر باید برای او نام نیکو بگذارند . مادران باید بدانند که چیزی بهتر از ادب نیکو برای کودک نیست . با پرورش روح ایمان در کودک ادب نیکو فعلیت پیدا می کند. مراقبت از روح و تربیت صحیح پس از آن است که مادر به عظمت روح پی ببرد و عامل نشو و نمای آن را بدند و به این حقیقت پی ببرد که کودک پیش از آنکه متعلق به کسی یا به خودش باشد ، متعلق به خداست، زیرا مخلوق خداوند متعال می باشد و بر اساس خواست خدا ،برنامه تکاملی روح و رشد مذهبی او را پی ریزی می نماید.
در اینجا به نکاتی چند که مادر ،قبل از برنامه ریزی باید به آنها توجه داشته باشد اشاره می شود:
1- مادر باید بداند به تربیت وجودی اقدام کرده که قوّه و استعداد خلیفة اللهی دارد و این قوّه در روحی است که منسوب به خداوند متعال می باشد.
2- تنظیم برنامه بایدمتناسب با رشد سنی و عقلی کودک بوده و نیز از تنوع برخوردار باشد تا روح فرزند را خسته نکند ؛ مثلاً اگر یک ساعت مطالعه کرده؛ ساعتی را به دیدار ارحام خویش بگذراند و ساعتی را به بازی مناسب بپردازد.
3- مادران عزیزکه برنامه تربیتی را تنظیم می نمایند ، باید نهایت احتیاط را در رفتار و کردار و گفتار خویش داشته باشند و نه تنها با سخن ، که با عمل ، فرزندان خویش را به صلاح دعوت کنند ، در غیر اینصورت برنامه ریزی آن ها چندان ثمره ای نخواهد داشت.
4- قبل از طرح هر برنامه ای ،مادر باید در شناخت کامل به جهات صلاح و رفتار آن داشته باشد، و فقط جهات صلاح آن را به فرد تحت تعلیم خود القاء نماید و او را نیز آگاه گرداند ، تا با معرفت به فواید آن برنامه وارد عمل شود.
5- آداب اسلامی ، حتی مسائلی که به نظر بعضی بی اهمیت است، باید در برنامه گنجانیده شود ،تا شخص تحت تعلیم را متعد بار آورد که به مقدسات مذهبی (کلی یا جزئی ) احترام بگذارد.
6- از آنجا که بدن،آلت و وسیله ای برای تکامل روح است و انسان به وسیله اعمال بدن خود را می سازد و حقیقت خویش را نشان می دهد ؛ بر مادران محترم است که رساله حقوق امام سجاد (ع) را به آنان در وقت مناسب بیاموزند تا به حقوق اعضا آگاه گردند و آنها را از مسیر ایمان منحرف نسازند و به قدر آنها پی ببرند.
7- برنامه ، باید طوری طرح ریزی شود که در شخص تحت تعلیم حالت اطاعت از خدا و اسلام و قرآن و احترام به خاندان رسول گرامی اسلام(ع) را بوجود آوردتا فردی صالح برای خود و جامعه خویش باشد.
پرسشهای مذهبی کودکان ، بیان کننده حالات روحیشان است.
سؤالات مذهبی کودکان عجیب است . پرسش های آنان حاکی از روح کنجکاوی آنها است . کودک می خواهد از آنچه که نمی داند سر در آورد و در یابد که جهان مذهب و ماوراء چیست ؟ چه بسیارند شک ها و تردید ها و یا علامت های ابهامی که در ذهن کودک جای دارند و او می خواهد که آنها را برای خود روشن کند. البته اگر مادر روشن و آگاهی داشته باشد ، آینده خوبی را می توان برای او پیش بینی کرد . سؤالات بسیار و متناسب رشد و فهم و درک کودک و هم به تناسب سن متفاوت است و برای نمونه در زیر به مواردی از آن اشاره می شود:
1- در شش سال اول: در این دوره نوع پرسش ها حتی با آنچه در هفت سالگی است ، فرق دارد.می گوید من از کجا آمده ام ؟ این اسباب بازی را چه کسی تهیه کرده است؟ حسین کجا رفت چرا؟ آسمان را چه کسی درست کرده است و چرا؟بابا مُرد کجا رفت؟ همان طور که ملاحظه می کنید مبنای پرسش ها روی مبداء و معاد است. کودک می خواهد ببیند که منشأ یک امر چیست؟فرجام آن چه می باشد؟این امر همان مسأله ای است که ما معتقدیم ریشه فطری و نهادی در افراد دارد.سؤالات بسیار و نشان دهنده عطش کودک است و گوش کردن به آن نیاز مند صبر و حوصله است. به نظر برخی از والدین این پرسش ها بی ریشه و بی حساب می آیند ولی اگر کمی تأمل کنند در می یابند که اینچنین نیست.سؤالات معرف رشد کودک و توجه والدین و مخصوصاً مادر به سؤالات و احترام به کودک، سبب ایجاد رشد مذهبی است.
2- در سنین هفت تا ده سال: از هفت سالگی به بعد کم کم تفکر منطقی در کودک رشد می کند و از این نظر سؤالات او عمیق و ریشه دار تر است . پرسش هایی که در مورد خداوند دارد حساب شده است و او هم به سادگی قانع نمی شود . خواستار آن است که پاسخ ها تا حدودی غنی تر باشند ، قاطع تر و استدلالی تر باشند. نوع سؤالاتشان از این قبیل است که مثلاً چرا خدا را نمی بینیم ؟ چطور خدا در همه جا است ؟ خدا چیست ؟ اگر خدا مثل ابر یا نور خورشید نیست پس چه می تواند باشد؟ خدا اگر ما را دوست دارد پس چرا ما را به جهنم می اندازد؟ آدم چطوری در قیامت زنده می شود؟ آیا در قیامت باز هم ما خانه داریم ؟ چرا نمی توانیم خدا را ببینیم ؟ آیا اینکار در قیامت امکان پذیر است؟ چرا خداوندبا ما حرف نمی زند؟ و… .سؤالات کودک بسیار است و تمام نشدنی ، وظیفه مادر است در حد امکان با پاسخ های قانع کننده او را راضی نماید . همچنین پرسش هایی که در رابطه با مرگ و معاد ، بهشت و دوزخ و مسائل عبادی مطرح می شود صادقانه پاسخ گوید و دور از هر ابهامی باشد.
3- در سنین جوانی : پر واضح است که در دوران نوجوانی رشد فکری و عقلی نوجوانان در وضع بهتر است .آگاهی و جهان بینی آنها به نسبت وسیع تر و طبعاً سؤالاتشان در این رابطه پخته تر و ریشه دار تر است .آنچه که ذکرش ضروری تر است این است که مبانی اعتقادی در طول مدت دوران قبل از نوجوانی باید در ذهنشان جای خود را باز کرده باشد . پاسخ هایی که به سؤالات کودکان در قبل از ده سالگی می دهیم در تشکیل این مبانی نقش فوق العاده ای دارد ، ضمن اینکه والدین کودک در ادای حقوق او ناچارند تا این سن حداقل دوره ای مختصر از اصول اعتقادی و راه و رسم عمل دینداری را به او بیاموزند.
فراموش نخواهیم کرد که در سنین نوجوانی سه مسأله در رابطه با مذهب برای فرزندان مطرح است:
1- پیدایش و حضور حس مذهبی و علاقه مندی به مذهب و تعالیم آن ،چانکه او را دلباخته به مذهب می کند.
2- پیدایش تردید در او راجع به آنچه که آموخته است و اینکه به صورت منطقی در پی تجدید نظر است تا صحت آن را مورد تأیید قرار دهد.
3- پیدایش سؤالات متعدد در ذهن او که بیشتر ناشی از همان تردید ها و رشد استدلال و منطق در اوست و او معمولاً به علت غرور و خودخواهی حاضر نیست آنها را در همه حال مطرح کند . مادر باید به صورت مستقیم و غیر مستقیم به سؤالاتش پاسخ گویدو او را وادارد تا آنچه را که در دورن دارد آشکار کند.
فصل چهارم
شیوه و راهکار های تربیتی
احترام به شخصیت کودکان
والدین باید بدانند که فرزند آنها از شخصیت والایی بر خوردار است، لذا باید بر اساس معیار های تربیتی از تکریم خاصی بر خوردار باشد، تا بتواند در خود احساس شخصیت نماید و به ارزش وجودی خویش پی ببرد.
گرامی داشتن کودک از جهاتی در تربیت آنها مؤثر است که از اهم آنها می توان امور زیر را برشمرد:
الف) فراهم آمدن زمینه های لازم جهت قدر شناسی کودکان از والدین.
ب) ایجاد دلگرمی برای فرزندان
ج) ایجاد تفاهم مطلوب و سلوک مؤدبانه در کانون خانواده
در شیوه پیشوایان مقدس اسلام همواره می خوانیم که آنان به شخصیت کودکان احترام می گذارند و از توهین به آنها حتی شیر خوارگان نیز جداً خود داری می نمودند.
امّ الفضل ، همسر عباس ابن عبدالمطلب ، دایه امام حسین (ع) می گوید: روزی رسول اکرم(ص) حسین را در ایام طفولیت از من گرفت و در آغوش کشید . کودک به لباس پیامبر بول کرد . من وی را به شدت از پیامبر جدا کردم ، بطوری که گریان شد . پیامبر به من فرمود: امّ الفضل ، آهسته و آرام باش ، لباس مرا آب تطهیر می کند ، اما چه چیزی می تواند غبار کدورت و ناراحتی را از دل کودک بزداید؟!
گاهی برخی از مردم طفل شیر خوار خود را نزد رسول اکرم(ص) می بردند تا حضرت درباره اش دعا کند و یا او را نام گذاری نماید حضرت طفل را به منظور احترام و تجلیل از وابستگانش در آغوش می گرفت و مورد محبت قرار می داد . گاهی هم اتفاق می افتاد که طفل به لباس پیامبر ادرار می کرد و فریاد وابستگان طفل بلند می شد. تا او را از ادرار باز دارند؛ ولی پیامبر آنان را از اینکه با کودک درشتی و تند خویی کنند منع می کرد و می فرمود: با تندی و خشونت از ادرار طفل جلو گیری نکنید . سپس کودک را آزاد می گذارد تا ادرارش را قطع کند.هنگامی که دعا و نام گذاری تمام می شد ، وابستگان طفل در نهایت شادی کودک خود را از پیامبر می گرفتند بدون اینکه کوچکترین آزردگی و ناراحتی در پیامبر احساس نمایند . پس از آنکه آنها خداحافظی می کردند پیامبر لباس خود را می شست. نمونه های از احترام گذاشتن به کودک :
1- سلام کردن به آنها
2- نام آنها را با احترام بردن و برای آنها همچون بزرگسالان حیثیت والایی را در نشت و بر خاست در نظر گرفتن.
3- معاشرت نیکو و مهرورزیدن به او
4- خوشحال کردن کودک
5- نگاه محبت آمیز به او نمودن
6- دلجویی و نوازش او
7- خودداری از ملامت و سرزنش او
8- همبازی شدن با وی
نقش همنشینی و معاشرت در فرزند
یکی از عوامل بسیار مهم در تربیت اخلاقی، همنشینی و معاشرت با نیکان و پرهیز از رفاقت با بدان است.کودکان به دوست و همبازی نیاز دارند تا ارتباطات عاطفی خود را گسترش دهند و از دوستی با همسالان برخوردار بشوند.آنها بدلیل نقش پذیر بودن از رفتار و خرافات همسالان و دوستان خود به شدت اثر می پذیرند تا اندازه ای که گاه ممکن است زحمات پدر و مادر را بر باد دهد و آثار تلاش های آنها را خنثی نماید. خوشبختانه کودکان در مورد دوستان خود تعصب ندارند و می توان با راهنمایی یا در صورت لزوم سخت گیری ، آنها را از همنشینی با همسالان ناشایست باز داشت اما این کار در دوران نوجوانی آسان نیست. نوجوان معمولاً نسبت به دوستان خود تعصب دارد و به سادگی عیب و اشکال آنها را نمی پذیرد. از این رو پدر و مادر باید با هوشیاری کامل ، دوستان فرزندان خود را بررسی کرده و زیر نظر بگیرند و اگر آنها را از جهت اخلاق و ادب و تربیت خانوادگی از شایستگی لازم برخوردار نمی بینند فرزندان خود را از معاشرت با آنها باز دارند.و برای اینکار از روشهای مستقیم و غیر مستقیم استفاده کنند تا حساسیت منفی در آنها بوجود نیاید.بنابراین روش خانواده هایی که فرزندان خود را در معاشرت با دوستان آزاد می گذارند و هیچگونه نظارت ، کنترل و حساسیتی از خودشان نشان نمی دهند،بسیار نادرست و زیانبار است. گاهی دیده می شود که کودکان در رفتن به منزل دوستان و همسایگان از آزادی عمل کامل برخوردارند و پدر و مادر با خوش بینی و بی خبری هیچ گونه کنترلی اعمال نمی کنند . این شیوه ممکن است در زندگی کودکان و بویژه نوجوانان ، خطرات زیادی به دنبال داشته باشد ، بخصوص در مورد دختران که آسیب پذیری بیشتری دارند ، باید با هوشیاری و مراقبت بیشتری عمل کرد . غالباً این نوع رفت و آمد ها را که به دور از نظارت و حضور والدین است ، قابل اعتماد نیست ؛ پدر و مادر باید دقت و هوشیاری بیشتری از خود نشان دهند.
خانواده ها از دیر زمان ، رکن طبیعی و اساسی جوامع انسانی بشمار می رفته که هم با ضروریات زندگی و هم با سرشت و طبیعت انسانی سازگار بوده است. اگر فرزندان بتوانند توافق و سازگاری مناسب داشته باشند و آن را در خانه و با نزدیکان خویش بدرستی تجربه کنند ، در اجتماع بزرگ تر نقش اجتماعی خود را به درستی ایفا می کنند. این نکته مورد توجه حضرت علی (ع) قرار گرفته و به امام حسن(ع) و امام حسین (ع) می فرمایند: يا بني عاشرو الناس عشرة إن غبتم حنّوا اليكم وإن فقدتم بكوا عليكم .
فرزندم ! با مردم به گونه ای معاشرت و ارتباط داشته باشید که اگر از نظرشان دور شدید، دل در هوای شما داشته باشند و اگر مُردید بر شما بگریند.
نکات و رهنمود هایی در تربیت فرزند صالح
در حضور فرزندتان برخورد مثبت و آرامی از خود بروز دهید . کودکان به شادی و قدرت پدر و مادرشان بسیار متکی اند و از آنها الهام می گیرند. این بدان معنی نیست که حق ندارید گاهی اندوهگین یا خشمگین باشید. این امر اجتناب ناپذیر است ولی کودکان به محیطی امن و آرام و اغلب مثبت نیاز دارند . هیچ کس نمی تواند بیشتر از شما در ایجاد چنین فضایی مؤثر باشد.
یکی از وظایف پدر و مادر در تربیت فرزند ، پرورش فطرت راستگویی است. والدین موظف هستند تا در خانه طوری رفتار کنند که اطفال به راستی و راستگویی عادت کنند.
نوازش یکی از دغدغه های روانی کودک است که باید به قدر کافی از آن برخوردار شود و گاهی گریه بچه فقط برای این است که تشنه محبت و نوازش است . بچه ای که در محیط خانواده به قدر کافی محبت دیده است ، تشنه محبت نیست و در مقابل چند جمله ی این و آن ، خود را نمی بازد و شخصیت خود را گم نمی کند.
والدین موظفند که از کودکی ، قُبح گناه و تنفر مردم از گناهکار را به کودک بفهمانند و در کار های بد او را توبیخ و در کار های خوب او را تشویق نمایند تا شخصیت او احیا شده و موجبات امید واری و دلگرمی آنان فراهم شود البته توبیخ و تحسین بی موقع و بی جا یا پیش از حد ، خود منشأ فنا است.
والدین توجه داشته باشند که شیطنت کودک در خردسالی ، نشان دهنده زیادی عقل او در بزرگسالی است پس در این مورد نگران نباشند و آن را سرکوب نکنند.
پدر و مادر هیچگاه نباید تفاوت های فردی کودکان را نادیده بگیرند و نمرات آنها را با هم مقایسه کنند زیرا همین امر موجب ناراحتی و وارد آمدن فشار های روانی بر آنان خواهد شد.
اگر پدر و مادری به علتی یکی از فرزندان خود را بیشتر از سایرین دوست می دارد، باید این محبت را در دل پنهان دارند و آن را آشکار نکنند . حتی اگر بخواهند یکی از فرزندان را مورد لطف و محبت بیشتر قرار دهند این کار را نباید در حضور سایرکودکان انجام دهند گاهی اینگونه تبعیض ها تا آن حد است که در جمع خانواده حتی فامیل معروف می شود که فلان کودک بیش از سایرین در خانواده مورد مهر و محبت والدین است. اینگونه عملکرد ها ناشی از بی بصیرتی والدین است آنها نمی دانند که با اینگونه رفتار ها چه آسیب های روانی جبران ناپذیری به کودکان خود وارد می آورند.
اگر پدر یا مادر هیچگونه حرمت یا هیبتی در دل فرزندان خود نداشته باشند یا احیاناً در نظر آنها فردی ضعیف و بی کفایت جلوه کنند ، فرزندان آنها را به حساب نخواهند آورد و نسبت به آنها حرف شنویی نخواهند داشت.
از حدود چهار سالگی نباید پسران با مادر و دختران با پدر به حمام بروند . به خصوص که نباید پسر بچه ها را از این سنین به حمام های عمومی زنانه بُرد و به گمان اینکه آنها بچه اند و چیزی از این مسائل نمی فهمند آنهای را با صحنه هایی روبرو کرد که بی شک در ذهن و خاطرشان ثبت خواهد شد و موجب رانده شدن آنها به سوی مسائل جنسی می گردد. حتی پدر نباید در محیط خانه پوشش نا مناسب داشته باشد و قسمتهایی از بدن خود را عریان سازد . زیرا این کار در تربیت دختر بچه ها اثرات نا مطلوبی خواهد داشت . بخصوص اگر توجه کنیم که کودکان به مسائل مربوط به جنس مخالف کنجکاو بوده ، چه بسا با نگاه های دزدانه به دنبال کشف اسرار وجود او باشند. از این رو هنگام استحمام ، تعویض لباس ، بیرون آمدن از رختخواب و امثال آن باید دقت و مراقبت کافی به عمل آید تا بدن نبمه عریان در معرض دید و تماشای کودکان قرار نگیرد پوشش نا مناسب مادران یا خواهران در محیط خانه و لا قیدی و بی توجهی آنها در این زمینه موجب رشد پیش رس میل جنسی در پسر بچه ها می شود ، قرآن کریم در آیه 58 سوره ی مبارکه نور توجهی ویژه به این مسئله داشته و حفظ حریم را ضروری میداند .
اصولاً اعمال روش خشونت آمیز و مستبدانه در تربیت اسلامی امری محکوم است ما تنها در موارد خاصی که به آنها اشاره خواهد شد می توانیم درباره کودکان اعمال خشونت و قدرت کنیم . کودک را با محبت به راه آورید و سر کشی او را از روی مهر و نوازش مهار و او را آرام کنید . عمل خوب و مذهبی کودک را بستایید که این امر خود سبب تداوم رفتا مثبت در کودک خواهد شد. کودکان مصداق لقب سریع الرضا هستند ، با محبتی به راه می آیند ، با تأییدی دل به گرو شما خواهند سپرد. اصولاً در تعبیرات مذهبی ما دین چیزی جز حُب و محبت نیست. شما اصرار نداشته باشید که با هیجانات منفی او را به راه آورید که این امری محال و نشدنی است.
اولیای کودکان بایدمتوجه این نکته باشند که اگر بخواهند فرزندشان در آینده، حقوق دیگران را محترم بشمارد ، باید از آغاز کودکی به آنها یاد دهند که از حق و حریم خود تجاوز نکنند، مثلاً به آنها بفهمانند که در مغازه نانوایی یا هنگام سوار شدن به اتوبوس یا موقع رفتن به کلاس و خارج شدن از مدرسه نوبت دیگران را رعایت کنند ، تا فرزندشان رفته رفته در یابد که تقدم بی جهت در اینگونه امور ، زرنگی و هنر تلقی نمی شود ، بلکه نوعی تضییع حقوق دیگران و ستم به آنهاست.
باید به کودکان یاد داد که مقررات مخصوص نشستن بر سر سفره را رعایت کنند و هنگام غذا خوردن رفتاری مناسب داشته باشند ، همچون: کوچک برداشتن لقمه ، خوب جویدن ، به صورت دیگران کم نگاه کردن و… در ساعات معین بر سر سفره حاضر شوند. پیش از غذا و پس از آن دستهای خود را شستن و دندان های خود را مسواک کنند.
به وعده خود وفا کنید . در اسلام وفای به عهد از علائم ایمان است . از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است که فرموده: کودکان را دوست بدارید و با آنان با عطوفت و مهربان باشید ، وقتی به آنها وعده ای می دهید حتماً وفا کنید . زیرا کودکان شما را رزاق خود می پندارند.
«وَ أَوفُو ابا لعهدإِنَّ اَلعهدِ کان مَسئوُلاً» به عهد و پیمان وفادار باشید و بدانید که این امر در پیشگاه خداوند مورد مأخذه و پرسش است.
برای کودکان خود دعا کنید. حضرت ابراهیم (ع) اینگونه از خداوند فرزندی صالح طلب می کند.« ربّ هب لی من الصّالحین. و بشّرناه بغلامٍ حلیم» خدایا مرا فرزندی از شایستگان ببخش پس ما نیز او را به پسری شکیبا بشارت دادیم.
به قسمتی از دعای امام سجاد (ع) در این باره توجه کنید.
« خدایا بر من منت گذار و فرزندانم را بر من ببخش . بر من منت بنه و ایشان را از نعمت صلاح و صواب محروم مساز و مرا از صلاح و عقیدت و حسن تربیتشان بهره مند فرما و… .
کودک را در کار های کودکانه خود تمسخر نکنید و کار هایش را احمقانه نخوانید.
زیاد امر و نهی به فرزند نکنید تا جرأت پیدا نکند جرأت فرزند به والدینش باعث نافرمانی در بزرگی خواهد شد.
قرآن کریم از یک روش مؤثر تربیتی سخن گفته است.
« آیا کسی که از رضای خدا پیروی کرده همانند کسی است که به خشم و غضب خدا باز گشته؟! و جایگاه او جهنم و کار او بسیار بد است / هر یک از آنها درجه و مقامی در پیشگاه خدا دارند ، خداوند به آنچه انجام می دهند بینا ست.»
در قرآن مجید ، بسیاری از حقایق مربوط به معارف دینی و اخلاقی و اجتماعی در قالب سؤال ، طرح و طرفین مسأله در اختیار شنونده گذارده می شود . تا با فکر خود یکی را انتخاب کند.این روش که باید آن را روش غیر مستقیم نامید، اثر فوق العاده ای در تأثیر برنامه های تربیتی دارد، زیرا انسان، معمولاً به افکار و برداشت های خود از مسائل مختلف، بیش از هر چیز اهمیت می دهد . هنگامی که مسأله به صورت یک مطلب قطعی و جزئی طرح می شودگاهی در مقابل آن ، مقاومت به خرج می دهد و همچون یک فکر بیگانه به آن می نگرد ولی هنگامی که به صورت سؤال طرح می شود و پاسخ را از درون وجدان و قلب خود بشنود آن را فکر و تشخیص خود می داند و به عنوان «یک فکر و طرح آشنا» به آن می نگرد . لذا در مقابل آن مقاومت به خرج نمی دهد، این طرز تعلیم خصوصاً در برابر افراد لجوج و همچنین در برابر کودکان مؤثر است.
در قرآن کریم از این روش استفاده فراوان شده که به یک نمونه از آن در اینجا اشاره می کنیم:
«هَلْ يَسْتَوِي الَّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الَّذينَ لا يَعْلَمُونَ»
«آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟!»
«يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ»
ای مردم! اندرزی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است؛ و درمانی برای آنچه در سینه هاست؛ و هدایت و رحمتی برای مؤمنان
این آیه چهار مرحله از مراحل تربیت و تکامل انسان را در سایه قرآن شرح می دهد:
1 - مرحله ی « موعظه و اندرز »
2- مرحله ی « پاکسازی روح از انواع رذائل اخلاقی » .
3- مرحله ی « هدایت » ، که پس از پاکسازی انجام می گیرد .
4 - مرحله ایکه انسان ، لیاقت آن را پیدا کرده که مشمول رحمت و نعمت پروردگار شود .
هر یک از این مراحل به دنبال دیگری قرار دارد ، و جالب این که : تمام آنها در پرتو قرآن انجام می گیرد :
قرآن است همه انسان ها را اندرز می دهد .
قرآن است که زنگار گناه و صفات زشت را از قلب آنها می شوید .
قرآن است که نور هدایت را به دل ها می تاباند .
و نیز قرآن است که نعمت های الهی را بر فرد و جامعه نازل می گرداند .
والدین می توانند با استفاده از این آیه و خود قرآن به تربیت معنوی فرزندان بپردازند.
قرآن محور آموزش کودکان
از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل است که فرمود: « خیارکم من تعلم القرآن و علمه» بهترین شما کسی است که قرآن را بیاموزد و آن را آموزش دهد .
در شرح حال بزرگان ادب و فقه غالباً دیده می شود که آنها در هنگام کودکی به تعلم قرآن اشتغال داشته اند.خواجه عبدالله انصاری در شرح حال خود گفته است « در هنگام کودکی به مقرمی شدمی و قرآن خواندمی و چون باز آمدی به درس شدمی» .
و سعدی در گلستان ، عبارتی بر این امر دارد ، آن جا که می گوید: یاد دارم در ایام طفولیت مستبد بوده و شب خیز و مولع زهد و پرهیز ، شبی در خدمت پدر نشسته بودم و همه شب دیده بر هم نبسته و مصحف عزیز ( قرآن ) بر کنار گرفته.
اگر نظری به مواد آموزشی در مکاتب بیندازیم ، معلوم می شود سرچشمه غایتی که این مواد را تعیین کرد، دین می باشد، چرا که در سر چشمه مواد آموزشی ، قرآن قرار داشت که کودکان آن را از طریق خواندن و نوشتن حفظ می کردند . به محض اینکه کودک واجد شرایط و ادراک می گشت ، او را به مکتب می فرستادند که به لحاظ میزان سن در حدود 5 و 7 سالگی ، مرسوم بود.
معصومان(ع) خواندن قرآن را به کودکان می آموختند ( نقل شده است « عبدالرحمان بن سلمی» به فرزند امام حسین (ع) سوره حمد را آموخت . هنگامی که فرزند امام (ع) سوره حمد را بر امام خواند امام به عبدالرحمان هزار دینار و هزار حلّه عطا کرد و دهانش را پر از دُر کرد.) این سیره به روشنی دلالت دارد که امام (ع) به آموزش قرآن به فرزندانش اهتمام داشته است . از نامه امیر المؤمنین (ع)به امام حسین (ع) نیز بر می آید که ایشان نیز قرآن را به امام حسین(ع) در کودکی آموخته است.
در آن نامه می خوانیم :« آموزش تو را با کتاب خدا تفسیر آن و با آموزش شرایع اسلام و احکام و حلال و حرام آن آغاز کردم» همچنین در روایتی از پیامبر آمده است : کسی که به فرزندش قرآن بیاموزد ، گویی ده هزار حج انجام داده است.
معصومان تنها به آموزش قرآن به کودکان اکتفا نمی کردند ، بلکه علاوه بر آن ، کودکان را به قرائت آن وا دار می کردند تا با قرآن انس بگیرند و به آن عادت کنند . با اینکه معصومان به عادت دادن کودکان به قرأت و قرآن اهتمام داشتند اما در این کار سختگیری نمی کردند و به کودکان اجازه می دانند برخی آداب قرآن را رعایت نکنند.
به عنوان مثال برای کودکانی که می خواستند قرآن بخوانند ، وضو گرفتن را به عنوان شرط اجباری مطرح نمی کردند. اکنون این پرسش مطرح می شود که آیا در این تأکید ها ملاحظات تربیتی ویژه ای لحاظ شده است؟ پاسخ این است که نخست :آنکه یادگیری قرآن نیازمند تکرار است و با یک بار خواندن ، آموختن صورت نمی گیرد.دوم: آنکه قرآن با کتاب هایی که بشر نوشته تفاوت دارد؛ شاید بتوان تمام مطالب کتاب های عادی را با یک بار خواندن درک کرد و فهمید ، اما قرآن کتابی است که« ظاهری و باطنی ؛ ظاهرش حکم ودستور و باطنش علم و معرفت است ، ظاهرش نیکو و زیبا و باطنش پر عمق و ژرف است عجایبش شمردنی و غرایبش کهنه شدنی نیست، چراغ های هدایت و علایم و نشانه های حکمت در آن است.»
بنابراین فهم قرآن نیازمند تلاوت قرآن و تکرار آن است ؛ از این رو در روایات بسیاری مسلمانان به تلاوت قرآن توصیه شده اند پیامبر اکرم(ص) به کثیر می فرماید: فرزندم از قرائت قرآن غفلت مکن که قرآن قلب را زنده می کند و از زشتی ها و نا پسندیها باز می دارد.
سوم: آن که تأثیر قرآن در شکل گیری شخصیت انسان نیازمند تلاوت مکرر است ؛ زیرا شکل گیری شخصیت در انسان فرایندی تدریجی است . با توجه به سه مطلب بالا تلاوت مکرر قرآن برای نیل به هدف آموزش قرآن ضروری است.
حفظ و فرا گیری اشعاری که به طرز زیبا و لطیفی مضامین دینی و قرآنی را در بر می گیرند و گوش دادن به آیات قرآنی با صوت و آهنگ زیبایی خوانده شده باشد و نیز حفظ سوره های کوتاه قرآن کریم با توجه به قدرت حافظه در دوره دبستانی در پرورش روحیه دینی کودکان مؤثرند.
اصولاً اگر فضای خانه آمیخته با ارزشهای معنوی کودکان باشد به صورت مستقیم و به صورت مشاهده ای از این جّو معنوی متأثر می شوند و علایق دینی در آنها به طور طبیعی پرورش می یابد.
روش های آموزش نماز و روزه به کودکان
قرآن نماز را عامل دوری از فحشاء و اعمال زشت بیان می کند «إِنَّ الصَّلَوةَ تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنكَر»پس در کودکان عشق و علاقه به نماز ایجاد کنیم.
نماز بر خلاف ظاهر ساده اش مظهر کامل دین بوده و نیز تدّین نماز گزار است .آیا دین، چیزی جز شناختن خداوند متعال و تسلیم محض بودن نماز گزار در برابر خداوند قادر متعال و حکیم و علیم است ؟!
درست است که کودکان توان معرفت خدا را چنان که بزرگسالان دارند ندارند، اما توان درک محدود از خداوند را دارا هستند . از این رو قبل از آموزش نماز ، کودک باید تا حدودی با معبود خود آشنا شود.
ایجاد عادت به نماز اگر تنها متوجه آن باشد که کودک، اعمال و اوراد نماز را در موقع معینی و با رعایت شرایط لازم بیاموزد و به آن خو گیرد ، با هدف نماز که یاد خدا و تقویت عبودیت است ، منافات دارد، زیرا چنین فردی همانند ماشین خواهد شد که در مواقع خاص اعمالی را بدون اراده و آگاهی تکرار می کند. درست است که کودک از چنان رشد برخوردار نیست ، که بتواند رموز و اسرار نماز را درک کند و چنان انتظاری هم از کودک معقول نیست ، اما این نیز مجوز ایجاد عادت مکانیکی نماز در کودک نیست . برای مصون ماندن از آسیب در روایات یک راه حل ارائه شده و آن اینکه زمانی کودک را نماز بیاموزیم که توان فهم اجمالی را داشته باشد. کودکی که می تواند دست چپ و راست خود را تشخیص دهد.می توان تصوری ، هر چند مبهم از اصل نماز که اظهار خضوع و خشوع در برابر خالق یکتاست داشته باشد، از این رو توصیه شده در سن 5-6 سالگی که کودک از چنین فهمی برخوردار می شود، آموزش نماز شروع شود. در این سن ،کودک تنها با روح عبودیت و عصاره نماز که سجده در مقابل خداوند یکتاست آشنا می شودو یک سال بر همین منوال عمل و تمرین می کند به علاوه ، در طول مدت آموزش نماز ، فواید و آثار و اسرار نماز نیز در حد فهم کودک بیان می شود.
معصومان (ع) آموزش نماز به صورت کامل و استفاده از تنبیه بدنی را تنها در 9 یا 10 سالگی و بعد از آن هم در صورت نا کار آمدی سایر روش ها ، اجازه داده اند؛ زیرا در این سنین قدرت فهم کودک به صورت قابل توجهی افزایش یافته است.
روش اساسی در برنامه ریزی آموزش روزه ، تمرین و تکرار ، به منظور ایجاد عادت به روزه داری است. در روایتی از امام صادق(ع) به این موضوع تصریح شده است. امام (ع) در آن روایت می فرماید: ما فرزندانمان را درهفت سالگی امر به روزه گرفتن می کنیم … تا به روزه داری عادت کنند و توان آن را پیدا کنند.
اما باید توجه داشت که تربیت بر اساس عادت که در این روایت به آن توصیه شده است ، با تربیت بر پایه آگاهی و شناخت ناسازگار نیست ؛ زیرا بسیاری از کار هایی که ما انسان ها در زندگی روزمره انجام می دهیم بر اساس عادت است . مهم این است که ایجاد عادتی خاص ؛ امری معقول باشد . و فرد ، آگاهانه به آن کار اقدام کند . در این صورت ، تربیت بر پایه عادت نه تنها مضموم نیست بلکه امری پسندیده نیز هست.در آموزش روزه نیز این مطلب مورد توجه بوده است: اولاً خود روزه گرفتن یکی از وظایف لازم و ضروری برای هر فرد مسلمان است و عادت به روزه داری شرط ضروری برای ادای این وظیفه است. ثانیاً زمانی اقدام به ایجاد عادت در کودک می شود که از توانایی لازم برای درک آن برخوردار باشد.
امام کاظم (ع) در جواب سؤال فردی که از او پرسید : چه زمانی روزه بر کودک لازم است ؟ فرمود : هرگاه نزدیک به بلوغ باشد و نماز و روزه را بشناسد. از این روایت بر می آید که آموزش روزه زمانی صورت می گیرد که کودک می داند روزه چیست و چرا باید روزه بگیرد . به همین سبب فقها نیز فتوا داده اند که مستحب است کودک ممیّز ، تمرین روزه داری کند .
وا داشتن پسران ودختران به انجام تکالیف دینی لازم است که با نرمی و مهربانی و تشویق همراه باشد و تکلیف شاقّ از آنها خواسته نشود ، به خصوص دختران که زود تر از پسران به سن تکلیف می رسند ولی در عین حال والدین با جدیت در این موارد عمل کنند ، به طوری که کودک احساس نکند که تکالیف دینی اموری جدی یا ضروری نیستند.
هنر مادر این است که جنبه به ظاهر متضاد را در یکجا جمع کند یعنی هم جدی و هم رئوف و مهربان باشد تا بتواند کودک را به انجام فرائض دینی وادارد. در مورد روزه گرفتن هم وضع به همین تربیت است . بهتر است کودک قبل از رسیدن به مرحله تکلیف کم کم با روزه آشنا شود و زمینه برای انجام آن بعد از سن تکلیف آماده شود. بیدار کردن کودکان برای خوردن سحری و تشویق آنها به روزه (کله گنجشکی) و در نظر گرفتن جایزه برای آن بسیار مفید است. تجربه نشان داده است که کودکان معمولاً از این برنامه لذت می برند و با شوق از آن استقبال می کنند . در هر حال انجام تکالیف دینی نباید تا زمان بلوغ مشکلی از این نظر به وجود نیاید. بیشتر کسانی که در سنین بالاتر وظایف عبادی خود را انجام نمی دهند بی اعتقادی به مبادی دینی نیستند بلکه آنها معمولاً کسانی هستند که قبلاً ورزیدگی و آمادگی لازم را به دست نیاورده اند لذا اراده آنها تابع اعتقادات آنها نیست ، یعنی فاصله و شکافی بین فکر و عمل آنها وجود دارد.
مگر اینکه از ایمان محکمتر و اعتقادی قوی تر برخوردار شوند اما با ایمان در سطح معمول و اعتقاد عادی معمولاً غلبه بر مقاومت های درونی و نفسانی کار آسانی نیست.
بنابراین استدلال کسانی که معتقدند طفل پس از رسیدن به حد تشخیص ، خود باید مسیر خویش را انتخاب کند و نباید پیشاپیش عادت به برخی امور از جمله تکلیف دینی را در او به وجود آورد ، به هیچ وجه درست نیست . اگر این استدلال ، صحیح باشد ، باید تربیت را تا رسیدن به سن تشخیص تعطیل کرد.حال آنکه تربیت به یک معنا چیزی جز ایجاد عادت در کودکی نیست . این عادتها اراده انسان را از مقاومت های درونی آزاد می سازد و تابع عقل او می گرداند ، مانند عادت به سحر خیزی . کسی که به سحر خیزی عادت کرده است اگر فقط سحر خیزی کند ، به راحتی از عهده انجام آن بر می آیداما اگر چنین عادتی در او به وجود نیامده باشد انجام آن برای او بسیار دشوار است و چه بسا اراده او تابع عقل او نشود و به چنان کاری توفیق نیابد به خصوص در دوره دبستانی که دوره ایجاد عادت مطلوب است نباید از این امر غفلت کرد.
کودک و محافل مذهبی و معنوی
مسأله دیگر ، شرکت دادن کودکان در مراسمات دینی است . همراه بردن کودک به مسجد، هرچند در نماز جماعت شرکت نکند یا مراسم عزاداری در ماه محرم یا مناسبات مذهبی دیگر از قبیل شرکت در نماز عید فطر و جشنهای مذهبی که معمولاً مورد علاقه کودکان هستند ، برای پرورش عواطف دینی کودکان بسیار مفید است . هرچند باید دقت کرد که این نوع برنامه ها فراتر از طاقت و حوصله آنها نباشد و آنان را خسته نکند .اصولاً باید به این نکته توجه داشت که احساس مذهبی یکی از عمیق ترین احساسات و گرایشات فطری در انسان است که اگر زمینه برای شکوفایی آن فراهم باشد با سرعت رشد می کند.
بچه ها دوست دارند که در مجالس مذهبی رشد یابند و در بین جمع باشند و اعمال و رفتار گروهی را در مذهب ببینند. سرود های دسته جمعی ، شعر ها، دعاها، آرزوها، مرثیه خواندن های مذهبی ، نماز جماعت و دیگر اموری از این قبیل برای طفل بسیار لذت بخش است .بحث های دو جانبه ، گفتگوها ، جسات و مراسم به خصوص آنگاه که در پی آن چای و شیرینی ، پذیرایی و غذایی هم مطرح باشد . برای طفل لذت بخش است. در جلسات مذهبی کام او را شیرین کنید و از لذت های حلال او را بهره مند سازید . همیشه اشک وناله و بر سر و سینه زدن نباشد که طفل از آن چندان خشنود نیست . بگذارید تا او علاقه مند شود و بار دیگر همراهتان به جلسه بیاید و در ضمن خوردن چای و شیرینی چهار کلمه بشنود و یکی دو کلمه آن را یاد بگیرد و به هر حال کاری کنید که مذهب برای او کاری غم انگیز و دردناک نباشد و تنفر و انزجار در او ایجاد ننماید.
راههای ایجاد محبت اهل بیت (ع) در کودکان
1- استفاده از علاقه و محبوبیت، یعنی بیان این مطلب برای کودک که رابطه با ائمه(ع) باعث می شود محبوب خدا وائمه باشد و اینکه محبوب خدا شدن در سایه مودت اهل بیت است.
2- بیان نیازمندی و بهرمندی از این محبت، انسان معمولاً مجذوب کسی یا جایی می شود که گره از کار او بگشاید و بهره ای به او برساند و ائمه (ع) در آنجا که به شدت گرفتار و نیازمندیم به یاری ما می آیند.
رسول اکرم (ص) منقول است که : حُبِّي وَ حُبُّ اَهْلِ بَيْتي نَافِعٌ في سَبْعَةِ مَوَاطِنَ اَهْوَالُهُنَّ عَظيمَةٌ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ في الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْكِتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْميزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاطِ..« حب من و حب اهل بیت من در هفت جا که اضطراب آن بسیار زیاد است نافع می باشد : هنگام وفات، در قبر، هنگام نامه عمل، هنگام حساب ، هنگام میزان و هنگام صراط.
3- شرکت دادن کودکان در مجالس و محافل دینی و مراسمات اهل بیت (ع)
4- باید کوشید شخصیت ، زندگی و خاطره اهل بیت (ع) و مراسم ومجالسشان ، در ذهن کودکان خاطره خوش بر جای بگذارد . اگر جشن گرفتن ، شیرنی دادن، عیدی دادن، و جشن تکلیف اهدای مدال و تشویق ها در روز تولد معصومین(ع) باشد، خواه ناخواه ، به صورت غیر مستقیم تأثیر خواهد گذاشت.
5- ایجاد فضای روحی و معنوی ، چه بسا اگر کودک را به حال خود رها کنیم به این سمت و جهت کشیده نشود و به مجالس دعا و توسل نیایند ولی اگر ترتیبی دهیم که در این فضا قرار گیرند جذب می شوند . برای مثال اردوهای فرهنگی و زیارتی ، دیدار از حرم ها، ملاقات با شخصیت های معنوی و اهل بیتی ، قرار گرفتن در جمع دوستداران اهل بیت، شرکت در مجالس باحال می تواند در ایجاد محبت اهل بیت مؤثر باشد.
6- بیان فضیلت دوستی آل پیامبر (ص) مانند: « اَلا وَ مَن ماتَ على حُبِّ آلِ مُحَمَّدٍ ماتَ شَهيداً»آگاه باشید که هرکس بر حب آل محمد بمیرد شهید است.
تأثیر و اندرز و پرهیز از ملامت در تربیت فرزند
قوام و پایداری حیات بشری به پند و اندرز وابسته است . هیچ انسانی از پند و اندرز بی نیاز نیست . یکی از وظایف انسان ها و حق آنان به یکدیگر ، نصیحت و یادآوری و تذکر است ، تذکر خوبی ها و بدی ها ، پرهیز دادن فرزندان از گرفتار شدن به بدبختی ها و به چیزهایی که امکان دارد نا آگاهی و فراموشی به آنها موجب بدبختی جبران ناپذیر برای انسان باشد . پند، بهترین راهی است که برای تربیت صحیح فرزند مفید است و آن هم برای خود راه و روشی دارد. بیان خوبی ها و نشان دادن نتایج وخیم زشتی ها و انحرافات به صورت نقل داستان و قصه بیان سرگذشت پیشینیان، از خوبی و بدی ، یکی از روش های خداوند برای تربیت انسان ها ، بلکه همه روش هایی که در قرآن قید شده جنبه اندرز و پند و نصیحت دارد. خدای تعالی در یکی از خطابات خود به رسول اکرم(ص) فرمود:« وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَى تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ» یادآوری کن که یادآوری به مؤمنان سود می بخشد و در جای دیگر فرموده است:« یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءتْکُم مَّوْعِظَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَشِفَاء لِّمَا فِی الصُّدُورِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ » اگر پند و اندرز معقول و منطقی بوده و دور از تحکم و فرمانروایی و مستبدانه باشد و موجب حیات و ماندگاری دلهاست و صیقل بخش روح و جلادهنده ی قلبهاست. البته انسان ناصح و والدینی که این روش رابه کار می گیرند باید به زمان و وقت اقتضای موقع نصیحت توجه کنند.لجاجت، درشتی، عصبانیت، عقاب و خطاب تند و خشن ، بدترین نحوه اندرز دادن است و همین طور وضعیت و موقعیت کودک و فرزند هم باید ملاحظه شود . بهترین روش آن است که انسان بدون زمینه قبلی و بدون غرض آن را انجام دهد . اگر انسان خلافی از فرزند خود ببیند ،باید قُبح آن را به فرزندش متذکر شود .ناگفته نماند که نباید پند و اندرز با ملامت و سرزنش یکسان شود که دو مقوله جدا از هم هستند . تذکر برای فرد متخلف با اندرز عادی که جهت پیشگیری انجام می شود فرق دارد. اندرز می تواند در جمع کودکان و خانواده باشد و در هر موقع مناسبی که امکان داشته باشد ، انجام گیرد و بهتر است که موارد خاص که فرزند احتیاج به تذکر دارد در خفا انجام گرفته و به دور از جمع و حضور فرد یا افرادی که فرزند دوست ندارد آنها متوجه شوند باشد. رسول اکرم(ص) فرمود از نصیحت کردن فرزند در حضور دیگران خودداری کنید که نه تنها نتیجه بخش نیست بلکه موجب لجاجت فرزند می شود.حضرت امام علی (ع) فرمود: نصیحت کردن تو در حضور دیگران ، سرزنش محسوب می شود . پند و اندرز جلوی کارهایی را که انسان به خاطر آن سرزنش می شود ، می گیرد .خداوند متعال در قرآن کریم ، یکی از وظایف رسول اکرم (ص) را بشارت و اندرز معرفی کرده است.
بشارت برای عاقبت نیک کارهای خوب و اندرز برای نتایج زشت افعال قبیح . سپس خداوند در جای دیگر به رسول اکرم(ص) فرمود: ای پیامبر! وظیفه تو ابلاغ است . بشارت و اندرز کار توست . وقتی که امت متوجه نتایج و عاقبت کارهایشان شدند دیگر تکلیفی ندارند جز اینکه پیوسته تذکر بدهی.
وقتی که انسان به وظایف خود آشنا باشند و بشارت و اندرز داده شوند، کمتر دچار خطا میشوندو در صورت ارتکاب به خطا دیگر نیازی به ملامت و سرزنش ندارند زیرا اگر جرم بزرگی مرتکب شوند، کارشان با دادگاه و حاکم است . بنابراین نیازی به سرزنش ندارند. در مباحث فقهی نیز آمده است که با مجرم غیر از مجازات قانونی نباید برخورد شود . در مورد فرزند هم همین طور است. اگر راه ها خوب نشان داده شوند تذکر و موعظه و پند در خود پیش از بروز واقعه ای بزرگ انجام می گیرد. در صورت ارتکاب خلاف جزئی نباید سرزنش شود . از ملامت و سرزنش با درشتی و تحکم و عصبانیت و به رخ کشیدن خدمات پیشین و یا به رخ آوردن دیگران نهی شده است. چنانکه از حضرت علی(ع) در غررالحکم آمده است که: زیاده روی در سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور می کند . پس پدر و مادر در آغاز باید خلاف فرزندان را نادیده بگیرند ولی بیشتر مراقبت کنند تا قبح کارهای خلاف و عاقبت زیانبار آنها را به فرزندان یادآور شوند و در مقابل خلافکاری و خطا کاری فرزندان، از سرزنش پرهیز کنند.
در درون آدمی پاره ای انگیزه های فطری وجود دارد که همیشه نیازمند به ارشاد است ، و این کار جز از طریق پند و اندرز میسر نمی شود.حضرت علی (ع) درباره اهمیت و نقش این روش به فرزندش چنین می فرماید: «فرزند عزیز ،من هرگز در انجام وظیفه نصیحت نسبت به تو کوتاهی نکردم و در اندرز گفتن به تو مسامحه ننموده ام . ولی مطمئن باش که تو هر قدر در راه خیر و صلاح خود بکوشی افکارت به پایه اندیشه های پدر آزموده ات نخواهد رسید.
گاه ممکن است کودک موجود شروری باشد این شرارت هیچ ربطی به خانه یا مدرسه اش نداشته باشد . به ناچار باید در این مورد به کودک پند و اندرز داد تا به راه صواب و خلق و خوی نیکو برگردد . پند و اندرز اگر لطیف و ملایم باشد ، عامل مهمی در جهت تربیت و پاکسازی نفس قلمداد می شود .
« بو علی سینا در سن 18 سالگی قادر به فراغ از علوم عصر خود شد ، و در طب به معالجات عجیب و کشف طرق جدید نایل گردید . نقص عمده ابو علی سینا در این بود که از گفتار زشت و سخنان تند نسبت به فضلای معاصر خود و گاه نسبت به قدما خود داری نمی کرد.»
« ابو علی مسکویه» صاحب کتاب تربیتی و اخلاقی « طهارت الاعراق» از دانشمندان معروف آن زمان بود. روزی ابن سینا در محضر درس وی حاضر شد و گستاخانه گردویی به جلوی او افکند و از او خواست که مساحت آن را حساب کند . ابوعلی مسکویه قسمتی از کتاب مذکور را در جلوی او گذاشت و گفت ای جوان! تو به اصلاح اخلاق خود بیشتر نیازمندی .نخست سطح گردو را برای تو حساب کنم؟! نوشته اند : این جمله برای تمام عمر ، راهنمای اخلاق و تربیتی بو علی سینا گردید و با به خاطر سپردن آن هرگز از جاده صحیح زندگی خارج نگردید.
تأثیرات تشویق و تنبیه در تربیت کودکان
گاهی کودک دو رکعت نماز شکسته ی بسته ای را در گوشه ای می خواند و شاید برای خود نمایی و یا جلب محبت شما به نزدتان می آید و به شما می گوید نماز خواندم! در برابر این عمل او بی تفاوت نباشید ضمن اینکه می کوشید تا خود نمایی او اوج نگرید و ریشه دار نشود، او را تشویق کنید و کار او را مورد ستایش قرار دهید و بگذارید که این امر در او ریشه دار شود.
ما شک نداریم که تشویق باید در او به حدی متعارف باشد که خود را از شما طلبکار نداند ولی در عین حال دل کوچک کودک را هم در نظر دارید . شما به عنوان پدر یا مادر و دنیای او هستید . آرزو های کودک به شما وصل است و آفرین و مرحبای شما دل کوچکش را شاد می کند و او را به وجد می آورد.
1- اعمال قدرت و خشونت(تنبیه) :ما در عین حال منکر آن نیستیم که در موارد تخلف و یا در آنگاه که طفل بخواهد از مرز خود تجاوز کند و یا امر و نهی شما را نادیده گیرد می بایست او را به راه آورید و این هدایت بهتر است از طریق محبت باشد و در آنگاه که سود ندارد از راه اعمال قدرت و سندیّت.
بنای تربیت شما باید طوری باشد که فرزندان تا حدود 10 سالگی در امر مذهب خودکار و خود گردان بار آیند و نیازی به امر و نهی شما در انجام اعمال مذهبی نداشته باشند . خودش نماز بخواند اگر چه بر پسر در آن سن واجب نیست و اگر کوتاهی کرد پس از موعظه ها و تذکر می توان به تنبیهش پرداخت . اعمال از حدود قبل از 8 سالگی به کودک ممکن است موجبات سرخوردگی او از مذهب را فراهم آورد و روح کودک را آزرده سازد و حتی در مواردی ممکن است که نتایجی معکوس به بار آورد ولی پس از این سنین اعمال فشار به صورتی اندیشیده و به جا عیبی نخواهد داشت. اگر کودکی فلان فرمانی را از مادر برده ، عمل و زحمات او مورد تقدیر قرار گیرد.
2-تشویق و مهرورزی به شرط لیاقت باشد.: چه بسیار مهرورزی و تشویقاتی که کودک در خود آن نیست و اگر درباره او به عمل آید خودش آن را قبول ندارد و نمی پذیرد و حتی درباره هوش و خرد مرّبی تردید وا می دارد . بدین نظر تا زمینه لیاقتی در این امر فراهم نیامده به تشویق پرداخت.
3-تشویق و مهرورزی به اندازه باشد: مهرورزی و تشویق خوب است به شرطی که درباره آن افراط نشود و میزان قدر دانی به میزان کار و تلاش او بستگی داشته باشد . اغراق در مدح و ذم اشتباه است.
حضرت علی (ع) می فرمایند :« نه چندان مدح و ثنا که بیش از استحقاق باشد و نه چندان مه نشانه عجز و یا حسادت ثناگو باشد.»
4-تشویق و مهرورزی به موقع باشد: این امر آن چنان در کودک مؤثر است که گاهی مسیر زندگی او را عوض می کند ، امید را در دل او زنده و او را در ادامه راهی که در پیش دارد بیش از بیش کوشا می سازد.
5-تشویق صورت رشوه به خود نگیرد: از خطاهای تربیتی یکی این است که کودک را برای انجام کارهایش وعده دهند . مثلاً مادر به کودک بگوید اگر فلان کار را انجام دهی به تو 10 ریال می دهم ، یا فلان اسباب بازی را برای تو می خرم . این وعده وعید ها کم کم کار را به چانه زدن می کشاند و عمل را از جنبه وظیفه ای بودن خارج می سازد. از سوی دیگر مادری که فرزندش می گوید« اگر برادرت را اذیت نکنی برایت شکلات می خرم » به طور ضمن به او فهمانده است هر وقت که مادر شکلات نداده او در آزار و اذیت برادرش محقّ است. عموماً کودک سعی دارد از راه عمل خلاف و یا لااقل تظاهر به آن ، مادر را وادارد که دستوراتش را عملی کند. و این از دور اندیشی دور و موجب زحمت و مشقت بعدی است.
6-تشویق و مهرورزی به صورت غیر مستقیم باشد: زیرا روش مستقیم آن اغلب توقع آفرین و آزار دهنده است. مادر باید عملاً از روی رفتار و چهره آثار رضایت خود را به او نشان دهد و در ضمن داستان ها و یا محبت های خود مراتب رضایت خویش را به او اعلام دارد.
7-تشویق و مهرورزی صورت معنوی داشته باشد: تا حدودی که ممکن است ازدادن پول و خوردنی به عنوان تقدیر از طفل باید خودداری به عمل آید،حتی به کودک باید بفهماند که پاداش انجام وظیفه ، قدردانی دیگران نیست بلکه رضای وجدان است . یک نگاه ساده و مسرت آمیز حتی بیش از غذای مورد نظر کودک او را به خود جلب می کند.
8-حدود استنباط کودک باید مورد نظر باشد: در ابراز محبت، در تشویق و تحسین باید از کلمات و لغاتی استفاده کند که کودک آن را دریابد و یا اگر مناسب برای او رتبه و مقامی قائل شود از نوعی باشد که طفل آن را بفهمد و تصوری از آن برای خود داشته و آن را در یابد.
از اساسی ترین اموری که پایه های شخصیت کودک بر آن بنا شده است « غریزه حب ذات» است . یکی از راه های ارضای صحیح این نیاز فطری ، تشویق و تمحید رفتار پسندیده ای است که کودک انجام داده است . چه بسا کودکان به واسطه نداشتن مشوقی دلسوز از استعداد های خدادادی بی خبر و بی بهره بمانند. تشویق بر خلاف تنبیه ( که در برخی موارد باز دارنده است) از عوامل وادار کننده است، و در ایجاد رغبت و بذل توجه بیشتر کودک به تحرک به کار انداختن نیروی استعداد و افزایش دقت و نیز افزایش استقامت وی ، تأثیر غیر قابل انکاری دارد . اقدامی که کودک برای تشویق انجام می دهد ، کاملاً ارادی است . لیکن تنبیه که به عکس با تکیه بر سلاح ترس است ، در برخی موارد یک نوع رکود در کودک ایجاد می کند ؛ بدین معنی که کودک جرأت مبادرت به هر کاری را از دست می دهد .
در تشویق کودکان باید به سه عامل توجه داشت:
الف) سن و سال کودک
ب) درک و فهم کودک
ج) نوع عمل کودک
از آنجا که کودک در هر مرحله از رشد دارای تمایلات مختلفی است، و اعمال ویژه ای از وی صادر می شود ، مادر در امر تشویق کودک باید ، به عوامل مذکور توجه نماید و در هر مرحله سنی مایه رغبت او را فراهم آورد . در تربیت کودک گاهی تنبیه ضرورت پیدا می کند ، و ممکن است محرک واقع گردد.
مردی نزد امام موسی بن جعفر (ع) از فرزند خویش شکایت کرد ، حضرت فرمود: « فرزندت را نزن ولی برای ادب کردنش با او قهر کن، و مواظب باش قهرت طول نکشد بلکه زود آشتی کن.»
داستان سرایی یکی از روش های تربیتی
نقل حکایت و داستان ها از جمله هنر های زیباست که در انتقال تمدن و فرهنگ گذشته به فرزندان نقش بسزایی دارد ؛ چه از این طریق می توان تاریخ و آداب رسوم را به وسیله داستان به کودکان تلقین کرد و آنها را به طور غیر مستقیم به فضایل اخلاقی دعوت نمود . داستان با زبان بی زبانیش وسیله ای برای ظهور وجدان پاک و خصلت مطلوب و پسندیده در کودک است و این امر وابسته به درجه نفوذ و تأثیر داستان در آنان دارد.
از طریق داستان سرایی بسیاری از مفاهیم مانند حق دوستی ایمان ، رسوا جلوه دادن کار زشت و … . را می توان به کودک القاء کرد . این داستان باید دارای خصوصیاتی باشد از جمله :
قصه جلوه ی خدایی داشته باشد و به قصد تربیت و تذکر بیان شود.
به شرایط عقلی و روحی و سنی شنونده توجه شود.
افراط و تفریط ، دروغ و شایعه و فرار از حقیقت ها نباشد.
پاسخگوی سؤالات ذهنی شنونده باشد.
بهترین قصه انتخاب شود . همان طور که خداوند نیز می فرماید:« نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ» ما بهترین قصه رابرای تو حکایت می کنیم.
شخصیت داستان ها دور از هرگونه انحراف باشد.
داستان ها کوتاه باشد.
نتیجه گیری:
زن در اسلام جایگاه والایی دارد که آیات و روایات متعددی این ادعا را اثبات کرده اند. ولی برخی از زنان متأسفانه مقام خود را پایین گرفته و به آن اهمیتی نمی دهند و به جای اینکه به وظیفه مادری بپردازند خود را مشغول مسائل بیهوده می کنند در صورتی که خداوند فرزند را امانت خویش می داند و زن مؤظف است به عنوان یک مادر خیانت در این امانت نکرده و آن را به نحو احسن همان گونه که خداوند از او می خواهد ، تربیت کند . برای اینکه این هدف محقق شود باید مراقبت از نفس صورت بگیرد که نیازمند پرهیز از گناه وپلیدی است. کوچکترین اعمال مادر در تربیت فرزندش چه قبل از بارداری ، چه در حین بارداری و چه بعد از تولد فرزند در او اثر بسزایی دارد و همین امر موجب شده که امام (ره) می گوید: زن مربی انسان است .
و این گفته که از دامن زن مرد به معراج می رود الحق و الانصاف بجاست.
اما متأسفانه برخی مادران تنها به رشد جسمی کودک اهمت می دهند و برای رشد روحی و روانی فرزندشان نه تلاشی می کنند و نه به دنبال جمع آوری و کسب اطلاعات در این باره هستند در واقع علم مادران و شاید گفته شود جامعه نسبت به اهمیت این مطلب بسیار اندک است در صورتی که منابع علمی بسیاری وجود دارد که به مادران ناآگاه این سرزمین کمک می کند تا پاسخ پرسش های خود را پیدا کرده اعمال کنند. و اگر این جریان ناآگاهی به همین صورت ادامه پیدا کند به جز برخی مادارن مسئولیت پذیر سایر آنها فرزندانی خواهند داشت که نه تنها نفعی برای جامعه خویش ندارند چه بسا مضّر نیز واقع شوند. در صورتی که جامعه به افرادی نیاز دارد که بتواند از آنها جهت رشد و ارتقاء فرهنگی و معنوی خود استفاده کرده و به آنها از این بابت افتخار کند. خداوند متعال انسان را به گونه ای خلق کرده که تأثیر پذیری بسیاری در دوران کودکی دارد و بهترین زمان برای تربیت فرزند دوران کودکی است و در انجام این مهم نباید تأخیر و تردید در دل راه داد. کودک در اکثر حالات از مادر خود الگوگیری می کند.
در نتیجه وظیفه مادر این است که اولاً تربیت فرزند را مهم و ضروری بداند ، ثانیاً برای تحقق آن بکوشد و ثالثاً از روش های تربیتی آگاهی داشته و به آنها بطور دقیق عمل کند.
منابع و مآخذ
- قرآن
- نهج البلاغه
- صحیفۀ سجادیه
- آیت الله امینی ،ابراهیم ،اسلام و تعلیم و تربیت،چاپ پانزدهم ، بوستان کتاب ، قم ، 1384هـ .ش
- امینی زاده ، محمدرضا، فرهنگ و تعلیم و تربیت اسلامی ، چاپ اول، در راه حق ، قم ، زمستان 1376 هـ . ش
- اسحاقی ، سید حسینی ، سلوک علوی ، کتابخانۀ دیجیتال
- ادیب ، علی محمد حسینی ، راه و روش تربیت از دیدگاه امام علی (علیه اسلام) ، چاپ سوم، انجام کتاب، لبنان ، 1393 هـ . ق
- پور ابراهیم ، ستار ، فرند صالح ، چاپ ششم ، خرد آذین ، قم ، 1389هـ .ش
- پاک نیا، عبدالکریم ، تربیت در سیره و سخن امام حسن مجتبی (علیه اسلام) ،کتابخانه دیجیتال
- حسینی زاده ، سید علی ، تربیت فرزند، چاپ چهارم ، پژوهشگاه ، حوزه و دانشگاه، تهران، 1387 هـ . ش
- حر عاملی ، محمد حسین ، وسائل الشیعه ، چاپ پنجم ، داراحیاء التراث العربی ، بیروت ،
1391 هـ . ق
-داوودی ، محمد ، تربیت دینی ، ج 2 چاپ هفتم ، پژوهشگاه و حوزه و دانشگاه ، تهران ، 1386 هـ . ش
- دهخدا، لغت نامه
- سعدی شیرازی ، عبدالله، گلستان ، چاپ اول ، فراروی ، تهران ، 1390 هـ . ش
- صلواتی زاده ، مسعود ، بهترین هدیه ، چاپ اول، بسط النبی (صل الله علیه و آله) ، قم ، بهمن 1385 هـ . ش
- عمید، حسن ، فرهنگ فارسی عمید ، چاپ دوازدهم ، امیر کبیر ، تهران ، 1389
- فلسفی ، محمد تقی ، کودک از نظر وراثت و تربیت ، ج 2 ، کتابخانۀ دیجیتال
- قلی زاده ، کلان ، فرض الله ، کودکان آیینۀ رفتار والدین ، چاپ اول ، معصومی ، قم ، پاییز 1376 هـ . ش
- قائمی ، علی ، تأثیر مادر در تربیت ، چاپ سیزدهم ، امیری ، تهران ، 1386 هـ .ش
- کتابچی ، محسن ، فرزند خوشبخت گلی از گلهای بهشت ، چاپ دوم ، هجرت ، قم ، پاییز 1387 هـ . ش
- کلینی، محمد ،اصول کافی ،چاپ دوم ،قائم آل محمد (صل الله علیه و آله) ، قم ، 1385 هـ .ش
- مظاهری ، حسین ، تربیت فرزند از نظر اسلام ، چاپ ششم ، بین الملل تهران ، 1382 هـ . ش
- مرتضوی ، سید ضیاء ،امام خمینی (ره) و الگوهای دین شناختی در مسایل زنان، کتابخانۀ دیجیتال
- معین، محمد، فرهنگ فارسی معین، جلد سوم ،چاپ بیست وششم ، امیر کبیر، تهران ، 1388
-مکارم شیرازی ، ناصر ، تفسیر نمونه ،چاپ سی و دوم ، دارالکتب اسلامیه ، تهران ، 1387هـ . ش
- موسوی زنجانروی ، سید مجتبی ، تربیت مذهبی کودک ، چاپ اول ، پرتو خورشید ، تهران ، تابستان 1385 هـ . ش
- میخبر ،سیما ، ریحانۀ بهشتی ، چاپ شصت و هفتم نورالزهرا ، قم ، 1389 هـ . ش
- نجفی یزدی ، سید محمد ، اخلاق در خانواده و تربیت فرزند ، کتابخانۀ دیجیتال
- نیک خو ، مهدی ، گلبرگ زندگی ، چاپ سوم ، بوستان کتاب ، قم ، 1386 هـ . ش